خانه / پرسش و پاسخ مشکلات زن و شوهر / دخالت مادر زن در زندگی مشترک
مشکلات با خانواده همسر
مشکلات با خانواده همسر

دخالت مادر زن در زندگی مشترک

سلام من و خانومم الان پنج سال که ازدواج کردیم. مشکلی که داریم این است که هرچه در زندگی روز مره مون اتفاق میوفته خانومم به پدر و مادرش میگه هر اتفاقی و این منو خیلی اذیت می کنه که چرا باید مادرش بدون و وقتی هم که با خانومم بحث میکنم اختلاف به وجود میاد مجبور میشم دو سه روز با هم قهر کنیم. مامانش از موضوع که خبر دار میشه سریع به من زنگ میزنه طرف دخترشو میگیره و موضوع بزرگ‌تر و بزرگتره میشه تا جایی که پشت تلفن به هم بی احترامی میکنیم و وقتی هم این اتفاق میفته بحث باز ادامه پیدا می‌کنه و در نهایت همه فامیل خبر دار میشن و الان که دارم می‌نویسم دو هفته پیش باز این اتفاق افتاد. مامانش زنگ بحثمون بالا گرفت تا جایی که گفت میام دخترم و برمیدارم میام کلا. الان دوهفته هست اومدن بردن خونشون. اینم بگم ما تبریزی هستیم تهران زندگی میکنم ولی خانواده‌ها تبریزن.حالا میخواستم ببینم برای اینکه پدر و مادر دخالت نکنن چه راه کاری هستش.ممنون میشم راهنمایی بکنید.
پاسخ مشاور به سوال ” دخالت خانواده زن در زندگی مشترک”
اولین مسئله ایی که شما و همسرتان نیاز است بیاموزید حل مشکلات بین خودتان و اجتناب از قهر کردن است. در این صورت، نیازِ همسر شما به اشتراک گذاشتن مسائل خانوادگی با مادرش کم تر می شود. قهر کردن نیز از جمله مواردی است که باعث می شود، مشکلات در رابطه حل نشده باقی بمانند و نادیده گرفته شوند.
  • پاسخ‌دادن با عصبانیت فقط می‌تواند اوضاع را پرتنش کند.
  • التماس کردن فقط باعث تشویق فرد به تکرار این کار می‌شود.
  • عذرخواهی برای پایان‌ دادن به موضوع در شرایطی که شما کار اشتباهی نکرده‌اید.
  • عذرخواهی نکردن هنگامی که شما عمل اشتباهی انجام داده اید.
  • همراه با یک شخص ثالث (شخص غیرمتخصص) رفتار شریک خود را ارزیابی کنید.
  • تهدید به پایان‌دادن رابطه، مگر این که شما واقعاً قصد انجام این کار را داشته باشید.

در صورتی که شما به همسرتان احساس شنیده شدن دهید و در او این اعتماد ایجاد شود که مشکلات بین خودتان حل می شود، نیاز او نیز به اشتراک گذاشتن مشکلات و کمک از مادرش برای حل آن کم تر می شود. اما این امکان نیز وجود دارد که با وجود رعایت کردن تمام  این موارد، همسر شما به دلایلی همچون وابستگی زن به مادر یا بلوغ عاطفی رشدنیافته یا عادت به این کار، هم چنان تمام مسائل و مشکلات را با مادر خود در میان بگذارد. هرچند این اشتراک گذاری مسائل بین خانم ها به خصوص با مادر تا حدی طبیعی است، اما اگر از حد بگذرد و منجر به دخالت مادر زن در خانواده و ایجاد مشکلاتی شود، رفتار درستی نیست و در وهله ی اول بهتر است شما به وضوح در مورد این مسئله با همسر خود صحبت کنید و این انتظار خود را با او در میان بگذارید.

علاوه بر این در برخورد با مادرزن خود برای جلوگیری از تنش بیشتر راهکارهایی را به شما ارائه خواهم  کرد، زیرا اگر چه دخالت خانواده زن در اغلب موارد، در ارتباط زوجین مشکل ساز است اما به خاطر داشته باشید، مادر همسر شما، زنی است که همسرتان را به دنیا آورده و پرورش داده است. نه برای شما و نه برای همسرتان امکان ندارد بتوانید مادرهایتان را کنار بگذارید زیرا عمیق ‌ترین پیوند عاطفی هر فردی با مادرش است.

