رنجش اغلب تحت عنوان عصبانیت و خشم در نتیجه رفتار ناعادلانه تعریف می شود و یک احساس نسبتاً شایع است. افرادی که رنجش را تجربه میکنند ممکن است احساس دلخوری و شرم داشته باشند، حتی ممکن است حسی برای انتقام را نیز درون خود تجربه کنند. فرد ممکن است به دلیل یک بی عدالتی کوچک یا بزرگ رنجیده شود و شاید همان احساس عصبانیت از یک موضوع جدی را برای یک مسئله کوچک نیز داشته باشند.
زودرنجی، نوعی آشفتگی روانی است که میتواند ناشی از خشم و بیماری بوده یا ممکن است دلیل موجهی نداشته باشد و خیلی ساده یک ابزار دلخوری طبیعی بوده باشد، اما ممکن است نشاندهنده مشکل در سلامت روانی یا وجود بیماری خاصی در فرد زودرنج باشد. زودرنجی مداوم میتواند موجب استرس شده و اختلالاتی در خواب، کارکردن، غذا خوردن یا حفظ روابط خوب با دیگران ایجاد کند. زودرنج بودن ممکن است در برخی از شرایط خاص، رفتار مناسبی تلقی نشود که در این صورت بهتر است با یک درمانگر مشورت شود.
تعریف رنجش چیست؟
احساس رنجش به هیچیک از مشکلات روحی و روانی خاصی ارتباط ندارد بلکه از عدم ابراز احساسات پس از تجربه احساسی دردناک حاصل شود. این احساسات ممکن است در پی یک بیعدالتی واقعی، خیالی یا درست درک نشده به وجود آیند. یک نظر نسنجیده از سوی یک دوست می تواند باعث نارضایتی و ناراحتی در فرد شود، همانطور که انتقاد رئیس شما همین حس را به دنبال دارد. احساس رنجش همچنین می تواند گسترده باشد و برای طیف وسیعی از افراد به کار رود که اغلب با عواقب شدیدی توأم است؛ برای مثال، نژادپرستی و شکنجه های مذهبی اغلب از رنجشی عمیق ناشی میشوند.
شخصی که دچار رنجش می شود ممکن است احساس قربانی شدن کند اما برای صحبت درباره این احساسات، احساس شرم یا عصبانیت میکند. به همین دلیل این احساسات نهفته و ابراز نشده تبدیل به نفرت و خشم میشوند.
علائم رنجش چیست؟
رنجش میتواند به شکلهای گوناگونی ظاهر شود. برخی از این علائم عبارتاند از:
- احساس مستمر و مکرر یک حس قوی مانند عصبانیت هنگام تفکر در مورد یک رابطه یا تجربه خاص
- ناتوانی در عدم تفکر در مورد رویدادی که احساسات منفی را در شما ایجاد میکند
- حس پشیمانی
- ترس یا اجتناب از درگیری
- روابط پرتنش
- احساس دیده نشدن، احساس بی کفایتی یا احساس بی ارزشی
گرچه رنجش میتواند یک احساس زودگذر باشد، اما زمانی که فرد متوجه میشود سوء تفاهمی پیش آمده یا شخص خاطی از شما عذرخواهی میکند، این احساس رنجش همچنان در شما تجربه میگردد. یک شخص ممکن است به احساسات منفی خود ادامه دهد، بارها رویدادی را مرور کند و نتواند از خشم یا حس انتقام رهایی یابد. در این مورد، رنجش ممکن است بر سلامت روان فرد تأثیر بگذارد.
رابطه رنجش با سلامت روان
ازآنجاییکه رنجش یک احساس شایع است، اکثر افراد یک حس عمومی از خشم یا دلخوری را نسبت به رفتاری ناعادلانه در مواقعی از زندگی خود تجربه می کنند. اما مشکل زمانی مسئله ساز می شود که فرد قادر به بخشش دیگران نباشد.
