خانه / مشاوره خانواده پرسش و پاسخ مشکلات زن و شوهر در زندگی زناشویی / طلاق یا تحمل زندگی به خاطر بچه ها؟ بچه دارم میخوام طلاق بگیرم
ادامه زندگی به خاطر فرزندان

طلاق یا تحمل زندگی به خاطر بچه ها؟ بچه دارم میخوام طلاق بگیرم

یکی از مراجعینی که به‌تازگی‌ به مرکز مشاوره مراجعه کرده بود از من پرسید، آیا ادامه زندگی به خاطر فرزندان در شرایط اختلاف با همسر تصمیم درستی است؟ به‌طورکلی، بیشتر مردم حفظ ازدواج و ادامه زندگی به خاطر بچه ها را به زوج ها توصیه می کنند. اما من دوستان زیادی دارم که پدر و مادرشان طلاق گرفته‌اند و دوباره ازدواج کرده‌اند و زندگی بسیار بهتری نسبت به قبل از طلاق داشته اند.

جدایی با داشتن فرزند

من در حال حاضر دو دوست دارم که به خاطر فرزندان مجبور به حفظ رابطه با همسر خود هستند، در حالی که اختلافات آنها به همه اعضای خانواده آسیب می‌زند. در این شرایط تجربه‌های ناخوشایندی در خانواده به خاطر جنگ و دعوای مداوم زن و شوهر ایجاد می‌شود که بر سلامت روانی و جسمی کودکان تأثیر منفی می‌گذارد. شما چه فکر می‌کنید؟ آیا زن و شوهر همیشه باید به خاطر فرزندان با هم بمانند و از تجربه یک زندگی مشترک موفق تا پایان محروم باشند؟ ”
سؤال خوبی است و این فکری است که نه‌تنها والدینی که تصمیم به طلاق از همسر خود دارند را به ستوه می‌آورد، بلکه والدینی هم که قبلاً از همسر خود طلاق گرفته‌اند در مورد این تصمیم و عواقب طلاق بر زندگی کودکان خود احساس گناه می‌کنند.
وقتی پدر و مادرها این سؤال را از من می‌پرسند، سعی می‌کنم به آن‌ها بفهمانم که این یک مسئله سیاه‌وسفید نیست. طلاق همیشه به ضرر بچه‌ها نیست، یا اینکه ماندن در کنار همسر و حفظ رابطه ناموفق، همیشه به نفع بچه‌ها نیست. به نظر من مهم‌ترین عاملی که باید در مورد تأثیر طلاق بر فرزندان در نظر گرفت، شدت اختلافات زناشویی است.

مطالب مرتبط: از دعوای پدر و مادرم خسته شدم

10 دلیل با هم ماندن بخاطر بچه ها

پاسخ آسانی برای سؤال: آیا باید به خاطر کودکان با هم بمانیم، وجود ندارد. من فکر می‌کنم ما به‌عنوان والدین مدیون بچه‌هایمان هستیم و تا جایی که می‌توانیم باید برای بهتر شدن ازدواج و زندگی مشترکمان تلاش کنیم. به بیانی دیگر، هیچ والدی نباید بدون درنظرگرفتن نیاز کودک به تعامل مؤثر با خانواده، درخواست طلاق کند.

هیچ چیزی بیشتر از در اولویت قرار دادن نیازهای دیگری قبل از خودمان، برای بهتر ساختن موقعیت به ما انگیزه نمی‌دهد. تجربه به من ثابت کرده است، اغلب والدینی که از هم طلاق می‌گیرند، قبل از درخواست طلاق به مشاوره ازدواج حضوری نمی‌روند. رابطه به قهقرا کشیده می‌شود و راه‌حل نهایی طلاق به نظر می‌رسد. راه حلی که نیازهای خودشان را برآورده می‌کند؛ اما تحقیقات ثابت کرده است که برای کودکان دشوار است.

به همین دلیل، بخاطر تأثیرات طلاق بر فرزندان است که من باور دارم والدین باید اطمینان پیدا کنند که ازدواجی سالم را ایجاد کنند که نه‌تنها برای خودشان مفید است؛ بلکه برای کودکانشان نیز همین‌طور است. تا زمانی که همه تلاشتان را برای نجات ازدواجتان به خرج نداده‌اید، طلاق نباید راه حل شما باشد.

به خاطر بچه هام زندگی میکنم

طی چند دهه اخیر، تحقیقات نشان داده است که کودکان بی شک از بزرگ شدن و پرورش یافتن توسط والدینی که ازدواج سالمی دارند سود می‌برند. در زیر چند مورد از فواید تعامل کودکان با خانواده آمده است:

  1. فرزندان در سنین بزرگسالی کمتر احتمال دارد طلاق بگیرند.
  2. مشکلات هیجانی کمتری دارند.
  3. کمتر به سو مصرف مواد مخدر روی می‌آورند.
  4. در مقایسه با فرزندان طلاق، به‌احتمال بیشتری به دانشگاه می‌روند.
  5. در سنین نوجوانی کمتر به رفتارهای بزهکارانه دست می‌زنند.
  6. در روابطشان دست به انتخاب‌های هوشمندانه‌تری می‌زنند و کمتر احتمال دارد دست به خشونت خانگی بزنند.
  7. با هر دوی والدینشان رابطه بهتری دارند.
  8. در سنین نوجوانی کمتر احتمال دارد به روابط جنسی دست بزنند.
  9. کمتر احتمال دارد که در سنین نوجوانی بارداری را تجربه کنند.
  10. سبک زندگی ایمن‌تر شغلی برای کودکان را بیشتر تجربه می‌کنند.

مطلب مرتبط: زندگی با مرد معتاد

تحمل زندگی فقط به خاطر بچه ها

افراد به دلایل زیادی از هم طلاق می‌گیرند. اگر تنها دلیلی که می‌خواهید طلاق بگیرید این است که از هم “دور افتاده‌اید ” یا با هم “خوشحال “نیستید، در این صورت، لطفاً روی ازدواجتان کار کنید. با ازدواج کردن تعهدی همراه آن به وجود می‌آید که به معنی تلاش کردن برای حفظ ازدواج در زمانی است که مشکلات و ناخوشی‌ها به وجود می‌آیند و بین زوجین فاصله احساسی می‌افتد.

البته اگر خشونت خانگی، خشونت کلامی، اعتیاد یا خیانت همسر در میان است، طلاق گرفتن می‌تواند بهترین اقدام برای کودکانتان باشد. به‌منظور اینکه کودکان روابطی سالم داشته باشند باید نمونه‌ای از اینکه روابط سالم چطور است داشته باشند. اگر ازدواج شما سرشار از تعارض است دارید به کودکانتان درس‌هایی را یاد می‌دهید که در آینده روابط بزرگسالی‌شان شکست بخورد.

به گفتة “پاول آماتو ” جامعه‌شناس دانشگاه پن استیت، دودسته از کودکان بیشتر از همه در معرض خطر مشکلات روانشناختی در آینده هستند، آنهایی که والدینشان با هم می‌مانند؛ اما همیشه با هم مشکل و دعوا دارند و آنهایی که والدینشان با هم مشکلات زیادی ندارند؛ اما در نهایت از یکدیگر طلاق می‌گیرند.

اگر زندگی مشترک شما سرشار از ناسازگاری است، طلاق برای کودکان شما فواید زیادی دارد. در زیر چند دلیل آمده است که چرا این بهترین راهکار برای یک ازدواج بحران‌زده است.

طلاق نگرفتن به خاطر بچه ها

  • 1-فرزندان خود را از اضطرابی که مشکلات والدینشان ایجاد کرده است، مصون نگاه می‌دارید.
  • 2-کودکان نیاز دارند تا روابطی گرم و حمایت‌کننده و سرشار از عشق با والدینشان داشته باشند. والدی که کودکش را از محیطی که مشکلات زیادی دارد دور می‌کند به او نشان می‌دهد که دوست داشتنی و حمایت شده است.
  • 3-امنیت و محافظت شدن از نیازهای اولیه یک کودک است. جداشدن از یک همسر پرخاشگر، به این معناست که شما به برطرف‌شدن نیازهای اولیه او اهمیت می‌دهید.
  • 4-برخی تحقیقات نشان داده است کودکانی که مورد سو استفاده قرار می‌گیرند، به لحاظ رشدی رنج می‌برند و به والدین دلبستگی پیدا نمی‌کنند. نرخ “دلبستگی ناایمن “بالاتری در میان این کودکان به چشم می‌خورد.
  • 5-کودکانی که در تعارض و مشکلات زیادی بزرگ شده‌اند نسبت به تهدید و تعارض واکنش‌های سریع‌تر و شدیدتری نشان می‌دهند. بودن در معرض مشکلات و تعارضات می‌تواند موجب شود که کودکان در برخورد با دیگران پرخاشگر شوند.

آیا باید به خاطر فرزندانمان در یک ازدواج ناموفق بمانیم؟

اساساً، وقتی صحبت از طلاق و کودکان می‌شود یک والد باید کاری را انجام دهد که فکر می‌کند مطابق میل کودکش است. در مورد ازدواج‌هایی که مشکلات کمی دارند بهترین کار این است که بنیان خانواده را حفظ کرد. در مورد ازدواج‌هایی که مشکلات شدیدی دارند به نفع کودکان است و ترجیح می‌دهند که والدینشان طلاق بگیرند. در نهایت انتخاب با کودکان است.

لطفاً به خاطر داشته باشید اگر کودکانتان در خانواده خوشحال‌اند و امنیت دارند وقتی می‌خواهید تصمیم به طلاق بگیرید یا نه باید نیازهایشان را در نظر بگیرید. اگر کودکانتان در نتیجه ی سو استفاده در ازدواج شما دچار اضطراب هستند لطفاً بدانید که چه آسیبی به آنها وارد می‌شود اگر دراین‌رابطه سو استفاده گرایانه باقی بمانید.

ادامه زندگی به خاطر فرزندان بر اساس تحقیقات روانشناسی

تحقیقات روانشناسی نشان می‌دهد، جنگ و دعوای والدین در طولانی‌مدت تأثیر منفی بر سلامت و تربیت فرزندان می‌گذارد. بااین‌حال، بسیاری از زوج ها در زندگی خود تحت تأثیر افکار دیگران قرار می‌گیرند و متقاعد می‌شوند که « باید» به خاطر بچه ها زندگی مشترک با همسر خود را ادامه داده و مشکلات زندگی را تحمل کنند.
البته در شرایطی که والدین با وجود اختلافات با هم مسالمت می کنند و از هر گونه درگیری و دعوا اجتناب می کنند، ادامه زندگی به خاطر فرزندان ممکن است کار درستی باشد.
همچنین والدینی که استطاعت پرداخت هزینه‌های زندگی دو خانواده را ندارند، ممکن است موقتاً مجبور به ادامه زندگی و تحمل همسر به خاطر فرزندان شوند.
بااین‌حال، خانواده‌های بسیاری وجود دارند که در این آشفتگی به سر می‌برند که “ادامه زندگی به خاطر فرزندان ” به آن‌ها توصیه نمی‌شود. اغلب اوقات، این درگیری‌های شدید فقط پشت درهای بسته آشکار است و باعث می‌شود که کودکان عملاً ۲۴ ساعت شبانه‌روز تحت استرس حاصل از جنگ و دعوای والدین باشند.
وضعیت‌های مربوط به خشونت خانگی یک مثال ساده است. من توصیه نمی‌کنم که زوج به خاطر بچه ها در یک رابطه خشونت آمیز باقی بمانند. مشاهده رفتارهای خشونت آمیز والدین برای سلامت روانی کودکان خوب نیست. علاوه بر این، زمانی که کودکان شاهد درگیری و دعوای مداوم والدین خود هستند، استرس حاصل از مشاهده جنگ و دعوای مستمر والدین اغلب خیلی بدتر از شرایط زندگی بعد از طلاق برای فرزندان است.