بنابراین علاوه براین که دخالت مادرزن در مسائل شما اشتباه است، اما نمی توان به کل، برای پایان این تنش ها، رابطه ی همسرتان و مادرش یا رابطه ی خودتان و مادر همسرتان را قطع کنید، اما می توان با راهکارهایی از ایجاد تنش و مشکلات به واسطه ی این رابطه جلوگیری کرد و همچنین مرزهای خود را تعیین کرد، که اجازه ی دخالت و کنترل زندگی شما را به خودشان ندهند.

  • سعی کنید حتی اگر با او مخالفید و از رفتار همسر خود عصبانی هستید در هنگام شنیدن سخنان او تاب آوری و تحمل خود را در آن لحظه بالا ببرید، این که او احساس کند دارد شنیده می شود از احساس عصبانیتش کاسته می شود، برای این که این احساس را به او بدهید، تا زمانی که صحبت او به طور کامل تمام نشده میان حرفش نپرید، سعی کنید در لحظه ی عصبانیت پاسخی ندهید، این باعث می شود قادر باشید جواب فکر شده تری بدهید و از ایجاد تنش جلوگیری کنید.
  • بعضی چیزها را بشنوید اما به روی خودتان نیاورید و نادیده بگیرید، نیاز نیست همیشه از خودتان دفاع کنید، گاهی نیز لازم است برای حفظ آرامش و احترام خودمان، صبورتر بوده و برخی مسائل را نادیده بگیریم. گاهی فرد مقابل ما فقط عصبانی است و ما با حفظ آرامش مان اجازه می دهیم این خشم تخلیه شود، در عین حال  مجبور نیستیم لزوما به حرف هایی که با آن ها مخالفیم عمل کنیم یا به هر مسئله ایی تن بدهیم، می توانیم صرفا شنونده باشیم و در نهایت مشکلات را خودمان با همسرمان حل کنیم.
  • گاهی دخالت مادر زن یا سایر اطرافیان به شکلی علنی است و به آن اصرار می ‌ورزند که نمی‌ توان خود را به نشنیدن زد. در این مواقع می، ‌توان حرف آنان را در ظاهر عملی کرد، اما بعد مطابق نظر خودتان و همسرتان عمل کنید. شاید این کار عملی متظاهرانه و غیرصادقانه به نظر بیاید اما توجه داشته باشید شما انتخابی بین بد و بدتر دارید، می‌توانید حرف والدین خود یا والدین همسرتان را عملی نکنید و تنش و دلخوری ایجاد کنید یا می‌توانید به طور آزمایشی نظر آنان را اجرا کرده و در صورتی که نپسندید بعد نظر خود را اعمال کنید.

در نهایت اگر مادر زن به دخالت و ایجاد تنش در رابطه ی شما ادامه داد، خیلی قاطعانه مرزهای خود را مشخص کنید، که در صورت ادامه یافتن این دخالت ها، به رابطه ی شما و همسرتان آسیب زده می شود و شما قادر به ادامه دادن به رابطه در صورت ادامه یافتن این شرایط نیستید.

در کنار رعایت همه ی این موارد از موثرترین راه ها برای حل مشکلات و حفظ روابط زوجین، مراجعه ی هر دو زوج به طور همزمان به روانشناس خانواده است. به خصوص آن که برای بهبود رابطه با همسر و حفظ روابط نیاز به تلاش دو طرفه است، هم چنین اگر روانشناس یا مشاورِ خانواده، راهکارهایی داشته باشد، به دلیل این که در جایگاه متخصص نشسته است، تلاش هر دو طرف برای عمل به این توصیه ها جهت حفظ رابطه بیشتر خواهد بود و کم تر درگیر عواملی چون لجبازی یا مقابله به مثل خواهید شد. بسیاری از مشکلات ارتباطی زوجین با مراجعه به روانشناس قابل حل می باشد.

موفق و موید باشید، دوست عزیز.

