عشق و رابطه عاشقانه تجربیات لذت بخشی در زندگی هر فرد ایجاد می کنند. اما در یک ازدواج یا رابطه پایدار عشق به تنهایی تضمینی برای دستیابی به یک رابطه پایدار، ازدواج موفق و زندگی رضایت بخش نیست. به همین دلیل, گاهی ممکن است فردی بسیار عاشق همسر خود باشد, اما در ادامه رابطه تصمیم به طلاق و قطع رابطه عاشقانه کند.
روی دادن چنین اتفاقی بسیار غمانگیز است. اما اندوهناکتر اینکه بعدها متوجه شویم این جدایی و طلاق میتوانست قابلپیشگیری باشد. این دلایل اغلب نامحسوس، اما به طرز نگرانکنندهای مهم هستند.
در بسیاری از موارد همین دلایل مهم هستند که فرق میان یک رابطه موفق با یک رابطه ناپایدار را مشخص میکند. در اینجا بر اساس تجربیات خود بهعنوان یک مشاور خانواده قصد دارم دلایل قطع رابطه عاشقانه توسط زنان را برای شما شرح دهم:
قطع رابطه عاشقانه به علت عدم حضور مرد
هنگامی با شخصی در رابطه هستید، دوست دارید همیشه با او باشید و با او وقت بگذرانید. از حضور او آرامش بگیرید، از صرف غذا و قرار عاشقانه لذت ببرید. اما گاهی یکی از طرفین برای توجیه اینکه چرا بهاندازه کافی حضور ندارد، بهانهتراشیهای زیادی میکند. به عنوان مثال:
- احتمالاً تماموقت خود را با دوستانش میگذراند.
- احتمالاً 90 درصد اوقات تا دیر دقت کار میکند.
- احتمالاً اوقات فراغت او با سرگرمیهای دیگری پر شده است.
قطع رابطه عاشقانه بهخاطر احساس تنهایی
هر فردی در زندگی دوست دارد احساس مهم کردن کند، حتی اگر آنها مهمترین افراد در زندگی او باشند. اگر یک زن به دلیل عدم حمایت شوهر خود احساس تنهایی کند، ممکن است احساس مهم نبودن در زندگی کند و تصمیم به طلاق و متارکه بگیرد.
بنابراین هنگامی همسر شما درباره مشکلات زندگی خود صحبت میکند، نباید مشکلات را به گوشهای برانید یا به او بگویید که آرام باشد. زمانی که زن درباره چیزی صحبت میکند که او را هیجانزده یا احساساتی کرده است، نباید تنها به نشانه تأیید سر تکان داد و دو ثانیه بعد به گوشی خود نگاه کنید.
هرگاه همسر شما درباره برنامههای آینده زندگی مشترک یا ایدههایی که در سر دارد صحبت میکند، نباید آنها را نادیده گرفته یا بگوئید که خیلی مسخره و خندهدار است. احساس تنهایی در زندگی مشترک یا بی توجهی مرد به زن و عدم مشارکت شوهر در حل مشکلات زندگی مشترک برای یک زن بسیار دردناک است.
این احساس تنهایی موجب میشود زن در زندگی احساس بی کفایتی یا احساس بی ارزشی کند. روزی که زن احساس کند سزاوار چنین رفتاری از جانب مرد خود نبوده تصمیم به قطع رابطه عاشقانه میگیرد.
قطع رابطه به دلیل احساس ناامنی
ما همگی لحظههایی از ناامنی در زندگی مشترک و فردی را پشت سر میگذرانیم و تجربه اندکی از چنین احساسی اشکالی ندارد. صحبت با همسر خود درباره علت احساس ناامنی او، روش فوقالعادهای برای نزدیک شدن هر چه بیشتر به یکدیگر است. اما هنگامیکه این ناامنی بر همه چیز سایه میافکند میتواند زن را وادار به ترک رابطه کند.
ناامنی مسبب حسادت و حسادت مسبب رفتار کنترلی است. روزی میرسد که برای یکشب بیرون رفتن با دوستان خود باید به شوهر خود التماس کرده و از او اجازه بگیرد. اما بعدها متوجه میشود که پیامها، تماسهای تلفنی و تمامی کارهای زن توسط شوهر کنترل میشود.
- هرکسی با ناامنی دستوپنجه نرم میکند، اما این موضوعی است که باید راهحلی برای آن پیدا کرد.
- نباید اجازه دهیم تمامی کارهای همسر صرف مسئله ناامنی شود.
- اگر متوجه شدید که بیش از اندازه حسود هستید یا به زنی که در زندگیتان است اعتماد نمیکنید، دلیل آن را بررسی کنید.
