اگر نوجوان شما مدام مضطرب است و بعضی کارها را بهصورت غیرمعمول چندین و چند بار تکرار میکند یا کارهایش بیش از حد متعارف طول میکشد، شاید باید این احتمال را در نظر بگیرید که وی به اختلال وسواس فکری عملی مبتلاست.
اختلال وسواس فکری عملی یا OCD چیست
اختلال وسواس فکری عملی، اختلال روانشناختی نامتجانس است که با بازگشت تکانهها، افکار مزاحم، تصاویری که اضطراب و استرس و رفتارهای تکراری را فرامیخواند مشخص میشود. رفتارهای تکراری در اختلال وسواس فکری عملی بهمنظور کاهش استرس انجام میگیرد. وسواس اجباری و به همراه آن افکار اضطرابی به علل مختلف به وجود میآید که این دلایل میتواند شامل صدمه، آسیب، تجربههای جنسی، ساختار و روابط خانوادگی، سبکهای فرزند پروری و موارد دیگر باشد.
اختلال وسواس فکری عملی شامل دو بخش است:
- وسواسها
- اجبارها
ولی طبق معیارهای جدید لازم نیست فرد هر دو بخش را داشته باشد تا بهعنوان فردی دارای وسواس فکری عملی شناخته شود.
وسواسها: وسواسها مانند تروریستهای فکری به ذهن فرد حمله میکنند و اضطراب فراوانی را پدید میآورند. وسواسها سه شکل به خود میگیرند:
- افکار: افکار شامل کلماتی است که مدام در ذهن پژواک میشوند مثلاً «اگر همینالان دستم را نشویم مریض میشوم و خواهم مرد.» یا اینکه «آیا وقتی از خانه خارج شدم زیر گاز را خاموش کردم؟»
- ترسها: ترسهای وسواسگونهی فرد شامل احساسات و نگرانیهایی درباره این هستند که نکند کار نابجایی انجام داده باشد. مثلاً فرد میترسد مبادا هنگام راهرفتن در خیابان به کسی حمله کرده و فحاشی کند.
- ایماژها: ایماژها تصاویر ذهنی هستند که بهصورت مزاحم در ذهن تکرار میشوند. مثلاً صحنههای جنسی یا خشونتآمیز.
اجبارها: اجبارها اعمالی هستند که فرد حس میکند ملزم به انجام آنهاست تا حس اضطراب را کم کند و به آسودگی برسد. اجبارها معمولاً بهصورت آیینی در میآیند؛ مثلاً نوجوان باید به شیوهای خاص دستهایش را بشوید یا درسهایش را به شیوهای خاص و به ترتیبی خاص مطالعه کند.
اجبار باعث کاهش اضطراب، از بین بردن ترس، کاهش ناراحتی، اطمینانبخشی، قوت قلب گرفتن و افزایش احساس امنیت میشود.
علل و علائم بروز وسواس فکری عملی
شیوع اختلال وسواس فکری معمولاً تدریجی است و بیشتر در اوایل نوجوانی یا اوایل بزرگسالی پس از یک رویداد استرسزا ظاهر میشود.
- نقص نور و فیزیولوژیک: یکی از علل وسواس فکری عملی میتواند آسیب مغزی شدید یا تورم مغزی در لوب پیشانی یا عقدههای پایه باشد.
- اختلال در فرستندههای مغزی و هورمونها: در پس هر وسواس فکری عملی، اختلال در بازجذب سروتونین وجود دارد.
- نقص حافظه: نقص در حافظه میتواند باعث ظهور شک و تردید در انجام کارها شود.
- احساس درونی دانستن: در افراد مبتلا به وسواس فکری عملی سیگنالهای مربوط به «احساس دانستن» فرستاده نمیشود. احساس دانستن مربوط به وقتی است که فرد سالم «میداند» کاری را بهاندازه کافی انجام داده و دیگر نیای به تکرار ندارد.
- مسئولیت اغراقآمیز: همهی افراد هر روز افکار مزاحم را تجربه میکنند؛ ولی آنچه افکار مزاحم افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی را متمایز میکند، معنایی است که به آنها داده میشود. فرد وسواسی از میزان مسئولیت خود تصاویر ذهنی اغراقآمیز دارد. برخی از این افکار عبارتاند از؛
- اغلب در کارهایی که بهدرستی انجام نمیشود احساس تقصیر میکنم.
- اگر برای پیشگیری از خطر کاری نکنم، مسئول تمام عواقب بر گردن من است.
- فکر کردن به چیزهای بد بهاندازه انجام دادن آنها بد است.
- حتی به عواقب کوچکترین کارها هم فکر میکنم.
- هر کاری که انجام میدهم ممکن است مشکلات جدی پدید آورد.
- احساس میکنم که باید از دیگران باید در مقابل هر آسیبی محافظت کنم.
- برای من کوچکترین سهلانگاری هم غیرقابلبخشش است.
- اگر کارم را بادقت خیلی زیاد انجام دهم، از وقوع رویدادهای بد جلوگیری میشود.
- اگر بهاندازه کافی خوب عمل نکنم، اتفاق بدی خواهد افتاد.
- عدم تفکیک افکار از رفتارها: فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی نمیتواند فکرش را از رفتارش جدا کند و به نظرش فکر کردن به یک رویداد بد بهاندازه همان رفتار، استرسزا و وحشتناک است. مثلاً اگر نوجوان به کشتن خواهر یا برادر کوچکتر خود فکر میکند این کار را از لحاظ اخلاقی مساوی با کشتن او میداند.
