لطفاً اشتباه برداشت نکنید، من شما را به گرفتن طلاق تشویق نمیکنم! شما میدانید که من اکثراً در مورد روش بهبود روابط زناشویی و حل اختلاف با همسر مینویسم؛ بنابراین، شاید به نظرتان عجیب برسد که چرا میخواهم مطلبی در مورد طلاق بنویسم.
خوب، طلاق و ازدواج به یکدیگر مرتبط هستند؛ بااینوجود، دو قطب مخالف را تشکیل میدهند. طلاق زمانی رخ میدهد که ازدواج با شکست روبرو شود. من هیچگاه طرفدار طلاق نبودهام اما میدانم که گاهی اوقات گزینة دیگری برای ادامة زندگی مشترک وجود ندارد.
بااینوجود، من بر این باور هستم که پیش از تصمیم گیری برای طلاق، لازم است تا از خود بپرسید آیا واقعاً طلاق گزینة اول شماست؟
گاهی اوقات، شما به این باور میرسید که به طلاق نیاز دارید زیرا یا تحت تأثیر عوامل طلاق عاطفی قرار میگیرید یا دوستان و اطرافیانتان بر تصمیم شما تأثیر میگذارند.
زمانی که اوضاع در زندگی زناشویی طبق برنامه پیش نمیرود، زن و شوهر با لحظات و شرایط سردرگم کنندهای مواجه میشوند.
نه میتونم طلاق بگیرم نه میتونم زندگی کنم
برای کسانی که عاشق هستند یا زندگی شادی دارند، طلاق ممکن است یک وضعیت ناراحتکننده به نظر رسد. بدون شک، طلاق یک اتفاق تلخ است اما گاهی اوقات، نتیجة نهایی آن به نفع یک یا هر دو طرف میباشد.
در این مقاله، بیشتر در رابطه با طلاق صحبت خواهیم کرد.
«در هر زندگی زناشویی که بیش از یک هفته دوام آورده است، زمینههایی برای طلاق وجود دارند. رمز ادامه زندگی زناشویی، یافتن زمینههایی برای ازدواج است.» رابرت اندرسون
مروری بر محتوای این مقاله:
- چرا و چه وقت باید طلاق گرفت؟
- آیا واقعاً طلاق لازم است؟
- زمان مناسب طلاق چه موقع است؟
- دلایل بیشتر برای اینکه چرا باید طلاق بگیرید
چرا و چه وقت باید طلاق گرفت؟
هیچکس با هدف طلاق گرفتن ازدواج نمیکند. تنها چیزی که در ذهن فردی که میخواهد خواستگاری کند یا فردی که از او خواستگاری میشود، عشق و در کنار هم بودن تا ابد است.
بااینوجود، ناراحتکننده است که بگوییم حدود نیمی از ازدواجها در ایالات متحده آمریکا ناموفق هستند. به طور مشابه، این روند در کشورهای دیگر مانند ایران نیز وجود دارد؛ اگرچه، هنوز به این بدی نشده است.
من نمیخواهم شما را از ازدواج کردن دلسرد کنم اما این واقعیت را برای آگاه کردن هر چه بیشتر شما مطرح میکنم. من همواره طرفدار ازدواج بودهام و حتی در مقاله مجردها خوشبخت ترند یا متاهل ها بیان کردهام که افراد متاهل شادتر از افراد مجرد هستند.
البته، حتی در زندگی زوج های موفق نیز مشکلاتی وجود دارد اما همواره روشهایی برای برطرفکردن مسائل عشقی در زندگی زناشویی وجود دارد.
اما زمانی که یک اتفاق غیرمنتظره در برههای از زمان در زندگی زناشویی برخی از افراد رخ میدهد، زندگی این افراد تلختر و سختتر از قبل میشود.
شما میتوانید مقالة من در رابطه با نشانه های ازدواج ناموفق است را مطالعه کنید.
به طور معمول، زمانی که زوجها از تلاشهای بسیار زیاد برای احیای زندگی زناشویی خود خسته میشوند و امید خود برای زندگی مشترک را از دست میدهند، آنها تصمیم به طلاق میگیرند.
جدایی موجب دور شدن زن و شوهر از هم میشود و گام بعدی که هر دو طرف خواهانش هستند، خاتمه دادن به ازدواج بهصورت رسمی است.
طلاق، فسخ قانونی یک ازدواج است.
«وقتی دو نفر تصمیم به طلاق میگیرند، این بدان معنا نیست که آنها یکدیگر را درک نمیکنند بلکه نشانهای از این موضوع است که بعد از مدتها شروع به این کارکردهاند». هلن رولند
آیا واقعاً طلاق لازم است؟
طلاق یک گام جدی در زندگی محسوب میشود. زمانی که شرایط بغرنج میشود و دیگر هیچ کاری از دستتان برنمیآید، وقت آن رسیده که طلاق بگیرید.
بااینوجود، این زمانی است که هر کاری که از دستتان برمیآمد برای آشتی کردن و برطرف نمودن مشکلات کوچک و بزرگ انجام دادهاید.
اگرچه، من همچنان بر این باورم که زن و شوهر برای جلوگیری از طلاق گرفتن به خاطر دلایل و مشکلاتی که میتوانند با گذشت زمان و تلاش هر دو طرف برطرف شوند، باید نهایت تلاش خود را بکنند.
زندگی بعد از طلاق چالشبرانگیزتر میشود، بهخصوص اگر شما فرزند داشته باشید و حضانت آنها برعهدة شما باشد.
همواره طلاق والدین بر فرزندان تأثیر میگذارد و به همین دلیل است که هنگام فکرکردن در رابطه با طلاق یا تحمل زندگی مشترک، باید این موضوع را در نظر بگیرید.
به یاد داشته باشید که زندگی پس از طلاق آسانتر نخواهد بود و هیچ تضمینی وجود ندارد که شانس دوم شما، اگر تصمیم به ازدواج مجدد داشته باشید، بهتر ازدواج اول باشد.
