خانه / اختلالات روانی / قصد و فکر خودکشی دارم | مشاوره خودکشی
خودکشی
اقدام به خودکشی

قصد و فکر خودکشی دارم | مشاوره خودکشی

فکر خودکشی یا اقدام به خود کشی گواه روشنی بر این مسئله است که چیزی به شدت و عمیقاً در زندگی فرد اشتباه است. مهم نیست که افراد از چه نژادی یا در چه سنی هستند؛ چقدر ثروتمند یا فقیر باشند، واقعیت این است بیشتر کسانی که از طریق خودکشی می‌میرند دارای یک اختلال روانی یا عاطفی هستند. شایع‌ترین و بنیادی‌ترین این اختلالات افسردگی است. 30٪ تا 70٪ قربانیان خودکشی از اختلال افسردگی شدید (‌‌اختلال افسردگی ماژور) یا اختلال دو قطبی (مانیک-افسردگی) رنج ‌می‌برند.

شماره تماس اورژانس اجتماعی : 123

علائم شخصی که به خودکشی فکر می‌کند

هر یک از این علائم لزوماً به معنای آن نیست که شخص به فکر خودکشی است، اما چندین مورد از این علائم ممکن است نشان‌دهنده این باشد که فرد به کمک نیاز دارد:

  • تهدیدهای کلامی مانند : “حال شما بدون من خیلی بهتر است” یا ” شاید من دیگر نباشم”.
  • ابراز احساس نا‌امیدی یا درماندگی
  • سابقه اقدام به خودکشی
  • مشاهده رفتارهای جسورانه یا پر‌خطر از او
  • تغییرات شخصیتی
  • علائم افسردگی
  • بذل و بخشش اموال و دارایی‌های با ارزش
  • عدم علاقه به برنامه ریزی برای آینده

یادآوری: هشت نفر از ده نفری که اقدام به خودکشی می‌کنند، نشانه‌هایی از قصد خودکشی را نشان می‌دهند. افرادی که در مورد خودکشی خود صحبت می‌کنند، تهدید به خودکشی می‌کنند یا به مراکز فوریت‌های خودکشی فراخوانده می‌شوند، 30 برابر بیشتر از حد متوسط خودکشی می‌کنند.

اگر فکر می‌کنید فردی قصد خودکشی دارد برای کمک به او:

  • تهدیدهاو حرف از خود کشی فرد را جدی بگیرید.
  • در مورد نگرانی‌های خود با شخص صحبت کنید. ارتباطات باید شامل” گوش دادن” به فرد هم باشد.
  • سؤالات خود را بدون قضاوت شخص بپرسید.
  • بررسی کنید، آیا فرد برنامه‌ی خاصی برای اقدام به خودکشی دارد یا نه. هرچه برنامه دقیق‌تر و با جزئیات بیشتر باشد ، امکان خطر بیشتر‌ است.
  • از افراد حرفه‌ای کمک بگیرید؛ حتی اگر فرد مقاومت کند.
  • فرد را تنها نگذارید.
  • پنهان‌کاری نکنید و رازنگهدار نباشید.
  • حیرت‌زده و قضاوت کننده رفتار نکنید.
  • به فرد مشاوره ندهید

مطالب مرتبط: چرا هیچکس دوستم نداره

آمار اقدام به خودکشی 

  • خودکشی دهمین عامل مرگ‌ومیر در ایالات‌متحده است که بیش از 1 درصد از کل مرگ‌ها را تشکیل می‌دهد. خودکشی دومین علت اصلی مرگ در سنین 15 تا 24 سال است.
  • خودکشی بیشتر از هر علت دیگری (به‌غیراز بیماری‌های قلبی و سرطان) باعث مرگ‌ومیر می‌شود.
  • سالانه 44 هزار آمریکایی بر اثر خودکشی می‌میرند. به ازای هر 100000 نفر سالانه 13.8 نفر بر اثر خودکشی جان می‌دهند.
  • به ازای هر 25 اقدام به خودکشی یک مرگ اتفاق می‌افتد.
  • چهل درصد افرادی كه به ‌طور کامل خودكشي کردند، سابقه اقدام به خودکشی قبلی داشته‌اند. 9 نفر از 10 نفری که اقدام به خودکشی کرده و زنده مانده‌اند، در دفعات بعدی به خودکشی خود ادامه نمی‌دهند.
  • سابقه اقدام به خودکشی خود به‌عنوان یک عامل پرخطر برای انجام خودکشی های بعدی است.
  • احتمال خودکشی در کسی که سابقه خودزنی داشته 37٪ بیشتر از عموم مردم است.
  • بالاترین میزان خودکشی متعلق به بزرگسالان بین 45 تا 64 سال است. دومین نرخ بالای خودکشی در میان افراد 85 ساله یا بالاتر است.
  • در مقایسه با میانسالان، میزان خودکشی در جوانان نرخ پایین‌تری دارد.
  • زنان سه برابر مردان اقدام به خودکشی می‌کنند اما مردان چهار برابر بیشتر بر اثر خودکشی می میرند.
  • مبتلایان به اختلال سوء مصرف مواد شش برابر بیشتر از افرادی که فاقد آن هستند احتمال خودکشی کامل دارند.
  • میزان خودکشی کامل در بین مردان با مشکل سوء مصرف الکل و اعتیاد به مواد مخدر سه برابر بیشتر از افرادی است که فاقد این مشکل هستند.
  • زنانی که دچار سوء مصرف مواد مخدر هستند در مقایسه با زنانی که ‌چنین مشکلی ندارند، هشت برابر بیشتر به فکر خودکشی هستند.

