جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید
ازدواج همیشه کامل و بی نقص نخواهد بود. اگر مدت زیادی است که ازدواج کرده اید، شاید شور و اشتیاقتان کمرنگ تر شده باشد. شاید احساستان نسبت به همسرتان همان احساس چندین سال گذشته نباشد. در حال حاضر، هر دوی شما پرمشغله تر شده اید و غالباً با هم نمی خوابید. وضعیت زمانی پیچیده تر می شود که نسبت به مرد دیگری احساس پیدا می کنید. بنابراین، وقتی ازدواج کرده اید اما عاشق مرد دیگری شده اید، چه باید بکنید؟
عاشق مرد دیگری بودن در حالی که متاهل هستید، وضعیت بسیار افتضاحی خواهد بود. ممکن است هنوز بر اساس عواطف خود رفتار نکرده باشید اما این احساس به شما دست داده است که قلباً به همسرتان خیانت می کنید. آیا داشتن معشوقه زمانی که واقعاً عاشق فرد دیگری هستید، درست است؟ آیا خیانت کردن درست است یا خیر؟ برای جمع و جور کردن افکار خود می توانید به نکات ارائه شده در این مقاله توجه کنید. این نکات می توانند به شما در نتیجه گیری نهایی کمک کنند. ممکن است در حال حاضر گیج به نظر برسید اما سعی کنید نفس عمیق بکشید و پیش از قرار دادن خود در وضعیتی که نهایتاً پشیمانی به همراه خواهد داشت، درست فکر کنید.
در اینباره فکر کنید که آیا هنوز عاشق همسرتان هستید یا خیر؟
پیش از انداختن خود در آغوش مرد دیگر، بهتر است بنشینید و در مورد احساس خود در ست فکر کنید. ممکن است در زندگی زناشویی خود در تقلا باشید اما آیا امکان بهبود این رابطه وجود دارد؟ آیا در اعماق وجود خود هنوز عاشق همسرتان هستید، حتی اگر اکثر اوقات از دستش ناراحت و آزرده خاطر می شوید؟ این امکان وجود دارد که هنوز عاشق کسی باشید که شما را عصبانی و ناراحت می کند. همسرتان ممکن است محافظه کار و مهربان نباشد و برای ادامه زندگی زناشویی شاید نیاز به تغییر داشته باشد. شما باید تصمیم بگیرید آیا تلاش برای بهبود رابطه زناشویی چیزی است که واقعاً می خواهید یا خیر.
زمان هایی وجود دارند که یک زن احساس می کند رابطه اش به طور کامل از بین رفته است. شاید همسرتان در گذشته به شما خیانت کرده است یا شاید به نظر نمی رسد دیگر شما را بخواهد. اگر رابطه جنسی بین شما وجود ندارد و دیگر مثل گذشته عاشق همسرتان نیستید، امید داشتن به تداوم این رابطه دشوار خواهد بود. با این وجود، این نکته اهمیت دارد که با همسرتان در مورد شک ها و تردیدهای خود روراست و صادق باشید. اگر نمی خواهید، مجبور نیستید در مورد عشق خود به مرد دیگر به همسرتان بگویید. کافی است او را از نگرانی هایتان در مورد زندگی زناشویی و آیا این که هنوز همدیگر را دوست دارید یا خیر، باخبر کنید. اگر همسرتان در مورد عشقش به شما اطمینان خاطر نداد، این نشان می دهد که او هم چنین رابطه ای را نمی خواهد.
آیا طلاق می تواند راه حل باشد؟
آیا طلاق می تواند راه حلی برای شما باشد؟ برخی از مردم، طلاق را به دلایل مذهبی نادرست می دانند. شما ممکن است با ایده طلاق مخالف باشید و این موضوع تبدیل به بخش مهمی از دلیل مقاومت شما نسبت به آن تبدیل شده باشد. قلبتان با صدای بلند می گوید: «ازدواج کرده ام اما عاشق مرد دیگری هستم». علیرغم تمایلاتتان، شما هنوز برای بودن با مردی که دوستش دارید و طلاق گرفتن بی میل هستید. پیش از هر گونه اقدام، به کاری که می خواهید انجام دهید فکر کنید.
اگر می خواهید طلاق بگیرید، بهتر است به آینده نگاه کنید و خود را آماده سازید. در صورتی که قصد طلاق از همسرتان را دارید، بهتر است با وکیل طلاق صحبت کنید. اگر با همدیگر خانه ای خریده اید، باید تعیین کنید خانه به چه کسی می رسد. مسائل پیچیده دیگری هم وجود دارند که باید در نظر گرفته شوند ازجمله: مالکیت خودرو، حضانت کودک، پرداخت نفقه یا خرجی و غیره.
