آیا به دنبال روش رفتار با مادر شوهر پرتوقع، حسود یا خودخواه هستید؟ شاید او همیشه میخواهد در تمام مهمانی و مراسم شما حضور داشته باشد، حالآنکه شما میخواهید یک سری از مراسمها را به طور خصوصی و برای خود برگزار کنید. شاید امادر شوهر شما سعی میکند در همهچیز نظر دهد، از غذا گرفته تا لباس و تربیت فرزندان . هر مسئلهای که دارید، باید راهی برای برخورد با دخالت مادر شوهر خود پیدا کنید. در ادامه راههایی را برای بهبود روابط عروس و مادرشوهر عنوان میکنیم.
با شوهر خود در مورد نحوه رفتار با خانواده همسر گفتگو کنید
سعی کنید در کمال آرامش همسر خود را متقاعد کنید تا به شرایط از دید شما نگاه کند تا هردو از همین ابتدا به همنظر بودن و در یک تیم بودن عادت کنید. آسانترین راه برای انجام این کار آن است، طوری مسئله را مطرح کنید انگار که قصدتان فقط بهتر کردن اوضاع، هم برای خود و هم برای مادرشوهر آیندهتان است. همسر خود را ترغیب کنید تا گفتوگویی با مادر خود داشته و از احساس رضایتی که در زندگی زناشویی شما وجود دارد و همینطور هیجان تان برای آینده صحبت کند.
این زمان همچنین فرصت مناسبی است تا به خاطر زحمات مادر شوهر از او تشکر کنید و به او بگوید که همچنان نقش مهمی در زندگی شما دارد. نامزدتان باید مادرش را در جریان بگذارد که پذیرای شما بودن بهعنوان یک زوج موجب خوشحالی او میشود.
بااینکه شوهر شما دیگر بچه نیست، اما برای مادرش هنوز همان پسر کوچولوی همیشگی است و خوشبختی فرزندش مسئلهای بزرگ در زندگی اوست. اگر شما متوجه این واقعیت شوید، راحتتر با بداخلاقیها و سختگیریهای مادر شوهر خود برخورد می کنید. بهعلاوه، این کار باعث میشود نهتنها شمارا فرد مهمی در زندگی فرزندش، بلکه فرد مهمی در زندگی خود نیز بداند.
نحوه رفتار با دخالت مادر شوهر
دستهبندیهایی که در ادامه مشاهده میکنید، دستهبندیهایی است که روانپزشکی به نام دکتر تسینا و نویسنده کتاب چطور در کنار هم شاد زندگی کنیم انجام داده است.
نحوه رفتار با مادر شوهر حسود
ویژگیهای یک مادر شوهر حسود شامل این موارد است:
- سرد رفتار میکند یا انتقادگر است چراکه حس میکند شما جایش را در زندگی پسرش گرفتهاید.
- با شما حس رقابت دارد یا شاید کلاً با زن های دیگر هم احساس رقابت میکند.
درهرصورت، بهترین راه برای رفتار با مادر شوهر حسود این است که با آرامش و خونسردی واکنش نشان دهید، نه اینکه بهتندی از خود دفاع کرده و جوابش را بدهید.
در برخورد با مادر شوهر حسود طوری رفتار کنید انگار که او اشتباه کرده و شما میخواهید لطفی در حقش کرده و رفتار او را نادیده بگیرید. مستقیم به او نگاه کرده، لبخند بزنید و هیچ حرفی نزنید. احتمالاً بعد از گذشت 30 ثانیه سعی میکند حرفش را پس بگیرد. این کار باعث حفظ آرامش بین شما و همسر تان هم میشود.
نحوه برخورد با مادر شوهر وابسته
اگر مادرشوهرتان دائم سعی دارد شمارا به خانهاش بکشاند و برنامههایتان را خراب کند، پس جزو دستهبندی مادرشوهر وابسته است. شما و نامزدتان باید باهم همفکری کرده و اوقات مساوی را برای گذراندن با هرکدام از خانواده ها اختصاص دهید. بعدازاینکه تصمیمتان را گرفتید، قاطعانه و باملاحظه، مادرشوهر خود را در جریان بگذارید و پای حرف خود بایستید. او باید متوجه باشد که شما خانواده جدیدی تشکیل دادهاید و با آنها هم در ارتباط خواهید بود، اما نه اینکه دم به دقیقه در کنار آنها باشید.
