عشق و رابطه عاشقانه تجربیات لذت بخشی در زندگیاند. اما در یک ازدواج و رابطه بلندمدت، عشق به تنهایی تضمینی برای دستیابی به یک ازدواج موفق، پایدار و رضایتبخش نیست. به همین دلیل، گاهی ممکن است یکی از زوجها بسیار عاشق همسر خود باشد، اما تصمیم به طلاق یا قطع رابطه عاشقانه کند.
روی دادن چنین اتفاقی بسیار غمانگیز است. اما چیزی که آن را اندوهناکتر میکند این است که بعدها متوجه شویم دلایل طلاق از طرف زن میتوانست قابل پیشگیری بوده است. این دلایل اغلب نامحسوس، اما به طرز نگرانکنندهای مهم هستند.
در بسیاری از موارد، همین دلایل مهم هستند که فرق میان یک ازدواج موفق با یک ازدواج اشتباه را مشخص میکند. در اینجا بهعنوان روانشناس خانواده به برخی از دلایل سرد شدن زنان در رابطه را با شما توضیح میدهم:
10 دلیل برای اینکه زنان رابطه خود را، حتی زمانی که عاشق هستند، ترک میکنند
دلسرد شدن زن به دلیل عدم حضور مرد
هنگامیکه باکسی در رابطه هستید، میخواهید با اوباشید، با او وقت بگذرانید. از حضور او آرامش بگیرید، از صرف غذا و قرارهای عاشقانه لذت ببرید، و فقط کنار او باشید. اما گاهی یکی از طرفین برای توجیه اینکه چرا بهاندازه کافی حضور ندارد، بهانهتراشیهای زیادی میکند.
- احتمالاً تمام وقت خود را با دوستانش میگذراند.
- احتمالاً 90 درصد اوقات تا دیر دقت کار میکند.
- احتمالاً اوقات فراغت او با سرگرمیهای دیگری پر شده است.
همه این مسائل موجب میشود که همسر شما به گوشهای رانده شود، (به انتهای لیست اولویتهای زندگی شما) یا حداقل اینکه در ابتدای لیست جایی نداشته باشد. غمگینترین بخش این است افرادی که چنین کارهایی انجام میدهند معمولاً انسانهای خوبی هستند که از روی سوءنیت رفتار نمیکنند.
جاستیس شان فاربر، یک مشاور ازدواج شناختهشده میگوید این مسئله حتی برای بهترین انسانها نیز اتفاق میافتد. کسانی که چنین کاری انجام میدهند دوست دختر یا همسر خود را نادیده میگیرند، و این هیچگاه نشانه خوبی برای یک رابطه و ازدواج موفق نیست.
سرد شدن رابطه به دلیل احساس تنهایی یا بی توجهی مرد به زن
هر فردی در زندگی دوست دارد احساس کند برای دیگران مهم است، حتی اگر آنها مهمترین افراد در زندگی او باشند. اگر یک زن به دلیل عدم حمایت شوهر خود احساس تنهایی کند، ممکن است احساس مهم نبودن در زندگی کند و تصمیم به طلاق و متارکه بگیرد.
بنابراین هنگامی همسر شما درباره مشکلات زندگی خود صحبت میکند، نباید مشکلات را به گوشهای برانید یا به او بگویید که آرام باشد. زمانی که زن درباره چیزی صحبت میکند که او را هیجانزده یا احساساتی کرده است، نباید تنها به نشانه تأیید سر تکان داد و دو ثانیه بعد به گوشی خود نگاه کنید.
هرگاه همسر شما درباره برنامههای آینده زندگی مشترک یا ایدههایی که در سر دارد صحبت میکند، نباید آنها را نادیده گرفته یا بگویید که خیلی مسخره و خندهدار است. احساس تنهایی بعد از ازدواج همراه با بی توجهی مرد به زن و عدم مشارکت شوهر در مشکلات زندگی مشترک بسیار دردناک است.
این احساس تنهایی موجب میشود که یک زن در زندگی احساس بی ارزشی و پوچی کند، حسی که یک روز متوجه میشود لایق آن نیست.
احساس ناامنی در رابطه از دلایل دلسرد شدن زنان
ما همگی لحظههایی از ناامنی در زندگی را پشت سر میگذرانیم و تجربه اندکی از آن هیچ اشکالی ندارد. صحبت درباره ناامنیهایی که با همسر خود تجربه میکنیم روش فوقالعادهای برای نزدیک شدن هر چه بیشتر به یکدیگر است. اما هنگامیکه این ناامنی بر همه چیز سایه میافکند میتواند زن را وادار به ترک رابطه کند.
ناامنی مسبب حسادت و حسادت مسبب رفتار کنترلی است. روزی میرسد که برای یک شب بیرون رفتن با دوستان خود باید التماس کرده و از شوهر خود اجازه بگیرد. در قدم بعدی، او متوجه میشود که پیامها، تماسهای تلفنی و تمامی کارهای او تحت کنترل است.
- هرکسی با ناامنی دستوپنجه نرم میکند، اما این موضوعی است که باید راه حلی برای آن پیدا کرد.
- نباید اجازه دهیم تمامی کارهای همسر صرف مسئله ناامنی شود.
- اگر متوجه شدید که بیش از اندازه حسود هستید یا به اندازه کافی اعتماد به همسر خود ندارید، دلیل آن را بررسی کنید.
- تنها بهخاطر وجود مشکلات زندگی که باید آنها را حلوفصل کنید طوری با همسر خود رفتار نکنید که احساس کند یک زن غیرقابلاعتماد است.
