طی مسیر رشدی زندگی نوجوانان در این سن به دنبال یافتن هویت هستند و برای ارضای آن در محیطهای همسالان و مشارکت با آنها این هویت معنای بیشتری پیدا میکند. اگر نوجوان هویت، جایگاه مناسب و احساس پذیرش از میان همکلاسیهای خود، خانواده و معلمان را دریافت نکند، احساس بی ارزشی میکند و گاهی برای جبران آن وارد روابط با جنس مخالف خود میشود که میتواند سالم یا ناسالم باشد و ازطرفی نیاز به عشق و تجربه رابطه با جنس مخالف بین نوجوانان یک نیاز طبیعی است.
مطالب مرتبط: چجوری به مامانم بگم دوست پسر دارم
ابتدا از خود میپرسم، نوجوانان در پي ارضاي چه نيازهايي هست؟ (چقدر این نیاز طبیعی است و چقدر به عدم عزت نفس او بر میگردد)
برقراری رابطه همراه با پذیرش و درک شدن و ایجاد صمیمت با نوجوانان لازمه موفقیت رابطه والد و نوجوان است و برای تقویت آن میتوانید راه های زیر را امتحان کنید:
- ۱.وقت گذراندن با نوجوان و انتقال حس ارزشمندی و کافی بودن به او با انجام اين قبيل كارها: طي روز يا هفته زماني اختصاصي برای نوجوان گذاشتن در فضاي خصوصي و دونفره که غیر از شما و فرزندتان کسی حضور نداشته باشید و طی این مدت فقط شنونده صحبتهای او باشید، بدون هیچ قضاوت و سرزنشی. گفتگوها در مورد روابط دختر و پسر، نیازی به تمرکز بر رفتار پرخطر یا پیامدهای منفی ندارند. مکالمات همچنین باید به عواملی بپردازد که رشد و روابط سالم نوجوانان را ارتقا میدهد.
- ۲.تأکید روی توانمندیها و نقاط قوت نوجوان دختر
- ۳. در زندگی نوجوان دختر مشارکت فعال داشته باشید. راههایی را برای دانستن بیشتر در مورد دوستان و علایق نوجوان خود کاوش کنید. فعالیتهایی را پیدا کنید که میتوانید با هم انجام دهید.
- ۴.مشارکت نوجوان خود را در مدرسه یا جامعه تشویق و حمایت کنید.
- ۵. والدینی قاطع باشید – نه خیلی سختگیر یا خیلی شل – با تعادلی از حساسیت و استحکام. در مورد انتظارات و عواقب اعمال قاطع باشید.
- ۶. روابط سالم و ایمن را تشویق و الگوسازی کنید. بحث کنید که یک رابطه سالم چگونه به نظر میرسد، چه احساسی دارد و چگونه به نظر میرسد.
- ۷. نوجوان خود را برای مقابله با فشارهای دوران نوجوانی آماده کنید. ایفای نقش، به نوجوان شما کمک میکند تا برای مواجهه با رفتارهای پرخطر آماده شود.
- ۸. به او بیاموزید چطور احساسات خود را در تمامی مواقع ببیند (همه احساسات خوب و بد) و با شهامت آنها روبهرو شود و نوجوان دختر را در انجام این کار تشویق کنید.
- ۹. با نوجوانان جوان در مورد روابط سالم صریح صحبت کنید. به آنها اجازه دهید تا ارزشها و انتظارات خود را برای روابط سالم بیان کنند. بهجای نادیدهگرفتن ایدهها بهعنوان “اشتباه”، بحث را تشویق کنید – این به جوانان کمک میکند تا به درک خود برسند.
- ۱۰. سعی کنید خود را با تغییراتی که فرزندتان با آن مواجه است سازگار کنید. مایل به صحبت آشکار باشید و به اختلافنظرها احترام بگذارید. و توجه داشته باشید که تصمیماتی که میگیرید گاهی اوقات موردپسند نوجوان شما نخواهد بود.
- ۱۱. رشد نوجوان را درک کنید. نوجوانی همه چیز در مورد آزمایش است. از نوسانات خلقی گرفته تا ریسکپذیری، «رفتار عادی نوجوانان» میتواند هر چیزی طبیعی به نظر برسد. بااینحال، تحقیقات جدید نشان میدهد که رشد مغز در این سالها نقش مهمی در شکل گیری شخصیت کودک و نوجوانان بازی میکند.
- ۱۲.از لحظههای قابلآموزش” نهایت استفاده را ببرید. از قسمتهای تلویزیونی، فیلمها، اشعار موسیقی، اخبار، رویدادهای اجتماعی یا تجربیات دوستان برای بحث در مورد روابط سالم و ناسالم استفاده کنید.
مطالب مرتبط: دخترانی که کمبود محبت مادر دارند
فهمیدم دخترم دوست پسر داره
پیش از هرگونه برخورد با چنین پدیدارهایی در قدم اول میبایست شرایط و ضوابطی حاکم بر این موقعیت را مورد تدقیق قرار دهیم. بهگونهای ارزیابی و اندیشیدن حول موضوع پیش از اقدام به عمل، راهبر اقدامات بعدی ما خواهد بود. اولین پرسش چنین مطرح میشود …
1_ من در ارتباط شخص موردنظر (نوجوانی که دوست دختر دارد) چه نسبت و ارتباطی دارم؟
باتوجهبه بستر و اطلاعات در دسترس، نوع گفتمان را بر مبنای گفتمان مراجع _ مشاور تعیین میکنیم. اگر بهعنوان یک مشاور یا چهبسا شخصی در چنین جایگاه، قصد بر تحلیل موضوع داشته باشیم، در مرحله نخست میبایست به ماتریس یا الگوی ارتباطی شکل گرفته میان من و مراجع توجه کافی نمود. به نقل از رواندرمانگر تحلیلی، فرانک ل.سامرز محوریت و مسیر یک گفتمان را پیش انگارههایی موجود در دو شخص _ درمانگر و مراجع _ نسبت به یکدیگر تعیین میکند؛ بنابراین اینکه اساساً خودمان در مقام یک درمانگر یا شخصی که تصمیم به اقدام برخورد درست با یک شخص دیگر گرفته است، میبایست ابتدا به تحلیل و روشنسازی فهم و برداشت خود از مسئله وی (داشتن دوست دختر) به لحاظ فرهنگی و روانشناختی مبادرت بنماییم و سپس شروع به تحلیل تفسیر مراجع از این موضوع بپردازیم تا مبادا بهجای گوش سپردن و راهنمایی کردن، درگیر تحمیل عقاید خویش به وی شویم. ضمناً ذکر این نکته لازم است که علاوه بر جنبه روانشناختی، باید به جنبههای فرهنگی و اجتماعی این پدیده نیز واقف باشیم چرا که مقوله در حال افزایش ارتباط عاطفی در قالبهای دوست دختر و دوست پسر بودن، بهشدت مشروط به محیط جغرافیایی، وضعیت اجتماعی – اقتصادی و شرایط خانوادگی شخص مورد بررسی است. سپس همان گونه که در ابتدا ذکر شد از نقش خود و کیفیت ارتباطی که در برابر نوجوان یا جوانی که درگیر رابطه عاطفی با یک دختر یا پسر نیز آگاه باشد. مصادیق بسیاری است که به دلیل ترس نوجوان از قضاوتهای ارزشی والدین یا عصبانیت و واکنشهای تکانشی آنان نسبت به این مسائل در برخی از خانوادهها با زمینههای ارزشی و هنجاری بهخصوص نهتنها باعث بهبودی وضعیت بلکه منجر به ملتهب شدن شرایط میشود؛ بنابراین برخورداری از نقشی ایمن، همدل و هدایتگر در نگاه شخصی که دارای دوست دختر یا دوست پسر است، بیشتر به طرفین در فهم جهان ذهنی و پدیداری یکدیگر کمک میکند.
مطالب مرتبط: با خانواده سختگیر چه کنیم
2_ نوجوان در چه سنی و در چه شرایطی اقدام به شروع ارتباط عاطفی با یک دختر کرده است؟
این بهشدت مسئلهای شایانذکر است که نوجوان در چه سنی اقدام به برقراری ارتباط عاطفی کرده است. چرا که بنابر پژوهشهای شکل گرفته، هر چهقدر سن ارتباط یابی عاطفی افراد با جنس مخالفشان کمتر باشد همبستگی بیشتر با سطح نابالغ بودگی و بیثمر بودن آن رابطه دارد. حال چرا این موضوع را مطرح کردیم؟ زیرا که هرچقدر نوجوان در سنین پایینتر درگیر این روابط شود، سطح آسیبزا و نادرست بودن آن رابطه بیشتر و در نتیجه عواملی که منجر به شکلگیری این رابطه و خارجکردن آن از قالب ارتباط عاشقانه اصیل میشود، بیشازپیش رو به فزونی میگردد. حال برای ابهامزدایی و روشنسازی این مفهوم به چند مثال اکتفا میکنیم. فرض کنید اشخاص بر مبنای عوامل اجتماعی تنها بر اثر تحریک گروه هم سن و سالان و رقابتی که با آنان دارد یا تنها بر حسب گذران دوران بلوغ و میل و نیاز جنسی خویش یا چهبسا به دلیل خلأها و تعارضات درون روانی خود مثل عدم اعتماد به نفس، هراس از تنهایی یا اجتناب از مشکلات و مسائل شخصیاش به دامان ایجاد رابطه با دیگری پناه میبرد؛ بنابراین تمامی این عوامل ممکن است در ایجاد و شکلگیری رابطهای صرفاً در جهت رفع نیاز شخص مؤثر واقع شوند و متعاقباً چنین روابطی را نمیتوان روابطی سالم و اصیل دانست؛ بنابراین اگر بخواهیم نگاه و اِستنتاجی اجمالی از پاسخ به این سؤال داشته باشیم، میبایست علتیابی یا به تعبیر علمی، تبیین درستی از علل شکلگیری رابطه موردنظر داشته باشیم. راهکار کاربردی وابسته است به وجود تبیینی صریح و صحیح از موقعیت و خواست نوجوان.
حال ممکن است این سؤال مطرح شود که چگونه میتوان میان روابط سطحی ازایندست و روابط عاطفی اصیل تمایزی بنیادین قائل شد که در بخش بعدی سؤالات بدان خواهیم پرداخت.
3_ نوجوان چه نوع موضع نگرش روانی و بینشی به مقوله رابطه یا اساساً داشتن دوست دختر دارد؟
شاید این گفته کمی متناقض به نظر بیاید ولیکن نوجوانان این مقوله را (داشتن دوست دختر و دوست پسر و ارتباط عاطفی) ذاتاً هرمنوتیکی میبینند. حال این به چه معناست؟ بدین معناست که ماهیت رابطه ی خود را به نحوی کاملاً رمانتیک و سالم تفسیر میکند. درصورتیکه چنین امکان دارد که این تفاسیر مملو از تحاریف شناختی باشند. عدهای بدون داشتن شناخت و آگاهی کامل از حداقلهای شخصیت یکدیگر، وارد رابطه میشوند و تمایزات بنیادینشان را کوچکسازی و بیاهمیت، در لباس عشق توجیه میکنند یا چهبسا به نقل از دکتر یدالله موقن نگاه واقعبینانه یا به تعبیری رئالیستی خود را از دست داده و به سطح ذهنیت اسطورهای و عرفانی تنزل پیدا میکنند. ذهنیتی که قطعیت و یقینی بودن رابطهشان را با تفاسیری از قبیل: «نیروی عشق بر هر چیزی می چربه» یا «اگر واقعاً عاشق باشی با بدیها و نداشته هاش میسازی» سعی دارند که به اثبات برسانند. از اَهم این موارد تعمیمپذیری شناختی اشتباهی است که نوجوانان درگیرش میشوند. هرگز اولین تجربه عاطفی دال بر عشق نیست و هرگز عشق و رابطه عاطفی به لحاظ منطقی تعریف «این همانی» با یکدیگر ندارند. شاید مرزهای مشترکی داشته باشند ولیکن هم مفهوم نیستند و در اینجاست که تمایز میان داشتن دوست دختر برای ابراز عطوفت و داشتن یک معشوق برای عشق ورزیدن مشخص میشود. مارتین بوبر فیلسوف یهودی اتریشی (1878-1965) در کتابش تحت عنوان: ” من و تو” وی چنین گفته است: برای اینکه بتوان دیگری را چنانکه باید تلقی کرد باید ارتباط «من و تو» را به ارتباط «من و آن یک» مبدل ساخت، بهعبارتدیگر بهجای رابطه «موضوع» و «مورد» رابطه ی «موضوع» و «موضوع» را برقرار ساخت. برای اینکه دو وجدان به همراه جویند باید «من و تو» زبان یکدیگر را بفهمند؛ باید بکوشند تا «ما» را پدیدآورند یا بازیابند و این «ما» همان وجدان عام است، یعنی وجدان مشترک در بین وجدانهایی که هرکدام از آنها را بهمثابه یک «موضوع» تلقی میکنند نه «مورد». نقلقول فوق بهصورت اجمالی بدین مفهوم میپردازد که من در ارتباطهای اصیل و عمیق در برابر شخص موردنظر (دوست دختر یا دوست پسر خود) او را تنها بهمثابه یک پارتنر یا شریک عاطفی جدای از خود نمیبینم؛ بلکه او را همانند خود میبینم، میشنوم، درک میکنم و در نهایت با او زندگی میکنم. ولیکن چنین اصالت و خصوصیتی در روابط دوست دختر، دوست پسر یافت نمیشود. حال از کجا میتوان در این مورد به قطعیت رسید؟ با استناد به شواهد و قرائن موجود در آن رابطه. در قسمت بهمنظور جلوگیری از اطناب به یک تفسیر بینش بخش از اریش فروم (1900-1980) و چند مصداق اکتفا میکنم. فروم در کتاب داشتن و بودن خویش به تمایز اساسی میان این دو مفهوم میپردازد که از جمله کاربردهای آن در حوزه رابطه و عشق است. وی چنین قلمداد میکند افرادی که به معشوق خویش بهمثابه یک داشته مینگرند، حقیقتاً آن رابطه را با تمام وجود زیست نمیکنند؛ زیرا تا زمانی که شخصی یا چیزی همچو یک دارایی تلقی شوند و ازآنجاییکه از جمله خصوصیات یک دارایی فانی و صرفاً تعلق پذیر بودن آن است، پس در نتیجه همیشه نوجوان باید در صدد بررسی و کنترل اموال خویش باشد که مبادا روزی از دست برود و این به معنای واقعی کلمه در تضاد با نگرش مخالف خود یعنی «بودن – در – رابطه» است. بدین معنا که فروم چندین بار این جمله را یادآور میشود که عشق فرزند آزادی است و این آزادی تنها با تحقق بودن افراد بهمثابه همان شخصی که واقعاً هستند، محقق میشود؛ بنابراین ترس نوجوان به از دست دادن و بررسیهای وسواسی دوست دختر خویش یا شککردن به او، بهگونهای میتواند از این نگرش سرچشمه بگرید؛ بنابراین ارزیابی تفسیر نوجوان از داشتن دوست دختر بیانگر وضعیت و حالت روانی وی خواهد بود که همین موضوع در توصیف دقیق ما از او و راهنمایی کردن وی، ما را یاری میکند.
