خانه / پرسش و پاسخ مشکلات زن و شوهر / شوهرم دست بزن داره خسته شدم|مرد بددهن که دست بزن داره همش دعوامیکنه

شوهرم دست بزن داره خسته شدم|مرد بددهن که دست بزن داره همش دعوامیکنه

من و همسرم زندگی عاشقانه و ارومی داریم حدود 3 سال هست ازدواج کردیم هردو تحصیل کرده و منطقی و از یه سطح خانواده هستیم… ولی این اواخر وقتی خواسته ای از شوهرم دارم خیلی بد بیان میکنم(فکر میکنم اون رودربایسی اول ازدواج ازیادم رفته)شوهرم هم وحشتناک روحیه لجبازی داره که تا میام گله کنم و ناراحتیم بگم سعی واسه اروم کردن من نداره و برعکس میخواد بگه من هرکار دلم بخواد میکنم به تو ربط نداره تو نمیتونی واسه من تصمیم بگیری و در آخر ناخودآگاه من شروع به بی احترامی میکنم که همیشه بی احترامی از سمت خودم شروع میشه چون وقتی اینجور جوابم میدن خیلی ناراحت میشم.. و یکبار قهر کردم خونه مادرم رفتم بخاطر اشکا مادرم و ترسش از پاشیده شدن زندگیم و نصیحتا داداشم که شما عاقلید حرف بزنید بی آبرو درنیارید برگشتم.. و چند دفعه بعد کتک‌کاری وسایلام جمع کردم که واقعا از پیشش برم سعی کرد ارومم کنه و معذرت خواهی می‌کرد و واقعا از کتک زدنم پشیمون میشد…. چند دفعه چون خودم قبول دارم من باعث و بانی شروع دعوا و بی احترامی هستم سریع کوتاه میام و آشتی میکنم باهاش حتی واسه اینهمه کبودی و خون مردگی روی بدنم پزشک قانونی نمیرم چون خودم میدونم شوهرم ارومه طرز رفتار من باعث این قضایا میشه… ولی این چند بحث آخر هم روحیه لجبازی وغرورش وهم دستش واسه کتک زدن من خیلی افراطی شده و فهمیدم باید با شخص سومی یه قولای بهم بدیم

شوهرم دست بزن داره خسته شدم 

بنده خانمی ۳۱ ساله و متاهل هستم و ۱۳ سال هست که ازدواج کردم و دو فرزند پسر دارم اما همسرم بد دهان و دست به زن دارند و ایشون از نظر عاطفی خیلی سرد رفتار می کنند و من از دست همسرم خسته شدم حتی احساس می کنم افسردگی گرفتم و به طلاق از ایشون فکر می کنم والان با آقایی که همسرشون رو طلاق دادن آشنا شدم و ایشون بنده رو دوست دارند من هم ایشون می خواستم کمکم کنید تا تصمیم بگیرم چیکار کنم ممنون میشم راهنماییم کنید.

میخوام از شوهرم طلاق بگیرم دست بزن داره

شوهرم بددهن دست زدن دارد و بعد از چند هفته جدای معذرت خواست و التماس کرد که به او چانس دوباره بدهم و او این کار ها را تکرار نخواهد کرد.و چون من دلم برایش سوخت و بخشیدمش و خانه دوباره آمد. اما چند وقت بعد شروع کرده به دشنام دادن بچه ها و دروغ گفتن و عصبانی شدن بدون دلیل و مرا مقصر همه چیز می‌داند. نمی دانم چه کار کنم. از طلاق و جدای ترس دارم بخاطر بچه ها و او یک کاری با خودش خواهد کرد. اگر بگویم من دیگر نمی خواهم با تو زندگی کنم، میترس که در آینده عذاب وجدان شوم و بگویم ای کاش کوشش زیادتر میکردم. اگر جدا نشویم همین شکل ادامه دارد‌. تا وقتی ما چیزی نگویم همه چیز خوب است اگر نظری دیگر داشتیم و یا شوهرم را متوجه اشتباهات اش کردیم. او انفجار می‌کند و عصبانی می‌شود. و همیشه من و بچه ها را مقصر می‌داند. نمی دانم چه کار کنم?
پاسخ مشاور به سوال ” طلاق از شوهر بداخلاق که دست بزن دارد”
زندگی با شوهر بد اخلاق که دست بزن دارد، شوهری که بددهن است و فحاشی می کند بسیار سخت و برای هر زنی غیر قابل تحمل است.
زنان بسیاری به خاطر بداخلاقی شوهر طلاق می گیرند. شما در تجربه چنین احساسی تنها نیستید. مشکل اصلی زنان در برخورد با شوهر بداخلاق، نداشتن مهارت مقابله با احساسات است. آنچه در مطالب خود بیان نمودید، حاکی از سردرگمی و عدم تعادل احساسی شما دارد.
به عبارتی، شما مشکل را مشاهده می کنید اما به خاطر نداشتن مهارت مقابله با احساسات، قادر به گرفتن تصمیم درستی برای ادامه زندگی نیستید.
هیچ انسانی نمی تواند برای یک مدت طولانی اذیت و آزار روانی از طرف شوهر خود را تحمل کند. او به مرور افسرده می شود، مشکلات روحی و جسمی پیدا می کند.
بنابراین برای حفظ سلامت روانی و سلامت جسمی خود باید خیلی زود تکلیف این رابطه را مشخص کنید.
هدف از ازدواج اسارت نیست. در یک رابطه سالم، زن و مرد خوشبخت به خواسته های هم توجه می کنند، به نظرات هم احترام می گذارند، از طریق گفتگو با همسر احساسات خود را بدون ترس و استرس بیان می کنند.
بنابراین تکلیف این رابطه کاملا مشخص است و شما بیش از حد درگیر احساسات و افکار منفی شده اید.
شما قطعا باید روی مهارت مقابله با احساسات خود کار کنید، دلایل کمبود عزت نفس را پیدا و بر روی تقویت عزت نفس خود کار کنید. وقتی از درون احساس قدرت کردید، آنگاه بدون ترس و نگرانی همسر خود را به گفتگو دعوت می کنید.
یک گفتگوی کاملا جدی و دوستانه. اگر شوهر شما اراده کافی برای تغییر رفتار داشت، یعنی حاضر بود برای حفظ رابطه و برای از دست ندادن شما، روی رفتارهای بدش کار کند و بداخلاقی خود را اصلاح کند، می توان به ادامه زندگی مشترک امید داشت.
تا زمانیکه شوهر شما انگیزه و اراده لازم برای حل اختلافات از طریق گفتگو و شنیدن خواسته ها و انتظارات شما در رابطه نداشت، تصییم شما برای طلاق باید جدی باشد.
با سپاس

شوهرم دست بزن داره چکار کنم؟

چندروز پیش حرف میزدیم چون شوهرم دست بزن داره و بد دهنه گفتم بشینم باهاش با ارامش حرف بزنم شاید مشکلش حل شه. فهمیدم از حرفاش چون جثه ی ریزی داره و داشته تو بچگی خیلی بهش زور گفتن حقشو خوردن بهش اهمیت ندادن.حالا موندم چکار کنم؟ چکاری از دست من برمیاد انجام بدم براش؟ تا درست شه و زندگیم خوب شه.

دوست عزیز سلام

خیلی خوبه که با همسرتان بالغانه صحبت کردید و بدون اینکه او را قضاوت کنید پای صحبت های او نشستید. همسر شما به چنین همسری که به حرف هایش گوش کند نیاز دارد. معمولا افرادی که دست بزن دارند میخواهند ثابت کنند افراد قدرت مندی هستند. اگر شوهر شما قدرت را در جای دیگر پیدا کند دیگر احتیاجی به زور و بازو ندارد.

به نظر میاد همسر شما می‌خواهد انتقام همه کسانی که در بچگی به او زور گفته است را از شما بگیرد. خشم‌هایی که سرکوب شده است و حالا با هر اتفاق کوچکی ممکن است فعال شود؛ اما دیگر تاب اینکه بخواهد در نقش قربانی فرو برود را ندارد و به‌صورت افراطی مظلوم بودنش را در دوران کودکی این‌گونه پاسخ می‌دهد. می‌فهمم که رفتارهای همسرتان ا اصلاً قابل‌پذیرش نیست و شما را آزار می‌دهد؛ اما همان‌طور که خودتان اشاره کردید، این ناشی از یک آسیب است.

برای چنین فردی همین که شما را محرم خودش دانسته و برایتان از گذشته‌اش و ضعف هاش گفته است قدم بسیار بزرگی است. او با چنین کاری می‌خواهد به شما نشان دهد که چقدر در کنارتان احساس امنیت می‌کند. او در حقیقت یک منبع امنیت پیدا کرده است که می‌تواند خشم‌هایش را بروز دهد؛ البته ما نمی‌توانیم به ایشان اجازه خشونت دهیم و به‌هیچ‌عنوان خشونت فیزیکی و کلامی ایشان قابل‌پذیرش نیست.

هدف من توجیه رفتار ایشان نیست؛ اما می‌خواهم شما بعد دیگر این قضیه را ببیند. خشونت همسر شما به معنا اینکه شما را دوست ندارد نیست؛ اما آیا شما باید این شرایط را تحمل کنید؟ قطعاً خیر شما به‌هیچ‌عنوان نباید اجازه دهید که دست روی شما بلند کند. سعی کنید نقش‌های یک همسر همراه و شنونده را اجرا کنید؛ اما زمانی که خشونت اتفاق می‌افتد باید بتوانید جلوی او بایستید و با لحن قاطعانه بگویید تو حق نداری دست روی من بلند کنی.

می‌دانم خیلی سخت است که فرد نقش خود را عوض کند و حتی ممکن است برای همسرتان غیرقابل‌باور باشد و شما را جدی نگیرد. اگر تکرار شد می‌توانید بگویید تو حق نداری دست روی من بلند کنی وگرنه میرم شکایت می‌کنم و اگر تکرار شد باید حتماً بروید و شکایت کنید. چیزی که بسیار مهم است لحن شماست. اگر فکر می‌کنید نمی‌توانید در برابر کتک کاری و دست بزن شوهر خود قاطع باشید و می‌ترسید باید جلوی آینه تمرین کنید با صدای بلند و قاطع تمرین کنید.