دلسرد شدن زن چون شور و اشتیاق ازدواج در زن از بین رفته است (بهویژه در زمینه روابط جنسی)
شاید احساس صمیمیت زوجین و عاطفه اصلیترین عامل در تمامی ازدواجها نباشد، اما در اکثریت آنها بسیار مهم است. در واقع، وجود میزان متعادلی از صمیمت برای دستیابی به ازدواج موفق و احساس رضایت و خوشبختی در زندگی زناشویی اهمیت بسیاری دارد. یک رابطه و ازدواج موفق باید، حداقل تا حدودی، پرشور و حرارت باشد!
البته این احساس صمیمیت باید بر مبنای رضایت زوج باشد تا از این طریق زن و شوهر صرفاً جهت حفظ رابطه خود را مجبور به برقراری روابط صمیمانه با همسر نکند. اما درصورتیکه یک زن در رابطه و ازدواج از یک صمیمیت و مهر و محبت شوهر بهرهمند نباشد این حق را دارد که رابطه را به پایان برساند و البته باید این کار را بکند.
بااینحال، بهخاطر داشته باشید، شور و اشتیاق تنها راجع به صمیمیت نیست، بلکه راجع به ارتباط صحیح با همسر و باهم بودن است. شور و اشتیاق تضمینی است برای اینکه یک زن احساس کند که هنوز هم در چشم شوهر خود یک زن جذاب است. تعریف و تمجید، تلاش برای تجربه چیزهای جدید با یکدیگر (هم داخل و هم خارج از اتاقخواب) و خوشگذرانی در کنار همسر همگی فرصتهایی برای ابراز شور و اشتیاق به همسر است که معمولاً از طرف شوهر و بیاختیار نادیده گرفته میشود.
مقایسهها دلیل نشانه های سرد شدن زن از مرد
هیچکس از اینکه با دیگری مقایسه شود لذت نمیبرد – بهویژه اگر مقایسهای نابرابر باشد. انجام چنین کاری در مورد شریک زندگی خود، فردی که قرار است بیش از هر کس دیگری به او عشق بورزید و او را عزیز بشمارید، ناپسندتر نیز خواهد بود.
اگر یک مرد زنی که در زندگیاش حضور دارد را با شخص دیگری مقایسه کند، (مثلاً با شریک سابقش، یک غریبه ناشناس، یکی از اعضای خانواده، یک دوست، یک همکار) در حقیقت زندگی مشترک و ازدواج خود را به دردسر میاندازد. هیچ زنی نمیخواهد احساس کند در سایه فرد دیگری زندگی میکند.
مقایسه در ازدواج میتواند آنقدر به عزت نفس زن آسیب برساند که فرد آن را نوعی سوءاستفاده احساسی از طرف شوهر خود بهحساب آورد. زنی که از ارزش خود آگاه است در مقابل چنین بدرفتاری شوهر دوام نمیآورد و اگر دوام بیاورد، قربانی سوءاستفاده و فریبکاری عاطفی خواهد بود.
مقایسه در ازدواج موجب احساس عدم جذابیت زن، بیارزش بودن، بی استعدادی و بسیاری از احساسات منفی دیگر در زن میشود. بهطورکلی، کسی که دائماً همسر خود را با دیگران مقایسه میکند ارزش حفظ رابطه عاشقانه را نخواهد داشت.
دادن همیشه، گرفتن هرگز
در این دوره و زمانه، آنچه زنان به دنبال آن هستند یک شریک و همسر برابر است، کسی که 50 درصد مسئولیتها را برعهده بگیرد و به همان اندازه که دریافت میکند، تحویل دهد. ازدواج موفق مانند خیابان دوطرفه است. هیچ رابطه و ازدواجی در دنیا وجود ندارد که در آنیکی همیشه دهنده و دیگری گیرنده است و در آن زوج احساس خوشبختی و رضایت کنند.
در “روزگاران قدیم”, از زنان انتظار میرفت تمامی کارهای منزل را انجام دهند، زیرا شوهر برای تأمین هزینههای زندگی سخت تلاش میکرد. امروزه، همه چیز عادلانه تقسیم میشود. هم از زنان و هم از مردان انتظار میرود که بیرون از منزل کار کنند و بنابراین هر دو باید در کارهای منزل به یکدیگر کمک کنند.
البته این موضوع تنها در مورد کارهای منزل صدق نمیکند، بلکه در همه موارد اعمال میشود.
- آیا این زن زندگی شماست که باید برای مشکلات زندگی مشترک فداکاری کند؟
- آیا او برای شما هدیههای بسیاری میخرد اما بهندرت هدیه میگیرد؟
- آیا او همیشه صمیمانه میبخشد اما اغلب به همان اندازه دریافت نمیکند؟
- این عدم تعادلها کافی است تا هر زنی را تشویق به ترک رابطه و تصمیم به طلاق کند، حتی زمانی که او عاشق است.
در دسترس نبودن عاطفی از علل دلسردی زنان
در دسترس نبودن عاطفی موضوعی است که اغلب در یک رابطه و ازدواج نادیده گرفته میشود، درحالیکه یکی از رموز دستیابی به ازدواج موفق و پایدار است.
از توقعات زن از مرد اینست که از لحاظ عاطفی در دسترس باشد. او دوست دارد که همسرش خواستهها و نیازهای عاطفی او را بشناسد. اگر زن احساس کند با یک روبات ازدواج کرده، زن چارهای جز ترک رابطه و اقدام به طلاق ندارد.
