امروزه طلاق عاطفی مهمترین عامل ازهمگسیختگی بنیان خانواده است تا جایی که میتوان از آن «سرطان خاموش زندگی زناشویی» نام برد؛ روانشناسان و جامعهشناسان، طلاق عاطفی را یکی از آسیبهای مهم اجتماعی به شمار آورده که بالارفتن میزان آن را نشانهٔ بارز اختلال در اصول اخلاقی و بههمخوردن آرامش خانوادگی و درمجموع دگرگونی در هنجارهای اجتماعی محسوب میدارند.
پروفسور ساروخانی استاد جامعهشناسی در خصوص این آسیب اجتماعی میگوید: درگذشته درباره دلایل طلاق عاطفی کمتر سخن گفته شده است، یکی از دلایل این بود که درگذشته و در نظام سنتی که به آن نظام مردسالار نیز میگویند، زن در خانواده حق هیچگونه اعتراضی نداشت و معمولاً این سبک زندگی در باور همگان بهعنوان یک سبک پذیرفته شده قلمداد میشد، ولی در سبک زندگی امروزی که زن و مرد هر دو بهصورت برابر در کنار یکدیگر قرار میگیرند و زن هم حقی در زندگی مشترک برای خود قائل است، بروز مشکلات در زندگی مشترک از جمله طلاق عاطفی امری طبیعی است.
زندگی اجتماعی امروز طوری شکل گرفته که بیشازپیش موجبات جدایی و تفرقه و از هم گسستن پیوندهای خانوادگی را فراهم آورده است. رشد کمی و کیفی این پدیده در جامعه ایرانی، به یکی از مسائل اجتماعی جدی تبدیل شده بهطوریکه امروزه دیگر واژه طلاق قبح گذشته را ندارد و افراد، آن را بهعنوان یک انتخاب و تصمیم شخصی در نظر میگیرند.
آمارهای موجود در ایران فقط طلاق رسمی را نشان میدهند ولی در مورد طلاق عاطفی در میان زوج، تاکنون آمار رسمی معتبری اعلام نشده است؛ درهرصورت مسئلهٔ حائز اهمیت این است که طلاق عاطفی مهمترین تهدید علیه بنیان خانواده به شمار میرود و شناخت عوامل مؤثر بر آن و متأثر از آن، دارای اولویت است.
تعریف طلاق عاطفی از نظر روانشناسی
طلاق عاطفی یک واکنش و مکانیسم روانشناسی است که زوج بعد از احساس عدم موفقیت در زندگی مشترک که به خاطر نبود مهر و محبت و عاطفه در بین زوج یا خشونت جسمی از طرف همسر شکل می گیرد. وقتی شما از همسر خود طلاق عاطفی می گیرید، در واقع شما احساسات و عواطف خود را از او دریغ می کنید. برای برخی از زوجین، طلاق عاطفی معمولا قبل از اقدام به طلاق اتفاق می افتد.
یک مشاور خانواده خصوصیات رفتاری زن یا شوهر در طلاق عاطفی را بدین شرح توصیف می کند:
- بعد از صرف سالها تلاش برای برقراری ارتباط مناسب با همسر هم اکنون نا امید و دلسرد است و دیگر علاقه ای به ادامه گفتگو با همسر برای حل مشکلات زناشویی خود را ندارد.
- مدت زمان زیادی را دور از خانه سپری می کند تا با همسر و تجربه تلخ حاصل از عدم دستیابی به یک ازدواج موفق کمتر روبرو شود.
- خشمگین و بی قرار است.
- از تلاش همسر خود برای نجات زندگی مشترک و حفظ ازدواج ماندگار اظهار رنجش و تنفر می کند.
- گاهی تصمیم به طلاق می گیرد.
این مشاور خانواده همچنین خصوصیات رفتاری فردی که از طرف همسر خود ترک شده را بدین صورت توصیف می کند:
- در حالیکه بسیار از تجربه درخواست طلاق همسرش شوکه شده، باور ندارد در ازدواج آنها مشکلی وجود داشته است.
- به دنبال راهی برای حفظ ازدواج و نجات زندگی مشترک است.
- از لحاظ عاطفی احساس دلبستگی شدیدی می کند و اغلب با التماس از همسر خود فرصت دیگری را می طلبد.
- رفتارهای عجیب و غریب مانند اذیت و آزار از خود نشان می دهد.
- احساس اضطراب و ترس از تنها ماندن در زندگی آینده را می کند.
- از هر تلاشی برای توقف روند طلاق و بازگشت به همسر و حفظ ازدواج خود دریغ نمی کند.