راه حلی که بتواند به شما و همسرتان برای ارتباط مؤثر کمک کند: در هفته  به‌نوبت یکبار شما و یکبار همسرتان باید روبه هم بنشینید و به مدت 15 دقیقه از احساسات و ناراحتی‌های خود صحبت کنید. طرف مقابل فقط باید شنونده باشد و به دنبال اثبات یا دفاع نباشد. مثلاً به همسرتان بگویید که چقدر برایتان ناراحت‌کننده است که با خواهر و مادرت آن‌قدر خوب می‌توانی برخورد کنی؛ اما با من جور دیگه ای رفتار می‌کنی.

همسر شما حتماً پاسخی دارد و شاید بخواهد اشتباهات شمارا به روی شما بیاورد؛ اما فقط باید گوش بدهد و سعی کند شما را درک کند. اگر می‌خواهید جوابی بدهیم باید دو روز بعد این کار را انجام دهید که هر دویتان به‌خوبی فکر کرده باشید و آرام‌تر شده باشید.

مراجعه به روانشناس یا مشاور می‌تواند در بهبود رابطه شما بسیار مؤثر باشد.

گلسا بمانیان

کارشناسی ارشد مشاوره خانواده

من سه سال نامزدم فقط اوایل نامزدیمون خیلی خوب بود. تقریبا دو ماه بعد از نامزدی همسرم خیلی بد شد یعنی نامزدم هم دست بزن دارد هم بددهنی میکرد تا الان. این که من واقعا فردی که میخام نیست الان خیلی حس بدی به شوهرم دارم تقریبا یک هفته ای میشه که دارم به طلاق فکر میکنم.

نامزدم خوبه ها مثلاً هرچی میخام برام فراهم میکنه ولی چه فایده اخلاق شوهرم بده هم دست بزن داره هم بد دهنه منم فردی نیستم که این اخلاق بد شوهرم رو تحمل کنم. یعنی سه سال دارم تحمل میکنم ولی واقعا دیگه نمیتونم خسته شدم. نامزدم خیلی دوستم داره دلم راضی نمیشه که طلاق بگیرم یعنی نه پای پیش دارم نه پای پس نه میتونم باهاش زندگی کنم نه میتونم طلاق بگیرم.

یعنی گیج موندم نمی‌دونم چجوری بهش احساسمو بگم یعنی اگه بگم فحاشی می‌کنه همه چیو میزنه بهم من دوست دارم توافقی همه چی تموم بشه.

پاسخ مشاور به سوال ” طلاق از مرد بد دهن ” 

دوست عزیز سلام می‌فهمم چقدر سخت است در رابطه‌ای باشید که برایتان ارزشمند باشد؛ اما احساس خوشحالی و رضایت نداشته باشید. این‌طور که به نظر می‌آید همسرتان شما را خیلی دوست دارد؛ اما مسلماً حق اینکه به شما توهین کند را ندارد. به نظر می‌آید بددهنی و دست بزن داشتن برای همسر شما بسیار کارکرد داشته است؛ یعنی شما بدون اینکه خودتان بخواهید این موضوع را تقویت کردید. یعنی زمانی که این اتفاق می‌افتد می‌ترسید و حتی ممکن است خواسته‌ای داشته باشد و در این مواقع خواسته‌اش را برآورده کنید. شما باید روی جرئت‌ورزی خودتان کار کنید. شما حق این را دارید که یک تعامل مثبت و عاری از هرگونه خشونت با همسرتان داشته باشید.

چگونگی ارتباط با همسر

مقابله با احساسات در رفتار با بد دهنی شوهر

  • مه‌آلود کردن: درصورتی‌که دیگران به شیوه‌های بازی‌دادن یا پرخاشگرانه رفتار می‌کنند، مه‌آلود کردن یک فنِ سودمند است. به‌جای اینکه شما هم بحث کنید. در مه‌آلود کردن هدفتان این است که یک پاسخ حداقلی و آرام بدهید، به‌طوری که از جملاتی استفاده کنید که دفاعی نیست؛ ولی آشتی دهنده هستند و هم‌زمان با خواسته‌های فرد مقابل نیز موافق نیستند. مه‌آلود کردن یعنی موافق‌بودن با هرگونه حقیقتی که می‌تواند در جملات باشد، حتی اگر انتقادی باشند. وقتی به شیوه‌های منتظره پاسخ ندهید، یعنی به شیوه‌های دفاعی یا جدلی پاسخ ندهید، شخص مقابل از مقابله و بحث منصرف می‌شود چرا که به تأثیر مطلوب خود دست نیافته است. وقتی فضای مکالمه شدت و تنش خود را از دست داد، می‌تواند به طور معقول‌تری بحث کرد. به این دلیل به این فن مه‌آلود کردن می‌گوییم که فرد مثل یک “دیواری از مه” رفتار می‌کند که جدل‌ها به درون آن پرت می‌شوند؛ اما بازنمی‌گردند. یک مثال در مقابله با بددهنی شوهر: همیشه دیر می‌کنی و منو چشم‌انتظار می گذاری. به‌جای اینکه تلاش کنید برای اینکه ثابت کنید این‌گونه نیست. به‌صورت کوتاه و مختصر پاسخ دهید مثلاً: اصلاً دوست ندارم این اتفاق بیفتد به نظر میاد دیر کردم من تورو خیلی عصبانی میکنه.
  • روش پافشاری: این روش یعنی چیزی که می‌خواهید را بارهاوبارها تکرار کنید، بدون اینکه لحن صدای خود را بالا ببرید، عصبانی شوید، ناراحت شوید، یا با مسائل جانبی درگیر شوید. مثلاً با قاطعیت حتی شده بارها تکرار کنید: تو حق نداری دست روی من بلند کنی یا به من بددهنی کنی من توی این زندگی احتیاج به آرامش دارم اگر چیزی ناراحتت کرده میتونیم با هم صحبت کنیم.
  • پرس‌وجوی مثبت: پرس‌وجوی مثبت یک فن ساده برای برخورد با نظرات مثبت دیگران مانند تحسین و ستایش است. درصورتی‌که کسی از شما تعریف می‌کند آن را با آغوش باز بپذیرید. برای مثال: شما در ارتباط با آدم خیلی خوب عمل می‌کنید. به‌جای اینکه برای مثال بگویید نه بابا این حرف‌ها چیه، بگویید: بله همین‌طور است من از ارتباط با اطرافیانم لذت می‌برم.
  • پرس‌وجوی منفی: راهی برای پاسخ به انتقادات یا بددهنی همسر است. باید این موضوع را در نظر بگیرید هرکس می‌تواند نظری داشته باشد انتقاد دیگران به معنای بد بودن شما نیست. مثلاً همسرتان می‌گوید امروز اصلاً خوشگل نشدی. می‌توانید بگویید: راستش خودم خیلی آرایشم و دوست داشتم به نظرت چرا چنین فکری داری؟
  • در مقابله با بد دهنی شوهر نه قاطع بگویید: در مورد چیزهایی که درست می‌دانید نه قاطع بگویید و روی آن بایستید و از چیزی نترسید.

بنابراین، مطمئن باشید اگر جلوی بددهنی شوهرتان را بگیرید مطمئن باشد به‌مرور اختلافات شما کم‌رنگ‌تر می‌شود. اما مستلزم این است که به او جایگزین ارائه دهید: یعنی سعی کنید:

  • 1- شنونده احساساتش باشید.
  • 2- به او توجه و محبت کنید.
  • 3- او را درک کنید.
  • 4- با او قاطع و جدی درباره مسائلی که آزارتان می‌دهد صحبت کنید.
  • 5- نقش خود را در ایجاد دعوای زن و شوهر پیدا کنید و رفتارهایتان را بررسی کنید.

86 دیدگاه

  1. باعرض سلام وخسته نباشید خانمی هستم ۵۰ساله همسرم ازاول زندگی بددهن و دست بزن داشت که مرتبا قهرمیکردم و بخاطر دوفرزندم برمیگشتم وزندگی رو ادامه دادم آدم خیلی احساسی هستم جدیدا عروس دارم ایشون خیلی به عروسش احترام میزاره کاراش خیلی برا همسرم مهم میاد ایشونم همسرم رو خیلی تحویل میگیره واین کارای عروس باعث شده که من بدبین بشم و مرتب بابت عروس دعوا وکتک کاری داریم دیگه خسته شدم نمی پذیره که بعضی ازکاراش اشتباه هست همش میگه تو حساسی دیگه تحمل این زندگی خیلی برام سخته میخوام جدابشم ازطرفی هم زندگیمو همسرمو خیلی دوس دارم لطفا راهنمایی بفرمایید باتشکر

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما از ابتدا باید محدودیت ها را مشخص می کردید. مثلاً در رابطه ما بی احترامی به همدیگر ممنوع است. هر دو طرف باید خشم خود را کنترل کنیم و اجازه ندهیم تا بی حرمتی به این حد برسد که بخواهیم به همدیگر آسیب بزنیم. در مقابل رفتار همسرتان قاطع نبودید و هر بار قهر کردید و با این کار، امنیت و آرامش را از کودکان خود سلب کردید. البته نا گفته نماند دعواهای شما هم احساس امنیت را از از خانواده سلب می کرده است.
      اما گفتید رفتار همسرتان با عروس تان کاملا متفاوت است. همسر شما فردی بوده که در کودکی محبت بی قید و شرط دریافت نکرده، بنابراین جای عشق و تحسین را اشتباه می گیرد، احساس می کند اگر مورد تحسین قرار بگیرد، همان عشق و محبت را دریافت کرده است. عروس شما عضو جدید خانواده است. همسر شما دوست دارد در مقابل ایشان دیده شود.
      از طرف دیگر عروس هم دوست دارد دیده شود، می خواهد جایگاه خودش را در خانواده شما پیدا کند و مورد پذیرش قرار گیرد.
      شما که رفتار متفاوت همسرتان را می بینید، برآشفته می شوید، فکر می کنید این دو نفر سر و سری با هم دارند. اما اگر در رفتارهای همسرتان در قبال افراد جدید دقت کنید، متوجه خواهید شد در قبال همه افراد جدید و بخصوص آنهایی که فکر کند آدم حسابی هستند ، همین گونه است.