4_ آیا نسبت به پیامدها و نتایج تصمیمی که اتخاذ کرده است، آگاهی کافی دارد؟
در آخرین مرحله بعد از اینکه نوجوان به نقش شما بهعنوان شخصی ایمن، همدل و البته هدایتگر اعتماد کرد، سپس به تبیینی از چرایی اقدام وی به ایجاد رابطه عاطفی یا داشتن دوست دختر واقف شدید و نهایتاً با کمک ارزشیابی تفسیر نوجوان از رابطه و توصیف دقیق از وی، به کلیت جهان ذهنی – پدیداری نیز آگاه شدید زمان آن میرسد که پیشنهاد یا عدم پیشنهاد خود را یا به تعبیری حمایت یا عدم حمایت خود باتوجهبه شروط و اطلاعات ذکر شده از طرف وی، اقدام نمایید. پیش از هر چیزی باید بدانیم که تجربه و شکست به شکلی فینفسه مفید است. یعنی اینکه به نوجوانان اجازه دهیم تا یک رابطه عاطفی را با جنس مخالف خویش شروع کنند، منجر به این میشوند تا از ساحت درون – روانی خویش خارج شده و متوجه دیگری شوند. به نقل از افلاطون دو مقوله توجه انسان را از خویش منحرف و معطوف به دیگری میکند. اولی شناخت و دومی عشق است. اینکه نوجوان تجربه داشتن دوست دختر را کسب کند، باعث میشود که علاوه بر خودش آگاه و آشنا به جهانهای ذهنی دیگری از جمله حیات روانی دختران شود و البته متقابلاً این تجربه نیز برای دختران صادق است. به قول آن گفته مشهور اروین د. یالوم که اشخاص در ارتباط با هم آسیب میبینند، در ارتباط با هم ترمیم میشوند و در نهایتاً در ارتباط با هم رشد میکنند در این مورد کاملاً صادق است. حتی بر طبق اصل دیالکتیک هگل نیز که لکان روانکاو مشهور فرانسوی بهشدت متأثر از آن است، هر عنصر از دل خویش، متناقض خود را میزاید و در ارتباط به خود، آگاه و اساساً بودنش معنا میگیرد. در جریان روابط نیز اوضاع بر همین منوال است. افراد در ارتباط با دیگری و در برخورد با تعارضات میانفردی است که متوجه پیامدها و ثمرات تصمیمات خویش میشوند. اینکه ما در جریان ارتباط عاطفی با دیگری، بیشازپیش مسئول هستیم یا اینکه در مواردی بهخاطر دیگری میبایست کمی از خودمحوری و خودبینی خویش بکاهیم و در مواردی ایثار و فداکاری کنیم یا نسبت به جنس مخالف مهارت ابراز همدردی و همدلی را بیاموزیم یا بکار ببریم و … تمامی این مسائل تنها مستلزم درگیری نوجوان در روابط عاطفی است. به قول روبرت دامیکو، از فلاسفه حوزه علوم اجتماعی، چنین بیان میکند ما انسانها با شناختی که از جهان داریم، نمیتوانیم بازنماینده حقیقت آن باشیم؛ بلکه میتوانیم برسازنده آن باشیم. این جمله بدین معناست اینکه برای نوجوانان حکم قطعی و کلی صادر کنیم نه تمایلی داشته و نه چنین روابطی را پیشه بگیر درست نیست؛ بلکه درست این است که به آنها اجازه دهیم خود در این فرایند درگیر شوند و با تجربیاتی که کسب میکنند شروع به ساختن نگرش خود از روابط عاطفی خویش بکنند. ولیکن نباید این نکته را هم نادیده گرفت که آنها را به بهانه کسب تجربیات جدید نباید به حال خویش رها کنیم چرا که ممکن است دچار عواقب شدیدی شوند و تنها میراثی که از تجربیات عاطفیشان برایشان به یادگار میماند گفته مشهور ساتر باشد: «جهنم، دیگری است.» بنابراین مرحله آخر را میتوان باتوجهبه توصیفات موجود، مرحله مداخله نامید. درمانگر، والدین، دوست یا هرآنکس که نوجوان بهمثابه شخصی برای مشورت به اون مراجعه کرده است میبایست باتوجهبه اطلاعات بهدستآمده و فهمی که از نوجوان و مسئله وی دارد، تصمیم بر آن بگیر تا گاهی اوقات و نه همیشه، در برخی مسائل بهشرط پذیرش نوجوان مداخله کرده تا چهبسا شخص را نسبت به فواید و مضرات رابطهای که در پیش گرفته، آگاه سازد و بهگونهای بستری برای خودآگاهی نوجوان شود تا مبادا با اتخاذ تصمیمات شتابزده یا تکانشی باعث آسیب به خود یا طرف مقابل نشود.
* نکته: لازم به ذکر است که تمامی مراحل و پیشنهادات مطرح شده تنها بازه سنی 19 تا 25 سالگی را شامل میشود و برای سنین پیش از آن، وجود چنین روابطی به دلایل زیستی، فرهنگی و روانشناختی، پیشنهاد نمیشود.
دخترم دوست پسر داره
ببخشید دختر من ۱۷ ساله آقا پسر ۲۱ساله ازاون خوشش اومده اونا باهم دوست میشن. دختر من همان اول به من میگه و من قرار میزارم پسر و ببینم بچه خوبی بهش گفتم ۲ ساله بعد میتونه بیاد خواستگاری الان قبول کرد و گفت هرچند وقت یکبار با دختر خود بیابید من باهاش صحبت کنم تماس تلفنی رو باهاش قطع نمیکنم ولی دیدار حضوری با شما من هم قبول کردم. الان مشاوره رفتم گفت اشتباه این طوری برو محل کار اونو ببین خانواده اون مادرش را دعوت کن باهاشون حرف بزن شما برو خونه اونا با هم رفت و آمد داشته باشید تا همو بشناسید منم قبول کردم اول کار رفتم پنهانی به آدرس خونه اونا دیدم پولدار هستن ما از خانواده متوسط معمولی الان به دختر میگم ببین مامان اینا پس فردا امکان داره باعث جدایی بشه قبول نمیکنه چیکار کنم الان لطفاً مرا راهنمایی کنید مرسی
پاسخ مشاور به پرسش ” دختر نوجوانم دوست پسر داره“
نگرانی شما را کاملاً درک میکنم و میفهمم چه فشار و استرسی را تجربه میکنید. خیلی خوب است که آنقدر برای دخترتان فرد ایمنی هستید که مسائلش را با شما مطرح میکند. اما واقعیت این است که ما مادرها نمیتوانیم جای فرزندانمان تصمیم گیری کنیم. ما تنها میتوانیم راهنمای آنها در زندگی باشیم. همین که فرزندتان بدون ترس از قضاوت با شما این مسئله را مطرح کرده است؛ یعنی شما را پذیرفته است و به حرفهای شما فکر میکند. مسائلی که به نظرتان درست میآید را مطرح کنید و از تجربیاتتان بگویید؛ اما خودتان را مسئول انتخابش ندانید. مسئولیت اینکه چه تصمیمی برای زندگیاش بگیرد را به عهده خودش بگذارید.
اما مسلماً روابط دختر و پسر و شرایط خانوادگی دو طرف باید بررسی شود و قطعاً هر چه رفتوآمد شما با یکدیگر باشد با شفافیت و اعتماد بیشتری میتوانند تصمیم بگیرند. در مورد نگرانیهایتان باید عرض کنم هیچچیزی بیشتر از شفافیت در رابطه اهمیت ندارد. اختلاف طبقاتی میتواند باعث چالش شود؛ اما موضوعی که بیشتر اهمیت دارد این است که دو طرف به بلوغ عاطفی برای ازدواج رسیدند؟ آیا مهارت حل مسئله دارند و میتوانند مسئولیت سختی های زندگی مشترک را بر عهده بگیرند؟ اگر دو طرف از این قابلیتها محروم باشند و تصورات رؤیایی از ازدواج داشته باشند حتی اگر در همه موارد شبیه و یکسان باشند، تجربه ازدواج موفق را نخواهند داشت.
نگرانی من برای این دونفر اختلاف طبقاتی نیست؛ بلکه سن پایین آنها برای تصمیم گیری برای ازدواج است که به نظر من حتماً باید به مشاور متخصص مراجعه کنند و بررسی شوند آیا این دو نفر آمادگی برای ازدواج را دارند. البته این موضوع که آنقدر آقا پسر مسئولانه وارد این ارتباط شده است و با شما رودررو شده است نکته بسیار مثبتی است که میتواند نشانه این باشد که تصمیمش برای ازدواج و ادامه رابطه جدی است.
مطالب مرتبط: آنچه دختر باید قبل از ازدواج بداند
بهعنوان یک مادر چطور با نوجوانی که دوست پسر برخورد کنید؟
- مواردی که به نظرتان درست میآید و احساس میکنید در مورد ازدواج فرزندتان احتیاج به تأمل دارد را با فرزندتان مطرح کنید؛ اما این را هم مطرح کنید که انتخابت برای من قابلاحترام است. نگرانیهایتان بهعنوان یک مادر ارزشمند هستند و آنها را بیان کنید.
- در ارتباط با خانواده پسر و خود پسر شفاف عمل کنید؛ یعنی نگرانیهایتان را مطرح کنید و صادقانه شرایط خانوادگی خود را توصیف کنید. برای مثال: من احساس میکنم ما به لحاظ اقتصادی با یکدیگر اختلافاتی داریم که من را نگران میکند. از نحوه خرج عروسی و جهیزیه و هر چیزی که باعث نگرانیتان است صحبت کنید. اگر دو طرف با آگاهی و شفافیت نسبت به این موضوع یکدیگر را انتخاب کنند جای نگرانی نیست. شما هرگز فردی را پیدا نمیکنید که از هر لحاظی با شما یکسان باشد.
- هر چه ارتباطتان با خانواده طرف مقابل بیشتر باشد، شناخت بیشتری از یکدیگر کسب میکنید و با آگاهی بیشتری انتخاب میکنند.
- مراجعه به مشاور متخصص را نادیده نگیرید. باورها و نگرشهای طرفین باید بررسی شود.
ممنون از همراهی شما
گلسا بمانیان
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده
سلام خسته نباشید من یک پسر پایه یازدهم تجربی دارم که با یک دختر دوست شده و به درس زیاد علاقه نمیدهد بخونه هر چی میگم درست را بخوان با من لج می کنه.
پاسخ مشاور به سوال پسر نوجوانم دوست دختر داره چکار کنم؟
سلام دوست عزیز میدونم چقدر این موضوع برای شما اضطرابزاست و حتماً باعث بروز تنشهایی در روابط بین شما و فرزندتان شده است. اما اگر سعی در مدیریت این ماجرا دارید، باید اجازه دهید حس کند که شرایط و مقتضیات سن او را درک میکنید. شما هرچقدر در موضوعات مختلف به او فشار بیاورید از شما بیشتر فاصله میگیرد و حس میکند یک نفر هست که بیشتر از من نگران درس خوندنم است؛ بنابراین لازم نیست دغدغهاش را داشته باشم.
به عبارتی، فرزند شما دیگر کودک نیست و پا به سن نوجوانی گذاشته است و حق دارد برای زندگیاش تصمیماتی بگیرد. شما هم باید در این راستا آگاهیهای ممکن و لازم را بدهید؛ اما تصمیم با پسر خودتان است و عواقبش را هم خودش باید بپذیرد. مطمئن باشید اگر بگذارید خودش مسئول اعمال و رفتارهایش باشد خیلی زود راه درست را پیدا میکند؛ اما این فرایندی که در حال حاضر بین شما دو نفر است، لجبازی پسرتان را فعال میکند و روی مسائلی که با او مطرح میکنید تأمل نمیکند.
مسائلی که باید در ارتباط با فرزندتان به کار بگیرید:
- 1- احساسات و هیجاناتش را سرکوب نکنید: بگذارید بدون اینکه حس شرم در او ایجاد کنید با شما صحبت کند.
- 2- همدلیکردن: اینکه احساس کند شما او را درک میکنید و سعی میکنید به دنیای او نزدیک شوید اهمیت زیادی دارد: برای مثال: میفهمم چقدر سخته بخواهی درس بخونی منم همسن تو بودم دوست داشتم با دوستانم مدام در حال خوشگذرانی باشیم؛ اما باید باهات صادق باشم که رابطه تو در این سن من رو بسیار نگران میکنه.
- 3- صادقانه و شفاف در مورد نگرانیهایتان و مسائلی که ممکن است اگر بداند به او کمک میکند، صحبت کنید: از ارائه اطلاعات جنسی به فرزندتان نترسید، برایش مسائلی را بهصورت واضح و شفاف توضیح دهید.
- 4- تا زمانی که فرزندتان تمایلی به صحبت کردن در مورد رابطهاش ندارد از او سؤال نپرسید.
- 5- اگر موافق رابطهاش نیستید با او مطرح کنید؛ اما به فرزندتان نشان دهید که از حمایت شما برخوردار است.
- 6- محدودیتهایی رو برای او قائل شوید: با او در این باره صحبت کنید که تو در قبال خانواده و مدرسهای که در آن تحصیل میکنی مسئول هستی؛ بنابراین من دخالتی در روابط تو نمیکنم؛ اما باید زمانت را بهگونهای مدیریت کنی که به کارهای شخصی و خانوادگی هم برسی، در غیر این صورت مجبور هستم زمانی که با دوستانت میگذرانی را محدود کنم. هر زمان که مسئولیتهای دیگر هم در نظر گرفتی خیالم راحت است که خودت روی تمام جوانب زندگیات مدیریت داری.
- 7- باید فرزندتان این موضوع را در نظر بگیرد که این رابطه و این احساسات و هیجانات موقتی است و ممکن است به خودش و دوست دخترش آسیب بزند.
- 8- در نهایت با رعایت و پایبندی به مرزهایی که برای او قائل شدید، به او اعتماد کنید و بگذارید حس کند که شما به او اعتماد دارید و مسائل زندگیاش را به خودش بسپارید.