دلسرد شدن زن بهویژه زمانی که شوهر ترجیح میدهد نسبت به همسر خود بیتفاوت و بیتوجه باشد صدق میکند. در دسترس نبودن عاطفی موجب میشود که زن احساس کند از نظر شریک خود فردی بیارزش، بیاهمیت و غیر قابلتوجه است. در این شرایط، تنها گزینه او قطع رابطه است.
دروغ، پنهانکاری، عدم ارتباط از دلایل سرد شدن زن
هرکسی که به دنبال یک رابطه زناشویی بلندمدت است باید دروغ و پنهانکاری را در زندگی مشترک و ازدواج خود حذف کند. دروغگوئی و پنهانکاری در هر رابطهای میتواند باعث ایجاد استرس گردد و اعتماد زن و شوهر را کاملاً از بین ببرد.
بهبود رابطه زناشویی مستلزم صداقت و حقیقت است. بدون این عناصر، یک رابطه عاشقانه از همان ابتدا محکوم به شکست است. علاوه بر این، دلیل نگهداشتن اینهمه راز و به زبان آوردن اینهمه دروغ چیست؟ بهراستی مرد چه چیزی را از همسر خود پنهان میکند؟
ناپختگی مرد از دلایل دلسرد شدن زنان
هیچ اشکالی ندارد اگر دل جوانی داشته باشیم. اما ناپختگی میتواند خطرناک باشد. یک زن تحت شرایط زیر ممکن است رابطه خود را ترک کند:
- شوهر او هیچ هدفی در زندگی ندارد.
- شوهر او نمیداند که به دنبال چیست.
- مرد عملاً نمیتواند خواستههای گوناگون خود را اولویتبندی کند.
- مرد نمیداند چگونه پولهای خود را پسانداز کند.
- مرد نمیتواند کارهای استاندارد یک بزرگسال را انجام دهد.
- مرد اغلب بدون فکر قبلی عمل میکند.
- مرد کاملاً غیرقابلاعتماد است.
از نیازهای اساسی زنان در رابطه این است که بتواند به مرد خود تکیه کند. بهعنوانمثال اگر این احتمال وجود دارد که شوهر شغل خود را رها میکند و بر اساس یک هوس آنی آینده خود را به خطر میاندازد، این رابطه و ازدواج نمیتواند به زن احساس امنیت بدهد.
اگر شوهر در ایفای نقشهای بزرگسالی مهارت نداشته باشد، زن ممکن است تصمیم به طلاق و قطع رابطه بگیرد، چراکه نمیخواهد برای شوهر خود نقش مادر را ایفا کند.
اگر شوهر نداند که واقعاً از زندگی چه میخواهد، برنامه ریزی برای یک زندگی مشترک احتمالاً غیرممکن است. اگر برای شوهر هیچ مسئلهای مهم نباشد، زن نیز ممکن است این رابطه را جدی نگیرد.
تغییر رفتار مرد از علل دلسرد شدن زن
موضوع تغییر رفتار همسر مسئلهای اجتنابناپذیر و بدیهی در زندگی مشترک است. متأسفانه تغییرات گاهی موجب پایان یافتن رابطه میشوند و این مشکلی است که نمیتوانید راهحل خاصی برای آن پیدا کنید.
یک زن درصورتیکه احساس کند او و همسرش در زندگی مسیر متفاوتی را انتخاب کردهاند و از هم دور شدهاند، مثلاً کسی را که پیشتر عاشقش بوده دیگر نمیشناسند، دیگر با ایدهآلهای شریک خود موافق نیست، یا زندگیاش در مسیری متفاوت از مسیر قبلی حرکت میکند ممکن است تصمیم به قطع رابطه بگیرد.
اینها دلایل متداولی هستند که یک زن بهخاطر آنها کسی را که عاشقش بوده ترک میکند. تفکر مثبت تنها زمانی که فرد متوجه شود شرایط دیگر مثل گذشته نیست، میتواند او را در مسیر هدایت کند.
- گاهی، تغییر بهترین راه است و طرفین از یکدیگر جدا میشوند.
- اما اگر میخواهید از این اتفاق پیشگیری کنید، اطمینان حاصل کنید که راه ارتباط با همسر همواره میان شما باز است.
- در مورد تغییرات احتمالی زندگی، تغییر در اهداف یا تغییرات شخصیتی که متوجه آن میشوید با همسر خود بحث و گفتگو کنید.
- همواره زوج میتوانند در کنار یکدیگر رشد کنند اما هر دو باید در این راه تلاش کنند.
استدلالهای نهایی درباره اینکه چرا زنان رابطه خود راحتی زمانی که عاشق طرف مقابل هستند، ترک میکنند.
گاهی، روابط زناشویی موفقیتآمیز نیستند. اهداف زندگی ممکن است تغییر کند، افراد ممکن است متحول شوند و معیارهای ازدواج زن و مرد ممکن است باهم در تعارض باشد. در چنین مواردی، بهترین کاری که فرد میتواند انجام دهد این است که اعتماد به نفس خود را حفظ کند، تفکر مثبت را در خود تقویت کند و اجازه دهد که زمان همه چیز را حل کند.
اما در برخی موارد، بهراحتی میتوان خلأ موجود در رابطه را با چیز دیگری جایگزین یا از آن پیشگیری کرد، این موضوعی است که طرفین بهاندازه کافی آن را در نظر نمیگیرند. توجه به دلایلی که تاکنون بهصورت فهرستوار مطرح شد برای حفظ یک رابطه و ازدواج موفق ضروری است.
