جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید
در صورت مخالفت خانواده با ازدواج شما با نامزد یا شخصی که او را میپسندید، همیشه موضوعاتی مطرح میشود که باعث ایجاد تنش و احساس اضطراب و نگرانی در بین اعضای خانواده میشود. خانواده شما معتقد هستند خیر و صلاح فرزند خود را میخواهد و اگر شما تصمیم به ازدواج و ادامه رابطه با این شخص را داشته باشید این مسئله موجب نگرانی پدر و مادر شما خواهد شد. درنهایت شما احساس میکنید آنها بهصورت کاملاً محسوسی نامزد شما را نادیده گرفته یا به تصمیم شما برای ازدواج بهعنوان یک فرد کاملاً مستقل احترام نمیگذارند.
همچنین وقتی نامزد شما به مخالفت خانواده با ازدواج تان پی ببرد، این حس گناه در او برمیانگیزد که موجب ایجاد فاصله بین شما و خانواده تان شده است. حتی شاید او احساس بیارزشی ، ناامنی یا احساس خشم نسبت به مخالفت خانواده با ازدواج شما کند. این امر موجب ایجاد تنشهای جدی در رابطه عاشقانه و تصمیم به ازدواج شما میشود. تصور کنید در حال برنامهریزی مراسم عقد و عروسی با نامزد خود هستید و بین شما و نامزدتان تنش و درگیری وجود دارد و هرلحظه شما منتظر وقوع یک اتفاق تلخ هستید.
در هنگام عدم پذیرش و مخالفت خانواده با نامزد شما چه باید کرد؟
ازدواج یکی از تصمیمات مهم شما در طول زندگی است و در این میان، خانواده شما میخواهد عشق و حس حمایت از فرزند خود را در آغاز این ازدواج و زندگی مشترک نشان دهند. از سوی دیگر، خانواده معتقد است این شما فرد مناسبی بهعنوان همسر آینده خود انتخاب نکردهاید زیرا او معیارهای ازدواج موفق را ندارد.
اگر شما در چنین شرایط سختی قرار دارید و میدانید که مخالفت خانواده با ازدواج شما با این فرد سرانجامی ناراحتکننده دارد، باید هر چه سریعتر این شرایط را ختم به خیر کنید. از سوی دیگر ، اختلاف شدیدی در خانواده دارید و فشار و اضطراب را در رابطه خود احساس میکنید . درصورتیکه خانواده شما با نامزد و ازدواج شما مخالف میکنند خواندن این مقاله از سایت مشاوره باما برای شما میتواند مفید باشد:
از مخالفت خانواده با ازدواج شما به نامزد خود چیزی نگویید
دانستن این حقیقت که والدین مخالف ازدواج شما هستند بدین معنا نیست که بلندگو در دست بگیرید و آن را داد بزنید. اگر این حقیقت را به نامزدتان بگویید تنها موجب بدتر شدن وضعیت میشود. بهجای آن بهتر است به نامزدتان بگویید: والدین در ازدواج من بسیار محتاط هستند و شما از او به عنوان همسر آینده خود انتظار دارید با خانواده من ارتباط بهتری برقرار کند تا آنها از انتخاب درست و رابطه عاشقانه ما اطمینان حاصل کنند.
به خانواده خود فرصت بیشتری بدهید
در برخی موارد برای خانواده شنیدن خبر نامزدی شما یک شوک است البته اگر نامزد شما را هم از نزدیک ملاقات کرده باشند. برخی افراد علاقه ای به تغییر رفتار خود ندارند. آنها به زمان نیاز دارند تا با احساسات پیچیده خود در برابر پذیرش عضو جدیدی در خانواده خود کنار بیایند. به خانواده یا نامزد خود اولتیماتوم ندهید. این مسئله تنها موجب بدتر شدن وضعیت میشود. تنها با گذشت زمان میبینید که نامزد شما در میان خانواده شما پذیرفته میشود و از مخالفت با ازدواج شما منصرف میشوند.
مطالب مرتبط: آنچه یک دختر باید قبل از ازدواج بداند
دلیل مخالفت خانواده با ازدواج خود را بیابید
دلیل مخالفت خانواده با ازدواج خود را جویا شوید زیرا به شما در هدایت آن به پذیرش این رابطه کمک خواهد کرد. آیا خصومتی بین پدر و مادر شما با نامزد تان وجود دارد؟ مثلاً برخی از زوج های مطلقه فکر میکنند رابطه عاشقانه شما هم مانند زندگی آنها به شکست و طلاق منتهی میشود. درواقع، دلایل منطقی و غیرمنطقی بیشماری برای مخالفت خانواده با ازدواج شما وجود دارد. شاید خانواده شما با شغل ، طرز فکر ، رفتار و عادتهای نامزدتان مخالف هستند. شاید آنها فکر میکنند اگر شما با هم ازدواج کنید برای همیشه از خانواده دور خواهید شد. استدلال آنها هر آنچه باشد به نفع شماست که دلیل مخالفت خانواده با ازدواج خود را بدانید.
در مورد دلیل مخالفت خانواده با ازدواج خود صحبت کنید
برقراری ارتباط مؤثر پایه و اساس دستیابی به یک ازدواج موفق را شکل میدهد که شامل کیفیت رابطه شما با خانواده تان نیز است. بهصورت خصوصی با خانواده خود صحبت کنید و در مورد نامزد تان از آنها نظرخواهی کنید. آنها یک دنیا حرف برایتان دارند که میتوانید بشنوید و از تجربیات آنها در ازدواج خود استفاده کنید. همچنین در هنگام صحبت با خانواده فرصت توضیح دلایل علاقه خود به نامزدتان را پیدا میکنید و از آنها میخواهید که به شما برای ازدواج با این شخص فرصت بیشتری بدهند.
به خانواده خود بگویید چقدر نامزد تان ازلحاظ عاطفی و روحی مراقب شماست و در مورد اوقات خوشی که باهم داشتید و اینکه چگونه از شما حمایت میکند با آنها صحبت کنید. تمامی مسائل را برای آنها بازگو کنید و به نگرانی های آنها در مورد این ازدواج پاسخ دهید. این روند شاید دیدگاه منفی و اشتباه آنها را نسبت به نامزدتان تغییر دهد.
