سوالی که بسیاری از دختر خانوم ها هنگامی که سن ازدواج شان فرا می رسد، از هم می پرسند این است چطور میتونم یک ازدواج موفق داشته باشم؟خصوصیات مرد مناسب ازدواج کدام است؟ خصوصیات زن و شوهر خوشبخت چیست؟ چطور می توان از یک ازدواج اشتباه جلوگیری کرد؟
در ابتدا باید این سوال مهم را از خود پرسید که تعریف شما از یک خواستگار خوب چیست؟ خواستگار خوب یک عبارت کلی و مفهومی عامیانه است که هر شخص بر اساس طرز تفکرش تعریف می کند.
به عبارتی، برای هر دختر دم بخت، تعریف از یک خواستگار خوب متفاوت است. این تفاوت در نگاه منحصر به فرد است، درست همانطور که شخصیت هر انسان منحصر به فرد است.
بنابراین اولین گام در پاسخ به این سوال که چطور میتونم خواستگار خوب داشته باشم این است که سفری به درون خود بیاندازیم. سفری برای خودشناسی و شناخت شخصیت حقیقی خود.
همه ما خصوصیات اخلاقی و شخصیت متفاوتی با هم داریم. ارزشها، نگرشها، باورها، اعتقادات، سرگرمی ها، تمایلات، خاطراتی که فقط متعلق به خود ماست.
مطالب مرتبط: مشاوره ازدواج رایگان
همین خصوصیات شخصیتی هستند که تعریف هر فرد نسبت به خواستگار خوب را مشخص می کند. در واقع، هیچ چیزی در این دنیا مطلقا خوب یا بد نیست. ممکن است یک خواستگار خوب از نگاه شما، برای یک دختر دیگر خواستگاری بد به نظر برسد و این امری کاملا طبیعی است.
چرا من خواستگار خوب ندارم؟
موضوعی که دختران را هنگام انتخاب همسر شایسته دچار شک و تردید می کند، عدم مهارت خودشناسی در ازدواج، نداشتن مطالعه کافی در مورد معیارهای ازدواج، عدم درک صحیح از سختی های زندگی مشترک و عدم کسب آموزش ها و مهارت های لازم برای آمادگی قبل از ازدواج است.
یکی دیگر از مشکلات در طرح سوال چطور میتونم یک خواستگار خوب داشته باشم، انتخاب احساسی است. یعنی دختر به خاطر فشار خانواده، فشار همسالان و اطرافیان تحت استرس روانی است. او باید هرچه زودتر ازدواج کند اما یک خواستگار خوب و ایده ال برای ازدواج و خوشبخت شدن پیدا نمی کند.
اگر یک دختر پیش از ازدواج، مطالعه کافی در مورد خودشناسی و روانشناسی انسانها داشته باشد، جهان بینی خود را گسترش دهد و به درک عمیقی نسبت به جهان پیرامون خود برسد، آنگاه تعریف او نسبت به خواستگار خوب تغییر خواهد کرد.
این تغییر نگرش موجب می شود معیارهای ازدواج برای دختر تغییر کند. افزایش سطح آگاهی باعث می شود مشکلات درونی خود را بهتر ببینیم، به احساسات خود بیشتر توجه کنیم، ریشه دردها، غمها و ناامیدی های خود را نه در بیرون بلکه در دنیای درون خود جستجو کنیم.
این شناخت و آگاهی به عنوان یک سلاح در مقابله با افکار منفی عمل می کند. آنگاه شما مجبور به تبعیت از افکار و احساسات منفی نیستید. احساساتی مثل ترس از ازدواج نکردن، ترس از تنهایی، ترس از طرد شدن، احساس تنهایی، احساس ناامیدی، نگرانی از آینده، ترس از قضاوت دیگران، ترس از نگاه دیگران قادر به کنترل رفتار شما نخواهد بود.
شما به عنوان یک فرد مستقل این حق را دارید تا بدون ترس و استرس برای آینده زندگی خود تصمیم بگیرید. تصمیم از روی شناخت و آگاهی به دور از فشار دوستان و خانواده.
همین ترس ها و استرس ها موجب گرفتن تصمیم احساسی در ازدواج می شود. این تصمیمات احساسی از دلایل و نشانه های یک ازدواج اشتباه است. ازدواج هایی که شکست می خورند. پشیمانی از ازدواج که در نهایت با طلاق عاطفی، خیانت به همسر و در نهایت یا جدایی و شکست همراه است.
اگر در یافتن شوهر به کمک نیاز دارید، این نکات میتوانند به شما کمک کنند
یکی از بهترین احساسات در دنیا، برگشتن به خانه و در آغوش گرفتن شریک زندگی خود پس از یک روز طولانی و خستهکننده است. هرکسی رویای داشتن یک زندگی زناشویی کامل را دارد و من شخصاً فکر میکنم که آن کلید داشتن یک زندگی شاد و رضایتبخش است. نحوه ی پیدا کردن شوهر اصلاً نباید دشوار باشد، حتی اگر اینچنین یا حتی گاهی اوقات غیرممکن به نظر رسد. شما هیچگاه نباید دست از جستجو برای یک مرد خوب دست بردارید؛ زیرا او قطعاً در جایی از این دنیا وجود دارد. شما فقط باید بدانید او را دقیقاً کجا و چگونه جستجو کنید.
اگر میخواهید نحوه ی پیدا کردن همسر را بدانید، با ما همراه باشید؛ زیرا توصیه ی عالی برای شما دارم.
نکات مهم در مورد نحوه ی پیدا کردن شوهر
1- اولازهمه خود را خوب بشناسید
پیش از شروع جستجو باید بدانید که واقعاً به دنبال چه هستید. بسیاری از زنان پیش از آن که حتی در مورد مردانی که واقعاً دوست میدارند، فکر کنند، به دنبال روابط شاد و معنادار میگردند. آنها معمولاً دلشسکته و ناامید میشوند؛ تاحدیکه حتی شروع بر باور این موضوع میکنند که هیچ مردی دیگر نمیتواند خوشحالشان کند. مرتکب این اشتباه نشوید. درصورتیکه نمیخواهید این کار را انجام دهید، با خود خلوت کردن الزامی است. آنچه که از انجامش واقعاً لذت میبرید و بر آن باور دارید را پیدا کنید.
شما حتی میتوانید ویژگیهای شخصیتی که در شوهر آینده ی خود میخواهید را نیز روی کاغذ بنویسید. آن میتواند یک شروع عالی باشد.
علاوه بر این، یک زندگی زناشویی کامل و عالی را تصور کنید. دوست دارید چگونه باشد؟ آیا به دنبال یک رابطه ی سنتی و محافظهکارانه هستید یا شاید هم یک رابطه ی ماجراجویانه و اصیلتر را ترجیح میدهید؟ اگر میخواهید رابطه تان دوام داشته باشد، باید همسرتان نیز در زمینه ی چنین مسائلی شبیه به شما باشد. لازم نیست ویژگیهای شخصیتی مشابهی داشته باشید؛ اما روش درک شما از روابط باید شبیه به یکدیگر باشد. صرفاً از یک مرد به سمت مرد دیگر رفتن با امید این که خاص خواهد بود، تنها وقتتان را هدر خواهد داد و اعتماد به نفستان را از بین خواهد برد.
2- بیرون بروید، با مردان مختلف ملاقات کنید و بیش از اندازه مشکلپسند نباشید
اگر تنها در خانه بمانید و در مورد مرد ایدهآل خود خیالبافی کنید، درحالیکه هرکسی که در این چارچوب قرار ندارد را رد میکنید، مطمئن باشید که احتمالاً تنها خواهید ماند. هیچ مرد ایده آلی وجود ندارد؛ زیرا هیچکس بیعیبونقص نیست. شما باید مردی را پیدا کنید که عیبونقص او سازگار با عیبونقص شماست و صرفنظر از این که چقدر به دنبال همسر هستید، اگر بیرون نروید و با افراد جدید ملاقات نکنید، هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد. اگر اینچنین به نظر میرسد که هیچ مردی برای شما مناسب نیست، نگران نباشید. روابط منحصربهفرد هستند و هیچ رابطهای شبیه به یکدیگر نمیباشند. اگر کسی از شما بخواهد تا با او بیرون بروید و شما هم احساس میکنید که جالب خواهد بود، دعوت او را بپذیرید. چه کسی میداند، شاید در نهایت او را دوست داشته باشید. هدف، آشنایی با شخصیت واقعی آن فرد است و شما نمیتوانید بدون وقت گذراندن با او متوجه ی این موضوع شوید. از شکست خوردن نترسید. یافتن عشق واقعی آسان نیست؛ اما به دیگران فرصت دهید تا شما را غافلگیر کنند. شما حتی نمیتوانید تصور کنید که یک مرد وقتی شخصیتش را آشکار می کندف چقدر میتواند جذاب و دلربا باشد. علاوه بر این، انتظار نداشته باشید که اولین فردی که ملاقات میکنید، همان مرد ایدهآلتان باشد. احتمالاً اینچنین نخواهد بود. اما به جستجو و ملاقات با مردان جدید ادامه دهید. از این فرصتها برای درخشیدن و تحتتأثیر قراردادن آنها استفاده کنید.
3- خودتان باشید و خودتان را بهبود دهید
درصورتیکه سعی میکنید برای تحتتأثیر گذاشتن مردها، کس دیگری باشید، روابط شما با شکست مواجه خواهند شد. حتی اگر با فردی ارتباط برقرار میکنید و در نهایت به یک رابطه ختم میشود، تا ابد نمیتوانید تظاهر کنید. واقعیت این است شخصیت واقعی شما دیریازود نمایان میشود. علاوه بر این، اگر با خود صادق نباشید، هرگز به طور کامل نمیتوانید خوشحال باشید و زندگی خودتان را بکنید. یک شوهر ایدهآل، شما را برای آنچه که هستید، دوست خواهد داشت، صرفنظر از هر چیزی، زیرا عشق واقعی بدون محدودیت است. توصیه ی من به شما این است که به دوست داشتن چیزی یا دانستن موضوعی که هیچ اطلاعی از آن ندارید، تظاهر نکنید. چیزی که بر آن باور ندارید را بر زبان نیاورید. این فریبکارانه است و اگر از من بپرسید، حتی میتوان آن را با دروغ گفتن مقایسه کرد. هرگز با دیگران کاری نکنید که خودتان دوست ندارید تجربهاش کنید. فقط روراست و صادق باشید. درصورتیکه با او مخالف هستید، مخالفت خود را با صدای بلند اما از روی باریکبینی بیان کنید. هر مردی بهخاطر این ویژگی به شما احترام خواهد گذاشت. هیچ کسی به دنبال همسری نیست که درکی از خویشتن ندارد.
علاوه بر این، باید بیشتر بر روی خودکار کنید. اگر میخواهید ازدواج کنید، ابتدا باید مطمئن شوید که همسر خوبی خواهید شد. کارکردن بر روی خود، بدون توجه به جستجو برای مرد ایدهآل، حائز اهمیت است.