چه زمانی طلاق خوب است؟
آمارها نشان میدهد که ازدواج دوم به همان اندازه ازدواج اول یا حتی بیشتر منجر به طلاق میشوند. البته، موارد استثنایی هم وجود دارند که در آنها زندگی پس از ازدواج مجدد بسیار بهتر میشود.
حتی اگر تصمیم گرفته باشید که پس از طلاق دیگر ازدواج نکنید، مسائل مالی و مسئولیتهای خانواده برای شما مشکلساز میشوند.
دوباره مجرد بودن به معنای بازگشت به زندگی تنهایی است مگر آن که خانواده و دوستانتان همواره در کنارتان حضور داشته باشند.
برای برخی از زوجهای مطلقه، زندگی زمانی بهتر میشود که برای خود در زندگی هدفی پیدا میکنند و خود را وقف آن مینمایند، یا بر روی تحقق هدفی کار میکنند که این هدف تبدیل به شور و اشتیاقشان برای معنا بخشیدن به زندگی میشود.
با این وجود، در صورتی که قبل و بعد از طلاق از نظر مالی توانمند یا مستقل نیستید و پشتیبانی مالی چندان زیادی نیز ندارید، پس بهتر است مجدداً در مورد طلاق گرفتن فکر کنید – برای حل مشکلاتی که میتوان بر روی آنها کار کرد و به نحوی آنها را برطرف نمود.
اطمینان حاصل نمایید که پول لازم برای پرداخت هزینههای بالا و طولانی مدت دادگاه را دارید.
«در صورتی که یک فهرست از دلایل و هدف از ازدواج یک زوج و یک فهرست از علل طلاق آنها تهیه کرده اید، حتماً به موارد مشترک بسیار زیادی در هر دو فهرست بر خواهید خورد». میگنون مکلوگین
از کجا بدانیم باید طلاق بگیریم؟
برخی از آمارها نشان میدهند که امید به زندگی در زنان و مردان متاهل بیشتر از امید به زندگی در افراد مطلقه است. علاوه بر این، افراد متاهل نسبت به افراد مطلقه برای مدت زمان طولانی تری شاد زندگی میکنند.
اما من فکر میکنم که نمیتوان این موضوع را تعمیم داد چراکه برخی از بهترین دوستانم زندگی بسیار بهتر و شادتری پس از طلاق دارند.
به عقیدi من، همه چیز به این موضوع بر میگردد که زندگی زناشویی تان چقدر بد بوده است، شما در زندگی چقدر رنج کشیده اید و کیفیت زندگی پس از طلاق چگونه باشد که برای شاد بودن شما کیفیت زندگی حتماً باید بهتر شود.
ضربه روحی حاصل از طلاق بر روی سلامت جسمی برخی از افراد تاثیرگذار است. عموماً، زندگی زنان بعد از طلاق بیشتر از مردان متحمل افسردگی و دیگر مشکلات سلامت روان میشوند.
به خاطر داشته باشید که طلاق همیشه به معنای بهتر شدن زندگی نیست. مشکلات بسیار زیادی وجود دارند که شما مجبور خواهید شد در دوران پس از طلاق با آنها دست و پنجه نرم کنید.
با این وجود، به نظر من در مواقعی باید طلاق گرفت.
«متاهل ماندن ممکن است با مزایای بلند مدتی همراه باشد. شما میتوانید همدردی بیشتری از سوی دوستانتان به خاطر یک ازدواج بد دریافت کنید تا یک طلاق خود». پی جی اروک
زمان مناسب طلاق چه موقع است؟
افرادی که ازدواج بدی داشته اند، از روی تجربه به شما خواهند گفت که حداقل سه نوع مورد یا موقعیت در یک ازدواج وجود دارد که میتوان آنها را دلیل قطعی برای طلاق گرفتن دانست.
- سواستفاده فیزیکی، کلامی یا عاطفی
- خیانت همسر
- سوء مصرف موارد یا اعتیاد همسر
مهم نیست چقدر تلاش کنید، تغییر دادن یک فرد کار آسانی نیست. در بسیاری از موارد، زنان تصمیم میگیرند به رابطه زناشویی خود ادامه دهند حتی اگر این رابطه موجب رنج و درد آنها میشود. چنین زنانی صبر میکنند و امیدوار هستند که شریک زندگیشان طبیعی رفتار کند و وفادار شود.
برای طلاق صبر کنید اما تا کی باید منتظر ماند؟
اگر حتی پس از نثار کردن تمام عشق و توجه، باز به شما بی محلی میشود و مورد سوء استفاده قرار میگیرید، آیا واقعاً فکر میکنید که نیاز است به چنین رابطه زناشویی ناسالم ادامه دهید؟
انسان فریب کار (خائن)، فریب کار باقی میماند. مصرف الکل و مواد مخدر اجازه نمیدهند که فرد شما را به جای اعتیادش انتخاب کند. همسر دارای اعتیاد به پورن سعی میکند از نگرش سازشکارانه ی شما استفاده کند و شما را مورد سواستفاده جنسی قرار میدهد.
چنین رابطه ای در زندگی زناشویی منجر به ضربه عاطفی، روحی و جسمی میشود.
«طلاق گرفتن یک زوج همیشه دردناک و ناراحت کننده است اما در برخی از موارد، در کنار هم ماندن زن و شوهر میتواند حتی بدتر نیز باشد». مونیکا بلوچی
تمامی افرادی که در چنین شرایطی بوده اند و کسانی که تمام تلاش خود برای حفظ رابطه را کرده اند، توصیه میکنند که ترک کردن چنین زندگی زناشویی هر چه سریعتر رخ دهد، بهتر است.
پیش از آن که ضربه روحی ببینید، عزت نفس خود را از دست بدهید و به یک قربانی درمانده تبدیل شوید، فوری اقدام کنید.
در صورتی که شما نیز دچار همین مخمصه شده اید، پس شاید موقع آن است که طلاق بگیرید. مهم نیست اعتقاداتتان چه هستند، همسر خود را ترک کنید تا بتوانید زندگیتان را به حالت عادی بازگردانید.
