اگر فکر میکنید چرا هیچکس مرا دوست ندارد، اولازهمه باید بگویم که اشتباه میکنید. در حال حاضر هم کسانی هستند که شما را دوست میدارند. والدینتان شما را دوست میدارند، خواهر و برادرتان شما را دوست میدارند و احتمالاً دوستان خوبی دارید که شما را دوست میدارند.
البته، همگی ما روزهایی داریم که بدتر از باقی روزها هستند و ممکن است پس از پایان یک روز بد یا یک جدایی سخت، احساس تنهایی کنیم و ناراحت باشیم. بااینوجود، اگر فکر میکنید که هیچکس به شما اهمیتی نمیدهد یا باور نمیکنید که کسی شما را دوست داشته باشد، این مقاله گزینه ایده آلی برای شما خواهد بود.
مطالب مرتبط: راههای مقابله با افکار منفی
کسی منو دوست ندارد به خاطر اعتماد به نفس پایین
یکی از دلایلی که ممکن است چنین احساسی به شما دست پیدا کند، داشتن اعتماد به نفس پایین است. این مورد بسیار رایج است و در واقع، تقریباً هر فردی با کمبود اعتماد به نفس مشکل داشته است؛ بهخصوص در دوران نوجوانی و جوانی. اعتماد به نفس پایین میتواند تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی و خوشبختی و همچنین رسیدن موفقیت در زندگی داشته باشد.
اگر فکر میکنید که ارزش دوست داشته شدن یا خوشبختی را ندارید، به دنبال آن نخواهید گشت و احتمالاً پیش از یافتن آن، تسلیم خواهید شد. شما نمیتوانید خوشحال باشید اگر باور داشته باشید لیاقت خوشبختی را ندارید و پیداکردن کسی که شما را دوست داشته باشد درحالیکه خودتان را دوست ندارید، دشوار خواهد بود.
مطالب مرتبط: چگونه با انگیزه زندگی کنیم؟
نشانههای اعتماد به نفس پایین
شما ممکن است خود نیز متوجه اعتماد به نفس پایین خود نباشید. ممکن است برایتان کاملاً طبیعی باشد که احساس کنید ارزش هیچ نوع از خوشبختی را ندارید؛ زیرا همواره چنین احساسی داشتهاید. ممکن است داشتن احساس بی ارزشی بهخاطر شیوه تربیتتان بوده باشد. درصورتیکه در خانوادهای بزرگ شدهاید که اعضای آن شما را تحقیر کردهاند یا همواره مورد انتقاد آن ها قرار گرفتهاید، به احتمال زیاد با چنین احساسی بزرگ میشوید. در ادامه، برخی از نشانههای اعتماد به نفس پایین آورده شده است:
- تجربه شرمندگی شدید هنگام شکست
- احساس شکست و بی ارزش بودن
- تمرکز بیش از حد بر مشکلات
- خستگی مزمن یا احساس بیماری
- انزوا ،گوشه نشینی از دیگران و ایزوله کردن خود
- داشتن احساس بد در مورد دیگران
- حساسیت نسبت به هر نوع انتقاد
- بیخوابی یا خوابیدن بیش از حد
- سردرد یا درد در قسمتهای دیگر از بدن
- شک و تردید کردن در هر کاری که میکنید
- نامطمئن بودن دررابطهبا تصمیماتی که میگیرید.
مطالب مرتبط: چگونه خود را دوست داشته باشیم
کسی مرا دوست ندارد به خاطر ترس از ترک شدن
اکثر انسانها یک یا دو بار در زندگی طرد شدهاند و میتوانند این موضوع را بپذیرند و بدون مشکل با آن کنار بیایند. در واقع، رد شدن یک روش عالی از یادگیری است. بااینوجود، افرادی با اعتماد به نفس پایین، رد شدن را اینچنین نمیبینند. آن ها رد شدن را بهعنوان شکست میشناسند و به این نتیجه میرسند که نمیتوانند هیچ کاری را درست انجام دهند.
