دکتر تری اربوچ، دکتر روانشناس و نویسنده کتاب پنج راه ساده برای تبدیل ازدواج خوب به ازدواج عالی معتقد است بهبود روابط عاطفی با همسر هدف دشواری نیست. بر طبق تحقیقات این دکتر روانشناس، ایجاد تغییرات کوچک، مداوم و ساده در زندگی مشترک باعث ایجاد یک ازدواج موفق خواهد شد. این روانشناس خانواده در کتاب خود به پنج مرحله برای بهبود رابطه عاطفی زن و شوهر پیشنهادهایی عملی به زوج ها و جوانانی که قصد ازدواج دارند توصیه کرده است. دانستن این نکات برای هر زوج خواه رضایت از زندگی زناشویی خود دارند یا از ازدواج خود احساس نارضایتی میکنند ارزشمند است:
تحقیقات روانشناسی برای بهبود روابط عاطفی با همسر
مراحل دستیابی به زندگی مشترک موفق که توسط این دکتر روانشناس توصیهشده بر اساس یک تحقیق روانشناسی طولانی با حمایت سازمان ملی سلامت ایالاتمتحده صورت گرفته است. او در طول سالها تحقیق بر روی 373 زوج که زندگی مشترک خود را آغاز کرده بودند به این نتایج ارزشمند دست یافت. در این تحقیق، زوج باهم و هم بهصورت انفرادی توسط مشاور ازدواج مورد مصاحبه قرار گرفتند و اقدامات استانداردی بر روی موضوعاتی مانند میزان سلامت روانی و ابتلا به افسردگی زوج انجام گرفت.
بسیاری از زوج ها در این تحقیق تا هفت مرتبه توسط مشاور خانواده مورد مصاحبه قرار گرفتند. بر طبق مصاحبه این محقق، 46 درصد زوج ها بعد از ازدواج طلاق گرفتند که نشاندهنده آمار نرخ طلاق بود. در این تحقیق زوج های مطلقه بهصورت انفرادی مورد مصاحبه قرار میگرفتند. نتایج تحقیقات این روانشناس بدینصورت بود:
برای بهبود رابطه عاطفی انتظارت از همسر خود را کاهش دهید
بسیاری از مردم فکر میکنند نداشتن تفاهم به همسر یا اختلافات زناشویی در ازدواج از دلایل افزایش احتمال طلاق محسوب میشود. اما بر اساس نتایج این تحقیقات، این احساس ناامیدی و درماندگی است که موجب تصمیم به طلاق و شکست در ازدواج میگردد. به گفته این دکتر روانشناس، احساس سرخوردگی در ازدواج زمانی رخ میدهد که انتظارات یکی از زوج از همسر خود برآورده نمیشود.
زن و شوهر خوشبخت از همسر خود انتظارات معقول و منطقی دارند. این روانشناس در کتاب خود به ده باور غلط زوج در زندگی مشترک اشاره میکند. یکی از این باورهای غلط این است که زوج های موفق باهم تفاهم دارند و هرگز با همسر خود اختلاف ندارند. به گفته این روانشناس، پیدایش اختلافات زناشویی در زندگی مشترک امری اجتنابناپذیر است. اگر شما بهعنوان یک زوج با همسر خود اختلاف ندارید، احتمالاً شما با همسر خود در مورد مسائل مهم زندگی زناشویی صحبت نمیکنید.
برای بهبود رابطه عاطفی احترام به خواستههای همسر خود را تمرین کنید
سعی کنید دو مورد از مهمترین انتظاراتی که از همسر خود دارید را یادداشت کنید. ( مثلاً شما از همسر خود انتظار دارید چگونه با شما رفتار کند). به گفته این دکتر روانشناس این تمرین ساده به زوج اجازه میدهد بفهمند که چه چیزی برای همسرشان در زندگی مشترک اهمیت دارد. اگر او از انتظارات شما بیاطلاع باشد چگونه میتواند انتظارات همسر خود را برآورده سازد؟
برای بهبود روابط عاطفی به همسر خود انگیزه و پاداش بدهید
در تحقیقات این دکتر روانشناس حمایت عاطفی و تشویق همسر کلید خوشبختی در ازدواج است. تشویق ، قدردانی و حمایت عاطفی یعنی به همسر خود بفهمانید که او برای شما در زندگی فردی مهم است و شما همسرتان را فقط به خاطر خودش دوست دارید.