آیا فرزند دارید؟
داشتن فرزند نیز می تواند اوضاع را به میزان قابل توجهی تغییر دهد. اگر از همسرتان فرزند دارید، او همیشه پدر فرزندتان خواهد بود؛ صرف نظر از این که جدا شده باشید. برخی از زنان به خاطر فرزندانشان تصمیم می گیرند به زندگی مشترک خود ادامه دهند. اگر نمی خواهید، مجبور نیستید به زندگی تاسف آور خود ادامه دهید. با این وجود، باید به فرزندانتان نیز فکر کنید. با شروع فرآیند طلاق، چه بر سر آن ها می آید؟ فرزندانتان کجا زندگی خواهند کرد و در صورت نیاز، آیا آمادگی بزرگ کردن آن ها به تنهایی را دارید؟
مطالب مرتبط: طلاق یا تحمل به خاطر بچه
اگر قصد ترک کردن همسر خود را دارید، باید به مسائل مختلف فکر کنید. داشتن فرزند قطعاً اوضاع را پیچیده تر می کند چراکه نمی خواهید فرزندتان را در شرایط سخت و دشوار قرار دهید. در هر صورت، طلاق برای کودکان دشوار خواهد بود. این موضوع می تواند مشکلات عاطفی برای کودکان ایجاد کند و شرایط آن ها در مدرسه را سخت تر نماید. با این وجود، گاهی اوقات، طلاق برای زوج هایی که با هم سازگاری ندارند، ضروری است. اگر می خواهید از همسرتان طلاق بگیرید، کافی است به فرزندانتان فکر کنید و برای آنچه قرار است انجام دهید، برنامه ریزی نمایید.
آیا مردی که دوستش دارید، احساس مشابهی نسبت به شما دارد؟
شما عاشق این مرد جدید در زندگیتان هستید و می خواهید با او باشید. ممکن است آرزویتان این باشد که او زندگی شما را تغییر دهد. احساس داشتن نسبت به مرد دیگر برای زنان متاهل چندان غیرطبیعی نیست اما اقدام کردن بر اساس احساسات می تواند اوضاع را بسیار پیچیده کند. آیا مطمئن هستید فرد مورد نظر احساس مشابهی نسبت به شما دارد؟ آیا دوستتان دارد یا صرفاً به داشتن رابطه جنسی با شما علاقمند است؟ گاهی اوقات، تشخیص این موضوع برای بسیاری از زنان می تواند بسیار دشوار باشد.
پیش از ترک کردن همسرتان و زندگی کردن با مردی که دوستش دارید، بهتر است در مورد علاقه او نسبت به خودتان مطمئن شوید. اگر او نیز متاهل است، در وضعیت بسیار آشفته ای قرار خواهید گرفت. عشق و عاشقی بین دو فرد متاهل نمی تواند ایده خوبی باشد و این موضوع می تواند شما را در موقعیت بسیار بدی قرار دهد. اگر او نیز قصد دارد طلاق بگیرد و با شما باشد، اوضاع متفاوت خواهد بود. اگرچه، آیا واقعاً می توان به کسی که به همسرش خیانت می کند، اعتماد کرد؟ آیا او می تواند به شما در حالی که به همسرتان خیانت می کنید، اعتماد کند؟ این یک مسئله بسیار حساس و دردسرساز است.
اگر هنوز رابطه جنسی با او نداشته اید، در وضعیت بهتری قرار دارید. شما می توانید همدیگر را دوست داشته باشید و بر این اساس عمل کنید. تصمیم درست، صبر کردن تا زمانی است که طلاق نهایی شود. خیانت کردن در هیچ شرایطی درست نخواهد بود. حتی اگر همسرتان بهترین مرد در دنیا نیست، خیانت کردن به او به عنوان یک عمل شرم آور و زشت در نظر گرفته می شود. اگر می توانید از خیانت کردن به همسرتان اجتناب کنید، باید تا طلاق کامل صبر نمایید. اگر دیگر نمی خواهید با همسرتان باشید، باید واقعیت را قبول کنید و برای خود وکیل بگیرید.
چه چیزی شما را خوشحال تر می کند؟
در نهایت، خوشبختی شما بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت دارد. اگر در زندگی زناشویی خود خوشحال نیستید، باید تصمیم بگیرید و انتخاب کنید. شما می توانید همسرتان را ترک کنید و طلاق بگیرید تا با مردی که عاشقش هستید، باشید. این امکان وجود دارد که به همسرتان خیانت کنید و این موضوع را شبیه به راز نگه دارید. مورد دوم، مسیر اشتباهی برای شما خواهد بود چراکه باعث می شود احساس بدی نسبت به خود پیدا کنید. به علاوه، این موضوع می تواند به دلایل قانونی خطرناک باشد و بر پرونده طلاق شما در آینده تاثیر منفی بگذارد.
