خانه / مشاوره فردی / چت مشاوره انلاین با روانشناس| مشاوره روانشناسی آنلاین با چت رایگان
مشاوره فردی

چت مشاوره انلاین با روانشناس| مشاوره روانشناسی آنلاین با چت رایگان

جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید

انسان‌ها به طور طبیعی موجودات اجتماعی هستند. در نتیجه، گفتگو و برقراری ارتباط با دیگران یکی از روش‌های ابتدایی است که ما انسان‌ها برای بیرون آمدن از افکار خود بکار می‌بریم. متأسفانه، صحبت‌کردن با دیگران در زندگی همیشه ساده و راحت نیست. زمانی که به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیریم، بار عواطف و احساسات، نگرانی‌ها و استرس‌ها آن‌چنان سنگین به نظر می‌رسند که نمی‌توان آن‌ها را با یک دوست یا آشنا در میان گذاشت. در این حالت است که مشاوره فردی می‌تواند سودمند باشد. درمان رودررو به شما اجازه می‌دهد تا با یک فرد به‌صورت محرمانه صحبت کنید. یک مشاور حرفه‌ای می‌تواند نسبت به نگرانی‌های شما منصفانه واکنش نشان دهد، کلمه‌ای آرامش‌بخش به زبان آورد و به شما توصیه‌هایی برای داشتن یک زندگی بهتر بکند. به خواندن این مقاله ادامه دهید تا متوجه شوید که چگونه مشاوره فردی می‌تواند به شما کمک کند.

مطالب مرتبط: چرا خیلی زود عصبانی میشم

مشاوره فردی رایگان

هر روز، میلیون‌ها انسان برای کمک در زمینه مشکلات روزمره گرفته تا جدی به درمانگر مراجعه می‌کنند و گفتار درمانی رودررو یکی از محبوب‌ترین روش‌های درمان به شمار می‌رود. کاربرد و محبوبیت گسترده این شکل از درمان بدان معنی است که درمانگر امروزی روش‌ها و تکنیک‌های بسیار متنوعی برای کمک به شما در تغییر طرز فکر و داشتن حس بهتر در اختیار دارد.

مطالب مرتبط: درمان وسواس فکری

مراجع حضوری به درمانگر این امکان را می‌دهد تا توجه خاصی به شما بکند که در درمان‌های گروهی ممکن نیستو درحالی‌که جلسات گروه درمانی دارای اهمیت خاص هستند، به‌خصوص برای افرادی که به‌منظور بهبود ضربه روحی یا اعتیاد به یک انجمن نیاز دارند، درمان فردی را می‌تواند برای تقریباً هر مشکلی بکار برد. درمانگر عموماً اهداف خاصی را تعیین می‌کند تا شما را در طول درمان هدایت کند.

مطالب مرتبط: احساس تنهایی میکنم

بسته به آنچه دنبالش هستید و دلیل مراجعه‌تان به مشاوره، ممکن است تنها به یک جلسه مشاوره نیاز داشته باشید (اگرچه، اکثر افراد به حداقل 5 جلسه نیاز پیدا می‌کنند) یا ممکن است مجبور شوید در جلسات هفتگی برای ماه‌ها یا در برخی از موارد برای سال‌ها شرکت کنید. این کاملاً به نیازهای شخصی شما، وضعیت و تأثیر درمان بستگی دارد.

مطالب مرتبط: راه های درمان افسردگی در نوجوانان

چه کسی می‌تواند از مشاوره روانشناسی رایگان سود ببرد؟

مشاوره فردی برای نیازهای خاص فردی مناسب است. این بدان معناست که برای تقریباً همه افراد سودمند است. نیازهای کنونی یک فرد، برنامه درمان را مشخص می‌کند؛ اگرچه، این برنامه ممکن است در طول درمان تغییر یابد. خواه این‌که با غم و اندوه یا ضربه روحی مواجه هستید، با افسردگی یا عدم رضایت شغلی دست‌وپنجه نرم می‌کنید یا تنها به دنبال بهبود چشم‌انداز کلی خود هستید، مشاوره فردی می‌تواند شکلی از التیام را در اختیار شما قرار دهد.

مطالب مرتبط: چگونه استرس امتحان را از بین ببریم

در طول این مسیر، درمانگر احتمالاً الگوهای رفتاری ناسالمی که خود فرد از آن ناآگاه است را شناسایی می‌کند؛ بنابراین، درمان می‌تواند به رشد فردی نیز کمک بسیار زیادی بکند.

درمان فردی یا صحبت‌کردن با یک دوست یا عضوی از خانواده تفاوت دارد. درحالی‌که دوستان و اعضای خانواده می‌تواند توصیه‌های خوبی به شما بکنند اما به‌ندرت بی‌طرف هستند و آموزش لازم جهت ارزیابی المان‌های مختلف ضربه روحی و درد و رنج را ندارند.

مطالب مرتبط: علائم اضطراب اجتماعی در نوجوانان

علاوه بر این، برخلاف دوستان و اعضای خانواده، یک درمانگر مقید به یک توافق‌نامه محرمانگی است. این توافق‌نامه به شما احساس امنیت می‌دهد؛ در نتیجه، درحالی‌که شخصیت خود و آنچه از زندگی می‌خواهید را کشف می‌کنید، می‌توانید یک رابطه مبتنی بر اعتماد را با درمانگر خود ایجاد نمایید. به‌این‌ترتیب، تغییرات واقعی رخ می‌دهند. در واقع، اثرات مشاوره فردی آن‌چنان عمیق است که شواهد نشان می‌دهند که این شکل از درمان حتی بر روی ساختار مغز نیز تأثیر می‌گذارد.

مطالب مرتبط: راههای کنترل خشم از دیدگاه روانشناسی

مزایای مشاوره رایگان فردی انلاین چیست؟

مشاوره فردی رایگان انلاین یک فرصت شخصی به‌منظور دریافت حمایت و رشد تجربه در طی دوران چالش‌برانگیز در زندگی به شمار می‌رود. مشاوره فردی می‌تواند به فرد در مواجه با بسیاری از موضوعات شخصی از قبیل خشم و عصبانیت، افسردگی، اضطراب، مصرف مواد مخدر، ازدواج و چالش‌های موجود در رابطه زناشویی، مشکلات والدین با فرزندان، مشکلات مدرسه، تغییر شغلی و غیره کمک کند.

برای دریافت مشاوره بر روی شکل تصویر درج شده در گوشه پایین سمت چپ صفحه کلیک کنید

مشاوره فردی انلاین رایگان فرایندی است که در طول آن شخص با یک متخصص سلامت روان آموزش‌دیده در یک محیط امن، دلسوزانه و محرمانه کار می‌کنند. مشاوره به افراد این امکان را می‌دهد تا احساسات، عواطف، باورها و رفتارهای خود را کشف کنند، خاطرات چالش‌برانگیز یا تأثیرگذار را پردازش نمایند، جنبه‌هایی از زندگی که می‌خواهند تغییر دهند را شناسایی کنند، شخصیت خود و دیگران را بهتر درک نمایند، اهداف شخصی برای خود تنظیم کنند و به سمت تغییر مطلوب حرکت نمایند.

مشاوره فردی رایگان، مشاوره‌ای است که بر نگرانی‌های آنی یا آینده نزدیک فرد تمرکز دارد. مشاوره فردی ممکن است شامل مشاوره و برنامه ریزی شغلی، رهایی از غم و اندوه پس از مرگ عزیزان یا مواجه با مشکلات در محیط کار پیش از بزرگ‌تر شدن آن‌ها باشد. مشاوره فردی یک گفتگوی رودررو بین مشاور و بیمار است، کسی که به دنبال درمان می‌باشد. هر دو نفر نوعی اتحاد، رابطه یا پیوندی را شکل می‌دهند که موجب رشد شخصی و اعتماد می‌شود.

مطالب مرتبط: از دعوای پدر و مادرم خسته شدم

مشاوره فردی راهی برای مقابله با مشکلات سلامت روان مانند افسردگی، اضطراب، اختلال دوقطبی و غیره، به شمار می‌آید. افراد در طول جلسات مشاوره فردی یاد می‌گیرند چگونه با استرس، مشکلات درون فردی، غم و اندوه، مسائل خشم و کمبود اعتماد به نفس مقابله کنند.

مشاوره فردی برای طیف گسترده‌ای از دلایل مانند افزایش مهارت خود آگاهی، تشویق به خود کاوشی، شناسایی مرزها، بهبود مهارت‌های برقراری ارتباط و بهبود استفاده از مهارت‌های مقابله سالم مفید است. این مزایا منجر به یک تغییر در رفتار فرد خواهد شد که اغلب موجب کاهش مشکلات فردی و رشد شخصیت خواهد شد.

مطالب مرتبط: چرا پدر و مادرم درکم نمیکنن

افزایش خود آگاهی با چت مشاوره رایگان فردی

طی فرایند خود آگاهی، هم فرد و هم مشاور در تصمیم گیری در زمینه مشکلاتی که موردبحث هستند، با هم مشارکت می‌کنند. مشاوران اغلب افراد را تشویق می‌کنند تا از تجربیات خود به بهترین شکل ممکن در زندگی روزانه استفاده کنند.

به‌عنوان‌مثال، تمرین ذهن آگاهی یک ابزار پرکاربرد در مشاوره برای افزایش توانایی حضور فرد در لحظه حال است. فعالیت‌های ذهن آگاهی اغلب افراد را به درنظرگرفتن افکار، احساسات و عواطف در جلسه مشاوره وادار می‌کنند. این روش منجر به خود آگاهی تجربه انسانی می‌شود. همین‌الان در ذهن من چه می‌گذرد؟

علاوه بر این، مشاوران تمایل دارند تا بینشی را در مورد تأثیر رفتار فردی بر یک نتیجه مطلوب فراهم آورند. به طور خاص، درمانگرهایی که از روش درمان رفتاری شناختی (CBT) استفاده می‌کنند، به عدم تطابق آنچه فرد فکر می‌کند اتفاق می‌افتد و آنچه در واقعیت اتفاق می‌افتد، اشاره خواهد کرد.

فردی که با انواع فوبیا مانند ترس از عنکبوت‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کند، به‌احتمال زیاد با هدف مقابله با ترس از قرارگیری در شرایطی که ممکن است عنکبوت در آن حضور داشته باشد، اجتناب می‌کند. بااین‌وجود، اجتناب از عنکبوت به‌سادگی موجب می‌شود تا ترس فرد تقویت شود. مشاوران، ناظران بیرونی مهمی هستند که دیدگاهی را در اختیار افراد قرار می‌دهند که به‌تنهایی قادر به مشاهده آن نیستند.

مطالب مرتبط: مشاوره ترک خود ارضایی

خود شناسی با مشاوره فردی رایگان

مشاوره فردی همچنین به افراد اجازه می‌دهد تا مسیر خود در جهت خود شناسی را شروع کنند. من که هستم؟ باورها و ارزش‌های من چه هستند؟ چه چیزهایی به زندگی من معنا می‌بخشند؟ چه کسانی در زندگی پشتیبان و حامی من هستند؟ این‌ها سؤالاتی هستند که با مشاوره در ذهن فرد شکل می‌گیرند.

مطالب مرتبط: با خانواده سختگیر چه کنیم

شناسایی مرزها از طریق مشاوره رایگان فردی

بسیاری از افراد برای مشکلات مرتبط با روابط و مهارت‌های اجتماعی خود به دنبال مشاور هستند. در بیشتر اوقات، این مشکلات از کمبود یا نبود مرزها به وجود می‌آیند. مرزها، محدودیت‌های فیزیکی و عاطفی هستند که به تمایز قائل شدن بین تمایل‌ها، نیازها و اولویت‌های یک فرد از فرد دیگر کمک می‌کنند. مهم‌ترین جنبه در ایجاد مرزها، شناسایی موقعیتی است که بدان‌ها نیاز است.