رنجش مستمر ممکن است از موضوعی جدی ناشی شود. برای مثال، شخصی ممکن است آشکارا پس از سالها بدرفتاری والدین، از آنها رنجیده خاطر شود و قادر به گذشت و فراموشی بیعدالتیهای گذشته والدین خود نشود. درهرصورت هنگامیکه فرد در هر موقعیتی منفی خود را قربانی می پندارد، ممکن است درک خویش از واقعیت را تغییر داده و بهسختی نتایج مثبت را مشاهده کند.
تمرین توانایی گذشتن و بخشیدن اشتباهات دیگران یک عامل مهم برای غلبه بر احساس رنجش محسوب می شود، چراکه احساسات پشت رنجش را شناسایی کرده و با آنها یکبهیک روبرو می شود.
احساس رنجش می تواند شخص را مسموم کند، همانطور که احساسات عصبانیت و خشم سبب حس کاذب قدرت شده و همیشه شکلی سالم از بیان را ترغیب نمی کند. اما این سرخوشی می تواند خطرناک باشد، زیرا هرگونه سرخوشی می تواند به تنفر تبدیل شود.
احساس رنجش از همسر
بهوجودآمدن احساس رنجش در روابط عاطفی به خصوص در روابط طولانی مدت غیرمعمول نیست. برخی از دلائل عمده رنجش در رابطه عاشقانه عبارتاند از:
- احساس ناعدالتی در تقسیم وظایف زندگی مشترک: اگر فرد در رابطه احساس کند که دائماً تمامی وظایف را انجام میدهد، اعم از کارهای خانه، مراقبت از فرزندان و هر نوع فداکاری در رابطه، ممکن است از شریک زندگی خویش رنجیده خاطر شود.
- عدم توازن اختیار و قدرت در رابطه: اگر شخصی دائماً احساس شکست کند، اینکه کسی به او توجه ننموده و او را نادیده می گیرد، ممکن است رنجیده خاطر شود.
- مسائل سلامتی یا پزشکی: زمانی که یکی از طرفین در رابطه دچار بیماری مزمن روحی یا جسمانی شود، طرف مقابل نقش اضافی را برعهده خواهد گرفت. با گذشت زمان، این نقش سبب رنجش میشود، بخصوص اگر نیازهای او برآورده نشود.
- سخنان رنج آور: هرچه زوجین مدتزمان بیشتری را در کنار یکدیگر سپری کنند، احتمال اینکه یکی از آنها سخنانی رنجآور به دیگری بگوید بیشتر است. زوجینی که به طور صریح با یکدیگر ارتباط برقرار نمیکنند شانس بیشتری برای رنجش خاطر دارند.
اگر مذاکرات بهخوبی پیش نرود، رنجش می تواند به روابط پایان دهد. افرادی که از همسر خود رنجیده خاطر هستند در صورتی که در مورد آنچه آنها را آزار میدهد صحبت کنند، اعم از اینکه موضوع تا چه حد اهمیت داشته باشد، می تواند از این رنجش کاسته و حتی روابط خود را عمیقتر کند.
زن و شوهری که نتوانند از طریق صحبت با همسر در مورد مشکلات زندگی مشترک از این احساس رنجش رهایی یابند ممکن است با مراجعه به مرکز مشاوره خانواده یا مشاوره زوج درمانی یاد بگیرند چطور در مورد احساسات خویش گفتگو کنند.
دلایل زودرنجی
زودرنجی، بهتنهایی یک بیماری روانی تلقی نمیشود. بیشتر مردم آستانه تحمل بالایی دارند اما برخی از افراد درنتیجه زودرنجی ممکن است نسبت به سایرین سریعتر خشمگین شوند. حتی اگر بهظاهر دلیلی برای تحریک شدن وجود نداشته باشد، اما بهطورکلی دلیل زودرنجی میتواند عدم رضایت از زندگی یا داشتن مشکلات در روابط شخصی باشد.
