جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید
طبق قوانین، هیچگونه راهکار قانونی برای توقف طلاق از طرف همسر شما در طی مراحل قانونی وجود ندارد. بر اساس قوانین طلاق، هر یک از زوجین حق طلاق از طرف همسر خود را دارند. بهعبارتیدیگر، ما در قرن بیستم زندگی نمیکنیم که زوج مجبور به اثبات اتهام “خیانت به همسر” یا “همسرآزاری” و “خشونت خانگی” شود تا در نهایت خودش را از یک ازدواج اشتباه برهاند.
برطبق این قانون، ازدواج یک قرارداد است و قانون تنها بستری برای حمایت از هریک از زوجین که خواهان فسخ این قرارداد بهجای ادامه آن باشند را ایجاد میکند. درصورتیکه انگیزه شما از توقف مراحل طلاق، شروع زندگی مجدد با همسر خود باشد، در واقع شما هیچگونه حق قانونی نخواهید داشت.
شما تنها می توانید از یکسری ترفندها برای منصرف کردن همسر از طلاق و حتی به تاخیر انداختن مراحل طلاق بهره ببرید اما در نهایت همسر شما حق طلاق خواهد داشت. به هر حال، اگر شما و همسرتان خواهان آشتی و بازگشت به زندگی مجدد باشید در طی روند قانونی می توانید تقاضای طلاق خود را لغو کنید، که البته توسط هریک از زوجین که تقاضای طلاق داده است، می بایست صورت پذیرد.
بااینحال، اگر به همسر خود نشان دهید که تصمیم به تغییر در رفتارهای بد گذشته خود را دارید و از رفتارهای سابق خود احساس پشیمانی میکنید و در حل مشکلات زندگی مشترک خود مصمم هستید، احتمالاً همسر شما فرصت دیگری برای شروع زندگی مجدد به شما میدهد و از تصمیم به طلاق خود صرفنظر میکند.
اگر شما واقعاً خواهان منصرف شدن از طلاق همسر خود هستید، توصیههای زیر برای شما میتواند مفید باشد. البته این پیشنهادها، درصورتیکه همسر شما کماکان به ادامه زندگی مشترک خود علاقهمند باشد، عملی است:
سه راهکار عالی و امیدوارکننده برای منصرف کردن همسر از طلاق
- زمانی که از درخواست طلاق از طرف همسر خود آگاه شدید، واکنش نشان دهید، اما سعی کنید که این واکنش خشن یا ستیزهجویانه نباشد و به این نکته توجه کنید که همسرتان از لحاظ احساسی به این نتیجه رسیده که تصمیم به طلاق تنها راهحل ممکن است. شما نمیتوانید یک ازدواج متزلزل را با رفتارهای که به آن بیشتر ضربه میزند، بهبود بخشید. اگر همسرتان از شما و ازدواج خود ناراضی است و تقاضای طلاق کرده، باید غرور و احساسات خود را زیر پا بگذارید تا به آنچه همسرتان از شما میخواهد، برسید و در نهایت زندگیتان را مجدد بسازید. سازش و صلح با کسی که خواهان پایاندادن زندگی با شماست، اصلاً آسان نیست، اما اگر به دنبال حفظ ازدواج و نجات زندگی مشترک خود هستید، در برخی از موارد بهتر است که این دلایل را بپذیرد.
- مسئولیت خود در ایجاد مشکلات زندگی را بپذیرید. فرصت ابراز احساسات در برابر مشکلات زناشویی را به همسرتان بدهید و با تأیید احساسات حاصل از آن و همچنین یافتن راهی برای حل اختلاف با همسر خود قادر به منصرف کردن همسر از طلاق خود خواهید بود. این روند بدین معناست که مسائل را از دید همسرتان بررسی کنید، شما با شنیدن صحبتهای همسر خود شاید تعجبزده شوید و حتی به این نتیجه برسید که تصمیم به طلاق همسر شما احمقانه و حتی بهانهتراشیهای بی جا باشد، اما تا زمانی که احساسات همسرتان را تأیید نکنید، نمیتوانید زندگی مجدد با همسر خود را آغاز کنید.
- از همسر خود بخواهید تا زمانی که به مشاوره خانواده مراجعه نکرده، از تصمیم به طلاق خود منصرف شود.
به همسرتان بگویید که احساس میکنید اقدامات لازم برای حل اختلاف در زندگی مشترک صورت نگرفته و فکر میکنید بهتر و معقولتر است که قبل از طلاق برای بهبود روابط زناشویی اقدامات بیشتری صورت گیرد.