  2. همسرم بسیار بددهن،پرخاشگر و عصبیه و پسرمونو می زنه و بدذفتاری می کنه و مدام می گه مشکلی نداره مشکل از شماهاست و قبول نمی کنه بریم مشاوره نمی دونم چیکار کنم همش تنش و دعوا تو خونه داریم و پسرم واقعا داره آسیب می بینه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      در یک رابطه زناشویی سالم شش نیاز زیر برآورده می شوند.
      ۱. نیاز به دلبستگی ایمن: دو طرف همدیگر را دوست دارند ، به همدیگر احترام می گذارند، مورد پذیرش همدیگر هستند ، به همدیگر اعتماد دارند و در کنار همدیگر احساس امنیت می کنند.
      ۲. خودگردانی ، کفایت و هویت: هر دو طرف هویت مستقلی دارند، از پس کارهای خود بر می آیند و دو طرف به استقلال همدیگر احترام می گذارند. مثلاً در کارهای شخصی همدیگر دخالت نمی کنند.
      ۳. آزادی در بیان نیازها و هیجانات سالم: دو طرف راحت و آزادانه می توانند در کنار هم از احساسات و نیازهای خودشان بگویند.
      ۴. محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری: دو طرف برای همدیگر قوانین و محدودیت هایی دارند. مثلاً به خانواده های همدیگر توهین یا بی احترامی نمی کنند. اگر یک طرف قرار بوده است کاری انجام دهد، اما به موقع نتوانسته است انجام دهد، طرف مقابل خشم خود را کنترل می کند و برآشفته نمی شود، مثلاً بنا بر دلایلی غذا به موقع آماده نشده است، طرف مقابل باید خویشتن داری کند. یا آقا قرار بوده خریدی انجام دهد، اما نتوانسته است آن روز انجام دهد، خانم باید جلو خودش را بگیرد و عصبانی نشود، خودش را جای طرف بگذارد که در این شرایط ممکن بود برای هر کسی این اتفاق بیفتد.
      ۶. دو طرف رابطه جنسی رضایت بخشی دارند.
      همسر شما در خانواده ای بزرگ شده بوده است که یک یا چند مورد از پنج نیاز اول که در بالا آمده است، در ارتباط با والدینش برآورده نشده است. یا در کودکی تجربه آسیب زایی از سر گذرانده است ، مثلاً مورد تجاوز جنسی ، جسمی یا کلامی قرار گرفته است. احتمالا خودش هم خلق و خوی پرخاشگری داشته است. یا والدین خشنی داشته است که از آنها یاد گرفته است. و اکنون خشم هایی که از آسیب ها و نا کامی های گذشته دارد بر سر فرزند می ریزد.
      در یک فرصت آرام با همسر خود صحبت کنید و خانوادگی پیش مشاور بروید. آن کودک معصوم نباید قربانی مشکلات ایشان شود، باید چرخه های معیوب را از جایی قطع کرد.

  3. ما یک خانواده سه نفره داریم من ۲۱ سالمه همسرم ۳۶ سالشه و بچم ۹ ماهشه مشکلمون اینه ک شوهرم اصلا باهام اخلاق نداره بهم توهین میکنه ادامو در میاره … و مخصوصا ک بچه اومد اخلاقش بدتر شد منم از رفتار اخلاقش خیلی خسته شدم دیگه هم دوسش ندارم چون دلم نصبت بهش شکست تصمیم گرفتم ک ازش طلاق بگیرم حدعقل میدونم تو آرامشم فقط نگران بچم هستم ک نمیدونم چیکار کنم اگه ازش طلاق بگیرم بچمو میدن ب من آیا؟ چیجوریه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      همسر شما در کودکی نیازهایش برآورده نشده، تجارب ناخوشایند داشته است. الان مشکل شخصیتی دارد که باید درمان بگیرد. اگر حاضر نیست مراجعه کند و شما تصمیم بر جدایی دارید، برای رفع نگرانی در مورد فرزند حتما از یک متخصص حوزه حقوق کمک بگیرید.

  4. شوهرم دست به زن داره ،سریع عصبانی میشه اصلا اجازه نمیده من حرف بزنم سر کوچکترین موردی ایراد میگیره روی همه چی بهانه میاره خسته ام کرده عصبانی که میشه وسایل خونه رو میشکنه داد میزنه چندساله همینه و من هی کوتاه میام ولی فایده نداره به نظرشما طلاق بگیرم.

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      همسر شما یا در کودکی آسیب دیده، تنبیه، تحقیر و سرزنش شده و اکنون همان بلاها را سر شما می آورد. یا کودک بسیار لوسی بوده که با جیغ و داد به تمام خواسته های خود رسیده است. در موقعیت آرام بنشینید و با هم گفتگو کنید و بگویید نمی توانید به این سبک ادامه دهید و همیشه کوتاه بیایید، پس اگر زندگی برایتان مهم است، باید به فکر درمان خودتان باشید.

  5. کسی که همسرش دست به زن دارد وفش و ناسزا میگوید وبی دلیل بهانه میگیرد از یه طرفی زن جایی را ندارد برود حتی پدر و مادرش هم حمایت نمیکنن و میگویند جایی در این خانه نداری چه باید کرد؟

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      زنان امثال شما باید به خودشان اتکا کنند. از نظر قانونی مهریه و نفقه دارید. از طرف دیگر می توانید، هنری یاد بگیرید ، کسب و کاری راه بیندازید و خودتان را از زندگی خفت بار نجات دهید.

  6. سلام من یک زن افغانم وقتی 15سالم بود خانوادم منو مجبور کردن که با مرد 28 ساله ازدواج کنم من اسلن شوهرمو ندیده بودم وقتی ازدواج کرده بودم دیدمش بعد چند ماه اسلن اخلاق همدیگه مون بهم نمیخوره هر شب روز دعوا م میکرد کتکم میزد اجازه نمیداد پا مو بیرون بیزارم همیشه تو خونه بودم حتا وقتی مغازه میرفتم با پا میزد رو سرم سرم اینقدر درد میکرد که نمیتونم تحمل کنم میرفتم دوکتور خلاصه هر بار این کارو میکرد مامانم خونه مون میامد جلوی مامانم این میکرد اسلن خجالت حالش نبود هزار بار ها منو با کمربند زده یک روز درمیون کوتکم میزد به مامانم گفتم دیگه نمیتونم تحمل کنم میگفت چیکار کنم تحمل کن وقتی پیر شودین خوب میشن زندگی تون خوب میشه اگه جدا شید مردم پوشت سرت بعد میگه بلاخره 6 ماه گزشت من حامله شدم چند ماه گزشت خیلی تو خونه احساس خفگی میکردم رفتم جلوی خونه زیر درخت پیش خانما نشستم تا یکم حالم بهتر بیشه خواهر ش اینا هم پیشم بود اون روز تعطیل بود رفته بود با رفیقاش بیرون منم تنها موندم خاهرش گفتم بیرم جلوی خونه بیشنم چند دقیقه نگزشت که اومد از دستم گرفت بورد داخل خونه با کمربند تا تونست منو کتک زد خیلی حالم بد شد رفتم خونه مامانم خلاصه دوباره منو فرستاد خونه خودم با چنگ دعوا گزشت پسرم دو سالش شده الان خیلی برام سخت گزشت تا پسرم دوساله بیشه الانم من. 20 سالم شده خیلی رابطه من وشوهرم بد است خیلی کوشش میکنم خوشحالش کنم قلبشو به دست بیارم حتا وقتی از سری کار. میاد پاشو میشورم اسلن راضی نمیشه برام محل نمیزاره چهار سال میشه از ازدواج مون هنوز منو بغلش نگرفته نبوسیده خدای خیلی احساس تنهای میکنم دوستم نداره منم دوستش ندارم ولی بخاطر پسرم تحملش میکنم هر چه از دستم بر امد کردم هیچ تغیری نمیکنه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      متاسفانه شما با یک اختلال شخصیت ضد اجتماعی زندگی می کنید که بویی از همدلی و انسانیت نبرده است. شما هر چه تلاش کنید تا دل ایشان را به دست بیاورید، برق محبت در دلش روشن کنید موفق نخواهید شد، زیرا کسی که از کودکی محبت ندیده، الان هم نمی تواند پذیرای محبت شما باشد یا متقابلاً بتواند به شما محبتی بکند.
      و عجیب تر از آن خانواده شماست که شکنجه شدن شما را می بینند، اما حرف های مردم را در اولویت قرار می دهند.
      از طرف دیگر در فرهنگی زندگی می کنید که همواره شاهد جنگ و خشونت بوده است. الان با این شرایط فرزند معصومی هم دنیا آوردید و در معرض آسیب قرار دادید. الان نمی دانیم قانون شما و دولت شما چه حمایتی از زنان می کنند تا توصیه ای بکنیم.‌

  7. شوهرم خیلی بددهنه و مدام به خانواده ام توهین میکنه. دفعه پیش حتی میخواست پدرم را بزنه. اوایل اختلافات جزئی بین همسرم و خانوادم بود ولی همسرم همچی رو عقده میکنه و فحشای رکیک به خانوادم میده و انتظار داره من دفااع نکنم. دفعه پیش هم شروع به فحاشی کرد و پدرم رو که میخواست آرومش کنه داشت میزد. میخوام طلاق بگیرم دیگه حوصله توهیناشو ندارم. قول داده درست شه ولی 6 ساله همینه. دیگه دوستش ندارم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      برای همسرتان محدودیت مشخص کنید ، خانواده های ما خط قرمز ما هستند، هیچ کدام از ما نباید به خانواده های همدیگر توهین کنیم.
      از طرف دیگر همسر شما همواره به این سبک عمل کرده است. در دوران کودکی خودش تحقیر شده است و برای جبران آن الان خانواده شما را تحقیر می کند. ایشان باید از یک طرح واره درمانگر یا روانکاو کمک تخصصی دریافت کنند.