به‌منظور برقراری ارتباط بین مرزها، یک فرد ابتدا باید آن‌ها را شناسایی کند و از آن‌ها آگاه باشد. نقش مشاور، فراهم‌کردن بینشی نسبت به نیازها و اولویت‌های یک فرد است. در هفته به چه میزان زمان دور از والدین خود نیاز دارید؟ چگونه می‌توانید وظایف و کارهای خود را برای تعیین مرزهایی برای خود اولویت‌بندی کنید؟ در یک جلسه مشاوره فردی می‌توانید به کاوش در مورد هر یک از این سؤالات بپردازید.

مطالب مرتبط: هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم

تقویت مهارت ارتباطی با مشاوره فردی

علاوه بر شناسایی مرزها، هدف و قصد مشاوره بهبود مهارت‌های برقراری ارتباط از قبیل مهارت‌های مربوط به قاطعیت مبتنی بر اعتماد به نفس، تقویت هوش هیجانی، همدلی، گوش‌دادن فعال، افزایش اعتماد به نفس و احترام است.

قاطعیت مبتنی بر اعتماد به نفس که شامل تأکید بر نیازهای خود در عین احترام به نیازهای دیگران است، نیز بسیار اهمیت دارد.

مطالب مرتبط: از مادرم متنفرم

تقویت مهارت‌های مقابله‌ای با مشاوره رایگان فردی

از همه مهم‌تر این است که افراد از طریق روند مشاوره به مهارت‌های مقابله‌ای ارزشمندی دست می‌یابند. به‌عنوان‌مثال، مشاورانی که از روش‌های پذیرش و تعهد درمانی (ACT) یا رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) بهره می‌گیرند، در جلسه مشاوره بر تکنیک‌های ذهن آگاهی تمرکز دارند که این تکنیک‌ها در کاهش علائم افسردگی و اضطراب مؤثر هستند؛ این دانش را می‌توان از جلسه مشاوره به دنیای واقعی تعمیم داد.

علاوه بر این، رفتار درمانی شناختی (CBT) افراد را تشویق می‌کند تا از مهارت‌های مقابله‌ای مرتبط با الگوهای فکری خود استفاده کنند. به‌عنوان‌مثال، رفتار درمانی شناختی (CBT) توانایی فرد در شناسایی محرک‌ها و افکار ناسالم مرتبط با اضطراب و افسردگی را افزایش می‌دهد. مشاورانی که از رفتار درمانی شناختی استفاده می‌کنند نیز مراجعه‌کنندگان خود را از روش‌هایی برای شکل‌دهی مجدد افکار و درنظرگرفتن دیدگاه‌های جایگزین مطلع می‌سازند.

مطالب مرتبط: از پدرم متنفرم

به طور خاص، روند مشاوره فرد را به سمت آگاهی هدایت می‌کند و مهارت‌های مقابله‌ای و برقراری ارتباط سالم را در او بهبود می‌بخشد. اگر احساس می‌کنید که درمان فردی به شما کمک خواهد کرد، تردید نکنید و با ما تماس بگیرید.

مطالب مرتبط: میخوام خودکشی کنم

از بین بردن استرس برای همیشه

773 دیدگاه

  1. لیلا هلیچی هستم۱۸سالم ان چند سال انیطوری حالم شد حالم هروز داره بدتر میشه همیشه فکرم ب مرگ وزووود عصبانی میشم چند روز ی غده تو سرم در اومده هم دیشب خیلی ناراحت شدم الان هم فده پاین اومده قبلا هم دکتر مغز واعصاب رفتم گفتن باید قرص ارام پخش بخوری دو سال قرص ارام پخش استفاده کردم ک دیدم حالم بد شده قرص ترک کردم ابان هم قرص گلناز استفاد میکنم ک خاب برم شب خاب نمیرم فکرم درگیره همش دوست دارم تنها باشم واگر تنها باشم ب فکر خودکشی میکنم خواهش کمک میخام ،??

  2. من حدود یکی دو هفته پیش با ینفر توی مترو دعوام شد و با اینکه ورزشکارم و هیکل و زور زیادی دارم ولی جلوی خودمو از دست بلند کردن روی طرف مقابل گرفتم.من فقط داشتم با دوستم می‌خندیدم ولی طرف به هر دلیلی برگشت و بهم سیلی زد و چند بار به رون پام لگد زد،ولی من فقط وایساده بودم و نگاش میکردم با اینکه می‌تونستم خیلی راحت بزنمش ولی جلوی اون همه آدم این کارو نکردم.همین باعث شده که از اون موقع هرروز خودخوری کنم که چرا نزدمش بعد به خودم میگم نه کار درستی کردم اگه میزدم و یه اتفاقی برای یکیمون میوفتاد چی؟بعد دوباره فکر میکنم که باید میزدم و…اینم بگم که اصلا آدم دعوایی نیستم و اولین باری بود که یکی روم دست بلند میکرد و همین باعث شده خیلی بهم بر بخوره.بعد ترس از این دارم که اگه دوباره این اتفاق افتاد و طرف توی مترو اومد که دعوا کنه چیکار کنم.کلا یه استرس و اضطرابی سر این موضوع و تخریب شخصیتی که شدم بهم وارد شده.

    • تو کار درست و در زمان درست انجام دادی اون بیمار روانی بوده قرار نیست مثل اون باشی اگرم دبدیش محل نده و فقط از خودت دفاع کن ازین ببعد فقط دفاع در برابر تهاجم

    • تو کار درست و در زمان درست انجام دادی اون بیمار روانی بوده قرار نیست مثل اون باشی اگرم دبدیش محل نده و فقط از خودت دفاع کن ازین ببعد فقط دفاع در برابر تهاجم

      • شوهرم توی اینستا مدام با زن های مختلف پیام بازی میکنه زیر پست هاشون پیام های بدی می‌فرسته ولی واسه من حتی یه قلب هم دایرکت زیر پست یا استوریم نمیزاره از روز اولی که عقد کردیم تا الان که یه بچه ازش دارم به هر نحوی بهم خیانت کرده معذرت می‌خوام ولی فقط با طرف خونه نرفته ولی پیام وزنگ داشته به نظرتون بزارم برم یا به خاطر بچه کوتاه بیام باز

  3. خوب من اصلا تمرکز ندارم و موقع انجام کارها میبینم که بیش از چندین دقیقه ایت که مشغول فکر و خیال هستم . مواقعی که امتحان دارم کاملا بی خیال فیلم میبینم یا رمان میخونم . از ناراحتی دیگران حتی افراد نزدیک ناراحت نمیشم و انگار ناراحت شدن بقیه برام مهم نیست بااینکه خودم هرگز دیگران رو ناراحت نمیکنم . به اتفاقات اطرافم اهمیت نمیدم و گاهی احساس میکنم در یه دنیای جداگونه زندگی میکنم . به برنامه هام عمل نمیکنم و قول هام رو نگه نمیدارم .

  4. چجوری رفتار خوبی با خانوادمون داشته باشیم؟ ولی نمیتونم خودمو کنترل کنم.

  5. سلام من 21سالمه و دوساله عقد هستم،همسرم غریبه هستن،خانواده همسرم از سه ماه بعد از عقدبرای مهریه و یه قضیه ی دیگه که من بهشون بی احترامی کردم با من قهر هستن.من هرچی یه همسرم اصرار میکنم که مارو باهم آشتی بده میگه نه و بیخیال ولشون کن.پارسال رفتم خونشون برای آشتی مادر و خواهر بزرگش بهم محل نزاشتن همسرم میگه دیگه نمی‌خوام بری اونجا کوچیک بشی?چکار کنم آشتی کنن بدون اینکه همسرم بفهمه بهشون زنگ میزنم جواب نمیدن پیام میدم جواب نمیدن. کارم شده گریه.سوال ها و حرفای اطرافیام کلافم کردن.هرکی پشتون بد بگه باهاش دعوا میکنم.اوناهم تا اونجایی که خبر دارم هرکس پشت من بد میگه باهاش برخورد میکنن.اما نمی‌دونم چرا جواب من و نمیدن?توی شهرکوچیک هستیم وقتی اتفاقی تو خیابون همو میبینیم سلام میکنم راهشون و کج میکنن و جوابم و نمیدن.لطفا اگه راه حلی دارید بگید بهم

  6. من مادر پسر بچه 7ساله ای هستم که کلاس اول را داره تموم میکنه. خیلی استرس و اضطراب دارم. در حدی که زمانی که پسرم مدرسه هست وحشتناک استرس دارم. نمیتونم چطوری خودم را کنترل کنم و برخورد درست با پسرم داشته باشم. خیلی برخورد دیگران روم تأثیر میذاره، اصلا نمیتونم برداشت مثبت از برخوردها داشته باشم. خیلی منفی گرا هستم. اصلا نمیتونم شاد باشم، میترسم شادی کنم چون منجر به ناراحتی میشه.

  7. بهاره صبری رزم

    سلام دوست عزیز، لازم راجب فکرها بیشتر صحبت بشه تا تشخیص بهتری داده بشه، توصیه میکنم حتما مشاوره فردی داشته باشین، یا از اپلیکشن مشاوره رایگان باما کمک بگیرین، موفق باشین

  8. سلام ببخشید من فکرای وسواسی خیلی اذیتم میکنه باید چیکار کنم

  9. نامزد من به یکسری دلایلی اعتمادش رو نسبت به دوستام از دست داده و خب از اون جایی که میدونم آدم های بد یا ناباب نیستن میخوام دوباره اعتمادشو بسازم اما نمیدونم چکار کنم میدونم ناراحته و هر دفه که میخوام قرار بزارم میگه مواظب چهارچوبمون باش و خب قشنگ ناراحت میشه وقتی بیان میکنم میگه هر جور صلاحه من دیگه چیزی نمیگم و وقتی میگم این راه حل درستی نیست خودت اذیت میشی میگه خب بگم ارتباطتو قط کن میکنی؟ میشه به منبگید چکار باید بکنم بدون قطع ارتباط و بدون اذیت شدن همسرم. من خیلی تلاش میکنم برای اینکه ما حرف بزنیم چه شناخت بیشتر از ساید های دیگه ای از هم هم راجب مشکلات کوچیکمون اما مشکل اینجاست که هم همسرم آدمی هست که تو خودش همه چیز رو میریزهو معتقده مرد نباید مشکلات کاریش باعث بهمریختن ذهن همسرش بشه ولی خب خیلی فکرش درگیره بیشتر اوقات و وقتی من میخوام صحبت کنم بیشتر اوقات نمیدونم چرا اما سریع اشکام میریزه و ناراحت میشه

  10. سلام.وقت بخیر.من دختری۳۷ساله هستم.یه مدتیه از قیافم خیلی بدم میاد.آینه نگاه میکنم اعصابم داغون میشه به خودم فحش میدم.انقدر از خودم بدم میاد که شدیدا دلم میخواد چندنفر باهم منو به شدت بزنند.کمترین رسیدگی ای به خودم نمیکنم چون انگار با خودم قهرم،نمیدونم یا شاید چون متنفرم از خودم میبینم فایده ای نداره.احساس میکنم لایق هیچی نیستم.سه سال تلاش کردم تا از آزمون نظام مهندسی ،طراحی قبول شم.قبول هم شدم.مهردارم.ولی دیگه خوشحال نیستم.نه تنها این،حتی اگه بهترین زندگی رو بهم بدن بازم خوشحال نمیشم.واقعا اگه خانواده نداشتم حتما خودمو راحت میکردم.هر کسی میمیره حسادت میکنم بهش.با اینکه نامزدم عاشقمه و منم عاشقش بودم ولی نمیدونم چی شده که حوصلشو ندارم دیگه.انگیزه ای ندارم واقعا.لطفا راهنماییم کنید.ممنون

  11. سلام من 13 سالم ولی هر جا نگاه کردم میگن افسردگی شدیده همش اعصابم خورده حوصله ندارم همش دوست دارم بمیرم حتی یه بار با چاقو روی رگ دستم کشیدم و زخم شد اصلا تمرکز ندارم نمیدونم باید چیکار کنم

  12. راستش من از دختری خوشم میاد و تا جایی که میدونم اونم این حسو بهم داره…مدتیه که با هم صمیمی شدیم (حوالی ۱ ماه) قبل این همدیگرو میشناختیم البته ولی در حد سلام.تا جایی که بهم رسیده میخواد با هم فعلا دوست باشیم تا بیشتر همو بشناسیم..خب این طبیعیه و خواسته منم هست.تو این مدت مریض شده و یکم درگیر این قضیس،من همیشه کنارشم و پیگریش هستم. ولی حس میکنم یکم داره دور میشه ازم..نمیدونم این فقط حسمه…پیشنهادیم بهش ندادم هنوز.