صرفنظر از زن و مرد بودن و اینکه جنسیت شما یا طرف مقابل چیست، زوج شایسته یک رفتار محترمانه و دلسوزانه از سوی همسر هستند. اگر شریک زندگی شما این 10 اشتباه را مرتکب میشود، با او گفتگو کرده و سعی کنید تا به بهبود رابطه خود کمک کنید. اگر شما آن کسی هستید که مرتکب این اشتباهات میشود، اکنون وقت آن است که خود را اصلاح کنید!
حدود ۱۷ سال از ازدواجمون میگذره و۲ دختر ۱۶ و۷ ساله دارم.خانمم ۲ ماهه که شاغل شده وبعد تایم کاری به کارهای خونه ،بجه ها و…میرسه که چون میبینم دائم از فشار کار میناله سعی میکنم هر جور شده کمکش کنم ولی درکل همیشه میگه خسته ام.قبل از اینکه بره سر کار شبها تا دیر وقت با گوشی سریال میدید و وقتی من خوابم میبرد میومد و حالا هم که اغلب خسته است و هر وقت من ازش میخوام که شب باهم وقت بگذرونیم و…بهانه ای و…به ندرت و با بی میلی وبه شکل رفع تکلیف تمکین خصوصی میکنه.خلاصه برای چندمین بار باهاش حرف زدم وگفتم این کار باعث سردی و ادامه اش مشکلات دیگه میشه بعلاوه من نیاز روحی وجسمی دارم. گفت فلان کار نکن،زودتر بیا خونه و…انجام دادم و باز نتیجه نداد وگفت من خسته وهلاکم شبها و دبگه واقعا نمیتونم به تو برسم.من نمیخوام این مشکل باعث گرایشم به شخص دیگه (هر چند قانونی) بشه.چون دوسش دارم بهش گفتم ولی واقعا موندم
زنها ازنظر روحی زودتر خسته میشن شمااول ببین چرا بعد از 17سال تصمیم گرفته بره سرکار
سلام چند مدتی هست که رابطه ام با همسرم سرد شده چند مدتی رابطه ام با همسرم سرد شده خیلی از این موضوع ناراحت هستم حس میکنم که من یک عیبی دارم نمیدونم چکار کنم تا رابطمون بهتر بشه شب ها هم دیر میاد خونه دیگه مثل قدیم بهم حسش رو انتقال نمیده
سلام وقت بخیر .من 38سالمه و خانمم ۲۹ ساله باهم پسر عمو و دختر عمو هستیم و اوایل ازدواجمون ک خانوادهامون اختلاف داشتن باعث شد ک دچار مشکلات بشیم و من مریض شدم و دچار افسردگی شدید.مجبور شدم از دارو استفاده کنم و متاسفانه خیلی سرد شدم و منزوی و از نظر مالی دچار مشکل شدم .من و همسرم همدیگرو خیلی دوست داریم.اما یکی دو ماه هست ک متوجه شدم خانمم با مرد غریبه ای درد دل میکنه توی تلگرام بشدت اعصابم بهم ریخته و میدونم از نظر عاطفی برایش کم گذاشتم ولی باز برام قابل هضم نیست این رفتارش دچار آشفتگی شدم نمیتونم تصمیم درستی بگیرم با خودش صحبت کردم و گفت فقط خیلی مودبانه چت کرده با اونها .لطف کنید ک راهنماییم کنید من چیکار باید بکنم واقعا آیا این بمعنی اینه ک ایشون سرد شدن . ی دختر ۱۰ساله هم داریم ک بخاطر اون خیلی نگرانم. تو ی گروه تلگرامی عضو هستن ک مختلط هستش و با ی خانم ۱۹ ساله دوست شدن ک در آستانه طلاق هستن با همسرشان .همسرم اصرار دارن ک برنامه تلگرامشون رو نصب کنم باز آیا بنظرتون ایشون آزاد باشند بهتر هست یا اینکه نخوام تو تلگرام فعالیت کنند.ممنون
سلام دوست عزیز. هیچ زنی دوست ندارد با یک شوهر افسرده زندگی کند. مرد افسرده انگیزه لازم برای زندگی و محبت به همسر را ندارد و این طبیعی است که در اثر بی توجهی مرد به زن، زن به مرور سرد می شود. پیشنهاد می کنم اول روی درمان افسردگی و مشکلات درونی خود کار کنید. سپس وارد بهبود رابطه با همسر تان شوید.
سلام من با یه پسری آشنا شدم و بعد بهش گفتم که ازش خوشم اومده و گفت منم همینطور ولی فعلا ازت میخوام در حد دوستی باشیم و الان سوال من اینکه آیا یه نفر دیگه رو زیر نظر داره؟
سلام مدتی ست احساس می کنم خانمم نسبت به من سرد شده. اول کنارش در زمان خواب قبول نمی کرد بقلش کنم تا بقلش می کنم به بهانه های مختلف از من دوری می کنه. الان هم جدیدا دعوا بين ما زیاد شده. از مسائل و مشکلات گذشته می گه . مشکلاتی که سالهاست حل شده . در مورد همه چیز بهانه می گیره . امروز بهم گفت اگه زمان برگرده عقب . هیچ وقت با تو ازدواج نمی کردم . راستش پدر و مادرش مخالف ازدواج ما بودند . الان دائم میزنه روی دستش و میگه چرا من حرف اونا رو گوش نکردم. واقعا نمیدونم چکار کردم که به اینجا رسیدم. نزدیک ۱۵ ساله ازدواج کردیم دارای دو فرزند پسر و دختر هستیم. اویل زندگی از مال دنیا هیچی نداشتیم اما با کار و تلاش هر جفتمون الان م قعیت خیلی خوبی داریم. خواهشمند راهنمایی بفرمایید با تشکر از جنابعالی
سلام
من خیلی وقته از شوهرم سرد شدم. با من بیرون نمیاد. باهام وقت گذرانی نمیکنه. یه جا که میخوایم بریم باید التماسش کنم. دائما داره بهم میگه ک من زیبا نیستم، با شوخی میگه ولی همیشه میگه.
