برخی اشتباهات بعد از طلاق و جدایی وجود دارد که مردان و زنان نسبت به آن احساس پشیمانی کرده و آرزو میکنند ای کاش در ازدواج بهطور متفاوتی عمل میکردند. تشخیص مشکلات و یافتن راه حل وقتیکه در یک رابطه شکستخورده قرار دارید، کاری دشوار است. اما به مرور بعد از طلاق و فاصله گرفتن زن و شوهر از هم، حقایق آشکار میشود.
این بدان معنا نیست که طلاق لزوماً یک اشتباه بوده یا اینکه اگر آنها تنها یک کار متفاوت را انجام میدادند، همچنان میتوانستند زن و شوهر باقی بمانند. هر رابطهای شرایط خاص خود را دارد. اما مسائل مربوط به زوج هایی که طلاق را پشت سر گذاشتهاند، می تواند درس های آمورنده ای برای زنان و مردانی که در زندگی اختلاف دارند به همراه داشته باشد.
بهعنوانمثال، اگر اشتباه زوج در برقراری ارتباط با همسر موجب جدایی و طلاق زن و مرد شده است، ممکن است فرد در روابط بعدی خود به آن توجه بیشتری کند تا این مسائل مجدد اتفاق نیفتد.
دکتر گری براون، متخصص زوج درمانی در لسآنجلس میگوید”این امر شامل آموختن مهارتهای برقراری ارتباط با همسر مانند گوش دادن صحیح، تأیید حرف شریک خود (در صورت موافقت یا عدم موافقت)، شجاعت آسیبپذیر بودن، شناسایی و ابراز نیازهای اصلی خود در زندگی و قدردانی از شریک زندگی است “.
“درحالیکه ممکن است آنها مهارت های خاصی را بهموقع برای نجات ازدواج خود فرانگرفتهاند، اما با فراگیری این مهارت ها میتوانند در آینده از آنها استفاده کنند. “
طبق نظر کارشناسان روانشناسی، چند مورد دیگر که بسیاری از زوجین مطلقه آرزو میکنند ای کاش بهطور متفاوتی در زندگی مشترک خود عمل میکردند را در این مقاله از سایت مشاوره باما با هم مرور می کنیم:
پذیرش نقش خود در وقوع طلاق
دکتر ویرجینیا گیلبرت، متخصص در مشاوره خانواده و ازدواج معتقد است: ” افرادی که از ازدواج خود رضایت ندارند، اغلب همسر خود را مقصر مشکلات زندگی مشترک میدانند. آنها اغلب تا بعد از جدایی و طلاق به نقاط ضعف رفتاری و عیبهای خود و تأثیر آنها بر روابط زناشویی توجه نمیکردند.
آنها بعد از طلاق و فاصله گرفتن از همسر خود، میفهمند که تمام مشکلات زندگی تقصیر همسر آنها نبوده است و پذیرش مسئولیت اشتباهات خود میتوانست به حفظ رابطه و ادامه زندگی مشترک کمک کند.”
به همین دلیل است که مراجعه به مرکز مشاوره و بر عهده گرفتن مسئولیت اقدامات و رفتار خود ممکن بود سرنوشت رابطه را به شکل بهتری تغییر دهد.
حتی اگر این کارها از وقوع طلاق جلوگیری نکند، دستکم فرد میدانست که نهایت تلاش خود را برای حفظ رابطه و نجات زندگی مشترک بهکاربرده است و احساس پشیمانی بعد از طلاق نمیکند.”
پشیمانی از طلاق به دلیل عدم صحبت بهموقع درباره اختلافات زناشویی
دکتر بانی دوارت، مربی بازسازی زندگی بعد از طلاق میگوید: “صحبت در مورد مشکلات رابطه میتواند کاری دشوار باشد، بهخصوص اگر مدتی این مشکلات در زندگی ادامه داشته باشد.
نادیده گرفتن اختلاف زن و شوهر برای بسیاری از زوج ها به نظر سادهتر از پرداختن به حل آنهاست. اما این یک اشتباه دیگری است که بسیاری از زوج به خاطر آن بعد از طلاق و جدایی احساس پشیمانی میکنند.