توصیه‌ به افرادی که با وجود بچه تصمیم به طلاق دارند

زوج های دارای فرزند که اکنون تصمیم به طلاق دارند، همانند افرادی که در بالا به آن‌ها اشاره شد باید این اقدامات را قبل از اقدام به طلاق مدنظر قرار دهند:
• با کمک مشاوره خانواده حضوری تلاش صادقانه برای حل اختلافات زناشویی خود انجام دهید. این کار نه‌تنها می‌تواند به شما در تعیین اینکه ادامه زندگی به خاطر بچه‌ها ممکن است کمک کند، بلکه یاد می‌گیرید درصورتی‌که تصمیم به طلاق دارید چگونه باهم به‌عنوان پدر و مادر وظایف فرزندپروری را بعد از طلاق تقسیم کنید تا کودکان آسیب نبینند.
• اگر زوج هر دو قربانی این خشونت خانگی هستند، به دنبال یک مرکز یا سازمان پیشگیری خشونت خانگی در شهر خود ‌باشید.
• اگر هر یک از والدین، مواد مخدر و یا الکل مصرف می‌کنند، به دنبال کمک از یک مرکز مشاوره ترک اعتیاد باشید.
• زمانی را بدون حضور کودکان با همسر خود سپری کنید. کارهایی که قبلاً ( قبل از بچه‌داری) از انجام آن لذت می‌بردید را دوباره امتحان کنید.
• چیزهایی که در رابطه با همسر خود بیشتر از آن لذت می‌برید را بیان کنید. هنگامی‌که ( حتی برای لحظه‌ای کوتاه ) خاطرات خوش گذشته با همسر خود را در ذهن مرور می‌کنید، ساده‌تر می‌توانید با عادت‌های منفی که به ازدواج و روابط زناشویی شما آسیب می‌رساند، برخورد کنید.
• درک کنید که هیچ رابطه‌‌ زناشویی کاملی وجود ندارد. بسیاری از زوج ها که از بیرون خوشحال به نظر می‌رسند نیز با مشکلات زناشویی ، اختلاف با همسر را تجربه می‌کنند. علاوه بر این، زوج هایی که طلاق می‌گیرند و بعداً ازدواج مجدد می‌کنند، اغلب متوجه می‌شوند که همان مشکلات و اختلافات زناشویی در ازدواج دوم هم وجود دارد. پس چرا در تمام این موارد یاد نمی‌گیریم مشکلات رفتاری و ارتباطی خود اصلاح کنیم؟
• یاد بگیرید در هنگام جنگ و دعوا با همسر عادلانه رفتار کنید. اگر قصد ادامه زندگی به خاطر فرزندان را دارید، باید یاد بگیرید چگونه به شیوه‌ای سالم اختلافات زناشویی خود را حل کنید. این بدان معناست که در حین دعوا با همسر به‌آرامی صحبت کنید و وقتی‌که شما از دست همسر خود عصبانی هستید، با تمرین مهارت کنترل خشم خود، دو برابر مقداری که صحبت می‌کنید، به صحبت‌های همسر خود گوش دهید. یک روش مناسب برای جلوگیری از تشدید دعوای زوج این است که مرتب حرف‌های همسر خود را که می‌گوید برایش بازگو کنید، طوری که از دریافت منظورش توسط شما اطمینان حاصل کند. این کار به زوج کمک می‌کند قبل از تشدید بحث و دعوا، سوءتفاهم با همسر خود را رفع کنند.
• در جملات خود از عبارت  “من” به‌جای “شما” استفاده کنید. به‌جای گفتن، “همیشه …”، بگویید “… من احساس می‌کنم …” این موضوع، نظر شما را بدون قرار دادن فرد دیگری در حالت دفاعی بیان می‌کند.
در پایان، به‌عنوان یک روانشناس خانواده لازم به یادآوری است که اقدام به طلاق نباید به‌عنوان یک راهکار در پاسخ به اختلافات و دعوای زن و شوهر در هنگام احساس خشم و عصبانیت در نظر گرفته شود.

میخوام طلاق بگیرم ولی بچه دارم

هنگامی‌که آمریکایی‌ها درباره ارزش ازدواج بحث می‌کنند، بیشتر توجهات روی آسیب‌های احتمالی فرزندان طلاق یا روابط نامشروع متمرکز می‌شود که البته طبیعی است. تحقیقات وسیع انجام‌گرفته نشان می‌دهد، کودکانی که در خارج از ازدواج های سالم پرورش می‌یابند بسیار بیشتر از دیگر بچه ها:

  • در فقر فرو می‌روند
  • قربانی کودک آزاری می‌شوند
  • در مدرسه افت تحصیلی داشته و ترک تحصیل می‌کنند
  • اعتیاد به مواد مخدر پیدا می‌کنند
  • رابطه های جنسی زودهنگام را تجربه می‌کنند
  • در نوجوانی و قبل از ازدواج مادر می‌شوند
  • خودکشی می‌کنند
  • علائم دیگر بیماری های روانی را تجربه می‌کنند
  • ازنظر جسمی بیمار می‌شوند
  • مرتکب جرم شده و به زندان می‌روند

به‌طور متوسط، کودکانی که در بستری خارج از ازدواج پرورش می‌یابند، با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی و حتی اختلاف والدین، همچنان در شغل خود نسبت به دیگران از موفقیت‌های کمتری برخوردارند.

بااین‌حال، پدر و مادر نیز باید به یاد داشته باشند که تحمل و ادامه زندگی به خاطر فرزندان همیشه بهترین انتخاب نیست، به‌خصوص اگر فرزندان مدام در معرض استرس بالای حاصل از اختلافات و دعوای والدین قرار دارند. درنهایت تنها شما و همسرتان می‌توانید تعیین کنید که آیا اختلافات زناشویی که در حال تجربه‌کردن آن هستید قابل‌رفع است یا خیر. و اینکه آیا طلاق راه‌حل بهتری برای آینده فرزندان شما در بلندمدت خواهد بود یا خیر؟

دوتا بچه دارم میخوام طلاق بگیرم

من از عید قهر کردم از شوهرم البته چند سال کارمون همین شده قهر آشتی رفتارش درست نیست مهر محبت عاطفه نداره تصمیم به طلاق گرفتم از عید خونه بابام هستم دوسه یار آمد برای آشتی یبار برگشتم دوباره بد رفتار بود و دوباره قهر کردم احساس میکنم دوست دختر داره البته خودم هم خطا کردم با کسی وارد رابطه شدم شوهرم فهمید و سردتر شد خونمو بخشیدم و مهریه وکالت طلاق گرفتم تا سه روز دیگه حکم طلاقم میاد بنظر شما درسته یا نه درضمن دوتا پسرم دارم پیش باباشون هستن ولی خیلی دلگیر ناراحتم گاهی هم خیلی گریه میکنم.

دوست عزیز سلام

به نظر میاد در شرایط بسیار سختی قرار گرفتید و مستأصل هستید.به‌هرحال شما در کنار همسرتان روزهای خوبی را هم سپری کردید و اینکه این رابطه ممکن است به پایان برسد باعث ناراحتی شما می‌شود.

می‌فهمم که چقدر حس می‌کنید از این رابطه آسیب دیده‌اید و تصور می‌کنید طلاق تنها راه است.

طلاق هم مانند تمام انتخاب‌های دیگر یک گزینه است که در جای خود می‌تواند بهترین انتخاب باشد به شرطی که آگاهانه باشد.

اما چیزی که من از پیام شما دریافت کردم این است که خودتان هم نمی‌دانید دقیقاً مشکل رابطه شما چیست و نگرانی من در این باره است اگر به‌دوراز خشم و هیجان مشکلات رابطه‌تان را بررسی نکنید و طلاق بگیرید، احتمال اینکه همان اشتباهات را در روابط بعدی خود تکرار کنید بسیار زیاد است.شما و همسرتان هر دو یک زندگی را باهم آغاز کردید و به یکدیگر بله گفتید هرکدام از شما در اینکه روند یک رابطه به‌خوبی پیش برود یا به‌خوبی پیش نرود، سهم دارید.بنابراین اگر طلاق را تنها راه ممکن تصور می‌کنید، باید به‌صورت آگاهانه باشد و درباره نقش خود در ایجاد مشکلات تأمل کنید.

این موضوع را هم مدنظر داشته باشید که همان‌طور که شما بارها تجربه کردید قهر و کناره‌گیری نه‌تنها به بهبود رابطه کمک نمی‌کند، بلکه شرایط را بدتر هم می‌کند یک رفتار بالغانه در فرایند طلاق باید به این‌گونه باشد که حتی اگر هر دو تصمیم خود را گرفتید و طلاق می‌خواهید تا زمانی که طلاق نگرفتید لزومی ندارد خانواده‌ها در جریان اختلافات شما قرار گیرند چرا که شما هنوز زن و شوهرید.

به‌هرحال شما و همسرتان تعارضات زیادی را تجربه کرده‌اید؛ اما نمی‌توان گفت این به معنای این است که رابطه شما باید به پایان برسد.بلکه به معنای این است که هر دوی شما با پذیرش سهم خود در مشکلات باید هر چه توان دارید برای نجات زندگی‌تان بگذارید.بگذارید مطمئن باشید که تمام تلاشتان را برای رابطه انجام دادید.

درهرصورت به نظر می‌آید شما در مورد اینکه چه تصمیمی برای زندگی‌تان بگیرید به شفافیت و اعتماد بیشتری احتیاج دارید و در این مسیر مراجعه به مشاور چه به‌صورت فردی چه به‌صورت زوجی مؤثر است.

کتابی که در این راستا می‌تواند به شما کمک کند: کاش پیش از طلاق می دانشتم نشر جمال ترجمه زهرا استادیار

گلسا بمانیان

کارشناسی ارشد مشاوره خانواده

مطالب مرتبط: زندگی بعد از طلاق برای زن

مطالب مرتبط: تجربه طلاق با بچه

185 دیدگاه

  1. مرد ۴۴ ساله هستم. دارای زن و دو فرزند(پسر۱۵، دختر۱۱) حدود ۱۸ سال است ازدواج کردم که متأسفانه در شرایطی که دچار بحرانهای روحی بودم اقدامی شتابزده به این کار کردم و انتخابی بر اساس میل و رغبت قلبی نداشتم و بیشتر امیدوار بودم با گذشت زمان، یک زندگی متعارف و عادی شکل بگیرد. اما اینچنین نشد و از همان اول راه، من متوجه اشتباه در مسیر خودم شدم، ولی متاسفانه اشتباهِ دیگر این بود که ما خود را مجبور میدیدیم که بخاطر حفظ آبرو، باید به این زندگی ادامه دهیم.
    با وجود مشاجرات بسیار زیاد اما سعی داشتم زندگیِ گرمی برای ایشان فراهم کنم. اما در سالهای اخیر مواردی پیش آمد که منجر به ایجاد نگاهِ بی اعتمادی من نسبت به همسرم شده. رابطه احساسی خوبی نداریم(البته هیجانات جنسی پیش می آید)، ضمن اینکه همیشه یک خلاء عاطفی در من، مرا آزار میدهد.
    من در طی این سالها، بارها موضوع جدایی(و البته ارائه حقوق قانونی او) را مطرح کرده ام، اما ایشان سرسختانه مخالفت داشته و فرزند طلاق را دلیل میداند.
    به نظر شما تصمیم من در این زندگی بی انگیزه و خاموش شده، چه میتواند باشد؟

  2. تحت هر شرایطی به هیچ عنوان خیانت نکنید چون دودش توچشم خودتون وبچتون میره به شریک زندگی تون آسیبی وارد نمیشه

  3. سلام من ده سال ازدواج کردم حاصل ازدواجمون یک پسر۸ساله هست همسرم از اول زندگی پرخاشگر بود اوایل میگفتم بچه است رفتارش درست میشه توهرچیزی کوتاه میومدم بخ خانواده ام توهین میکرد دوسه بار پیش راوا روانشناس رفتم نتیجه ای نداشت بعد ده سال فهمیدم ۳ساله بهم خیانت میکنه بابرادر دوست مدرسه ایش من فکر کردم با دوستش صحبت میکنه بعد که صداشو ضبط کردم فهمیدم اصلا هم ابراز پشیمانی نداره اولش من رفتم پیش روانشناس تازندگیمون ازهم نپاشه بخاطر بچه وراونشناس ازم خواست تایک جلسه باهاش صحبت کنه بعد مشاوره بهش زنگ زدم گفتم حرف زدین پشیمانی گفت که همش تخصیر توهست منم دیگه دنبالش نرفتم الان هم میگه بیا توافقی طلاق بگیریم به نظرتون چکار کنم ممنون میشم

  4. سلام خسته نباشید من ۲۶سالمه وقتی ازدواج کردم جهیزیه نداشتم تا ابتدایی خواندم وپسرعموم بهم تجاوز کردوشوهرم فهمید الان بخاطروضع مالی خانوادم وتهسیلات پایین شوهرم تواین ۶سال همش اذیتم کرده میگه شمادهاتی هستین ومیگه چون خانوادت بهت کمک نمی کنند باید ازشون بگذری تامن بهترین زندگیروبرات درست کنم ازهمه توقع داره کمکش کنن سری کوچیک ترین چیزخیلی کتکم زده تواین ۶سال وانقدبهم بی احترامی کرده بهم هم حلوهانواش هم جلوهانواده خودم غرورموخوردکرده آبروم تودروهمسایه وفامیل رفته مشکل اعصاب دارم یه دختریه ساله دارم هرکاری میکنم خوب شه یا بیاد مشاوره قبول نمیکنه میگه مشاوره الکی اون چیزی که من میگم باید قبول کنی بگی چشم اصلا نمیزارع باخانوادم جایی برم هرکی میاد خونمون سرکوچیک ترین چیزدعوامیکنه همش استرس میگیرم چندبار رفتم طلاق بگیرم گفت خوب میشم ولی خوب نشدالان خسته شدم بچه روهم بهم نمیده میگه اگه ببریش یکی ازخانوادتومیکشم انکارومیکنه الان من باید چیکار کنم بدون دخترم ۶ساله همش دعواکه وقتی اعصبانی باشه چه توخیابون باشه چه جلوی کسی منو میزنع آرامش ندارم انقدکتک خوردم حرفش اینکه پدرمادرت چون برات کاری نکردن بایدبگی مردن وفراموششون کنی

