شاید شما چند ماه است که با فردی آشنا شدهاید یا شاید هم چند سال، اما در این فکر هستید از کجا باید بدانید که مدت زمان دوستی قبل از ازدواج چقدر است. آیا دوستی طولانی مدت یا داشتن رابطه قبل ازدواج خوب است؟ مسلماً تعجب میکنید از اینکه خیلیها با فردی در فضای مجازی مانند فیسبوک و اینستاگرام آشنا میشوند و در کمتر از یک سال حلقه ازدواج با او ردوبدل میکنند، اما کسانی را میشناسید که علاقه آنها به یکدیگر از دوره دبیرستان شروع شده، ولی سالهای زیادی گذشته است و هنوز با هم ازدواج نکردهاند.
کارشناسان معتقدند، مدت زمان مشخصی برای دوستی قبل از ازدواج وجود ندارد. جولی اِسپایرا، متخصص دوستیابی و همسریابی میگوید: “بعضی زوجین در همان ملاقات اول تشخیص میدهند کسی را که میخواستند پیدا کردند و فوراً با او ازدواج میکنند، اما بعضی از زوجها قبل از ازدواج مدتی را صرف شناختن یکدیگر مینمایند.”
بااینوجود دکتر اسپایرا عقیده دارد که یک زوج باید حداقل یک سال با یکدیگر رابطه دوستی داشته باشند تا پس از پشت سر گذاشتن روزهای شیرین اول آشنایی، بفهمند آیا میتوانند با هم زندگی مشترکی داشته باشند یا خیر. وی میگوید: “همه در سه ماه اول دوران شناخت قبل از ازدواج سعی میکنند وجهه خوبی از خود نشان دهند. شما تازه رابطه خود را شروع کردهاید، هنوز با هم از روی دستاندازهای جاده رد نشدهاید، با هم به تعطیلات نرفتهاید، حوادث تلخ از قبیل مرگ عزیزان، سختی های بچه داری یا از دست دادن شغل را در کنار یکدیگر تجربه نکردهاید.”
مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج
داون مایکل، دارای مدرک دکترای پی اچ دی، متخصص مسایل جنسی بالینی، روانشناس خانواده و نویسنده کتاب “شوهرم با من رابطه جنسی نخواهد داشت“، یک قدم فراتر میرود و این نکته را اضافه میکند که هرقدر یک زوج قبل از ازدواج مدت بیشتری برای شناخت یکدیگر صرف کنند، رابطه آنها بعد از ازدواج دوام بیشتری خواهد داشت. او میگوید: “زوجها ازلحاظ سنی و شرایطی که در آن قرار دارند با یکدیگر تفاوت دارند، اما مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج باید بین یک تا سه سال باشد.”
با تحقیقات انجامگرفته، این نظریه تأیید شده است. طبق پژوهشی که توسط دانشگاه اِموری آتلانتا به چاپ رسیده است، احتمال افزایش طلاق زوجهایی که حداقل سه سال قبل از ازدواج با هم بودهاند 39 درصد کمتر از زوجهایی است که در سال اول آشنایی با هم ازدواج کردهاند.
مسلماً اگر طولانی شدن مدت زمان دوستی قبل از ازدواج به دوام ازدواج کمک کند به نفع زوج است. کارشناسان معتقدند، این زمان فقط گذراندن چند سال در کنار یکدیگر نیست، بلکه به معنی داشتن یک ازدواج موفق در آینده است. چون در این مدت آشنایی قبل از ازدواج زن و مرد با سهیم شدن در جنبههای اساسی زندگی میتوانند تصمیم بگیرند آیا یک ازدواج ماندگار خواهند داشت یا خیر.
