خانه / پرسش و پاسخ روانشناسی کودک / علائم و درمان وسواس فکری عملی در نوجوانان
وسواس فکری در نوجوانان
وسواس فکری در نوجوانان

علائم و درمان وسواس فکری عملی در نوجوانان

اگر نوجوان شما مدام مضطرب است و بعضی کارها را به‌صورت غیرمعمول چندین و چند بار تکرار می‌کند یا کارهایش بیش از حد متعارف طول می‌کشد، شاید باید این احتمال را در نظر بگیرید که وی به اختلال وسواس فکری عملی مبتلاست.

اختلال وسواس فکری عملی یا OCD چیست

اختلال وسواس فکری عملی، اختلال روان‌شناختی نامتجانس است که با بازگشت تکانه‌ها، افکار مزاحم، تصاویری که اضطراب و استرس و رفتارهای تکراری را فرامی‌خواند مشخص می‌شود. رفتارهای تکراری در اختلال وسواس فکری عملی به‌منظور کاهش استرس انجام می‌گیرد. وسواس اجباری و به همراه آن افکار اضطرابی به علل مختلف به وجود می‌آید که این دلایل می‌تواند شامل صدمه، آسیب، تجربه‌های جنسی، ساختار و روابط خانوادگی، سبک‌های فرزند پروری و موارد دیگر باشد.

اختلال وسواس فکری عملی شامل دو بخش است:

  • وسواس‌ها
  • اجبارها

ولی طبق معیارهای جدید لازم نیست فرد هر دو بخش را داشته باشد تا به‌عنوان فردی دارای وسواس فکری عملی شناخته شود.

وسواس‌ها: وسواس‌ها مانند تروریست‌های فکری به ذهن فرد حمله می‌کنند و اضطراب فراوانی را پدید می‌آورند. وسواس‌ها سه شکل به خود می‌گیرند:

  1. افکار: افکار شامل کلماتی است که مدام در ذهن پژواک می‌شوند مثلاً «اگر همین‌الان دستم را نشویم مریض می‌شوم و خواهم مرد.» یا اینکه «آیا وقتی از خانه خارج شدم زیر گاز را خاموش کردم؟»
  2. ترس‌ها: ترس‌های وسواس‌گونه‌ی فرد شامل احساسات و نگرانی‌هایی درباره این هستند که نکند کار نابجایی انجام داده باشد. مثلاً فرد می‌ترسد مبادا هنگام راه‌رفتن در خیابان به کسی حمله کرده و فحاشی کند.
  3. ایماژها: ایماژها تصاویر ذهنی هستند که به‌صورت مزاحم در ذهن تکرار می‌شوند. مثلاً صحنه‌های جنسی یا خشونت‌آمیز.

اجبارها: اجبارها اعمالی هستند که فرد حس می‌کند ملزم به انجام آنهاست تا حس اضطراب را کم کند و به آسودگی برسد. اجبارها معمولاً به‌صورت آیینی در می‌آیند؛ مثلاً نوجوان باید به شیوه‌ای خاص دست‌هایش را بشوید یا درس‌هایش را به شیوهای خاص و به ترتیبی خاص مطالعه کند.

اجبار باعث کاهش اضطراب، از بین بردن ترس، کاهش ناراحتی، اطمینان‌بخشی، قوت قلب گرفتن و افزایش احساس امنیت می‌شود.

علل و علائم بروز وسواس فکری عملی

شیوع اختلال وسواس فکری معمولاً تدریجی است و بیشتر در اوایل نوجوانی یا اوایل بزرگسالی پس از یک رویداد استرس‌زا ظاهر می‌شود.

