خانه / مشاوره فردی / درمان زودرنجی | چیکار کنم زود رنج نباشم
زودرنجی
زود رنجی

درمان زودرنجی | چیکار کنم زود رنج نباشم

رنجش اغلب تحت عنوان عصبانیت و خشم در نتیجه­ رفتار ناعادلانه تعریف می­ شود و یک احساس نسبتاً شایع است. افرادی که رنجش را تجربه می­کنند ممکن است احساس دلخوری و شرم داشته باشند، حتی ممکن است حسی برای انتقام را نیز درون خود تجربه کنند. فرد ممکن است به دلیل یک بی­ عدالتی کوچک یا بزرگ رنجیده شود و شاید همان احساس عصبانیت از یک موضوع جدی را برای یک مسئله کوچک نیز داشته باشند.

زودرنجی، نوعی آشفتگی روانی است که می‌تواند ناشی از خشم و بیماری بوده یا ممکن است دلیل موجهی نداشته باشد و خیلی ساده یک ابزار دلخوری طبیعی بوده باشد، اما ممکن است نشان‌دهنده مشکل در سلامت روانی یا وجود بیماری خاصی در فرد زودرنج باشد. زودرنجی مداوم می‌تواند موجب استرس شده و اختلالاتی در خواب، کارکردن، غذا خوردن یا حفظ روابط خوب با دیگران ایجاد کند. زودرنج بودن ممکن است در برخی از شرایط خاص، رفتار مناسبی تلقی نشود که در این صورت بهتر است با یک درمانگر مشورت شود.

تعریف رنجش چیست؟

احساس رنجش به هیچ‌یک از مشکلات روحی و روانی خاصی ارتباط ندارد بلکه از عدم ابراز احساسات پس از تجربه احساسی دردناک حاصل شود. این احساسات ممکن است در پی یک بی‌عدالتی واقعی، خیالی یا درست درک نشده به وجود آیند. یک نظر نسنجیده از سوی یک دوست می ­تواند باعث نارضایتی و ناراحتی در فرد شود، همان‌طور که انتقاد رئیس شما همین حس را به دنبال دارد. احساس رنجش همچنین می­ تواند گسترده باشد و برای طیف وسیعی از افراد به کار رود که اغلب با عواقب شدیدی توأم است؛ برای مثال، نژادپرستی و شکنجه­ های مذهبی اغلب از رنجشی عمیق ناشی می­شوند.

شخصی که دچار رنجش می­ شود ممکن است احساس قربانی شدن کند اما برای صحبت درباره این احساسات، احساس شرم یا عصبانیت می‌کند. به همین دلیل این احساسات نهفته و ابراز نشده تبدیل به نفرت و خشم می‌شوند.

علائم رنجش چیست؟

رنجش می­تواند به شکل­های گوناگونی ظاهر شود. برخی از این علائم عبارت‌اند از:

  • احساس مستمر و مکرر یک حس قوی مانند عصبانیت هنگام تفکر در مورد یک رابطه یا تجربه­ خاص
  • ناتوانی در عدم تفکر در مورد رویدادی که احساسات منفی را در شما ایجاد می‌کند
  • حس پشیمانی
  • ترس یا اجتناب از درگیری
  • روابط پرتنش
  • احساس دیده نشدن، احساس بی کفایتی یا احساس بی ارزشی

گرچه رنجش می­تواند یک احساس زودگذر باشد، اما زمانی که فرد متوجه می‌شود سوء تفاهمی پیش آمده یا شخص خاطی از شما عذرخواهی می‌کند، این احساس رنجش همچنان در شما تجربه می‌گردد. یک شخص ممکن است به احساسات منفی خود ادامه دهد، بارها رویدادی را مرور کند و نتواند از خشم یا حس انتقام رهایی یابد. در این مورد، رنجش ممکن است بر سلامت روان فرد تأثیر بگذارد.

رابطه رنجش با سلامت روان

ازآنجایی‌که رنجش یک احساس شایع است، اکثر افراد یک حس عمومی از خشم یا دلخوری را نسبت به رفتاری ناعادلانه در مواقعی از زندگی خود تجربه می­ کنند. اما مشکل زمانی مسئله ­ساز می ­شود که فرد قادر به بخشش دیگران نباشد.

رنجش مستمر ممکن است از موضوعی جدی ناشی شود. برای مثال، شخصی ممکن است آشکارا پس از سال­ها بدرفتاری والدین، از آنها رنجیده خاطر شود و قادر به گذشت و فراموشی بی‌عدالتی‌های گذشته والدین خود نشود. درهرصورت هنگامی‌که فرد در هر موقعیتی منفی خود را قربانی می­ پندارد، ممکن است درک خویش از واقعیت را تغییر داده و به‌سختی نتایج مثبت را مشاهده کند.

تمرین توانایی گذشتن و بخشیدن اشتباهات دیگران یک عامل مهم برای غلبه بر احساس رنجش محسوب می­ شود، چراکه احساسات پشت رنجش را شناسایی کرده و با آنها یک‌به‌یک روبرو می ­شود.

احساس رنجش می­ تواند شخص را مسموم کند، همان‌طور که احساسات عصبانیت و خشم سبب حس کاذب قدرت شده و همیشه شکلی سالم از بیان را ترغیب نمی­ کند. اما این سرخوشی می­ تواند خطرناک باشد، زیرا هرگونه سرخوشی می تواند به تنفر تبدیل شود.

احساس رنجش از همسر

به‌وجودآمدن احساس رنجش در روابط عاطفی به خصوص در روابط طولانی­ مدت غیرمعمول نیست. برخی از دلائل عمده رنجش در رابطه عاشقانه عبارت‌اند از:

  • احساس ناعدالتی در تقسیم وظایف زندگی مشترک: اگر فرد در رابطه احساس کند که دائماً تمامی وظایف را انجام می­دهد، اعم از کارهای خانه، مراقبت از فرزندان و هر نوع فداکاری در رابطه، ممکن است از شریک زندگی خویش رنجیده خاطر شود.
  • عدم توازن اختیار و قدرت در رابطه: اگر شخصی دائماً احساس شکست کند، اینکه کسی به او توجه ننموده و او را نادیده می­ گیرد، ممکن است رنجیده خاطر شود.
  • مسائل سلامتی یا پزشکی: زمانی که یکی از طرفین در رابطه دچار بیماری مزمن روحی یا جسمانی شود، طرف مقابل نقش اضافی را برعهده خواهد گرفت. با گذشت زمان، این نقش سبب رنجش می­شود، بخصوص اگر نیازهای او برآورده نشود.
  • سخنان رنج­ آور: هرچه زوجین مدت‌زمان بیشتری را در کنار یکدیگر سپری کنند، احتمال اینکه یکی از آنها سخنانی رنج­آور به دیگری بگوید بیشتر است. زوجینی که به طور صریح با یکدیگر ارتباط برقرار نمی­کنند شانس بیشتری برای رنجش خاطر دارند.

اگر مذاکرات به‌خوبی پیش نرود، رنجش می­ تواند به روابط پایان دهد. افرادی که از همسر خود رنجیده خاطر هستند در صورتی که در مورد آنچه آنها را آزار می­دهد صحبت کنند، اعم از اینکه موضوع تا چه حد اهمیت داشته باشد، می­ تواند از این رنجش کاسته و حتی روابط خود را عمیق­تر کند.