- تنها بهخاطر وجود مشکلات زندگی که باید آنها را حلوفصل کنید طوری با همسر خود رفتار نکنید که احساس کند یک زن غیرقابلاعتماد است.
کمبود محبت از علت قطع رابطه عاشقانه
شاید احساس صمیمیت و دوستی اصلیترین عامل در تمامی ازدواجها نباشد، اما در اکثریت آنها بسیار مهم است. در واقع، وجود میزان متعادلی از صمیمت برای دستیابی به یک ازدواج موفق و احساس رضایت و خوشبختی در زندگی زناشویی اهمیت بسیاری دارد. یک رابطه پایدار و ازدواج موفق باید، حداقل تا حدودی، پرشور و حرارت باشد!
البته این احساس صمیمیت زوجین باید بر مبنای رضایت زوج باشد تا از این طریق زن و شوهر صرفاً جهت حفظ رابطه خود را مجبور به برقراری روابط صمیمانه با همسر خود نکنند. اما درصورتیکه یک زن در رابطه و ازدواج از صمیمیت و مهر و محبت شوهر بهرهمند نباشد این حق را دارد که رابطه را به پایان برساند و البته باید این کار را بکند.
بااینحال، بهخاطر داشته باشید شور و اشتیاق تنها راجع به صمیمیت نیست، بلکه راجع به ارتباط با همسر و باهم بودن است. شور و اشتیاق تضمینی است برای اینکه یک زن احساس کند هنوز هم در چشم شوهر خود یک زن جذاب است. تعریف و تمجید، تلاش برای تجربه اتفاقات جدید با همسر (هم داخل و هم خارج از اتاقخواب) و خوشگذرانی در کنار همسر همگی فرصتهایی برای ابراز شور و اشتیاق به همسر است که معمولاً از طرف شوهر (عمدی یا سهوی) نادیده گرفته میشود.
قطع رابطه عاشقانه به دلیل مقایسه
هیچ شخصی دوست ندارد در زندگی با فرد دیگری مقایسه شود، بهویژه اگر مقایسهای نابرابر و ناعادلانه باشد. انجام چنین کاری در مورد شریک زندگی خود، فردی که قرار است بیش از هر شخص دیگری به او عشق بورزید و او را عزیز بشمارید، ناپسندتر نیز خواهد بود.
اگر یک مرد زنی که در زندگی او حضور دارد را با شخص دیگری مقایسه کند، (مثلاً با شریک سابقش، یک غریبه ناشناس، یکی از اعضای خانواده، یک دوست یا یک همکار) در حقیقت زندگی مشترک و ازدواج خود را به دردسر میاندازد. هیچ زنی نمیخواهد احساس کند در سایه فرد دیگری زندگی میکند.
مقایسه در ازدواج میتواند آنقدر به عزت نفس زن آسیب برساند که فرد آن را نوعی سوءاستفاده احساسی از طرف شوهر خود بهحساب آورد. زنی که از ارزش خودآگاه است در مقابل چنین بدرفتاری شوهر دوام نمیآورد و اگر دوام بیاورد، قربانی سوءاستفاده و فریبکاری عاطفی خواهد شد.
مقایسه در ازدواج موجب احساس عدم جذابیت زن، بیارزش بودن، بی استعدادی و بسیاری از احساسات منفی دیگر در زن میشود. بهطورکلی، مردی که دائماً همسر خود را با دیگران مقایسه میکند ارزش یک رابطه عاشقانه را نخواهد داشت.
دادن همیشه، گرفتن هرگز از دلایل ترک رابطه عاشقانه
یکی از معیارهای ازدواج که زنان به دنبال آن هستند یافتن یک شریک و همسر برابر است، کسی که 50 درصد مسئولیتهای زندگی مشترک را بر عهده بگیرد و به همان اندازه که دریافت میکند، تحویل دهد. ازدواج موفق همانند خیابان دوطرفه است. هیچ رابطه و ازدواجی در دنیا وجود ندارد که در آنیکی همیشه دهنده و دیگری گیرنده است و در آن زوج احساس خوشبختی و رضایت کنند.
در “روزگاران قدیم”, از زنان انتظار میرفت تمامی کارهای منزل را انجام دهند، چراکه شوهر برای تأمین هزینههای زندگی سخت تلاش میکرد. امروزه، همه چیز عادلانه تقسیم میشود. هم از زنان و هم از مردان انتظار میرود که بیرون از منزل کار کنند و بنابراین هر دو باید در کارهای منزل به یکدیگر کمک کنند.
