خانه / مشاوره کودک / تاثیر آسیب های دوران کودکی | تبعات ضربه های روحی در کودکی
آسیب های دوران کودکی
آسیب های دوران کودکی

تاثیر آسیب های دوران کودکی | تبعات ضربه های روحی در کودکی

آیا تجربیات مثبت در کودکی می‌تواند از کسانی که آسیب های روحی را تجربه کرده‌اند محافظت کنند؟

در دهه 1980، دکتر فلیتی مسئول یک کلینیک چاقی بود. بعد از چند سال، در کمال تعجب دکتر فلیتی، بیش از نیمی از افرادی که برای درمان به این کلینیک آمده بودند، علی‌رغم کاهش وزن موفقیت آمیز، دیگر به این مرکز مراجعه نکردند.

دکتر فلیتی که مصمم بود بفهمد جریان از چه قرار است، در نهایت به یک نتیجه نگران‌کننده رسید: بسیاری از کسانی که دیگر به کلینیک مراجعه نکرده بودند از آسیب های دوران کودکی رنج می‌بردند. درگیری‌شان با چاقی مستقیماً با این آسیب های روحی که در سنین پایین دیده بودند ارتباط داشت و بنابراین وزن کم کردن برایشان چیزی بیش از یک مسئلة جسمی بود.

این کشف دکتر فلیتی باعث مشارکت چند مرکز شده و در نهایت به انجام یکی از بزرگ‌ترین تحقیقات بر روی تجربیات ناخوشایند کودکی و سلامت افراد در طی سالیان آینده زندگی، منجر شد. مطالعه آنها رابطه قوی میان وسعت و شدت تجربیات ناخوشایند و آسیب های کودکی (کودک آزاری، کمبود محبت در کودکی و مشکلات در خانه) در افراد و عوامل خطرناک متعددی که منجر به اکثر علل اصلی مرگ‌ومیر در بزرگسالان می‌شوند، پیدا کرد.

به دلیل زیاد بودن مخاطرات، افرادی که در زمینه مشکلات دوران کودکی بر روی شان مطالعه انجام می‌شد، بیشتر در مورد سلامت جسمانی و روانی‌شان صحبت می‌کردند. حتی برای کاهش و پیشگیری از تجربیات ناخوشایند کودکی، بودجه‌ای 2.75 میلیونی به تحقیق بر روی این مسئله اختصاص داده شد.

افزایش آگاهی در این زمینه و تلاش برای پیشگیری و برطرف‌کردن آن می‌تواند به افراد کمک کند تا زندگی سالم‌تری داشته باشند. اولین گام، اطلاع پیداکردن در مورد تجربیات مثبت و همچنین ناخوشایند کودکی و تأثیرشان بر زندگی افراد است.

تجربیات ناخوشایند کودکی حوادث آسیب ‌زننده‌ای هستند که در کودکی و قبل از سن 17 سالگی روی می‌دهند. این حوادث ممکن است شامل سوءاستفاده های جسمی، جنسی، عاطفی، نادیده گرفتن جسمی یا عاطفی و مشکلات خانوادگی اعم از اعتیاد، زندانی بودن، بیماری روانی، خشونت خانگی یا طلاق والدین باشند.

نمره فرد در زمینه تجربیات ناخوشایند کودکی را می‌توان بر اساس پاسخ او به مجموعه‌ای از سؤالات مبتنی بر حقیقت که با دقت طرح شده‌اند تعیین کرد. حتی به‌صورت آنلاین هم می‌توانید نمره تجربیات ناخوشایند کودکی یا ACE خود را به دست آورید.

تحقیقات نشان داده‌اند، هرچه نمره افراد در این زمینه بالاتر باشد، تأثیر بیشتری بر سلامت روانی و جسمی‌اش خواهد گذاشت. در اصل، نمره بالاتر با افزایش خطر ابتلا به چاقی مفرط، دیابت، علایم افسردگی، اقدام به خودکشی، بیماری‌های مقاربتی، بیماری‌های قلبی، سرطان، سکته مغزی، بیماری مزمن انسدادی ریه و شکستگی استخوان مرتبط است.

نمره بالا داشتن در زمینه آسیب های دوران کودکی ممکن است منجر به رفتارهایی همچون مصرف دخانیات، الکل، اعتیاد به مواد مخدر، عدم تحرک بدنی و تنبلی شود.

اگرچه تصور اینکه کودکی از هرگونه آسیب روحی و تروما رنج ببرد دردناک است، اما واقعیت این است، بسیاری از افراد حتی شده به یک نوع، در کودکی آسیب روحی دیده‌اند. در پاسخ به این نرخ هشداردهنده، محققین بر آن شدند تا نه‌تنها آسیب های دوران کودکی را کاهش دهند، بلکه به افزایش تجربیات مثبت در کودک نیز بپردازند.