زن و شوهری که نتوانند از طریق صحبت با همسر در مورد مشکلات زندگی مشترک از این احساس رنجش رهایی یابند ممکن است با مراجعه به مرکز مشاوره خانواده یا مشاوره زوج درمانی یاد بگیرند چطور در مورد احساسات خویش گفتگو کنند.

دلایل زودرنجی 

زودرنجی، به‌تنهایی یک بیماری روانی تلقی نمی‌شود. بیشتر مردم آستانه تحمل بالایی دارند اما برخی از افراد درنتیجه زودرنجی ممکن است نسبت به سایرین سریع‌تر خشمگین شوند. حتی اگر به‌ظاهر دلیلی برای تحریک شدن وجود نداشته باشد، اما به‌طورکلی دلیل زودرنجی می‌تواند عدم رضایت از زندگی یا داشتن مشکلات در روابط شخصی باشد.

همچنین، زودرنجی می‌تواند در اثر اعتیاد به مواد مخدر یا الکل به وجود آید. زودرنجی نشان‌دهنده بسیاری از بیماری‌های روانی است و زودرنجی مزمن می‌تواند ناشی از یک بیماری زمینه‌ای، عدم مهارت کافی در انجام کارها یا بی‌توجهی به خود باشد. دلایل شایع زودرنجی مزمن عبارت‌اند از:

  • بیماری‌های جسمی مانند آنفولانزا، یائسگی، سندروم تخمدان پلی کیستیک، پرکاری تیروئید، دندان‌درد و عفونت گوش.
  • بیماری‌های روانی مانند استرس، اضطراب، علایم افسردگی، اختلال دوقطبی (در دو حالت فاز شیدایی و فاز افسردگی)، شیزوفرنی و اوتیسم. زودرنجی یکی از نشانه‌های افسردگی است که اغلب در نوجوانان و بزرگ‌سالان دیده می‌شود. در کودکان، حالت‌های زودرنجی می‌تواند در ارتباط با رفتارهای مخالف و سرکشی باشد.
  • بی‌توجهی به خود مانند نداشتن خواب راحت وکافی، تغذیه نامناسب، تفریح نکردن و وقت نگذراندن با کسانی که دوستشان داریم.
  • استرس مزمن یا عدم مهارت کافی در مقابله با استرس.
  • اختلال کم‌توجهی بیش‌ فعالی که می‌تواند کارهای روزمره را بی‌نتیجه باقی گذارد.

تأثیرات زودرنجی بر زندگی فرد

زودرنجی باعث دلخوری افراد می‌شود. زودرنجی بیش از حد موجب بروز واکنش شدیدتری نسبت به تحرکات محیطی که به طور معمول تجربه می‌کنیم، می‌شود. زودرنجی همچنین ممکن است افراد غیرمرتبط را نیز درگیر کند؛ خصوصاً در مواقع افسردگی، اضطراب یا استرس یا زمانی که این رفتار دلیل روشنی نداشته باشد.

بسیاری از مردم تمایلی به برقراری ارتباط با یک فرد زودرنج ندارند و زودرنجی‌های مکرر می‌تواند روابط دوستانه و عاشقانه را مختل کرده و مشکلاتی را در محل کار به وجود آورد.

کودکان در کنار والدین زودرنج، احساس ترس می‌کنند و زودرنجی در روابط بین سایر اعضای خانواده تأثیر می‌گذارد. درگیر بودن با زودرنجی مزمن می‌تواند موجب استرس قابل‌توجهی شود، خصوصاً زمانی که فرد این احساس را در خود نگه‌داشته و به دیگران ابراز نکند.

چگونه حساس و زود رنج نباشیم؟

در بسیاری موارد، رهایی از احساس رنجش به معنای بخشش است. برخی افراد درمی­ یابند کنار آمدن با چیزی که رخ‌داده و گذشتن از آن برای آنان بهتر است. صرف‌نظر از اینکه چگونه فرد انتخاب می­ کند که از احساس رنجش رها شود، او باید یاد بگیرد طرز فکر و نحوه واکنش به احساسات خود را به‌خوبی مدیریت کند.

برای رهایی از احساس رنجش، موارد زیر را در نظر داشته باشید:

  • بررسی کنید چرا فراموش‌کردن این احساس برای شما دشوار است: پس از بخشش و گذشت، چه نوع احساسی در شما بروز می­ کند؟ رهایی از احساس رنجش می­ تواند ترس از دست‌دادن هویت را در فرد تقویت کند، بخصوص زمانی که رنجش برای مدت‌زمان طولانی وجود داشته است.
  • از عشق به خویشتن بهره بگیرید. گاهی اوقات افرادی که برای مدت‌زمان طولانی درگیر حس رنجش بوده ­اند، در می­ یابند که احساسات توأم با رنجش، نظیر خشم یا افسوس، همچنین احساسی از امنیت یا صمیمیت را در فرد به وجود می ­آورد. عشق به خویشتن ممکن است این امکان را برای افراد فراهم آورد تا دریابند در حالی که این واکنش تقابلی (رنجش) اگرچه در کوتاه‌مدت حس بهتری در فرد ایجاد می‌کند، اما ممکن است به‌تدریج و با گذشت زمان و در بلندمدت موجب ایجاد مشکلات روانی در او شود.
  • احساس همدلی را تقویت کنید. زمانی که شخص یا عملِ مسبب احساس رنجش در فرد سوءتفاهمی بیش نبوده، یا شخصی که کاری آزاردهنده انجام داده است درکی از آسیبی که به شما وارد کرده ندارد، سعی کنید تا اتفاقات را از زاویه نگاه او بنگرید و این به کاهش رنجش کمک می­کند.
  • تمرین قدردانی. زمانی که احساسات رنجش آشکار شوند، سعی کنید فهرستی از آنچه شما قدردان آنها هستید تهیه نمایید.

احساس رنجش در صورتی که نادیده گرفته شود ممکن است پیشرفت کند و حتی برای شخصی که دچار این آزردگی شده خطرناک باشد. در این موارد، صحبت با یک درمانگر به افراد کمک می­کند تا مسئله ­ای را که موجب آزردگی شده کشف کند، عوامل رهایی از احساس رنجش را یافته و راههای درمان و کاهش احساس رنجش را به شما معرفی می‌کند.

کسانی که نمی­ توانند دیگران را برای هر کار اشتباه هرچند جزئی ببخشند، ممکن است از مزایای درمانی مشاوره با یک دکتر روانشناس بهره ببرند. آنهایی که خواهان درک دلائل احساس رنجش خود هستند ممکن است بخواهند آن مسئله را با کمک یک درمانگر مرور کنند. ازآنجایی‌که عامل رنجش هر فرد می­ تواند متفاوت باشد، هیچ نوع خاصی از درمان برای این احساسات وجود ندارد.

مشخص شده است که خودشکوفایی روش مؤثری در درمان رنجش است. افرادی که خودشکوفا هستند تمایل دارند تا واقعیت را به‌درستی درک کنند، احساس همدلی و دلسوزی برای دیگران را تجربه کنند و به طور معمول قادر هستند خود و دیگران را به‌راحتی بپذیرند. از این رو، این افراد ممکن است کمتر دیگران را به‌خاطر اشتباهات سرزنش کنند و بر احساسات رنجش ادامه دهند.