مطالب مرتبط: چرا پدر و مادرم به من اهمیت نمی دهند
من مادر پسر شانزده ساله ای هستم که چند سال پیش متوجه ارتباط نامشروع پسرم با یکی از پسرهای فامیل شدم که بعد از کلی صحبت و….کمی دوری کردن ولی در طول این مدت تا بحال خود ارضایی میکردن والان جدیدن متاسفانه دوباره با تماس یکی از فامیلها فهمیدن مثل اینکه باپسر کوچیک آنها چند بار نزدیکی از پشت میکردم والان من دارم دیوانه میشوم وبا این همه خودش این امر رو انکار میکنن
من خانوادم مذهبی هستن و به همه چی گیرمیدن و من ی بار با ی پسر شنا شدم و به مامانم جریانو گفتم علاوه بر اینکه کلی کتک خوردم الان ی سال از اون قضیه میگذره و مامانم تو خونه من رو با لقب های زشت صدا میزنه دیگه نمیتونم پیششون زندگی کنم ی بار ی تینت زدم بابام ایقدر منو زد که دهانم شد پر خون و دوس دارم جوری ازاد باشم و بهشون نشون بدم ک من دختر بدی نیستم
سلام من ۱۶سالمه خانواده سخت گیری دارم بایه پسری اشنا شدم۱۸سال بود بعدیواشکی باهاش صحبت میکردم خیلی سخت گیرن حتی نمیزارن پوشش خودموداشته باشم حتی نمیزارن بیرون برم تااینکه امروز فهمیدن قراره برم خونه کشته بشم من درساموخوب میخونم ازنظرمالی تامینم میکنن ولی من هیچ سرگرمی توخونه ندارم خستم ازاین وضعیت حتی اجازه هیچ کاریوندارم همش زیرنظرم
سلام وقتتون بخیر دختر۱۶ساله دارم چنذین مرتبه با جنس مخالف تلفنی بوده فهمیدم چندین مرتبه دعوا شده باهاشون فرار کرده روز بعدش هم اومده این اواخر حتی میارشون خونه جرات ندارم خونه خالی بگذارم با پدرش وقتی۳ساله بوذ جدا شدیم۹بود رجوع کردیم گفت خواهر برادر میخوام پسرم بدنیا اومد دوره کرونا با گوشی اشنا شد روزگارم سیاهرشده از گوشبش جدا نمیشه الان هم با پدرش به مشکل خوردم تو جدایی هستم رفته پسر اورد خونه بابام برادرم فهمید اومدم دعوا کتک کاری خودمم زد بهم روانی میگه ماندم چکار کنم دوسال تحت درمان روانکاو هم بوده
سلام من تازگیا فهمیدم که خواهر کوچیکترم (پانزده سالشه) با جنس مخالف توی گوشیش صحبت میکنه میدونم الان سنش حساسه من حس میکنم چون خودم تازه نامزد کردم و نامزدم توی خونمون رفت و امد داره خواهرم اینطوری شده تا الان هیچ چیزی ندیده بودم و الان نمیدونم چجوری باید باهاش حرف بزنم جوری که متقاعد بشه کارش درست نیستو هر چیزی زمانی داره
سلام .من مادر یک دختر ۱۴ ساله هستم .دخترم دوستان دختر زیادی داره که با یکیش خیلی صمیمی هست بیشتر وقتشو با اون میگذرونه به خاطر همون به مدرسه ای رفت که همان دختر هست .الان سه الی ۴ساله باهم هستن .پدرو مادر اون دختر امسال از هم طلاق گرفتند به علت اعتیاد پدر سه فرزند با مادر زندگی میکنن..الان مشکل من اینه که دخترم از وقتی با این دختر دوست شده .دوست پسر هم وارد زندگیش شده .با وجود اینکه پدرش با هاش صحبت کرده دعوا کرده قهر کرده پدر آخر باهاش دوست شده هرچی از پدرش میخواد پدرش برایش برآورده میکنه من صحبت کردم وعواقب دوستی با جنس مخالف همه را خودش میدونه ولی تا پاسی ازشب به همین آقا پیام میده دیشب خوابش برده پدرش گوشیشوچک کرده پیامهاشونو دیده حالش خراب شد ازخونه زد بیرون گفت یا خودمو میکشم یا اونو باهاش صحبت کن .یا اگه این کارشوترک نکنه یا شوهرکنه تنهایی ببزرگشون کن .من موندم چطور با دخترم صحبت کنم . لطفاً راهنمایی بفرمایید .دخترم سریع موضع میگیره و برای اینکه جواب نده عصبانی میشه نیره در روش میبنده وقهر. میکنه
سلام خسته نباشید ببخشید من یک دختر سیزده ساله دارم تقریبا چندماه پیش دیدم سینش کبوده فهمیدم که با کسی درارتباط هست گوشیشو چک کردم و متوجه شدم با یک پسر در ارتباط هست…گوشی ازش گرفتم یک مدت گوشی نداشت و نمیذاشتم بیرون بره الان بخاطر مدرسه ها دوباره گوشی داره گذشته از اینکه مدام گوشی دستش هست باز امروز متوجه شدم سینش کبوده و اینکه با کسی در رابطه هست نتونستم خودمو کنترل کنم و بهش گفتم چرا سینت کبوده و کی اینکارو کرده اما نمیدونم چکار باید بکنم خواهش میکنم راهنمایی کنید
سلام دختر 14ساله دارم هیچ کاری کمکم نمیکند قبلاً دو بار دوست پسر داشته و فهمیدم هم دعواش کردم هم مفصل راجب دوست پسر و زیان هایش به او گفتم گوشیش را به مدت شش ماه از او گرفتم دوباره به او دادم گفتم اعتماد مرا لکه دار نکند متاسفانه دوباره به او شک دارم میدانم در یک بازی آنلاین که هم پسر است و هم دختر شرکت دارد به او اطمینان کردم ولی بعد از یه مدت دیدم با پسر ها صحبت میکند ولی به آنها گفته رل نمیزنم پرخاشگر شده شبها تا نصف شب بیدار میمانده تا من بخوابم تا بتواند بازی کند این را روی دلنوشته اش روی دفترش دیدم نمیدانم چگونه با او برخورد کنم
دختر نوجوان ۱۵ ساله دارم تک فرزند پدرومادر هر دو کارمند .از خانواده سطح متوسط هستیم یه مدته دخترم میگه من دوست پسر میخوام . نمیدونم چه واکنشی باید نشان بدم . میترسم چیزی بگم که دیگه بهم اعتماد نکنه و به منکه مادرشم چیزی نگه ممنون میشم کمکم کنید
من چند روز پیش هم پیام دادم ،پسر من 16 سال کلاس دهم امسال مدرسه نمونه قبول شد،از پارسال از طریق گوشی با جنس مخالف در ارتباط بود چند بار باهاش صحبت کردم وقول داد دیگه ادامه نده اما باز کار خودش کرد تا اینکه تو تابستون که یکبار دیگه فهمیدم و گیر دادمش بهش اقدام به خودکشی کرد رگ دستش زد ولی خداروشکر بخیر گذشت و باز قول داد تا اینکه باز الآن دیدم تو گوشی با یک دختر مشهدی دوباره ارتباط داره کمکم کنید چون پسر زرنگی و نمیخوام آیندش از الآن خراب کنه و درگیر این مسائل بشه بهم قول داد که این هفته گوشی بهتون تحویل میدم ولی میدونم که نمیده
سلام من با خانواده ام سرمسائل اعتقادی بشدت مشکل و اختلاف نظر داریم الان ی هفتس ک پدر من متوجه شده با ی پسر در ارتباط هستم(فقط در حد بیرون رفتن و گشتن)البته مادرم از قبل میدونست الان ک پدرم فهمیده یک هفته اس تمام اختیارات من چ بیرون رفتن و حق لباس و .. حتی ساعت خاب و استفاده از گوشی و از من گرفت امرو تلفن و بهم داد اما با کلی شرط من واقعن از این وضع زندگی ک دائما بکن نکن باشه یا دستوری بدم میاد هیج جوره هم راضی نمیشن میخام از خونه برم و حدا زندگی کنم چجور رازیشون کنم . برای جای خواب و… کلی کار در منزل هست ک جا خواب داره. من ۱۹سالمه رابطم با اون پسر کلن تمام شد و دیگه در ارتباط نیستیم علارغم میل باطنی و ب اسرار خانواده. چیکار کنم واقعن از اینشرایط بدم میاد از اینکه یکی برام تایین تکلیفت کنه تا حرفی بزنم میگن قانون خونه ما اینه مثلن من کار میرم صبح ساعت۷ تا ۸ عشر تنها تایم خالی من ۷ عصر ب بعده و میگن دیر وقته و حق بیرون رفتن ندارم یا اگه رفتم باید زود خونه باشم ولی جایی ک من هستم تا شهر خیلی فاصله تقریبا ۱ساعت تا برم باید برگردم ک دیر نرسم خونه
سلام من دختری ۱۹ ساله تک فرزند و دانشجو دارم از نظر توجه و محبت و مالی بسیار مورد توجه خانواده است و در دانشگاه با همکلاسی دوست شده حدود هفت ماه است و در گوشی وی چت با دوست پسرم رو خوندم در مورد سکس بود و متوجه شدم سکس داشته اند الان نمیدونم چگونه مداخله کنم و موضوع رو با دخترم مطرح کنم .دخترم از طرف پدرش خیلی حمایت میشه و دایم پدرش برایش همه چی رو فراهم میکنن .برام تعریف کرده که با پسره دوست شده و قبل این هم برام همیشه تعریف میکرد از احساس هاش یا اگر از کسی خوشش میآمد ولی سکس بدون آموزش و در شرایطی که من این موضوع رو خیلی دور میدیدم خیلی شوکه کننده س برام سکس موضوعی که نیاز به آموزش داره و من این مورد رو انجام ندادم و نمی دونم چطوری باید در این مورد صحبت کنم باهاش. پدرش یک مقدار بخاطر لجبازی با من و برای اینکه به دخترم نزدیک تر باشه از من، بهش امکانات زیاد میده و اونم چون از طرف پدرش حمایت میشه یک مقدار حاضر جواب هست من سعی میکنم حرمت ها و احترام خودم رو نگه دارم.ولی موضوع سکس به هیچ وجه و در هیچ شرایطی از طرف پدرش قابل قبول نیست و اگر حتی خیلی کم هم متوجه بشه تا همیشه منو مقصر خواهد کرد.من با دخترم ملایم و با احترام و محبت صحبت میکنم و همیشه کلمه جان در کنار اسمش میگذارم، ولی الان میخواهم این مساله رو یک جوری مطرح کنم ولی نمیدونم مستقیم و تبری برخورد کنم یا در حاشیه؟؟؟
سلام وقت بخیر دخترم دیشب بهم گفته که با یه پسری اشنا شده این پسر دوست پسر خاله اش هست و به سالی میشه که تو دور همی ها با هم هستن و تا الان این پسر هیچ عکس العملی نشون نداده که از دخترم خوشس میاد و دیروز بهش پیشنهاد داده و دنترم اومده بهم گفته من نمیدونم باید چیکار کنم و چه ریکشنی نشون بدم فقط گوش دادم به حرفاش و جواب ندادم کفتم بعدا صحبت میکنیم ولی خیلی مراقب خودت باش دخترم با این اقا پسر یه دورهمی دوستانه دارن جندنفرن که چند ساله با هم دوستن و خونه همدیگه میرن و میان مثلا این هفته تولد دخترم هست این اقا پسر هم هست و من نمیدونم باید چطور رفتار کنم و چی بگم
سلام وقت بخیر.من 35 سالمه و مادر دختر 13 ساله هستم.دخترم تقریبا 6 ماهه که اصلا از گوشی موبایلش نمیاد بیرون و باشگاه و کلاس نقاشی و موسیقی رو رها کرده و میگه حوصله ندارم.امروز صبح به دلیل اینکه گفت باشگاه نمیرم من گوشی موبایلش رو گرفتم و با خودم اوردم سرکار و بهش گفتم علت اینکه حوصله نداری اینه که همش سرت داخل گوشی موبایله.من متاسفانه گوشی دخترم رو چک کردم و دیدم که با یک پسر ارتباط داره و چندتا عکس خیلی ناجور هم توی گوشیش بود.الان واقعا نمیدونم باید چیکار کنم و بسیار نگران هستم.باید به دخترم بگم که از همه چیز خبر دارم یا نباید بگم؟خواهش میکنم کمکم کنید واقعا دارم سکته میکنم.
سلام و خسته نباشید من دختر 14ساله دارم که دوس پسر داره ومن میدونم با من خیلی راحت بود همه چیز را میگفت گفتم اشکالی ندارد کم کم از یادش میره ولی بعد مدت ها فهمیم با چند نفر دوست میشه وهمش درحال چت کردن هست ومن خیلی بااین کارش مخالفت میکنم گاهی وقت ها هم قرار میزاره ومن مچش را میگیرم سریه آخر که پدرش هم فهمید و حسابی کتک خورد ولی باز هم تکرار میکنه چکار باید کنم
سلام من ی دختر 20 ساله دارم الان با ی مرد 55 ساله نزدیک 2 ماه تو ارتباط اون آقا بچه منو با پول و ماشین گولش زده هر کاری میکنم دست بردار نیست حتی پدرش هم متوجه شده و با یارو دعواش شده کلا کاری کرده ک دخترم منو هم کتک میزنه نمیدونم چکار کنم
سلام و عرض ادب ، من مادر دختر نوجوان ۱۳ ساله ای هستم که بتازی متوجه شدم دخترم وارد رابطه با دسر دایی خود که نوجوان ۱۴ ساله هست شده است . وضعیت فعلی ما اینگونه بود که من باردار بودم و بعد از زایمانم توجه ام به دخترم کمتر شد به خاطر شرایطی که نوزاد داشتم و خیلی گریه میکرد و من توان کامل نداشتم با دخترم باشم و از طرفی هم تازه وارد کلاس هفتم شده بود و دختران مدرسه اش وضعیت جالبی نداشتند و هفته های اول دچار افسردگی میشد و گریه میکرد که همکلاسی هاش در مورد همه چیز جنس مذکر صحبت میکنند اما بعد ها دیگه کنار اومده بود و درباره آن موارد کمتر صحبت میکرد، بعد از زایمانم که مادرم مریض شده بود و نیاز به مراقبت شبانه روزی داشت متاسفانه مجبور شدم در هفته دوبار الی سه بار به خانه مادرم برم و از مادرم مراقبت کنم. از اونجایی هم که خانه ی نداریم آپارتمان هست و همه برادرام یکی از خواهرام در آنجا ساکن هستند و هر وقت میرفتیم که دخترم هم با من بود با بچه های برادرام و خواهرم بازی میکردند و این موضوع هم باعث ایجاد این رابطه با پسر داییش شده است و در حال حاضر ما برای کنترل این رابطه اش گوشی پ لب تاپ دخترم رو گرفتیم و الان حدود ۳ هفته است خونه مادرم نبردم و الان موندم چکار کنیم چه راهکاری با پدرش بیاییم که این احساس غلط و رابطه را حذف کند البته با مطالبی که از اینترنت خوندم الان سعی میکنم بیشتر با دخترمون وقت بگذرونیم که حس ارزشمند بودن را داشته باشه اما یک استراتژی اساسی میخواییم که کلا این حس غلط و این رابطه غلط را از بین ببرد . ممنون میشم راهنماییم کنید ??
