خانه / پرسش و پاسخ روابط عاطفی / کارهایی که بعد از اتمام رابطه باید انجام داد |بعد از کات چیکار کنیم؟
بعد از پایان رابطه

کارهایی که بعد از اتمام رابطه باید انجام داد |بعد از کات چیکار کنیم؟

آیا نمی‌دانید چگونه باید با زندگی بعد از جدایی کنار آمد؟ یا چه کارهایی بعد از کات کردن و پایان رابطه باید انجام دهید؟ کنار آمدن با غم جدایی هیچ‌گاه آسان نیست، به‌خصوص درصورتی‌که یک رابطه مهم یا ازدواج به پایان برسد. یاد گرفتن اینکه چگونه باید با مسئله جدایی از فردی که همیشه دوستش داشتید، کنار آمد و به زندگی ادامه داد، چالش‌برانگیزترین بخش ماجراست.

پذیرش این واقعیت که رابطه به آخر رسیده، دشوار است. التیام قلب شکسته ازآنچه تصور می‌کنیم، دشوارتر است. هیچ‌کس واقعاً دوست ندارد غم جدایی را تجربه کند، خواه این جدایی مصالحه آمیز و با موافقت طرفین باشد یا با جنگ‌ودعوا به پایان برسد.

تعداد کمی از افراد اکنون یاد گرفته‌اند که چگونه باید با مسئله جدایی کنار آمد و به زندگی بعد از اتمام رابطه ادامه دهند. من نیز چیزهای زیادی از تجربیاتشان یاد گرفته‌ام و فکر کردم که این نکات را با شما نیز به اشتراک بگذارم.

رفتار درست بعد از کات

تجربه جدایی دردناک است زیرا به معنی از دست رفتن رؤیاها، رابطه و تعهداتی است که دو فرد نسبت به یکدیگر داشته‌اند. ما هنگام پایان رابطه ، غم، اضطراب و ناامیدی بسیار زیادی را تجربه می کنیم.

چه شما خواهان پایان رابطه بوده‌اید یا طرف مقابل تمایل به قطع رابطه عاشقانه داشته، بدون توجه به دلیل جدایی و طلاق، پایان یک رابطه بلندمدت و متعهدانه می‌تواند تمام احساسات شما را تحت تأثیر قرار دهد و زندگی شما را کاملاً دگرگون کند.

“هر رابطه‌ای روزی به پایان می‌رسد، خواه با طلاق و جدایی، خواه با مرگ یکی از دو نفر. روابط گذرا هستند. متولد می‌شوند، زندگی می‌کنند و می‌میرند. مانند تجربه‌های زندگی. آن تنها یک بخش از زندگی است.”   تام استین

متأسفانه، این واقعیت ناخوشایند زندگی است که هر یک از ما باید روزی آن را تجربه کنیم. اما کارهایی وجود دارند که شما می‌توانید بعد از جدایی انجام دهید و یاد بگیرید چگونه می‌توان به زندگی ادامه داد و جدایی را فراموش کرد. در میان اضطراب و ناراحتی ناشی از جدایی یا طلاق، شما فرصت این را دارید تا چیزهای زیادی را از تجربیات پیشین خود یاد بگیرید و به فرد عاقل‌تر و قوی‌تری تبدیل شوید.

ادامه زندگی بعد از کات کردن

شما باید یاد بگیرید که با پایان یک رابطه، چگونه به زندگی ادامه دهید و با مسئله‌ی جدایی کنار بیایید. به یاد داشته باشید که احساس کمبود کردن پس از جدایی امری طبیعی است. شما بدون فردی که واقعاً برایتان مهم بوده است، به زندگی ادامه می‌دهید.

“وقتی یکی از درهای خوشبختی بسته می‌شود، در دیگری بازمی‌گردد؛ اما ما اغلب آن‌قدر به در بسته نگاه می‌کنیم که دری که برایمان بازشده را نمی‌بینیم”. هلن کلر

كارهايي كه بعد از كات كردن و اتمام رابطه نبايد انجام داد

جدا از درگیر شدن در حلقه غم و اندوه جدایی ، بدترین چیزی که می‌توانید انجام دهید، این است که وقت کافی صرف سوگواری قطع رابطه خود نکنید. بسیاری از مردم به شما توصیه می‌کنند که «دوباره به زندگی بازگردید» اما این کار اغلب خلأ ایجاد می‌کند که به‌موجب آن، نمی‌توانید احساسات و عواطف مرتبط با جدایی و قطع رابطه را به‌طور کامل پردازش نمایید و این موضوع در آینده گریبان گیر شما خواهد شد.

همچنین، این موضوع ممکن است باعث شود تا شما به‌عنوان یک راه‌حل فوری وارد شروع رابطه جدیدی شوید و به این طریق، واکنش دوپامینی که موجب درد و رنج ناشی از جدایی و قطع رابطه می‌شود را تسکین دهید.

 به خود زمان دهید وقتی آماده بودید، به زندگی برگردید. ازنظر روانشناسی، روند بهبود و کسب آمادگی ذهنی برای شروع رابطه دوستی مجدد زمان‌بر است؛ به‌خصوص اگر رابطه شکست خورده بیش از چند سال بوده باشد.

چگونه بعد از اتمام رابطه فراموش کنیم

زمانی که تصمیم جدایی را گرفتید، دوباره در مورد این مسئله فکر کنید و تمام دلایل جدایی و قطع رابطه خود را در نظر بگیرید. برای خود و تصمیمتان دلیل بیاورید و در مورد دلایل پایان رابطه فکر کنید. این کار می‌تواند این مسئله را برای شما آسان‌تر و روشن‌تر سازد که اگر هر یک از طرفین در رابطه ناراحت باشند، دلیلی به ادامه زندگی با آن فرد وجود ندارد.

چگونه بعد کات فراموش کنیم

جدایی و قطع رابطه می‌تواند تأثیر بسیار زیادی بر روحیه و شرایط زندگی شما بگذارد، به‌خصوص اگر برای مدت زمان طولانی در کنار یکدیگر بوده‌اید یا این جدایی به‌صورت ناگهانی و غیرمنتظره رخ‌داده است. خواه جدایی به خاطر اختلاف نظر دختر و پسر یا اتفاقی ناخوشایند رخ دهد، باید بپذیرید که همه‌چیز تمام شده است! کلید فراموش کردن بعد از اتمام رابطه، گذر کردن از غم و اندوه و رسیدن به مرحله پذیرش است.

اگر بپذیرید که رابطه پایان یافته است و پس‌ازاین اتفاق، همه‌چیز تغییر خواهد کرد، می‌توانید بهتر در زندگی پیش بروید. بله اگر خودتان بخواهید، می‌توانید پس از یک جدایی بد دوباره عاشق شوید.

احساس پشیمانی بعد از کات

وقتی می‌خواهید با جدایی کنار بیایید، در مورد تصمیمی که گرفته‌اید، مجدداً فکر نکنید. برخی از مردم تحت تأثیر تمام اوقات خوشی که در کنار شریکشان داشته‌اند، قرار می‌گیرند که ممکن است این کار منجر شود تا فرد دلایل جدایی خود را فراموش کند.

گاهی اوقات شاید اتفاق بیافتد که شما فکر کنید لحظات بد زندگی‌تان آن‌قدر هم بد نبوده است یا اینکه می‌توانستید با آن‌ها زندگی کنید یا اگر احساس شریک خود را درک می‌کردید، شاید نیازی به جدایی نبود.

از ورود چنین افکاری به ذهنتان جلوگیری کرده و سعی کنید تا با کنار آمدن با مسئله‌ی جدایی و ادامه زندگی، موقعیت خود را بپذیرید. به‌جای اینکه تلاش کنید با امیدهای غلط یا نگرانی‌های بی‌فایده بر جدایی اجتناب‌ناپذیری خود سرپوش بگذارید، با واقعیت روبه‌رو شوید.

به فکر برگشت بعد از جدایی نباشید

برخی از زوج‌ها ترجیح می‌دهند تا پس از جدایی دوست بمانند اما لازم است تا برای کنار آمدن با مسئله‌ی جدایی، کاملاً از یکدیگر جدا شوید، به‌خصوص اگر هنوز دوست دارید مجرد بمانید. این ممکن است ناخوشایند و سخت‌گیرانه به نظر برسد اما به معنی هیچ‌گونه تماس تلفنی، هیچ‌گونه پیام، هیچ‌گونه  ایمیل، ندیدین یکدیگر، ملاقات نکردن اعضای خانواده طرف مقابل، هیچ‌گونه چت یا فیسبوک و در کل هیچ‌گونه ارتباطی است.

اگر می‌خواهید با جدایی کنار بیایید و در مورد ادامه زندگی بعد از جدایی فکر می‌کنید، لازم است تا از برگشتن به‌سوی فردی که تصمیم گرفته‌اید از او جدا شوید، اجتناب کنید- حتی اگر او شما را متقاعد به دیدنشان کنند. درصورتی‌که در لحظه‌ای گیرکرده‌اید که مدام تلاش می‌کنید گذشته‌ی خود را با ملاقات مجدد شریکتان بازسازی کنید، باید بی‌خیال شوید و از این افکار خلاصی یابید. بنابراین، لازم است تا تماس خود با شریک سابق خود تا جایی که لازم است، محدود کنید و تماس‌ها و ملاقات با او را در مکان‌های عمومی و به‌صورت کوتاه انجام دهید.

قوانین پس از بهم خوردن رابطه

دانستن اینکه چگونه باید با مسئله‌ی جدایی کنار آمد و به زندگی ادامه داد در صورتی دشوار نیست که شما آمادگی لازم برای رها شدن از احساسات سرکوب‌شده و خشم را به‌واسطه‌ی پذیرش واقعیت، داشته باشید. ممکن است نسبت به شریک خود احساس خشم، رنجش، نفرت و درد داشته باشید.

حتی ممکن است به این نتیجه برسید که جدایی اجتناب‌ناپذیر بوده است. ممکن است از دست خود یا نحوه برخوردتان با مسائل عصبانی باشید. اما اگر می‌خواهید با جدایی کنار بیایید و نمی‌دانید چگونه باید به زندگی بعد از جدایی ادامه داد، لازم است تا به‌سرعت با چنین احساسات سرکوب‌شده‌ای کنار آمده و از دستشان خلاص شوید.

اگر فکر می‌کنید اشتباهی مرتکب شده‌اید و آماده پذیرش آن هستید، پس باید آن‌ها را به‌عنوان درس‌هایی از زندگی بپذیرید و سعی کنید هیچ‌گاه این اشتباهات را در زندگی تکرار نکنید. سعی کنید خود را مشغول نگه‌دارید و کارهای مثبتی با احساسات، عواطف و انرژی خود انجام دهید، زیرا گریه کردن برای چیزی که دیگر تحت کنترل شما نیست، چیزی جز هدر دادن وقت نیست.

احساس بعد از کات کردن

سعی کنید احساسات و عواطف خود را درصورتی‌که می‌خواهید با جدایی کنار بیایید، یادداشت کنید. این روش به شما آموزش خواهد داد چگونه می‌توان از طریق خودشناسی، به زندگی ادامه داد. زمانی که با خود صادق و روراست هستید و احساسات درونی خود را می‌نویسید، الگوها برای شما واضح‌تر می‌شوند، اندوه و غم کمتر می‌گردد و ممکن است با نوشتن تجربیاتتان، درس‌های ارزشمندی از زندگی یاد بگیرید.

شما همچنین می‌توانید تذکراتی از تمام درس‌های مربوط به اینکه چرا همسرتان مناسب شما نبود را از طریق روراست و شفاف بودن، بررسی کنید. احساس خود در مورد اتفاقی که افتاده، احساسی که به شما دست داده و چیزی که از این تجربه یاد گرفتید را بنویسید و در مورد احساساتی که دیگر نمی‌خواهید داشته باشید، روراست و شفاف باشید. شما در صورتی می‌توانید با جدایی کنار بیایید که یاد بگیرید هیچ رابطه‌ای شکست محسوب نمی-شود. اگر شما بتوانید نکته‌ی ارزشمندی را از آن یاد بگیرید. این تجربه شما را به انسان بهتری تبدیل می‌کند.

با خانواده، دوستان خود در مورد غم جدایی خود صحبت کنید

فراز و نشیب بسیار در داشتن احساس خشم، رنجش، کشمکش، ناراحتی، ترس، سردرگمی و پریشانی یا دلتنگی بعد از جدایی طبیعی است. شما نباید چنین احساساتی را نادیده بگیرید یا سرکوب کنید، زیرا چنین احساساتی موجب طولانی‌تر شدن غم و اندوه می‌شوند.

اگر نمی‌دانید چگونه می‌توان به زندگی بعد از جدایی کنار آمد، صحبت کردن با خانواده، دوستان و دیگر گروه‌های پشتیبان، بهترین روش برای رهایی از احساس غم بعد از جدایی است. دوستان جدیدی پیدا کنید، در صورت نیاز از مشاوره ازدواج کمک بگیرید و با افرادی که در مورد مسئله‌ی کنار آمدن با جدایی از شما حمایت می‌کنند، شما را تشویق می‌کنند و به شما انرژی می‌دهند، وقت بگذرانید.

چنین خانواده یا دوستانی با عشق، توجه و دلسوزی از شما حمایت می‌کنند. آن‌ها شما را به‌عنوان یک فرد با ارزش می‌بینند و به این طریق، کنار آمدن با مسئله‌ی جدایی و ادامه زندگی برای شما آسان‌تر خواهد شد.

خاطرات دردناک جدایی یا شکست عشقی را حذف کنید

اگر واقعاً نمی‌دانید چگونه با غم جدایی کنار بیایید و به زندگی عادی ادامه دهید، لازم است خاطراتی که یادآور شریک سابق شماست را حذف کنید، مانند آهنگ، بو، صدا و یا مکان موردعلاقه. به‌منظور کنار آمدن با احساس غم جدایی، لازم است به زندگی کردن با خاطرات و احساسات دردناک پایان دهید و سعی کنید چیزهایی که موجب اندوه و غم می‌شوند را از خانه جمع کنید. در ابتدا، حتی اگر خاطرات خوب و خوشی دارید، آن‌ها را از خود دور کنید تا زمان و فضای کافی را برای خود ایجاد کنید، چنانچه این راهکار به شما کمک خواهد کرد تا با جدایی کنار بیایید.