  8. همسر من ۲۴ سالشع شغل ازاد خانواد خوبی داره ولی همسر من دست بزن داره فوش میده بهم میگه واسم مهم نیسی من پدرم معتاده حس میکنم از اون یاد گرفته باش رابط پدر مادرش خوبه من مادر پدر خیلی دعوا میکردن و همش بابام خیانت میکرد منم حس میکنم همسر خیانت میکنه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما نباید ضعف های خانواده خودت را پیش همسرت عنوان می کردید. با این ضعف ها خودتان را دست کم گرفتید و اجازه دادید به شما بی احترامی کند. گفتید خانواده خوبی دارد. اما بعید است کسی که در کودکی آسیبی ندیده باشد، الان بخواهد به سبک پدر شما عمل کند، مگر اینکه هوش کافی نداشته باشد یا شخصیت بسیار تلقین پذیری داشته باشد.
      علت دیگر رفتار ایشان بی اعتمادی خود شماست، پدری داشتید خیانتکار و معتاد و اکنون می پندارید همه مردان خیانتکارند. بنابراین ممکن است وارد حریم ایشان شوید و بخواهید به شدت ایشان را کنترل کنید، متأسفانه این سبک شما ایشان را برآشفته می کند. و از شما دور می کند.

  9. حدود ۸ یا ۹سالی میشه لاقیدی ازدواج کردم که از اول نامزدی اخلاق خوبی نداشت گاها دست بزن داشت ولی اکثرا لوازم میشکست وفحش واینا و من بخاطر اینکه تو خوانودم طلاق بد بود طلاق نگرفتم خیلی هم شدیدا به مادرش وابسته بود. بعد عروسی صاحب فرزند دختر شدیم که اخلاقای آقا خوب نشد بلکه بدترم شد. بعدها فهمیدم که سیگار میکشه شدید خیلی بلاها به سرم آورد. الان باز خشونت داره و من هبچ تمایل جنسی دیگه به این آقا ندارم. بعد توهین هایی مکرر به خانوادم وخیانتش، الان بچم ۵ سالش هست پیش بچه سیگار میکشه ملاحظه رفتار اینا نداره حتی گوشی اینا میشکنه از اول اینطوری بود. یدونه وسایل سالم تو خونه نیست کلا زره پرت کرده خراب کرده و من از ترس و اضطراب یه سالی میشه دستام میلرزه، توهین و فحش و کتک کاری میکنه پیش بچه الان خودم به کنار این لچه ام کارهای اون اقارو میکنه ناراحت میشم تحمل ندارم بریدم راهنمایی کنید ممنونم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز ازدواج مهمترین امر زندگی است برای کسانی که می خواهند زندگی متاهلی را انتخاب کنند یا فرزندی داشته باشند. پس باید با دقت و ریزبینی و شناخت کامل اقدام کرد.
      الان همسری را انتخاب کردید که کودکی بسیار ناگواری داشتند و ملغمه ای از مشکلات را دارند. وابسته به مادر هستند، پرخاشگر هستند، از توهین و تحقیر خانواده ات ابایی ندارند، آسیب به مال و جانت می زنند، آسیب به فرزندت می زنند. اکنون نمی دانیم استقلال مالی داری؟ خانواده حامی داری؟ خودت را قبول داری؟ می توانی روی پای خودت بایستی؟ اگر این شرایط را داری تمام مزایای این زندگی و تمام معایب جدایی را کنار هم بگذار و تصمیم بگیر.

  10. با مرد بددهن که مرتب سرزنش واهانت میکنه باید چکارکرد؟؟؟

  11. همسرم توهین میکنه همش سرمو مشت میزنه دیگه خسته شدم اصلا بهم محبت نمیکنه

  12. شوهرم دیروز از تو خیابون نزدیک ۱۵ تا سیلی تو صورتم زد. تا خونه که رسیدیم با کمربند و کتک و مشت و لگد و….دهنم ور از خون شد و لپام ورم کرد بخاطره چی ؟ به خاطره اینکه گفتم چرا درو رو من قفل می‌کنی وقتی میری بیرون مگه من مشکل دارم اگه مشکل دارم می‌خوام برم این زندگی به درد نمیخوره. از دیشب تا الان تو تب سوختم سرم داره میترکه مادر ندارم پدرمم زن گرفته رفته. قلبم داره از درد ذوب میشهههه چشمام از گریه دیگه جایی رو نمی‌بینه گلوم از بس خون آوردم بالا میسوزه و صدام در نمیاد. دلم مرگ میخواد فقط مرگ می‌خوام با قرص خودکشی کنم چون چیزای دیگه میترسم بدنم صدمه ببینه و زنده بمونم و بی فایده باشه. صورتم شدید ورم کرده نزدیک ۳۰ ۴۰ تا سیلی زد تو صورتم و با کمربند و دستای نفرت انگیزش هم بدنمو. آنقدر زیر مشت و لگد گرفتم که دیگه نتونستم بمونم سریع خودمو کشیدم تو حموم و درو بستم یکساعت و نیم آب میومد روم حالم بهم خورده بود دیگه. توروخدا کمکم کنید چیکار کنم خستم خیلی خستم یک سالهونیمه ازدواج کردم و از اون موقع تا حالا یک بار هم که رفتم اقدام کردم برای طلاق و دوباره برگشتم خونم چون نمی‌خواستم جاهازم آسیب ببینه نزدیک ۵۰۰ میلیون یک سال و نیمه پیش دادیم جاهاز ۳۰۰ میلیون فقط طلا خورده دارم اونوقت اینجوری به سرم آوردن هر دقیقه مبلامو میندازه جلو در تو راهرو و داد میزنه ور دار برو پاشو گمشو مبلام سلطنتیه بزور تو خونه ۳۰ متری مامانش اینا جا شده بعد همش یکیو ور میداره میندازه بیرون و میکوبه زمین منم میگم ما مثل شما ندید پدید نیستیم تو با من اینجوری کردی دیگه مبل و میز و … ارزشی ندارند تو خودتو نشون دادی هر دقیقه با یه گلی اینجوری برخورد می‌کنی و زیر باد کتک میگیری به قرآن قسم خستم نمی‌کشم دیگه

  13. سلام ۱۲ساله ازدواج کردی پسر۱۰ساله ویک دختر۵ساله دارم شوهرم بددهنه همش بهم حرف میزنه گیرمیده اونم گیرای الکی بخدادیونه شدم طلاقمم نمیده ومنم نمیتونم ازبچه هام جداشم گاهی وقتا دست به خودکشی میزنم ولی دوباره دلم نمیادبخاطربچه هام. خیلی خسته شدم یکروزنیس مشکل نداشته باشم وگریه نکنم واقعادلم میخواد بمیرم

  14. سلام من زن 25ساله هستم ویک فرزند دارم همسرمم 7سال از من بزرگ تره من با همسرم مشکل زیادی دارم دست بزن دارع و بد دهن در صورتی که من اصلا نمیتونم فوحش هایی که اون میگه رو تو زهنم بیارم وسیله ای هستش اما من کینه این نیستم من تازمانی که فرزندم به دنیا امد تحمل کردم ولاهی ساز اورقصیدم هرچی اون میخواست باید اون میداد از این که بچه ام به دنیا اومد وقتی فکر میکنم میبینم اصلا پدر خوبی نیست اعصابم به هم میریزه. چند بار منو زده جلوی فرزندم الانم سه روز پیش منو زده همیشه میگه وقتی عصبانی میشم متوجه نمیشم ولی عذاب وجدان دارم. اما دوسری شده که منو زده سری قبلی که خودم در اشتی رو باز کردم اما این سری من خودمو دلخور جلوه میشم اعتنایی نمیکنه میگه برو خونه بابات من دیگه دوستت ندارم ووقتی تو ناراحتی من راحت ترم چون به من کاری نداری حتی زمان دعوا من فقط بهش میگفتم خواهشا جلوی بچه نزن داره میبینه بهش استرس وارد میشه عین خیالش نبود من دلیل دعوا مون هم این بود که به من فحش داد گفتم عذر خواهی کن وشروع شد به دعوا وبعد زدن یک دعوا گفت تومنتظزی که من بگم ببخشید اصلا وکاری کنم دست وپاهاموببوسی واون قدری من وزد وموهاموکشید که من عذرخواهی کردن احساسم اینه که دیگه این مرد واسه زندگی همراه نیست وپدر خوبی هم نمیشه کسی که به فرزندش رحم نمیکنه وتصمیم به طلاقه اما میترسم نمیدونم چه کنم میگم شاید بریم مشاوره خوب شه اما مطمئن ام این فرد نمیتونه اصبانیتشو کنترل کنه دلم برای فرزندم میسوزه اما چاره ندارم من هنوز به خانوادم نگفتم مغرورم هست واولویت اول خودشه بعد ما ایا میتونم حضانت فرزندم بگیرم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      به نظر می رسد همسر شما دارای ویژگی هایی از اختلال شخصیت مرزی و خودشیفته است. زندگی با چنین افرادی طاقت فرسا است . شخصیت اینان در کودکی شکل گرفته، در کودکی آسیب زیادی دیدند و به راحتی این افراد تغییر نمی کنند، مگر اینکه انگیزه بالایی داشته باشند و دو سه سال درمان عمیق روان شناسی بگیرند.‌

  15. خانمم۲۷سالمه متاهلم خانه دارم ۱۲ سال ازدواج کردم دوتابچه دارم دیگه ازاین زندگی ودنیابریدم شوهرم یه ادم کاملابی منطق دست بزن داره خیلی بددهنه رفیق بازه هزاران باربهم خیانت کرده ومیکنه توخونه زندانی ام هیجاحق ندارم برم وقتی میگم هیجاینی واقعا هیجاحتی ازپنجره بیرون نمیتونم نگاه کنم ولی خودش صب تاشب بیرونه اصلابرای ماوقت نمیزاره خیلی شباحتی خونه نمیادیااگرم بیادخیلی زودباشه۲یا۳نصفه شبه خیلی خستم خیلی فقط ب خودکشی فک میکنم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      بیشتر از شرایط خودتان نگفتید که بدانیم دلیل اینکه ۱۲ سال در کنار فردی با ویژگی های اختلال شخصیت پارانویید و ضد اجتماعی ماندید چیست؟ اما خودکشی راه نجات نیست. باید به خودتان اتکا کنید. دنبال شغل و درآمدی برای خود باشید. تا بتوانید از این وضعیت نجات پیدا کنید.‌

