خانه / پرسش و پاسخ مشکلات زن و شوهر / زندگی با همسر دوقطبی | ازدواج با فرد دوشخصیتی
bipolar marriage
همسر دوقطبی

زندگی با همسر دوقطبی | ازدواج با فرد دوشخصیتی

روزبه‌روز نمی‌دانی چه خواهد شد. انگار سوار ترن هوایی شده‌ام. این جملات آشنا از توصیف زندگی با یک فرد مبتلا به اختلال دوقطبی است. زندگی با همسر دوقطبی اوقات سختی را در پی دارد. به دلیل نوسانات خلقی شما ممکن است روزهایی شاد یا گاهی اوقات خسته‌کننده‌ای را تجربه کنید.

فراز و نشیب‌ها در هر رابطه عاشقانه طبیعی است، اما وقتی شریک زندگی شما دچار اختلال دوقطبی است، ممکن است احساس کنید که در یک ترن هوایی احساسی هستید. ندانستن هر روز چه انتظاری داشته باشید استرس زا و خسته‌کننده است و با گذشت زمان، این رابطه را از بین می‌برد.

درک اینکه چرا شریک زندگی شما گاهی اوقات رفتار نامتعادلی دارد یا منزوی می‌شود، اولین گام حمایتی است که می‌توانید برای بهبود رابطه زناشویی خود بردارید. دقیقاً یاد بگیرید که تشخیص دوقطبی به چه معناست، چگونه می‌تواند بر رفتار شریک زندگی شما تأثیر بگذارد و چه کاری می‌توانید برای تقویت یک رابطه سالم و پایدار انجام دهید.

اختلال دوقطبی به وضعیتی از روان میگویند که تغییرات خلقی شدید در آن تجربه می‌شود. در این اختلال فرد دوره‌هایی از شیدایی، شیدایی خفیف و علایم افسردگی را تجربه می‌کند. آگاهی درباره انواع اختلال دوقطبی به شما در درک رفتارهای همسرتان کمک می‌کند.

دوقطبی نوع 1 که نوع شدیدتر بیماری است با علایمی مانند توهم، هذیان، پارانویا، رفتار تکانشی، انجام‌دادن کارهای پرخطر بدون فکرکردن به عواقب آن مانند برقراری رابطه‌های جنسی متعدد یا قماربازی یا انجام‌دادن فعالیت‌های فراتر از توان فرد در دوره شیدایی مشخص می‌شود و ممکن است ببینید همسر شما تا صبح از ایده‌های متعددی حرف میزند که انجام‌دادن آنها در وضعیت فعلی امکان‌پذیر نیست، او ممکن است بدون توجه به فکرکردن درباره ابعاد مختلف یک قرارداد آن را امضا کند. در این نوع اختلال، به دلیل اینکه بیمار امکان آسیب‌زدن به خود و دیگران را دارد در صورت صلاح دید پزشک نیاز به بستری است.

در نوع 2 که به آن دوره هپیومانیک گفته می‌شود علایم دوره مانیا با شدت کمتر وجود دارند و نیازی به بستری فرد در بیمارستان نیست. فرد در این دوره احساس می‌کند پرانرژی شده و مانند افراد عادی احساس نیاز به خواب کمتری می‌کنند.

زندگی مشترک با افراد دوقطبی ابعاد گوناگونی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به دلیل اینکه بیماران دوقطبی باور به مصرف دارو ندارند. بعضی از بیماری‌های اختلال روان مانند افسردگی قبل از اینکه مزمن شوند با تغییر سبک زندگی می‌توان از شدید شدن آنها جلوگیری کرد و نیازی به مصرف دارو ندارند.

اما بیماری‌هایی که منشأ آنها بنیادهای زیستی – ژنتیکی است استفاده از دارو یک امر مهم و ضروری است. از جمله دلایلی که بیماران دوقطبی تمایل به مصرف دارو ندارند به دلیل این است که آنها دوست ندارد دوره‌های سرخوشی را از دست بدهند و از آن لذت می‌برند، مثلاً پرانرژی هستند و به قول خودشان زندگی‌شان هدفمند شده و دوست ندارند دوباره دوره‌های افسردگی را تجربه کنند.