این بدان دلیل است که نمیدانند چگونه رد شدن را پردازش کنند؛ بنابراین بر آن متمرکز میشوند و اجازه میدهند تا تمام وجودشان را تسخیر کند. بااینوجود، گاهی اوقات رد شدن تضمین نشده است. چه کسی میتواند بگوید که حق کاملاً با فردی است که شما را رد کرده است؟
در بسیاری از موارد، آن فرد تنها روز بدی را پشت سر گذاشته است، زمانی فردی که بسیار شبیه به شماست به او آسیب زده است یا شاید هم تنها از اسم شما خوشش نیامده است. رد شدن حتماً همیشه درست نیست. هرکسی نظر خود را دارد و اگر از چندین نفر در مورد یک موضوع سؤال کنید، احتمالاً چند دیدگاه متفاوت خواهید شنید.
مطالب مرتبط: احساس تنهایی میکنم
چرا کسی من را دوست ندارد؟ به علت افسردگی
شما ممکن است دچار افسردگی شده باشید. این یک اختلال سلامت روان جدی و رایج است که قابلدرمان نیز میباشد اما باید پیش از کمکگرفتن، خود متوجه آن شوید. بر اساس مؤسسه اضطراب و افسردگی آمریکا (ADAA)، تقریباً 15 میلیون نفر از علایم افسردگی رنج میبرند. بااینوجود، تشخیص علایم افسردگی دشوار است زیرا آنقدر به احساس ناراحتی، خستگی و دلزدگی عادت کردهاید که فکر میکنید کاملاً طبیعی است.
شاید هم فکر کنید دیگران نیز چنین احساسی دارند؛ بنابراین، به دنبال کمک حرفهای نباشید. دیگران بر این باور هستند که اگر آن را نادیده بگیرید، بهخودیخود از بین خواهد رفت و بسیاری از مردم فکر میکنند همه چیز در سر آنهاست و باید با آن کنار بیایند. هیچ یک از این موارد درست نیست. همه انسانها همیشه ناراحت و غمگین نیستند. این احساس بهخودیخود از بین نخواهد رفت و چیزی نیست که بتوانید با آن کنار بیایید.
مطالب مرتبط: من تو مدرسه هیچ دوستی ندارم
علائم افسردگی
افسردگی یک بیماری واقعی است و در بسیاری از موارد، به دلیل عدم تعادل بین مواد شیمیایی موجود در مغز که احساسات و عواطف ما را تنظیم میکنند، حاصل میشود. این تقصیر شما نیست و نمیتوانید طبق گفته برخی از افراد به خود دلخوشی دهید. برخی از علائم افسردگی شامل موارد زیر هستند:
- خستگی مزمن
- از دست دادن وزن یا چاق شدن
- غذا خوردن کمتر یا بیشتر از حد معمول
- بیعلاقگی به فعالیتهای موردعلاقهتان
- احساس بی ارزش بودن و شکست
- اضطراب، بیقراری و تشویش
- تمرکز بر مشکلات
- گوشه نشینی از دیگران
- از دست دادن حافظه
- احساس عذاب وجدان بهخاطر مسائلی که تقصیر شما نبودهاند
- بیش از اندازه به اشتباهات گذشته فکرکردن
- صحبتکردن و فکرکردن کند
- احساس شدید ناراحتی و درماندگی
- گریه کردن بدون دلیل
- در سر داشتن افکار خودکشی یا خودزنی
مطلب مرتبط: چرا از مادرم متنفرم
دلایل افسردگی
درصورتیکه افسردگی دارید، میتوانید کمک بگیرید و از این موضوع غافلگیر خواهید شد که چقدر زود میتوانید با کمی درمان و شاید هم مصرف دارو احساس بهتری پیدا کنید. بسته به دلیل افسردگی، شما میتوانید در عرض چند روز احساس بهتری پیدا کنید. برخی از دلایل افسردگی عبارتاند از:
مطالب مرتبط: نشانه های افسردگی در نوجوانان
- عدم تعادل مواد شیمیایی در مغز
