خانه / پرسش و پاسخ روابط عاطفی / 10 دلیل قطع رابطه عاشقانه از طرف زنان
قطع رابطه زنان

10 دلیل قطع رابطه عاشقانه از طرف زنان

عشق و رابطه عاشقانه تجربیات لذت بخشی در زندگی هر فرد ایجاد می کنند. اما در یک ازدواج یا رابطه پایدار عشق به تنهایی تضمینی برای دستیابی به یک رابطه پایدار، ازدواج موفق و زندگی رضایت بخش نیست. به همین دلیل, گاهی ممکن است فردی بسیار عاشق همسر خود باشد, اما در ادامه رابطه تصمیم به طلاق و قطع رابطه عاشقانه کند.

روی دادن چنین اتفاقی بسیار غم‌انگیز است. اما اندوهناک‌تر اینکه بعدها متوجه شویم این جدایی و طلاق می‌توانست قابل‌پیشگیری باشد. این دلایل اغلب نامحسوس، اما به طرز نگران‌کننده‌ای مهم هستند.

در بسیاری از موارد همین دلایل مهم هستند که فرق میان یک رابطه موفق با یک رابطه ناپایدار را مشخص می‌کند. در اینجا بر اساس تجربیات خود به‌عنوان یک مشاور خانواده قصد دارم دلایل قطع رابطه عاشقانه توسط زنان را برای شما شرح دهم:

قطع رابطه عاشقانه به علت عدم حضور مرد

هنگامی‌ با شخصی در رابطه هستید، دوست دارید همیشه با او باشید و با او وقت بگذرانید. از حضور او آرامش بگیرید، از صرف غذا و قرار عاشقانه لذت ببرید. اما گاهی یکی از طرفین برای توجیه اینکه چرا به‌اندازه کافی حضور ندارد، بهانه‌تراشی‌های زیادی می‌کند. به عنوان مثال:

  • احتمالاً تمام‌وقت خود را با دوستانش می‌گذراند.
  • احتمالاً 90 درصد اوقات تا دیر دقت کار می‌کند.
  • احتمالاً اوقات فراغت او با سرگرمی‌های دیگری پر شده است.

قطع رابطه عاشقانه به‌خاطر احساس تنهایی

هر فردی در زندگی دوست دارد احساس مهم کردن کند، حتی اگر آن‌ها مهم‌ترین افراد در زندگی او باشند. اگر یک زن به دلیل عدم حمایت شوهر خود احساس تنهایی کند، ممکن است احساس مهم نبودن در زندگی کند و تصمیم به طلاق و متارکه بگیرد.

بنابراین هنگامی همسر شما درباره مشکلات زندگی خود صحبت می‌کند، نباید مشکلات را به گوشه‌ای برانید یا به او بگویید که آرام باشد. زمانی که زن درباره چیزی صحبت می‌کند که او را هیجان‌زده یا احساساتی کرده است، نباید تنها به نشانه تأیید سر تکان داد و دو ثانیه بعد به گوشی خود نگاه کنید.

 هرگاه همسر شما درباره برنامه‌های آینده زندگی مشترک یا ایده‌هایی که در سر دارد صحبت می‌کند، نباید آن‌ها را نادیده گرفته یا بگوئید که خیلی مسخره و خنده‌دار است. احساس تنهایی در زندگی مشترک یا بی توجهی مرد به زن و عدم مشارکت شوهر در حل مشکلات زندگی مشترک برای یک زن بسیار دردناک است.

این احساس تنهایی موجب می‌شود زن در زندگی احساس بی کفایتی یا احساس بی ارزشی کند. روزی که زن احساس کند سزاوار چنین رفتاری از جانب مرد خود نبوده تصمیم به قطع رابطه عاشقانه می‌گیرد.

قطع رابطه به دلیل احساس ناامنی

ما همگی لحظه‌هایی از ناامنی در زندگی مشترک و فردی را پشت سر می‌گذرانیم و تجربه اندکی از چنین احساسی اشکالی ندارد. صحبت با همسر خود درباره علت احساس ناامنی او، روش فوق‌العاده‌ای برای نزدیک شدن هر چه بیشتر به یکدیگر است. اما هنگامی‌که این ناامنی بر همه چیز سایه می‌افکند می‌تواند زن را وادار به ترک رابطه کند.

ناامنی مسبب حسادت و حسادت مسبب رفتار کنترلی است. روزی می‌رسد که برای یک‌شب بیرون رفتن با دوستان خود باید به شوهر خود التماس کرده و از او اجازه بگیرد. اما بعدها متوجه می‌شود که پیام‌ها، تماس‌های تلفنی و تمامی کارهای زن توسط شوهر کنترل می‌شود.

  • هرکسی با ناامنی دست‌وپنجه نرم می‌کند، اما این موضوعی است که باید راه‌حلی برای آن پیدا کرد.
  • نباید اجازه دهیم تمامی کارهای همسر صرف مسئله ناامنی شود.
  • اگر متوجه شدید که بیش از اندازه حسود هستید یا به زنی که در زندگی‌تان است اعتماد نمی‌کنید، دلیل آن را بررسی کنید.
  • تنها به‌خاطر وجود مشکلات زندگی که باید آن‌ها را حل‌وفصل کنید طوری با همسر خود رفتار نکنید که احساس کند یک زن غیرقابل‌اعتماد است.

کمبود محبت از علت قطع رابطه عاشقانه

شاید احساس صمیمیت و دوستی اصلی‌ترین عامل در تمامی ازدواج‌ها نباشد، اما در اکثریت آن‌ها بسیار مهم است. در واقع، وجود میزان متعادلی از صمیمت برای دستیابی به یک ازدواج موفق و احساس رضایت و خوشبختی در زندگی زناشویی اهمیت بسیاری دارد. یک رابطه پایدار و ازدواج موفق باید، حداقل تا حدودی، پرشور و حرارت باشد!

البته این احساس صمیمیت زوجین باید بر مبنای رضایت زوج باشد تا از این طریق زن و شوهر صرفاً جهت حفظ رابطه خود را مجبور به برقراری روابط صمیمانه با همسر خود نکنند. اما درصورتی‌که یک زن در رابطه و ازدواج از صمیمیت و مهر و محبت شوهر بهره‌مند نباشد این حق را دارد که رابطه را به پایان برساند و البته باید این کار را بکند.

بااین‌حال، به‌خاطر داشته باشید شور و اشتیاق تنها راجع به صمیمیت نیست، بلکه راجع به ارتباط با همسر و باهم بودن است. شور و اشتیاق تضمینی است برای اینکه یک زن احساس کند هنوز هم در چشم شوهر خود یک زن جذاب است. تعریف و تمجید، تلاش برای تجربه اتفاقات جدید با همسر (هم داخل و هم خارج از اتاق‌خواب) و خوش‌گذرانی در کنار همسر همگی فرصت‌هایی برای ابراز شور و اشتیاق به همسر است که معمولاً از طرف شوهر (عمدی یا سهوی) نادیده گرفته می‌شود.

قطع رابطه عاشقانه به دلیل مقایسه

هیچ شخصی دوست ندارد در زندگی با فرد دیگری مقایسه شود، به‌ویژه اگر مقایسه‌ای نابرابر و ناعادلانه باشد. انجام چنین کاری در مورد شریک زندگی خود، فردی که قرار است بیش از هر شخص دیگری به او عشق بورزید و او را عزیز بشمارید، ناپسندتر نیز خواهد بود.

اگر یک مرد زنی که در زندگی او حضور دارد را با شخص دیگری مقایسه کند، (مثلاً با شریک سابقش، یک غریبه ناشناس، یکی از اعضای خانواده، یک دوست یا یک همکار) در حقیقت زندگی مشترک و ازدواج خود را به دردسر می‌اندازد. هیچ زنی نمی‌خواهد احساس کند در سایه فرد دیگری زندگی می‌کند.

مقایسه در ازدواج می‌تواند آنقدر به عزت نفس زن آسیب برساند که فرد آن را نوعی سوءاستفاده احساسی از طرف شوهر خود به‌حساب آورد. زنی که از ارزش خودآگاه است در مقابل چنین بدرفتاری شوهر دوام نمی‌آورد و اگر دوام بیاورد، قربانی سوءاستفاده و فریبکاری عاطفی خواهد شد.

مقایسه در ازدواج موجب احساس عدم جذابیت زن، بی‌ارزش بودن، بی استعدادی و بسیاری از احساسات منفی دیگر در زن می‌شود. به‌طورکلی، مردی که دائماً همسر خود را با دیگران مقایسه می‌کند ارزش یک رابطه عاشقانه را نخواهد داشت.

دادن همیشه، گرفتن هرگز از دلایل ترک رابطه عاشقانه

یکی از معیارهای ازدواج که زنان به دنبال آن هستند یافتن یک شریک و همسر برابر است، کسی که 50 درصد مسئولیت‌های زندگی مشترک را بر عهده بگیرد و به همان اندازه که دریافت می‌کند، تحویل دهد. ازدواج موفق همانند خیابان دوطرفه است. هیچ رابطه و ازدواجی در دنیا وجود ندارد که در آن‌یکی همیشه دهنده و دیگری گیرنده است و در آن زوج احساس خوشبختی و رضایت کنند.

در “روزگاران قدیم”, از زنان انتظار می‌رفت تمامی کارهای منزل را انجام دهند، چراکه شوهر برای تأمین هزینه‌های زندگی سخت تلاش می‌کرد. امروزه، همه چیز عادلانه تقسیم می‌شود. هم از زنان و هم از مردان انتظار می‌رود که بیرون از منزل کار کنند و بنابراین هر دو باید در کارهای منزل به یکدیگر کمک کنند.

البته این موضوع تنها در مورد کارهای منزل صدق نمی‌کند، بلکه شامل همه موارد می‌شود.

  • آیا این زن زندگی شماست که باید برای مشکلات زندگی مشترک فداکاری کند؟
  • آیا او برای شما هدیه‌های بسیاری می‌خرد اما به‌ندرت هدیه می‌گیرد؟
  • آیا او همیشه صمیمانه می‌بخشد اما اغلب به همان اندازه دریافت نمی‌کند؟
  • این عدم تعادل‌ها کافی است تا هر زنی را تشویق به ترک رابطه و تصمیم به طلاق کند، حتی زمانی که او عاشق است.