شادی خود را بعد از اتمام رابطه پیدا کنید

کنار آمدن با جدایی هرگز آسان نیست، اما این اتفاق نشانه شروعی دوباره است. بنابراین، خانه‌ی خود را تمیز و مرتب کنید طوری که شما برای اتفاقات جدید زندگی آماده هستید. اگر نمی‌دانید چگونه باید به زندگی ادامه داد، لازم است با فراموش کردن تجربیات تلخ گذشته، شادی خود را پیدا کنید.

این شادی می‌تواند با بودن در کنار خانواده یا دوستان، خواندن کتاب، گوش دادن به موسیقی یا انجام کارهایی که همیشه آرزویش را داشتید، باشد. با لذت‌های شخصی خود مقابله نکنید و از مجرد بودن لذت ببرید! یاد بگیرید خود را دوست داشته باشید تا از این طریق به ثبات عاطفی و آرامش درونی دست‌یابید. به درس‌های ارزشمند زندگی توجه نمایید و زیبایی زمانی که با هم می‌گذرانید را درک کنید. بدانید که شما انسان بهتری هستید چراکه عشق را تجربه کرده‌اید و از آن درس گرفته‌اید.

چگونه شکست عشقی را تحمل کنیم؟

به فعالیت خود در زندگی بعد از کات ادامه دهید

ورزش روش عالی برای فعال بودن و کنار آمدن با غم جدایی است، چراکه ورزش علائم افسردگی را کم، خلق‌وخوی انسان را بهتر و ذهن را از افکار دردناک دور می‌سازد. اگر نمی‌دانید چگونه به زندگی عادی خود ادامه دهید، عضویت در یک باشگاه ورزشی، دویدن یا پیاده‌روی با اعضای خانواده یا دوستان را امتحان کنید و سعی کنید با هر قدمی که برمی‌دارید، از دست ناراحتی یا خشم رها شوید.

به‌منظور کنار آمدن با غم جدایی، کارهایی همچون مشت زدن به بالش، فریاد بلند کشیدن و مدیتیشن را امتحان کنید، تمام این کارها به آزادسازی انرژی و فشار شما کمک می‌کنند. شما حتی می‌توانید کارهایی همچون نقاشی، آوازخوانی، رقصیدن یا آشپزی را برای کنار آمدن با غم جدایی امتحان کنید. هر چیزی که شما را شاد کند و باعث شود غم جدایی را فراموش کنید، مفید است.

روش های رهایی از غم جدایی را تمرین کنید

مهم‌ترین روش برای کنار آمدن با غم جدایی و ادامه زندگی، بی‌خیال بودن و رها کردن موضوع است تا فرآیند التیام به‌سرعت شروع شود. لازم است متوجه شوید که داشتن عواطف منفی، اندوه، نفرت، پشیمانی و احساسات منفی در مورد یکدیگر هیچ سودی ندارد. ادامه دادن به زندگی و کنار آمدن با جدایی سخت و دشوار نیست؛ اگر یاد بگیرید فردی که موجب ناراحتی شما شده را ببخشید. وقتی فردی را ببخشید، درد و رنجی که آن فرد برای شما ایجاد کرده را فراموش خواهید کرد.

“برخی از ما گمان می‌کنیم تحمل و صبر کردن، ما را قوی‌تر می‌سازد؛ اما گاهی اوقات بی‌خیال بودن و رها کردن موضوع، ما را قوی‌تر می‌کند”. هرمان هسه

برای ریسک کردن شجاع باشید و به خود یادآوری کنید، اگرچه عشق این بار برای شما مؤثر واقع نشد اما همیشه فرصت دیگری نیز وجود دارد.

مدیریت زندگی بعد از طلاق یا کنار آمدن با جدایی آسان نیست، چنانچه کنار آمدن با جدایی زمان‌بر است و ممکن است روزهایی واقعاً تاریک و سختی پس از پایان رابطه دوستی وجود داشته باشند. اما افرادی وجود دارند که واقعاً به شما اهمیت می‌دهند، پس با آن‌ها در ارتباط باشید.

بنابراین، یاد بگیرید گذشته را رها کنید زیرا گذشته‌ها گذشته. در زندگی قدم بردارید، از نو شروع کنید و مطمئن باشید که روزهای بهتری در پیش است.

“زندگی آن‌گونه که انتظار می‌رود، نیست. زندگی به همین شکلی است که هست. روشی که شما با آن برخورد می‌کنید، تفاوت ایجاد می‌کند”. ویرجینیا ساتیر

آیا شما یا افرادی که می‌شناسید، جدایی را تجربه کرده‌اید؟ آیا شما یا آن‌ها میدانید که چگونه باید به زندگی ادامه داد و با جدایی کنار آمد؟ اگر شما یا فردی که می‌شناسید، جدایی را تجربه کرده است، تجربیات خود یا آن‌ها را در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.

نشانه‌هایی که نشان می‌دهید می‌توان یک رابطه را از یک رابطه سمی به سالم تغییر داد؟

1-مسئولیت‌پذیری: اگر هم شما و هم شریک زندگی‌تان می‌دانید که رابطه شما احتیاج به  جنگیدن برای آن دارید  و می‌خواهید آن را بهبود ببخشید، در مسیر درستی هستید.

شناخت رفتارهای گذشته که به رابطه آسیب رسانده است از هر دو طرف حیاتی است. این نشان‌دهنده علاقه به خودآگاهی و مسئولیت‌پذیری است.

به بیانی دیگر، هر دو طرف باید نقش خود را در مسمومیت رابطه بپذیرند و هرآنچه رابطه را به سمت مسمومیت برده است را شناسایی کرده و برای حل آن تلاش کنند.

2-سرمایه‌گذاری برای رابطه: آیا هم شما و هم شریک زندگی‌تان هر دو مایل به سرمایه‌گذاری برای بهبود رابطه هستند؟ این نشانه خوبی است این تمایل ممکن است با علاقه به عمیق‌تر کردن مکالمات آشکار شود، یا زمان‌های منظمی را برای گذراندن زمان باکیفیت با هم کنار بگذارید.

3-درک‌کردن به‌جای سرزنش: اگر هر دوی شما بتوانید مکالمه را از سرزنش دور کنید و بیشتر به سمت درک و یادگیری هدایت کنید، ممکن است مسیری روبه‌جلو وجود داشته باشد. برای مثال، به‌جای گفتن «تقصیر توست» یا «تو همیشه … را انجام می‌دهی»، ممکن است سعی کنید، «فکر می‌کنم ما همدیگر را اشتباه متوجه شدیم، پس بیایید دوباره تلاش کنیم» یا «می‌دانم که چرا احساس استرس و ناراحتی می‌کنید  چگونه می‌توانیم روی آن با هم کار کنیم؟»

4-کمک‌گرفتن از فرد متخصص: گاهی اوقات، ممکن است برای بازگرداندن اوضاع به مسیر خود، چه از طریق مشاوره فردی یا زوجی، به کمک نیاز داشته باشید. هیچ شرمی در دریافت کمک حرفه‌ای برای رسیدگی به مسائل رابطه منسجم وجود ندارد. گاهی اوقات، نمی‌توانید همه چیزهایی را که به سمی بودن رابطه کمک می‌کند، انتخاب کنید، و مشاوران رابطه آموزش‌دیده‌اند تا دیدگاهی خنثی و حمایت بی‌طرفانه ارائه دهند. آنها همچنین می‌توانند استراتژی‌های جدیدی را برای رسیدگی و حل تعارض به شما آموزش دهند و ایجاد الگوهای سالم‌تر را آسان‌تر می‌کنند.

195 دیدگاه

  1. سلام من با یه نفر تو رابطه بودم یه سالی هست الان کات کردیم پارسال هم این موقع کات کرده بودیم اینسری بدتر کرده یکم من باهش بحثم شد گفتمش نمیخامت و اینا گفته بود قبلا ک حساسه سر این موضوع و قهر کرد باهام بعدش گفتمش عصبی بودم قصدی نداشتم نمیپذیره و بحثمون شد بعد حالا قهریم درومد گف کارتای بابامو اشتباه برداشتم پول میتونی برام بزنی هرچقد میتونی و اینا گفتمش ن کارتم توش نیس انقد و اینا بعد شبش درومدم گفتمش تو کسیو داری ک میخای بزنی زیر همه چی و اینا درومد گف بخاطر این حرفت ک گفتی نمیخامت بعد هی پیام دادمش گف پیام نده چن بار گف بعد درومد گف بلاکت میکنم گفتمش تو ک نمیخای منو برام مهم نیس بلاکم کن اونم بلاک کرد بعد توی واتس و تل هم پیام دادمش بلاک کرد گفتم اتیشش تند بود منم تند رفتم با یه شماره دیگ پیام دادمش گفتم شاید گفته خب حس میکنم برای اینکه اذیتم کنه اینجور نوشته بعد گفتمش قبول کردی گف نه مزاحمم نشو نامزد دارم ولی این الکی گفته خیلی لجبازه این اقا دیشب یه چیزی شد اعصابم خورد شد من خطمو هم عوض کردم دیگ اون خطمو نداشتم دیشب پیام دادمش توی واتس هنوز سین نزده میدونم از لجه و البته اون شب هم یچیزی شد توی اینستا من شک‌کردم بعد این اقا رو انفالو کردم و پاکش کردم دوباره رکوست دادم اونم دورم دادپنج ساعت گوشیش دستش بوده حالا اما برا اذیت کردن بعد پنج ساعت پذیرفتش ولی بک نداد حالا این پیاممو سین نزده هنوز بنظرتون هدفش چیه ازین کار میخاد تنبیهم کنه میخاد برگرده قیدمو زده چیه این کارش

  2. با اینکه اون راحت فراموشم کرد ولی من نمیتونم فراموشش کنم:)
    حالم خوب نیس:)

  3. من توی رابطه با فردی هستم که دیروز با من کات کرد چون گفت عشقی که لایقشی رو نمیتونم بهت بدم و بعد چند ساعت پیام داد گفت خیلی دلم تنگ شده و میشه حداقل دوست باشیم و میگه که یه جورایی تو رابطه ای باشه که سر و ته نداره اذیتش می‌کنه و اینکه جوری نیست بخوام به کل از زندگیش برم نمیتونه ترکم کنه و ایشون افسردگی و اظطراب هم داره و گفت انگار یه وقتایی دوستم میبینمت یه وقتایی کسیم که دوستت داره من فکر کردم این برای این باشه تقریبا یک سال تو رابطه ایم و یکم حس کنه عادی شده واقعا نمی‌دونم چه تصمیمی بگیرم

  4. اسم من محمد هست و ی پسر19ساله هستم. من یک سال پیش با دختری آشنا شدم ، تو اوایل رابطه آنقدر خوب و عالی بود من با خودم گفتم محمد این همونیه که تو میخوای. چند ماه باهم بودیم ،درست مثل مادر بود برام.خیلی وابسته شده بودم بهش ،ولی نمیدونم چش شد از وقتی بهش گفتم که میرم سرکار خیلی باهام سرد شد ،کلا حرف زدنش باهام عوض شد.ولی خب باید می‌رفتم سرکار بلاخره هرکسی الان باید کار کنه.سه ماه پیش ی دعوا بین ما شد و خیلی محکم و مسمم گفت که کات کنیم ولی خب خیلی‌ دوسش داشتم و با هزار جور اسرار نزاشتم بره ،ولی رفته ،رفته،ی بار میگفت که بابام فهمیده دو روز دیگه بهت پیام میدم ،منم گفتم عیبی نداره. درحالی که وقتی خودم نیم ساعت دیر بهش پیام میدادم روزگارم رو سیاه میکرد ،این آخرا که دیگه داشتیم کات میکردیم هی بهونه میاورد. آی تو به من توجه نمیکنی خدا میدونه سرکار چیکار می‌کنی ،واسم وقت نمیزاری،اگه دوسم داشته باشی وقتی گفتم امروز رو نرو سرکار نمیری و….،خیلی منو آزار میداد.ولی می‌ساختم ،تا اینکه روز موعود رسید و بهم گفت که گوشیم خراب شده میدم تعمیرش کنن سه روز دیگه میدن گفتم باشه ،من فرداش رفتم پیش دوستم بهش گفتم اونم گفت که محمد با شماره ناشناس زنگ بزن ،منم انجام دادم و خیلی‌ عجیب بود گوشی رو برداشت من واقعا قلبم شکست نمی‌دونستم چی بگم ،دو روز بعد بهم پیام داد که اومدم ولی من اون آدم سابق نبودم و این دفعه خودم بهش گفتم که بیا کات کنیم ،اونم گفت آره یکی دیگه رو میخوای و…ولی من دیگه اصلأ واسم مهم نبود با اینکه اصلا دوس نداشتم کات کنم 🥺.ولی دل رو زدم به دریا قبول کرد که کات کنیم البته معلوم بود که خواسته اصلیش همین بود.و درست یک ماه از کات کردن مون نگذشته بود که دیدم رل زده ،واقعا داغون شدم ،الان سه ماهه که نمیتونم از فکر کردن بهش دست بکشم ،نفرینش کردم چون خیلی باهام بد کرد و هرگز نمیگذرم ،الان سه ماهه که روزگارم به سختی میگذره خیلی وقتا گریه می‌کنم