مطالب مرتبط:

طلاق به دلیل دخالت خانواده زن در زندگی

سلام و درود از زندگی مشترک من و همسرم نزدیک ١۶ ماه گذشته، برای تحصیل باید به شهر دیگه برم و هنگام خواستگاری این موضوع رو مطرح کردم و مورد موافقت خانوادهٔ همسرم قرار گرفت؛ اما بعد از ازدواج دخالت‌های خانوادهٔ همسرم شروع شد؛ اونا مدام می‌خواستن منو از زنم جدا کنند به بهانهٔ اینکه ما یه دختر بیشتر نداریم! به خاطر دخالتای اونا مدام دعوا داریم و حتی پیش مشاور هم رفتیم و مشاور به خانمم گفت: باید خانوادتو خودت مدیریت کنی، اجازه ندی زندگیتو خراب کنند و اسرار زندگی رو به مادرت نگو. مادرشون یه شخصیت کاملا کنترل گر داره، خانمم اصلا استقلال فکری نداره، به حرفای مشاور گوش نداد و به کاراش ادامه داد، حتی مسائل شخصی رو به مادرش می‌گفت و وقتی می‌پرسیدم بهم دروغ می‌گفت. بدترین ویژگی خانمم اینه که خیلی راحت دروغ می‌گه؛ الآنم تحت تأثیر حرفای مادرش، سه هفتس بچمونو برداشته و از خونه رفته، منم به خاطر بی‌اعتمادی رغبتی برای پیش قدم شدن ندارم؛ ببرون رفتن ایشون از خونه سابقه داره؛ یه بار دیگه هم شش روز قهر کردند که من پیش‌قدم شدم و برشون گردوندم و مادرشون تعهد دادند که دیگه دخالت نکنند؛ ولی از این تعهدا زیاد دادند و به هیچ کدوم پایبند نبودند، الآن تصمیم به طلاق دارم؛ چون هیچ امیدی به اصلاح زنم ندارم؛ خواستم نظر شما رو بدونم.

پاسخ مشاور به پرسش ” چگونه از دخالت مادر زن در زندگی جلوگیری کنیم “

بنظر میرسه که همسر شما ویژگی‌هایی داره که در زندگی شما مشکل ایجاد کرده و نمیتونه که اون ویژگی‌ها رو تغییر بده. احتمالا ایشون به دلیل عدم استقلال فکری و وابسته بودن به عقاید خانواده نمیتونن جلوی دخالت های مادرشون رو بگیرند و حتی این احتمال وجود داره که اگر مادرشون هم دخالتی در رابطه شما نکنند خود ایشون برای گرفتن مشاوره پیش مادرش بره.
ویژگی‌هایی مثل عدم استقلال فکری، وابستگی و دروغگویی معمولا از کودکی و تحت تاثیر والدین شکل میگیرند. به همین دلیل تغییر اونها میتونه به شدت دشوار باشه.
شما فرمودید که سابقه مراجعه به مشاور هم داشتید اما همسرتون تغییری نکرده. شما باید در نظر داشته باشید که همسرتون قراره ویژگی‌هایی رو تغییر بده که شاید از کودکی باهاش بوده. بنابراین کاری نیست که در یک مدت کوتاه قابل انجام باشه. شما نباید از کمک گرفتن از مشاور ناامید بشید. اگر احساس میکنید که ارتباط خوبی با مشاور سابقتون نگرفتید میتونید مشاورتون رو عوض کنید اما کمک گرفتن از مشاور راه اصلی تغییر این رفتارهای همسرتون میتونه باشه. البته لازمه تاثیر گذاری مشاوره این هستش که همسر شما خودش به این باور رسیده باشه که برای بهبود و حفظ زندگیش نیاز به تغییر داره.
شما علاوه بر اینکه از مادر زن قول گرفتید لازم هست که از همسرتون هم چنین قولی رو بگیرید. براش باید توضیح بدید که در صورت تکرار این رفتارهاش رابطه دیگه براتون قابل تحمل نخواهد بود و ادامه نخواهید داد. اگر همسرتون تصمیم برای تغییر داشت میتونید بهش بگید که برای کمک بهش از کاری دریغ نمیکنید. اما اگر حس کردید همسرتون علاقه ای به تغییر رفتارهاش نداره و به روال گذشته داره ادامه میده اونوقت میتونید ارزیابی کنید که آیا تصمیم به جدایی دارید یا هنوز میخواید ادامه بدید.
در تمام روند این تصمیم گیری ها مشاور میتونه کمک بزرگی به شما بکنه تا تصمیمات درستی بگیرید به طوری که بعدا نسبت به تصمیماتتون احساس پشیمونی نکنید.
در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما

دخالت پدرزن در زندگی مشترک

من یه پسر ۳۲ ساله هستم خانم دو سال از من کوچیکتره. ۵ ساله ازدواج کردیم. یه بچه ۳ ماهه داریم. ما چند روز پیش اونقدر دعوامون بالا گرفت که خانوادها مجبور شدن بیان وسط برای صحبت. تا دیروز همه اومدن و صحبت کردیم. انقدر بحث بالا گرفت تا پدر خانومم پا شد که بیاد منو بزنه که من اصلا همچین انتظاری ازین ادم با اون شخصیت نداشتم. من که اصلا بی احترامی به هیچ وجه نکردم. خلاصه ما دوباره آشتی کردیم ولی من الان واقعا از نظر روحی روانی داغونم و تحت فشارم. همش لحظه ای که پدر خانومم پا شد منو بزنه میاد جلو چشمم. و الانم تو خونه جلو‌ خانمم فقط دارم تظاهر میکنم که خوبم. ولی واقعا داغونم انگیزه برای هیچ کاری ندارم.هی پیش خودم میگم چرا همون موقع دست پدر مدارتو نگرفتی بگی پاشیم بریم تا انقدر خارو کوچیک نشیم پیش اونا.

پاسخ مشاور به پرسش

شما وارد مرحله جدیدی از زندگی شدید و یک فرزند نو رسیده به خانواده شما اضافه شده است و قطعا زندگی شما را با تغییرات و چالش هایی روبه رو خواهد کرد. مراقبت از نوزاد سه ماهه اصلا راحت نیست و ممکن است همین مسئله باعث کلافگی شما و همسرتان و ایجاد بحث و تنش شود. این بحث ها و تنش ها در هر خانواده ای وجود دارد اما آنچه مهم است نحوه مقابله با آن است. ترجیح ما این است که در بدترین چالش ها نیز پای خانواده ها به وسط رابطه زن و شوهر کشیده نشود. شما فراموش می کنید اما خانواده شما و همسرتان خیر. همانطور که فرزند شما اکنون نور چشم شماست شما و همسرتان نیز نور چشم والدین خود هستید و چون در جامعه ما متأسفانه خانم ها بیشتر از آقایان مورد خشونت قرار می گیرند، والدین دختر بیشتر از والدین پسر در رابطه نگران فرزند خود هستند.

رفتار پدر خانم شما اگر چه صحیح نبوده است اما طبیعی بوده است. او احساس کرده است باید از فرزندش در برابر خطر دفاع کند. شاید اگر روزی شما هم جای ایشان قرار گیرید همین بازخورد را داشته باشید؛ مطمئن باشید خودشان هم از نحوه واکنش خود راضی نیست اما این یک حس پدرانه است. شما یکبار مسائلتان را به بیرون از رابطه بردید و عواقب آن را دیدید خواهش میکنم که از رابطه تان مراقبت کنید و تنش های خود را با کسی غیر از مشاور مطرح نکنید. شما با اینکار با  دست خودتان مرزهای خانواده تان را متزلزل می کنید.ممکن است خانواده طرفین پیگیر رابطه تان باشند و نگران باشند اما از این به بعد از آنها تشکر کنید و بگویید خودتان حلش میکنید.با همسرتان به طور جدی در مورد این مسئله صحبت کنید و بر سر این مسئله توافق کنید.

چالش ها هم میتوانند باعث صمیمت و هم میتواند باعث تنش بیشتر و فاصله گیری زوجین شود. شما اکنون یک فرزند دارید که به عشق و محبت شما نیاز دارد. روزهای اول مادری و پدری راحت نیست اما از این فرصت استفاده کنید و پشت هم بایستید و سعی کنید یکدیگر را درک کنید. افسردگی بعد از زایمان در خانم ها بسیار شایع است و شما در نقش همسر در ایجاد یا از بین بردن این مسئله نقش پررنگی دارید. شنونده احساسات همسرتان باشید و بگذارید با شما صحبت کند. از خستگی ها و از احساسات متناقض خود صحبت کند و در یک کلام مرهم دل او باشید. از اینکه همسر و پدری دغدغه مندی را در ایجا میبینم بسیار خوشحالم؛ اینکه سؤال خود را با یک متخصص مطرح کردید واقعا باعث خوشحالی ایست و نشان دهنده بلوغ قکری شماست.

