اکثر مردم از تهدید به طلاق برای عامل “صدا را در نطفه خفه کردن ” استفاده می کنند. آنها میدانند که وقتی همه چیز طبق خواستهشان پیش نمیرود یا مشکلی در راه است، می توانند با گفتن اینکه خواهان طلاق هستند، از رویارویی و مشاجره اجتناب کنند. این موضوع به ویژه اگر فردی که از تهدید استفاده میکند متوجه شود همسری که تهدید میکند تنها با ذکر کلمه طلاق به هم میریزد، خوب عمل میکند. اگر تهدید به طلاق کارساز است و شما همیشه از موضع خود یا از بحث و جدل در هنگام ستایش این کلمه عقب نشینی میکنید، در آموزش این رفتار به همسرتان نقشی دارید. این در واقع نشان میدهد که یک مشکل بزرگ در رابطه شما وجود دارد که بیشتر از اینکه به مسئله موجود مربوط باشد به احترام و شفقت مربوط است.
اساساً، بسیاری از مردم از کارت طلاق بهعنوان راهی مختصر برای “برنده شدن” یا پایان دادن به یک مشاجره استفاده می کنند.
با این حال، یک عامل دیگر نیز وجود دارد. اغلب، وقتی افراد در ازدواج ناراضی هستند، احساسات خود را به طرف مقابل منتقل می کنند. وقتی صحبت از تهدید به طلاق به میان میآید، به خوبی میتواند این باشد که شریک زندگی شما سعی دارد ایده هایی را در سر شما بکارد، زیرا طلاق همان چیزی است که آنها واقعاً می خواهند. بسیاری از مردم از روابط خود ناراضی هستند و حتی بدون هیچ دلیل موجهی بدون حلقه و کراوات ازدواج خوشحال تر خواهند بود. بنابراین با تهدید مداوم طلاق، به دنبال راههایی برای توجیه احساس خود هستند، یا امیدوارند چرخها را به حرکت درآورند با این امید که آنها مرد بدی نباشند.
متأسفانه، درک یا تصمیم گیری در مورد انگیزه شریک زندگی شما در تهدید به طلاق در بهترین حالت دشوار است. بهترین توصیه ای که می توان به شما کرد این است که این را درک کنید. اول از همه، تهدید و ارعاب بیهوده در ازدواج مؤثر نخواهد بود. کاری که باید انجام دهید، اگر در معرض این تهدیدها هستید، این است که فقط یک بار بگویید: “خوب!” شاید یک جدایی آزمایشی به شما کمک کند تا متوجه شوید که ازدواج سالم نیست. اما مهمتر از آن، با فراخوانی این شخص به تهدیدهایش، او را مجبور میکنید به آنچه میگویند توجه کند و در این فرآیند از خود دفاع کند. مطمئناً، پاسخ دادن به این روش میتواند ترسناک باشد، اما اگر هرگز نتوانید مسائلی را که در دست دارید پشت سر بگذارید یا مشکلات ازدواج خود را تا حد حلوفصل بحث کنید، واقعاً چیزی برای از دست دادن ندارید.
بروز یک رفتار متفاوت از جانب شما میتواند یک نقطه تغییر مثبت در رابطه شما باشد. وقتی کسی شما را دوست دارد، نباید برای رسیدن به مسیر خود به تاکتیک های کودکانه تهدید متوسل شود.
نکته اصلی این است! طلاق تهدیدآمیز راهی برای مقابله با مسائل ازدواج نیست. در نهایت فردی که این تهدیدها را دریافت می کند، آنها را خسته می کند و ترس خود را از طلاق گرفتن بهجای رهایی از این نوع رفتار از طرف کسی که دوستش دارد، از دست میدهد. بله، مسائل خاصی در ازدواج شما وجود دارد که ممکن است طلاق یا تهدید به طلاق را تضمین کند. اما این چیزی نیست که زوج های سالم هر بار که جر و بحث می کنند بیان کنند. اینکه بخواهید بمانید یا بروید انتخاب خودتان است و باید پیامدهای رابطه را در نظر بگیرید ولی نگذارید تهدید او پاشنه آشیل شما باشد. شما برای این رابطه و زندگی تلاش کردید و برای خواسته های همسرتان قدم برداشتید. آیا همسرشما حاضر است به علایق شما احترام بگذارد و راجع به خواسته های شما با شما گفتوگو کند؟راه و رسم یک رابطه سالم مبتنی بر تهدید نیست. این موضوع شما را از یکدیگر دلسرد می کند و نمی تواند رابطه مثبتی داشته باشد. بنابراین جدا از اینکه قرار است چه تصمیمی بگیرید رابطه شما احتیاج ه بازبینی و تغییر الگوهای ارتباطی تان دارد. شما در خصوص این موضوع میتوانید از مشاور متخصص کمک بگیرید.