در مدت زمان دوستی قبل ازدواج چگونه با یکدیگر صحبت میکنید و اختلافات را رفع مینمایید
گِرَنت اچ. بِرِنِر، دارای مدرک دکترای پزشکی و از نویسندگان کتاب رابطه ضعیف: چگونه رفتارهای نادرست ما باعث از بین رفتن صمیمیت می شود، معتقد است، زوجهایی که مهارت ارتباط با همسر خوبی دارند نهتنها ازدواج موفقتری خواهند داشت بلکه لذت بیشتری از رابطه خود خواهند برد. دکتر مایکل علاوه بر تصدیق این مطلب اضافه میکند، شیوهای که زوجها برای حل اختلافات زناشویی خود در دوران آشنایی به کار میبرند مهمترین عاملی است که تعیین میکند آیا آنها میتوانند پس از ازدواج اختلافات خود را حل کنند یا نه. وی این پرسشها را مطرح میکند:
- “آیا شدیداً مشاجره میکنند؟
- آیا درنهایت اختلافات خود را برطرف مینمایند؟
- آیا یکی از زوجین قلدری میکند؟
- آیا یکی از زوجین بهجای مطرح کردن مشکل آن را پنهان میکند؟
- آیا یکی از زوجین احساسات منفی خود را در رفتارهایش نشان میدهد بهجای اینکه مستقیماً به آن بپردازد؟
منظور این است که زوجین حتماً اختلاف با همسر خود پیدا میکنند، اما آنچه اهمیت دارد نحوه برخورد با اختلافات و چگونگی رفع آنهاست.”
در مدت آشنایی قبل از ازدواج علایق و ارزشهای مشترک را بررسی کنید
کالین مولِن، دکترای روانشناسی، روان درمانگر و مشاور ازدواج میگوید، با اینکه لازم نیست زوجین علاقهمندیهای یکسانی داشته باشند اما باید بعضی علایق و ارزشهای آنها مشترک باشد. این یعنی باید در برخی از جنبههای زندگی دیدگاه مشابهی داشته باشید، مانند ارزشهای خانوادگی، عقاید مذهبی و غیره. وی میگوید: “لازم نیست حتماً مذهب یکسانی داشته باشید، اما اگر شما یک مسیحی مؤمن باشید و همسرتان یک کافر ملحد، شرایط پیچیدهای به وجود میآید. بهتر است در چیزهایی که از صمیم قلب برایتان محترم و مقدس است را اشتراک داشته باشید و روش زندگی شما در دنیایی که برایتان مهم است مشابه باشد.”
در مدت زمان دوستی قبل ازدواج در مورد مسایل مالی صحبت کنید
روش شما و همسرتان در پسانداز کردن و پول خرج کردن و مدیرت مالی، عامل مهم دیگری است. اسپایرا میگوید: “اگر یکی از زوجین ولخرج است و دیگری میخواهد برای آینده پول پسانداز کند، پس حتماً باید درباره بودجه خانواده با یکدیگر صحبت کنند. بسیاری از ازدواج ها در اثر مشکلات مالی شکست میخورند؛ بنابراین، داشتن پسانداز و برنامه ریزی برای زمان پس از بازنشستگی از لحظه شروع زندگی، در موفقیت یک ازدواج بسیار مهم است.”
در دوران دوستی قبل از ازدواج در مورد مسایل جنسی صحبت کنید
کارشناسان بر این عقیده هستند که رابطه جنسی سالم و فعال در هر سنی، بخش مهمی از یک زندگی مشترک موفق است. دکتر برنر میگوید: “زوجهایی که پس از ازدواج تلاش میکنند روابط جنسی خوبی داشته باشند از رابطه خود رضایت بیشتری دارند.” وی پیشنهاد میکند همسران برای داشتن رابطه جنسی بهتر، بهطور مفصل درباره این موضوع با همصحبت کنند ــــ چه انتظاری از رابطه جنسی و از یکدیگر دارند، در رابطه جنسی چه رفتارهایی را میپسندند و چه رفتارهایی را دوست ندارند ــــ و نیز هنگام برقراری رابطه جنسی به همسر خود بگویند که چگونه لذت بیشتری احساس میکنند.
