خانه / مشاوره طلاق / افسردگی بعد از طلاق | طلاق گرفتم افسرده شدم
افسردگی بعد از جدایی

افسردگی بعد از طلاق | طلاق گرفتم افسرده شدم

احساس تنهایی و افسردگی بعد از جدایی یا قطع رابطه تأثیر زیادی بر سلامت روانی فرد می‌گذارد. پایان یک رابطه نه تنها ممکن است منجر به تغییرات اساسی در زمینه مالی و شرایط زندگی فرد شود بلکه می‌تواند موجب آشفتگی عاطفی نیز گردد. شاید شما از آن دسته افرادی هستید که خیلی سریع همه چیز را فراموش کرده و به زندگی عادی خود ادامه می‌دهید اما در برخی موارد، فرد ممکن است احساساتی از قبیل عصبانیت، ناراحتی، تندمزاجی، دلواپسی و دلتنگی بعد از جدایی را تجربه نماید.

تمام این احساسات و دلتنگی پس از قطع رابطه کاملاً طبیعی است، اما اگر این احساسات منجر به ناراحتی و بی‌علاقگی طولانی مدت شود، می‌تواند نشانه ای از یک موضوع جدی‌ و مهم‌ باشد. گاهی اوقات، رویدادهای استرس زای زندگی از قبیل طلاق یا جدایی منجر به تشویش روانی طولانی مدت و شدید در فرد می‌شوند.

در مطالعه‌ای نشان داده شد که وضعیت روحی یک فرد پس از جدایی شباهت بسیار زیادی با علایم افسردگی دارد. گاهی اوقات، تجربه افسردگی و علائم دیگر پس از یک رابطه به عنوان اختلال سازگاری همراه با حالت افسردگی تشخیص داده می‌شود و از آن به عنوان افسردگی موقعیتی یاد می‌شود. در حالی که چنین احساساتی معمولاً طی 6 ماه برطرف می‌شوند اما توجه و درک علائم و نشانه ها بسیار مهم است. چنانچه فرد در صورت نیاز می‌تواند به دنبال کمک و پشتیبانی گردد.

علائم افسردگی بعد از جدایی

شدت احساس ناراحتی پس از جدایی می‌تواند از کم تا زیاد متغیر باشد. گاهی اوقات، تجربه چنین احساساتی تنها برای مدت زمان کوتاهی شدید هستند. در موارد دیگر، فرد ممکن است احساس ناراحتی با شدت کمتر ولی برای مدت زمان طولانی‌تری را تجربه نماید.

ازآنجایی‌که واکنش عاطفی به جدایی در افراد مختلف می‌تواند کاملاً متفاوت باشد، در اکثر موارد گفتن این که آیا احساسی که فرد تجربه می‌کند، واکنش طبیعی به پایان رابطه است یا نه، کار بسیار دشواری است. علائم جدی‌تری که نشان‌دهنده‌ی افسردگی بعد از جدایی هستند، عبارتند از:

  • احساس ناامیدی و درماندگی
  • کاهش یا افزایش وزن؛ تغییر در اشتها
  • خواب بسیار کم یا بسیار زیاد
  • از دست دادن لذت و علاقه
  • احساس بی ارزشی
  • احساس پوچی
  • خستگی و نداشتن انرژی
  • بی میلی به زندگی

غم و اندوه، واکنش های طبیعی نسبت به یک اتفاق استرس زا هستند. در تحقیقات روانشناسی، نشان داده‌شده است که جدایی می‌تواند به روش های مختلفی بر روحیه افراد تاثیر بگذارد. به دنبال پایان یک رابطه، تأثیرات منفی از قبیل پریشانی، تنهایی و از دست دادن خودانگاره در افراد مختلف گزارش شده است.

به خود اجازه دهید تا به خاطر از دست دادن رابطه خود، ناراحت و غمگین باشید. واکنش های سالم در مواجه با چنین رویدادهایی عبارتند از ناراحتی، گریه کردن، پشیمانی بعد از طلاق و حتی از دست دادن علاقه به کارهایی که فرد معمولاً از انجام آن‌ها لذت می‌برد.

در حقیقت، این علایم سازگاری است؛ بنابراین لازم است تا پیش از ادامه زندگی، زمانی را صرف مواجه و التیام خود کنید. داشتن احساساتی نظیر آشفتگی و ناراحتی معمولاً با گذشت زمان و بهبود فرد از جدایی و قطع رابطه کمرنگ‌تر می‌شوند.