راههای غلبه بر زودرنجی

تقویت مهارت خودآگاهی می‌تواند یکی از مهم‌ترین راههای مبارزه با زودرنجی باشد. برخی از افراد پس از چند ساعت یا چند روز که تحت استرس و اضطراب قرار می‌گیرند، زودرنج می‌شوند. با آگاهی داشتن بر احساسات می‌توان بر زودرنجی قبل از آنکه طاقت‌فرسا و اجتناب‌ناپذیر شود غلبه کرد. توجه به احساسات، صحبت‌کردن راجع‌به آن‌ها و کنترل کردن احساسات منفی می‌تواند به کاهش دفعات زودرنجی کمک کند. شناخت علائم هشداردهنده جسمی، مانند تنش عضلانی، تنفس سطحی و افزایش تعریق، می‌تواند در مقابله با زودرنجی مفید واقع شود.

زمانی که احساس می‌کنید چیزی شما را تحریک می‌کند، سعی کنید به‌جای واکنش نشان‌دادن، از آن خودداری کرده و از شرایط تحریک‌کننده دور شوید. این عمل می‌تواند از وقوع واکنش‌های شدید و گفتگوهایی که بعدها پشیمانی به بار می‌آورد، جلوگیری کند.

زمان، یک عامل ضروری در غلبه بر زودرنجی است. درحالی‌که سعی می‌کنید احساسات خود را آرام کنید، بهتر است ورزش کرده یا به طریقی بدن خود را حرکت دهید، از تعاملاتی که ممکن است منجر به تحریک بیشتر شود جلوگیری کرده و حال و هوای خود را با یک فعالیت یا یک‌چیز خنده‌دار، عوض کنید. مطالعات روانشناسی نشان داده است که خندیدن به‌طورکلی در کاهش استرس و تنش، مؤثر است.

روش درمان زودرنجی

برای درمان زودرنجی ابتدا باید به علل اساسی آن پرداخت که این عوامل می‌توانند بیرونی یا ناشی از بیماری روانی بوده، سپس روشهای درمان و راههای تقویت مهارت مقابله با احساسات منفی را بررسی کرد. هر یک از روش‌های درمانی می‌تواند در درمان زودرنجی و علل اساسی آن مؤثر باشد.

برای مثال، روش درمان شناختی رفتاری که می‌تواند با تغییر ساختار فکری به اصلاح رفتار کمک کند، در میان افرادی که دچار زودرنجی هستند، بسیار محبوب است. علاوه بر این، فراگیری مهارت‌های مؤثر بر مدیریت استرس و تکنیک‌هایی مانند مدیتیشن (مراقبه) و ذهن آگاهی برای درمان زودرنجی بسیار مهم است.

همچنین کشف راههای مفید برای مقابله با استرس، اضطراب و احساس ناامیدی می‌توانند جنبه‌هایی از روش‌های درمانی زودرنجی باشند.

گاهی اوقات، زودرنجی می‌تواند ناشی از احساسات عمیق غم و اندوه و خشم باشد. این احساسات به‌صورت ناخودآگاه تجربه می‌شوند و روش‌های درمانی می‌توانند به کشف و درمان تأثیرات این احساسات کمک کنند و درنتیجه زودرنجی را کاهش دهند.

در صورت وجود بیماری‌های زمینه‌ای روانی مانند اختلال دوقطبی و افسردگی، انجام روش‌های درمانی همراه با مصرف دارو می‌تواند به درمان زودرنجی و سایر علائم کمک کند.

تجربیاتی در مبارزه با زودرنجی

  • اثرات زودرنجی در محل کار و روابط: رونا 49 ساله است و به دلیل اینکه غالباً سرکار زودرنج بوده و روابطش با همکاران مختل شده است، نیاز به درمان دارد. در حین درمان، او بدخلقی‌های خود را به یائسگی‌اش نسبت می‌دهد. درمانگر این احتمالات را در نظر می‌گیرد؛ اما به‌طورکلی، میزان رضایتمندی از شغل و زندگی رونا را نیز می‌سنجد. رونا اقرار می‌کند که تنهاست و گاهی اوقات افسرده می‌شود، اما به‌محض اینکه احساس غم و اندوه می‌کند زودرنجی‌اش کاهش می‌یابد. او برای درمان تصمیم می‌گیرد که با دوستان جدیدی خارج از محیط کار ارتباط برقرار کرده، در کلاس آشپزی ثبت‌نام کند و عضو یک باشگاه کتاب شود. رونا همچنان احساس افسردگی می‌کند و برای رفع این مشکل چند ماه دیگر به درمان ادامه می‌دهد، اما زودرنجی او عود نکرده است.
  • شوهری که نسبت به همسر و فرزندان خود، زودرنج است: پائولو، 34 ساله است و به اصرار همسرش به دنبال درمان است، چراکه نسبت به همسر خود و دو فرزند جوانشان، بدون هیچ دلیل روشنی بسیار زودرنج بوده است. پائولو نمی‌تواند دلیل زودرنج بودن خود را شناسایی کند؛ او اعتراف می‌کند که بداخلاق بوده و به‌راحتی از خانواده خود عصبانی می‌شود، اما علت آن را نمی‌داند. حتی می‌گوید سؤالات درمانگر برای او نیز آزاردهنده است. تاریخچه کامل پائولو نشان می‌دهد که خلق‌وخوی او لحظه‌به‌لحظه تغییر می‌کند و ارزیابی‌های روان‌پزشکی نشان می‌دهند که پائولو از اختلال دوقطبی رنج می‌برد و به نظر می‌رسد که وارد مرحله شیدایی شده است. مصرف دوز پایین داروهای تثبیت‌کننده خلق‌وخو برای مدت کوتاهی شرایط را بهتر می‌کند و طی چند ماه آینده، پائولو به همراه همسرش در جلسات درمانی شرکت کرده تا اختلال دوقطبی را بشناسند و مهارت‌های جدیدی را برای مقابله با خلق‌وخوی پائولو در هنگام بروز مشکل فراگیرند.

منبع: :www.goodtherapy.org

56 دیدگاه

  1. بهترین‌دارو برای درمان زود رنجی چیه که بشه با کمک بهش آهسته آهسته کنترلش کنم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      برای همه یک دارو تجویز نمی کنند. باید به روانپزشک مراجعه کرد. روان پزشک دقیق بررسی می کند که مشکلات شما ناشی از افسردگی است، دو قطبی است، بیماری های اضطرابی است و غیره. برای مثال اگر بیماری زمینه اختلال دو قطبی داشته باشد و داروی ضد افسردگی برایش تجویز شود به سرعت وارد فاز مانیک می شود. پس بدون تجویز پزشک دارو به کسی توصیه نمی شود.

  2. بشدت زودرنجی و سریع عصبی میشم جوری ک ب طرف مقابل آسیب میزنم و بشدت استرسی و تپش قلب دارم درلحظه عصبانیت هیچ کنترلی روی رفتارام ندارم خییلی سعی کردم نشد حالم بشدت بده چندبارم دست ب خودکشی زدم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما باید در درجه اول به روانپزشک و در مرحله بعد به یک روانکاو یا طرح واره درمانگر مراجعه کنید. به نظر می رسد مشکلات عمیق و ریشه ای دارید. در کودکی خود آسیب دیدید.