دختری ۱۶ ساله دارم تک فرزند. به تازگی با پسری همسن خودش اشنا شده .حدودا ۳ ماهه . سه روز پیش موضوع رو برای من عنوان کرد و گفت تو این سه ماه یکبار بیرون دیدمش. راستش من شوکه شدم چون هیچوقت میلی به جنس مخالف نداشت. اما از اینکه با من در میون گزاشت خوشحال بودم که بهم اعتماد کرده و جبهه نگرفتم و ارام برخورد کردم و گفتم من مخالف نیستم اما سن شما یکم برای دوستی با جنس مخالف زوده. اما گفت تمام دوستانم دوست پسردارن. و چون از پدرش حساب میبره گفت که فعلا به پدرش چیزی نگم. من اگاهش کردم و گفتم باید خط قرمز ها رو رعایت کنه. نزاره کسی به بدنش دست بزنه و وارد حریم خصوصیش بشه.حالا نمیدونم کارم درسته یا نه؟ ایا باید محدودش کنم و اجازه ندم؟ اینم بگم دخترم لجبازه و کاری که بخواد باید انجام بشه. صلاح ندیدم فعلا به پدرش چیزی بگم چون خیلی حساسه و ممکنه گوشی رو ازش بگیره و کلا ازادی هاش رو محدود کنه و نزاره بره بیرون
یه خانم هست میگه متوجه شدم همکلاسی دخترم دوست پسر داره.بهش گفتم کارت درست نیست.گفته باشه دیگه کات میکنم.فقط به مادرم نگو .اگه بگی خیلی برام بد میشه.میگه قبول کردم ونگفتم.اما الان متوجه شدم هنوز درارتباط هستن.الان نمیدونم چیکار کنم.به مامانش بدم بد میشه.نگم ممکنه خطا واشتباه کنن ومن بعدا پشیمون بشم چرا کاری نکردم.عذاب وجدان داره ونمیدونه چیکار کنه.از من مشورت گرفته .منم نمیدونم چی بگم بهش.سخته با نوجوان های امروزی.آدم نمیدونه چطور رفتار کنه که از همه لحاظ سنجیده ودرست باشه.
من 36 سالمه و مادر یه دختر 15 ساله هستم تقریبا 2 هفته اس متوجه شدم دخترم باپسری در ارتباطه و دوستان دخترش هم سیگار میکشن و ترک تحصیل کردن باهاش برخورد کردم و گوشیشو گرفتم و محدودیت براش گزاشتم بعد از 1 هفته بنابه شرایط و صحبت هایی که کردیم و قولهایی که ازش گرفتم گوشیشو برگردونم ولی متوجه شدم نه تنها ارتباط قطع نشده بلکه خیلییی قشنگ بمن دروغ میگه
سلام خدمت شما من دخترم 15 ساله هست ودوست پسرش دهم هست از رابطه اونا راضی نیستم ودوست دارم با اگاهی بهتر به اشتباه خودش پی ببره و نتیجه عکس نده راهنماییم کنید
پدر و مادرم بهم احمیت نمیدن اصلا هرچیزی ک میگم برام بخرین برام نمیخرن دوستام همه اوتاق دارن لباس های زیاد من لباس زیاد دارم ولی اوتاق ندارم همش گوشی ازم میگیرن وقتی میخام درس بخونم اهنگ میزاره و نمیزاره درس بخونم ولی دعوام میکنه کحتما باید نمره بالاهم ببرم الان با ی پسر وارد رابطه شدم باهم دیگه صحبت میکنیم بطور آنلاین اونم مثل منه تنها هست کسی بهش اهمیت نمیده قراره در اینده با هم ازدواج کنیم……. الان با این وضعیت من خیلی افسرده شدم در 5 ماه گزشته تا الان دیگه بیرون نمیرم تنها شدم هیشکی حواسش بهم نیست نمیدونم با کی درد دل کنم مامانم پول داره ولی برام چیزی نمیگیره اوتاق داره خونمون 2تا داره ما 3تا هواهر برادریم میگم یکیش واسه من و خواهرم یکیش واسه تو و بابا میگه ن نمیخاد همش ب گریم میاره هم کلاسیام از چیزاشون تعریف میکنن من در سکوت برام هیچیز نمیخره میگم کرم میخام میگه ب من چ میگم مامان لباس میخام میگه سالی 2 بار برات میخرم خیلی ناراحتم میکنه منم ترجیح میدم از خونه بیرون نرم باهاش جایی نمیرم تنهایی و اهنگ گوش دادن خوبم میکنه هروقت برم هموم خمش میگه زود باش جرا طول میدی من هیشه زیر دوش اب گریه میکنم دلم میخاد خدم رو بکشم ولی دوست پرم بدون من میمیره و دلم نمیخاد براش اتفاقی بیفته خیلی همو دوست داریم 1ساله ک با همیم هردوتامون ب هم دیگه نیاز داریم بهم میگه بیا پیشم بهت انگشتم نمیزنم فقت بیا کنارم نمیرم چون خذنوادم اگه بدونن میکشنم خیلی این بده ارزوم اینه بتونم لمسش کنم یا بغلش کنم
سلام وقت بخیر،من امروز متوجه شدم دختر۱۴سالم دوست پسر داره،پسر شهردیگه ای هست،اما خیلی صمیمی و دومورد همه چی حرف میزنن باهم،باشناختی هم ک ازپسردارم ازخانواده مناسبی نیست،خیلی نگران شدم چون دخترم خیلی زیاد بهش ابراز محبت میکنه،الان موندم چطور باید بادخترم مطرح کنم این موضوع رو ک میدونم و نگرانیهامو بهش بگم ک وارد راه اشتباه نشه. گوشیش دستم بود برای اطلاع رسانی مدرسه،چون خیلی مدت زیادی توی اینستا میچرخید،رفتم ببینم سرچ هاش بیشتر دررابطه با چه موضوعی هستن ک توی دایرکتش دیدم چتش رو
سلام خسته نباشین ، مادری ۴۰ ساله هستم خیلی مذهبی هستم ، که یک ماه متوجه شدم دختر ۱۴ ساله ام با پسری ۱۶ساله چت و تلفنی صحبت میکنه ، دخترم فوق العاده مذهبیه و مسجدی و پسری هم که باهش دوست شده مداح و مذهبی و مسجدی ، روزی که متوجه شدم روحانی مسجدی هر دو کشید کنار و باهشون صحبت کرد ، و از اقا پسر تعهد گرفت که دیگه پیام ندن ، من متوجه این رابطه شدم ، دخترم رو دعوا نکردم و فقط از مسجد محدودش کردم ، به پسر پیام دادم لطف کن پیام نده چون دختر رو محدود می کنم ، ایشون گفت من خیلی دوستش دارم و برای اینده میخوامش ، حتی میتونم الان پا پیش بزارم ، من چون دیدم هر دو کوچیک هستن ، بهش قول دادم تا ۱۸ سالگی دخترم خواستگار راه ندم تا هر دوشون با خیال جمع درسشون بخونن. دخترم خیلی دوستش داره ولی من از عواقب بعد ماجرا میترسم پدرشون نظامیه و مادرش خانه دار ، من مستاجر و ایشون صاحب خونه ، فکر میکنم اونا از ما مذهبی تر باشن. دخترم خیلی دوستش داره ولی من از عواقب بعد ماجرا میترسم پدرشون نظامیه و مادرش خانه دار ، من مستاجر و ایشون صاحب خونه ، فکر میکنم اونا از ما مذهبی تر باشن
سلام . من دختری دارم ۱۶ ساله . ۲ ساله که با پسری د ارتباطه . یکسال پیش منم در جریان گذاشت . هر کاری که کردم نتونستم مانعش بشم . و در نهایت کوتاه اومدم و همچنان باهم بودند . این اواحر پسره دخترم رو خیلی اذیت میکنه . پسره هم خودش ۲۰ سالشه و به دخترای دیگه پیام میده تکه میندازه و خود دخترمم فهمیده که با ۳ تا دختر دیگه هم هم زمان رابطه داره . این چند روز هم پسره گذاشته رفته ولی دختر من نمیتونه دووم بیاره و هی بهش پیام میده و دوباره دعواا میکنن . جوری شده که دخترم کاملا افسردا شده درس نمیخونه غذا نمیخوره و کارش شده فقط گریه . و بد رفتاری با من و عصبانیت . واقعا دیگه نمیدونم چی کار کنم که دخترم دل بکنه ازش .
سلام من یه دختر دارم که ۱۴ سالشه براش دو سال پیش گوشی خریدیم ولی تازگیا یهویی فهمیدیم تو تلگرام با پسرا مثبت ۱۸ چت میکرده و باباش کل چت هاش رو خونده اصلا انتظارش رو نداشتیم چون دخترمون خیلی سر به زیره و هیچ وقت جلوی ما همچین حرف هایی رو نمیگفت باباش گوشیش رو خورد کرد و کلی دعواش کرد من با باباش باهاش حرف زدم که تو مدرسه و گروه های تلگرام بهش یاد دادن ولی اون خیلی سر آبرو حساسه و میگه دیگه نمیتونم بهش بگم بچم و اون بچه ی من نیست و دیگه نمیتونم بهش نگاه کنم الان نمیتونم چیکار کنم زندگیمون به حالت قبل برگرده
سلام من پسری دارم 17 ساله که دوست دختر دارد ومادر دوست دخترش هم خبر دارد ولی مادر این دختر همیشه کارهایی میکند که برایم قابل هضم نیست مثلن که خانه ما کسی نیست میتوانی بیای پیش دخترم
یا پسر منو به قهوه خونه میبره
جدیدن متوجه شدم دخترش سیگاری هم مصرف میکند
خیلی خیلی نگران پسرم هستم تو رو خدا بگید چکار کنم که
این رابطه کم یا قطع بشه. چند بار متوجه شدم که پسر من هم سیگاری کشید به روش آوردم ولی زد زیرش گوشیشو چک کردم فهمیدم دختره بهش داده
الانم تولد دختره هست مادرش به پسرم زنگ زده که بیا دخترمو سورپرایز کنیم. بخدا دیگه ماندم چکار کنم که پسرم متوجه بشه که اینا به درد اون نمیخورن میترسم از دستش بدم تورو خدا بگید چکار کنم
اینجانب یک دختر 13ساله. دارم که کلاس هفتم است و تک فرزند فوق العاده بی دقت ،نامرتب و حرف گوش نکن و به خواندن درس اهمیت نمی دهد ،دروغ زیاد می گوید و دروغهایی که تنها در تخیل اوست مدام با دوستانش قهر می کند و جدیدا فهمیدم که یک دوست پسر پیدا کرده است من آنها را تعقیب می کردم و وقتی دخترم مرا دید پسر در حال دویدن بود که به دخترم گفتم صدایش کن میخواهم با او صحبت کنم ،به او گفتم این کار شما درست نیست چرا دخترم را همراهی می کنید او گفت من او را خیلی دوست دارم و هرگز نمیتوانم از او جدا شوم ،15سال دارد . من هر حرفی می زنم باز حرف قبلی خود را تکرار میکند دخترم هم از او تبعیت می کند ،واقعا نمیدانم چکار باید بکنم پدرش گوشی اش را گرفته و به من گفته که هر روز هم آه دخترم باشم و مانع ارتباط آندو باشم در این نوع مشکلات راه حل چیست و من و پدرش چکار باید بکنیم،خواهش می کنم لطف کنید در این خصوص ما را راهنمایی کنید پدرش خیلی ناراحت است و فقط میگوید مشاوره کنیم و راه حل را پیدا کنیم از آنجا که مشاوره حضوری خیلی گران است ما بودجه اش را نداریم به همین دلیل مزاحم شما شدیم ،لطفا هر چه سریعتر راه کاری به ما بدهید که راه و عملکرد اشتباهی را در پیش نگیریم .باسپاس
سلام وقت بخیر. امروز همسرم وخودم متوجه شدیم که دختر 14سالم با پسری تلفنی چت میکنه نمیدونم چگونه باید باهاش رفتار کنم
سلام و روز خوش دخترم ۱۲ سالشه و تو دفتر خاطراتش خوندم که نوشته پسر همسایه که اون ۱۱ساله روش کراش داره شما بگین الان چطوری این نوًوع رو با دخترم در میون بزارم و راهنماییش کنم.من الکی بهش گفتم که یه رفتار نادرست از پسر همسایه دیدم تا امشب فکر کن و اگه دوس داشتی باهام حرف بزن راجع به این موضوع.ظهر اومد که باهام در موردش صحبت کنه گفت که پسر همسایه گفت بیا با هم دوسن معمولی باشیم.و حرفی از کراش داشتن نزد.الان در مقابل دروغش من چکار کنم؟
با سلام و خسته نباشید من 44سالمه 6ساله جدا شدم و با تک پسرم مستقل زندگی میکنم حتی تو زندگی مشترکم بودم خودم خرج میدادم و کار میکردم و همسرم بسیار بی مسیولیت و خودشیفته بود به هر بدبختی بود پسرم و به 16سالگی رسوندم از وقتی درسا مجازی، شد و گوشی براشون واجب به دخترا گرایش پیدا کرده و الان یک ساله با دختری صحبت میکنه که ساکن اصفهانه خودمون اندیشه شهریار هستیم تهران و دختره خوبی نیست خانواده دار نیست و 15سالشه و نمیدونم چیکار کنم خودم یک ساله ازدواج کردم با مرد بسیار موجه و شریف