جلوگیری از افکار خودکشی

اگرچه ممکن است این افراد به مراکز پیشگیری فراخوانده نشوند، اما همواره افرادی که تصمیم به خودکشی دارند معمولاً خواستار کمک هستند. به‌عنوان‌مثال ، 64٪ افراد یک ماه قبل و 38% افراد یک هفته قبل از این‌که اقدام به خودکشی بکنند به پزشک مراجعه می‌کنند.

 کمک و درمان خودکشی

  • همیشه یک روش درمانی مشخص برای همه افرادی که قصد خودکشی دارند یا تمایل به خودکشی دارند، مناسب نیست. از متداول‌ترین روش های درمانی برای بیماری‌های منجر به خودکشی، دارودرمانی یا گفتگو درمانی یا ترکیبی از این دو است.
  • روش درمان شناختی رفتاری با هدف رفع احساس ناامیدی در بیمارانی که قصد خودکشی دارند، راه‌حل‌های دیگری را برای حل مشکلاتشان و راه‌های جدیدی را برای فکر کردن در مورد خود و جهان اطرافشان ارائه می‌دهد.
  • روشهای رفتاری مانند آموزش جرئت ‌ورزی ، تقویت مهارت حل مسئله ، آموزش مهارت های اجتماعی و تکنیک های آرام سازی عضلانی ممکن است باعث کاهش افسردگی، اضطراب و ناسازگاری اجتماعی فرد شود.
  • تمرین های رفتاری – شناختی معینی برای کمک به بیمار برنامه‌ریزی شده است و تحت عنوان آزمایش‌هایی مطرح می‌شوند که حتی در صورت عدم موفقیت، آموزشی خواهند بود.
  • یک درمانگر بر این موضوع تأکید دارد که بیشتر کارها را خود بیمار انجام ‌دهد، زیرا خیلی مهم است فردی که به فکر خودکشی است، حضور فرد درمانگر را برای حفظ بقای خود ضروری نبیند. ( در مواقعی که درمانگر حضور ندارد، در برابر افکار خودکشی جلوگیری کند.)
  • تحقیقات اخیر شدیداً حامی استفاده از دارو برای درمان افسردگی‌ همراه با خودکشی است. داروهای ضد افسردگی بر مسیرهای شیمیایی مغز که به خلق‌وخو مربوط هستند تأثیر می‌گذارد.
  • افرادی که داروهای ضد افسردگی مصرف می‌کنند باید توسط پزشک معالج که در مورد درمان افسردگی فرد آگاهی دارد، تحت نظارت قرار گیرد تا بهترین درمان با کمترین عوارض جانبی داشته باشد.
  • همچنین بسیار مهم است، پزشک معالج از تمام داروهای دیگری که فرد مصرف می‌کند، ازجمله ویتامین‌ها و مکمل‌های گیاهی مطلع باشد تا از تداخل خطرناک دارویی جلوگیری کند. مصرف الکل یا سایر داروها می‌تواند با داروهای ضد افسردگی اختلالاتی ایجاد کنند.
  • بدون مشورت با پزشک مصرف دارو را قطع نکنید.