“آنها آرزو میکنند که ایکاش برای حل اختلافات زناشویی با همسر خود بحث و گفتگو میکردند ولی امیدی به حل مشکلات از طریق گفتگو نداشتند.”
پسازاین که یک ازدواج به پایان میرسد، آنگاه افراد مطلقه باور دارند که حل مشکلات زندگی میتوانست بهسادگی صورت پذیرد، اما زوج هنگامیکه در یک رابطه هستند، حل مشکلات را امری سخت و غیرممکن میدانند و تنها راه حل مشکلات را جدایی و طلاق تصور میکنند.
پشیمانی بعد از طلاق به خاطر عدم توجه به نیازهای همسر
سونیا فرونتریا، وکیل طلاق و مربی بازسازی زندگی بعد از طلاق میگوید “پس از جدایی بسیاری از زوجین آرزو میکنند که ایکاش بیشتر به نیازهای یکدیگر توجه میکردند و ازدواج را ابزاری برای رسیدن به خواستههای شخصی قرار نمیدادند. انجام چنین اشتباهاتی در ازدواج به نظر عادی است. اما میتوان از آنها جلوگیری کرد.
فرانتوریا میگوید: “برای جلوگیری از احساس پشیمانی بعد از طلاق همسران باید به نیازهای یکدیگر توجه لازم را داشته باشند و بر نحوه ارتباط و رفتار با همسر خود نظارت کنند تا از حفظ رابطه عاشقانه و متعهدانه خود اطمینان حاصل کرده و در صورت لزوم با اعمال تغییراتی به بهبود روابط زناشویی بپردازند.
شاید این مقالات نیز برای شما مفید باشد:
نیاز عاطفی مردان در ازدواج
احساس پشیمانی بعد از طلاق به خاطر عدم اعتراف به آسیب پذیر بودن
دکتر کریستینا فراری، روان درمان و متخصص مشاوره زوج درمانی میگوید: “گاهی اوقات مواردی که ما بیان نکردهایم منجر به جدایی یا طلاق زن و شوهر میشود.” زیرا بدون برقراری ارتباط صحیح با همسر، درک یکدیگر و یا غلبه بر مشکلاتی که بهطورمعمول به یک رابطه خاتمه میدهند دشوار خواهد بود.
دکتر فراری میگوید: “صادق و منعطف بودن با شریک زندگی خود در مورد نیازها و خواستههایتان کار دشواری است اما انجام این کار فرصتی واقعی برای یک تغییر و بهبود روابط زن و شوهر فراهم میکند.” ” هنگامیکه زوجین با در میان گذاشتن حقایق خود را به همسر آسیبپذیرتر معرفی میکنند، روابط میتوانند از فروپاشی در پرتگاه طلاق رهایی یابد.”
پشیمانی بعد از طلاق به خاطر عدم کمک از مشاوره خانواده
دکتر ادی جعف، کارشناس سلامت روان و مشاوره خانواده میگوید ، “بسیاری از زوج ها خیلی دیر متوجه میشوند که کمک از مشاور خانواده میتواند در حل اختلافات زناشویی مؤثر باشد.” آنها بهجای مراجعه به مرکز مشاوره ، مشکلات زناشویی خود را نادیده میگیرند یا سعی میکنند به تنهایی و بدون کمک از مشاور آنها را برطرف کنند که اغلب بدون موفقیت است.
اما گاهی اوقات حتی مراجعه به مرکز مشاوره خانواده نیز اگر بهموقع صورت نگیرد، نمیتواند کمککننده و مؤثر باشد. دکتر جعف میگوید: “با طولانی شدن دعوای زن و شوهر در طی سالها و احساس نارضایتی زوج در نسبت به شریک خود، کمکهای حرفهای دیگر برای زوجین نتیجهای ندارند.” “هرچه زودتر از تجربیات یک مشاور خانواده خوب کمک بگیرید، جلوگیری از طلاق مؤثرتر است.”
احساس پشیمانی بعد از جدایی به خاطر عدم برقراری ارتباط مناسب با همسر
خواه بحث در مورد مشکلات زندگی زناشویی باشد یا صحبت در مورد امور روزانه، بسیاری از زوج ها بعد از طلاق آرزو میکنند ایکاش بتوانند به دوران زندگی قبل از طلاق بازگردند تا برای حل اختلافات با همسر خود بیشتر وقت بگذارند.
