شاید شنیده باشید مردم هنگام صحبت درباره هوش و اینکه یک فرد چقدر باهوش است به IQ یا بهره هوشی اشاره میکنند. برای مثال “برادرم به اندازه من نیازی به مطالعه ندارد زیرا بهره هوشی بالایی دارد”. IQ مخفف بهره هوشی است و میتواند توانایی فرد در حل مسائل فکری را پیشبینی کند. البته IQ یا همان بهره هوشی تنها یکی از معیارهای ارزیابی استعداد و تواناییهای انسان را شامل میشود. علاوه بر هوش فکری انواع مختلفی از هوش وجود دارد. بهعنوانمثال هوش فضایی توانایی تجسم فرد در فضای سهبعدی را نشان میدهد. یا هوش موسیقی توانایی تشخیص ریتم ، وزن و لحن صدا را در یک فرد مشخص میکند. تواناییهای ورزشی ، استعداد هنری و توان جسمانی از انواع دیگر هوش هستند. یکی از انواع مهم هوش که اهمیت بالایی در زندگی اجتماعی ما دارد، هوش هیجانی یا هوش عاطفی است.
هوش هیجانی یا هوش عاطفی چیست؟
هوش هیجانی توانایی فرد در درک, بکارگیری و مدیریت عواطف و احساسات خود است. هوش هیجانی یا هوش عاطفی گاهی بهاختصار EQ نیز گفته میشود. همانطور که بهره هوشی یا IQ بالا میتواند نمرات بالای درسی شما در دانشگاه و مدرسه را پیشبینی کند، هوش هیجانی بالا نیز حاکی از موفقیت در موقعیتهای اجتماعی، مهارت همسرداری و تربیت فرزند و مهارت شغلی فرد است. هوش هیجانی به فرد کمک میکند ارتباط مؤثری با دیگران (مثل ارتباط صحیح با همسر یا همکار ) برقرار کند, تصمیمات خوبی بگیرد و مهارت حل مسئله بالایی داشته باشد.
درک و برقراری ارتباط با مردم به ما کمک میکند در هر زمینهای از زندگی موفق باشیم. همچنین تحقیقات روانشناسی نشان میدهد هوش هیجانی درزمینه موفقیت شغلی نقش بالاتری نسبت به بهره هوشی ایفا میکند. برخی افراد بهطور ذاتی مهارت هوش هیجانی بالایی دارند. بقیه افراد برای تقویت هوش هیجانی خود باید تلاش بیشتری کنند. خبر خوب اینکه برخلاف بهره هوشی یا IQ همه افراد در صورت آموزش و تمرین میتوانند مهارت هوش هیجانی خود را تقویت کنند.
هوش هیجانی (هوش عاطفی) چیست و چرا اهمیت دارد؟
هرکسی دارای نقاط قوت متفاوتی است. حتی در ارتباط با یک ویژگی شخصیتی مشابه، خصلتهای متفاوتی وجود دارند که فرد میتواند آنها را بهبود بخشد. هوش یک نمونه ی عالی از این موضوع به شمار میرود؛ روشهای بسیار مختلفی برای باهوش بودن یک فرد وجود دارند. برخی از افراد به درسخوان (باهوش بودن در زمینة درسی) بودن خود یا توانای بهخاطر سپردن اطلاعات برای تحصیل یا امتحانات افتخار میکنند. برخی دیگر خود را توانا در زمینه مهارت های لازم برای زندگی یا داشتن عقل سلیم، حس جهتیابی خوب یا توانایی در بیرون کشیدن خود از موقعیتهای سخت و دشوار میدانند. اما، نوعی از هوش وجود دارد که اغلب موردبحث قرار نمیگیرد و هوش هیجانی نام دارد.
انسانها زمانی که روشهای مختلف باهوش بودن یک فرد را در نظر میگیرند، اغلب به هوش هیجانی یا هوش عاطفی فکر نمیکنند. اما، هوش هیجانی برای بهزیستی یک فرد بسیار اهمیت دارد و شاید بتوان گفت که مهارتی مهمتر از انواع دیگر هوش در بلندمدت به شمار میرود. به عبارت سادهتر، هوش هیجان، توانایی شناسایی و مدیریت احساسات و عواطف خود و همچنین شناسایی احساسات و عواطف دیگران محسوب میشود. سه مهارت اصلی موردبحث در هوش هیجانی، آگاهی هیجانی، تفکر انتقادی و مدیریت عاطفی است.