تماس برای کمک‌رسانی پیشگیری از خودکشی

  • خطوط تلفن فوریتی (می‌توان از دفترچه تلفن ، انجمن‌های بهداشت روان محلی ، مراکز اجتماعی یا انجمن خیریه دریافت کرد)
  • افراد مذهبی
  • متخصصان پزشکی
  • اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی
  • آژانس‌های اجرای قانون
  • مرکز مشاوره روانشناسی

34 دیدگاه

  1. من قبلاً دوبار تصمیم کاملا جدی برای خودکشی داشتم و حتی یکبار سراغش هم رفتم که خب متاسفانه کاملا نافرجام بود ،ولی مطمئنم دفعه بعدی دیگه هرطور که شده برای همیشه تمومش میکنم؛ و حتی برای جلسه بعدی که برای من آخرین جلسه مشاورم محسوب میشه تصمیم دارم سمت خودکشی برم و سناریویی یگه واقعا نمیدونم چیکار کنم اینکارم احتمالا یجور خودآزاری محسوب میشه نه؟ البته کلا من خودآزاری هم دارم و خودزنی هم میکنم
    ولی میخوام بدونم اگه درمانو ادامه ندم چی میشه واقعا؟
    من چند ماهه که افسردگی دارم و در جواب آخرین تستم پیش مشاورم نمره افسردگی خیلی بالا بود ولی حالا اصلا نمیدونم چمه چرا حال بد رو دوست دارم!
    میشه بهم بگید دقیقا مشکل من چیه حداقل شما بگید من چمه؟ چرا اینطوری ام؟ اصلا چرا میخوام حالم بد باشه؟
    واقعا هیچ آدم سالمی اینو میخواد؟
    نمیفهمم واقعا…
    یه دیوانه و خودآزار واقعی…
    لطفاً بگید اگه درمان رو ادامه ندم چی میشه؟

  2. سلام و خسته نباشید. من اخیرا در حال آشنایی با دختری هستم،و متوجه شدم که قبلا به دلایلی که خودشونم نمیدونن«گفتن از سر خام بودن و بچگی»اقدام به خودکشی کردن،حالا من از کجا بفهمم که دیگ این چنین افکاری تو سرشون نیست؟و اینکه چقدر احتمال داره دوباره همچین افکاری بیاد تو ذهنش تو مواجه با مشکلات دختر خیلییی خوبیهه،اصلا بهش نمیخوره با این اوضاعی ک من الاش میبینم همچین بچگی رو تو گذشته کرده باشه،ممنون میشم راهنماییم کنید

  3. اینکه وقتی شب میشه حالم بد میشه یه افکار خیلی بدی میاد سراغم که فکر میکنم الان برام یه اتفاقی میوفته و میمیرم این چه مرضیه؟میشه بگید چطور اینکار رو کنم آخه هر کاری میکنم نمیشه یه روز خوبم یه روز بد چون چند ماه پیش خودکشی کردم و نمردم واین افکار طبیعیه که میاد تو ذهنم؟علت شو نمیدونم فقط خیلی دلم میخواست که خودکشی کنم ولی بعد اینکه انجامش دادم پشیمون شدم. کوچیک ترین چیز ناراحت کننده باعث میشه دوباره همون افکار بیاد سراغم. حتی همین الان هم نمی‌دونم چرا دارم چت میکنم آخه واقعا چرا احساس میکنم کنترل خودمو ندارم به یه دخانیات معتادم می‌خوام ترکش کنم ولی استرس میگیرم و فکر میکنم بدون اون نمیتونم کاری انجام بدم. یا وقتی شام میخورم باز فکر میکنم اگه یکم دیگه به غذا خوردن ادامه بدم ممکنه یه اتفاق بد برام بیوفته

  4. چندماه پیش پسرعمم که ۱۵ سالش بود فوت شدن ازاون روز اینطوری شدم راستش اون خودکشی کرد ومنم خیلی تمایل به خودکشی داشتم ودارم اما هربارسعی کردم جلوخودمو بگیرم اما این اواخر خیلی بیشترتمایل دارم راستش شجاعت پسرعمموتحسین میکنم واصلا دلم نمیخواد بیشتر ادامه بدم من ی دختر۲۷ ساله با بیماری cpهستم که به سختی توجامعه هم پذیرفته میشم

    • عزیز من پسر عموتون کار اشتباهی انجام دادن خودکشی یعنی فرار از زندگی چرا زندگی نکنی مگر تا همه عمر قراره سخت بگذرونیم مگر در زنذگی نباید طعم سختی رو چشید مگه همه ش باید ارامش و خوشبختی باشه به نظر من شما یک شخص موفق هستی و شغل هنرمندانه ای داری خیلی ها دوست دارند بتونن حتی یک جمله رو ترجمه کنن ولی شما این استعداد و‌توانایی رو داری .بیماری هم داشته باشی دلیل نمیشه که از زندگی قطع امید کنی .اگر نگرش تو نسبت به زندگی عوض کنی قطعا خیلی چیزها برات معنای متفاوتی خواهند داشت.