هیچ وقت اجازه ندهید که دیگران شما را تحقیر کنند، با شما مانند یک شی رفتار نمایند و به شما بی محلی کنند. فردی که این کار را میکند، واقعاً عاشق شما نیست.
با این وجود، موارد استثنایی نیز وجود دارند که در آنها فرد متوجه اشتباه خود میشود، احساس پشیمانی میکند و قول میدهد که بر تعهد خود به ازدواج پایبند بماند.
چنین فردی حتی ممکن است تغییر کند. اما شما باید بسیار مراقب باشید. پیش از هر گونه نتیجه گیری، از قضاوت و حس ششم خود استفاده نمایید.
به اعضای خانواده و دوستان خود اعتماد کنید و ترجیحاً پیش از هر گونه تصمیم گیری شتاب زده برای پذیرش برگشت چنین فردی به زندگیتان، کمک حرفه ای بگیرید.
«البته، آرامش با طلاق کاملاً تفاوت دارد؛ در واقع، در برخی از موارد، طلاق مخالف آرامش است». داگلاس فیت
دلایل بیشتر برای این که چرا باید طلاق بگیرید
در صورتی که شما در رابطه ای هستید که دوست ندارید و حتی پس از تلاشهای بسیار در جهت بهبود آن، هیچ نتیجه ای حاصل نمیشود، پس شاید زمان آن رسیده که از یکدیگر جدا شوید.
اگر همسرتان به فردی که از او نفرت دارید، تبدیل شده است و الزامات برای بهبود زندگی زناشویی، شما را به فردی که دوست ندارید، تبدیل میکند، پس بهتر است بیشتر در مورد وضعیت رابطة خود فکر کنید.
شما باید در مورد زمان طلاق گرفتن فکر کنید، اگر:
- شما به طور مداوم با ترس از مورد سواستفاده قرار گرفتن زندگی میکنید که موجب هراس بیشتر در شما میشود.
- شما مجبور به تغییر باورها و اعتقادات خود هستید به طوری که نمیتوانید با این موضوع کنار بیایید.
- حقوق و نیازهای شما برای زندگی کردن به گونه ای که دوست دارید، پایمال میشود.
- همسرتان در زندگی زناشویی به شما اهمیت نمیدهد.
- برخلاف میل باطنی مجبور با فاصله گرفتن از اعضای خانواده و دوستانتان شده اید.
- تنها این شما هستید که برای بهبود زندگی زناشویی خود تلاش میکنید.
- با همسرتان هماهنگ نیستید و دیگر تفاهم ندارید.
- شریک زندگیتان همواره از شما انتقاد میکند، شما را بی ارزش میشمارد، عیب جویی میکند، شما را دست میاندازد و موجب ترس و وحشتتان میشود.
- در حال حاضر هم طلاق عاطفی گرفته اید و تمام تلاشها برای روشن کردن شعلة عشق با شکست روبرو شده اند.
- همیشه در حال دعوا با همسر خود هستید و مشاوره خانواده نیز کمکی نمیکند.
دلایل دیگری نیز وجود دارند که اگر زن و شوهر نتوانند مشکلات خود را به صورت دوستانه و متقابل برطرف نمایند، میتوانند نشان دهندة عدم موفقیت در زندگی مشترک باشند.
در صورتی که فکر میکنید زمان، انرژی و زندگی خود را با بودن با کسی که کمترین توجه را به شما دارد، هدر میدهید، پس باید از این فرد فاصله بگیرید.
اگر چنین فردی اعتقادی به بهبود رفتار خود ندارد و حتی پس از تلاشهای شما و مداخله حرفه ای به رفتار نامناسب خود با شما ادامه میدهد، خود شما نیز میدانید که زمان آن است تا بگیرید و به زندگی ادامه دهید.
همواره به خاطر داشته باشید که وقتی مشکلی پیش میآید، پای دو طرف گیر است و هر دو طرف به یک اندازه باید برای بهبود زندگی زناشویی خود تلاش کنند و مسئولیت پذیر باشند. شما نمیتوانید به تنهایی مشکلات زندگی مشترک را برطرف نمایید.
همه در زندگی زناشویی به دنبال خوشبختی میگردند اما صرف نارضایتی و ناخوشنودی در زندگی زناشویی نمیتواند دلیل خوبی برای طلاق باشد. زن و شوهر هر دو باید برای به وجود آوردن خوشبختی و عشق در زندگی زناشویی خود تلاش کنند.
طلاق یک تصمیم دشوار است و این تصمیم برای هر زوج به عوامل متعددی بستگی دارد چراکه هیچ دو ازدواجی شبیه به هم نمیباشد.
زمان مناسب برای طلاق باید پس از ارزیابی، تجزیه و تحلیل، بررسی جامع و کامل و بهبود رابطه تان صورت گیرد. زمانی که درگیر یک ازدواج بد شده اید و این موضوع به شدت شما را تحت تاثیر قرار داده و شما را آزار میدهد، شاید مواجه با مشکلات زناشویی به شکل منطقی و در آرامش امکان پذیر نباشد.
به منظور اجتناب از آسیب بیشتر به خود یا رابطه تان، شما باید به یک مشاور ازدواج حرفه ای و مناسب مراجعه نمایید.
من میدانم که طلاق یک تصمیم بسیار سخت و دشوار است اما اگر تنها گزینه رهایی شما باشد، پیش بروید و خود را از آزار و اذیتی که متحمل شده اید، رها سازید و زندگی شادی را شروع کنید. شما لایق آن هستید!