البته این موضوع تنها در مورد کارهای منزل صدق نمیکند، بلکه شامل همه موارد میشود.
- آیا این زن زندگی شماست که باید برای مشکلات زندگی مشترک فداکاری کند؟
- آیا او برای شما هدیههای بسیاری میخرد اما بهندرت هدیه میگیرد؟
- آیا او همیشه صمیمانه میبخشد اما اغلب به همان اندازه دریافت نمیکند؟
- این عدم تعادلها کافی است تا هر زنی را تشویق به ترک رابطه و تصمیم به طلاق کند، حتی زمانی که او عاشق است.
در دسترس نبودن عاطفی از دلایل قطع رابطه عاشقانه
در دسترس نبودن عاطفی موضوعی است که اغلب در یک رابطه و ازدواج نادیده گرفته میشود، درحالیکه یکی از رموز دستیابی به ازدواج موفق و رابطه پایدار است. یک زن از شوهر خود انتظار دارد از لحاظ عاطفی در دسترس باشد. او دوست دارد که همسرش خواستهها و نیاز عاطفی زنان را بشناسد. اگر زن احساس کند با یک روبات ازدواج کرده، زن چارهای جز قطع رابطه و اقدام به طلاق ندارد.
این موضوع بهویژه زمانی که شوهر ترجیح میدهد نسبت به همسر خود بیتفاوت و بیتوجه باشد صدق میکند. در دسترس نبودن عاطفی موجب میشود که زن احساس کند از نظر شریک خود فردی بیارزش، بیاهمیت و غیرقابلتوجه است. در این شرایط، تنها گزینه او قطع رابطه است.
دروغ، پنهانکاری و عدم ارتباط علت ترک رابطه عاشقانه
هرکسی که به دنبال یک رابطه زناشویی موفق و پایدار است باید دروغ و پنهانکاری را در زندگی مشترک و ازدواج خود حذف کند. دروغ و پنهانکاری در هر رابطهای میتواند باعث ایجاد استرس گردد و اعتماد زن به شوهر خود را کاملاً از بین ببرد.
بهبود رابطه زن و شوهر مستلزم صداقت و حقیقت است. بدون این عناصر, یک رابطه عاشقانه از همان ابتداء محکوم به شکست است. علاوه براین, دلیل نگهداشتن این همه راز و به زبان آوردن این همه دروغ چیست؟ بهراستی مرد دروغگو چه چیزی را از همسر خود پنهان میکند؟
ناپختگی مرد در رابطه عاشقانه
هیچ اشکالی ندارد اگر قلبی ساده و بیریا داشته باشیم. اما ناپختگی در زندگی مشترک زناشویی میتواند خطرناک باشد. یک زن تحت شرایط زیر ممکن است رابطه خود را ترک کند:
- شوهر او هیچ هدفی در زندگی ندارد.
- شوهر او نمیداند که به دنبال چیست.
- مرد عملاً نمیتواند خواستههای مختلف خود را اولویتبندی کند.
- مرد نمیداند چگونه پول های خود را پسانداز کند.
- مرد نمیتواند کارهای استاندارد یک بزرگسال را انجام دهد.
- مرد اغلب بدون فکر قبلی عمل میکند.
- مرد کاملاً غیرقابلاعتماد است.
یک زن در رابطه باید بتواند به مرد خود تکیه کند. بهعنوانمثال اگر این احتمال وجود دارد که شوهر شغل خود را رها میکند و بهخاطر میل و راحتی شخصی، آینده خود را به خطر میاندازد، این رابطه و ازدواج نمیتواند به زن احساس امنیت دهد.
اگر شوهر در ایفای وظایف خانواده مهارت نداشته باشد، زن ممکن است تصمیم به طلاق و قطع رابطه بگیرد، چراکه نمیخواهد برای شوهر خود نقش مادر را ایفا کند.
اگر شوهر نداند که واقعا از زندگی چه میخواهد، برنامهریزی برای یک زندگی مشترک احتمالاً غیر ممکن است. اگر برای شوهر هیچ مسئلهای مهم نباشد، زن نیز ممکن است این رابطه را جدی نگیرد.
تغییر در زندگی زناشویی از علل قطع رابطه عاشقانه
موضوع تغییر مسئلهای اجتنابناپذیر و بدیهی در زندگی مشترک است. متأسفانه تغییرات گاهی موجب پایان یافتن رابطه میشوند و این مشکلی است که نمیتوانید راهحل خاصی برای آن پیدا کنید.