من دختری دارم که کلاس ۱۰می باشد و۲۱ اردیبهشت یک پسر می آید به آیدیش وباهش دوست می شود وخیلی بهش علاقه مند شد تاجایی که من یک بارفهمیدم وکتکش زدم ولی بعد سه ماه فهمیدم باوسوسه دوستانش دوباره باپسره رابطه برقرار کرده واز پسره خواسته بیاید به خواستگاریش ولی خانواده پسر که مادر وپدر ناتنی دارد به خاطر سن کم پسره که امسال کلاس ۱۲هست وهنوز بچه هست وخیلی هم راضی نیستند نیامده وزنم زدن که دست از سر پسرشان برداریم ولی دختر ما همه خانواده رافدا کرده وعاشق پسره هست حالا ما چکار کنیم یک راحل بدهید مادرروستا هستیم وپاره از روستای دیگر هستند ومرکز شهر می روند به مدرسه تشکر می کنم راهنمایی کنید چند هفته پیش که فهمیدم دوباره رابطه برقرار کرده درصورتی که پسره دراین چندماه تماسی نداشته ولی دختر ما دلش برایش تنگ شده واز گوشی همکلاسیهایش باهش تماس برقرارکرده یک کتک مفصل زدم تاجایی که دستپاها همه کبودش ولی دوباره متوجه شدم که به پسره نامه می نویسد وابراز علاقه می کند ومی گوید بیامرا ازاین جهنم نجات بده وپسره چون کوچک وبیکاره ومحصل هست وخانواده راضی نیستند هیچ عکسالعملی نشان نمی دهد درصورتی که منم اصلا منم نمی توانم پسره رابپذریم حالا باید چه کنم
سلام من 14 سالمه پارسال همین موقع با ی پسری رفیق شدم و با مخالفت و بحث و اینا با خانوادم روبرو شدم گوشیمو گرفتن تا چند ماه باز بم میدادن و میفهمیدن باز میگرفتن ازم دوباره و محدودم کردن و سیم کارتمو گرفتن و مدرسمو عوض کردن ک از رفیقام جدا باشم و منم کات کردم و تموم کردم همچیرو و همه ی اینا گوشیمو بهم داد بابام اول مهر بدون سیم کارت و برنامه هایی ک داشتم و تو گوشی خودش هم اورد و اومد رو اکانتم چ اینستا چ ایتا چ تلگرام و هر چی برنامه داشتم خلاصه رو اکانتم بود سه شنبه ی سه هفته قبل بود امتحان داشتم من دو تا روزش خابم برد نرسیدم بخونم و تا ساعت یک و نیم دو نصف شب داشتم میخوندم ک خابم برد سر درس و سیم کارت من تو گوشی مامانمه کلا ک ساعت سه نصف شب ی اکانت زده میشه تو تلگرام با شماره ی من و ی سری چت های +18 انجام شده از طرف من و اول هم عکس چهره ی من ک حدود ی ماه پیش پروفایل ایتای من بود فرستاده شده بود و بابام صبح پیام جوین تلگرامو ک میبینه خب من مدرسه بودم و اونم سر کار بود اصفهان زنگ میزنه مامانم و میگه ک گوشی منو برداره قایم کنه تا خودش از سر کار میاد من قبلا اکانت زده بودم با همین شماره ی دومم ولی خب دورش نمیرفتم اصلا یعنی یادم رفته بود اصلا ک ی اکانت دومی هم دارم و گروهام و کانالام تو اکانت اولم بود ب مامانم رمز گوشیمو گفته بود و مامانم رفته بود تو تلگرام و چت ها بالا اومده بود و من از همجا بی خبر از مدرسه ک اومدم دیدم گوشیم نیس مامانم گفتم کو گوشیک گف بابا گفته قایم کنم تا میاد گفتم چرا مگ جی شده گف اره اینجوریه قضیه و حالا من گریه قسم ک من روحمم خبر نداره و اینا ولی باور نمیکنه بابام و هیچ اعتمادی ب من نداره و پسره اصفهانیه و 25 سالشه و من اصلا نمیشناسم و پسر ب همچین اسم نشنیدم
یه پسری با مادرم درمورد من حرف زده که از من خوشش میاد و مادرم از اون بدش میاد پسر خوبیه ولی مامانم باهاش نمیسازه و همش بهش پیام میده و فش میده که چرا با دختر من چت میکنی و اینا حتی تا سر کوچه هم نمیتونم برم میگه تو میری پیش اپن پسره من و اون خیلی هم و دوس داریم حتی مادرم نمیزاره با رفیقام برم بیرون چون فک میکنه با اون میرم حتی با دوستامم حرف میزنه که با شما میاد یا ن ولی بازم نمیزاره
سلام خسته نباشید من دخترم16 سالشه با یه پسر ارتباط داره منم آزین موضوع ناراحتم. روز تولدش بدون اطلاع به بهانه خرید بادکنک رفته بود پيش اون الان هم دل به درس نمیده وپنهان کار شده منم نمیتونم به پدرش بگم لطفاً راهنمایی کنید ممنون
سلام دختر من ۱۳سال سن داره و چند وقتی هست دوست پسر گرفته ویکی دو بار هم با هم قرار حضوری گذاشتن من دارم دیونه میشم وقتی که فهمیدم قرار گذاشتن هرچی از دهنم در اومد بهش گفتم الانم باهاش حرف نمی زنم
سلام وقتتون بخیر. دخترم ۱۳ سالشه چن وقتی بود که فهمیده بودم با پسرا چت میکنه و حرف میزنه اون چن بار گوشیو میگرفتم از دستش و بعد چن روز بهش میدادم باهاش صحبت میکردم و میگفتم میخام دوباره بهت اعتماد کنم ولی بازم ادامه میداد تا اخرین بار که فهمیدم نصفه شب چت میکردن تا الانم بهش ندادم تقریبا ده روز میشه ولی متاسفانه دوستاش بهم گفتن که حضوری پسره رو میبینه و باهم حرف میزنن و دور میزنن. من بعضی وقتا دنبالش نمیتونم برم تازه امروز دوستاش به من گفتن نمیدونم باید چیکار کنم ولی قراره فردا پسره بیاد ومن برم دم درمدرسه شون . من چیکارکنم توروخدا راهنماییم کنین دارم دیوونه میشم
سلام دخترم سیزده سالش حدودا یک سال با یه پسری که از خودش پنج سال بزرگتر تلفنی صحبت میکنه چه جور من این رابطه رو تمام کنم؟این پسربه ظاهر خیلی مودب و اصلا حرفاشش به هیجده سالها نمی خوره چنین اگر به دخترم بگم کات کن از درس خواندن بمونه ولج کنه درس نخونده البته از اول دوستی تا الان من در جریان هستم
سلام دخترم توفضای مجازی با پسری آشنا شده فردا میخواد بیاد شهرمان من مادرش هستم آیا اجازه بدهم بره ببیندش سن دخترم ۱۸ سالشه
زنی ۵۴ ساله ام با دو فرزند و پسر مجرد فوق لیسانس ۳۲ ساله و دختر ۲۳ ساله
مدت دوسال و نیمه که پسرم عاشق خواهر جاری کوچیکم ۳۷ ساله با دو ازدواج ناموفق و دو فرزند از شوهر دوم شده ، مخالفت کردم و قطع رابطه با جاری ، ولی انگار خانواده جاری کاملا موافق ، دو سال تقریبا هفته ای سه شب پیش ما بود یه شب خونه گرفته بود تا بیست روز پیش که پسرم دوباره برگشت به خونه و خواست که کاری بهش نداشته باشیم شاید یک سال شاید ۱۰ سال دیگه که بچه های این خانم بزگ شدن ازدواج کنن
حالا مشکل من قطع رابطه با جاری هست دلم نمیخواد به هیچ وجه ایشون رو ببینم و در جمع های فامیل مثل مادر شوهر و خواهر شوهر به خاطر بودن ایشون شرکت نمیکنم ، ولی پسرم و شوهرم امروز در مهمانی مادرشوهرم شرکت کردن ،
نمیدونم منم تو مهمونی ها شرکت کنم و با ایشون هیچ صبحتی نکنم یا به این نرفتن ها ادامه بدم ، البته با خانواده ی شوهر ارتباطم خوبه و جداگانه باهاشون درارتباطم ، شوهرم تو این دوسال با من هم عقیده بود و با زن برادرش ارتباطی نداشت ولی حالا که پسرم برگشته با اونا خوب شده و میگه دوسال بیهوده قطع رابطه کردیم اگر میخواد ازدواج کنه بذار بکنه
من سر دوراهی موندم که در جمع هایی که جاری من حضور داره برم یانه ، منزل خودش که هرگز و دلم اصلا نمیخواد ایشون رو ببینم ، ممنونم
سلام دختری دارم ۱۱ساله احساس میکنم دخترم به جنس مخالفش پیام میدهدنمیدانم چطوری باهاش حرف ورفتارکنم من وباباش مذهبی هستیم وزیاددخترمان روتحت فشارقرارندادیم وهیچ کاری روبه زوربهش تحمیل نکردیم دخترم مدتیست که دوست داردبرود به اتاق وخودش تنهاباشدوقتی میریم اتاقش خیلز حساسه همش میگه برید بیرون وزیاد سرش توی گوشی هستش میترسم دوست مسرداشته باشه خیلی نگرانم وبه تازگی پریود شده تورابخدابگیدچطوری باهاش حرف ورفتارکنم زنده وپایدارباشیددرپناه الله
سلام وقت خوش دختری دارم کلاس سوم راهنمایی دوسه بار از دوسال پیش از ارتباط با پسر خبر دار بودیم ولی کنترل شده و بعضی از مواقع با توپ و تشر راهنماییش میکردیم دیروز با اجازه از مادرش برای اولین بار رفته واسه خرید ولی با یه پسر دیگه تو پارک قرار گذاشتن دوساعت من فهمیدم دیگه نه گذاشتم مدرسه بره نمیدونم این کار درسته یا غلط لطفااا راهنمایی بفرمایید
سلام دختری دارم 18 سالش هست هست با پسری دوست شده و به من هم گفته هر وقت هم بیرون میره بهم میگه قبلاً مخفی میکرد ولی آلن بهم میگه و خانواده پسر هم اطلاع دارن میخوام بدونم آیا درست هست که پدرش هم در جریان باشه چون پدرش کمی سخت گیر هست ولی آدم منطقی هم هست من از این ناراحت که اگر روزی بفهمه از من دلگیر یا عصبانی بشه چرا اون رو در جریان نذاشتم
چجوری میتونم با دختر ۱۴ ساله ای که بارها نهی کردیم و از خطرات دوست پسر گفتیم اما باز میره سر خونه اول، رفتار کنیم
سلام وقت بخیر. دختر بنده با پسری در فضای مجازی آشنا شده و به پسر گفتم دست از سر دخترم بردارد اوهم به دخترم گفته که مادرت قصد جدایی انداختن بین ما دارد و دخترم با من دعوا کرده. چکار کنم
من دختری۱۷ساله هستم یک سال میشه با یکی در حالی که خانوادم نمیدونن در جریان نیس بازم من با یک پسر آشنا شدم ازش خوشم اومده بهم قول رسیدن داده اما بهش شک دارم از تون کمک میخام در این مورد؟
سلام وقت بخیر،دخترم ۱۶ ساله است بایک پسر ۲۷ ساله تو فضای مجازی دوست شده،درحد تماس تلفنی،پیام،خیلی باهاش صحبت کردم بیخیال این رابطه بشه در حالیکه میخواد رشته تجربی بخونه تمرکز زیادی برای درس میخواد…ولی میگه یه دوستیه سادست نمیتونه تمومش کنه من خیلی نگران این رابطه هستم چون الان نه زمان خوبیه نه شرایط خوبی،چه از نظر سنی چه شرایط تحصیلی،میخواستم راهنماییم کنید چجوری قانعش کنم که این رابطه رو تموم کنه ممنونم
سلام من یه دختر 14 ساله دارم با یه پسری در ارتباط هستش هر کاری می کنیم نمی تونیم این ارتباط رو قطع کنیم چیکار باید کرد؟؟
سلام دختر 13 ساله دارم كه تازه متوجه شدم پسري بهش شماره داده و تو اينستا جندبار چت كردن تلاشمو كردم برخورد پرخطري نداشته باشم بيشتر باهاش صحبت كردم ولي در حد نصيحت ميداند و بهش گفتم بهتر شمارشو پاك كني اونم قبول كرد و خودم اينكارو كردم نميدونم ميتونم پنهاني گوشيشو در اين شرايط چك كنم و يا تايمي كه كلاس ميره از دور كنترلش كنم
کنترل زیاد باعث بی اعتمادی می شود پس بهتر است که با فاصله رفتار ایشان را تحت نظر داشته باشید.