  3. آقا متاهلم ۳۷ سالمه. احساس تنهایی میکنم. همیشه تو مشکلات زندگی انگار هیچ کسی اطرافم نیست و همین باعث میشه تو خودم فرو برم زود رنج و دچار وسواس فکری شدم تو ارتباط برقرار کردن با دیگران هم مشکل دارم چند روزی هست به مشکل کاری خوردم محیط کارم آزاردهنده شده واسم و هیچ کسی نیست که ازش کمک بگیرم و بهم روحیه بده ممنون. تقریبا از سن نوجوانی ولی با بروز مشکلات و لطمه های روحی بیشتر احساسش میکنم. حالا تو محیط کارم در تعاملاتم اواخر به مشکل برمیخورم بیشتر هم ناشی از زودرنجی من هست و توان حل مسائلم رو تو اجتماعات ندارم همین مسئله باعث شده خیلی خودخوری کنم. از ابتدا به نظرم با وسواس فکری که داشتم و فوبیاهای عجیب و غریبی که داشتم کم کم حالت افسردگیم زیاد شد و این موضوع زودرنجی رو به دنبال داشته الانم با داشتن دوتا بچه ایی که کنارم هستن میترسم ازشون یه روزی جدا شم نمیدونم کلا بهم ریخته شدم ولی هر چیزی که باعث بشه از نظر روحی بهم بریزم این حالت ها رو تشدید میکنه. نمیدونم همیشه خودخوری دارم گاهی انقد تو گذشته میمونم که از حال و آینده میمونم بیشتر تو گذشته سیر میکنم. از اولش فوبیا داشتم ترس از سرطان ترس از دست دادن پدر و اطرافیان بعدش ترس از بیماری های گوناگون الانم جسته گریخته همین ترس ها وجود دارن ولی دیگه باهاشون کنار اومدم در مورد وسواس فکری هم مثلا با کوچیکترین اتفاقی که می افته تا چندین روز هی با خودم کلنجار میرم نباید اینجور میشد نباید اینو میگفتم نباید…و این مسئله کوچیک خورد و خوراک رو ازم میگیره. هر چی هست از همون دوران نوجوانی شروع شده شاید نتونم علت ملموسی رو واقعا تو اون دوران ذکر کنم ولی از همونجا این حالت ها شروع شدن. الانم با اینکه بچه هام کنارمن دلم واسشون تنگ میشه دوست دارم همیشه گریه کنم از دلتنگی اونا. نوجوانی من همیشه با ترس همراه بوده خانواده ها هم با توجه به اقتضای اون دوران توجه کافی نداشتن دوران سیاهی بود واسم با اینکه میتونست بهترین دوران ها باشه. پدرم که میرفت سر کار همیشه نگرانش بودم همیشه تو خودم بودم اطرافیان هم به این ترس ها دامن میزدن

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما با توصیفی که کردید، احتمالا فردی از خانواده درگیر بیماری بودند. یا یکی از والدین به شدت از بیماری می ترسیده است و این ترس را به شما هم القا کرده است. احساس تنهایی شما ناشی از دریافت ناکافی محبت از طرف والدین و خانواده شماست. در ابتدا برای درمان افسردگی و وسواس به روانپزشک مراجعه می کنید. سپس برای درمان ریشه ای مشکلات خود به یک طرح واره درمانگر مراجعه می کنید. به مرور که آسیب های دوران کودکی ترمیم شوند، مشکلات فعلی شما هم مرتفع می شوند.

  4. من یک مدتی هست که خیلی خیلی زودرنج شدم مخصوصا نسبت به حرفا و حرکات شوهرم . خیلی اذیت میشم از این رفتار خودم ،بعد از اینکه به حرفای شوهرم فکر میکنم میبینم اونقدرا ارزش نداشته ک ناراحت بشم. من اوایل زندگیم خیلی صبور بودم نسبت به حرفای شوهرم ، اوایل خیلی دلم رو می شکست ولی الان اون خیلی خودشو کنترل میکنه ولی به جاش من حساس و زود رنج شدم و دیگ صبر ندارم.‌ مثلا جلوی مامانم و مادرشون یک حرفی زد به من، که خیلی بد نبود ولی من ناراحت شدم و قهر کردم. یعنی در حدی زودرنج شدم که الان روزی چند بار من ناراحت میشم و دلم میخواد قهر کنم. ولی الان ک فکرشو میکنم میبینم نسبت به شوهرم زودرنجم. وقتی شوهرم میاد خونمون اگر یکم به من توجه نکنه ناراحت میشم. من وقتی ناراحت میشم فقط قهر میکنم میدونم کارم خیلی اشتباهه . دلم میخواد نسبت به رفتار شوهرم حساس نباشم چون دارم نابود میشم روز به روز حساس تر میشم ،تا بگه بالای چشمم ابروعه بهم برمیخوره. شوهرم میگه ک خیلی قهر میکنی .من اینجوری نبودم اصلا منو شوهرم ماهی یا دوماه یبار باهم یکم به مشکل میخوردیم و قهر نداشتیم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز شما از ابتدا به موقع نتوانستید حرف ها و احساسات خود را ابراز کنید. در ابتدا صبوری کردید، اما دیگر خشم ها به قدری روی هم جمع شدند که با یک جرقه منفجر می شوید. شما از همین حالا سعی کنید، هر بار که از چیزی ناراحت می شوید همان موقع حرف های دلتان را بزنید، منظور طرف مقابل را متوجه شوید، شاید شما برداشت نادرستی از رفتارهای همسرتان دارید. به علت خشمی که از ابتدا نسبت به ایشان در وجود شما جمع شده است.

  5. من ب شدت آدم استرسی هستم و خیلی زود رنج می‌خوام بدونم چگونه استرس خودم رو کاهش بدم

  6. خیلی به اطرافیانم بی توجی میکنم ، چکار کنم زود رنج نباشم و گریه نکنم؟خیلی احساساتی‌ام خانواده‌ام همیشه میگن این اخلاقتو دوس نداریم ، بله از اول همینجوری بودم و دیگه دوس ندارم اینجوری باشم دوس دارم قوی باشم و گریه نکنم

    • ببینید گریه کردن در کل مشکلی نداره ولی اگر از حد طبیعی بگذره دیگه آزار دهنده میشه. دلیل گریه کردن هم بیشتر مال اینه که ناراحتی های کوچولو کوچولو ابراز نمیشن یه دفه بد موقع به شکل اشک خودشون رو نشون میدن. شما اگر یاد بگیرید که این ناراحتی ها رو در جای خودش ابراز کنید البته نه به صورت بد یا دور از جان شما بی ادبی، اینجوری جمع نمیشن بعد به صورت گریه در بیان