  5. سلام‌.وقت بخیر.من به مدت ۴ سال با پسری تو رابطه بودم،خیلی دوسش دارم،خیلی بهش وابسته شدم،تواین سه سال نزدبک ترین کس و بهترین دوست زندگیم بود،از تک تک اتفاقات روزمره و مشکلات و ذغدغه و آینده و… با هم میگفتیم و ایشون دو بار،به دلیل دروغی که بهم گفت و کاری که برای من خیانت به حسای میاد دو روزه ازش جدا شدم و مدام پیگیرمه وقسم میخوره که اینجوری نبوده و اون نبوده اما من مید نم که دروغ میگه،دارم دیونه میشمممم تورو خدا بهم کمک کنید من درحال تحصیلم و به سدت حالم بده،مدام گریم میگیره،حوصله هیچکیو ندارم،مدام یاد او سختی هایی میفتم که براش کشیدم آتیش میگیرم حالم به شدت بده لطفاااا راهنماییم کنیم.قکر اینکه واسه همیشه جدا شیم دیونم میکنه اصلا قانع نمیشمممم

  6. من با یک آقایی آشنا شدم مدت ۲ماه این آقا اصلا منو دوست نداشت و خیلی هوسبازو بود فقطم در مورد مسائل جنسی صحبت می‌کرد و ازم عکس نود میخواست یا چیزای دیگه ولی انجام نمیدادم یک هفته میزاشت میرفت تا من مجبور بشم به چیزایی که میگه عمل کنم چون میدونست دوسش دارم ولی خودش هیچ علاقه ای بهم نداشت گاهی میگفت دوسم داره ولی اصن نه برام وقت میزاشت نه باهام بیرون میومد میگفت اگه بیام بیرون باید رابطه داشته باشیم وگرنه چه فایده ای دارم بیام بیرون باهات خب با دوستام میام🤕الان که باهاش کات کردم خیلی حالم بده هر کاری میکنم حواسم پرت نمیشه یکبارم قبلا کات کردم ولی طاقت نیاوردم خودم برگشتم ازش قول گرفتم بهم بیشتر توجه کنه اونم قول داد ولی بدتر از قبل شد

  7. با دختر خانومی آشنا شدم جفتمون موقعیت اجتماعی درست حسابی نداشتیم . ۳سال پاش موندم تا رشته پرستاری قبول شد رشته ای که دوست داشت منم برا فرار از سربازی رفتم دانشگاه حسابداری خوندم . باهم بودیم و من عاشقش شدم و اونم خیلی منو دوست داشت ولی من برون گرا بودم همیشه ابراز میکردم و شدت دوست داشتنم بیشتر بود خودش هم میگفت و ۷سال کنار هم بودین تو این ۷سال قهر آشتی خب داشتیم ولی همیشه من باید پا پیش میزاشتم . و من فقط ب ازدواج ب اون فکر میکردم و اون هم منو امیدوار میکرد تا اینکه تو ۱سال گذشته همش میگفت من قصد ازدواج ندارم ن با تو ن با هیچکس دیگه تو خودم نمیبینم ازدواج کنم و خیلی این منو اذیت میکرد من همیشه تو صحبتام از آینده اونو کنار خودم تصور م یکردم و راجبش حرف میزدم ولی اون یجورای فرار میکرد . وقتی هم بهش گیر بیشتر میدادم میگفت انگار الان آمدی خاستگاری که بهت جواب رد دادم نیومدی که . منم همش تلاش میکردم شرایط نرمال کنم برم جلو . رفتم سربازی سربازیم آخراش بود باهم بودیم مثل همیشه و اون خبر داشت از اینکه قرار بعد سربازی یا حسابداری تو همونجا که خدمت میکردم بمونم یا برم بانک مشغول بشم . و یک روز بازم سر همین که تلفنی صحبت میکردیم و من از آینده باهم بودن حرف زدم و اون ن ناراحت شدم بعدش پیام دادم و ناراحتبمو گفتم و اونم اولش معذرت خواهی کرد ولی من ول نکردم و دعوا بالا گرفت و دبگه بهش پیام ندادم تا ۱۰ روز که ببینم ایا بهم پیام میده ؟ که دیدم نداد وقتی باز پا پیش گذشتم و با توپ پر هم پیام دادم دبگه گعت نمیخواد این رابطه رو ادامه بده و دعوا دعوا دعوا تا ۱ماه بعدشم چون من عاشقش بودم پا پیش گذاشتم ، تلاش کردم برگردونم از هر راهی فکر کنید رفتم نشد . از برج ۸ رابطمون تموم شد . و از همجا بلاک شد

  8. من درمورد رابطه ی عاطفی که دارم به مشکل برخوردم و این مشکل به این صورت هستش که ما الان حدودن سه سال بیشتره باهم هستیم و رابطه ی عمیق و طولانی داریم حدودن چهار پنج ماه پیش من احساس سردرگمی بسیار زیادی کردم و خیلی از نظر درونی دچار اشفتگی و حس های عجیب شدم و کلن اون مدت خیلی سخت برای من گذشت و من اونموقع تصمیم گرفتم تو رابطه که آزاد باشم و فکر میکردم میتونه دلیلش این نزدیکی و وابستگی شدید ما تو رابطه باشه بخاطر همین باهم حرف زدیم و من یه مدت دور شدم و به طرف انسانهای دیگه و ارتباطات جدید رفتم ولی اونم هنوز میخواست رابطمون درست بشه و من منصرف بشم ولی من مطمئن نبودم که بتونم برگردم و صد در صد خودمو بزارم بعد از مدتی اونم تصمیم گرفت تنها باشه و ارتباط نداشته باشیم ، منم وقتی حس کردم اونم کم کم داره دور میشه از من برگشتم و باهاش حرف زدم اولش قبول نمیکرد ولی من قول دادم و گفتم که همه چی عوض شده و واقعا تا الان دیگه اون حس های دیگه تو من نیست و علاقه ای به برگشتن تو اون فضا رو ندارم و ما الان دوباره باهم در ارتباطیم ولی مشکلاتی که بخاطر اون مدت پیش اومده حل نمیشه و هر چند روز یبار بخاطر همونا دعوا میشه و من تو اون مدت با هیچکس رابطه ی عاطفی یا هر چیز جدی برقرار نکردم فقط یک گره زنی بود که باید یکم رها تر میشدم بنظرتون الان ما باید چجوری این مشکل حل کنیم و این چیزی که پیش اومده تو درون اون درست بشه؟

  9. سلام خسته نباشید ، من19 سالمه و خیلی وقته که وضعیت روحی خوبی ندارم،حوصله و اعصاب درس خوندن هم ندارم و وقتی هم که میخونم زیاد تمرکز ندارم، همش دلم گرفته و گاهی زود گریم میگیره ، یک سری بدهی هایی هم هست توی خانواده که باعث شده کلا جو خوبی نداشته باشیم ، و البته من حدودا یک ماهه با پسری دوستم ولی خب علاقه زیادی بهش ندارم انگار دوست داشتن نیست و فقط یه وابستگیه که بخاطر حرف زدن به وجود اومده ، میخوام باهاش کات کنم ولی خب خیلی دوستم داره و میخوام جوری کات کنم که زیاد بهش اسیب وارد نشه ، از طرفی خودم هم انگار حس میکنم دلم براش تنگ میشه و از طرف دیگه هم میدونم که هیچ آینده ای باهم نداریم و بهتره هرچه زودتر این رابطه تموم بشه . میخواستم اگه میشه راهنماییم کنید که چکار کنم

  10. سلام و عرض خسته نباشید.

    خانمی هستم که نزدیک به ۱ سال با آقایی در یک رابطه‌ی عاطفی بودم.
    حدود دو سال پیش رابطه از سمت من به دلیل شرایط شخصی و از بین رفتن علاقه‌م به ایشون _به دلیل یک‌سری رفتارهای توهین‌آمیز و…_ به پایان رسید.

    چندین ماه بعد از قطع رابطه ایشون شروع به تقاضای مجدد برای برقراری رابطه کردن. این موضوع چندین بار از سمت ایشون مطرح شد ولی پاسخ مثبتی از سمت من دریافت نکردن. تا حدود ۶ ماه پیش که مجدداً برای کمتر از ۱ ماه با ایشون وارد رابطه شدم ولی به دلایل قبلی دوباره رابطه رو تموم کردم.

    الان که حدوداً ۵ ماه از قطع مجدد رابطه‌مون می‌گذره من از این مسئله عبور کرده‌م و به زندگی عادی خودم برگشته‌م ولی ایشون همچنان نتونستن عبور کنن و توی شبکه‌های اجتماعی دائماً از این صحبت می‌کنن که حس خوبی به خودشون ندارن، حس ناکافی بودن می‌کنن و حس می‌کنن که شخصیت‌شون رو برای افرادی مثل من کوچیک کردن. البته ایشون سابقه‌ی افسردگی طولانی و مصرف دارو هم داشته‌ن. و همین‌طور در رابطه، عزت نفس متزلزلی داشتن.

    من کاملاً آگاهم که شروع مجدد رابطه با ایشون اشتباه بود. و با توجه به اینکه خودم تونستم بدون مشکلی با نبود ایشون در زندگیم کنار بیام، عمیقاً از اینکه ایشون در چنین شرایطی گیر کردن ناراحتم. و در همین راستا بارها باهاشون صحبت کردم و ازشون بابت شروع و پایان مجدد رابطه عذرخواهی کردم و سعی کردم راجع به پایان رابطه و لزوم قطع هر گونه ارتباطی توجیه‌شون کنم ولی همچنان ایشون نسبت به خودشون حس خشم دارن که اصطلاحاً برای کسی که مناسب نبوده، زیادی از خود گذشتن. و همین‌طور نسبت به من خشمگینن. و این روی زندگی شخصی و عزت نفس‌شون تاثیرات منفی گذاشته.
    سوالم این هست که من درست‌تره چه کاری انجام بدم تا ایشون انقدر در رنج نباشن؟ آیا همین که ارتباطم رو کاملاً باهاشون قطع کردم، درست‌ترین راهه؟ چون واقعاً دلم نی‌خواد ایشون هم به زندگی عادی برگردن.
    پیشاپیش متشکرم.

  11. من خانواده سختگیری دارم که هم نمیزارن تنها بیرون برم هم برای تیپم نظرمیدن

  12. خودکشی بعد از رابطه خوبه؟! کات کردم دختری ۱۳ ساله هستم و هیچ امیدی و خوشحالی ندارم آن دختر شاد و پر انرژی تبدیل شدم به به دختر افسرده. اره زود وارد رابطه شدم ک دارم نابود میشم. من فراموشش کرده بودم اون دوباره اومد. من گوشیم با مامانم مشترک هست برای همین میگه ی وقت رل میزنی نابود میشی. میگه ۱۷ سالت شد گوشی دلم میخاست خودکشی کنم. معلوم بود مامانم با رل زدنم مخالفت میکرد چجوری مشورت کنم. واقعا همین هست دیگه بدم میاد از عشق و دوست داشتن کسی دیگه هیچ کس جز مامانم را دوست ندارم بابام آجیم هم دوست ندارم هیچکی دوست داشتن چی هست. کاش بتونم فراموشش کنم تا همون دختر پر انرژی بشم. مامانمم میگه ط خیلی لجباز هستی همین لجبازی ت بدبخت میکنه

  13. سلام من با یک آقایی آشنا شدم از خودم ۱۱سال بزرگتره به یک دلایلی ازش جدا شدم همین دو ساعت پیش ولی خ دوسش دارم غم سختی رو دلمه نزدیک یک سال باهم دوست بودیم خ بهم محبت میکرد حسی ک کنارش تجربه کردم تاحالا با هیچ کس دیگ تجربه نکردم حتا ما باهم رابطه هم داشتیم همین یه ماه پیش بهم گف من با تو ازدواج نمیکنم چون تو دختر خوبی نیسی قبل من با خیلیا بودی..ولی من چون دوسش داشتم نتونستم کات کنم تا امروز. نمیدونم چیکار کنم ب نظر شما باهاش ادامه بدم ؟؟چون خودش پیگیرمه ولی وقتی دلیل جدایمان بهش میگم هیچی نمیگه.ما باهم لحظات خوش زیاد داشتیم مگ میشه ی آدم با این همه خاطره ای ک با طرف مقابلش داره وابسته نشه فقط چون قبلا با خیلیا بودم؟؟چراالانو نگاه نمیکنه الان که دوسش دارمو انقد بهش اهمیت میدم چرا خوبیامو نگاه نکرد

  14. :(من تازه با رلم کات کردم و خیلی دوستش دارم و میخام فراموشش کنم دیروز باهم توافق کردیم که کات کنیم و منم قبول کردم ولی الان خیلی خیلی پشیمونم احساس بدی دارم خیلی ناراحتم بغز تموم وجودم رو گرفته همش احسا تنهایی میکنم و انلتیینرودنشو تماشا میکنم حتی بعضی وقتها حس میکنم باز پیام میده ه گریه میکنم خسته از زندگی 🙂

  15. سلام بنده 25ساله و اقا 30ساله مدت 6ماه در ارتباط با یه اقا پسر بودم که خواستگارسنتی بودن و این مدت قرار بود اشنا بشیم اولش خیلی شور و هیجان داشتن برای ازدواج جدی بودن و منو خانم خودشون میدیدن منم که چون گاموفوبیا دارم از اول ارتباط اضطراب شدیدی رو تجربه میکردم تا همین دیروز که مدتی بود بحث داشتیم سر اینکه خانواده منو نپذیرفته بودن بد بین بودن به من میگفتن خیلی هیجان وشوق نداری و خواهان یک همسر بودن که بینهایت دوسشون داشته باشه مدام توقع داشتن که پیگیرشون باشم سریع ناراحت میشدن تا در نهایت دیروز کامل باهم ارتباطمونو قطع کردیم و خداحافظی کردیم میگفتن ما دو تا مثل اینکه برای هم ساخته نشدیم و ….تو باید ذوق و شوق میداشتی نسبت به من و اخرش خداحافظی کردیم ایشونو تو اینستا انفالو کردم و امروزم ایشون شمارمو از تو گوشیش پاک کرده خیلی حالم بده وامکان داره برگرده به ارتباط ؟چکار کنم حالم بهتر بشه و با این ترس از ازدواج باید چکار کنم ؟

  16. سلام من یه آدم سمی بودم تو رابطه ولی دارم کم کم درست میشم 1 سال تو رابطه بودم و ۱ماهه که کات کردیم اما کفت یه مقدار دوسم داره ولی فکر‌ میکنه نمیشه جبران کنم براش و گذشته هنوز تو یادشه بنظرتون درست میسه ؟ الان دوستیم و حالم برای مهمه از این لحاظ هنوز ??