من پنچ ماهه ک با یکی از ارتباطم و توی این پنچ ماه خیلی صدمه های روحی و روانی دیدم برا مثال وقتی مامانم قضیه رو فهمید همش میگفت یا باید مارو انتخاب کنی یا اونو این جمله خیلی عذابم می داد واقعا من چه جوری یکی رو انتخاب کنم من اونو دوست دارم خانواده هم بیشتر از اون به بعد افسردگی گرفتم و مامانم هم همه چیزو ازم گرفت مثل کلاس طراحی و زبان و رفیقام
چطوری میشه اعتماد خانواده رو جلب کرد ؟و بنظرتون اینکه اگه با پسری در ارتباط هستیم رو بهشون بگیم یا نه
سلام خسته نباشید من دختری ام ۱۴ ساله و عاشق یه پسری شدم که ۱۵ سالشه و اون خیلی هم دوسم داری منم دوسش دارم و میخوایم بهم برسیم اون که از خداشه بیاد خواستگاری من منم از خدامه ولی میترسم چجوری به مامان و بابام بگم یعنی چجوری بگم میترسم قبول نکنند دعوا کنن ولی خانواده اون قبول کردنند الان موندع به خانواده من بگند حالا باید چه کار کنیم که قبول کنند و چجوری بگیم
دخترم ۱۵ساله هست دیشب چت هاشو با یه پسر دیدم چطوری باهاش زفتار کنم
سلام. من یه نوجوان ۱۶ سالم. خیلی زیادم مشگلات دیدم تو زندگیم. میدونم ک چی خوبه و چی بد. من عاشق ی نفر شدم اونمم بشدت عاشق منه خانواده اون باخبرن مادر منم خبر داره. بعد ما چن وقته میخایم همو ببینیم راسش ی جایی زندگی میکنیم و ی سری مشکلات نمیزاره مث بقیه مردم عادی همو ببینیم با زور بدبختی باید بیاد خونه ما بعد ۳ دفعه دعوتش کردیم منو مامانم بیاد خونمون هر بار مادرم یه دعوایی راه میندازه الان لج کرده که اصلا نمیزارم همو ببنید. من چیکار کنم. نمیتونم نبینمش تنها راه دیدنمون هم همونه
سلام وقتتون بخیر من دختر هستم 18 ساله ار بچگی نمیتونستم با دیگران ارتباط موئثر داشته باشم رسید به دوران بلوغم دوستام همش اعتماد به نفسم پاییین میاوردن خودمو باور نداش تا شال کی 13 یا 14 سالم میشد با یه اقا پسری تو ی فضای مجازی اشنا شدم خانوادم فهمیذ پدرم خیلی ادم تعصبی هست قتی فهمید شدید تنبه شدم موهای سرمو با قیچی زد تردم کرد تنهام گذاشت شکل بدی داشتم از اون به بعد خوشنت رفتار پیدا کردم الانم النه من استقلالی ندارم نمیتونم به گوشی دست بزنم بهم شک دارن خستم خیلی از زندگیم عقب افتادم چن بارم خواستم خودکشی کنم ولی نشد حال رویم شدید بده دست به هرکاری میزنم بن بسته. من اصلا نمیدونم واقعا کی هستم عزت نفس ندارم وقتی میرم بیرون هم سن و سالما نگا کنم ناراحت میشم احساس بدی بهم دست میده که نمیتونم مثل اونا باشم خیلی خستم نمیدونم باید چیکار کنم نتایج کنکورم بیاد دیگه باید برم بمیرم تحقیر کردنا و مقایسه هاشون شروع میشه. از تحقیر شدن توسط بابام بدم میاد خیلی نابود میکنه مارو با حرفاش الن خیلی بی هدفم حس بی ارزشی میکنم هیچ سرگرمی ندارم من جایی تنهایی نمیرم بخامم نمیتونم برای رفتن به مدرسه با برادر دولوم میرم اینقدر که معذبم تو جامعه من یه برادر دارم باهم دوقلو ایم بابام بیشتر یعنی کلابه خواسته هاش توجه داره من هیچ کارینمتونم انجام بدم اینچه زندگیه که همش باید همه چی اجباری باشه. من خیلی تو جامعه تحقیر شدم اینقدر که رفتارامو پدرمو مادرم کنترل کردن همه مسخره ام میکنن یه گوشی همراه ندارم وقتی برم بیرون چیزی لازم داشتم بتونم زنگ بزنم یادمه پارسال برای کارنامه گرفتن با بابام رفتم مدرسه گفت میتونی بگیری خودت نیم ساعته میام دنبالت گفتم باشه مسذول ثبت نام گفت باید یه چن تا از مدارکت کپی بگیری ولی من اجازه نداشتم برم تنهایی با خودم گفتم اگه بابام بیاد ببینه من نیستم نگران میشه باورتون میشه دو ساعت کامل من تنها اونجا موندم تا بابام بیاد کارامو انجام بده همه نیم ساعته کاراشونو انجام دادن من حتی یه تلفن نداشتم زنگ بزنم بیاد اخر سر اومد گفت دو ساعته اینجا چیکار میکنی خیلی پیش همکلاسیام خجالت کشیدم یه دختره قبل اینکه بابام بیاد میگفت یادبگیر خودت کاراتو انجام بده اونروز هیچوقت یادم نمیره. سریادمه سالی که فهمید با یه پسری حرف میزنم وقتی موهای سرمو با قیچی خیلی بدم کوتاه کرد سر کلاس هنر معلم همش میپرسید چرا این شکلی شدی
متاسفانه خانواده این فرصت را از گرفتند، باید سعی کنی مرتب با دوستان و همکلاسی ها در ارتباط باشی، حتی اگر مسخره ات کردند باز هم ادامه بدهی، چون خودت را باور نداری، فکر می کنی، در جمع خراب می کنی، تپق می زنی اضطراب داری که این اتفاق نیفته،چون خیلی بهش فکر می کنی بر عکس همین اتفاق می افته و باورت تایید می شه، باید از جمع های کوچک و غیر رسمی شروع کنی وارد رابطه بشی اضطراب را تحمل کنی همه ما در اولین مواجهه ها دچار اضطراب می شیم. حتی اگر مسخره هم شدی به روی خودت نیاری باز هم ادامه تا کم کم بتوانی وارد جمع های بزرگتر و رسمی تر بشوی. ولی بهتر هست اگر مستقیم هم نمی توانی با پدر و مادرت صحبت کنی یه نامه براشون بنویسی و درخواست کنی شما را پیش روانپزشک ببرند.متاسفانه ما انتخاب نکردیم در چه خانواده ای به دنیا بیاییم و بزرگ شویم، نا خواسته و نا آگاهانه به ما آسیب می زنند، احساسات بد به ما منتقل می کنند که احساس می کنیم بی ارزشیم کسی ما را دوست ندارد، حتی دیوانه ایم، این احساسات سر تا سر زندگی ما را تحت سیطره خودشون قرار می دهند، همه ما انسان های ارزشمند و دوست داشتنی هستیم اما در مسیر زندگی دیدمان را عوض کردند، تو همان کودک معصوم و دوست داشتنی هستی، تمام کارهای خوبت، خصوصیات خوبت و پیشرفت هات را روی برگه کاغذ بنویس و همیشه جلو چشمت بگذار یا توی جیبت بگذار ، هر موقع احساس بی ارزشی بهت دست داد بگو من اینم نه اون چیزی که پدرم با دیکتاتوری به من القا کرده. سعی کن علاقه مندی هات را پیدا کنی و کلاس های مختلف شرکت کنی، در خواست کن حتی خودشون شما را ببرند، تو هم حق داری. برای قوی شدن باید اضطراب را تحمل کنی و از مسخره شدن نترسید و وارد جمع بشی، چون همه ما در اولین مواجهه دچار اضطراب می شیم
سلام من پریا هستمو ۱۷ سالمه مادرم فهمیده ک من دوست پسر دارم نمیدونم چطوری مادرمو قانع کنم میشه بگین چجوری باهاش حرف بزنم تا قانع بشه که من بزرگ شدم
سلام نوجوانی ۱۴ ساله هستم،از یک پسر تقریبا ۱ ساله خوشم میاد و میدونم اونم همچین حسی بهم داره با این وجود طی یک سال حتی علاقه من به اون بیشتر شده هروقت همو میبینیم لبخند میزنه اما از طرفی نمیخوام اعتماد مادرمو خراب کنم و مطمئنم اگه بهش جریانو بگم راضی نمیشه راه حل من چیه؟
سلام پسرم اینترنتی با دختری دوست شده مدتی که بهش گفتیم این موردازدواج قبول نداریم افسدگی و خیلی گوشه گیر شده دنیاش گوشی اش شده
من با مادرم اصلا نمیسازم و نمیتونم باهاش کنار بیام. یه پسری با مادرم درمورد من حرف زده که از من خوشش میاد و مادرم از اون بدش میاد پسر خوبیه ولی مامانم باهاش نمیسازه و همش بهش پیام میده و فش میده که چرا با دختر من چت میکنی و اینا حتی تا سر کوچه هم نمیتونم برم میگه تو میری پیش اپن پسره من و اون خیلی هم و دوس داریم حتی مادرم نمیزاره با رفیقام برم بیرون چون فک میکنه با اون میرم حتی با دوستامم حرف میزنه که با شما میاد یا ن ولی بازم نمیزاره
می دونم تو این سن به آزادی بیشتری احتیاج داری . می تونی از خونه بیرون بری ولی خب با صلاح دید والدینت عزیزم. چون درسته دیگه کودک نیستی اما هنوز هم لازمه با مشورت صلاح دید والدینت در این باره تصمیم بگیری. و با موضوعی که مطرح کردی به نظر میاد این سختگیری دلیل داره و نگرانی اون ها قابل درکه. نگران تصمیم گیری عجولانه از طرف تو هستن. هم احساس عاشقی تو رو درک می کنم و هم نگرانی والدینت رو.تو با قلب و هیجانت تصمیم می گیری و اون ها با منطق. منطقشون رو وقتی 30 سالت بشه بهتر درک می کنی.
سلام چکار کنم دختر ۱۳ سالم نمی تونه پسر را فراموش کنه همه اطرافیان با هاش دعوا می کنند. باباش گوشش گرفته با راهکارهایجدید با پسر ارتباط می گیره مدرسه نمی زار ه بره
دخترم پسری رو دوست داره که باهم اصلا حرف نزند و از پسر مورده علاقش هیچ ابزار علاقه ی نکرده ولی من که مادر دختر هستم با من حرف میزنه زیر زیر ازم درباره خانواده فامیل آمار میگیر ولی هیچ اشاره ی ب دخترم نمیکنه میخوام بدونم اونم هم علاقه داره چند روز پیش هم که هم دیگر دیدن با مکث از کنار ما رد شد بدونه اینه نگاهی کنه میشه کمکم کنید که داره اشتباه نشیم
سلام دخترنوجوانی دارم که ۱۷سالشه وبایه اقایی اشناشده که ۲۴ سالشه ومیخوان ازدواج کنن چطور میتونم مانع اینکار بشم
امروز صبح اتفاقی گوشی دخترم رو دیدم .نیم ساعت دانشگاه رو زده و با یک پسری رفته دور دور .ارتباط درحد بوس ولی فیلم هم از این ارتباط گرفتن.پیامکها و وات و تل را چک کردم ظاهرا هفت ماهه با هم ارتباط دارن.از حد چت شروع شده و دیروز به بوس رسیده.دانشگاهش شهر خودمونه ولی چون نمی تونیم با برنامه ی کاری خودمون مطابقت بدیم کلاسهاش رو ، براش ماشین گرفتیم.زنگ زدم به پسره و الفاظ رکیکی بکار بردم که در شأن من نبود ولی پسره انگار عادت کرده بود به شنیدن این الفاظ و گفت باید خود دخترت به من بگه دوستت ندارم تا ولش کنم. پسره کارگر باطری سازی ،دیپلم و از نظر مالی و فرهنگی بسیار پایینتر و متفاوت تر از خانواده ی ماست. من نمی دونم با این قضیه چطور برخورد کنم .پسری که در فیلم دیدم که اهل رعایت هیچ خط قرمزی نیست،پسری که تلفنی تهدیدش کردم حق نداری با بچه ی من ارتباط بگیری،ابدا با ما همخوانی ندارد.نمی دونم دخترم روی چه حسابی خودش رو اینهمه پایین آورده که با چنین پسری وارد رابطه شده.دختری که من فکر می کردم درست تربیتش کردم ،ریز زندگی خصوصی ما رو گذاشته کف دست پسر .مثلا اینکه ما توو باغمون چه درختایی داریم.خدا خیرتون بده. ارتباطش با باباش عمیق و عاطفیه چون باباش تا دقیقه ی نود هیچی نمی گه ولی از معاشرت زیاد با من گریزانه. چون به نظرش من به کاراش خیلی گیر می دم. از نهم دبیرستان تا دوازدهم توو مدرسه ای بود که خودم هم اونجا بودم. کاملا حد و مرز دار تا یازدهم معدل بالای ۱۹ می شد ولی دوازدهم که هم نهایی بود وهم تدریس در شاد و وات وغیره بود معدلش اومد پایین.دختری بود که خودمن نوک سوزن فکر نمی کردم دوست پسر داشته باشه چون هم مغرور می دیدمش هم سربه زیر. پرسیدم چرا ارزش خودت رو تا این حد پایین آوردی و چرا ……گفت آنقدر ابراز علاقه کرد که دلم سوخت. از صبح تا این لحظه از اتاقش بیرون نیومده.گوشی ش هم توسط باباش ضبط شده.
سلام دختری ۱۴ ساله دارم ،چند ماه پیش متوجه شدم با پسری صحبت میکنه ،با پدرش درمیان گذاشتم اونم زنگ زدوبا پسره دعوا وبگو مگو کرد ،سیم کارت رو از گوشی دخترم دراوردم
سلام وقت بخیر،من در مورد ارتباطم با دخترم نیاز دارم مشاوره بگیرم،راه پیشنهادی خودتون رو بهم میگین لطفا. دخترم،وابستگی شدیدی به دنیای مجازی پیدا کرده،وارتباط با جنس مخالف،،تا اینجا که روابط سالمی باشه ودر حد چت نگران نیستم ،اما مدتیه که با یکی سکس چت داره،درس خوندنش رو گذاشته کنار ،با اینکه دختر با استعدادی هست،حتی از آینده ایی که برای خودش در نظر گرفته بود دور شده وبراش زحمتی نمیکشه،،درمانده ومستاصل شدم چه رفتاری داشته باشم،چند جلسه مشاوره بردمش اما با مشاور صادق نبود و گذاشت کنار
سلام وقت بخیر ،دختری 13ساله دارم ،دوروزه متوجه شدم با پسر عمویش ارتباط داره ،نمیدونم باید چکار کنم خیلی بهم ریختم
من دختر هستم و ۱۶ سالمه پایه دهم تجربی، مثل خیلی از هم سن و سالام تا الان وارد رابطه ایی نشدم و رل نداشتم، مدتیه که فردی رو باهاش از طریق اینستا آشنا شدم و حرف میزنیم،پسر خوبیه خودش ۱۹ سالشه امسال تیر ماه کنکور میده رشته انسانی، اهل کتاب هست و مسائل سیاسی رو دوست داره، قبلا خودش پارتنر داشته و طولانی ترین رابطش ۲ سال و نیم بوده و پارتنرش فوت شده، اوایل فقط دوستی داشتیم و حرف میزدیم اما یک هفته است به من پیشنهاد داد و منم اوکی رو دادم و قرار شد بعد ازکنکورش منو بینه، اما دو روز پیش براش یه ویس ۴ دقیقه ایی گرفتم که من نمیتونم این رابطه رو ادامه بدم،چون خانوادم واقعا سختگیرن و بفهمن خیلی محدود میشم،و از طرفی نگرانم که اگه روزی برم بیرون فامیل اقوام مارو با هم ببینن و حرف درست کنن، اما خودش گفت که چرا وقتی ما تا نخواهیم کسی بفهمه؟ چرا الکی واسه چیزی که۱ درصد قراره اتفاق بیفته میترسی؟ و گفتش مبتونی ویس ندی و زنگم نزنی و برای بیرون رفتن شرایط داشته باشی هر وقت خواستی همو ببینیم. خودم خیلی دو دلم، چون بهم گفت من دوست دارم سختیشم تحمل میکنم، همه چیو اوکی میکنیم با هم، حتی بهش گفتم من دو سال دیگه کنکور دارم گفتش همه کنکور دارن و حق طبیعی توعه درس بخونی قرار نیس دو نفر همدیگر فقط انتخاب کنن و وقت بزارن و واسه هدفشون وقت نزارن، واسه بیرون رفتن هم گفت شرایط داشته باش و من مگه اجبارت میکنم که بیا همین حالا بیرون که من شدم مستبعد و خودخواه؟؟کلا هر چیزی بگم قانع میکنه منو، من خودم هدف خاصی ندارم خیلی ایندهد نگرم و این که دو دل شدم اینه که نمیدونم کارم درسته قبول کنم ادامه میدم یا نع؟؟؟ چیکار کنم؟؟من خودم هدفم درسمه اینم گفت باشه درستم بخون و درک کرد، چیکار کنم؟ هدفم که خودم دوست دارم به ازدواج ختم بشه ولی خب میدونم با این طرف قرار نیس ختم بشه و از الان به ازدواج فکر کردن، خیلی مذخرفه، از طرفیم میگم یه موقع بعدا دانشگاه یا هرجایی مورد های بهتر پیدا شه واقعا نمیدونم
تیام هستم ۱۶ سالمه. با یه آقا پسر ۳ ساله دوستم و واقعا دوس داریم همو. این موضوع رو دایی هام فهمیدن و گوشیو ازم گرفتن …مامانمم فهمید همه ازم دور شدن فقط بابام برام موند و از موضوع هیچی نمیدونه وگرنه بد میشه … بش گفتم گوشیم خراب شد داییم برد تعمیر کنه دیگه درست نشد و الان میخاد گوشی بگیره برام … حس بدی دارم همه ترسم اینه پدرم بفهمه واقعا اون موقع دیگه هیشکیو ندارم چیکار کنم حالم خیلی خیلی بده
رفتار مادر شما در این برهه اصلا مناسب نبوده برای مادرتان نامه بنویسید و از نیاز ها و احساسات درونی خودتان بگویید. که بیشتر از همیسه نیاز دارید در کنارتان باشد و شما را تنها نگذارد.