5- به دنبال مردانی باشید که طرز فکر مشابهی با شما دارند
این بدان معنا نیست که مردی با شخصیت مشابه، شما را بهتر درک خواهد کرد. گاهی اوقات، کاملاً خلاف این موضوع صدق میکند. اما یک موضوع قطعی است – اگر به دنبال یک زندگی زناشویی پایدار هستید، باید مردی را پیدا کنید که ارزشهایی شبیه به ارزشهای خودتان داشته باشد. در غیر این صورت، شما دو نفر هرگز نمیتوانید همدیگر را خوشحال و راضی کنید. علایق شما میتوانند تا حدودی متفاوت باشند و گاهی اوقات، این تفاوت حتی خوب هم است. شما میتوانید چیزهای زیادی از یکدیگر یاد بگیرید؛ اما همانطور که قبلاً هم گفتم، اگر به دنبال نوع خاصی از ازدواج هستید، باید مردی را پیدا کنید که به دنبال همان نوع از رابطهای که شما میخواهید، میگردد.
چه میشود اگر او فرزند نخواهد؛ اما شما فرزند میخواهید؟ چه میشود اگر او رابطه ی باز میخواهد و شما به دنبال چنین رابطهای نیستید؟ مواردی شبیه به این میتوانند یک رابطه را نابود کنند و به همین دلیل است که نباید با مردی که انتظارات متفاوتی از زندگی زناشویی دارد، ازدواج کنید.
بهاینترتیب، هر دوی شما زمان و انرژی باارزش خود را از دست خواهید دارد.
جمعبندی
حتی اگر ناامید و غمگین هستید، توصیه ی من این است که تسلیم نشوید. هر روز صبح از خواب بیدار شوید و با خود بگویید: من همسر میخواهم و او را پیدا خواهم کرد. اگر این چیزی است که واقعاً رؤیایش را دارید، از رویای خود دست نکشید. کافی است بدانید که مهم نیست اگر مردی کامل نباشد. آنچه اهمیت دارد، این است که برای شما کامل باشد.
تنها چیزی که بدان نیاز دارید، صبر، ایمان و اراده است. ابتدا، سعید کنید بهتنهایی خوشحال باشید و تصمیم بگیرید که در زندگی چه میخواهید و به دنبال چه کسی هستید. سپس، یاد بگیرید که مشکلاتتان را به تنهایی و بدون وابستگی به همراهی یک مرد حل کنید. تنها بعد از آن است میتوانید خود را به طور کامل ابراز کنید و یک مرد مناسب برای ازدواج پیدا نمایید. هرگز تسلیم نشوید؛ زیرا قطعاً مردی وجود دارد که با خوشحالی شریک زندگی شما خواهد بود.
افسردگی به دلیل ازدواج نکردن
از لحاظ روحی داغونم، حفظ ظاهر میکنم ولی از درون در عذابم که چرا نمیتونم کسی رو جذب کنم. یکبار تجربه ازدواج ناموفق داشتم، جدا شدم. بعداز اون دوبار برای آشنایی وارد رابطه شدم ولی هر دوبار نتونستم موفق بشم، دیگه احساس خستگی شدید میکنم و بدجور دلم شکسته، از لحاظ ظاهری خوب هستم و آدم خیلی مهربون و قانع و کم توقعی هستم ولی نمیدونم چرا همه ازم فراری هستن!. هیچوقت به خاطر سواستفاده از کسی یا به خاطر هوی و هوس وارد رابطه نشدم! هربار من پیشدستی کردم و برای طرف مقابل کادو گرفتم که مثلاً بخوام رابطه رو نزدیکتر و گرمتر کنم ولی نشده متاسفانه، اهل نماز و روزه هستم و همیشه از خدا خواستم کمکم کنه ولی نمیدونم چرا همیشه کارم گره میخوره و به مشکل میفتم. لحظه ای نیست که توی فکر و خیال و عذاب وجدان و پشیمانی غرق نباشم، تمام روزم با گریه میگذره دیگه خسته شدم.واقعا برام خسته کننده شده و ترس از آینده تمام وجودمو مثل خوره میخوره… دیگه هیچوقت نمیتونم به کسی اعتماد کنم و بخوام با کس دیگه ای آشنا بشم، از طرفی هم ترس از تنهایی برام کشندس
پاسخ مشاور به افسردگی به دلیل نداشتن خواستگار
میفهمم که برای شما تحمل این حالات و احساسات چقدر سخت و آزار دهنده است. به نظر می آید مستأصل شدید و شادی و غمتان را بسته به یک رابطه میبینید در حالی که ازدواج تنها یک مسیر است و تنها مسیر پیش روی شما نیست. کلید حال خوب شما دست هیچ رابطه ای نیست، بلکه دست خودتان است؛ شما اگر با این حال و از روی استیصال وارد رابطه هم شوید نه تنها منجر به ایجاد حال خوب در شما نمی شود، بلکه ممکن است این احساسات را شدیدتر و عمیق تر تجربه کنید.
پیشنهاد من به شما این است که از تجربه ازدواج ناموفق تان برای خود شناسی تان استفاده کنید و برای اینکار از مشاور متخصص کمک بگیرید؛ شما به نظر می آید برای ایجاد یک رابطه خوب تلاش می کنید اما در حقیقت شما تلاش نمیکنید زیرا لازمه و هدف از ازدواج تنها دو نفر که مشتاق رابطه هستند نیست، بلکه لازمه آن دو فردی است که اول از همه حالشان با خودشان خوب است. شما حالتان با خودتان خوب است؟خودتان را چقدر دوست دارید؟ چقدر به خودتان عشق میدهید؟ اگر برایتان ایجاد یک پیوند عاطفی مهم است ،روی خودتان تمرکز کنید و خودتان را دریابید.
کسی حتما نباید بیاید به شما عشق بدهد؛ عشق را خودتان نثار خودتان کنید، اگر خودتان عشق را از خودتان دریغ کنید از دیگری چگونه انتظار دارید که به شما عشق دهد؟
به دنبال معناهای دیگری در زندگی تان باشید. حتی اگر شما تا آخر عمرتان مجرد بمانید هیچ اتفاق دردناک و بدی اتفاق نیفتاده است. نوع نگاه شما باعث می شود این اتفاق به نظر فاجعه بیاید. آینده بدون همسر یک مسیر است که مانند هر مسیری چالش هایی به همراه دارد. چیزی که مهم است آن است که شما با این چالش ها چگونه برخورد میکنید.
خودتان را دست کم نگیرید شما فرد توانمندی هستید که حتما علایق و خواسته های زیادی را برای خودتان تصورمی کنید، اکنون فرصت خوبی است که به آنها بها دهید و برای آن ها وقت بگذارید.
من قبلاً هم میدونستم تنها نیستم خیلی ها عین خودم تنهان…
حداقل با هم همدردی کنیم…
ولی مطمئنم همه یه روزی ازدواج میکنیم 😀
منم 29سالمه تا حالا هیچ خاستگاری نداشتم. نمیدونم چرا. با اینکه من فوق العاده ام. شاغل پولدار خانواده خوب. جذاب و خوش اخلاق.
خاک تو سر نیمه گمشده ما. دلم نمیاد وگرنه میگفتم الهی بمیره
خستم از همه چی دلم میخاد بمیرم. شرایط ازدواج رو ندارم خاستگاری ندارم و حتی دلم نمیخواهد ازدواج کنم چون فشار روانی زیادی رو منع حس میکنم دیگه واقعا روانی شدم خانواده ای دارم که از من متنفرن و من سر بارشونم هر لقمه ای ک تو این خونه از گلوم پایین میرع مث زهرمارع و منته و واقعا زندگی دیگع باهاشون سخته زندگی سگی استرس دارم مظطربم افسرده ام روانی شدم بقیع برام تصمیم میگرن خانواده همون دوسه تا خواستگاری ک اومده خودشون رد کردن و من احمق از رو خجالت دخالت نکردم دلم میخاد برم بگردم تنهایی قدم بزنم موزیک گوش بدم جوری ک خودم دوس دارم لباس بپوشم مث یه زندان نی باهام رفتار میکنند خانواده ام با اینکه بیست سه سال سن دارم حق زندگی بهم نمیدنبعد بهم سرکوب میزنن ک من بی مصرفم من بی عرضم و کاری ازم بر نمیاد. دلم میخواد خودکشی کنم ولی اینکه گناهه و عذاب بعد مرگ خیلی وخشتناکه و عذابم با مرگ خاتمه پیدا نمیکنه و حتی پولم ندارم شغلی ندارم هر کاری میخام شروع کنم نیاز ب پول دارع فرارم ک از خونه عواقب بدی داره اصلا کجا برم بعدش چه جوری زندگی کنم دیگه خستم از همه چی احساس گناه دارم حس میکنم گناهکارم و حتی نمیتونم آرزو مرگ کنم چون بعد مرگ هم در عذابم نمیدونم چیکار کنم خستم از همه چی بریدم هیشکی ب فکرم نیست هیشکی ندارم جز خدا ک انگار اونم ولم کردع خانوادم و دوره اطرافیان فقط باهام جنگ روانی میکنن و عصبیم میکنن و وقتی عصبی میشم من رو مقصر میکنن کاری ب کسی ندارم هیچ وقت بد کسی رو نخواستم من برای مردم غصه میخورم برا همه مشکلاتشون و حتی مشکلات خودم ک خیلی زیادن از طرفیم شکست عشقی بدی خوردم و کسی رو. که. دوست داشتم. مُرد و داغش رودلم موند عشق یه طرفه حس میکنم خیلی بدبختم لطفا کمکم کنید من حالم اصلا
من۲۴سالمه و افغان هستم_از یه خانوادا ی خیلی فقیر هستیم_یه دختر خیلی درونگرا کم حرف و خیلی خجالتی ام و اصلا نمیتونم ارتباط برقرار کنم و هیچ دوستی ندارم_من از اولشم همینجوری افسرده و ناراحت بودم_خیلی دوس دارم اجتماعی بشم و مردم بااام حال کنن ولی انگار اصلا نمیشه_رفتم دانشگاه ک بهتر بشم باشگاه ثبت نام ولی تو این دوسال دانشگاهمم هیچدوستی پیدا نکردم_وقتی میبینم بقیه اینقد زود دوست پیدا میکنن و همه دوسشون دارن خیلی اذیت میشم منم سعیمو میکنم ولی نمیدونم چرا نمیشه_ حالا از اینا بگزریم حدود دوسال پیش بود ب به اجبار نسبی مامان و بابام که هی میگفتن داری میترشی با یه پسری ک تو المان بود عقد کردیم و بعد ۶ماه با تهمت های اون که بهم هرزه میگفت جدا شدیم_برای دختری مثل من که تاحالا دستم به دستم نامحرم خورده بود خیلی تهمت بد و سنگینیه_از قبل این کم خواستگار داشتم چون هر خواستگاری ک میاد وضع خونه و زندگیمونو میبینه فرار میکنه میره_ولی بعد این موضوع دیگه اصلا خواستگار نداشتم و این موضوعم خیلی اذیتم میکنه_که همه هم سن و سالام دارن ازدواج میکنن ولی من نه_ وقتی موهای سفیدمو تو آینع میبینم تموم امیدم از دست میره_ هرجاییم برا کار میرم میگن افغانی و کارت کار نداری_ سرزبون دارم نیستم که یه جا برم یه شغلی پیدا کنم هرجا میرم بیرونم میکنن_میرم هرجا برا کار از بس ساکت و ماستم و شاید تو ۸ساعت ساعت کاریم کلا دو کلمه حرف بزنم _همه ی اینا فشاراییه ک داره منو نابود میکنه و هرچی سعی کردم دوره های فن بیان و عزت نفس ببینم هیچ کدوم تاثیری نداشت_بخاطر این همه فشار ریزش موی شدید گرفتم و دارم کچل میشم _من هرکاریو شروع میکنم زود خسته میشم_برا خودم دفتر برنامه ریزی درست کردم_ولی زود خسته میشم میگم الان ک ۲۴سالمه دیگه
وایی دقیقا یکی از مشکلا من همین مشکلته
سلام من هم تو افغانستان زنده گی میکنم خیلی سخته واقعا حالتو درک میکنم من عاشق یکی بودم ولی اون ترکم کرد
سلام همسرم فوت کرده ومیخوام هزدواج کنم
سلام
من خانمی ۴۰ ساله هستم.وکالت می کنم و روان شناسی هم می خونم.امیدوارم بتونم با ادامه دادن رشته روان شناسی تو این رشته فعالیت کنم.دوست دارم وارد ارتباط با یه مرد فعال ، باهوش و مهربون بشم و امیدوارم که برای هم شخصیت و ظاهرمون دلنشین باشه و اگر اوکی بود ازدواج کنیم.