      • از جوابی که شما دادید سوالی برای من پیش آمد، زندگی به چه قیمتی؟
        هر چیزی بهایی داره و رنج بهای زنده بودنه این ماییم که باید انتخاب کنیم که آیا این رنجی که از زنده بودن هر لحظه میبریم ارزششو داره،و انتخاب کنیم که زنده بمونیم یا خودکشی کنیم.
        تجربه هرکس متفاوته و همین باعث میشه رنج های هرکس هم متفاوت باشه ولی این چیزی که شما تبلیغ میکنید توهم مثبت بودن پوچ است

  5. هم از درس هایم من تا کلاس نهم خیلی درس خوبی داشتم ولی وقتی وارد دبیرستان شدم یک معلم داشتم هی بهم گیر میداد به لباس رفتار و درس خوندم چون من رفتمو دوست نداشتم و به اسرار خانواده ایم مدرسه و رشته را انتخاب کردم سال دهم و یازدهم هر چی از دهنش در اومد بهم گفت و من بی توجهی کردم و الان که سال آخرم تا سه اعصابم بهم ریخته و اصلا دوست نداشتم مدرسه برم و از این ور مشکلات خانواده طرف پدر و خانواده مادرس سر موضوعات مهم همش تو خونم دعوا بود و تحملش واقعا سخت بود و خانواده خودم من دو تا داداش دارم یکی کوچکتر و یکی بزرگتر من وقتی سنم پایین تر بود رانندگی می کردم ولی از وقتی داداشم تصادف کرد تا چهار سال دیگه رانندگی نکردم حالا خیلی بهم ریختن تا حالا نزدیک ده بار خواستم خودکشی کنم ولی نتونستم احساس پوچی و گناه می کنم و از آینده می ترسم از اینکه می خوام کنکور بدم ولی بخاطر این پوچی دلهره اصلا نمی تونم سمت کتاب برم

  6. مامانم فک میکنه اون دختر بدیه و رو من تاثیر میذاره منم مجبورم به خاطر مامانم ولش کنم اما نمیخوام و نمیدونم چجوری چون بعد من حالش خیلی بهتر شده و میترسم یه وقت بگم ولش میکنم خودکشی کنه چون قبلا هم بهم گفته بود میترسم ولم کنی و به شوخی هم گفته بود اینطوری یه دلیلی واسه ی خودکشی دارم. حدودا ۱ ماهه که دوست شدیم حالا نمیدونم ولش کنم یا نه و اگه اره چجوری که یه وقت فکر خودکشی به سرش نزنه؟ به خاطر حمله ی پانیکه بعد اینکه مادرش هم جدیدا رحمش را دراورده و رفتار هاش خیلی بد شده و کل کار های خونه هم به خاطر عمل مامانش گردن اینه. در کل فشار زیادی روشه خانواده ی پدریش هم زیاد فرزند دختر دوست ندارن و اینم وقتی عصبانی میشه همه اینها یادش میاد و حالش بدتر میشه. مشکل روحی فک نکنم اما مشکل جسمی در کل دارن خودش کم خونی بسیار شدید داره و اگه یه شب قرص اهن نخوره سرگیجه میگیره. یکی از دایی هاش هم خودکشی کرده بوده و از دنیا رفته. قرار بود از امسال بره پیش روانپزشک. حملاتش از تابستون پارسال شروع شد و به مادرش نمیگفت اما چند وقت پیش بالاخره راضیش کردم بره و قرار بود امسال بره. قبل تولدش هم پدر و عمه اش میخواستن سقط بشه ولی مادرش نگهش داشته و به همین خاطر هم ناراحت شدنی یادش که میاد این موضوع رو ناراحتیش بیشتر میشه

  7. همش به فکر خودکشی هستم و گاهی اوقات خودزنی یه حس رهایی تو وجودم هست دوست دارم رها بشم اما نمی دونم چه جوری از همه متنفرم هیچ دوستی ندارم و تنها هستم خودم حسم را درک نمی کنم خیلی خسته و بی حالم آروم و ساکتی هم باعث شده هم کلاسی هام بهم توهین و مسخره ام کنن حس می کنم خیلی زشت هستم و اعتماد به نفس ندارم. فقط این چیز ها نیست تو وجودم یه حس رهایی دوس دارم رها شم یه چیزی مثل رفتن به طبیعت و آزاد کردن ذهنم حس هام خیلی مبهم و پیچیده است

    • ببین اخلاق و انسانیت از زیبایی ظاهر در الویت بیشتری هست خداوند در نهاد هر کدام از انسانها زیبایی قرار داده قطعا شما هم زیبایی داری ولی عزت نفس ت اومده پایین و حس ناکافی بودن داری

  8. من دخترم ۲۴سالمه جدیدا خیلی به خود کشی فکر میکنم. قبلاً افسردگی داشتم ۷ بار اقدام به خودکشی کردم. ارو ضد افسردگی مصرف میکردم ولی بعد یکسال مصرف دارو خودم دارو هامو قطع کردم چون علائم افسردگی تو خودم نمیدیدم. احساس تنهائی دارم. احساس میکنم تو هیچ کاری در نهایت موفق نیستم. احساس میکنم آدم خسته کننده ایم. من نمیخوام زندگیم ادامه پیدا کنه واقعاً خسته شدم