در دسترس نبودن عاطفی از دلایل قطع رابطه عاشقانه

در دسترس نبودن عاطفی موضوعی است که اغلب در یک رابطه و ازدواج نادیده گرفته می‌شود، درحالی‌که یکی از رموز دستیابی به ازدواج موفق و رابطه پایدار است. یک زن از شوهر خود انتظار دارد از لحاظ عاطفی در دسترس باشد. او دوست دارد که همسرش خواسته‌ها و نیاز عاطفی زنان را بشناسد. اگر زن احساس کند با یک روبات ازدواج کرده، زن چاره‌ای جز قطع رابطه و اقدام به طلاق ندارد.

این موضوع به‌ویژه زمانی که شوهر ترجیح می‌دهد نسبت به همسر خود بی‌تفاوت و بی‌توجه باشد صدق می‌کند. در دسترس نبودن عاطفی موجب می‌شود که زن احساس کند از نظر شریک خود فردی بی‌ارزش، بی‌اهمیت و غیرقابل‌توجه است. در این شرایط، تنها گزینه او قطع رابطه است.

دروغ، پنهان‌کاری و عدم ارتباط علت ترک رابطه عاشقانه

هرکسی که به دنبال یک رابطه زناشویی موفق و پایدار است باید دروغ و پنهان‌کاری را در زندگی مشترک و ازدواج خود حذف کند. دروغ و پنهان‌کاری در هر رابطه‌ای می‌تواند باعث ایجاد استرس گردد و اعتماد زن به شوهر خود را کاملاً از بین ببرد.

بهبود رابطه زن و شوهر مستلزم صداقت و حقیقت است. بدون این عناصر, یک رابطه عاشقانه از همان ابتداء محکوم به شکست است. علاوه براین, دلیل نگه‌داشتن این همه راز و به زبان آوردن این همه دروغ چیست؟ به‌راستی مرد دروغگو چه چیزی را از همسر خود پنهان می‌کند؟

ناپختگی مرد در رابطه عاشقانه

هیچ اشکالی ندارد اگر قلبی ساده و بی‌ریا داشته باشیم. اما ناپختگی در زندگی مشترک زناشویی می‌تواند خطرناک باشد. یک زن تحت شرایط زیر ممکن است رابطه خود را ترک کند:

  • شوهر او هیچ هدفی در زندگی ندارد.
  • شوهر او نمی‌داند که به دنبال چیست.
  • مرد عملاً نمی‌تواند خواسته‌های مختلف خود را اولویت‌بندی کند.
  • مرد نمی‌داند چگونه پول های خود را پس‌انداز کند.
  • مرد نمی‌تواند کارهای استاندارد یک بزرگ‌سال را انجام دهد.
  • مرد اغلب بدون فکر قبلی عمل می‌کند.
  • مرد کاملاً غیرقابل‌اعتماد است.

یک زن در رابطه باید بتواند به مرد خود تکیه کند. به‌عنوان‌مثال اگر این احتمال وجود دارد که شوهر شغل خود را رها می‌کند و به‌خاطر میل و راحتی شخصی، آینده خود را به خطر می‌اندازد، این رابطه و ازدواج نمی‌تواند به زن احساس امنیت دهد.

اگر شوهر در ایفای وظایف خانواده مهارت نداشته باشد، زن ممکن است تصمیم به طلاق و قطع رابطه بگیرد، چراکه نمی‌خواهد برای شوهر خود نقش مادر را ایفا کند.

 اگر شوهر نداند که واقعا از زندگی چه می‌خواهد، برنامه‌ریزی برای یک زندگی مشترک احتمالاً غیر ممکن است. اگر برای شوهر هیچ مسئله‌ای مهم نباشد، زن نیز ممکن است این رابطه را جدی نگیرد.

تغییر در زندگی زناشویی از علل قطع رابطه عاشقانه

موضوع تغییر مسئله‌ای اجتناب‌ناپذیر و بدیهی در زندگی مشترک است. متأسفانه تغییرات گاهی موجب پایان یافتن رابطه می‌شوند و این مشکلی است که نمی‌توانید راه‌حل خاصی برای آن پیدا کنید.

یک زن درصورتی‌که احساس کند او و همسرش در زندگی مسیر متفاوتی را انتخاب کرده‌اند و از هم دور شده‌اند، مثلاً کسی را که پیش‌تر عاشقش بوده دیگر نمی‌شناسند، دیگر با ایده‌آل‌های شریک خود موافق نیست، یا زندگی‌اش در مسیری متفاوت از مسیر قبلی حرکت می‌کند ممکن است تصمیم به قطع رابطه بگیرد.

اینها دلایل متداولی هستند که یک زن به‌خاطر آن‌ها کسی را که عاشقش بوده ترک می‌کند. تفکر مثبت تنها زمانی که فرد متوجه شود شرایط دیگر مثل گذشته نیست، می‌تواند او را در مسیر هدایت کند.

  • گاهی، تغییر بهترین راه است و طرفین از یکدیگر جدا می‌شوند.
  • اما اگر می‌خواهید از این اتفاق پیشگیری کنید، اطمینان حاصل کنید که راه ارتباط با همسر همواره میان شما باز است.
  • در مورد تغییرات احتمالی زندگی، تغییر در اهداف یا تغییرات شخصیتی که متوجه آن می‌شوید با همسر خود بحث و گفتگو کنید.
  • همواره زوج می‌توانند در کنار یکدیگر رشد کنند اما هر دو باید در این راه تلاش کنند.

نتیجه گیری از دلایل قطع رابطه عاشقانه

گاهی، روابط زناشویی موفقیت‌آمیز نیستند. اهداف زندگی ممکن است تغییر کند، افراد ممکن است متحول شوند و معیارهای ازدواج زن و مرد ممکن است باهم در تعارض باشد. در چنین مواردی، بهترین کاری که فرد می‌تواند انجام دهد این است که اعتماد به نفس خود را حفظ کند، تفکر مثبت را در خود تقویت کند و اجازه دهد که زمان همه چیز را حل کند.

اما در برخی موارد، به‌راحتی می‌توان خلأ موجود در رابطه را با چیز دیگری جایگزین یا از آن پیشگیری کرد، این موضوعی است که طرفین به‌اندازه کافی آن را در نظر نمی‌گیرند. توجه به دلایلی که تاکنون به‌صورت فهرست‌وار مطرح شد برای حفظ رابطه و ازدواج موفق ضروری است.

صرف نظر از زن و مرد بودن و اینکه جنسیت شما یا طرف مقابل چیست، زوج شایسته یک رفتار محترمانه و دلسوزانه از سوی همسر خود هستند. اگر شریک زندگی شما این 10 اشتباه را مرتکب می‌شود، با او گفتگو کرده و سعی کنید تا به بهبود رابطه زن و شوهری خود کمک کنید. اگر شما آن کسی هستید که مرتکب این اشتباهات می‌شود، اکنون وقت آن است که خود را اصلاح کنید!

دلیل قطع رابطه ناگهانی زنان

سلام وقت به خیر. من و خانمی که تقریباً ۷ سال باهم بودیم و تا چند روز پیش هم چیز خوب بود و حتی جشن دوستمون دعوت بودیم و فکر لباس و اینها بود؛ ولی به یکباره در عرض ۲ روز تصمیم به جدایی گرفت و حرفهای بسیار عجیب و کتابی بهم زدن. گفتن که ما خوشبخت نمیشیم و جز معیارم نیستید همه چیز به‌ یکباره تمام شد. ما از هم دور هستیم. من کرج و ایشان مازندران ولی خب کم‌وبیش هر ماه هم دیگه رو می‌دیدم؛ ولی خب دور بودم؛ اما همیشه درهرحال کنارش بودم و خودش هم این نظر رو داشت. دوران کودکی مشکلات خانوادگی داشتن و مادرشان جدا شدن و دوباره ازدواج کردن ولی مردی که همسر مادرشان هست رو بسیار دوست دارند. طبق چیزی که متوجه شدم بابا خودشان فردی تنبل و بی‌دست‌وپا بود. من و آقا نمی دونم دلیل این تصمیم و رفتار اونم ناگهانی چه چیزی هستش. درصورتی‌که من خیلی چیزای رفاهی و امکانات رو طبق قول و قرارهایی که بهم داده بودیم انجام دادم و خودش هم خوشحال بود و قرار بود همین هفته همراه خانواده بریم برای مثال رسم و رسومات. اما الان حرفهای بسیار عجیبی مثل‌اینکه از هم دور بودیم و باید یک سال پیش نشان میذاشتی و فاصلمون دوره و… مطرح کرده. من خیلی دوستش دارم و میدونم حال روحیش خوب نیست؛ چون از وقتی که از محل کارش خارج شد بسیار ناامید و دلشکسته و شدن. حدود ۲۰ روز پیش ولی باهم مشکلی نداشتیم. من الان اومدم شهرشان ولی میگه نه میخوام ببینمت نه صداتو بشنوم؛ چون اینطوری قانع میشم و باید دنبال قلبم بیام اما این بار میخوام عقلانی تصمیم بگیرم. من چه کنم؟ خیلی تلاش کردم ولی… حتی مثل‌اینکه مشاور میره و دقیقاً شبیه آدمی که ذهنش شستشو داده شده صحبت میکنن.