چه چیزی یک فرد را از نظر عاطفی باهوش میکند؟
بهمنظور درک این که چه چیزی یک فرد را از نظر عاطفی باهوش میکند و متوجه شدن این که آیا شما هم چنین هوش هیجانی دارید یا نه این نکته حائز اهمیت است که مؤلفههای مختلف ماهر بودن را بفهمید.
آگاهی هیجانی
آگاهی هیجانی بدون شک مهمترین جنبه از هوش هیجانی محسوب میشود. آن ممکن است ساده به نظر رسد چراکه هر فرد فکر میکند، به طور طبیعی از احساسات و عواطف خود آگاه است. اما آگاهی هیجانی از آنچه ممکن است فکر کنید، غیرمعمولتر است. این بدان دلیل است بسیاری از افراد سعی میکنند هرگونه احساسات یا عواطف منفی که به وجود میآید را انکار کنند یا کنار بگذارند؛ بهجای این که چنین احساساتی را به طور کامل تجربه کنند و نحوه ی کنترل درست آنها را یاد بگیرند.
آگاهی از خود، کلید آگاهی هیجانی به شمار میرود. همه تجربه ی برخورد با فرد فاقد آگاهی از خود را داشتهاند. چنین فردی به نظر میرسد که متوجه ی عواقب اعمالش نیست و اشتباهاتش را قبول نمیکند. بهمنظور داشتن آگاهی هیجانی و در نتیجه، هوش هیجانی، شما ابتدا باید آگاهی از خود داشته باشید. آگاهی از خود شامل تشخیص این موضوع که چه زمانی کارهایتان اشتباه بودهاند، عواقب منفی داشتهاند یا موجب سختی و دشواری برای فرد دیگری شدهاند، و تلاش در جهت بهبود خود بهمنظور جلوگیری از رخدادن شرایط مشابه در آینده است.
بااینوجود، آگاهی هیجانی لزوماً بدان معنا نیست که بر اساس احساسات خود عمل کنید، حداقل نه از روی ظاهر. آگاهی هیجانی بدان معنی است که شما احساسات خاصی که دارید، هم مثبت و هم منفی را تشخیص میدهید. درصورتیکه افکار خود در مورد احساسی که دارید را قبول نکنید، بهخصوص زمانی که آن یک نوع احساس منفی مانند خشم، احساس ناامیدی یا ناشکیبایی است، شما فاقد آگاهی از خود و هوش هیجانی هستید.
پذیرش احساسی که دارید و زمان گذراندن برای ارزیابی موقعیت و کشف آنچه که باعث برانگیختن چنین احساسی شده است، میتواند به شما در پردازش درونی احساسات بهجای ناآگاهانه عملکردن بر اساس عواطف یا بدتر از آن، کنار زدن آنها کمک کند. این نکته حائز اهمیت است که به خود اجازه دهید هر نوع احساسی، هم منفی و هم مثبت را تجربه کنید. نکته ی مهم این است که هیچگاه بر اساس احساسات خود بدون پردازش کامل آنها عمل نکنید. پذیرش و تأمل در مورد احساسات از جمله گامهای مهم در بهبود آگاهی هیجانی به شمار میروند.
هوش هیجانی، تفکر انتقادی و حل مسئله
روش دیگر بهمنظور فکرکردن در مورد آگاهی هیجانی، نگاهکردن به آن بهعنوان شکلی از تفکر انتقادی در مورد خود و احساسی که فرد دارد، و پردازش کامل این احساسات پیش از اقدام کردن است. تفکر انتقادی و آگاهی هیجانی دست در دست هم حرکت میکنند.
تفکر انتقادی یک بخش مهم از هوش هیجانی به شمار میرود. اگرچه، همپوشانی بین آگاهی هیجانی و تفکر انتقادی وجود دارد، اما مهارتهایی در مورد تفکر انتقادی وجود دارند که با مهارت های موردبحث در آگاهی هیجانی متفاوت هستند. به طور خاص، توانایی دسترسی به یک احساس بهمنظور درک بهتر یک فرد یا موقعیت، و توانایی تنظیم احساسات و عواطف برای رشد و پیشرفت.