یک قدم به عقب بازگردید
اگر خانواده مخالف ازدواج شما با نامزدتان هست بهتر است به گذشته بازگردید و دلیل این مخالفت را بررسی کنید. آیا خانواده در نامزد شما چیزی دیده که شما به دلیل احساس عشق به او از مشاهده آنها عاجزید؟ شاید همسر آینده شما فردی کنترل گر ، معتاد، بیکار، خسیس ، چشم چران یا یک مرد دروغگو باشد. شاید نشانههای بدی وجود دارد که شما نسبت به آنها بیاهمیت یا بیاطلاع هستید. بههرحال نگرانی پدر و مادر نسبت به فرزند خود برای ازدواج امری طبیعی است. گاهی آنها بر اساس تجربه خود از زندگی چیزهایی میبینند که شاید شما به دلیل تجربه ناکافی قادر به درک آنها نیستید. شاید برای دستیابی به یک ازدواج موفق لازم است از تجربه خانواده یا مشاوره ازدواج بهره بگیرید.
خانواده خود را به نامزدتان ارتباط دهید
بریدن ریسمان ارتباط بین نامزد و خانواده شما موجب میشود که خود را در لبه پرتگاه احساس کنید. خانواده شما تا زمانی که با شخصیت واقعی نامزد و همسر آینده شما آشنا نشوند او را نخواهند پذیرفت. موقعیتهایی را برای آشنایی هر چه بیشتر خانواده و نامزد خود فراهم کنید. این ملاقاتهای دوستانه میتواند شامل نوشیدن یک فنجان چای و قهوه در یک رستوران باشد و میتوانید آن را مهیجتر هم کنید و یک سفر کوتاه برای ملاقات نامزد و خانواده تان ترتیب دهید. پس از چند آمدورفت، خانواده تان متوجه میشود که وی بسیار بیشتر ازآنچه فکر میکردند خوشبرخورد است.
شما خواهان آن هستید که خانواده تان از انتخاب همسر آینده شما راضی باشند. از سوی دیگر، فارغ از درست یا غلط بودن این انتخاب، شما مستقل هستید و تصمیم نهایی ازدواج با شماست. اگر خانواده شما را دوست دارند و برای نظرات شما ارزش قائلاند حتماً نامزدتان را میپذیرند و شما از اینکه عشق زندگیتان را پیداکردهاید بسیار خوشحال و مسرور خواهید شد.
مخالفت شدید خانواده دختر با ازدواج
پاسخ مشاور به پرسش مخالفت خانواده دختر با ازدواج
میفهمم سه سال زمان کمی نیست و چه اضطرابی را بابت این موضوع تجربه میکنید. مخالفت خانواده دختر موضوعی نیست که بتوان اهمیت آن را نادیده گرفت. مسلما برای دختر مورد نظر شما خانواده و نظرشان اهمیت دارد. خانواده دختر را نباید مقابل خودتان بدانید. آنها دغدغه دخترشان را دارند و بر اساس تجربیاتی ممکن است با ازدواج دختر مخالفت کنند. البته این حق شماست که مانند بقیه خواستگارها به شما فرصت داده شود و با آنها ملاقات حضوری داشته باشید. اگر شرایط خواستگاری را ندارید، حتما یک ملاقات حضوری با مادر یا پدر دختر مورد علاقه تان داشته باشید و از آنها بخواهید به شما این فرصت را بدهند.
راه های زیادی وجود دارد تا بتوانید خانواده دختر را متقاعد کنید اما قبل از همه اینها باید با خودتان رو راست باشید و بررسی کنید چه میزان آمادگی برای ازدواج را دارید و چه میزان در تصمیمتان جدی هستید؟
آیا خانواده خود را در جریان گذاشتید؟ نظر خانواده شما در این باره چیست؟ معیارهای ازدواج تان چه بوده است؟ آیا طرف مقابلتان معیارهای شما را دارد؟ شما باید تمام جوانب رابطه تان را بررسی کنید و نسبت به چالش های زندگیتان آگاه بشوید. انتظارات شما از ازدواج چیست؟ زمانی که نسبت به خودتان و رابطه تان آگاهی داشته باشید و بالغانه آن را بررسی کرده باشید میتوانید در مسیر متقاعد کردن والدینتان قدم بردارید.
چه مواردی میتواند برای متقاعد کردن خانواده دختر مورد علاقه تان به شما کمک کند؟
- در مقابل خانواده دختر جبهه نگیرید:سعی کنید خانواده او را درک کنید و برای احساسات و عقایدشان احترام قائل باشید. میفهمم چقدر این موضوع برایتان سخت است، مخصوصا زمانی که دلیلشان برای شما منطقی نباشد اما شما باید خود را توسعه بدهید؛ ظرفیت خود را بالا ببرید و پذیرای صحبت های آنها باشید. هم شما و هم پارتنر شما باید سعی کنید آن ها را درک کنید.
- از دیدگاه و نظرتان برای ازدواج صحبت کنید: میتوانید ابتدا از پارتنرتان این موضوع را درخواست کنید، سپس هر زمان که به صورت حضوری ملاقات کردید به جای تمرکز بر عشق و علاقه تان، به آنها نشان دهید تمام جوانب را بررسی کردید و به بلوغ ازدواج رسیدید.
- از واسطه ای که مورد قبول خانواده دختر هستند کمک بگیرید: از فردی که مورد اعتماد خانواده پارتنرتان هستند کمک بگیرید تا با آنها صحبت کنند. یا میتوانید یک ملاقات حضوری بین مادر خودتان و مادر پارتنرتان برقرار کنید. هر چقدر جدیت شما را برای ازدواج بیشتر حس کنند امکان اینکه به شما فرصت گفت و گو بدهند بیشتر است.
این را در نظر داشته باشید ازدواج بدون رضایت خانواده ها فرایند چالش برانگیزی خواهد بود چرا که ازدواج در ایران بیشتر از آنکه پیوند دو فرد باشد پیوند خانواده ها است. اما خوشبختانه اکثر والدین در صورتی که اطمینان یابند تصمیم فرزندشان منجر به خوشبختی او خواهد شد به ازدواج رضایت میدهند.