  5. خواهرای عزیزم هر کاری می‌خواهیم انجام بدین قبلش با مشاوره تماس یا مراجعه کنید سر خود با عصبانیت تصمیم نگیرید .متاسفم بابت اقایونی که تنوع پسند شدن دل خانومهاشونو به خاطر غریبه میشکنن خدا بهتون صبر بده کمکتون کنه

  6. سلام زندگی من جهنمه شوهرم عوضیه به تمام معناست منو کتک می‌زند فحاشی می‌کنه بچهارو هم کتک می‌زند تازگیا با زنی در رابطه هست مچشو گرفتم تو اتاق خواب خیلی بابت اون مسئله خیلی ناراحت شدم کتکم زد طوری که انگشتم شکست دیشب خوابیده بودم بیدار که شدم دیدم اینا همه به کل خواب بود چکار کنم که از این خواب ها نبینم تشکر

  7. سلام من یه بچه نه ماهه دارم شوهرم سرکار نمیره اصلا به من توجه نمیکنه محبت نمیکنه حاله منم اصلا خوش نیس کاری کرده اینقدر دروغ گفته که اصلا بهش اعتماد ندارم اصلا مسئولیت پذیر نیس فقط به فکره عشق و حاله من الان چیکارکنم کمکم کنید

  8. بنده حدودا ۱۰ ساله ک ازدواج کردم طی این مدت مشکلات زیادی رو پشت سر گذاشتم از جمله خانواده همسرم ک باعث مشکل ما شد ولی میشه گفت ب دلیل اینکه ب همدیگه علاقه داشتیم تحمل کردیم اما من الان دختر بچه ۹ ماهه دارم ک چند روز قبل از زایمانم متوجه شدم ک همسرم تو فضای مجازی با جنس مخالف ناشناس چت میکنه وقتی باهاش صحبت کردم کتمان میکنه و میگه دیدت رو عوض کن چیزی نیست ک فک کن دوست و همکار هست اما از نظر من خیانته با همه مشکلات تا اون روز ک این موضوع رو فهمیدم دست و پنجه نرم کردم ولی با این نمیتونم کنار بیام قطعا اگه بچه تو شکمم نبود و وقت زایمان صددر صد ب جدایی ختم میشد الان حال روحیم خیلی بد خیلی عصبی بی حوصله مث افسرده ها همسرم انگار ن انگار دیگه دوسش ندارم اعتماد ندارم

  9. سلام تورو خدا مشکل منم حل کنید دیگه بخدا کم آوردم من سه تا بچه دارم شوهرم ادم بد دهن.لجباز.عصبیه‌ده سال ازدواج کردم یه روز خوش ندیدم همش جنگ دعواست خونمون آرامش ندارم خواهرم پنج ساله ازدواج کرده دو تا بچه داره من هنوز روشو ندیدم.نمیزاره خانوادمو ببینم دو ماه یک بار مثل مهمونا یه ساعت منو میبره میاره، دیگه خسته شدم بخدا به خاطر بچه هام دارم میسوزم میسوزم.همش شکنجه روحی میشم.اصلا ادم نیست بخدا .نشد یه بار من تا صبح گریه کنم بیاد دلداریم بده.همش طلبکار.فقط به فکره پوله از صبح تا شب کار میکنه.مارو اصلا بیرون نمیبره.تاحالا یه بار هم مسافرت نرفتیم.باور میکنید دخترم هفت سالشه امسال عروسی دیده میگفت مامان عروسی چیه چرا همه میرن ما نمیدیم.مامان چرا همه میرن مهمونی ما. من سی سالمه.اونم ۳۴سالشه.دارم به طلاق فک میکنم ولی دلم برای بچه هام میسوزه.تاحلا نشده دعوا کنیم بعد بیاد یکم دلداریم بده میگه شما زنا شیطانید با گریه هاتون میخواهید مارو خر کنید ولی من نمیشم. از لحاظ مالی هیچی کم نداره خونه ماشین زمین باغ طلا..‌‌‌ولی باز میگه چیزی ندیدم.نمیزاره طلا بندازم دستم میگه میشکنیش.سوار ماشین که بشیم وای به حالمون اگه به چیزی دست بزنیم و خراب بشه کلا هروقت سوار ماشین میشیم دعواست تا اومدیم خونه. وسیله واسه خونه اصلا نمی گیره میگه قدر نمی دانید میشکنید.فقط جمع میکنه واسه خودش سکه میگیره.بهم اصلا پول نمیده.هروقت خواستم بهم میگه میخوای چیکار برو گمشو.برادرم تازه نامزد کرده همه رفتن الا من نمیزاره ببینمشون.اصلا خوشش نمیاد نه بده جایی نه کسی هم بیاد خونمون.یه کاری کرده دیگه خونوادم هم منو از یاد بردن.ما دو خواهر یه برادریم خواهرم هم پنج سال پیش با یه آقایی که سه تا بچه داشت فرار کرد مشکلات ماهم از اون موقع سر خواهرم شروع شده.میگه اگه دیدم باهاش حرف زدی یا دیدیش درجا طلاقت میدم خواهر من شده دشمن خونیش.تورو خدا کمکم کنید کسی رو ندارم تنهای تنهایم.دیگه کمکم دارم به خودکشی فک میکنم با قرص یا رگ زدن…….ولی از خودکشی که گناهه بزرگه میترسم.اینم بگم شوهر من تو یه خانواده ای بزرگ شده که پدرش سه زن گرفته مادرش زنه بزرگ بوده بهش توجهه نکرده مال منال نداده بهشون .مادرش تو بدبختی بزرگشون کرده. فقط یه خواهر داره که اونم تو سن ۱۴سالگی با یه پیرمرد تو ترکیه که زنش مرده ۵تا هم بچه داشته ازدواج کرده رفته الان هم ازش ۷تا بچه داره.۱۸ ساله به ایران نیومده. با همه خونوادش قطع رابطه کرده میگه شما باعث بدبختیه من شدید.شوهرم به خاطر همین میگه چطور من همشونو حذف کردم فقط به تو. از خونواده من کلا نفرت داره.وقتی به عروسیه فامیل خودش بره تا عروسی تموم نشه نمیاد.ولی بعد چند سال منو به عروسیه پسر عموم برد اونم با گریه دعوا بعد دو ساعتم اورد

  10. من خانوادم نمیزارن طلاق بگیرم ۷ ساله ازدواج کردم بچه دار هم نمیشه همسرم خانوادم فقط ابروشون براشون مهمه خسته شدم نمیدونم چی کار کنم

  11. سلام من ۱۳ساله ازدواج کردم دوتابچه دارم شوهرم اصلان خرج خونه نمیده برای بچه هام خرج نمیکنه وقتی میگیم چیزی بگیربایدمنت کنیم تابگیره ا نم بادعواخسته شدم هرروزگفتم پول بده یاچیزی بگیره خاطراون باخانواده چندسال قهرم اگه حرف بزنم منو بچه ها وبیرون میکنه شکاک بددهنه اگه بیش ازدوبارچیزی بگم بگیره میزنه وسیله پرت میکنه تنهانمیزاره تاسرمغازه برم وقتی میگم خرجی بده یالباس برای من وبچه هابگیرمیگه به من ربطی نداره هرروزبدترمیشه درست نمیشه تنهام نمیدونم چکارکنم بچه هام تواین زندگی اذیت دارن میشن به خاطراتی ندارم برم موندم کمکم کنین

  12. سلام خسته نباشبد من ۴ساله ازدواج کردم خانوم هستم ۲۱ساله یه دختر ۱ساله دارم شوهرم از کارش اخراج شده وبه قول خودش مسافر کشی میکنه و بهش خیلی مشکوکم همش احساس میکنم خیانت میکنه اخ رابطه جنسی خیلی دیر به دیر داریم ازش خیلی سرد شدم افسرده شدم حتا اواخر میخواستم خودکشی کنم ولی به خاطر دخترم نمیتونم خیلی دوسش دارم دلم میخواد طلاق بگیرم ولی دخترم چی اونو چیکار کنم لطفا جواب بدید واقعا اذیت میشم

  13. سلام ووقت بخیرببخشین یه سوالی داشتم میخواستم بدونم من اگه بخام طلاق بگیرم وپسر۱۱ ساله موپیش خودم باشه بایدچی کنم ؟ چون شوهرم میگه من نمیذارم بچه پیش توباشه. چون واقعابعصی اخلاقای شوهرم خسته م کرده مثلاصبحهاپامیشه چک میکنه ببینه من شب تاکی انلاین بودم یامثلاخودش یکسره توگوشیه بعدک من یکم گوشیمومیگیرم دستم برای بازی یادیدن عکس میگع چی میکنی توگوشیت ولی من نمیتونم ب اون بگم .تاحالاهم چندبارازش خیانت دیدم وبخشیدم ولی ب قول خودش میگه گذاشته کناراین کاراروولی بازمیبینم ن سروگوشش میجنبه. مثلابایدبااجازش برم خونه پدرم وبرگردم ومثلای کارضروری پیش میادبایدبرم خونه پدرم بایدانقده منتظرباشم تااجازه بده برم .یامثلاخونه پدرم میشه برحسب اتفاق ی اقایی میاداون جامیایم خونه دعواک چراتواون جابودی اون اقااومدبایدبرم ی اتاقی قایم شم تااون اقاعه بره ومنونبینه. ولی خودش باهرزنی میبینی حرف میزنه شوخی میکنه وقتی میگم میگه کارت نباشه. حتی ی مغازه کوچک رفتن مثلابرای خریدیه جوراب یالباس زیرم میرم بایدایشون اجازه بده .وقتی میریم خونه پدرم درخونه ی همسایه ای کسی میبینه میخادبااام حال احوال کنه میگه چراوایسادی دم در،چرابچه کوچیکه همسایه روصدازدی نازش کردی

  14. سلام خسته نباشیددلم داره میترکه ازدیروزازخونم زدم بیرون باشوهرم دعواکردم همیشه به پدر ومادرم که فوت کردن فحش میده دیشب اومد بچه هارو ازم گرفت ۳تا دختردارم بزرگه ۱۱سالشه کوچیکا دوقلو۳ساله هستن دخترم دیشب وقتی باباباش میرفت کلی گریه کردهمش باید هرچی بگه بگم چشم به مناسبتهای خواهروبرادرنم به زور اجازه میده برم درمورد خوراک وپوشاک هیچی برامون کم نمیزاره فقط دوست داره حرف حرف خودش باشه بچه هامو خیلی دوست داره منتها دیگه خسته شدم اعصابم نمیکشه دیگه بانازش بازی کنم لطفا راهنماییم کنید بهم گفته اگه قهر کنی دیگه دنبالت نمیام. تروخدا کمکم کنیددوست ندارم به خاطر بچه هام ازش جدا شم ولی دیگه خستم کرده فقط حرف حرف اونه دست بزن هم داره .دوست نداره روحرفش حرف بزنم مناسبتهای خانواده خودش رو هیچی نمیگه میگه برو ولی خانواده منو به زور قبول میکنه اصلا حالم خوب نیست کریه امونم نمیده فکرم پیش بچه هامه نمیدونم به مادرش هم گفته یانه من حتی به خونواده خودمم نمیگم که تو خونه میزنه خونواده شوهرم هم اصلا نمیگم دیگه دارم منفجر میشم مگه یه آدم چقدر سختی بکشه دوست دارم برگردم خونم پیش بچه هام اصلا تحمل دوریشونو ندارم ولی میخوام خودش بیاد دنبالم

  15. من حق طلاق دارم و در حال جدایی از همسرم هستم و یه دختر یازده ساله دارم و میخاهم پیش خودم باشه و دخترم هم مایل هست با من زندگی کنی ایا شوهرم میتواند به زور دخترم را از من بگیرد؟

  16. من ۱۵سال باهمسرم زندگی مشترک داشتم ونتیجه این زندگی ی پسر۱۰سالس همسرم ۴سالش ک بوده ازطبقه دوم افتاده وخونریزی مغزی کرده ولی خداخاسته وزنده مونده اماتشنج میکنه ک من بی اطلاع بودم امابعدازاولین تشنج درزندگی مشترک ایرادی نگرفتم وتمام تلاشم برای سلامتی ایشون داشتم ودرزندگیم خیلی ازلحاظ مالی قناعت کردم چندین بارب من خیانت کردن واونم علنی ک بادیدن عکس و ..‌.بوده اماگذشت کردم ازاول کروناایشون شروع کردن ب مصرف تریاک تلاش کردم ک ترک کنن بهش امیددادم امابازم بقولشون برای ترک کردن عمل نکردن بازهم گذشت کردم ۲۷اسفندماه امسال من ی تماس بامادرشون گرفتم باب کمک ازایشون ولی متاسفانه همه ی حرفای منوبرعکس ب ایشون گفته بودن ودرعرض ۲ساعت همراه مادرش و برادرانش ب خونه پدرومادرم اومدن فحاشی و تو دادوبیدادوبعدوسایل خونه منوجمع کردن بردن ومن شکایت کردم والان بعداز۷ماه تصمیم ب توافق برای جدایی کردیم وتواین مدت هم من و خانوادم خیلی مشکلات باهاشون داشتیم ک درمقابل ماآروم نبودن والان مدتی هست ک اظهارپشیمونی دارن ومیخان بدون هیچ امتیازی من برگردم …آیاطلاق من کاردرستیه ؟