در مورد نحوه ایجاد تعادل بین کار و زندگی خانوادگی در مدت آشنایی قبل ازدواج صحبت کنید
اطمینان از اینکه هردوی شما ازدواج و زندگی خانوادگی را به شغل خود ترجیح میدهید، از رمزهای داشتن یک ازدواج شاد و بادوام است. دکتر اسپایرا میگوید: “اغلب برای تأمین هزینههای زندگی هر دو نفر باید شاغل باشند؛ اما اگر تصمیم گرفتهاید که یکی نانآور خانواده باشد و دیگری به امور منزل و بچه داری بپردازد، با یکدیگر درباره اینکه وقتی سرکار نیستید چگونه باید اوقات خود را صرف کنید گفتگو نمایید.”
تاثیر روابط طولانی مدت قبل از ازدواج
ازدواج امر دشواری است. نمیتوان در یک مدت زمان کوتاه میزان موفقیت یک ازدواج را ارزیابی کرد. پس از ازدواج زوجین باید تا میتوانند برای حفظ رابطه و بهبود رابطه عاطفی با همسر خود تلاش کنند که به عقیده کارشناسان کار چندان راحتی نیست. دکتر مولن در ادامه میگوید: “وقتی وارد زندگی مشترک میشوید رابطه شما به تغییرهای عاطفی نیاز خواهد داشت، اما نباید درگیریها و تغییرهای عاطفی سالها ادامه یابد.” وی توصیه میکند اگر نتوانستید این تغییرات را ایجاد کنید با کمک مشاوره خانواده حضوری مشکلتان را ریشهیابی کند و در رفع آن به شما کمک نماید، بهقولمعروف قبل از آنکه تصمیم بگیرید خانه را ویران کنید و از نو بسازید، تیر شکسته را پیدا کند و در تعمیر آن به شما کمک نماید.
منبع: www.brides.com
سلام خسته نباشید.دوسال و خورده ای که توی رابطم . بعد از گذشت یه سال خودم خواستم که رابطه یذره جلو ببرم اینم بگم قصد دوست پسرم ازدواجه ولی به دلیل یسری شرایط فعلا کنسله. من مقالتونو خوندم مخصوصا اون قسمتی که طرف مقابل بهت درخواست میده و تو قبول نکنی جوری برخورد میکنه که عذاب وجدان بگیری.
و اینکه اصرار میکنع با تیکه با شوخی جوری شده که همش فکر میکنم منو بخاطر رابطه جنسی میخوادش بارها باهم صحبت کردیم ولی یه هیچ نتیجه ای نرسیدم . همچی تکرار میشه مدام .اینم بگم که تو این رابطه هیچ ساپورتی نمیشم از طرف مقابل نه مالی نه احساسی و ارامش و.. تا میام باهاش صحبت کنم راحب این مسائل پرخاشگری میکنه
شاید گفتن این موضوع درست نباشه ولی واقعا نمیفهمم .من بخاطر پرده بکارت رابطه از پشت داشتم . تو یکی از این رابطه ها خونریزی داشتم اولش ترسید و نگران شد ولی به بعدش دیه براش انگار مهم نبود . اگه این اتفاق مثلا امروز میوفتاد و من خونریزی داشتم فرداش هم بهم پیشنهاد رابطه میداد. واگه موفق نمیشد سکس از دهن پیشنهاد میداد. و سراخر موفق نمیشد هیچکدوم ازاینارو روم پیاده کنه ناراحت میشد قیافه میگرفت . سنگین صحبت میکرد.
خیلیا مخالف رابطمونن از خواهرام تا دوست صمیمیم فقط میخوام ببینم نظر یه مشاور راجب این موضوع چیه .؟
سلام دوست عزیز. شما گرفتار مشکلات فراوانی در این رابطه شدیده اید. وسوسه ها و حس لذت جویی درست شبیه به یک باتلاق انسان را به مرور در خود فرو می بلعد. چیزی که بنده در صحبت های شما متوجه شدم، نشانه ای از آمادگی برای ازدواج در هیچ یک ندیدم.