مورد نخست، توانایی دسترسی به یک احساس بر اساس نیاز، برای حل مسئله اهمیت بسیار زیادی دارد. دسترسی به احساسات بر اساس نیاز بدان معنی نیست که شما باید تمام احساسات یا افکار پیرامون یک حس را به طور کامل تجربه کنید؛ بهجای آن، شما دانش کافی در مورد یک احساس خاص را دارید بهطوریکه میتوانید این احساسات را بدون نیاز به تجربه کردنشان بهخاطر بسپارید. این موضوع میتواند برای حل مسئله بسیار مهم باشد زیرا به شما اجازه میدهد تا بر موقعیت و راهحلها یا عواقب احتمالی آن از چشماندازهای مختلف نگاهی بیندازید و سپس، از این چشماندازهای برای پیداکردن یک راهحل استفاده نمایید. این یک مهارت اجتماعی مهم برای تجارت و در کل، زندگی محسوب میشود.
دسترسی به احساسات بر اساس نیاز همچنین توانایی استفاده از پیشبینی هیجانی را در اختیار شما قرار میدهد. پیشبینی هیجانی از دو جهت مفید است: از طریق جلوگیری از اقدام کردن بر اساس احساس منفی و از طریق انگیزه دادن به ما برای اقدام کردن بر اساس احساس مثبت. بهعنوانمثال، درصورتیکه میدانید چیزی بهاحتمال زیاد باعث احساس ناراحتی، ناامیدی یا پشیمانی در شما میشود، بهتر است که از آن رفتار پرهیز کنید. از سوی دیگر، اگر میدانید چیزی باعث خوشحالی، آرامش یا خرسندی شما میشود، انگیزه پیدا میکنید که آن رفتار مثبت را انجام دهید یا خود را در چنین شرایطی قرار دهید. این میتواند منجر به حس بهزیستی بیشتر شود و یکی از نمونههای کلیدی از نحوه ی تنظیم احساسات بهمنظور داشتن یک زندگی شادتر و رضایتبخشتر به شمار میرود.
مطالب مرتبط: چگونه با انگیزه زندگی کنیم
مدیریت عاطفی: تنظیم احساسات خود و احساسات دیگران
مؤلفه ی نهایی از هوش هیجانی، توانای مدیریت درست احساسات است. این احساسات میتوانند مال خود شما یا افراد دیگری باشند که به کمک نیاز دارند. مجدداً این نیز به مفهوم آگاهی هیجانی برمیگردد.
هوش هیجانی، آگاهی هیجانی را یکقدم جلوتر میبرد. این به معنی کنترل احساسات منفی و اجازه ندادن به آنها در کنترل بهترین بخش از وجود فرد است. زمانی که بتوانید احساسات خود را تنظیم کنید، متوجه خواهید شد که حس خاصی دارید، منبع آن احساس را درک میکنید و قادر خواهید بود آن را بهمنظور تمرکز هدفمندانه بر روی وظیفه یا مسئله ی موردنظر رها کنید. بدون چنین تنظیمی، تصمیم گیری یا فکرکردن بهمنظور یافتن راهحل یک مسئله دشوار خواهد بود. این نکته حائز اهمیت است که بدانید این نوع تنظیم هیجانی با کنار زدن احساسات تفاوت دارد. فردی که احساساتش را تنظیم میکند، میداند و میپذیرد که چه حسی دارد، هم مثبت و هم منفی، اما اجازه نمیدهد که اعمالش تحت کنترل این حس دربیایند یا مانع از فکر کردنش شوند.
مدیریت عاطفی دارای جنبه دیگری هم میباشد – کمککردن به دیگران. به طور معمول، این بدان معنی است که شما به فردی که ناامید شده است، روحیه میدهید یا وقتی عصبانی و ناراحت است، او را آرام میکنید. آن ممکن است ساده به نظر رسد اما بهمنظور کمککردن به دیگران در مدیریت احساساتشان، نیاز به سطح بالایی از هوش هیجانی دارید. شما باید بتوانید احساسات و دلایل بهوجودآمدن آنها را درک کنید تا بتوانید آن حس را به طور مؤثر در فرد دیگر بیدار کنید. مدیریت عاطفی در کنار حل مسئله، جنبهای از هوش هیجانی به شمار میرود که بیشتر به افراد دیگر مرتبط است و یک مهارت اجتماعی مهم محسوب میشود. درک احساسات دیگران برای ایجاد روابط در زندگی شخصی و همچنین زندگی کاری و تجاری از اهمیت ویژهای برخوردار است.