  17. سلام خسته نباشید من با یه پسری اشنا شدم و اون پسر با من رل زد و بعدش باهاش کات کردم ولی رفت به رفیق من پیام داد و به دوست من گفت بیا باهم رل بزنیم و چون دوست من جواب رد داد دوباره برگشت به سمت خودم

  18. سلام وقتتون بخیرببخشیدمن چندوقتیه که کلا روحیموازدست دادم مسل اون ادم قبلی نیستم وحتی تودرسام افت تحصیلی شدید داشتم چندان میلی به درس خوندن ندارم وازیه طرفی چن وقت بود که تورابطع بودم وازطرفی دیگه ازاون لحاظ خیلی ظربه روحی بدی خوردم وکلا زود ناراحت میشم پرخاشگرم و زیادنگا گوسی میکنم خیلی بیش ازحد اندازه ومتاسفانه میلی به رسیدن به هدفم کم شده وازیه طرف مشکلات خانوادگی هم اظافه میشن وخیلی حالم بدتر وبدتر از روزهای قبل میشه ویسره ماراحتم وگریه میکنم اما بخدا حالم بدترمیشه وکلا بایه نفرتورابطه هستم که اونم میل چندامی به من نداره ومن دوست دارم باهاش ازدواج کنم اما سر ماین مسعله ظربه زیادخوردم وخیلی ناراحتم و اگه میتونید دراین باره راهنماییم کنیدممنون میشم?

  19. خودم کات کردم ولی نمیتونم فراموشش کنم. مریم هستم ۳۳ سالمه و شاغل. یک بار تو سن ۲۵ سالگی نامزد کردم به روش تقریبا سنتی. ۴ماه موندیم اابته به زور ایشون و پروسه طلاقم ۴سال طول کشید. خب خیلی اسیب دیدم. ایشون عصبی بود و منم زیاد دوستش نداشتم ولی خب قبلش تجربه دوست پسدی نداشتم و از طرفی بیشتر بخاطر نیاز جنسی ازداج کردم واقعا دوست داشتم تجربه کنم حس جنس مخالف رو.. تو کل ۴سال من خونه پدرم بودم تو یه شهری اونم خونه خودش.درواقع بعد ۴سال که گذشت ما جداشدیم ایشونو ندیدم. بعد یه سال از طلاقمون یعنی ۵سال بعد با یه پسری چهارسال بزرگتر از خودم آشنا شدم که همسایمون بود پدر نداشت.خواهرشم ازدواج کرده بود و این با اونا خوب نبود.یعنی مستقل بود. مادرش هم وضعیت خوبی نداشت و ازش خوب نمیگفتن همسایه ها.من دوستش داشتم اون منو بیشتر دوست داشت معیارهایی که میخاستم رو داشت تا اینکه فهمیدم دروغ میگه و اب سردی بود برام .مث اینکه سیگار میکشید ولی گفته بود بخاطرم ترک کرده . یا مغازه داره که فهمیدم بیکاره. خلاصه بعدا کلی معذرت خواهی کرد که از ترس اینکه ترکش کنم اینارو دروغ گفته. خلاصه خیلی دعوا و بحث کردیم تا اینکه عصبانیتش رو لو داد. منو میبرد جاهای خلوت و داد و فریاد میکرد. بعد دست بزنشو دیدم یعنی منظورم اینکه تو دعواهامون مثلا دستمو میگرفت به دستم ضربه میزد. یا مثلا میزد به در و دیوار. همش تهدیدم میکرد که حق ندارم کات کنم باهاش. خلاصه با سختی کات کردم باهاش. یعنی خونوادم باهاش دعوا کردن و خیلی بد شد. خودم از خونواده خاستم بیان و کمکم کنم تمومش کنم ولی الان خیلی ازین حرکتم پشیمونم که نباید خواندمو درگیر دعوا میکردم. برای هرجفتتون بد شد.)
    خلاصه الن یه سال از کات بودنم میگذره ولی من دیوانه نمیدومم چرا نمیتونم فراموشش کنم. همش میبینمش البته دیگه رفته ازینجا ولی گاهی میاد و جلوی من یکارای میکنه که یعنی با یکی تو رابطس. لجمو داره در میاره. نمیدونم خیلی مسخرس خودم خاسم نباشه ولی وابسته بودن من به ادما خیلی اذیتم میکنه اونم ادمای اشتباهی. تو این مدتم کلی درخواست اشنایی و خواستگاری رد کردم چون هنوز تو فکرمه نمیتونم به فرد جدید فکر کنم و اونم تاوان منو بده. دلیل جداییم ازش دروغ و عصبانیتش بود ولی همش نکات مثبتش میاد تو ذهنم و این حس حسادت که الان تو رابطتس.

  20. سلام یه عشق پایدار داشتم ولی یهویی کات کرده بدون هیچ دلیل و بهونه ایی واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم

  21. ما ۴ سالع با همیم اول اون اومد سمتم بعد ۶ ماه منو ب دست آورد خیلی باهم خوب بودیم ولی چند بار کات کردیم من رفتم منت کشی حالا بی محلی میکرد مغرور بود و من گفتم کات اونم گفت باشه حالا بیوگرافی میذاری ک تو برام مهم نیسی از این حرفا یا ی کلیپ توی اینستا فرستاده ک من عاشقت بودم تو رفتی الان ۵ روزه کاتیم من ن جواب دادم ن چیزی منتظرم خودش بیاد چون زیاد رفتم مغرور شده چیکار کنم برگردع؟

    • سلام از من که چند بار به هر دلایلی جدا شدیم و دوباره برگشتیم به شما نصیحت دیگه برنگردید عین قبل میشه و دوباره ام جدا میشین ولی بازم به فکر تعمیر باشید نه تعویض بهتره .

  22. سلام من دخترم 17 سالمه پارسال با ی پسری حدود 11 ماه رابطه داشتم و بعد کات کردیم حدود9 ونیم دیگه بهم پیام دام گفت که دلم تنگه برات بيا باهم بریم بیرون و منم از روی دوست داشتن زیاد بازم بهش برگشتم در حدود یک ماه و الان دوروزه کات کردیم من این یک ماه خیلی بهش وابسته شدم خیلی زیاد و الان واقعا حال و روحی اوکی ندارم و الان نمیدونم چیکار کنم حالم بهتر بشه و فراموشش کنم لطفا کمکم کنید. اون 11 ماهی که باهاش بودم هم خیلی دوسش داشتم و بعد که برگشت علاقه من بهم بیشتر شد طوری که باهام رفتار کرد که و وقت می‌گذاشت برام که باور کردم واقعا دوسم داره و کسی مثل اونو پیدا نمیکنم دو روز پیش پیام دادم من مثل قبل بهت حس ندارم یعنی مثل قبلا دوست دارم و الان من دوروزه که اصلا حال و حوصله ندارم و احساس میکنم که دیگه امیدی برا زندکی ندارم چون خیلی وابستش بودم و خیلی دوسش داشتم اصلا باور نمیشه اینکارو باهام کرد واقعا خیلی عالی باهام رفتار کرد توی این یکماه بعدم گفت دیگه نمیخوام باهات باشم فراموشم کن و راحت گذاشت رفت

  23. سلام من با پسری دوست شدم و یه مدت رابطه خیلی عالی داشتیم پس از مدتی یکی از دوستان من با صحبت های دروغی ک راجب بنده پیش ایشون کردن رابطه رو بهم ریختن ولی بعد از یه مدت ما بهم برگشتیم ولی به عنوان دوست اما ایشون در این رابطم بیشتر با من راحت هستن تا من من میخوام خود واقعیم باشم و انقدر سنگین برخورد نکنم اما حس میکنم ایشون ناراحت میشن با اینک خودشون اینطوری رفتار نمیکنن و ابراز ناراحتی نمیکنن

  24. سلام .٤ ماهه با پسري رابطه ي صميمي و به قصد ازدواج و نيت مثبتي داشتم.همه چيز عالي و رويايي داشت پيش ميرفت و ايشون افراطي محبت ميكردند و گل ى كادو و …يهو يك هفته اي سرد شد و ديشب پيام داد امادگي رابطه و ازدواج نداره بخاطر شرايط مالي و خانوادگي و گذاشت رفت .بدون هيچ بحث و مشكلي.الان سوال من اينه كه چيشد. ؟احتمال بازگشتش وجود داره؟

  25. حالم بده فقد

  26. سلام وقت بخیر، بنده با شریک عاطفیم به دلیل خیانت ایشون کات کردم و الان چهار روز میگذره که ایشون هیچ پیام یا زنگی به من نزدن و طبق گفته های نزدیکان خجالت میکشن. با توجه به حال روحی بد من ایا ملاقات با ایشون و گفتن حرف های دلم میتونه در روند بهبودیم کمک کننده باشه؟ چون من از روزی که متوجه شدم هیچ صحبتی با ایشون نداشتم حتی جرو بحث

    • اصلا صحبت نکنید برنگردید با هم شاید فکر کنی قول بده عوض میشه اما کسی که تو دوستی این کارو میکنه تو ازدواج صد در صد این کارو میکنه

  27. سلام,خواستم بگم من چند ماهه بعد از رفتن یکی از کسایی که دوستش داشتم،توی زندگیم مشکل پیدا کردم و حالم هرروز بد و بدتر میشه.خواستم بپرسم اگر یکی هنوز دوستمون داشته باشه و بمون بگه که نمی‌خوام بت ضربه وارد کنم بخاطر همین میرم،احتمال برگشت داره؟.می‌دونم سوال درستی نبود که پرسیدم ولی از درون واقعا نابود شدم و دیگه مثل قبل نیستم.دیگه اونقدر پر انرژی و شاد و خوشحال نیستم.همش تو اتاقمم و سرم توی گوشیمه و هیچ‌جا نمیرم.سعی داشتم با باشگاه رفتن فکرشو از سرم بندازم بیرون ولی بازم نشد.فقط میخوام به آرامشی که قبل رفتنش داشتم برسم و نمی‌خوام اینقد حالم بد باشه و استرس و فکر زیاد بام همراه باشه.

  28. ۳۷ سال مونت من رابطه ای ۵ ساله ی داشتم تو این روز تموم شده حس عذاب وجدان داره خفم میکنه بابت کاری که کردم .

  29. سلام خسته نباشید.هفته گذشته دربازی آنلاین با یه آقایی چت کردم .اون مجرد بود من متعهلم .باهم صمیمی شدیم و قرارشد اینستا همو ببینیم .من یه پیج فیک بهش دادم اونجا باهم چت کردیم توهمون مدت کم که کلا یک هفتع بود خیلی بهم وابسته شد ومدام میگفت تنهاش نزارم ولی من میدونستم کارم اشتباهه .دیشب کلا اون پیج وبیخبر پاک کردم و یکطرفه از رابطه خارج شدم میدونستم بهش بگم اصرار میکنه و میمونم رودربایستی .حالا عذاب وجدان دارم وناراحتم .حس میکنم خیلی نانردی کردم .نمیدونم چیکارکنم تاازاین حس وعداب وجدان بیام بیرون

  30. سلام من و دوستم تو دانشگاه اشنا شدیم قرار بود باهم ازدواج کنیم در این بین یکی از پسرای دانشگاه همش میخواست نظر منو جلب کنه با هرروشی بعد از اینکه موفق نشد از نقطه ضعف من استفاده کرد گفت اگر قبول نکنم میمیره چندبار هم بهم گفت سکته قلبی کرده من نمیدونستم دروغ میگه تا اینکه موفق شد و مارو جدا کرد بعد از این اون دوستم که قرار بود ازدواج کنیم خیلی حالش بد شد خیلی زیاد بهم وابسته بود خیلیم بهم علاقه داشت بعد از یه ماه از دروغ های این متوجه شدم و ازش دور شدم و به سمت دوستم رفتم اونم قبول کرد باهم باشیم دوباره اما در این بین یه چیزی خوب نیست اینکه حالش اصلا خوب نیست میگه هیچ حسی نداره همه شور و ذوقش مرده هرکاریم میکنم خوشحال نمیشه از ته دل فقط میگه جوری زندگی میکنه تا بقیه ازش ناراحتی نداشته باشن میگه هرروز که بیدار میشه پکر و دلش نمیخواد بیدار بشه هیچ حسی نداره همش فقط میکنه بیهوده زنده ست و هرروز و هر ثانیه همه اتفاقا تو ذهنش میاد کلا میگه مرده متحرک شده هیچی چیزی باعث نمیشه حالش خوب بشه الان بنظرتون من چیکار کنم راه حلی هست حالش خوب بشه خیلی خودم بدترم ازش اینکه من باعث شدم اینجوری بشه قلبم درد میگیره نمیدونم چیکار کنم کاش حالش مثل روزای اولی که همو‌ شناختیم بشه برا این کار باید چیکار کنم

  31. سلام عشق رو با عادت اشتباه نگیریم. این دو روزه و دو ساعته ها عادتن برای تامین نیاز
    من بعد ده سال ده روزه برای هنیشه جدا شدیم. وقتی نسل خانوم ها رفتن دنبالشون بری خودت رو سبک میکنی فقط. از چش بیفتی دیگه محاله به دلشون بشینی
    . خدایا این حال داغون ما را درست کن دارم میمیرم

  32. سلام وقت بخیر من به رابطه ای که ۵ ماه پیش بخاطر ساکن و بی تلاش بودن‌ پارتنرم تمومش کرده بودم برگشتم و اون خیلی اذیت شد اون مدت اما الان دقیقا همون چیزی سده که من انتظارشو ازش داشتم و الان میخام بهم کمک کنید که بتونم حفظش کنم چون اصلا نمیخام دیگه‌تنهاش بزارم