این سؤال که آیا شما قادر به منصرف کردن طلاق از طرف همسر خود هستید، ارتباط تنگاتنگی با مشکلات اصلی ازدواج (زندگی زناشویی) و نحوهٔ انزوای عاطفی همسرتان دارد. بههرحال درصورتیکه از تصمیم به طلاق همسر خود نگران هستید بهتر است قبل از دیر شدن و احساس پشیمانی، فرصت گفتگو با همسر خود را از دست ندهید و حتماً برای نجات زندگی خود از روانشناس خانواده کمک بگیرید.
زنم طلاق میخواد ولی من دوسش دارم
من 13 سال هست که با همسرم ازدواج کردم و از او دو فرزند دختر دارم. تو دوران زندگی طی 10 سال با چند تا دختر رابطه پیامکی داشتم که خانمم از این رابطه ها با خبر شد ولی آنقدری که منو دوست داشت باز ادامه داد و شماره های اون دخترا و در آورد و به همشون زنگ زد و رابطه های من با دخترا قطع شد. بعداز 10 سال من دیگه بی خیال این کارا شدم و چسبیدم به کارم ولی تو کارمم جدی نبودم و فقط صبح ها در مغازه رو باز میکردم دلیلشم این بود که شبها با گوشی بازی میکردم تا صبح و تا ظهر خواب بودم یا یه مدت رفتم سمت رفیق بازی و مشروب خوردن تا خیلی بهم گوشزد کرد ولی من گوش نکردم که بعداز 13 سال زندگی یه دوست ناباب به تورش خورد و همسر بنده رو هوایی کرد. طی این یکسال خیلی قهر کرد رفت هی رفتم آوردمش همش بهم میگفت تو آدم ولخرجی هستی پولاتو جمع نمیکنی. یه ماشین میخری سریع میفروشی. کار به جایی رسید که دیگه الان قهر کرده رفته حتی نمیخواد صدای منو بشنوه. زنگ میزنم قطع میکنه میگه ازت متنفرم با تو آینده ای ندارم. دنبال اینه از طریق مهریه یه پولی ازم بگیره خونه جدا بگیره سوا زندگی کنه تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم تازه فهمیدم چقدر دوسش دارم جوری که دارم هی پیام میدم هی التماس میکنم به فامیل و دوست آشنا میگم باهاش صحبت کنن برگرده ولی متاسفانه میگه دیگه نمیخوام باهات زندگی کنم منم واقعا بدون اون نمیتونم زندگی کنم بخاطر کارایی که کردم مثل سگ پشیمونم دوس دارم برگرده دنیارو براش زیررو کنم الآنم که گذاشته رفته خیلی بهش تهمت میزنم. خیلی بهش گیر میدم اینو اونو میبندم بهش در صورتی که فکر میکنم چیزی نباشه. احساس میکنم عاشق یکی دیگه شده یا میخواد یکی دیگه رو پیدا کنه برا زندگیش اینارو که بهش میگم بدتر عصبانی میشه و قسم میخوره که تا ابد ازت جدا میشم.
پاسخ مشاور به پرسش ” زنی که اصرار به طلاق دارد “
چقدر خوبه که نسبت به اشتباهات خودتان در رابطه آگاهی دارید. متأسفانه در رابطه شما با خانمهای دیگر همسرتان زخمخورده است. اصلاً نباید زخمی که این اتفاق برای همسرتان را نادیده بگیرید. شما الآن تصور میکنید ممکن است که همسرتان کس دیگری را بخواهد آنقدر شما را به هم میریزد؛ بنابراین پذیرش این ماجرا اصلاً راحت نیست. همسر شما سعی کرده است با این موضوع منطقی برخورد کند؛ اما واقعیت این ماجرا این است که هیجانهای آن اتفاق همچنان باقیمانده است و همسرتان پر از احساس خشم و کینه است.
میفهمم چقدر نگران آینده رابطهتان هستید و این موضوع که همسرتان بخواهد شما را برای همیشه ترک کند چقدر شما را مضطرب میکند. اما نحوه برخوردتان باعث میشود شما برای همیشه همسرتان را از دست بدهید. شما هیچگونه مدرکی مبنی بر بی وفایی همسرتان ندارید. چطور میتوانید چنین تهمت بزرگی به همسرتان بزنید؟ شما بهگونهای برخورد کردید که اگر صحبتهای شما را نشنیده بودم تصور میکردم میخواهید زودتر این رابطه را به پایان برسانید. ادامه این ماجرا چیزی جز خشم بیشتر همسرتان نسبت به شما نیست. اگر واقعاً رابطهتان برایتان مهم است باید به همسرتان نشان دهید که چقدر پشیمان هستید و حاضرید همهجوره برای این رابطه تلاش کنید.