یک زن درصورتیکه احساس کند او و همسرش در زندگی مسیر متفاوتی را انتخاب کردهاند و از هم دور شدهاند، مثلاً کسی را که پیشتر عاشقش بوده دیگر نمیشناسند، دیگر با ایدهآلهای شریک خود موافق نیست، یا زندگیاش در مسیری متفاوت از مسیر قبلی حرکت میکند ممکن است تصمیم به قطع رابطه بگیرد.
اینها دلایل متداولی هستند که یک زن بهخاطر آنها کسی را که عاشقش بوده ترک میکند. تفکر مثبت تنها زمانی که فرد متوجه شود شرایط دیگر مثل گذشته نیست، میتواند او را در مسیر هدایت کند.
- گاهی، تغییر بهترین راه است و طرفین از یکدیگر جدا میشوند.
- اما اگر میخواهید از این اتفاق پیشگیری کنید، اطمینان حاصل کنید که راه ارتباط با همسر همواره میان شما باز است.
- در مورد تغییرات احتمالی زندگی، تغییر در اهداف یا تغییرات شخصیتی که متوجه آن میشوید با همسر خود بحث و گفتگو کنید.
- همواره زوج میتوانند در کنار یکدیگر رشد کنند اما هر دو باید در این راه تلاش کنند.
نتیجه گیری از دلایل قطع رابطه عاشقانه
گاهی، روابط زناشویی موفقیتآمیز نیستند. اهداف زندگی ممکن است تغییر کند، افراد ممکن است متحول شوند و معیارهای ازدواج زن و مرد ممکن است باهم در تعارض باشد. در چنین مواردی، بهترین کاری که فرد میتواند انجام دهد این است که اعتماد به نفس خود را حفظ کند، تفکر مثبت را در خود تقویت کند و اجازه دهد که زمان همه چیز را حل کند.
اما در برخی موارد، بهراحتی میتوان خلأ موجود در رابطه را با چیز دیگری جایگزین یا از آن پیشگیری کرد، این موضوعی است که طرفین بهاندازه کافی آن را در نظر نمیگیرند. توجه به دلایلی که تاکنون بهصورت فهرستوار مطرح شد برای حفظ رابطه و ازدواج موفق ضروری است.
صرف نظر از زن و مرد بودن و اینکه جنسیت شما یا طرف مقابل چیست، زوج شایسته یک رفتار محترمانه و دلسوزانه از سوی همسر خود هستند. اگر شریک زندگی شما این 10 اشتباه را مرتکب میشود، با او گفتگو کرده و سعی کنید تا به بهبود رابطه زن و شوهری خود کمک کنید. اگر شما آن کسی هستید که مرتکب این اشتباهات میشود، اکنون وقت آن است که خود را اصلاح کنید!
دلیل قطع رابطه ناگهانی زنان
سلام وقت به خیر. من و خانمی که تقریباً ۷ سال باهم بودیم و تا چند روز پیش هم چیز خوب بود و حتی جشن دوستمون دعوت بودیم و فکر لباس و اینها بود؛ ولی به یکباره در عرض ۲ روز تصمیم به جدایی گرفت و حرفهای بسیار عجیب و کتابی بهم زدن. گفتن که ما خوشبخت نمیشیم و جز معیارم نیستید همه چیز به یکباره تمام شد. ما از هم دور هستیم. من کرج و ایشان مازندران ولی خب کموبیش هر ماه هم دیگه رو میدیدم؛ ولی خب دور بودم؛ اما همیشه درهرحال کنارش بودم و خودش هم این نظر رو داشت. دوران کودکی مشکلات خانوادگی داشتن و مادرشان جدا شدن و دوباره ازدواج کردن ولی مردی که همسر مادرشان هست رو بسیار دوست دارند. طبق چیزی که متوجه شدم بابا خودشان فردی تنبل و بیدستوپا بود. من و آقا نمی دونم دلیل این تصمیم و رفتار اونم ناگهانی چه چیزی هستش. درصورتیکه من خیلی چیزای رفاهی و امکانات رو طبق قول و قرارهایی که بهم داده بودیم انجام دادم و خودش هم خوشحال بود و قرار بود همین هفته همراه خانواده بریم برای مثال رسم و رسومات. اما الان حرفهای بسیار عجیبی مثلاینکه از هم دور بودیم و باید یک سال پیش نشان میذاشتی و فاصلمون دوره و… مطرح کرده. من خیلی دوستش دارم و میدونم حال روحیش خوب نیست؛ چون از وقتی که از محل کارش خارج شد بسیار ناامید و دلشکسته و شدن. حدود ۲۰ روز پیش ولی باهم مشکلی نداشتیم. من الان اومدم شهرشان ولی میگه نه میخوام ببینمت نه صداتو بشنوم؛ چون اینطوری قانع میشم و باید دنبال قلبم بیام اما این بار میخوام عقلانی تصمیم بگیرم. من چه کنم؟ خیلی تلاش کردم ولی… حتی مثلاینکه مشاور میره و دقیقاً شبیه آدمی که ذهنش شستشو داده شده صحبت میکنن.