پاسخ مشاور به سوال ” دلایل زنان برای ترک رابطه عاطفی “

اینکه یهویی و بدون هیچ دلیل منطقی رابطه قطع بشه قطعا شوکه کننده و سخت هستش. هرچند تحقیقات نشون داده که قطع رابطه ناگهانی در روابط مجازی بسیار زیاد اتفاق افتاده به طوری که ۸۰ درصد روابط مجازی رو در بر میگیره. با این حال از رابطه شما ۷ سال گذشته و قطعا این قطع ارتباط در نتیجه یک پشیمانی بی دلیل و ساده نیست.
شما فرمودید که فرد مورد نظرتون پیش مشاور میرفته، پس احتمالا وضعیت روانی مناسبی نداشته و از مشکلاتی در زندگیش رنج میبرده. ممکنه این مشکلات رو قبلا با شما در میون گذاشته باشه یا اینکه ممکنه بخشی از اونها رو با شما مطرح نکرده باشه. به هرحال قطعا انگیزه‌ای وجود داشته که ایشون به طور ناگهانی تصمیم به ترک رابطه گرفته.
اول از همه به شما توصیه میکنم که سعی کنید به طور منطقی و بدون ایجاد اجبار، تلاش برای صحبت با ایشون کنید. براش توضیح بدید که ما مدت زیادی با هم دوست بودیم و این قطع رابطه ناگهانی براتون خیلی اذیت کننده است. این صحبت کردن میتونه خیلی مسائل رو براتون روشن کنه و باعث بشه که این قضیه رو راحت تر هضم کنید.
طی این فرایند صحبت میتونید ازش علت تصمیمش رو بپرسید و بیان کنید قصد ناراحت کردنش رو ندارید و صرفا میخواید که بهترین تصمیم رو بگیره.
اگر از شما گله‌ای داشت میتونید براش توضیح بدید و بابت کوتاهی های گذشته ابراز پشیمانی کنید. باید توجه کنید که به  هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی نباید تحت فشار قرارش بدید. منطقی فکر کنید و منطقی گام بردارید.
در مرحله بعد میتونید بهش پیشنهاد بدید که قبل از اینکه تصمیم برای جدایی بگیره باهم به یک مشاوره مشترک برید. مشاوره فردی اصولا صلاح مراجع خودشون رو در نظر میگیرن اما در مشاوره مشترک مشاور سعی میکنه پیشنهادات و راهنمایی هایی رو ارائه بده که هردوی شما احساس رضایت نسبی کنید. مراکزی وجود دارند که به علت فاصله شما از هم میتونند به صورت ویدیوکال گروهی این جلسات مشاوره رو برگزار کنند.
کمک گرفتن از مشاور باعث میشه که هردوی شما به طور شفاف تری احساساتتون رو ابراز کنید و بعد از صحبت‌های اولیه از بین گزینه های پیش روتون بهترین تصمیم رو انتخاب کنید و حتی اگر این رابطه لازم بود به جدایی ختم بشه به هردوی شما کمک میشه که بتونید این مسئله رو هضم کنید.
اگر با کمک مشاور نظر طرف مقابل شما تغییر کرد و تصمیم به موندن گرفت به شما کمک میکنه که نسبت به مشکلات موجود شناخت بیشتری پیدا کنید و اونها رو به بهترین شکل حل کنید.
مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج
در مورد علت قطع رابطه ناگهانی دختر احتمالات زیادی وجود داره و نمیشه بدون بررسی دقیق نظر قطعی داد. گاهی اوقات وقتی که افراد توانایی خارج شدن از یک رابطه رو ندارند یا به عبارتی خودشون هنوز وابسته هستند به طور ناگهانی به رابطه پایان میدن. گاهی هم برای افراد مشکلاتی پیش میاد که فکر میکنن دیگه نمیتونن به موندن در رابطه ادامه بدن و باید هرچه سریع تر از رابطه فاصله بگیرند. به هرحال تنها کسی که در این مورد میتونه نظر قطعی بده خود فرد هستش.
شما نباید نسبت به این اتفاق احساس طرد شدن یا بی کفایتی کنید. در صورت عدم تمایل طرفتون برای صحبت یا مراجعه به مشاور تنها راه پیش روی شما پذیرش خواهد بود. پس باید خودتون رو آماده کنید و به هیچ عنوان نسبت به خودتون احساس بد یا سرزنش پیدا نکنید. (این کسب آمادگی میتونه کارهایی مثل مراجعه به مشاور یا مطالعه در خصوص دوران پس از جدایی باشه). شما تمام تلاش خودتون رو میکنید اما میدونید که کسی رو نمیشه به اجبار در رابطه‌ای نگه داشت. تا زمانی که ما هستیم زندگی ادامه داره و باید ادامه داد.
با آرزوی رقم خوردن بهترین اتفاقات برای شما.کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما

63 دیدگاه

  1. سلام
    علت تغییر رفتار و حس دختر به یک باره در رابطه چیست برای مثال تا یک هفته قبل میگوید دوست دارم و پای همه چیز هست اما به یکباره میاد بعد یکسال میگه من تورو نمیخام و ازت خسته شدم نکته جالبش اینه که شوق بیشتر برای حفظ رابطه از سمت همون دختر بوده و الان میگه نه دیگه درس میخونم نه تورو میخام و واقعا داره همه چیزو پس میزنه پاسخ بدین ممنون میشم

    • شما تصور میکنید یهویی بوده در صورتی که دلخوری های کوچک حل نشده به مرور روی هم جمع شده تا به اینجا رسیده

    • بنظر بنده دخترهای امروزی .دنبال خودنمایی هستن و حتی میتونم بگم از پسرها بیشتر دنبال نفرم سوم و چهارم تو رابطه هستند ..بنظر بنده ربطی ام به پول و ماشین نداره ..دخترهای امروزی ۲۴ساعت وقت میدارن که به خودشون برسن به اندامشون و وقتی وارد خیابون یا جامعه میشن همیشه اقایون دنبال خانومها هستن و خیلی از خانومها تو این وضعیت جامعه از لحاظ جنسی به اوج رسیدن و میخان همه جوره با جنس مخالف با هرکسی دوس داشتن رابطه داشته باشن و عشق عاشقی معنی نداره براشون .و متاسفانه مرد اگه اگه بخاد هم با عشقش بمونه باید رفتار های طرف تحمل کنه ..که خیلی سخت برای یه مرد .که زنش بهش بگه بریم مهمونی قاطی یا با مردهای ریگه رابطه داشته باشن ..متاسفانه شهوت دخترها خانومها به اوج رسیده و بخاطرش هرکاری میکنن ..به قول اون دوستمون ۷سال رابطه کم نیست ..حالا شابد اون بنده خدا یه مشکلاتی تو زندگیش داشته درستع همه خانومها بد نیستن ولی روزگار حوری شده خانومها زود گول یه مرد دیگع میخورن و وعده وعید های که بهش میدن باور میکنه و زن عقلش ناقص و عقله هیچوقت تشخیص نمیدن مردی که عاشقانه میخادش یا مردی که یرای هوس میخاد. ..اون مردی که برای هوس میخاد همیشه موفق تره و دخترها براش میمیرن ..ولی وقتی یه مرد همه جوره غیرت داشته باشه به دوس دخترش و همه جوره تامین کنه و حتی خیانتم نکنه پسر دختر سریع ولش میکنه

  2. سلام وقت بخیر من چند سالی هست که به دختر داییم علاقه دارم معمولا آخر هفته ها میان خونه ما دور همیم این چند ماه اخیر خیلی داشت رابطمون خوب پیش میرفت و رمانتیک میشد البته که ابراز علاقه مستقیم به همدیگه نکرده بودیم ولی خب غیر مستقیم یجورایی بهم فهمونده بودیم که بهم علاقه داریم خیلی صمیمی بودیم باهم تایمایی که میومدن خونمون همش باهم بودیم و زیاد همو بغل میکردیم دست همو میگرفتیم و راز های همدیگرو با هم اشتراک میزاشتیم تا ۱ ماه پیش که آخر هفته اومدن خونمون دیدم خیلی سرد داره برخورد میکنه و همش ازم فراری بود سر جمع چهار کلمه باهام حرف نزد خیلی ناراحت شدم وقتی رفتن بعد دو روز ازش دلیل این رفتارشو پرسیدم تو مجازی گفت پدرم تهدیدم کرده گفته همه فامیل دارن در مورد شما صحبت میکنن گفت سر همین دیگه نمیتونم زیاد تو جمع بیام پیشت
    ولی خب یه آبجی داره که خیلی حسودی به رابطه ما میکرد معلومه که اون این حرفارو پیش باباش زده حالا نمیدونم برا چی اینکارو کرده

  3. من یک آقا هستم و 23 سالمه، مدتی هست به کسی علاقه مند شدم و احساسم اینه این علاقه دو طرفه هست چون بار ها با هم حرف زدیم اما قرار ما بر حضوری شدن رابطه مان بوده اما به دلایلی نشده چون در یک شهر نیستیم و فاصله مان 4 ساعت هست، از طرفی همکار هم هستیم و کارمند هستیم خیلی با هم عمیق هستیم و واقعا دوسش دارم شدیدا اما احساس میکنم کمی کوتاهی کردم در حقش چون نشده برم برای دیدنش و قول داده بودم از طرفی به حضورم نیاز داشت اما من نبودم همین نیومدن هام باعث شده سرد بشه اما چون درون‌گراست بهم نگفته چند روز پیش به بهانه اینکه ی خاستگار پزشک داره و خانوادش گفتن که باهام قطع ارتباط کنه اما میدونم منو دوس داره و منتظرم هست و اینم بگم که اون روزی که کات کردیم روز شدت عادت ماهانش بوده، و چند روز پیش تولدش بود که تبریک گفتم اما میخام امروز یا فردا باهاش صحبت کنم و بابت کوتاهی هام ازش عذرخواهی کنم نظر شما چیه؟

  4. چند وقت پیش یکی بهم پیشنهاد ازدواج داد که پسر یکی از دوستای بابامه منم چون ازش خوشم اومد پیشنهادشو قبول کردم و اجازه دادم که بیشتر باهم اشنا شیم من اولش چیزی به خانوادم نگفتم چون اون اول رابطه گفت که فعلا تا بین خودمون به تفاهم نرسیدیم به خانواده هامون نگیم بعد یه مدت که تقریبا رابطمون صمیمی شده بود تصمیم گرفتم به مامانم بگم و ببینم اون نظرش چیه مامانم خیلی مخالفت کرد و نظرش منفیه منم نظر خونوادم خیلی برام مهمه ولی از یه طرفی هم طرف مقابلم رو هم خیلی دوست دارم ولی هر جوری شده باید این رابطه رو تموم کنم میشه کمکم کنید که چجوری تمومش کنم و برای طرف مقابلم چه دلیلی برای پایان دادن به این رابطه بیارم

    • سلام
      به نظر من بهترین اینه که خیلی زود و در اولین فرصت برین پیشش چون واقعا دلش شکسته
      برای یک خانوم خیلی مهمه که لحظاتت مهم زندگیش مردش کنارش باش و هیچ دلیلی از شما براش قابل تو جیه نیست چون از قبل می تونستین برنامه ریزی کنید