- اعضای خانواده با بیماری روانی
- بیماریهای روانی پیشین
- مشکلات پزشکی از قبیل سرطان یا بیماری قلبی
- آسیب تروماتیک مغز
مطالب مرتبط: خانوادم درکم نمیکنن
چرا هیچکس منو دوست ندارد؟ اختلال اضطراب اجتماعی
دلایل دیگری نیز وجود دارند که باعث میشوند شما فکر کنید هیچکس مرا را دوست ندارد و نخواهد داشت. یکی از این دلایل ممکن است عدم توانایی شما در داشتن یک رابطه به دلیل یک اختلال متفاوت باشد. شاید شما یک اختلال اجتماعی از قبیل اضطراب اجتماعی یا ترس از حضور در جمع داشته باشید که مانع از داشتن روابط پایدار و بادوام میشود. آیا همیشه نگران هستید که دیگران چه فکری در مورد شما میکنند یا چگونه شما را مورد قضاوت قرار میدهند؟ اگر اینچنین است، شاید اختلال اضطراب اجتماعی داشته باشید. در ادامه، برخی از نشانههای دیگر این اختلال آورده شدهاند:
- دوری کردن از دیگران
- باور این که هیچکس شما را دوست ندارد
- ترس و خجالت شدید از صحبتکردن با دیگران
- نگرانی مداوم در موردنظر و احساس دیگران نسبت به خود
- لرزیدن، عرق کردن، شرمنده شدن، آشفتگی و حالت تهوع
- امتناع از قرارگرفتن در مرکز توجه
- دوری از موقعیتهای اجتماعی از قبیل جشنها و دورهمیها
- تجزیهوتحلیل عملکرد خود پس از یک موقعیت اجتماعی
- انتظار وقوع بدترین اتفاقات در یک موقعیت اجتماعی
مطالب مرتبط: چگونه به بهترین خود تبدیل شویم
دلایل اختلال اضطراب اجتماعی
دلایل بسیار زیادی برای اختلال اضطراب اجتماعی وجود دارند، اما هیچ یک از آن ها صددرصد قطعی نیستند؛ همانطور که این موضوع برای سایر مشکلات سلامت روان نیز صدق میکنند. یکی از دلایل میتواند بزرگ شدن در یک محیط خانوادگی بیثبات باشد که به دلیل کمبود محبت در کودکی یا اینکه کودک مورد بیتوجهی یا سوءاستفاده قرار گرفته است یا شاید هم در مدرسه مورد آزار و اذیت دیگران واقع شده باشد.
این اختلال همچنین میتواند از یکی از اعضای خانواده که بیماری مشابه ای دارد، به ارث رسیده باشد. دلیل آن هر چه باشد، مهم است که کمک حرفهای بگیرید زیرا این اختلال بهشدت قابلدرمان است. شما میتوانید طی یک یا دو جلسه اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنید و متعجب خواهید شد از این که روند بهبود تا چه اندازه سریع حاصل میشود.
مطالب مرتبط: چگونه دوست پیدا کنیم؟
اگر فکر می کنید کسی شما را دوست ندارد خود را رها کنید
هیچکس بیدلیل از شما دوری نمیکند یا متنفر نمیشود؛ حداقل نه فردی که ارزش توجه شما را داشته باشد. گاهی اوقات، افرادی که میخواهید دوستتان داشته باشند، نمیتوانند عشق خود را به شیوهای که شما میخواهید، ابراز کنند. اگر به کسی علاقهمند هستید که علاقهای به شما ندارد، مشکل اصلاً از شما نیست. در واقع، احتمالاً آن فرد است که مشکل دارد. افرادی که نمیخواهند با شما معاشرت کنند را رها کنید زیرا دنبالکردن دیگران برای این که از شما خوششان بیاید یا دوستتان داشته باشند، ارزشی ندارد. شما نمیتوانید دیگران را مجبور به داشتن احساساتی کنید که نسبت به شما ندارند.