  33. من ی پسر ۲۱ ساله هستم…حدود ۱ سال پیش از سر تنهایی با ی نفر وارد رابطه شدم…دوسش داشتم…ب مرور زمان اون هم احساسش نسبت ب من بیشتر شد و رابطمون براش جدی شد…من ترسیدم..‌.از بار مسئولیت..ازینکه شرایط خوبی برای داشتن رابطه نداشتم و یسری چیزهای دیگ کنار کشیدم…چندین بار برگشتم و اونم برگشت ولی باز ب ی دلیل مزخرف دیگ از خودم دورش میکردم…خیییلی اذیتش کردم…خیلی پای خریتام موند…از صمیم قلب دوستش داشتم…ولی یکجایی یچیزی تو افکارم مانع پیش بردن رابطه میشد…چندین بار رفتم و برگشتم و با این حال بهم برگشت..تا اینکه یبار برنگشت…ی مدت ن چندان طولانی ازش دور بودم…و وقتی برگشتم سراغش توی رابطه بود…و دیگ برگشتی توی کار نبود…ازون روز حتی یک ثانیه بدون فکر کردن و دلنگش بودن برام نگذشته…وقتی برا بار اول دستشو گرفتم…وقتی واسه بار اول تت‌ چشاش نگاه کردم…زندگیم تو وجودش خلاصه شد و منه احمق نفهمیدم و از دستش دادم…من الان فهمیدم ک بدون اون نمیتونم…الان دیره میدونم…ولی الان فهمیدم ک حاضرم جونمم بدم تا اون برگرده پیشم…سعی کردم فراموش کنم…سعی کردم با یکی دیگ اوک شم…ولی نمیشه…ب هر کسی دیگه هم حتی نگاه کنم یاد اون میوفتم…دلتنگشم…زندگیم زندگی نیست بدون اون…میدونم خیلی احمقم…میدونم خیلی اشتباه کردم…شاید بزرگترین اشتباه زندگیم از دست دادن اون بوده…ولی راه حل میخوام…میخوام زندگی کنم…میخوام برگرده.‌‌..میخوام جبران کنم…دلم گرفته…گریه شده آجیل هر شبم…خییلی بهش بد کردم میدونم…ولی غلط کردم…پشیمونم…بخدا عاشقشم…بهترین اتفاق زندگیم هست…حتی با اینکه الان خودش نیست…روزهایی ک بود قشنگ ترین حال دنیارو داشتم…آرامش وجودم بود…اولین کسی بود ک باها

  34. سلام من ۱۰ سال در رابطه بودم و خانوادش جدامون کردن تویه یک شب و فرداشبش نامزدی کرد به نظر شما چیه داستان

  35. من ملیکام..و الان تو شرایطی هستم که با کسی نمیتونم در میونش بزارم..و سایت شمارو تو نت دیدم تصمیم گرفتم اینطوری با یکی صحبت کنم و شرایطم رو بگم شاید شما تونستید راهنماییم کنید. نمیدونم اول کدومو بگم از مشکلات خانوادگیم بگم یا رابطه شکست خورده ام که بیشترین دلیل اینکه پیام دادم رابطمه که به تازگی شکست خورده و خیلی توی روحیم تاثیر گذاشته. من ۲۳ سالمه و زمانی که وارد دانشگاه شدم با دوستم سحر آشنا شدم از سال ۹۷ تا به حال باهم دوستیم..بجز دوستی تو دانشگاه بیرونم باهم در ارتباط بودیم و هستیم و باهم رفت و آمد داریم.. سحر آخرای دانشگاه بود که با مهدی یکی از هم دانشگاهیامون آشنا شد از همون اول قصدشون ازدواج بود و الان هم دارن نامزد میکنن..سحر بهم میگف اگه مهدی یه دوست درست حسابی داشت بهت معرفی میکنم منم گفتم باشه. اول از همه هم بگم که من رابطه های زیادی با پسرا نداشتم واسه همین تجربه رابطه رو اصلا نداشتم..رابطه هام دست شمار بود و طولانی ترینش هم دوماه طول کشید که تو یکیش من از قبل به پسره علاقه داشتم..باهم نسبت فامیلی داشتیم و خیلی بعد جدایی اذیت شدم و همش گریه می کردم..نزدیک امتحانی خرداد هم بود و من رسما همه امتحانامو خراب کردم بالاخره گذشت و فهمیدم اون که به من قول و قراری نذاشته بود و فراموشش کردم..دو سه تا رابطه هم در حد دو ماهه و یک هفته داشتم که از رفتارشون خوشم نمیومد و جدا میشدم و بیشتر هم سعی می کردم با کسی وارد رابطه نشم که وابسته نشم. بالاخره گذشت و محرم پارسال دقیقا شب تاسوعا سحر عکس یکی رو برام فرستاد و نظرمو پرسید و حتی گفت که خیلی پسر خوبیه و موقعیتش عالیه و میخواد که با یکی هم آشنا بشه که ازدواج کنه..حقیقتا من زیاد از ظاهر پسره خوشم نیومد ولی خیلی آدم حسابی بنظر میومد سحرم خیلی قبول داشتم و میدونستم کیس بدی معرفی نمیکنه..قبول کردم و شمارمو سحر داد که مهدی بده به پسره..اسمش رضا بود..همون شب پیام داد و عکسمو پروفایلم دیده بود خیلی تعریف کرد با خودم گفتم چقد چاپلوسه..بالاخره چند روزی گذشت خیلی قشنگ حرف میزد آدمو تحت تاثیر قرار میداد..بعدم قرار شد بریم بیرون من گفتم خجالت میکشم دوتایی بریم سحرومهدی هم بیان..اونم گفت هرجور که تو راحتی خلاصه قرار اول و دوم و سوم دیگه اوکی شدیم..ولی من از همون اولم هم به سحر گفتم هم به خودش که اصلا به ازدواج فکر نمیکنم..اونم گفت منم فعلا موقعیتشو ندارم و میخوام خودمو جمع و جور کنم خونه بخرمو اینا..تو اون مدت که قرار میذاشتیم فهمیدم که خیلی پسر با فرهنگ وخانواده داریه از رفتارش مشخص بود..حتی دختر عمم هم دیدتش بهم گفت ملیکا خیلی دیوونه ای اگه زنش نشی. گذشت و بعد سه چهار ماه بهم گفت که نمیخواد با احساسات یه دختر بازی کنه و قصدش ازدواجه کلی از خودشو خانوادشو کاروبارش گفت..و گفت اگه نمیخوام الان جداشیم که وابستگی پیش نیاد..حقیقا تو شوک بودم و انقد سریع توقع همچین حرفایی رو ازش نداشتم هیچی نگفتم اونم گفت الان لازم نیست جواب بدم..فکرامو بکنم و بعد بگم..چند روز بعد که صحبت میکردیم دوباره همه اون حرفارو تکرار کرد..منم با خودم گفتم لگد به بختم نزنم دیگه کجا میتونم همچنین پسر اهل زندگی و اوکی که اهل دود و دم و خلاف نیست رو پیدا کنم..واقعا الان مثل طلاس..با اینکه خیلی خوشگل نبود و قدشم معمولی بود و من همیشه دوست داشتم شوهرم قد بلند و حداقل یکم خوشگل باشه..ولی باز با خودم گفتم اولویت های ازدواجمو تغییر بدم..این آدم خیلی جنبه های خوب دیگه ای داره.. خلاصه قبول کردم و سعی کردم دیگه دوسش داشته باشم..چون من اصلا نمیتونم با با کسی که دوسش ندارم ازدواج کنم..یه متنی رو خوندم که همیشه ملکه ذهنمه که میگه هیچوقت بخاطر رهایی از مشکلات و شرایط مالی ازدواج نکنید نمیدونید بوسیدن کسی که دوسش ندارید چقد بده.. بخاطر همین راه دلمو براش باز کردم..
    یک شب هم گفت که دیگه تصمیمشو گرفته و میخواد بیاد خاستگاری منم گفتم الان شبه و از روی غرایز جنسی تصمیم نگیر فردا صبح همه اینا یادت میره..اونم گفت نه تصمیمم جدیه منم گفتم پس قضیه تو رو با مامانم درمیون میزارم ولی اگه پشیمون شدی بگو که من بگم تفاهم نداشتیم و جدا شدیم..خلاصه الان گذشته و نزدیک یکسال هست که باهمیم رابطه ی خوبی داشتیم یا شایدم من فکر می کردم خوبه و همش میگفت که مامانتو بیار باهاش حرف بزنم و آشنا کن..که خب بخاطر شرایط خانوادگی که دارم اینکار نشد که بشه..خودشم تا حدودی میدونه شرایطمونو. شرایط خانوادگیم هم به این صورته که من پدر خیلی بیخیالی دارم..نمیدونم بگم زندگی خوبی داشتیم یا بد ولی مرور که میکنم میبینم روزای خوبم بوده..پدرم مدتی اعتیاد داشت که خب ترک کرد..تو اون مدت هم خرجمونو داییم میداد من راهنمایی بودم که این اتفاق افتاد..یه مدت هم که سال اول دانشگاه بودم به مادرم خیانت کرد..که خب مامانم فقط بخاطر من و برادرم تحمل میکنه و داره زندگی میکنه من مادر خیلی عاقل و خانم و صبوری دارم انقد خوبه که هرچی ازش بگم کم گفتم..الان هم سه سال هست که بدون هیچ پول پیش و اجاره ای طبقه بالای خونه خالم زندگی میکنیم یعنی پدرم نمیتونه خونه اجاره کنه..البته یه زمین از پدربزرگم بهمون ارث رسیده که ارزش زیادی داره..گذاشته برای فروش ولی انگار دلش نمیاد اصلا بفروشه که حداقل بتونیم خونه بخریم یا وضمون یکم خوب بشه..مامانمم همیشه میگفت بزار خونه بخریم بعد بگیم بیان که آبرومون نره..البته رضا فک میکنه مستاجر خالم هستیم و اونم میخواست ما خونه بخریم بعد بیان خاستگاری..چون قبل از من با یه دختری در رابطه بوده که خاستگاری هم رفته بوده خونه دختره با ما دوتا کوچه فرقشه..ولی بهشون بی احترامی کردن و اونا هم منصرف شدن..من دختره و خانوادش رو میشناسم و میدونم که رضا حقیقتو میگه..مادر دختره یکبار ازدواج کرده بوده و یه دختر داشته..زن دوم این شوهرش هم بوده..خانمه که البته مریض هم بود و یکی دوماه پیش فوت کرد..خواهر دختره هم مجردی زندگی میکنه و با یه مرد زن دار رابطه داره..واسه رضا و خانوادش این چیزا خیلی مهمه.. خانواده مذهبی نیستن ولی خیلی آبرو دارن..رضا میگفت دختره خودشم بهش خیلی دروغ میگفته و مهمونی و پارتی هم شرکت میکرده..خلاصه با بی احترامی که از خانواده دختره دیده بودن کلا تصمیم میگیره بیخیال شه
    از نظر رفتاری هم من همیشه بچه بازی درآوردم خیلی اذیتش کردم.. توقعات بیش از حدی ازش داشتم.. میخواستم چیزایی که نداشتمو تو زندگی بااون جبران کنم..هرچی میگفت گوش نمیکردم..حتی میگفتم همینیه که هست نمیخوای برو..اونم بااین حال باهام کنار میومد و همیشه قربون صدقم میرفت..هر وقت من قهر میکردم کلی منتمو میکشید برام خوراکی میگرفت و انقدر زنگ میزد تا آشتی کنم.. همیشه هم اون پیشقدم میشد کنار میومد..طوری که به وجودش مطمئن بودم و میگفتم این آدم هیچوقت منو ول نمیکنه..اخه رفتاراشو ندیده بودید انگار من ملکه بودم..جدا از اون رفتارهای بدم رابطه قبلیشم هی میزدم تو سرش چند بار بهم گفته بود نگم دوست نداره..تا اینکه سوم همین ماه تولدم بود با اینکه دستش خالی بود برام تولد گرفت ولی من کلی واسش قیافه گرفتمو ایراد که چرا این اینجوری نیست اون اونجوریه..البته شبش از رفتارم پشیمون شدم و بوسش کردم و ازش معذرت خواهی کردم اوکی شدیم..خوب بودیم تا دو روز بعدش که زنگ زد..شغلش مشاور املاک و ساخت وسازه.. گفت الان بازار کساده زمینتونم که به فروش نمیره منم گفتم حالا بفروش بره انگار میای خاستگاری اونم گفت میام یه گل و شیرینی میگیرم میام..که باز بحث خاستگاری شد من یاد اون دختره افتادم تیکمو انداختم اونم عصبی شد خدافظی کرد..همیشه خودشم قهر میکرد خودش آشتی میکرد اما اون روز دیگه نه زنگ زد نه پیام داد با خودم گفتم شاید سرش شلوغه چون پیش اومده ولی فرداش هم خبری نشد سه روز گذشت دیگه خیلی دلم براش تنگ شد گفتم یبارم من غرورمو بزارم کنار پیشقدم بشم..زنگ زدم بر نداشت پیام داد سرم شلوغه گفتم چرا زنگ نمیزنی ببینی من مردم یا زندم.. انقد باهام سرد حرف زد که خودمم جا خوردم خیلی بی تفاوت..اصلا انگار این رضاصلا انگار این رضا دیگه اون رضا نبود هر چی خواستم آشتی کنم گوش نکرد گفت دیگه نمی‌خوامت برو ما باهم تفاهم نداریم..هر کاری کردم گوش نکرد گفت نه..انقدر این چند روز حالم بده و گریه کردم اصلا باورم نمیشه..گفتم اون همه قول و قرار چجوری میتونی.. گفت با رفتارت خودتو از چشم انداختی..بهش گفتم یه ماه فرصت بده رفتارمو درست میکنم من نمیتونم بدون تو زندگی کنم..الانم خیلی حالم بده عین مریض افتادم تو تخت به مامانمم هیچی نگفتم.. خودش گفته برو یه ماه دیگه بیا اگه درست شده بودی تازه فکر می کنم.