  13. من ی کم آدم شلخته هستم وقتی از بیرون میام لباس هایی که تنم بوده هرجا میندازم دیروز وقتی از بیرون آمدم. خواهرم و مادرم به این دلیل همیشه غر میزنن که چیزات جمع کن خواهرم چندبار اخطار داده بود اگه لباس هات جمع نکنی همه رو میریزم پشت در…. من دیروز ی کم خسته بودم و دراز کشیده بودم و خودم به موقع میخواستم جمع کنم ولی اون داشت میگفت برندارید همین الان میندازم گفت قبلا هم بهت گفته بودم دیدم همه رو ریخت پشت در منم عصبانی شدم باهاش درگیر شدم من اونو زدم و اون هم منو جوری زد که دستم درد گرفت مامانم ازش طرفداری میکرد و هرچی خواست خواهرم و مامانم به من گفتن لباس هام جمع کردم ولی باهاش بخاطر کار دیروزش قهرم….. از ی طرف هم کارم پیشش گیر و حالا هم باهاش قهر کردم

  14. سلام . نمیدونم چرا ولی همش احساس میکنم یه وزنه ی سنگین روی قلبمه همش سعی میکنم نفس عمیق بکشم ولی حس میکنم به اندازه کافی نمیتونم نفس بکشم آدم درونگراییم و ظاهر خیلی اروم و منزوی دارم دقیقا برعکس باطنم که همیشه درگیره هیچوقت نمیتونم به افکارم نظم بدم همیشه مثل یه دفتر خط خطی شده اس اکثرا توی افکارم میمونم و وقتی به خودم میام حتی یادم نمیاد به چی فکر میکردم و سردرد میگیرم ولی خانوادم جدی نمیگیرن هروقت میخوام حرفی بزنم شروع به پیچوندن بحث و به شوخی و خنده گرفتنش میکنن اونا فکر میکنن همه ی مشکلات مالیه چون وضعیت مالی خیلی خوبی نداریم ولی خب یه جوری انگار خانواده نیستیم . اکثر وقتا حرفام و میریزم تو خودم یا روی کاغذ مینویسم ولی بعضی وقتا احساس میکنم نیاز دارم یه موجود زنده فقط به حرفام گوش کنه بدون اینکه نصیحت کنه یا شروع کنه به تعریف کردن از مشکلات بقیه که تو بهتر از اونایی و …

    • الهی بگردم…چقد درکت میکنم…ی دوست مورد اعتماد واسه خودت پیداکن..من حال روحی خیلی خرابی دارم ولی واقعا تورو درکت کردم.خاستم بگم من زندم،من شنیدمت،تا مرده متحرک نشدی درداتو بایکی تقسیم کن بزار خالی بشی..ولی بهترین اینه ک دستتو ب زانوت بگیری یاعلی بگی ی فکری کنی ی پولی سرهم کنی بزنی ب دردت،اونم فق ب ی مشاور سربزنی رفیق?

  15. سلام من احساس میکنم چند شخصیه پراکنده توی من هست و هر روز یکیشون خودنمایی میکنه هرکدوم نیاز های خودشونو دارم و خیلی باهم متفاوتن این با عث میشه نتونم درست تصمیم بگیرم یا از تصمیماتم پشیمون بشم یه روز افسردگی دارم یه روز روانی میشم یه روز انقد به خودم میرسم و خودمو دوس دارم یه روز هنش تو فکر آسیب به خودمم تعادل روحی روانی ندارم نمیتونم احساسات و عواطفمو برای مشاورا توضیح بدم و بعضی وقتا همش احساس میکنم که نیازی به کمک روانشناسا ندارمو خودم تنهایی از پسش بر نمیام سال دیگه باید انتخاب رشته کنم ولی خب با این وضعیتم خیلی اظطراب دارم

  16. سلام وقت بخیر من سرباز م و تازه اموزشیمو تموم کردم و هروقت میام مرخصی تا روزی که برمیگردم پادگان استرس دارم حالم خرابه چیکار کنم

  17. یه استرس درونی دارم و اعتماد به نفس و عزت نفسم بشدت کمه از لحاظ جسمی دچار مشکل شدم و حس میکنم مریض شدم. علائم دارم. درسم از پایه 12 ام افت کرد و دیگه درس نخوندم تا امسال که بازم برام سخت بود. وضع خانوادم خوب نیست هر روز مامان بابا دعوا میکنن مثل قبلا و حتی بدتر جو خانوادمون اصلا محبتی و حتی نرمال نیست. مادرم فشار زیادی برای درس روم میاورد و هر بار بخاطر شکستام کلی سرم داد میزد و تحقیرم میکرد.از لحاظ مالی هم دچار مشکلیم. من با همه اینا تو این لحظه نمیدونم چجوری باید ادامه بدم! چجوری درسمو بخونم میخوام کنکور قبول شم و تمرکزمو بزارم برای درسام ولی الان شرایط سختی دارم. میخواستم با تمام توانم تلاش کنم اما بدن خستم احساس کوفتگیم حال بدم اجازه نمیده، با این وجود حتی امیدی هم به هیچ آدمی ندارم که مثلا نجاتم بده ولی مثلا فقط خواستم درد و دل کنم.

    • خاستم بگم که من دردو دلاتو خوندم?✨

    • خیلی خوبه که اینقدر خوب میتونی راجب خودت و مشکلاتت صحبت کنی واقعا بهت افتخار میکنم و ارزو میکنم همه جیز تو زندگیت به روال عادیش برگرده و کنکورم قبول شی✨️??

      • سلام هم سن و سالیم و دوتایی ۱۹ سالگی ازدواج کردیم واقعا موقعیت سختیه تا حدی درک می کنم ولی واقعا ارزششو نداره که گریه کنی و بخاطر شون پنونی از شوهرت بهشون زنگ بزنی بچسب به شوهرت و بچسب به زمدگیت اونا هم کم کم گذر زمان درستشون می کنه انگار‌کن راه دورین و نیستن زندگیتو بچسب که بحاطر اونا زندگیتم خراب نشه و یا. خدایی نکرده دوروز دیگه رفتار بدتری نداشته باشن که همسرت بگه من که گفتم ولشون کن هیییچ وقت بهشون بی احترامی نکن ولی قدر خودتو بدون اونقدر قوی و محکم باش که شوهرت بهت افتخار کنه اونا مهم نیستن

    • سلام خواستم بگم زندگی منم همینه هر روز بحثو دعوا خانوادم و فشار کنکور و منم کم آوردم خواستم بگم تنها نیستی=))))

      • منم مثل تو ام ، اعصابم از خانواده بهم ریخته میخوام به یه جا پناه ببرم که ازم حمایت کنن ، نه حمایت مالی چونکه کارمندم و حقوق دارم هرماه
        حمایت روحی
        میخوام از دستشون فرار کنم???

  18. من خیلی احساس تنهایی شدیدی دارم

  19. سلام من 13 سالمه و در روابط اجتماعیم ضعیفه و همچنین سریع ناراحت میشم و به گریه میوفتم راهی هست که وقتی ناراحت میشم گریه نکنم و راهی برای قوی کردن روابط اجتماعیم هست

    • سلام عزیزم من 13 ساله هستم و این مشکل رو دارم اما مشکل های بزرگتر دیگه‌ای هم دارم مثلاً افت تحصیلی
      یا مثلاً همیشه مامان، بابام منو مقایسه می‌کنن یا خواهرم تحقیرم می‌کنه خلاصه من وقتی اول بودم هبچ دوستی نداشتم نا پنجم بعد دوتا دوست دیگه پیدا کردم ولی توی پایه‌ی هفتم ازهم جدا شدیم و فقط با یک دوستم ماندم و هروقت میرفتم جلوی تخته استرس میگرفتم خلاصه که منم این مشکل رو دارم ولی پارسال به این نتیجه رسیدم که همیشه روابط اجتماعی خوب نبوده مثلا شاید یه مشکلی داشته باشی هی بگن چرا غمگینی چرا اینجوری چرا افت تحصیلی کردی؟ و…
      ولی برای تقویت روابط اجتماعیت کتاب بخون یکی ار بهترین کتاب های که خوندم این «اثر مرکب» کتاب عالی هست و اگه گیرت نیومد کتاب صوتیش رو دانلود کن و گوش بده

    • سلام من یه دختر ۱۳ ساله ام و کلاس هفتمم. من همیشه ناراحتم و گریه میکنم. چون که هیچکس منو دوست نداره حتی مامان و بابام. اونا همیشه منو سرزنش میکنن و همس میگن فلانی بهتره و تو برو از اون یاد بگیر و ….. کلی از این حرفا. حتی تو مدرسه یا کلاس زبان هم منو هیچکس دوست نداره. همش یه گوشه تنهام و اونا اصلا با من حرف نمیزنن و فقط واسه درس میخوامن. اونقدر این روزا فکرم خرابه که هرررر شب خواب های خیلییییی بده میبینم و اونقدر تو خواب دندونامو بهم فشار میدم که تمام فکم درد میکنه. من حتی تو خواب هم تنهام و هیچکس دوسم نداره. ترو خدا یکی بهم بگه من چیکار کنم خیلی حالم بده آخه
      هیچکس پیگیرم نیست. حتی چند باری شده که تصمیم گرفتم خودمو از پشت بوم پرت کنم پایین تا این بی معرفتی هارو حتی از نزدیک ترین کسانم نبینم. من اونقدری هم که خجالتی ام فکر مکنم کسی مثل من باشه. حتی مامانم چند روز پیش ۲ روز رفت کرج و من باهاش نرفتم بخاطر خجالتم. یا اصلا فامیلامون هم منو چند ساله ندیدن چون وقتی میان نیرم اتاق و و درو هم قفل میکنم چون نمیتونم برم بیرون. حتی من اونقدر خجالتی ام که یه بار مهمون از کرج واسمون اومده بود که میخواستن یه چمد روزی بمونن و من از خجالتم چند روز تو اتاق موندم و حتی مسواکمم تو اتاقم زدم. واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم فقط خسته ام از این دنیا فقط