اگر هیچکس شما را دوست ندارد اشتباهات خود را بپذیرید
اصلیترین چیزی که لازم است بدانید، این است که باید خود را دوست داشته باشید. اگر خود را دوست نداشته باشید، چگونه انتظار دارید شخص دیگری شما را دوست داشته باشد؟ این مانند فروشندهای است که سعی دارد چیزی که خود به آن باور ندارد را بفروشد. درصورتیکه به خودباور نداشته باشید، چگونه انتظار دارید دیگران به شما باور داشته باشند. مهم نیست که چه خطاهایی مرتکب شدهاید، هر یک از ما خطاهای خود را داریم.
بسیاری از انسانها دارای خطاهای بیشتری نسبت به شما هستند و برخی نیز کمتر از شما مرتکب خطا شدهاند اما این موضوع اهمیتی ندارد. هیچکس کامل و بینقص نیست، و شما باید این موضوع را بپذیرید. شما نمیتوانید انتظار کامل بودن داشته باشید و حتی اگر کامل و بینقص باشید، این موضوع نمیتواند نظر افرادی که شما را دوست ندارند را تغییر دهد و آن ها را به شما علاقهمند کند. این چیزی نیست که شما بتوانید تغییرش دهید. شما تنها باید این موضوع را بپذیرید و به زندگی خود ادامه دهید.
مطالب مرتبط: چگونه شخصیت دوست داشتنی باشم
با یک نفر حرف بزنید
خواه این که افسردگی، اعتماد به نفس پایین، اختلال اضطراب اجتماعی دارید یا این که فقط احساس میکنید هیچکس مرا دوست ندارد، این موضوع اهمیت دارد که با شخص دیگری در این باره صحبت کنید. اگر احساس میکنید که کسی ندارید تا با او صحبت کنید، میتوانید از یک فرد حرفهای که در زمینه این مسائل تجربه دارد، صحبت کنید. در سایت مشاوره باما هزاران کارشناس سلامت روان واجد شرایط داریم که میتوانند به شما کمک کنند. کافی است با آن ها تماس برقرار کنید تا بتوانید کسی را برای صحبتکردن با او پیدا کنید. نیازی به رزرو وقت مشاوره از قبل نیست و میتوانید این کار را از خانه نیز انجام دهید.
چرا خانوادم منو دوست ندارن
سلام منو هیچ کس دوست نداره هر کسی یه جوری سعی میکنه منو از خودشون دور کنن دلم میخواد برم یه جای که دیگه هیچ ادمی اون جا نباشه. سلام به هر کی خوبی میکن بهم بدی میکنه یعنی همه از من بدشون میاد هیچ کس به خونه ی من نمیاد منم که میرم زیاد احساس میکنم با رفتارشون نشون میدن مثلا حتی شوهرم اینقدر که دوستش دارم باز بیشتر وقتا دلمو بد جوری میشکنه دلم میخواد خودمو بکشم دیگه حلم از زندگی کردن بهم میخوره تو دنیا فقط بابام بود که دوستم داشت اگه نمیرفتم خونشون بهم یا همیشه زنگ میزد یا میومد خونم ولی خدا اونم از من گرفت ۵ خواهر دارم و دوتا برادر برادرام که هیچ وقت نمیگن مردی یازندیه از خواهرامم فقط دو تا شون باهام خوبن مامانمم که فقط پسر پرسته جز خدا کسیو ندارم خیلی حالم بده از خودم بدم اومده چون همه از من بدشون میاد
منبع: www.betterhelp.com
احساس میکنم هیچکس دوستم نداره
پاسخ مشاور به ” چرا کسی بهم اهمیت نمیده “
برای حل یا کنار اومدن با چنین مشکلاتی تنها قدرت بخشی به خود شما میتونه کافی باشه. شما باید این باور برسید که گفته ها و حتی افکار دیگران خیلی کمتر از واقعیتی که خودتون بهش باور دارید یا اون چه که بهش معتقدید ارزش داره.