منبع: www.aha-now.com
۵ سال بزرگتر از،شوهرمم عاشقش بودم. بیکار. حدف مامان گو کن و برادر مفلول شدید. سریع بچه دارشدم الان دوتا بچه دارم. خیلی تحمل کردم. فحش زدن . داد و دعوا و بیکاری. دیگه خسته شدم از دیدنش عقم میگیره. همه ش خوابیده تو خونه. دکترا میخونه اما درس نمیخونه کارم ننیکنه فثط فکر باشگاه رفتنه. بهونه ش شده چرت پیش بچه میخوابی دوستش ندارم. بچه م ۷ ساله جدا میخوبه. و ۴ ساله پیش خودم. هر وقت گفته رفتم پیشش اما حودم نخواستم. مجبورم کرد ازمون بدم برم سر کار خرجمو در بیارم. شهر غریب. حالا مجبور شدم مرخصی بگیرم بچه م مهد نگی رفت. هر روز تحقیر. پیرزن. یائسه و …. حالم بهم میخوره چن روزه رفته طبقه بالا حالیه اونجا برا خودش و من کلاس دارم دانشگاه برا کارم. و بچه م مدرسه . پدر مادر پیر. موندم چیکار کنم.
سلام وقتی این همه خانوم گرفتار میبینم که مثل خودم تو مشکلات غرق شدن واقعا گریه م میگیره.۳۷سالمه از کودکی تا الن که که یه پسر ۸ساله دارم روی خوشی ندیدم اما با این ازدواج ناموقم آروز میکنم که ای کاش به عقب برگردم?ده ساله ازدواج کردم با یه مرد بی مسولیت معتاد بد دهن بی سواد بی فرهنگ.که هیچ خوشی توزندگی خودمو پسرم کنارش ندیدم.انواع کمپ بردمش توخانه ترک کرده همش بیفایده.همه ی اعضای خانواده م میگن طلاق بگیر ازش .اما نمیدانم چرا آخه چرا من اینقدر دارم خودمو پسرمو اذیت میکنم چی منو اینجا نگه داشته نه پولی نه عشقی نه زندگی ای.هیچی تواین رابطه نیست.من از آینده که منتظر پسرمه سخت در عذابم.بگید چکار کنم ???
سلام من یه خانم ۲۴ ساله هستم شونزده سالکی ازدواج کردم یه بچه هم دارم مشکل من اینه که فک میکنم اولویت همسرم تو زندگی نیسم تا یه جا به مشکل میخوریم همسرم منو کتک میزنه بار اول دومشم نیس تنش هاو دعواهانون زیاده من افسردگی گرفتم مشکلات مالی زیادی ام داریم ولی خب تا جایی کع بشه باهاش کنار اومدم پا به پاش .ولی من دارم عذاب میکشم آن
سلام و درود!
من در یکی از کشورهای اروپایی زندگی میکنم. ده سال قبل ازدواج کردم. خانمم را دوست دارم. در این مدت ده سال، چند بار خانمم کودکانش را سقط کرده است. البته این سقط، طبیعی بوده است. تداوی زیادی انجام دادیم، اما موفق نشدیم. من خیلی علاقه به کودک دارم. تنها چیزی که در زندگیام کم دارم، داشتن یک کودک است. اینجا رحم اجارهای ممنوع است. نمیدانم واقعاً چه باید کرد. خانمم وقتی وضعیتم را میبیند خیلی نگران میشود. او حاضر است از من جدا شود و با ازدواج دومم موافق است، اما من دلم نمیشود او را از دست بدهم. ما همکار هم بودیم و عاشقانه با هم زندگی کردیم. برایم خیلی سخت است از او جدا شوم. بین دو راهی قر ار دارم. نمیدانم چه باید کرد؟
سلام.من ۱۲ ساله ازدواج کردم. بچه نداریم. دوسال بعد ازدواج متوجه شدم همسرم اعتیاد داره.با بدبختی مثلا ترک کرده. ولی دیگه نتونستم بهش اعتماد داشته باشم. بازم متوجه شدم قرص متادون مصرف میکنه. ولی تو بقیه چیزا اذیتم نمیکنه.منظورم اینه که کار میکنه و درامدشم پنهان نمیکنه. سختگیر نیست.روابطش با خانوادم خوبه. با منم خوبه.ولی خوب من خیلی دارم اذیت میشم.
سلام من ۳۳ سالمه ۱۶ ساله بودم ازدولج کردم بعد یکسال بچه دار شدم از اوایل زندگی شوهرم به من گیر میداد که چرا این طوری لباس میپوشی چرا با عموهات حرف میزنی با داداشاش که اصلا نباید حرف میزدم کلا نسبت به مردها شدید بدبین بود حتی میگفت جلوی داداش و پدرت لباس بلند بپوش پیش اونا خم و راست نشو الان هم واقعا دیگه خسته شدم دادخواس طلاق هم دادم ولی همش شک دارم اونم به خاطر پسرم خودش هم میگه من دوستت دارم نرو بمون کلا با همه به خاطر اخلاقش قطع رابطه کردیم هم خانواده خودش هم خانواده من دکتر روان شناس هم بردم گفتن فکرش بیمار ولی گفت بیمار خودشونن
سلام من زن ۲۷ ساله هستم توی ۱۴ سالگی ازدواج کردم،همسرم ۶ سال است ازدواج مجدد کرده و شب ها فقط یک شب در میان ۱۲ شب میاد تا ۷ صبح،رابطه احساسی بین ماوجود نداره،از محبت خبری نیست ،فقط پنهان کاری و بی مسئولیتی حتی به بچه هام هم توجه نمیکنه هیچ رابطه از بین ما نیست من تصمیم گرفتم ازش طلاق بگیرم ولی سا تا پسر دارم آینده ی بچه هام چی میشه من نمیتونم از بچه هام دور باشم و هم نمیتونم خودم رو توی خونه این مرد اذیت کنم