برخورد با مردی که از طلاق حرف می زند
جای ترس از خواسته های خودتان دفاع کنید و وارد بحث و گفتوگو با همسرتان شوید؛در یک مکان مناسب و ترجیحا بیرون ار منزل با او صحبت کنید، بعد از این گفتوگو تصمیم برای شما آسان تر می شود. اگر تصمیمتان بر روی بچهدارشدن است باید این را در نظر بگیرید که نمیتوانید از همسرتان انتظار پدری کردن و پذیرش مسئولیت داشته باشید؛این راهی است که احتمالاً بدون حمایت همسرتان باید طی کنید.
سلام. شوهرم خیلی فحش میده زودعصبانی میشه همیشه میگه طلاق میدم راحت میشم وحرفای خیلی زشت میزنه نه احترام دارم نه هیچی. حس میکنم کلفتم تا همسرش چکنم. طلاق بگیرم یا نه
شوهر خواهرم بدون اینکه به خواهرم بگه رفته زن دوم گرفته الان که متوجه شدیم میگه برید درخواست طلاق کنید من خواهرتونو نمیخوام. خواهرم میگه من نمیخوام بچهامو ازم بگیره به خاطر بچهام نمیخوام طلاق بگیرم ولی شوهرش اونو از خونه بیرون کرده الان هم خونه بابامه لطفا کمکم کنید چیکار باید بکنم
سلام همسر من دیروز گفت که همه چی بین ما تمومه و بیا جدابشیم من گفتم باشه ولی الان دقیقا نمیدونم باید چیکار کنم باهاش حرف بزنم یا سکوت کنم یا خودم برای طلاق پیش قدم بشم لطفا راهنماییم کنید
منو خانواده همسرم چن ماه پیش اختلاف داشتیم. اونا گفتن بین زنت یا ما یکی رو انتخاب کن . اونم منو انتخاب کرد و رفتیم با اینکه نامزد بودیم یه خونه اجاره کردیم و زندگی مشترک شروع کردیم. بعد ۳ یا ۴ ماه با اصرار من برگشتیم و با خانواده اش آشتی کردیم . اونا در ظاهر ن ولی در باطل بازم خاستار طلاق ما بودن . الان عروسی کردیم و من هم ۳ ماهه باردارم . با شوهرم اختلاف پیدا کردیم و منو با کتک اورد خونه بابام گذاشت. کینه ای هست. خانوادشم تو گوشش میخونن و مانعش میشن. میخواد منو طلاق بده . منم حالم روز به روز بد تر میشه . هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ جسمی بخاطر بچه. نمیخوام طلاق بگیرم میخوام باهاش زندگی کنم و بچمونو بزرگ کنیم اما اون دنبالم نمیاد خواهش میکنم زود ج بدین ممنون میشم
سلام من و شوهرم خیلی اختلاف داریم دو هفته اس که همش دعوا مکنیم اون خیلی حساس شده همش میگه من هر چی که گفتم تو سکوت کن گوش بده هیچی نگو اخر باید چکار اون همش سری هر دعوای بهث طلاق رو پیش مکشه ما یک پسر دو ساله داریم نمدونم چکار کنم
باهمسرم مشگل داریم. حدود ۱۰ ساله ازدواج کردیم یه پسر ۹ ساله و یه دختر ۷ ساله ..تهران کار میکنه هر دوماه میاد مرخصی تا بهش میگم اینجوری نمیشه زندگی کرد میگه میخای بخا نمیخای جمع کن برو .الان نزدیک هشت ماهه سر یه دعوا الکی بهانه کرده کا دیگه نمیخامت پیشمون نمیاد بهش میگم بیا تکلیفمون روشن کن بهم میگه همینجوری برو .خونه داریم نصف نصفیم بهم میگه خونه و بچه هارو بده مهریتو قسطی بهت میگم برو موندم چیکار کنم. خودم شاغلم شوهرم کارگر …در سال یکماه هم پیشمون نیست ولی خیلی ادعاش میشه بچه هارو به تنهایی بزرگ کردم خونه رو درست کردم اونوقت الان بهم میگه تو چیکار کردی. من دوسش دارم ولی الان که اون میگه نمیخامت منم میگم نمیخامت اصلا نه بهم زنگ میزنه نه من بهش زنگ میزنم پیام یا زنگم بزنم میگه بمن پیام نده زنگ نزن تو زن من نیستی. اصلا با من که خوب نیست بچه هاشم تحویل نمیگیره فقط یه کلام میگه نمیخامت .خانوادش هم خیلی نصیحت کردن ولی بحرف هیچ کس گوش نمیکنه فقط میگه نمیخام بره. حاضر نیست هیچ کاری انجام بده فقط میگه نمیخامت. اصلا با من حرف نمیزنه که من بخام چیزی بهش بگم