  7. سلام من خیلی زود رنج هستم و مشکل استرس دارم

  8. همسرم خیلی زود رنج است ، چیکار کنم؟

  9. تمام فامیل و آشناها چیزایی میگن که باعث ناراحتیم میشه یسریا شون میدونن من از چه چیزایی ناراحت میشم ولی بازم حرفشو میزنن و بعدشم میگن که شوخی کردن و این براشون مهم نیست که طرف مقابل ممکنه ناراحت بشه. همینطوری درگیری های ذهنی زیادی دارم و فقط 18 سالمه و وقتی که اینام از آدم انتقاد میکنن از ظاهر از استایل و حتی دخالت هاشون تو زندگی باعث میشن همیشه حرص بخورم و فکر کنم و از خودم بدم بیاد. فقط مادرم و دارم که ازم طرفداری کنه که اونم متاسفانه طرفم نیست و دائم ناسزا میگه و بهم میگه تو دیوونه ای و مشکل داری. تا حالا نشده باهاش بدون دردسر حرف بزنم و کسی نباشه که مانع بشه خیلی کم پیش میاد و حتی اگرم ممکن باشه جوری میشه که دعوا میشه و با خودم میگم که هیچ وقت نباید باهاش حرف بزنم. همیشه یا کار داره یا با گوشی حرف میزنه و برای من وقت نداره و وقتاییم که بشه باهاش حرف بزنم میگه تو حرفات همش چرته. آخه مگه میشه بهم میگه تو تمام اخلاقات مشکل دارن.
    حساس هستم ولی به نظرم این خیلی منطقیه که وقتی میدونی بقیه از چی ناراحت میشن اون حرفو نزنی. دفعه اول شاید زیاد ناراحت نشم ولی وقتی دوباره همون حرف رو میزنن عصبی میشم . از مادرم انتظار دارم حداقل حرفای بقیه رو تایید نکنه و برعکس اونا بگه ولی اینکار رو که انجام نمیده هیچ بهم ناسزا هم میگه. هیچ وقت ازش حرفای خوب نشنیدم. رفتارای خودشو نمیبینه ولی یه چیزاییا رو مقصر میدونه و میگه اونا باعث شدن تو این اخلاق رو داشته باشی و تهدید میکنه که این چیزا رو برات منع میکنم. این خیلی خودخواهیه که میگن اخلاق و تصمیماتم اشتباهه ولی خودشون قبول نمیکنن که کارشون اشتباهه. میان کلی نصیحت و حرف میزنن ازت ایرادم میگیرن ولی قانع نمیشن که خودشونم یه جاهایی حرفاشون درست نیست
    خیلی خودخواهیه که ازم ایراد میگیرن و میگن اخلاق و تصمیماتت اشتباهه ولی یبار اشتباهات خودشون رو تایید نمیکنن. اینکه همه باهات مشکل داشته باشن ازت انتقاد بشه و خانوادت هم نسبت به این موضوع و نسبت به خودت بی اهمیت باشن به نظرم به حساسیت ربطی نداره. خانواده ای که طرفت نیستن و تو شرایط عادی ام نمی‌خوان باهات حرف بزنن و میگن حرفات چرته ربطی به حساسیت نداره

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      به شما حق می دهم، مشکل شما حساسیت نیست. هر انسانی نیاز دارد با اطرافیانش تعامل خوب داشته باشد. یک پدر و مادر خوب به نیازهای یک نوجوان توجه می کند، از نوجوانش ایراد نمی گیرد، به استقلالش احترام می گذارد، وقت هایی را فقط به نوجوانش اختصاص می دهد با هم گفتگو می کنند، حرف های همدیگر را می شنوند. در تصمیم گیری های مهم نظر نوجوان را می پرسند و در اموراتی که به خود نوجوان مربوط می شود بیشتر نظر نوجوان را اعمال می کنند.
      متاسفانه ما انتخاب نکردیم در چه خانواده ای به دنیا بیاییم و بزرگ شویم بنابراین خواسته یا ناخواسته به ما آسیب می زنند. پس خیلی نباید از این قبیل افراد انتظار داشت، فقط باید برای آرامش خود تلاش کرد.

  10. من بشدت ادم زود رنجی ام و همش حس میکنم ممکنه نامزدم بم خیانت کنه منو ول کنه تپلش قلب میگیرم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      زود رنجی شما به خاطر ترس ها و نگرانی های شماست که ریشه در کودکی شما دارد. و فقط منوط به رفتارهای نامزد شما نیست. نوع نگاه، باور و احساسات همراه آن است که شما را آشفته می کند. پس برای شناخت دقیق خود به یک طرح واره درمانگر مراجعه کنید.

  11. باسلام من خانم مهربون، خوش قلب و خوش اخلاقی ام ولی متاسفانه زودرنجم تا حدی که به محض ناراحت شدن بالاخص توی جمع ناخواسته باعث ناراحتی و بهم ریختن اعصاب بقیه میشم، ممنون میشم کمک کنید. ۳۲ سالمه، اولین بارداری رو تجربه میکنم وبا توجه به اولین بارداری و حساس ترم شدم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      افراد مهربان معمولا گذشت بیش از حد دارند و در برخی موارد گذشت می کنند و بعد متوجه می شوند طرف مقابل شایسته این همه گذشت یا خوبی و لطف نبوده و آن طور که باید جواب خوبی هایشان را نمی گیرند. وقتی چندین مورد این اتفاق بیفتد و جواب درستی نگیرند، بالاخره در جایی که حتی خیلی مسئله مهمی نیست منفجر می شوند. البته شما شرایط خاصی هم دارید، به شکل طبیعی در این دوران سیستم بدن و مغز دچار تغییر و تحولاتی می شود که بر خلق شما تاثیر می گذارد. پس سعی کنید در ابراز عشق و محبت نسبت به دیگران و گذشت و فداکاری حد تعادل را نگه دارید.

  12. سلام من جدیدا خیلی حساس شدم و بخاطر هر مسله کوچیکی ناراحت میشم احساس الانم جوریه که حتی از خودمم نفرت دارم اونم فقط بخاطر این که شوهرم دیروز گفتش ماشینو میدم بهت باید تا قبل از اذان خونه باشی به دلم اومده و کلا سر همین جورچیزای کوچیک خیلی ناراحت میشم و باهاش دعوا میکنم و قهر میکنم نمیدونم چم شده خیلی حساس شدم واقعا نمیدونم دیگه باید چیکار کنم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      احتمالا تغییراتی در زندگی شما رخ داده است. باید علائم و نشانه های افسردگی در شما بررسی شود. اگر علاوه بر زود رنجی تغییراتی در خواب، خوراک و تمرکزتان بوجود آمده باشد، همیشه خلق غمگین داشته باشید، از چیزهایی که قبلا لذت می بردید لذت نبرید، خستگی و کم حوصلگی بر شما عارض شود، احساس گناه به شما دست دهد، احساس بی ارزشی کنید و به مرگ و مردن فکر کنید، در حدی که کار و روابط اجتماعی شما را مختل کند. افسرده شده اید و زود رنجی شما ناشی از افسردگی است .

  13. من خیلی زودرنج هستم و میخواستم بدونم برای برطرف کردنش چیکار میتونم انجام بدم

  14. ۱۹ سالمه من خیلی خودخوری میکنم همیشه تو زندگیم بی دقتی میکنم و از این بی دقتی ضربه های زیادی خوردم ،خیلی زود رنجم و زود ناراحت میشیم اشک چشمام نمیتونم کنترل کنم و احساس میکنم خیلی دختر ضعیفی هستم شما چه راهکارایی پیشنهاد میکنید انجام بدم که از این حالات در بیام

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      مشکل شما باید دقیق و ریشه ای بررسی شود تا با توجه به نوع مشکل بتوانیم راه کار بدهیم.