در صورتی علائم افسردگی پس از جدایی را که تجربه می‌کنید، جدی‌تر و شدیدتر از حالت طبیعی است یا اگر به نظر می‌رسد که این علائم در حال بدتر شدن هستند، توصیه می‌شود به مرکز مشاوره روانشناسی مراجعه کنید و احساسی که دارید را با دکتر روانشناس درمیان بگذارید.

دلایل افسردگی پس از قطع رابطه

پایان رابطه به عنوان شکلی از افسردگی موقعیتی، موجب تحریک چنین احساساتی می‌شود. جدایی یا قطع رابطه می‌تواند نشانه ای از تغییر اساسی در زندگی فرد باشد. این نه تنها بدان معنی است که فرد دیگر نقشی در زندگی کسی که زمانی عاشقش بوده نخواهد داشت، بلکه می‌تواند منجر به تغییرات پی‌درپی در زندگی وی شود.

ممکن است دوستان مشترک نیز از او جانبداری کنند و این خود منجر به پایان روابط دیگر می‌شود. شاید فرد مجبور باشد خود را با شرایط مالی و زندگی جدید سازگار کند یا حتی با حضانت مشترک فرزندان مواجه شود.

جدایی همچنین می‌تواند بر دیدگاه فرد نسبت به خود، تاثیر بگذارد. در مطالعه‌ای نشان داده شد که قطع رابطه عاشقانه بر چگونگی احساس دانشجویان در مورد عملکرد تحصیلی خود از جمله توانایی‌شان در تمرکز کردن، انجام تکالیف و نمرات آزمون‌ها اثرگذار است.

مطالعه‌ی دیگری نشان داد که جدایی نه تنها خویشتن پنداری را تغییر می‌دهد بلکه احتمال تجربه تشویش روانی در افرادی که تصور درستی از خود ندارند، بیشتر است.

تمام این مواردی که فرد باید خود را با آن‌ها سازگار کند، چالش‌برانگیز هستند. آن‌ها می‌توانند موجب سردرگمی، احساس ناامنی، پریشانی و ناراحتی فرد شوند و در برخی موارد، ممکن است منجر به افسردگی شدید و طولانی مدت نیز گردند.

تشخیص افسردگی پس از جدایی

افسردگی ناشی از جدایی را نمی‌توان یک اصطلاح پزشکی یا تشخیص بیماری در نظر گرفت اما این بدان معنی نیست که احساسی که فرد تجربه می‌کند، بیانگر یک وضعیت روانی واقعی نمی‌باشد.

وقتی فرد تصمیم می‌گیرد به پزشک مراجعه کند و در مورد احساسات خود با پزشک یا متخصص سلامت روان صحبت می‌کند، از او سؤالاتی در مورد علائم بیماری پرسیده می‌شود. فرد باید علائمی که دارد، مدت زمانی که این علائم را تجربه می‌کند و شدت آن‌ها را برای پزشک توضیح دهد.

ممکن است پزشک بسته به علائمی که فرد دارد، اختلال سازگاری با حالت افسردگی (گاهی اوقات، به عنوان افسردگی موقعیتی شناخته می‌شود) را تشخیص دهد. اختلالات سازگاری، مشکلات روانی هستند که هنگام مواجه فرد با یک اتفاق  استرس زا در زندگی رخ می‌دهند. علائم چنین بیماری روانی عبارتند از:

  • تجربه علائم در دوره‌ی سه‌ماهه از ضربه روحی قابل‌شناسایی (در این مورد، جدایی)
  • داشتن علائمی که بدتر ازآنچه انتظار می‌رود هستند و در زندگی روزانه فرد اختلال ایجاد می‌کنند.
  • داشتن علائمی که نتیجه یک بیماری دیگر یا مرتبط با سوء مصرف مواد یا الکل نمی‌باشند.

راه های جلوگیری از افسردگی پس از طلاق

خبر خوب این است که حتی اگر افسردگی بعد از جدایی را تجربه می‌کنید، علائم آن معمولاً شش ماه به صورت خودبه‌خود از بین می‌روند. با گذشت زمان، وضعیت روحی شما بهتر می‌شود و از مشکلات ناشی از جدایی و قطع رابطه بهبود پیدا می‌کنید. در اکثر مواقع، شما به تدریج احساس بهتری پیدا می‌کنید.

در صورتی که شدت علائم افسردگی بعد از جدایی کم تا متوسط باشد، می‌توان با تمرین مراقبت از خود و قرار گرفتن در یک سیستم پشتیبانی قوی، به تنهایی بر این مشکلات غلبه کرد.