چه کارهایی میتواند برای اینکه همسرتان احساس کند مایل به تغییر هستید به شما کمک کند؟
اولازهمه تغییر را شروع کنید. میتوانید بهصورت جدیتر سرکار بروید و رابطهتان را با دوستانتان مدیریت کنید. این اتفاق برای شما دو سر برد است حتی اگر همسرتان تصمیمش را هم گرفته باشد شما احتیاج دارید به زندگیتان نظمی بدهید.
به همسرتان نامه بدهید در محتوای نامهتان به اشتباهاتی که در رابطهتان مرتکب شدید اقرار کنید و سعی نکنید از خودتان دفاع کنید و بگویید حاضرید چه کارهایی برای رابطه انجام بدهید. هیچ محتوایی در قالب عذرخواهی، التماس، اصرار برای برگشتن نباید وجود داشته باشد. به همسرتان این اطمینان را بدهید که مزاحمش نمیشوید و برای تصمیمش احترام قائل هستید؛ اما خیلی خوشحال میشوم اگر به من فرصت بدهی تا با هم صحت کنیم.
اگر با قرار حضوری موافقت شد. اولازهمه به او بگویید میدانم که در رابطهمان اشتباهات زیاد داشتم میخواهم امروز به تو گوش بدهم من چه بلایی سر تو آوردم؟ با احساساتت چه کار کردم. اجازه دهید صحبت کند و از خودتان دفاع نکنید. سعی کنید به او حق بدهید و درکش کنید. در آخر هم میتوانید بگویید رابطه ما مسلماً احتیاج به بازبینی دارد و در این راستا هرطور که باشد قدم بر میدارم. ما دو فرزند از زندگی مشترکمان داریم اگر هیچ حسی هم به من نداری من پدر فرزندان تو هستم. نمیخواهم به خاطر فرزندان تحمل کنی اما بیا به خاطر فرزندانمان به خودمان و رابطهمان فرصت دوباره بدهیم.
با یکدیگر برای مراجعه به روانشناس صحبت کنید و در این جهت اقدام کنید.
امیدوارم مسئولانه برای بهبود رابطهتان قدم بردارید.
شوهرم طلاق میخواد من نمیخوام
من و همسرم ۴۷ ساله هستیم سنتی باهم آشنا شدیم ۱۴ سال هست ازدواج کردیم اوایل ازدواج متوجه شدم با فرد دیگری رابطه داره بعد از اینکه مطمئن شدم بهش گفتم .خانمی که باهاش در ارتباط بود و شاید الان هم باشد ۸ سال از خودش بزرگتر و دارای ۵ فرزند بزرگ بود مشکل ما از همون موقع شروع شد بعضی شب ها خونه نمیاد بعداز اینکه بهش گفتم یه مدت از خونه رفت دوباره با تلاش من برگشت منتها در حدود دو یه روز در هفته بعدها این اومدناش شد بیست روز یه بار ماهی یه بار سه چهار ماه یه بار این رویه ادامه پیدا کرد تا مدت ۷ سال بعد از ۷ سال جدی خانواده ها باهم صحبت کردند ایشون بعد از چند ماه به من گفت که جدا شیم منتها من قبول نکردم و بهش پیشنهاد دادم اگه خانم دیگه ای تو زندگیت هست من مشکلی ندارم اونم باشه منم باشم ولی قبول نکردالانم اصرار به طلاق داره حتی تهدید کرده خونه ای که من هستم رو تمدید نمیکنه ما جدا ازهم زندگی میکنیم من دوست دارم ایشون رو از تصمیمش منصرف کنم چه جوری میتونم بر گردونمش و از تصمیمش منصرف کنم؟؟ الان دارم کلاسهای زوج درمانی رو آنلاین دنبال میکنم آیا امیدی هست؟
پاسخ مشاور به پرسش دعا برای منصرف شدن از طلاق
قطعا فهمیدن اینکه همسرتون با فرد دیگه ای رابطه دارد شرایط خیلی سختیه و تحملش برای شما خیلی سخت است.به این نکته توجه کنید که متاسفانه در اکثر رابطه ها پس از یک بار اشتباه و خیانت همسر،با سکوت و یا بخشش مسئله را حل نمی کنید بلکه صورت مسئله را پاک میکنید و آنچه که در ترمیم یک رابطه بعد از خیانت و عدم وقوع مجدد آن مطرح است،شناسایی علت و دنبال راه حل و رفع مشکل بودن با کمک از روانشناس متخصص است.شما با بخشیدن همسرتون بدون اینکه دلیل اصلی مسئله را بپرسید در اصل صورت مسئله را پاک کرده اید پس در این موضوع شما هم مقصر هستید.این سوال که آیا شما قادر به منصرف کردن همسرتون از طلاق هستید ارتباط تنگاتنگی با مشکلات اصلی زندگی زناشویی شما و نحوه انزوای عاطفی همسرتان دارد.درصورتی که از تصمیم به طلاق همسر خود نگران هستید بهتر است فرصت گفتگو با همسر خود را از دست ندهید و حتما برای نجات زندگی خود از روانشناس خانواده کمک بگیرید.