  5. سلام من با خانمي ١٠ سال دوست بودم و قرار گذاشتيم براي ازدواج اما اواخر سرد شد خودش ميگه به خاطر اينكه هي عقب انداختي جدي كردن رابطه رو و تموم كرد خيلي دوسش دارم ميخوام كه برگرده لطفا كمك كنيد

    • دخترا لیاقت ندارن
      اونایی که بی محلشون میکنن براشون عزیزتره

      • ببند بابا خودت بی لیاقتی، ده سال دختره رو الاف کرده مگر جوونی مردم از سر راه اومده که پسرا به بازی بگیرن، خدا این جور مردا رو به زمین بزنه

      • دقیقا همین هستش ..دخترها واقعا بی لیاقت شدن ..مردی که روی دختر غیرت داره و دوسش دازه و همه جوره هواش داره مالی .معنوی همه جوره عشف میده ولی متاسفانه دخترها سمت پسرهای لاشی میرن ..پسرهای دروغگو ..به درد نخور هیچی ندار ..انفدم دوسشون دازن که روزگار اینجوزیه دیگه ..به دختر زباد بها بدی دور ورش میداره

  6. سلام‌ من فقط همینو میدونم که دخترها خیلی بی معرفتن فقط میتونم بگم اگه اون دنیایی باشه تلافی زجرها که کشیدم میکنم خدا کنه هیچ مردی عاشق ی دختر بی لیاقت نشه .و شما دخترا بدونین که خدایی وجود داره و عمر جوونی پایان داره عشق هم تاوان

    • شما آقایون ویرانگرین همیشه کاری میکنین ادم کنار بکشه و بعد ادای عاشقا رو در بیارین

  7. سلام من با دختری که قصد ازدواج داشتم بی دلیل گذاشت رفت. دلیل ترک رابطه زن چی میتونه باشه؟ البته دوهفته بیشتر نمیشه زیاد بهش ابراز علاقه کردم شاید ولی سابقه قبلی داشته برگشته ولی بلاکم نمیکنه و مسدودم نکرده ولی جواب زنگ و پیامم رو هم نمیده قبلا استوریامو میدید ولی الان نمیبینه

    • داداش من همین امشب عشقی که زندگیم پاش گذاشتم رفت نگاه داداش الانم دارم دیووونه میشم ولی بهت میگم
      خلایق را هر چه لایق تو کم اگر نزاشتی پشتش بودی هواشو داشتی نزاشتی قند تو دلش اب بشه مثل من ولی بدون خدافظی رفت بدون لیاقتت نداشته اینطور افراد یکی مثل خودشونم گیرشون بیاد میزارن میرن چون خودشون حتی خودشونم دوستندارن پس اگر دوسشداری وایس بدونه تو لیاقتت بالا تر خودش بر میگرده درست بر میگرده اگرم بر نگشت بازم اینو قولت میدم که با کله بر میگرده فقط کافیه خودت بدونی بد نبودی براش و با یدونه پیام بلند تموم خوبیایی داشتی بیار جلو چشمش تا سر در گم نباشه حق بده به خودش و بدونه چه کسی از دست داده ❤️ پیگیرش نباش و داره اذیتت میکنه تو بلاکش کن واتس تا ببینه مهم نیسته ولی صوتی بلاکش نکن خودش با سر برمیگرده مطما باش

      M.P

  8. من با یه خانم به مدت ۶ماه رابطه داشتم بطوری که اینقدر رابطه مون قوی بود که اول آشنایی گفت به دلایلی نمیتونم شماره موبایل بدم منم هیچ وقت ازش نخواستم وایشون متاهل بودن ولی جدا از هم زندگی می کردند تا اینکه چند ماه پیش یکدفعه گفت من نمیتونم ادامه بدم با اینکه میدونم این بزرگترین اشتباه زندگیمه ولی باید ولی تا آخر عمرم همیشه به یادتم دوست دارم من از سر کار تا خونه رسیدم منو بلاک کرده بود من نمیتونم بدون اون زندگی کنم که چه دلیلی باید داشته باشه واین خانم هیچ آدرس یا شماره یا چیزی که بتونم دنبالش بگردم رو به جا نزاشت وتیر ماهی هم بود

    • داداش ایناهمشون سروته یه کرباسن!خانمای باشخصیت یه وقت دلخورنشین.منظورم جماعتیه که مثل این خانم یهوکات میدن ومیرن.خودمم تجربه همچین کات دادن ناگهانی روداشتم.چندسال باهم بودیم.همینکه حتی به شوخی ازجدایی حرف میزدم کلی ناراحت میشدوگوشی روقطع میکرد.میگفت کلمه جدایی بین عشق مامعنی نداره!ولی یه روزبدون دلیل وبدون توضیح وخداحافظی کات داد!هنوزم نمیدونم چرا؟؟؟ناگفته نمونه.یه خواهرکوچیکترداشت که باهرنقشه ای بودقاپمودزدید.چندماه باهم بودیم که ازدواج کردورفت.ولی بی نهایت ازآبجی بزرگه که متاُهل بودودوس دخترخودم بودمیترسید.میگفت اگه بویی ازرابطمون ببره باروسری که سرمه خفم میکنه.بااین حساب بعیدمیدونم که خواهرش حرفی زده باشه.سرتودردنیارم.رابطه ای که خودش شروع کردروخودش هم خاتمه داد.باهامون نسبت فامیلی هم داره.شمارشم دارم.باهم سلام واحوالپرسی هم میکنیم ولی میگه دیگه حوصله ادامه دادن ندارم.منم کاری به کارش ندارم.به عمرم ازگل نازکتربهش نگفتم ولی بدون دلیل گذاشت ورفت!همچین آدمایی خودشونودرمقابل محبت آدم خاروحقیرمیبینن.شک ندارم یه روزپشیمون میشه وبرمیگرده.خودتوناراحت نکن.وقتی دلتنگ خوبیات بشه برمیگرده.موفق باشی دوست عزیز.

  9. من تازه از یه رابطه ۶ ساله اومدم بیرون البته خودم تموم کردم و در اوج عشق جدا شدم الان حال خوبی ندارم میخوام ببینم چطور این احساساتم رو مدیریت کنم

    • ناشناس عزیز بپذیر ، هر دلیلی که بخاطرش از رابطه اومدی بیرون /میخوام بدونی من درک میکنم چون همین امروز خودم رابطه 5ساله رو تموم کردم .. چاره چیه / وقتی بمیریم بعد یه مدت برای هیچکس مهم نیستیم .. خودت مهم تری/ حال منم خوب نیست ولی .. چه میشه کرد دوسم نداشت .. بپذیر

    • خواهشاً اسم هوسو عشق نزارین عشق مقدسه عشق یعنی اگه ببینیش حال دل وروحت دگرگون میشه وطرفت انگار پازل روحته اگه جدابشه تمومه هیچ چیز حتی بدتراز مرگ سختر از ادامه دادن بعد از شکست عشقی نیست عشق یکبار وبرای آخرین بار اتفاق میفته نه دها بار وای به روزی که عشقتون ازتون فرارکنه بزاره بره آهان داشت یادمان می‌رفت عشق یعنی هزار راز مگو هزار اسرار عشق یعنی هیچوقت نگی ای کاش ندیده بودمت عشق یعنی سفیدی مو یعنی چشمه اشک خشک شده یعنی به جای پای عشقت روی فرش بوسه زدن عشق یعنی دلخوشیت بشه عکسش اما اونم ازت دریغ کنن یعنی مرده متحرک یعنی اجازه بدین با این شعر استاد بزرگ شهریار ……سخن بی کجا جای شنیدن دارد………..نفس بی تو کجا نای دمیدن دارد………علت کوری یعقوب نبی معلوم است ……………. شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد اما متاسفانه ملت عزیز عشق دراین دوره زمانه شده حرف مفت نامه عاشقانه شده جوک ….اینم عرض کنم عاشق هیچوقت نمیتونه عشقشو فراموش کنه کمرنگ میشه ولی پاک نمیشه چراشو نمی‌دانیم عشق به خاطر ثروت و زیبایی وسکسی بودن طرف نیست بلکه فقط وفقط به خاطر خود طرفه گفته بودم چوبیایی غم دل باتو بگوییم ………………چه بگویم که غم از دل برود چون توبیایی ……………دنبال عشق ناب باشید پسران سرزمینم و. ای دختران سرزمینم آنقدر مادی گرا نباشید انقدر دنبال تغییر همسر یا دوست یا زید یا بوی فرندتون حالا هرچی اسمشو میزارید نباشید یک راه ساده برای فهمیدن عشق از دوست داشتن یا علاقه چشم واشک چشم این دوتا دروغ نمیگن برای منم دعا کنید تا بالاخره به عشقم به همه کسم برسم انشالا

  10. راستش من با یکی از همکارام برای اولین بار دلم لرزید و عاشق هم شدیم.اولش میگفت من ازدواجی نیستم و بعد از گدشت زمان اونم عاشقم شد.بعد از حدود ۱۰ ماه کاملا تغییر کرد.دوست داشتنش کم شد.اشتیاقش کم شد.دیدارمون رو قطع کرد.حتی پیامکی خیییلی کم جواب میده بصورت یک یا دو کلمه.همش میگه دلم میخواد تنها باشم.با کسی حرف نزنم.نمیخوام دیداری داشته باشم.حتی میگم بیا باهم حرف بزنیم هم نمیاد.توی رابطه حتی اسم برای بچه ی آینده مون انتخاب کرد.نمیدونم یدفعه چی شد.باهم میرفتیم خرید میکردیم. اونم دلش تنگ میشد.حتی من زمانیکه که زودتر از سرکار میرفتم و ازش جدا میشدم پیام دلتنگی میداد.مسافرت رفت اما پشیمون شده بود که رفته و طاقت دلتنگی هم نداشت.