برای مثال، وقتی که در جمعی بخواید صحبت کنید، اول از همه احتمالا واکنش ها و افکار دیگران رو تو ذهنتون تصور میکنید و همین مسئله اکثر اوقات به کل مانع از این میشه که شما چیزی بگید. ولی همین شرایط رو بیاید به گونه ای تصور کنیم که شما به افکار و عقاید خودتون بها و اهمیت بیشتری میدید. در این صورت فکر اول شما واکنش و افکار دیگران نخواهد بود. شما به عنوان یک فردی که استقلال فکری داره نظراتتون رو بیان میکنید و حتی اگر دیگران واکنش منفی ای بدن تاثیر چندانی روی شما نخواهد داشت. بجای اینکه حس بدی بگیرید احساس قدرت میکنید از اینکه تونستید آزادانه صحبت کنید. البته این رو هم در نظر داشته باشید که خیلی از واکنش ها و افکار منفی ای که ما تصور میکنیم صرفا زاده ترس های ما هستند و اکثر اوقات دیگران چنین واکنش ها و افکاری نسبت به ما و صحبت های ما ندارند.
بنابراین در گام اول شما باید تلاش کنید که خودتون رو دوست داشته باشید و به خودتون احترام بگذارید و خودتون رو ارزشمند بدونید. چراکه هر انسانی فارغ از جنسیت و شرایط مالی و خانوادگی و… ارزشمنده. برای تقویت این احساس ارزشمندی تمرین هایی وجود داره که شما هم میتونید اون ها رو تحت عنوان تمرین های تقویت عزت نفس در اینترنت جستجو کنید و هم من چند مورد رو خدمتتون ذکر میکنم:
۱.تمرین آینه: سعی کنید هنگامی که شرایطش فراهم بود به جلوی آینه برید و به صورت عریان به خودتون و بدنتون نگاه کنید. به تمام جزییاتی که دوستشون دارید و یا تا به حال موجب خجالتتون میشده دقت کنید. سعی نکنید که از قسمتی از بدنتون رو نادیده بگیرید. انجام این تمرین به مرور موجب پذیرش بیشتر شما نسبت به بدنتون میشه.
۲.گفت و گو با خود: شما میتونید گاهی در جایی که یک آینه وجود داره با خودتون وارد گفت و گو بشید. شما در نقش خودتون و شمایی که در آینه وجود داره در نقش یک فردی که نسبت بهش حرف های ناگفته دارید. حتی اون فرد در آینه هم میتونه باز خود شما باشه. سعی کنید هر حرفی رو که نتونستید به زبون بیارید رو بیان کنید. با انجام اینکار علاوه بر اینکه احساس تخلیه روانی میکنید اعتماد به نفس این رو هم پیدا می کنید که در جمع ها بیشتر صحبت کنید.
همونطور که بالاتر گفتم تمرینات زیادی برای تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس وجود داره که شما میتونید اونها رو پیدا کنید و انجام بدید.
مسئله بعدی شما احساس بی لذتی در زندگی هستش. مثل همین که خیلی از حرف ها رو بیان نمیکنید چون لزومی براش نمیبینید. برای حل این مسئله یکی از ساده ترین کارها تغییر زاویه نگاهمون هستش. زندگی در حال گذره چه ما اون رو عبث ببینیم و چه سرشار از لذت. چیزی که ما از زندگی به دست میاریم وابسته به نگاه ما نسبت به زندگیه. بنابراین لازم نیست که همیشه به دنبال دلیلی برای انجام کارها بگردیم. خیلی از کارها همین که احساس خوبی به ما بدن به اندازه کافی قانع کننده هستش. بنابراین خودمون باید برای بهتر شدن زندگیمون تلاش کنیم. دست روی دست گذاشتن موجب بهتر شدن چیزی نمیشه. سعی کنید با همون امکانات و شرایطی که دارید برای خودتون اوضاع رو مطلوب تر کنید تا احساس شادی بیشتری کسب کنید. برای مثال درد و دل کردن به خودی خود مشکلی رو حل نمیکنه اما با تخلیه روانی ای که در درد و دل شکل میگیره فرد احساس بهتری پیدا میکنه. پس سعی کنید مبنا رو بر این قرار بدید که سلامت روان و جسم خودتون رو ارتقا بدید و احساس بهتری پیدا کنید. اونوقت خیلی از کارها دیگه پوچ نیستند.