  15. باسلام من خانم ۳۲ ساله ای هستم که درگیر مشکل زودرنجی و سوبرداشت هستم. با اینکه خیلی مهربونم و خوش قلبم و خیرخواه اطرافیانم هستم متاسفانه زود رنج و زودعصبی هستم که این خصوصیت خصوصیات خوبم کمرنگ کرده، لازم به ذکر است الان سه ماهه باردارم که متاسفانه به زودرنجی بنده مزید بر علت شده، اصلا نمی‌خوام اطرافیانم را ناراحت کنم.
    من در موقع ناراحتی و خوشحالی انرژی فوق العاده ای دارم و وقتی از حرفی یا کاری ناراحت میشم بجای اینکه قوی باشم و بتونم طرف رو توجیه کنم صدام میلرزه، بغض میکنم و به هیچ وجهی قادر به دفاع کردن از حقم نیستم، یکسال بعد ازدواج در شهری دیگر زندگی را شروع کردم و از خانواده دورم.

  16. من خیلی زود از حرف دیگران ناراحت میشوم مثلا حتی اگه اونی رو که دوست دارم بهم دیرتر از من جواب سلام بده ناراحت میشم . و هر کس حتی باهام شوخیم میکنه در حد مرگ ناراحت میشم دیگه نمیدونم چیکار کنم خسته ام از این وضع

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      در برخی موارد بدون داشتن مشکلات ریشه ای، فقط به علت خلق و خوی خاص آستانه تحمل افراد پایین است. حتی نسبت به شوخی واکنش تندی نشان می دهند. اگر مشکل فقط خلق و خوی خاص و آستانه تحمل پایین باشد. باید سعی کنید آستانه تان را بالا ببرید. با روش های زیر:
      – در برخورد با آب سرد سعی کنید بدن را بیشتر با آب سرد مواجه کنید. حتی سعی کنید چندین دقیقه پشت سر هم تکه یخی را در دست خود بگیرید و هر روز زمان نگه داشتن را قدری طولانی تر کنید. با اطرافیان آب بازی کنید، همدیگر را خیس کنید. همدیگر را قلقک دهید و سعی کنید هر روز میزان آن را زیاد تر کنید. جوک و طنز بخوانید اما سعی کنید جلو خود را بگیرید و نخندید.
      از اطرافیان بخواهید با بازی هایی شما را غافل گیر کنند. مثلا جائی که حواستان نیست، صندلی را از زیر پایتان بکشند. یا بالشی را بالای در بگذارند، به نحوی که موقع عبور شما از در بر سر شما سقوط کند. همچنین با توجه به خلاقیت خودتان می توانید بازی هایی داشته باشید تا از حساسیت های شما کاسته شود.

  17. من ۱۸ سالمه دخترم …خب اینکه من از بچگی خیلی حرص مامانمو در می اوردم و همش اذیتش میکردم الانم هنوز همونجوریم بعد بعضی وقتا دست خودم نیست از صدا و حرف زدن خانواده ام حرصم در میاد و آدم به شدت عصبی و پرخاشگریم و الان جدیدا هم با صدای بلند صحبت میکنم با خانواده ام چند دفعه ام سر همین موضوعا با مادرم بحثم شد و تا الانم توی ارتباط با بقیه ضعیفم و اعتماد بنفس به شدت پایینی دارم اصلا خوب نمیتونم تو جمع صحبت کنم …الانم خیلی احساس تنهایی میکنم احساس میکنم آدم تنهایی ام هیچکس دوستم نداره و تقصیر من بوده که بابام دوستم نداشته حالم خیلی بده ..و خیلی بهونه گیر شدمو وقتی از دست کسی ناراحت میشم قیافه میگیرم و میرم تو اتاق و وقتی هم از کسی دیگه خوشم نمیاد محلش نمیدم و نمیخوام ببینمش اصلا خیلی آدم ناامید و افسرده ایم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      احتمالا از ابتدا خلق و خوی پرخاشگر داشتید یا نیاز به تحرک و بازی بیشتری نسبت به سایر بچه ها داشتید، یا مشکلی مثل بیش فعالی داشتید که غیر قابل کنترل بودید و مرتب از سمت دیگران مورد انتقاد قرار می گرفتید و این احساس را به شما دادند که شما آدم بد و مشکل داری هستید.
      برخی موارد صدا های پدر و مادر برای همیشه در ذهن و گوش بچه می ماند، مثلا مرتب سرزنش می کنند و اکنون که بزرگ شدید مثل همان والد خودتان ، خودتان را سرزنش می کنید.
      نوع رفتار والدین با یکدیگر و و با کودک باور هایی را در کودک شکل می دهد، کودک در سن کم قدرت تجزیه و تحلیل ندارد، بنابراین هر چیزی که پدر و مادر القا می کنند، فرزند می پذیرد و برای همیشه در دام آن می افتد. مثلا پدر و مادری که مرتب با هم دعوا و درگیری دارند، کودک را تحقیر و سرزنش می کنند، کتک می زنند، زخم زبان می زنند، با دیگران مقایسه می کنند، این کودک باور می کند که آدم ناقص و مشکل داری است، بنابراین در موقعیت های مختلف همیشه از دیگران خجالت می کشد. و ممکن است به خاطر احساس نقص و شرم قدر و ارزش خود را نداند، وارد رابطه با هر کسی شود، یا مواد مصرف کند، یا اینکه برای جبران این نقص در دام کمال گرایی بیفتد و در زمینه های مختلف بخواهد جبران کند، مثلا عده ای بر ظاهر خود و زندگی خود تمرکز می کنند و مرتب در حال رقابت برای بدست آوردن بهترین ماشین، بهترین خانه، زیبا ترین چهره، یا دنبال شهرت و قدرت خاص هستند و آرامشی در زندگی خود نمی بینند. بنابراین این نوع مشکلات دوران کودکی در بزرگسالی به شکل افسردگی، خشم و غیره نمود پیدا می کنند. پس ابتدا برای درمان افسردگی به روان پزشک مراجعه کنید. در مرحله بعد برای درمان عمیق تر به طرح واره درمانگر مراجعه کنید.

  18. مادر دوتا پسر هستم متاهلم کارشناسی الکترونیک هستم. چند وقت با هرکی هر حرفی میزنم به منظور میگیره و ناراحت میشه طوری هست ک دیکه الان دلمدنمیخواد با هیچکس حرف بزنم خستم و ناراحت از همه چیز و همه کس!!!!کلا دستم برای هیچ کس نمک نداره.به هرکس خوبی کردم جوابمو یک طور دیکه میده!!!!دلم میخواد کاش میشد با بجه هام یک جایی میفرتم‌ک هیچکس نباشه هییییچ ادمی

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      احتمالا در کودکی محبت کافی دریافت نکردید. الان در ارتباط با اطرافیان زیادی محبت کردید، حد نگه نداشتید، خیلی نزدیک شدید به آدم هایی که ظرفیت اش را نداشتند. از شما دور شدند، پس کم کم به این نتیجه رسیدید که بهتر است با کسی مراوده ای نداشته باشید. پس برای بررسی دقیق به یک طرح واره درمانگر مراجعه کنید.