رفتار با مادرشوهر خودخواه
مادر شوهر خودخواه در مورد همهچیز نظر میدهد. از مدیریت امور مالی گرفته تا نحوه رفتار با دیگران و شیوه نظافت منزل و تربیت فرزندان. سیاست رفتار با مادر شوهر پرتوقع و مغرور این است که بهجای اینکه سعی کنید از خودتان دفاع کنید، ببینید که چطور میشود حرفهایش را نادیده بگیرید. اگر آرام بمانید، بیتوجهی کنید و مسئله را رها کنید، خرده نظراتی که میدهد تبدیل به مسئلهای بغرنج نخواهند شد. بههیچوجه هم سعی نکنید زندگیتان را مطابق میل مادرشوهر خود بسازید چراکه این راه پایانی ندارد و فقط موجب بروز اختلافات خانوادگی میشود.
روش برخورد با مادرشوهر کنترل گر
این مادر شوهر که نیتش خیر است، یاد نگرفته که زوج را به حال خودشان رها کند. مادر شوهر کنترلگر با رفتار خود رابطه را خراب میکند. بااینکه در ابتدا ممکن است عالی به نظر برسد، مخصوصاً اگر در خرج و مخارج کمک میکند، اما ممکن است بخواهد شمارا نمکگیر کرده و در ازای کارهایش چیزی از شما بخواهد. بهتر است قبل از قبول کردن هر کمکی از سوی خانواده شوهر بهایی که لازم است برای آن بپردازید را در نظر بگیرید.
نحوه رفتار با مادر شوهر پرتوقع
این مادرشوهر همواره بیپول است و مدام در پی قرض کردن پول یا وام گرفتن است. مسلم است که پسرش نسبت به او احساس مسئولیت میکند اما مهم است که با یکدیگر محدودیتهایی را تعیین کنید. بهطورکلی در مورد مشکلات مالی با او صحبت کرده و قرار ملاقات بگذارید. شاید لازم باشد بپذیرید او به کمک احتیاج دارد، اما حتماً باید حدومرزهایی در رفتار با مادرشوهر پرتوقع تعیین کرد.
روش برخورد با مادر شوهر غرغرو
وقتی اوضاع برخلاف میل مادرشوهر ایرادگیر پیش میرود، دائم غرغر میکند. اما شما باید از خودتان مراقبت کرده و راهی پیدا کنید تا این رفتار او مشکلات در زندگی مشترک شما ایجاد نکند. اگر شما یا شریکتان مدام تسلیم خواستههای او میشوید، رابطهتان به نابودی کشیده خواهد شد. در حال حاضر در مورد رابطهتان، باید حرف خودتان بر حرف والدینتان اولویت داشته باشد. با همدیگر سعی کنید تنها زمانی به غرغرها واکنش نشان دهید که بر حق هست و یکدیگر را با شوخی و محبت کردن به آرامش دعوت کنید.
رفتار با مادر شوهر پرحرف و قضاوت گر
اگر مادرشوهرتان طرز لباس پوشیدن، نحوه مدیریت پول، شیوه رفتار با همسر و عقاید شما را تائید نکرده و همسرتان تحت تأثیر افکار او قرارگرفته، پس مدام بحثوجدل خواهید داشت و هیچچیزی از خوشیهای رابطه نخواهید فهمید. به یاد داشته باشید که خانواده همسر هرگز نباید از شما بخواهند چکار بکنید و چهکار نکنید و شما هم نباید تحت تأثیر افکار والدینتان در مورد همسرتان قرار بگیرید. حالا این شما هستید که قوانین را تعیین میکنید.
سیاست برخورد با دخالت مادر شوهر
دخالت مادر شوهر بیشتر زمانی که پای بچهها وسط باشد اذیت میکند. اگر او مراقب بچههاست و کاری که شما میخواهید را انجام نمیدهد، با همسر دعوا نکنید. اگر برخی کارها یا قوانین هست که میخواهید بچهها آنها را انجام داده و به آنها پایبند باشند، اما پدربزرگ یا مادربزرگ پدریشان اهمیتی نمیدهند، شاید بهتر است وقتیکه با بچهها میگذرانند را محدود کنید. شرایط پیچیدهای است اما با همسرتان در یک تیم کارکرده و آن را حلوفصل کنید.