در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره با ما
ای کاش یکی بودحال همه روخوب میکرد
من خیلی تنهام فقط. امشب از خونه زدم بیرون اما اصلا برای هیچکس مهم نبود. هیچکس نیومد دنبالم. هیچکسو نداشتم که بهش زنگ بزنم ک شب برم پیشش. هیچ دوستی. چند شب پیشم برای اینکه ببینم مامانم چه ری اکشنی نشون میده بهش گفتم میخاستم قرص برنج بخورم اما بازم براش هیچ اهمیتی نداشت. تو خونمون هیچوقت هیچکس طرف منو نمیگیره. داداش کوچولوم ک موقعی ک دعوا میکنه با مامان بابام همیشه من طرفشم امشب بهم گفت هرچی میکشیم بخاطر توعه. هیچکس خودشو جای من نمیذاره. ی شبم حالم توی اتاقم خیلی بد شد ولی اصلا برای هیچکس هیچ اهمیتی نداشت. چجوریه ک میگن مادرا نگران گشنه موندن بچشونن اینجور مواقع، در صورتیکه مامان من حتی امشب ک با مریضی توی کوچه پس کوچه ها بودم اونم با هوای سرد بازم براش مهم نبود؟ اصلا فکر نمیکنم این مشکل باشه صرفا بخشی از زندگیمه ک باید تا موقعی ک بتونم مستقل زندگی کنم باهاش کنار بیام درسته؟
سلام اول از همه بگم متاسفانه حالم خیلی خوب نیست اعتماد به نفس ندارم هیچی حس میکنم هیشکی دوستم نداری و درک نمی کنه من و از هفت یا هشت سالگی یعنی کوچک که بودم اعتماد به نفس خیلی داشتم اهمیت نمیدادم کسی به ظاهرم اهمیت میده یا نده و هرکاری دوست داشتم می کردم خیلی تو جمع راحت بودم اینم بگم اون موقع خیلی ساکت بودم زیاد حرف نمی زدم هروقت دختر عمو و پسرعمو هایم می خواستن دور بزنن حرف بزنن می رفتم ولی چیزی نمی گفتم الان بزرگ که شدم هر روز آرزو مردنم می کنم خیلی وقت احساس می کنم بهم بی محلی می کنن یا یه طوری بهم خیره میشن انگار از من بدون میاد وقتی الان ها حرف می زنم خنده الکی میزنم ناراحت نشدم و وقتی حرف میزنم انگار نه انگار با دیوار سه ساعت حرف زدم خلاصه وقتی نزنم میگن چرا حرف نمیزنی تو این دو سال کلی آرزو مرگ برای خودم کردم خیلی بهم بی توجهی می کنن و اصلا باهام حرف نمیزنند فکر می کنم افسرده ام انگار یا مغرور هستم نمی دانم چیکار کنم خسته شدم دوست دارم با منم راحت باشن حرف بزنن
سلام من چهارده سالمه وقتی بچه بودم مادرم افسرده بود و این افسردگی و رفتار اون با من خیلی روم تاثیر گذاشت پدرم هم بردارم که از من نه سال کوچیک تره و پنج سالشه رو بیشتر دوست داره اون منو به هیچ عنوان درک نمی کنه به من محبتی که یه دختر نیاز داره از طرف پدرش داشته باشه نمی ده گذشتم منو آزار می ده هیچ وقت کسی طرفمو نگرفت حتی وقتی حق با من بود پدرم در برابر دیگران ( خانواده ی خودش ) حتی سر چیزای کوچیک هم طرف اونا رو می گرفن و وقتی هم از دستم ناراحت میشه هر چی از دهنش