  17. سلام خانم هستم متاهل 27 سالمه چهار تا فرزند دارم مشکلاتی زیادی داشتم با همسرم اما به اومیدی بودم که روزی زندگیم درست بشه اما نشد الان میخوام طلاق بگیرم ولی نمیدونم چیکار کنم بچهامو شرایط نگهداری از بچهامو هم ندارم

  18. من ۳۲سالمه.همسرم ۳۸.میخوام ازش جدابشم چون واقعا نمیتونم تحمل کنم خسته شدم دوتابچه دارم شوهرم حرفش باعملش یکی نیست عصبیه نمیشه توزندگی بهش تکیه بکنی گوش شنواهم نداره .خیلی باهاش حرف زدم مشاوره رفتم.فایده نکرده.پدرومادرشم اصلابهم دیگه احترام نمیذارن هرکدومشون براخودشون دارن زندگی میکنن .همسرمنم اصلافکرزندگی نیست نه احترام حالیشه نه بلدنیاززن یعنی چی.حالامیخوام طلاق بگیرم اگه بچه هاروبده روچشم میذارم .اگه ندم هم خودش میدونه

  19. ۴۲ مرد ۲ سال در پروسه جدایی همسر بسیار در این مدت شکایت و تحویل فرزندم را در کلانتری انجام میده مشکل روحی و روانی داره ۱۷ سال ازدواج در ۸ سال گذشته دچار مشکلات خانوادگی شده سال آینده حضانت با من هست و چکار کنم که فرزندم رو کاملا از اون و خانوادش دور کنم که آسیب کمتری بخوره

  20. سلام خسته نباشید ببخشید تورو خدا راهنماییم کنید شوهرم زندگی و برای منو دخترام زهر مار کرده به من و دختر بزرگم میگه شما عکس العمل دارید قرص مخدر استفاده می‌کنید از من کیت اعتیاد گرفته رفتاراش قابل تحمل نیست و تازگی به دخترم هم گیر میده بهم میگه اینم تیک هایی داره من از ۱۳ سالگی باهاش ازدواج کردم و الان ۳۰ سالمه همیشه منو مورد آزار و اذيت قرار داده هیچ کسو ندارم برم پول هم ندارم خونه اجاره کتم چی،کنم ؟؟

  21. سلام من خانم ۳۰ساله هستم که الان چندوقتی قصددارم ازهمسرم جدابشم ازدواج من ازروزاول اشتباه بوداصلاعلاقه ای به همسرم نداشتم دوران نامزدی همش بهش میگفتم من ازت متنفرم بیاطلاقموبده ولی اصلاحرفموحساب نمیکردتااینکه بعدازدواج صاحب یه دخترشدیم شوهرم ازروزاول هی بددهن بودفوش میدادالانم بدترهم شده نمیدونم چیکارکنم لطفاراهنماییم کنید

  22. دوستان اگر بخاطر بچه هاتون فرضا دارید تحمل میکنید که نکنید چون خوبی در حق کسی نمیکنید…
    اما اما اما، زیاد دیدم اشخاصی رو که بچه های خودشون رو بهانه ادامه زندگی کردند!! یا همسرشون رو دوست داشتند، یا زندگیشونو دوست داشتند، و یا از پس زندگی بدون همسرشون بر نمیومدن..
    و بهانه میووردن که”بخاطر بچه هام دارم تحمل میکنم!!”
    این بدترین بهانه هستش!!
    وقتی این رو میگید یعنی دارید سر بچه خودتون منت میزارید،
    یعنی بچه شما بیشتر رو فشار هست و فکر میکنه همه دارند بخاطر اون زجر میکشند، یعنی حس میکنه این دعوا ها و…بخاطر اون طفلک هستش!! در صورتی که این یه بهانه کثیف بیشتر نیست..
    بنده الان ۲۴ سن دارم و کلا مستقل هستم به جز خونه که فعلا خونه‌ی پدرم زندگی میکنم، و مادر بنده سر هر دعوایی این بهانه رو میوورد!
    که بخاطر بچم هستم وگرنه میخوام چیکار و..
    از این که این قضایا با من چیکار کرد بگذریم، و از اینکه داستان ها منو تو زندگی به کجا ها کشوند و چه مشکلاتی رو تجربه کردم که هر وجدانی رو بیدار میکنه شنیدنش..
    ولی نکته جالب این جاست بعد از چند سال که مستقل شدم و هیج نیازی به مادر ندارم (خدا میدونه تو بچگیش هم نیازی برطرف نکرد)
    ولی بازم در کمال تعجب هست و جایی نرفته!!
    و جالبتر اینکه هر مشکلی داخل خونه دارم الان با مادرم هست، با اینکه هروقت منزل هستم تو اتاق خودم هستم و به کسی کار ندارم ولی همش میخواد اختیار داری و دخالت و کنترل بکنه..
    الان جوری شده که پدرم باید پادرمیونی بکنه و..
    کوچکترین لطفی برام نمیکنه و فقط مصیبت،
    و هنوز پیش شوهرش “مونده” بدون عشق و علاقه ای چیزی ! همون مادری که بخاطر بچش که من باشم داشت “تحمل” میکرد…
    خلاصه اینکه خواستم عرض کنم خدمتتون اگر به خودتون اهمیت میدید بهانه اون بچه‌ی بیچارتون رو نکنید! اگر فکر میکنید ذره ای بهش اهمیت میدید، اگر هم فقط برای خودتون مهم هستید باز هم اینکارو نکنید، چون چند سال دیگه بچه تون از آب و گل در میاد و اون زمان دیگه بهانه ای براتون نمیمونه که بخاطر بچم هستم و…
    و مضحکه عام و خاص میشید!
    اگر همسرتون رو دوست دارید با یه بهانه بهتر بمونید چه اشکالی داره.. اگر جایی برای رفتن و توانایی مستقل شدن ندارید بچه‌ی خودتون رو سپر بلا نکنید که چند سال دیگه کسی رو پشت خودتون داشته باشید،
    و اگر در خودتون میبینید هم تشریف ببرید زندگی جدیدتونو شروع کنید، هم بچه‌تون دیگه جنگ اعصاب رو نمیبینه و روانش در امان میمونه ، هم برای خودتون زندگی شخصی بهتری میتونید بسازید و هم به همسرتون شانس یه زندگی جدید رو میدید.
    موفق باشید

  23. من دوست دارم طلاق بگیرم ولی نمی‌دونم چکار کنم آخه دوتا دختر دارم همش هم می‌خوام این کارکنم ب خاطر اینه که خونه نداریم دست ب هرکاری می‌زنیم نمیشه. پانزده سال بله دوتا دختر یکیش هشت سالش اون یکی هم پنج سالش

  24. همسرم به خواسته های من اهمیتی نمی‌ده و همیشه بین من و دیگران خواسته های دیگران رو اولویت میده. اصلا به این موضوع فکر نمیکنه که ممکنه من هم نیاز به اوقاتی دارم برای خودم. هر کاری فکرش رو بکنید برای خودش و خانواده‌ش انجام میدم. راننده شخصی شون شدم هر جا بخوان میبرمشون. خونمون که میان پیش من نمیخوابه. هر آخر هفته باید برم خونه خواهر مادرش و آخر هفته‌م رو اونجا بگذرونیم و اونجا هم کنار من نمیخوابه. بازم مشکلی ندارم اگه بتونم برگردم خونه خودم و آخر هفته‌م رو به سرگرمی های خودم مثل فیلم دیدن برسم اما خودش و خانواده‌اش بهشون برمیخوره اگر چنین کاری بکنم!! خب منم شش روز صبح ساعت پنج بیدار میشم تا عصر سرکار هستم به امید پایان هفته که اونم نصیب من نمیشه. از خانواده و بستگانم کلا بریدم بخاطرش اما انگار وظیفه‌ام بوده. چهارده ساله دارم تحمل میکنم اما از یکماه قبل ناگهان تصمیم گرفتم با طلاقش خودم رو خلاص کنم. حتی چون خودم مشهدی و زنم کرمانیه حاضرم بخاطر آبروش این رو بپذیرم که دلیل جدایی رو خیانت من عنوان کنند برای حفظ آبروشون و این وسط خودم خراب بشم اما ازین وضعیت نجات پیدا کنم. تنها مشکلم پسر نه سالمه. نگران اون هستم. هرگز کوچکترین خیانتی هم نکردم اما جونم به لبم رسیده ازین همه ناسپاسی و الطاف یکجانبه

  25. من ۱۰ساله ازدواج کردم دوتا بچه دارم شوهرم آدم خیلی بددهن وزورگوییه منو بچهامو خیلی اذیت میکنه به خانوادم حرفای خیلی زشت میزنه خسته شدم چکارکنم آیا طلاق میتونه بهترین راه باشه یانه ممنون میشم جواب بدید

  26. با سلامدخترم به این نتیجه رسیده که شوهرش باعث استرس واضطرابش هست و میگه شوهرم شیزوفرنی داره اذیتم می‌کنه ولی علایم شیزوفرنی را ما نمی‌بینیم با یه بچه میخواد طلاق بگیره چکار کنم

  27. سلام ۵ساله ک ازدواج کردم ی بچه سه ساله دارم همسرم ازاول عصبی بود و دست بزن داشت چنبار خاسته خفم کنه تو نامزدی خاستم طلاق بگیرم بچه بودم منو ترسوند چون بهش گفته بودم دوس پسرم بهم تعرض کرده بود آتو گرفت ازم بخاطر دخترم صبوری کردم تااینکه گفت خونه خانوادت تنها نمیزارم بری علتو پرسیدم گفت من ذهنم خرابه درحالی ک من هیجا تنها نمیرم فقط خونه مادرم گاهی دوس دارم تنها برم براش توضیح دادم من جز اونجا جایی ندارم برم شغل و دوست خاصی ندارم ک منو زد و فش داد حس زندانی شدن دارم حس بردگی تصمیمم طلاقه اما نگران دخترمم واینکه موافق نیس و تهدید به اذیت میکنه

  28. با سلام .۸ ساله که ازدواج کردم دو فرزند ۶ و یک ساله دارم از همان سال اول با همسرم مشگل داشتم بیشتر اختلاف ها بخاطر مادر ایشان بود الان چند سال است دیگر هیج توجه ی به من ندارد هیچ پولی برایم خرج نمیکند خیلی در عذاب هستم فقط بخاطر فرزندانم مجبورم در این برزخ بمانم چندین بار هم مرا بیرون کرده بخاطر بچه هام مانده م واقعا نمیدانم را درس چیه

  29. من دوست دارم طلاق بگیرم ولی نمی‌دونم چکار کنم آخه دوتا دختر دارم همش هم می‌خوام این کارکنم ب خاطر اینه که خونه نداریم دست ب هرکاری می‌زنیم نمیشه

  30. سلام من ۳۸ ساله هستم دو تا دختر دوقلو دارم ما قبلا مشکل داشتیم ولی رابطه خیلی بدی نداشتم الان شوهرم با خانوادم مشکل داره خانوادم از من میخوان که دختران را رها کنم و جدا شم ولی وابستگی من به دخترام زیاده از دو طرف من را لای منگنه قرار دادن از حالا نمیدونم چه تصمیمی بگیرم نه زندگیم از هم بپاش هم خانوادم ناراحت شن

  31. من واقعا از زندگی خستم واقلا دلم میخواد بمیرم خیلی تلاش کردم به زندگی برگردم اما نمیشه دیگه توانی برام نمونده خیلی شوهرم اذیتم میکنه منت میزارهدهمش بی محلی های شدید میکنه بی خیاله حال بدم اصلا براش مهم نیست بااین ک میگه دوسم داره ولی شدیدا حس میکنم هیچکدوممون هم رو نمیخواییم فقط بخاطر بچمونه ک زیر یک سقفیم گاهی میگم جداشم زندگیمو بسازم چون پتانسیل پیشرفت رو داشتم شوهرم اومد از همه چی محرومم کرد اما وقتی پناهی ندارم میدونم طلافم بگیرم یا باید تنهایی رو انتخاب کنم یا زبون پر نیش و کنایه ی خانواده و فامیلم و هرروز باید به کسایی ک زندگیم ربطی بهشون نداره مث خاله و دایی جواب پس بدم چون مامانم بهشون این حقو داده…. جونی برام نمونده واقعا. همه عمرم تو زجر کشیدن بودم از5سالگی که پسرای فامیل هرکار خاستن باهام کردن و من از ترس زبون باز نکردم تاالان ک21سالمه و جنگیدنام بی فایدس. 8سال حرفه ای والیبال کار میکردم درسخون مدرسه بودم اما بخاطر یه مشت تعصبای چرت همه چی بهم نروم شد. حیف رشته ام حیف حرفهام همه کاری ازم برمیاد ولی گند زدن بهش. من موندم و یه شوهر بی خیال ک قید هیچی نیست و برا حقوق ماهی 3تومن منت میزاره سرم خستم بخدا خستم راهکار بهم بدین