همچنین، زودرنجی میتواند در اثر اعتیاد به مواد مخدر یا الکل به وجود آید. زودرنجی نشاندهنده بسیاری از بیماریهای روانی است و زودرنجی مزمن میتواند ناشی از یک بیماری زمینهای، عدم مهارت کافی در انجام کارها یا بیتوجهی به خود باشد. دلایل شایع زودرنجی مزمن عبارتاند از:
- بیماریهای جسمی مانند آنفولانزا، یائسگی، سندروم تخمدان پلی کیستیک، پرکاری تیروئید، دنداندرد و عفونت گوش.
- بیماریهای روانی مانند استرس، اضطراب، علایم افسردگی، اختلال دوقطبی (در دو حالت فاز شیدایی و فاز افسردگی)، شیزوفرنی و اوتیسم. زودرنجی یکی از نشانههای افسردگی است که اغلب در نوجوانان و بزرگسالان دیده میشود. در کودکان، حالتهای زودرنجی میتواند در ارتباط با رفتارهای مخالف و سرکشی باشد.
- بیتوجهی به خود مانند نداشتن خواب راحت وکافی، تغذیه نامناسب، تفریح نکردن و وقت نگذراندن با کسانی که دوستشان داریم.
- استرس مزمن یا عدم مهارت کافی در مقابله با استرس.
- اختلال کمتوجهی بیش فعالی که میتواند کارهای روزمره را بینتیجه باقی گذارد.
تأثیرات زودرنجی بر زندگی فرد
زودرنجی باعث دلخوری افراد میشود. زودرنجی بیش از حد موجب بروز واکنش شدیدتری نسبت به تحرکات محیطی که به طور معمول تجربه میکنیم، میشود. زودرنجی همچنین ممکن است افراد غیرمرتبط را نیز درگیر کند؛ خصوصاً در مواقع افسردگی، اضطراب یا استرس یا زمانی که این رفتار دلیل روشنی نداشته باشد.
بسیاری از مردم تمایلی به برقراری ارتباط با یک فرد زودرنج ندارند و زودرنجیهای مکرر میتواند روابط دوستانه و عاشقانه را مختل کرده و مشکلاتی را در محل کار به وجود آورد.
کودکان در کنار والدین زودرنج، احساس ترس میکنند و زودرنجی در روابط بین سایر اعضای خانواده تأثیر میگذارد. درگیر بودن با زودرنجی مزمن میتواند موجب استرس قابلتوجهی شود، خصوصاً زمانی که فرد این احساس را در خود نگهداشته و به دیگران ابراز نکند.
چگونه از رنجش رهایی یابیم؟
در بسیاری موارد، رهایی از احساس رنجش به معنای بخشش است. برخی افراد درمی یابند کنار آمدن با چیزی که رخداده و گذشتن از آن برای آنان بهتر است. صرفنظر از اینکه چگونه فرد انتخاب می کند که از احساس رنجش رها شود، او باید یاد بگیرد طرز فکر و نحوه واکنش به احساسات خود را بهخوبی مدیریت کند.
برای رهایی از احساس رنجش، موارد زیر را در نظر داشته باشید:
- بررسی کنید چرا فراموشکردن این احساس برای شما دشوار است: پس از بخشش و گذشت، چه نوع احساسی در شما بروز می کند؟ رهایی از احساس رنجش می تواند ترس از دستدادن هویت را در فرد تقویت کند، بخصوص زمانی که رنجش برای مدتزمان طولانی وجود داشته است.
- از عشق به خویشتن بهره بگیرید. گاهی اوقات افرادی که برای مدتزمان طولانی درگیر حس رنجش بوده اند، در می یابند که احساسات توأم با رنجش، نظیر خشم یا افسوس، همچنین احساسی از امنیت یا صمیمیت را در فرد به وجود می آورد. عشق به خویشتن ممکن است این امکان را برای افراد فراهم آورد تا دریابند در حالی که این واکنش تقابلی (رنجش) اگرچه در کوتاهمدت حس بهتری در فرد ایجاد میکند، اما ممکن است بهتدریج و با گذشت زمان و در بلندمدت موجب ایجاد مشکلات روانی در او شود.