شما می توانید این موضوع را نیز در نظر بگیرید که آیا ادامه دادن به زندگی زناشویی می تواند خوشحال ترتان کند. ازدواج، یک نوع تعهد است؛ به همین دلیل، شاید بخواهید به زندگی کردن در چنین موقعیت سخت و ناخوشایندی ادامه دهید. برخی از زوج ها توانسته اند زندگی زناشویی خود را با استفاده از کمک های حرفه ای نجات دهند. پیش از هر تصمیمی باید به سه گزینه موجود به خوبی فکر کنید و تصمیم بگیرید. منطقی ترین گزینه ها می توانند طلاق گرفتن یا ترمیم رابطه زناشویی باشند. خیانت کردن، کاری است که بسیاری از مردم انجام می دهند اما رفتار درستی به شمار نمی رود چراکه باید به همسرتان نیز فکر کنید.
احساسات خود را بررسی کنید و تصمیم بگیرید چه کاری برایتان درست است. قلبتان شما را به سمت تصمیمی که نهایتاً می گیرید، هدایت خواهد کرد. برخی به دنبال راهنمایی از سمت دوستان، اعضای خانواده یا رهبران مذهبی در مورد تردیدهایشان هستند. هر کاری انجام می دهید، مطمئن شوید که این تصمیم شما را در مسیر خوشبختی قرار می دهد.
لازم به ذکر است که زندگی زناشویی قابل نجات دادن است. اگر دیگر نمی توانید به زندگی مشترک با همسرتان ادامه دهید و خواهان طلاق هستید، بهتر است از مشاوره آنلاین استفاده کنید. برخی از زوج ها با بهره گرفتن از مشاوران متخصص به کمکی که نیاز داشته اند، دست یافته اند. شما می توانید مشاور واجد شرایط و مناسب خود را پیدا کرده و روی مشکلاتی که در زندگی زناشویی دارید، کار کنید.
حل مشکلات مربوط به زندگی زناشویی زمان بر است و فرد باید به این فرآیند متعهد بماند. اگر عاشق همسر خود هستید، سعی کنید زندگی زناشویی خود را به جای خیانت کردن به او نجات دهید. فرآیند مشاوره به شما نشان خواهد داد که چقدر عاشق یکدیگر هستید. شما همدیگر را در جایی از مسیر زندگی گم کرده اید اما می توانید عشق خود نسبت به یکدیگر را به کمک مشاور دوباره بازیابید. کار کردن با یک مشاور ماهر می تواند گزینه مناسبی برای شما باشد. این شکل محتاطانه ای از مشاوره است که می توانید بدون نیاز به ترک خانه از آن بهره مند شوید. اگر می خواهید مشاوره آنلاین را امتحان کنید، همین حالا ثبت نام کنید.
منبع: /im-married-love-someone-else/
میخوام طلاق بگیرم با عشقم ازدواج کنم
سلام من خانومم 8 ساله ازدواج کردم 2 تا بچه دارم عاشق پسری 24 ساله شدم اونم عاشقم شده پافشاری کردم برگردم گفت خودمو میکشم ترسیدم موندم الان از زندگیم سرد شدم از شوهرم که هیچوقت توجه محبت نکرد بهم لطفا کمکم کنین. شوهر من هیچوقت پشت من نبود همش ازم بدگویی میکرد پیش خانوادش الان تصمیم به طلاق گرفتم پدرم و مادرم اجازه طلاق نمیدن بخاطر 2 بچه هم اون منو میخواد هم من اونو. لطفا کمک کنین
پاسخ مشاور به پرسش ” طلاق به خاطر ازدواج با عشقم “
میفهمم که چقدر برایتان دریافت توجه و محبت و هیجان یک رابطه فارغ از تمام مسئولیتهای زندگی جذاب بوده است؛ اما واقعیتی که وجود دارد شما متعهد به همسرتان و فرزندان هستید. حق چنین رفتاری را نداشتید. رابطه زن و شوهری همانطور که خودتان اشاره کردید نیاز به توجه و محبت دارد. برای زندهماندن احتیاج به مراقبت دارد. اگر شما و همسرتان مانند روزهای اول زندگیتان از رابطهتان مراقبت میکردید مطمئن باشید هیچگاه به این مرحله نمیرسیدید.