رفتار با مادر شوهر بد و زبون نفهم
اگر مادرشوهر شما جزو هیچکدام از دستهبندیهای بالا نیست اما همچنان با او مشکلدارید، وقت آن است که حل این مسئله را در اولویت قرار دهید. اگر مشکلاتی که مادرشوهرتان ایجاد کرده جزئی هستند و دقیقاً نمیدانید بر سر چه در جنگ و جدال هستید، میتوانید از کمک مشاوره خانواده یا زوج درمانی بهره بگیرید. بهتر است سریعتر اقدام کنید تا وضع بدتر نشود.
کلا مادر شوهر ها موجوداتی عجیب هستن بهشون اهمیت ندین والا به خدا مهم نیستن که نظرشونو بخواین وگرنه سوارتون میشن
امان از دست این خانم ها
گاهی پیش خودم میگم ازدواج کردن و این اختلاف هارو تحمل کردن اعصاب فولادی میخواد،
قرار گرفتن بین دو نفر حسود ، پرتوقع، عذاب اور هست
این وسط اقایون باید تعادل رو بین همسر ومادرشان بوجود بیاورند یعنی به همسرشان بگویند فقط به بزرگترهامون احترام بگذاریم اما درخانه خود، کاری را که میخواهیم انجام دهیم وفقط به آنها بگوییم چشم و اگر دیدند شما کاری را که گفته اند انجام ندادید بگویید نشد. اینجوری کم کم مادرهای دوطرف خودرا کنار میکشند البته همین رفتار رو با مادر عروس هم انجام دهید نه اینکه تبعیض بگذارید.
دقیقا
سلام خسته نباشید ، خواهر شوهر من یک سال و نیمه ازدواج کرده از وقتی که پاش رو گذاشته خونه ی شوهر همش تیکه و کنایه از طرف مادر شوهرش و خواهرشوهرش میشنوه ، شوهرش هم طرف مادرشه اصلا مهر و محبتی به همسرش نداره باهم هم حرف زدن ولی مشکلشون که برطرف نشد بدتر هم شد اصلا به همسرش محل نمیزاره چند دفعه خودش شنیده که همسرش به مادرش گفته من به شما محل میزارم که زنم حرص بخوره لجبازه ، خواهرشوهرم این دفعه اومده خونه باباش میگه نمیتونم رفتارشون رو تحمل کنم … خسته شدم ، بنظرتون باید چیکار کنه میگه میخام طلاق بگیرم ، این کار درستیه ؟
سلام وقتتون بخیر عذرمیخوام من عقدم و مادرشوهرم کارها و مراسماتی ک باید برام انجام بده رو ب بهانه های مختلف مثل اینکه ما رسم نداریم و… انجام نمیده و درصورتی که هردو همشهری هستیم، شوهرم میدونه مادرش داره کم کاری میکنه اما میگه چکارش کنم دعوا راه بندازم؟ خیلی داره تو روابطمون هم تأثیر میذاره نمیدونم چکارکنم؟
مادرشوهرم خیلی حسود و بدزاته. وقتی میاد خونمون یه جوری رفتار میکنه انگار هیچی نیست ولی همچین پشت سرم حرف میزنه. جدیدا هم خیلی خسیس و بددهن و بی تربیت شده. اتاقم میاد میگه صورتمو بند کن فقط واسه بند پیشم میاد. باهاش چجوری رفتار کنم دعوا کنم؟ خونه مادرشوهرم تو یه در اتاق و اشپزخونه ای که دادن زندگی میکنم. برادرشوهر بزرگم تو خوردو خوراک هوامونو داره. مادرشوهرم وقتی پیشمه من بهش احنرام میزارم هرروز میگه صورتمو بند کن خداشاهده به محضی خونه مادرم میرم انگار دشمن سرسخته من میشه
سلام. تا وقتی از درون احساس ارزشمندی و استقلال نکنی هر کسی از رفتارت سو استفاده می کنه. پیشنهاد می کنم اول روی تقویت عزت نفس ت کار کنی.