بنابراین ناامید شوید و تلاش خود را بکنید. به هر حال هر چقدر برای رشد خودتان تلاش کنید به خودتان نیز کمک کردید.
امیدوارم مسیری پر از نور و روشنایی با حمایت خانواده برایتان رقم بخورد.
گلسا بمانیان
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده
مطالب مرتبط: مشاوره ازدواج رایگان
مخالفت خانواده با ازدواج با زن مطلقه
پاسخ مشاور به مخالفت شدید خانواده با ازدواج پسر
به هرجهت اینکه شما و فرد مقابلتون بخاطر مخالفت خانواده از خواستتون چشم پوشی کنید توصیه نمیشه. با روش های مختلفی میشه خانواده ایشون رو متوجه این نکته کرد که هر کسی که تجربه طلاق رو داشته لزوما فرد نامناسبی برای ازدواج نیست.
همچنین این وساطت میتونه از طرف افراد فامیل قابل اعتماد ایشون و خانوادشون انجام بشه. خیلی از خانواده ها برای حرف ریش سفیدهای فامیل یا افراد مورد اعتمادشون ارزش زیادی قائل هستند.
در بخشی از حرفتون فرمودین که ایشون به شما درخواست دوستی معمولی دادند. باید خدمتتون بگم که به وجود اومدن رابطه دوستی بین کسایی که قبلا رابطه عاطفی داشتند تقریبا غیرممکن میتونه باشه. اون احساسات قبلی سرکوب نمیشن و در این رابطه تشدید میشن و در نهایتا موجب اذیت شدن بیشتر خودتون و ایشون میشه.
در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره بامامطالب مرتبط: ازدواج در سن کم
من یک دختر متولد ۸۲ هستم دارم درس میخونم،الان برام خاستگار امده و متولد ۷۶ هست مشکل سنی نداریم ولی چون پسره شغلش فست فودی هست مامانم قبول نمیکنه بابام مشکل نداره مامانم مشکل داره پسره ۴ساله که عاشقمه و من نمیدونستم باهم نبودیم اصلا ۳ بار امده خاستگاریم گفتن نه الان تازه داره بهم میگه که ۴ساله عاشقمه میگه شغلمو تغییر میدم هر کاری میکنم که خانوادت قبول کنن و میمونم تا درس و دانشگاه تمام کنی ولی اگه بعد از این همه سال دوباره خانوادت بگن نه من جوری زمین میخورم که دیگه محاله بلند بشم.هر کاری بهش میگم میکنه خونه خریده،ماشین خریده،وضع مالی خوبی داره بهش گفتم من خونه آپارتمان نمیخام گفته باشه خونه زمینی خریده واقعا عاشقمه هرکاری گفتم انجام داده همه خانوادشم میدونن و همه موافقن فقط میگه من هزار سال منتظرت میمونم ولی اگه باز خانوادت بگن نه من بدجور ضربه میخورم من نمیتونم ببینم با یکی دیگه ازدواج کردی و قسم خورده با من ازدواج نکنه دیگه با هیچکس نمیکنه حتی نذر کرده تا منو به دست بیاره.
سلام، بنده چند سالی است با حانمی که حدود ۱۵ سال از من بزرگتر هستند آشنا شدم. و در این ۲ سالی که با هم آشنا شدیم، شناحت کافی رو از خصوصیات اخلاقی، خانوادگی هم بدست آوردیم. خانواده بنده با ازدواج من با خانم مد نظر قطعا مخالفت میکنند چرا که تلویحا چند بار این موضوع رو با اونها در میان گذاشتم و مخالفت خودشون رو اعلام کردند. و علت مخالفت اونها همین فاصله سنی هست. خواهشمندم راه حلی ارائه بفرمائید تا بتوانم خانواده رو متقاعد کنم که رضایت بدهند به این امر مهم.
من برای ازدواج به مشکل خوردم.راستش با پسری ۲سال دوست بودم و قصد ازدواج،باهم رابطه داشتیم،ولی الان خانوادم راضی به وصلت باهاشون نیس،میگه غریبس،نمیشه
مشکل منم همینه عموهام مخالفن و میخوان من رو به پسرشون بدن.???
من ۲۳ سالمه و ۸ سالی هست که با یک نفر آشنا شدم که چهارسال از خودم بزرگتره.که الانم درمرحله خواستگاری قرار گرفتیم ولی پدرمن جوابشم منفی هستش بخاطر شرایط کاری.و بهشون گفته نه ولی دراصل خانواده ی من میخوان ببینن که با شنیدن نه برای همیشه میره یا سر حرفش میمونه.الان اون آقا به من میگه خانوادتو راضی کن،خب باشه من راضیشونم کنم بابای من هیچوقتی زنگ نمیزنه به باباش که این موضوعو بگه یعنی این یه انتظار بیهودس که از خانواده من داره چطور من حالیش کنم اصلا نمیفهمه که نمیشه خانواده من باهاشون تماس بگیره اینو من به چه نحوی بگم که درک کنه،اصلا هم توی این مدت شرایط روحی و روانی خوبی ندارم از شدت استرس حالت تهوع میگیرم و نمیتونم غذا بخورم دستام بی حس میشه کتفام پشتِسرم همش گریم میگیره معده درد گرفتم اصلا حالم خوب نیست بیش از حد معمول ناراحتم درصورتی که من مقصر این پشامدا نیستم و خودش باید کاری کنه نه از من که یه دخترم انتظار داشته باشه اینکارا رو کنم