  16. سلام هشت ماه ازداوج کردم.و شوهرم ماهی یبا شروغ میکنه به کتک زدن من بهونش هم اینه تقصیر خودته تو شروع میکنی تو اجباری تو منو زدی حالا مثلامن میرم باهاش شوخی میکنم به‌صورت‌ ور میرم بعدیه دفعه عصبانی میشه میزنمتم همشم میگه من از خودم در برابر تو دفاعمیکنم من 22سالمه و به خواست خودم ازداوج کردم الان نمیتونم به کی بگم به کی نگم چکارکنم الانم منو زد با مشت لگ تو شکم تو دستام همه بازو هام کبوده و دستانم نمیتونم تکون بدم چند بار چک زد تو صورتم که صورتم ورم کرده و کبود شده نمیدونم چیکارکنم چجوری میتونم ازش شکایتی کنید

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      وقتی می دانید آدمی است که ظرفیت شوخی ندارد، سبک خودتان را تغییر دهید. شما دوست دارید، دیده شوید، مورد توجه ایشان قرار بگیرید. اما شاید شرایط ایشان را در نظر نمی گیرید. یا نمی دانید به چه روش دیگری می توانید با ایشان ارتباط برقرار کنید. ایشان هم که فرد حساسی هستند و کنترل خشم ندارند از کوره در می روند.‌

  17. ببخشید من همسرم بد دهن و دست بزن داره نمیدونم چیکار کنم وقتی فوش میده منم بهش تهمت میزنم. یه لحظه نمیدونم هر چی به دهنم میاد میگم ولی بعدش پشیمون میشم

  18. سلام من و شوهرم 13ساله ازدواج کردیم 2فرزند پسر 5ساله 9ساله دارم هر ماه یا بیشتر سر هر چیزی دعوا داریم اصلا همدیگرو درک نمی‌کنیم الان هم من اصلا حوصله ندارم .مریض هم هستم هر دفعه کتک می‌زند فحش به خودم و خانواده میده بعد هم هر ساعتی باشه حتی نصف شب زنگ میزنم بابام اعصاب و روان همه رو بهم میریزد مامانش میاد پشتشو میگیره به من میگه لجبازی نکن

  19. من ۲ سال هست که نامزد کردم، تو این مدت با نامزدم خیلی اختلاف داشتم و همش بحث کردیم. ایشون کنترل خشم نداره، فحاشی می‌کنه و حتی دو سه مرتبه هم دستش رو من بلند کرده.

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما که هنوز در دوران نامزدی هستید، از زندگی دیگران درس بگیرید و به این سبک زندگی پایان دهید. بر خودتان تمرکز کنید، خودتان را بیشتر بشناسید، تا متوجه شوید چرا جذب چنین فردی شدید.

  20. سلام دیشب با شوهرم بحثم شد بعد اول به خودش سیلی زد بعد به من سیلی زد بعد بهم فحش داد که من مقصرم و چرا عصبانیش میکنم

  21. شوهر من هر روز کتکم میزنه و وقتی میخوام بهش نزدیک بشم به خودم و خونوادم فوش میده دیگه از دستش خسته شدم نمیدونم چیکار باید بکنم به خونوادم هم نمیتونم چیزی بگم تنها موندم میشه لطفا راهنماییم بکنید

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      از خودتان بپرسید چرا اجازه می دهید هر روز مورد تحقیر همسرتان قرار بگیرید؟ آیا برای خودتان احترام قائل هستید، خودتان ، خودتان را دوست دارید؟ احتمالا شما هم در کودکی از طرف خانواده آسیب دیدید، تنبیه و تحقیر و سرزنش شدید، الان هم اجازه می دهید همسر شما که ایشان هم در کودکی به شدت تنبیه و تحقیر شدند و منبع خشم و نفرت شدند، خشم شان را بر سر شما خالی کنند. تنها راه رهایی احترام به خود و اتکا به خود است. شما هیچ سوادی هم نداشته باشید، می توانید چندین هنر یاد بگیرید، کسب و کار خانگی راه بیندازید، کارگری کنید ولی خفت و خواری را تحمل نکنید.

  22. سلام همسرم خیلی بد اخلاقع معتاده و دست بزن داره جلو همه فحاشی میکنه و من چون حاملم و کسی پشتم نیست مبور به تحملم

  23. سلام شوهر من وقتی نامزد داشتیم اصلا بهم فوهش نمی‌داد سر بعضی از مسائل که بین من و خانوادش پیش نیومد فقط به خانوادش حق میداد به من اصلا حق نمی‌داد تا اینکه عروسی کردیم بازم اون کلا پشت خانوادش بود به من حقی نمی‌داد در صورتی که من حق داشتم تو همین ناراحت شدن ام دو سه دفه از دهنم در رفت فوهش دادم بعد عذرخواهی کردم اونم چون خیلی بهم فشار اومده بود ولی اون ازون به بعد بدترین فوهشارو بهم میده و حرفای سنگین بهم میزنه هر وقت سر چیزی بحث کنیم همینه و من خیلی غصه میخورم و هر بار بهش میگم از حرفام عذرخواهی میکنم و ازش می‌خوام دیگه تکرار نکنه ولی اون باز اگر اعصابش خورد بشه بهم فوهش میده.. احساس میکنم این مشکل مقصرش خودمم و دیگه نمیتونم درستش کنم. یه حرفی پیش میاد بهم میگه برو خونه بابات. من بهش گفتم ایندفعه میرم یه مدت دور از تو باشم اونجا قصد جدایی ندارم فقط یکی دوماه میرم اونجا به هیچکس هم نمی‌گم چه مشکلی بینمونه. به نظرتون راهم درسته یه مدت پیشش نباشم؟

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما هر دو در خانواده مشکل داری برگ شدید، هر دو در کودکی تحقیر شدید. الان هم به همین سبک عمل می کنید. برای هم محدودیت مشخص کنید، وارد حریم هم نشوید. در جایی که از خانواده اش ناراحت می شوید با خودشان صحبت کنید و مسائل خودتان را حل و فصل کنید. در مقابل ایشان حرفی از خانواده اش به میان نیاورید و حساسیت برنیانگیزید. اینکه از ایشان کناره گیری کنید، به شخصیت ایشان بستگی دارد که بعد از مدتی شما را بهتر می پذیرند یا اوضاع وخیم تر خواهد شد. در مدت جدایی به رفتارهای خودتان و رفتار های طرف مقابل خوب دقت کنید تا متوجه شوید و شرایط را برای توهین و تحقیر فراهم نکنید.‌

  24. من ١٠ سال ازدواج كرد خودم ٣٥ سالمه شوهرم ٣٧ تو اين ده سال هر بار مشكلي پيش اومده شوهرم فهاشي كرده فهاشي خيلي خيلي بد كه تنو بدنم مي ارزه و خيلي وقتاهم كتك كاري مي كنه و حتي يكبار هم زده بود چشم اسيب ديده خيلي خواستم ازش جداا شم نمي دونم نتونستم تصميم بگيرم واسه جدايي و از تنهايي هم خيلي مي ترسيدم شوهرم در كل آدم بدي نيست و تحصيل كرده و معلم هستش ولي خدا نكنه عصباني بشه ديگه هيچي هاليش نيست . يكمدت هم همش بهم مي گفت ما بچه نداريم به خاطر اين همه دعوا ميكنيم بهونه گيرهاش خيلي زياد شده بود الان صاحب يه دختر ناز شدم اصلا عوض نشه بازم عصباني شدني بدهني و دستبزني مي كنه و ميدونم دسته خودش نيست و اصلا قبول هم نمي كمه مشاور بريم واقعا موندم الانم ديگه به خاطر دخترم نمي دونم چيكار كنم اينم بگم خيلي وقتام هم مهربون هستش ولي خدا نكنه عصباني بشه بدهنين و دست بزنيش روانيم كرده بيشترم هم سره خانواداش دعوامون ميشه تورو خدا جاره اي بهم بگين حتي موقع شوخي هم بدهني مي كنه خيلي الان از خانواده اش كمك خواستم به خاطر بدهني و دست بزنيش خيلي باهاش صحبت كردن ولي فعلا بازم نتيجه اي نگرفتم

  25. من با همسرم مشکل دارم اصلامنطقی نیستن وسر صحبت نمیشینن بددهنی میکنن ودس بزن دارن ومنو جلوی پسر ۵ ساله ام می‌زند واونم یاد میگیره میزنه من خودم شاغلم به من لباس ولخرجی نمیده فقط وسایل پایه واولین خوراکی برای آشپزخونه میگیره البته پسرم هم کتک میزنه طرز رفتار باکودک رو بلد نیست کلی بچه رو سرت میکنه بعدش فقط میزنه

  26. سلام ۵-۶ سال ازدواج کردم و ی دختر نزدیک دو سال دارم شوهرم دوست ندارم.باهام دوست بودیم ولی وقتی ازدواج کردم دیدم نمیتونم چندین بار قهر کزدم و ترکش کردم ولی به زور یا اشتباه خودم که فک میکردم خوب میشه برگشتم.شوهرم بدل و هیچ جا نمیزاره برم باید اجازه بگیرم ولی بیشتر وقتا نمیزاره کلا.با هیشکی رابطه ندارم بدهن و فش ناجور میده دست به زنم داره ولی کلا هیچ اختیاری تو زندگی بهم نمیده مثلا کسیو دعوت کنم یا چیزی بخرم یا نظری بدم کلا میزنه به ذوقم و خیلی اخساس پوچی میکنم رابطه ی جنسی هم بعد دخترم افتضاح شده حقیقتش اصلا بلد نیست انگار. ببخشید دستم خورد فرستاده شده من سی سال و درس خوندم و قبلا سرکار میرفتم .ولی الان توخونم همیشع و افسرده ‌.قبلاهم نامزد داشته شوهرم ک جدا شدن .نمیدونم با ی بچه چیکار کنم.شوهرم فوق العاده غر غرو و بدهن و اصلا ازم تعریف نمکنه و نکرده اصلا هم بلد نیست چجوری با جسم و روح زن برخود کنه .از خانوده شم بدم میاد چون همشون کم دارن انگار اخلاقاشون خاصه