بببنید ازدواج باروش های سنتی و هم سان یابی غیر تخصصی انحام نمیشه ، فقط اعصاب خوردی داره . مشکل فقط ظاهر جوان ها یا موقعیا اجتماعیشون نیست بلکه مشکل فرهنگیه کا باید مسئولین پاسخگو باشند و جوانها قربانی وضع موجود هستند .
منم 38 سالمه خیلی دوس دارم ازدواج کنم چون خواستگار نداشتم سعی کردم خیلی فکرمو درگیر ازدواج نکنم ولی شدیدا احساس خلأ عاطفی دارم و از این بابت خیلی اذیت میشم. مسئله ای که خیلی منو آزار میده اینه که چرا تا حالا اصلا خواستگار نداشتم با اینکه میدونم خیلیا از من خوششون اومده ولی کسی پا پیش نذاشته. شاید خیلیا بگن ازدواجم یه مرحله از زندگیه و نباید سخت گرفت. ولی اگه قراره آدم ازدواج نکنه پس این حس چیه که خدا تو وجود آدم گذاشته حس به جنس مخالف. حس به بچه و… چرا به خاطر پیری جمعیت اینهمه تبلیغ فرزندآوری میشه ولی کسی به فکر ازدواج اینهمه مجرد سن بالا نیست. چرا هیچکی این مجردا رو به هم معرفی نمیکنه. چرا همش دهه شصتیا باید قربانی بشن.
سلام من قبلا خیلی نیل به داشتن همسر داشتم اما از رمانی که با خانوادم صحبت کردم و اجازه دادم کسی بیاد دیگه این میل رو ندارم . مشکل از چیه چرا دیگه این میل نیست؟
خیلی خوب
امشب کلی دلم گرفته بود اومدم اینجا بیشتر، بخاطر این همه جوون آرزو بدل، منم23سالمه و فرهنگ و منطقه ازدواج کردنم میطلبه، انقد خستم از بس میپرسن، و خودمم دلنازک زود دلم میگیره، همه همسن سالام چه تو فامیل چه همسایه ازدواج کردن و احساس تنهایی میکنم، قیافه من و شخصیتم خیلی معقول و پسند هست ولی خواستگار مناسب تو این اوضاع اقتصادی خیلی سخته و یا نیست یا اگه هست کسایی که زیر خط فقرن، و واقعا ادم نمیشه با همچین کسایی ک هییییچی ندارن ازدواج کرد، خیلی دلم این روزا بیشتر از قبل میگیره چون هیچکسیو ندارم نه همسری، نه معشوقه ای، نه همزبونی نه همسایه همسنی، کاش خدا نگاهی به شرایط من هم کنه و خیری پیش بیاد
خداهیچ وقت دونفررابه طورتصادفی کنارهم قرار نمی دهد، یک برگ بدون اجازه او برزمین نمی افتد.
سلام من دختر ۲۴ ساله هستم مجرد هستم اما خواستگار سخت خانواده ام راه میدن حتی گاها من را مطلع نمی سازند. و خودشان میگویند دخترمان درس داره. از نظر خانواده ام باید فرد چندبار زنگ بزنه تا راضی شن درموردش حتی فکر کنند نمیدانم چکار کنم؟
من دلم میخاد ازدواج کنم چون سی و چهار سالمه و اکثرا کسایی ک ازمن خوششون میاد یا سنشون کمتره یا مشکلات دیگه ای دارن مثلا مطلقه یا شرایط ازدواج ندارن بخان با من ازدواج کنن و اصن موقعیت ازدواج پیش نمیاد و دوس داشتن اونا ب هیچ درد من نمیخوره و فقط الکی وقتم گرفته میشه نمیدونم چیکارکنم
والا من از شما ۵ سال بزرگترم
شرایطمم خوبه
ولی تا حالا خواستگار نداشتم
سلام وقت به خير من با پسری آشنا شدم که شرایط ازدواج داره وبه یک ماه هم نکشیده که با هم آشنا شدیم من عاشق نشدم ولی دوست دارم بیشتر بشناسمش که ارزش ازدواج داره یا نه ولی اون هنوز یک هفته از دوستی نشده میگه من میخوام باهات رابطه داشته باشم تا احساس نزدیکی کنیم منم کلا شخصی هستم که راستش بگم از رابطه جنسی بدم نمیاد ولی برای اینکه تو ایران زندگی میکنم سعی کردم رعایت کنم وکلا زیاد علاقه به ازدواج ندارم وبا پسری تا حالا دوست نشدم چون کسی که سمتم میومد همین در خواست داشت منم جواب رد میدادم واصلا وارد صحبت باهاشون نمیشدم ولی با توجه به اینکه شرایط سنی منم جوریه که تو ایران مورد توجه وزیاد در خانواده دچار مشکل شدم تصمیم گرفتم این آقا رو انتخاب کنم باهاش آشنا شم راستش خیلی با هاش کنار اومدم ولی قلبنا دوست ندارم رابطه جنسي کامل با مردی که با من ازدواج نکرده یا تعهد نداره داشته باشم چه جوری قانع کنمش که این مورد اگه منو میخواد بزاره کنار ازم نخواد چون با هر بار گفتنش از درون عصبانی میشم ولی اینم بگم خودم بدم نیومده ازش که بیشتر بشناسمش وحسي هم بهش دارم ویکم وارد رابطه شدم باهاش چون میخواستم امتحان کنم واز این کارم پشیمون نیستم ولی دوسم ندارم سکس داشته باشم باهاش چه جوری بهش بگم من رابطه جنسی میخوام ولی بعد از ازدواج باهاش اگه منو بخواد چون اصلا آشناییمون هم مدتش کمه باید بیشتر شناخت همو وهم اینکه حرفی نشده از ازدواج من تازه متولد سال 1363 هستم زمان ازدواجم تاخیر افتاده ایشونم شش سال کوچیکتره ولی خودش گفته من میخوام ازت خوشم اومده دوست دارم بیشتر باهات آشنا شم تا تو رو نزدیک تر کنم من به همه مردا راستش اعتماد نکردم هیچ وقت از ترس رابطه باهاشون دوست نشدم حتی اگه خوششم اومده بود ازشون
شما باید قاطعانه بگویید اگر واقعا قصد ازدواج دارید و نظر من برایتان مهم است. من نمی توانم قبل از ازدواج رسمی این مورد را بپذیرم.
سلام من سی و هشت سالمه،ادم بلند پروازی بودم و برای آرزو هام هم تلاش زیادی نکردم و ازدواج هم نکردم ،در کل تنهام،اعتقادی هم به دوستی با جنس مخالف ندارم یه جورایی کسر شأن برام میشه،خلاصه چشمم رو باز کردم دیدم نزدیک چهل سالمه،نمی دونم چیکار کنم،حالم خوب نیست،به نظر شما برای ادامه تحصیل دیر نیست؟
برای ادامه تحصیل هیچ وقت دیر نیست.
ديگه واقعا دير شده براي ازدواجم من ميخوام يه همدم داشته باشم واقعا نگران ايندم هستم همه دوستام ازدواج كردن اخساس تنهايي زيادي ميكنم چيكار كنم با اين موضوع مادرم خيلي نگران اينده من هست
سلام خوبید ؟ من ۲۰ سالمه و اصلا خاستگار ندارم نمیدونمچیکار کنم از تنهایی خیلی میترسم و خاستگارام سن بالان. هیچ پیشنهاد احساسی ندارم و میترسم ترشیده بمونم .پدر و مادرم نمیزارن با کسی دوست بشم و آدمی نیستم که بیرون برم خلاصه بگم کسی رو نداشتم و ندارم
من ۲۲ سالمه در حال حاضر دارم برای کنکور درس میخونم ولی مشکلات خانوادگی زیادی دارم مادرم مشکل روانی دارد و پدرم هم خیلی برایمان بد است خانواده پر جمعیت هستیم ۸نفریم و اجاره نشینیم و هیچ کدوم سرو سامان نگرفته ایم من از همه کوچک تر هستم و سن خواهرو برادرام خیلی زیاد شده و از ازدواجشون گذشته اینقدر شرایطمون بده که خواهرام ازدواج نمیکنن میگن به هرکی ازدواج کنیم مارو پس میده و فقط خودمان رو سبک میکنیم برادرمم هم کلی قرز دارن کار میکنن پوله اونارو بدن و خیلی بی پولین اینقدر فکرم درگیر زندگیه بدمونه که دارم دچار مشکل عصبی میشم.