نامزدم بودیم ۱۰ ماه اول که منو هیج جا نبرد با دختری ک قبلا دوسش داشته و ازدواج کرده رفته رابطه داشت. بهش پیام میداد زنگ میزد من که بهش میگفتم میگفت نه چیزی نیست تو اشتباه میکنی.
خواهرشوهر با من دائما مقایسه میکنه. با مادرم ک تلفنی صحبت میکنم بدش میاد. به رابطمون حسودی میکنه. از خانوادم بدش میاد. همش یه جوری میخواد اونارو به درد سر بندازه. وقتی من با خانوادش خوبم اونم با من خوب میشه. خوب نباشم نمیشه. انگار معیار خوب شدن اون با من فقط بخاطر خانوادشه نه خود شخص من.
مدام با رفتاراش عصبیم میکنه، دروغ میگه، پنهان کاری میکنه همه چیشو. در مورد حقوقش دروغ میگه، در مورد کاراش دوس نداره من از چیزی سر در بیارم ولی میخواد از همه چیه زندگیه خانوادگی من سر در بیاره.
احساس میکنم دوسم نداره یا با من خجالت میکشه بیاد بیرون. بهم اعتماد نداره..من خیلی اذیت میشم باهاش. اصلا از رفتاراش خوشم نمیاد همش فکر کاراش عصبیم میکنه حرص میخورم از دستش.
من اصلا عشقی تو زندگیم ندارم..بهش علاقه ندارم..از اولشم نداشتم ولی یکی دوماه اول خوب بود داشت ازش خوشم میومد انقد با خانوادش اذیتم کردن از چشمم افتادن..میگه برات اینو میخرم ولی نمیخره سرکارم میزاره
بنده بیست سال است ازدواج کردم ودرطول این بیست سال از خانمم راضی نبوده ونیستم خانمم تا بحال به من رویه خوش نشان نداده. من باید چکار کنم؟ خیلی زیاد همیشه باخوشرویی و نشان علاقه یی که بهش دارم صحبت کردم ولی تا بحال کوچکترین تغیر رفتاری نکرده است
سلام خسته نباشین من متاهل هستم وچندسالی هست با همسرم دچارطلاق عاطفی شدیم یعنی من دلسرد نشدم من هنوز اون شوراشتیاق رو دارم ولی همسرم ازمن سردشده است چکار باید بکنم تا دوباره ایشون برگردن به سمت من. از اول خانوادها با ازدواج ما مشکل داشتند ولی ما همدیگرو دوست داشتیم و با هم ازدواج کردیم الان حدود ۱۴ سال میشه رابطه مون هفته ای یکبار بود و بعد از چند سال من دچار خونریزی مغزی شدم و سمت چپ بدنم فلج شد. خانمم از من پرستاری کرد تا دوباره منو سر پا کرد. ما با هم بعد از مریضی من باز رابطه داشتیم از هفته یکبار به ماهی یکبار رسید کم کم طولانی شدیوقت من شبمیرفتم خونه مامانم وهمسرخونه تنهامی موند ویشب خانومم بارفیقش میرفت بیرون واون شب من تنهابودم وکمکم مازهم دورشدیم خانمم خیلی مهربان من خیلی اذیتش کردم الان عذاب وجدان دارم ومیرم باهاش رابطه برقرارکنم من دورمیکنه هرجوفتمون همدیگردوست داریم واقعامن هیچوقت به طلاق فکرنمیکنم من همه حس حول رابطه باهاشودارودی خانمم از من سردشده است چکاربایدبکنم تورخداکمکم کنین به خدا من زندگیمو دوست زنم رو دوست دارم
سلام من و همسرم خیلی گرم بودیم ولی الان به مدت ۲ ساله که خیلی سردیم دلیل خاصی نداره نمیتونم زندگیمو جمع کنم چکارکنم ما۱۱سال ازدواج کردیم ۲ تا پسرم داریم مممنونم
سلام وعرض ادب واحترام ووقت به خیر وتشکر از وقتی که برای پاسخ قرار می دهید بنده مدتی است که احساس می نمایم همسرم هیچ مهر ومحبت نسبت به من ندارید وحتی از بوس نمودن هم محروم هستم واکثر اوقات با بی مهری وحتی با عصبانیت صحبت می نماید و در روابط زناشویی گاها مانند یک جسم بی تحرک می باشد و بیان می کند که بعنوان فرض زودتر کارت انجام بده تا بخوابیم که بنده تصور به عدم علاقه ایشان می دانم و البته این موارد بعد از تصادف ومجروح شدن خانم که هفت سال قبل اتفاق افتاد و درد زیادی تحمل می نماید وبنده در بسیاری از کارهای خانه به او کمک می نمایم اما دریغ از یک ذره احساس و اکثر شب ها گاها یک ساعت پاهای او را روغن مالی وماساژ می دهم ولی آنقدر سرد برخورد می نماید که از زندگی خسته شدم
سلام من به دلیل شرایط زندگیم زود ازدواج کردم همسرم اول انتخاب پدرم بود بعد منم ازش خوشم اومد الآن سومین فرزندمون اومده،به دلیل شرایطم که خواهرو برادرم حقمو خوردن مدام اونارو فوش میده منم ازش سرد شدم چکارکنم
خسته نباشید .شوهرم میره سرکار و میاد اغلب اوقات زود باید غذاشو بخوره و پنج دقیقه نشده خوابش میگیره تازگیا میگه دل سرد شدم نمیدونم چیکار کنم کلا حرفی باهام نمیزنه بزنه هم بزور من ی کلمه میگه
باسلام با اقایی یکسال در رابطه هستم مدتی به دلیل مسائل مالی تاب اوریش کم شده رود و زود از کوره در میرفت و بعد عذر خواهی و محبت ک جبران می کرد من پیشنهاد دادم یکماهاز هم دور باشیم وهیچ تماسی باهم نداشته باشیم ایا این پیشنهاد اشتباه است و باعث سردی میشود؟