  27. من الان 11 ساله دارم با شوهرم زندگی میکنم والان یک پسر 6 ساله دارم الان دارم این پیام براتون مینویسم اشک از چشمام سراریز میشه….میخام از شوهرم جدا شم نمیدونم بخاطر بچم چیکار کنم دیوونه شدم. شوهرم همش منو کتک کاری میکنه …جلو مردم تو خونه اسایش واسم نزاشته وسایلام خورد میکنه بچم از ترس فرار میکنه. از وقتی باهاش ازدواج میکردم همینجوری …منو کتک کاری میکرد ..اونوقت خونوادش هم خیلی منو کتک زدن …والان 70بدنش سوخته باهاش کنار اومدم …خودم مث ی مادر براش پرستاری کردم ‌.اما انگار ن انگار میگ تو فقط منو تو خوشی میخای .. درصورتی که اصن ب هیچ وج اینجور نبوده دیگ تحملم تموم شده چاقو هرچی باشه طرف من پرتاب میکنه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      از خودتان بپرسید چرا این همه خفت و خواری را تحمل کردید؟ چرا برای کسی که ذره ای همدلی نسبت به شما نداشت، همدلی کردید، دلسوزی کردید؟ چرا این همه نا امنی را تحمل می کنید، شما و امثال شما حقوق خودتان را می شناسید که با یک فرد اختلال شخصیت، سال ها عمر خود را تباه می کنید ؟

  28. هر سری ب خاطر دست بزن بودن و شکاک بودن حرفای بدی ک بهم میزنع اومدم خونه مامانم بعدش گفته درست مبکنم خودمو ولی هر سری فقط بدتر شده فرقی نکرده حالت دیوانگی داره رفتارش همه متوجه شدن الانم اومدم پیش خانوادم ولی خواهرش اصراردارع ک برگردم دیگه تکرارنمیکنع من دلم نمبخواد دیگع باهاش باشم از این ورم ی دختر ۷ساله دارم خودم ۲۷سالمه همسرم ۳۵سالشع ولی اخلاق و طرز فکر مال زمان قاجاره و چیزی متوجه نیست کلا

  29. من با همسرم قبل از ازدواج چهار سال آشنایی داشتم مرد مهربون و دوست داشتنی هست الان یک سال هست با هم ازدواج کردیم خیلی همدیگرو دوسداریم ولی گاهی با هم لجبازی میکنیم همسرم جدیدا وقتی عصبانی میشه بمن فحش های خیلی بدی میده و بار آخر جوری منو کتک زد که چندجای بدنم کبود شد . بعد از گذشت چند روز حتی حاضر نیست درست از من عذرخواهی کنه فقط مدام میگه دوستدارم . من بسیار خشمگینم و خیلی احساس ناراحتی دارم و پنج شب هست که نتونستم بخوابم نمیتونم به جدایی از همسرم فکر کنم چون هنوز دوسش دارم ولی نمیتونم باهاش رابطه قبلی رو داشته باشم راهنماییم کنید لطفا

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      وقتی می دانید همسرتان ذات مهربانی دارد، درست گفتگو کردن و درست گوش دادن را یاد بگیرید. حساسیت های همدیگر را بشناسید، به همدیگر احترام بگذارید ، لجبازی نکنید، و با یادگیری حل مسئله ، حل تعارض ، برقراری ارتباط موثر، امنیت و آرامش را در زندگی خود حاکم کنید. فردی که در کودکی محبت دیده، مورد همدلی قرار گرفته، ذهن و مغز انعطاف پذیری دارد و می تواند مشکلات را مدیریت کند.

  30. ۲۹ ساله هستم. ۵ ساله است ازدواج کردیم از اول همین طوری بود و شغل اش وکیل مدافع. شوهر ام لجباز و عصبی هست همیشه و وقتی که دلیل اش را میپرسم عصبی تر شده و کتک میزنه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      به تحصیل و شغل ایشان افتخار نکنید. کسی که در کودکی از جانب خانواده محبتی دریافت نمی کند و تنبیه و تحقیر می شود. هوش هیجانی بسیار پایینی دارد، مدیریت روابط بلد نیست، مغز انعطاف ناپذیری دارد، دارای ویژگی هایی از اختلالات شخصیت پارانویید ، مرزی، خودشیفته ، ضد اجتماعی است.
      حال اگر بی سواد بودند و دست به چنین کاری می زدند با خودتان می گفتید فرهنگ ندارد، تمدن ندارد، از جنگل آمده، از پشت کوه آمده ، آن وقت شاید می توانستید برای اصلاحش قدمی بردارید، اما اکنون با این شرایط ادعای بزرگی دارد، ادعا دارد بیشتر از هر کسی می داند. پس انتخاب کن می توانی با این شرایط ادامه بدهید.

  31. سلام وقت بخیر شوهرم ب شدت الکی است و موقع هم که مشروب مصرف میکند دست برن و فحش توهین تهمت میزند بنظرتون چیکارکنم؟ هر سری ب خاطر دست بزن بودن و شکاک بودن حرفای بدی ک بهم میزنع اومدم خونه مامانم بعدش گفته درست مبکنم خودمو ولی هر سری فقط بدتر شده فرقی نکرده حالت دیوانگی داره رفتارش همه متوجه شدن الانم اومدم پیش خانوادم ولی خواهرش اصراردارع ک برگردم دیگه تکرارنمیکنع من دلم نمبخواد دیگع باهاش باشم از این ورم ی دختر ۷ساله دارم خودم ۲۷سالمه همسرم ۳۵سالشع ولی اخلاق و طرز فکر مال زمان قاجاره و چیزی متوجه نیست کلا

  32. سلام من شوهرم هم دست بزن داره هم بددهنه هم اعتیاد داره هم کار نمیکنه تورو خدا بگید چیکار کنم

  33. سلامشوهر بد دهن دارم ۳ تا پسر دارم طی این سالها تحمل کردم الان نمیتونم چکار کنم. میخوام ازش جداشم نمیتونم دیگر تحمل مکنم اما بچه هام کوچیک هستن از هر دری که بگید وارد شدم تا زندگی ارام داشته باشیم اما نشد با مداخله ی مادرش زندگی ما تلخ تر شده مشکل عصبی دارد اما درمان نمیکندکتک های وحشتنک خوردم باقیچی کمر بند با هر چیزی من زد دیگر نمیتوانم لطفا مرا راهنمای کنید

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      از خودتان بپرسید چرا اجازه می دهید کودکان معصوم در کنار این وحشی دیوانه بزرگ شوند، شما این کودکان را دوست دارید؟ حقوق خودتان را می شناسید؟ حقوق کودکان را می شناسید؟ حقوق خودتان و کودکان را که شناختید به راحتی می توانید انتخاب کنید چگونه زندگی کنید.

  34. ببخشید من شوهرم اصلا بهم توجه نمیکنه شبا تامیاد از سرکار میره بیرون وقت شام میاد ما یه دختر داریم ک 4سالشه تاحالا یه پارک نبردتش اگه بهش بگم میبره اگه حرفی نزنم تاحالا نشده بگ حاضرشید ببرمتون بیرون موقع دعوا خیلی حرفای بدی بهم میزنه بعد معذرت خاهی میکنه ولی من دیگه خسته شدم نمیتونم ببخشمش انقد بم حرفای بد میزنه ک یه بار اگ حرف خوب زده باشه اصن یادم نمیمونه دست بزنم داره دیشب حرفای بدی بهم زد عصبی شدم حالم بدشد رفتم دکتر یه عالمه ارامبخش و قرص اعصاب داده بهم اینم بگم ک اصلا شرایط طلاق ندارم و این اقااز اول عاشقم بودن من نمیخاستمش بخاطر خانوادم باهاش ازدواج کردم واقعا خسته شدم تروخدا بگین چیکار کنم

  35. بنده خانم هستم مولد ۱۳۶۰ با شوهرم چند سالی هست شوهرم خیلی با من بده بد اخلاق و بد دهن دست به زن داره حتی ۱۷ ساله که رابطه زنا شویی بامن نداره ۴ فرزند دارم به خاطر بچه ها تحمل کردم بچه ها حالا بزرگ شدند ولی باز هم شوهرم دست به زن داره تا حالا هم یک بار نشده که تو صورت من نگاه کنه همش قور می زنه فقط دوست داره بشورم و بپزم بخدا خسته شدم دوست دارم جدا بشم دنباله ارامش هستم ولی جا برای زندگی ندارم مهریم خیلی کمه ۳۰۰ هزارتومان سال ۷۵ نمیدنم چه کار کنم وضع مایش خوبه میشه از نظر قانون که من جا ومکان برای زندگی ندارم را از او بگیرم و جدا بشم اخه بعد از ازدواجمون خونه و ماشین خرید یعنی من چیزی ندارم نه لوازم خانه دارم و نه مکانی که در ان زندگی کنم بخدا دیگه خسته شدم اون منو تو خونه نمیخواد مرسی

  36. همیشه منو نادیده میگیره به خانوادم توهین میکنه اعتراض که میکنم میگه همش غر میزنی. همیشه سرش تو گوشی وقتی هم عصبی میشه فقط کتک میزنه و فحش میده خسته شدم یک دختر ده ساله ام دارم ولی واقعا خسته شدم چی کار کنم