سلام دختری هستم 40 ساله ظاهرم خوب است و خوش اخلاق و سازگار هستم وضع مالیم بد نیست با زحمت کشیدن و کار کردن خونه و ماشین و سائل زندگی خریدم وبخاطر مواظبت از مادرم تا بحال ازدواج نکردم قصد ازدواج دارم ودنبال ی مرد واقعی میگردم که انسانیت داشته باشه خواستگار زیاد دارم ولی به دلم نمیشینند
سلام اکثر خانمها دراین سایت میگن آقا باید زیبا وخوشتیپ باشه یا خودشون رو توجیح میکنند که باید جذاب باشه از نظر من اگه آقا زشت باشه ولی عاقل ووفدار وکاری باشه خیلی بهتر از اونه که شوهر جذاب آینده چمشش دنبال خانومای دیگه نباشه متاسفانه زیبایی ومادیات ملاکی برای پز دادن وبه رخ کشیدن هستش دلیل آمار بالای طلاق همینه وبس کم نیستن دختران باعقل وزرنگ که به نقایص ظاهری وچهره معمولی هیچ خواستگاری ندارن به نظرم دولت باید درمورد معیار ازدواج فرهنگ سازی کنه خانمی هست ۵۰ سالشه مجرد هست یا آقا پسری که ۶۰ ساله هست هنوز مجرد هست وهمچنین جوانان واقعا ی فکر اساسی باید انجام بگیره
من ۳۸سالمهفقط بخاطر فرار از خانواده میخوامت ازدواجکنم
خیلی عالی
منم دوست دارم ازدواج کنم بختم باز نمیشه ۲۰سالمه خسته شدم از مجردی
دختری هستم 32ساله شاغل اما تا به حال خواستگار مناسب نداشتم واگر هم بوده بنا به دلایلی جور نشده و همیشه این حس در من هست که نمیتونم ازدواج کنم و دیگه دیدم نسبت به زندگی حس خوبی نیست یه جورایی ناامید شدم بی تفاوت ولی خیال از همه چیز الان چی توضیح میدید ازدواج میکنم خواستگار خوب میاد خودمو سرگرم کنم حالم بده میشه از این جور حرفا امیدوار کننده
سلام من یع دختر 27 سالم و خانواده مذهبی ای دارم از نظر ظاهر و سر زبون خوبم در حد معمولی خیلیا میان بهم ابراز علاقه میکنن دوست اشنا دور نزدیک اما ب خاطر خانواده ب شدت مذهبیم بهم میگن جرعت ندارن پا جلو بزارن ازم میخوان خودم همه چیزو درس کنم تا بیان خواستگاری اما خب منم نمیتونم ب خانوادم بگم که طرف امده اول با خودم صحبت کرده چون خیلی بد میدونن و اوضاع بدتر از قبل میشه از طرفی خواستگارایی با خودشونم تماس میگیرن رد میکنن حتی اجازه اشنایی هم نمیدن همیشم میگن چرا شوهر نمیکنی اصلا نمیبینن کاراشونو یه خواهر 31 سالم دارم ک ب خاطر سخت گیری های بیش از حد خانواده مجرد مونده تورو خدا اگه خانواده های خیلی مذهبی دارید دختر نیارید خیلی اذیت میشن ):
سلام ۰دوست دارم ازدواج بکنم خانواده من تلاشی نکردن آیا برای ازدواج میشه خودم دست به کار بشم مثلا بیرون اینترنت ی جای گیر بیارم کسی رو واسه ازدواج آیا درست است. خب به نظرم اول خوب آشنا بشم باهاش بعد اگر دیدم آدم خوبی است اقدام بکنم چون خانواده من اصلا اقدامی نمیکنن کسی رو برای من گیر نمیارن عین خیالشون نیست
من دختری هستم 23 سالمه مجردم دوماه دگ تولدمه تحصیلات مدیریت امور برنامه ریزی هسش ولی از دوره جوانی تا الان نتونستم ازدواج کنم یا حتی خواستگار نداشتم هرکیم میاد سمتم یا وعده وحید ازدواج میدن یا میخوان باهم رابط جنسی برقرار کنن یا اینک قیافه مو میبینن انگار آبجوش ریخته باشن روشون میرن دگ نمیان من واقعا دگ خسته شدم از تنهایی منم آرزو به دل موندم ی بار لباس عروس به تن کنم دگ واقعا از خودم بدم میاد هر سری میاد سمتم هوس باز و نمیدونم نمیشه بهشون اعتماد کرد هربار قلب آدم و میشکنن من قلب ندارم اصلا نبضم نمیزنه متوقف شده ??چون هرکی میاد پیشم قلبمو شکستن خوردم کردن تا امید شدم از ازدواج ک هیچ خواستگاری ندارم خسته شدم از تنهایی نمیدونم چیکار کنم
سلام طبق قانون جذب اول باید عاشق خودت باشی خودتو دوست داشته باشی تا خاستگار خوب براتون بیاد
از خدا بخواهید
سلام منم دقیقا پسری هستم مثل شما ۲۰ سالمه تنهام و به یه همسر زیبا نیاز دارم ولی خانوادم اصلا عین خیالشان نیست و اینقدر عذاب کشیدم که دیگه نابود شدم….
زیبااا
مگه پسرها غیر از زیبایی هم براشون مهمه
سلام من ۳۵ سالمه هیچ گونه خاستگاری یا پیشنهاد ازدواجی تابحال نداشتم. دارمپیر میشم. چه کنم؟
دختری متولد ۶۹ که تا حالا خواستگار انچنانی ندارم میخوام ازدواج کنم و نیاز به همسر دارم چیکار کنم دوست دارم با یکی که همسن یا دو سه سال ازمبزرگتر باشه و بدونه با خانم چطور رفتار کنه اهل زندگی باشه از ارومیه و کرد زبان باشه
میترسم هیچ وقت ازدواج نکنم چیکار کنم واسم خواستگار بیاد
منم مثل شما فک میکنم که میترسم زن نتونم بگیرم چ ن خانم مهربون میخوام اونم پیدا نمیشه
سلام وقت بخیر سوالی داشتم که ما 13 ملیون مجرد داریم و اینها همه بالغ و در سن باروری و اینکه اینها از چه شیوه ای برای رفع کردن امیال جنسی شون استفاده میکنند ؟چون انسان که فرشته نیست پاک و مقدس باشه و در ضمن ما در اینجا از سن ابتدایی تا راهنمایی زن و مرد همه از هم جدا هستند و بودن با جنس مخالف حکم شلاق و سنگ سار داره مکه ازدواج خوب تخم مرغ شده دانه ای 6000 هزار تومن ازاین ور هم ازدواج نوعی آرزو شده حکم شرعی اون 13 ملیون مجرد چیه و اینکه مادر خانه زندانی هستیم و حق هیچ نوع ارتباطی با جامعه رو نداریم چون جامعه پره از گرگ و گرسنه از اون ورم بیرون همه جا دوربینه و ما شدیم راهبه که کور شدیم ازبس که خدا خدا کردیم نه حق ازدواج داریم و برای کنترل نفسمون بهمون گفتن حنا بخوریم به نظر شما واقعن حنا بخوریم چون هم عقیم میکنه و هم کلن میل جنسی رو نابود میکنه اینجا اگر به اقایی بگیم دوستت داریم میگن سبکی و زنی به مردی بگه دوستت دارم در زندگی شکست میخوره اینجا ابراز علاقه جرمه و مجردها میگن ما همجنس باز شدیم و متاهل ها هم میرن ازدواج میکنند زمانی که اونجا هزدواج کردن تخم مرغ 10 تومان بوده و الان همشون زن دارن بچه وارث بر و درست کردن و سنت خدا رو در امر ازدواج جا اوردن و چون تعداد بیوه زنها زنان روسپی فاحشه به شدت افزایش یافته میرن با اونا سکس میکنند و امار دختران.مجرد ازدواج نکرده به شدت زیاد شده و ما چه خاکی تو سر مون بریزیم مشکل از مجرد ماندن ما خود ما نیستیم گرانی فقر فساد بیکاری و فساد مردان ما است و افزایش زنان فاحشه روسپی و بیوه زن
برای ازدواج بایدچکارکنیم
ماجوانها دیگه خسته شدیم نه امیدی به آینده داریم نه امید به زندگی
سلام من اقام سی یک ساله ازلحاظ روانشناسی عاشق تنهاییم و هیچ علاقه ای ب فرزند دارشدن ندارم چگونه جدا بشم؟والان سرزندگیمون هستیم. فکر کردم با ازدواج شاید ازون حس تنهایی وعاشق تجرد بهتر بشم اما نشدم. درکل ادم حساسیم نمتونم مسئولیت بپذیرم وهیچ علاقه ای ب بچه دارشدن نیستم. پاهام سست میشه وقتی فکر مکنم بهش
با سلام خدمت همه و مدیریت سایت خوبتون،
راستش من دهه شصتی هستم خیلی تلاش میکردم ازدواج کنم موفق نمیشدم اونموقع ها پول نداشتم جوان بودم ۱۸و۱۹ساله بودم چون چیزی نداشتم هیچکس جرات نمیکرد باهام ازدواج کنه تا اینکه مشغول تلاش شدم پول جمع کنم خونه بخرم ماشین بخرم کارگاه و سرمایه جور کنم بعدشم سن ازدواجم بالارفت الان دقیق ۴۰ساله شدم انقد کیس و مورد واسه عشق و حال ازدواج موقت هست دیگه نیازی به ازدواج ندارم میترسم یکی بیاد با مهریه بالا زندگی و آرامش رو ازم بگیره الان دخترها خودشون واسه این موقت ها بیشتر راضی هستن چون آزاد هستن هرکاری دلشون میخواد میکنن واسه چندساعت پول خوب میگیرن میرن خلاص کارسختی هم نمیکنن خوش میگذرونن پولشم میگیرن، بنظرم ازدواج اشتباهه اگرم میخوایید واقعا ازدواج کنید خیلی وقت بزارید درمورد زندگی مشترک مطالعه و مشاوره بگیرید ازهمه مهمتر تلاش کنید تو سن جوونی ازدواج کنید وگرنه سن و سالتون بالا بره دیگه ازدواج کردن اشتباهه مردهایی که مغز خر خوردن ازدواج میکنن آدم باهاش خوشمیگذرونه پول درمیاره گناهم نمیکنه ازدواج موقت ثوابم داره خخخخ
۲۰.دختر.مجرد.حسابداری،همه ی هم سلام ازدواج کردن دلم میخواد بایه پسر خوب که قیافه خوب داشته باشه دستشم به دهنش برسه ازدواج کنم آیا این خواسته ی زیادیه باید بگم که خجالتی هستم و تا حالا دوست پسری هم نداشتم
خانمی هستم متولد ۵۶ طلاق گرفتم ساکن تهرانم ومشکل مسکن ندارم تمایل به ازدواج با فردی بسیار مذهبی هستم ولی متاسفانه جذب نمیکنم اما هنوز فرد مورد نظرم رو پیدا نکردم
من قصد ازدواج دارم خودمم مذهبی هستم
سلام
سلاممندینوایماندارمحافظ2جزقرانمودنبالهمسریمثلشماهستم28سالمه
سلام ازدواج کردم ولی الان نزدیک 9 سال مجردم متولد 62 هستم دوباره مجددأ قصد ازدواج با خانواده شهدا دارم
… سلام من دختر 33سالمه هنوز ازدواج نکردم هیچ خواستگار ندارم همچین کاری میکنم و بختم باز نمیشه مشگل خوانوادگی دارم مالی هیچ مشکلی ندعرم مهندس هستم ولی هیچ خواستگار ندارم باید چیکارکنم تا ازدواج خوب پیدا کنم
من میخاهم ازدوج کنم
دلم میخواد ازدواج کنم اما فرد مورد نظرم هنوز نیومده
من خانم متولد۶۶خواستگار زیاد دارم همه اولش مشتاقن ولی با اولین جلسه پشیمون میشن. وکنار می کشن.