به گفته یک متخصص روانشناس بالینی ، میل ذاتی فردی که توسط همسرش ترک شده، در دست گرفتن و کنترل شرایط زندگی خود است. این مشاور خانواده معتقد است افراد مطلقه معمولا قادر به مشاهده علائم هشدار دهنده در زندگی مشترک نیستند. علامت هایی که نشان می دهد ازدواج و زندگی او در معرض خطر است و نمی داند چگونه به این تهدید پاسخ موثر و مناسبی بدهد. در نتیجه، به گونه ای رفتار می کند که همسر خود را بیشتر از خود می رنجاند و دور می کند.
افرادی که از لحاظ عاطفی از طرف همسر خود ترک شده اند می خواهند چیزی بگویند یا کاری بکنند تا همسر خود را به ازدواج برگردانند. به دلیل ترس و غم حاصل از دست دادن کسی که دوستش دارید ، ممکن است در طول دوره طلاق عاطفی شروع به مشاجره و دعوا با همسر خود کنید که به عقیده این دکتر روانشناس، چنین رفتاری اصلا ضروری نیست.
مهم است بدانید تصمیم به طلاق عاطفی همسر شما به این معنا نیست که او فردی ناسازگار است. در حقیقت همسر شما به دنبال فرصتی برای فرار از شرایط سخت زندگی حاصل ازتجربه تلخ زندگی مشترک با شما است و همین دلیل باعث می شود تا بدرفتاری های شما را با سردی و بی مهری پاسخ دهند.
میل و نیاز فردی که تصمیم به طلاق عاطفی گرفته را نمی توان با رفتارهای عجیب و غریب و غیر منطقی پاسخ داد. بهترین کاری که شما می توانید انجام دهید پذیرفتن این حقیقت است که همسر شما احساسات و عواطف خود را تحت کنترل دارد و در واقع از شما طلاق عاطفی گرفته است.
تمرکز بر روی کنترل احساسات خود به آنها کمک خواهد کرد تا به سادگی فرایند طلاق عاطفی از همسر خود را طی کنند. در عوض، آنها قادر خواهند بود تا راه خود را برای فرایند طلاق قانونی آسان تر طی کنند. همچین توصیه می شود به منظور آگاهی بیشتر از نشانه های طلاق عاطفی ریشه یابی، درمان و راهکارها حتما از یک روانشناس خانواده راهنمایی و کمک بگیرید.
علل طلاق عاطفی از نظر روانشناسی
طلاق عاطفی به مرحله ای از زندگی مشترک است که زوج احساس میکنند همدیگر را درک نمیکنند و زندگی زناشویی آنها به سردی گرائیده است. ولی به خاطر برخی ملاحظات مانند: تحمل زندگی به خاطر فرزندان ، وابستگی مالی زن به مرد یا حتی بالعکس، مطرود شدن زنان مطلقه در جامعه یا به خاطر حفظ آبرو در بین اعضای خانواده و اقوام، به این نوع زندگی عاری از مهر و محبت از روی ناچاری و اجبار ادامه میدهند.
سؤال اساسی اینجاست، چگونه میتوان از ورود خانواده به چنین مرحلهای ( طلاق عاطفی ) جلوگیری نمود؟
پل بوهانان طلاق عاطفی را اولین مرحله در فرایند طلاق و بیانگر رابطه زناشویی روبهزوالی میداند که احساس بیگانگی جایگزین آن میشود. در طلاق عاطفی زن و شوهر اگرچه ممکن است باهم بودن را مانند یک گروه اجتماعی ادامه دهند، اما جاذبه و اعتماد آنها نسبت به یکدیگر از بین رفته است.
طلاق عاطفی بهعنوان یک زندگی اجباری نفرتانگیز تجربه میشود که در آن هر یک از زوج با احساس ناامیدی و نارضایتی از زندگی زناشویی، بنا به دلایل مختلف همسر خود را در زندگی تحمل میکند.
از مجموع پژوهشهای انجامشده در خصوص مهمترین دلایل طلاق عاطفی (طلاق زرد)، عمده این دلایل را میتوان بهصورت زیر بیان کرد:
- اختلاف نظر و اختلاف عقیده با همسر: گاهی اوقات زوج بهجای اینکه به سلایق مشترک توجه داشته باشند بیشتر بر تفاوت ها تمرکز میکنند و همین مطلب موجب میگردد تا زوج هیچگاه در زندگی مشترک خود حرفی برای گفتن با هم نداشته و هر گفتوگویی معمولاً به تنش ختم میشود. هرگاه در زندگی مشترک خود بیشتر به تفاوت ها توجه کردید، سریع باید متوجه این هشدار خطر باشید و سعی کنید نقاط مشترک فکری و اعتقادی هم را پیدا کنید و در مواقعی که در کنار یکدیگر هستید در خصوص اشتراکات با هم صحبت کنید.