خانم بنده مدتی به دلایلی از من دلخور بود و تا حدودی کم توجهی داشت (حدود ۷ سال پیش) هر وقت هم بهش می گفتم مرتب می گفت برو زن بگیر تا جایی هم نامه کتبی هم داد ولی من باز نصیحت ش می کردم بخاطر دو فرزندم و قلبا که دوستش می داشتم. تا اینکه با کمک مشاور صوری رفتم برای ازدواج که همه چیز عوض شد وقتی فهمید کلی اساس خانه را شکند و الان نزدیک به دو سال همان یه خانم کر و لال شده من فقط صبر می کنم. خانواده اش دیگه میگند از دست ما هم چیزی ساخته نیست مهریه اش هم اجرا گذاشت من تماما پرداخت نمودم ،ایشون رفته خونه ای اختیار کرده هر از گاهی میگه من چه با بچه ها چه بی بچه هام می روم. تمام کار خونه همانند قبل انجام می دهد در توجه به بچه ها و لی کاری به ما ندارد. من دوست ندارم روند زندگی بدتر شود. باید این را اضافه کنم ایشون باید درونگرا و رودرنج و بیشتر مشکلات این ۲۰ سال زندگی کمتر بروز می دادند. والان مثل کوه آتشفشان زده بیرون (ظاهر امر) ، ایشون تلاش ندارد که رابطه را ترمیم کند من طی این مدت چند ماه بارها پیش قدم شدم و عذرخواهی کردم و در مراسمات روز تولدش کادو و گل خریدم باز هم دوست ندارد که برگردد به زندگی ، و از همه بد تر راضی به اومدن به مشاور اصلا نیست من تنها رفتم مشاور در چند نوبت که یه پای قضیه هست. من ماندم این معادله بی جواب زندگی و دو جگر گوشه و ثمره زندگی ام بچه هام که تصمیم بدتر آینده این دو بدتر خواهد شد. اگر ایشون خانه را ترک کند و برود من باید چگونه عمل کنم دوست ندارم ازش جدا شوم و طلاقی رقم بخورد. به نظر من تمام پل های پشت سر خود را خراب می بیند بیشتر به همین خاطر اصرار به رفتن دارد هرچند من بهش گفتم مسائل مالی مهم نیست ولی …
سلام من تقریبا ۹ سال هست که ازدواج کردیم و الان دو فرزند دو قلو داریم. اوایل زندگی همسرم یک بار بهم خیانت کرد و من متوجه خیانتش شدم که خودش و پدرش سعی میکردن دروغ بگن که رابطه ای نبوده و من با تمام مدرک هایی که جمع کرده بودم نتونست زیرش بزنه و مجبور شد قبول کنه در آخر انقدر همه وساطت کردن و خودش اظهار پشیمانی کرد که تا حدودی سعی کردم فراموش کنم البته با شرط اینکه اخلاقش را بهتر کند. از اول زندگی فقط ۲ سال سر کار رفت و مابقی را خانه بود و وقتی بچه ها به دنیا آمدن چون پولی برای گرفتن پرستار نداشت خودش مدام خونه بود و تو نگهداری بچه ها کمک میکرد. الان با چه مکافاتی برای اینکه بچه ها بیشتر از این توی خونه نباشن و با بچه های دیگه بازی کنن مهد کودک ثبت نامشون کردم. گاهی که خونست بهش میگم بیا با هم بریم سراغشون انگار خجالت میکشه. انگار تو ذهنشش از اینکه دیگران بفهمن این زن و بچه داره خجالت میکشه. همش فکر میکنه ۱۸ سالشه و وقت دوست دختر داشتنشه واگر کسی با زن و بچه ببینتش چی میشه. کلا نه اهل معاشرت با خانواده خودشه نه اهل رفت و امد با خانواده من نه مارا مسافرت میبره. ما همه سال را توی خونه ایم عید باشه تو خونه ایم هر تعطیلی باشه تو خونه ایم. مدام توی سره من میکوبه که تو هیچی نداری خانوادت پشتت نیستن. پدر و مادرم فوت کردن تو ۵ سال گذشته
بهم میگه هیچ پولی نداریهمش توی سرم میکوبه که جهازت همه وسایل به درد نخور بوده حتی پول یک آرایشگاه معمولی رفتن را به من نمیده چون بیکاره و هیچ تلاشی برای کار کردن نمیکنه. حالا من موندم با یک زندگی عذاب آور که هم افسرده ام و فقط دلم برای بچه ها میسوزه
سلام دختری با پسری ازدواج کرده پسرخیلی دوسش داراما دختر اصلا علاقه ندار واجباری بوده واجازه رابطه جنسی به پسر نمیده همیشه هم دعوادارن.علت اینکه اجازه رابطه نمیده چیه چکار باید کرد