سلام خسته نباشید من نفر را میخوام و اون هم من را میخواد البته درست هم نمیدونم توی روستا هم با هم آشنا شدیم خونه مادر بزرگ من توی اون روستا هست و خونه پدر مادر اون من 14 سالم هست و اون پسره 25 سالش هست و بهم گفته که قرار ازدواج نزاریم و اینکه الان مامان و باباش از همون روستا میخوان برن خواستگاری یک دختر دیگه و من چیکار کنم و اینکه اون دختر هم 15 سالش هست
وقت بخیر ، منو پارتنرم دوساله باهم تو رابطه ایم و همو دوست داریم و قصدمونم ازدواجه ولی چون ۱۸ سالمونه خانوادهامون مخالفن و گوشی رو ازش میگیرن و تهدیدش میکنن باید چیکار کنیم
من قراره به زودی نامزد کنم اما از طرفی هم من کمی لجبازم تو زندگی هم کیس مورد نظرم،تا جایی که این اواخر خیلی به مشکل خوردیم،اما بحث و جدل آنچنانی بینمون نیست خداروشکر، از طرف دیگه هم مادر و خواهر کوچکم که ۸ سالشه فقط من رو دارن و جز من کسیو ندارن که بهشون برسه و خرجشون رو بده و از لحاظ معنوی هم کنارشون باشه،از سوی دیگه هم نه نامزدم و نه مادرم باهم راه نمیان و من این وسط گیر کردم و میدونم که بعدا هم رابطه این دو مشکل ساز خواهد شد،اما من نامزدم رو دوسش دارم،حالا نمیدونم باید چیکار کنم،هرکدوم رو انتخاب کنم عذاب وجدانش میاد سراغم و به کلی ذهنم رو مخدوش کرده
من با یک نفر آشنا شدم و الان 5 سال با همیم و 5 سال هست که خانوادم قبول نمی کنند با هم ازدواج کنیم به خاطر شرایط مالی آن ولی الان داره له خاطر من تلاش میکنه و دوتامون خیلی اذیتم به خاطر خانواده هامون چیکار کنم خانوادم راصی بشن
سلام وقتتون بخیر، کسی که دوستش دارم به خواستگاری من اومدن ولی پدرم مخالفت شدیدی داره. چیکار میشه بکنم؟ از لحاظ روانی دارم دیوونه میشم کارمون شده گریه و حرص خوردن. کسی که دوستش دارم، 6 سال پیش اعتیاد داشته ولی الان پاکه پاکه حتی حاضره آزمایش اعتیاد بده تا ثابت بشه… پدرم متاسفانه از کسی که دشمنی با عشقم داره برای تحقیق پرسیده و اون فرد به دروغ گفته هنوز مصرف میکنه.کسی که دوستش دارم، 6 سال پیش اعتیاد داشته ولی الان پاکه پاکه حتی حاضره آزمایش اعتیاد بده تا ثابت بشه… پدرم متاسفانه از کسی که دشمنی با عشقم داره برای تحقیق پرسیده و اون فرد به دروغ گفته هنوز مصرف میکنه.
سلام من یه پسر ۲۶ ساله هستم با یه خانمی آشنا شدم ۱۲ سال از من بزرگتره تا آزمایش برای ازدواج پیش رفتیم بهشم خیلی بهم علاقه داریم و عقایدمون شبیه بهم هستش خانواده من فوق العاده مخالف هستند ولی خانواده دختر راضی هستند واقعا نمیدونم چیکار کنم
سلام من حدود یک ساله که با یه پسر در ارتباط هستم و رابطمون خیلی خوبه با توجه به شناختی ک ازش دارم تا حالا چیز بدی ازش ندیدم و خیلیم به هم علاقه داریم در صورتی که خانواده من خبر از این موضوع نداشتن و حتی مادرمم نمیدونست خلاصه چندماه پیش پسره منوبه خانوادش معرفی کرده و اومدن خواستگاری مادرم موافقت کرد اماپدرم همچنان مخالفه این موضوع هس بازم خواستگاری کردن و پدرم هنوزم جوابش نه هس کلا تا الان خانوادم فهمیدن ک در ارتباطم با پسره
سلام شبتون بخیر من دختر 17ساله هستم که 10بهمن فضای مجازی با یه پسر که 21سالش آشنا شدم و اینکه این پسر افغانی هستی الان هشت ماه که باهاش تلفنی صحبت میکنم چت میکنم و اینکه خودش از پنج سالگی تهران بزرگ شده با خانواده دایش تهران آمده و اینکه من الان خانواده هیچکی از این موضوع خبر ندارع چون اگه خبر بشن شر میشه پسر فروشگاه مواد غذایی کار میکنه وا ینکه چون خانواده کابل هستن گفتن به پسرش که فروردین حتما میان ایران من مشکلم برادرم پدرم هست که میدونم از افغانی خوششن نمیاد هم این آقا من دوست داره هم من ایشون رو دوس دارم الان هم ازتون میخام کمکم کنید چطور تا فروردین خانواده نددونن یا آمدن خواستگاری مخالفت نکنن ممنون میشم منو راهنمایی کنید که چطور اگه آمدن خانواده راضی کننن چون واقعا فکرم خیلی درگیر ها دفع میگم نکنه بفهن تا اون موقع ممنون میشم الان منو راهنمایی کنید ?
سلام خانم دکتر حالم خیلی بده دوسال و نیم هست که با یه پسری در رابطه ام و عاشقشم بخاطرش جونمو هم میدم اونم همچنین خیلی عاشق منه … ولی طایفه مادرم همیشه سر میکشن به زندگیم میگن پسر بدیه بخدا خیلی پسر خوبیه ولی همش مامانم رو پُر میکنن من چیکار کنم میخوام خودکشی کنم 🙂
خواهش میکنم یه راه حلی بهم بگید من اصلا نمیتونم ازش دل بکنم خیلی وابسته اش هستم 🙂 طایفه مادرم فکر میکنن خودشون خیلی خوب هستن و حرف ندارن!!!