من دخترم امسال میشه 16 سالش. دیشب خیلی اتفاقی توی ماشین بودم که دیدم دختر پشت سر یک پسر روی موتور هستن دارن میرن. من هم دور زدم و گرفتمشون. اون پسرو راهی کردم رفت و هر چی از دانم در اومد به دخترم گفتم. تمام موبایل و تبلت و کامپیوترو ازش گرفتم. راستش میخواستم به پسره زنگ بزنم و تهدیدش کنم و پدر مادرشو در جریان بذارم ولی مردد شدم. چکار باید بکنم
مادر گرامی برخورد شما خیلی تند و نامناسب بوده، فکر می کنید فرزند شما باز هم می تواند به شما اعتماد کند؟ شما را مادر امنی می داند؟ به جای این رفتار تند کاش کمی آرامش خود را حفظ می کردی و رابطه خودتان و فرزند خودتان را کاووش می کردید که کجای کارتان ایراد داشته ؟ آیا پاسخگوی نیاز هایش بودید؟ افراط و تفریط نکردید؟
پس تلاش کنید رابطه خود را با فرزندتان اصلاح کنید و در مدت زمان از دست دادن رابطه فرزندتان با دوست پسرش بیشتر در کنارش باشید و برایش برنامه ریزی درستی در درس و تفریحات اش داشته باشید
میخوایتم درباره نحوه بر خورد با نوجوانی که با جنس مخالف سکس چت میکنه چطوره. من مادر این دختر 16 ساله هستم و۴۶سالمه. یک هفته اس که متوجه شدم با یه پسری اینطوری چت میکنه. یه چیزی که توی چتها متوجه شدم این بود که برای توجه بیشتر پسرا وادامه گفتگو، به این نوع چت رو می آورده
با فرزند خودتان صمیمانه صحبت کنید، بررسی کنید با چند نفر به این شکل رابطه داشته است، در روز چند بار اقدام به این کار می کرده است، در صورت افراط در این کار حتما به یک روانپزشک مراجعه کنید.
من نزدیک سه ساله با یه پسری دوست شدم.قصدمون جدیه خانواده اون خبر دارن ولی من نمیدونم چجوری به خونوادم اطلاع بدم از واکنششون میترسم از طرفی هم نمیتونیم زیاد صبر کنیم تا حالا همدیگرو از نزدیک ندیدیم همین کلافمون کرده
دخترم ۱۹ سال داره دانشجو هست. من ۴۰ سالمه مامانش هستم تو زبانکده با پسری آشنا شده که پسر خیلی خوب با شخصیت باادب نخبه تو المپیاد ریاضی مقام آورده رشته ی فیزیک هسته ای میخونه اما مامان و باباش از هم جدا شدن باباش قاچاقی رفته آلمان مامانش کیش زندگی میکنه هر دو وضع مالی خوبی دارن اما هیچگونه کمکی به این پسر نمیکنن پیش بابا بزرگ و مامان بزرگ پدریش زندگی میکنه حتی سه وعده غذا هم بهش نمیدن خلاصه این پسر خودش هست و لباس تنش میگن باید رو پای خودت وایسی و از این چرت و پرت ها. حالا نمیدونم قبول کنم این رابطه ادامه پیدا کنه یا نه ؟
مادر گرامی شما حق دارید نگران رابطه فرزندتان باشید. پسر از هوش بالایی برخوردار هست و فعلا اخلاق و منش خوبی دارد، اما کودکی خوبی نداشته است، ثبات در رابطه پدر و مادرش نبوده است و معلوم هم نیست چه رفتارهایی با هم داشتند که نتوانستند همدیگر را تحمل کنند. اینکه در چه سنی فرزند خود را رها کردند بسیار مهم هست، آیا سال های ۰ تا ۴ سالگی بوده یا بعد از آن، به هر حال تا ۱۱ ۱۲ سالگی می تواند آسیب زا باشد اما هر چه سن کمتر باشد آسیب بیشتری وارد می کند، البته به خلق و خوی خود کودک هم بستگی دارد که چقدر تحت تاثیر قرار می گیرد. آیا پدر بزرگ و مادربزرگش محیط امنی برایش فراهم کردند؟ تا چه اندازه پاسخ گوی نیاز هایش بودند؟
سلام دختر منم ۱۵ سال داره با ک پسر آشنا شده پسر هم ۲۱ سن داره هیچی نداره دخترم هم گوش نمیده به حرفام چکار کنم. فقط می خوام جدا شه چون هیچی نداره پسر حتی سربازی هم نرفته
فرزند شما جدا از اینکه وارد رابطه با چه کسی شود، خیلی زود هست که وارد رابطه با دیگری شود. پس با نرمی، همدلی مزایا و معایب رابطه را بررسی کنید و برای اهداف آینده اش با کمک همدیگر برنامه ریزی کنید، علایق اش را بشناسید و به آن سمت و سو سوق دهید. در مدت قطع رابطه با دوست پسر بیشتر از همیشه در کنارش باشید، به نیاز هایش توجه کنید. تا دوره سوگواری را طی کند.
دخترم می خواهد دوست در کلاس زبان پیداکند که پسر است و دو سال از خودش بزرگتر است
دختر دانشجویی دارم که جدیدا با پسری دوست شده بنده در جریان کارهاش هستم اما عجیب دلشوره میگیرم
مادر گرامی شما یک مادر هستید و حق دارید نگران فرزندتان باشید اما اجازه بدهید فرزند شما طرف مقابلش را بشناسد در حالی که محدودیت ها را هم در رابطه حفظ می کند و به کارها و مسئولیت های دیگرش هم می پردازد.
به فرزند خودتان آگاهی بدهید که نحوه رفتار آقا پسر را دقیقا بررسی کند، روابطش با خانواده و دوستانش را بررسی کند. در رابطه با دخترتان هم این مسائل را در نظر بگیرد آیا خسیس است؟ زیادی خرج می کند؟ خیلی دیر جوش است یا خیلی زود رابطه صمیمانه می خواهد؟ چقدر از نظر سطح طبقات به هم نزدیک اند؟ چقدر در رابطه با هم با احترام رفتار می کنند؟ چقدر به استقلال هم احترام می گذارند؟ چقدر می توانند در کنار هم ابراز نیاز و احساس بکنند؟ برای هم چقدر محدودیت و قوانین دارند ؟
همچنین فرزند شما باید گذشته و کودکی دوست پسرش را کاوش کند، در چه خانواده ای بزرگ شده، آیا پدر و مادرش روابط سالم و توام با احترام و محبت با هم داشتند؟ یا روابطی نا امن همراه با دعوا و درگیری؟ با فرزند خود چطور رابطه ای دارند و در گذشته داشتند؟ حتی خاطرات پر رنگ دوران کودکی اش را هم جویا شود.
من قراره به مامان دوست دخترم زنگ بزنم و از این ترس دارم که یهو بپرسه که هدفت از این رابطه چیه و من جوابی ندارم که بگم میشه راهنمایی کنید. من خودم ۱۷. دوست دخترم ۱۶. اینطوری بگم که اولین عشق زندگیمه و من قبل از اشنایی باهاش دید عشق و عاشقی نسبت به هیچ دختری نداشتم. ولی از موقعی که با هم هستیم شخصیت و رفتارم و… خیلی عوض و یه آدم دیگه شدم که این آدم و دوست دارم و نمیخوام از دستش بدم برا همون میخوام به مادرش زنگ بزنم تا بدونه قصدم جدی هست
دخترم یکبار در گروه چت با پسری که نمی شناخت آشنا شد من فهمیدم ونگذاشتم ادامه دهد بعد از مدتها دوباره با پسری که اهل شهرستان دور هست آشنا شد و دوباره سرگرم آن شد من باز فهمیدم و اینبار گوشیش را گرفتم الان افسرده هست نه به حرف من ونه مادرش هم گوش نمیدهد من میخوام فردی نماز خوان وباحجاب باشه ولی اینکار را بالاجبار انجام میدهد جنابعالی نظرتان چیست من چکارکنم گوشیش را بدهم دوباره یا نه
در مدتی که احساس می کنید افسرده هستند بیشتر در کنارش باشید، با او همدلی کنید، با کمک هم برایش برنامه ریزی کنید و اوقات فراغتش را پر کنید. هفته ای یک بار در منزل شورای خانواده تشکیل بدهید، راجع به مسائل و موضوعات خانواده صحبت کنید، در هر زمینه ای از فرزند خود نظر خواهی کنید. زمان هایی در هفته دست فرزند خود را بگیرید و با هم پارک یا سینما بروید. فرزند خود را به سمت دوستی با همجنس های خود سوق دهید. سعی کنید با خانواده های دوستانش ارتباط بگیرید، همدیگر را بشناسید و با اطمینان خاطر بیشتری اجازه دهید فرزند شما زمان هایی را هم با دوستانش بگذراند. در جلسات شورای خانواده همواره ارزش های خود را گوشزد کنید، قانون های روشن بگذارید اما از قوانین سخت خودداری کنید، سعی کنید در هر زمینه ای، فرزند خود را مسئول بار بیاورید، متناسب با سن خودش به استقلال و هویتش احترام بگذارید. هر خواسته ای دارید با احترام بگویید، زیاد نگویید و نصیحت نکنید، تا فرزند شما از درون احساس مسئولیت پذیری کند، نه اینکه فکر کند با زور و اجبار شما مجبور است کاری بکند و وقتی چشم شما را دور دید از انجام آن شانه خالی کند، اگر به این شکل عمل کنید فرزند شما هم از ارزش های شما عدول نخواهد کرد، البته باید شرایط جامعه و محیطی که در آن زندگی می کنید در نظر داشته باشید و از فرزند خود نخواهید چیزی کاملا متفاوت از دوستان و هم سن و سالان خود باشد، فرزند شما در این سن خود را مرکز عالم می داند فکر می کند همه دارند نگاهش می کنند و بسیار تحت تاثیر دوستانشان هستند، پس وقتی لباس مناسب و پوشیده ای انتخاب می کند تشویق کنید. برایتان آرزوی موفقیت دارم.
سلام خسته نباشید من 15 سالم هستش 3 ساله با یک پسری در ارتباطم چند سری خانوادم این موضوع رو فهمیدن و گوشیمو ازم گرفتن منو بردن پیش مشاور نتونستم ترکش کنم و دوباره اومدم پیشش موقعی که گوشیمو گرفتن از هر راهی بود باهاش در ارتباط بودم نمیتونستم بدون اون نمیدونم و الان نمیدونم باید چیکار کنم. لطفا راهنماییم کنید. نمیخوام فراموشش کنم اما نمیتونم با مادر پدرم کنار بیام یکسره میان پیشم میگن با کی چت میکنی چیکار میکنی و عصابمو خورد میکنن (من آدمیم ک خیلی زود عصبی میشم)و چون سخت گیری میکنن نمیتونم باهاشون رو راست باشم میگم بهشون دارم با دوستم چت میکنم اینا بعضی اوقات انقدرگیر میدن که بحث میکنم باهاشون بعد مامانم ناراحت میشه. 4 بار اینا فهمیدن که با این پسر در ارتباطم منو اون دوست خانوادگی بودیم که باهم آشنا شدیم اینا بعد از وقتی فهمیدن ک ما باهم در ارتباط هستیم رفت و آمد رو قطع کردن و گوشیمو ازم گرفتن (البته با گرفتن گوشی هیچ اتفاقی نیوفتاده دوباره با گوشی مامانم بهش پیام میدادم) که همین چند روز پیشش گوشیمو بهم دادن البته نه سیم کارتی داره نه هیچی من دوست دارم یکیی باشه کنارم واسم اتفاقی افتاد واسش تعریف کنم همچیمو بهش بگم یکیو داشته باشم همیشه واسه خودم باشه اما واقعا نمیتونم با سخت گیری هایییی مادر پدرم کنار بیاممم یعنی سری قبل که فهمیدن منو اون با همیم مامانم گفت که اگر از اون خوشت میاد بهش بگم بیاد خاستگاریت منم هیچی نگفتم ذهنم خیلی درگیره نمیدونم باید چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید ببخشید زیاد صبحت کردم.