  9. سلام من شغل و تحصیل وظاهر مناسب دارم اما هیچ وقت ازدواج من جور نمیشه از اینکه سنم رفته بالا میترسم مشغله فکری دارم افسرده شدم حسود شدم وقتی یه متاهل هرجا حتی تو فضای مجازی میبینم هیج جور نمیتونم با خودم کنار بیام از خودم بدم اومده حال و حوصله چیزی رو ندارم با هیچی خوشحال نمیشم نه پول نه ورزش نه هیچی زندگیم همش شده یه روال تکراری خسته از زندگی از بیرون ظاهر وحالم رو خوب نشون میدم
    دوست دارم بمیرم خدا ازت بیزارم چون چیزی که خواستم رو ندادی نگید قسمت نبوده شرایط نبوده تو تلاش کن جایی دیگه بدم میاد از این حرفا گوشم پره فقط مرگ هست که منو نجات میده .

    • حالا مثلا اونا که ازدواج کردن چه گلی به سر خودشون زدن که شما هم می خوای بزنی؟؟؟حتی بهترین ازدواج هم کرده باشی یه بار سنگینی رو دوشت میاد که حتی تو خواب هم نمی دیدی. جوش ازدواج نزنید. اگر تا حالا ازدواج نکردی یقین داشته باش خدا دوست داشته خدا به آرامش روح روان و جسمت احترام گداشته

  10. دو هفته پیش خودکشی کردم متاسفانه ناموفق بود. دارم چهل ساله میشم هیچ پشوانه ای ندارم مقداری هم پس انداز داشتم تو ارزهای دیجیتال صفر شد همین عوامل دست به دست هم داد تا افسرده و دلزده بشم از زندگی البته سابقه افسردگی دارم دو هفته پیش هم اقدام به خودکشی کردم که ناموفق بود چند روز بعدش از خودکشی پشیمون شدم اما الان حس خودکشی دوباره به سراغم امده نمیدونم چکار کنم

  11. سلام من بخاطر انتفاقایی ک برام افتاده از بچگی تا الان از خودم بدم میاد دوست دارم خودکشی کنم از خودم متنفرم

  12. سلام من قصد خودکشی دارم و چندین بارم انجام دادم حداقل بالای۱۲بار و دیشبم انجام دادم سبقعت زیاد گرفتم و تصادف کردم ولی نمی‌دونم چرا جون سگ دارم نمیمیرم من امشب هر جور شده باید بمیرم دیگه خسته شدم یعنی یه جورایی مجبورم خودمو بکشم چون یه بلا هوایی سرم اومده که هیچ جوره نمیشه جعمش کرد خدا اگه وجود داشت منو همون موقع که اولین بار قرص بودم میکشتتم

  13. همش به فکر خودکشی هستم و گاهی اوقات خودزنی یه حس رهایی تو وجودم هست دوست دارم رها بشم اما نمی دونم چه جوری از همه متنفرم هیچ دوستی ندارم و تنها هستم خودم حسم را درک نمی کنم خیلی خسته و بی حالم آروم و ساکتی هم باعث شده هم کلاسی هام بهم توهین و مسخره ام کنن حس می کنم خیلی زشت هستم و اعتماد به نفس ندارم

  14. سلام خسته نباشید واقعیتش من مدام به خودکشی فکر میکنم و حتی چند باریم انجام دادم و بردنم بیمارستان یک شب بستریم کردن ولی حاله من اونجا بدتر شد و الانم که تا اومد حالم خوب بشه خبرایی که داره پخش میشه اعصابم رو داغون کرده