سلام من خستگاردا رم ولی خانوادم راضی نمیشن میگن چون طلاق گرفتی بهت شوهرنمیدنم
سلام وقتتون بخیر.من 30سالمه و با آقا پسری 35 ساله آشنا شدم.من و ایشون از هم خوشمون اومده و دوست داریم بیشتر آشنا بشیم با و اجازه اطلاع خانواده ها در صورتی خانواده آقا پسر راضی نمیشن و میگن دختر غریبه هست و تو نمیشناسیش و از آشنا و فامیل بگیر.حالا این آقا پسر چطور باید خانوادش رو راضی کنه؟
سلام من ی مدت پیش خاستگار اومد برام و پدرم قبول نکرد ولی ماهمو دوست داریم ومیخوایم به همبرسیم چیکار کنم که پدرم راه بیاد و قبول کنه تصمیم گرفتم سال دیگه بهش بگم که انتخابم همینه و دوسش دارم آیا اینکار درسته؟
دوست پسر دارم. بهم علاقه زیادی داره و خیلی وابستم شده.برای اینکه بتونه جلوی پدرم سرشو بالا بگیره و برای خاستگاری جواب مثبت ازش بگیره،از همه نظر خیلی تلاش میکنه(از نظر شغلی،ظاهری،اخلاقی و..)پدر مادرم نمیدونن که باهاش در ارتباطم و خیلی سخت میتونیم هم دیگه رو ببینیم.
خیلی دوس دارم مادرم با این موضوع کنار بیاد و اجازه بده که باهم در ارتباط باشیم.
اما متاسفانه مادرم دراین مورد مخالفه. چیکار کنم که نظرش عوض بشه و اجازشو بده؟ممنون میشم راهنمايي کنید.ما قرار نیست در سن پایین ازدواج کنیم.و خودم هم با این موضوع مخالفم..اما ما میخوایم که تا زمان ازدواجمون باهم در رابطه بمونیم.اما مادرم با این موضوع مخالفه.مشکلم این هست که چجوری مادرم را راضیش کنم.ممنون میشم راهنمايي کنید.
اگ میتونی باباتو راضی کنی میتونی چون مامانت راضی نباشه اما بابات قبول کنه بهم میرسین
من ۱۶ سالمه و الان. ی ساله ک با ی پسر دوست هستم و الانم وابسته هستم و هم دگ رو خیلی میخاهیم و اینکه الان خانواده هامون در جریان. و همچی میدونن اما خانواده من مخالفت کردن و منم خیلی دوسش دارم اینم هست ک اصلا خانواده هامون ب هم نمیخورن خانواده اون خیلی مذهبی و چادری و… اما از ما زیاد ن. مانتوی و….
من میخوام با شخصی ازدواج کنم که ۲۵ سالش هست من ۲۲ پدرم هم مخالف هست نمیدونم آیا تصمیم من درسته برای ازدواج یا خیر
سلام وقت تون بخیرر.. من چند روزی استرس گرفتم فقط فقط بخاطر خواستگارم…که همو خیلی میخاییم ولی خانوادم یعنی پدرم موافقه فقط فقط میترسه مامان پسره دخالت کنه …نمیدونم چیکار کنم که بابام جلب توجه بشه قبول کنه چند روزی بخاطر همین گریه میکنم قفسه سینم درد میگیره من چیکار کنم که بابام قبول کنه
باسلام .یه دختر ۲۲ ساله ام که ۷ماهه که باشخصی عقد هستم .قراربراین بود که نامزدم خونه که طبقه بالای خونه پدرش هستن رو تکمیل کنه و ازدواج کنیم .ولی به دلیل مشکلات مالی و تغییر شغل خونه هنوز آماده نشده .نامزدم پیشنهاد ازدواج و زندگی در اتاق پدر شوهرم رو میده و خانواده من مخالف.(خانواده من به شدت سنتی هستن و اجازه بیرون رفتن و رفت آمد بین من نامزدم رو نمیدن)
سلام خسته نباشید من با شریک احساسیم به مشکل خوردم .سه سال بود باهم دوست بودیم قرار بود برای ازدواج اقدام کنند ک الان یه مشکلاتی بینمون هستن .شریک احساسیم چون خانواده شهید هستن و اینکه خانواده خیلی مذهبی ایی دارد باعث شده ک شکاک و بدبین باشد و از طرفی ام روی خیلی چیزا حساسه . و خانواده ما آزاد هستن و اینکه محدودیت خاصی نداشتم وگیر دادنای این اقا باعث خستگی من شده و از طرفی ام خانواده ها راضی نیستن یعنی پدر شریک احساسیم چندبار تیکه انداختن ک خاستگاری افراد خیلی بی حجاب نمیرن .از یه طرف اخلاق و رفتار این اقا به جز گیر دادن و حساسیتشون خیلی باهام خوبه و اینکه این اقا مسئولیت پذیره و با اینکه دوست بودیم خرجی من را میدادن .حال من بین دو راهی آینده و عشقم گیر کردم وخیلی سر درگمم . خانواده ایشون خیلی مذهبی و خانواده من آزاد هستن
من عاشق پسری هستم ح حدودا 8 سال باهم هستیم و خانواده هامون بع شدت مخالفن برای اردواج الام خانواده پسر راضی هستن ولی خانواده من ن میگن پسر به درد تو نمیخوره و فهمیدن ک باهم ارنیاط داشتیم پدرم گفته رضایت میدم ولی دیگه از خونه برو ولی مادرم راضی نیس و اینم بگم پسر خوبیه ولی مادرم ازش خوشش نمیادش و هیجوره هم نمیتونیم از هم جدا بشیم یه شددددتتتت درگیرم و نمیدونم چ کاری باید انجام بدم
سلام من دیروز از خونه فرار کردم به دلیل اینکه آزادی در تصمیم گیری و هیچ حق انتخابی از بچگی تا این سن ۲۰ سالگی نداشتم و پدر و مادر و خواهرم با کسی که قصد ازدواج دارم باهاش مخالفت کردن و گفتن با هرچنتا مرد دوست میشی بشو ولی ازدواج نمیزارم بکنی در صورتی که من با این شخص قصد دوستی داشتم تا ۳ سال بعد ازدواج به دلیل فشار والدین فراد کردم الان چیکار میتونم بکنم
من 38 سالمه و با خانمي 37 ساله به مدت حدود 5 سال در رابطه بودم به قصد ازدواج. دليل اينكه اينقدر رابطه ما طولاني شد اين بود كه بخاطر اينكه من قبلا به مدت يك سال و 9 ماه متاهل وبدم و جدا شدم، خانواده ايشون به شددددددت با اين وصلت مخالف بودن. اما ما هم رو دوست داشتيم، و قرار بود عقد كنيم و بعد مهاجرت كنيم.و حتي خاستگاري هم رفتيم كه با رفتار بسيار زشت مادرش مواجه شديم. باز با اين حال ما سعي كرديم مشكلات رو حل كنيم.