شما وارد یک رابطه کور شدید و با رویای آن زندگی میکنید. درحالیکه اگر همان زمان را به گذراندن اوقات خوش با یکدیگر بگذرانید نتیجهاش در رابطهتان هویدا میشود.
در ازدواج تمام جنبههای زندگی ما فعال است؛ یعنی ما با تمام ابعاد فرد آشنا میشویم و در ارتباط هستیم؛ بنابراین نمیتوانید عشقی که تجربه کردید را با رابطه زن و شوهریتان مقایسه کنید؛ چرا که پر از مسئولیت است و با چالش همراه است و این معنای یک زندگی واقعی است.
زندگی مشترک همواره با چالشهایی همراه است که نیازمند رسیدگی است نه اینکه زندگی را رها کنی و بگویی پس چرا اینجوری شد؟ در نهایت تصمیم به طلاق شما کاملاً قابلاحترام است و تصمیمی است که فقط خودتان باید بگیرید؛ اما اگر میخواهید آسیبهای آن هم برای خودتان و هم برای فرزندتان به حداقل برسد به خودتان فرصت دهید و تصمیمتان را بررسی کنید. و به این سؤالها پاسخ دهید
- آیا اطمینان دارید که تمام تلاشتان را برای حفظ رابطه انجام داده اید؟
- چه تلاشهایی برای بهبود رابطه با همسر خود کردید؟
- اگر فردا بلند شوید و بینید تمام مشکلات رابطهتان حل شده است حاضر به ادامه رابطه هستید؟
- چه چیزی باعث شد رابطه شما به جایی برسد که به طلاق فکر کنید؟
- نقش و سهم خودتان را در بروز این اختلافات در رابطه چه میبینید؟
- برای فرزندانتان بعد از طلاق چه برنامهای دارید؟
مراجعه به مشاور میتوانید برای اینکه بتوانید به تصمیم قطعیتری برسید کمککننده است. مطمئن باشید اگر خانوادهتان حس کنند تمام جوانب را سنجیدهاید و بعد تصمیم گرفتهاید به تصمیمتان احترام میگذارند.
برایتان آرزومند راهی پر از نور و روشنایی آرزومندم.
گلسا بمانیان
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده
مشکل اینه به مدت یکساله با فردی در مجازی اشنا شدم که کمبود توجه ومحبت جبران کرده.. متاسفانه متاهل هستم بیشتر گرایشم به سمت فرد دیگه خیانت همسرم در زمان گذشته بوده که هیچ جوره فراموش نمیشه.. اون اقامیگن اگر شرایط جور شد در اینده با من ازدواج خواهد کرد وحاضر نیست به زندگی فعلی بنده اسیب برسه در این مدت ما ملاقات حصوری نداشتیم در حد پیام وتماس صوتی بوده.. بدلیل این وابستگی و دوست داشتن زیاد موندم سر دو راهی هم نمیخام وارد رابطه غیر شرعی بشم البته همون تماس و پیام میدونم اشتباهه عقلانی میخام تصمیم بگیرم که جدا بشم و با فرد مورد نظر ازدواج کنم یه مسئله دیگه اگر برا هوسش میخاست در این یکسال به دیدنم میومد که معلومه برا هوس و رابطه جنسی نمیخاد من رو در ضمن ایشون 4ساله همسر وبچشون فوت کردن نیاز به راهنمایی شما دارم. خودم هم یک پسر 18ساله دارم. از خیانت همسرم نزدیک8ساله گذشته اما هیچ جوره دلم باهاش صاف نمیشه توجه هاتش جلبم نمیکنه که اگر میکرد من تو این راه قرار نمیگرفتم.. حالا درست یا غلط من واون اقا به همدیگه خوو گرفتیم.. حتی به مدت 3ماه خودم رفتم نمیخاستم خیانتکار شناخته بشم نه پیامی نه تماسی ایشون هم ارتباط نگرفتن گفتن نمیخام زندگیت بخاطر من خراب بشه ولی فکرم ذهنم درگیرشه کارهای معنوی ورزش هر کاری کردم نمیتونم فراموش کنم.. منم مقصرم حالا که دوست داشتن بوحود اومده حالا که اون اقا بهم خو گرفتیم رفتن منم یه اسیب به ایشون میزنه بعد با اون عذاب وحدان چیکار کنم برا زندگی فعلی هم عذاب وجدان دارم که اول باید تکلیف زندگی فعلی رو مشخص میکردم بعد وارد رابطه بعدی میشدم بر همه این ها واقفم لطفا یه راه حل عقلانی به من ارائه بدید مچکرم