  20. سلام نمیدونم چی بگموازکجابگم وچه جوری حتی احساساتموبیان کنم.اینکه چه قدبده یه چیزیودوست داشته باشی داشته باشی امایقین داری که نمیتونی داشته باشیش وروزی صدبارانگارخون قورت میدی وتوی خودت میریزی وخفه خون میگیری.من حدوداده سال پیش بایکی دوست بودم درحدمعاشقه ام باهم بودیم وبشدت احساساتشوپس زدم قصدش ازدواج بودوخیلی به پام موندامانخواستمش وبعدازسالهاازدواج کرد،من عاشقش بودم امابخاطراینکه فک میکردم میتونم باموقعیتهای خیلی بهتری باشم وانتخابای بهتری بکنم ولش کردم،بعدازشیش سال پشیمون شدم امادیرشدا بودواین آقاازدواج کرده بوودومتاسفانه منه نادون به حریم زندگی جدیدشون بخاطراینکه طاقت نداشتم کناریکی دیگه ببینمش احترام نذاشتم و چهارسا پیش پیام دادم بهشون والان بااینکه سه ساله بشدت پشیمونم وکناراومدم وهمش خودمونفرین کردم که چرا وجلوی خودمونکه نداشتم،پیشنهادبودن بااین آقاروبارهاردکردم بااینکه دلم یه چیزدیگه میگفت،وازش عذرخواهی کردم وجوابشوندادم امابشدت توی برزخ گیرکردم واین آقامیگه به جفتمون رحم کن به زندگیم رحم کن به جوونی که بخاطرت ازدست دادم رحم کن وباهام باش تاآروم بگیرم،میگه مدام منوباهمسرش مقایسه میکنه وبااینکه زنش زن خیلی کاملیه وازهرلحاظ بهتره نمیتونه فراموشم کنه،میگه بهم ظلم کردی ومدام منولعنت میکنه که نذاشتم بهم برسیم،خیلی خسته ام وفشاردردناک روانی رومه که نمیتونم باکسی صحبت کنمومدام مثل مرغ سرکنده بال بال میزنم که چیکارکنم،احساس میکنم مردم ودستم ازدنیای خودم کوتاهه.احساس میکنم گوسفندم وحسرتایی که دارم چاقوان وبدون اینکه بهم حتی فرصت آب خوردن بدن سرموبیخ تابیخ میبرن.میدونم مقصرم ودارم میسوزم.میخوام جبران کنم اول ازهمه برای خودم میخوام دووم بیارم میخوام کم نیارم میخوام خودموجمع کنم لطفاکمکم کنید

  21. یه شخص مونث چند ماهی، هست ذهنم رادرگیر کرده یعنی در واقع عاشق اون طرف هستم وبه شدت ذهنم درگیر کرده خیلی اذیت میشم. دسترسی هم بهش، ندارم اگر هم داشته باشم جرات ندارم. فقط ذهنم را درگیر کرده وهمش به فکر اون هستم. چطور باید ازاین فکر رها بشم؟ چرا این حالت دارم؟ باید چکار کنم؟

  22. من خیلی آدم بدی هستم نمیخوام اینطوری باشم حسودم گاهی بی دلیل گریه می‌کنم دلم از پدر و مادرم گاهی از فامیل بعضی اوقات از خودم پر میشه احساس می‌کنم بعضی وقتا کلا نباشم بهتره

    • سلام دقیقا منم همین حس شمارو دارم یه روز سرحال پامیشم یه روز میخوام نباشم ۱۹ سالمه و انگار که رو هوام از خودم اونجوری که باید راضی نیستم ولی چیزی که ارومم میکنه تو این لحظات این جملس که اخرش همه محو میشیم غصه چیو میخوری کار خوبو خودتو بکن و کاری به کسی نداشته باش اصن که چی حالا دکتر مهندس افتخار خانواده برگ برنده دست کسیه که حال خوب و خوش خودش بیشتر از هرچیز دیگه در اولویت باشه اگه دنیا در نظر بگیریم که هیچ انسانی روش نیس به جز ما میبینیم که گاهی یا بهتره بگم همیشه برای دیگران زندگی میکنیم به یه جایی میرسی میبینی چقدر برای قضاوت نشدن به خودت سخت گرفتی چقدر بخاطر زوایای انسانی که انسان ها درستش کردن زجر کشیدی که چی رها کن هیچ درست و غلطی در این دنیا که انسان ها درستش کردن وجود نداره اصلا مهم نیست ازمون ایین نامه بار اول قبول شی یا دهم چه فرقی میکنه من گریه کنم بخاطرش خنگ کسی نه این دنیا ارزش گریه کردن داره اما ارزش فکر کردن بهش نداره گ مهم اینه به زوایای غیر انسانی اون که روحت به تو میگه درسته پیش بری بهت یه وقتایی مثلا میگه پاشو برقص ، بریم قدم بزنیم و… روحتو دریاب و مطمعن باش خدایی هست و همیشه یاداود حضورش باش تو حال بدت زیاد تمرکز نکن رو گذشته هیچ زمانی به اسم گذشته برات وجود نداشته باشه رها کن و به حالا بچسب ببین روحت قلب چی میگن مغزتو خودت کنترل کن نه که اون تورد کنترل کنه.

  23. سلام. من در پیام رسان درخواست کمک کردم اما پاسخگو نیستن. ممنون میشم رسیدگی کنید

  24. سلام . مشاوران انلاینتون چرا وسط مشاوره دادن میرن؟؟
    لطفاً رسیدگی بشه ‌.

  25. سلام پسری هستم ۱۷ساله که با مامان دوستم رابطه جنسی داره
    یعنی از ۱۵سالگی باهاش رابطه دارم
    الان یک هفته می شه که حس بدی به اینکار پیدا کردم و عذاب وجدان زیادی گرفتم

  26. من ی دوست دارم ۱۷ سالشه
    این آقا شخصیت اش طوریه ک مثلا گاهی با شما خیلیی مهربونه گاهی خیلی سنگدل و البته هر چقدر پیش شما حس امنیت بکنه سنگدل تر میشه و و تنها راهییم ک وادارش میکنه ب معذرت خواهی تهدیدش ب ترک کردنه بعدشم فاز اره من بدم و برو من سمیم میگیرع ک دلت بسوزه خیلی حمایت و محبت دریافت میکنه اما هر چی جلوتر رفتیم سنگدلتر بی توجه تر شد اما گاهی هم در اوج مهربونیه و این مودی بودنش منو گیج کرده همچنین ویژگی های ی ادم سو استفاده گر رو داره پدرش هم ادم درستی نیست یادمه ک ی بار حوله اش رو داخل استخر جا گذاشت پدره،وقتی بهش گفتم توی رو خوب برخورد کرد اما وقتی قطع کرده بود گفته بود زر میزنه. میخوام بدونم مشکل دوستم چیه چون از داداش بهم نزدیکتره من گیج شدم نمیدونم چ برخوردی باش کنم میگ خودم میفهمم بد میشم اما نمیتونم بهش ادامه ندم همین ک از بدی هاش میگی میخواد تماس رو قطع کنه با تنها کسی ک خوبه ی دختره توی خونوادش باباش ادم مزخرفیه اما مادرش خیلی خانوم خوب و مهربونیه اینم خودش با دخترا خیلی خوبه ولی حس میکنم همین ک با اون دختر بره زیر ی سقف خود واقعیشو نشون بده ب اذیت کردن بقیه هم علاقه داره عمدا اذیت میکنه و لذت میبره می‌خوام ببینم اختلالش چیه مازوخیسته ضد اجتماعیه دو قطبیه سو استفاده گره چیع اخه

  27. سلام من همسرم زندان افتاده و دوفرزند ۹و۱۴سالع پسر دارم انها خیلی وابسته به پدر بودن چون پدرشون بعد سرکار همیشه خونه بوده و هیچوقت نشده جایی بره یا نباشه برای همین خیلی گریه و بی قراری میکنن من هم بهشون گقتم پدرتون رفته ترکیه کار کنه و خیلی سوال میپرسن و من بعضی هارو نمیتونم بگم برای همین نمیدونم بهتر هست حقیقت را درباره زندان رفتن پدرشون بگم یا همینجوری بگم ترکیه رفته؟؟؟

  28. مدت سه ساله با یه نفر دوستم ، دوتامون از دوتا شهر مختلف هستیم ،از راه دور ،فقط چند ماهی یکبار به مدت یک هفته ده روز ،میریم یه شهر دیگه مسافرت ، اینارو کلی میگم هر وقت بهش زنگ میزنم پیام میدم در دسترس ،، اولای رابطه به من خیلی دروغ گفت حالا نمی دونم برای مخ زنی برای چی بود گفت پدرو مادرش مردن عموش پولشون خورده و… بعد که یکم رابطمون جدی شد گفت پدرو مادرش زندن قبلا وضعش خوب بود الان ورشکست کرده هیچی نداره ، قصدش ازدواج میخواد بیاد خواستگاری ، چندتا مساله هست من باهاش مشکل دارم ، یکی اینکه رابطه جنسی مهم برای همه ،، نمی دونم بلد نیست حوصله نداره عشق بازی نمی کنه یا خیلی کم من چندین بار بهش گفتم اینگار اهمیت نداره براش ، یه حسی به من دست میده اینگار به فکر خودشه بعد به خودم میگم اگه ،کسی واقعا یکیو دوست داشته باشه همه چی براش اهمیت داره سعی میکنه اون کارای طرف مقابلش دوست داره انجام بده و اگه طرفش اهمیت نداره انجام نمیده ، این یه مسئله ،من نمی گم خودم خیلی خوبم هر کس ایردای خودش داره ،من یکمی لجبازی دارم اون خیلی زیاد اینگار دوست داره حرف حرف اون باشه ، بفرض من رفتم سر کار حقوق اول رفته بودیم مسافرت گفت بیا بریم رستوران مهمون من ، سر این یه دعوای شد نریم فلان بعدم من ناراحت شدم اومدبهم میگفت میخواستم پولات خرج نکنی ، رستورانم رفتیم دیگه من حساب نکردم ، سری اخری گشنش شده بود رفتیم یه چیزی بخوریم اونجای بود ساعت یازده بود هنوز غذا اماده نبود ،گفت نیمرو بزنیم گفتم توبخور من یه لقمه پیش تو میخورم وقتی غذا اماده شد من برنجی میخورم ،بعد اصرار کرد گفتم هر چی میخوای بگیر ، بعد دعوا کرد زد از رستوران بیرون مگه نمیگم هر چی میخوای بگو جوری که میخواستم بر گردم شهرم ، میگفت من گشنمه عضبی م

  29. من از دوران کودکی اضطراب خیلی زیادی دارم که بعضی از زمان ها غیر قابل کنترل میشود. مشکل دیگه ای که احساس میکنم اینه که نمیدونم به اندازه کافی خوب هستم و آیا کارها و دستاورد هایی که تا به الان داشتم قابل قبول هست یا نه، اما خودم‌ شخصاً راضی نیستم با اینکه فکر میکنم همیشه‌ تمام تلاشم رو انجام دادم. من همیشه تو ذهنم درحال جنگیدن با خودم هستم به صورتی که‌انگار چند نفر دارن‌د باهم دعوا و بحث میکنن و به توافق نمیرسند و اختلاف عقیده دارند. با اعتماد به‌نفس هستم، اما‌ در بعضی شرایط اعتماد بنفسم را کامل از دست میدهم. نمیتونم شکست رو قبول کنم و‌نمیخوام‌ که‌ قبول کنم و خیلی مواقع فشار خیلی زیادی رو باید تحمل کنم.