بالاخره ديروز اون خانم هم با نظر خانوادش همراه شد و رابطه رو تموم كرد. من موندم و چهار پنج سال رابطه ناكام، ايشون هم كه دارن تشريف ميبرند خارج. خواستم بگم خانواده شخص مقابل هم دقيقا به اندازه خود شخص مهم هستن. گول نخوريد
سلام،من ۴ ساله با ی اقایی تو رابطه هستم،خودشون کاملا منو پذیرفتن و پایبندن ولی پدرشون مخالفه و از اول ینی ۴ ساله قبول نمیکنه ک ما ازدواج کنیم الانم عمه و مامان و…واسش دختر معرفی میکنن، پیشنهاد داده ک باهاش فرار کنم چیکار میتونم بکنم؟پسر با عرضه ایه و کاریه تنبل نیس و میدونم ک اینده بدی نخواهم باهاش داشت، آوارگی و بلاتکلیفی مثله خوره داره مغزمو میخوره
سلام دختری هستم ۲۳ ساله امسال شیش سال میشه با پسری دوستم هم خانواده من در جریان هستم هم خانواده اون اما خانواده اون راضی نمیشن بیان برای خواستگاری گفتن تا وقتی شغل و خونه و پول نداشته باشه نمیان خانوادم خیلی دارن روم فشار میارن راهی بجز خودکشی برام نمونده
من همجوره تو این رابطه براش بودم هم از لحاظ مالی هم احساسی هم رفاقتی همجوره کم نزاشتم اما وقتی بحث خواستگاری میارم طفره میره میگ نمیتونم جلو پدرم وایستم نمیدونم چیکارکنم حس پوچی بم دست داده
سلام خسته نباشید من ۱۸سالمه دو ماهه با پسری در ارتباط بودم قبل اینکه برم تو رابطه حال روحیم خوب نبود وقتی باهم رفتیم تو رابطه حالم خیلی خوب شد تقریبا بهش وابسته شدم بعدش فهمیدم ک ظاهر پسر برای مادرم باب میل نیس خیلی ناراحت شدم و با اینکه میدونستم خانوادم با همچین پسری مخالفت میکنن به دلیل اینکه این پسر سیگار میکشه و مشروب میخوره ولی خوب خود پسر گفته بود ک ترک میکنم ولی بازم حاضر شدم برم تو رابطه چون پسره خیلی اصرار داشت منم دلو به دریا زدمو دوست شدم حتی برای جبران تمام حس های خوبی ک بهم داده بوسشم کردم ولی دیشب این رابطه رو قطع کردم چون فهمیدم آخرش جداییه اگ خواست بیاد خواستگاریم خانوادم نمیزارن
سلام قطعا سخته ی رابطه و خاطراتش اذیتت کنه اما فکر میکنم انتخاب درستی کردید چرا که هم سن شما فعلا پذیرای اتفاقات خوب ایندس هم اینکه خانوادتون امکان پذیرش ایشون با مسائل حاشیه ای رو نداشتن.به خودتون وقت بدید تا خاطراتش پاک بشع و هر چیزی ک ایشون رو ب یاد شما میندازه مثل عکس یا هدیه پاک کنید. خوب ازدواج کردن چند مرحله اساسی داره که شما فقط معیار اشنایی و علاقه رو تو ذهنتون دارید. ازدواج نیازمند داشتن تفاهم و تعهد هم هست نیازمند حداقل های زندگی هم هست نیازمند ثبات شغلی هم هست.نیازمند این هست ک شما تجربه کافی برای تشکیل یک زندگی مشترک رو داشته باشی.در مورد افکار خودکشی بگو بهم کی و به چ دلیل پیش اومده
مادر رلم راضی به ازدواج من و رلم نیست چون پدر مادر من جدا شدن ما همدیگه رو خیلی دوس داریم
سلام من با یه آقایی آشنا شدم که یبار ازدواج کرده و برگه های شکایت دادگاهشو دیدم میدونم مقصر نبوده. از عشقش به خودم مطمئنم هرکاری برای خوشحالی من میکنه شرایط خوبی هم داره اما پدر و مادرم با ازدواجمون مخالفن چون یبار ازدواج کرده نمیدونم چطوری راضیشون کنم
۲۲ سالمه دختر هستم مجرد دانشجوی کارشناسی روانشناسی ، بیشتر از یک ساله با پسری آشنا شدم که الان ۲۶ سالشه و ارشدِ حقوق داره توی این مدت تونستیم با هم اشنا بشیم و فهمیدیم که حرفای همو میفهیم. افکارمون به هم نزدیکه و … خلاصه از هر لحاظ برای هم مورد تایید هستیم. ولی پدرم مخالفت میکنه. نه با ایشون. که با ازدواج من. میگه من الان نمیخوام زیر بار قسط و قرض برم واسه ازدواج تو . توانایی رو به رو شدن با ادمای حدید نداره. و خب مشکوک به اسکیزوئید هم هست. با پسر. که تلفنی صحبت کرده از من بد گفته که ردش بکنه و فراریش بده. خیلی دلم شکسته از کاراش. درضمن پدرم سال ها بیکار بوده و الان راننده اسنپ هستن. سالهاست که خرج خونه و زندگی به دوش مامانم بوده. به پسره گفته دخترمو جدی نگیر من دلم از دستش خونه . خودتو توی آتیش ننداز. و خیلی حرفای دیگه که الان هم من و هم پسر رو ناراحت کرده.