هیچ انگیزه و اراده ای برای ازدواج دیده نشد. دختری که برای رهایی از مشکلات درونی و پسری که برای ارضای نیازهای جنسی و عقده های درونی وارد یک رابطه ناسالم شده اند.
شما نمی توانید از یک رابطه اشتباه توقع ازدواج موفق داشت. شما می بایست خیلی زودتر، به مطالعه و گرفتن کمک از مشاور اقدام می کردید. متاسفانه این نوع دوستی ها بعد از قطع رابطه آسیبهای روحی برای دختر به همراه دارد.
شما باید خیلی زود تکلیف خود و این رابطه را مشخص کنید. چون با مرور زمان، نه میل جنسی پسر کاهش می یابد، نه تمایلی برای ازدواج برای این پسر ایجاد می شود.
در پایان باید اشاره نمود، قرار نیست هر دوستی به ازدواج ختم شود. هدف از دوستی قبل از ازدواج شناخت و آگاهی از خصوصیات اخلاقی و شخصیت طرف مقابل است. ممکن است شما قبل از ازدواج با چند نفر آشنا شوید تا سرانجام گزینه مناسبی برای ازدواج پیدا کنید. اگر این دوستی طولانی مدات قبل از ازدواج ادامه یابد، چیزی جز وابستگی عاطفی، بلاتکلیفی، تردید، پشیمانی و از دست دادن عمر و فرصت ازدواج به همراه نخواهد داشت.
من ۱۱ سال با پارتنرم توو رابطه بودم ، تویه دانشگاه باهم دوست شدیم ، درس خوندیم ،سال ۹۵ گفتم اگه میخای باهم باشیم باید بیای جلو ، که گفت من میخوام از ایران برم ، که به مدت ۳ ماه رفت ، چون کار غیر قانونی بود ، نتونست و برگشت ، کلی اسرار که باهم باشیم دو باره ، وبعد از چندماه اسرار دوباره ادامه دادیم ، حیلی عشق رفتن داشت ، ۲ سال پیش به صورت جدی گفت میخوام بیام جلو ، با خانوادش حرف زد منم به خانوادم گفتم ، تمام حرفشم این بود که من نمی خوام اینجا زندگی کنیم باید بریم رفتن واسم حیلی مهمه ، اما لحظه آخر واسه اومدن جلو بهانه اورد و نیومد ، پارسال تونست ویزا بگیره و قانونی بره البته الن واسه پناهندگی توو ارویا اقدام کرده ، تو این مدت یکماه اول در تماس بودیم ، بعد بحثمون شد ۵ماه هیچ پیام و تماسی نبود ، اون هر از گاهی پیام میداد اما من جوابی نمدادیم ، همشم میگه اشتباه کردم ، تقصیر من بود ، حق با توئه من بد کردمو از این حرفا.بعد پرو هم هست ، میگه من در حق تو هیچ بدی نکردم ، نامردی نکردم من نمی تونستم توو ایران ازدواج کنم ، دیروز کلی پیام داده برای تبریک سالگرد دوستیمون و کلی خاطره بازی ، که دیگه من خیلی اعصبانی شدم جوابشو دادم ، هرچی پیام می داد من جواب نمیدادم ، دیشب دیگه دیونه شدم ، منو مسقره خودش کرده ، گذاشته رفته حالا سالگرد دوستی تبریک میگه و هزراتا چیز دیگه ، من در مورد این آدم خیلی ضعیف شدم ، اصلا نمیدونم چجوری باید رفتار کنم ، از طرفی هم امیدوارم که شاید درست بشه ، حالا یا کار اون درست بشه منو ببره ، یا کار خودم درست بشه من برم اونور، بدجور در گیر این رابطه و این آدم موندم