  15. من ی دختره ۱۵سالم شاید بگید سنم کمه و بچه بازیه ولی پدر من الان نزدیک ۵ساله زنه دوم داره و کلا دسته بزن داره و منو مادرم رو در حد سگ کتک میزنه یجور دیوانه ایه ک از کنترل خارج میشه و جوریم هست ک بعدش ی عذاب وجدانی میگیره ک فقط برای اینکه از سره خودش بازش کنه مثلا برام ی چی میخره با اینکه با اینکارش نفرت من ازش بیشتر میشه و جوریه ک ارزو دارم زمین گیر شه ک مثله دیوانه ها دنبالم تا اتاق نیاد و با شارژر کتکم نزنه با اون دستش تو صورتم نزنه ک تشم خون بیاد(از شانس گندم بابام پرس زنه و کلی مدال داره سره همین هیکل گنده و دستای بزرگی دارع و خیلی دردم میاد چون منم لاغرم بدنم ضعیفه) مشکلاتم رو بخام خلاصه تو کلمها بگم: بی پولی عزت نفس زیاد افسردگی افکار منفی زیاد ناامیدانه ب زندگی نگاه کردن
    چندبار اقدام ب خودکشی کردم ولی نشد از زندگیم خسته شدم از اینکه نمیتونم اون کسی ک میخام باشم اونم فقط بخاطر کارای بابامو و مامانم داره دیوونم میکنه، حس میکنم خیلی وقته مردم، با این حال هروقت اومدم خودکشی کنم میبینم کلی حسرتای کوچیک دارم:) کاش خدا مرگ یهویی بم بده اون موقع میتونم ببینم کیا بالاسرم بیشت گریه میکنن، و نمیدونم اون لحظه واقعا قشنگه یا غم انگیز ک ببینی کسایی ک دوسشون داشتی بالای قبرت دارن خدا رو التماس میکنن ک باز بتونه ببینتت

  16. سلام خسته نباشید من تو فکر خودکشی هستم ایا راه حلی هست که دیگه بهش فکر نکنم؟

  17. نمیدونم چیشده ولی حس کدوم فقط میتونم به تو بگم راجبش 🙂
    این چند ماه اخیر همش کارای اشتباه ازم سر میزنه این کارای معمولی نه از این بدا 🙂
    چند ماه قبل رفتم سرکار چون پول لازم داشتم همش از دخل مغازه بدون اجازه پول برمیداشم اینا اون تموم شد فهمیدن بیشتر از چیزی ک برداشته بودم پول دادم همشم ترس اینکه بیاد یجایی جلوم هر چی بگه میترسم حس بدی دارم همش 🙂
    بعد اینکه پول کرایه تاکسی برا رفتن ب سرکار نداشتم سوار ماشینای هر کی میشدم اونام درخواست رابطه میکردن حتی بعضیاشون رابطه جنسی بود منم برا اینکه برسوننم شمارشون میگرفتم ولی زنگی چیزی یا کاری نمیکردم ولی چندبار میگفتن بیا جلو ماشین بشین دست میزدن بهم امروز هم یکیش خواست منو ببوسه خیلی ترسیدم خسته شدم همش دلم میخواد بمیرم حتی خواستم خودکشی کنم ولی دوست دارم زندگی هم کنم برا اینکه کمی اروم کنم خودمو دستام تیغ میزدم تا چند ماه قبل اوکی بود همچی ولی یهو بهم ریخت نیدونم چیکار کنم خسته شدم میشه کمکم کنی ؟! 🙂
    میخوام فاصله بگیرم همش میگم دیگه نمیکنم ولی باز تکرار میکنم ولی خب خسته شدم دیگه یخوام تموم کنم اینکارا رو ولی روحمو چجوری آروم کنم؟! چجوری فراموش کنم؟!

  18. من چند ساله دچار افسردگی هستم ولی از همه پنهانش میکنم طوری که همه فکر میکنن من هیچ مشکلی ندارم ولی الان کار به جایی رسیده که افتادم به فکر خود کشی

  19. سلام من دچار تنهاییم این اواخر چند فقره خودکشی فکر به سرم میاد

  20. ۳۲ مرد متاهل لیسانس ادبیات فارسی با موتور کار میکنم ببینید من به دلیل کاری که دارم نمیتونم کار پیک موتوری رو قبول کنم و قبول ذهنی این مساله رو ندارم قبلا هم به دلیل مشکلات خانوادگی ۵ باری خودکشی کردم و الان که یه دختر دارم ۳ سالشه توانایی تغییر زندگیمو ندارم امروز موفق شدم قرص برنج پیدا کنم تردید بدی به دلم افتاده میخوام تمومش کنم ولی نگران دخترم هستم