زوج ها میتوانند یا از طریق ارتباط کلامی گفتگو با همسر ( مثلاً به همسر خود بگویید که چقدر دوستت دارم و تو عشق من در زندگی هستی) و یا از طریق عملی از همسر خود تشکر و قدردانی کنند. تشکر عملی از همسر میتواند مثل صبح زود از خواب بیدار شدن و تهیه صبحانه برای همسر و یا نگهداری و مراقبت از فرزندان برای اختصاص وقت بیشتر به همسر خود باشد.
برخلاف باور عموم، مردان به حمایت عاطفی همسر بیشتر نیاز دارند. زیرا خانمها میتوانند این حمایت ها را از افراد دیگر در زندگی دریافت کنند. بر اساس تحقیقات این دکتر روانشناس، نکته کلیدی در بهبود روابط عاطفی زن و مرد این است که قدردانی و احترام به همسر مداوم و دائمی باشد نه اینکه فقط مواقعی که اوضاع بر وفق مراد است از همسر خود تشکر کنید.
تمرین: تشکر و قدردانی یکبار در روز از همسر میتواند موجب ایجاد حس رضایت در زندگی مشترک شود. به عقیده این دکتر روانشناس، با تمرین تشکر و قدردانی کلامی از همسر یا انجام کاری به بهانه تشکر و قدردانی عملی از همسر، یکمرتبه در روز ، این عادت رفتاری مثبت را در زندگی زناشویی خود نهادینه کنید.
برای بهبود رابطه عاطفی جلسات روزانه گفتگو با همسر خود داشته باشید
بسیاری از زوجین وقتی به مرکز مشاوره خانواده مراجعه میکنند اعتقاد دارند با همسر خود ارتباط مناسبی برقرار میکنند. مثلاً در مورد پرداخت قبوض آب و برق، خرید منزل، کمک به فرزندان و بچهها برای انجام تکالیف مدرسه در حالیکه این کار ها فقط برای حفظ امور خانه انجام میگیرد و به معنای بهبود روابط عاطفی یا نبود اختلاف با همسر نیست. درواقع، برقراری ارتباط صحیح با همسر به معنی شناخت و درک نیازهای عاطفی همسر است.
این قانون دهدقیقهای را هر روز با خود تمرین کنید: هرروز به مدت ده دقیقه در مورد هر چیزی بهغیراز چهار موضوع زیر با همسر خود گفتگو کنید: مسایل کاری، خانواده، کارهای منزل و رابطه با همسر
زوج میتوانند این گفتگوی دهدقیقهای را از طریق تلفن، پیامک یا گفتگوی رودررو انجام دهند. شما با این گفتگوی روزانه میتوانید همسر خود را بهتر بشناسید. نمیدانید در مورد چه چیزی با همسر خود صحبت کنید؟ پاسخ ساده است. مثلاً از همسر خود بپرسید،اگر در قرعهکشی برنده شوی با پولش چکار خواهی کرد؟ یا نام پنجتا از فیلمهای موردعلاقه خود را که در سینما دیدهای نام ببر.
برای بهتر شدن رابطه عاطفی با همسر تغییراتی در زندگی اعمال کنید
هر ازدواج و رابطه ای در طول زندگی مشترک دچار مشکل و چالش میشود. اعمال تغییراتی در زندگی برای بهبود روابط عاطفی بسیار مهم است و راههای بسیاری برای این تغییرات وجود دارد. یکی از روشها برای اعمال تغییرات، اضافه کردن چیز جدیدی در زندگی است.
برای کاهش احساس خستگی و درماندگی و ایجاد حسی نو در زندگی، سبک زندگی خود را تغییر دهید. بهعنوانمثال بهجای رفتن به رستوران همیشگی، دفعه بعد یه یک رستوران جدید شام صرف کنید. از مکانهای جدیدی بهاتفاق همسر دیدن کنید یا به گروه جدیدی از افراد ملحق شوید. روش دیگر در اعمال تغییرات انجام فعالیتهای هیجانانگیز است بهطوریکه سطح آدرنالین بدن شما افزایش یابد و شمارا هیجانزده کند. تحقیقات روانشناسی نشان داده اگر این فعالیتها را به همراه همسر خود انجام دهید، این احساس شور و هیجان به همسر و رابطه زناشویی شما نیز منتقل خواهد شد.