در صورتی که علائم شدید هستند یا اگر احساس می‌کنید که به کمک نیاز دارید، به پزشک یا مشاوره ازدواج مراجعه نمایید.

همچنین گرفتن مشاوره فردی می‌تواند مفید باشد و به شما در به دست آوردن چشم‌انداز، مشخص کردن الگوهای فکری منفی و ایجاد مهارت های مقابله با احساسات منفی که هم برای زمان حال و هم برای آینده سودمند هستند، کمک کند.

در صورتی که علائم افسردگی پس از قطع رابطه شدید باشند و به نظر نرسد که این علائم رو به بهبود هستند، پزشک ممکن است داروهایی از قبیل داروهای ضدافسردگی را برای فرد تجویز نماید.

غلبه بر احساس تنهایی و افسردگی بعد از طلاق

چه شما ناراحتی پس از جدایی طبیعی را تجربه می‌کنید یا مشکل جدی‌تری دارید، کارهایی وجود دارند که با انجام آن‌ها، مقابله با پایان یک رابطه را برایتان آسان‌تر می‌شود. در حالی که به هیچ روشی نمی‌توان پیش‌بینی کرد که چه کسی افسردگی ناشی از جدایی را تجربه خواهد کرد، انجام کارهایی می‌تواند به افراد کمک کند تا در مواجه با رخدادهای استرس زا بهتر باشند.

این کارها عبارتند از:

  • ایجاد یک شبکه اجتماعی قوی از دوستان
  • مراقبت از خود و سلامتی خود
  • یادگیری مهارت های حل مساله
  • افزایش اعتماد به نفس
  • ایجاد اهداف به منظور قدم برداشتن به سمت آن‌ها
  • قدم برداشتن به سمت حل مشکلات
  • یافتن هدف و معنای زندگی

تحقیقات روانشناسی نشان می دهد، نوشتن احساساتی که دارید، می‌تواند علایم شکست عشقی را بهبود بخشد. در مطالعه‌ای نشان داده شد که بیشترین افزایش در عواطف و احساسات مثبت پس از جدایی در افرادی دیده شد که نکات مثبت در مورد تجربیات خود را یادداشت کردند. یافتن روش هایی برای مشغول نگه‌داشتن خود نیز می‌تواند مفید باشد. وقتی‌که احساس می‌کنید می‌خواهید به فکر فرو روید، انجام کارهایی که ذهن و بدن شما را مشغول نگه می دارد، باعث می‌شود تا از افکار منفی فاصله بگیرید.

پروژه‌های جدیدی در خانه برای خود دست و پا کنید یا سرگرمی جدیدی که همواره برایتان جذاب بوده است را امتحان نمایید. ورزش کردن و گذراندن زمان با دوستان نیز می‌تواند روش خوبی برای بهتر شدن حالتان و مواجه با استرس پس از جدایی باشد.

جدایی می‌تواند در زندگی خصوصی فرد اختلال ایجاد نماید و حتی خودباوری او را به چالش بکشد. تمرکز کردن بر جنبه‌هایی از زندگی که کنترل بیشتری بر آن‌ها دارید مانند کار یا سرگرمی، می‌تواند به شما در بازگرداندن حس تسلط و قدرت به زندگیتان کمک کند.

مشاوره افسردگی بعد از طلاق

پایان یک رابطه صمیمی می‌تواند نشانه ای از تغییرات اساسی در زندگی باشد. گاهی اوقات، چنین تغییراتی می‌توانند خوب باشند و منجر به رشد فردی یا وارد شدن به رابطه‌ای شود که بهتر و مناسب‌تر است.

در اکثر موارد، جدایی می‌تواند منجر به ایجاد افسردگی در فرد شود. اگرچه احساس ناراحتی و حتی دل‌شکسته بودن برای مدت زمان کوتاهی پس از جدایی کاملاً طبیعی است، اما در صورتی که علائم افسردگی پس از قطه رابطه ازآنچه انتظار می‌رود، شدیدتر باشد، فرد حتماً باید به یک متخصص مراجعه نماید.

اگر علائم رو به وخامت بروند، حتماً گزینه‌هایی همچون مراقبت از خود و کمک گرفتن از دوستان و خانواده را در نظر داشته باشید و در مورد مراجعه به پزشک و مشاوره تردید نکنید.