دخترم ۱۶ سالمه.تقریبا میتونم بگم از ۱۴ سالگی با یکی بودم ک خیلی وابسته شدم بهش خیلی پسر خوبی بود ولی خانوادم مشکل داشتن با قضیه دوست پسر داشتن و ما خیلی یواشکی بدون اینکه کسی بدونه باهم چت میکردیم من خیلی بخاطر خانوادم نتونستم باهاش برم بیرون اونم منو سر همین ول کرد رفت با یکی دیگه دو یا سه ماه باهاش بود دوباره برگشت ولی خب درست زمانی برگشت که من حسی بهش نداشتم ولی میدونم خیلی دوسم داره و من با اصرار خانواده با یه پسری ازدواج کردم دیشب اکسم بهم پیام داد خیلی حالم بد شد اون بدون من کم آورده حالش خیلی بده از دیشب حال منم بد شده نمیدونم چیکار کنم برگردم باهاش به شوهرم خیانت کردم برنگردم پیشش ذهنم پیش اونه
سلام من از ۱۷ سالگی در اثر شکست عشقی دچار حملات عصبی میشدم بعد از ازدواج در سن ۲۴ سالگی در اثر زایمان افسرده میشدم هر سال در فصل پاییز افسرده میشدم تا اینکه بعد از ۱۵ سال از شوهرم به دلیل اینکه اعتیاد داشت جدا شدم و بجم هم پیش پدرش بود شرایط روحی بدی داشتم تا اینکه بعد از ۵ سال دوباره با عشق سابقم نا خواسته روبرو شدم و ازدواج کردم و متوجه شدم که ایشون هم اعتیاد دارن الان واقعا حالم بده دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه و هیج هدفی ندارم نمیدونم چه کار باید کنم. چند سال هم قرص افسردگی مصرف کردم ولی به محض قطع قرص حالم بد میشه و ادامه زندگی برام سخت میشه
سلام من یه دختر ۲۸ساله ام که سه ساله نامزدم شوهرم شش ماه تو زندان از لحاظ مالی صفریم اما همه جوره هوای شوهرمو داشتم وخیلی برای زندگیم تلاش کردم اما اون آدمی که بهم محبت نمیکنه و اینکه کلا آدم چشم هیزی وخیلی هم هرز بوده اما با همه ی این وجود برای زندگیم تلاش میکردم حتی هزار بار بهش گفتم من هیچی ازت نمیخوام جز محبت اما گوش نمیکنه دوسم داره اما محبت نمیکنه یعنی بلد نیست و اینکه به دخترای دیگه توجه میکنه
اما مشکل من اینه که من از ۱۳سالگی عاشق پسری بودم که اونم عاشقم بود اما به دلایلی به هم نرسیدیم واینکه هیچوقت با هم دوست نبودیم کلا دختری بودم که تو فاز دوست پسر نبودم کلا آدم مذهبی بودم
اما از وقتی ازدواج کردم وتحت فشار قرار گرفتم به کل نماز و روزه وحجاب را همه را کنار گذاشتم حتا تا پای خود کشی هم رفتم
حالا بعد ۱۶سال. پسری که میخواستم بهم پیشنهاد دوستی داد و اینکه این پسر هم مجرد وخیلی عاشقمه
حالا قرار برای اولین بار با هم رابطه داشته باشیم
هم از این که به شوهرم دارم خیانت میکنم میترسم هم نمیتونم از عشقم دل بکنم. بخدا بلاتکلیف شدم بهم بگین چکار کنم بد جور گیر کردم
هم دلم برای شوهرم میسوزه که ترکش کنم هر چند رابطه ام با همسرم خیلی شکننده است اما به دلایلی نمیتونم طلاق بگیرم
واین که عشقم هنوز مجرده از خیلیا شنیدم که گفته من دیگه ازدواج نمیکنم حتا به منم گفت یا تو یا هیچکس
دختر اون فقط برای رابط جنسی ترو میخواد هیج وقت زن نمیکنه
سلام من ۷سال پیش خواستگاری داشتم که عاشقم بود وبعد از این مدت ازدواج کرد بنا به دلایلی که نمی دونم .خواهرش سوالاتی درموردم مدام می پرسید خودش هم هنوز به من علاقه داره منم ۱۰ساله که ازدواج کردم ونمی تونم فراموشش کنم وبه اسرارمادرم باکسی که علاقه نداشتم ازدواج کردم و۲تابچه دارم من نمیدونم اگر بخوام ازهمسرم جدابشم آیا بامن ازدواج می کنه یاباید فراموشش کنم ممنون ازراهنماییتون.