دوست عزیز می دانم دل کندن از دوستت برایت سخت و ناگوار هست، با شرایط خانوادگی که گفتی این مسئله باعث چالش شما با خانواده ات می شود و ارتباط شما را دچار مشکل می کند، بهتر است به این دوستی پایان دهید، هر نوع از دست دادنی به هر شکل سخت و ناگوار است و نیاز به سوگواری دارد و این سوگواری بین ۶ ماه تا دو سال و حتی دو و نیم سال طول می کشد. اول انکار می کنیم بعد عصبانی می شویم،افسرده می شویم ، مدت ها با خاطراتش درگیر می شویم اما نهایتا می پذیریم. امیدوارم این پذیرش برای شما زودتر اتفاق بیفتد و پدر و مادر شما هم شما را همراهی کنند. پس دوستی و احترام پدر و مادرت را از دست ندهید، اجازه بدهید در هر زمینه ای حامی شما باشند، برای رسیدن به اهداف در این سال های سرنوشت ساز کنار شما باشند، اگر این فرصت را از دست بدهید ممکن است فردای روزگار پشیمان شوید و حتی از پدر و مادرتان گله مند که چرا همراه من نبودند؟ چرا حمایتم نکردند؟ چرا مرا از این کار منع نکردند؟
من دختر هستم و ۱۶ سالمه پایه دهم تجربی، مثل خیلی از هم سن و سالام تا الان وارد رابطه ایی نشدم و رل نداشتم، مدتیه که فردی رو باهاش از طریق اینستا آشنا شدم و حرف میزنیم،پسر خوبیه خودش ۱۹ سالشه امسال تیر ماه کنکور میده رشته انسانی، اهل کتاب هست و مسائل سیاسی رو دوست داره، قبلا خودش پارتنر داشته و طولانی ترین رابطش ۲ سال و نیم بوده و پارتنرش فوت شده، اوایل فقط دوستی داشتیم و حرف میزدیم اما یک هفته است به من پیشنهاد داد و منم اوکی رو دادم و قرار شد بعد ازکنکورش منو بینه، اما دو روز پیش براش یه ویس ۴ دقیقه ایی گرفتم که من نمیتونم این رابطه رو ادامه بدم،چون خانوادم واقعا سختگیرن و بفهمن خیلی محدود میشم،و از طرفی نگرانم که اگه روزی برم بیرون فامیل اقوام مارو با هم ببینن و حرف درست کنن، اما خودش گفت که چرا وقتی ما تا نخواهیم کسی بفهمه؟ چرا الکی واسه چیزی که۱ درصد قراره اتفاق بیفته میترسی؟ و گفتش مبتونی ویس ندی و زنگم نزنی و برای بیرون رفتن شرایط داشته باشی هر وقت خواستی همو ببینیم. خودم خیلی دو دلم، چون بهم گفت من دوست دارم سختیشم تحمل میکنم، همه چیو اوکی میکنیم با هم، حتی بهش گفتم من دو سال دیگه کنکور دارم گفتش همه کنکور دارن و حق طبیعی توعه درس بخونی قرار نیس دو نفر همدیگر فقط انتخاب کنن و وقت بزارن و واسه هدفشون وقت نزارن، واسه بیرون رفتن هم گفت شرایط داشته باش و من مگه اجبارت میکنم که بیا همین حالا بیرون که من شدم مستبعد و خودخواه؟؟کلا هر چیزی بگم قانع میکنه منو، من خودم هدف خاصی ندارم خیلی ایندهد نگرم و این که دو دل شدم اینه که نمیدونم کارم درسته قبول کنم ادامه میدم یا نع؟؟؟ چیکار کنم؟؟من خودم هدفم درسمه اینم گفت باشه درستم بخون و درک کرد، چیکار کنم؟ هدفم که خودم دوست دارم به ازدواج ختم بشه ولی خب میدونم با این طرف قرار نیس ختم بشه و از الان به ازدواج فکر کردن، خیلی مذخرفه، از طرفیم میگم یه موقع بعدا دانشگاه یا هرجایی مورد های بهتر پیدا شه واقعا نمیدونمممم
سلام خسته نباشین من دخترم 9سالشه کوچه نمیزاشتم بره تا این که تابستان شد این روزی یک ساعت کوچه رفت اومد به من گفت مامان یه پسره هست توکوچه من خوشم میاد ازش اونم خوش میاد من کلی صحبت این دگ گفت راست میگی مامان اشتباه کارم گذشت تا این ک چند وقت پیش ب من گفت من با پسر دوست شدم من چیزی نگفتم گفتم بدن صحبت میکنیم واقعا ذهنم درگیره چی باید بگمچه طوری حرف بزنم ک بدونه اشتباه کارش و بهم اعتماد داشته باشه بگه حرفاشومیشه خواهش کنم راهنمای کنین چونواقعا نگران شدم حالمبده
مادر عزیز در یک فرصت مناسب بنشینید با فرزند خود گفتگو کنید. خوب به حرف هاش گوش کنید، بینید ارتباط فرزند شما از چه نوعی هست؟ آیا فرزند شما فقط به قصد بازی و تفریح با ایشان ارتباط دارد، بچه های دیگری هم هستند، چه بازی هایی با هم دارند؟ ذهن فرزند شما درگیر شده، در فضای مجازی هم با هم در ارتباط هستند. اگر واقعا به این نتیجه رسیدید که دوستی نوع دوم هست، همدلانه صحبت کنید، فورا حمله نکنید، با همدیگر مزایا و مضرات دوستی را بررسی کنید و ایشان را قانع کنید. سعی کنید خودتان فرزندتان را بیرون ببرید، با مادران همکلاسی هایش هماهنگ کنید که زمان هایی را فرزندانتان با همدیگر بگذرانند. و احساس کمبود در این زمینه نکنند. زمان هایی هم که در خانه هستند، برایش با کمک هم برنامه ریزی کنید، کلاس های تابستانی ببرید، ساعاتی با هم با اسباب بازی هایش بازی کنید، ساعاتی با هم کتاب بخوانید یا فیلم ببینید و غیره ، فرزند شما دیگر فراغتی نخواهند یافت که به آن مسئله بیندیشند.
دوست عزیز برخی مواقع طرف مقابل ما خیلی زرنگ تشریف دارند و همه جوره ما را قانع می کنند، پس شما به عقل خودتان اعتماد کنید. دوستی های این سن آسیب های خاص خودش را دارد، ذهن شما را درگیر می کند و از رسیدن به اهدافتان باز می دارد. اجازه بدهید به اهدافتان برسید، محیط های گسترده تر، انتخاب های بیشتر، چشم های بازتری در پیش رو خواهید داشت.
سلام خسته نباشید الان تو ی موقعیتی قرار گرفتم که واقعا نمیدونستم با کی صحبت کنم دخترم ۱۴سالمه امروز با پسر بیرون بودم تو پاساژ ی پارکی کنار اون پاساژه هست بعضی اوقات میریم اومدیم بیرون بریم سمت پارکه بابام بهم زنگ زد که بیا تو ماشین کلی راجب اون پسره باهام بحث کرد کلی راجب اینکه کجا داشتیم میرفتیمو فلانو اینا کنم اومدم بهترش کنم قضیه رو ی دکه اونجا بود گفتم دکه ازونم کلی چیز درآورد آره پس حتما میخواستید سیگار بگیرید امروز سیگار فردا مولد و فلان و اینا کنم سر همش سکوت کردم الان خونم اونم رفته جایی واقعا نمیدونم چه واکنشی باید نشون بدم چی باید بگم ولی نمیخوام ایندفعه بکشم کنار همین پسره حداقل میتونم بگم مکان امن من بود باعث ناراحتی و گریم نمیشد همیشه پشتم بوده ولی مامان بابام چی؟همیشه سرکوفت دعوا داد و بیداد مقایسه همیشه دادن این احساس بهم که کافی نیستم حقیقتا من دوسال واقعا حالم افتضاح بود ۲۴ساعته گریه میکردم از خودم متنفر بودم وقتی میگم متنفر منظورم اینه خودمو جلوی آینه میدیدم گریه میکردم و کلا خیلی اتفاقات تو این مدت افتاده که واقعا کل افکار ذهنم شده بود خودکشی فرار از خونه و اینا و تنها کسی که باعث شد حالم انقدر بهتر شه اون بوده الان من واقعا نمیخوام از دستش بدم جدایی ممکنه ب هر دلیلی پیش بیاد ولی اگه این باغثش شه واقعا نمیتونم کنار بیام مگه چیکار کردم؟همسنام هرروز بیرون انواع مواد و امتحان کردن پارتی و…همه ایتام چیزی نیست الکی باشه با چشم مدرسه اینور اونور میبینم دیگه بعد من برای هفته ای یکبار بیرون رفتن و کجا و با کی و کی بیام و هزارتا سوال پیچ شاید بتونم برم با همین شخص یخورده حرف بزنم آهنگ گوش بدیم کار خاصیم هیچوقت انجام ندادیم واقعا الان نمیدونم چیکار کنم
دوست عزیز گرایش به جنس مخالف در سن نوجوانی کاملا طبیعی هست، اما همه وارد رابطه نمی شوند، جذابیت زیادی برایشان ندارد یا اگر دارد خویشتن داری می کنند، بقیه جوانب را می سنجند. اما اینکه شما در این سن وارد رابطه شدید به شما حق می دهم. هر کدام از ما پنج نیاز اساسی داریم که باید از سمت والدین برآورده شود که بخصوص در سنین اولیه کودکی خیلی خیلی مهم و تاثیر گذارند: ۱. نیاز به دلبستگی ایمن یعنی خانواده باید امن باشد، دعوا و درگیری نباشد، احترام متقابل و دوست داشتن باشد، ثبات در آن حاکم باشد، پدر و مادر به دلایل مختلف مثل قهر، مسافرت، شغل خاص، بیماری ،طلاق و غیره برای دوره هایی از هم جدا نشوند و اگر مجبور بودند باید بدانند شرایط را چطور مدیریت کنند تا کودک آسیب کمتری ببیند. ۲ نیاز به استقلال، در هر سنی می توانیم کارهایی را خودمان انجام دهیم و وقتی خودمان کار خودمان را انجام دهیم احساس توانمندی می کنیم. ۳. آزادی در بیان نیاز ها و هیجان های سالم ، ۴. خود انگیختگی و تفریح،۵. محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری.
با توصیفی که کردید نیاز به دلبستگی ایمن در شما شکل نگرفته، پدر و مادر محبت نکردند، با هم دعوا کردند، آرامش را از شما گرفتند، شما را تحقیر ، سرزنش و مقایسه کردند تا حدی که اعتمادتان را نه تنها به پدر و مادر بلکه به دنیا از دست دادید و به فکر تخریب خود افتادید. احساسات شما را نادیده گرفتند برای شما وقت نگذاشتند حرف هایتان را بشنوند. ساعاتی را با شما به تفریح نپرداختند و با تمام شرایطی که برایتان پیش آوردند با شما همدلی و همراهی نکردند و بالاخره کور سوی امیدی پیدا کردید. اما متاسفانه وقتی نیاز های اساسی ما بخصوص نیاز به امنیت، محبت و ثبات در ما برآورده نمی شود، سیستم لیمبیک که مرکز هیجانات در مغز ما هست نسبت به قشر پیشانی ما که مرکز تفکر و تصمیم گیری است، تفوق می یابد، بنابراین همواره ممکن است بر اساس هیجانات تصمیم بگیریم. همواره در ارتباطات طوری عمل می کنیم که باورها، افکار و هیجاناتی که در کودکی در ما شکل گرفته اثبات شوند، پس یا فردی را انتخاب می کنیم که مثل والدین ناکام ساز ما باشد، یا اینکه اگر هم فرد سالمی را انتخاب می کنیم خودمان به گونه ای عمل می کنیم که شرایط کودکی را باز آفرینی کنیم. ممکن است افراد تا سنین بالا هم به همین شکل عمل کنند. اما اگر راهنمای خوبی داشته باشند، اهل مطالعه باشند، چشم ها را باز کنند و از تجربیات دیگران استفاده کنند، قطعا کمتر دچار اشتباه یا آسیب می شوند.
پس اگر تمرکزمان را در این سال های حساس به اهداف آینده مان معطوف کنیم و مسیر درستی در پیش بگیریم، قطعا شغل ما، روابط آینده ما ، تجربیات ما در تصمیم گیری های مهمی مثل ازدواج تاثیر خواهند گذاشت و ما با این انتخاب های زودهنگام سال های سرنوشت ساز خود را از دست نخواهیم داد.
حالانمیدونی پدر و مادرت چقدر دوست دارن و نگرانتن تنها کسی که بدون نیاز تو دنیا ادم دوست داره فقط پدر و مادرن حتی اون پسرم بخاطر نیازش کنارته هروقتم حالت خراب بود حتما برو پیش مشاوره
سلام خسته نباشید مادری هستم ۳۴ساله دختری دارم ۱۳ ساله که تازه متوجه شدم که دخترم با پسری که دو سال از خودش بزرگتر است ارتباط تلفنی دارن. چجوری به دخترم بگم که این رابطه درست نیست چون سنی هست که بلوغ جنسی و عاطفی هست
سلام ببخشید دختر ۱۴ساله ای دارم دیروز فهمیدم چند روزی هست با پسری در ارتباط است خیلی عصببی شدم چکار کنم؟
مادر گرامی نگرانی شما کاملا به جاست، اما اگر شما واکنش شدیدی نشان بدهید، نه تنها فرزند شما ارتباطش را قطع نمی کند، بلکه اگر فردای روزگار اتفاقاتی افتاد، مسائلی پیش آمد که خودش از حل آن عاجز ماند نمی تواند به شما اعتماد کند، بنابراین ممکن است به جای حل مسئله ، مسئله را پیچیده تر کند، یا از دوستان نا آگاه کمک بگیرد و بدون در نظر گرفتن شرایط خانوادگی شما اوضاع بد تر شود. پس بهتر است در یک فرصت مناسب با فرزند خود به آرامی صحبت کنید با او همدلی کنید، می دانم ممکنه از آن پسر خوشت آمده باشه، همه انسان ها در این سن این احساسات را دارند، اما همه وارد رابطه نمی شوند، دوست دارم از زبان خودت بشنوم این رابطه چه جذابیتی برای شما دارد؟ آیا دوستان و همکلاسی ها داشتن دوست پسر را ارزش می دانند؟ خواستی با همکلاسی ها هماهنگ بشی، شاید احساس کردی اگر نداشته باشی، پیش آنها کم می آوری؟ شاید من و پدرت نتوانستیم نیاز های شما را به موقع پاسخ بدهیم، شاید درست حرف هات را نشنیدیم، شاید به اندازه کافی برات وقت نگذاشتیم، شاید اون پسر کمبود های رابطه ما را جبران می کند، وقتی توانستید چنین ارتباطی بگیرید، فرزند شما با شما گفتگو می کند، دلایل آن را می گوید، آنگاه می توانید با کمک هم مزایا و مضرات داشتن دوست پسر را با همدیگر بررسی کنید. باز اگر فرزند شما قانع شد که ارتباطش را قطع کند، در دوره سوگواری از دست دادن رابطه در کنارش باشید، او را همراهی کنید، همدلی کنید، خودتان را جای او بگذارید، مسئله را کم اهمیت تلقی نکنید، در کنارش باشید، اوقات بیشتری در کنارش باشید، فعالیت های مورد علاقه اش را بشناسید و کمک کنید پیگیری کند و شما هم همراهی کنید.