سلام من خانوادم با ازدواج دختر قبول دارن و حتی مادر دختره قبول دارد ولی خواهر و برادر دختره قبول ندارن باید چی کار کنم برای راضی کردنشون
سلام من دختری ۳۹ساله هستم۱۴سال باپسرهمسایمون دوست شدم ۷سال پیش تصمیم ب ازدواج گرفتیم ولی بخاطره تفاوت سنی ۳ساله خانوادش مخالفت کردن من دیگ قیدشوزدم منتهی پسربشدت بمن علاقمنده.۱۴ساله باخلق وخوی هم آشناشدیم میگه عشقمون هوس نیست ک اگ بودزودترجداشده بودیم قبولش دارم همجوره.الان چجوری خونوادشوراضی کنه؟
سلام وقتتون بخیر من با یه پسری دوست هستم ۲۴سالش هست منم ۱۹سالم هستش برای کانادا می خوایم اقدام کنیم خیلی خوبه با شخصیته خیلی خوشم میاد ازش رفتار بدی ندیدم ۸ماهه که باهم هستیم توی دانشگاه آشنا شدیم
خانوادم یکم مخالفت دارن در مورد اینکه یه کی دیگه پیدا میشه اون شاید بهتر باشه …
سلام خسته نباشید من ۱۹ همین ماه عشقم امد خواستگاریم بعد بخاطر مهریه اینا خانوادم قبول نکرد خانواده اون میگفتن ۱۴ تا سکه خانواده من گفتن ۱۱۴ تا دیگ خانوادم قبول نکردن پسره هم گفت منو فراموش کن حالم خیلی بده نمیدونم چ کنم
سلام خوب هستین خاستم ازتون کمک بگیرم میگم من با ی نفر ۶ ماهی هسش ک حرف میزنم بعد خانوادش مخالفن نمیدونم رابطه رو ادامه بدم یا نه
سلام امیدوارم حالتون خب باشه(من دختری 19ساله ای هستم ک تازگیا با خانوادم دچار مشکل شدم حتا دیگر حرف هم نمیزنم با کسی فقط بخاطر این ک عاشق پسری از یک تبعه دیگر شدم موقعی ک موضوع را با خانواده ام مطرح کردم با کتک و مشکلاتی زیادی روبرو شدم و میگویند ک ازدواج با یک تبعه دیگر ممکن نیس و من دچار افسردگی شدم تا حدی ک دست به خودکشی زدم ولی باز هم قبول نکردند. اگ میشع بهم مشاوره بدید چیکا کنم
سلام وقتتون بخیر من تقریبا ۳ سالی هست ک با یه پسر در ارتباطتم و خیلی همدیگرو دوس داریم ولی متاسفانه از وقتی هنوز از رابطه ما ۱ ماه گذشته بود خانواده پسر مخالفت کردن با این موضوع و این موضوع همچنان ادامه داره و پدرشون هیچ جوره داره راضی نمیشه منم خیلی از این وضعیت خستم نامزدم هم هر کاری میکنه باز پدرش مخالفت میکنه با من…خیلی خستم لطفا راهنمایی کنید منو ک چجوری درستش کنیم….
سلام وقتتون بخیر..دوماه و نیم پیش اقاپسر با خانواده اقدام کردن برای خاستگاری و تشریف اوردن خونمون،قرار بر این شد که رفت و آمد خانوادگی داشته باشیم تا شناخت بهتری پیدت کنیم ولی پدر بنده زیاد موافق این ازدواج نبودند ولی نه هم نمیگفتند
چندجلسه من با مادرم با مادر و خواهر اقاپسر رفتیم و اومدیم
هربار که به پدرم میگفتیم شما هم بیاید هربار بهونه کارشون رو اوردند
الان ۲ماه و نیم از جلسه خاستگاری گذشته و اخرین باری که پدرم با خانواده پسر ملاقات داشتن همون ۲ماه و نیم پیش بود
تو این دو ماه و نیم حتی یکبار نشد که زنگ بزنن به پدر خانواده
من تصمیم گرفتم امشب با پدرم صحبت کنم و نظرشونو بدونم
کلا نظرشونو درمورد این خانواده
ولی نمیدونم چطور حرف بزنم
برا خانواده پسر هم دلخوری پیش اومده که چرا پدرم اهمیت نمیدن
میخوام بدونم الان بهترین رفتار چیه
سلام من یساله ک با ینفر دوس شدم میخاستیم ازدواج کنیم مادرشم میدونس چن باری خاستگار واسش اومد و من تصمیم گرفتم زود برم خاستگاری بعد خاستگاری خونوادش گفتن ی کار خوب پیدا کنه بعدش بیاد نامزد بشن منم گفتم باشه بعد ی مدت مادرش بهم زنگ زد گف من هرچه استخاره میکنم خوب نیس از هم جدا بشید انقدر رفتن رو موخ دختره ک سردرد گرفته بود یروز مامانش زنگ زد گف دیگ دخترمو نمیدم بعدش منم با رلم حرف زدم گف منم دیگ خسته شدم بعدش یهو گف من دیگ ازت سرد شدم توم بیخیالم شو خدایی یروز دیر پیام میدادم دیونه میشد الان ی هفته شده دیگ جوابمو نمیده
من 14 سالمه و دختر هستم تازه کلاس هشتم رو تموم کردم عاشق ی پسرم ک از من خیلی دوره و اون الان قصد داره بیاد دیدن من و با خانوادم صحبت کنه و من خانواده ی خیلی سخت گیری دارم نمیدونم باید چیکار کنم
سلام با پسر همسایه شش سال دوستم خیلی باهم خوبیم بابام قبول نمیکنه و از پسر عمه ام قبول کردن من نمیخوامش پسر همسایه چند بار واسطه فرستاده ولی بابام بی دلیل رد میکننفقط دو سال پیش یبار بابام بهش زنگ زدن کلی بد وبیراه گفتن اونم گفته الان دختر تصمیم گیرندس این ب دلشون کار کرده ومیگن بی ادبه ولی من میمیرم بدونش چیکار کنم
خانم هستم مادر پسری که لیسانس گرفته و تازه میخواهد به سربازی برود اما در مدت تحصیل در دانشگاه شهرستان با دختری آشنا شده که همشهری ما نیست از استان دیگری است و هم رشته تحصیلی هستند قصد جدی برای ازدواج با او دارد در حالی که تازه به سربازی میرود و ما شرایط خواستگاری و آشنایی با ایشان نداریم. بقیه صحبتم این است که ما بلقوه مخالفتی نداریم اما اکنون شرایطی برای پیشبرد این موضوع نداریم چون امسال فرزند دیگرم سال ۱۲ است میخواهم محیط خانه بدون تنش و آرام باشد اما مدام سر این موضوع در منزل تنش داریم .پدرش یعنی همسر من عصبی میشود با هم بحث میکنند و بینشان بی احترامی پیش میآید من نگران هستم ادامه این وضع باعث شود پسرم کار اشتباهی انحام دهد و بدون صلاحدید خانواده به تنهایی اقدام کند و قول هایی به خانواده دختر بدهد یا حتی عقد کند
سلام.پسری هستم ۲۷ ساله که در خانواده نسبتا مذهبی متولد شدم و از سن ۲۰ سالگی در دوران دانشگاه با دختری آشنا شدم و ۱ سالی دوست بودیم و بنا به دلایلی و نیاز مالی که اون دختر داشه ازدواج کرده و متاسفانه بعد از چند ماه به مشکل خورده و طلاق گرفته و بعد از طلاق ارتباط با من شروع کرده و تا الان هم باهمارتباط داریم و هدف من اوایل ازدواج نبوده ولی الان به دلیل اینکه به پای من مونده این همه سال و واقعا هم دختر بدی نیست و تلاش کرده همشجبران انتخاب اشتباهی که در گذشته داشته بکنه دوس دارم ازدواج کنم ولی متاسفانه خانواده من پذیرای این دختر به دلیل اعتقاد و دیدگاهی که دارن نیستن واقعا الان نمیدونم باید چیکار کنم و چه انتخابی داشه باشم چون من هم خانواده و هم اون دختر دوست دارم لطفا کمکم کنید ممنونم.