سلام من مژگان هستم و یک برادر شوهر بی تربیت دارم که هفت سال شه و پسر من که نو ماهه شه خیلی اذیت میکنه و اگه من یه چیزی به برادر شوهرم بگم مادر شوهرم اعصابش خورد میشه و مقصر منو میکنه و به شوهرم هم بگم میگه هر کاری هم بکنه باید به خانواده من احترام بگذارید
سلام من یه خانم ۳۸ ساله مشکل خانواده نه اون خانواده ای که فکر کنی من پدر شوهرم فوت کرد بهد ۱ سال خانه من بود مادر شوهرم متأسفانه برای من مادر شوهر بازی در میاره با من خوب نیست من هم افسرده شدم چکار کنم
شوهر من قبل از ازدواج با من عقد بسته بوده بعد تو دوران عقد همسر قبلی شو طلاق داده. خانواده من به جز پدرم از این ماجرا خبر ندارن . منم چون میدونم قضیه چی بوده با این موضوع مشکلی نداشتم و صلاح دونستم که رازی بین منو همسرم باشه و کسی ندونه .مادر شوهرم دیروز با یکی از آشنا راجب این موضوع حرف میزد منم تو ماشین بودم شنیدم چند مین باره اینکار میکنه منم به نامزدم تذکر دادم به مامانش بگه خانم من دوست نداره راجب این کار حرفی جلو بقیه بزنی . حالا نمیدونم نامزدم رفته چی گفته دیشب زنگ میزد گلایه میکرد من چیزی نگفتم تو دروغ میگی .منم به نامزدم گفتم فقط بگو بهش راجب این موضوع حرفی نزنه که خدای نکرده به گوش خانواده ام نرسه که بد میشه برا من .نمیدونم چی شده حالا من با مادر شوهر چکار کنم ؟مادر شوهر من زبون تلخی داره همش متلک میگه واقعا تحملش برام سخته چطوری باهاش بر خورد کنم که اختلافی پیش نیاد ممنونم راهنماییم میکنید .بله منتظر پاسخ مشاور شما هستم
سلام دوست عزیز ببین درسته شما از عنوان کردن این موضوع ناراحت میشید ولی بدتر اینه که گله کنید اجازه بدین وقتی حضوری رفتید خونه شون با مادرشوهر تون صحبت کنید بگید مامان هیچکس از این قضیه خبر نداره و منو شوهرم دوست نداریم کسی متوجه بشه و موضوع بعدی این که هیچ وقت گله از خانواده رو پیش همسرتون نکنید چون به مرور زمان کمرنگ میشید میدونید چرا چون مردان از اینکه همسرشون پشت سر خانواذه شون گله کنن رو دوست ندارن
من۳۱سالمه ۵ساله ازدواج کردم دوتابچه دارم دختر۳ساله وپسریکساله..مادرشوهرم ازاول بامن مشکل نداشتن وباازدواج ماموافق نبودن امامنوهمسرم همومیخاستیم وازدواج کردیم بعدازمشکلات ریزودرشتی ک داشتیم رسیدیم ب زایمانم ک وقتی زایمان کردم مادرشوهرم بدون اینکه من بخام اوومدخونه م وباوجوداینکه مادرم پیشم بودایشونم موندن ده روز ک توی این ده روز پوست منوکندن،بعدازاینکه رفت خونه ش وی ماهی گزشت من برای استراحت بعدازخانه مادرم ی هفته ای رفتم منزل ایشون ک ختنه پسرمم انحام شدامامادرشوهرم جشنی نگرفت وگف قدیمی شده ومن بعدازاینکه رفتم منزل مادرم مادرم ی جشن کوچیک گرفتن ومن عکساشوگزاشتم توی اینستا،ک اول جاریم اومدکامنت گزاشت ک مادرشوهروپدرشوهردستشون دردنکنه کاراصلی روکردن!