  30. سلام من تو ی رابطه ۱۰ ماهم ی دروغ کوچیک گفتم و هر باریم ک ازم پرسید انکار کردم سرش داد زدم ک اشتباه میکنه بعدش اومدم حقیقتو گفتم ک اره اینجوریه و اشتباه کردم حالا دلخوره چند روزه و درست نمیشه سرد شده انگار سنگ شده انگار علاقه نداره دیگ بهم انگیزه نداره همش میگ زمان بده دادم زمان شب ک صبحت میکنه خوبه صبح همون ادم قبل نمیدووونم باید چیکار کنم دارم اذیت میشم??‍♀️??‍♀️ راه حل چیه

    • سلام من به یک مشاورنیازدارم ببخشیدکسی می‌تونه معرفی کنه ولی آنلاین وباچت

    • اگه‌واقعا‌دوسش‌داری‌ونمیخوای‌کم‌کم‌ازت‌‌زده‌وجدا‌شه‌هر‌چند‌که‌میخوای‌بهش‌زمان‌بده‌
      منم‌مثل‌تو‌بودم‌یه‌حرفی‌به‌نامزدم‌گفتم‌که‌ناراحت‌شد‌تحمل‌حرف‌نزدن‌نشدم‌گفت‌‌وقت.بده‌به‌خودم‌بیام‌همش‌پیگیرش‌شدم‌الان‌زده‌شده‌هرکارم‌میکنم‌درست‌نمیشه‌سرد‌شده‌الان‌پشیمونم‌همون‌موقع‌بهش‌فرست‌ندادم‌‌که‌خودش‌خوب‌شه‌ولش‌تنگم‌شه‌زیاد‌فشار‌نیار‌که‌خودش.بیاد‌سمتت‌نزار‌اذیت‌شه‌مردا‌اینجور‌موثه‌به‌تایم‌نیاز‌دارن

  31. سلام من ۱۷سالمه این دوساله بادوست بابام رابطه دارم الانم دیگه خسته شده میگه نمیتونیم اینطور بمونیم این دوسالم فقط بخواطرتوهیچی نگفتم .منم خیلی میترسم که بابام چی میگه ، از یه طرفم میترسم ک این اختلاف سنی ی مشکلی پیش بیاره بنظرتون خودم ب بابام بگم بهترنیست؟نمیدونم اصلا خسته هم شدم از بس فک کردم

  32. من 19 سالمه و الان یکسال و نیم ک درگیرافسردگیم دوس ندارم از اتاقم بیام بیرون زیاد حرف نمیزنم همش دوس دارم بخوابم و خستم با کوچکترین چیزی گریم میگیره یا خود ب خود بدون دلیل ب ی جا نگاه میکنم اشکم در میاداحساس میکنم خیلی بی ارزشم و یک موجود منفعلم ن اینکه نخوام ولی واقعا توانایی انجام هیچکاری ندارم عاشق تنهاییم ولی از اینک تنها برم بیرون استرس میگیرم یکنفر غیر خونوادم باشه نمیتونم باهاش حرف بزنم استرس میگرم و هول میشم واقعا برام سخته نمیتونم تو جمع باشم حس میکنم بقیه دوس ندارن ک منو ببینن از اینکه تو چشم بقیه نگاه کنم وحرف بزنم استرس میگرم فکر میکنم چهره خوبی ندارم و بقیه رو اذیت میکنه با اینکه قیافه عادی دارم

    • خیلی مشکلمون شبیه همه):

    • دقیقا حرف منو گفتی(:

    • ناشناسی از اینجا

      هرجور میخوای باش و فقط به خودت اهمیت بده مهم نیس کی چی میگه یا تورو چطور میبینه.

      • من واقعا نمیدونم من ۲ بار با قیچی رو دستم کشیدم ولی شاه رگمو نبرید یعنی عمیق نبود خب من ۱۳ سالمه این افکار که خودمو از پنجره بخوام پرت کنم واز زندگیم خسته شده باشم اومده تو سرم یاحتی لیوان شکوندن تو سرم جوری بمیرم نمیدونم ولی میگن کسایی که خودشونو بکشن عاقبت خوشی ندارن وتا ابد یعنی حتی روز قیامت آزار میبینم به نظرتون از این افکار مزخرف اگه خودمو پرت کنم از ساختمون خوب میشم راحت میشم؟

  33. سلام مشکل من شوهرمه خیلی اذیتم کرده ی کاری کرده از خانوادت دورم هیچکس دور و برم نیس فقط ی خونه با من و ی بچه کوچک نمیتونم تحملش کنم چیکار کنم فقط زور میگه دست به زن داره چیکار کنم کمک کنین

  34. سلام من ٣٨سالمه لیسانس و شاغلم الان ٧ساله ازدواج کردم با آقایی که دو سال از من کوچکتر و دیپلمه است ما اختلاف مالی هم داشتیم و از اول من میدونستم اما چون شرایط خودم خوب بود فکر میکردم مهم نیست تا قبل از عقد همه چیز خوب بود ولی وقتی عقد کردیم همسرم ماشین من رو گرفت دیگه بهم نداد خیلی برام هزینه نمی‌کرد و مسافرت نداشتیم تا ازدواج کردیم دخترم دنیا اومد که باز هزینه های مربوط به خودم و هر چیزی که مربوط به من میشد با بخشی از هزینه های بچه افتاد رو دوش من به مرور زمان ماشین رو عوض کردیم مدل بالاتر گرفتیم یه وام به من تعلق گرفت که شوهرم گرفت و گفت خودم قسطاش رو میدم چون از کار بیکار شده بود با ماشین من که حالا مدل بالاتر شده مشغول به کار شد خرج خونه و قسطارو از همون میداد البته خرج خونه مختصر و چیزهای ضروری فقط که تو این مدت
    من ماشین نداشتم پیاده رفت و آمد میکردم تا اینکه به اسم شوهرم با پول خودم ماشین ثبت نام کردم و گرفتم برای خودم این بگم رابطه من و شوهرم خیلی سرد شده از این بی توجهی های شوهرم من کلا افسرده شدم که بعد از این ماشین شوهرم اخلاقش بدتر شده که این ماشین مال من بوده تو گرفتی برای خودت میگه من باعث شدم تو پیشرفت کنی تو باید بیشتر هزینه زندگی کنی میگه من مثل یه برده باید کار کنم قسط ماشین تورو بدم که تو پولدارتر بشی و من هیچی
    بهش میگم من اینو نخواستم خودت خواستی از سر بیکاری خوب برو دنبال یه کار بهتر اما قبول نمیکنه الان بارداری دوم هستم کوچکترین هزینه ای جهت بارداری و زایمان بهم نمیده حتی کمک هم نمیکنه اصلا برایش مهم نیست منم ازش نخواستم خودم هزینه کردم ولی از اینکه اینارو میبینه و باز ازمن طلبکاره بیشتر حرصم میگیره الان موندم باهاش چکار کنم ما رابطه زناشویی خوبی هم نداریم من باید چکار کنم واقعا چون خیلی داغونم از کارای شوهرم

  35. من ۲۸ سالم هست دو سال پیش با یه دختری آشنا شدم توی فضای مجازی که ۲۰ سالش هست. فقط به صورت مجازی در ارتباط بودیم این مدت. کم کم گذشت تا علاقه پیدا کردیم به هم. اینو هم من میدونم و هم اون. چندباری خواستم کات کنم کلا نیست میشدم یا کم وقت میزاشتم براش. ولی دیدم نمیتونم بی خیالش بشم. الان خودش میگه دیگه به هیچی و هیچ کسی حسی ندارم حس هام رو پروندی و بهم گفت خیلی کم وقت گذاشتم براش. ولی دیروز که بهش درخواست دادم که پشیمون هستم از این که کم وقت گذاشتم و میخوام جبران کنم. خودش گفت جبران کن. یه چیز دیگه هم بگم ما ارتباطمون طوری بود که توی تلگرام عکس میفرستاد برم و منم براش عکس میفرستادمس. البته اون توی سکرت با تایم مشخص مثلا۳۰ ثانیه عکس میفرسته. خیلی کم هم تصویری میاد و اخرین بار دیروز بود. که پیشنهاد برگشت به رابطه م اطمینان اینکه جبران کنم براش رو دادم. باهاش داشتم حرف میزدم خودش گفت تصویری میخواد ببینیم همو. اون روز هم بهم گفت که یه پسری بهش پیام داده بود از تهران که میخواد بیاد خواستگاری و دوستی و…. که در کل بهش گفتم که تهش هیچی نیست. دیروز خواستم درمورد اون پسره بپرسم که پیام بهش میده یا نه گفت که درموردش حرف نزنم. و بهم گفت هیچی نگو. حالا خواستم بدونم از کجا بفهمم واقعا خودشم تمایل به برگشت رابطه داره؟ و اینکه نگرانم از اینکه یا اون پسره در تماس باشه؟

    • من دخترم این چیزا رو متوجه میشم به احتمال 70 درصد اون خواسته تورو امتحان کنه ببینه تو میای خواستگاریش یا ن این موضوع رو گفته ک ببینه ری اکشن تو چیه عصبی میشی غیرتی میشی که فکر کنم خراب کردی

      • چرا آخه الکی میگی از طرف دخترا؟ اصلا اینجوری نیست… تو رو خدا الکی چرت و پرت نگین دوست خودم جونش برا عشقش میرفت ولی پسره من محلی می‌کرد میرفت چن روز یه بار میومد همش دروغ میگفت… الان حال دوستم اینقدر خرابه هیچی براش مهم نیست احساسش کلا خورد شده میخاد رابطش تموم کنه ولی هنوزم پسره رو دوست داره خیلی زیاد مونده چیکار کنه… به نظرم این دختر خانوم هم توی همچین اوضاعی هست… تو رو خدا با دل آدما بازی نکنین اگه آدمه رابطه‌ نیستین نیاین جلو

    • من این وضعیت دقیقا توی دوستم دیدم همینجوری عشقش اذیتش کرد میرفت بعد چن روز میومد.. دوستم جونش برا پسره میرفت… الان حالش خیلی خرابه… دقیقا میخاست بره ولی پسره نزاشت ولی هنوزم زیاد بهش محل نمیده خیلی عذاب میکشه تنها دلیلی مونده همون حسیه که داره…. به نظر من واقعا جبران کنین براش نزارین دیر شه به احتمال زیاد هنوزم دوستون داره که مونده… اگه واقعا دوسش دارین از دستش ندین چن سال دیگه خیلی حسرت میخورین…آدما از یه جایی به بعد فقط میبرن از همه چی…

      • منم یک پسری راخیلی دوست داشتم چند سال واش حرف زدم ولی الان ازم جداشدم خودم خواستم جدابشم چون من قبل ازاون یکی دیگی رومثل چشمام دوست داشتم اون منا ول کردمن براش مردم وزنده شدم دلم پر میکشه یکباره دیگه ببنمش

  36. من 15 سالمه و دهمم،من شرایطم تقریبا خوبه ولی بخاطر مدرسه خیلی استرس و اظطراب میگیرم و غصه میخورم ،هرشب کلی روانم به هم می‌ریزد و حتی کلی گریه میکنم از اینکه باید برم مدرسه نمی‌دونم چیکار کنم

  37. سلام وقت به خیر من حالم خوب بود درسم هم میخونم اما به کندی و این منو اذیت میکنه و درس خوندن رو به تعویق میندازم حالم بد شده