آنها دوره‌های خلقی شیدایی را بهترین دوران خود می‌بینند و حاضر نیستند این دوره که بیشترین بهره‌وری و خلاقیت را دارند از دست بدهند؛ بنابراین آنها مصرف دارو را قطع می‌کنند تا این دوره را دوباره تجربه کنند.

ممکن است بعضی از بیماران به دلیل عوارض قرص‌های تثبیت‌کننده خلق (از جمله لیتیوم) که باعث چاقی می‌شوند از مصرف دارو خودداری کنند. عده‌ای ممکن است فکر کنند با مصرف دارو به آن وابسته شوند. در صورت مواجهه با چنین موقعیتی باید با همکاری پزشک درباره ضرورت‌های مصرف دارو و نقش آن در کاهش دوره‌های عود بیماری اشاره کنند. متأسفانه به دلیل نشانه‌های این بیماری کارکرد اجتماعی فرد دچار این اختلال کاهش پیدا می‌کند. اگر همسرمان با این اختلال دست‌وپنجه نرم می‌کند باید بدانیم که تنش و استرس در فراخواندن نشانه‌های خلقی نقش بسزایی دارد. ما باید اطلاعاتی را درباره علت و عوامل سبب‌ساز و زمینه‌ساز این بیماری بدانیم تا بتوانیم به همسر خود در گذراندن دوره‌های این بیماری کمک کنیم و با قضاوت‌های خود سبب رنجش او نشویم.

علت این بیماری:

_آشفتگی زیست‌شیمیایی مانند برهم‌خوردن تعادل و توازن سروتونین، دوپامین، نوراپی‌نفرین یا گابا

_ آسیب‌پذیری ارثی

از جمله نکاتی که باید بدانیم که افراد دوقطبی درصورتی‌که نظم برنامه زندگی‌شان مانند چرخه‌های خواب و بیداری به هم می‌خورد می‌توانند درگیر نشانه‌های خلقی دوقطبی شوند. فرض کنید فردی بیماری که پیوسته شیفت‌های کاری‌اش تغییر می‌کند، الگوی خواب و بیداری او دائم درحال تغییر کردن است.

افراد دچار بیماری دوقطبی نسبت به تغییرهای اندک در عادت‌های خواب و بیداری‌شان حساس هستند. ممکن است بعد از یک سفر طولانی هوایی که سبب برهم‌خوردن الگوی خواب بیمار می‌شود او دوره‌های افسردگی – شیدایی را تجربه کند، پس باید به‌عنوان همسر دوقطبی به این نکته توجه کنید. بعضی از افراد عمداً از خواب خود صرف‌نظر می‌کنند تا انرژی لازم برای انجام یک پروژه کاری را داشته باشند.

 ممکن است شما با همسر دوقطبی خود در رابطه عاشقانه و در جنبه‌های مختلف زندگی با این چالش‌ها روبه‌رو شوید:

رابطه عاشقانه با همسر دوقطبی

برای افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، تمایل به رابطه جنسی مکرر در فازهای شیدایی یا هیپومانیک رایج است. شریک زندگی شما ممکن است خیلی بیشتر از حد معمول شروع به صمیمیت کند، یا بیشتر از حد معمول خودارضایی کند یا از پورنوگرافی استفاده کند. افراد مبتلا به اختلال دوقطبی همچنین ممکن است در هنگام جنون، رفتارهای پرخطری مانند رابطه جنسی محافظت نشده یا روابط خارج از ازدواج داشته باشند.

در طول دوره‌های افسردگی، شریک زندگی شما ممکن است به‌طورکلی از تماس جنسی اجتناب کند. این می‌تواند گیج‌کننده باشد یا احساس طرد شدن داشته باشد، به‌خصوص اگر شریک زندگی شما اخیراً تمایل زیادی به فعالیت جنسی در طول دوره شیدایی یا هیپومانیا داشته باشد. بسیاری از داروها برای اختلال دوقطبی نیز می‌توانند میل جنسی را کاهش دهند.

کار و اختلال دو قطبی

توانایی شریک زندگی شما برای عملکرد خوب در محل کار می‌تواند تحت تأثیر اختلال دوقطبی قرار گیرد. نوسانات شدید خلق‌وخو، همراه با علائم شیدایی مانند قضاوت ضعیف و تکانشگری، یا علائم افسردگی مانند بی‌علاقگی و عدم انگیزه، حفظ یا  یافتن شغل مناسب را دشوار می‌کند. عوامل استرس زا در محل کار ممکن است علائم همسرتان را تحریک یا تشدید کنند. اگر شریک زندگی شما نمی‌تواند شغلی را حفظ کند، این می‌تواند فشار بیشتری را بر شما وارد کند تا زمانی که بیماری آنها به‌خوبی مدیریت شود، از حمایت مالی برخوردار شوید.

