خانه / از اخلاق زنم خسته شدم

از اخلاق زنم خسته شدم

0
0

بنده هرکاری از دستم بر اومده تا الان برای نگه داشتن زندگی کوتاهی نکردم. طی این مدت هر موقع بحث شده بی احترامی به خانواده بنده شده یا بی احترامی به خودم شده کوتاه اومدم و همیشه پا پیش گذاشتم برای آشتی. واقعا خسته شدم. هیچ کم کسری تو زندگی نزاشتم مسافرت، خرج خانه، هزینه شخصی دادن به خانمم، ماشین در اختیارش گذاشتم. خلاصه هیچ کم و کسری نزاشتم. حتی همیشه بنده به خانواده ایشون احترام گذاشتم ولی ایشون هرکاری کرده با منت بوده. واقعا از اخلاق زنم خسته شدم نمیدونم چیکار کنم. ایشون دوست داره زن سالاری باشه چون تو خونه ای بوده که مادرشون تصمیم گیر نهایی بوده ولی من اینجوری نمیتونم تحمل کنم. زمانی که خدمات میدم آدم خوبی هستم ولی تا یه چیزی بهش میگم مثلا اینجا لباس مناسب بپوش، آدم بدی میشم مغز من پوسیده شده غریبه هستیم من لر هستم اصالتا ایشون ترک اصالتا ممنون میشم کمک کنید

پاسخ مشاور به پرسش ” از زندگی با زنم خسته شدم “

رفتاری که همسر شما با شما داره قطعا رفتار پذیرفته شده و درستی نیست و درک میکنم که چه احساس بدی از رفتارهای ایشون میگیرید.
شما فرمودید که همسرتون قدرت طلب هستش. بنابراین توصیه میکنم که طی یک صحبت دوستانه و آروم با همسرتون در مورد تصمیم گیری ها و حد و مرزها در زندگی مشترک صحبت کنید. در حین گفتگو با همسر باید یک سری مرزهایی رو مشخص کنید که به نوعی خط قرمز شماست و همسرتون نباید از اون عبور کنه.
برای مثال، شما میتونید احساس بدی که وقتی همسرتون به خانواده شما توهین میکنه پیدا میکنید رو شرح بدید و بدون اینکه صحبتتون موجب پرخاشگری بشه بگید که دیگه نمیتونید این بی احترامی ها رو تحمل کنید و نیاز دارید که دیگه تکرار نشن.
شما باید براشون توضیح بدید که زندگی مشترک به معنی تصمیمات مشترک هستش و هردوی شما به یک اندازه در تصمیم گیری ها دخیل هستید. بنابراین لزومی نداره که در خونه مرد سالاری یا زن سالاری حاکم باشه. هردوی شما باید به نظرات همسراحترام بگذارید و توهین و تحقیر همسر نباید جایی در زندگی زناشویی داشته باشه.
اگر این خط قرمز ها رو بتونید با همسرتون به درستی به توافق برسونید، بسیاری از مشکلات شما با همسرتون حل خواهد شد.
وقتی هم که همسرتون یکی از این مرزها رو رعایت نکرد، میتونید بهش یاداوری کنید چه توافقی باهمدیگه داشتید و اگر به این شیوه رفتار ادامه بده تحمل کردن رابطه براتون سخت خواهد شد.
باید در نظر داشته باشید که مرزهای شما باید بر اساس واقعیت باشند، به طوری که همسر شما به جدیت اونها پی ببره و بدونه که برای حفظ و تداوم رابطه نیاز به رعایت این مرزها داره.
همچنین برای اینکه همسرتون توجه بیشتری به مرزهای شما نشون بده شما هم ازش بخواید که مرزهای خودش رو به شما توضیح بگه. زمانی که توافق‌ها به صورت دو طرفه باشند تداوم بیشتری خواهند داشت.
توصیه بعدی من به شما مراجعه به مشاوره خانواده هستش. از اونجایی که شما و همسرتون از دو قومیت فرهنگی مختلف هستید قطعا نگاه های متفاوتی به بسیاری از مسائل دارید و همین مسئله میتونه سبب ساز اختلافات شما بشه. مشاور این تفاوت فرهنگی در ازدواج رو شناسایی میکنه و براتون توضیح میده و سعی میکنه راهکارهایی ارائه بده تا شما و همسرتون سازگاری بهتری با همدیگه داشته باشید.
شما باید در نظر داشته باشید که رابطه زناشویی باید زمینه ساز آرامش شما باشه نه خدشه دار شدن سلامت روانی شما. بنابراین نباید خودتون رو قربانی رفتارهای نامناسب همسرتون قرار بدید. شما بخاطر علاقه خودتون به همسرتون تا جایی که بتونید به اصلاح روابطتتون کمک میکنید اما در صورتی که این شرایط ادامه دار شد نباید خودتون رو قربانی کنید و به نوعی به سوختن و ساختن قانع بشید. قطعا در این موارد مشاور کمک زیادی به شما برای تصمیم گیری ها خواهد کرد.
در تمامی مراحل زندگی پیروز و موفق باشید.

کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما

  • سعید درخواست شده در 4 ماه پیش
  • آخرین ویرایش 3 ماه پیش
  • میگم از هم خواب هیچی نمیفهمه حاضر جوابه پشت بچهاشه خوب انها بچه منم هستند ارزو به دلم مونده یه شب باهاش راحت بخوابم از زندگی چیزی کم ندارم به من بها نمیده خیانت کار نیست در ضمن از خودم بیشتر دوستش دارم پنج روز به عید تا حال هنوز با هم حرف نزدیم موندم خسته شدم پسرم بیست وهفت سال دخترم هیجده ودختر سوم نه سال ولی خیلی پشت پسره به فکر من نیست لباس و غذا خودم رختخواب خودم پهن میکنم ماهی سی مبلیون خرجی میدم اگه دههزار مثلا پول بخوام نمیدن فقط مونده خودکشی کنم لطفا راعی جلو من بزارید الانم با وجود خانه دویست متری میرم ووی انباری میخوابم بلد نیست برخورد بامن حاضر جواب هم هست میاد بعضی شبا پنج دقیقه میمونه زود میخوام بخوابم میگم پیشم بمون دادو بیدا میره بعضی شبا گریه میکنم طلاق بدم نمیشه باسه تا بچه الانم میگه برو هر جا دلت میخواد
  • زنم‌ با‌ من‌‌ الکی‌ سر‌ مثله‌ پول‌ یا‌ اخلاق‌ من‌ یا‌ اخلاق‌ پدر‌ ومادرم‌ بهانه‌ میکنه‌ دعوا‌ مون‌ میشه‌ بعدش‌ حدود‌ یه‌ ماه‌ ازم‌ قهر‌ میکنه‌ دوتا‌‌هم‌ بچه‌ داریم‌ بعدش‌ خودش یه‌ چیزیی‌ بهونه‌ میکنه‌ آشتی‌ میکنه‌
  • خسته نباشید من با زنم ۱۵ ماهه ازدواج کردم تقریبا همیشه دعوا داشتیم اویل بخاطر اینو اون بعد یه مدت بخاطر خونه خریدنم که نتونستم خبرش کنم بازدید کنه گفت بزن اسمم منم ترسیدم گفتم وایسا چند سالی بگذره در کل همیشه دعوای الکی داریم گاهی اوقات با زد و خورد همین دیشب سر یه شوخی کوچیک من یه دعوایی راه انداخت من طبق معمول هی سرمو به دیوار میکبیدم بعد دیدم دستشو با تیغ بریده صبح بخیه زدیم دعوا میکنیم زودم آشتی میکنیم ولی نسبت بهم غرور داریم همش میخواییم روی همو کم کنیم ۸ سال تفاوت سنی داریم اونم چون داییش قاضی هستش همش منو یجور تهدید میکنه دیگه واقعا ازش نفرت دارم فقط بخاطر مهریه دارم تحمل میکنم به غلط کردن افتادم
  • سلام،،چکار کنم اخلاق و زبان خانمم درست شود،،باهام کل کل نکنه،،من کلا تو خونه،با خانمم مشکل دارم،،اونم بامن،،،سر یه چیزی زیاد بهم غور میزنه،و تا حرصم رو در نیاره ول کن نیست،،تا اینکه منم باهاش ادامه دهم و اوقات تلخی پیش بیاد،،میرم بیرون بعد کمی که میام خونه دوباره شروع میکنه،،آخر سر بهش میگم دیگه بسته ،ول کن جر و بحث رو،،،الان رفته مهریه اش رو گذاشته اجرا،بهم میگه خونه رو بزن بنامم و پول وکیل رو به داداشم بده و تعهد بهم دیگه بدیم تا من برگردم،من چکار کنم باهاش،
  • سلام خسته نباشی ممنون میشم من‌تصميم گرفتم‌دوباره ‌زن‌ دوم‌بگیرم ‌دیگر نمی‌توانم‌اخلاقشوتحمل‌کنم‌‌‌‌.‌‌خیلی بدرفتاری میکنه‌نصیحتش میکنم‌برداشت بدمیکنه‌‌اولش‌خیلی باهش‌خوب‌بودم‌ولی‌به‌‌تازگی‌ازچشمم‌افتاده تحملش برام سخته ‌چونکه من هیچوقت بهش‌نامردی‌نکردم‌‌حتی تااین روزتوفکرهیچ‌‌زنی‌‌نبودم ولی تصمیم گرفتم بزارمش‌کنار‌تلاقشوبدم‌تابازنی‌دیگر ازدواج‌کنم ‌چونکه دارم به‌بچه ها م‌بدمیگذره‌دارن‌اذیت‌میشن‌‌‌دیگر نمیخوام بازو رکنارش‌‌بمانم‌چون‌لیاقت نداردحیف‌من‌که‌ عمرموحدربدم‌اززندگیم‌چیزی نفهمم‌همش‌درحال‌خواب‌است‌همش‌خسته‌ام غور ازبیرون واردخانه‌شدم‌تمام مشکلات میزنه توصورتم‌نمیزاره‌بشینم خستگیم‌دربره‌یاحتی‌‌روزمین‌‌بشینم اعصابم خورد میکنه‌همه‌کاری‌براش‌انجام میدم حتی‌رختخواب و میندازم‌وحمام‌میرم‌خودم‌رخت‌چرکامو‌میشورم‌یکبار نشده که‌به‌خودم‌بگم‌برات‌زشته‌‌حتی‌لباس بچه ها رو هم میشستم ‌دیگر تحمل ندارم ‌برام تمام شده ‌ازدلم‌وچشمم‌افتاده
نمایش 0 نتیجه
پاسخ شما
فیلد زیر را به عنوان مهمان پر کنید یا اگر عضویت دارید
نام*
آدرس ایمیل*
ایجاد URL