  36. سلام وقت بخیر به تازگی از رابطه عاطفیم اومدم بیرون چون حس میکردم به من توجه نمیشه الان به شدت حالم بده نیاز دارم با ی نفر صحبت کنم و راهنمای ام کنه. 27 سالمه و 8 ماه تو رابطه بودم اینم بگم 8 ماهی ک هرروز تقریبا دیدمش. از وقتی شوهر خواهرش فوئت شد کلا ادمی شد ک زندگی براش بی معنی شده اینم بگم به شدت خواهرش و زندگی خواهرش براش مهم بود الان میدونم ک حال روحی اش بده ولی هیچ کاری برای درست شدن حالش نمیکرد و ابنک همه زندگی شو وقف خواهرش کرده این چندوقته میاد پیش من میریم بیرون ولی میگ ک نباید وابسته بشیم ادم باید از ثانیه به ثانیه اش لذت ببره معلوم نیس فردا باشیم یا نه. من نیاز دارم ب محبت کلامی و توجه این حس و دیگ به من نمبداد فقط در حد رابطه جنسی خوب و با محبت میشد

  37. سلام به مشاوره گرامی . خواستم بپرسم که برای برگشتن به رابطه ی کات شده و مجدد اون علایق و عشق رو ایجاد کردن شما در این مورد چه کتاب هایی یا متنی چیزی بهم پیشنهاد میکنین که بخونم

  38. سلام و خسته نباشید من یه رابطه کوتاه تقریبا دو ماهه داشتم و به خاطر درک غیر متقابل منجر به قطع رابطه از طرف من شده و بخاطر علاقه طرف مقابل به من احساس گناه و دلسوزی میکنم ، اگه ممکنه کمکم کنید

  39. نميتونم فراموشش كنم حالم بده خيلي بده امروز خبر رسيد بهم ك با يه دختر ديگه رفته تو رابطه خورد شدم شكستم

  40. من و دوست دخترم برای کار استباهی که من کردم داریم کات میکنیم من خیلی پشیمونم واقعا اونم براش سخته و خیلی بهم فرصت داده اما من بازم اشتباه کردم چیکار کنم؟؟ چطور نزارم کات کنیم دیشب میگفت برو گفتم تا فردا یعنی امروز فکر کن بعد جوابتو بهم بگو گفت هر چند فکر هامو کردم ولی باشه

  41. سلام من وارد رابطه ای شدم که فکر نمیکردم اینطوری تموم بشه با حرفای خاله زنک بازی بقیه و لجبازی خودم عشقم ذهنیتش نسبت به من تغییر کرده باهاش لج کردم کاری نکردم ولی ذهنیتش راجبم تغییر کرد حالم خیلی الان خراب چندباری میخاستم زندگی واسه خودم تموم کنم دلم ب حال دخترم سوخت،بهش گفتم دوستت دارم دیگ تکرار نمیکنم ،گفت ذهنیتم عوض شده راجبت میخای ی طرفه باشه داغ کردم گفتم اره تو اون اوایل من و بیشتر دوست داشتی الان میخام من مثل تو باشم تو من و نخا من میخامت بغضم گرفت گوشی قطع کردم،ی حسم میگ تموم شد ولی حال دلمو چکار کنم دق میکنم من،کمکم کنید ی راه نشونم بدید

  42. کسی ک دوسش دارم بین دوراهی منو یکی دیگ مونده البته قبلا با اون ۲بار بوده و سر مسائل های مختلف همو ول کردن بعد ک با من آشنا شده دوباره پسر پیداش شده الان نمیدونه میخواد چکار کنه …بنظر شما من چکار میتونم بکنم؟۱دفعه دیگ منو میخواد ۱دفعه میگه اونو منم کاملا گیج شدم. بین دوست داشتن من و اون مونده حتی میدونه اون الان با یکی دونفر دیگ هم هست ولی هنوز نمیدونه میخواد چکار کنه و وقتی اون پسر قاطی میکنه کلا میره اون سمتی میگ میخوام دعوا نشه .

  43. سلام من یه چند روزی میشه با دوست دخترم کات کردم و الان دوست دارم که واقعا برگرده بهش گفتم فقط نیم ساعت بهم وقت بده حرف بزنیم حالا واقعا نمیدونم چی بهش بگم لطفا کمک کنید

  44. سلام دو سه روزه کات کردم بدون اینکه حرفامو بزنم موندن تو دلم سنگینی میکنن

  45. ۲۹ سالمه خانم هستم مجرد هستم لیسانس دارم خانه دار هستم ۴ ماهه به قصد ازدواج با پسری آشنا شدم که خیلی دوسش دارم و ایشان هم منو دوست دارن دیروز به قصد شوخی ازشون سوالی پرسیدم و ایشون جواب سوال من رو دادن ازشون پرسیدم اولین رابطه جنسیت رو در چه سنی داشتی و ایشون گفت توی ۲۰ سالگی با دوست دختر دوستم و من شوکه شدم و بهش گفتم کارت خیلی اشتباه بوده چرا با دوست دختر دوستت رابطه داشتی؟اگه الان دوستت بیاد با من اینکارو بکنه خوشت میاد؟یه دفعه بلند شد و بهم گفت من این داستان رو الکی بهت گفتم ولی تو این حرف رو به من زدی حتما دلت می‌خواد با دوست من رابطه داشته باشی و بدون خداحافظی رفت و گفت همه چی بین ما تموم شده.من خیلی از این موضوع ناراحتم من فقط میخواستم براش مثال بزنم که کارش اشتباه بوده ولی اون بد برداشت کرد حرف منو.الانم اصلا قبول نمیکنه هرچی بهش میگم میگه ما به درد هم نمیخوریم تو حرفی که زدی حتما اونجوری هستی و…نمی‌دونم چیکار کنم که این سوتفاهم برطرف بشه واقعا منظوری نداشتم به خدا. توی رابطمون خیلی پیش میاد که حرف های همدیگر رو بد برداشت کنیم من واقعا منظوری نداشتم از حرفی که بهش زدم هر چقدر هم ازش عذر خواهی کردم بی فایده بود، دلم می‌خواد یه کاری کنم برگرده خواهش میکنم کمکم کنید راهنماییم کنید بهم گفت همه چی بین ما تموم شده نه زنگ میزنه نه پیام میده

  46. ببخشید من حالم خیلی بده به خاطر کنکور کات کردم چجوری حال خودمو نرمال کنم و تو امتحاناتمم هست برگردم به درس؟

  47. من یه چندماهی نزدیک به یک سالی میشد باهاش بودم همه جوره بودم باهاش کل زندگیم بدنم آبروم وقتم همه در اختیارش بود کلی هم بهم قول دروغی داد بعد یهو بی دلیل بدون توضیح گفت تموم حالا دوستش بهم پیشنهاد داد میخوام قبول کنم تا اون اذیت شه بفهمه من چی کشیدم خیلی بازیم داد کلی هم بخاطرش خودمو کوچک کردم عذاب کشیدم بنظرتون با دوستش رفاقت کنم یا اشتباهه؟

  48. من ۱۸ سالمه و دخترم و مجردم و کنکور تجربی دارم ۳۰ روز دیگه، من طی سال خیلی عالی پیش بردم و کاملا برای کنکور آمادم و توی این مسیر خیلی روحیمو از دست دادم،۸ ماه پیش با یه شخصی آشنا شدم و به صورت دوستانه باهاش رابطه داشتم و ۲ ماهه که توی رابطه عاشقانه رفتم که دو روز گذشته کات کردم و نمیتونم حالم رو خوب کنم از طرفی فشار های روانی زندگیم هست از طرفی این رابطه اذیتم می‌کنه و چندین روزه که مدام درگیر سردرد و حالت تهوع و .. اینا هستم و نمیتونم درس بخونم و دارم کل زندگیمو بخاطر یه رابطه خراب میکنم واقعا نمی‌دونم باید چیکار بکنم

  49. من  با یه پسر توی مجازی رابطه داشتم اون ۱۷ منم ۱۵ سالم بود ۵ ماه اول رابطمون بم گف بیا فرار کنیم منم باهاش تا قم رفتم رابطه یجنسی هم داشتیم فرداش منو آورد ۳ ماه بدون هیچی ب رفیقام میگف من دوستش درم بدون اون نمیتونم باز بش برگشتم تا الا ک ۱۲ ماه شده بود رباطیمون بم قول عروسی و ازدواج میداد باز اومد پیشم بازم رابطه ی جنسی داشتیم بم ۲ روز قبل عقده خاهر گف کات نمیتونم بات باشم نمیخامت بهم نمیرسیم داغون میشی نمیتونم اینا گف میخام کار کنم در صورتی ک کار نمیکنه الا بیوش لاوه و هر وقت بش پی میدم میگ دفعه ی اخرته پی میدی من رل دارم با یکی دیگم من موندم حاله بدم و ب شدت وابستشم

  50. 15 دختر راهنمایی من با دوست صمیمیم ولم کرد رفت الان ما تو یه مدرسه و کلاس هستیم اون همش پشت سرم خیلی بد میگه و مسخره ام میکنه با هام خیلی بده من دوست دارم که با هاش دوست بشم

  51. راستش من به مدت یکماه با یه اقای که فوتبالیست بود دوست بودم وخیلی بهش علاقه مند شدم بعد باهم تقریبا ۴،۵بار بیرون رفتیم و من اخلاقم جوری هست که بهش زنگ نمیزدم و منتظر میموندم اون بهم زنگ‌ بزنه و وقتی میرفتیم بیرون اخلاقش خیلی خوب بود اما وقتی جدا میشدیم خیلی کم بهم پیام میداد و بعد چند وقت دیگه بهم زنگ نزد و من باهاش تماس گرفتم خیلی بی میل صحبت میکرد و دلیلش رو پرسیدن بد باهام حرف زد و منم کات کردم اما نمیتونم فراموشش کنم

  52. ۱۶ساله ام ، مجرد البته رل داشتم الان کات هستم، پایه نهم هستم ، دانش آموز ‌‌‌‌ ؛ من به رلم شک کردم که با دختر دیگه هم حرف میزنه من به دختره پیام دادم چرا با رلم حرف میزنی اونم رفته به دوست پسرم گفته که اونم عصبی شده و به من گفت باید کات کنیم من هم الان احساس دردناکی دارم فقط به آخرین بازدید هاش فالور هاش نگاه میکنم و میخوام یه کاری کنم که برگرده روانشناس هم نداشتم. چیکار کنم برگرده

  53. من دخترم و 16 سالمه و رلم 19 سالش بود اول از همه چند وقت با هم رفیق بودیم که بعد ی مدت ازم پرسید بهم حس داری؟ و منم چون واقعا دوسش داشتم گفتم اره رلم قبل من با ی دختر دیگه بود که رابطه شون خیلی جدی بود اما دختره بهش خیانت کرد برای همین نمیتونست به دخترا اعتماد کنه و بعد از اون جریان من اولین دختری بودم که باهام وارد رابطه شد بعد چند روز که گذشت بهم گفت اوکی نیستم ازش پرسیدم چی شده گفت بعد رابطه ی قبلم نمیتونم با هیچ دختر دیگه ای باشم منم ازش پرسیدم دوسم نداری گفت هیچ دختری رو دوست ندارم و منم باهاش کات کردم روز بعد نتونستم تحمل کنم و دوباره بهش پیام دادم و فهمیدم داشته امتحانم میکرده ی عالمه ازش معذرت خواهی کردم و گفتم خب من نتونستم بدون تو دووم بیارم که دوباره بهت پیام بدم اما گفت اصلا ما هیچیمون به هم نمیخوره بعدم بلاکم کرد الان فوق العاده ناراحتم و همش دارم به این فکر میکنم که برگردم بهش خیلی دوسش داشتم میشه کمک کنید بهم

  54. سلام من یه رابطه خیلی بدی را تجربه کردم الان کات کردم فقط سوالم این هست باید بلاک کنم یا خیر

  55. سلام من داخل یه رابطه سه اله بودم و هم کلاسی دانشگاه هم آشنا شدم و واقعا عاشقش شدم و یک ماهی باهم بودیم ولی من نتونستم ادامه بدم چون عذاب وجدان شدید داشتم و خیلی بد با این همکلاسیو تموم کردم و اون رابطه سه ساله رابطه خوبی نبود و یک ماه بعدش کات کردیم ولی از همون موقع من درگیر همون همکلاسیمونم و دیوونه دارو میشم تازگی ریکوعست اینستا دادم و عجیب بود ولی قبول کرد و یک داد و بهش هفته پیش پیام دادم ولی سین نکرد و حتی ریکت اینستا هم دادم سین نکرد نمی‌دونم باید چیکار کنم من واقعا دوسش دارم

  56. ببخشید یه سئوال دارم اگر با یکی در رابطه باشید بعد اون طرف فکر کنه شما خیانت کردین و بعد از یک روز کات کردن بره با یک شخص دیگه ک هیچ علاقه ایی ب اون شخص نداره و بیاد پی وی ت بگه دوست دارم باید چیکار کنیم؟

  57. ۱ ماهه جدا شدیم ازم ی کارایی میخاست من نتونستم انجام بدم جدا شدیم از همه جا بلاکم کرده بخام بش بگم برگرده نمیشه چون با برادرشم وارد رابطه شدم? همون برنگرده بهتره فکنم ولی دلم خیلی واسش تنگ شده

  58. من فقط می‌دونم فراموش کردن عشق محاله من اندازه‌ ی چشمام دوستش دارم نمی‌تونم يه لحظه بدون اون باشم

    • سلام. اگر فرد مورد نظر معشوق شما بودن. گام اول اندازه کافی به خوبی و صحیح عزاداری کنید برای فرد یا رابطه از دست رفتتون. گام دوم روی خودتون تمرکز کنید مثل ورزش کردن به موقع خوابیدن کتاب خوندن و کارهایی که باعث رشدتون میشه و دوست دارین به هرحال. این دوتا گام رو بردارین تا شصد هفتاد درصد راه رو رفتین و فرد کم کم از یادتون میره. سومین مرحله اینکه باور کنید قرار نیست یه کسی یه خاطره ای رو کامل از ذهنتون ببرین و بپذیرین که ممکنه یه نقطه کوچیکی همیشه اون ته ذهنتون باشه و خودتون رو بابت یه نقطه کوچیک سرزنش نکنید. پس تمام تلاش شما باید کوچک کردن اون خاطرات باشه نه حذف کردنشون. و خوب که به خودتون مهلت عزاداری و پیشرفت دادین به آدمهای جدید شانس وارد شدن به زندگیتون رو بدین. هیچوقت هم تلاش نکنید زخم رو با یه رابطه جدید ترمیم کنید.