پاسخ مشاور به سوال ” دلایل زنان برای ترک رابطه عاطفی “
شما فرمودید که فرد مورد نظرتون پیش مشاور میرفته، پس احتمالا وضعیت روانی مناسبی نداشته و از مشکلاتی در زندگیش رنج میبرده. ممکنه این مشکلات رو قبلا با شما در میون گذاشته باشه یا اینکه ممکنه بخشی از اونها رو با شما مطرح نکرده باشه. به هرحال قطعا انگیزهای وجود داشته که ایشون به طور ناگهانی تصمیم به ترک رابطه گرفته.
اول از همه به شما توصیه میکنم که سعی کنید به طور منطقی و بدون ایجاد اجبار، تلاش برای صحبت با ایشون کنید. براش توضیح بدید که ما مدت زیادی با هم دوست بودیم و این قطع رابطه ناگهانی براتون خیلی اذیت کننده است. این صحبت کردن میتونه خیلی مسائل رو براتون روشن کنه و باعث بشه که این قضیه رو راحت تر هضم کنید.
در مرحله بعد میتونید بهش پیشنهاد بدید که قبل از اینکه تصمیم برای جدایی بگیره باهم به یک مشاوره مشترک برید. مشاوره فردی اصولا صلاح مراجع خودشون رو در نظر میگیرن اما در مشاوره مشترک مشاور سعی میکنه پیشنهادات و راهنمایی هایی رو ارائه بده که هردوی شما احساس رضایت نسبی کنید. مراکزی وجود دارند که به علت فاصله شما از هم میتونند به صورت ویدیوکال گروهی این جلسات مشاوره رو برگزار کنند.
کمک گرفتن از مشاور باعث میشه که هردوی شما به طور شفاف تری احساساتتون رو ابراز کنید و بعد از صحبتهای اولیه از بین گزینه های پیش روتون بهترین تصمیم رو انتخاب کنید و حتی اگر این رابطه لازم بود به جدایی ختم بشه به هردوی شما کمک میشه که بتونید این مسئله رو هضم کنید.
در مورد علت قطع رابطه ناگهانی دختر احتمالات زیادی وجود داره و نمیشه بدون بررسی دقیق نظر قطعی داد. گاهی اوقات وقتی که افراد توانایی خارج شدن از یک رابطه رو ندارند یا به عبارتی خودشون هنوز وابسته هستند به طور ناگهانی به رابطه پایان میدن. گاهی هم برای افراد مشکلاتی پیش میاد که فکر میکنن دیگه نمیتونن به موندن در رابطه ادامه بدن و باید هرچه سریع تر از رابطه فاصله بگیرند. به هرحال تنها کسی که در این مورد میتونه نظر قطعی بده خود فرد هستش.
شما نباید نسبت به این اتفاق احساس طرد شدن یا بی کفایتی کنید. در صورت عدم تمایل طرفتون برای صحبت یا مراجعه به مشاور تنها راه پیش روی شما پذیرش خواهد بود. پس باید خودتون رو آماده کنید و به هیچ عنوان نسبت به خودتون احساس بد یا سرزنش پیدا نکنید. (این کسب آمادگی میتونه کارهایی مثل مراجعه به مشاور یا مطالعه در خصوص دوران پس از جدایی باشه). شما تمام تلاش خودتون رو میکنید اما میدونید که کسی رو نمیشه به اجبار در رابطهای نگه داشت. تا زمانی که ما هستیم زندگی ادامه داره و باید ادامه داد.