سلام وقت بخیر خواهر بزرگتر دارم ۲۶سالش تا الان ازدواج نکرده من ۲۳سالمه خواستگار ندارم باید بزرگتر اول ازدواج کنه یافرقی نمیکنه
بستگی به فرهنگ شما داره.
من ۱۶ سالمه ولی تا الان هیچ خواستگاری نداشتم وخواهرم که هم سن منه ازدواج کرده اونم یک سال پیش و من همش رفتم توفکر چطور من خواستگار ندارم. چند مدت پیش خنانواده من همش میگفتم تو از لحاظ رفتاری شبیه یکی اقوام هستی و حالا این دختر اقوام نه ازدواج کرده نه سرکار بعد من همش با خودم میگفتم نکنه منم مث اون بشم خیلی میترسم بعد به خانواده گفتم دیگه اسم هیچ ادمی رو نباید روی من بزارین خیلی ناراحتم
دوست عزیز خیلی عجله دارید.
من در مورد ازدواج کردن مشکل دارم نمیدونم چرا هر گزینه ای که برام پیش میاد نمیتونم باهاش کنار بیام فوری روی نقاط ضعف طرف مقابل زوم میکنم و سرسری جواب منفی میدم یعنی یه جورایی دنبال یه آدم بی عیب و نقص میگردم در حالیکه اگه منطقی و واقع گرایانه به این موضوع نگاه کنیم یه همچین چیزی غیر ممکنه اما من نمیتونم باهاش کنار بیام
اول به فکر اصلاح کمال گرایی خودتان باشید، بعد ازدواج کنید.
لیلا هستم متولد ۵۶ سال ۹۰ جدا شدم عقد ناموفق از لحاظ زیبایی مشکلی ندارم خانواده خوبی دارم ۵ ماهی هست پدرم فوت شده چند مورد بودن اومدن خواستگاری بعدش دیگه هیچ خبری نشد در حال حاضر هم خواستگاری ندارم . قبلا مشاور رفتم بهم گفتن متاسفانه افرادی که شما رو انتخاب کردن افراد اشتباهی بودن. احساس میکنم شاید برام دعا گرفتن یا بختم رو بستن که هیچ خواستگاری ندارم. متاسفانه اشخاصی که به عنوان خواستگار بودن آدم های درستی نبودن یا اعتیاد داشتن ترک کردن و یا اینکه طرف مقابل اصلا اعتماد بنفس نداشته. الان یه شخصی هست اما من هیچگونه تمایلی ندارم با ایشون ازدواج کنم قبلا یه اشتباهی کرد گفتم شاید اصلاح شده بهش فرصت بدم اما متاسفانه هیچ جوره اصلاح نشده حتی بهم بی احترامی کرد مسخره م کرد میگه خودت رو خیلی دسته بالا میگیری
سلام دختری 42ساله هستم باهرکی دوست میشم میگه قصدازدواج داره بعدی مدت میره پیداش نمیشه خسته شدم ازتنهایی دلم میخوادمنم زندگی داشته باشم برای خودم
میخواستم بدونم من خواستگار دارم اما هیچ کدومش جور نمیشه نمیدونم مشکل از کجاست
من زنی هستم بسیار عاطفی که خیلی زود حدود بیست سال پیش همسرم رو ازدست دادم.وحالا چند سالیه تازه به پیشنهاد بچه هام تصمیم به ازدواج گرفتم مشکل من اینجاست که هرمردی که بدرد نمی خوره جذبش میشم وچون بدرد بخور نیست ردش میکنم وهرمرد سالمی که میاد برام جذاب نیست ولی خوشم میاد ولی همش میخوام بهانه کنم ردش کنم
دختری ۳۵ ساله هستم با وجود اینکه زیبا هستم ولی از سال ۹۴ به بعد دیگه خواستگار نداشتم خواستگارای قبلی هم مناسب من نبودند حالا باید چه کنم ؟ آیا بختم را بسته اند؟
سلام دختری ۳۵ساله از کرمانشاه هستم مادرم کمی مشکل ذهنی داره.وفقط۱برادردارم.اما توزندگی عالی ن.ازلحاظ مالی فقیریم.فیافه م هم متوسط ه.ترس دارم به کسی دل ببندم از مادر جداشم.برادرم اجازه نمیده کسی خانه ما میاد خانواده م بی محلی میکنن.منم حق زندگی دارم.مثلامیتونم چندروز یکبار سربزنم کمکشان کنم.
فرزندان برای خودشان هویت مستقل دارند، حق زندگی دارند، هیچ خانواده ای نباید فرزند را به خاطر خودش دنیا بیاورد تا عصای پیری و کوری خودش باشد. شما حق دارید زندگی مستقلی داشته باشید و هر موقع خواستید به خانواده و مادرتان سر بزنید.
مدت سه سال هست که یه جوان با ۵ سال کوچکترین خودم که درمحل کارمان رفت و آمد دارد و بخاطر مسائل کاری شماره تماسم را داشت بهم سال ۹۹ پیام داد و درمورد بحث ازدواج صحبت کرد اولش گفتم شما جای برادر کوچکترین هستید گفت نه پاکدامنی برام مهمخ و مرتب پیام های خصوصی این که مثلا چی پوشیدی حتی لباس زیر و کجایی الان می فرستاد بحث پیامهای ارتباط مجازیش ادامه پیدا کرد تا اینکه گفت یا بیام خونتون تنهاباش یا بیاخونمون حتی شده یکی دوساعت و برو و با مخالفت من بحثش میشد و قهر میکرد میرفت و دوباره بعد ارتباط برقرارمی کرد و…کلی زجر کشیدم مشاوره و توسل آخرش زنگ زدم اطلاعات که از اداره بیرونش کنن یکسال راحت بودم دیگه باهاش کار نمیکردن دوباره امسال آوردنش توکار
بخاطر شربیط!کاری مجبور به ارتباط بودن و پیان میداد نیترسیدم کارم را خراب کنه و وقتی میگه خودت رو آماده کن ماشین میگیرم بیاخونم یکی دوساعت هروقت این پیشنهاد رو میده قبول نمیکنم قهر میکنه و میره سال بعد دوباره پیام میده یکی دوماهی عاشقانه برخورد میکنه و سرهمین حرف که قبول نمیکنم برم قهر اساسی میکنه میگم خب هرچی قانون خودش رو داره اگر واقعا منا میخواهی دست خانواده پدر و مادر یا خواهرت رو بگیربیا خونمون اوقاتش میریزه بهم میمه هرچی قسمت باشه و طفره میره ….خیلی نگرانم نمیدونم چجور پسریه واقعا خودمم درگیرش شدم و فراموش کردنش برام سخته اونم درگیرم شده اما پایش نمیذاره نمیدونم چه مشکلی داره…. بارها چله گرفتم و متوسل به قرآن ائمه و شهدا شدم و مشاوره گرفتم پول خرج کردم گفتند بدرد نمیخوره ارتباط برقرار نکن آدم خوبی نیست اما چکار کنم محل کارمان هست من حتی پارسال زنگ زدم اطلاعات که از محل کارمان بیرونش کردن بخدا به مسئول مدرس پیام داد جدی بگه از احساس اون روزی که آوند تو اتاق محل کارم گفتم دلم میخواست ببوسمت و دستم رو بندازم گردنت قربون صدقه ات برم اون گفت منم دوست داشتم بغلت کنم و ….یعتی اون کا و انجام بدم هنس تو کار فقط ارتباط جنسی هستش و اینکه می پوشم و مخصوصا لباس زیر رو می پرسه تا یه ذره سلام و علیک. احوالپرسی و چندتا سوال بعضی وقتها دیگه همون اول میگه لباس زیر چیه و چه رنگیه ازاین دوتا سؤالش چندسگ میشه خب و اینکه پارسال سر همین حرفش که گفت من هرشب میخام و از پشت هم میخام ….دیگه بر تا آخر که کلفت میخای یا باریک باشه من ازپشت میخام قهر کردم و عصبانی شدو ناراحت و کلی روجسم و اعصابم اثرگذاشت وباتوسل و دعا و قطع میامک و اطلاع به مراجع بالاتر دیگه نبود تا اینکه دوباره آمد و این پیامکهاو ارتباط شروع شد و مدیر منا بزور فرستاد دم دستش که کارهارو راه بندازم من اصلا نمیخاستم ببینمش و بدونه من محل کارن اما معاونین و مدیر مرتب بصورت عادی صدام میزدن و اون هرچی میخاست منا میفرستادند که برم براش ببرم آخرش جای و دستمال که میخواست نبردم. آخه اینقدر اون تاثیر گذاشته بودم روم که نتونستم عقدا یه سال تنهاییم رو بهش نگم و نگم واسته و خرابش نشدم حتی دوست دارم هرشب هرچی میخاد اما شرع بهم اجازه نمیده خیلی میترسم که با چندین دختر و زن دیگه هم باشه چون تا صبح ایتاش رو زده بهتازگی اینجا بوده است اما هیچ وقت آنلاین نیست. امشب آخرین صحبتهارو باهاش کردم که باید تکلیف خودشو مشخص کنه با شرایط!حالی من نسبت به خودش و یه کاری بکنه گفت نه یه روزه محرم می شیم و کم کم کارو پیش می بریم. از موانع خودم و خودش گفتم برلی ازدواجمون و اینکه چرا زندگی شو شروع نمیکنه و اقدامی انجام نمیده همش میگه درست میشه. تا حالا خواستگار اینطوری نداشتم. دوتا متاهل خواستگارحضوری داشتم که شبها هم پیام میفرستادند سالهای قبل اما قشنگ تکلیف خودشون رو مشخص میکردن و قضیه تمام وقتی شرایطمان بهم نمیخورد. من الان چکارکنم امشب هرچی خواستم حالیش کنم که انجام دادن کار عمل زناشویی و جنسی در فضای مجازی هم گناهه حالیش نبود انگار باز حرف خودش رو میزد کارشناس ارشد هوش مصنوعی. من چکارکنم باهاش خودمم ناراحتم میدونم بدردم نمیخوره اما دوست دارم باهام باسه و ترکم نکنه اقدام کنا که نمیکنه و اینکه پسر نقید و متعهدی نمیبینمش و اهل نماز و روزه و…هم فکرمیکنم نیست البته گفت میخونم نماز رو … پارسال من به ازدواج خوب و موفق نیاز دارم تا ازشر این رابطه کوفتی خلاص بشم بخدا دست خودم نیست با یه خواهر از کار افتاده که همیشه در زمان جوانیش مانع ازدواجم شده زندگی میکنم تازه الان هم انتظار زفت و بفت و ترتمیزی و آشپزی و نگهداری داره و ببرن دکتر بیارم خدایی چکارکنم اجازه خانه هم می پزدازم. من ازدواج اجباری میخام اما نه با بیوه و زن طلاق داده ….بخاطر اینکه خیلی خواستگار داشتم و نذاشتن الان دشمن شاد شدم و میخوام ازاین بیشتر نشم میخام هرجورشده با یه پسر خوب و درشان خودم ازدواج کنم اما نیست چکارکنم؟ من برای رابطه تو زندگی زناشویی کارو تلاش و زندگی و فرزند و نگهداری و …هیچ مشکلی ندارم فقط میخوام پسر مومن ومتعهد و دلسوز باشه و فقط من مال اون باشم و فقط اون مال پن باشه و برلیرهم بنیریم و زندگی عاشقانه عاقلانه مومنانه داشته باشیم
سن ازدواج به طور کلی بالا رفته و تنها شما نیستی این مشکل رو داری ، شما به خاطر دغدغه ی ازدواجت سمت افرادی رفتی که اصلا هدفشون ازدواج نبوده و هر جقدرم درگیر این روابط بشی دچار پریشانی روانی و بهم ریختگی روانی میشی و چون هر بار که درخواست جنسی این افردو قبول نمیکنی شمارو پس میزنن چون هدفشون ارضای نیازهای جنسی خودشونه دچار خلف افسرده میشی
عزیز معلومه که برای ازدواجنمیخواد که
برای ارصای نیازهای جنسی شه
مطمئن باش اگه به درخواستش جواب مبت بدی میشی عروسک خیمه شب بازیش که هروقت بخواد بهت دست درازی کنه هروقت نخواد بدارت کنار
بعد چرا باید یکی درباره لباس زیرت بپرسه وقتی معلق و پادر هوا نگهت داشتع؟؟؟؟؟؟؟
تکلیفتو روشن کن
تا وقتی مشخص نکرده خودتو معطل یه ادم بیخود وهوس باز نکن
بعدم خودتو درگیر القابِ این چنینی که کارشناس هوش مصتوعی و فلانه نکن…..