درثورتیکه هزینه ختنه روخودم پرداخت کرده بودم،ک من اهمیت ندادم وزیرپستم نوشتم ک ممنون ازمادرشوهروپدرشوهرم ک توهوای گرم ماروبردن واوردن،جاریم اومدازطرف مادرشوهرم حرف بزنه ک من محترمانه گفتم ب شماربط نداره وبهتره اگه مشکلی هس مادرخودش بهم بگه وجاریم بست،وخاهرشوهرم اومدندشت ک زحمت اصلی روپدرمادرمن کشیدن ک من بازازمادرشوهروپدرشوهرم تشکرکردم ک خاهرشوهرم درجواب حرفام گف ماهرکاری میکنیم بخاطرلطف های داداشمه،هرچقدرزنگ زدم ک باهاش حرف بزنم ردتماس دادن ومن ولش کردم تااینکه ب همسرم گفتم اماعکس العملی نشون ندادک بعدمکالمات خودش باخواهرش روبرام فرستاد ک پشت من وخانواده م بدگویی کردهک بودوازخیرخواهی وخوبی مادرخودش خودش حرف زده بودوشوهرم نقطه ب نقطه بهش توضیح داده بودحتی ی بارم به خواهرش نگفته بودک ب توربط نداره زنم کجامیره کجامیادیاچحوریه فقط نالیده بورک شرایط مالی سختی داره وبایدنیازمارورفع کنه،وخاهرش گفته بوداین زندگی ک مثل سگ جون بکنی واسه ادمایی. آیارفتارمن درست بوده درمقابلشون؟واینکه درمقابل همچین خانواده ای چحوری بایدرفتارکنم؟نزدیک۷ماه باخواهرشوم رفت وامدنداشتم اماعیدطی ی مراسمی باهم صحبت کردیم والانم معمولی هستیم ومن ازاون روزدیگه قبلا ک ی هفته درمیان پنجشنبه جمعه خونه مادرشوهرمیرفتم الان فقط جمعه ظهرمیرم وشب برمیگردم. آیارفتارمن درست بوده درمقابلشون؟واینکه درمقابل همچین خانواده ای چحوری بایدرفتارکنم؟نزدیک۷ماه باخواهرشوم رفت وامدنداشتم اماعیدطی ی مراسمی باهم صحبت کردیم والانم معمولی هستیم ومن ازاون روزدیگه قبلا ک ی هفته درمیان پنجشنبه جمعه خونه نادرشوهرمیرفتم الان فقط جمعه ظهرمیرم وشب برمیگردم. البته من درگوشی شوهرم دیده بودم ک برادرش بهش پیام داده بودک شهرتوعوض کن ب زنت بگوازپس هزینه ها برنمیای وشوهرم کلی جلزوولزکرده بودپیش هم برادروهم خاهرش وقتی علت دورهمی رفتن ومسافرت نرفتنمون روپرسیده بودن
سلام دختر من همیشه از مادرشوهرش میناله میگه به من اهمیت نمیده
۳۳سال سنم و۵سال ازدواج کردم ،دوره نامزدی ۶ماه خوب بود ،بعد عقد دخالت مادرشوهرم نم نم شروع شد،جلو من ی مدل رفتار میکرذ ،پیش شوهرم ی مدل دیگه،هیچ کاری برای عروسیمون نکردن،هر حرفی که زده بودن کلا منکر شدن،وام گرفتیم عروسی برگزار کردیم،از خیلی چیزا گذشت کردم خودم شاغلم این وسط خیلی چیزا خودم خریدم به خانوادم گفتم همسرم خرید،برای ابرو داری همیشه شوهرم بالا بردم ،کادو عروسی خانواده همسرم هیچی ندادن،خانواده خودم طلا دادن،سر خونه خریدن کلی پدرم کمک کرد،ماشین شوهرم نداشت ماشین پدرش برمیداشت اون ازش گرفتن ،خودم وام گرفتم ماشین خریدم،قبل عروسی همسرم با خانوادش مشکل داشت دلش میخاست زودتر از خونه دربیاد بعد عروسی پسرشون شد امامزاده راه وبی راه زنگ میزنن میکشونن ویادش میدن،ی دختر ۴ماه دارم دایم اذیت ودعوا داریم ،توهین میکنه من زود عصبی میشم از خرفاش اون سعی میکنه. من دایم عصبی کنه.مادرش کلا وسط زندگی منه
سلام ببخشید من همسرم را دوست داشتم ولی خانوادش دخالت می کنید توی زندگی من من باید چکار کنم؟ حالا می خاهیم جدا شویم. من یک بچه دختر است ۹ساله دارم ولی همسرم آدم نیست ممنونم
سلام منو شوهرم یمشکل پیش اومدبرامون خیلی خانواده شوهرم بهمون تداخل میکنن هرچی ب شوهرم میگن انجام میده خیلی بداخلاقی بذرفتاری بامن میکنه اعصاب خوردمیکنه دادبیدادمیکینم
سلام من مادرشوهر برای خریدن برای خوردن برای همه چی گیر میده چیکار کنم