  1. نقص نور و فیزیولوژیک: یکی از علل وسواس فکری عملی می‌تواند آسیب مغزی شدید یا تورم مغزی در لوب پیشانی یا عقده‌های پایه باشد.
  1. اختلال در فرستنده‌های مغزی و هورمون‌ها: در پس هر وسواس فکری عملی، اختلال در بازجذب سروتونین وجود دارد.
  1. نقص حافظه: نقص در حافظه می‌تواند باعث ظهور شک و تردید در انجام کارها شود.
  1. احساس درونی دانستن: در افراد مبتلا به وسواس فکری عملی سیگنال‌های مربوط به «احساس دانستن» فرستاده نمی‌شود. احساس دانستن مربوط به وقتی است که فرد سالم «می‌داند» کاری را به‌اندازه کافی انجام داده و دیگر نیای به تکرار ندارد.
  1. مسئولیت اغراق‌آمیز: همه‌ی افراد هر روز افکار مزاحم را تجربه می‌کنند؛ ولی آنچه افکار مزاحم افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی را متمایز می‌کند، معنایی است که به آن‌ها داده می‌شود. فرد وسواسی از میزان مسئولیت خود تصاویر ذهنی اغراق‌آمیز دارد. برخی از این افکار عبارت‌اند از؛
  • اغلب در کارهایی که به‌درستی انجام نمی‌شود احساس تقصیر می‌کنم.
  • اگر برای پیشگیری از خطر کاری نکنم، مسئول تمام عواقب بر گردن من است.
  • فکر کردن به چیزهای بد به‌اندازه انجام دادن آنها بد است.
  • حتی به عواقب کوچک‌ترین کارها هم فکر می‌کنم.
  • هر کاری که انجام می‌دهم ممکن است مشکلات جدی پدید آورد.
  • احساس می‌کنم که باید از دیگران باید در مقابل هر آسیبی محافظت کنم.
  • برای من کوچک‌ترین سهل‌انگاری هم غیرقابل‌بخشش است.
  • اگر کارم را بادقت خیلی زیاد انجام دهم، از وقوع رویدادهای بد جلوگیری می‌شود.
  • اگر به‌اندازه کافی خوب عمل نکنم، اتفاق بدی خواهد افتاد.
  1. عدم تفکیک افکار از رفتارها: فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی نمی‌تواند فکرش را از رفتارش جدا کند و به نظرش فکر کردن به یک رویداد بد به‌اندازه همان رفتار، استرس‌زا و وحشتناک است. مثلاً اگر نوجوان به کشتن خواهر یا برادر کوچکتر خود فکر می‌کند این کار را از لحاظ اخلاقی مساوی با کشتن او می‌داند.
  1. سرکوب افکار: فرد دارای اختلال وسواس فکری عملی می‌کوشد افکار وسواسی و مزاحمش را سرکوب کند؛ ولی تمام این افکار بعد از سرکوب شدن با فراوانی بیشتری برمی‌گردند.
  1. تفکر کمال‌گرا: کمال‌گرایی شامل تعیین‌کردن استاندارهایی است که هم غیرقابل‌دسترس‌اند و هم بسیار سخت‌گیرانه.

 

  1. تفکر جادویی: فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی بین رویدادهایی رابطه تصور می‌کند که در حقیقت هیچ ارتباطی با هم ندارند مثلاً «اگر من هنگام خروج از خانه دوازده بار دستگیره را چک نکنم مادر و پدرم خواهند مرد.»

 

  • اجتناب تجربی: اجتناب تجربی شامل اکراه در تجربه‌کردن افکار و احساسات ناخوشایند است که مهم‌ترین علت مختل‌شدن زندگی فرد دارای اختلال وسواس فکری عملی می‌باشد.

درمان وسواس فکری عملی در نوجوانان

مناسب‌ترین و بهترین درمان در نوجوانان مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی روان‌درمانی در کنار دارودرمانی است.

دارودرمانی: برای افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی داروهایی که خاصیت بازدارندگی بازجذب سروتونین دارند مثل فلوکستین‌ها، سرترالین‌ها یا کلومیپرامین تجویز می‌شود.

روان‌درمانی:

  • روان درمانی ERP

بی‌شک بهترین و مؤثرترین نوع روان‌درمانی برای درمان اختلال وسواس فکری عملی در نوجوانان این شیوه‌ی درمانی می‌باشد که شامل در معرض قرار دهی و جلوگیری از واکنش است.