  59. سلام خسته نباشید ببخشید من سه هفته با یکی دوست شدم که از قبل میشناختمش ولی تو این سه هفته سر موضوع های مختلف بحثمون میشد تا اینکه گفت من شرایط مالی خوبی ندارم و بدهکارم و اینا بهم فرصت بده این چیزا منم اولش شروع کردم به اینکه نه نمیتونم این چیزا بعدش هی شروع کردم به زنگ زدن و پیام دادن تا اینکه خودش چند روزی بهم فرصت بده حالا من از سه شنبه دیگه تماس و پیام قطع کردم و نمیدونم اصلا الان باید چیکار کنم و میخواد برگرده سمتم یا نه اگه راهنمایی کنید ممنون میشم

  60. من ازعشقم جداشدم خیلی هم دوستش دارم الانم باهاش حرف می زنم اما اونمی خواهد مثل قبل باشیم مثل یک دوست حرف می‌زنیم هرروزدارم از دوریش از سردی میمیرم

  61. اوم سه ساله تقریبا با یکی تو رابطم حس میکنم الان وقت کات کردنه اوایل ک دیده بودمش فک میکردم اون چیزیه ک من میخواستم دوس داشتنی مودب محترم بعد ی مدت اخلاقش عوض شد هی میگف بیا کات کنیم فلان منم با چن تا از دوستای جنس مخالفم رفتم بیرون بهش نگفتم گفتم خونه یکی از اقوامم حالا ازونجایی ک آدم تاکسیک و شکاکی بود ب ی نحوی فهمید و همه چی ریده شد توش میخواس بره نذاشتم نمیدونم دوسم داشت نداشت الان داره یا ن ولی من چون دوسش داشتم اینهمه مدت اخلاق گندش کنار اومدم ک بمونه اون بم گفته ته رابطمون هیچی نیس ی روزی کاته دلم میخواد گریه کنم یکی بغلم کنه جیغ بزنم خستم افسرده نمیدونم تو کی هسی رباتی دختری پسری ولی همینقد تونستم حرف بزنم خوب بود

  62. گوهر خود را مزن بر سر هر ناقابلی …
    صبر کن گوهر شناس قابلی پیدا شود …

  63. ببخشید من الان سه روزه با کیس احساسیم کات کردم دوست دارم دوباره باهاش باشم ولی نمیدونم باید چیکار کنم که برگرده. حدود دوماهی بایه اقایی بودم واز همه لحاظ خوب بود یه مدت بهشون شک کردم که با کس دیگه ایی در ارتباط هستن و مدام بحث داشتیم هی خواستن تموم کنن ولی من منصرفشون کردم ولی این سری که بحثمون شد خودشون دوباره تموم کردن و پیام دادن که به درد هم نمیخوریم منم فقط خوندم و جوابی ندادم الان سه روزه که ازش خبری ندارم و اینکه دوسش دارم نمیخواستم تموم بشه رابطمون به نظرتون باید چیکار کنم

  64. من ۱۹ سالمه و با پسری نزدیک ب چهار ساله تو رابطه ام. رابطمون خوبه اما یک بار خیانت کرد و یک سال جدا شدیم و دوباره برگشت. نزدیک هشت ماهه دوباره باهمیم من ب خانوادم گفتم و درجریانن اونم برادر و پدرش میدونن ولی ن بحث ازدواج آورده ن حرف دیگ. جدایی هم برام سخته. بنظرتون از رابطه بیام بیرون درسته یان؟حوصله هیچ چیزو ندارم مدرسه هم نمیرم مامانمم فشار میاره روم اگ نمیخوادت جواب خواستگارات و بده

  65. سلام من با دوس پسرم قرار ازدواج گذاشتیم بد سر مسلئه مهریه باهم بحث کردیم و سر این من سرکار نرم بد اون گفت بدرد هم نمیخوریم رابطه رو تمون کرد منوخیلی تلاش کردم رابطه رو درس کنم ولی اون حتی جواب زنگ یا پیاممو نمیده حتی بایه خط دیگه زنگ زدم تا فهمید منم گفت اشتباه گرفتی قطع کرد. دلیل مشکلمون این بود اون فک میکنه من بحرفش گوش نمیدم و بساز نیستم بااینکه اینجوری نیست اون مخالف من سرکار برم و من مشکل مالی دارم و گفتم فقط چند ماه تحمل کن ولی اون قبول نکرد نمیدونم چرا انقد راحت رفت. چند بار بهم گفت ما بدر هم نمیخوریم درک نمیکنیم همدیگرو منو مقصر میدونه اصلا بمن علاقی نداشته

  66. حالم بده. من خیلی دوسش دارم ولی اون ساده گذشت ازم و رف هشت ماه عشقو کنار گذاشت نمی‌دونم واقعا چیکارکنم چجوری بیخیال شم برم منت بکشم برگرده از همه جا مسدود کرده. ولی آخه من دلم براش تنگ شده. هروقت دعوا میکردیم اون میومد واسه آشتی. حتی اگه مقصر بودم، دلش نمیومد یک شب هم قهر بخوابیم. اونقدری که اون بود، من نبودم. خوشی زده بود زیر دلم. اونقدر پرروم کرده بود که فکر کرده بودم چ خبره حالا. یکی از همون شبا که دعوا کرده بودیم، دیدم خبریش نیست. گرفتم خوابیدم بی شب بخیر. بیدار شدم دیدم نه پیامی نه زنگی. بیخیال رفتم با رفیقام دور دور. آخر شب که شد، یهویی حس کردم خیلی تنهام. حجم نبودنش رو خیلی حس کردم. گوشیو برداشتم پی امش بدم دیدم همه جا دیلیت زده. زنگش زدم خاموش بود. یه جور رفته بود، انگار از اول نبود. از اون شب، هر شب حس میکنم خیلی تنهام. خیلیا اومدن و رفتن، ولی هیچکس اون نشد. از اون روز دلم میخواد برم جلوی هر کی که دست یارشو تو خیابون گرفته، بگم میشه تا هست قدرشو بدونی؟

  67. سه روزه کات کردم سنم پایینه ۱۵ ام اونم ۱۸ با اینکه بهم قول داده بود نره موضوع رابطمون و با خانوادش ب اشتراک گذاشت خانوادش مخالفت کردن و اونم هزاران تا دلیل آورد برای جدایی ک بنظرم توجیح بود الان های و خوراک ندارم عین مریضا شدم نیمتونم پاشم معدم هم عصبیه و خیلییی غمگینم چون ما راجب آیندمون هرشب حرف میزدیم و دلم برای چشماش و صداش خیلی تنگ میشه ولی خب بخاطر خانوادش منو ول کرده گفته از مشاور کمک گرفته مشاور هم گفته جدایی بهتره بخاطر اینکه من بچه ی طلاقم خانوادش مخالفت کردن الان ایندمو بدون اون نمیتونم تصور کنم و زندگی خیلییییییییی بهم سخت میگذره ۳ روزه ک باهاش حرف نزدم

  68. ببخشید بعداز کات کردن هدف جدید باید چی باشه

  69. ببخشید من تو یک رابطه ۳ سال بودم بعد یمدتی میشه کات کردیم کاتی از جانب دختره بود ولی همو دوس داریم مجبور شدیم از هم فاصله بگیریم دیشب ساعت ۳ شب زنگم زده در این حالت من چکار کنم پیامش بدم بگم چرا زنگم زدی یا واکنشی نشون ندم؟

  70. من این چند روزه که کات کردم و واقعا تمرکز ندارم روزی بقیه کار هام نمیدونم باید چیکار کنم

  71. من با یه پسری حدود۸ماه بود آشناشده بودم رابطمونم خیلی خوب بود،اوایل گفته بودم بااینکه کارت حقوقیم دست توباشه مشکلی ندارم ولی بعدا که فکرکردم دیدم نه اینکار درست نیس وبهشون گفتم که کارتم دست خودم میمونه ولی کل حقوقم صرف زندگیمون میشه ولی اون قاطی کرد و سراین رابطمون تموم شد.چیکارکنم من الان؟

  72. سلام،من احساس میکنم الان که کات کردم زندگیم خیلی خسته کننده شده،حس میکنم دیگه نمیتونم عاشق شم،خیلی بی حوصلم

  73. سلام من وقتی از همسرم جداشدم بااقای متاهل دوست شدم و او باعث شد من بازم ب زندگیم ئبرگردم بعد از عقد مجددم با همسر سابقم اون اقا و من عاشق هم شدیم رابطمون کش پیدا کردتااینکه همسرش بخاطر مشکلات قدیمشون جداشد و رفت حالاهم ما همدیگرو دوس داریم ولی همسرم بچمو بمن نمیده ک منم جداشم حداقل کمتر گناه کنیم راهکار شماچیه اقای دکتر

  74. من با پسری یک سال دوست بودیم تو اون یک سال همه چی خوب بود ولی با این حال ی بار سره ی سوضن الکی منو ول کرد و رفت و دوماه بد برگشت گفت اشتباه کرده و زود قضاوت کرده منو کلی قول و قسم ک دیگه نمیرم نمیتونم ازت دور باشم.بد یهو نمیدونم چیشد ی روز اومد گفت خسته شدم دیگه حوصله ندارم نمیتونم منم دیدم نمیشه کسی و ب زور نگه داش گفتم باشه .فردا شبش مست بود زنگ زد که من هنوز دوست دارم نمیتونم لیا همو ببینیم.منم رو ابرا بودم که برگشته صبش زنگ زد گفت هرچی دیشب گفتم چرت و پرت بود اصن یادم نمیاد ب کیا زنگ زدم چیا گفتم منو جدی نگیر من حرفمو زدم گفتم حوصله ندارم ‌‌…تاحالا اینجوری حس نکرده بودم یکی داره با احساسم بازی میکنه

  75. حدود 10 سالی هست که از همسرم با وجود دو دختر بزرگ که ازدواج کرده بودند به علت بد رفتاریهایش جدا شده ام و مراحل سختی رو در مهاجرتی که داشتیم با ناسازگاریهای او پشت سر گذاشته ام تا حدودآ عادت کردم حدود 7 سال اول جدایی بخاطر بچه های بزرگ و کمکم با آمدن نوه ها ارتباطات خانوادگی و تنها روابط دوستانه ای که با هم داشتیم بیشتر شد ولی او بدون هیچ تلاش جدی میخواست همیشه این روابطه دیداری خانوادگی ادامه دار باشد ولی در این مدت هم رفتارش برایم مشکوک و هرت کننده بود و کمکم خودش تماسش را محدود و با خواست هر دو ما روابطش بسیار محدودتر هم شد و تنها اجبارآ در خانه بچه ها و یا بیرون به صورت جمعی در کنار هم قرار میگرفتیم .ولی اخیرن این شرایط مرا بسیار خشمگین و عصبی میکند چون او فقط به فکر خویش است و جلوی بچه ها وانمود می کند که من براش اهمیت دارم در صورتی که چنین نیست و هیچ قدم مثبتی در طی این سال ها برنداشته است و از طرف دیگر من هنوز به تنهایی گاهی مقید به نگهداری از نوه ها هستم . ولی بچه ها اصرار میورزند که من حتی در تولد او که ترتیب داده اند و یا مناسبت های دیگر در کنار هم قرار گیریم ولی روحن بیشتر از قبل خیلی آزررده خاطر میشوم و گاهی هم از شدت تنهایی میپذیرم که بروم ولی بعد از هر بازگشت از تفریحات خانوادگی بسیار غمگین و خشمگینم و نمی دانم چگونه باید مقابله بکنم و یا اینکه این روابط فمیلی را بپذیرم .؟ لازم به ذکر است که اگر جند ماه او را نبینم بسیار شادتر و قویتر هستم ولی با مخالفت دختر هایم روبرو میشوم اگر که برای دیدارهای جمعی صرف نظر کنم ، ممنون می شوم اگر مرا راهنمایی کنید .سپاس ها

  76. رابطه من بتازگی به پایان رسیده احساس می کنم به قدر کافی بهش محبت نکردم و این منو خیلی اذیت می کنه چکار کنم

    • میدونید همیشه کسیکه ترک میشه یا مورد ظلم قرارمیکیرع احساس گناه میکنه چون فکر میکنه تقصیر کارع یا حقشع بهش ظلم کنن. تو در رابطه با اون مطمعنا هر کاری بود کردی احساس گناه؛ حس کم کاری؛ حس مقصر بودن همیشع سراغ ادمهاییکه ترک شدن میاد

  77. سلام من ۲۴ سالمه و در آستانه کات هستم. شخصی که میخواستم باهاش کات کنم یه مرد ۳۶ ساله در آستانه طلاق بود. و بخاطر شرایط زندگیم این ادمو پذیرفتم چون امکاناتی داشت که پدرم بهم نداده بود الان شغل خوبی دارم و درامدم بد نیست اما یجورایی چون شهر کوچیکه و انگار همه فهمیدن مجبورم با این ادم بمونم البته گفتم ک بره ولی احساس خلا میکنم نمیدونم چکار کنم چون اتفاقاتی افتاده که تنها گزینه ام برای ازدواج ایشونه چون شهر کوچیکه و حرف پشت سرم هست

  78. سلام من با یه دختر دوست بودم الان یه ماهه کات کردم ولی نمیتونم فراموشش کنم

  79. من شش ماهه ک کات کردم خب ولی باهم دوست معمولی هسیم و هنوز با هم چت مکنیم خیلی دوسش دارم ولی واقعا دارم اذیت مشم ولی حس مکنم رابطمون خوب مشه و میشه مثل قبل

  80. من بافردی دوست بودم پسربودالان ۹ماهه کات کردم به طورکامل تمام مشکلات روپشت سرگذاشتم سوالی ک دارم اینکه الان کادوهایی ازش ب یادگارمونده روچیکارکنم ممنون