مطالب مرتبط: شوهرم میگه برو طلاق بگیر
چگونه شوهرم را از طلاق منصرف کنم؟
سلام من شوهرم رفته درخواست طلاق داده من نمی خوام جداشم زندگیمو دوست دارم چه کار باید بکنم؟ جلسه اولو یا بقیه رو نرم چی میشه به نفع اون میشه؟ یا دادگاه عقب میفته. حالم خیلی بده دوتا بچه دارم زندگیمو دوست دارم همسرم دوست دارم، مغرورم و زیاد دوس دارم حرف من باشه، گاهی وقتا عصبی میشم پرخاش میکنم همین شوهرمو خسته کرده، طلاق نمی خوام ولی اون لج کرده رفته در خواست داده در ضمن چند ماه قهریم ولی توی یه خونه هستیم هیچکدوم برای آشتی پیش قدم نشدیم و آخر اون درخواست طلاق داده. من پشیمونم ولی نمی خوام برم از الان التماس کنم که در خواست رو لغو کنه، می خوام جلسه اولو نرم آیا به نفعمه یا نه؟ بعد ازش بخوام منصرف بشه نمی دونم میشه یا نه؟ قبلا چند بار به زبون آورده بود که طلاق میده ومن گفته بودم نمی خوام طلاق و خیلی التماسش کردم چند ماه پیش که نره درخواست نده، وگفت باشه نمیرم والان زده زیر حرفش و رفته درخواست داده من زندگیمو دوست دارم و طلاق نمی خوام.
پاسخ مشاور به پرسش منصرف کردن شوهر از طلاق
شما و همسرتون مشکلاتی باهمدیگه داشتید که گویا بعد از گذشت مدتی که با هم در حال زندگی هستید حل نشده و همین مسئله احتمالا موجب سر اومدن طاقت همسرتون شده و در خواست برای جدایی دادند.
اینکه شما جلسه اول رو نرید چه پیامدهایی خواهد داشت یک مسئله حقوقی هستش که بهتره با یک وکیل در این مورد صحبت کنید. اما در مورد مشکلتون که دلتون نمیخواد از همسرتون جدا بشید باید بگم، گاهی اوقات ما تحت عنوان حفظ غرور، کارهایی که لازمه انجام بدیم رو نمیدیم و ممکنه بعدها فقط پشیمونی برامون بمونه. بنابراین به شما توصیه میکنم حتما با همسرتون صحبت کنید.
در هنگام گفتگو با همسر میتونید کارهایی که تابحال موجب اذیت ایشون شده رو بهش بگید و ایشون رو متوجه کنید که به مشکلاتی که وجود داره آگاهید. اجازه بدید که ایشون متوجه علاقتون به خودش بشه و انگیزه شما برای تغییر رو ببینه.
در مرحله بعد به شما توصیه میکنم که حتما به مشاور خانواده مراجعه کنید. رابطه شما به مرحله ای رسیده که هر رفتار اشتباه میتونه به معنی پایان رابطه باشه بنابراین احتیاج به درمان توسط یک متخصص داره. به همسرتون بگید حتی اگر قصد جدایی داره بعد از صحبت با مشاور تصمیمش رو بگیره. مشاور خانواده ابعاد مختلف رابطه شما رو بررسی میکنه. اشتباهات رفتاری هردوی شما رو بهتون میگه و سعی در اصلاح اونها میکنه.