  11. سلام وقتتون بخیر من پارسال با یه دختری اشنا شدم حدود ۶ ماه باهم بودیم و همدیگه رو خیلیم دوست داشتیم حتی با محبتی که بهش میکردم میگفت روحمو با محبتت نوازش میدی خیلیم برام حرمت قایل بود باور کنید بیشتر چشام دوسش داشتم همیشه میگفت خیلی مهربونی بعد ولی اواخر سعی میکرد رابطه رو قطع کنه و هربار من پافشاری میکردم بدون هیچ دلیلی که تا الانم‌ علتشو نفهمیدم بالاخره رابطمون تموم شد طبق مکالمه ای که برای اخرین بار باهم داشتیم هر بار یه دلیلی میاورد یبار میگفت قرص اعصاب میخورم یبار میگفت اخلاق خانوما رو بلد نیستی یبار میگفت من بدردت نمیخورم اصلا ادم ازدواجی نیستم من تمام تلاشمو کردم تا رابطمون حفظ بشه ولی تا الانم نفهمیدم چرا رفت واقعا دوست داشتنمون صادقانه بود ۹ سالم از من کوچیکتر بود ….ممنون میشم کمکی به من بکنید واقعا بلاتکلیفم با خودم و زندگیم.
    راستش الان ۶ ماهه من با این خانوم رابطه و دوستیم تموم شده ولی حقیقتش اینه ما تو یه دورهمی اشنا شدیم بعد یه ماه حرف زدیم و خیلی زود به هم وابسته شدیم به من میگفت اونقدر مهربونی که خودم نفهمیدم کی وابستت شدم ایشون قبل من یه رابطه دردناک داشتند تا حدی که قرص میخوردند و پیش روانپزشک میرفتند چون ضربه روحی شدیدی خورده بودند درسته ۹ سال از من کوچیکتر بود ولی خودش میگفت میخوام کسیکه دوسش دارم بزرگتر از من و پخته تر باشه همیشه از پوشش من از وقار من تعریف میکرد واقعا همدیگه رو خیلی دوست داشتیم دوستای این خانوم اکثرا سن بالا هستند و بعضیا طلاق گرفتند دو ماه اخر رابطمون حرفاش کلا عوض شد انگار همون دختر نبود میگفت امروز یه دوستم طلاق گرفت خیلی ناراحتم منم میگفتم زندگی بقیه رو با زندگی ما مقایسه نکن ما خوشبخت میشیم دلداری میدادم بهش میگفت میترسم بهت وابسته بشم شاید بری و من بازم مثه قبل بشم ولی من همیشه اطمینان میدادم‌ بهش تا حدی که با خواهرم اشناش کردم تا بدونه هدفم ازدواجه توی دوماه اخر با یه حرف ساده قهر میکرد بعدش پست غمگین و عکس میذاشت و منم مثه همیشه قدم پیش میذاشتم برای اشتی به من میگفت خیلی مهربونی تحملت زیاده خیلیم اقایی ولی من مثه تو نیستم زود عصبانی میشم تحملم ندارم نمیذاشتم عصبانی بشه بلد بودم اخلاقشو هر هفته از تهران میرفتم شهرستان اگه شده فقط برای یه روز که لااقل ببینمش بعدشم برمیگشتم بخاطرش خیلی شبا تو شش ماه تو جاده بودم فقط برای دیدنش روزای اخر رابطمون زنگ زد گفت بیا برای اخرین بار همدیگه رو ببینیم منم گفتم دیگه چرا میخای ببینی همه چی تموم‌ شده گفت نه میخوام ببینمت رفتم دنبالش سوار ماشی. عصبی هستم یه بار میگفت من به دردت نمیخورم یه بار میگفت تو اخلاق خانوما رو بلد نیستی که اگه بلد نبودم چطور وابسته من شده بود یه بار میگفت من هدفم ازدواج نیست میخوام مستقل باشم و خودم کار میکنم ضمنا الانم ایشون تو کار پوست و زیبایی هستند حتی اخرین بار گفت بیا همه چیزاییکه دادی بهت برگردونم ولی همچین اتفاقیم نیوفتاد و کادوهام پیشش موند کادوی اونم پیش من موند واقعا تا به امروز نفهمیدم مشکل این رابطه چی بود تا به امروزم بلاتکلیفم نمیدونم چیکار کنم حتی اخرین بار بهش پیام دادم نامزد شدی اولش گفت اره ولی بعد یه دیقه پیام داد نه شوخی کردم ولی یه مدت دیگه میشم که تا امروز نامزدم نشده حتی با پسری هم رابطه نداره حتی دوستام باور نمیکنن همچین اتفاقی افتاده چون توی بحثی که یکی از دوستام با ایشون داشتن گفتع بود امین سهم منه روزی منه مال منه حتی اخطار داده بود که در مورد من پیشش شوخی اینا نکن واقعا کسی درد واقعی و نتونست به من بگه حتی تهران پیش یه خانومی رفتم اخرشم هاج و واج فقط نگام میکرد

    • همیشه قرص و دواخوردن بی مورد جهت خودکشی درمان تمام رابطه ها نیست، فقط صبر،بردباری، توکل به خدامی تواند همه را درمان کند، صبردربرابر سختی ها، مشکلات و…

  12. من یکی رو دوسش دارم اونم دوستم داره بعد ۸ماه که باهم بودیم یهو ناپیدا شد جوابمو نمیداد از دوستاش پرسیدم گفت گفته دیگه تورو دوست نداره و از یکی دیگه از دوستاش پرسیدم گفت وقتی اسمشو میاریم(یه کسی هست که خانوادش میخوان باهاش ازدواج کنه) میخنده حالا منم رو این حرفا اصلا دیگه از خوده شخص نپرسیدم و دلم مث سگ شکسته به نظرتون از خودش بپرسم

  13. سلام . با دختری نامزد کردم خیلی به خودش اهمیت میداد به خاطر کوچکترین چیز لج می‌کرد قهر می‌کرد قبل از عقد هم یهو زد زیر همه چیز همه وسیله ها و انگشتر رو پس فرستاد و بعد بلاکم کرد من هنوز تو فکرشم زندگی برام سخت شده

  14. نزدیک هفت ماه پیش یه رابطه احساسی شروع کردم (دخترم) و حس کردم دنبال رابطه جنسی هستش ولی چو خیلی دوسش داشتم نتونستم ترکش کنم گفتم درستش میکنم متقاعدش میکنم که بی خیال این کار قبل ازدواج بشه بعد حتی یه بار هم سعی کرد منم مست کنه ولی موفق نشد بعد یه مدت هم با یکی از دوستام بهم خیانت کرد متوجه شدم ولی نتونستم ازش دل بکنم بعد اون قضیه اون طرفم تغییر کرد باهام سرد حرف میزد حتی شده بود یه هفته هم بهم زنگ نمیزد بهش هم میگفتم بهانه می‌تراشید نمیتونستم واقعا حسم بهش تغییر نمیکرد کم نمیشد دوسش داشتم بیش از اندازه دو ماه تمام اینجور با من رفتار کرد بهم اعتنایی نکرد و منو تحدید میکرد اگه رابطه نداشته باشیم میره چند بار هم رفت و برگشت و من یه بار تن به این کار دادم و اون قصم خورده بود بار اول اخر باشه ولی زیر حرفش زده بعد الان نزدیک دو هفتس دیگه حس سابق بهش ندارم همش تو ذهنم فکر میکنم که این رابطه به درد من نمیخوره باید تمومش کنم ولی اون با مامانم صحبت کرده گفته که میاد ولی من الان نمی‌دونم باید چیکار کنم

  15. من تو ی رابطه ام تقریبا دوماهه حالا وابستگی زیادی هم ندارم شایدم میخام اینطور فک کنم ک‌ وابستگی ندارم نمیدونم بهرحال همش حس میکنم اونی ک بیشتر توجه میکنه و وقت میذاره منم توجه زیادی از سمت طرفم نمیبینم یکی دوبار هم این موضوع رو گفتم بهش ک من نیاز دارم عشق بیشتری دریافت کنم اما بازم مث قبله و میگه ک دوسم داره اما شاید تعریفامون از دوسداشتن فرق میکنه من خیلی عشقی نمیبینم از سمتش گاهی خودمو جای اون میذارم میگم خب اگه من بودم مثلا برای عشقم اینکارو میکردم دنبالش میرفتم گل میگرفتم کلی فانتزی و کارای عاشقانه ک انجام نمی‌ده نمیدونم انتظارات من زیادیع یا واقعا مشکل از اونه حس میکنم برای اون یه دوستی و رابطه ی معمولیه خیلی خونسرده حتی گاهی سر یه پیام ک دیر میده مثلا قراره خبر بده بریم بیرون ولی یادش میره میگه سرم شلوغ بود توقع داره ناراحت نشم و زیاد مسئله رو جدی نکنم. نمیدونم حس میکنم دیر یا زود باید تمومش کنم اما چجوریشو نمیدونم

    • احساس دوست‌داشته شدن به اندازه دوست‌داشتن اهمیت داره. هر انسانی در رابطه، انتظار داره دریافتش از عشق به اندازه عشقی باشه که صادر میکنه. این کاملا طبیعی‌ست. طبق توضیحات شما، کمی خودبینی در رفتار پارتنرتون دیده میشه. اون کُنش‌هایی رو انجام میده و بابت پاسخ‌گو بودن در برابر اون‌ها احساس مسئولیت نمیکنه. ما داریم اجرا رو از زاویه دید شما بررسی میکنیم البته و ممکنه ایشون هم حرف‌هایی برای گفتن داشته باشن. خلاصه اینکه چنین مسائلی با مشاوره قابل حل و فصل هستن و اگر احساس میکنید این موضوع خیلی براتون آزاردهنده شده از ایشون بخواید که دونفری مشاوره حضوری داشته باشید.