- احساس همدلی را تقویت کنید. زمانی که شخص یا عملِ مسبب احساس رنجش در فرد سوءتفاهمی بیش نبوده، یا شخصی که کاری آزاردهنده انجام داده است درکی از آسیبی که به شما وارد کرده ندارد، سعی کنید تا اتفاقات را از زاویه نگاه او بنگرید و این به کاهش رنجش کمک میکند.
- تمرین قدردانی. زمانی که احساسات رنجش آشکار شوند، سعی کنید فهرستی از آنچه شما قدردان آنها هستید تهیه نمایید.
احساس رنجش در صورتی که نادیده گرفته شود ممکن است پیشرفت کند و حتی برای شخصی که دچار این آزردگی شده خطرناک باشد. در این موارد، صحبت با یک درمانگر به افراد کمک میکند تا مسئله ای را که موجب آزردگی شده کشف کند، عوامل رهایی از احساس رنجش را یافته و راههای درمان و کاهش احساس رنجش را به شما معرفی میکند.
کسانی که نمی توانند دیگران را برای هر کار اشتباه هرچند جزئی ببخشند، ممکن است از مزایای درمانی مشاوره با یک دکتر روانشناس بهره ببرند. آنهایی که خواهان درک دلائل احساس رنجش خود هستند ممکن است بخواهند آن مسئله را با کمک یک درمانگر مرور کنند. ازآنجاییکه عامل رنجش هر فرد می تواند متفاوت باشد، هیچ نوع خاصی از درمان برای این احساسات وجود ندارد.
مشخص شده است که خودشکوفایی روش مؤثری در درمان رنجش است. افرادی که خودشکوفا هستند تمایل دارند تا واقعیت را بهدرستی درک کنند، احساس همدلی و دلسوزی برای دیگران را تجربه کنند و به طور معمول قادر هستند خود و دیگران را بهراحتی بپذیرند. از این رو، این افراد ممکن است کمتر دیگران را بهخاطر اشتباهات سرزنش کنند و بر احساسات رنجش ادامه دهند.
راههای غلبه بر زودرنجی
تقویت مهارت خودآگاهی میتواند یکی از مهمترین راههای مبارزه با زودرنجی باشد. برخی از افراد پس از چند ساعت یا چند روز که تحت استرس و اضطراب قرار میگیرند، زودرنج میشوند. با آگاهی داشتن بر احساسات میتوان بر زودرنجی قبل از آنکه طاقتفرسا و اجتنابناپذیر شود غلبه کرد. توجه به احساسات، صحبتکردن راجعبه آنها و کنترل کردن احساسات منفی میتواند به کاهش دفعات زودرنجی کمک کند. شناخت علائم هشداردهنده جسمی، مانند تنش عضلانی، تنفس سطحی و افزایش تعریق، میتواند در مقابله با زودرنجی مفید واقع شود.
زمانی که احساس میکنید چیزی شما را تحریک میکند، سعی کنید بهجای واکنش نشاندادن، از آن خودداری کرده و از شرایط تحریککننده دور شوید. این عمل میتواند از وقوع واکنشهای شدید و گفتگوهایی که بعدها پشیمانی به بار میآورد، جلوگیری کند.
زمان، یک عامل ضروری در غلبه بر زودرنجی است. درحالیکه سعی میکنید احساسات خود را آرام کنید، بهتر است ورزش کرده یا به طریقی بدن خود را حرکت دهید، از تعاملاتی که ممکن است منجر به تحریک بیشتر شود جلوگیری کرده و حال و هوای خود را با یک فعالیت یا یکچیز خندهدار، عوض کنید. مطالعات روانشناسی نشان داده است که خندیدن بهطورکلی در کاهش استرس و تنش، مؤثر است.
روش درمان زودرنجی
برای درمان زودرنجی ابتدا باید به علل اساسی آن پرداخت که این عوامل میتوانند بیرونی یا ناشی از بیماری روانی بوده، سپس روشهای درمان و راههای تقویت مهارت مقابله با احساسات منفی را بررسی کرد. هر یک از روشهای درمانی میتواند در درمان زودرنجی و علل اساسی آن مؤثر باشد.