لسلی دوارس، مشاور و مربی زوجین میگوید، ” عدم ارتباط صحیح با همسر میتواند منجر به بحث و دعوا با همسر، شکست عشقی ، بی اعتمادی به همسر و مشکلات دیگری است که موجب پشیمانی بعد از طلاق میشود.”
این برقراری ارتباط میتواند بهسادگی ارسال یک پیام به همسر در طول روز یا غذا خوردن در کنار همسر باشد. درحالیکه عادات روزمره از این قبیل ممکن است مشکلات بزرگتری که منجر به طلاق میشود را برطرف نکند ولی همین روابط ساده میتواند باعث دوام و حفظ رابطه پایدار شود.
پشیمانی بعد از طلاق به خاطر عدم توجه به نظر و توصیه دیگران
اگر ازدواج با مشکلاتی همراه باشد و آسان پیش نرود، به نظر میرسد که درخواست کمک و راهنمایی از دوستان و خانواده مفید باشد. اما در موارد دیگر، دخالت دیگران میتواند گیجکننده باشد و حتی ممکن است منجر به احساس پشیمانی بعد از طلاق شود.
ویکی ال شمین، مددکار اجتماعی و متخصص مشاوره طلاق میگوید: “در لحظهای که شخص در پایینترین نقطه زندگی و در آستانه جدایی و طلاق قرار دارد، نسبت به حرف دیگران حساس و زودرنج است. بااینحال، “اغلب اوقات فرد در آستانه طلاق به تنهایی قدرت انتخاب مناسب و تصمیم گیری درست را ندارد.
به این دلیل حضور یک متخصص و روانشناس خانواده میتواند در تشخیص بهترین انتخاب و تصمیم گیری قبل از طلاق به فرد کمک کند.
پشیمانی از جدایی به خاطر عدم حفظ رابطه عاشقانه با همسر
شمین میگوید: “وقتی به گذشته نگاه کنید میبینید خیلی از زوجین احساس میکنند که ابراز عشق بعد از ازدواج و احترام به همسر یا ایجاد صمیمیت زوجین در ازدواج آنها بهمرورزمان کاهشیافته است. به همین دلیل این احساس تعهد در رابطه بسیار مهم است.”
اگر روابط ناامیدکننده است، سادهترین کاری که برای بهبود روابط زناشویی میتوان انجام داد، برگزاری قرارهای گفتگوی شبانه با همسر، رفتن به سفر با همسر و سپری کردن مدتی از زمان خود در کنار همسر است.
گفته میشود گاهی تصمیم به طلاق تنها راه و بهترین انتخاب است. اما اگر زن و شوهر به دوران قبل از طلاق برگردند و آرزو کنند که ایکاش بهگونهای دیگر عمل میکردند، بهتدریج میتوانند ازآنچه به اشتباه پیشآمده است درس بگیرند و سعی کنند در آینده چنین اشتباهاتی را تکرار نکنند.