در این شیوه‌ی درمانی نوجوان در معرض موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد که باعث رنجش وی می‌شوند؛ مثلاً اگر فرد دچار وسواس نظافت است از او خواسته می‌شود به یک بشقاب کثیف دست بزند یا تجسم کند در یک خانه‌ی خیلی کثیف زندگی می‌کند.

  • روان درمانی شناختی -رفتاری CBT

این رویکرد درمانی افکار و ترس‌های فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی را هدف قرار می‌دهد که عبارت‌اند از؛

  • ارزیابی مسئولیت: طریقه‌ای از فکر که شخص می‌پندارد تنها مسئول رخداد عواقب بد است.
  • اهمیت زیاده از حد افکار: طریقه‌ای از فکر که نوجوان می‌پندارد فکر کردن به انجام کاری مساوی است با انجام دادن آن کار.
  • بزرگ انگاری خطر: طریقه‌ای از فکر که فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی احتمال رخداد عواقب بد را بیش از آنچه که هست طبقه‌بندی می‌کند.
من یه دو سه سالی هست وسواس فکری دارم البته اینکه هیچ دوستی ندارم و نمیتونم پیدا کنم هیچکس منو دوست نداره و افسردگی دارم به کنار میخواستم بگم وسواسم چند ماهی هست خیلی شدید شده آنقدر زیاده که دارم روانی میشم از اون طرف هم یه مشکل بزرگی برای خانواده مون پیش اومده من الان تقریبا ۱۵سالمه و نمیدونم چیکار کنم هر چقدر هم به مامانم میگم منو به یه روانشناس نشون بده میگه گوشی بازی کمتر بکن خوب میشی

16 دیدگاه

  1. من یه دختر ۱۲ ساله دارم که متاسفانه دچار وسواس فکری شده و هم خودشو ومنو داره عذاب میده وسواس توی شستتشو داره بیش از اندازه حساس شده و عذاب وجدان های الکی میگیره برای انجام هر کاری خودشو سرزنش میکنه خیلی پرخاشگری میکنه و نمیتونه خودشو کنترل کنه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی متخصص کودک و نوجوان

      درود بر مادر گرامی، فرزند شما احتمالا فرد بسیار مسئولیت پذیری هستند. فرزند پروری شما باید بررسی شود، احتمالا والد بسیار کنترل گری هستید و احساس گناه های زیادی در مسیر رشد به فرزند خود دادید. ژنتیک ایشان هم بررسی می شود چون ژنتیک نقش پر رنگی در این اختلال دارد. فرهنگ و باورهای مذهبی شما هم بررسی می شود.اتفاقاتی که قبل از شروع وسواس در زندگی ایشان افتاده نیز بررسی می شود. افکار وسواسی بسیار تکانه ای و شدید و خشن هستند، بالای ۹۰ در صد افراد این افکار را تجربه می کنند اما کسی که حساسیت زیادی دارد این فکر را مساوی با عمل می داند و دچار اضطراب و پریشانی زیادی می شود و برای رهایی از اضطراب دست به عمل وسواسی می زند. اگر نوجوان آگاه باشد و با پدر و مادر راحت باشد همان ابتدا این افکار آزار دهنده را با والدین در میان می گذارد و تبدیل به وسواس نمی شود. بیان این افکار کمک می کند فرد به مرحله وسواس عملی نرسد.‌
      وسواس معمولا با افسردگی همراه می شود. گفتید پرخاشگرند و کنترل تکانه ندارند. در نوجوانان افسردگی به شکل پرخاشگری نمود پیدا می کند.
      پس در اولین فرصت فرزند خود را پیش روانپزشک ببرید، چون در درمان این مشکل به دلیل پایین آمدن سروتونین مغز دارو ضروری است. در مرحله دوم اگر واقعا دوست دارید فرزند شما نتیجه خوبی بگیرد، به یک کلینیک تخصصی وسواس مراجعه می کنید.
      دوره درمان وسواس هم فشرده است و ۵ روز در هفته باید مراجعه کند. درمان به صورت مواجهه سازی تصوری و واقعی است.
      تذکر دادن های شما در خانه هم مشکل ایشان را تشدید می کند.