برای بهبود روابط عاطفی زن و شوهری اتفاقات مثبتی در زندگی خود رقم بزنید
به گفته این دکتر روانشناس در چهار مرحله اول فوق، تمرکز بر روی ایجاد فعالیتهای مثبت برای بهبود روابط عاطفی زوج بود. این مرحله در مورد به حداقل رساندن تجربه اتفاقات منفی در زندگی و افزایش فعالیتهای مثبت است. بر طبق مطالعات روانشناسی صورت گرفته، زوج های شاد در یک ازدواج موفق به ازای هر اتفاق منفی، پنج اتفاق مثبت را در زندگی مشترک خود تجربه میکنند.
این بدان معنی نیست که با ماشینحساب به شمارش اتفاقات مثبت در زندگی خود بپردازید بلکه به معنی بررسی منظم کیفیت زندگی زناشویی و در نظرگیری ارزش اتفاقات خوب در برابر اتفاقات بد است.
بسیاری از زوج ها گمان میکنند که باید بین اتفاقات منفی و مثبت در زندگی زناشویی تعادل ایجاد کرد. اما به عقیده این مشاور خانوده برای دستیابی به یک ازدواج موفق و شاد، تجربه اتفاقات مثبت زندگی مشترک باید بهمراتب بیشتر از اتفاقات منفی زندگی باشد بهطوریکه این اتفاقات مثبت اثر آن اتفاقات منفی در زندگی مشترک زوج را کمرنگ و بیاثر کند.
این محقق همچنین به زوج ها پیشنهاد میکند که شش رفتار پرخطر و منفی در هر زندگی مشترک وجود دارد: دعوا با همسر بهطور مستمر، عدم ارتباط صحیح با همسر، اختلاف با همسر در مورد تقسیم وظایف خانه، احساس حسادت به همسر، در خود ریختن غم و غصهها و عدم درمیان گذاشتن آنها با همسر، نداشتن مهارت در ارتباط با خانواده همسر.
تمرین:یک برگه کاغذ بردارید و در آن تمامی رفتار ها و احساسات مثبتی که بر رابطه با همسر اثر میگذارد را یادداشت کنید. در برگه دیگر تمام رفتار ها و احساسات منفی که موجب اختلافات زناشویی شما میشود را یادداشت کنید. همچنین از همسر خود نیز بخواهید این یادداشت را آماده کند.
در پایان این محقق بیان میدارد برای شش رفتار منفی اول فهرست راهحلی را به همسر خود پیشنهاد دهید. بهعنوانمثال اگر دعوای مستمر با همسر یکی از مهمترین مشکلات زندگی زناشویی شماست، مهم است تا با همسر خود وقت و موقعیت مناسبی برای صحبت با همسر برنامهریزی کنید. بهعنوانمثال با همسر خود متعهد شوید که در جمع فامیل و دوستان و یا زمانی که از سرکار برمیگردد و خسته است از بحث و دعوا خودداری کنید و اختلاف نظر با همسر خود را به زمانی که تنها هستند و وقت و آرامش برای توجه به حرفهای یکدیگر رادارند موکول کنند.
انتظار دعوای عادلانه هنگامیکه شما یا همسرتان عصبی، خسته یا بیحوصله هستید سخت است. در این مواقع ( وقتی شما عصبی و مضطرب هستید) مهارت حل مسئله و تصمیمگیری بهشدت کاهش مییابد. پس بهتر است با همسر خود قرار بگذارید تا بحث و گفتگو در مورد اختلاف نظر را به ساعاتی دیگر که آرام هستید موکول کنید. همچنین این وقفه فرصتی را برای زوج فراهم میآورد تا اختلافات با همسر خود را باحوصله و از زاویه دیگری بررسی کنند.