- سرکوب افکار: فرد دارای اختلال وسواس فکری عملی میکوشد افکار وسواسی و مزاحمش را سرکوب کند؛ ولی تمام این افکار بعد از سرکوب شدن با فراوانی بیشتری برمیگردند.
- تفکر کمالگرا: کمالگرایی شامل تعیینکردن استاندارهایی است که هم غیرقابلدسترساند و هم بسیار سختگیرانه.
- تفکر جادویی: فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی بین رویدادهایی رابطه تصور میکند که در حقیقت هیچ ارتباطی با هم ندارند مثلاً «اگر من هنگام خروج از خانه دوازده بار دستگیره را چک نکنم مادر و پدرم خواهند مرد.»
- اجتناب تجربی: اجتناب تجربی شامل اکراه در تجربهکردن افکار و احساسات ناخوشایند است که مهمترین علت مختلشدن زندگی فرد دارای اختلال وسواس فکری عملی میباشد.
درمان وسواس فکری عملی در نوجوانان
مناسبترین و بهترین درمان در نوجوانان مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی رواندرمانی در کنار دارودرمانی است.
دارودرمانی: برای افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی داروهایی که خاصیت بازدارندگی بازجذب سروتونین دارند مثل فلوکستینها، سرترالینها یا کلومیپرامین تجویز میشود.
رواندرمانی:
- روان درمانی ERP
بیشک بهترین و مؤثرترین نوع رواندرمانی برای درمان اختلال وسواس فکری عملی در نوجوانان این شیوهی درمانی میباشد که شامل در معرض قرار دهی و جلوگیری از واکنش است.
در این شیوهی درمانی نوجوان در معرض موقعیتهایی قرار میگیرد که باعث رنجش وی میشوند؛ مثلاً اگر فرد دچار وسواس نظافت است از او خواسته میشود به یک بشقاب کثیف دست بزند یا تجسم کند در یک خانهی خیلی کثیف زندگی میکند.
- روان درمانی شناختی -رفتاری CBT
این رویکرد درمانی افکار و ترسهای فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی را هدف قرار میدهد که عبارتاند از؛
- ارزیابی مسئولیت: طریقهای از فکر که شخص میپندارد تنها مسئول رخداد عواقب بد است.
- اهمیت زیاده از حد افکار: طریقهای از فکر که نوجوان میپندارد فکر کردن به انجام کاری مساوی است با انجام دادن آن کار.
- بزرگ انگاری خطر: طریقهای از فکر که فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی احتمال رخداد عواقب بد را بیش از آنچه که هست طبقهبندی میکند.
من یه دختر ۱۲ ساله دارم که متاسفانه دچار وسواس فکری شده و هم خودشو ومنو داره عذاب میده وسواس توی شستتشو داره بیش از اندازه حساس شده و عذاب وجدان های الکی میگیره برای انجام هر کاری خودشو سرزنش میکنه خیلی پرخاشگری میکنه و نمیتونه خودشو کنترل کنه
راستش احساس میکنم وسواس فکری دارم مثلاً دو سال پیش یه کاری بدی کردم هی تو ذهنم یه تصویر میاد که مثلاً اون طرف مقابل من از اون کار ناراحت شده یا نه؟یا چند روز پیش توی مدرسه با یکی دعوام شد بچه ها هی مسخرهام میکنن مثلاً با صدا زدن اسم اون کسی که باهاش دعوا کردم ، در حالی که اصلا کتک نخوردم از طرف و فقط اون پامو گرفت خوردم زمین همین. یا فرداش من از مدیرمون شلنگ خوردم معلممون ازم پرسید کتک خوردی حالا ذهنم درگیره که معلم کدومو گفته کتک از مدیر یا اون پسره این افکار دارن زندگی منو منحل میکنن یه راهی بدید راستی ۱۴ سالمه
سلام 19 سالمه وسواس عملی خیلی شدیدی دارم و واقعا اذیت میشم. مشکل من اینه همش ترس از دست دادن نزدیکانمو دارم همش تو راه رفتنام و خوابیدن و حمام و.. مشکل دارم مثلاً شبا تا همه چیزو مرتب نکنم چندبار بهش دست نزنم نمیتونم بخوابم باید سه بار تو رختخوابم بخوابم و بلند شم تا بتونم بخوابم حمام رفتنم موقعه غسل کردن خیلییییی مشکل دارم و حتما باید به تعداد زوج شامپو بزنم یا مثلاً در روز تعداد زوج برم دستشویی تنفر پیداکردن از عدد فرد و من الان یه ساله که اینجوری شدم و واقعا عذاب میکشم دچار مشکل و بحث میشم یه وقتا واسه همین وسواس و اصلا نتونستم در موردش حرف بزنم باکسی و دارم از درون داغون میشم. اگه میشه بهم کمک کنید تا زود راحت شم از این وسواس
سلام من 19 سالمه. پدربزرگم معتاد بود و جلوی ما تریاک میکشید. و پدرم هم اعتیادداشت به شیشه خیلی رفتارارفتاراش باهامون بدبود. ازوقتی یادمه همیشه توخونمون جر و بحث وجود داشت. مامانم مجبور بود بره کار کنه. شبا رو همیشه با گریه میخوابیدم. خیلی اذیتمون میکرد. چندروز پیش هم یکی از دوستام رو از دست دادم و حس میکنم دیگه خیلی خیلی خسته شدم اززندگی. نمیتونم زیاد باکسی ارتباط بگیرم.زود عصبی میشم، خودمو میزنم. همش فکر خودکشی دارم. رو درس و کار نمیتونم تمرکز کنم. وسواس فکری دارم. خیلی خستم.زیاد میخوابم. ازرفتن به ی جای جدید ترس دارم.