  37. سلام وقت شما بخیر. امروز میخواستم خودکشی کنم. نمی‌دونم چه گناهی کردم که یک شوهر روانی قسمت من شده. این اولین باری هست که از شوهرم میگویم من همیشه سکوت کردم ، سرم رو توبالشت کردم گریه کردم ، هرگز به مادر خواهر و… چیزی جز تعریف همسرم نگفتم. تمام غصه هامو نوشتم ، تقریبا پنج جلد دفتر پر شد در حدود پنج سال، دوسال هست حتی سراغ نوشتن نرفتم، هفت سال از زندگی مشترک من میگذرد، هیچ حرمتی بین ما نیست ، هیچ حرف زشتی و هیچ دشنامی نمانده که نشنیده باشم ، هیچ جای بدنم نیست که کتک نخورده باشه! همسرم یک روانی به تمام معناست اصلا نمیشه باهاش حرف زد . متاسفانه یک دختر چهارساله دارم. همین امروز دعوا کردیم چندتا مشت به سروکله خودش و به سرمن زده، دست چپ من رو چرخانده دستم ورم کرده، تا ۴۵دقیقه هزار جور حرف زشت رو نثار من و خانواده ام کرده. ماه گذشته تولدش بود یک کیک کوچک گرفتم سه نفری توخونه شاد باشیم ولی همسرم گفت چقدر این تولد وقت میگیره؟ من کار دارم. از اول همیشه کوتاه اومدم ماشین خراب میشد طلا فروختم، خواست ملک بخره طلا فروختم، با ادامه تحصیل من مخالفت کرد، اصلا چون کشاورز بود باهاش کار کردم که میخواست کالاهای عروسی مون رو بخره. همین الان به اندازه اون توکارهای کشاورزی کار میکنم. مرد زحمتکشی هست اما اصلا اخلاق ندارد. پاییز و زمستان تا لنگ ظهر خوابه، ولی میگه تو توی خونه بیکار هستی، مثلا اگر با من خرید بیاد میگه چقدر طول می‌کشه چقدر وقت میبره؟ اصلا با من بیرون نمیاد هر پنجاه بار که با دوستاش بره یبار با منت با من میاد که خودم دیگه پنج ماه هست که ازش نخواستم با من بیرون بیاد. میخوام طلاق بگیرم اما دخترم را چکار کنم؟ بارها گفته خودم رو تغییر میدم اما زود عصبی میشه با دستاش به سرش میزنه چیزی میشکن

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما و امثال شما به بهانه بچه این حجم از خواری را تحمل نکنید. قانون که کودک را در کنار یک بیمار روانی رها نخواهد کرد.

  38. ما 16ساله ازدواج کردیم یه دختر 10 ساله دارم اصلا نمیتونم با شوهرم صحبت کنم هر چیزی بگم یه دعوا راه میندازه وشروع میکنه به خداو داداشم و به پدر و مادرم که در قید حیاط نیستن توهین میکنه و صداشو بالا میبره و دست بزن هم داره دخترم خیلی میترسه و نمیزاره من حرف بزنم،از اولم عصبانی بود ولی الان بد تر شده اصلا اجازه حرف زدن به من نمیده،خسته شدم نمیدونم چکار کنم، یه مدته به طلاق فکر میکنم، دخترم میگه مامان من دیگه تحمل ندارم بریم تنها زندگی کنیم ممنون میشم راهنمایی کنید

  39. مشکل من باهمسرم با اومدن خانوادش شروع شد اینکه از یه کشور دیگه اومدن و با اینکه از اوۻاع مالی و خونه ما خبر داشتن اومدن اول خونه ما درحالی که بچه های دییگشونم اینجا بودن با این حال روز به روز اختلافات منو همسرم بیشتر میشه طوری که خیلی راحت سررهر چیزی کوچک و بزرگی دست بلند میکنه روم و یا فحاشی میکنه وقتی که باهاش حرف میزنم هم میگه ممکنه تا اخر عمر هزار بار دیگم پیش بیاد که بزنمت هر وقت گوش ندی به حرفم میزنمت ۴ ساله ازدواج کردیم و بچه نداریم ۲۱سالمه و اون ۲۶ میگه بچه که بیاریم درست میشی و به حرف گوش میکنی

  40. سلام من شوهرم بددهن ودست بزن داره وسه تا بچه دارم چیکار کنم؟

  41. سلام‌من دوساله ازدواج کردم شوهرم عصبیه وپرخاشگروسریع عصبانی میشه وتاالان ۵بارمنوکتک زده که میگه دلیلش فحش دادن توئه وهمیشه تقصیر رو به گردن من میندازه ودفعه آخر حتی پدرشم بهم حمله کرد و کتکی که خودش بهم زد باعث شدگردنم خیلی آسیب ببینه وکمرم بهشدت کبودبشه الان درحال جدایی هستیم آیا امکان سازش هست ازنظرشما

  42. سلام من دختری ۱۷ ساله هستم که ازدواج کردم دوسال نامزد بودم ۹ ماه که عروسی کردیم همسرم تو دوران نامزدی هی فحاشی می کرد بعد معذرت خواهی می‌کرد من خیلی خیلی از فحاشی بی احترامی کردن بدم میاد ولی هرچی کردم درست نشد حتی تا پای طلاق هم خیلی کشیده شد هر راه کاری که فکر می کنید رو انجام دادم بعد که ازدواج کردم کمکم دست درازی هاش روم شروع شد واقعا دوستم داره بعد این که منو میزنه خیلی معذرت خواهی می کنه ولی من دیگه نمی تونم تحملش کنم چی کار باید کرد ممنون میشم از راهنمایی تون

  43. من ده ساله ک ازدواج کردم همسرم ازاول زندگی بادروغ بامن ازدواج کرد وهمه چیز اخلاقیاتش وضعیت مالیش همه چیزشا دروغ گفت بسیار بددهنه وبی دلیل وسرچیزای خیلی الکی وساده یدفعه عصبانی میشه فوش میده بددهنی میکنه وحتی قبول دارهم نیس ک کارش اشتباهه وقتی بش میگم دلیل رفتارت چیه بجای عذرخاهی وحل مشکل تازه طلبکار میشه ودوباره بددهنی میکنه ومیره توقع داره فوش بده بی احترامی کنه وهرچی وحتی من حق ناراحت شدن وگله کردن هم بهش ندارم مثلا یکارکرده خودش کرده منو مقصر میدونه یا یجایی ببره ادمو تفریح بی دلیل عصبانی میشه وفوش میده والکی الکی عصبانیه وبرمیگردونه ادمو سرهرچیز الکیی فوش میده وعصبانی میشه یک بچه هم دارم وخسته ام واقعا هرراهی از قهر بگیر تاسازش کردن وکوتاه امدن را رفتم اما هیچی روشی اثرنداره ک بهتزشه بنظرتون جداشم یاچجوری ب این زندگی ادامه بدم؟

  44. شوهرم بی نهایت سرد.بداخلاق.فحاش و بی ادب…هیج جا احترام منو نگه نمیداره..خانواده ش از اول منو نمیخاستن و اینم تا دید من سرکار نمیرم نخاست

  45. من5ساله که ازدواج کردم ازهمون اوایل ازدواج شوهرم دستشوروم بلندمیکردوبعدازچندساعت آرومم میکرداین رفتارهای چیزهای غیرمهم اتفاق می افتن مثلایک با چون گوشیم درحال مکالمه بودودرخانه رازودبازنکردم دستشوبلندکردومنوزدحقیقتش من همسرموخیلی دوست دارم ولی دیشب زمانی که وسط بازارمنوکشیده زددیگه نمیتونستم بیشترازاین برای خودم مغرورم ارزش قائل نباشم جرئت ندارم کاری انجام بدم ازبلاتکلیفی خسته شدم به هیچکس دردمونمیگم ولی از داخل دارم کم کم میمیرم

  46. سلام شوهرم بی حوصله وبددهن شده باهاش چیکارکنم ممنون راهنمایی کنید

  47. ۵۲ ساله هستم از ۱۳ سالگی ازدوج کردم شوهرم بد دهن بد اخلاق بود بعد فهمیدم معتاد بوده الان ۶۱ سالش هست شیشه هم استفاده میکنه همش اموات پدر مادر جد ابادم را فوشهای بد میدهد دست بزن هم دارد اصلا نمیشه باهاش حرف بزنی اولی به دومی یا میخواهد کتک بزنه یا میخواهد چیزی بشکنه لطفا راهنمایم کنید خیلی خسته شدم عروس داماد و نوه هم دارم با تشکر

    • همسر شما وارد دوره ای شده که ممکن است به گذشته که فکر می‌کند پشیمون باشد و حسرت بخورد این نگاه اثرات منفی در زندگی دارد شما نباید بحث چالشی درست کنید میدونید روی چه موضوعی حساس هست اون موضوع رو بیان نکنید

  48. سلام من شوهرم یه چند باری فحش بهم داده البته فحش های رکیک یه چند باری هم با سیلی تو صورتم زده به نظر شما باید طلاق بگیرم؟

  49. سلام همسرم خیلی بد اخلاقع معتاده و دست بزن داره جلو همه فحاشی میکنه و من چون حاملم و کسی پشتم نیست مجبور به تحملم

  50. سلام خسته نباشید من نزدیک 20است ازدواج کردم یه پسرویه دختر دارم پسرم 19سالش دخترم 15ساله من از وقتی که ازواج کرد یه لحظم احساس خوشبختی نکردم من اورد باحرف مادش برام حداقل یه جشن کوچک نگرفت وضع مالیشم بد نبود حتی نزاشتن خانوادم بران یه جشن بگیر هروقت شوهرم منو صدا میزد پیش خانوادش با کلمه هش یعنی اولاغ صدا میکرد پیش همه تحقیرم میکرد انگار منو به عنوان یک وسیله استفاده میکرد ودیگر نمیدید حتی پیش جاریام اینا به من میگفت پیش من نشین زشت اینم بگم با فافیلهی خودش اخلاقش خیلی خوب بود نه منو میدید نه بچه هاشو فقط مادر خواهرا بچه خواهرش زن دادششو بچه دادشهاشو میدید اصلا به منو بچه اش توجه نداشت تا یه چیزی میگفتم یا ککتک میزد یا فوشهای خیلی بدی میداد چون من خودم انتخاب کرده بودم هیچیم به خانوادم نمگفتم دوتا بچه بدون مهر پدر بزگ کردم نه از دکترهای بچه هاش خبر داشت نه از مدرسشون حتی از لباسهی بچه هاش خبر نداشت منم مجبور بودم از جیبش بدوزدم برای بچه هاش لباس بخرم تا پیش دیگران ابرومون نره حالا نزدیک 20سال هست تحملکردم احساس میکنم دیگه نمیتونم البته دوبار بخاطر همین کاراش وهمش چشش دنبال زنهای مردم هست شکایت کردم ولی هردفع دلم سوخت به شکایتم ادامه ندادم گفتم خوب میشه الانم بچه هام بزگ شده دیگه تحملش سخت شده میگن طلاق بگیر ماراهم راحت کن نمیدونم چکار کنم خواهش میکنم کمکم کنید. خیلی باهاش حرف زدم ولی فایده نداره اتفاقا همیشه اون طلب کار وحق به جانب به خودش میده تا میخواهیم یه چیزی بگیم چه خودم بچه ها اصلا نمیزاره یا اخرسر به کتک بددهنی میکنه حتی اینن بارم دخترم گفت ابرمون بردی این حرفهای زشت چی بهش فوش داد حمله کرد منو بزنه دخترم گفت حق نداری به مامانم دست بزنی بابالش خفش میکرد گفت میکشمت میرم زندان پسر بیچارم که از بچکی کتک خورده از ترس حرف نزد.