بهطورکلی نتایج تحقیقات این دکتر روانشناس نشان میدهد زوج های موفق بر روی نقاط مثبت زندگیشان تمرکز میکنند. بنابراین برای بهبود روابط عاطفی لازم است زوج به تقویت این نقاط مثبت در زندگی مشترک خود بپردازند. این کار همچنین به زوج در مقابله صحیح با اختلافات زناشویی نیز کمک فراوانی میکند.
ببخشید من حالم خوب نیست, چند وقته احساس خنثی بودن دارم, رابطه ام با همسرم خوب نیست, حتی انگیزه ای برای بهبود رابطه ام با همسرم ندارم,من و همسرم سال 94عقد کردیم به صورت کاملا سنتی با هم آشنا شدیم, الان یه دختر تقریبا 4ساله داریم, و رابطه ی عاطفی بین ما افتضاحه,در کل روزایی که هردوتامون سر کاریم وتایم زیادی باهم نیستیم خوبیم,امکان نداره تایم بیشتری با هم باشیم یا یه روز تعطیل باشیم و کنار هم دعوا نکنیم, همسرم تو دعوا فحش میده, من قبلا سکوت میکردم یا سعی میکردم خودم رو کنترل کنم ولی الان ها منم بهش برمیگردونم, رفتارش با دخترمون هم خیلی تعریفی نداره, دخترم یه مدلی شده که فقط دوست داره لجش رو در بیاره, هی کارایی میکنه که حرصش در بیاد و باهاش دعوا کنه, کلا دختر شیطونیه و اصلا قانون مند نیست ولی ارتباطش با بقیه انقدر لج لج و لجبازی نیست که با پدرش انقدر کل کل داره, همسرم زفتارش با بقیه ی آدمهای اطرافمون اکی اکیه, یعنی الان به کسی بگم اون این مدلیه هیچ کس باور نمیکنه, یا حتما میگه بهش نماد اصلا این مدلی باشه. در کل ظاهر زندگیمون سیب قرمز قشنگیه, ولی از درون سیاهه, مثلا اگه مادرش یا مادرم کاری ازش بخوان فوری انجام میده ولی تو کارایی که تو خونه من ازش میخوام. حرفهاش رو هی تغییر میده, مثلا رو یه موضوعی به یه تصمیمی میرسیم و من مطمئنم که منظور من رو کاملا متوجه شده و چون چند بار پیش اومده که حرفش رو تغییر داده منم کامل توضیح میدم و میگم دارم باهات اتمام حجت میکنم پس راجب این موضوع این کار رو بکنم, بعد که میخوایم اجراش کنیم ,میزنه زیرش و میگه نه من نگفتم این طوری کن و تغییرش میده, من آدمی بودم که خیلی تصورات قشنگی از دنیای دو نفره داشتم, خیلی دوست داشتم دوتایی جایی بریم, طبیعت بریم باهم با دوچرخه سفر کنیم, خیلی از وسایل جهازم رو با فکر اینکه بیرون و تفریح های دو نفره میریم خریدم, اما کلا دو یا سه بار بیشتر استفاده نکردم, مثلا میگم بریم بیرون دور بزنیم, فقط تو ماشین دور میزنیم برمیگردیم, میگم بیا بیریم بیرون قدم بزنیم مگه من حال ندارم تو با دخترمون برو من با ماشین پشت سرتون میام, حالا همین آدم وقتی با دوستای خانوادگیمون بیرون میریم کاملا پایه کلی پیاده روی میکنه, تو جمع خانواده ی سه نفرمون یه آدمه, تو جمع یه آدم دیگه, یا سرکاره یا پای گوشی, به من میگه آره تو حرفات و خوش و بش هات برای خانوادته به من میرسی این مدلی هستی, خوب میگم اونا به حرفام گوش میدن باهم حرف میزنیم ولی تو وقتی دارم باهات حرف میزنم میگی خلاصه کن اصل رو بگو, بعدش هم اصلا تو حرفی میزنی, وقتی ازش سوال میپرسم به زحمت جواب میگیرم که آخرش هم میزنه زیرش که چی گفته, اصلا ما باهم حرفی نمیزنیم خیلی از چیزای مهمی که اتفاق میوفته