چرا میتونی اگر بتونی مقابله کنی با این حس میشه این فرد مایحتاج زندگی تو تامین میکرد؟ کرایه خونه میداد؟ خرج خورد و خوراک میداد؟لباس تهیه میکرد چیکار میکرد برات فقط با ارتباط کلامی شمارو اقناع میکرد میدونی تهیه همین نیازها چقدر به مرد فشار میاره تو داری همسرت و این مرد رو باهم مقایسه میکنی و به این نتیجه میرسی که همسرت مرد خوبی نیست.
سلام من 10ساله ازدواج کردم دوتا بچه هم دارم قبل از ازدواج با یکی ازفامیلای مامانم دوست پسرم بود الان هم چن ماهی هست دوباره باهاش حرف میزنم نمیدونم چیکار کنم به خاطربچه هام موندم سردوراهی جدا بشم ازشوهرم بادوست پسرم ازدواج کنم یانه لطفاً راهنمایم کنید.
سلام من عاشق یه آقای بودم خیلی براش تلاش کردم تا هم تو کارش هم زندگیش موفق باشه اونم خیلی هوامو داشت ولی از اومدن به خواستگاریم همیشه میترسید که نکنه خانواده منفی بدن منم بخاطر این موضوع باهاش کات کردم بعد ۲ ماه یه خواستگار واسم اومد منم قبولش کردم نامزد کردیم و بعدش عقد بلافاصه بعد عقد گفت توروخدا نگرانت شدم کجایی چ کار میکنی وقتی شنید ک عقد کردم ناراحت شد مادرش بهم زنگ زد که چرا بی خبر ازدواج کردی ما میخواستیم بیایم خواستگاری .الان حس میکنم اونو دوس دارم .البته شوهرمم یه اخلاقایی داره ک باعث میشع ب اون فکر کنم .شما میگید چکار کنم .میشه عقدمو بهم بزنم؟
من یک ازدواج ناموفق داشتم و بعدش عاشق کس دگ شدم چون پدرش مخالف بود من براش صبر نکردم و دوباره ازدواج کردم با کس دگ الان یه دختر9ماهه دارم شوهرمم خیلی دوسم داره یکم اخلاقش بده وادم شکاکیه …حالا من میخوام ازش جدا بشم چون دوسش ندارم اشتباه انتخابش کردم همون کسیو میخوام ک قبلا عاشقش شدم اونم منو میخواد…چجوری از شوهرم جدا بشم؟ من ازدواج اولم اجباری بودخانوادم بزور مجبورم کردم تو سن کم 18ازواج کردم…وبعد بزور بدون هیچ پشتیبانی جدا شدم ولی هنوز خانوادم با حرفاشون سرزنشم میکردن بخاطر همین دگ نتونستم طاقت بیارم و برای کسی ک دوستش دارم صبر کنم و بی عقلی کردم و اینو قبول کردم الان پشیمونم از همون ماه اول ازدواجم افسردگی گرفتم و شکاک بازیاش بیشتر اذیت شدم الان واقعا میخوام جدا بشم
سلام من شوهردارم یه بچه ۴ ساله هم دارم با دوست پسر دوران مجردیم ک خونوادم نذاشتن دوباره هموپیداکردیم اگه باهاش فرارکنم جرممون چیه؟اصلارابطه جنسی هم نداریم فقط قصدمون ازدواجه
یه پسری هست ۲۵ ساله و منم یه زن مطلقه ۲۷ ساله با یه بچه ۵ ساله دارم من شوهرمو دوس ندارم این پسر منو خیلی دوس داره الان پنج ماهه همو دوس داریم خیلی عاشق منه همش برامگریه میکنه هروقت باهاش حرف نمیزنم مث دیونه ها میشه.