تو با یه ادممعمولی ازدواج کن ولی ادم باشه
یه جایی گفتی فگر میکنی با بقیه زن و دخترام هس چطور ویتی بهش اعتماد نداری
بهش امزدوار مبشی؟؟تکلیفتو روشن کن خواهر
يكي از دختر هاي اقوامون ١٥ سالش هست اما تا الان هيچ خاستگاري نداشته خيلي دختره خوب خوشگل ووو هست اما تا حال كسي براش خاستگار نيومد ، احساس ميكنه اگه الان كسي براش اقدام نكنه ديگه تا اخر هم همينطوره
نمی دانم از کدام فرهنگ هستید. از نظر روانشناسی و جامعه شناسی ازدواج در این سن به خصوص برای خود دختر بسیار آسیب زاست. یک نوجوان ممکن است به بلوغ جنسی رسیده باشد، اما آیا از نظر اقتصادی، عاطفی ، عقلانی و غیره به بلوغ رسیده است؟ آیا از پس مدیریت یک زندگی بر می آید؟ آیا مهارت های زندگی را یاد گرفته است؟ آیا نیازها و حقوق خود را می شناسد؟ آیا نیازهای یک رابطه را می شناسد؟
بنده پسری ۳۸ ساله هستم. کارمندم و وضع مالیم خدا رو شکر خوبه. ۸ ساله که قصد ازدواج دارم ولی متأسفانه هنوز موفق نشده ام. یعنی یه دختر خانوم ساده زیست و قانع که از لحاظ چهره هم تا حدودی قبولش کنم پیدا نکرده ام. بفرمایید چه کار کنم؟
منم دخترمجردیک هستم زیادخواستگارداشتم همه ش ردکرد
سلام من دختری ۳۵ساله هستم چیکارکنم برام خواستگارپیدابشه
من ۳۷ ساله دانشجوی کارشناسی ارشد و معلم هستم. پیشنهاد زیاد داشتم ولی بخاطر کم رویی و عدم پاسخ به آنها ، به خواستگاری کشیده نشد .دو سه نفر هم که آمدند. بدون هیچ پیامی رفتند . کسان زیادی هم هستن غیر مستقیم متوجه علاقه شون شدم ولی نمی دونم چطور بفهمونم که نظرم مساعد هس.
اول برای بر طرف کردن مشکل کم رویی خودتان تلاش کنید. شما که معلم هستید و فوق لیسانس، احتمالا در یکی دو زمینه در برقراری روابط مشکل دارید، باید با اضطراب تان مواجه شوید، تحمل کنید و درجایی که می بینید موقعیت مناسبی هست خودتان تلاش کنید. اگر با شرایط موجود ازدواج کنید فردا حقوق شما را نادیده می گیرند و به موقع نمی توانید حرف خودتان را بزنید، از احساسات خودتان بگویید، از نیاز های خودتان بگویید.
من سی پنچ سالم فوق لیسانس دارم،وب خاطر پدر مادرم ازدواج نکردم خودم وقف پدر مادرم کردم ،موقعیتهای عالی رو از دست دادم و حالا خواستگار خوب خیلی کم شده،وحالا باپسری ک فقط تلفنی صحبت کردم ک اون کیه باید همدیگه روببینیم وچون خط فکری ش دور میل جنسی هستش وبا عقایدمن مشکل داره ولی پسر خوبی هست والان همه صحبت میکنه میگه باید دوست دخترم و ببوسم چکار کنم
سلام از اینکه حرفتونا بی پرده زدین خوشم اومد
اگه واقعا از نظر خودتون مطمئنه ایراد نداره، وبهش اعتماد دارین،بذار ی بار ببوسدت، خیلی از پسرها وقتی از دختری خوششون میاد بهش اظهار محبت میکنند، اگه دختره زیاد توجهی نکنه، قطعا بعداز ی مدت دختره از یادشون میرهدو کمرنگ میشه
ایثارگری در فرهنگ ما خصلت پسندیده ای هست اما اگر حالت افراطی به خود بگیرد که خودمان آسیب ببینیم باید به خودمان بیاییم، جلو احساس گناه خود را بگیریم. شما که دختر خوبی بودید و هستید الان هم نگران نباشید، به خودت احترام بگذار و با کسی که از اول خط فکری اش دور مسائل جنسی می چرخد وارد رابطه نشوید. ممکن است این فرد مشکل جنسی داشته باشد یا قبلا وارد رابطه با اشخاص دیگر شده باشد.
من همه ی خواستگارهام معتاد و از مناطق محروم و یا کسیکه سه چهار بار زن طلاق داده هستند چکار کنم مورد بهتر پیدا بشه البته خودمون هم توی روستا میشینیم و ۳۲ سالمه. من چند بار سرکار رفتم و همیشه صاحبکارهام بخاطر مجرد بودنم تحقیرم میکردند با اینکه خودشون دندونپزشک و تحصیلکرده بودن. همینطور فامیل و در و همسایه. نمیدونم چجوری دهنشون رو ببندم
امیدداشته باش.
الهی بمیرم برات خدا لعنت کنه هر کس که دخترهای معصوم را به خاطر مجرد ماندن تحقیر میکنن
شما خودتان را دست کم دیدید که چنین افرادی به خودشان اجازه دادند خواستگاری شما بیایند. از جانب دیگر از حرف های مردم می ترسید، برای بستن دهان مردم عجله می کنید و به این افراد اجازه می دهید سراغ شما بیایند. پس قوی باشید، پیش مردمی که ارزشمندی را در ازدواج می بینند، محکم بر ملاک ها و ارزش های خودتان پای بند باشید و به این مردم بفهمانید تا زمانی که فرد شایسته ای سراغ شما نیاید ترجیح می دهید مجرد بمانید و از مجرد ماندن ترس و نگرانی ندارید.
سلام یه دختر۳۳ ساله هستم لیسانس ظاهرم معمولی تا حالا پیشنهاد منو به هر پسری دادن قبول نکرده تاحالا هیچ پسری ازمن خوشش نیومده و خواستگار هم نداشتم تنها راه حل زندگیم خودکشی شده واقعآ دیگه خسته م حالم از خودم بهم میخوره
شما در درون خودتان باید احساس ارزشمندی بکنید. احتمالا در کودکی مورد آزار جسمی، جنسی یا کلامی قرار گرفتی، یا به شدت با دیگران مقایسه شدی و باور کردی انسان ارزشمندی نیستی، ناقصی ، بدی و کسی از شما خوشش نمی آید. حالا با چند مورد که ممکن است از شما خوشش نیامده باور خودت را تقویت کردی، همه ما انسان های ارزشمند و دوست داشتنی هستیم، همه ما قابل احترام هستیم. صرف اینکه یک یا چند نفر از ما خوشش نیاید دلیل بر بد بودن ما نیست. مگر قرار است همه ما را دوست داشته باشند؟ انسان ها با هم متفاوت هستند، سلیقه های متفاوت دارند، چرا به خودت نمی گویی آنها لیاقت مرا نداشتند؟ تازه مگر ارزشمندی ما به ازدواج گره خورده؟ ما می توانیم زندگی خوب و عالی بدون همسر داشته باشیم. پس توانمندی های خودت را بشناس و برای تقویت آنها تلاش کن، کم کم کارهای خودت را ببینی خودت از خودت خوشت می آید.
من دختری ۳۹ ساله هستم ، ازدواج نکردم ، از نظر ظاهری و مالی قابل قبولم ، و این قضیه باعث اضطراب من شده .مشکلی که دارم این هست که به شدت احساس نیاز عاطفی و نوازش دارم همینطور تمایل به داشتن فرزند. نمیدونم چه کار کنم
من 39سالمه ظاهری خوب دارم و شیک پوشم و دقیقا شبیه شما هستم اسمم امیر هست و آبادان زندگی میکنم وشدیدا میخوام متاهل بشم ولی متاسفانه خانواده خوبی ندارم اصلا براشون مهم نیست
سلام خانوادتون واسشون مهم نیس شما بفکر باشین
اجازه ندهید اضطراب سراغ شما بیاید، اعتماد به نفس خودتان را بالا ببرید، آدم مناسب شما پیدا خواهد شد.
سلام من یه دختر 32ساله هستم تقریبا 6ماه پیش پسری همسن خودم اومد خواستگاری که ما دو جلسه با هم صحبت کردیم پایان جلسه دوم گفت هفته بعد عقد کنیم منم گفتم هنوز به جمع بندی کامل در مورد جوابم به شما نرسیدم هر چند موقعیت اجتماعی و مذهبی ،ظاهر و شغل و خانواده اش رو قبول داشتم و کلا خیلی به دلم نشسته بود ولی اخلاقش رو نمی دونستم من تازه ایشون رو دیده بودم. و اصرار کردم که برای شناخت حداقل 2ماه زمان نیاز دارم باید از این لحاظ بررسی کنیم ببینیم اخلاق و رفتار مون به هم می خوره یا نه . تحقیق کنیم و مشاوره بریم مصاحبه حضوری و تلفنی داشته باشیم.و ایشون هم گوش می کردن. و آخرش هم گفتم شاید موردهای قبلا بودن که من این زمان رو ازشون خواستم و اونها هم مثل شما قبول نکردن و من ردشون کردم (فک می کنم از این جمله ناراحت شدن). چیزی نگفت . گفت حالا در مورد همه حرفها فک می کنیم و بعداً صحبت می کنیم چون فقط یه هفته مونده بود به محرم . تقریبا 4روز بعد پیام دادن که من با مشاوره و زمان مخالفم خداحافظ . ولی من خیلی به ایشون امید داشتم و برنامه ریزی کرده بودم و به دلم نشسته بودن. و هنوز دارم بهشون فکر می کنم . یه بار هم از طریق یه واسطه به پدرشون فهموندیم که دوباره بیاد ولی گفتن جوون بوده غرورش شکسته و گفته دیگه نمی خوامش برید جای دیگه ای برام. من نمی دونم چطور فراموشش کنم می ترسمم دیگه نتونم ازدواج کنم آیا درسته که بهش پیام بدم اصلا این آدم به درد می خوره؟ متوجه شدم که تو بقیه مسایل زندگیش هم مدیریت بحران نداره زود تصمیم می گیره و بعد پشیمون میشه و خودش رو توجیه می کنه من می توانم اقدامی کنم.؟ ولی تا حالا خواستگار بهتر از ایشون نداشتم و به دلم هم نشسته بودن. همسایه دور هستیم ولی پدرها همو می بینن هر روز .