  32. سلام من یه خانم ۲۹ ساله هستم با دوفرزند دختر یکی ۱۳ ساله و۵ ساله ..بامردی زندگی میکنم که همه ی خصوصیات بدو داره باورتون میشه؟گاهی خودم شک میکنم به خودم میگم شاید مشکل منم ..بعد که دقت میکنم میبینم نه مدلش همینه خیلی .سرکار که نمیره درست وحسابی .چیزایی که واقعا لازمو رو نمیخره حرف میزنم شروع میکنه به بد دهنی جوابشو بدم طوری کتک میزنه که یه هفته باید بخوابم خودم میرم سرکار حالا هم یه جور دیگه اذیت میکنه میگه باید پولاتو بدی به من ..خونه هم میمونم میگه تو بی عرضه ای بقیه زنا رو ببین چه جور پول میارن ‌…خیلی هم شکاکه …خیلی وقته بدم میاد ازش اماااا واقعا نمیدونم چطور دارم باهاش زندگی میکنم از خودم متنفرم که دارم این وضعو تحمل میکنم …خدایاااا کمک

    • این آقا که همه خصوصیات بد رو داره همون آقایی هست که باهاش ازدواج کردید، اون زمان هم همین عقیده رو داشتید یا بهترین مرد دنیا میدیدین ایشون رو!؟
      ریشه یابی مشکل و اینکه از کجا اومده مشکل میتونه کمک کنه، و مشاور خانواده هم میتونه اگر سوتفاهمی هست برطرف و اگر شانسی برای زندگیتون نیست کمک کنه به نتیجه/اتمام حجت برسید و ضرر بیشتر نبینید شما و مخصوصا فرزندتون..
      چون ادامه این وضعیت فقط عادی میشه این قضیه،
      و شوهرتون هم به این رفتارش ادامه میده و شما هم تحمل میکنید و..بچه هاتون هم که یکیشون در حساس ترین سن، سن نوجوانی هستن همینطور آسیب بدتری میبینند!!
      اگر ذره‌ای به فرزندتون هم اهمیت میدید لطفا فکری کنید برای حل این موضوع، سعی کنید همسرتون را راضی کنید برای مشاوره، اگر نه از پدر و مادر همسرتون یا اگرنه خودتون تقاضای راهنمایی و حمایت کنید که کمکتون کنند،
      منطقی و واقع گرایانه فکر کنید و اگر میبینید شانسی برای زندگی زناشوییتون وجود نداره باید به فکر شروع زندگی جدید باشید، هرچی بیشتر به تعویق بندازید این کار هارو شما و فرزنداتون بیشتر آسیب میبینید، و انرژی و روحیه و وقتتون حروم میشه. موفق باشید خانم

  33. سلام خسته نباشید من و همسرم هردو ازدواج سوممون هس ابشون یه بچه از زن اول دارن ولی من نداشتم ازدواج کردیم باردار شدم دختر دارم سه ساله همسرم ب هر بهانع ای خونرو ول میکهه میره نه خرجی ن وسیله برا خونه نمیخره و من موندم با دوتا بچه نمیدونم الا چیکار کنم با وجود بچه نمیخوام طلاق بکیرم حال روحیم خیلی داغونه

  34. همسر فحاشی دارم با خانواده مادرم مشکل داره از صبح شروع میکنه به فحاشی تا شب. نه با حرف کوتاه میاد نه با کتک خسته ام. دوتا بچه دارم که به جونم بنده حس جدا شدن از شون داغوونم میکنه.

  35. من خانم هستم 20سالمه همسرم رو برای زندگی خودم انتخاب کردم الان هم که مشکلی پیش میاد اصلا خانوادم همراهیم نمیکنن میگن خودت خواستی ،من الان یه دختر هم دارم نمیتونم به خاطر دخترم از همسرم جدا بشم ،اما هر روز داره اختلاف هامون زیاد تر میشه سر هر مساعلی باهم دعوا میکنیم و اون منو میزنه به خدا خسته شدم میگه خواهرم از تو خیلی بهتره تو لیاقت هیچی رو نداری ، هم منو میزنم نه واسم لباس میخره نه منو بیرون می‌بره نه هم محبت می‌کنه نمی‌دونم چشه اوایل اینجوری نبود ولی رفته رفته بد تر میشه و به خانوادش وابسته تر میشه کمکم کنید لطفا

  36. سلام وقتتون بخیر من یه خانم ۲۴ساله هستم و دوتا بچه دارم یکیش ۳/۵سالشه یکیشم یه سالشه ..همسرم میگه دوست ندارم دوست داری طلاق بگیر ..هرروز باهام دعوا میکنه …بیرون با همه زن ها خوش برخورد میکنه با من بد …بهم الکی تهمت میزنه …میگه دوست پسر داری .زندگی برام زهرمار شده انقدر دروغ هم میگه

  37. خانمی38ساله با دوفرزندپسر11و4ساله. دیگه نمیخام ب این زندگی ادامه بدم.میخام جدابشم ولی هم دلم براش میسوزه ک بعدازین چی میشه وهم نگران بچعاهستم وهم اینکه این زندگی اینده وخوشی نداره ک بخایم ادامه بدیم. شوهرم بدبین وبددل.وهمه رابد میدونه و بادیدبدنگاه میکنه ب ادمعا..بارفتارش وحرفاش تمام دوستان و فامیل ودورکرده.وخودم البته دیگه تنهایی و ترجیح میدم ب اینکه غرغرکنه وابرو ریزی راه بندازه

  38. مردا همه اشغال هستن زنها با ده تا بچه هم طلاق بگیرن بهتر است با مردای خیانت کار حیض چشم ناپاک زندگی کنن آدم چند سال می خواهد زندگی کنه که بخاطر بچه هایش بسوزه وبساز ه،بهترین کار طلاق است بعد از طلاق انشالله خداوند اون روی سکه رو نشون میده چقدر صبوری،ریدم به زندگی که هر روزش با دروغ وخیانت هسته مرگ بر مردای اشغال

  39. سلام خانم ۲۴ ساله ۸ساله ازدواج کردم و ۳تا بچه دارم. اصلن شوهرمو دوس ندارم و بخاطر بچه هام تحمل میکنم خیلی عصبیع. از قبل عقد هم دوسش نداشتم ولی ازدواج کردیم و با تولد هربچه مشکل من بیشتر شد و نفرتم هم همینطو!مشکلات جنسی فراوون باهم داریم و احساس میکنم مریضه عصبیه چیکار کنم بابچه. چندین بار تصمیم به طلاق گرفتم و هربار با بارداری جدید پشیمون شدم!اصلن آدم اجتماعی نیس از همه فرار میکنه به خصوص خانواده من و کلی اختلاف سلیقه و عقاید باهم داریم

  40. شوهر من از هر لحاط خوبه اخلاق رفتار تنها مشکل من اینه ایشون اهل کار کردن نیست یعنی هیچ موقع نبوده من هم خسته شدم قصد جدایی دارم یک فرزند پسر س ساله هم دارم میخواستم بدونم آیا نطر ب طلاق درسته و بدا ممکن پشیمون بشم یا ن ؟علت پشیمونی بعد طلاق چیه؟

  41. سلام 38سالمه2ف زند12و6ساله دارم 13ساله ازدواج کردم شوهرم هر جا که جنس مخالف به جز خانواده اش یاشه خوشحاله واین منو خیلی اذیت میکنه یه راه حل به من بدین ممنون

  42. سلام
    من واقعا از زندگی خستم واقعا دلم میخواد بمیرم خیلی تلاش کردم به زندگی برگردم اما نمیشه دیگه توانی برام نمونده خیلی شوهرم اذیتم میکنه منت میزاره همش بی محلی های شدید میکنه بی خیاله حال بدم اصلا براش مهم نیست بااین ک میگه دوسم داره ولی شدیدا حس میکنم هیچکدوممون هم رو نمیخواییم فقط بخاطر بچمونه ک زیر یک سقفیم گاهی میگم جداشم زندگیمو بسازم چون پتانسیل پیشرفت رو داشتم شوهرم اومد از همه چی محرومم کرد اما وقتی پناهی ندارم میدونم طلافم بگیرم یا باید تنهایی رو انتخاب کنم یا زبون پر نیش و کنایه ی خانواده و فامیلم و هرروز باید به کسایی ک زندگیم ربطی بهشون نداره مث خاله و دایی جواب پس بدم چون مامانم بهشون این حقو داده…. جونی برام نمونده واقعا. همه عمرم تو زجر کشیدن بودم از5سالگی که پسرای فامیل هرکار خاستن باهام کردن و من از ترس زبون باز نکردم تاالان ک21سالمه و جنگیدنامبی فایدس. 8سال حرفه ای والیبال کار میکردم درسخون مدرسه بودم اما بخاطر یه مشت تعصبای چرت همه چی بهم نروم شد. حیف رشته ام حیف حرفهام همه کاری ازم برمیاد ولی گند زدن بهش. من موندم و یه شوهر بی خیال ک قید هیچی نیست و برا حقوق ماهی 3تومن منت میزاره سرم خستم بخدا خستم راهکار بهم بدین نمیدونم چیکار کنم پسرمون 8ماهشه تکلیف بچم چی پس اگه من جداشم. بارها ازشوهرم خواستم باهم حل کنیم مشکلمونو اما از دید اون همه اشتباه میکنن میگم برم مشاور میگه از راه به درت میکنن میگم باهم بریم نمیاد واقعا خستم از این حال از این وضع توروخدا کمکم کنین

  43. سلام خدا قوت همسرم میخواد منو طلاق بده و تصمیمش قطعی دو تا بچه ی ۱۲ ساله هم دارم که میخوان با من زندگی کنن از بعد طلاق از تنهایی از اینکه دیگه کسی نیست که روش حساب کنم میترسم

  44. شوهرم خیلی باهام بد رفتاری می‌کنه بهم بی محلی می‌کنه احساس میکنم تو زندگیش اضافه ام دوتا پسر دارم نمی‌دونم چیکار کنم نه میتونم برم نه میتونم بمونم

  45. سلام من دوتا پسر دارم میخوام جدا بشم ولی خوب با این اوضاع مالی سخته و پیش پدر هم بی مسئولیته چیکار کنم

  46. سلام من ۲۷ سالمه ۸سال ازدواج کردم دوتا بچه داریم ما تقریبا هیچ مشکلی باهم نداریم ولی خانواده شوهرم خیلی اذیتم میکنن

  47. سلام من ۱۵ ساله ازدواج کردم ازدواج سنتی داشتم الان ۳۰ سالمه همسرم بداخلاق و عصبی هستش و من به خاطر دخترم باهاش زندگی میکنم ولی الان دیگه برام سخته از یک طرف هم دخترم که ۹ سالشه پدرش و دوست داره ،ولی من میخوام دیگه جدابشم دخترم ناراحت شده و میگه من نمیخوام شما طلاق بگیرید

  48. ۲۲ سالمه و همسرم ۳۶ ساله دو فرزند داریم دو سال و سه ماهه اصلا اخلاق نداره و از اول ازدواج ب فکر طلاقه و دم ب دیقه ب خانوادم و خودم توهین میکنه میگ با پرستار بچه حرف زده ک از فردا بیاد بچه هارو نگه داره و همچنین با یه وکیل حرف زده و ب من میگ شب از سرکار بیام میبرمت خونه بابات و من موندم واقعا چیکار کنم ب خاطر بچه هام