شما باید این نکته رو درک کنید که پیشقدم شدن به معنی تسلیم شدن و زیر پا گذاشتن غرور نیست. اگر انسان فرزندش بیمار بشه منتظر نمیمونه تا همسرش برای درمانش پیشقدم بشه. اگر دید همسرش بی توجه هستش خودش اقدام میکنه تا فرزندش در امان بمونه و اتفاق بدی براش نیوفته. رابطه هم همچین حالتی داره. همسر شما حتما در وضعیت بدی قرار داره و ناراحتی های زیادی داره. بنابراین در دلجویی کردن از ایشون دریغ نکنید و برای اصلاح شرایط حتما به مشاور خانواده مراجعه کنید. روابط وقتی وارد دادگاه ها میشن حفظ اونها بسیار دشوار تر میشه به همین دلیل توصیه میکنم وقت رو هدر ندید و با همسرتون قبل از هر دادگاهی صحبت کنید.
در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.
کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
زنی که اصرار به طلاق دارد
یک نسل پیش، زنان اگر یک ازدواج ناموفق یا خشونت آمیز با همسر خود داشتند، احتمال کمی وجود داشت که به درخواست طلاق فکر کنند. درگذشته اکثر زنان ازلحاظ مالی به همسر خود وابسته بودند و از مشکلات اجتماعی طلاق میترسیدند.
امروزه اکثر زنان شاغل هستند، ازلحاظ مالی به همسر خود وابسته نیستند و دیگر از تبعات اجتماعی طلاق نمیترسند. زنان تحصیلکردهتر و توانمندتر هستند بهگونهای که مانع پذیرش سوءاستفاده شوهر یا ازدواجی که نیازهای عاطفی و روانی آنها را برآورده نمیکند میشوند. در این مقاله از سایت مشاوره باما به 6 دلیل طلاق از طرف زن می پردازیم:
طلاق از طرف زن به خاطر رهایی از یک ازدواج ناموفق
دیگر خوشبختی یک زن به اینکه او ازدواج کرده است یا خیر بستگی ندارد. زمانی زن ها فکر میکردند برای اینکه خوشحال و خوشبخت باشند باید ازدواج کنند، چنین طرز تفکری باعث شد زنان به این باور برسند که یک ازدواج هرچقدر هم عذابآور باشد قابلتحمل است. آن روزها دیگر به پایان رسیده است و اکثر زنان بهجای مقابله با فشارهای ناشی از یک ازدواج اشتباه تصمیم به طلاق میگیرند.
برخی زنان خیلی زود در برابر مشکلات زندگی تسلیم میشوند. برخی تلاش میکنند تا راه حل اختلافات زناشویی در ازدواج خود را پیدا کنند و درنهایت اگر یک زن احساس کند دیگر نمیتواند با فشارهای ناشی از ازدواج ناموفق خود مقابله کند، برای درخواست طلاق و جدایی از شوهر دچار شک و تردید نخواهد شد.
طلاق از طرف زن به خاطر دست بزن شوهر
امروزه کمتر احتمال دارد زنان در یک ازدواج همراه با خشونت خانگی صبوری کنند. درگذشته یک زن حق انتخاب دیگری جز ماندن و تحمل رفتار خشونت آمیز و دست بزن شوهر را نداشت. او ازلحاظ مالی به شوهر خود وابسته و کاملاً تحت کنترل او بود و هیچ اختیاری از خود برای متارکه نداشت.
امروزه راههای زیادی برای مقابله با قربانیان خشونت خانگی همسر وجود دارد. همچنین قوانین طلاق توافقی گریز از ازدواجی که در آن خشونت علیه زن وجود دارد را برای کسانی که ازلحاظ مالی به شوهر خود وابسته اند را آسانتر میکند.
طلاق از طرف زن بخاطر عدم وابستگی مالی به شوهر
در جامعه امروزی، بسیاری از زنان دارای شغل و مهارتی برای کسب درآمد هستند. حتی مادران خانهدار نیز تحصیلات دانشگاهی و مهارتهایی دارند که قابلعرضه در بازار باشد تا اگر زمانی مجبور به طلاق شدند ازلحاظ مالی به خود متکی باشند. درنتیجه به علت استقلال مالی زن، طلاق گرفتن برای زنان تصمیمی آسان است.
یک زن شاغل در مورد اینکه چگونه در زندگی بعد از طلاق میخواهد به خود متکی باشد نگرانی ندارد. با توجه به این موضوع، استرس و اضطراب بعد از طلاق نیز کاهش مییابد. امروزه زن به توانایی خود برای جدایی اطمینان دارد؛زیرا به دلیل داشتن استقلال مالی دارای قدرت است.
همچنین پول به زن اعتماد به نفس لازم برای ترک همسر به دلیل رفتار خشونت آمیز را میدهد.