سلام ..من با خانومم ی دوسالی هست جدا شدیدم ۵سال باهم زندگی کردیم خیلی بهم بدی کرد منم کردم نه بهاندازه اون ولی از فکر روحم جدا نمیشه همیشه به یادشم دارم دیونه میشم بستری شم به نظرتون
سلام من یک پرستاری هستم که بعد ازیکسال اشنایی با همسرم باهاش ازدواج کردم..(علت اشنایی ماهم پذیرش مادربدحال ایشان بود که به طریقی به کمک من نجات پیدا کرد)..من به همسرم کمک میکردم تا مادرشو نگهداری کنه..اما متاسفانه همسر من بعد ازقطع امید ازحرف پزشک ها و قبول واقعیت هرروز ازمن بیشتر فاصله گرفت ..مدام تحقیر مدام توهین جلوی خانواده اش(چون منزل نداره)من حاضرشدم بخاطر کمک بهش درنگهداری مادرش اونجا زندگی کنم..تااینکه چندهفته پیش به یک بهانه واهی منو بشدت کتک زد ازخونه انداخت بیرون..من الان منزل پدرم هستم و گفته همونجا بمون زندگی جدا داشته باشیم(من چون اوایل اشنایی مادرمو ازدست داده بودم خواستم بهش کمک کنم)..الان هم بشدت غمگینم..نمیخوام زنده باشم..نمیدونم چکارکنم..من هیچ انتظاری ازش نداشتم
دختری که به خواستگارش جواب منفی داده چرا دوباره بااو تماس می گیرد و پیام می دهد و رابطه را قطع نمی کند؟
من سال ۸۳ در سن ۱۵ سالگی ازدواج کردم در یک روستا زندگی میکنم. ازدواج کاملا سنتی بوده و در همون روستا بعد از ۶ ماه دوستی به ازدواج ختم شد که همسر سابقم متولد ۱۳۵۹ بودن من متولد ۱۳۶۸. بعد از ازدواج هر دو خانواده در سطح پایین بودن و مشکلات فراوان عروسی کردیم و اول زندگی در یک اتاق خانه پدری همسر با مشقت زیاد سپری کردم. بعد از چند ماه توسط یکی از دوستای همسرم فهمیدم سیگار میکشن و چون برادر معتاد داشتم میترسیدم. همسرم اصلا ثبات رفتاری نداشت. از انجایی که خیلی دوسم داشت ولی مواقعی که باب میلش نبود ضرب و شتم میکرد که بعد چند سال من در سن ۱۹ سالگی باردار شدم.
همسرم ادم خشنی بود من سر شار از انرژی بودم و خانواده دوست. ایشوم من رو از خونوادام منع میکرد. هیج جا نمیتونستم برم. همیشه اذیتم میکرد، خرج و مخارج نمیداد، رفته رفته ازش زده شدم و چندین بار از طریق فضای مجازی بهش خیانت کردم و ایشان متوجه شدند و بخشیدن. برای بار اخر فهمیدم اعتیادش خیلی سنگین تره و متادون مصرف میکنه.
من آرزوی زندگی شاد داشتم. دوست داشتم همیشه همسرم کنارم باشد، با هم تفریح بریم و مهمانی. تو این فاصله چند ساله چندین بار محل کارشو تغییر داد یا اصلا سر کار نمیرفت من کم کم سعی کردم با وجود مخالفت هاش برای خودم کسب و کاری راه بندازم که با وجود استعدادی که داشتم دست به حرفه ارایشگری زدم و باعث میشد در زندگی کم کاری کنم. بعد از مدت ها دوباره از لحاظ روحی ارضا نبودم و از طریق فضا مجازی در حد درد و دل خیانت کردم و ایشان فهمیدن و علی رغم میل باطنی مجبور به بخشش مهریه از طریق دستنوشته ای که ایشان تنظیم کردن شدم. بعد از چند ماه به طور ناخواسته فهمیدم باردارم و هر چقدر التماس کردم راضی به سقط نشد.
بعد از ۳ سال کشمکش و دعوا و درگیری مجبور به طلاق شدم که فهمیدم دارند خیانت میکنند. بچه دومم دختر بود بعد ۶ سال کشمکش و دعوا من جدا شدم و بدون هیچ حمایت مالی من موندم و بچه هام. البته حضانت بچه ها با پدرشان بود. تو این ۶ سال با مردی از طریق اینستگرام اشنا شدم که در شرف جدایی بود. با وجود مخالفت ها به من نزدیک شد و بعد از یک سال فهمیدم ایشون متاهل و یه فرزند دارند که دیگه کار از کار گذشته بود.
هر کاری کردم ایشون با تهدید و من هم از ترس ابرو بودم توی رابطه که خونواده فهمیده بودن و کلی ازار و اذیت که من ۷ میلیون سر خواهرتون هزینه کردم پولمو میخوام که همین فشارهای عصبی من فقط دنبال این بودم که اولین فرصتی که پیش اومد ازدواج کنم و این اتفاق افتاد. از طریق یه رابط با اقایی اشنا شدم که معرفی کردن شرایطشون مثل من بود و یه پسر داشتن ایشون گفتن یکی دو سال تو رابطه باشیم تا ببینیم چی میشه. منم چون شرایطشون خوب بود و از طرفی خیلی تحت فشار خونواده و اون اقا بودم اصرار که من رابطه بی سروته نمیخوام تکلیفمو روشن کن. ایشان گفتن من به قصد دوستی اومدن جلو که بعد یک روز دوباره تماس گرفتن یه مدت باشیم تا ببینیم چی پیش خواهد امد. انقدر همه چی خوب و سریع پیش رفت من قبلش به پدر بچه هام پیام دادم که حضانت شون رو بده بهم میخوام ازدواج کنم اون هم گفت به هیچ عنوان اینکارو نمیکنم و من طبق حرف ایشون به اون اقا گفتم حضانت بچه ها با پدرشونه و به من نخواهد داد.