    • مطمئن باشید اگر الان جدا بشید بجه هاتون خوشبختانه اصلا ضربه خاصی نمیبینند و چیزی یادشون نمیاد، در مقایسه با اینکه اگر ادامه بدید بچه هاتون ضربه های متعدد و جبران ناپذیری میبینند و آینده‌شون رو به طور جدی تحت تاثیر قرار میده و چه بسا ممکنه نابود بشه خدای نکرده..
      پس اگر فکر میکنید ادامه دادن زندگی به نفع فرزندانتون هست دوباره فکر کنید!
      و از بحث بچه های گلتون گذشته،
      ادامه زندگی زناشویی با این شرایط و این فرمان،
      به نظر خودتون میتونه سعادتی داشته باشه!؟
      جایی که قدر شما دونسته نمیشه…
      خوشبختانه شوهر شما استعانت مالی دارند و درمورد نگهداری بچه ها میتونه خیالتون راحت تر باشه، موردی که اکثرا باهاش مشکل دارند متاسفانه بخاطر همسران بی‌مسئولیت دربرابر فرزند..
      شما میتونید فکر کنید مشکل از کجا شروع شده و خواسته شوهرتون از شما چیه، بالاخره از اول زندگی که مشکلی نبود شاید خواسته ای تغییری در شما..بتونه نظر ایشون رو عوض کنه، وگرنه پشیمانی اون هم بعد از اتلاف سال های زیادی از زندگی میتونه زجر آور باشه، خوشبختانه شما هنوز بسیار جوان هم هستید و شانس زیادی برای ساختن و شروع زندگی جدید دارید،
      سعی کنید مسائل رو با دید بازتر و متفاوت ببینید، و از دید بقیه، و در آخر و مهمتر از همه ، نزد یک مشاور خانواده/زناشویی تشریف ببرید، با همسرتون و حتی شده خودتون در جلسات اول..تشریف ببرید و مسائل رو با جزئیات توضیح بدید و صحبت کنید مطمئنا میتونید راهنمایی بهتری بگیرید
      که یا کمکتون کنند مشکلتون رو با همسرتون حل کنید
      و یا با در نظر گرفتن شرایط با علم و تجربه‌اشون به شما بگوید که جدایی میتونه به نفعتون باشه، در هر صورت به تعویق انداختن این پروسه به نفع کسی نیست، حتی اگر نمیخواید حالا تصمیم بگیرید و آمادگیش هم ندارید باز هم بهتره که زودتر راهنمایی بشید که متوجه باشید چه رفتاری رو نشون بدید زمان اتفاق افتادن این چالش ها و مشکلات.
      موفق باشید

  49. سلام من شوهرم مشکل اعصاب داره خشن میشه سریع الکل میخوره بددهن زیاد با خودم بچه ها مسوولیت پذیر نیست چند بار فرصت دادم چه راه حلی پیشنهاد میکنید اسم طلاق که میارم میگه بچه ها خودت میکشم

  50. سلام هفت ساله ک ازدواج کردیم ولی فک میکنم شوهرم دوسم نداره چون همیشه دعوام میکنه به حرف هام گوش نمیده با دختر های دیگه رابطه داره اصلا منو درک نمیکنه سه تا بچه داریم همبشه بهم فهش. من خسته شدم از دستش نمیدونم چکار کنم نمیتونم باهاش زندگی کنم هر وقت تو خونه است یا با بچه ها دعوا داره یا با خودم بچه اولم تازه هفت سالشه ویه پسرم پنچ سالشه وتازه یه دختر دارم چهار ماهشه

  51. سلام خسته نباشین من دوتا پسر دارم شوهرم اذیتم میکنه میخام طلاق بکیرم بچه ام یکیش بزرک 12سالشه یکیش 2سالش دولت به من میدن یانه کدومشو به من میده. شوهرم به من میکه نه به تو چهیزه میدم نه مهریه نه بچه خودت میریی من فقت جهیزمو میخام وبچه هامو میخام میخام از جهنم برم بیرون

  52. سلام.من ۱۶سال ازدواج کردم دوتابچه دارم دخترم ۱۵سالشه.پسرم ۳وسه ماهشه.ولی شوهرم تواین چن سال یاکتکم میزدیاتوهین.الانم کتکم زده میخام طلاق بگیرم ولی بچه هام،ازاون طرفم هردفعه یه جایی ازبدنم کتک کاری میکنه.ازشماراهنماییمیخاستم

    • سلام خانم من الان ۳ ماهه ازم جدا شده داره طلاق میگیره من حق طلاقم بهش دادم ۸ ماهه پیش گفت بهت علاقه ندارم علاقه بوجود نیومد بچه ۴ سال پسر هم دارم از نظر روحی تحت فشار هستم چیکار کنم دوستش دارم ایا اصرار به برگشتش کنم یا خیر تاثیری نداره بزارم راهش رو بره

  53. دلم میخواد خودمو بکشم.احساس میکنم از خودم متنفرم و به هیچ دردی نمیخورم. پدر و مادرم به مشکل خوردن و انگار ۵۳ سال بخاطر من زندگی کردن و الان میخوان جدا شن. خیلی دلم میخواد خودمو راحت کنم ولی جرُتشو ندارم. نمیدونم چیکار کنم. حالمم اصلا خوب نیس. من خیلی احساس گناه میکنم حس میکنم باعث پدر و مادرمم شدم

  54. سلام من یک خانم خانه دارم 30سالمه دیپلم دارم 2تا دختر دارم شوهرم مرد فاسدیه تا امروز 5بار بهم خیانت کرده،فقط بخاطر بچه هام تحمل میکنم ولی دیگه تحملم سرریز شده

    • خیانت بدترین حس توی زندگیه من خانمم بهم خیانت کرد بخشیدمش و العان هم به خاطر بچهام دارم باهاش زندگی میکنم

  55. با دو تا بچه میخوام طلاق بگیرم یکی ۷ ساله یکی ۴ ساله افسردگی دارم همش به خودکشی فکر میکنم اما از اینکه نمیرم میترسم

    • از اینکه نمیری میترسی!؟؟ احساس نمیکنی یکم واسه خودکشی دیره!؟؟ قبل بچه دار شدن باید خودتو میکشتی نه بعد اینکه دو تا بچه راه انداختی!!
      در قبال این بچه ها مسئولیت داری دیگه دختربچه نیستی..
      این بچه ها چه گناهی کردن که مادرشون تو هستی؟؟
      ●دوستان بزرگواری که تبلیغ فرزند آوری میکنند تحویل بگیرن●

  56. شوهرم خیلی ادم بدی چیکار کنم دوتا بچه دارم. خانوم هستم بیست و هفت سالم پنج سال ازدواج کردم دوتا بچه دارم شوهرم ادم بدی اذیت میکنه زجرم میده خرجی بهم نمیده. خسته شدم میگه خونه بابات نمیام خونه فامیلات نمیام زجر ت بدم من بریدم دیگه نمیتونم چیکار کنم خواهش میکنم

    • آیا او شرایط سختی را پشت سر می گذارد؟ آیا کنترل استرس یا اضطراب برایش سخت است؟ آیا این ویژگی شخصیتی اوست؟ در واقع، همیشه مهم است که بدانیم پشت این نوع رفتار چیست و از کجا آب می خورند. سپس، مناسب ترین اقدامات را برای حل تعارض خواهید دانست.

      3- خود را قاطعانه بیان کنید

      اجازه دهید شریکتان بداند که چه نوع نگرش ها و رفتارهای او به شما آسیب می زند و چه انتظاراتی از رابطه دارید.

      4- مرزها را تعیین کنید

      همه ما گاهی اوقات، روز بدی را پشت سر می گذاریم یا در زمان های خاصی احساس استرس و عصبانیت بیشتری می کنیم. با این حال، خطوط قرمز خاصی وجود دارد که تحت هیچ شرایطی نباید از آنها عبور کرد .این مرزها را به روشنی و شفافی بین خود تعیین و رعایت کنید.

      5- تصمیم بگیرید

  57. سلام من دوساله که عروسی کردم یدونه بچه دارم شوهرم توی دوران نامزدی و عقد خیلی خوب بود ولی از وقتی اومدیم توی خونه خودمون اعصبانی شدنا و بددهنیاشو ودست بزناش شروع شد اوایل بددهنی می کرد خیلی هرچی از دهنش در میومد می گفت ولی تازگی شروع کرده کتک میزنه ،دستشو روم بلند می کنه ،من هر دفع هعی میگم این دفع خوب میشه کوتاه میام ولی هر دفع از دفع قبل بیشتر میشه خسته شدم ،همش دلم خونه ،چشام پر اشک ،نمیدونم چیکار کنم ،همش می خاد حرف ،حرف خودش باشه ،می خاد بگه مثلا من زورم به تو میرسه تو نمیتونی هیچ کاری کنی ،خیلی بی عابرو بازی در میاره ،من خیلی می ترسم که یکاری کنه ولی دیگه خسته شدممم هر دفع میاد میگه ببخشید عذر خواهی می کنه بهش میگم دیگه اخرین بارت باشه ،ولی بازم ادامه میده از قبل بیشتر ،اصلا انگاری نمی فهمه چیکار می کنه ،خون جلوی چشاشو می گیره ،اونم سر یه چیز الکی ،من دیگه روحیم خراب شده ،دیگ جون ندارم بجنگم ،حرص بخورم ،حوصله ندارم ،چیکار کنم ؟؟???از یه طرفم یدونه بچه دارم

  58. سلام خسته نباشید شوهرم خیلی اذیتم میکنه بددهنی حتی کتک همش با مامانشه و خواهراش اصلا منو به چشم یه زن نمیبینه منم خسته شدم فقط به خاطر ۲ تا بچه هام موندم دیگه دوسش ندارم همش نفرینش میکنم خیلی اذیتم میکنه

    • خواهشا اگر نمیتونید ازش جدا بشید، اگر به خواهر و مادرشون حسادت میکنید یا هرچی، بچه های بیچاره رو بهانه ادامه زندگی نکنید!! شما بخاطر خودتون دارید ادامه میدید..
      اگر به نفرین اعتقاد دارید بدونید بدترین نفرین نفرینِ دو تا فرزند بی‌گناهتون میتونه باشه که این بار سنگین که دلیل این همه ناراحتی و جنگ اعصاب اونها هستند رو، اون هم به دروغ تحمل میکنند! بدترین نفرین آسیب دیدن روح و روان بچه هاتون بین دعوا های شما و همسرتون هست،
      مطمئن باشید این وضعیت براشون بدتره..
      و درمورد خانواده شوهرتون یادتون باشه اون ها “خواهر و مادر” همسرتون هستند و هیجوقت جای شمارو نمیتونند بگیرند، و هرکسی هم جایگاه خودش رو داره..
      اگر فکر میکنید ایشون شما رو به همچین دیدی نمیبینند ببینید که معیار ایشون از یه خانم چی هست، شاید شما یه جیز هایی رو یادتون رفته و کوتاهی میکنید و انجامشون بتونه مشول رو به راحتی حل بکنه..فکر کنید از زمان نامزدی چه کارهایی رو فراموش کردید و… موفق باشید

  59. سلام .من 38سالمه .22ساله ازدواج کردم .همسرم بیمار جنسی هست و از آنجایی که به پسر 17ساله و کنکوری دارم و هم چنین وابستگی خیلی شدید به همسرم هیچ کاری نمیتونم انجام بدم و فقط گریه میکنم و ناراحت میشم از خیانت هاش .همش هم با همکارانش رابطه داره .چه راهکاری دارید

    • همونطور که در پست اشاره کردند وابستگی و مشکلات خودتون رو گردن فرزند خودتون نندازید!
      بدترین و شنیع ترین بهانه‌ای که میتونید بکنید بهانه کردن بچتون هست که دارید بخاطر اون ادامه میدید..
      این یه بار سنگین رو دوش فرزندتون که در حساس ترین سن هم هستش هست.
      و بهتون اطمینان میدم دعوا ها و ناراحتی های مکرر داخل خونه تاثیر به مراتب بدتری روی فرزندتون میزاره تا فرضا طلاق شما،
      شاید خیانت همسرتون بخاطر کم توجهی از جانب شما باشه و بتونید با راهکار هایی خودتون حل کنید.. کار ایشون موجه نیست ولی در هر حال..
      مشاور خانواده/زناشویی بهترین کمک رو میتونه بهتون بکنه

  60. اتفاقات رخ داده هم میتونه طلاق عاطفی و شکننده بودن زندگی با وجود دو فرزند و کشف نکردن دلیل این که سر هیچ کاری بند نمیشم تصمیم دارم یا به خارج برم یا جدا زندگی کنم و مدام درگیر این مسله هستم که چرا من نمیتونم سر یک کار بمونم و جواب های زیادی دارم براش توان کم بدنی تنبلی عدم صبات ذهنی نسبت به کار موارد اقتصادی بیمه در کار حقوق سختی کار و…و تابحال پام به رانشناس و روانپزشک و یا مشاور نرسیده شاید بدلیل فقر مایل باشه

  61. سلام می خوام طلاق بگیرم ولی نمی دونم‌چجوری به شوهرم بگم. شوهرم ادم‌خوبی نیست به این نتیجه رسیدم باید طلاق بگیرم. می خوام از شوهرم جدا شدم خیلی مرد بی احساس وبی مسعولیت و بد اخلاقی هست و نسبت بهش سرد شدم چجوری بهش بگم که می خوام ازش طلاق بگیرم.الان تو این زندگی خیلی افسردگی گرفتم و نمی تونم ادامه بدهم لطفا راهکار بدین. سی ودو ساله هستم دوتا بچه دارم یه دختر وبه پسر