چگونه میتوان هوش هیجانی ایجاد کرد؟
هوش هیجانی یک مهارت بسیار سودمند هم برای خوشبختی خود فرد و هم برای رابطه فرد با دیگران محسوب میشود. خوشبختانه، اگر در حال حاضر فکر میکنید که فاقد هوش هیجانی هستید، روشهایی برای یادگیری و ایجاد آن بر اساس مهارت های فعلی وجود دارد.
پیداکردن ارتباطات
یکی از بهترین روشها بهمنظور بهبود هوش هیجانی از طریق یافتن ارتباطات است، هم بین احساسات خود و هم بین احساسات شما و دیگران. یافتن ارتباط بین شرایط عاطفی مختلف خود، یک روش عالی بهمنظور درک این موضوع است که چه موقعیتها یا تجربیاتی باعث بهوجودآمدن یک احساس خاص میشوند. شاید متوجه شدهاید که همیشه در قبال یک متغیر مشترک، عصبانی، ناامید و نگران هستید، یا ممکن است متوجه شده باشید که چیزی از گذشته موجب برانگیختن واکنش عاطفی در شرایط خاص میشود. درک دلیل بهوجودآمدن احساسات خاص، اولین قدم بزرگ در مهارت یافتن در زمینه تنظیم و مدیریت عاطفی به شمار میرود.
اگرچه، همگی احساسات در مورد آنچه در ذهنتان میگذرد، است اما ایجاد روابط قوی با دیگران نیز یک گام مهم در ایجاد هوش هیجانی به شمار میرود. در گام نخست، با توجه کردن به نحوه ی مدیریت شرایط خاص توسط دیگران ممکن است به آگاهی در مورد رفتار خود دست یافت.
علاوه بر این، یک دوست نزدیک میتواند ابزار عالی برای آشکار کردن احساساتتان زمانی که سعی میکنید آنها را کنار بزنید، محسوب شود. سؤال کردن در مورد چگونگی رسیدن به چنین شرایط خاصی ممکن است چشمانتان را نسبت به رفتارها یا واکنشهایی که از آنها ناآگاه بودهاید، باز کند. بااینوجود، شما باید بهاندازه کافی به آن فرد نزدیک باشید تا مطمئن شوید که با شما کاملاً صادق هستند.
مطالب مرتبط: مهارت مدیریت رابطه
تمرین کردن ذهن آگاهی
امروزه، ذهن آگاهی سروصدای زیادی کرده است و دلیل خوبی هم برای آن وجود دارد. مزایای بیشماری برای ذهن آگاهی وجود دارند، از کاهش اضطراب گرفته تا افزایش تمرکز. یکی از مزایای تمرین ذهن آگاهی، این است که به شما کمک میکنند تا هماهنگی بیشتری با احساساتتان پیدا کنید.
یک روش بهمنظور استفاده از ذهن آگاهی در جهت افزایش هوش هیجانی، هرچند وقت یکبار خلوت کردن با خود در طول روز است. صبح زود بیدار شوید، چشمانتان را ببندید، نفس عمیق بکشید و بررسی کنید که در آن لحظه چه احساسی دارید. شما باید در مورد احساساتی که دارید، چه خوب و چه بد، با خود صادق باشید. سعی کنید هنگام تجربه ی یک حس مشابه، احساسات خود را با رویدادها یا موقعیتهای گذشته ارتباط دهید. سپس، روز خود را شروع کنید.
این تمرین را در طول روز تکرار کنید و با گذشت زمان، متوجه ی الگوهای فکری خود خواهید شد و یاد میگیرید که برای مدیریت بهتر احساساتتان چه باید بکنید. میتوانید از همین مزایا از طریق مدیتیشن کردن و پاککردن ذهن خود بهرهمند شوید.