  38. سلام من درسامو به تعویق می‌اندازم انگیزه ندارم سال آخر دانشگاه هستم

  39. سلام من نیاز به کمک دارم

  40. سلام من ۱۸ سالمه چند ماهه خانواده ی پدر و مادرم خیلی محل نمیدن یا وقتی یه جا جمع میشن به ما نمیگن خیلی دوتا جهره دارن پشت سر ما یه جور جلوی ما هم یه جور دیگا یا وقتی خونه ی خالم رو طراحی کردن با کرق طلا زدم گفت که اونی که می خواستم نشد به بهونه ی اینکا من خسته شدم گفت ولش کن ولی بعد فهمیدم کا خودش همشو زده که یه وقت من نزنم ۱ هفته کامل گریه کردم کلا این کاراشون خیلی توی روحیم داره تاثیر میزاره عصبی شدم تا یه جیزی میشه گریم میگیره نیاز به مشاوره دارم

  41. باسلام و احترام
    من تو دوراهی موندم که کلاس زبان آیلتس برم یا تافل؟

  42. من دخترم و 13سالمه و روی پسر پسرعموی بابام 2ساله کراش زدم 20 سالشه. 23 روزپیش رفتم بش اعتراف کردم، اون درجواب به من گف که وقتی بزرگ شدی. حست نسبت به من تغییرمیکنه و…. من چندروزبعددوباره بش پیام دادم بازم همین حرفوبه من زد، اما من واقعا خیلیییی شدیدادوستش دارم واینکه ماهمسایه هم هستیم.ومادرماه رمضان هرسال احیاداریم، ندروزپیش که احیابوداون برا اولین باربودکه اومدپیشمون وفرداشبشم بجای اینکه بره پیش دوستاش افطارکنه اومد پیش ما یعنی زنا…. ومن وقتی نگاش میکنم نگاهشوبرمیگردونه.:)
    حالا من نمیدونم چیکارکنم که دلشوبدست بیارم میخوام اونوعاشق خودم کنم، ولینمد چیکارکنم. یه مدت دیگ هم عروسی پسرعمشه نمیدونم وقتی ببینمش چیکارکنم. لطفاراهنماییم کنین که چطوردلشوبدست بیارم ممنون.

    • بشين درستو بخون عزيز من 13 سالته تو اين سن آسيب ببيني ديگه درست بشو نيست ها

    • سلام چطوری خوبی؟
      ببین من 14 سالمه و خب این داستانارو پشت سر گذاشتم
      اینجور چیزا تو سن ماها عادیه ولی بنظرم باید کنترل بشه یعنی از یه حدی که بیشتر بشه ممکنه آسیب های روح و روانی جدی ای ببینی
      تنها حرفی ک میتونم بزنم اینه که سعی کن رو آیندت متمرکز بشی و درگیر این بچه بازیا نشی. پسرا عاشق اینن ک یکیو عاشق خودشون کنن و براش قیافه بگیرن. حس قدرت بهشون دست میده
      درگیرش نشو…
      بوص:)

    • ببین عزیزم بهش بگو دوسم داری یا نه الکی وقتتو هدر این چیزا نکن

    • ناشناسی از اینجا

      این اشتباهو نکن بعدا به خودت میخندی:)))

    • سلام عزیزم منم یه مدت پیش عاشقش شده بودم اونم عاشق من بود منم تو سن تو اونم ۲۰ خوردهای داشت دیگه خیلی ازمن بزرگ تر بودیه روز اومد پیش من بهم گفت که من عاشقت شدم منم میدونم که منو دوست داری منم گفتم رسیدن ما دوتا امکان نداره چون تو سنت از من خیلی بیشتره اونم همینو گفت بخاطر اینکه علاقش به من زیتد نشه رفت زنی رو گرفت که اصلا دوسش نداشت وسریع بچه دارشد تا راه برگشت نداشته باشه که بیاد پیش من هم من هم اون دیگه ازهم دیگه دل کندیم الان باهم رفت امد خانوادگی داریم ولی خوب دیگع اون احساس رو نسیت به هم نداریم

  43. دیشب تولدم بود هیچیکی یادش نبود حتی هیچکی یک تبریک هم نگفت حتی پدر و مادر خودم فهمیدم برای هیچکی ارزشی ندارم واقعا احساس بی ارزشی دارم

    • تولدتون رو عمیقا به شما تبریک میگم و بهترین هارو برای شما آرزو میکنم. بله منم دقیقا دوسال این اتفاق برام افتاد کاملا درک کردم چه احساسی داشتی. کم کم به این درک میرسیم که تولدمون برای خودمون فقط ارزش داره.‌پدرمادرامون با بالا رفتن سنشون درگیر بحران میانسالی خودشون میشن

      • سلام من از وقتی که یادم میاد پدر و مادرم همیشه دعوا میکردن نه دعوای معمولی چون پدرم دست بزن داره تازگی ها دیگه توانایی ادامه دادن ندارم همش دارم به این فکر میکنم که خودم رو بکشم حتی دیروز خواستم این کار رو انجام بدم ولی یه لحظه پشیمون شدم دیگه واقعا خسته ام

        • سلام
          منم وضعیتم مث خودته تقریباً
          واقعا حالم بده همش قلبم درد می‌کنه خسته شدم که زندگی کی تموم میشه

      • من خیلی دلم میخواد از پدر و مادرم دور باشم خیلی اذیتم میکنن واقعا دچار بیماریهای جسمی و روحی شدم بقرآن خودمم کارمندم اما اونا مثل چند سال پیش با من رفتار میکنن
        بلند میشن هردوشون ادای راه رفتنمو در میارن و میخندن بهم تحقیرم میکنن دلم میخواد یه جا پیدا کنم مثل خانه های امن و گرم که کسی بهم آسیبی نرسونه

      • من یه دوسال پیش اتفاقاتی افتاد برام که در نتیجه اون اتفاقات مورد آزار روح و روان و طعنه شنیدن هستم ، میخوام از دست خانواده م به یه جایی پناه ببرم که از افرادی مثل من حمایت میکنن ، چون واقعا خسته شدم و کار هر روزم شده گریه و زاری???????

      • سلام منم13سالمه مامانم نميزاره موهاي بدنم و يجوري بين هم سن و سالام خجالت ميكشم هي ميگه ضخيم تر در مياد و……

      • سلـام من عشقـم سه ماه میشـ
        فـوت شـده الـانم ک مـدرسس تو درسام افت کردم منی ک ۱۹ بودم همیشه و دلم نمیخاد برم مدرسه میخام همیشع تو خونه باشم از خونه نرم بیرون دلم میخاد همش گریه کنم تا خالی شم اما نمیتونم گریه کنم تا بقیه ناراحت نشن بدجور هواشو کردم دلتنگشم بخدا سخته من تو سن ۱۵سالگی بیام به مرگ فک کنم ارزومه برم پیشش???????

        • درک میکنم این اتفاق برای منم افتاده خیلی سخته کسی ک دوسش داری از دست بدی ولی اینو بدون ک فقط با فکر کردن بهش ب خودت آسیب میزنی. و اینکه من میتونم اسم شما بدونم

        • فداتشم خواهرگلم منم یک دخترم بخدا خیلی سختی کشیدم ولی چاره نیست مجبورم زندگی کنم ناراحت کباش خدابزرگه خداخودش صبرت بده میدونم غم سختی هست

    • سلام خیلی خسته ام خانم سن بالای هستم توخدا خواهش میکنم کمکم کنید دارم دیوانه میشم یک روانشاس میخوام که واقعا بتونه حرفهامو باور کنه حتی مدارک زیادی دارم با آقای ازدواج کردم که مریضی اسکسفرنی داشته و بمن نگفته اما غیراز اموالم زندگی فرزندانم را هم گرفت

    • مهم اینکه خودت برای خودت ارزش قائل شی
      اونا تا اخر تو زندگیت نیستن
      به کسی تکیه نکن
      محتاج محبت از کسی نباش هرکی به فکر خودشه
      سعی کن به اینکه بقیه چه فکری میکنن یا اینکه چقدر براشون مهمی یا ارزش داری و فلان مهم نباشه

    • خب اینکه عادیه عزیزم

    • تولدت مبارک:)

    • مثل من .
      تولدت مبارک

    • و منی که تا حالاهیچ وقت تولد نگرفتم.. نه خونه پدر مادر نه همسر

    • برای همچین چیزی حس بی ارزشی میکنی؟
      بی ارزشی ینی مثل من بودن
      همه ازت متنفر باشن و کلا یه دونه رفیق داشته باشی
      به رفیقت حس داشته باشی ولی حس یه طرفه…

  44. من می‌خوام زمان بیشتری را برای درس هام بگذارم و کمتر تو گوشی بروم و یک برنامه ریزی توی روزم داشته باشم.من برنامه ریزی میکنم اما نمیتونم عمل کنم .وقتی توی گوشی میروم یک دفعه میبینم چند ساعت گذشته و درس نخواندم و روش برنامه ریزی درست را نمیدانم .میتونید کمک کنید؟

  45. من یازدهم تجربی ام با اینکه خوب هم درس میخونم و فرزانگان یه شهرستانم ولی اصلا نتایج ازمونام خوب نیست حس میکنم مفید نمیخونم چیکار کنم خیلی ناامید شدم چطور برنامه بریزم برای ازمون بعدیم؟ فیلم اموزشی ببینم یا فقط تست

  46. سلام من در تایمی با شخصی در رابطه بودم ان فرد تصادف کرد و رفت تو کما بعد اینکه از تو کما برگشت فقط منو فراموش کرد دکترا گفتن قسمتی از مغزش اسیب دیده و منو فراموش کرده بعد از اون من با ایشون ملاقات کردم اما نتونستم برگردونمش الان رل داره و من اصلا وضیعت خوبی ندارم از یه طرف افسردگی.اسکیزوفی . سرمو میکوبم به دیوار محکم . قلبمو میزنم . نفسموحبس میکنم تا 25 ثانیه رفتم با چیزای تیز رگمو میزنم استرس و اضطراب البته من از قبلش حالم اوکی نبود اما خیلی بدتر شدم بخاطر اون یذره امیدوار شدم کارهای مردمو هی دوره می کنم افسردگیم 63 از 63 هم قلدری برام می کنند مثل دیووانه ها میخندم سرگیجه و سردرد در قسمت پیشانی دارم و همینطور چشمام هی سیاهی میره هر روز قلبم 1 ساعت درد میگیره اما به هیچکس هیچی نگفتم همه ی ارزو هام دود هوا شدن درسم خیلی خوبه همه میگن تو خیلی برنامه داری اما زندگیم پوچه همش اهنگای دپ گوش می دم تو دلم به همه فحش میدم حرکتای همه میره تو ذهنم هی اکو میشه بعضی اوقات صدای اکسمو میشنوم برمیگردم میبینم هیچکی نیس
    دو تا مامان بزرگام حالشون خوب نیس یکیشون بستریه خواهرم 2 سال ازم بزرگتره همش اذیتم میکنه تیکه مینذازه هر شب کابوس میبینم بیدارم هم ادما راحتم نمی ذارن تیک های عصبی دارم هوا رو گاز میزنم اره دیگه حالا این یذرش بود بنظرت چیکار کنم

    • ایشالله زندگیت بهتر شه..همه کلی درد دارن تو زندگی واقعا ولی این خیلی دردناک بود..