  62. سلام خسته نباشید شوهر من وقتی خسته ای بهانه میاره ودس به زنی میکنه بار ها بهش توضیح دادم که رفتارت درس نیس دو روز درس کرده رفتار شو بد دوروز همان آش شده همان کاسه چندبار ام قهر کردم رفتم خونه بابام گفته غلط کردم ولی فایده ای نداشته. موندم چکار کنم یه بچه ای 2ساله ام دارم بار ها به فکر طلاق افتادم ولی به خاطر بچه ام و آبروی خانواده ام صرف نظر کردم خودمم واقعا از رفتارش خسته شدم بنظرتون چکار کنم

    • شما مگه چند بار قراره زندگی کنی و آیا مجبوری بمونی و کتک بخوری و تحقیر بشی.همونطور که ازدواج هست طلاق هم هست برای رهایی و ازادی

  63. من 9ساله ازدواج کردم شوهرم همیشه میگه نمیخامت دوستت ندارم همیشه بهونه های مختلف میگیره منم دیگه خسته شدم بریدم 26سالمه یک بچه 3ساله دارم میخام بجای مهریه ازش بگیرم میخاستم ببینم به بچه خیلی سخت نمیگزره

  64. سلام من با زرج خیلی زیادی برگ شدم و چون بچه آخر بودم پدر و مادر نداشتم در سن 20سالگی با زنی که در اقد با جال شناسنامه با هم ازدواج کردیم و چون سختی کشیده بودم با او و بی فکریهایه خانواده‌اش تمام مال را از دست دادم و دوباره به کمک خدا به دست آوردم و در به دنیا آمدن فرزند سوم فهمیدم که 4سال از من بزرگتر است و بچها بزرگ شدن ‌ و حالا که بچها 20ساله و 21ساله و 12سالهدارم در 6ماهم با هم همبستر نمی‌شویم چون زنم هر شب ساعت8میخابت و دوست داشتن بچه‌ها بیشتر از حد شده و من را برایت درآمد میخواهم و بچها هم تن پرور و تلبکا هستن و واقعیت زندگی را نمی‌دانند و نمیتوانم ولشون کنم چون خودم را میشناسم از خدا میخامخ به همین بنده‌اش کمک کنه همه سختی‌ها را تو خدم میریزم دیگه کم آوردم ولی تحمل میکنم

  65. سن ۳۱. مذکر.متاهل.کارشناسی حسابداری.کارمند.سلام من چارچوپ زندگیم از هم پاشیده و احترامی دیگه داخل زندگی وجود نداره و هر روز قهر و دعوا هست به این نتیجه رسیدم که بهترین راهکار جدایی هست ولی از طرفی دختر ۵ ساله دارم و ازدواجم فامیلیه

  66. من شوهرم چندین سال با یه زن متاهل رابطه داشت ومن خیانتشو میدم هر هر روز بحث بینمون بود اون خانم ۴۳سالشه وشوهرم ۳۶تازگیا خانمه که سه فرزند داره از شوهرش جدا شده و صیغه شوهرم من شده من فهمیدم چند روزی رفتم خانه مادرم همه منو به زور آوردن خانه الان که برگشتم داره منو اذیت می‌کنه میگه اون زنمه تو زنمی میگه که باید قانون رعایت کنی به من میگه تو بی انصافی من هم ۳تا بچه دارم نمی‌دونم چکار کنم از دستش خسته شدم دیگه و نمیتونم اون زنه هرزه را بپذیرم

    • عزیزم اگه مطمئنی که شوهرت با اون خانم متاهل وارد رابطه شده بوده و الان بعد از جدایی اون خانم باهاش ازدواج موقت کرده صیغشون باطل هست و نسبت به هم حرمت ابد پیدا کردند. نگرانیتون واسه زندگی و همسر و بچه هاتون به جاست و حق دارید. میتونید به همراه همسرتون با مشاور خانواده صحبت کنید و راهکار بگیرید. ولی به نظر من تبعات طلاق عاطفی چه بسا بیشتر از طلاق حقیقی حقوقی هستش و برای خیانت هیچ توجیهی وجود ندارد

  67. سلام من اتباع ام اما شوهرم ایرانی ۵سال میشه ازدواج کردم خانوادم مخالف بودن اما من دوسش داشتم .. اعتیاد داشت نمیدونستم اما بعدش ترک کرد همیشه کتکم میزد تحمل میکردم چون دختره ۴ساله دارم اما دیگه خسته شده بودم کتکم میزد بهم بارها خیانت کرد گذشتم ۸ماه آمدم خونه بابامم دخترم نمیزارن ببینم الانم آمده میگه برگرد…هیچ حسی بهش ندارم اما دلم برای بچم خیلی تنگ شده شب تا صبح فکرمیکنم نمیدونم چیکارکنم دیگه مغزم کشش نداره

  68. من همسر سابقم بعد از چهار سال پیشنهاد داده برگردیم به خاطر بچه‌ها یه دختر ۸ساله و یه پسر ۹ساله من حال دلم خوب نیست با همسرم ولی دوست دارم با بچه‌ها وقت بگذرونم و کنارشون بیام به نظرتون میتونم بسازم میتونم قبول کنم کار درستی هست؟

  69. سلام خوبین خانمی هستم ۳۰ ساله ده ساله ازدواج کردم دوتا پسر ۱۰ ساله داریم شوهرم سه ساله ازمن جدا میخوابه حتی تمایلی به برقراری رابطه جنسی نداره مداوم میگه میخوام ازدواج مجدد بکنم خیلی منو آزار میده لطفا راهنمایی کنید. خیلی حالم بده بخاطر بچه هام نمیتونم طلاق بگیرم خیلی خود خواهه دندانم درد میکرد میگه بجای اینکه واسه دندون تو خرج کنم میرم یه زن خوشگل میگیرم میارم پیش تو

  70. از اولین روزهای زندگی با همسرم مشکل داشتم و ایشان بسیار بداخلاق و بددهان و دست بزن داشتن. حرف طولانیه اما اکنون بعد ازدو فرزند یکی 22سالو دیگری 17سال و هر دو پسر ، تصمیم به طلاق گرفتم. بیش از یک سال است که منزل پدرم زندگی میکنم و هیچ دیدار حضوری با ایشان نداشتم. به هیچ وجه دوستش ندارم. اما تنها ناراحتم ، دو فرزندم هستن که گناه دارن.

  71. من ۴۳ سالمه تو سن ۱۷ سالگی با ی اقای ۲۳ ساله ازدواج کردم با تمام مشکلاتی که این اقا داشت ساختم کمک کردم خونه ساختیم باهم ماشین خریدم بعد از چند سال داداشم فوت کرد این اقا رفت و زن داداش منو صیغه کرد وقتی شنیدم دنیا رو سرم خراب شد چون پدرو مادر نداشتم و۳ تا فرزند داشتم زندگی کردم این اقا هم صیغه زن داداشم تموم شد قسم خورد که دیگه نمیره سمتش من بخشیدمش بخاطر بچه هام الان دوباره اخلاقش عوض شده با کوچکترین بهانه منو کتک میزنه فحش میده دوباره فهمیدم داره بهم خیانت میکنه همش میگه بیا توافقی بریم جدا بشیم دگه نمیتونم باهات زندگی کنم تا حالا هم بخاطر بچه ها باهات ساختم .کارم شده گریه کردن تو این سن چکار کنم

  72. من 5 سال ازدواج کردم عاشق همدیگه بودیم اون خیلی بد اخلاقه 5 سال نزاشته آب خوش از گلوم پاین بره همش دعوا همش بحث حتا برای چیز های خیلی کوچیک دیگه تحمل کردنی نیست من 18 سالمه و اون 25 سال یه بچه 2 ساله هم دارم دیگه نمیتونم زندگی کنم چند بارم خودکشی کردم ولی جز عزاب دادن خانوادم چیزی دیگه ای نشود خانوادم پشتم نیستن با من مثل برده رفتار میکنه همش تو جمع منو مسخره میکنه حتا تو جمع جاری ها مم منو کتک زد خیلی خستم نمیدونم چیکار کنم اگه میشه راه حل برام پیدا کنید تا دیر نشود

  73. تازگیا فهمیدم شوهرم به من خیانت میکند و نن 4تا بجه دارم چیکار کنم حالم بده میترسم بچه هامو از بگیره

  74. من آقا هستم. ۲۶ سالم. پنج شیش ماه عروسی کردم دوتا بچه دارم یکی دوسال یکی. نو ماه از اول. عروسی نخواستم با این عروسی. کنم علاقه. نکردم. از محضر فرار کردم. خانوادم. مجبورم. کردن. خیلی بزرگه متولد ۷۲. دارم. دیونه میشم. نمی‌دانم چکار بزور. دارم زندگی میکنم. منو کمک کنید. چکار کنم. حاظر نیست طلاق. بگیر میخام طلاق. پشت قابله بیست پنج ملیون نوشتم. بخدا خسته شدم علاقه ندارم. خانواده منو سرار کردن با آین اونم با سحر جادو تورخدا کمک کنید همراهم کنید دارم ممیرم ازین مصیبت هی دارم فک میکنم یک فکاری بد خودم بکشم یا چیزی تو خدا کمک کنید

  75. سلام .من 6ساله ازدواج کردم ی پسر5ساله دارم باهمسرم خیلی مشکل دارم از نظر جنسی مشکل داره اصلا کار نمیکنه خیلی بد دله میخوام جدا شم اما پسرمو نمی‌ده چیکار کنم

  76. سلام من خانم ۴۰سال یک پسر ۱۳ ساله دارم .من بخاطر اخلاق شوهرم بی توجهی دست بزن دارد .حرفهای بدی جلوی پسرم بهم میزنه .خرجی بهم نمیده می خواهم طلاق بگیرم .خیلی پرخاشگر هستش مرسی جواب بدین

  77. سلام خانمی هستم 24ساله همسرم 31 سالشه ی دختر 4 ساله هم دارم. همسرم سر هر چیزی صداشو میبره بالا زود عصبانی میشه منو کتک میزنه خیلی ازهم دلسرد شدیم ولی فقط بع خاطر ترس از طلاق و جدایی از دخترم جدا نمیشیم.

  78. هر روز دعوا هر روز بحث به نظرم خانومم مشکل روانی داره به خاطر هر چیز کوچکی پیش بچه ها هر چی از دهنش در میاد میگه تحقیرم میکنه مشکل جسمی دارم تحت پوشش بهزیستی هستم این شده نقطه ظعف من تا حالا فقط حرف شنیدم و سکوت کردم میگه فقط به خاطر بچه‌ها موندم تو زندگیت

  79. دو تا بچه دارم ولی به خاطر خیانت شوهرم میخام طلاق بگیرم

  80. همسر من فحاشی میکنه دو تا فرزند دارم عاشق بچه هام هستم چکارکنم به فکر جدایی هستم ولی نگران فرزندانم میشم برای آینده

  81. من با همسرم مشکل دارم دوتا فرزند دارم یکشون یکسال ۸ ماه یکی دیگه ۸ ماهش الانم قهر کردم ولی بچه ها رو نداد به من باید چه جوری اقدام کنم برای حضانتشون قبل طلاق

  82. سلام من 29 سالمه دوتا بچه دارم شوهرم سرکار نمیره بتمن خیلی عصبی و بد اخلاق برخورد می‌کنه ولی با خانواده خودش خیلی آروم و منطقی رفتار می‌کنه .معتاد هم هست. حالم خیلی خرابه ادامه این زندگی برام خیلی سخته چون جلو همه ضایم می‌کنه داد میزنه وسایل خانه رو می‌شکنه ولی بخاطر دوتا دختر بچه م مجبورم ک تحمل کنم

  83. سلام وقتتون بخیر من چند وقته که به فکر طلاق هستم ۱۲ساله ازدواج کردیم یه پسر۹ساله داریم.همسرم تو کاراش حساب کتاب نداره هرچی درمیاره خرج خانواده اش و این طرفو اون طرف میکنه ۱۲ساله که با مادرشوهرم تو یه حیاط زندگی میکنیم دیگه خسته شدم در ضمن شوهرم یه وقتایی قمار بازی هم میکنه و تریاک هم استفاده میکنه