  2. راستش احساس میکنم وسواس فکری دارم مثلاً دو سال پیش یه کاری بدی کردم هی تو ذهنم یه تصویر میاد که مثلاً اون طرف مقابل من از اون کار ناراحت شده یا نه؟یا چند روز پیش توی مدرسه با یکی دعوام شد بچه ها هی مسخره‌ام میکنن مثلاً با صدا زدن اسم اون کسی که باهاش دعوا کردم ، در حالی که اصلا کتک نخوردم از طرف و فقط اون پامو گرفت خوردم زمین همین. یا فرداش من از مدیرمون شلنگ خوردم معلممون ازم پرسید کتک خوردی حالا ذهنم درگیره که معلم کدومو گفته کتک از مدیر یا اون پسره این افکار دارن زندگی منو منحل میکنن یه راهی بدید راستی ۱۴ سالمه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      این ها هم دقیقا افکار و تصاویر ذهنی وسواسی هستند. شما از آن کار بدی که کردید سوء تعبیر فاجعه آمیز دارید. و خودتان را فرد بسیار بد و احتمالا خطرناکی می دانید که قصد آسیب زدن به دیگران را دارید. پس باید شواهد و استدلال های جدیدی بیاورید که این سوء تعبیر ها را تغییر دهد. احتمالا موقعیت های خنثی را هم خطرناک ارزیابی می کنید. پس اگر دو سال است که از دست این افکار رنج می برید حتما به یک درمانگر مراجعه کنید.

  3. سلام 19 سالمه وسواس عملی خیلی شدیدی دارم و واقعا اذیت میشم. مشکل من اینه همش ترس از دست دادن نزدیکانمو دارم همش تو راه رفتنام و خوابیدن و حمام و.. مشکل دارم مثلاً شبا تا همه چیزو مرتب نکنم چندبار بهش دست نزنم نمیتونم بخوابم باید سه بار تو رختخوابم بخوابم و بلند شم تا بتونم بخوابم حمام رفتنم موقعه غسل کردن خیلییییی مشکل دارم و حتما باید به تعداد زوج شامپو بزنم یا مثلاً در روز تعداد زوج برم دستشویی تنفر پیداکردن از عدد فرد و من الان یه ساله که اینجوری شدم و واقعا عذاب میکشم دچار مشکل و بحث میشم یه وقتا واسه همین وسواس و اصلا نتونستم در موردش حرف بزنم باکسی و دارم از درون داغون میشم. اگه میشه بهم کمک کنید تا زود راحت شم از این وسواس

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      معمولا وسواس با اختلال های اضطرابی دیگر همراه می شود. الان شما هم درگیر اختلال اضطراب جدایی هستید که معمولا ریشه در کودکی شما و نوع فرزند پروری والدین شما و از دست دادن یکی از عزیزان در کودکی دارد. دوم شما وسواس عملی دارید، شما باید میزان اضطراب هر یک از این موقعیت ها را یادداشت کنید. از میزان اضطراب کم معمولا ۴۰ و ۵۰ درجه اول به شکل مواجهه تصوری و بعد واقعی شروع می کنید به مواجه شدن ، اضطراب هر مرحله را باید تحمل کنید و دست به کاری نزنید. چندین بار که یک مرحله را انجام دادید و اضطرابی نداشتید به مرحله بعد سراغ تصویری که اضطراب زیاد تری دارد می روید تا به اضطراب ۱۰۰ برسید. معمولا این کار را به تنهایی نمی توانید انجام دهید، معمولا برای رهایی از تحمل اضطراب اجتناب می کنید، مواجهه تصوری درستی انجام نمی دهید، یا تصویر سازی درستی انجام نمی دهید. یا در مواجهه واقعی زمان کمی را با موقعیت مواجه می شوید.‌پس برای اینکه درمان اثر بخشی بگیرید، اول دارو مصرف می کنید، ثانیا جلسات درمان را حضوری با یک درمانگر ادامه می دهید.‌