سلام وقت بخیر..من موندم بین دوراهی موندن درزندگی و طلاق گرفتن.شوهرم خیلی منو کتک میزنه اول فک میکردم برای مشکل اخلاق خودم اما حالا فهمیدم کلا عادت کرده به کتک زدن تا میل خلافش باش شروع میکن..هم جلو خواهرم اینا هم توماشین توخیابون خونه..از دوران عقد این مشکل هست ولی من صبوری کردم گفتم درست میشه حتی دوماه بعداز عروسیم اینقدر زد که سرم سکوند.چیکارکنم شما بگید میگه من تغییر نمیکنم.حاضرم نشد بیاد پیش مشاور
سلام وقت بخير
من ٢ ساله ازدواج كردم.همسرم ادم آروميه.اما حرفايي مى زنه كه من تا ماه ها وقتى بهش فكر مى كنم گريه مى كنم.مثلا اينكه يك سال و نيم بعد ازدواج بهم مى گه من نمى دونم تو باكره بودى يا داشتى نقش بازى مى كردى!يا سر چيزاى بي خود مثل اينكه تو ماشين بهش بگم فلان لاين جاده خلوته از اين طرف برى بهتره،تهديدم مى كنه اگه بهم اعتماد نداشته باشى يه روز مى ذارم ميرم،حواستو جمع كن.يا حتى وقتى خوابم تلاش مى كنه باهام رابطه برقرار كنه و چون من با اون شرايط نمى تونم باهاش رابطه برقرار كنم،تا سه چهار روز باهام حرف نمى زنه.چندين بار هم تو نامزدى منو تهديد به طلاق گرفتن كرده حتى شب قبل از عروسى.براى هيچ اشتباهيش جلو نمياد عذرخواهى كنه و من بايد جلو برم.ميشه راهنماييم كنيد؟
طلاق بگیر تا بچه نیاوردی
سلام و خسته نباشید من ۴ ساله ازدواج کردم ی بچه ۸ ماهه دارم و شوهرم همش الکی بهم گیر میده و ی بهونه پیدا میکنه ک بهم فوش و اینا بگ مثلا من بچم خب رسیدگی میکنم اون میره پیش رفیقاش مشروب میخوره و میاد الکی میگ ب بچه رسیدگی نمیکنی ک اینا اصلا هم تو خونه نمیمونه و همش بی حرمتی میکنه بهم میگ پدرسگ و میگ حرمزاده لطفا بهم بگید چیکار کنم خودم ۱۸ سالمه شوهرم ۳۳ اصلا درک نمیکنه دیگ نمیدونم چیکار کنم با این رفتارش بخش میگم بریم مشاوره میگ تو مشکل داری ن من لطفا راهنماییم کنید
در مورد جداشدن از همسرم مردد هستم دائما دارم فکر میکنم ک چه خاکی توسرم بکنم و ب نتیجه نمیرسم الان فقط دوس دارم بمیرم و خلاص،بلاتکلیفم ی عمره ک بلاتکلیفم تصمیم ب جدایی دارم اما…-الان حدود ۸ساله باهمیم یعنی ۳سال دوست بودیم ۴سال نامزد ۱سالم هست خونه داریم مشکلم بی توجهی و خساست و دست بزن و گیردادن اسیر گرفتن و فحاشیشه
همسرم بهانه جو و عصبی هستش در عین حال دوست داره بهش محبت و توجه داشته باشم با اینکه خونوادگی اینجورین میگه من اینجوریش کردم و از اول زندگی حرف طلاقو تو زمان های مختلف پیش کشیده الان هشت ساله داریم زندگی میکنیم یه دختر نه ماهه ام داریم روابطمونم سرد شده چکار باید بکنیم؟
من هم دقیقا مشکل شما رو دارم.دختر یک سال و نیمه دارم و بعد از ۸ سال زندگی مشترک شوهرم به من میگه تو عصبی و بهانه جو هستی،در صورتی که من با وجود یک بچه کوچیک بیشتر از قبل ازش انتظار کمک و همدردی دارم ولی اون نسبت به قبل بداخلاق تر شده،
سلام.من ۴۲سالمه و بیست ساله ازدواج کردم.دو تا بچه دارم.وقتی که بچه اولم به دنیا اومد فهمیدم که شوهرم بهم خیانت کرده .ولی بخشیدمش.تا الان ۵باره که خیانت کرده باز کوتاه اومدم.الان دیگه خودم اصلا دوستش ندارم.خیلی وقتها فیلم پورن میبینه.صد بار بهظ تذکر دادم.خیلی خودخواه و حرف حرف خودشه تو زندگی.به خانواده م بی احترامی میکنه.الان نمیدونم چکار کنم.به نظر شما طلاق بگیرم.از نظر مالی مستقل هستم.تازه خرجشم میدم.تو رو خدا کمکم کنید
چرا باهاش ازدواج کردی چه چیز خوبی داشت؟
سلام شوهرم خیلی بدمسته الان نزدیکه دوماهه باهم حرف نمیزنیم با حرفای زشتش دلمو شکسته دیگه ازش سرد شدم یک دختر ۱۲ ساله پسر ۹ ساله دارم میخوام طلاق بگیرم مادرو پدرم میگن بچه هات بیچاره میشن نمیدونم چیکار کنم
درسته بچه هات مهم هستند اما گاهی باید بین بد و بدتر ،بد رو انتخاب کنی اینجوری ضررش کمتره هم واسه خودت هم واسه بچه هات
سلام من ۳۱ سالمه و آدم مثبتی هستم و قبل از ازدواج عاشق یک نفر شدم با این وجود با یک دختر مذهبی و دارای خانواده خوب ازدواج کردم. الان بعد از سه ماه افسردگی گرفتم چون خانمم رو دوست ندارم. نمیدونم طلاق گرفتن کار درستیه؟ از آینده میترسم که دائما در مورد دوست داشتنش شک داشته باشم.