برای مثال، روش درمان شناختی رفتاری که میتواند با تغییر ساختار فکری به اصلاح رفتار کمک کند، در میان افرادی که دچار زودرنجی هستند، بسیار محبوب است. علاوه بر این، فراگیری مهارتهای مؤثر بر مدیریت استرس و تکنیکهایی مانند مدیتیشن (مراقبه) و ذهن آگاهی برای درمان زودرنجی بسیار مهم است.
همچنین کشف راههای مفید برای مقابله با استرس، اضطراب و احساس ناامیدی میتوانند جنبههایی از روشهای درمانی زودرنجی باشند.
گاهی اوقات، زودرنجی میتواند ناشی از احساسات عمیق غم و اندوه و خشم باشد. این احساسات بهصورت ناخودآگاه تجربه میشوند و روشهای درمانی میتوانند به کشف و درمان تأثیرات این احساسات کمک کنند و درنتیجه زودرنجی را کاهش دهند.
در صورت وجود بیماریهای زمینهای روانی مانند اختلال دوقطبی و افسردگی، انجام روشهای درمانی همراه با مصرف دارو میتواند به درمان زودرنجی و سایر علائم کمک کند.
تجربیاتی در مبارزه با زودرنجی
- اثرات زودرنجی در محل کار و روابط: رونا 49 ساله است و به دلیل اینکه غالباً سرکار زودرنج بوده و روابطش با همکاران مختل شده است، نیاز به درمان دارد. در حین درمان، او بدخلقیهای خود را به یائسگیاش نسبت میدهد. درمانگر این احتمالات را در نظر میگیرد؛ اما بهطورکلی، میزان رضایتمندی از شغل و زندگی رونا را نیز میسنجد. رونا اقرار میکند که تنهاست و گاهی اوقات افسرده میشود، اما بهمحض اینکه احساس غم و اندوه میکند زودرنجیاش کاهش مییابد. او برای درمان تصمیم میگیرد که با دوستان جدیدی خارج از محیط کار ارتباط برقرار کرده، در کلاس آشپزی ثبتنام کند و عضو یک باشگاه کتاب شود. رونا همچنان احساس افسردگی میکند و برای رفع این مشکل چند ماه دیگر به درمان ادامه میدهد، اما زودرنجی او عود نکرده است.
- شوهری که نسبت به همسر و فرزندان خود، زودرنج است: پائولو، 34 ساله است و به اصرار همسرش به دنبال درمان است، چراکه نسبت به همسر خود و دو فرزند جوانشان، بدون هیچ دلیل روشنی بسیار زودرنج بوده است. پائولو نمیتواند دلیل زودرنج بودن خود را شناسایی کند؛ او اعتراف میکند که بداخلاق بوده و بهراحتی از خانواده خود عصبانی میشود، اما علت آن را نمیداند. حتی میگوید سؤالات درمانگر برای او نیز آزاردهنده است. تاریخچه کامل پائولو نشان میدهد که خلقوخوی او لحظهبهلحظه تغییر میکند و ارزیابیهای روانپزشکی نشان میدهند که پائولو از اختلال دوقطبی رنج میبرد و به نظر میرسد که وارد مرحله شیدایی شده است. مصرف دوز پایین داروهای تثبیتکننده خلقوخو برای مدت کوتاهی شرایط را بهتر میکند و طی چند ماه آینده، پائولو به همراه همسرش در جلسات درمانی شرکت کرده تا اختلال دوقطبی را بشناسند و مهارتهای جدیدی را برای مقابله با خلقوخوی پائولو در هنگام بروز مشکل فراگیرند.