  84. ببخشیدمن‌۱۲سال‌است‌ازدواج‌کردم.ازهمان‌اوایل‌باشوهرم‌مشکل‌عدم‌تفاهم‌واعتیادهمسرراداشتم،به‌مدت‌۴‌سالاست‌ایشان‌اعتیادراکنارگذاشته‌ولی‌ازلحاظاخلاقی‌هیچ‌بهترنشده‌داعم‌با‌من‌سرجنگ‌دارد،همفکروهمراه‌نیست،ونمی‌توانم‌بااوصحبت‌کنم.هروقت‌خواستم‌ازلحاظ‌کلامی‌به‌اونزدیک‌شوم‌باتحدیدوفحاشی‌روبه‌روشده‌ام‌.فلذاچندمورد‌هم‌خیانت‌مجازی‌ازاودر.وشیش‌دیدم‌واینکه‌ایاجوردیگری‌همخیانت‌داشته‌الله‌اعلم.هربارهم‌اعتراض‌کردم‌باکتک‌کاری‌وفحاشی‌مرا‌رانده‌وساکتم‌کرده.اصلا‌همراه‌من‌جایی‌نمیرودمگرخانه‌ی‌اقوام‌خودش‌حتی‌به‌مادرم‌هم‌بخواهم‌سربزنم‌که‌راه‌دوراست‌بایدتنهایی‌بروم،اکنون‌احساس‌بدبختی‌شدیدمیکنم‌گاهی‌به‌خودکشی‌فکرکرده‌ام‌ولی‌کودک‌یکساله‌ام‌راچکارکنم.فلذاخسته‌ام‌اگرامکانات‌رفاهی‌وکارداشتم‌خیلی‌وقت‌بودترک‌منزل‌کرده‌بودم‌.الان‌برای‌اقدام‌به‌طلاق‌چه‌مشاوره‌ای‌به‌من‌می‌دهید.ممنون

  85. سلام اختلاف دارم اما بچه ۱ ساله ای دارم ک همش به فکرشم واقعا داغونم. همسرم چن مدتی ک بهم بی احترامی میکنه و اصن توجه نمیکنه حتی حرفایی ک میزنم گوش نمیده چه راجع به خانواده باشه یا نه خانوادش منو اذیت میکنن اما هیچ گونه دفاعی نمیکنه بعد ک منم درد دل میکنم حتی نمیشنوه. لطفا کمکم کنید ما با خانواده همسرم و براد شوهرم تو یه ساختمون زندکی میکنیم و هر روز دعوا داریم و همه شنیدن و هیچ آبرویی برامون نمونده و زندکی مت تلخ تر و تلخ تر میشه و همه ی این ها موندگار در ذهن خودم هست امروز حتی مسخره کرد و گفت طلاق میدم

  86. سلام احساس میکنم هیچ کس منو دوست نداره سعی میکنن از من فاصله بگیرن تو کلاس خیلی تنهام. یه گوشه ای کلاس تنها نشستم هیچ کس بهم توجه نمیکنه خسته شدم به فکر خود کشیم به قران خیلی سخته. مامانم دلمو میکشنه بابام میشکنه همه دلمو میشکنن دلم فریاد زدن میخاد. من همسرم و دوست داشتم. اما خیلی اذیتم کرده با کمر بند کتک کاری کرد، منو خفه کرد، از ترس از دست دادن بچه ها، میترسیدم به خانواده خبر بدم

  87. من اهل رشت هستم. شوهرم همدان. هفده ساله ازدواج کردیم. البته دو سال عقد بودیم. سه فرزند دو دختر سیزده و ده ساله و یک پسر شش ساله داریم. زود بچه‌دار شدیم. البته خداخواسته. از دوره نامزدی ی سری از پرخاشگری‌ها و محدودیت‌هایی که احساس کردم شوهرم داره برام ایجاد میکنه باعث شده بود از انتخابم پشیمون بشم. این رو هم بگم سه سال دوست بودیم. ایشان در شهر رشت دانشجو بود و از اون طریق هم رو دیدیم و آشنا شدیم. فکر می‌کردم به مرور بهتر میشه ولی بعد از عقد و اولین ارتباط جنسی کاملا توی ذوقم خورد چون دیدم که فقط ابزاری هستم برای ارضا شدنش. شش ماه بعد از عروسی‌مون با ی دختر دانشجو دوست شد البته دو سه روز طول کشید چون من فهمیدم. ولی برای من که از خونواده‌م دست کشیده بودم و. حتی از انتخابم پشیمون شده بودم این ی ضربه کاری بود. کلا تمام حسم نسبت بهش از بین رفت و دیگه برام فرقی نمی‌کرد که با ی نفر باشه یا صد نفر. بخاطر حفظ آبروی پدر و مادرم برنگشتم و ادامه دادم و تنهایی‌م رو با کار کردن پر کردم. مقاله‌های دانشجویی می‌گرفتم و ترجمه می‌کردم. اون موقع سرباز بود و تا چندین سال بعدش هم درآمد چندانی نداشت و به این درآمد کار کردن من نیاز داشت. سال ۹۸ از طریق آگهی با آقایی در تهران آشنا شدم که در کار ترجمه کتاب‌های روانشناسی بود. وقتی پیشرفتم رو دید سر مخالفت گذاشت و بدبینی‌های اوایل ازدواج شدت گرفت و به رابطه من و و اون آقا مشکوک شد در حالی که هیچ جایی برای این شک باقی نزاشته بودم و تماس‌هامون و همه چی در حضور ایشون بود. ولی بقول خودشون به من حسادت می‌کردند. تصمیم گرفتم جدا شم ولی بخاطر اینکه پسرم کوچیک بود و به‌ وساطت پدرش برگشتم. در تمام این سال‌ها هیچ توجهی از ایشون ندیدم.

  88. نميدونم جدا بشم يا نه دوتا بچه دارم اصلا حال خوبي ندارم نميتونم بچه ها مو با خودم ببرم از زمان عقد تا الان هزار بار بهم خيانت شده تا الان تحمل كردم ولي صبرم سر اومده

  89. لطفاً منو رو راهنمایی کنید همسرم حدود 3 ماهه ازم طلاق گرفته البته خودش در خواست طلاق داده میگه دوست ندارم با تو زیر یک سقف زندگی کنم هر وقت تو رو نبینم از نظر روحی خوبم در ضمن ما یک پسر هفت ساله نیز داریم من خونه رو بهشون دادم تا با هم زندگی کنن چون میگه جایی ندارم برم خونه بابام هم نمی رم من همش بهش اصرار میکنم تا باز هم ؛ با هم مجددا ازدواج کنم چون اصلا طاقت دوری اونها رو ندارم و به شدت نگران آینده فرزندم هستم می ترسم پسرم رو از دست بدم و به مادرش وابسته بشه و منو مقصر بدونه این فکر خیلی آزارم میده تو رو خدا راهنمایی کنید چکار کنم خیلی تو فکرم

  90. سلام دارم دق میکنم دوتا بچه دارم شوهرم خیانت میکنه کتک میزنه تحقیر میکنه ب بچه ها یاد میده بی‌احترامی کنن میخوام برم جایی ندارم پدرومادرم فوت کردن دختر ۴ سالمو چکار کنم

  91. من دوتاپسردارم ۹ ساله ویک سال ونیمع.الان قهر کردم شوهرم نذاشت بچه ها رو بیارم بعداز یه روز خودش آوردشون الان من میخوام برشون گردونم ولی شوهرم زیر بار نمیره باید چکارکنم

  92. هزاران افسوس ک همه از زندگیشون راضی نیستن ??

  93. با سلام و وقت بخیر.من دو تا فرزند دختر هشت ساله و چهار ساله دارم اولی تازه هفت رو تموم کرده دومی تازه سه رو تموم کرده ده سال از زندگیم میگذره و تو این ده سال همسرم شغل ثابت نداشته سه چهار سالشو کامل بیکار بوده تو این ده سال با کمک اطرافیان یعنی خواهر و برادرم گذروندم بعد از ده سال سه ماهه مرتب میره سر کار و باز ما لنگیم تازه متوجه شدم که درآمدش خیلی بیشتر از اونچه هست میگه آذوقه نمیخره خرجی نمیده همیشه وعده آخر هفته رو میده و آخر هفته هم خبری نیست با وجود بچه ها سر کار رفتن هم سخته د. شرلیط مالی و روحی بسیار بدی به سر میبرم.لطفا راهنمایی کنید در ضمن پدر و مادرم فوت شدن هیچ حمایت کننده مالی و معنوی ندارم و در صورت طلاق باید از بچه هایم بگذرم چون توان نگه داری به لحاظ مالی ندارم بجه هایم بدون من داغون میشن چون واقعا چندان آدم مسئولی در برابر بچه ها نیست دختر بزرگم یه روز منو نبینه زیر چشاش،گود میفته واقعا در مانده شدم.

  94. سلام،9ساله با همسرم ازدواج کردم، حاصل دو فرزند 8و6ساله، همسرم دست بزن داشت، حتی بچه هارو کتک میزنه، تقریبا 7ماه پیش پیام داد به داییم گفت که میخوام طلاق بدم، پدرم اومد دنبالم، بعد ده روز طبق بزرگ ترها برگشتم زندکیم، متاسفانه همش از گذشته صحبت می‌کرد، منم مجبور میشدم بگم، بعد خسته شدم تحملم کم شده بود، استرس گرفتم، برگشتم خونه پدرم با بچه ها، اومد بچه هارو برد، الان دوماهی هستش که منزل پدرم هستم، بچه ها هیچ تماسی بامن نداشتن، میشه لطفا راهنمایی کنید

  95. همسرم به طور پنهانی در فضای مجازی با خانم ها چت میکنه. احساس میکنم رابطه اش بیشتر از این حرفهاست. من واقعا به پاش موندم با تمام سختی هایی که زندگیش برام هدیه آورد و تنها دلخوشی من پاکیش بود. اما الان اعتمادی بهش ندارم. میخوام طلاق بگیرم…چندین دفعه است داره اینکارو میکنه.اصلا حالت پشیمانی نداره…بداخلاق عصبی و بددهان شده…فقط پسرم… فقط بخاطر پسرم تا الان صبر کردم. اون خیلی حساسه. من از صمیم قلبم عاشقش بودم… واقعا دوسش داشتم اما الان احساس میکنم عشقم رو برای آدم نامناسبی خرج کردم!من زیبا ، مستقل، قوی و مهربان هستم… فکر میکنم حتی الان هم برای من گزینه های مناسب تری وجود داره… همسرم مهربانی بلد نیست. عشق ورزیدن بلد نیست. به جاش تا بخواهید عصبی و بدخلق هست. قبلا خیلی دوست داشتنی بود… من رو هم دوست داشت. ولی الان عوض شده… با زن های دیگه چت میکنه…صحبت میکنه…واقعا تحمل این وضعیت برام سخته…دو سه بار برای دادخواست طلاق خواستم اقدام کنم…فقط بخاطر پسرم موندم چیکار کتم…اون چه گناهی داره که پدرش سست عنصره؟من هنوز به کسی چیزی نگفتم

    • سلام. خیانت مراحلی داره که اولین گام هاش چت کردن هست. اون هم چت با افراد غریبه که در گام نخست ترش وجود داره‌‌. قطعا درک می کنم برای یک زن خیلی سخته ولی با مراجعه به مشاور خانواده شاید بشه تغییر رویه بدن و دوباره همون مرد سابق شن. ولی اگر یک زمانی تنها دلیل زندگیت داشتن بچه بود، دلیل قانع کننده ای نیست. بالاخره طلاق هم یک راه هست ولی آخرین و تنهاترین راه

  96. من روانشناس نیستم مسلما شما حرفه ای ترید ولی به زوج بچه دار عشق طلاق (در حالت طلایی لطفا طلایی ازدواج کنید(همسطح و هم تراز) خیلی پستید اینقدر خودخواهید که اون بچه های بی گناه رو نمی بینید دس از خودخواهی بردارید ادامه بدید چون بچه ها به شما نیاز دارن نکنه یادتون رفته ۴ تایید نه دوتا

  97. من از خانواده ی همسرم خیلی فوحش و ناسزا و تهمت شنیدم اما شوهرم هیچ وقت سعی نکرد که با خانوادش حرف بزنه و دلیل این کاراشونو بپرسه. همیشه سکوت میکنه. لطفا راهنماییم کنید واقعا خسته شدم از حرفاشون. در ضمن دوتا بچه دارم و هرسری که خاستم جدا بشم. فکر بچه ها نمیذاره

  98. من ۱۴سالم بوده ک ازدواج کردم وشوهرم ادمی بود ک خیلی بهم گیرمیداده ومیده ومن مثل یه زندانی بودم ینی نه پارکی نه بیرونی نه تفریحی نه مسافرتی هیچی نداشتم وتوی این مدت ک ازدواج کردیم خیانت دیدم ازش وحتی انقد گیر میدادک من اصلا بازار نمیفرفتم خرید اصلانداشتم ومثل برده بودم دوتا بچه دارم بچه هامم خیری ازش ندیدن وخب باباشونه دیگه والان دیگه اصلا دوستش ندارم ومیخوام طلاق بگیرم وفقط ترسم اینکه ابروش میره جلوی فامیلش وبچه هام

  99. سلام لطفاً منم کمک کنید هشت سال زندگی مشترک همش کتک وفوش دو تا بچه دارم‌‌ بچه ها هم کتک می‌خورم میگه بابام منو می‌زده مامانمو می‌زده منم شما هارو میزنم چکار کنم خسته شودم طلاق بگیرم بچه هام چی میشن فقط به پول فکر می‌کنه همه چیزش پول شه

  100. سلام من یه خانم هستم میخوام طلاق بگیرم سه تا بچه دارم زیر هفت سال دارم. ایا حضانت بچه هام به من میدن؟

دیدگاهتان را بنویسید

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.