سلام ۱۰ ساله ازدواج کردم دو بار همسرم به من دروغ گفته یه شب که گفت خونه مادرم اما جای دیگه ای بود و هیچوقت بهم نگفت و یکبار ماهه پیش که فهمیدم با همکار خانمش که از ش بدم می اد ارتباط بیشتر از کاری داره که بعد فهمیدم با برادرش دوستش کرده الان هم با همکار آقاش که به زنش خیانت کرده و زن دوم صیغه کرده و از اون جدا شده مشاوره حقوقی می ده و هر روز باهاش صحبت می کنه اخیرا سرد شده و اظهار عدم تفاهم می کنه و در عین حال همیشه هم می گه دوست دارم روزای تعطیل اخیرا قهر زیاد می کنیم زندگی تلخ شده نمی دونم باید چی کار کنم پارسال می خواستم بچه دار بشیم الان دیگه نه
سلام وقت بخیر من84عروسی کردم 85بچه دار شدم سنم برای درک کردن و تشخیص انتخاب مرد مناسب زندگی کم بود و خیلی زود بچه دار شدم طوری که تا خواستم از زندگی متاهلی چیزی بفهمم بچه دار شدم زمانی که پسرم آمد همه زندگیم وقتم دلخوشیم ذوقم اینده فکرم شد پسرم و فهمیدم که تنهایی باید بار مشکلات زندگی و به دوش بکشم از همه لحاظ مادی معنوی روز مره خونه بیرون تصمیم گیری خرید گرفتن خونه و همه فکرایی که در زندگی به عهده دونفر هست رو تنهایی تحمل کردم همسرم اصلا کار نکرده و پولی نیاورده هیچ وقت تو هیچ مشکل و کاری قدم برنداشته معتاد بوده و هست بد دهنه پروو الان متوجه شدم دو ساله اعتیاد به شیشه هم داره و تبهم میزنه و تبهمش همراه با خشونت و فوش و …واقعا دیگه نمیتونم طاقت بیارم الان ده ساله فقط هم خونه بودیم و بخاطر پسرم همه هزینه هاشو تا به امروز تقبل کردم لطفا راهنمایم کنید هیچ علاقه ای بینمون نیست فقط به خاطر پسرم بوده که ازش نگهداری کنه و لطمه نبینه
طلاق بگیر هرچه زودتر
سلام
خواهشمندم به آقایون هم راه حل بدید
همه از دیدگاه زن مطلب می نویسید.
بعضی از اقایون واقعن از زنا بدبخت ترن
سلام با همسرم مشکل دارم همسرم دست بزن داره. درکم نمیکنه. و من علاقمو کاملا بهش از دست دادم. بخاطر عذاب وجدان اون دنیا و آینده بچم نمیدونم جدا بشم یا نه؟سلام من 27 و همسرم 28 سالمون یه بچه 2 ساله داریم.
سلام من تو عقد هستم یه چند باری شوهرم بهم فحش داده و یکی دوبار هم با سیلی تو صورتم زده آیا بخاطره اینا میتونم طلاق بگیرم ؟
بیزحمت راهنماییم کنید ممنونم
سلام. سعی کنید تابهبود رابطه با همسر، عروسی نکنید یا بچه دار نشید چون طلاق با وجود بچه سخت تره. بهترین راهکار گفتگو با همسر و بیان انتظارات و خواسته های خود از اوست.
یک ثانیه منتظر نمون وطلاق بگیر
مرد بددهن ودست بزن هست وقت خوب نمیشه
طلاق بگیرم.چون تااخرهمینطورهست تازه بدترمیشه..من خودم گرفتاراین موضوعم
طلاق بگیر هر چه زود تر من هم این جوری بودم
گفتم اشکال نداره درست میشه ولی نمیشه
الان هم میخام طلاق بگیرم
بعد یکسال 😑😮💨
برای طلاق خواستم برم دفتر خونه برای طلاق عقد نامه ایی یا محضری ۲۲سال هرچی داشتمو ازم گرفت دارایم ی ماشینه میگه میدیش بعد میری خاهراش و برادراش گفتن بگیر ازش با بچش بکنش بیرون . همیشه میکنمون بیرون. دستمو سوزوند آثارش هس بزرگ . زن کولی عرب اورد سرم پول خونه رو ازم با کتک گرفت بنام مادرش گرفت بعد بنام خودش اون زنه گفته باید خونه بنام بچم یا خودم باشه مثل مرگ ازشون میترسه. و خیلی چیزایی دیگه. نمیدونم برای طلاق چگونه اقدام کنم. و اینکه خونه رو چجوری بگیرم؟پولش از خودم بوده شاهد هم هست. چقدر وام و پول بش دادم تنها چیزی که داره این مرد از خودش ی شلوار یخچال مال برادرش پرده تلویزیون ماهواره بقیه از خودمه پول لباس خونه و بیرون اصلا ننیده نه برا من نه دخترم ـ دخترم رو از درس محروم کرد پول مدرسه رو نداد میگه بمنچه خاست نره پول هوردو خراک بخاطر شیکمش یا ماشین رو تمیدم بش نیگه برا چی خرج کنم و فوش های زشت اهل کتک و فوش های زشت است
سلام وقت شما بخیر پیام شمارو خوندم نگرانی و ناراحتی شمارو درک میکنم ولی مسائلی که بیان کردید مسائل حقوقی هستن باید با وکیل مشورت کنید ما روانشناس هستیم
این همه ازتون مشاورع خواستن جواب ندادید فقط همین که کارش حقوقی بود و مشاوره نداشتو جواب دادی
بخدا داری نو جنایت میکنی خانم راهی پیدا کن برو ولا اشتباه به دخترت و خودت رحم کن راهی پیدا کن موفق باشی
من یک و سال و نیم هست که ازدواج کردم،فرزند ندارم،همسرم از اول خانم های درشت اندام دوست داشتن با توجه به اینکه من و شرایط من رو میدونستن،من اختلال پلاکتی دارم و بدنم در اثر ضربه کبود میشود،این موضوع رو قبل از ازدواج هم با ایشون مطرح کردم،الان به این نتیجه رسیدیم که جدا بشیم،اول قرار شد طلاق توافقی اتفاق بیافته ،الان ایشون میگه وکالت طلاق به شما میدم،من دلایل م به نظرم منطقی هست برای جدایی اما از انجام این کار میترسم که مبادا اشتباه باشه کار من و به خدا و احادیث اعتقاد دارم،که طلاق رو جایز نمیدونن
سلام وقت بخیر . همسرم از روز اول تا حالا بهم خیانت می کرد و من الان که ده ساله باهاشم فهمیدم باید طلاق بگیرم؟