ممنون از همراهی و توجه شما

گلسا بمانیان

کارشناسی ارشد مشاوره خانواده

9 دیدگاه

  1. ما خونه پدریم زندگی میکنیم حدود ۵ماهه ازدواج کردیم همسرم بعد ۲ماه از زندگی مشترک از کارش اخراج شد یه مدت خونه بود بعد یه کاری پیداکرد یکماه نشده بود نرفت سرکار گفت خوشم نمیاد دوباره خونه بود بعد ۲هفته پدرم اومد خونمون گفت علت سرکار نرفتنت چیه همسرم گفت دارم دنبال کار خوب میگردم پدرم گفت من اشنادارم چندجا میسپرم کارخوب پیداست بگن بعد اینکه رفت همسرم گفت دخالت کرد ازاونروز ناراحته و یک‌ماهه خونه ما هرروز بحث و جدله هر چی گفتم من به پدرم گفتم گفت نمی‌دونستم اینکارمو دخالت برداشت می‌کنه وگرنه نمیومدم حالا هرکاری میکنم شوهرم آروم نمیگیره الآنم میگه نمیتونم این وضعیت و تحمل کنم بهم بگین چیکار کنم زندگی ساختن آسون نیست که آسون از دست بدی کمکم کنین پیش مشاوره هم نمیاد یه کاری برام بکنین لطفا

  2. ببخشید زندگیم داره نابود میشه چیکار کنم من نامزد دارم و عقد کردیم مادرزنم خیلی مداخله میکنه به زندگیم مثلا میگم میخام با نامزدم برم بیرون تفریح میگه لازم نکرده ک برید

  3. سلام خسته نباشی پسرم بانوه خواهر نامزد کردن ۵ ماه از دوران نامزدی نشده که دخالت خواهرم با توقع وانتظار ا پسرم دوچار مشکل شدیم ایا ازداوج پسرم با این دخالتها میشه ادامه داد لطف کنید راهنمایی کنید ممتونم به خدا بودم چکار کنم؟ وقت خواستم ی راهنمایی کنید ایابا این شراط به مشکل بر نمی خوریم پسرم از این بابت راضی به ادواج نیست پشیمون شده چکار کنم خدا خیرتون بده ممنونم از لطفتون. خودم با اینکه خواهر زاد م است نظرم عوض شده هنوز اول راهن با زندگی الان از ی جون چه انتظاری دارند سر سکههر چیزی با هم فرق داریم ایابه درد هم می خوردند یا نه

  4. سلام وقت بخیر. من ۱سال ونیم هست که عقدم. از ابتدا مادرم خیلی روی مسائل زندگیم دخالت میکرد. از حقوق شوهرم تا همه حرفای خصوصیمون و یا حتی پرسیدن در مورد مسائل جنسیمون. اوایل چون خیلی از مسائل زناشویی یا کلا زندگی متاهلی سر درنمیوردم برام زجر آور نبود که بخواند ازم سوال بپرسند و منم جواب میدادم. چون احساس میکردم نیازه که از زندگیم بفهمند که اگه به مشکل برخوردم کمکم کنند. اما الان یکم راه افتادم. لم زندگیم دستم اومده. الان هر سوالی که ازم میپرسند خیلی اعصابم خورد میشه که چرا اینقدر باید جوابشونو بدم. مثلا میرم بیرون با شوهرم میپرسند کجا رفتیدیا چیکار کردید یا چی خوردید یا شوهرم چیا بهم گفته یا رفتم خونه مادر شوهرم اونا چیا بهت گفتند. چیکارا کردید. چه اطلاعات جدیدی فهمیدی و حتی اینکه ازم در رابطه با مسائل جنسیم هم سوال میپرسند مثلا میگند میخواستید دیشب حمام برید رفتی و … .همین سوال پیچ کردنای مامانم منو عصبی کرده. حالم بهم میخوره بشینم پیششون. هرچی هم طفره میرم که حرف نزنم از یه راه دیگه وارد میشه. اصلا نمیدونم باید چیکار کنم. من آدمی هم هستم که خوشم نمیاد کسی سر از کارم در بیاره و الان با این کارای مامانم دیوانه شدم. فقط دلم میخواد عروسی کنم و از این خونه با این سین جین شدنا راحت بشم