نسبت بهش بی اعتمادم،وهمیشه با بحث داریم نمیتونیم دودقیقه باهم صحبت کنیم همیشه به دعوا ختم میشه،همسرم شبا دیرمیادخونه سراین مشکل داریم منم که حرف میزنم میگه چرا غرمیزنی،یکسره میگه طلاق من حوصله غر ندارم،خودش میگه دنبال بهونه ست که طلاقمبده ولی من دوستش دارم نمیخوام زندگیم به جدایی ختم بشه چون یه بچه ۶ساله دارم لطفاً کمکم کنید ممنون میشم
من و همسرم ۸ سال هست باهم ازدواج کردیم و یه دختر ۵ ساله دارم. از وقتی دخترم به دنیا اومد چشم ندید من رو برداشت و شروع کرد به کتک زدن و فحاشی و من مجبور شدم به علت ضرب و شتم وقتی دخترم ۲ سال ونیم بود به خانه پدرم برم و ۹ ماه هم اونجا بودم و خودش،دنبالم نیومد تا اینکه افراد بزرگتر وساطت کردن و من رو برگردوندن من دوسال به خاطر اینکه ثابت کنم میخوام زندگی رو حفظ کنم تو خونه ۴۰ متری تو شوش زندگی کردم در حالی که واقعا حقم نبود الان چهارماه هست که جابجا شدم و محله بهتری اومدم و با چه سختیایی طی دومرحله اثاث کشی کردم حالا دوباره به من میگه میخوام طلاقت بدم دوست ندارم من هیچ جایی ندارم برم خجالت میکشم برگردم خونه پدرم به خاطر ابروم همش بهش میگم تو رو خدا نکن ولی،قبول نمیکنه من در قبال بچم احساس،مسئولیت دارم نمیخوام یا بی پدر یا بی مادر بزرگ بشه از طرفی هم دوست ندارم با کسی باشم که دوستم نداره چه کار کنم واقعا
ببینید متأسفانه همیشه ما در موقعیت خوب و بد قرار نمیگیریم که خوب رو انتخاب کنیم. در شرایطی ما بین بد و بدتر قرار میگیریم که باید ببینیم کدوم بد هست و شدت اسیبش کمتره تا اون رو انتخاب کنیم. ادامه دادن این رابطه چه مزایایی براتون داره ؟ادامه دادن این رابطه چه تبعاتی براتون ممکنه داشته باشه؟
سلام مجدد ، من با همسرم شدیدا مشکل داریم بعد از ده سال زندگی مشترک الان واقعا خسته شدم و دیگر نمیخواهم باهاش زندگی کنم. همش تهمت و توهین و …. میخواستم بدونم چگونه میتونم اقدام کنم برای طلاق ؟ چون خودش دائم میگه من یه روز که باید تو رو طلاق بدم تو به من خیانت میکنی و معلوم نیست با چند نفر رابطه داری. یک سیم کارت من دست خودش رفته با اون علیه من مدارک جور کرده که مثلا من با چند نفر رابطه داشتم و یک بار هم درخواست طلاق داده ولی چون از عهده مهریه بر نمیومد خودش پشیمون شد حالا داره یه کاری میکنه که من خسته بشم و مهریه رو ببخشم که منم نمیخوام اصلا این اتفاق بیفته ، باید چکار کنم
من وهمسرم دوساله ازدواج کردم هراز گاهی باهم سر مشکلاتی بحث میکنیم هر سری هم که بحث میکنیم همسرم فحاشی وبهم بی احترامی میکنه بعدشم میگه طلاق بگیریم من اونموقع هیجانی تصمیم نمیگیرم اگه اینکارو کرده بودم تا الان صدبار طلاق گرفته بودیم. اینم بگم که بعد از آروم شدن میاد ازم معذرت خواهی میکنه میگه اعصابم خورد بود اینطوری گفتم چندروز پیش سر موضوعی بحث کردیم بهم گفت ازت بدم میاد منکه میگم برو خودت نمیری واینا اینسری باخودم میگم چندسری اینکارو کرده بخشیدمش هی تکرار میکنه کارشو دیشب گفتم نمیتونم ببخشیمت واینا گفت بیا بریم توافقی طلاق بگیریم فردا قراره بریم تقاضا طلاق بدیم چون واقعا داریم همو اذیت میکنیم به نظرتون تصمیم درستی گرفتیم یانه اینم بگم من دوستش دارم ودوست ندارم جدا بشم ولی میبینم چاره ای برام نمونده وتحت هیچ شرایطی هم حاضر نیست بیاد پیش مشاوره به نظرتون بریم درخواست بدیم بعد بفرستنمون پیش مشاوره درمان میشه منظورم اینه که از این طریق وادارش کنم که بره پیش مشاوره؟