واقعا من نمیفهمم چراااا نباید طلاق بگیری چرا داری تحمل میکنی اونم وقتی میدونی از اولش داشت بهت خیانت میکرد
با سلام بنده تقریبا سه سال بود پاک بودم که با خانومی آشنا شدم که ازدواج قبلی داشت و ده سال از من کوچکتر بود.هرشب جلسه میرفتم حالم خوب بود خدمتم هم میکردم بهش غذا که بلد نبود گاهی خودم یادش میدادمو خودم درست میکردم انقدر مادرش که فوت شده تو زندگیمون دخالت میکرد و همین همسرم هم پشت اونا بود هیچ گونه محبتی ندیدم ازش از اول ازدواج فقط یه بار رو کاغذ نوشت عزیزم قلبم بی تو نمیزنه دیگه هیچ گونه محبتی من از ایشون ندیدم.بعد از دو سه سال پاکی از بس دعوا و بحث داشتیم و مادرش دخالت میکرد لغزش کردم و دوباره تریاک مصرف کردم.بعد از اون تقریبا صد میلیون هر سه ماه یکبار میبردمش مسافرت و بهترین تفریح ها میبردمش.الان خونه نشین شدم و خرج خونه رو هرجور هست با ماشین کار میکنم میدم.ولی میگه دوماهه رنگ گوشت ندیدم میگم خب دنیا الان با من نیست و همش میگه نمیخوامت دو تا پسر هم دارم ۳۳سالمه و به مرز جنون رسیدم خونه باباش داده بود نصفش به نامم بود و به جاش ماشینمو همشو زدم به نامش با دروغ و همکاری با خواهرش از چنگم همین خونه رو در آوردن خیلی بی معرفته مادرش هم همینجوری بود برای مال دنیا تیکه تیکه میکرد خودش خیلی اعتماد کردم .رفته اسرار زندگیمو و کم و کسر زندگیمو به همه مردم گفته از اقوامو همسایه ها بگیر تا نزدیکاش.هرروز دعوا داریم چیکار کنم راستش چندروزه فکر طلاق افتاده تو ذهنم.اونم میگه نمیخوامت منم میگم نمیخوامت ولی اول اون میگه
من یک خانم ۴۳ ساله هستم ک ۲۵ سال پیش ازدواج کردم اون هم به اجبار همسرم چون عاشقم شده بود، و مدام کتکم میزد و رفت زن دوم گرفت و تعادل روانی نداشت ومنم بعد بچه دار شدن طلاق گرفتم اما به دلایلی برگشتم الان دوتا بچه دارم ک یکیش سال پیش فوت کرد و اخلاقش اصلااا درست نشده و میدونمم و اطمینان هم دارم ک نمیشه والان بخاطر آبروی دخترم میگم ک کاش بمونم ولی اعتیاد داره و بیکاره و دست بزن هم داره و میاد دخترم رو خطاب به ی دختره فاسد میکنه در صورتی ک کلا چادریه و دختر خوبیه و حتی به من هم این حرفارو میزنه
واقعاً حماقت تا کجا؟ حتما دخترتم باید به فنا بره ؟ کدوم آبرو؟ حتما خودت و دخترت باید بمیرید تا خیالت راحت شه؟
من دوساله ازدواج کردم چندین باره دیدم شوهرم با دخترا دیگ چت میکنه پشیمونم نیس و.میگ اشکال از تو
تو رابطه جنسی کاملا سرده ماهی یه بار ب زور
کنترلی رو عصبانیتش نداره وقتی عصبانی میشه ب خودش اجازه میده هرجی دوس داره بگ و هرکاری بکنه
سر نرفتم خونه مامانش منو از خونه بیرون کرد
ی روانی ب تمام معناس
فک میکردم درست میشه ولی تو زندکی ن تنها عشق نیس ارامشی هم نیس
تاجقد میتونم تحمل کنم ینی اگ40سال دیگم زنده باشم میخواد همین طوری باشه،رابطمون بهتر ک نشده بد تره شده،و الان فقط دوسال از رابطمون میگذره،چرا باید تحمل کنم
سلام من ۹ سال قبل ازدواج کردم اوایل با شوهرم زندگی بدی نداشتیم اما رفته رفته شوهرم به فکر تر در زندگی عمل میکرد و هیچ پس اندازی برای زندگی انجام نمیداد و به رفیق بازی و عشق و حال خود میپرداخت و تمام پول های پس انداز رو خرج میکرد گاهی شب ها هم دیر به خانه میآمد و تند تند هم کار عوض میکرد مجبور شدم خودم هم کار کنم و گاهی به شوهر هم پول میدادم مدتی بعد دیگر نتوانستم تحمل کنم و به خانه پدر رفتم و شکایت کردم در دادگاه ولی با توصیه های بزرگان و پدرم و تعهد شوهرم مبنی بر ترک رفتارهای مخربانه دوباره به زندگی برگشتم شوهرم یکبار دست به خودکشی ناموفق زد بهر حال بهش فرصت دادم و مجددا کار کردم اما بعد چند سال علاوه بر اینکه هیچ تلاشی برای رفع مشکلات نداد بدتر هم شد قرض زیادی کرد و اکنون فهمیدم که معتاد نیز شده است.
ایشون معتاد بوده شما دیر فهمیدی مثل خودم بعد ده سال!رفیق بازی بیش از حد مطمئن باشید چیزی پشتش هست که تو خونه نمیتونند داشته باشند مثل اعتیاد یواشکی یا خیانت یا هزاران کار خطا دیگر
سلام ازدواج ما به خواست خونواده ها و فامیل بود بخاطر همین از اول باهم سازگار نبودیم ۱۳ سال تحمل کردم الان دیگه خسته شدم . هیچوقت دوستش نداشتم و ندارم یه پسر ۱۰ ساله دارم بخاطر اون دو دلم ولی دوست ندارم ادامه بدم آیا دادگاه دوست نداشتن رو برای طلاق قبول میکنه؟ راستش کلا به هیچکس اعتماد ندارم از بس جامعه پر از خیانت و کثافت کاری شده اعتماد ندارم ۳۸ سالمه بخاطر بچم نتونستم بدم سرکار چون کسی رو ندارم بچمو بهش بسپرم الان دیگه باید دنبال کار بگردم بازم مشکلم بچمه خیلی پشیمونم بچه دار شدم بچم باعث شده تو این زندگی بمونم و نتونم پیشرفت کنم چون تا الان کار نکردم ترس از کار دارم. کاش زودتر کار پیدا کنم تا راحتر جدا بشم دو تا مساله ذهنم رو درگیر کرده یکی بچم یکی کار .