با آرزوی رقم خوردن بهترین اتفاقات برای شما.کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
سلام
علت تغییر رفتار و حس دختر به یک باره در رابطه چیست برای مثال تا یک هفته قبل میگوید دوست دارم و پای همه چیز هست اما به یکباره میاد بعد یکسال میگه من تورو نمیخام و ازت خسته شدم نکته جالبش اینه که شوق بیشتر برای حفظ رابطه از سمت همون دختر بوده و الان میگه نه دیگه درس میخونم نه تورو میخام و واقعا داره همه چیزو پس میزنه پاسخ بدین ممنون میشم
سلام وقت بخیر من چند سالی هست که به دختر داییم علاقه دارم معمولا آخر هفته ها میان خونه ما دور همیم این چند ماه اخیر خیلی داشت رابطمون خوب پیش میرفت و رمانتیک میشد البته که ابراز علاقه مستقیم به همدیگه نکرده بودیم ولی خب غیر مستقیم یجورایی بهم فهمونده بودیم که بهم علاقه داریم خیلی صمیمی بودیم باهم تایمایی که میومدن خونمون همش باهم بودیم و زیاد همو بغل میکردیم دست همو میگرفتیم و راز های همدیگرو با هم اشتراک میزاشتیم تا ۱ ماه پیش که آخر هفته اومدن خونمون دیدم خیلی سرد داره برخورد میکنه و همش ازم فراری بود سر جمع چهار کلمه باهام حرف نزد خیلی ناراحت شدم وقتی رفتن بعد دو روز ازش دلیل این رفتارشو پرسیدم تو مجازی گفت پدرم تهدیدم کرده گفته همه فامیل دارن در مورد شما صحبت میکنن گفت سر همین دیگه نمیتونم زیاد تو جمع بیام پیشت
ولی خب یه آبجی داره که خیلی حسودی به رابطه ما میکرد معلومه که اون این حرفارو پیش باباش زده حالا نمیدونم برا چی اینکارو کرده
من یک آقا هستم و 23 سالمه، مدتی هست به کسی علاقه مند شدم و احساسم اینه این علاقه دو طرفه هست چون بار ها با هم حرف زدیم اما قرار ما بر حضوری شدن رابطه مان بوده اما به دلایلی نشده چون در یک شهر نیستیم و فاصله مان 4 ساعت هست، از طرفی همکار هم هستیم و کارمند هستیم خیلی با هم عمیق هستیم و واقعا دوسش دارم شدیدا اما احساس میکنم کمی کوتاهی کردم در حقش چون نشده برم برای دیدنش و قول داده بودم از طرفی به حضورم نیاز داشت اما من نبودم همین نیومدن هام باعث شده سرد بشه اما چون درونگراست بهم نگفته چند روز پیش به بهانه اینکه ی خاستگار پزشک داره و خانوادش گفتن که باهام قطع ارتباط کنه اما میدونم منو دوس داره و منتظرم هست و اینم بگم که اون روزی که کات کردیم روز شدت عادت ماهانش بوده، و چند روز پیش تولدش بود که تبریک گفتم اما میخام امروز یا فردا باهاش صحبت کنم و بابت کوتاهی هام ازش عذرخواهی کنم نظر شما چیه؟
چند وقت پیش یکی بهم پیشنهاد ازدواج داد که پسر یکی از دوستای بابامه منم چون ازش خوشم اومد پیشنهادشو قبول کردم و اجازه دادم که بیشتر باهم اشنا شیم من اولش چیزی به خانوادم نگفتم چون اون اول رابطه گفت که فعلا تا بین خودمون به تفاهم نرسیدیم به خانواده هامون نگیم بعد یه مدت که تقریبا رابطمون صمیمی شده بود تصمیم گرفتم به مامانم بگم و ببینم اون نظرش چیه مامانم خیلی مخالفت کرد و نظرش منفیه منم نظر خونوادم خیلی برام مهمه ولی از یه طرفی هم طرف مقابلم رو هم خیلی دوست دارم ولی هر جوری شده باید این رابطه رو تموم کنم میشه کمکم کنید که چجوری تمومش کنم و برای طرف مقابلم چه دلیلی برای پایان دادن به این رابطه بیارم
سلام من با خانمي ١٠ سال دوست بودم و قرار گذاشتيم براي ازدواج اما اواخر سرد شد خودش ميگه به خاطر اينكه هي عقب انداختي جدي كردن رابطه رو و تموم كرد خيلي دوسش دارم ميخوام كه برگرده لطفا كمك كنيد
دخترا لیاقت ندارن
اونایی که بی محلشون میکنن براشون عزیزتره
سلام من فقط همینو میدونم که دخترها خیلی بی معرفتن فقط میتونم بگم اگه اون دنیایی باشه تلافی زجرها که کشیدم میکنم خدا کنه هیچ مردی عاشق ی دختر بی لیاقت نشه .و شما دخترا بدونین که خدایی وجود داره و عمر جوونی پایان داره عشق هم تاوان