مطالعه‌ای که توسط پروفسور محقق، مریستین بت، روانشناس کودک انجام شد، نشان داد که افزایش تجربیات مثبت در کودکی باعث کاهش 72 درصدی احتمال ابتلا به افسردگی یا به‌طورکلی آسیب به‌سلامت روان در بزرگسالی می‌شود. کسانی که تجربیات مثبت بیشتری در کودکی داشتند، 3.5 برابر بیشتر از بقیه از حمایت اجتماعی و عاطفی مدنظرشان در بزرگسالی برخوردار بودند.

این مطالعه بدین نتیجه رسید که ارزیابی و افزایش تجربیات مثبت کودکی می‌تواند باعث کاهش مشکلات روحی روانی و رابطه‌ای، حتی در بزرگسالانی که تجربیات ناخوشایند کودکی داشته‌اند، بشود.

 وقتی از پروفسور کریستین سؤال شد که از یافته‌های او چه درسی می‌توان گرفت، پاسخ داد: “هر لحظه در دوران کودکی اهمیت دارد. هر تعاملی با کودک منجر به واکنشی در او می‌شود، حتی وقتی در تلاش برای برطرف‌کردن عوامل بسیار اجتماعی و فرهنگی‌ای که مانع از داشتن آسیب های روحی در کودک می‌شوند هستیم هم، باید متمرکز بر رقم زدن تجربیات مثبت بیشتری برای آنها باشیم.”

این ایده که عوامل محافظتی در بهبود فرد، کمک‌کننده بوده و اثر طولانی‌مدت تجربیات آسیب زای کودکی را تعدیل می‌کنند، مایه امیدواری است و توسط تحقیقات تأیید شده.

مطالعه‌ای که در سال 2018 منتشر شد نشان داد، اشخاصی که در معرض 4 یا تعداد بیشتری تجربیات آسیب زا در کودکی بودند و با بزرگسالی رشد کردند که به آنها احساس امنیت و محافظت می‌داد، احتمال ابتلایشان در آینده، به تشویش ذهنی مکرر یا بیماری کمتر بود. این مطالعه نتیجه گرفت که استفاده از عوامل محافظتی می‌تواند استراتژی‌ای کارآمد برای پیشگیری از مشکلات دوران کودکی و پیامدهای مرتبط با آن بوده و شاید بتواند به‌عنوان مکانیسمی برای شکستن چرخه آسیب های دوران کودکی عمل کند.

آنچه این تحقیق به ما می‌آموزد این است که پاسخ‌های مهربانانه و ملاحظه گرایانه ای که به کودکان می‌دهیم، تأثیر حیاتی‌ای بر آینده‌شان دارد، حتی وقتی آسیب های روحی دوران کودکی را از دیگر افراد دخیل در زندگی‌شان متحمل می‌شوند. پیوندهایی که با کودکان شکل می‌دهیم می‌توانند برای برطرف‌کردن اثر آسیب، قابل‌توجه بوده و تاثیر مثبتی در کل زندگی‌شان بگذارد.

علاوه بر دادن حس امنیت، ثبات و مراقبت از کودک و رقم زدن تجربیات مثبت برای او، راهکارهایی در بزرگسالی وجود دارند که می‌توانند به شدت برای افرادی که در کودکی ضربه روحی دیده‌اند مثمر ثمر باشند. چراکه گرفتن نمره بالا در زمینه تجربیات آسیب زای کودکی می‌تواند نشان‌دهنده این باشد که فرد مشکلات روحی حل نشده دارد و شیوه برطرف‌کردن آن این است که درست متوجه اصل موضوع شد.

 تحقیقات نشان می‌دهند، زمانی که ما نمی‌توانیم با آسیب های دوران کودکی مقابله کرده و آنها را پردازش کنیم، در درد و مشکلمان گیر افتاده و به‌آسانی تحریک می‌شویم – اغلب حتی بدون اینکه دلیلش را بدانیم – و در اصل واکنشی از خود نشان می‌دهیم که متأثر از احساساتی است که در گذشته تجربه‌شان کرده‌ایم؛ بنابراین یکی از مؤلفه‌های اصلی فرایند بهبود می‌تواند ایجاد یک روایت منسجم از اتفاقاتی که افتاده باشد.

بزرگسالانی که ضربه های روحی کودکی داشته‌اند می‌تواند از تکنیک‌هایی که برای افزایش مقاومتشان است بهره برده و با شکل دادن روابطی نزدیک با کسانی که به آنها اعتماد داشته و مراقبشان هستند روند بهبود را ملایم‌تر طی کنند. این افراد می‌توانند از متخصصین سلامت روان که در زمینه درمان آگاهانه ترومای کودکی فعالیت می‌کنند برای درمان دردهای کودکی شان کمک بگیرند.

مهم‌ترین نکته‌ای که این افراد باید به‌خاطر داشته باشند این است که لازم نیست خود را محکوم به تحمل ابدی این آسیب های روحی دوران کودکی کنند. نزدیکان این افراد و متخصصین می‌توانند حمایتی از این افراد به عمل بیاورند که شرایطشان را تغییر داده یا حتی جانشان را نجات دهد.