منبع: :www.goodtherapy.org
بهتریندارو برای درمان زود رنجی چیه که بشه با کمک بهش آهسته آهسته کنترلش کنم
بشدت زودرنجی و سریع عصبی میشم جوری ک ب طرف مقابل آسیب میزنم و بشدت استرسی و تپش قلب دارم درلحظه عصبانیت هیچ کنترلی روی رفتارام ندارم خییلی سعی کردم نشد حالم بشدت بده چندبارم دست ب خودکشی زدم
آقا متاهلم ۳۷ سالمه. احساس تنهایی میکنم. همیشه تو مشکلات زندگی انگار هیچ کسی اطرافم نیست و همین باعث میشه تو خودم فرو برم زود رنج و دچار وسواس فکری شدم تو ارتباط برقرار کردن با دیگران هم مشکل دارم چند روزی هست به مشکل کاری خوردم محیط کارم آزاردهنده شده واسم و هیچ کسی نیست که ازش کمک بگیرم و بهم روحیه بده ممنون. تقریبا از سن نوجوانی ولی با بروز مشکلات و لطمه های روحی بیشتر احساسش میکنم. حالا تو محیط کارم در تعاملاتم اواخر به مشکل برمیخورم بیشتر هم ناشی از زودرنجی من هست و توان حل مسائلم رو تو اجتماعات ندارم همین مسئله باعث شده خیلی خودخوری کنم. از ابتدا به نظرم با وسواس فکری که داشتم و فوبیاهای عجیب و غریبی که داشتم کم کم حالت افسردگیم زیاد شد و این موضوع زودرنجی رو به دنبال داشته الانم با داشتن دوتا بچه ایی که کنارم هستن میترسم ازشون یه روزی جدا شم نمیدونم کلا بهم ریخته شدم ولی هر چیزی که باعث بشه از نظر روحی بهم بریزم این حالت ها رو تشدید میکنه. نمیدونم همیشه خودخوری دارم گاهی انقد تو گذشته میمونم که از حال و آینده میمونم بیشتر تو گذشته سیر میکنم. از اولش فوبیا داشتم ترس از سرطان ترس از دست دادن پدر و اطرافیان بعدش ترس از بیماری های گوناگون الانم جسته گریخته همین ترس ها وجود دارن ولی دیگه باهاشون کنار اومدم در مورد وسواس فکری هم مثلا با کوچیکترین اتفاقی که می افته تا چندین روز هی با خودم کلنجار میرم نباید اینجور میشد نباید اینو میگفتم نباید…و این مسئله کوچیک خورد و خوراک رو ازم میگیره. هر چی هست از همون دوران نوجوانی شروع شده شاید نتونم علت ملموسی رو واقعا تو اون دوران ذکر کنم ولی از همونجا این حالت ها شروع شدن. الانم با اینکه بچه هام کنارمن دلم واسشون تنگ میشه دوست دارم همیشه گریه کنم از دلتنگی اونا. نوجوانی من همیشه با ترس همراه بوده خانواده ها هم با توجه به اقتضای اون دوران توجه کافی نداشتن دوران سیاهی بود واسم با اینکه میتونست بهترین دوران ها باشه. پدرم که میرفت سر کار همیشه نگرانش بودم همیشه تو خودم بودم اطرافیان هم به این ترس ها دامن میزدن