سلام من دوساله ازدواج کنم و الان دوماهه خدا ی پسر بهم داده. ما خونه پدر شوهرم زندگی میکنم ولی جدایم ولی خورد خوراک پیش اینایم و اینکه من دوتا مادر شوهر دارم یکش حامله نمیشد دومی آوردن الان مشکل من اولیس که حامله نشد تو همه چی دخالت میکنه. تو بچه داریم ووووووو حتی روابط من همسرم خستم کردن بخدا شوهرم هرچی میگم جدا شیم گوش نمیده خستم کردن دیگه
سلام ببخشید با مادرشوهری که بی محلی میکنه باید چه جوری رفتار کرد؟
من ۱۰ سال هست ازدواج کردم و یه پسر ۳ ساله داریم.من و همسرم واقعا همدیگرو دوست دارم اما متاسفانه مادر شوهرم مدام قصد دخالت دارن توقع دارن ما هرشب خونه اونا باشیم.مثلا همین جمعه که برای خودمون بودیم دیدم بعداز ظهر زنگ زدن با گریه و لحن ناراحت ب همسرم میگن کجا بودی صبح زنگ زدم نهار بیای اینجا در دسترس نبودی و بعد از ظهر دیگه عصبانی شدم به بابا ( پدر شوهرم) گفتم من میخوام برم مشهد پیش خواهرام و الانم مشهدیم. واقعا کلافه شدم از دستشون.توروخدا بگین چیکار کنم. از تفاوت گذاشتن بین نوه هاشونم نگم براتون. پسر من نوه اول هست و بعد پسر برادرشوهرم هست. جالب اینجاس با اون جاری من هم خیلی رابطه خوبی ندارن و خیلی خودخواه و خودبین مغرور هستن
سلاممیخواستمبگممادر شوهریدارمتوزندگیمدخالتمیکنهرابطهیشوهرمباهامقطعشدهچیکارکنمتوروخداکمکمکنید
ببخشید من با همسرم ۷ سال پیش ازدواج کردم اول زندگی خوبی داشتیم تا کم کم دعواهامون با دخالتهای مادرشوهرم شروع شد تا همین ۲ ماه پیش دعوایی خیلی شدیدی داشتیم الانم همسرم لج کرده یه تعهد داده من امضا کنم و اگر امضا نکنم میگه طلاق نمیدم تا ۷ سالگی دختر کوچکم به صورت همخونه زندگی کنم خواستم بدونم میتونه تا ۶ سال حق همسر بودن رو از من بگیره ممنون
سلام خیلی مادر شوهرم اذیتم میگند چه کنم؟ تو کارم خیلی دخالت میگند روی عصابم راه میرود من تو سراب گوچگ نشتم هرچه به شوهرم میگویم فکر ی بگن نمیکند صاحب ۳ بچه گوچگ هستم خیلی فاش میدهد.
پدر شوهرم فوت شده مادر شوهرم با یه دختر مجرد ۳۵ ساله زندگی میکنه فاصله خونمون باهم یک ربع راهه…. در ضمن خونمون باغی هستش و کار همسرم هم تو همون باغه و هی در حال رفت و آمده به داخل خونه…مادر شوهرم خیلی میاد خونمون میمونه در حدی که دیگه اصلا نمیپرسه فردا خونه هستید یا نه هر موقع میاد با یه ساک میاد وکم کم ۳ روز تا یک هفته میمونه روزی که میخواد بره یک کلمه تعارف میکنم که بمونید حالا؛ میمونه😬 همسرم هم خیلی مادرشو دوست داره اعتراض میکنم ناراحت میشه… مثلا جایی دعوتیم اونم دعوته با ساک لباسش میاد اونجا که برگشتنی بیاد خونه ما بمونه دختر مجردش هم تنها میمونه خونه، واقعا خسته شدم اونقدری که خونه ماست خونه خودش نیست…. همیشه هم بهش احترام کردم فقط در اوج ناراحتیم حرف نمیزنم و ساک میشم، حتی دیشب رفتیم دنبالش که باهم بریم جایی مهمونی بهش گفتم همسرم میخواد بره جایی منم میخوام برم خرید فردا نیستیم بازم ساکش رو آورد که با ما بیاد خونمون…و بارها برناممون رو بهم ریخته.. حتی مسافرت هم میخواییم بریم همسرم میگه مادرم هم بیارم در ضمن یه پسر ۴ ساله دارم و در حال حاضر هم ۳ ماهه باردارم و دکتر بهم گفته استراحت کن حالا بنظرتون چطور به همسرم بگم که من دارم اذیت میشم