  4. سلام من 19 سالمه. پدربزرگم معتاد بود و جلوی ما تریاک می‌کشید. و پدرم هم اعتیادداشت به شیشه خیلی رفتارارفتاراش باهامون بدبود. ازوقتی یادمه همیشه توخونمون جر و بحث وجود داشت. مامانم مجبور بود بره کار کنه. شبا رو همیشه با گریه میخوابیدم. خیلی اذیتمون می‌کرد. چندروز پیش هم یکی از دوستام رو از دست دادم و حس میکنم دیگه خیلی خیلی خسته شدم اززندگی. نمیتونم زیاد باکسی ارتباط بگیرم.زود عصبی میشم، خودمو میزنم. همش فکر خودکشی دارم. رو درس و کار نمیتونم تمرکز کنم. وسواس فکری دارم. خیلی خستم.زیاد میخوابم. ازرفتن به ی جای جدید ترس دارم.

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      متاسفانه با شرایطی که در آن بزرگ شدید، در حال حاضر درگیر چند اختلال هستید: افسردگی، وسواس و احتمالا اضطراب اجتماعی چون توصیح بیشتری ندادید.
      اول از همه به روانپزشک مراجعه می کنید بعد به یک روانشناس به خصوص طرح واره درمانگر .
      فکرهای وسواسی را باید بنویسید یا بازگو کنید و به چالش بکشید.

  5. با عرض سلام من یه نوجوان ۱۵ ساله ام و مدتی میشه که به هر کاری که انجام میدم فکرم پیشش باقی میمونه و نمیتونم بیشتر اوقات خودم رو از شدت استرس و اظطراب نگه دارم گاهی اوقات دمای بدنم به خاطر این کار خیلی گرم میشه و حتی گاهی عرق هم میکنم به عنوان نمونه مثلاً چند روز پیش قبل از اینکه برم کتاب خونه به شیشه های که شکسته بود دست زدم و دقیقا مطمین نبودم که ریز شیشه به دستم چسبیده یا نه رفتم بعد اونجا دستامو شستم همش فکر میکردم که نکنه بوده باشه و بعد به روی یه جایی بمونه و یه به اون دست بزنه و… و حتی گاهی در مورد چنین چیز هوایی نگرانم.

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما حتی از احساسات جسمی خود تعبیر مبالغه آمیز دارید. حتی محرک نسبتا خنثی ( شیشه شکسته) را به شدت تهدید آمیز تلقی کردید. حتی گرم شدن و غرق کردن باعث می شود که فکر کنید افکارتان خیلی مهم هستند پیش خودتان این فکر ها را به چالش بکشید .برای علائم بدنی تفسیرهای بهتر و مساعدتری داشته باشید. با خودتان بگویید ممکن است چندین نفر دیگر به این شیشه شکسته دست بزنند، به چند نفرشان آسیب می زند؟ حتی تعبیر و تفسیر های چندین نفر دیگر را در این موقعیت بشنوید. حتی می توانید افکار مزاحم را به عنوان صدای مزاحم ( نویز) تلقی کنید‌.

  6. سلام و عرض ادب من 18سالمه راستش من چند وقتیه همش وسواس فکری دارم و میگم نکنه خدا نباشه نکنه نیست و همه چی دروغه یا مثلاً تو ذهنم یکسره هست چرا باید بریم دستشویی چرا ادرار کنیم اصن رو قرآن همچین کاری بکنیم رو اماما و .. یا تو مسجد وقتی پای بقیه رو میبینم میگم این پا مثلا تو دهن فلانی باشه یا تو دهن امام یا هرچی اصن خیلی از خودم بدم میاد افسردگی هم که تقریبا دارم همش فکر میکنم ما همه دیوونه این یا همه چی دروغه از روح و کهکشان و همه چیز فکر میکنم طرز فکر همه غلطه هیچ چیز تو این دنیا درست نیست تو این جامعه خراب از ازدواج میترسم فکر میکنم همه دخترا خرابن چون یکسری چیزا شنیدم و دیدم یکبار سر همین موضوعات فکر کردم مادرم داره به پدرم خیانت می‌کنه و قضیه رو به پدرم گفتم و با پدرم رفتیم به پدربزرگم یعنی پدر مامانم گفتیم و خلاصه خیلی شدید تو خونه ما دعوا شد من دیدم مامانم چجوری گریه می‌کنه و چجوری کتک خورد طاقت نیاوردم و شب چند تا قرص خوردم و خلاصه زنده موندم با اینکه آدم مذهبی هستم در کل خیلی دارم اذیت میشم توروخدا کمکم کنید به هرکی بهترین کاری که میتونم برای خودم بکنم اینه که مجازی با مشاوره کمکم کنید از این افکارا و افسردگی در بیام و بشم همون مسلمونی که میخوام