من خانم متاهل هستم و ۲۱سالمه شوهرمو دوست ندارم ازدواج سنتی داشتیم و عاشقش نبودم و الان عاشق یک پسر شدم و اونم خیلی منو دوست داره نمیتونم به شوهرم بگم که میخوام طلاق بگیرم به خانوادم نمیتونم بگم اصلا دیگه نمیتونم با شوهرم کنار بیام و میخوام یه نامه براش بنویسم و برگه طلاقو یک طرفه امضا کنم و براش بزارم و با پسری که عاشقشم بدم
من یه خانوم ۳۷ساله ام ازدواج کردم و. یک فرزند دارم همسرم دچار اختلال دوقطبی است و فرزندم پیش فعال و دارای لکنت زبان است خودم با یک پسر دوست شدم الان نزدیک دوسال و. نیم است و ان پسر دیگه راضی به ادامه رابطه نیست دارد ازدواج میکند من حالم خیلی بد است نمیدونم چیکار کنم؟
سلام. زنی 33 ساله هستم. 12 سال هست متاهلم ولی بچه دار نشدیم. از اول زندگی هم من مخالف این ازدواجم بودم و انصافا همسرم هم زیاد درکم نکرده اند و من قرص سرترالین و…. مصرف میکنم. ونسبت به اوایل ازدواج بنانه تهدید هایی که برای طلاق گرفتن داشتم بسیار تفاوت کرده اند. مدتی است که پسری مجرد و 5 سال کوچکتر از خودم ابراز علاقه کرده و بعد از آنکه از متاهل بودنم باخبرشدند. اصرار دارد از همسرم جدا شوم.نمیدانم چه تصمیمی برای زندگیم بگیرم بمانم و بسوزم یا طلاق و زندگی دیگری را شروع کنم؟
من ۲۹ همسرم۳۵ ازدواج و اشنایی و زندگی ما پر از جریان و داستان باید خلاصه خدمتتون بگم من قبل از ایشون ازدواج کرده بودم بعد همسر اولم مشروبی بودن و رفیق باز من زفتم چند ماهی خونه مادرم ایشون شش ماه نیومدن سراغ من و مادرم کفت بذار برای مهریه اقدام کنیم شاید گریزی شد و اومد و بعد چندماه اومدن سراغم ولی نه برای تعامل و اشتی برای توافق و چون فاصله افتاده بود و حرمت ها شکسته منم هم دوس دلشتم برگزدم هم نه تو این دوران که جدا بودیم من تو اینستاگرام به استاد دانشگاهم پیام دادم ایشون تو دوران دانشجویی منو میخواستن ولی یه خواستن معمولی چون قدمی هرکز برنداشتن و من هم نامزد بودم همینطوزی شد من پیداشون کردم و بهشون پیام دادم چون تنها افسزده بودم و نیاز به صحبت داشتم و استادم کفت شنیدم ازدواج کردی گفتم استاد کاش هیچ وق نمیکزدم و خلاصه داستان و استارت رابطه شروع شد دوسال پیش اردیبهشت ماه و من شش ماه از همسر اولمم خبر نداشتم اون اقا همسر اولم تصمیمش توافقی بودم منم رو هوا بودم ن دوس داشتم طلاق بگیرم نه برگردم از طرفی ام با این استادم حرف زدم هوایی شدم به مادرم کفتم کفت نکن برگرد سر زندگیت اما این استادم جوری منو هوایی کرد منم ی ادم بی عقل پر از مشکل تنها دل بستمو بهش اعتماد کردم کاش هیچ وق رکب حرفاشو نمیخوردم ایشون یه پسر با تخصیل دکتری مذهب سنی کرد زبان من فارس و شیعه ایشون مجرد منم که نه متاهل بودم نه مطلقه فقط رو هوا ایشون خیلییی وعده ها داد کفت خوشبختت میکنم منم کول خوردم دربرابر مادرم پذرم همه ایستادم امااااا افسوس افسوس همش حماقت من بود الانم خیلییی اذیتم تحقیر میشم دوسال بحای ارامش شب و روزم عذاب من از دکتر و مشاوره رفتن حتی ترسی ندارم اصلا نمیکم سالمم یا بی نقص اما دارم با ی موجی روزم. مهریه ای ام ندارم با ایشون که قابل ارزش باش من بخاطر ایشون خیلی کارا کردم اما الان ی ادم پوچ توخالی افسرده و دیگ منم دارم روانی میشم و چ بسا شده باشم ایشون خیلی قول ها داد ک طلاق بگیر من خوشبختت میکنم فلان بهمان اما من تا زیر یک سقف نرفتم نفهمیدم چ ادمیه یه ادم سنی مذهب بد خلق عبوس عصبی روانی موجی.
من یکی دیگ رودوست داشتم ولی خانوادم نزاشتی الان سه ساله که ازدواج کردم بایکی دیگ ولی حسی که میخام داشته باشم وندارم میخام طلاق بگیرم بعدش برم باتون فردی که دوسش دارم ولی طلاقم بگیرم نمیخام برم پیش خانوادم میخام برم یه شهردیگ میخام بدونم که میتونن خانوادم کاری کنن.
سلام متهلم ۲۸ سالمه ازدواجم از روی عشق و علاقه نبود الان ۱۰ ساله زندگی میکنم با یه شوهر بد اخلاق و عصبی تو یه شهر دور افتاده و غریب،الان هر کی میاد تو زندگیم بهم پیشنهاد دوستی میده سمتش کشیده میشم و سریع بهش وابسته میشم و هر چی ازم بخواد براش محیا میکنم حتی رابطه جنسی الان یه مجرد اومده تو زندگیم من دوستش دارم ولی اون نمیدونم قلبن چطوره ازم رابطه میخواد چیکار کنم دلم میخواد جدا بشم ولی شرایطشو ندارم.