  5. سلام ببخشید مشگل من این که زنم حرف خانوادش وبقیه افرادروگوش میده ودخالت زیادی توزندگیم‌میکنن الانم زنم ۳ماه‌میشه خونه پدرش قهرهرکدخدای میفرستم‌برنمیگرده سرخونه زندگیش‌یاپیام‌میدم‌جواب نمیده کلا مسدودم کردازهمه جا. الانم‌دلم براش خییلی تنگ شد نمیگم مفصرهمش اون بود خودمم مقصربودم ولی اخرش ‌معذرت خواهی کردم‌ولی رن من خانوادشوبه من ترجیح میده همیشه پروفایلهاش از مرگ‌‌دلشکستن اینهاست منم‌‌نمی خواهم‌زندگیم‌نابود بشه چون‌دوسش‌دارم‌دست خودم‌نیست

  6. با سلام او خسته نباشید من خانموو خیلی دوست دارم ولی خانوادش خیلی در زندگی شخصیمون دخالت میکنم و الان هر پول داشتم خانمم بردهه و میگه میخام طلاق بگیرم و مهریمو هم میخام. اون شب باهم حرفمون شده بود و همینکه رفتم سرکار وسایلش رو برداشته و به خونه پدرش رفت و شب که از سرکار اومدم رفتم دنبالش که بیارمش خونه که دفه خانوادش به سمت من حمله ور شدن و من هم شکایت کردم از خانواده خانمم هم عدم تمکین زدم

  7. سلام من محمد حسینی هستم 32 سالهه الان یک سال و شش ماهه که ازدواج کرد البته ما دو سال نامزد بودیم خانمم دختر خاله ام میشه ما یک دختر شش ماهه داریم اما خانمم خیلی بد رفتاری میکنه من فکر میکنم که دخالت های خانواده اش است که باعث بدر رفتاری خانمم شده

  8. سلام من حداقل دوساله ازدواج کردم الانم یه دختره ۶ماه دارم مادر زنم خیلی دخالت میکنه من خونم مشهده ولی مادرزنم خونشون کرجه هر روز روزه صدبار که زنگ میزنه یک بار که تازه دخترم دنیا امد مادر زنم امد دعوا درست کرد که من دخترمو میبرم منم گزاشتم که بره رفتن بعد۳ماه خودم رفتم دنبالش نمگزاشت که بیاد خانومم خیلی بی عقله انگار نه انگار بعد ۳ماه رفتم دنبالش به زور اوردمش بعد چند ماه بعد زنگ زد که مریض شدم دخترمو بزار بیاد گفتم باشه بلیط واسش گرفتم فرستادمش ۳هفته الان هرچی زنگ میزنم کسی جوابمو نمدی ۳هفتش شده الان ۲ماه زنم ۱۸سالشه فقد مادر زنم زندگی مو خراب داره ممنون میشم راهنمایی کنین

  9. سلام خوبی خسته نباشی. ببخشید مزاحم شدم میخواستم بگم من وهمسرم ۳سال هستش ازدواج کردیم. اختلاف سنی داریم خانومم ازمن ۱۴سال کوچیک هستش من ۳۰ سالم هستش روزی که رفتم خواستگاری خانواده خانمم اصلا نمیگفتن شما اختلاف سنی دارید ولی الان مادرزنم میگه شما اختلاف سنی دارید هم دیگررو درک نمی کنید من هم گفتم خوب اون روز اول میگفت چرا الان میگی من با خانومم هیچ مشکلی ندارم هرچی بخواد یا بگه واسش انجام میدم
    ولی مادرخانمم دخالت میکنه ازشغلم ایراد میگره راستی اینو نگفتم ما توروستا زندگی میکنیم مادرزنم میگه تو روستا امکانات نیست برید شهر زندگی کنید من هم گفتم باید شرایط جور بشه آدم بده دیگه همینجوری که نمیشه کلا به همه چی دخالت میکنه خانمم هم هرچی میشه میره به مادرش میگه. چیکارکنم خانمم هرچی رو به مادرش نگه البته این بگم خانمم هم نگه مادرزنم صددرصد میپرسه انقدر تو فشار مبارزه و هم اینکه مادرزنم دخالت نکنه به زندگی ما. یه با همین دخالت هاش خانومم رو برد خونشون ۲ماه نگهداشت میگفت باید جدا بشید مادرزنم هم حرف هیچ کس رو هم گوش نمیکنه یه حرفی هم زدنی بهش بمیخوره ناراحت میشه تورو خدا کمکم کنید زندگی خراب نشه من هم خانمم رو دوست دارم هم زندگیمون رو منو راهنمای کنید

دیدگاهتان را بنویسید