رویدادنگاری (ثبت وقایع روزانه) نیز یک روش عالی برای افزایش هوش هیجانی به شمار میرود. شما میتوانید در مورد احساسی که در حال حاضر دارید، بنویسید یا صرفاً در مورد هر چیزی که در طول روز رخداده است، یادداشت بردارید. در هر دو مورد، خواهید دید که چگونه برخی از شرایط خاص بر روی خلق و خود و احساسات شما تأثیر میگذارند. با دیدن چیزهایی که جلوی چشمانتان نوشته شدهاند، میتوانید به خود در ایجاد ارتباط بین موقعیتها و احساساتتان کمک کنید و شفافیت و یک دیدگاه متفاوت در مورد نحوه ی مدیریت موقعیتها و واکنش عاطفی خود پیدا کنید. رویدادنگاری همچنین میتواند یک روش عالی بهمنظور رهاکردن هرگونه درماندگی است که احساس میکنید، بدون این که بلافاصله نسبت به این درماندگیها واکنش نشان دهید. با گذشت زمان، این میتواند به حفظ آرامش در موقعیتهایی که پیش از آن باعث برانگیختن یک واکنش منفی در شما میشدند، تبدیل گردد.
در مورد آن صحبت کنید
برخی از افراد میتوانند به طور مستقل هوش هیجانی خود را بهبود دهند. بااینوجود، برخی دیگر به کمک بیشتری نیاز دارند و این هیچ اشکالی ندارد. نکته ی مهم این است که متوجه شوید به بهبود هوش هیجانی خود نیاز دارید و در انجام این کار به تنهایی با مشکل روبرو هستید. در این حالت، بهتر است با یک مشاور، یا بهصورت حضوری یا آنلاین، صحبت کنید. یک درمانگر یا مشاور بهعنوان یک دوست مورد اعتماد و دانا عمل میکند که میتوانید احساسات خود را با او بدون نگرانی از قضاوت دیگران، به اشتراک بگذارید. آنها میتوانند به شما در زمینه کنترل احساسات و همچنین انجام تمرینات در زمینه ی ایجاد هوش هیجانی مشاوره دهند.
هوش هیجانی یک مهارت مهم در زندگی محسوب میشود، هم برای سلامت روان و هم برای روابط با دیگران. همه ی انسانها با هوش هیجانی قوی به دنیا نمیآیند و این موضوع هیچ اشکالی ندارد. درصورتیکه میخواهید بر روی هوش هیجانی خود کار کنید و کنترل و آگاهی احساساتتان را بهبود بخشید، برخی از استراتژیهای توضیح داده شده در بالا را امتحان کنید یا به یک مشاور معتبر مراجعه نمایید. بهمحض شروع یادگیری استراتژیهای هوش هیجانی، تفاوتی که در زندگیتان حاصل میشود را احساس خواهید کرد.
راههای تقویت هوش هیجانی
هوش هیجانی ترکیبی از چند مهارت مختلف است ازجمله:
مهارت خود آگاهی
ما انسان ها در طول فعالیت های روزانه خود احساسات مختلفی را تجربه می کنیم. بعضی از احساسات ( مثل غافلگیری ) فقط چند ثانیه طول میکشد. برخی دیگر از احساسات ممکن است مدتزمان بیشتری در ما باقی بماند و موجب احساس شادی یا غم در ما شود. توانایی در شناسایی و توجه به این احساسات از مهمترین و اساسیترین اصول تقویت هوش هیجانی هستند.
توجه به احساسات و عواطف به همان سادگی که آنها را حس میکنیم، به ما کمک میکند تا آنها را مدیریت کنیم. مهارت خودآگاهی همچنین به ما کمک میکند بفهمیم دیگران چه احساساسی از دارند. اما برخی افراد ممکن است تمامروز را بدون توجه به احساسات خود سپری کنند. تمرین کنید احساسات خود را همانگونه که هستند تشخیص دهید. آنها را در ذهن خود برچسب بزنید ( بهعنوانمثال: من هماکنون احساس افسردگی میکنم، احساس تنهایی میکنم، احساس شادی و هیجان میکنم). تمرین کنید این مهارت خودآگاهی را به یک عادت روزانه تبدیل کنید به طوری که همیشه از احساسات خودآگاه باشید.