سلام دوست عزیز. لازم به ذکر است 30 درصد ازدواج ها به طلاق ختم میشن و 70 درصد مابقی نیز اکثرا از ازدواج شون ناراضی اند و به گفته خودشون، فقط دارند به خاطر بچه و ترس از طلاق تحمل می کنند. دلیل اصلی آمار بالای طلاق، ازدواج های اشتباه بوده. ازدواج بدون شناخت و از روی ترس و احساس. به نظرم شما بهترین تصمیم رو گرفتید و حتما با هر مردی قصد ازدواج داشتید حداقل یکسال باید در ارتباط باشید تا به شناخت کامل برسید. اگر مردی به غرورش بر خورد، این یعنی هنوز آمادگی برای ازدواج نداره و به رشد و بلوغ فکری برای ازدواج نرسیده. قطعا چنین خواستگاری با هر دختری ازدواج کند، با پشیمانی و شکست روبرو خواهد شد. شما باید در انتخاب همسر همچنان قوی باشید و از ارزشها تون کوتاه نیایید. راز ازدواج موفق در همین شناخت اصولی قبل از ازدواج نهفته است. با سپاس از همراهی شما
سلام من اقایی هستم
من بخاطر وضع مالی بد و مشکلات خانوادگی هیچ وقت نتونستم ب ازدواج فکر کنم یعنی موقعیت داشتم ولی وقتی ب مشکلاتم فک میکردم بیخیال میشدم الانم ک سی و چهار سالمه میخوام ازدواج کنم کسی رو باب دلم پیدا نمیکنم
میدونم خنده دار شاید باشه ولی مشکلات هیچ وقت نزاشت حتی ب هیچ دختری فک کنم هیچ کس رو هم ندارم ک بخوام برام دختری رو معرفی کنه موندم با این زندگی بدون تکلیف
الان اومدی اینجا برات دختر پیدا کنن?
بیا باهم ازواج کنیم.
آره چه میشه
وقتی سن بالاتر می رود ملاک های انتخاب سخت تر می شود و دایره انتخاب کوچکتر و تنگ تر.
بهتر است اول خودتان دنبال همسر باشید مسئولیت خودتان را گردن دیگری نیندازید. در ثانی باز هم عجله نکنید، خودتان را بشناسید و طرف مقابلتان را نیز کامل بشناسید و بعد اقدام کنید.
سلام منم ۲۰ سالم هست و چهره خوبی دارم ولی فقط برای رل زدن جلو میان کراش میزنن و من قبول نمی کنم. خاستگار نمیاد فقط قصد دوستیه به وعده ازدواج که قبول ندارم اینجوری
شما جدی باشید، از اول محدودیت بگذارید، وارد رابطه با چنین اشخاصی نشوید.
سلام من که ازدواج کردم بعد طلاق گرفتم بهتره با دو بچه
سلام من ۲۳ سالمه
از ۱۵ سالگی هم خواستگار داشتم اما چه خواستگاری چه کشکی یا اینقدر داغون که نمیشد بگی تشریف بیارید منزل یا اینقدر افاده ای و از سطح بالا به ما نگاه کن که رو خودشون نمیذارن پاشن بیان منزل یا اقا پسر رخ بده انگار االتناسش کردن گفتن بیا دختر مارو بگیر?
یه پسری هم پنج سال عاشقم بود ولی ملاکای من رو حتی پنجاه درصدشم نداشت و نمیتونستم جواب مثبت بدم
بعد از اون پسرعموم اومد خواستگاریم تو خونوادمون جنگ شد بابام از ارث بابابزرگم محروم شد چون نمیخواستمش چون به ظاهر و چشم بقیه خوب بود ولی من که میدونستم چقدر جونوره… (۳سال پیش) و دیگه هیچ خبری نبوده تا الان
تا الان خواستگار نزدیک به خوب هم نداشتم
اصلا ادم کمالگرایی نیستم و خیلی هم منطقی ام
اومدم اینجا فقط فوش یدم به اون دیوونه ای که نمیاد منو بگیره
بخدا پتک تو سرشون خورده این پسرا یه ذره عرضه ندارید خودتونو به یه سطح برسونید والا که همه چی مالی نیست
اینم بگم که خواستگارام نود درصدشون وضع مالی خفن داشتن و بر هلاف اینکه دختر مذهبی ای هستم اکثرا سوسول یا رو به سوسول بودن خداااا به کی بگم?
روانی شدم دیگه همه توش موندن چرا تا الان ازدواج نکردم!! اخه یه نفر پیدا نمیشه با لیاقت باشه بخواد منو بگیره؟ اخه چرا باید اون منو بگیره چرا من نباید برم بگیرمش چه جامعه ایه ما داریم اصن کوش کجاست تا خودم برم بگیرمش! مشکل اینه که اصلا وجود نداره!!! هیچ ادمی کامل نیست اینو متوجهم تعریف الکی هم نمیکنم ولی نمیدونم دیگه یه اقا از عشق دنیا وو زنش چی میخواد که من نداشته باشمش…
ازدواج نکردم تا حالا به جرم اینکه تا الان هیچ کس شایستگی اینو نداشته که منو داشته باشه … بدرک حتی اگه موهاممثه دندونام سفید بشه حاضر نیستم با کسی که عقایدش با من جور نیست برم زیر یه سقف
دخترایی که مثل منن و دارن این کامنت رو میخونن دخترا از عقایدتون از شخصیت مدنظرتون از هیچی هیچی کوتاه نیاید و مجرد موندنه باعث نشه که زیر بار هر چی برید تا اون مردای بیچاره بموننو عذابشون واسه نداشتن شماها.
نوشتن همیشه ارومم میکنه
الانم یه خورده اروم شدم ببخشید پیامم طولانی شد?
ای جان چقد ت منی???❤️?
ازنظرمن همش پول یاثروت نیست یاخوشگلی مرد به نظرمن عشق وعلاقه به ازهمه چیزبهتره
خسته نباشید خانمی هستم ۵۰ سال از ۱۶ سالگی ازدواج کردم در محله ای که خواستگار های خوب داشتم وعاشق پسری بودم که عاشقانه دوستش داشتم تا یه روزی مادر عشقم وخواهرش به خاستگاری امدن وبعد فهنیدم مرا خواهرش برای پسر خودش خاستگاری کرد ومن چون جوان بودم وزیبا ومعرور ناراحت شدم ودوست پسر من دوستی داشت که همه رازهای مارو میدونست من لجبازی کردم وقهر کردم وچند بار دوست پسر دنبالم اومد که بگه تقصیری نداره ولی من گوش نکردم ودراین زمان برادر دوست پسرم از من خاستگاری کرد که بربختانه اونم فامیل عشقم بود بهرحال به اون جواب بله دادم البته ازش خوشم اومده بود ولی با لجبازی هم بهش بله دادم ازدواح کردم پدرو برادرم مخالف سر سخت بودن ولی ازدواج کردم تا نشون بدم که چه کسی رو لز دست داده عشقم ولی خودم دراین بازی سوختم ازدواج کردم وهمه تصوراتم از همسرم بر عکس شد عاشقم بود ومنم دوستش داشتم ولی دیدم دنیام فرق میکنه بهرحال صاحب دوتا دختر شدم وبخاطر فقر وبی مولی از همون ۱۸ سالگی شروع کردم ارایسگاه وخیاطی که در خانه پدری یاد گرفته بودم فقط بخاطر دخترهام باهمه چی جنگیدم وهمیشه کوتاه می اومدم دوستش داشتم وفقط بهش امیر جان میگفتم وهروقت عروسی یا ختم بود وعشق سابفم رو میدیدم تپش قلب میگرفتم چون همبشه در قلبم بود ولی به خدای احد با همسرم مهربون بودم واز صفر شروع کردم
ایشون واقعا یایک راوان پزشک عالی
متاسفانه یه جوان نه پخت برای تصمیم گیری در مورد مسعله مهم ازدواج به جای استفاده از عقل ومشورت با والدین رجوع به عشق و حال ونداهای ارسالی از درون میکنه ومغز با اون عظمت در این مورد به گوشه ای ترد میشه وهفتاد هشتاد سال زندگی با اعمال شاغه را رغم میزنه
من نوزده سالمه پری سال یه خواستگار خارج از کشور داشتم تنها خواستگاری بود که خیلی مصر بود البته اون ازدواج کرده و بچه داره من احساس میکردم یه چیزی این وسط هست و گر نه یه مرد چرا غرورش رو چندین مرتبه خورد کنه و هر بار از خانواده من نه بشنوه . دیروز بهم اعتراف کرد دوستمداره و عاشقمه قضیه از این قرار بود که بیشتر ده مرتبه خواستگاری کرد .. الانم این جمعه خواستگاریمه با یه نفر دیگه .چیکار کنم ؟ به اون حس دارم چونمث اونکسی رو ندیدم باهامخوب باشه اما اون متاهله .. از یه طرف این دومی خواستگار خوب و مناسبیه. چیکار کنم من؟
در ازدواج تمام احساسات از ۲ماه تا ۶ماه فروکش میکنه» داشته های خواستگار با خودت قیاس بده نکات مشترک ومتضاد هردو طرف رو باصداقت وسط بگذارید وجدا کن اگر اکثریت با نقاط مشترک بود فرصته از دست نده تا مچاله نشدی کذر عمر بسان اب های بهاری در حال حرکته
اینکه دنبال آدمی هستی که خودش در یک رابطه هست و نمی تواند توجه لازم را به شما نشان دهد، به کودکی شما بر می گردد، احتمالا پدر و مادر شما دعوا و درگیری های زیادی با هم داشتند، یا از هم جدا شدند، یا بخصوص مادرتان موقتا بدون شما سفر رفتند، بیمارستان رفتند، یا حتی حیوان خانگی داشتید و مرتب از دست دادید و جایگزین کردید یا اینکه پدر و مادر حمایت افراطی از شما کردند و ترس از رها شدن در وجود شما شکل گرفته و الان از کسی خوشتان می آید که عاقبت خوشایندی برای شما ندارد و ممکن است در ولایت غریب شما را رها کند. پس منطقی باش و از نظرات پدر و مادر و مشاورین متخصص استفاده کن. اگر ترس از رها شدن در وجود شما باشد باید مراقب رابطه سالم خودتان هم باشید، چون همین ترس باعث می شود به گونه ای با همسر خود رفتار کنید که به جای نزدیکی از شما دور شوند.