  21. ۱۷ سالمه دختر هستم رشته ام تجربیه سابقه مراجعه ب روانشناس نداشتم الان ی تست افسردگی دکتر هلاکویی دادم جوابش شدید بود من آدم برونگرا و شادی هستم و از این حالم خیلی میترسم اصن دارن منو دیوونه نیکنن اول حالمو ک خوب خراب مردن بعد میاد ب عذر خواهی پیش چشم خودشونم ک اتفاق خاصی نیوفتاده یه دعوای ساده بوده ک بابچشون مردن پلی باعث میشه من برای این ک خودمو آروم کنم ب خودم آسیب بزنم پوست دستمو بخورم دستمو زخم کنم سر دردایی ک میگیرم …… وقتی دستام میلرزه و هرکاری میکنم وای نمسته ……نیگه من چند سالمه ک انقدر ذهنم عصبیه افسردگی گرفتم دیگه دیگه دارم دیوونه میشم انقدر گریه میکنم شماره چشمم هی داره عوض میشه از این زندگی متنفرم از خودمممم متنففففرمممممم کاز زود بمیرم لعنت ب این زندگی حتی چیزاییم ک شاد نگهم میاره ام میگن نیثباید داشته باشم از یه آدم شاد تبدیل شدم ب یه آدمی ک دیگه از همه جی بریده کلی خسته اس تا بش بگی چته میزنه زیر گریه از همه این آدما متنفرم از خودم از زندگیه مسخره ام متنفففرم. دنیا پیش چشمم هیچی نیس هیچی دیگه بهم حال نمیده بیشتر مواقع هی میرم تو خودم بزارید مامل بگن کاملا عوض شدم من از بچگی برونگرا و شاد بودم جوری ک حتی اگه ب کشثسی بگم حالم بده مسخره ام میکنه در حالی ک منم یه آدمم من خودم معتقدم انسان همیشه برای این ک حالش خوب شه نیاز داره خالی بشه گریه کنه یا هرچی ولی این ک حالت مدام همینطوری باشه و اصلا خالی نشی طوری ک هی یه کوله بار سنگین رو دوشته. من آدم خودکشی نیستم فقط از این حالم میترسم میترسم از این ک دیگه نمیتونم واقعا بخندم یا خالم خوب باشه بیشتر مواقع هم از خودم متنفرم چون گاهی اوقات خیلی شخصیت مذخرفی دارم از نظر خودم
    حتی الان تا حالا انقدر گریه کردم ک دست چپم کاملا لمس شده بود و درد میکرد سر انگشتام میسوخت مگه من چند سالمه م باید انقدر حال خرابی بکشم انقدر سختم باشه زندگی کردن. خانوادم خیلی بهم سخت نیگیرن طوری ک فقط دوست دارم فرار کنم از دست آدما برم ی جای دوری ک هیچکی نباشه وقتی خونوادت کاری کنن از خودت بدت بیاد و وقتی براشون درد و دل میکنی خسته بشن و بعدا تو هر بحثی همونا رو بکوبن تو سرت ک چی بشه شاید آدم بهتری بشی شاید همون ماشین مکانیکی بشی ک اونا میخوان. اون موقع از بقیه چ انتظاری میره وقتی خونواده خودت حوصلتو ندارن دارم میمیرم از سنگینی دلم دارم میمیرم از بغض و بدبختی دیگه نمیتونم دیگه نمیدونم چیکار کنم هر لحظه دارم میمیرم. مشکلات مالی و بدبختی های خوانوادگی ک همیشه دارم وقتی دوستامو میبینم ک انقدر تو رفاهن ک تنها دغدغشون این باشه دوس پسر داشته باشن با ن چمیدونم دوس پسرشون بهشون شب بخیر گفته یا ن و من توشون تنها آدمیم ک تو این فازا نیست ولی قدرمو نمیدونن و هنیشه ام بهم میگن ما بدبختیم ک تو بچمونی فلانی رو ببین همیشه بقیه رو میزنن تو سرم. با این حالم ک با این زندگی ک برام ساختن باز ولم نمیکنن همیشه باعث میشن از خودم بدم بیاد همه آدما. حتی بچه فامیلمون میزنن تو سرم ک اون درسش از من بهتره یا اون بیشتر درس میخونه ولی ب موقعیت اونا فک نمیکنن ک اصن اون شخص چ خوشی هایی داره تو چ رفاهی هس چ آرامش فکری داره برای درس خوندن ولی من اونا ذو ندارم. من اصلا آدم شاکی نیستم هیچ وقت بهشون نگفتم من از نظر رفاهی باید بیشتر تامین شم چون خیلیا وضعشون بده ولی اینجور مواقع باید خودشون ببینن
    خیلی حالم بده باید چیکار کنم ک دوباره دون آدم قبلی بشم همون دختر شاد الان دقیقا برعکسم و خود پاقعیم انگار ک مرده. راستش من نقاشیم خیلی خوبه طوری ک هنه میدونن حتی اگه کسی بشینه رو بروم سریع میکشمش همه میدونن خیلی هنر نو ووجودمه اقراق نمیکنم جدی میگم این شگفت انگیزش میکنه ک حتی کلاسم نرفتم و همینجپری خودم یاد گرفتم اون موقع ک دوستم محو کن داشت من از گوش پاک کن استفاده میکردم برای سیاه قلم اینجور چیزا تا این ک ب اینجا رسیدم از اون آدمام ک وقتی مارشو خیلی دوس داره اگه نتونه انجامش بده یا محدود باشه تو انجامش دیوونه میشه ولی مادر پدرم طوری باهام رفتار مردن م همه نقلشی هامو از دیوار کندم تا دیگه خیالشون راحت بشه و این کار راحتی نرود برام درواقع هنر تنها جای امنیه ک توش آذوم میگیرم ولی فکر میکنن با مشتنش منو موفق میکنن و اپن بچه ایده آلی میشم ک میخوام. درسته اینطور نیگم ولی خیلیم دوسشون دارم و پدر مادر خوبین و خیلی تلاششونو برای من میکنن و از دوس داشتنه ک باعث میشن این فشار روم باشه. من خیلی ب پدرم وابسته بودم ولی چون بیکار بود ب بهونه مار دو سال ولم کرد و رفت بدون هیچی درسته ک حالا برگشته ولی سختیایی ک تو نبودش میکشیدم دوریش و وابستگیش بهم ک آزارم میداد و فراموش نمیکنم و راستش دیگه مثل سابغ نمیتونم دپسش داشته باشم و یجپرایی از چشم افتاده. این حس حیلی بدیه چون من خیلی بهش وابسته بودم. یجورایی توی گفتن حال بدم واقعا ضعیفم و انقدر میریزم تو خودم ک میترکم ولی وقتاییم ک بهت میگن چته مگه یا چیزی نیس ک یا چمیدوننم ی چیزی ک باعث بشه بشکنم یا یه دعوایی چیزی اون موقع گریه میکنم ولی وقتی گریه میکنم ساعت ها طول میه و بخواطر همینم هست ک هی چشمام ضعیف میشه. خسته شدم دیگه از زندگی کردن خسته شدم هیچ حالی من تو این زندگی نمیکنم همش زجره پس ب چ دردی میخپره!