سلام . ببخشید من و یه اقایی چند ماه باهم دوست بودیم و بیرون رفتیم . خونواده من متوجه شدن ، طرف میخواد بیاد خواستگاریم ولی بابام راضی نمیشه و فک میکنه باهاش رابطه نامشروع داشتم 🙂 میشه راهنمایی کنید چجوری راضیشون کنیم ؟ من 18 سالمه اون اقا 32
سلام خسته نباشید از یک دختر خوشم میاد اون من دوست داره چکار کنم دل پدر مادر دختره را به دست بیارم
آیا دختر پسر ک همدیگرو دوست دارع اما خانواده دختره مخالفه باید چکار کرد؟ من دختری هستم عاشق شدم سر سخت با کلی مخالفت خانوادم به هیچ عنوان راضی به این ازدواج نیست ولی ما چون همدیگرو بشتر از جون خودمون میخواهیم تقریباً 10سال شد من باید چکار کنیم به هم برسیم
سلام وقت بخیر خانمی هستم ۲۲ ساله که ۷ سال هستش که تو رابطه هستم و غیر باکره با شخصی که هستم قصد ازدواج داریم ولی پدرم اصلا راضی به ازدواج من نیست و شهر دیگر کار میکنن ما میخواستیم بدون اذن پدر عقد دائم کنیم شرایطش رو پرسیدیم گفتن نامه عدم بکارت از دادگاه لازمه و یا طبق قانون که خوندم برگه از پزشک معتمد زنان ولی چند دفتر خانه که رجوع کردیم گفتن نامه پزشک قبول نمیکنن و نامه دادگاه نیازه و شناسنامه سفید مبنی بر دوشیزه بودنه ،ایا دفتر خانه ای در تهران میتونید بهم معرفی کنید و یا اینکه،برای این نامه کدوم دادگاه باید رجوع کرد ایا فقط معاینه انجام میشه و نامه داده میشه یا جلسه دادگاه تشکیل میشه ؟ و ایا پدر مطلع میشه از این موضوع و دادگاه لطفا پاسخ بدید خیلی ممنونم
من دوست دارم ازدواج کنم ولی بابام نمیزاره میگه میخواد درسشو بخونه
ن چه وقت با پسری آشنا شدم تو خانوادمون هم بحث و دعوا خیلی زیاده مامان و بابام هروز دعوا میکنن اون پسر گفت خیلی دوست دارم ……..من با خودم گفتم ما بع درد هم نمیخوریم بیخیالش شم شدم اون خودکشی کرد ک چرا منو ولم کردی……. یه مدت گذشت ما باز باهم حرف زدیم وابسته هم شده بودیم گفت بسته این قرار های پنهانی…. میخام بیام خواستگاری منم چون خیلی تو فشار بودم تو زندگیم هروز دعوا قبول کردم خانوادم مخالفت کرد ولی من گفتم ک بزور میخام برم آخه فکر میکردم بدون اون نمیتونم زندگی کنم الا 4ماهه عقد کردیم و همش دعوا میکنیم هفته ای یکبار دعوا داریم و 9روز اینا همو نمی بینم تا دعوا بعدی خیلی عوض شده آخرین دعوامون این بود من میخاستم برم جایی نمیدونسم بدش میاد با شوهر خواهرم برم بهش گفتم با اون رفتم اونم عوض اینکه با آرامش باهام حرف بزنه بگه که خوشم نمیاد …. اومد جلودرمون مامانشم آورد به مامانم گفت به من میگه بخاطر من تو روی خانوادت وایسا فقط من میمونم برات بعد هر دعوایی میشه میاد به خانواده من میگه عوض اینکه بین خودمون حلش کنه همه چیو به مادر میگه من یکبار هم سابقه خودکشی دارم و زیر نظر روانپزشک بودم قرص داد ولی نتونسم مصرف کنم دیگه پشتشو نگرفتم خیلی تو زندگیم سختی کشیدم توقع اینو نداشتم دوسدارم جدا شم ولی پدرم میگه خودت رفتی بمون و تحمل کن من همه در ها بروم بستش هیچوقت رنگ خوشی نمیبینم
شما در خانواده خودت شرایط ناگواری داشتی و دقیقا رفتی سراغ کسی مثل خانواده خودت، باید اول دنبال ترمیم آسیب هایی که از خانواده خودت دیده بودی می رفتی ، بعد سراغ ازدواج می رفتی. الان در شرایطی که قرار گرفتی باید دنبال کار و شغلی برای خودت باشی تا بتوانی راه گریزی پیدا کنی.