- بهانه گیری همسر: هرگاه در زندگی خود احساس کردید همسر بهانه گیر شده است (درصورتیکه قبلاً ایرادگیر نبوده است)؛ باید این بهانه گیری همسر را جدی قلمداد کنید و بی تفاوت از کنار آن نگذرید. باید علت این ایرادگیریهای بی جا را ریشهیابی کنید.
- عدم توجه به بهداشت فردی: اگر همسرتان فردی بوده است که قبلاً ازلحاظ نظافت و رعایت امور بهداشت فردی توجه ویژهای به خود و زندگیاش داشته و اکنون مدتی است که به این امور کم توجه یا بی توجه شده است، بیانگر شروع سردی در رابطه است و باید علت آن را هر چه سریعتر جویا شوید.
- رفتارهای انتقادی: رفتارهای بیشازحد انتقادی همسر بیانگر ایجاد یک نارضایتی از ازدواج همسر شماست.
- رازها و دروغ ها: اگر احساس میکنید همسرتان حرفهایی برای گفتن دارد ولی به هر دلیلی آن را از شما پنهان میکند و مانند گذشته بهراحتی رازهای خود را با شما در میان نمیگذارد باید نسبت به این هشدار حساسیت به خرج دهید. یا اگر میبینید همسر شما در گفتههایش بعضاً به شما دروغ میگوید سعی در مچگیری و ایجاد تنش در زندگی خود نداشته باشید بلکه تلاش کنید علت آن را ریشهیابی کرده و در رفع آن کوشا باشید.
- اجتنابها (همصحبتی- همخوابگی): گاهی اوقات در زندگی زناشویی مشاهده میشود زوج از هم صحبت شدن با یکدیگر و حتی برقراری رابطه جنسی با همسر خود اجتناب میکنند. این مورد یکی از دلایل طلاق عاطفی در زندگی مشترک است که باید نسبت به رفع آن واکنش مناسب داشته باشیم و در نسبت به آن بی تفاوت نباشیم.
- عدم احترام به همسر: عدم رعایت احترام به همسر چه در خلوت و چه در حضور جمع نیز از مواردی است که بیانگر بروز یک معضل در زندگی زناشویی است و ادامه آن قطعاً موجب ایجاد سردی در روابط زوج خواهد گردید.
- افسردگی و گوشهگیری فرزندان: علائم افسردگی، احساس تنهایی و گوشهگیری فرزندان دلایل متعدد میتواند داشته باشد که حتماً باید ریشهیابی گردد. ولی یکی از دلایل ابتلا به افسردگی د فرزندان ، رفتارهای نابهنجار والدین با یکدیگر است. اگر چنین است حتماً باید در رفتار با همسر خود تجدیدنظر جدی کنید. زیرا تأثیر این اختلافات بهزودی نهتنها زندگی خود بلکه زندگی فرزندشان را نیز دستخوش تحول و دگرگونی شدید قرار داده و آن را رو به تباهی خواهد کشاند.
- افسردگی و جملات مأیوسکننده: مشاهده افسردگی همسر و بیان کلمات مأیوسکننده (مانند: زندگی چقدر بیمعناست، ازدواج یک کار اشتباه است و مثل این) از نشانه های طلاق عاطفی در ازدواج است.
- بیحوصلگیهای بیمورد زوج ، اضطراب ها و نگرانی های بیمورد، احساس حقارت و تخریب شخصیت ، نداشتن احساس شادی در ازدواج از دیگر علائم و نشانه های طلاق عاطفی در خانواده است.
روانشناسی طلاق عاطفی
برای برخی از زوجین، طلاق عاطفی در چارچوب ازدواج آنها میتواند شامل روشهای اجتنابی – حواسپرتی زیر باشد:
در طلاق عاطفی ازدواج شبیه به یک معامله میگردد که در آن تمرکز رابطه بیشتر در موردنیازهای خانگی و مدیریت بچهها و سایر تعهدات معمول است.
یک توافق بر سر اینکه زوج دیگر در مورد مشکلات زندگی و اختلافات زناشویی با هم بحث نکنند و این توافق منجر به شروع یک رابطه جدید بین زن و شوهر میشود.