و من انتظار داشتم همسرم بهم بگه من از بقیه میشنوم, خلاصه دوتا تنها هستیم که داریم با یه طفل معصوم زیر یه سقف زندگی میکنیم. من خیلی اذیت میشم که تو دعوا بهم توهین میکنه, بارها وبارها هم راجب این موضوع باهم صحبت کردیم, ولی باز تو بحث ها همین موضوع تکرار میشه, من نمیتونم بپذیرم که نمیتونه خشمش رو کنترل کنه, چون همین آدم در عصبانیت با آدم های دیگه مثلا پدر و مادرش یا همکارهای رده بالاتر خودش توهین نمیکنه, پس میتونه خشمش رو کنترل کنه, ولی در برابر من نمیخواد که کنترل کنه
خب حالا باید چیکار کنم, نمیشه که چون ترس از این نداره که من ترکش کنم این طوری رفتار کنه, چون من همسرشم و با بقیه نمیتونه این مدلی رفتار کنه, باید سر من خالی کنه, بخدا بعضی وقتا فکر میکنم تا کز میتونم تو این زندگی که دائم جنگ اعصابه دووم بیارم, فک کنم خودش هم دلش نیست که دیگه ادامه بده, فقط از حرف بقیه میترسه, و دوست داره من ترکش کنم که همه بگن این رفته, تقصیر من نبوده و ظاهرش پیش بقیه خوب باقی بمونه, چون تو بحثهامون خیلی این جمله رو میگه که اگه جواب نمیدی باید بری خونه ی بابات اینا یا اگه خیلی به خونواده ات علاقه داری پس برو اونجا, یا اینکه تا زن من هستی باید این کار رو بکنی ورگرنه باید بری خونه ی بابات و این حرفا ولی من تا الان هیچ وقت مدل قهر از خونه بیرون نرفتم, حتی خیلی وقتا تو اوج عصبانیت که این طوری میگه میخوای برو, خواستم جمع کنم و برم ولی همش گفتم نه تو عصبانیت تصمیم نگیر و نرفتم. کلا دلم برای آدمی که قبلا بودم تنگ شده خیلی جسورتر بودم و با اعتمادبنفس تر, الان هر حرفی میخوام بزنم ته دلم میترسم, مثلا من یه پیشنهادی میدم خیلی ها میگن عالیه و خوبه, اما همسرم, یا اصلا گوش نمیده, یا گوش میده و بلافاصله رد میکنه, یا مسخره میکنه
سلام. رابطه من و همسرم بسیار سرد شده. انگار هیچ احساسی بینمون نیست حتی رابطه هم ماهی یبار داریم اونم از سر اجبار. دیگه انگار برای هم مهم نیستیم. این حسمون دو طرفس. به خاطر بچه دوسالمون مجبوری با هم زندگی میکنیم. من از این شرایط راضی نیستم. ایا راهکاری برای بهبود رابطمون دارید؟
سلام خسته نباشید من چند وقته خیلی بد اخلاق شدم و بهونه میگیرم و رفتار بقیه رو زندگی خیلی اثر میزاره و بحث و جدال ما بیشتر به خاطر بقیه و همیشه ذهنم درگیره میخوام اخلاق تغییر کنه ونمیخوام خراب کنم. من زندگی و همسرم خیلی دوست دارم و میخوام خودمو تغییر بدم لطفا راهنماییم کنید
سلام بنده خانمی 30هستم که2 فرزنددارم چندوقت پیش شوهرم با دختر عمم دوست شده رابطشو اینقدر ادامه داده که شوهرم عاشق اون شده یعنی به مدت دو سال که باهم بودن شوهرم اینقدر بهم دروغ گفته که همه وقتشو با اون بگذرونم خیلی باهم رفتن بیرون یعنی روزی نبود که همدیگه رو نبینیم خیلی هم خروجش کرده یعنی بیشتر از من به اون اهمیت داده حتی نمی تونید تصورش بکنید ما رو بی خرج می گذاشت که فقط اونو خوشحال کنه الان ترکش کرده ولی نمیتونم این جریان هضم بکنم خیلی برام سخته چون دختره فامیل ماست و تو محل مال هم هست خیلی با اون روبه رو میشه احساس میکنم هنوزم فراموشش نکرده چیکار کنم خیلی اذیتم…