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      چون در تعالیم مذهبی آموخته می شود که فکر کردن به چیزی مثل عمل کردن به آن است. یا فکر مغایر با اخلاق هم تراز با اعمال غیر اخلاقی تلقی می شود. وقتی این افکار سراغت می آید خودت را به شدت آدم بد و گناهکاری می دانی.
      خود افسردگی وسواس را تشدید می کند چون فرد افسرده نگاه مثبتی نسبت به خودش ندارد. از معانی این افکار سوء تعبیرهای جدی دارد.
      برای رهایی از این افکار باید بدانی که این افکار سراغ همه می آید، پس تمام این فکر ها را روی کاغذی بنویس. برای خودت بخوان و حتی برای اطرافیانت.
      در مرحله بعد باید بدانی که این افکار بازگو کننده ویژگی های اخلاقی پنهان شما نیستند. شما تاریخچه خود، پیشرفت ها، موفقیت ها، ارزش ها و استاندارد های اخلاقی خود را مشخص کنید.
      گزارش کاملی از محتوی وسواس های فکری تهیه کنید و به طور معقول و بی طرفانه مورد بحث قرار دهید.
      تعبیر و تفسیرهای دیگران از افکار مزاحم را نیز بررسی کنید.
      سعی نکنید افکار را سرکوب کنید چون بیشتر سراغ شما می ایند. باید ساعات بیشتری را در معرض موقعیت های اضطراب زا قرار گیرید. اگر به تنهایی نتوانستید از شر این افکار رها شوید حتما به متخصص مراجعه کنید.

  7. سلام خسته نباشید.مرسی که پاسخگو بودید.من قبلاوسواس تمیزی داشتم حموم رفتن ودست شستن و…. خیلی طول می‌کشیدولی حالا خوب شدم.الان درحال حاضر وسواس فکری دارم همش بایدشیرآب شعله گاز در خونه چک ووارسی کنم که بسته باشه یا وقتی باخانوادم میرم جایی برمی‌گردم میگم کاش اینجور کاری نمیکردم یا کاش اینجور حرفی نمیزدم یا درمورد سلام واحوالپرسی بااطرافیان وطرز برخورد خودم بادیگران ساعت ها میشینم فکر میکنم شباخواب ندارم فقط هی فکر میکنم.دیگه خسته شدم میدونم کارهای بیهوده انجام میدم ولی ذهنم منو مجبور میکنه به انجام دادن این کارها.نماز میخونم دختر مذهبی هستم ولی نه مذهبی خشک وخیلی هم خجالتی هستم تاحالا برای خودم زندگی نکردم باورتون میشه به غیر از مدرسه هیچ جا تنها بیرون نمیرم همش با خانوادم میرم بیرون.دختر اجتماعی وسرزبون داری نیستم.سال سوم دبیرستان همش دلم میخواست برم توی کما حافظه پاک بشه دیگه وسواس نداشته باشم.امید دارم یه روزی خوب بشم.مرسی که پای حرفام نشستیدکسی رو به غیر شما نداشتم باهاش دردودل کنم.قربون شما خداحافظ.