سلام من با دختری که قصد ازدواج داشتم بی دلیل گذاشت رفت. دلیل ترک رابطه زن چی میتونه باشه؟ البته دوهفته بیشتر نمیشه زیاد بهش ابراز علاقه کردم شاید ولی سابقه قبلی داشته برگشته ولی بلاکم نمیکنه و مسدودم نکرده ولی جواب زنگ و پیامم رو هم نمیده قبلا استوریامو میدید ولی الان نمیبینه
داداش من همین امشب عشقی که زندگیم پاش گذاشتم رفت نگاه داداش الانم دارم دیووونه میشم ولی بهت میگم
خلایق را هر چه لایق تو کم اگر نزاشتی پشتش بودی هواشو داشتی نزاشتی قند تو دلش اب بشه مثل من ولی بدون خدافظی رفت بدون لیاقتت نداشته اینطور افراد یکی مثل خودشونم گیرشون بیاد میزارن میرن چون خودشون حتی خودشونم دوستندارن پس اگر دوسشداری وایس بدونه تو لیاقتت بالا تر خودش بر میگرده درست بر میگرده اگرم بر نگشت بازم اینو قولت میدم که با کله بر میگرده فقط کافیه خودت بدونی بد نبودی براش و با یدونه پیام بلند تموم خوبیایی داشتی بیار جلو چشمش تا سر در گم نباشه حق بده به خودش و بدونه چه کسی از دست داده ❤️ پیگیرش نباش و داره اذیتت میکنه تو بلاکش کن واتس تا ببینه مهم نیسته ولی صوتی بلاکش نکن خودش با سر برمیگرده مطما باش
M.P
من با یه خانم به مدت ۶ماه رابطه داشتم بطوری که اینقدر رابطه مون قوی بود که اول آشنایی گفت به دلایلی نمیتونم شماره موبایل بدم منم هیچ وقت ازش نخواستم وایشون متاهل بودن ولی جدا از هم زندگی می کردند تا اینکه چند ماه پیش یکدفعه گفت من نمیتونم ادامه بدم با اینکه میدونم این بزرگترین اشتباه زندگیمه ولی باید ولی تا آخر عمرم همیشه به یادتم دوست دارم من از سر کار تا خونه رسیدم منو بلاک کرده بود من نمیتونم بدون اون زندگی کنم که چه دلیلی باید داشته باشه واین خانم هیچ آدرس یا شماره یا چیزی که بتونم دنبالش بگردم رو به جا نزاشت وتیر ماهی هم بود
من تازه از یه رابطه ۶ ساله اومدم بیرون البته خودم تموم کردم و در اوج عشق جدا شدم الان حال خوبی ندارم میخوام ببینم چطور این احساساتم رو مدیریت کنم
راستش من با یکی از همکارام برای اولین بار دلم لرزید و عاشق هم شدیم.اولش میگفت من ازدواجی نیستم و بعد از گدشت زمان اونم عاشقم شد.بعد از حدود ۱۰ ماه کاملا تغییر کرد.دوست داشتنش کم شد.اشتیاقش کم شد.دیدارمون رو قطع کرد.حتی پیامکی خیییلی کم جواب میده بصورت یک یا دو کلمه.همش میگه دلم میخواد تنها باشم.با کسی حرف نزنم.نمیخوام دیداری داشته باشم.حتی میگم بیا باهم حرف بزنیم هم نمیاد.توی رابطه حتی اسم برای بچه ی آینده مون انتخاب کرد.نمیدونم یدفعه چی شد.باهم میرفتیم خرید میکردیم. اونم دلش تنگ میشد.حتی من زمانیکه که زودتر از سرکار میرفتم و ازش جدا میشدم پیام دلتنگی میداد.مسافرت رفت اما پشیمون شده بود که رفته و طاقت دلتنگی هم نداشت.
سلام وقتتون بخیر من پارسال با یه دختری اشنا شدم حدود ۶ ماه باهم بودیم و همدیگه رو خیلیم دوست داشتیم حتی با محبتی که بهش میکردم میگفت روحمو با محبتت نوازش میدی خیلیم برام حرمت قایل بود باور کنید بیشتر چشام دوسش داشتم همیشه میگفت خیلی مهربونی بعد ولی اواخر سعی میکرد رابطه رو قطع کنه و هربار من پافشاری میکردم بدون هیچ دلیلی که تا الانم علتشو نفهمیدم بالاخره رابطمون تموم شد طبق مکالمه ای که برای اخرین بار باهم داشتیم هر بار یه دلیلی میاورد یبار میگفت قرص اعصاب میخورم یبار میگفت اخلاق خانوما رو بلد نیستی یبار میگفت من بدردت نمیخورم اصلا ادم ازدواجی نیستم من تمام تلاشمو کردم تا رابطمون حفظ بشه ولی تا الانم نفهمیدم چرا رفت واقعا دوست داشتنمون صادقانه بود ۹ سالم از من کوچیکتر بود ….ممنون میشم کمکی به من بکنید واقعا بلاتکلیفم با خودم و زندگیم.