سلام صبحتون بخیر خانمی هستم ۳۱ ساله ۴ ماه ازدواج کردم تو این ۴ ماه هم خوشی داشتم تو زندگیم هم بحث دعوا اما زندگیم شوهرم دوس دارم همسرم ۲ بار با دختری ارتباط داشت اما من با این که میدونستم به روی همسرم نیاوردم چون دوس دارم همسرم او حتی گاهی وقتا دست بزن دارع اما به هیچکس نگفتم حتی خانواده هامون یه مدتی اخلاقش بد شده با کوچک ترین چیز دعوا راه میندازه بددهنی میکنه تهدیدم میکنه به خانوادم میگه الانم گیر داده به زور منو ببره خونه مادرم خسته شدم از این جور اخلاقش چکار کنم همسرم مثل قبل مهربون بشه زندگیم درست بشه
ببین اینکه متوجه شدی داره به خانومی پیام میده کاش بطور غیر مستقیم بهشون میگفتی. ببین عزیزم ازدواج بر پایه تعهد،صمیمت و اشتیاق بنا میشه اگر یکی از اینا بد کار کنن زندگی دچار خلل میشه. زمانی که آرامش برقراره میتونید از همسرتون بپرسید که چی شده جدیدا زود از کوره در میری آیا فشار اقتصادی اذیتت میکنه سرکار خسته میشی
خانم بنده مدتی به دلایلی از من دلخور بود و تا حدودی کم توجهی داشت (حدود ۷ سال پیش) هر وقت هم بهش می گفتم مرتب می گفت برو زن بگیر تا جایی هم نامه کتبی هم داد ولی من باز نصیحت ش می کردم بخاطر دو فرزندم و قلبا که دوستش می داشتم. تا اینکه با کمک مشاور صوری رفتم برای ازدواج که همه چیز عوض شد وقتی فهمید کلی اساس خانه را شکند و الان نزدیک به دو سال همان یه خانم کر و لال شده من فقط صبر می کنم. خانواده اش دیگه میگند از دست ما هم چیزی ساخته نیست مهریه اش هم اجرا گذاشت من تماما پرداخت نمودم ،ایشون رفته خونه ای اختیار کرده هر از گاهی میگه من چه با بچه ها چه بی بچه هام می روم. تمام کار خونه همانند قبل انجام می دهد در توجه به بچه ها و لی کاری به ما ندارد. من دوست ندارم روند زندگی بدتر شود. باید این را اضافه کنم ایشون باید درونگرا و رودرنج و بیشتر مشکلات این ۲۰ سال زندگی کمتر بروز می دادند. والان مثل کوه آتشفشان زده بیرون (ظاهر امر) ، ایشون تلاش ندارد که رابطه را ترمیم کند من طی این مدت چند ماه بارها پیش قدم شدم و عذرخواهی کردم و در مراسمات روز تولدش کادو و گل خریدم باز هم دوست ندارد که برگردد به زندگی ، و از همه بد تر راضی به اومدن به مشاور اصلا نیست من تنها رفتم مشاور در چند نوبت که یه پای قضیه هست. من ماندم این معادله بی جواب زندگی و دو جگر گوشه و ثمره زندگی ام بچه هام که تصمیم بدتر آینده این دو بدتر خواهد شد. اگر ایشون خانه را ترک کند و برود من باید چگونه عمل کنم دوست ندارم ازش جدا شوم و طلاقی رقم بخورد. به نظر من تمام پل های پشت سر خود را خراب می بیند بیشتر به همین خاطر اصرار به رفتن دارد هرچند من بهش گفتم مسائل مالی مهم نیست
سلام
منم تقریبا این مورد رو تجربه کردم و از همسرم که خیلی دوستم داره دلگیر هستم، فکر می کنم اگه شما قلبا در خصوص انفاقاتی که همسرتون رو آزرده کرده ابراز پشیمانی کنید و ایشون مطمئن بشن شاید کمی از مشکلات حل بشه.
البته بنده مشاور نیستم و فقط تحربه ام رو به اشتراک کذاشتم.
موفق باشید