بچه دارشدن اختلال دوقطبی

بسیاری از افراد والد بودن را پراسترس‌ترین شغل زندگی خود می‌دانند. اما هر نوع عامل استرس زا – خوب یا بد – پتانسیل ایجاد دوره‌های شیدایی یا افسردگی را برای افراد مبتلا به اختلال دوقطبی دارد.

علاوه بر این، رفتار نامنظم مرتبط با اختلال دوقطبی می‌تواند برای کودکان گیج‌کننده و ترسناک باشد، زیرا به والدین برای ایجاد ثبات نگاه می‌کنند. کمک به همسرتان برای دریافت و حفظ درمان برای کنترل علائم برای فراهم‌کردن خانه‌ای امن و مطمئن برای کودکان بسیار مهم است.

از جمله عواملی که باعث تجربه عود دوره‌های بیماری می‌شود تنش‌ها و کشمکش‌های خانوادگی است. بر اساس تحقیقات انجام شده، شیوه ابراز هیجان یکی از عوامل مهم در بروز بیماری‌هایی مانند اختلال دوقطبی یا اسکیزوفرنی است. خانواده ایی که در آنها انتقاد کردن یک امر عادی است یا نسبت به یکدیگر خصومت دارند یا انتقاد همه‌جانبه دارند؛ مثلاً می‌گوید از هیچ‌چیزت خوشم نمی‌اید یا حتی حمایت افراطی یا از خودگذشتگی افراطی دارند (کسی را به خانه دعوت نمی‌کنم تا آرامش پسرم بهم نخورد) در بروز این بیماری‌ها مؤثرند. مشاهده شده افرادی که دچار اسکیزوفرنی هستند در خانواده‌هایی زندگی می‌کنند که شیوه ابراز هیجان آنها پرهیجان است. مثلاً درصورتی‌که فردی اسکیزوفرنی بعد از اتمام دوره بستری به خانه برمی‌گشت، درصورتی‌که در خانواده پرهیجان زندگی می‌کند دو تا سه برابر بیشتر احتمال عود بیماری در او نسبت به خانواده کم هیجان وجود دارد.

 خانواده‌های کم هیجان نسبت به خانواده‌های پرهیجان کمتر درگیر حمله‌های ویرانگر نسبت به هم می‌شوند. افراد در خانواده‌های پرهیجان تعاملات پرخاشگرانه بیشتری را تجربه می‌کنند.

باید در نظر بگیریم فرد دارای همسر دوقطبی دچار خشم و درماندگی می‌شود. دادن اطلاعات لازم درباره چندوچون این اختلال از جمله آموزش‌هایی است که درمانگر باید انجام دهد، زیرا وابستگان بیمار دوقطبی بخشی از رفتارهای ناخوشایند بیمار (پرخاشگری، ناتوانی از ادامه شغل و کاهش کارآمدی) را به علت ناآگاهی به تنبلی یا شخصیت او نسبت می‌دهند یا فکر می‌کنند بیمار برای آزار و اذیت آنها این رفتار را نشان می‌دهد.

پزشک باید این را بگوید که علت این رفتارها به‌خاطر شرایط آشفته زیست‌شیمیایی بیمار است و همچنین در مقابل باید بیمار را آگاه کند که با رفتارهایش می‌تواند سبب خشم و پریشانی در وابستگان و اطرافیانش شود. می‌توان به خانواده‌ها آموزش داد به‌جای حل‌وفصل همه مشکلات از مهارت گوش‌دادن برای جلوگیری از چرخه‌های بیماری استفاده کنند.

نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه کنیم این است که اختلال دوقطبی در معرض عود (خطر بازگشت) قرار دارد. بیماران به‌ویژه افراد جوان در برابر بازگشتنی بودن بیماری مقاومت می‌کنند، متأسفانه علاوه بر افراد مبتلا خانواده و وابستگان آنها نیز در برابر آموزش مطالب روان‌شناختی مقاومت کرده و آن را نمی‌پذیرند. در دوره شیدایی خفیف فرد احساس تسلط، مهار خود و توانمندی دارد به همین دلیل مفهوم بیمار بودن برای او معنایی ندارد. پذیرش بیماری چه از جانب فرد مبتلا و چه از طرف خانواده کاری دشوار است. در جریان آموزش‌های روانشناختی بیمار سؤال‌های زیادی را مطرح می‌کند:

  • آیا ممکن است به زندگی عادی برگردم؟
  • زندگی‌ام چه می‌شود؟
  • چرا من باید گرفتار این بیماری شوم؟

مراقبان نیز سؤال‌هایی از قبیل سؤالات زیر دارند:

  • آیا باید برای همیشه از او نگهداری و مراقبت کنم؟
  • آیا باید از همسر دوقطبی طلاق بگیرم؟
  • باید همه رؤیاهایی که برای زندگی مشترک با همسر دوقطبی داشتم را کنار بگذارم؟

بسیاری از خانواده‌ها و بیماران بدون کسب اطلاعات برای شناختن بیماری و مقاومت در برابر پذیرفتن آن سعی می‌کنند بر پایه دانش سطحی به کنجکاوی‌های خود پاسخ دهند و جوری رفتار می‌کنند گویی بیماری وجود ندارد. اما بعضی از افراد واکنش افراطی را در پیش می‌گیرند مثلاً فردی به دلیل ترس از اینکه کسی از نوسان‌های خلقی‌اش باخبر شود و او را رها کند امید به زندگی‌اش را ازدست‌داده بود. خانواده‌ها نیز درگیر همین رفتار می‌شوند. برخورد یا کنار آمدن آنها تابع خوش بینی زیاد یا بدبینی قرار می‌گیرد.

برای نکته پایانی بهتر است بگوییم خودتان را فراموش نکنید. این روزها خودمراقبتی سروصدای زیادی پیدا کرده، اما هیچ جا مهمتر از زمانی نیست که از فردی با بیماری جدی مانند اختلال دوقطبی مراقبت می‌کنید. این ضروری است که زمانی را به سلامت جسمی و روانی خود اختصاص دهید، چه رفتن به یک گروه حمایتی، صحبت با یک درمانگر یا شرکت در کلاس یوگا. داشتن یک رابطه سالم با فرد دوقطبی نه‌تنها مستلزم مدیریت دقیق بیماری آن‌ها، بلکه اختصاص زمانی برای مراقبت از خود است.

5 دیدگاه

  1. سلام من با کسی اشنا شدم که افسردگی و بیماری دو قطبی و جنون رو داشت البته شدید نبود من در اولویت زندگیش نبودم. سه هفته پیش به همین دلیل با هم بحت کردیم

  2. سلام من اختلال دوقطبی دارم و همسرم ازاین قضیه داره سو استفاده میکنه و میخاد طلاقم بده خیلی آدم حساسیه ….

  3. سلام شوهرم تغییرات خلق و خو زیاد داره گاهی سرحال پر حرف میشه خرج می‌کنه گاهی عصبی و بی حوصله و تحمل هیچ‌حرفی نداره احساس میکنم عمرم تلف شده بابت قهر و آشتی. راجب بیماری دو قطبی تو نت خوندم علایمش اینطوریه ممکنه دوقطبی باشه ؟ دارو و درمان داره ؟

  4. نمیدونم چرا یهو اینجوری شد شوهرم دو قطبی هست قرص اعصاب میخوره .همش میگه قبلا اینو گفتی بابات اینو گفت همش با خانواده من طرف شده .نمیدونم جواب بی محلیش چطوری بدم

  5. سلام خسته نباشید من پسری ۲۷ ساله هستم که یک سالو نیمه ازدواج کردم و مستقل شدم کارمو درامدم همه ی نیاز های اولیه رو در حد ایداعال دارم ولی همسرم بیماری دو قطبی داره و من شناختی راجبهش نداشتم خیلی سخته تحمل شرایطش و اینکه اون مثل یک جسم بی روحه و حتی خانه داری خودشم به زور انجام میده اکثر مسعولت ها رو خودم به دوش میکشم که اطرافیان نفهمن شرایطمونو و الان به جای رسیدم که میخوام خودمو از این رابطه رها کنم نمیدونم تحملش تا اخر عمر در واقعه ظلم به خودمه

دیدگاهتان را بنویسید