  16. سلام، من دوساله تو رابطه هستم و شخصی که مقابلم بوده رو از عمق وجودم دوست داشتم همه چیز تا این اواخر خوب بود اما به دلیل مهیا نبودن شرایط برای شغلش و استرس زیاد من راجب کار اون و همینطور به خاطر اینکه حس میکنم نمیتونم بهش تکیه کنم نسبت بهش سرد شدم و احساس میکنم این عادلانه نیست، میخوام احساسمو تغییر بدم و دوباره مثل قبل دوستش داشته باشم چیکار باید بکنم؟صلا ایشون خواستگار من هم هستن و قصدمون واقعا ازدواج بوده اما اتفاقایی اخیرا افتاد که راستش نمیدونم این بی احساس شدنم به اون ربط داره یا نه فقط میدونم که نمیتونم همه ویژگی های مثبتی که ایشون داره رو نادیده بگیرم و اینطوری بی دلیل بی احساس شم حتی اینجوری نیست که بگم پای کس دیگه ای وسطه و دارم بهونه گیری میکنم

  17. من با یک دختری چهارسال هم مبخواستیم خیلی باهم خوب بودیم ولی یه مدت میاد میگه کات کنیم تموم بعدش بر میگرده رفتارش سرد هست مثل قبل براش مهم نیستم دوس دارم بدونم چ دلایلی باعث اغییر رفتارش میشه شد

  18. سلام خسته نباشید من سه سال توی رابطه بودم با یه دختر اوایل خیلی خوب بود رابطمون ولی تا این که وارد دانشگاه شد و اون کلا اخلاقش با من عوض شد و بعد دوسه روز پیش با این که اخلاقش عوض شده بود به من میگفت که خیلی دوست دارم و نمیخام از دستت بدم ولی بعد دوروز دیگ اومد و گفا خساه شدم و دیگ نمیخام با تو ادامه بدم بدون هیچ دلیلی گذاشت رفت میشه نظر شما رو بدونم که چرا این کارو با من کرد؟

  19. من با یه دختر ۴ سال تو رابطه بودم و اون دختر به اجبار و اسرار خودش مونده بود تو رابطه با من تا حدی که دختریش و بهم داد و من با خودم گفتم حتما عاشقمی این کارو کرده عاشقش شدم وبهش دل بستم بعد از چهار سال دقیقا زمانی که خواستم برم جلو گو برايه خواستگاری و کار نیمه تماممون و تموم کنیم باهم به عهدای که باهم بسته بودیم وفا کنیم بهم زنگ زد گفت من دیگه نیستم و نمیتونم باشم تو رابطه بعد از سه ما باز برگشت و گفت دلم برات تنگ شده منم چون جونم داشت براش در مورد و اون سه ماه نتونسته بودم حتی یک ساعت بدون اون بخوابم فورا قبول کردم و برگشت به رابطه ولی سر سه روز باز دیدن سرد شده باهم و ازش دلیل سردیش و پرسیدم چیزی نگفت گفت نمیتونم مثل قبل باشم دارم سعی میکنم باشم ولی نمیتونم تا اینکه فردا اون روز تو ماشین یکی دیگه دیدمش و ترمز زدم جلوش گفتم این کیه چرا این کارو با من کردی و تهدیدم کرد که اگه کاری بکنم پسره تو ماشین متوجه بشه یا چیزی آبروم و میبره حتی خانوادشم از رابطه ما خبر داشتن و من نتونستم دیگه خودن کنترل کنم و رفتم بیمارستان اون روز وقتی بهش زنگ زدم گفتم چرا این کارو کردی من که رفته بودم چرا اومدی باز و چرا جلو چشمم بهم خیانت کردی گفت زندگی خودمه و خودم تصمیم میگیرم و رفت بلاکم کرد خیلی داغون شدم خیلی نمیتونم هیچ جوری تو کتم نمیره دلیل این کارشو آخه آدم با دشمن خودشم این کارو میکنه حالا چیکار کنم یکم آروم شم ثانیه به ثانیه خودن و سرزنش میکنم چرا ۴ سال ندونستم زات بدشو چرا زندگیم و براش گزاشتم چرا آوند خودش با اسرار خودش حتی دختریش و بهم داد و رفت چرا نمیتونم یه ثانیه تمرکزم و به زندگیم و کارم بدم از تو ریختم گیچ میوندم چیکار کنم هزاربار خواستم یه بلا سر خودم یا اون بیارم دلم خنک شه با

  20. سلام وقت بخیر، ینده یک مرد ۲۲ ساله هستم ۹ ماهه ازدواج کردم الان با خانومم که دوسال از من کوچکتره نامزد هستم . خانومم سه ماهه با من قطع رابطه کرد اوایلش جواب تماس و پیام هام رو میداد و به من گفت یه مدت میخواد فکر کنه راجب رابطه مون و بعداز دوماه دیگه جواب پیام و زنگم رو نداد و گفت که نمیتونه با من زندگی کنه گفت بامن تفاهم نداره. به به خانومم خیلی علاقه دارم رابطه مون اوایلش خوب بود بعد یهو خانومم از من دلسرد شد،خانومم پیش روانشناس رفته بود ، الان من چیکار کنم که دلش رو بدس بیارم و برگرده ؟

  21. من با یه دختر خانم ۵سال دوس بودم قرار بود ازدواج کنیم یهو ترکم کرد بی دلیل علتش چی میتونه باشه

  22. سلام خسته نباشيد من با دوست دخترم نزديك ٢ سال و نيم با هم دوست بوديم اما خود به خود چند روز پيش پيام داد كه نميتونيم با هم باشيم و حتي جوابمو نداد ما هيچ مشكلي با هم نداشتيم كه همخين اتفاقي افتاد

  23. چرا رفیقم یهو رفتارش عوض شده؟

  24. سلام خوبین 19سالمه شیش ماه با ی دختر 16ساله تو رابطه بودم اون میگف ک منو خیلی دوست دارع ولی ولم کرد رفت گفت باید از هم جدا شیم دلیلشم بگم نگفت خاصم ببینم احتمال داره دوباره برگرده ؟الان تقریباً یک ماهه رفته ولی تو مجازی همش منو چک می کنه

  25. مشكلم اينه كه با يه دختر خانومي در حد دوستي دوست شديم از شهريور ولي از عيد به بعد پس از يه دعوايي كه داشتيم و آشتي كرديم خيلي وابسته ايشون شدم ولي نزديك 1 هفتس سرد سرد شده انگار ديگه وجود نداشتم. سابقه افسردگي داشتم دو بار ولي وسطاش به دليل وجود يه سري ادم ها بهتر شدم ولي بيس افسردگي هنوز وجود داره توم مشاوره هم رفتم ولي نتونستم درست صحبت

    • سلام آقای محترم آیا شما در این دعوا احیاناً مطرح نکردید که من با شما (دختر خانم) در حد دوستی بودم؟ از پیامتون متوجه شدم خودتون تو این ۷ ماه نسبت به احساس و زمان دختر خانم بی‌توجه بودین و فقط به فکر منافع خودتون بودید. (همونطور که گفتین در حد دوستی). چطور بعد از سرد شدن دختر خانم دوراتون را زدید و دیدید خبری هیچ جا‌ نیست انتظار دارید خیلی هم رابطه‌تون خوب باشه؟ توی اون مدت بی‌محلی کردید. نکنه برای آشتی هم ایشون پیش قدم شدند؟ دختر خانم تو این رابطه چه کشیدند که حتی رابطه شما با هم اسم نداشته! نکنه جلوی ایشان از خانم دیگری هم صحبت می‌کردید؟
      اگر عاشق دختر خانم هستید نه وابسته به نظرم راه حل این است که به خاطر رفتارتون از ایشون عذرخواهی کنید و این تایم از دست رفته و احساس سرکوب شده را برایش جبران کنید. واقعا اگر هدفی برای رابطه دارید به خودتون و ایشون تایمی بدهید که در این مدت هدفتون شناخت هر چه بیشتر از همدیگر باشه و اگر شرایط ازدواج هست در رابطه تعهد ایجاد کنید.
      در ضمن قبل از ایجاد رابطه با هرکسی نسبت به برطرف شدن افسرد‌گی ااقدام نمایید. هیچ شخصی در رابطه وظیفه خوب کردن افسردگی دیگران را ندارد و این کار تنها به دست مشاوران و روان‌شناسان متخصص در این زمینه باید انجام شود.
      نتیجه را خوشحال می‌شوم در اینجا به اشتراک بگذارید
      به امید خبرهای خوب از جانب شما

  26. ۱۶ زن دبیرستانی ببینید یکی از بچه های فامیل از من خوشش میومد به مدت چند سال هم سن است بعد منم از او خوشم اومد و باهاش رل زدم به مدت یک سال بعد دیدم بخاطر فامیل و بهم خوردن فامیل و اینا نمیشه به سختی باهاش کات کردم و اون بسیار آسیب دید چون واقعا یجوری انگار عاشق من است ولی خب نمیشه و به نظر اون خانواده دلیل مناسبی برای کات کردن نبود و من از پشت گوشی با اون کات کردم و بعد چند ماه دوباره همو دیدیم و اولش خیلی رفتار های بدی باهام داشت که خب حق دارد ولی بعد دو هفته باهم خوب شدیم و احساس بر گشت دوباره من باهاش بک زدم ولی بنظرم کار اشتباهی است و میخوام باهاش کات کنم ولی هیچ دلیل مناسبی برای کات کردن باهاش ندارم و واقعا نمیدونم چیکار کنم

  27. من ۲۸ سالم هست و دوساله با دختری۲۰ ساله در فضای مجازی دوست بودم از شهرستان های استانمون هستن . اوایل رابطمون معمولی بود بعد خیلی همدیگه رو دوست داشتیم. تا اینکه خودش و خودم میدونستیم به هم نمیرسیم چون من برم خواستگاریش خانوادش بخاطر اختلاف سنمون خود دختره میگه راضی نمیشن. من چند بار کلا کات میخواستم کنم در حدی که کم پیدا میشدم و کم وقت میزاشتم براش ارتباطمون هم مجازی بود گاهی تماس گاهی تماس تصویری و گاهی هم عکس برا هم میفرستادیم منتها اون‌عکس ها رو توی سکرت چت تلگرام میفرستاد اولش تا حدود فکر کنم ۱۰ ماه هیچ‌عکسی نمیفرستاد. تا اینکه فرستاد بعد از۱۰ ماه فرستاد و خودشم گفت اعتماد نداشتم تا اعتماد کردمو…

    تا اینکه هفته پیش بهم گفت که یه پسری بهش پیام داده و با هم آشنا شدن و عکسشم حتی فرستاده براش چون‌من‌کم اینکه من یادم نیست دقیق چی گفتم گفتم ولی در کل گفتمش که تهش هیچی نیست و… الان دو روز پیش که ازش پرسیدم گفت که هیچ حسی به هیچکس و هیچ چیز ندارم و میگفت حس هاشو پروندم چون‌کم‌وقت گذاشتم براش یه مدت ولی دیروز که از صبح براش وقت گذاشتم و دیشب بهش گفتم که قبول دارم کم‌ وقت گذاشتم و میخوام جبران کنم. خودش گفت یهم که جبران کن و خودش درخواست تماس تصویری داد.۱- اون‌پسره حقیقت داشته یا نه و الانم باهاش ارتباط داره یا نه؟ ۲-اون الان که برگشته واقعا برگشته و یا اینکه تظاهر میکنه دوستم داره