طلاق از طرف زن به خاطر خیانت شوهر
با توجه به استقلال مالی و افزایش مهارت و توانایی زنان امروزی، انتظارات آنها از همسر و زندگی مشترک نسبت به گذشته افزایشیافته است. یکی از توقعات زن از مرد وفاداری همسر است و امروزه زنان کمتر راضی به قبول خیانت شوهر میشوند.
امروزه زنان بهجای اینکه فقط خانهدار باشند، همراه با شوهر خود به کاری اشتغال دارند و در حل مشکلات مالی برای حفظ ازدواج و خانواده با شوهر خود شریک هستند. بیشتر زنان علاوه بر نگرانی درباره مشاغل حرفهای خود، وظیفه پرورش و تربیت فرزندان را نیز بر عهده دارند.
وقتی زن خیانت شوهر خود را میبینند،کمتر مایل است چنین رفتارهایی از همسر خود را در دنیایی که برابری حقوق زن و مرد را به رسمیت میشمارد قبول کند. به چه دلیل آنها باید بهتنهایی تلاش زیادی جهت حفظ ازدواج و نجات زندگی مشترک انجام دهند درحالیکه پاداش تمام تلاششان خیانت به همسر است.
انتظارات زن از شوهر بهخوبی برآورده نمیشود
یک نسل پیش، زنان برای اینکه یک زن خوب برای شوهر و مادری دلسوز برای تربیت فرزندان باشند نیاز به حمایت و پشتیبانی شوهر داشتند.
زنان درگذشته حاضر بودند برای حفظ ازدواج و نجات زندگی مشترک از نیازهای خود چشمپوشی کنند اما امروزه زنان برای رسیدن به خواستههای خود و حل اختلافات زناشویی و مشکلات زندگی تلاش میکنند. همچنین امروزه زنان در ازدواج به دنبال یک رابطه صمیمی با همسر خود هستند.
آنها در ازدواج انتظار رابطه زناشویی همراه با عشق و محبت را دارند و میخواهند همسر شان به همان اندازهای که برای رسیدن به خواستههای خود تلاش میکند در رسیدن اهداف زندگی مشترک نیز تلاش کند.
حال مشکل چیست؟ همچنان بعضی از مردان همسر خود را “یک زن ضعیف”میدانند درحالیکه اکثر زنان از پذیرش چنین نقشهایی خوششان نمیآید.
طلاق از طرف زن به خاطر از دست دادن هویت در زندگی
بعضی از زنان زمان زیادی برای رشد و تربیت فرزندان و کمک به شوهر در رسیدن به موقعیت شغلی مناسب و علایق آنها صرف میکنند بهگونهای که از اهداف گذشته خود چشمپوشی و فراموش میکنند که چه کسی هستند و از زندگی چه میخواهند.
برای یک زن غیرعادی نیست که به سمت بحران میانسالی برود. او شروع به پرسش درباره کیفیت زندگی گذشته خود میکند و با تعجب به خود میگوید”همه زندگی همین است؟”
به عبارتی اگر زن بعد از ازدواج با همسر خود دچار بحران هویت شود ممکن است برای کشف حقیقت زندگیاش به امید اینکه بفهمد چه کسی است و از زندگیاش چه چیزی میخواهد تصمیم به طلاق می گیرند.
دلایل زیادی برای طلاق زن وجود دارد. اینکه زن به دنبال خوشبختی خودش است یا میخواهد از ازدواج خشونت آمیز یا از بحران میانسالیاش فرار کند اما به عقیده روانشناسان، از مهمترین دلایل طلاق زنان حس جدیدی از توانمندسازی و قدرت در زنان است. زنان خود را با مردان برابر میدانند و برخی از ازدواج ها بهجای تقویت حس قدرت در زنان، این احساس را تضعیف می کنند.
البته به خاطر داشته باشید، اگرچه تصمیم به طلاق زن برای جدایی از شوهر آسانتر از گذشته شده است و زنان به احساس ترس از طلاق و عواقب حاصل از آن کمتر توجه میکنند. اما تحقیقات روانشناسی نشان داده، بسیاری از زنان بعد از طلاق احساس پشیمانی و افسردگی می کنند.
شاید بهتر است قبل از اقدام به طلاق با یک مشاور خانواده خوب مشورت کنید. گاهی مشکلات زندگی مشترک و اختلاف با همسر از طریق گفتگو و تقویت مهارت های ارتباطی به آسانی قابل حل است.