من متاهلم و سه ماه هست با پسر مجرد آشنا شدم که چون وضعیت مالی من به عنوان خانم شاغل اوکی هست خیلی حمایتش میکنم و اونم از نظر عاطفی و جنسی هر کاری برام میکنه ولی چون همسرم مشکل داره و بچه دار نمیشیم خیلی دلم می خواد طلاق بگیرم ولی چونیک بار قبل از این دوست پسرم شوهرم فهمید با شخصی در ارتباط بودم الان دایم میگه میخوای طلاق بگیری وشوهر کنی و از اون قضیه داره برای ساکت کردن من استفاده میکنه که به همه میگم که به شوهرت خیانت کرده و چون از اقوام دور مادرم هستن خیلی تو فشارم و الانم چون یکی از همسر دوست های قدیمی دانشگاهم که دخترن چون من جریان رابطه جدیدم رو براش تعریف میکردم که دوست پسرم خیلی مهربونه و قربون صدقم میره وبا من خوب رفتار میکنه ودوستم این موضوع رو به شوهرش گفته بود که من خوبه مثل این دوستم علاوه بر شوهرم یک دوست پسر مهربون داشته باشم و همین موضوع باعث دعوا و بحث بین اونا شد و شوهر دوستم همبه خطم پیغام دادمیخوام باهات دوست بشم وخودش رومعرفی نمیکرد ویک شب که خونه بودم وشوهرم پیشم بود شروع به اذیت من کرد که من رو اداب کنه ودایم میگفت الان پیش کدوم دوست پسرت هستی و سر بسته توپیامکها میگفت مواظب باش از عشقت ضربه نخوری و خلاصه با کلی بد بختی و حرف دوستم که من الان با کسی نیستم و دوستم موضوع نفر قبلی زندگیم روبه شوهر ش گفته این بار م شوهرم کوتاه اومدولی دیگه اخطار داده که اگر بفهمم این بار زنده نمیزارمت ولی مننمیتونم بیخیال عشق و علاقه جدیدم بشم و اگر شوهرم طلاقم میداد در لحظه با این پسر ازدواج میکردم حالا بگید چه کار کنم. در ضمن شوهرم بی نهایت مردی هست که حتی دوست و رفیق نداره ودایم میگه دوست رفیق زن وزندگیم رواز دستم در میارن و خیلی نجیب و سنگین ولیاز نظر محبت ورفتاری هیچوقت با من خوب رفتار نمیکنه. شوهرم اصلا اهل سیگار و مشروب وقلیون و هیچ چیز نیست و فرزند ندارم به خاطر مشکلات شوهرم امکان بارداری ندارم
حالا خانم دکتر حدود دوماهی من با اون عشق قبلی صحبت کردم تلفنی بعد ۷سال مشکلاتمو باهاش درد دل کردم اونم تشویقم میکرد به طلاق متاسفانه عکس خودمو براش فرستادم عکس باحجاب عکسای زیادی دلم براش تنگ شد اون میگفت هنوز عاشقنم اون موقع اسم منو خال زده بود دربدنش هنوز مونده بود اون منو تشویق به طلاق میکرد منم گفتم واقعا زندگی خودمم پرمشکله دیگه به عشقمم میرسم دیگه من برگشتم خونه پدرم گفتم جدا میشم بعدکه فهمید میخام جدا شم یهوو گفت من نمیتونم ازدواج کنم باهات اولش ولی خیلی دلش میخاست گفت هدف های خودم مهمترن همسرمم خانم دکتر میخاست برای کار خارج بره دوماه سعی کرد نتونست توترکیه موند الان اونم برگشته ایرانه ومیگه برگرد سرزندگی الان خونه پدرممم سه ماهه همسرم میگه بخدا تغییرمیکنم بزار جدانشیم بچه هم ندارم. الان به نتیحه رسیدم که اون ادم بدرد من نمیخورد دیگم نمیخامش فقط حیف باهاش خیلی درددل کردم گفتم خیلی میخاسمت هنوز این چندسال. الان به نتیجه رسیدم همسرم رو فقط بخام اما ازاین وراسترس دارم عذاب وجدان که چرا باهاش حرف زدم یا بهش عکس دادم. کمکم کنین ممنونتون میشم. میخام بعد ۷سال یه زندگی تازه با شوهرم شروع کنم اما موندم این موضوع شده عذاب وجدان من که با این پسر حرف زدم الان میخام فقط زندگی خودمو بسازم اما غصه اشتباهم نمیزاره