توافق زوج بر سر عدم بحث و گفتگو در مورد مسائل زندگی میتواند شامل عدم اشتراک رؤیاها، بینشها و آسیبهایشان باشد. در چنین شرایطی احساسات و اهداف زوج در زندگی پنهان میماند. همچنین در طلاق عاطفی، تأمین نیازهای عاطفی زن یا مرد در جایی خارج از ازدواج جستجو می شود.
این نوع قطع ارتباط عاطفی ممکن است به طور کلامی یا بدون توافق قبلی اتفاق افتد. زندگی مشترک ممکن است سالیان سال در این وضعیت شناور بماند.
موضع میدان نبرد – رفتار خصمانه دفاعی زوج میتواند به یک عادت تبدیل شود؛ بهطوریکه همانند یک دیوار قدرتمند عمل میکند و قلبهای زوج را چنان از هم دور میکند که هیچگونه رابطه صمیمی بین زوجین وجود ندارد.
در هر دو سناریو، طرفین ممکن است زندگی جداگانهای از همسرانشان در خارج از خانه داشته باشند. برخی ممکن است به طور منظم در فعالیتهایی شرکت کرده و وقت خود را با دوستانی سپری کنند که شریک زندگیشان در آنها سهمی ندارد.
چرا افراد از همسرشان طلاق عاطفی می گیرند؟
بنابراین چرا زوج میخواهند قبول کنند که از رابطه زناشویی جدا شوند و به همزیستی در خانهای تحت این شرایط ادامه دهند؟ چرا آنها میخواهند در زندگی مشترکی باقی بمانند که مثل قبرستان یا میدان نبرد است؟ اساساً به اطرافیان وانمود میکنند که متأهل هستند اما در واقع یک زندگی مجردی را تجربه میکنند.
متأهل اما مجرد= ringle= Mar (اصطلاحی که توسط این نویسنده ابداع شد)
پس از سالها بحث در مورد استدلال پشت طلاق عاطفی با مراجعین و آشنایان، به نظر میرسد که مزایای متأهل مجرد بودن (طلاق عاطفی) رایج و مشخص هستند:
- در طلاق عاطفی استرس و انرژی کمتری نسبت به نجات زندگی که شکست خورده است موردنیاز است. این میتواند واکنش طبیعی افراد برای مقاومت در برابر تغییر و تمایل به حفظ شرایط راحت کنونی باشد که بهعنوان مکانیزم بقای موقت یا دائمی عمل میکند تا زمانی که تصمیمات بعدی گرفته شود.
- دوران طلاق عاطفی میتواند فرصتی برای تصمیم به طلاق قانونی، فرصتی برای تغییر در سبک زندگی و هرگونه تصمیمگیری در مورد فرزندان مورداستفاده قرار گیرد.
مشکلات و معایب طلاق عاطفی
درحالیکه برخی از زوجهای متأهل که در دوران طلاق عاطفی به سر میبرند، این دوران را فرصتی برای کسب آمادگی و مدیریت زندگی بعد از طلاق میدانند، اما ادامه زندگی در شرایط طلاق عاطفی ممکن است این آسیبها را به دنبال داشته باشد:
- مرزهای مبهم: اگر زوجین از نظر عاطفی جدا شده باشند، آیا میپذیرند که روابط عاشقانه خارج از ازدواج داشته باشند؟ آیا این روابط نامشروع شایسته پیمان وفاداری به همسر در ازدواج است و یا میتواند توسط زوج نادیده گرفته شود؟
- فرزندان: اگر ارتباط مؤثر زوج به طور معمول خصمانه یا تقریباً وجود نداشته باشد، چه تأثیری بر زندگی فرزندان خواهد داشت؟ چگونه یک رابطه سالم بهعنوان یک زوج متأهل قابل بهبود است و بهعنوان الگوی رفتاری اعضای خانواده مبدل خواهد شد؟
- صداقت و خوشبختی: چگونه فرد با “آگاهی درونی” سازش میکند که “حقیقت” در تقدس ازدواج معتبر نیست؟ چه پیامدها و فداکاریهایی برای نفس و خوشبختی خودتان بهعنوان یک متأهل مجرد انجام میدهید؟
- تحقیقات به شدت احساسات سرخوردگی و ناراحتی تا حد افسردگی، اضطراب و ناراحتی جسمی (اختلال خواب، پرخوری عصبی یا نوشیدن الکل، مشکلات پزشکی و غیره) را به این مسئله مرتبط میداند.