من یک مدتی هست که خیلی خیلی زودرنج شدم مخصوصا نسبت به حرفا و حرکات شوهرم . خیلی اذیت میشم از این رفتار خودم ،بعد از اینکه به حرفای شوهرم فکر میکنم میبینم اونقدرا ارزش نداشته ک ناراحت بشم. من اوایل زندگیم خیلی صبور بودم نسبت به حرفای شوهرم ، اوایل خیلی دلم رو می شکست ولی الان اون خیلی خودشو کنترل میکنه ولی به جاش من حساس و زود رنج شدم و دیگ صبر ندارم. مثلا جلوی مامانم و مادرشون یک حرفی زد به من، که خیلی بد نبود ولی من ناراحت شدم و قهر کردم. یعنی در حدی زودرنج شدم که الان روزی چند بار من ناراحت میشم و دلم میخواد قهر کنم. ولی الان ک فکرشو میکنم میبینم نسبت به شوهرم زودرنجم. وقتی شوهرم میاد خونمون اگر یکم به من توجه نکنه ناراحت میشم. من وقتی ناراحت میشم فقط قهر میکنم میدونم کارم خیلی اشتباهه . دلم میخواد نسبت به رفتار شوهرم حساس نباشم چون دارم نابود میشم روز به روز حساس تر میشم ،تا بگه بالای چشمم ابروعه بهم برمیخوره. شوهرم میگه ک خیلی قهر میکنی .من اینجوری نبودم اصلا منو شوهرم ماهی یا دوماه یبار باهم یکم به مشکل میخوردیم و قهر نداشتیم
من ب شدت آدم استرسی هستم و خیلی زود رنج میخوام بدونم چگونه استرس خودم رو کاهش بدم
خیلی به اطرافیانم بی توجی میکنم ، چکار کنم زود رنج نباشم و گریه نکنم؟خیلی احساساتیام خانوادهام همیشه میگن این اخلاقتو دوس نداریم ، بله از اول همینجوری بودم و دیگه دوس ندارم اینجوری باشم دوس دارم قوی باشم و گریه نکنم
ببینید گریه کردن در کل مشکلی نداره ولی اگر از حد طبیعی بگذره دیگه آزار دهنده میشه. دلیل گریه کردن هم بیشتر مال اینه که ناراحتی های کوچولو کوچولو ابراز نمیشن یه دفه بد موقع به شکل اشک خودشون رو نشون میدن. شما اگر یاد بگیرید که این ناراحتی ها رو در جای خودش ابراز کنید البته نه به صورت بد یا دور از جان شما بی ادبی، اینجوری جمع نمیشن بعد به صورت گریه در بیان
سلام من خیلی زود رنج هستم و مشکل استرس دارم
همسرم خیلی زود رنج است ، چیکار کنم؟
تمام فامیل و آشناها چیزایی میگن که باعث ناراحتیم میشه یسریا شون میدونن من از چه چیزایی ناراحت میشم ولی بازم حرفشو میزنن و بعدشم میگن که شوخی کردن و این براشون مهم نیست که طرف مقابل ممکنه ناراحت بشه. همینطوری درگیری های ذهنی زیادی دارم و فقط 18 سالمه و وقتی که اینام از آدم انتقاد میکنن از ظاهر از استایل و حتی دخالت هاشون تو زندگی باعث میشن همیشه حرص بخورم و فکر کنم و از خودم بدم بیاد. فقط مادرم و دارم که ازم طرفداری کنه که اونم متاسفانه طرفم نیست و دائم ناسزا میگه و بهم میگه تو دیوونه ای و مشکل داری. تا حالا نشده باهاش بدون دردسر حرف بزنم و کسی نباشه که مانع بشه خیلی کم پیش میاد و حتی اگرم ممکن باشه جوری میشه که دعوا میشه و با خودم میگم که هیچ وقت نباید باهاش حرف بزنم. همیشه یا کار داره یا با گوشی حرف میزنه و برای من وقت نداره و وقتاییم که بشه باهاش حرف بزنم میگه تو حرفات همش چرته. آخه مگه میشه بهم میگه تو تمام اخلاقات مشکل دارن.