6 دیدگاه

  1. ۱۳ساله که دچار افسردگی شدم. هر چقدر که می گذره بدتر می شم. نمی تونم با کسی وارد رابطه بشم. بدون اینکه بخوام طرفم رو اذیت می کنم. همیشه از پدر و مادرم ناراحتم. هیچ کس نمی تونه کمکم کنه. در ۱۸سالگی با پسرعموم عقد کردم ولی از روز اول یه روز خوش ندیدم. همشون از من بیزار بودن. حتی به نامزدم دختر معرفی کردن واسه ازدواج و طلاق دادن من. فقط واسه مسایل مالی اومده بودن. ۳ سال عقد بودم ولی یک بار با نامزدم بیرون نرفتم.حتی یه شماره موبایل از خوش به من نمی داد. بی نهایت دچار کمبود محبت شدم. به ناچار طلاق توافقی گرفتم. سریع ازدواج کرد با دختری پایین تر از من اما بهترین عروسی رو گرفتن. از درسم افتادم. تا الان هم نتونستم تو رشته خوب تحصیل کنم. سرکار میرم موندگارت نیستم. می فهمند ضعف روحی دارم عذرمو می خوان.

  2. بهترین راه برای اینکه حالت خوب بشه و از پسرعموتو و خانوداشو همه کسایی که بهت ضربه زدن انتقام بگیری و پیشمونشون کنی اینه که بلند شی محکم قدم برداری و یه کسی بشی برا خودت هیچوقتم دیر نیست بشین درس بخون یه رشته خوب داخل دانشگاه قبول شو و ادامه بده تا مقاطع بالا برو سر یه کار خوب و سعی کن داخل کارت بهترین باشی و پیشرفت کنی و به خدا توکل کن و ناراحتی هایی که داری رو به خدا بگو و ازش کمک بخواه اینجوری دلت سبک میشه آدمای بی مصرفی که این بلا سرت آوردن از ذهنت بیرون کن و بگو باید موفقیت بدست بیارم تا چشمشون کور شه و پیشمونشون کنم از کرده خودشون وقتی پیشرفت کنی حتما یه ازدواج خوبم خدا سر راهت قرار میده فقط اینطور میتونی تلافی این همه سال غصه رو سرشون بیاری و پسر عموتم آرزوتو بکنه

  3. دوست پسرم با دورغ وارد رابطه شد اول منو عاشق خودش کرد رابطه جنسی ازم خواست و بعدها فهمیدم متاهله و الان پشیمونم از رابطه باهاش ولی خیلی عاشقشم چکار کنم!شب تا صبح اصلا خوابم نمی‌بره افسردگی خیلی بدی گرفتم.افسردگیم بخاطر اینه ک الانی ک انقد دوسش دارم نمیتونم جداشم خیلی خاطره باهام داریم همدیگرو لمس کردیم با اینکه اولین تجربه رابطه جنسی با یکی دارم ..واسه همون دوس ندارم دوباره عاشق شم با کسه دیگم اینجوری باشم

  4. من ۲۷ سال و خانم هستم. طلاق گرفتم ، از لحاظ روحی به هم ریختم. اخلاقش و بی‌توجهی هاش ، وبیشترین چیزی که به هیچ کس هم نمیشه گفت اینه که اصلا دوسم نداشت و برای نگه داشتن زندگی مون هیچ تلاشی نکرد. دخترم رو میبینم اذیت میشم ، که باباش پیشش نیست. اینکه تو زندگی که توی این ۸سال باهاش داشتم چقدر اذیت شدم و از من سو استفاده کرده. رفتار درستی با من نداشت اصلا. دقیقا ،من خیلی آدم محبتی و احساسی و خیلی به مسائل جنسی اون هم توجه میکردم ولی اون نه ، خیلی احساسات من رو سرکوب کرد. کارش براش خیلی مهم بود والویت داره. حتی الان هم چون مرخصی نداره ، نمیاد دخترش رو ببره هفته ای ۲۴ساعت رو

  5. 24سالمه افسردگی دارم میخام تغییر کنم حالم خوب بشه نمی‌دونم باید از کجا شروع کنم چی برام خوبه فقط میدونم خستم و اینکه دلیل افسردگیم جدا شدن از خانوادم و طلاق هست

  6. من افسرده شدم. خیلی احساس ناامیدی میکنم ناراحتم ازینکه کسی حرف هامو نمیفهمه. میخوام خوشبخت باشم. میخوام خوشبخت باشم. ۲۱سالمه

دیدگاهتان را بنویسید