راستش الان ۶ ماهه من با این خانوم رابطه و دوستیم تموم شده ولی حقیقتش اینه ما تو یه دورهمی اشنا شدیم بعد یه ماه حرف زدیم و خیلی زود به هم وابسته شدیم به من میگفت اونقدر مهربونی که خودم نفهمیدم کی وابستت شدم ایشون قبل من یه رابطه دردناک داشتند تا حدی که قرص میخوردند و پیش روانپزشک میرفتند چون ضربه روحی شدیدی خورده بودند درسته ۹ سال از من کوچیکتر بود ولی خودش میگفت میخوام کسیکه دوسش دارم بزرگتر از من و پخته تر باشه همیشه از پوشش من از وقار من تعریف میکرد واقعا همدیگه رو خیلی دوست داشتیم دوستای این خانوم اکثرا سن بالا هستند و بعضیا طلاق گرفتند دو ماه اخر رابطمون حرفاش کلا عوض شد انگار همون دختر نبود میگفت امروز یه دوستم طلاق گرفت خیلی ناراحتم منم میگفتم زندگی بقیه رو با زندگی ما مقایسه نکن ما خوشبخت میشیم دلداری میدادم بهش میگفت میترسم بهت وابسته بشم شاید بری و من بازم مثه قبل بشم ولی من همیشه اطمینان میدادم بهش تا حدی که با خواهرم اشناش کردم تا بدونه هدفم ازدواجه توی دوماه اخر با یه حرف ساده قهر میکرد بعدش پست غمگین و عکس میذاشت و منم مثه همیشه قدم پیش میذاشتم برای اشتی به من میگفت خیلی مهربونی تحملت زیاده خیلیم اقایی ولی من مثه تو نیستم زود عصبانی میشم تحملم ندارم نمیذاشتم عصبانی بشه بلد بودم اخلاقشو هر هفته از تهران میرفتم شهرستان اگه شده فقط برای یه روز که لااقل ببینمش بعدشم برمیگشتم بخاطرش خیلی شبا تو شش ماه تو جاده بودم فقط برای دیدنش روزای اخر رابطمون زنگ زد گفت بیا برای اخرین بار همدیگه رو ببینیم منم گفتم دیگه چرا میخای ببینی همه چی تموم شده گفت نه میخوام ببینمت رفتم دنبالش سوار ماشی. عصبی هستم یه بار میگفت من به دردت نمیخورم یه بار میگفت تو اخلاق خانوما رو بلد نیستی که اگه بلد نبودم چطور وابسته من شده بود یه بار میگفت من هدفم ازدواج نیست میخوام مستقل باشم و خودم کار میکنم ضمنا الانم ایشون تو کار پوست و زیبایی هستند حتی اخرین بار گفت بیا همه چیزاییکه دادی بهت برگردونم ولی همچین اتفاقیم نیوفتاد و کادوهام پیشش موند کادوی اونم پیش من موند واقعا تا به امروز نفهمیدم مشکل این رابطه چی بود تا به امروزم بلاتکلیفم نمیدونم چیکار کنم حتی اخرین بار بهش پیام دادم نامزد شدی اولش گفت اره ولی بعد یه دیقه پیام داد نه شوخی کردم ولی یه مدت دیگه میشم که تا امروز نامزدم نشده حتی با پسری هم رابطه نداره حتی دوستام باور نمیکنن همچین اتفاقی افتاده چون توی بحثی که یکی از دوستام با ایشون داشتن گفتع بود امین سهم منه روزی منه مال منه حتی اخطار داده بود که در مورد من پیشش شوخی اینا نکن واقعا کسی درد واقعی و نتونست به من بگه حتی تهران پیش یه خانومی رفتم اخرشم هاج و واج فقط نگام میکرد
من یکی رو دوسش دارم اونم دوستم داره بعد ۸ماه که باهم بودیم یهو ناپیدا شد جوابمو نمیداد از دوستاش پرسیدم گفت گفته دیگه تورو دوست نداره و از یکی دیگه از دوستاش پرسیدم گفت وقتی اسمشو میاریم(یه کسی هست که خانوادش میخوان باهاش ازدواج کنه) میخنده حالا منم رو این حرفا اصلا دیگه از خوده شخص نپرسیدم و دلم مث سگ شکسته به نظرتون از خودش بپرسم