سلام من و شوهرم دوسال هست که با هم ازدواج کردیم و یه دختر ۴ ماهه داریم اوایل زندگی خوبی داشتیم ولی الان دو سه ماه هست که فقط میگع میخوام طلاقتت بدم و زن دیگه ای بگیرم لطفا راهنماییم کنید که چکار کنم
باسلام وقتتون بخیر.من29سالمه۸ساله ازدواج کردم دوتابچه دارم دخترم۷ساله پسرم۱ساله.هردو ازدواج دوممونه هنوزم که هنوزه علت طلاق زنشونمیدونم.خونواده شوهرم تاالان اذیتم میکردن الان۶ماهه رفت وآمدنداریم مغزشوهرمومیخورن که زنت نمیزاره .هی میگن کاری بکن جون ب لب بیادبدون مهریه طلاق بگیره بره.بدون اینکه به من بگه ۲ساله مشروب میخورده ومن خبری نداشتم هی کتکم میزنه.مشروبومیخوره میخوادلخت مادرزادمیشینه جلوبچه۷ساله دختر.میخوام طلاق بگیرم میشه راهنماییم کنین ممنونم.
سلام من خانم ۳۰ ساله هستم ۱۵ساله ازدواج کردم یه پسر ۶ ساله دارم و یه بچه که حاملم و جنسیتش مشخص نشده هنوز همسرم پسر خالم هست من تو خانواده ۳ نفره بزرگ شدم و همسرم ۱۱ نفره که کوچکترین فرزند خانواده هست من در تو این همه سال جز احترام به همسرم و خانوادش چیزی کم نذاشتم تحقیرم کردن تهمت زدن گفتم به دامادمون چشم داری ازش حامله ای قهر کردم. برا طلاق دوباره برگشتیم چون دامادشون همین پدر منه و اصلا ازش خوشم نمیاد چون خیلی چشم چرونه هر تهمتی زدن به جون خریدم مادرم گفت عیبی نداره بچه دار بشی درست میشه بچه دار شدم درست نشد که هیچ بدتر هم شد دخالتهای خانوادش تا حدی زیاده که پسر خواهر شوهرتان باید تصمیم بگیرن من کجا برم چی بپوشم با کی حرف بزنم یه بار دخترش برگشت گفت تو کلفت مایی چرا میزاری ظرفا بمونه دختر ۱۳ ساله اگه کنارش حرفی نزنن چرا باید منو ک هر ۶ماه یه بار اونم در حد یه ساعت میبینه این حرفم بیاد بزنه چرا باید بگه کم عقل دزد. جنده در حالی که همش تهمته فقط. گفتم بچه دوم بیارم بلکه مثل داداشش اینم سر به راه شد ولی اونا درست شدن این بدتر شد خواهرش دوروزه گفته باید زنتو طلاق بدی بچه رو سقط کنی اینم گفته چشم دوروزه میگه یا میری خونه پدرت برا طلاق اقدام میکنی و بچه رو میندازی یا من خودمو میکشم منم زنگ زدم خواهر برادراش گفتم گریه کردم به بچم رحم کنن ولی انگار ن انگار بهش گفتم بریم اسناد رسمی اول بگو چرا طلاقم میدی مهریمو تمام میدی بعد رفتن من بهم تهمت نمیزنی من برم میگه از نظر من این زندگی تموم شده من نمیخوامت دیگه الان نمیدونم چیکار کنم بچمو دوست دارم نمیخوام سقط بشه دوروزه همش گریه میکنم فشارم بالا پایین میشه درد میکشم خیانت کرد اومد گفت فلان کارو کردم با فلانی بودم دوروز قهر ک
یکماهه زندگی با همسرم به جدایی رسیده و پدرشوهرم تصمیم گرفته که ما باید جدا بشیم چیکار کنم که بتونم بد همسرم برگردیم به زندگی
فقط کافیه حرفاشو انجام بدین نتیجه خوبی میگیرین ♥️
سلام وقت بخیر خانم۳۲ساله دوفرزند۳و۱ساله دارم سریع عصبانی میشم باهمسر و مادرشون دعواکردم سرمساعل مالی و بین همه اقوام پخش شد یکماهه بدون بچه ها خونه پدرمم و اجازه نمیدن بچه هام ببینم منم برااینکه میترسم همسرم منو تنهابزاره سمت حضانت نرفتم..گاهی بهش پیام میدم میگم من پشیمونم سعی در اصلاح خودم دارم ایشون راضی نمیسن و میگن ابرومونو بردی و کلاعصبی هستی من با تو پیشرفت نمیکنم و میگه طلاق میخام..ازمادرشم عذرخواستم و اونم هرچه باهاش صحبت میکنه رصایت نمیده همه بزرگترافامیلم رفتن قبول نکرده من همسرو بچه هامو خیلی دوستدارم نمیخوام جداشم راهنمایی میفرمایید