من بیست چهار سالمه خواستگار ندارم دوست دارم بدونم که می تونم
سلام.من دختریم که خیلی خواستگار دارم سنمم ۲۳ هستش هی خواستگار رد میکنم همشون رو چون خیلی ظاهر پسندم تا حالا یک خواستگار خوب نداشتم که واقعا به دلم بشینه دیگه خانواده ام هم خسته شدن از اینکه هرماه هرهفته به یه خواستگار جواب رد میدن. بخدا منم دوست دارم ازدواج کنم ولی خواستگار خوب ندارم. الانم هرموقع خواستگار برام میاد افسردگی میگیرم.
برا اینکه به درد خودشیفته ای مبتلایی که همسری در رده تیپ خودت نمی بینی در اسرع وقت ترکش کن و دل به خواستگاری معقولانه با مشورت پدر ومادرت بده خلاصصصص
??
حتما دماغتو تازه عمل کردی فک کردی خوشگلترین دختر دنیایی، نه بابا ازین خبرا نیست، قیافه بعد شش ماه ی چیز عادی میشه
من متولد ۸۱ هستم تا اینجا هم خواستگار زیاد داشتم ولی تا حالا خواستگار خوب نبوده یا علاقه وشناختی نداشتیم
شما به هر کسی نظر مثبت داشتید باید بیش از یکسال زمان بگذارید. اهداف خودتان را از زندگی مشترک در نظر بگیرید. ارزش ها، ملاک ها و معیار های خودتان را بررسی کنید. خانواده، روابط ، شغل و گذشته ایشان را بررسی کنید. خودتان هم دقیق خودتان را بشناسید و بعد اقدام کنید.
سلام من یک بیماری دارم رماتیسمی چند ماه پیش به شدت علاقه مند به یک آقایی شدم که یک قبلاً طلاق دادن ، خواستگاری هم آمدن، من از طرز رفتارش و همه خصوصیاتش بسیار خوشم آمد ، همه چیز داشت خوب پیش میرفت که بیماری خفیف روماتیسم خودم را گفتم ، چند ماه ازش خبر نیست ، البته میبینمش ضربان قلبم بشدت میزنه،شماره ام را سیو داره اما نمیدونم دوستم داره یا نه، نمیدونم چکار کنم، یک خواستگاری دیگر دارم سمج، اما من نمیدونم این آقا که دوستش دارم به من علاقه داره یانه، اگر علاقه ندارم چرا استوریهام را میبینه، اگر بفهمم علاقه ندارم به خواستگاران دیگرم فکر کنم
اگه جوانی رمانتیسمذقابا در مانه با ورزش
دخترا خودشون مقصرن که هیچ پسری جرات نداره بره خواستگاریشون، تا اسم ازدواج میاری سریع حداقل صد تا سکه مهریه میخوان با سکه سی میلیون باید تقریبا سه و نیم میلیارد بدهکار بشی، مگه مغز خر خوردیم؟ همون بهتر بی خواستگار بمونن
والا ما که دختریم حرف از مهریه و پول نمیزنیم ولی نمیدونم چرا با ما ازدواج نمیکنن
واقعا.نمیدونم همون دخترا چی دارن که همه میرن سمت اونا.ما با 14 سکه راضی هستیم .خونه آنچنانی وماشین نخواستیم.حالا ببینم بهانتون چیه
??
اگر دختر خانم صداقت و عقلانیت و درک صحیح از زندگی را نشان دهد و قصد واقعا زندگی وفادارانه داشته باشد پسر جوان باید قدر او را بداند و برای ازدواج پا پیش بگذارد
تو با این بی تربیتیت هیچوقت ازدواج نکن کسیو بدبخت نکن بای
والا من کسی باشه ببینم مرد زندگیه ن سکه میخوامت ن چیزی حقوقی ک حکومت از زن ضایع کرده رو داشته باشم
شما احساسی به این آقایی که قبلا ازدواج کرده و طلاق داده جذب شدید. اگر خودش شما را پیگیری کرد شما هم سعی کنید بیشتر ایشان را بشناسید، چرا رابطه قبلی به هم خورده، مخصوصا طرف مقابلش را پیدا کنید و از زبان ایشان بشنوید. کامل نوع روابطش با خانواده و دوستان را بررسی کنید. کودکیش و نوع روابط پدر و مادرش در کودکی را بررسی کنید و با یک نگاه دنبال ایشان نباشید. شما صادقانه عمل کردید و بیماری خودتان را گفتید، مهم است که ایشان قدر صداقت شما را بدانند یا فقط بیماری خفیف شما را ببینند. مورد بعدی را هم دقیق بررسی کنید و جوانب مثبت و منفی هر دو طرف را کنار هم بگذارید و بعد انتخاب کنید.
با سلام خسته نباشید
من خواستگاری دارم از لحاظ مالی و تحصیلات و فرهنگ عالی هستن ایشون بمن احساس دارن ولی من حس ندارم بهشون چونکه ۳ سال با پسری دوست بودم و ایشون هم بمه ن قول ازدواج دادند تا یکسال آینده و خیلی هم دوسش دارم نمیدونم احساساتم رو اولویت قرار بدم و خواستگارم رو رد کنم یا با خواستگارم ازدواج کنم میترسم بپای احساساتم بمونم و دوس پسرم نتونه خوشبختم کنه یا برعکس عقلانی با خواستگارم ازدواج کنم و حسرت عشقم رو به دل داشته باشم
بهش بگو خواستگار داری اگه میخوادت بیاد خواستگاری اومد که هیچی نیومد با اون یکی ازدواج کن سرکارت گذاشته
سلاممنخواستگارمپسر عمم هست و اینازدواج دومهر دو ما هست علاقه پسر عمم به من بسیار زیاد هست اما من ترس و دو دلی دارم ظاهر برای من مهم هست اما ظاهر ایشونمعمولی هست و بقیه خصوصیاتش خوب هست آیا میتونه منو جذب کنه آیا باهاش خوشبخت میشم نمیدونم الان دو ماه در ارتباطی روزهای اول نه مطلق بودم الان بهتر شدم لطفا کمکمکنید
بخدا تو مسلمان نیستی، خودت میگی از هرلحاظ خوبه، پس بچسب بهش، گوربابای احساس
سلام عاقلانه تصمیم بگیر دختر خانم و الکی جوونیت رو هدر نده. عاقلانه و با تدبیر و با مشورت خصوصا پدر و مادر.
عاقلانه تصمیم بگیر. با تدبیر با مشورت خصوصا پدر و مادر و زندگی هوی و هوس نیست و نیاز به انتخاب عاقلانه و آگاهانه داره
معمولا ازدواج هایی که بر پایه احساسات هست، طرح واره خواست است. یعنی در کودکی ما به خاطر برآورده نشدن نیاز هایمان یا از سر گذراندن تجارب آسیب زا یا تجارب بسیار خوشایند و خلق و خوی خاصی که با آن دنیا آمدیم، طرح واره یا تله هایی در ما شکل گرفته، باورهایی عمیق همراه با هیجانات قوی که سر تا سر زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد و بخصوص در روابط و انتخاب شغل خودش را نشان می دهند. مثلا اگر در کودکی تحقیر شدیم، کتک خوردیم، مقایسه شدیم، باور می کنیم که آدم ناقصی هستیم که از خودمان خجالت می کشیم، بنابراین هیچ وقت باور نمی کنیم و اعتماد لازم را نداریم که همسر خوبی پیدا خواهیم کرد، پس هر کسی بیاید می خواهیم ازدواج کنیم. یا می خواهیم نقص خودمان را بپوشانیم به دنبال فردی با تحصیلات بالا، فرهنگ بالا، طبقه بالا و … هستیم، غافل از اینکه خود این فرد هم ممکن است جبران افراطی کرده باشد و الان اینجا باشد، پس مرتب در رابطه مورد تحقیر و سرزنش او قرار می گیریم.اگر در کودکی محبت کافی ندیده باشیم، دقیقا کسی را انتخاب می کنیم که محبتی ندارد که به ما بدهد و مثل پدر و مادرمان ناکام می گذارد، یا اگر در کودکی تجربه ای مثل تجاوز، تنبیه بدنی و زبانی داشته باشیم یا شاهد خیانت یا درگیری والدین خود باشیم نسبت به همه آدم ها بی اعتماد می شویم و برای ازدواج کسی را انتخاب می کنیم که آدم بی اعتمادی است و از دست کنترل کردن های افراطی اش به ستوه می آییم. و….
پس در یک ازدواج سالم ابتدا عقل و منطق بالا میاید بعد احساس.
پس بهتر است از یک طرح واره درمانگر مشاوره بگیرید که علت مجذوبیت شما چیست؟ خودتان را کامل بشناسید و بعد انتخاب کنید.
در اینجا کمی در مورد نیازها، تجارب و خلق و خو توضیح می دهیم.
نیازهای اساسی: ۱. دلبستگی ایمن( نیاز به محبت، ثبات، امنیت و پذیرش) ۲. کفایت، هویت خودگردانی ( نیاز به استقلال و خودمختاری) ۳. ابراز نیازها و هیجان های سالم ۴. خودانگیختگی و تفریح ۵. نیاز به محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری . هر کدام از این نیازها به درستی برآورده نشود طرح واره هایی در ما شکل می گیرد.
تجارب ناگوار: تجاربی مثل تجاوز، جنگ، سیل، زلزله، تصادف ، ناکامی ناگوار نیاز ها و حتی تجارب خوشایندی مثل حمایت افراطی پدر و مادر و روی پر قو بزرگ شدن ، همه باعث شکل گیری طرح واره می شود.
خلق و خوی هیجانی: همان طور که رنگ پوست و مو، قد و …را از والدین و گذشتگانمان به ارث می بریم خلق و خو را هم به ارث می بریم، مثلا کودکی از اول با خلق و خوی خجالتی دنیا می آید، یکی زیادی حساس، یکی بی قید، یکی منفعل و یکی پرخاشگر و ….پس هر کودکی با توجه به خلق و خویش در برخورد با ناکامی واکنش نشان می دهد یا درگیر طرح واره می شود یا خیر، یا سبک خودش را انتخاب می کند. مثلا یک کودک منفعل در برابر تنبیه های پدر و مادرش می پذیرد که خودش بد و ناقص است. اما کودک پرخاشگر اگر چه می پذیرد که بد و ناقص است اما دیگران را بدتر از خودش می بیند و قبل از اینکه دیگران آسیب بزنند خودش آسیب می زند. طرح واره ها در سنین ۰ تا ۱۲ سالگی در ما شکل می گیرند. پس برای انتخاب همسر حتما گذشته طرف مقابل و نوع ارتباط پدر و مادر را بررسی کنید.
پسربایدجنم داشته باشه بتواندخرج خود وخانواده رادربیاوردمردخانواده و نان آورباشد، مطیع ومسئولیت پذیرباشد.