  51. سلام من پنج ساله ادواج کردم دوتا پسر دارم شوهرم هم دست بزن داره هم بددهن هست چیکارکنم طلاق بگیر بچهامو میده بهم کمکم کوند

  52. سلام من تازه سه ماهه که عقد کردم و شوهرم دست بزن داره سر مساعل قدیمی و دوستای قبلی من با من دعوا میکنه و منو مقصر میدونه واقعا خسته شدم نمیدونم چیکار کنم میدونم اگ اسم طلاق بیارم منو اذیت میکنه تروخدا ب من بگین چجوری ازش جدا بشم

  53. سلام یه خانم هستم ۳۴ ساله دو تا فرزند دارم یه دختر ۱۳ ساله ویه پسر ۱۱ ساله از زندگیم خسته شدم یه موقعی میگم خودکشی کنم ولی بازم فکر بچه هام نمیزاره شوهرم به قدری کتکم میزنه که دیگه جای سالم تو بدنم نمونده و فوق العاده بد دل و شکاک است که گوشیم روچک میکنه ضبط صدا میزاره وبه هر دلیلی شروع به فحش های بد و کتک زدن میکنه اگه اسم جدایی بیارم بچه هامو ازم میگیره وانقدر برا خانوادم مشکل درست میکنه که از ترس این رفتاراش فقط میسوزم ومیسازم نمیدانم چکار کنم فقط روزی هزار بار ارزو مرگ میکنم

  54. سلام من خانمی هستم که هفت سال ازدواج کردم یه پسر 6 سال و یه دختر 3 ساله دارم باشوهرم اختلاف داریم دست بزن داره بددهنه رفیق بازه سر مسایل کوچیک دعوا راه میندازه بهونه های الکی میگیره تهمت میزنه کتک می‌زند منو تا حالا چندبار تا پای طلاق رفتیم اما باز برگشتم بخاطر بچه ها اما الان دیگه واقعا خسته شدم به نظر شما باید چکارکنم

  55. سلام من ۴۰ سالمه و‌تقریبا ۱۵ ساله ازدواج کردم شوهرم سالی یک بار من و‌ دو فرزندمو به هر بهانه ای میندازه بیرون از خونه و به من تهمت میزنه و‌دست بزن داره من دیگه خسته شدم از این وضعیت چکار کنمو دخترم ۱۲ سالشه خیلی داره غصه میخوره با من این داره زجرم میده. باورتون نمیشه بدون دلیل شروع میکنه به پرخاشگری قبلا باهاش جرو بحث‌میکردم ولی الان اصلا کارش ندارم فقط و فقط میگم ارامش بچه بهم نخوره. من از نظر ظاهری و سطح خانوادگیم از خانواده ی همسرم خیلی خیلی بالاترم و با عشق زندگی رو باهاش شروع نکردم همکار بودیم ولی کاملا سنتی بود ازدواجمون ساید یه اشتباه بزرگ ولی نمیدونم شاید عدم اعتماد به نفس و شاید علاقه باعث نشده تا حالا ازش جدا بشم

  56. شوهرم نمی زاره بیرون بروم نمی زاره با ما رادوست بچم حرف بزنم دوربین توی خانه کذاشته کوشیم را دریاب کذاشته چکارکنم. شوهرم فحش می ده بددهنی می گونه نمی زاره بیرون بروم نمی زاره با دوستم حرف بزنم دوربین توی خانه گذاشته کوشیم را ردیابی می گونه

  57. سلام خسته نباشید من یه حس تنفر از شوهرم دارم چون شبا دیرمیادخونهو همیشه دعوا داره چکارکنم باهاش خوب باشم. بله ممنون.همش بد دهن هستش فحش به خانوادم میده حس میکنه پول داره پس بقیه رو میتونه له کنه.من بیزارم ازکسی که به پدرومادرم وقتی جزمحبت کاریش نکردن فحش بده

  58. من مشکلم با همسرم اینکه دست بزن داره و این حالم خراب میکنه نمیتونم ببخشمش خیلی قول داده درس میشه درس نشده الان یه بچه دارم همش بخودم میگم این اگه زدنش درس نشه چی ،چهار روز دیگه پشیمون نشم از اینکه با این بمونم و حالا سر درگمم

  59. من و شوهرم ۱۶ سال اختلاف سنی داریم یه هفته خوبیم یه هفته خیلی بد در حدی که میرم خونه ی پدرم که جدا شم از طرفی ام خیلی همو دوست داریم نمیتونیم جدا بسیم ازهم از طرفی ام دست بزن داره و بددهنه. دوروز پیش کتکم زد بخاطره شکاکیش الان اومدم پیش خانوادم همه میگن جدا شو ازش ولی یه دختر۴ساله دارم نمیدونم چیکار کنم تورو خدا راهنماییم کنید پول ندارم که برم پیش مشاور

  60. بامخالفت خانواده ازدواج کردیم و های اون همیشه طرفدارخانوادش است و هیچوقت به من و دخترام احترام نمی آره و میگه هرچی من گفتم نه تفریح نه خرید خونه هیچی انجام نمیدهمیگه خودت کارمیکنی خرج کن همیشه هم میگه پول ندارم همش پنهانکاری می‌کنه خسته شدم تصمیم به طلاق داریم هر دو فقط نگران دوتا دخترم هستم چون میگه بهت میدم بچه هارو بچه هام گوشه گیر شدن همش اظطراب دارن واقعا درموندم

  61. سلام من ۸ ساله ازدواج کردم دوتا پسر دارم شوهرم دست بزن داره وقتی دعوامون میشه منو کتک میزنه از خیانتاش خسته شدم از اینکه دوست دختراش پروندم دیگه خسته شدم دلم میخواد طلاق بگیرم اما نمیدونم پسرامو چکار کنم موندم که چکاری درسته؟

  62. من سه سال پیش یه خونه خریدیم که از شوهرم خواستم اونو به نام من بزنه اول قبول کرد ولی بعدازد زیرهمه چیز الان هرزگاهی منو کتک میزنه. دست بزن داره. دوتا بچه دارم نمی‌خوام اونا از دست بدم الان چندسال از هم جدا می‌خوابیم الآنم چندماه که اصلا رابطه نداریم چکارکنم؟

  63. شوهرم بی مسولیت و دهن بین و دهن لق عصبی ‌ودست بزن داره و خیانت هم میکنه بشدت دروغگو هست میشه این آدم رو درست کرد یا طلاق بگیرم؟بیشتر از همه بی مسولیتی اذیتم میکنه

  64. خانم و شاغل هستم مدرک دکتری دارم مشکلم بداخلاقی و عصبانیت و کنترل گری شوهرم هست. فحش میده و بعد میگه من که چیزی نگفتم ولی یک بار من عین حرف خودش رو بهش گفتم ناراحت شد که چه وضعه حرف زدنه. میدونید به خاطر دخترم نمیخوام جو خونه متشنج باشه خیلی اوقات سکوت کردم و رد شدم تا اینکه معذرت می خوام اخیرا بهم فحشی داده که همش توی سرم تکرار میشه باور کنید من حتی زمان مجردی ام با پسری حرف نزدم حالا سر یه بیرون رفتن به من میگه خیابونی. خسته شدم ازش. به شدت دلم ازش گرفته ولی خانوادم مجبورن کردند به این ازدواج متاسفانه این قدر تو سر من زده که اعتماد به نفسم خیلی پایین اومده نمی تونم کار بکنم حتی فکر خودکشی هم به سرم زده ولی حیف دخترمه. فقط میخوام یه راهی جلوی پام بگذارید بی تفاوت زنده بمونم چون این زندگی که نیست خودش میگه خودت پذیرفتی. حقوق خودم تا پارسال کلا دست ایشون بود ولی کارتم رو گرفتم اول که حقوقم رو می ریزن براش مقداری کارت به کارت می کنم ولی چیزی که میخریم دوست نداره و البته نشده هم که به نام من بزنه. البته قسمت مالی برام مهم نیست واقعا. ولی تحت فشارم می ترسم حال بدم رو دخترم بفهمه هر چند با اون سعی می کنم رفتار شاد و پرانرژی داشته باشم ولی تمام روز دوست دارم شب بشه که بخوابم خواب برام خوبه چون فکر نمی کنم. بیشتر چرخه مدام فکر منو اذیت می کنه اگه دارو داره بفرمایید. ممنونم ببخشید که با حرفام شما رو هم اذیت کردم

  65. سلام وقت بخیر من و همسرم سه ساله ازدواج کردیم ایشون خیلی بددهن هستن و بهم احترام نمی‌ذارن سر هر مساله کوچیک شروع میکنه به بی احترامی اوایل خیلی بدتر بود زبون و دستش الان کمتر شده برا همین فکر کردم زندگی ام رو به رواله و بچه دار شدیم الان وارد چهارماهگی شدم دیروز سر یه مساله ساده دوباره فحش داد و بی احترامی کرد می دونید رفته رفته احساس میکنم پررو تر میشه هر چقدر سرش صحبت کنیم و دعوا کنیم به جایی نمیرسه و من واقعا خسته شدم میخوام با پدرم صحبت کنم برای طلاق نه من به رفتارش عادت میکنم نه اون درست میشه

دیدگاهتان را بنویسید