  19. دوستم در زود رنجی شکایت داره میشه مشاوره بدهید چطوری حلش کنه. اغلب میگه در بین دوستان کم میاره و به قولی جنبه اش پایینه .چکار کنه تا شوخ طبع باشه و جنبه اش بالاتر باشه

  20. 32 مجرد دیپلم زود رنج هستم و حرفای دیگران خیلی واسم مهمه . وقتی هم که ناراحت باشم چهره ام داد میزنه که ناراحت هستم و این منو ناراحت میکنه . یعنی اگه یکی یه حرفی بهم بزنه ناراحت شم ، همه متوجه میشن که بهم برخورده . من تو کافه کار میکنم و چون پاتوق شده خیلیا میان و میرن و اکثرا آشنان . بعضیاشون یه حرفایی میزنن و این اتفاقات میفته

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      در محیطی بزرگ‌ شدید که حرف مردم ملاک بوده است.‌ یا اینکه در کودکی مورد تحقیر و توهین و مقایسه قرار گرفتی و الان هم همان احساسات دست از سر شما بر نمی دارند.‌ به خودت بگو شاید دیگران از اینکه من بهم بریزم لذت می برند، پس باید قوی باشم و اجازه ندهم دیگران رو اعصاب من باشند. من که نمی توانم همه آدم ها را کنترل کنم که حرفی نزنند، پس باید خودم را کنترل کنم. شاید اصلا منظوری ندارند اما من برداشت اشتباهی دارم.‌ و همین طور هر فکری که به ذهنت می رسد را مورد چالش قرار بده تا از حساسیت هایت کم شود.

  21. هر از چندی با همسرم که ۹ ماه هست نامزد کردیم به مشکل برمیخورم خیلی چیزای جزئی که من بخاطر زودرنج و حساس بودنم ناراحت میشم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      تمام مواردی که باعث رنجش شما می شود را یا داشت کنید. پیش خودتان بررسی کنید، بینید قبل از نامزدی هم به این موارد واکنش نشان می دادید یا الان از نامزدتان انتظار خاصی دارید، یا نیازی در رابطه تان ارضا نمی شود و شما نمی توانید در موردش گفتگو کنید.
      پس کم کم یاد می گیرید موارد مهم را با نامزدتان در میان بگذارید. و برای موارد ناچیز جلو خودتان را بگیرید.

  22. دست تنها هستم سه فرزند دارم مادرم بیمار شده مثل قبل کمک حالم نیست.همسرم هم مادر پیری دارند که مراقبت از ایشون رو وظیفه خودشون میدونن و گاهی زیاد که رسیدگی میکنن بهش من اذیت میشم.بچه ها م با هم نمی‌سازند مدام دعوا میکنن.مدتی هست خودم خسته شدم خوابهای عجیبی میبینم بی دلیل گریه میکنم زود رنج شدم و عصبی گاهی دلم برای بچه ها میسوزه ولی واقعا اذیتم میکنن و خسته میشم دیگه نمیدونم باید چیکار کنم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      به والدینی مثل شما که بار مسئولیت فرزندان و پدر و مادر را در یک زمان دارند، نسل ساندویچی می گویند. فعلا با شرایطی که در آن قرار گرفتید، افسرده شدید. ابتدا برای درمان افسردگی باید به روانپزشک مراجعه کنید. دو سه هفته بعد از خوردن دارو که سروتونین مغزتان بالا رفت. خستگی از وجود شما رخت می بندد، بچه ها را بهتر می توانید کنترل کنید. به بچه ها مسئولیت می دهید.‌ برایشان با کمک خودشان قانون می گذارید. زمانی در روز را در کنار همه بچه ها در مورد موضوعی صحبت می کنید که خوشایند بچه ها باشد و در این مدت در کنار هم چای یا میوه می خورید. از فرصت های اینچنینی استفاده می کنید و درمورد احساسات و نیاز های خودتان می گویید و به فرزندان خود هم فضا می دهید در مورد احساسات و نیازهای درونی خودشان بگویند. برای رسیدگی به تمام امور برنامه ریزی می کنید و حتی زمان نیم یا یک ساعت پیاده روی ، دست کم دو روز هفته در برنامه خود می گنجانید. کم‌کم نگاهتان مثبت تر می شود. می توانید بیشتر خودتان را جای همسرتان بگذارید و از اینکه به مادرش رسیدگی می کند ناراحت نمی شوید.

  23. سلام من مدتی هست از همه بدم می یاد از حرفاشون زود ناراحت میشم هرچند اطرافیانمم خیلی بی انصاف هستن می خوام بدون چیکار کنم که حرف ورفتار دیگران روی من تاثیری نداشته باشه و بتونم دیگران نبینم ؟واینکه احساس می کنم همه از من بدسون می یادو وهر حرفی می زنم اونها ناراحت می شن

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      ممکن است اطرافیان شما واقعا بی انصاف باشند. اما شما هم در حال حاضر افسرده هستید و باید درمان بگیرید.

  24. دختر ،مجرد ،لیسانس دارم مشکل اصلی من زود رنجی،خجالتی بودن و افسردگی از شرایط زندگیمه الان حس میکنم بدبخت ترین آدم دنیام دلم میخواد از محل کارم و آدمایی که اونجان جدا بشم چون حس میکنم مسخرم میکنن(بابت یه موضوعی،)،سابقه رفتن پیش روانشناس رو هم نداشتم. چند وقت پیش یه خواستگار از طرف مدیر مهدکودکی که کار میکنم اومد که منو ببینه و همه همکارام هم خبر داشتن…وقتی اومد از رفتارش و اینکه زود رفتن و حاضر نشد باهام حرف بزنه متوجه شدم از من خوشش نیومد(ظاهرم).چهره من معمولیه نه زشتم نه خیلی خوشکل.اما با رفتار اون آقا اعتماد بنفسم نابود شد حس کردم جلو بقیه سکه یه پول شدم.از اون موقع به بعد هر حرفی یا رفتاری یا شوخی ای از سمت همکارام بیشتر آزارم میده الان ۲ ماه گذشته ولی من بشدت عصبی و زود رنج شدم و احساس افسردگی بهم دست داده

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      اینکه یک نفر از شما خوشش نیامده و شما اینقدر به هم ریختید، لازمه به خودت بگویی قرار نیست همه از ما خوششان بیاید. و این دلیل بر بد بودن یا ناقص بودن من نیست، شاید خود آن فرد مشکل داشته است، ممکن است دلایل مختلفی برای رفتنش داشته باشد. احتمالا در کودکی هم مورد مقایسه قرار گرفتی یا تحقیر شدی که این همه به هم ریختی. همکاران متوجه شوند چه اشکالی دارد، ممکن است برای هر کدام از آنها چنین شرایطی پیش آید.‌ پس هر روز فرصت خلوتی پیدا کن و برای خودت مراقبه کن. وقتی این افکار سراغت می آیند بگذار بیایند و بروند به افکارت نچسب، به آنها پر و بال نده، فرض کن فیلمی دیدی، تمام شد و رفت. یا فرض کن داری ابرهای بالای سرت را نگاه می کنی که می آیند و می روند. کارهای روزانه ات را با برنامه ریزی انجام بده، هر روز یک فرصت پیاده روی به خودت بده، ارتباط خود را با دوستان و اقوام حفظ کن.