  28. حدود ۴ ساله تو رابطه ی از راه دورم که خیلیم عاشقانه بوده همیشه تو یه برهه ای از زمان به علت مشکلات خانوادگی و روحی از طرفم خواستم که ادامه ندیم میدونم اون موقع خیلی آسیب دید و شکست اما قبول کرد. تو این مدت ۴ سال هیچوقت رابطمون قطع نشد با هم این جدایی فقط لفظی بود ینی دیگه یه هم نمیگفتیم دوست دارم و فلان. باهم بودیم تا من مهر سال گذشته ازش خاستم که برم پیشش و ببینمش که اولش خوشحال شد و روز بعدش ناگهانی جبهه گرفت و می گف که من همون موقع تو ذهنم تموم کردم و دوس ندارم برگردم به قبل و نمیشه آورد تو کار.من تلاشمو کردم حتی ۲۱ روزم قطع ارتباط بودیم تا اینکه دوباره برگشتیم و بهتر بود اوضاع اما بازم مثل قبل نبود یه اتفاقاتی افتاد من یه تصادفی داشتم. از اونجا به بعد خیلی رفتارش باهام خوب بود. در کل هم همه چیو بهم میگف از پسرای دانشگاشون تا دوستای خودش و جر و بحثاش با خانوادش و غیره اما خیلی یهویی پریروز ازم خاست که باید تموم کنیم و همون حرفای قبل و من نمیتونم و فلان من موندم چیکار کنم اگع واقعا دلش نمیخاد چرا گاها میاد و ابراز احساس میکنه و باز بعد به مدت اینطوری میشه؟ از طرفیم اصلا نمیخوام از دستش بدم

  29. من کامنت ها رو خوندم…خعلی اوضاع خرابه?

  30. سلام وقت بخیر ۲۱ سالمه مذکر هستم مجرد هستم تا لیسانس کامپیوتر خوندم شغلمم املاکه من یک سال پیش با یه خانمی وارد رابطه شدم بنده خدا بهم میگفت من یه بار جدا شدم سختی بی نهایت زیاد کشیدم تو زندگیم لاشی بازی زیاد در حقم شده و چجوری میتونم بهت اعتماد کنم و خیلی سخته برام من بابت این ماجرا بشدت ناراحت شدم و بهش گفتم تو فقط میتونی به من فرصت بدی تا من خودمو بهت ثابت کنم یه هفته اول سکس نداشتیم و من فشار روم بود بهش گفتم گفت نه الان زوده و بیشتر همو بشناسیم گفتم از بابت من خیالت راحت باشه من قرار نیست برم و یه قسم سنگین خانوادگی خوردم تا یه ذره بهم اعتماد کنه اعتماد کرد بهم اون بنده خدا ۲۸ سالشه من روزی که باهاش آشنا شدم وضعیت شغلی منو میدونست منم نمیخواستم جایی کم بزارم براش از رستوران و سینما و باغ و مهمونی و پارتی و همه اینا حتی کمکشم کردم اندازه توان بعد یه مدت اینقدر دل بستم و دوسش داشتم که همه چیم شده بود بازار خراب بود و درامدی نداشتم ولی به هر نحوی که بود چه روی اسنپ کار میکردم چه پول قرض میکردم تا جلوش شرمنده نباشم از خودم میزدم تا اون خوشحال باشه بعد براش شده بودم وظیفه یجورایی یه جاهایی به شوخی بهم میگفت من حس میکردم ک انگار داره بهم میگه وظیفته من عاشق شعرم شبا میشستم شعر میخوندم برا خودم تو خونه بعد معنی میکردم و یه متنایه عاشقانه براش مینوشتم و ارسال میکردم خیلی ذوق میکرد و خوشحال میشد ولی از یه جا به بعد براش طبیعی شد کلا من خوب خیلی نیاز سکسم ازون بیشتر بود هفته ای یه بار رو داشتم باهاش ولی بیشتر میخاستم ولی چون اون تمایل نداشت من اصرار نمیکردم خیلی حساس بود روم حتی به خانواده و فامیل معرفیش کردم

  31. سلام وقتتون بخیر من اردیبهشت 1400 با آقایی از طریق اینستاگرام آشنا شدم برای ازدواج رابطه ماحدود 4-5 ماه ادامه داشت همه چی خیلی خوب بود بخصوص اوایل حتی ایشون بمن بیشتر توجه نشون میدادن و حس میکردم بمن حسی داشتن بعدا من عاشقشون شدم و ابراز علاقه میکردم به طرق مختلف بعد یه مدت کلا سرد شدن خیلی کمتر پیام میدادن چند سری هم گفتم اگر مشکلی داری باهام درمیون بزاراگه حل شدنیه میتونی رو کمک من حساب کنی ولی چیزی نمیگفت یکبار هم همو دیدیم حتی گفتم اگه از هم خوشمون نیومد بگیم بدون رودربایستی ولی بعد از ملاقات مثل اینکه تمایل به دوباره دیدنم داشتن اما به نسبت قبل خیلی سردتر شد منم دیدم نمستونم ادامه بدم ترکش کردم الان بعد از دو سال حس میکنم چکم میکنه چیزی هم بمن نگفت اون موقع حتی همو بلاک نکردیم ولی خبری ندارم و حس میکنم از طریق افراد و پیج های فیک چکم میکنه حتی اون اوایل با اینکه پیام میدادم و جواب نمیداد استوریامو میدید ممنون میشم راهنماییم کنید هنوزم دوسش دارم لحظه ای نیست که بهش فکر نکنم

  32. ببخشید مدتی هست که به لحاظ عاطفی بهم ریختم من با یک شخص مونثی در ارتباط بودم ارتباط عمیقی داشتیم در طی این یک سال و نیم با اینکه ایشون دانشجو شد در یک شهر نزدیکی در نزدیکی کرمانشاه اما باز هم رابطه ما ادامه پیدا کرد و من میرفتم سر میزدم بهش قهر و آشتی زیاد داشتیم. اما به یکباره سر مسائلی جر و بحث کردیم بعد اینکه هم دیگه رو دیدیم و با هم برگشتیم به شهر خودمون دعوامون شد حدودا دو ماه میشه که ترکم کرده و بلاک شدم شماره م بلاکه اما سه چهار بار تماس داشته باهام خودش شخصا تماس گرفته تا بار سوم عصبی بودن اما سری آخر که چند روز پیش میشه مهربون بود و گفت پیام های اینستا رو خوندم ولی شماره م بلاکه ازش پرسیدم برمیگردی گفت معلوم نیست با توجه به اینکه بلاکم و خودش این طوری تماس گرفته و الان ازش خبری نیست من باید چیکار کنم آیا احتمال بازگشت وجود داره ؟

  33. من چند مدتی با یک خانمی اشنا شدم الان ۴ساله که باهم هستیم از طریق اینستاگرام اشنا شدم با ایشون و بعد این خانم خیلی مشکلات داره یکی از مشکلاتش این بود زمانی که‌من باهاشون اشنا شدم درحال جدا شدن از شوهرش بود و شوهرش همیشه کتکش میزد اون همه جی به من میگفت و منم مثله یک تکیه گاه شدم واسش بخاطر همین هردوتامون وابسته هم شدیم دوتا دختر بچه داره و خیییلی فظولن خیلی مادرشون رو اذیت میکنن خیییلی و از بس که عصبانی میشه مجبور به کتک زدنشون میشه مدام همیشع اینکارو میکنه، وهروقت عصبی میشد باهم قرار میزاشتیم و اون خانم‌میاد پیشم یک روز و بعضی وقتا دو روز هم میشد که پیش من میموند ینی توی هرماه تقریبا چند بار همدیگه رو میدیدیم ولی الان تقریبا چند ماهی میشع ن زیاد سراغم میگیره و ن میاد پیشم حس میکنم خیلی باهام سرد شده و من بهش میگم که چرا داری اینجوری باهام سرد رفتار میکنی میگه من دوستت دارم ولی بچه ها اعصابمو خورد میکنن عصبیم‌میکنن نمیتونم درست تصمیم بگیرم خوب یه چند باری ازش توضیح خواستم جوابش همین بود قبلا همیشه باهم‌صحبت میکردیم ولی الان شاید روزی هفته ای ۲ یا شاید۳بار زنگم بزنه وسراغم بگیره هفته پیش تصمیم جدی گرفتم بهش گفتم اگه از من خسته شدی و نمیخای باهم باشیم بهم بگو برگشت بهم گفت دیونه من دوستت دارم بدون تو نمیتونم و از این حرفا ولی میگه از دست بچه ها افسردگی گرفتم، ببخشید اگه طولانی شد فقط میخوام راهنماییم کنید که باید چیکار کنم من خیلی دوستش دارم

  34. سلام . من با دختری در حدود 8 ماه نامزد بودم / 6 ماه اول رابطه خوب پیش میرفت اما بعد از مدتی متوجه شدم تغییر رفتار داده و به کسی که قبل از من با او در رابطه بوده بازگشت داشته . از تغییر رفتارهاش و ایراد گیری ها و تلاش برای پاشا دادن به رابه مشخص بود . مقداری با هم حرف میزدیم و مدتی هم رو میدیدم اما من رو بلاک کرد و متوجه شدم هفته پش هم خواستگاری داشته . برای من تحمل این موضوع خیلی سختته و نمیتونم تصور کنم که با این همه تلاش آخر سر رابطه به اینجا رسید