سلام و روز به خیر خدمت شما. یکی از علل بسیار مهم علاقه شدید مادر به فرزند دوم پسر صرفه نظر از عشق و محبت واقعی مادر فرزتدی می تونه ازارهایی باشه که در گذشته از اقوام و اطرافیان به خصوص خانواده همسر به دلیل تولد فرزند اول با جنسیت دختر به ایشان وارد شده و تولد پسر خود التیامی بر زخمهای وارده بوده بنابراین ارامشی که از تولد فرزند دوم در قلب مادر ایجاد کرده انقدر دوست داشتنی بوده که ناخوداگاه بر ظاهر رفتار مادر تاثیر گذاشته و چنین برداشتی را در دیگران ایجاد می کند در حالی که قلبا مادر همانقدر فرزتد دخترش را نیز دوست دارد اما نگاه کردن به دخترش او را یاد غم و اندوه های وارده از طرف دیگران و نگاه به پسرش او را یاد ارامش حاصل از التیام زخمهای وارده می اندازد در نتیجه ناخوداگاه حس دوست داشتن بیشتر فرزند پسر بروز می کند، این در حالی ست که با فرزند دختر نیز بد رفتاری نداشته اما به نظر میرسد محبت کمتری به او دارد. بی علاقگی به شوهر نیز خود می تواند ریشه در همین احساسات ناخوشایند داشته باشد مثلا در ان برهه از زندگی حمایت کافی و عشق و علاقه به اندازه به همسر دریغ شده و این روند در طول زندگی حفظ شده. اگر می خواهید مرد رویاهای همسر خود باشید باید بتوانید احساس اول بودن را در ذهن او ایجاد کنید یعنی به او بفهمانید مهمترین فرد زندگی شماست. بی تفاوت بودن به احساسات و عواطف همسر، پنهان کاریهای گاه و بیگاه، رفتارهای ضد و نقیض، تحقیر کردن همسر جلوی دیگران خصوصا خانواده خود، تحکم و بی تفاوتی نسبت به علایق و اهداف همسر به راحتی می تواند ریشه عشق و محبت بین انها را بخشکاند و زن را نسبت به مرد سرد و بی احساس کند. فراموش نکنید مقوله سلامت روانی خانواده با مسائل رفاهی و فیزیکی کاملا جداست، اگر فکر می کنید چون بیرون از منزل کار می کنید و توانسته اید رفاه قابل قبولی برای خانواده خود تامین کنید دیگر کار تمام است و تا همینجا هم زن و فرزند باید بیشتر از دیگران قدردان شما باشند باید بگویم کاملا در اشتباه هستید ، سهم زحمتی که زن و مرد دارای فرزند در زندگی متحمل می شوند حتی اگر زن خانه دار باشد یکسان بوده و به یک اندازه فیزیک هر دو را تحت تاثیر قرار میدهد منتهی هریک با توجه به شرایط و وضعیت ذاتی خود بنابراین برای حفظ عشق و سلامت روانی خانواده باید جداگانه وقت گذاشت، تلاش کرد و اهمیت قائل شد. مطمئن باشید تمام انسانها هم درست به همان اندازه که به هر دو مقوله اهمیت داده و برای ان تلاش می کنند در زندگی خود احساس خوشبختی و رفاه دارند. حال که شما برای بهبود رابطه پیش قدم شده اید اگر واقعا اهل عمل هستید و تصمیم به اصلاح گرفته اید اندکی به خود رجوع کنید ببینید کجاها برای همسرتان کم گذاشته اید، چه چیزهایی او را ازار می دهد و از چه چیزهایی شکایت می کند سپس برای رفع انها اقدام کنید. منتظر واکنشهای همسرتان نباشید. زنها به طور غریزی اگر احساس کنند نفر اول زندگی همسر خود هستند روز به روز به حس عشق و محبت انها افزوده خواهد شد و به هیچ قیمتی چنین مردی را از دست نخواهند داد. نگذارید عشق به پسرتان جای عشق به شما را بگیرد ، ( پسر بچه شما به طور ناخوداگاه تمام این کارها را انجام میدهد، مادرش نفر اول ذهن و قلب اوست، با تمام وجود دوستش دارد و تمام توجه و محبتش در طول روز به اوست) گاهی اوقات جلوی خانواده و دوستان خود از همسرتان حمایت و تعریف کنید بگذارید او بفهمد می تواند به شما اعتماد کند، شما از پشت به او خنجر نمی زنید و واقع بین هستید یعنی هر کسی را در جایگاه خود می بینید و می توانید درکش کنید. برای اینکه این کار را راحت تر انجام دهید هر وقت نزد خانواده خود هستید و حرف یا مسئله ای پیش می اید نباید به ان مورد از دیدگاه خودتان نگاه کنید بلکه خود را جای عروس یک خانواده بگذارید و باتوجه به فرهنگ و ویژگیهای تربیتی ان عروس در ان مورد فکر کنید. هنرمندانه قضاوت کنید و با کمی خلاقیت به گونه ای رفتار کنید که هم هوای همسر خود را داشته باشید و هم موجب ناراحتی خانواده خود نشوید. از هر فرصتی برای ابراز علاقه به همسرتان استفاده کنید حتی اگر این فرصت به اندازه یک نگاه محبت امیز باشد،( سر سفره، هنگام تماشای فیلم، هنگام نشتن روی مبل، هنگام حرف زدن…. ). میزان مکالمه شما با همسرتان نیز یک فاکتور بسیار مهم می باشد واقعا یک هفته روی این میزان فوکوس کنید و ببینید حقیقتا چقدر در مورد موضاعات مختلف، علایق و اهداف خود با هم حرف می زنید که البته این جدای از حرف زدن های حاشیه ای مثل اینکه کنترل تلویزیون کجاست یا شام چی داریم و امثالهم می باشد. گه گاه مراجعه به یک مشاور خانواده هم بسیار راهگشاست از ان غافل نشوید. در مورد علت سردی زنان سرچ کنید و با مطالعه اطلاعات خودتان را بالا ببرید این کارها را به گونه ای جدی انجام دهید که برای حس خوشبختی و عشق خود و خانواده خود ارزش قائل هستید و به زنگ خطر پیش امده توجه کنید. شاد باشید.