سلام من سال ۹۱ ازدواج کردم سال ۹۴ بچه دار شدم از شوهرم همیشه حمایت کردم دو سال پیش برام خیانت کرد ولی باز بخشیدمش ب هیچ کسی درموردشم نگفتم الان رابطه زناشویی ماهی ی یا دوبار اصلا علاقه بهش ندارم ی جورایی وقتی باهاش میشم گریم میگیره حالمبهممیخوره بخاطر بچم تحمل کردم تاحالا ایا طلاق بصلاح هس با ی بچه یا نه بچم پسر هس ۷ سالشه .
شوخی های بیجا میکنه شوهرممیشنه بلند میشه پیش خانوده اش میگ فامیل کاغذ هستیم ما یا حرفای دیگ ک منو خراب کنه نمیدونم چکار کنم لطفا راهنمایی کنید
فقط عمرت داری تموم میکنی عریزم گاهی وقتا بخاطر همون بچه بایذ جداشی تا ضربه نخوره
من ۱۵ ساله ازدواج کردم شوهرم آدم مغروری هست مدام سرم غر میزنه و ازم انتقاد میکنه خیلی سعی کردم رضایتشو جلب کنم اما نشد تو خونواده من سه طلاق اتفاق افتاده و من هم نمیخوام با طلاق من پدر و مادرم عذاب بکشن بخاطر اونا مجبور به تحمل این زندگی شدم اما خیلی خسته شدم دیگه طاقت ندارم نمیدونم چکار کنم
اشتباه منو شما این بوده ک زود ازدواج کردیم توی سن خیلی کم و بقیه رو برای خودمون توی الویت میزاریم و بیشتر از خودمون به فکر اوناییم شاید طلاق خیلی سخت باشه ولی انقدری بزرگ نیستیم ک بتونیم این درد هارو تحمل کنیم شاید طلاق بهترین راه برای ما باشه?
دیر هم که ازدواج کنی ولی زمانش نباشه و آمادگی کامل نداشته باشی بازم اشتباهه
تمامش کن
من تو سال ۴ زندگی مشترکم همسرم به شدت عصبی و پرخاشکر و فحاشه خیلی کینه توزه و بی دلیل به تمام خانوادم بی حرمتی میکنه اوایل من حرمت نگه داشتم ولی بعد منم مث خودش بی حرمتی کردم. وضع مالی همسرم خوبه ولی حاضر نیستن براش خونه بگیرن یعنی خودش اجازه نمیده یه مدته همش میگه بچه میخوام چندین بار گفته تورو فقط برا بچه میخام بعدش برو. ازدواج من خیلی عجولانه و احساسی بود مشاوره هم زیاد رفتم همه معتقدن که اشتباه ازمن بوده. خانواده همسرم باهیچ کس رفت و آمد ندارند خصوصا مامانش یجوریه سو ظن دارن به همه و همش خیال میکنن انقدر خوبن که چشم میخورن. دخالتی نمیکنن ولی غیرمستقیم حرفشوتو میزنن مثلا اینکه بچه تو خونه ۱ خابه هم میتونید بیاریذ. من مکالمه مامانشم با خودش شنیدم بسیار فحاشی میکرد جوری که اصلا به قیافشون نمیاد پدرش ترک اردبیل بوده و اصلا این مسیله رو بما نگفتن. خودشم همش پنهون کاری میکنه سراز هیچ کارش نمیشه درآورد مگر اینکه خودش بخواد بگه خیلی خستم یه مدته یه مریضی گرفتم که منشاش استرسه چندبار تصمیم ب طلاق گرفتم ولی نمیدونم چجوری باید وسایلمو ببرم همسرم خیلی رنده و شره از اینکه جهازمو وقتی نیس ببرم و اون مدعی بشه که چیزایی از اونم بردم و شکایت کنه نمیدونه باید چکار کنم خواهش میکنم کمکم کنید از بیحرمتیای بیخود و بی جهتش اونم به خانوادم واقعا بریدم بسیار مادی هس جوری که شوفاژ روشن نمیکنه و ی بخاری کوچیک گذاشته که هزینه قبض نده. مهربونه و هرچی میخام فراهم میکنه سوالم اینه آیا مورد من جز موارد طلاق یک طرفه محسوب میشه؟ از چه طریقی بایذ اقدام کنم و چجوری میتونم وسایلامو وقتی خونه نیست ببرم؟
سلام دوست عزیز مشاوره ازدواج هم برید میگه طلاق بگیر خودت از این مرد و خانواده مزخرفش خلاص کن
مردی با این خصوصیات دیگه مهربون نیست که اگه چیزی برلت فراهم میکنه برا اینه پیشش باشی
هرکاری میکنید فعلا به هیچ وجه بچه دار نشید چون ممکنه دست بزن هم بعد از بچه دار شدن اضافه شه
حرفها دو سرف شندیده بشه ریشه یابی بشه مشکل… . به فکر حل کردن مشکل باشید تا جنگ دعوا… . حتی یک خوبی یعنی همسرت نداره؟؟؟
به نظر من طلاق بکیر قبل اینکه بچه بیاری و عذاب وحدان ولت نکنه. مردی که فحش میده عشقو میکشه
سلام و خسته نباشید خدمت شما ،میخواستم بدونم زن فحاش و مسخره کن و عیب جو.و قبول نکردن زن در باره شرایط مالی همسر و اورا به خاطر درآمد پایین مورد تمسخر قراردادن نیز شامل اینکه مرد تصمیم به طلاق بگیردمیشود.