    • تصورم اینه که اگر فقط تو رو فراموش کرده این یعنی قسمت این بوده که این فرد از زندگی تو بره
      پس تو هم فرصت و به خودت بده که با افراد جدید زندگیت رو سر و سامون بدی
      من مطمئنم آینده درخشانع

    • عزیزم انشالله حل میشه

    • سلام، هیچ اتفاقی در زندگی ما بی حکمت نیست، حتما یک خیری توش منو تو خبرنداریم، تسلیم محض خداوندشو. یکروزی حضرت موسی علیه السلام ازراهی عبور میکرد، دید همه جوانها مشغول بازی وشنا هستند جز یک جوان فلج، حضرت موسی علیه السلام خیلی ناراحت شد درحقش دعا کرد تاخداشفا بده اونو دعاش مستجاب شد واون جوان شفاگرفت ورفت مشغول بازی شد،گذشت تا اینکه روزی حضرت موسی علیه السلام ازشهری رد میشد دید دارند جوانی رادار میزنن رفت جلو دید اه همون جوان فلج که قبلا براش دعا کرده بود،وخداوند متعال انوشفاداده بود، سوال کرد ایشان چکار کردند میخوان اعدامش کنن،گفتند مردم داشتند تورودخانه شنا میکردن ایشان اون بالا سدروخراب کرد وتعدادی غرق شدند. همان موقع ندا از طرف خداوند رسید ای موسی علیه السلام ما میدانستیم حکمت اینست این بنده ما فلج باشد چون اگه سالم باشد کار دست خودش میدهد.

    • همیشه دارم گریه میکنم اصلا نمی‌دونم برای چی فقط دلم میخواد خونه خودمو حبس کنم و همیشه به خودکشی فکر میکنم میشه کمکم کنید

    • سلام عزیزم
      تنها کسی که میتونه بهت کمک کنه خودتی!
      قدر خودت رو بدون و خودت رو دوست داشته باش،
      خداروچه دیدی شاید قراره بهترین برات رقم بخوره، پس برای زندگیت هدف داشته باش و به عشق هدفت از خواب بیدار شو.
      کتاب بخون و حتما ورزش کن تا همیشه سرحال و شاداب باشی!
      اگر برای خودت ارزش قائل باشی بهترینها در مسیرت قرار گرفته میشه و اون موقع هست که متوجه سرنوشت و زندگی قشنگی که داره برات رقم میخوره میشی!

    • منم شرایطی مشابه شرایط شما رو تجربه کردم و می دونم که بیرون اومدن ازش خیلی سخته مثل پوست اندازی یا کشتن خود و دوباره زنده شدن هست فقط امیدوارم وقتش زودتر برسه که اون حس بیتفاوت شدن رو دریافت کنی دیگه برات از درجه اهمیت برخودار نباشه که هیچ بعدا حتی نخوای بهش حتی فکر کنی و بشه بخشی از گذشته و درسهای ارزشمندی که داشت چون به نوعی شما محافظت شده هستید از یک خطر بزرگتری که معلوم نیست چی میتونست باشه اگه به وقوع می پیوست. بهرحال شما لایق تجربه چیزهای بسیار خوب و گرانبها در این دنیا هستید و خودتون رو باید خیلی دست بالا بگیرید من اینها رو تجربه کردم نه اینکه از سر نصیحت بگم اصلا و ابدا . من شما رو و دردتون رو می فهمم

      • دختر باتجربه

        منم همین اتفاق برام افتاده ولی برعکس اون پسم زد بهم بی احترامی کرد وقتی که شرایط روحیم داغون بود بجای دلداریم نابود خوردم‌کرد و باهمه می‌خندید بجز من بعد فرداش معذرت خواست گفت حالم خوب نبود از این کصشعرا ولی خیلی دوسش دارما ولی خب از چشم اوفتاد گمشه به درک ارزش‌ندارع خودت واسه یع دختر … اوضی شیطونه میگه …. بی…. خجالت نمیکشه غرورمو خورد میکنه بعد میگه من ناراحت بودم عفریته?? دوسش دارم ولی از قبلم‌کردمش انداختمش تو سطل آشغال پدرسگ من هیچ احتیاجی به اون ندارم آدم زیادع دورم من یک بار وابسته رفیقم شدم دیگه وابسته کسی نمیشم اونم بهم بعد کرد محبت زیادی کورش کردع بود من بلاک کرد فشم داد منم قول دارم دیگه هر کسی تو زندگیم وارد شد بهش وابسته نشم اصلان برن به درک به…. ک…. اجغالا برو بابا گریه واس کی کنم واس یه بی لیاقت بیا برو تو کوچه بچه فانتزی? ت کی آخه واس ت گریه کنم ت یه انسان بی لیاقت کپکی گمشوع مموری من عاشقتم ولی ازت متنفر شدم‌کجافت?بهش گفتم کسی که از چشم اوفتاد دیگه اوفتاد پله برقی ندارم زود برسه به قلبم باید تمام راه بیاد بالا ولی پاش لیز میخوره میوفته پایین۰??‍?۹۲

    • نمیتونم چیزی بگم نمیدونم باید چی بگم
      فقط اینکه گریه کردم برات امیدوارم زود تر حالت خوب بشه

  47. شما میتوانید به نوجوان مشاوره(درسی هم),بدهید؟من برنامه ریزی برای درسام میکنم اما برعکسش را انجام میدم تکالیف درسیم هی عقب می افتد من هم کلاس زبان میرم و نمیتونم تکالیف درس و زبان رو کنترل کنم.و بیشتر وقتم تو گوشی میگذره.میتونید کمک کنید. من روزانه تقریبا ۶ ساعت در مدرسه هستم. روز های زوج یک و نیم ساعت کلاس زبان میرم. البته تکالیفشونم وقت زیادی می‌برده. استراحتم نمی‌دونم شاید یک یا دو ساعت فرق نداره.اما این تایم از دستم بعضی موقع در میاره به ۵ ساعت میرسد

    • خب در قدم اول لازم هست که برنامه ریزی داشته باشید ، مثلاً هر روز که از مدرسه میان بعد از یه استراحت نگاه کنید که تکالیف فردا چیا هستن ، بعد ببینید هر کدوم چقدر زمان نیاز دارن، و برای هر کدوم زمان لازم رو مشخص کنید ، چون نمی‌تونید کلا گوشی رو کنار بذارید بین این تکالیف هم یه زمانی رو به گوشی بازی اختصاص بدین، برای اینکه مدام هم توی گوشی نمونید برای گوشی بازی هم زمان بذارید و تمام تلاشتون رو بکنید که بهش پایبند باشید. قطعا گهگاهی از دستتون در میره و بیشتر بازی می کنید، اینجور مواقع اشکال نداره دوباره برگردید سر برنامه ریزی که داشتید

  48. سلام من دخترم ی سال ازدواج کرده میگه نمیتونم با نامزدم راحت حرفم بزنم نمیتونم نزدیک بشم

    • هی هی خدا ما به خاطر عشقمون چیکار میکنیم مردم نمیتونم به شوهرشون نزدیک بشن

        • سلام ببخشید من میخواستم راجب موضوعی کمکم کنید. راستش من توی رابطه ای هستم که علاقه در این رابطه دوطرفست خداروشکر خیلیم بهمدیگه علاقمندیم ولی بخاطر مسائلی نمیتونیم باهمدیگه باشیم چون خانواده هامون ناراضین..راستش شخصی که من باهاش تو رابطم دوتا نسبت بامن داره مثلا هم میشه پسر داییم هم خواهرزاده م این جوری بهتون بگم بابام از زن قبلیش یکدونه دختر داره وقتی با مامانم ازدواج کرده دخترشم با داداش مامانم ازدواج کرده یعنی خواهرم با داییم ازدواج کرده و اون شخصی که من بهش علاقه مندم پسر ابجیمه یعنی هم پسرداییمه هم خواهرزاده م بخاطر همین خانواده هامون مخالف رابطه ما هستن چون میگن این عمل حرامه و شماها نمیتونین باهمدیگه باشین بخاطر همون اون شخصی که دوستش دارم میگه بیا فرار کنیم ولی من بخاطر ابروم دلم نمیخاد این کارو بکنم یعنی دوست دارم کنارش باشم ولی بخاطر ابروی خودم و خانوادم نمیتونم این کارو بکنم احساس عذاب وجدان میگیرم و راستش فکر میکنم این تصمیم که فرار کنم یه جور خودخواهیه.. ولی اگر فرارم نکنم نمیتونم باهاش تو رابطه باشم چون خانواده هامون مخالفن و من الان خیلی سختمه تصمیم گیری نمیدونم باید چیکار کنم.. اینم بگم که من تو یه شهر دیگه زندگی میکنم اونم تو یه شهر دیگه و سال به سال اونم تو مسافرت هایی که میریم میبینمش خیلی سختمه تصمیم گیری.. ممنون میشم خیلی سریع راهنماییم کنید.

          • حرف مردم ک همیشه هس تو خوبم باشی حرف میزنن بدم باشی حرف میزنن بنظرم آدم فقط یکبار زندگی میکنه اگه واقعا دوسش داری فقط بخاطر ابروت میخای از این تصمیم منصرف شی اصن ارزش ندارع تو خودت و زندگی تو زهر مار کنی چون اونا حرف میزنن برو زندگیتو بساز با عشقت کون لق همه اشون

          • خواهرزاده هست ایشون به هر حال محرمته بعد بخاطر یکنفر به همهی اعضای خانواده پشت پا بزنی بعد اگر باهم نساختین نتکنستیم کنار هم خوشبخت باشید چیکار میخوای بکنی بنطرم عاقلانه تصمیم بگیر بباهاش صحبت کن از هم جداشید و به خودتون زمان بدید برای فراموشی

          • تو خاله اون پسره میشی!!
            خب معلومه که نمی تونید ازدواج کنید، الان رو نگاه نکن، چند سال دیگه پشیمون میشی اگر باهاش فرار کنی یا بخوای این رابطه رو ادامه بدی

          • نه این کارونکن فرارنکن منم سه سال عاشق یه پسربودم همه کاربراش کردم ازخانواده وابروم گذشتم باهم ازدواج کردیم ولی اون الان منونمیخوادومن خیلی تنهام

        • سلام من از یک خانواده خیلی مزهبی هستم برادرم از اینکه دوست پسر دارم فهمیده و منو تو خونه زندانی کرده گوشیمو گرفته و برادر دیگم از خونه رفت بخاتر من حس میکنم تنها راه من خودکشیه

          • زندگی کردن حق شماست و رهایی و آزادی هم حق شماست، در حقت که ظلم کردند پس چرا خودت هم میخواهی حق زندگی رو از خودت بگیری. عاقل باش، دانا باش و به این فکر کن که بعد از خودکشی چه خواهد شد، همه تا یه تایمی ناراحت میشوند و بعد به روال زندگی خودشون ادامه میدهند . پس بمون و محکم و قوی باش و حق خوذت رو از این زندگی بگیر!

        • سلام من25سالمه دوساله ازدواج کردم ویک پسره یک ساله دارم شوهرم دوسال ازم کوچیکتره خیلی زودعصبانی میشه وانتظارداره من برم منت کشی وهمیشه خیلی بهم گیرمیده وبدبینه بهم وهیچ اعتمادی بهم نداره نمیدونم چیکارکنم لطفاکمم کنید

      • به الله پناه ببر

      • خب برای اینکه حسی نداره.
        اما شما عاشق هستید.

    • سلام وقت بخیر لطفا راهنماییم کنید من سه ساله ازدواج کردم ۲۱سالمه باهمسرم همش جروبحث میکنم اصلا هم درک شعور ندارن فقط به خانواده توهین می‌کنه ازشون بدمیگه خانوادم خیلی خوب هستن جز احترام به همسر نادان من کاری نکردن طلاق بگیرم دیگه خسته شدم ممنون میشم پاسخگو باشین

      • به نظرم ازش جدا شو کسی که به خانواده‌ات بی‌احترامی میکنه هیچ اهمیت وارزشی برای خودت هم قائل نیست.