ببخشید من یک دوسال پیش ازدواج کردم ویک سال باخانواده شوهر وبرادرشوهر وهمعروس ۵تابچه داره بغیرازپدرومادرشوهر دراین یک سال انواع تهمت وظلم وکتک تحمل کردم بعد یه دختر زاییدم دختر که ۴۵روز شد ازم گرفتن ومنو فرستادن خونه آقام واین ده ماه دخترم وندیدم احححححح فقط خدا میدونه چی روزای میگذرونم. دلیل انه همه مشکلاتم شدم قربانی خانواده شوهر بخصوص مادرشوهر نمیدونم مشکلش بامن چیه قبلا شوهرم هم طلاق داده
سلام من ۱۳ ساله ازدواج کردم رابطه م با مادرشوهر خوب بود تا اینکه ۵ سال پیش برادر شوهرم ازدواج کردو بعد که جاریم اومد مادرشوهرم خواست مازو بهم نزدیک کنه از اون به من اومد حرف گفت از من با اون انگار به جای اینکه مارو نزدیک کنه بدتر دور کرد و دشمن کرد من ۶ ۷ سال تو یه خونه باهاش زندگر کردم ولی همیشه سکوت کردم ولی عروس کوچیک از اول جواب شو داد الانم من بخوام اعتراضی کنم داد و بیداد راه میندازه . من و جاریم هیچ مشکلی نداریم ولی حرفایی که بین مون رد و بدل میکنه مادرشوهرم باعث سردی و بی محبتی ما میشه خیلی هم مادرشوهر پرتوقع و از خود راضی داریم ممنون میشم راهنمایی کنید
من ۱۳ ساله ازدواج کردم من فراری دادن ازدواجم از روی علاقه نبوده من ۳۰ سال دارم و همسرم۳۵ سال مدرک من کارشناسی وهمسرم کاردانی. همسرم تک پسره و یک خواهر داره من و خانواده شوهرم همسایه هستیم از اول ازدواج مشکلاتی داشتیم که به خاطر دخالت خانواده شوهرم بوده و من چند بار قهر کردم و به خونه مادرم رفتم مادرم مسن هستن و پدرم ۲۹ ساله فوت کردن ما هشت فرزند هستیم و من آخری هستم از اول چند بار تصمیم به طلاق گرفتم ولی به خاطر مادرم که مانع شد و خودم که میترسیدم باری اضافه نباشم ما تو روستا زندگی میکنیم. به اصرار همسرم و اطرافیان بچه دار شدیم الان پسرم ۷ سالشه مشکل من اینه که همسرم هیچ محبتی نسبت به من نداره اوایل بهتر بود و نظر من که میگم کمی از خانواده همسرم دور بشیم و جای دیگه زندگی کنیم اصلا توجه نمیکنه در حال حاضر ۱۳ روز به خاطر مریضی خونه مادرم هستم ولی همسرم وقتی زنگ میزنه اصلا نمیپرسه که بهتر هستی یا نه . فکر طلاق تو سرم هست ولی فکر پسرم منو دیوونه میکنه عذاب وجدان ولم نمیکنه در ضمن همسرم صبح مره سر کا بعد از ظهر میاد بعدش میره صحرا گوسفند دارن . به این ترتیب هیچ وقتی برای من و پسرم نداره بیشتر درآمدش هم صرف طویله میشه . لطفا راهنماییم کنید ممنونم
سلام وقتتون بخیر من با یه سری مشکلات خانوادگی مواجه شدم در خانواده خودم و همسرم …نمیدونم واقعا در برابر این مشکلات باید چ عکس العملی نشون بدم من 19/5 سالمه …خانم هستم و حدود 1/5 سال پیش ازدواج کردم همسرم پسرخاله بنده هستن ایشون نظامی هستند و خودم پشت کنکوری …رشته تجربی درس خوندم اما الان برای کنکور انسانی دارم مطالعه میکنم …شاغل نیستم من از زمان ازدواجم تا به حال احساس میکنم هیچ ارزش و احترامی از سمت خانواده همسرم دریافت نکردم برای من مراسم عقد گرفته نشد طلای مراسم همینطور عیدی و شب چله هم برام نگرفتن و کلا جدا از آداب و رسوم من وقتی که به دیدنشون هم میرم جوری رفتار میشه باهام ک انگار نامرئی هستم …با همسرم ک صحبت کردم ک ببینم مشکلی از جانب من بوده