در میاد میگه حتی تو جمع مادرم هم هنوز ریشه هایی از افسردگی داره مادرم الان پاش رو عمل کرده و من خیلی تو خونه کار می کنم اونوقت اونا قر هم می زنن و بابام میگه من تنبلم هیچکس منو دوست نداره از اون موقعی که یادمه بچه مثبت بودم کار اشتباهی نکردم مسلمون بودم ولی هیچ کس قدر منو نمی دونه دیگه نمی کشم من همش سر درد و سر گیجه دارم نمی دونم چمه ولی به هیچ کس نمی گم چون واسه کسی مهم نیست می خوام خودکشی کنم حتی یه بار داشتم میکردم از ترس سرم گیج رفت افتادم همش دو دلم فکر می کنم اگه خودکشی کنم اون دنیا چی میشه ???????????????????? تو رو قرآن یکی به من جواب بده تو رو خدا خواهش می کنم دارم می میرم
27سالمه تنها چیزیکه از زندگی فهمیدم….. پول داشته باشی آبرو داری غیرت داری شرف داری …..صحبتای همتون بابت اینه باباتون بده یا معتاده یا تلاشی نمیکنه شمارو خوشحال کنه پس خودتون چیکاره اید شما خواستید تلاش کنید تا زندگی بهتری داشته باشید ما هرچی سرمون میاد مقصرش خودمونیم اینکه بخایم گردن کسی بندازیم دردیو دوا نمیکنه امیدوارم مشکلات همتون حل بشه امیدوارم دختران سرزمینم دلشون خوش باشه ?هرچی اتفاق خوبه برای تو ……
راستی اینو جا انداختم میفهمم همه مشکل دارن ولی بعد هر سختیو تلاش زندگیا رنگ میگیره خودتونو دوس داشته باشید جز خودتون کسی دلسوزتون نیست??
سلام حالم اصلا خوب نیست هیچکس منو دوست نداره نه خونوادم نه همسرم نه بچم احساس بدی دارم حتی دوستام توی گروه باهام سر سنگینن، هیچکس درکم نمیکنه فقط دلم میخواد دیگه نباشم خستم اذیتم این حرفایی که میزنم همش حقیقته پدر و مادرم میخوان سر به تنم نباشه ، شوهرمم واسه اینکه از دستم فرار کنه هر چی میخوام فراهم میکنه میگه هر کاری دوست داری بکن فقط نباش ، شبا میره با دوستاش که نیاد پیش من خونوادمم ازم بیزارن راستش خودمم دیگه داره از خودم بدم میاد
من یک اقای ۲۸ساله هستم برادر بزرگم دست میکرد توی جیب پدرم وپدرم باوجود این ک میدونست کار من نیست تاحد مرگ منو کتک میزد مادرم بهم میگفت کاش به دنیانیومده بودی من فقط ۱۲سالم بود بایک دست لباس ازخونه زدم بیرون ک خودکشی کنم ولی لبه پرت ساختمون یک صدایی در ذهنم منو منصرف کرد خانوادم ادمهای نسبتان قفیری بودن من استعداد خودمو کشف کردم و تلاش شبانه روزی من باعث شده ک تک تکشون ارزوشونه نصف من باشن چون باورشون نمیشه ک من از یک یلاقبا به یک غول تجارت بینلمللی تشدم .اینارو گفتم ک به خدا توکل کنید و هیچ وقت خودتونو دس کم نگیرید برای خودتون ارزش قاعل باشید و هییییچ وقت سعی نکنید ک دیگران رو ازخودتون راضی نگه دارید.
میفهممت
فقط خاستم بگم تنهایی بدترین چیز دنیاس