افرادی که خود را در این وضعیت متأهل اما رفتاری بیشتر شبیه به “همسر مجرد” دارند در بین زوجهای امروزی زیاد هستند که این گزینه را به دلایل مختلف انتخاب میکنند. باتوجهبه این حقیقت که اغلب زوجهایی که بهعنوان “متأهل مجرد” زندگی میکنند، با حقیقت این نظم یا حتی شخصاً همخوانی ندارند و نمایش دقیق این پدیده برایشان چالشبرانگیز است.
درحالیکه نگرانیها در رابطه با مسائل مالی و فرزندان در این میان مهمترین دلیلی است که چرا زوجین با هم در یک ازدواج اشتباه یا رابطه اشتباه به سر میبرند، دورههای طولانی این همزیستی میتواند برای خود فرد و عزت نفس او مضر باشد.
بهترین توصیه کمک از یک فرد متخصص مانند روانشناس خانواده یا حمایت از منابع آشنا مثل دوستان و خانواده، تلاش در جهت خودشناسی و تقویت مهارت تصمیم گیری برای بهبود رابطه زناشویی و یا تصمیم به طلاق قانونی است.
درحالیکه در هر مراسم عروسی، زوج با نیت داشتن رابطه عاشقانه و دستیابی به یک زندگی مشترک موفق تصمیم به ازدواج میگیرند، پیشبینی اینکه آیا رابطه آنها پیشرفت میکند یا با گذر زمان متزلزل خواهد شد، مشکل است.
بااینحال آنچه واضح است این است که روابطی که برای مدتی طولانی ناراضی باقی میمانند فرصت رشد و شکوفایی را ندارند و مانع رشد معنوی، روانی و عاطفی زوج میشوند.
عدم آمادگی لازم برای ازدواج از علت های جدایی عاطفی
یکی از عوامل مؤثر در ایجاد طلاق عاطفی، عدم آمادگی برای ازدواج است ، چراکه زن یا مرد هنوز مهارت های لازم برای ازدواج و شروع زندگی مشترک را نیاموختهاند. به همین دلیل تأکید فراوان شده قبل از ازدواج برای جوانان جلساتی برای آموزش مهارت ارتباط با همسر و مشاوره ازدواج گذاشته شود.
اعتیاد همسر از عوامل طلاق عاطفی
اعتیاد تنها گرایش به مواد مخدر نیست، اعتیاد به مشروبات الکلی و حتی اینترنت نیز جزء اعتیاد به عادات ناپسند محسوب میگردد. امروزه اعتیاد به اینترنت موجب پیدایش بیوه اینترنتی شده است. یعنی فرد بااینکه همسر دارد، آنقدر مشغول به اینترنت هست و آنقدر به همسر خود بیتوجه است که گویی همسر وی دچار بیوه گی شده است. وجود عادات و اخلاق های ناپسند نظیر رفیقبازی مرد و گرایش بیشازحد به دوستان، عادت به فحاشی و اموری نظیر اینها نیز میتواند مخرب بوده و موجب طلاق عاطفی شود.
نازایی زنان و زمینه ایجاد طلاق عاطفی
از دیگر دلایل عمده در بروز طلاق عاطفی، فرزند دار نشدن زنان هست که موجبات افسردگی همسر بخصوص بانوان و فراهم شدن زمینه برای زخمزبان دیگران را فراهم و درنهایت موجب طلاق عاطفی میگردد.
غرور کاذب زوج تحصیلکرده از دلایل بروز طلاق عاطفی
غرور کاذب افراد تحصیلکرده و عدم قبول نظریات منطقی زن و شوهر، عدم پذیرش راهنمایی و کمک بزرگترها از جانب افراد تحصیلکرده، عدم اعتقاد به مراکز مشاوره خانواده در میان زوج تحصیلکرده از علل ایجاد طلاق عاطفی است.
ریشه مشکلات جنسی در ایجاد طلاق عاطفی
یکی دیگر از عوامل مهم در ایجاد طلاق عاطفی، مواردی مانند سردمزاجی زنان و ناتوانی جنسی در مردان است که موجبات نارضایتی جنسی، نداشتن رابطه زناشویی زن و مرد و مشکلات زناشویی در زندگی مشترک با همسر را فراهم میآورد.
عدم پایبندی به اصول اخلاقی و تعهد نداشتن به اعتقادات
ضعف در اعتقادات و باورهای انسانی و عدم پایبندی فرد به اصول اخلاقی از دلایل طلاق عاطفی است؛ یقیناً کسی که خدای بزرگ را همواره حاضروناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمیدهد که در محضر او دست به گناه بزند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد، هیچگاه خود را گرفتار نمیکند. بیتفاوتی نسبت به هنجارهای دینی موجب بهوجودآمدن ناپایداری و بیثباتی در زندگی زناشویی میشود.