حساس هستم ولی به نظرم این خیلی منطقیه که وقتی میدونی بقیه از چی ناراحت میشن اون حرفو نزنی. دفعه اول شاید زیاد ناراحت نشم ولی وقتی دوباره همون حرف رو میزنن عصبی میشم . از مادرم انتظار دارم حداقل حرفای بقیه رو تایید نکنه و برعکس اونا بگه ولی اینکار رو که انجام نمیده هیچ بهم ناسزا هم میگه. هیچ وقت ازش حرفای خوب نشنیدم. رفتارای خودشو نمیبینه ولی یه چیزاییا رو مقصر میدونه و میگه اونا باعث شدن تو این اخلاق رو داشته باشی و تهدید میکنه که این چیزا رو برات منع میکنم. این خیلی خودخواهیه که میگن اخلاق و تصمیماتم اشتباهه ولی خودشون قبول نمیکنن که کارشون اشتباهه. میان کلی نصیحت و حرف میزنن ازت ایرادم میگیرن ولی قانع نمیشن که خودشونم یه جاهایی حرفاشون درست نیست
خیلی خودخواهیه که ازم ایراد میگیرن و میگن اخلاق و تصمیماتت اشتباهه ولی یبار اشتباهات خودشون رو تایید نمیکنن. اینکه همه باهات مشکل داشته باشن ازت انتقاد بشه و خانوادت هم نسبت به این موضوع و نسبت به خودت بی اهمیت باشن به نظرم به حساسیت ربطی نداره. خانواده ای که طرفت نیستن و تو شرایط عادی ام نمیخوان باهات حرف بزنن و میگن حرفات چرته ربطی به حساسیت نداره
من بشدت ادم زود رنجی ام و همش حس میکنم ممکنه نامزدم بم خیانت کنه منو ول کنه تپلش قلب میگیرم
باسلام من خانم مهربون، خوش قلب و خوش اخلاقی ام ولی متاسفانه زودرنجم تا حدی که به محض ناراحت شدن بالاخص توی جمع ناخواسته باعث ناراحتی و بهم ریختن اعصاب بقیه میشم، ممنون میشم کمک کنید. ۳۲ سالمه، اولین بارداری رو تجربه میکنم وبا توجه به اولین بارداری و حساس ترم شدم
سلام من جدیدا خیلی حساس شدم و بخاطر هر مسله کوچیکی ناراحت میشم احساس الانم جوریه که حتی از خودمم نفرت دارم اونم فقط بخاطر این که شوهرم دیروز گفتش ماشینو میدم بهت باید تا قبل از اذان خونه باشی به دلم اومده و کلا سر همین جورچیزای کوچیک خیلی ناراحت میشم و باهاش دعوا میکنم و قهر میکنم نمیدونم چم شده خیلی حساس شدم واقعا نمیدونم دیگه باید چیکار کنم
من خیلی زودرنج هستم و میخواستم بدونم برای برطرف کردنش چیکار میتونم انجام بدم
۱۹ سالمه من خیلی خودخوری میکنم همیشه تو زندگیم بی دقتی میکنم و از این بی دقتی ضربه های زیادی خوردم ،خیلی زود رنجم و زود ناراحت میشیم اشک چشمام نمیتونم کنترل کنم و احساس میکنم خیلی دختر ضعیفی هستم شما چه راهکارایی پیشنهاد میکنید انجام بدم که از این حالات در بیام
باسلام من خانم ۳۲ ساله ای هستم که درگیر مشکل زودرنجی و سوبرداشت هستم. با اینکه خیلی مهربونم و خوش قلبم و خیرخواه اطرافیانم هستم متاسفانه زود رنج و زودعصبی هستم که این خصوصیت خصوصیات خوبم کمرنگ کرده، لازم به ذکر است الان سه ماهه باردارم که متاسفانه به زودرنجی بنده مزید بر علت شده، اصلا نمیخوام اطرافیانم را ناراحت کنم.
من در موقع ناراحتی و خوشحالی انرژی فوق العاده ای دارم و وقتی از حرفی یا کاری ناراحت میشم بجای اینکه قوی باشم و بتونم طرف رو توجیه کنم صدام میلرزه، بغض میکنم و به هیچ وجهی قادر به دفاع کردن از حقم نیستم، یکسال بعد ازدواج در شهری دیگر زندگی را شروع کردم و از خانواده دورم.
من خیلی زود از حرف دیگران ناراحت میشوم مثلا حتی اگه اونی رو که دوست دارم بهم دیرتر از من جواب سلام بده ناراحت میشم . و هر کس حتی باهام شوخیم میکنه در حد مرگ ناراحت میشم دیگه نمیدونم چیکار کنم خسته ام از این وضع