      • منم مشکل شمارودارم همسرمن فوش میده دادمیزنه یه حرفایی میزنه که من اصلادلم نمیخوادببینمش کلادیگه ازش حال بهم میخوره

      • اون خانوم به شدت مساله داره آوردنش به زندگیت حتی به خاطر بچه ها که باشه فقط درد سره . برا آرامش خودت و بچه ها یه فکر اساسی بکن نه وارد شدن به مسی ی که قبلا تجربه کردی و هیچ چیزی جز دردسر توش نیست.

  49. سلام خسته نباشید ، من18 سالمه و خیلی وقته که وضعیت روحی خوبی ندارم،حوصله و اعصاب درس خوندن هم ندارم و وقتی هم که میخونم زیاد تمرکز ندارم، همش دلم گرفته و گاهی زود گریم میگیره ، یک سری بدهی هایی هم هست توی خانواده که باعث شده کلا جو خوبی نداشته باشیم ، و البته من حدودا دو ساله با پسری دوستم ولی خب علاقه زیادی بهش ندارم انگار دوست داشتن نیست و فقط یه وابستگیه که بخاطر حرف زدن به وجود اومده ، میخوام باهاش کات کنم ولی خب خیلی دوستم داره و میخوام جوری کات کنم که زیاد بهش اسیب وارد نشه ، از طرفی خودم هم انگار حس میکنم دلم براش تنگ میشه و از طرف دیگه هم میدونم که هیچ آینده ای باهم نداریم و بهتره هرچه زودتر این رابطه تموم بشه . میخواستم اگه میشه راهنماییم کنید که چکار کنم

    • خیلی خوبه که اینقدر درست به رابطه نگاه می کنید. تا زمانیکه مشکلات درون فردی درمان نشوند نباید وارد رابطه عاطفی شد.چون رابطه عاطفی مشکلات درونی ما رو حل نمیکنه. سعی کن فعلا روی سلامت روان خودت کار کنی. تا میتونی کتاب بخونی تا نگاهت به زندگی بهتر بشه. بعدش وارد رابطه دوستی شو

      • ای کاش خیلی زودتر اینو هم به من میگفتی

        • سلام خوب هستین
          من ۱۵ سالمه میخام برم دهم و اینکه امسال چون تجدید شدم چندتا درسو پرونده ام دیر رسید دستم و مدرسه ها ام پر بودن هیچ علاقه ای به درس ندارم
          خودم عاشق عکاسیم ولی خانوادم میگن هزینه‌ش زیاده و..
          میشه چندتا کار پیشنهاد بدین که هم هزینش مناسب باشه هم مناسب سنم باشه هم درامد داشته باشه??

          • درس آت بخوان جون سن آت که بره بالاتر پشیمان میشی در کنارش عکاسی هم انجام بدین حداقل تا دیپلم بخوان

          • سلام من خانم ۴۲ساله هستم و از نزدیکی خیلی خوشم نمیاد و همیشه بخاطر این کار دعوا داریم

          • سلام، منم ۱۵ سالمه، امسال باید برم دهم،
            از منه همسنت بهت نصیحت بخوای نخونی تو اینده کلی دردسر داری دوباره بخون امتحان بده قبول میشی باور کن سخت نیست اولش که بخوای درس بخونی سخته همش حوصله نداری اما به این فکر کن که چند سال دیگه برا خودت کاره ای میشی بجای اینکه کسی صاحب کارت بشه خودت صاحب کاری ، شاید الان بگی من دلم خوشه اتفاقا درس من افتضاح بود یه مدت جوری که خداشاهده امتحان نوبت اول علوم سال هشتم رو ۲ گرفتم در این حد ، یه جا تصمیم گرفتم بخونم هرچقدر سختی داشت رو به جون خریدم و بکوب خوندم امسال که دارن نهم رو تمام میکنم با نمره های عالی دارم تمام میکنم ، تابستون هم میرم سر یه کاری که کار کردن رو یاد بگیرم برا ایندم همزمان با شغلی که دارم برم سر یه کار دیگه ای که یه پس انداز داشته باشم، تو هم شخصیت مستقلی داری ، درستو بخون برو رشته ی مورد علاقت تابستونا هم برو سرکار برا خودت یه درامد داشته باش ، اگه با بچه ها رابطه ی خوبی داری میتونی بری تو خانه بازی کار کنی حقوقشم خوبه بین چهار تا پنج تومنه یا میتونی منشی جایی بشی اما
            بعضی جاها باید کار با کامپیوتر رو فول باشی، تلاشتو بکن برا ایندت امیدوارم موفق بشی زیبا فقط تلاش کن و امیدوار باش و از خدا بخواه ✨? روز خوبی داشته باشی

        • سلام من دلم خیلی گرفته ۱۸ سالمه از زندگیم سیر شدم بخدا

          • دوستان برام دعاکنید خیلی ??

          • دلم گرفته واقهن از زندگی سیرشدن دعاکنید برام

          • چرا همچی فک میکنی ۱۸سال یبرا این طرز فکر خیلی زود نیس

          • منم ۱۸ سالمه ، از درون دارم نابود میشم همش حس میکنم که انگار روحم دوست داره از بدنم جدابشه ، خیلی خستم از خودم، از دنیا ، از اطرافیانم ، هفته دیگه هم کنکور دارم ، خیلی براش تلاش کرده بودم ولی دارم روزامو از دست میدم .دیگه هیچ چیز خوشحالم نمیکنه . دارم نابود میشم . کاش از اول نبودم .خیلی دلم میخواد به زندگیم پایان بدم ولی….

      • من ۱۴ سالمه یه مدتی افسردگی شدید داشتم حالا چند ماهه یعنی همه علائم رو دارم و فهمیدم از اون موقع شروع شده سایکوز یا روان پریشی دارم یا وسواس فکری؟ نمیدونم شک دارم فکر صدمه زدن به دیگران و خودمم بعد خودم قانع میکنم و میدونم اشتباهه سعی میکنم فکر نکنم ولی دوباره.. از جامعه خیلی وقته فراری شدم اصلا حاضر نیستم خوانواده ام رو بینم یا برم مدرسه داداش من منو چند سال کتک میزد یا فکر صدمه زدن یا انتقامم یا فکرهای مزاحم و چرت و پرت مثلا چطور بگم فکرهای مرض گونانه مثلا یکی رو خونی مالی تصور میکنم و ایما روانشناس هم نمیتونم برم و عصیت خوانواده ام و غیره اینجور نیست که جایی برم چیکار باید کنم؟

      • با سلام من چند سالی هست که استرس و اضطراب دارم .دکتر آنتراکت و الپرازوللم تجویز کرده .یه مدت خوردم ولی آسنترا رو قطع کردم چون همش خمیازه میکشیدم واذیت میشدم

      • عزیزانم درد خیلی سخته وقتی عزیزت توقبر بزاری زندگی برات تموم میشه من دایم ۸ ساله که مورده جوان بود انوز چشم براش هستیم که میاد دلم خیلی براش تنگ شده ۲۱ سالش بود که مراگذاشت ورفت

        • سلام… من اصلا حالم خوب نیست…ocd و تیکای عصبی شدید دارم…افکار مزاحم خیلی زیاد دارم… استرس و اضطراب خیلی زیاد دارم… پولم ندارم. نمیدونم چکار کنم…

      • سلام خسته نباشید من ۲۱ سالمه و یه مشکل جدی دارم که نمیتونم باکسی راجبش صحبت کنم و اینجا هم اصلا نمیشه
        شما در روبیکا یا ایتا هم مشاوره دارین که من از اون طریق بتونم باهاتون چت و کمک بگیرم ؟ اگه دارین شماره یا آیدیتونو لطف میکنید ممنون میشم .

      • من ۲۴ سالمه حال روحیمم خیلی بده من نمی‌خواستم به شوهرم خیانت کنم اما یه مدت خیلی کوتاه فقط پیام می‌دادیم اول اینطوری نبود اما چند وقتیه خیلی تغییر کردم نمی‌دونم چیکار کنم از این حس کثافت بودن رهایی پیدا کنم خودمو از این منجلاب بکشم بیرون نمی‌خوام آبرو بره یه اشتباه کردم بدجورم پیشمونم به اندازه ای که می‌خوام خودم. خلاص کنم یه راه چاره لطفا در اختیارم بزارین

    • چقد مثل منی??

    • سلام خسته نباشین شوهرمو ۲۲ روزه بردن کمپ باید چه جوری درش بیارم لطفا راهنمایی م کنید

      • درش نیار بدبخت ، بزار ترکش بدن مواد لعنتی رو

      • سلام وقت بخیر همسر به دل خواه خودش طلاق گرفت مدت چهار سال جدا شد مدتی به صیغه کسی شد الان تقاضای برگشت به زندگی با هم خواسته البته من خیلی وابسته به این خانوم بودن ولی الان دودل هستم من راهنمایی کنید با داشتن دو فرزند

        • بنظرم کسی ک حاضر باشه یک بار نادیده بگیره تو و بچه هاتو بزاره بره بازم اینکارو میکنه تصمیمش با خودته

        • اون خانوم به شدت مساله داره آوردنش به زندگیت حتی به خاطر بچه ها که باشه فقط درد سره . برا آرامش خودت و بچه ها یه فکر اساسی بکن نه وارد شدن به مسی ی که قبلا تجربه کردی و هیچ چیزی جز دردسر توش نیست

      • خیلی داغونم.۲ سال عقد کردم‌شوهرم یه آدم رفیق باز وبیکاره اخلاقم نداره هرجا میبره منو با دعوا ازش متنفرم از خودم متنفرم اززندگیم‌متنفرم‌

      • درش بیاری که بازم مصرف کنه تجربشوداشتم ولش کن یکسال بمونه

    • سلام من خیلی سریع اعصبانی میشم وموقعی که عصبی میشم صدام میره بالا و نمیفهمم چی میگم و بعد از اینکه اروم شدم از کار خودم پشیمونم و همیشه به خاطر همین کارم با شوهرم دعوام شده واقعا نمیدونم چیکار کنم

      • یی درد عشق خیلی سخته من ۱۸ سالمه ولی عاشق شدم عشق منا داغونم کرد ولی چیکارکنم شمابگین ازیک طرف اون ازیک طرف خانوادم خانوادم اونا نمیخوان ولی مت خیلی دوستش دارم

    • گلم به اینو اون فکر نکون وقتی نمیخایش خدتو مجبور نکن که بخایش خب مت میگم رو راست باش بهترین کاره بهش بگو هچ حسی بهت ندارم و اونم درک میکنه خدا میدونه اون دل چنتا دخترو شکونده مگه چیه یبار تو دل خدش بشکنه مگه نع بهترین کار همینه باهاش رو راس باشی

    • این دیگه چ دوس داشتنیه همین شما دخترا ما رو روانی کردید

    • من مشاور نیستم اما انسانی بخوایم فکر کنیم هیچ انسانی لایق ضربه خوردن نیست اونم از طرفی که خیلی دوسش داره اما تو این جور موقع ها بنظرم صداقت از هر چیزی بهتر .بهتر ادم صادقانه دلایلی که داره رو باید ب طرف بگه اگه واقعا قابل جبران نیست بدون دلشکستگی این رابطه رو تموم کنه .با گذشت زمان این کار واقعا سخت تر میشه .

    • اگه دوست داره چرا میخوای ولش کنی دختر گل؟! پسری که واقعا دوست داشته باشه بازم میتونی پیدا کنی؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.