  25. سلام من فردی زود رنج هستم و میخوام زود رنج نباشم چجوری میتونم این رو درمان کنم زود رنجی من باعث میشه افسردگی بگیرم

  26. كاش ميتونستم شرايط رو عوض كنم

  27. خيلي زود رنج هستم و بعدش سعي ميكنم بروي خودم نيارم ولي يواشكي بغض ميكنم و تمام مدت با خودم اون لحظه رو تداعي ميكنم كه چرا بي دليل با حرفاشون دلمو شكستند

  28. سلام وقت بخیرمن یه شخصیت زود رنج دارم و بیش از حد حسودم و به مسایل کوچیک و کلیشه ای زیاد توجه میکنم که اخرش هم خودم ناراحت میشم هم بقیه مخصوصا پارتنرمو اذیت میکنم. یکم راهنماییم میکنین؟

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      حسادت ریشه در کودکی شما دارد، در کودکی شما را با دیگران مقایسه کردند و الان خودتان دارید با خودتان همان کار را می کنید و در جایی که می بینید نمی توانید به دیگران برسید، حسادت می کنید، غافل از اینکه هر انسانی توان و استعداد خاصی دارد که منحصر به خود اوست و هیچ دو انسانی حتی دو قلو های همسان شبیه هم نیستند.

  29. سلام من ی ماهه زایمان کردم خیلی حالم بده خیلی زودرنج شدم هر حرفی بهم برمیخوره دوس ندارم هیچ کسو ببینم دوس دارم تنها بمونم همش بی دلیل گریه میکنم شلوغی و جمع عصبیم میکنه دست تنهام خوابم زندگیم همچیم بهم ریخته شوهرم روز ب روز بیشتر ازم فاصله میگیره کارم داره ب جدایی میکشه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      با شرایطی که توصیف کردید کاملا افسرده شدید، ابتدا باید به روانپزشک مراجعه کنید و بعد هر دو نفر شما به روان شناس مراجعه می کنید.

  30. سلام وقت بخیر . من یک دختر ۱۷ ساله هستم که بسیار زود رنجم و وسواس فکری دارم طوری که الان که مدرسم رو عوض کردم با ادم های به شدت سمی همکلاسی شدم و چون من بیشتر از اون درس میخونم و تلاش میکنم بی دلیل بهم فحش میدن و منو دست میندازن و کارایی میکنن که اعصابم بهم بریزه و نتونم درس بخونم اون ها به دلیل اینکه سر یک ماجرا فهمیدن زودرنجم مدام اذیتم میکنن و من جلوی خودشون بزور نمیدم ک ناراحت شدم ولی توی خونه همش گریه میکنم و فکر میکنم و نمیتونم رو درسم تمرکز کنم فک کنم راجب اون موضوع هایی که پیش اومده مقدار کمی فکر میکنم و بیشتر فکر میکنم به اینکه چقدر زیاد دارم راجب اون موضوع فکر میکنم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      متاسفانه نوجوان ها آنقدر به پختگی نرسیدند و نمی توانند خودشان را جای شما بگذارند و تازه همدیگر را تشویق می کنند برای آزار دادن کسی که خیلی متفاوت تر از خودشان است. معمولا کسی که نسبت به دیگران خیلی درسخوان باشد یا خیلی اوضاع درسی بدی داشته باشد، کنار گذاشته می شود. پس به خودتان بگویید ممکن است خیلی از امثال شماها از طرف همکلاسی ها طرف شوند و این دلیل بر بد بودن شما نیست.
      برای رفع افکار وسواسی هر فکری به ذهنت می رسد هرچقدر هم زشت و ناپسند آن را جایی بنویس، یا با کسی از اعضای خانواده که خیلی با او صمیمی هستی محتوی فکر هات را بگو، اگر باز هم نتوانستی حتما به روان شناس مراجعه کن.

    • سلام وقت بخیر مادری ۳۳ ساله و دانشجوی ارشد هستم دوماه هم هست که در یه شرکت مشغول به کار شدم متاسفانه در محیط کار اگر اشتباهی کنم و مدیرم تذکر بدهد زود ناراحت میشوم و به جای دفاع بغض میکنم در محیط خونه هم زود ناراحت میشم اما اونجا به جای بغض سر بچه ها عصبانی میشم بعد خودم خیلی پشیمون میشم و از خودم بدم میاد مدام خودمو سرزنش میکنم چرا اینجوری زودرنجم چرا نمیتونم کنترلش کنم بهم میگن تو مادر ۲ تا بچه ای و این رفتارا در شان تو نیست باید قوی برخورد کنی ولی راهشو بلد نیستم ممنون میشم راهنماییم کنید

  31. پسر بنده ۶ ساله است. خیلی زود رنج است او با هر اتفاق کوچکی شروع به گریه میکند.خجالتی ست.خیلی باهاش صحبت میکنم میگم بابا حرفت رو راحت بزن چرا برای هرچی گریه می‌کنی حرص زیاد میخوری.. گریه کردنش خیلی همه مارو هم اذیت میکنم.هم برای سال بعد که میخواد بره مدرسه هم برای آیندش برای برقراری روابط با اطرافیان.نمیدونم باید چه کار کنم.اگه میشه راهنماییم کنین.تپپپپپنن میکند.خجالتی ست.خیلی باهاش صحبت میکنم میگم بابا حرفت رو راحت بزن چرا برای هرچی گریه می‌کنی حرص زیاد میخوری.. گریه کردنش خیلی همه مارو هم اذیت میکنم.هم برای سال بعد که میخواد بره مدرسه هم برای آیندش برای برقراری روابط با اطرافیان.نمیدونم باید چه کار کنم.اگه میشه راهنماییم کنین.تتننهه رو راحت بزن چرا برای هرچی گریه می‌کنی حرص زیاد میخوری.. گریه کردنش خیلی همه مارو هم اذیت میکنم.هم برای سال بعد که میخواد بره مدرسه هم برای آیندش برای برقراری روابط با اطرافیان.نمیدونم باید چه کار کنم.اگه میشه راهنماییم کنین.

  32. سلام مشکل من از چندین ماه پیش شروع ابتدا حال بدم به خاطر چند شکست جزئی در درس و مسابقه و این چیزا بود البته باید بگم من آدم زود رنجی هستم بعد ازاون مشکل بعدی با دوستام بود و ازشون ناراحت بودم چون این حس بهم دست داده بود که دوست ندارن با من دوست باشن و باید بگم از مدتی قبل از این اتفاقات بین من و دوست صمیمیم فاصله افتاده بود ولی باهاش کنار اومده بودم ولی الان حس میکردم دیگه هیچ دوستی ندارم چون از بقیه هم ناراحت بودم و این ناراحتی من تا دوماه ادامه داشت و من هر روز در خانه یا مدرسه گریه میکردم همچنین احساس افت تحصیلی میکردم و روی رفتار همه حساس شدم و توی این مدت خیلی کم حرف بودم و شاید تقریبا اصلا نمی خندیدم ولی حالا که از اون زمان چند ماه میگذره می خندم ولی فقط شده یه جور عادت ولی هنوز به خاطر یه سری اتفاقاتی که بین من و دوستام افتاد در اون مدت ازشون دلخورم ولی دیگه سعی میکنم خیلی بروز ندم ولی الان از درس و مدرسه خیلی بدم میاد و مشکل زیادی در درس خوندن پیدا کردم اصلا به زور می خونم و حوصله ندارم از طرفی هم به خاطر ناراحتی هام از بقیه تصمیم گرفتم تنهایی رو انتخاب کنم و تصمیم گرفتم دیگه هیچ کس رو دوست نداشته باشم ولی نمی خوام این حال بد ادامه پیدا کنه و می خوام با وجود تنهایی شاد باشم

دیدگاهتان را بنویسید