  35. سلام خوبی من سه سال پیش با یه دختر آشنا شدم ما تفاوت سنی مون اون الان 20سالشه من 24بعد ما باهم خیلی خوب بودیم عاشق هم بودیم اینا بعد اون کم کم وارد فاز دیگه ای شد گفت شغلت سبزی فروشیه من خوشم نمیاد عوضش کن باید بری درس بخونی باشگاه بری من همه شرایط هار رو قبول کردم اما بخاطر سنگینی کارم نمی تونستم انجام بدم ولی باشگاه میرفتم درس کار رو نمی تونستم گفتم نمی تونم عصبی شد یه مدت قهر کرد باز خوب شد تا برج دو امسال گفت من خواستگار دارم از خارج اومده ولی من جوابم. منفیه بهشون گفتم تا یه روز دیگه گفت ما با خانواده شون رفتیم بیرون دیدم پسره خیلی عالیه اینا من میخام قبولش کنم من به هزار التماس خواهش بازم گفت ن بعد منو ول کرد منم دیگه تصمیم گرفتم درس بخون کارمو عوض کنم بعد یه هفته از اون قضیه اش گذشت که اومد گفت من اون پسره رو نمیخام تو پیشرفت کن باهم زندگی مون رو بسازیم بعد من بدون اینکه بهش سخت بگیرم بخشیدمش الان دارم این پیام رو می نویسم اون بهم گفت میخاد سه تنها باشه منم مزاحمش نشم الان 1۲روز گذشته من دارم دیونه میشم از دلتنگنیش ازش هیچ خبری ندارم جز اینکه چک میکنم. ببینم آنلاینه یا ن بنظر خودم اون موقع به هیچ کدوم از حرفاش گوش نمی دادم خیلی بهتر بود باهام تا الان که همین جوری که میخاست شدم الانم نمی دونم برم بهش پیام بدم یا بذارم تنهایش ادامه پیدا کنه میترسم بعد این مدت بازم بگه ن من باز اون حجم از درد رو دوباره تحمل کنم ترس از دست دادنش رو خیلی دارم به علاوه من سیگار مشروب بخاطرش به طور کل قطع کردم

  36. سلام یک سال و هفت ماهه با پسری که هم کلاسی و در حال حاضر هم دانشگاهیمه رابطه عاطفی داریم … چند روزیه که احساسات سرد شدن نسبت بهش دارم…و نمی‌دونم باید چیکار کنم.‌هیچ دلیلی خاصی هم برای رفتارم ندارم..نمی‌دونم باید چیکار کنم

  37. سلام شبتون بخیر عرضم به خدمت من تو محیط کار عاشق یه خانومی شدم و این ارتباط چشمی از اوایل شروع شد تا الان من فعلا پیشنهادی برای دوستی ندادم بالخره ملاحظه کاری یا هرچیزی ایشونم همین طور اوایل خیلی جلوی چشم بود میرفت میومد ولی نمیدونم الان یخورده کمرنگ تر شده کمتر میاد نمیدونم به خاطر مشغله اس یا چیز دیگه لطفا راهنمایی کنید

  38. محمد جواد احمدی

    اینو بدونید تنها افرادی قابل دوست داشتن و عاشق بودن هستند افراد خانواده اتون پدر مادر خواهر بردار دیگه به غیر اینا عشقتون قلبتون رو خرج دلبرای رفتنی نکنید خواهش میکنم!!!!!!!!

  39. یک نفر از اشنا ب گفته خودش خیلی دوستم داشت و با وعده ازدواج و…. منو رام کرد ک باهاش باشم حدود ۳ماه باهم بودیم و بهترین روزا رو داشتیم تا اینکه ی شب پیام داد ک خانوادش قبول نمیکنن ب این وصلت فرداش گفت بیا میخوام رو در رو ببنمت و باهات صحبت کنم رفتم و حرفاشو زد و با گریه بیش از حد من همچیز تموم شد و دیگ قید همچیز رو زده بودم تا اینکه شبش پیام داد ک بدون من نمیتونه زندگی کنه و زندگی براش درد اوره و باز پیام دادیم ب امید اینکه راضی میشن ولی خوب روز ب روز با من سرد تر میشد و اینو میتونستم حس کنم برای داشتنش هرکاری بود میکردم ولی خوب اون ندید هیچ کدوم و منو با ی دنیا دیونگی ول کرد و رفت خیلی حالم بده از اون روز تا الان ۳ماه میگذره و من هر روز افسرده تر میشم بعضی وقتا اینستا براش پست میفرسم ولی با خورد شدن خودم تموم میشه تازه شنیدم ک نامزد کرده از خودشم پرسیدم گفت همچنین چیزی نیست و هیچی دیگ نگفت واقعا حالم بده خیلییی بد نمیدونم چکار کنم توروخدا راهنماییم کنید???????عکس و فیلم گریه کرذنمو میدید میگفت خوبه داری فیلم بازی میکنی واقعا با همه اینها بازم ی حسی منو بیشتر جذبش میکنه

  40. سلام من 30 سالم هستم . مدت 8 ماه با یک دختری نامزد بودم و بعد از هم جدا شدیم . من برای بازگشتش خیلی تلاش کردم اما خب از همه جا بلاک شدم و توانایی ارتباط برقرار کردن باهاش رو نداشتم . همین ماه تولدش بود و توسط بستگانش دعوت شدم برای سوپرایز کردنش بعد از این اتفاق ما دو بار هم دیگه رو دیدم و صحبت زیادی کردیم اما من هنوز بلاک هستم و نمیتونم باهاش صحبتی کنم به نظرت امکان برگشت به رابطه هست ؟

  41. تو رو خدا اون زن ها مخصوصا بیشتر. که قدرت تصمیم ندارن و قول قرارها شون بی ثبات هست. ی مرد رو که آرزوی اون ساختن زندگی و آرامش هست .وابسته و عاشق و از همه بدتر دل شکسته نکنید. صدمات وابستگی شکست بیشتر از بودن با شما هست. و ظلم بزرگی در درگاه خداوند. …بدترین جنایت میتونه فریب دادن و وابسته کردن. و شکستن ی مرد باشه. سالهاست بخاطر ی زن. هر جور شکنجه ای شدم. …واقعا دنیا ارزش می رو داره. .من توکل به خدا داشتم ..خدایا خودت آرامش معجزه سلامتی من شدی خودت هم بساز. ..حق من از وفاداری تنهایی نبود.

  42. سلام من پسر۳۰ ساله که حدودا ۳ ماه پیش با خانمی که همکار بنده بود آشنا شدم و یک رابطه خوبی ایجاد و ایشون توجه و محبت خوبی به بنده داشتند و علاقه شدیدی به من داشتند اما متاسفانه به خاطر شغل ایشون و داشتن خواستگار های متعدد حساسیت بنده زیاد شد و شروع به غر زدن کردم و هربار ایشون را با حرف هایم تحقیر کردم که گاها خیلی آزرده و ناراحت میشد اما متاسفانه این رفتارم را ادامه دادم با اینکه چندین بار از من خواهش کرد که رفتار درستی داشته باشم تا اینکه ایشون کمرنگ شدند و به بهونه های متفاوت فاصله ی بیشتری گرفتند و هربار میومد محبت کنه مانع خودش میشد اما همچنان ارتباط را حفظ کرده بود تا اینکه بنده ناگهانی ابراز محبت شدید کردم و علاقه خودم را به ایشون نشان دادم اما بعد از ابراز علاقه من بهم گفت دیگه نمیخوام باشم و بعد تصمیم به تمام شدن گرفت که بنده تازه خیلی احساسی شدم و شروع به ابراز علاقه کردم که حتی گفت چقدر تغییر کردی اما دیگه تصمیم گرفتم که این رابطه تموم بشه ، اما اصرار کردم و هربار جلوی منزل و محل کار ایشون رفتم که میومد و گریه می کرد و حتی میگفت خواهش میکنم نبینمت که بتونم فراموشت کنم و بنده هم گریه کردم که میخوام جبران کنم اما ایشون قاطعانه گفتند باید تمام شود با اینکه همچنان میگفت احساس داره اما میگفت نمیخوام ادامه بدم . لطفا راهنمایی بفرمایید که باید چه اقدامی کنم که بتونم ایشون را برگردونم ! چون واقعا علاقه شدیدی به ایشون دارم و قصد ازدواج دارم.

  43. سلام من سه سال با یه دختری رابطه داشتم هر دو هیجده سالمونه رابطمون خوب بود چالش هایی داشت اما خب حلشون کردیم و همه چی بهتر شد تا اینکه ایشون خیلی یهو گفت حالم بده نیاز به تنهایی دارم بهتره شما بری شما به من آسیب زدی و من به شما اعتماد ندارم و نیاز به تنهایی دارم خودشونم منو دوست دارن و نمیدونن دارن چیکار میکنن دقیقا اما خب منم نمیدونم چیکار کنم هر چی میگم بزار کمکت کنم رد میکنه منم نمیدونم چیکار کنم الان دقیقا صبر کنم پاش بیخیالش بشم یا اصلا رابطمون درست میشه یا نه چون هر دو همو دوست داریم

  44. من و دوست دخترم مدتی هستش که رابطمون داره خراب میشه چون از دوتا شهر مختلف هستیم خودش میگه رفتارم لحن گفتارم صحبت کردم دیدگاه اجتماعی و فرهنگ دوتاییمون که دوتا فرهنگ مختلف داریم و بخاطر یه دروغ کوچیک باعث شد اون زده بشه از من چون اون کاری رو که میخواستم انجام بدم رو به تاخیر انداختم

  45. من با یک خانومی وارد رابطه شدم که یک سال از خودم کوچیکتر بودش و رابطه به نوعی بودش که خانواده ها هم در جریان بودن بهم علاقه داشتیم ایشون اول رابطه تنها شرطی که داشتن این بودش که هیچوقت من ترکشون نکنم و ازم خواستن که سوگند بخوریم هیچوقت همچین اتفاقی نیفته پس از گذشت یه مدت رفتارشون عجیب شد اولش گفتن که یه مدت نمیخوان که با من در ارتباط باشن منم قبول کردم وقتی که حالشونو پرسیدم ایشون گفتن که دیگه نمی‌خوان که ما با هم باشیم و از این حرفا واقعا تنها احساسی که داشتم دلشکستگی و حس خیانت به اعتماد و همچنین احساس کوچک بودن بودش چرا که بخاطرش از همه چیم حتی غرورم زدم

  46. سلام من 21 ساله و پارتنرم 25 ساله است. ما رابطه خوبی داریم اما هیچوقت دوست ندارد خانواده یا دوستانم را ببیند. یا مثلا هیچوقت با من به مهمانی نمیاید. به نظر شما دلیل این رفتار چیست ؟

دیدگاهتان را بنویسید