  22. حس خبلی بدی به خودم دارم مدام فکر خودکشی تو سرمه با ینفر هستم ولی مدام شک دارم بهش اونم توجهش داره بهم کم میشه و داره کلا از شهرمون میره خیلی مزخرف بهش وابستم و نمیتونم فراموشش کنم همیشه حالم بده استرس دارم برا آیندم با ادما فقط مبخوابم که فرار کنم از مشکلاتم هیچکس درکم نمیکنه لحظاتی پیش خواستم خودکشی کنم اما بصورت آنی پشیمون شدم و خواستم یه مشاوره دریافت کنم

  23. منم حالم خوب نیس. میخام خودکشی کنم

  24. 17 سال دختر مجرد کلاس 11 رشته ریاضی من چن سال پیش اقدام ب خودکشی کردم اما موفق نیودم الانم وضعیتم اصلا خوب نیس ترس اینده دارم بابت شغلم راستش اینبار واقعا میخوام خودکشی کنم هیچ راه امیدی تدارم درسته؟

  25. من که نگم یه افسرده به تمام معنا. رفتار شوهرم نرمال نیس مسئولیت پذیر نیس خانوادش همش پشت سرم حرف میزنن خرابم میکنن.شوهرم اصلا براش مهم نیستم به زور منو مجبور میکنه ازش خیلی میترسم کنارش ارامش ندارم بدتر از ابن خانواده خودم درک ندارن اصلا حال خوبی ندارم حتی حوصله کارای خونه رو فقط سرم تو گوشیه و خودمو سرگرم میکنم از مهمونی و شلوغی بیزارم کنار هیچکی حالم خوب نیس فقط بعضی ادما تو مجازی باهاشون اروم میگیرم نمیدونم چه مرگمه فقط بع خودکشس فکر میکنم چون واقعا تحمل رفتار شوهرم سخته کم اوردم

  26. سلام شما میتوتی اینجوری کمک کنی یکی راحت بشه جدا میشه یکی که به حز هیجوره باور نداره به هیجی یعنی به هیچی ها خیلی چیزارو تجربه کرده که خاطره خیلی براش بزرگترین ارزو بوده میشه مردونه میشه مثل ادم زندگی کنه میشه میشه راحت باشه میشه فکر اذیت نکنه کمبود اذییت نکنه اخه هر کاری کردم نشد حتی با قرص و دارو نشد با انداختن از پل نشد نمیشه اخه چرا خدا نمیزاره میشه جواب منو بدین

  27. من نمیتونم از گوشی دست بکشم

  28. ١٢ دختر خیر ششم راستش من یه دوستی داشتم اونم دختر بود و خیلی بهم وابسته بودیم بعد سه ماه به من گفتند که پسره من خیلی آسیب دیدم راستش یه بار میخواستم خودکشی کنم اون منو نجات داد و الآنم دوباره همین تصمیم گرفتم ولی خوب اون نیس که نجاتم بده خیلی احساس بدی دارم نمی‌دونم دو دل هستم که خودکشی کنم یا نه

دیدگاهتان را بنویسید