ببخشدی من عشقم مدت بی دلیل ازم سرد شده. گوشیش آرم کنارم پنهون میکنه. کنار خانواده ش میگه منو دوست داره. منم خیلی وابسته ش شدم کسی ندارم ولش کنم بیخیال بشم
سلام و درود چندماهی است همسرم ازمن کینه بدل گرفته و متنفرشده حتی به منزل راهم نمیدهد و من شدیدا دوستش دارم و هرکاری انجام میدم بهتربشه کاملا برعکس بدترشده و من نمیدونم چیکارکنم .دوتادخترهم دارم حتی تصمیم به طلاق گرفته.شدیدامتنفره بعداز ۱۸سال زندگی .من دیگه نمیدونم چیکارکنم قلبشو بدست بیارم برزخ گیرکردم من شدیدادوسش دارم لطفا راهنمایی کنید چیکارکنم مهرم دوباره به دلش بشینه.اینو بگم از وقتی وارد عرفان حلقه شده اینجوری شده بدون اجازه من .چیکارکنم دوباره دوسم داشته باشه لطفا.زندگیم سیاه شده. یکسال هست رابطه زناشویی نداریم بخاطر همین واسه اینکه بترسونمش بایکی رل زدم ولی قصدم چیزی نبود خواستم بترسونمش و خودم به زنم گفتم دارم رل میزنم ولی اون بادادوبیداد و بدوبیراه باهام کلا قهرکرد
سلام خسته نباشید آیا رفتار خانواده همسر می تواند موجب سردی بر همسرت شود؟
سلام ممنون که به من وقت دادید.من به شد همسرم را دوست دارم همسرم هم منو دوست داره.متاسفانه خانم بنده دهن بین هست اگر کسی به او بگه شوهرت امروز فلان کار خطا رو انجام داد.بدون اینکه از من سوال کنه یک دعوای بزرو رآ ه میندازه که نتیجه اش یک قهر طولانی وخیلی بد میشه
سلام خسته نباشید عرضم به حضورتون که من چند مدتی هست که با خانمم به مشکل خوردم و با هم بحث و جنگ و دعوا داریم یه دخترم دارم چهار سالشه از آن به حضورتون که خانم تو سن کم ازدواج کرد ۱۷ ۱۸ سالش بود من الان تقریباً۳۴ سالمه با هم زندگی میکنیم خیلی خوب بود خیلی دوست داشتم من دوستش دارم ولی مدتیه که اصلاً حرف گوش نمیده از قبلم حرف گوش نمیده ولی من کوچیک بود که نشکنم گفتم شاید بزرگ باشه بهتر بشه ولی الان که ۲۴ سالشه بازم حرف گوش نمیده باشه حرف میزنم اصلاً نمی شینه اهمیت نمیده به حرفم نشده که تا الان مثلا بشینیم ۲۰ دقیقه و ساعت با هم صحبت کنیم حرف که میزنی یه جایی که میرسه خسته میشه میگه من حوصله ندارم حرف نمیزنم کلاس خیلی کارا بهش میگم انجام بده نادرست است واقعا ولی باز هم اونا رو انجام میده مدتی که خانوادشو ارجح تر میدونه نسبت به من داداش ها توی فضای مجازی عکس اونا رو گذاشته عکس های منو پاک کرده از عکس های منو نداره توی جمع چندین بار شده که طرفداری از داداشش گرفته در مقابل بقیه نسبت به من من و هر جا که دوست داشت من تا امروز باهاش رفتم با خانواده هیچی نگفتم ولی هر وقت با من میاد بیرون با خانوادم یه جوری باید اونو میکنه بدقلقی میکنه نمیدونم چیکار باید کنم چندین بار که بحث کردیم گفت که میرم خونمون میمونم از خسته شدم دیگه حالم از زندگی بهم میخوره با هم دست به یقه شدن چند بار متاسفانه از این گوش نمیده یه مدتی است که سرکار میره تو آرایشگاه میره سرکار و کار میکنه متاسفانه از روزی هم که توی آرایشگاه رفته اخلاقش خیلی بدتر شده دیگه در میاره به من میگه من دختر ۱۷ساله نیستم که به حرفات گوش بدم در صورتی که موقع من گوش نمی دهد من می خوام مستقل باشم و مستقل بودن درک کاملی ندارم
سلام خسته نباشید. من توی رابطه جنسی خیلی سردم واصلا دوس ندارم باوجود اینکه عاشق شوهرم هستم.بایدچیکارکنم؟
۱۸ دختر مجرد دیپلم با یه پسری آشنا شدم و ۵ ماهه و حتی یکبار هم ندیدمش و فقط رابطمون از راه دوره واقعن دوسش دارم ولی دو سه روزه یهو بدون هیچ دلیلی حس میکنم علاقم نسبت بهش کم شده میخاستم ببینم چنین چیزی اصن میشه ؟ و اینم بگم که نزدیک دوره ی ماهانم هست و حال جسمیم یکم خوب نیست ممکنه این حس از این دوره نشات گرفته باشه ؟ و فقط یه حس زود گذر باشه ؟ این حسم رو با پسره در میون گذاشتم