عدم رابطه صحیح با همسر از عوامل طلاق عاطفی
سستی روابط عاطفی زن و شوهر به دلیل مشکلات و گرفتاریهای متعددی که افراد را احاطه کرده است موجب میگردد زوج بعد از ازدواج احساس تنهایی و پوچی کنند که درنهایت منجر به طلاق عاطفی میشود. ازدواج اگر با عشق و احترام به همسر همراه نباشد یکی از علت های طلاق عاطفی است.
مهارت در برقراری ارتباط مؤثر با همسر یکی از مواردی است که موجب افزایش محبت و ایجاد صمیمیت زوجین میگردد؛ سوء معاشرت زوج یا زوجه در خانواده گاهی به حدی میرسد که ادامه زندگی را برای همسر غیرقابلتحمل میکند.
دخالت خانواده همسر در ایجاد طلاق عاطفی
یکی از امور شایع که در زندگی خصوصی خانواده ایرانی اتفاق میافتد دخالت خانواده شوهر یا زن در زندگی مشترک بعد از ازدواج است. افرادی که خود را بزرگتر خانواده میدانند وظیفه شخصی و حقوقی خود میدانند که به راهنمایی و مشاوره افراد تازهوارد خانه و خانواده خود بپردازند که افراطوتفریط در این زمینه موجب ازهمپاشیدگی کانون خانواده و منجر به طلاق عاطفی میگردد؛ دخالت خانواده شوهر یا زن در زندگی خصوصی زوج یکی از عوامل اختلاف زن و شوهر محسوب میگردد.
طلاق عاطفی به علت مشکلات مالی همسر
تأثیر وضعیت اقتصادی بر زندگی مشترک زوجین از دو جهت قابلبررسی است:
- ثروت: خانوادهای را در نظر بگیرید که با حقوق معمولی زندگی مشترک خود را مدیریت میکند و بهتدریج بر درآمدش افزوده میشود؛ با افزایش درآمد، عادت غذایی، تفریحات، لباس و پوشش و بهطورکلی سبک زندگی تغییر میکند؛ در حقیقت افراد نوکیسه اکثراً ظرفیت ثروت بیشتر (بخصوص از نوع بادآورده) را نداشته و بعضاً به کارهایی اقدام میکنند که برخلاف اصول خانواده است و درنتیجه کانون خانوادگی زوج متزلزل و ازهمگسیخته میگردد.
- فقر: بدون تردید، فقر در تمامی ابعاد وجودی انسان و محیط او تأثیر میگذارد که یکی از نتایج آن متزلزل شدن یا فروپاشی خانواده ها نیز میتواند باشد. شرایط بد اقتصادی و مشکلات مالی موجبات سختی زندگی و احیاناً موجبات جدایی را فراهم خواهد کرد؛ خصوصاً زمانی که خانوادهای از رفاه نسبی برخوردار باشد و حالا یکباره دچار حسرت و تنگدستی شود و سخت در معرض آسیبپذیری قرار گیرد. اشتغال نامنظم، بیکاری، عدم درآمد کافی برای تأمین مسکن معمولی و معاش مناسب برای خانواده بعضاً موجب میشود تا زوج خانوادهاش را ترک نماید.
ارتقاء شغلی و اختلاف سطح تحصیلات در ازدواج از علل طلاق عاطفی
بدون شک، ازدواج انسانهایی با دو سطح تحصیلات، فرهنگ و جهانبینی متفاوت میتواند زمینههای ایجاد طلاق عاطفی را فراهم نماید.
- ارتقاء شغل: یکی از اختلافات خانوادگی زوجین که منجر به طلاق عاطفی گردیده ارتقاء شغلی زوج هست. موقعیت شغلی جدید چنان فرد را جذب موقعیت خویش میسازد که توجه به همسر و تربیت فرزند را کنار گذاشته و در پی کسب موقعیت بهتر و برتر بوده و درنتیجه این بیاعتنایی به خانواده منجر به جدایی و طلاق عاطفی میشود
- ارتقاء تحصیلات: ارتقاء تحصیلات در مواقعی که موجب ایجاد فاصله طبقاتی و اختلاف فکری زن و شوهر شود مخصوصاً در مواردی که تحصیلات زن از تحصیلات مرد بالاتر است بهنوعی ناهنجاری در زندگی زناشویی برمیخوریم که زمینه را برای ایجاد طلاق عاطفی فراهم میکند.