  8. من حس میکنم دچار وسواس فکری شدم حس میکنم کلی حرف تو ذهنم هست و وقتی میام بنویسمشون نمیدونم از کجا بنویسم و این باعث میشه عصبی و ناراحت بشم همش باید بیام بنویسم که چه کارایی قراره انجام بدم و بعد نمیدونم چه کاری قراره انجام بدم حس میکنم من باید کاری انجام بدم ولی نمیدونم اون چیه ولی میدونم دچار ملال نشدم و اینکه مدام حس میکنم باید این سوال هایی که ذهنمو مشغول کرده رو حل کنم بنویسمشون کلی برنامه بریزم و اونارو انجام بدم و وقتیم میام بنویسم نمیدونم از کجا شروع کنم رهاش میکنم و دوباره همین. همش مدام میگم من باید چه کاری انجام بدم تو زندگیم و من باید اونجوری که دلم میخواد زندگی کنم و بعد میگم اونجوری که میخوام چیجوریه میام بنویسم کلافه میشم نمیدونم از کجا بنویسم و کلی از این قبیل سوالا. قبلا هم برنامه ریزی میکردم ولی فکر میکنم اون موقعه ها خیلی زندگیم مفید تر بود با اینکه اصلا الان نگاه میکنم چیز کامل و مفیدی نیست الان با اینکه خیلی بهتر برنامه میریزم فکر میکنم کافی نیست اونی که میخوام نیست

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما به اندازه کافی در مورد درس ها و پیشرفت کاری و شغلی حمایت و تشویق نگرفتید، یا رشته مناسبی انتخاب نکردید و در آن شکست خوردید، یا توان کافی برای درس یا کارتان نداشتید. برای اینکه از این احساس شکست خوردگی رها شوید در دام کمال گرایی می افتید می خواهید به بهترین شکل عمل کنید و چون می بینید، نمی توانید یا نمی شود دو مرتبه کامل خودتان را کنار می کشید و تسلیم می شوید. پس خارج از توان خودتان برای خودتان برنامه ریزی نکنید. توانایی های خودتان را در نظر داشته باشد. در یک مدت زمانی فقط یک هدف را پیگیری کنید. ممکن است اهداف متعددی در ذهن داشته باشید. همه را روی کاغذی بنویسید، اول از سبک ترین و راحت ترین شروع کنید برایش برنامه ریزی کنید. وقتی به این هدف رسیدید و حس خوبی گرفتید دنبال هدف دوم که کمی از اولی سخت تر است بروید ، برنامه ریزی کنید کامل که به این هدف رسیدید بعد سراغ سومی و همین طور به ترتیب سراغ هدف های بعد بروید.

  9. سلام وقت بخیر.من وسواس فکری جبری داشتم که اوایل از اون مطلع نبودم و برای درس خواندنم فکر می کردم عادی باشه.بعد از ظهر که از مدرسه می آمدم تا ساعت سه و چهار صبح بیدار می ماندم و درس می خواندم.روح و روانم انقدر بهم ریخته بود که آخر سال کم آوردم و برای امتحانات نهایی خرداد درس های حفظی رو نتوانستم آزمون بدهم.در واقع با دست برای خودم توضیح می دادم و متاسفانه مچ دستم کیست آورد.گفتم شاید کند خوانم و در دوره تند خوانی شرکت کردم اما متاسفانه باز هم نتوانستم اکثر امتحانات شهریور را بدهم.چشمانم نابود شده بودند و وسواسم بدتر شده بود.به دکتر رفتم سی تی اسکن دادم روانپزشک برایم دارو نوشت اندکی بهتر شدم اما هنوز هم درگیر هستم و می ترسم برای امتحانات دی ماه کم بیاورم.در واقع نمی دانم چطور باید درس بخوانم که ذهنم را راضی کنم که یاد گرفتم تا مطالب را از قصد فراموش نکند و ترس به جانم بیندازد. و اینکه اگر کتابی را بدهند بگویند بخوان و امتحان بده چنین حالتی به من دست می دهد در غیر اینصورت می توانم کتاب را مطالعه و تمام کنم.

دیدگاهتان را بنویسید