سلام من حدود16ساله ازدواج کردم. سنم 48 سالمه ودارای دوفرزندهستم 18و16 هردوپسرهستن چندسال سرایداربودم مدتی ازسرایداری بیرون امدم وبه کارگری مشغول شدم چندروزی کارم نگرفت وخانمم رفت سرکارسیرابی چندسال خوب بودتا یک روزبه من گفت همکارم به بچه ها کمک میکنه بیادعوتش کنیم قبول کردم وتعیی غذابرایش فراهم کرداورامسل برادرمیدانست چندروزی گذشت من که حرف این اقارامبزدم به من ناسزامیگفت یک روزتاقتم تمام شدبه دوستش گفتم دیگه خونم نیا چون میامدخونم بامن وخانمم قلیان میوی میکشید یک روزامدرویم چاقون کشیدمن گفتم خوانم نیا حرف زشت زدخانمم میگه اونوبرام مشقه قراردادی ابررویم رابردی درصورتیکدخودش دعوتش کردمنودادگاه کشوند باهم زدوخوردی کردیم مشکل مگرین هم دارد اروقتیک این اقاواردزندگیم شد زندگیم به هم خورد2 سال است عاشتی نمیکندبزرگان فرستادم میگه ابرویم رابرداگربعد16 سال مردقریبرخونش نمیاوردزندگیش به هم نمی خوردمیگه توبه قران قسم خوردی حالاتورنمی خواهمدوسالهایش راباخودبردازمن نفقه هم مگیردنمیدونم چکارکنم برگردعاشق خانمم هستم
سلام .. منو شوهرم ۶ساله ک ازدواج کردیم..الان یک بچه ی یک ساله و نیمه داریم.. منو دوستم چن شب پیش داشتیم باهم درمورد گذشته حرف میزدیم من از رابطه هام گفته بودم .. رابطه جنسی وهمه چی.. اون موقع متاهل بودم ولی بچه نداشتیم از قبل بچمون من ب زندگی برگشتم وقتی اون کارارو میکردم ک قرص ترامادول و زولپیدم میخوردمو حالم دست خودم نبود نمیفهمیدم چیکار میکنم الان سه ساله ک من ن قرص میخورم ن کاری میکنم شوهرم چتامونو دیده و الان دادخواست طلاق داده. من زندگیمو شوهرمو بچمو دوسدارم نمیخام خراب بشه.. چیکار کنم
سلام خوبید من باهمسرم مشکل ومشاجره سرهرحرفی که باهم میزنیم داریم بعد به هم توهین میکنیم و ایشون شروع میکنه به فحش دادن بعضی مواقع بحث بالا میگیره همسرم زود عصبانی میشه میگیره منو کتک میزنه و میگه نمیخواهم باتوباشم الان هم ازاین ناراحتم گفته میخواد طلاقم بده چیکار کنم منصرف بشه ومن دوتا بچه کوچیک دارم راهنماییم کنید ممنون
من با خانمم 12ساله ازدواج کردیم و یک پسر و دختر دوقلو داریم. الان چند ساله خانمم نسبت به من سرد شده و هی میگه منو طلاق بده
دلیلشو نمیدونم میگه میخام تنها باشم. ناگفته نماند که در سنین پایین ازدواج کرده و از این موضوع ناراحته
سلام وقت بخیر همسرم بعد از ۲۵سال زندگی مشترک ودو فرزند پسر ودختر ۹ساله تقاضای طلاق داد زندگی خوبی داشتیم یکباره ۲۸ماه پیش تصمیم به اینکار گرفت طلاق شان هم از طرف دادگاه رد شد من همسر وفرزندان را دوست دارم وطی ۲۸ ماه تلاش زیادی برای برگرداندن همسرم کردم اما مورد قبول قرار نگرفت لطفا اگر کمکی در این رابطه میتوانیدراهنمایی بفرمایید
سلام وقت بخیر چه باعث شد شوهریت تصمیم به طلاق بگیرد
آیا خیانت کردی یا همیشه دروغ میگفتی یا ولخرج بودی یا مغه دعوا کردن زیاد روی اعصابش فشار میاوردی یا با مادر پدر شوهریش رابطه خوبی نداشتی بد رفتار میکردی تو چی کار کردی تا از تو رنجیدن شده