ابتلا به بیماری همسر و ایجاد طلاق عاطفی
بیماری زوج یا بیماری فرزند (مثل عقبماندگی ذهنی) یکی دیگر از عوامل ایجاد طلاق عاطفی است:
- بیماری یکی از زوجین: اخلاق حکم میکند که مرد یا زن در برابر بیماری درازمدت همسر خود شکیبایی و فداکاری ارائه دهد و به همسر خود همانند یک شریک زندگی خوب، یک همسر وفادار باقی بماند؛ ولی متأسفانه در پارهای از موارد شاهد هستیم زوج کمصبری نموده و با رفتاری که از خود بروز میدهند موجب طلاق عاطفی در زندگی مشترک شده و بعضاً زندگی خود را ترک نموده و تصمیم به جدایی یا ازدواج مجدد بعد از طلاق میگیرند.
- فرزند عقبافتاده: یکی از عوامل ایجاد طلاق عاطفی در جوامع امروزی، وجود فرزند عقبافتاده است؛ مردان یا زنانی که قادر به قبول و نگهداری و پرورش فرزند عقبافتاده خود نیستند ایجاد طلاق عاطفی را در زندگی خود شاهد خواهند بود که در این موارد نیز بعضاً ممکن است تصمیم به طلاق و متارکه خانواده بگیرند.
بهغیراز عوامل فوق عوامل دیگری نیز زمینهساز ایجاد طلاق عاطفی میان زوج است که در زیر فهرستوار بیان مینماییم:
- میزان ساعات کاری و کاهش حضور همسر در منزل
- پوشش و ظاهر ناآراسته همسر
- عدم رعایت بهداشت فردی
- برآورده نشده انتظارات همسر
- ناسازگاری در رفتار با خانواده همسر
- عدم اعتماد به همسر به دلایلی مانند خیانت همسر
- عدم تعادل روحی یکی از زوجین
- نداشتن وقت کافی زوج برای با هم بودن
راه حل درمان طلاق عاطفی
یکی از مهمترین روشهای پیشگیری از طلاق عاطفی مرحله قبل از ازدواج است. دوران شناخت و آشنایی قبل از ازدواج، تناسب عقاید، باورها، آداب و رسوم خانواده ها با یکدیگر، سطح تحصیلات و هر آنچه بهعنوان همسان همسری مطرح است از مهمترین عامل برای تشکیل یک زندگی مشترک موفق است.
هراندازه زوج در دوران آشنایی قبل از ازدواج بیشتر با یکدیگر وقت بگذارند و دقت نظر داشته باشند تا خانواده ها و خودشان با یکدیگر بیشتر آشنا شوند میزان تفاهم و درک آنها در زندگی مشترک آینده افزایش پیدا خواهد نمود.
متأسفانه اکثر زوج ها در دوران نامزدی بهجای اینکه وقت خود را صرف شناخت بیشتر از یکدیگر کنند، اغلب اوقات در خصوص موضوعات کماهمیتتر مانند رنگ موردعلاقه، غذای دلخواه و عشق بازی در دوران نامزدی سپری میکنند. همین امر باعث میشود دوران نامزدی را بدون شناخت کافی نسبت به افکار و عقاید و خلقوخوی یکدیگر و خانواده های خود سپری نموده و درنتیجه بدون شناخت و درک لازم وارد زندگی مشترک شوند.
بنابراین اولین مرحله برای پیشگیری از طلاق عاطفی زوج، شناخت صحیح قبل از ازدواج و استفاده مناسب از فرصت دوران نامزدی برای کامل نمودن این شناخت است. در این مرحله میتوان ازنظر مشاوره ازدواج نیز جهت آشنایی بیشتر با روحیات و ذهنیات یکدیگر از دید روانشناسی نیز استفاده نمود.
متأسفانه بیشتر افراد تا وقتیکه در زندگی خود دچار مشکل نشوند به مرکز مشاوره مراجعه نمی کنند، درصورتیکه این طرز تفکر اشتباه است زیرا همیشه پیشگیری بهتر از درمان است. بنابراین پیشنهاد میگردد علاوه بر اینکه در دوران نامزدی گفتوگوهای شخصی بین خانواده ها و نامزدها برای آشنایی بیشتر صورت گیرد، حتماً ازنظر کارشناسان مجرب روانشناسی و مشاوره خانواده برای افزایش سطح آگاهی خود در انتخاب همسر مناسب استفاده کنید.
مرحله دوم، مرحله بعد از شروع زندگی مشترک است. در این مرحله لازم است بهطور مرتب از نهال تازه کاشته شده در باغ زندگی مراقبت به عمل آید و مراقب بود تندبادها و طوفانهای زندگی که معمولاً در پنج سال اول زندگی به وقوع میپیوندد به نهال عشق به بار نشسته زندگی آسیبی نزند.