بچه ها رو از انجایی که عقد کردیم پسر همسرم با مادر مریضش زندگی میکرد و کم کم پسرشو اورد به زندگیمون از طرفی تنها یک هفته پدر بچه هام بچه ها رو برد پیش خودش که کم کم اونها رو میاورد خونه مادرم و این شد عادت بدون هزینه و خورد و خوراک تا اینکه بعد از مدتی بخاطر اینکه پسر همسرم خونه بود و من ازش خواستم برای ناهار خونه خواهرم بریم اولش راضی بود. بعد چون من حرفی از پسرش نزدم بحث بدی کردیم که یهو بهم گفت تو ادم دروغگویی هستی و با کلک وارد زندگیم شدی تو بهم گفتی بچه ها کنارت نیستن و با پدرشون ولی بچه ها با توان اوایل خیلی خوب پیش رفت توجه میکرد محبت میکرد خیلی دخترمو دوست داشت و همش بهشون سر میزدیم ولی الان میگه بچه هات ارامش زندگیمون بهم زدن تو همش فکرت درگیر تو خونه نیستی از طرفی خواهرم از پدر بچه ها خواسته فعلا پیشش باشن تا دخترم بزرگتر بشه خیلی حالم بد نه راه پس دارم نه راه پیش دلم داره در میاد واسه بچه هام نمیدونم چیکار کنم.تو زندگی جدیدم هیچ کمبودی ندارم ولی حال دلم خوب نیست دلم پیش بچه هامه من اشتباه کردم ازدواج کردم ولی هیچ کاری از دستم ساخته نیست.
سلام .شب بر شما خوش .من ۴ماهی است که از همسرم جدا شدم .دارای دو فرزند پسر ۱۲ و ۲۳ ساله هستم .هردوی آنها با من زندگی می کنند .اشتیاقی برای رفتن به منزل مادرشان ندارند. مدتی است که همسر سابقم به بهانه دیدار با فرزندان به منزل من می آید و بعداز پختن غذا چند ساعتی می ماند و می رود.گاهی شب نیز برای خوابیدن می ماند.ولی غرور به او اجازه نمی دهد حرف دلش را بزند و دلیل رفت و آمد این چنینی را بیان کند .لطفا راهنمایی فرمایید این نشانه ای از احساس پشیمانی همسرم از طلاق است؟
ولش کن
ولش کن
سلام من تازه دو هفته ای هست که جدا شدم و الان که فکر میکنم میگم کاش جدا نمیشدم دلم میخاد دوباره رابطه ای که تموم شده رو درست کنم چیکار کنم؟ ما تفاهمی ازهم جدا شدیم یکسال نامزد بودیم اقا هیچ وسیله ای برای خانه نخرید این اخر دیگه خسته شده بودم گفتم بیا تفاهمی جدا بشیم بعد سیقه میکنیم بخاطر کارت حقوقی بخوره به اسم من اولش چن باری قبول نکرد بعد اخر دید هی اصرار میکنم قبول کرد گفت فقط کلکی تو کارت نباش گفتم نیست ازهم جدا شدیم بعد جدایی ام دیگ سیقه نکردیم ینی زنگ زد من جوابش ندادم دیگه
هر کدام از شما خانم ها فکر می کنید چه خبره.. هر حرفی می زنید. هر کاری می کنید.. هر اقدامی می کنید و آخرش هم باز خودتان را ذی حق و صاحب تصمیم گیری و تغییر تقدیر می دونید… به نظرم این حال امروز شما حق شماست و اگر اون مرد برگرده به شما جفا به خودشه