    • ما به اکثر کاربران مون که این دوره ترک رابطه ی عاطفی هستند پیشنهاد میدیم که فضای مجازی و یادگاری هایی که از طرف مقابل دارند حذف یا از معرض دید جمع کنن

  81. ۶ سال با آقایی آشنا بودم ک پیشنهاد ازدواج و آشنایی هم البته بصورت واسطه ای با من بود و آقا هم کم کم ب من علاقمند شد وقول ازدواج و رویابافی برای آینده و…بینمون ب شدت شکل گرفت.از همون روز اول هم ب من گفتن با توجه ب اینکه از دو استان متفاوتیم و ب شدت خانواده سنتی داره و پدرش هم خیلی سختگیره ممکنه چن سال طول بکشه تا بتونه خانواده رو راضی کنه و من هم قبول کردم و آقا هرکار وتلاشی کرد ک البته بنظره من صددرصدی نبود بخاطر نوع تربیتش و بهتره بگم ترس و رودروایسی با پدرش ولی در حد توان خودش برا ب انجام رسوندن رابطمون تلاش کرد اما ریسک خیر. گذشت و گذشت تا اینکه کم کم رفتارش تغییر کرد و البته دلیلش رو بعضی رفتارای من میدونست(هرچند منطقی نبود و مسائل پیش پا افتاده ای بودن.یکیش مثلا اینکه بامشورت هم تصمیم گرفته بودیم بعد ازدواج برای پیشرفت بیشتر تهران زندگی کنیم و بعدا آقا مدعی شدن توبیشتراصرار ب تهران رفتن داشتی و.. یا کلا ۵بار بیشتر باهم بیرون نرفتیم و وقتی خیلی قدم میزدیم من خسته میشدم و ایشون این رو هم نکته منفی من میدونسن و…)ولی من احساس میکردم هرچند اینها شاید براش مهم بوده اما برا سرپوش رو ناتوانایی خودش تو ب ثمر رسوندن عشقمون بوده بیشتر. خلاصه اینکه بالغ بر ۱۰بار رابطه رو تموم کرد و هربار من برگشتم و… اما این بار آخر دیگع واقعا نمیخام برگردم و دلم میخاد خودش بعدا متوجه اشتباهش بشه اما منم برنگردم دیگه ب اون رابطه و برای همیشه تمومش کنم اما میترسم مث دفعات قبل باز دلم طاقت نیاره و … لطفا کمکم کنین فقط میخام فراموش کنم.

  82. سلام.بهترین راهکارتون برای تحمل درد وابستگی بعد از کات چیه؟

  83. سلام من ۲۱ سالمه تازه ۵ روزه از یک رابطه ۶ ماهه اومدم بیرون آدم شکاکی بود همش کنترلم می‌کرد خیلی هوامو داشت ولی من تمام کننده رابطم بودم الان خیلی دلم براش تنگ شده و اون از همه جا منو بلاک کرده نمیدونم باید چطور کنار بیام. دوس دارم کاری کنم برگرده نمیدونم و خب همین دیدنش هم منو اذیت میکنه و واقعا فراموشش نمیتونم کنم. با هر کیم صحبت میکنم میگه بیخیال باش ولی متاسفانه نمیشه

  84. سلام. عشقم حدودا بعد ۳ ماهی پیام داده گفته سلام خوبی چ خبرا … ب نظرتون چی و چجوری جوابشو بدم؟

  85. سلام خسته نباشید ، من از لحاظ روحی این چند وقت داغونم و نمیتونم به چیزی جز خودکشی فکر کنم واسه کسی مهم نیستم و حس اضافه بودن میکنم ، تازه رابطه ی عاطفیم تموم شده و واقعا اون رفت با یکی دیگه وسط رابطمون و بدش دوستش اومد بهم گفت که چقد من بد بودم توی رابطه و واقعا قلبمو شکست..

  86. بعد از کات وقتی فرد پشیمون میشه و برمیگرده چه کاری بهتره انجام بدیم؟۱ سال و نیم هستش که تو رابطه هستیم بخاطره اینکه کم توجهی میکرد به مشکل برخوردیم و دعوا کردیم و بعد برام توضیح داد که دلیل کارش چی بوده اما نذاشت که برگردم و گفتش که بدون تو حالم بهتره منم رفتم اما الان زنگ زد و گفتش که بدون تو نمیتونم .. چه کاری درسته؟ باید قبولش کنم؟ من خودم دیگه نمیخوام برم تو رابطه چون واقعا خسته شدم دارم عذاب میکشم نمیخوام دیگه غصه بخورم و تمرکزم رو روی درسم بذارم

  87. امشب کات کردم با دوست پسرم ۵ ماهی میشد باهم بودیم هر روز همو میدیدیم چجوری فراموشش کنم

    • سلام. باید بدونید که جای نگرانی نیست جزیی از مراحل دوران پس از اتمام رابطه است. تا میتونید احساساتتون رو تخلیه کنین و هرچیزی (بلا استثنا هرچیز) که از سابقتون دارید دور بریزید و پیام ها و عکس ها و صداها و تمام موارد فضای مجازی تون از طرف رو پاک کنید. در صورت امکان مطالعه و پیاده روی کنید و این پیاده روی با دوست یا عضوی از خانوادتون باشه چه بهتر. اینو باید در نظر داشته باشید که در روزهای آتی رفته رفته حالتون بهتر شده و بلاشک به زندگی و احوال عادیتون باز خواهید گشت. منتهی اینکه بخواید به کل فراموشش کنیداین امکان پذیر نیست فقط اینکه روزی میرسه که شخص و خاطراتش هیچ اهمیتی براتون نخواهد داشت. نگران چیزی نباشید و این درد و عذابی که الان متحمل هستید رفته رفته از بین خواهد رفت و بزودی روزهای زیبای زندگی نمایان خواهند شد.

  88. من با دوست بسرم تازه جدا شدم خیلی حالم بد خود ب خود ولم کرد نمی دونم چی کار کنم

  89. سلام با دوس پسرم کات کردم مقصر جفتمون بودیم من دختر نمیتونم با این موضوع کنار بیام چ کنم الان پشیمون شدم سرش داد زدم همیشه میگم بهش زنگ بزنم غرورم اجازه نمیده البته زنگ زدم بگم آشتی کنیم نتونستم بگم بهش گفتم اشتباه گرفتم شما رو دارم دیون میشم لطفاً راهنمایم کنید تاوقتیم دوست بودیم به حرفم گوشم نمی‌داد اما نمی‌دونم چرا ذهنم درگیر این موضوع لطفاً راهنمای کنید

  90. سلام وقتتون بخیر. ببخشید بنده جدیدا کات کردم و اوضاع روحیم به شدت بد هست. حتی نمیتونم یک ربع روی کارهام تمرکز کنم و انجامشون بدم. نمیدونم باید چیکارر کنم؟

  91. من با یکی دوست بودم دلشو شکستم گفت تموم شه من با اصرار گفتم باشیم گفت باشه الان بعد ی ماه میگه نمیشه سعی کردم و نشد من باید جیکار کنم میگه تموم شه من باید بگم ن یا چی میگه شده وابستگی نه دلبستکی بهترین کار چیه که برگرده

  92. می‌خوام با رلم کات کنم ولی نمیتونم چندبار هم کات کردم ولی باز برگشتم پیشش اونم روز اول فقط باهام خوب بود ولی بعدش سردشد

  93. من سه سال تو ارتباط بودم ب دلیل خیانت خودم تصمیم گرفتم جدا شم الان یک هفتس اما با اینکه تصمیم از سمت خودم بوده و با اصرار ایشون ک یه فرصت بده و قبول نکردم تصمیمم و قطعی کردم اما الان یک هفتس نتونستم کنترل کنم اوضاع روحیم و نمیرم تو پذیرش اینکه بابا تموم شد و یجورایی منتظرم از سمتش خبری بشه اما با تمان وجودم میدونم این تصمیم درسته. زباد مشاور رفتم اما در نهایت خودم با مطالعه یچیزایی دستگیرم شد. طرحواره مهرطلبی هم نزدیکه بهم. میدونم اون ادمی که باهاشم تله هام و فعال میکنم اینم میدونم رفتارام ممکنه از ذهن ناخواداگاهم بیاد اما در عمل تو اون لحظه خاص نمیتونم کنترلی روی رفتارام و فکرام داشته باشم

    • من خیانت نکردم، اما منم نمیتونم کنترلی رو رفتارم داشته باشم، فکر کردم فقط خودم اینشکلی ام

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      درود بر شما که اهل مطالعه هستید و تا حد زیادی خودتان را شناختید. شما الان نصف راه را رفتید، به مرحله ای برسید که خودتان خودتان را دوست داشته باشید و به خودتان احترام بگذارید و از خودتان حمایت کنید، بعد از این زندگی آگاهانه ای را انتخاب خواهید کرد.‌

  94. چکارکنیم بدازاینکه کات کردیم طرف وفراموش کنیم

  95. بعدازکات شدن رابطه بایدچکارکنم ک ناراحتی نکنم. حس هیچکاری روندارم همش توفکرشم وگریه میکنم بی حوصله شدم خیلی هم دوسش دارم ولی اون میگه بایدرابطه روتموم کنیم اونم خیلی دوسم داشت یهو بدون هیچ دلیلی گفت تموم کنیم

  96. من دختری 35 ساله هستم با اقا پسری یک ساله دوستیم به هر در زدیم نتونستیم ازدواج کنبم حالا باید چی کار کنیم جدایی هم برامون ََ سخته.

  97. بعد ازتمام شدن چیکار کنیم که خودش پشیمان شود. رابطمون رابطه قشنگی بود اول رفیق بودیم و بعد درخواست دوستی داد. خیلی جاها پشت هم بودیم و حالا تموم شو. فردا باهم قرار داریم و الان چند روزه که رابطمون تموم شد

  98. آیا بعد از کات یه رابطه بلند مدت و بسیار عمیق دوباره حال آدم خوب میشه؟

  99. سلام این پیامو دارم مینویسم برای اونایی که به خاطر تموم شدن رابطه به هر دلیلی حال خوبی ندارن اینکه تصمیم خودشون بوده یا طرف مقابل یا اینکه چجوری بوده واقعا مهم نیست فقط میخوام بدونید که میگذره تحمل کنید حتما تموم میشه اینو قول میدم بهتون.
    معمولا این فشاری که بعد از جدایی تحمل میکنید برای جدایی بعد از اولین رابطه یا در سن پایینه علت جدایی هر چیزی که بوده شما تصمیم درست رو گرفتید و اگر با وجود این که شما خوب بودید اما اون فرد شما رو ریجکت کرد یا خیلی بد بدون حرف زدن رابطه رو تموم کرد بدونید اون آدم، آدمِ شما نبوده و همون بهتر که تموم رابطه تون شد.
    ممکنه چند هفته یا چند ماه یا حتی چند سال بگذره اما شما یه روزی حالتون خوب میشه و خداروشکر میکنید که از اون رابطه ی اشتباه بیرون اومدین و منجر به ازدواج نشد . حتما یک روزی دوباره عاشق میشین و حتما اتفاق های بهتری پیش رو تونه

  100. من ۱۸ سالمه پسرم. من یه رابطه سه ساله رو امشب کات کردم تو این سه سال ، سال اولش طرفم بهم خیانت کرد یعنی از همون اول من نفر سوم رابطه شون بودم و خبر نداشتم بعدش من فهمیدم که جریان چیه و جدا شدم ازش ولی اون به دست و پام افتاد و کلی گریه کرد و خواهش کرد که قطع رابطه نکنم منم دلم سوخت و اینکه دل خودمم هنوز گیرش بود قبول کردم توی دو سال بعدش چند بار دیگ بهم دروغ گفت دوباره و هر بار که سعی میکردم امتحانش کنم و ببینم قابل اعتماد دوباره هست یا نه مجدد مچش گرفته میشد من سه سال عمرمو پاش گذاشتم و این وسط جدا از این همه بدی ها که گفتم خیلی خاطره های خوبم داریم واقعا بهترین روزای زندگیم بودن در کنارش اینم بگم که من هیچوقت بهش خیانت نکردم از هیچ لحاظی و همیشه باهاش صاف و صادق بودم ولی اون ذاتش دروغ گو بود حرفاش و رفتارش شیرین و خوش بود باهام ولی از پشت ضربه شو همزمان میزد به هرکی از دوستام گفتم حتی دوستای بزرگتر از خودم گفتن باید بیخیال بشی ولی من دلم گیر بود این اخرا رفتارش مودی بود یعنی یه روز گرم بود یه روز سرد قابل پیش بینی نبود یا ثابت نبود مثل قبلا و این کارش اون جرات گفتن جدایی رو تو دلم تقویت کرد امشب یعنی حدود دو ساعت پیش کات کردم باهاش بازم مثل قبلا اصرار زیادی کرد و به دست و پام افتاد ولی تمامش کردم چون ذاتش همون بود و الان داغانم نمیدونم چیکار کنم از همون موقع رفتم دوش گرفتم زیر دوش زار زار گریه کردم الانم مغزم داره میترکه از سر درد و اینکه فکر خود کشی یا بیزاری از زندگی تو سرمه گیجم اینم بگم اهل هیچ برنامه ای نیستم و خانواده نسبتا سخت گیری دارم که مراقبمن ولی خب بعضی مسائل رو نمیشه با هر کسی در میون گذاشت مثلا خانواده الان من باید چیکار کنم که از این درد و عذابم کم بشه.

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز درست است الان لحظات سختی را می گذرانید، اما تصمیم درستی گرفتید، از یک رابطه بسیار مسموم خودتان را نجات دادید. طرف مقابل شما در کودکی بسیار آسیب دیده بوده است. به هیچ کس اعتماد نداشته است و برای اینکه از دیگران آسیب نبیند، خودش پیش دستی می کرده و آسیب می زده است. ثبات خلق نداشته است. و شما را سردرگم می کرده است که چطور رفتار کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.