برخی از مهمترین مسائلی که بهخصوص در اوایل ازدواج میتواند زندگی زوج را دچار مشکلات جدی کرده و بعضاً ازدواج را از رابطه عاشقانه به طلاق عاطفی سوق دهد عبارت است از:
- مشکلات مالی همسر
- دخالت خانواده شوهر یا خانواده زن در زندگی زوج
- سوء معاشرت و ارتباط با افرادی که شناخت کافی در خصوص آنها وجود ندارد
- بروز مشکلات شغلی
- مشکلات جنسی (مانند ناتوانی جنسی یا زود انزالی در مردان)
- نداشتن رابطه زناشویی
- عدم فرزندآوری از سوی مرد یا مشکلات مربوط به نازایی زنان
- روابط نامشروع و خیانت همسر
- اعتیاد همسر به مواد مخدر یا الکل
- عدم برقراری ارتباط صحیح با همسر
- وقت گذاری بیشازحد مرد یا زن در بیرون از منزل (بخصوص خوشگذرانی با دوستان طبق روال دوران مجردی)
در مرحله دوم که بعد از شروع زندگی مشترک است باید بهصورت مداوم به علائم سرد شدن رابطه عاشقانه در زندگی مشترک توجه لازم را داشته باشیم. با مشاهده هرکدام از علائم زیر که بهعنوان علائم اولیه شروع اختلافات زناشویی محسوب میگردد باید حتماً با همکاری بزرگان بیطرف در اقوام یا مراجعه به مرکز مشاوره نسبت به بررسی این علائم بررسی لازم را انجام داده و برای حل آن اقدام نمود.
شاید یک معنای طلاق عاطفی نیز : نداشتن جرات جدایی رسمی باشد !
چند ساله ارتباطم با شوهرم فقط مثل دو تا دوست است.نه رابطه ای نه هیچی.فکر میکنم باید جدا بشم این زندگی عاقبتی نداره
من و همسرم از هم طلاق عاطفی گرفتیم ،با وجود اینکه کنارم هست اما همیشه احساس تنهایی میکنم ،نه به من محبت میکنه ،نه ارزش قائله ،نه اهمیت میده به نیازام ،بارها عاجزانه ازش خواستم منو ببینه ،میگه باشه اما باز منو نادیده میگیره ،من یه زنم من باعشق و محبت رشد میکنم انرژی میگیرم اما متاسفانه همیشه در حقم کوتاهی کرده ،بارها شده خواستم بهش خیانت کنم اما دلم اجازه نداده ،چون دوسش دارم ،اگه میام مثله خودش رفتار میکنم اذیت میشم ،اگه میام بهش بی محلی کنم بازم اذیت میشم چیکار کنم ،تورو خدا راهنماییم کنید.
سلام چرا شوهرم از من طلاق عاطفی گرفته ۱۱ سال فقط تو یک خونه زندگی میکنم اونم به خاطر دخترم مجبورم
سلام من و همسرم 6ساله ازدواج کردیم ازاول خیلی روابط عاشقانه خوبی نداشتیم نزدیک 1ساله که روابط عاطفی اصلا نداریم رابطه جنسی قبلا2هفته یکبار الان ماهی1بار اونم به اصرار من
سلام زنی هستم متاهل از اول زندگی با همسرم مشکل داشتم اولا منو بخاطر باباش کتک میزد بعدنا فهمیدم که فقط از پدرش حرف شنوی داره الان ب طلاق عاطفی رسیدیم اصلا اخلاق نداره هزینه خوراک وپوشاک ومسکن نمیده هروقتم چیزی بخواهیم میگه پول ندارم بد دهن وبد اخلاق و ،،، منو راخنمایی کنین میخوام ازش جدا شم دیگه تحمل ندارم
داری باهاش زندگی می کنی، پس تو پول مسکن میدی؟
با سلام یک سال ونیم هست که به طلاق عاطفی رسیدیم بعد از سی سال زندگی و سه فرزند و دارای مال و اموال. شوهرم یه شاگرد بود هیچی نداشت بداخلاق. بدبین. ژولیده. اکثراً کتکم میزد و فحش و ناسزا. الانم 1/5 ساله که با ندادن نفقه و بد دهنی و بیتوجهی و عدم تمکین خاص زجرم داده تا خودم برم طلاق بخام و بهجز مهریه حقوق دیگه ای نمیده. سوالم اینه که باتوجهبه بند 2 سند ازدواج میتونم حقم رو بگیرم؟ منظورم تصنیف اموال؟