یا خیر بدون جانب گیری گفتن ک نه از سمت خانوادشون هست و باهاشون ک صحبت کردن جبهه گیری شده در مقابل ایشون احساس میکنم در خانواده همسرم جایگاهی ندارم و خصوصا با مادر شوهرم ک خاله بنده باشند مشکلاتی وجود داره ک دارن بزرگتر میشن با مشاور تحصیلی فقط در ارتباط بودم اما مطالب مشاوره رو توی کانال های ایتا دنبال کردم …ممنون میشم ک منو راهنمایی کنید. درباره پیش از ازدواج ما هم مخالفت هایی از جانت هر دو خانواده بود اما در نهایت موافقت خودشون رو اعلام کردند …در ضمن من فرزند طلاق هستم و گاهی با خودم میگم شاید عامل این رفتار ها همین هم باشه
در کل گلایه زیادی از مادر شوهرم دارم و واقعا انتظار چنین برخورد هایی نداشتم…ایشون اگر من در کارهای خونه بهشون کمک کنم از من ایراد میگیرن …بسیار حق به جانب هستن و فکر میکنن ک باید همه با ایشون با احترام برخورد کنند اما ایشون با بقیه اینجور نیستن …من البته عروس اول این خانواده هستم و متوجهم ک ممکنه خیلی چیز ها رو ندونن بخاطر نداشتن تجربه …من یک دوره چند ماهه از افسردگی رنج بردم بخاطر اینکه با من رفتاری ک باید نمیشد اما در نهایت هم موفق نشدم ک اصلاح کنم این موضوع رو …یک خواهر بزرگتر دارم ک ایشون بعد از من ازدواج کردند برای ایشون طلا گرفته شد کلی هدیه از سمت همه بهشون دادن اما من نه … خانواده من هم از این موضوعات گلایه دارند و میگن چرا با این وجود ک بهت اینقدر بی احترامی میشه و ارزش تو دیده نمیشه در تلاشی ک بهشون احترام بزاری …البته از سمت خانواده من هم بی احترامی هایی به همسرم شده اما ایشون هم مثل من نتونستن راه به جایی ببرن. مادرشوهرم با همه همین برخورد رو دارن و کلا جزو شخصیت ایشونه …خیلی دنبال حرف رو میگیرن و یکم خاله زنک بازی توی کاراشون هست همسرم و حتی خواهر شوهرم هم از این موضوع گلایه دارن اما من میخام ک راهکاری رو بهم بدید ک بتونم ارزش خودم رو حفظ کنم …بی ارزشی هایی ک بهم تحمیل شده دیگه داره منو به ستوه میاره دوست دارم ک با من درباره امورشون مشورت کنن با من مثل یک آدم بالغ برخورد بشه و در کل حرمت من حفظ بشه
سلام من ۱۰سال عروسی کردم توپسرویه بچه توراهی دارم ولی هنوز مادرشوهر م خیلی دخالت میکنه
سلام من دختری هستم که به پسری علاقه زیادی دارم و می دونم که اگه با اون باشم خوشبخت میشم همزمانم دارم برای کنکور تلاش می کنم که رشته خوبی قبول شم و همیشه هدف بزرگی داشتم و می خوام حتما به هدفم برسم از اول زندگی پدر و مادرم خانواده پدرم خیلی تو زندگی ما دخالت کردن مخصوصا عموهام حتی سر دانشگاه و رشته همیشه پدرم رو تحریک می کردن که به رشته موردعلاقم نرم و به جاش به یک رشته ساده قانع شم فقط برای اینکه من به هدفم نرسم و سربلند نشم چون حسودن وضع مالی ما خیلی از اونا بهتره الانم می خوام به هدفم برسم و بعدش رابطمو با پسر موردعلاقم جدی تر کنم ولی می ترسم کارمون به ازدواج بکشه اینا دوباره دخالت کنن و به وسیله تحریک پدرم بخوان تو این قضیه نقش منفی داشته باشن لطفا بگین چیکار کنم که دخالت نکنن در ضمن پدرم خودش دوست داره اونا راجع به زندگیمون نظر بدن و دخالت کنن با این دخالتا چیکار کنم که رو آیندم تاثیر منفی نذاره