تقویت هوش هیجانی با احساس همدلی
ذهن انسان بهطور ذاتی طوری آفریدهشده که برای درک و شناخت احساسات دیگران کنجکاو است. بخشی از هوش هیجانی انسان قادر به تشخیص احساسات افراد در شرایط مختلف است. همچنین هوش هیجانی دلیل احساسات دیگران را برای شما آشکار میکند. توانایی درک احساسات دیگران ( حتی زمانی که نمیدانید چه اتفاقی برای آنها افتاده است) در علوم روانشناسی ” احساس همدلی ” نامیده میشود.
احساس همدلی به ما در توجه و ایجاد روابط عاطفی و دوستانه با دیگران کمک میکند. مهارت هوش هیجانی به ما میآموزد چگونه با فردی که در شرایط احساسی خاصی قرار دارد رفتار کنیم.
مهارت کنترل احساسات
همه ما در زندگی گاهی نا امید یا عصبانی میشویم. همچنین بهعنوان یک انسان برای همه ما مهم است تا احساسات خود را بروز دهیم یا با دیگران احساس همدلی کنیم. مدیریت احساسات به معنی مهارت دانستن زمان ، مکان و نحوه بیان احساسات است.
وقتی احساسات خود را درک کردید و یاد گرفتید چگونه این احساسات را مدیریت کنید، آنگاه قادر خواهید بود در موقعیت و شرایط مناسب از طریق خویشتن داری احساسات خود را کنترل کنید. فرد با هوش هیجانی بالا بهخوبی میداند اگر در هنگام بروز احساسات خود عجله کند ممکن است یا در هنگام احساس هیجان یا خشم به دیگران بی احترامیکند یا سخنی تحریک آمیز از روی احساس عصبانیت بزند، به رابطه خود با دیگران آسیب زده است.
تقویت هوش هیجانی با انتخاب خلق و خو
بخشی از مدیریت احساسات مربوط به انتخاب خلق است. خلق ( mood) یک حالت احساسی و عاطفی است که مدتی در درون ما باقی میماند. بهعنوان یک انسان این توانایی در درون ما نهفته است تا خلق و خوی خود را برحسب نیاز و شرایطی که در آن قرار داریم انتخاب کنیم و سپس خود را در آن حالت احساسی قرار دهیم. انتخاب یک خلق و خوی مناسب به شخص در دستیابی به هدفی مشخص انگیزه می دهد تا بر روی کار خود متمرکز شود یا بهجای تسلیم و پذیرش شکست دوباره تلاش کند.
افراد با هوش هیجانی بالا خوب میدانند که خلق و خو یک حالت انتخابی است نه اکتسابی. ما به عنوان یک انسان قادریم بر خلق و خوی خود کنترل داشته باشیم بهطوریکه تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم که چه خلق و خویی برای یک شرایط و موقعیت خاص مناسب است و چطور این حس و حال را در خود ایجاد کنیم.
هوش هیجانی در دستساخت!
هوش هیجانی اصولاً مهارتی است که با افزایش سن و سال ما بهبود مییابد. اگر چنین نبود، همه بزرگسالان مثل یک کودک احساسات خود را از طریق لگدزدن، گریه کردن، جیغ کشیدن و از دست دادن کنترل خود ابراز میکردند.
البته آموزش مهارت های ارتباطی موجب تقویت هوش هیجانی در زمان کوتاهتری میشود. بهکارگیری این مهارت ها در نگاه اول ساده به نظر میرسد. بهعنوانمثال، تشخیص و شناسایی احساسات خود، وقتی میدانیم به چه چیزی باید توجه کنیم به نظر ساده است. اما مهارت هوش هیجانی مانند مدیریت واکنشهای احساسی و انتخاب خلق و خو به نظر سختتر میآیند. زیرا بخشی از مغز ما که مسئول خود مدیریتی است فراتر از سن بلوغ به رشد خود ادامه میدهد و تمرین در تقویت هوش هیجانی به ما کمک میکند مسیرهای ذهن خود را رشد دهیم.
همه ما میتوانیم با شناسایی صحیح احساسات، درک علل بروز احساسات ، شناخت احساسات و عواطف دیگران و چگونگی قرار دادن احساسات به کلمات دلنشین به تقویت هوش هیجانی خود کمک کنیم.
یک دیدگاه
بازتاب ها: مشاوره رایگان فردی آنلاین| چت مشاوره آنلاین رایگان - مشاوره باما | مرکز مشاوره روانشناسی خانواده ازدواج