بنده متولد۶۸هستم مدرک کارشناسی دارم سال ۸۶وارد دانشگاه شدم و متاسفانه برج ۷سال۹۳ با تاخیر فراوان فارغ التحصیل شدم داخل دانشگاه سال۸۷ با دختری از همشهری های خودم آشنا شدم که این دوستی با قرار ازدواج ۱۰سال به طول کشید!بعد از فارغ التحصیلی سال ۹۴ به خدمت سربازی اعزام شدم که بعد از ۱۸ماه اونمتمام شد بعد از اون درگیر بیکاری شدید شدم جوری که شب ها خوابم نمیبرد و بسیار اذیت شدم سال ۹۷ یه کار بسیار رده پایین که نه بیمه داشت نه حتی حقوق دریافتی و به صورت پورسانتی بود در یکی از اداره ها پیدا کردم این کار اصلا دریافتی مناسبی نداشت جوری که شاید هر ۲ماه یه ۳ماه ۳یا۴تومن میدادن و منم هم تحت تاثیر فشار روانی بسیار زیاد از طرف خودم خانوادم و دوست دخترم بودم دختر اصرار زیاد به ازدواج داشت منم هم چون درامد نداشتم میترسیدم جوری که اینقد طول کشید تا رابطه قطع شد!از۹۷تا۱۴۰۰ به بدترین شکل ممکن طی شد سال۱۴۰۰ به علت کمبود نیرو یهو بنده رو معرفی کردن و شغلم خوب شد با درامد خوب به همون دختر برگشتم اما قبولم نکرد خانوادم فرستادم بازم قبول نکرد هرکار کردم قبول نکرد میگفت اذیتم کردی درحالیکه شرایط روحی روانی من از۹۷تا۱۴۰۰داغون بود و دعوا پیش میومد اونم رو اخلاقم گذاشت و هرگز برنگشت الانم چون ازدواج نکردم و همه هم سن سالام ازدواج کردن بچه دارن تحت فشار روانی شدیدم بارها به خودکشی فکر کردم براش برنامه ریختم خواستم کمک کنید بسیار روحیه داغون و خرابی دارم در ضمن ۶ماه خونه نرفتم و جای دیگه زندگی میکنم لطفا کمک کنید😔
من تازگی رابطم رو تموم کردم چون اون همیشه منو سرزنش میکرد قرار بود باهم ازدواج کنیم ولی الان چارساله و نمیاد خواستگاری و میگه تو باید بری سرکار دولتی و شاغل باشی حس میکنم هیچ ارزشی ندارم خودم و ارزشم وابسته ب شغلمه همه چیو تموم کردم ولی حس بدی دارم خیلی زیاد.
سلام من با خانمي ١٠ سال دوست بودم و قرار گذاشتيم براي ازدواج اما اواخر سرد شد خودش ميگه به خاطر اينكه هي عقب انداختي جدي كردن رابطه رو و تموم كرد خيلي دوسش دارم ميخوام كه برگرده لطفا كمك كنيد
سلام و وقت بخیر. یه حدود یکسال و ۳ ماه هست تو رابطه بسیار جدی با پسری هستم که همدیگرو خیلی دوست داریم تو این مدت تقریبا با هم زندگی هم کردیم. و هم اون هم من رابطه رو با هدف ازدواج ادامه میدادیم. اما یه مدت میگه من ترس دارم از ازدواج چون اخلاق تو منو از بعد ازواج میترسونه و دودل شدم هم خیلی دوست دارم البته که این موضوع کاملا دو طرفه بوده اما اون فقط از طرف من بیشتر میبینه من هم الان دوستش دارم هم دوست ندارم با این دودل بودنش به رابطه ام ادامه بدم چون میترسم در انتها من ضربه بخورم ازش خواستم. ازش خواستم رابطه رو تموم کنیم این راه هم نمیتونه قبول کنه از نظر شما من چه رفتاری باید انجام بدم
با یه آقایی به قصد ازدواج دارم آشنا میشم شرایطشون فعلا واسه ازدواج آماده نیست و بازه زمانی 2 ساله نیازه که شرایطشون واسه خواستگاری اومدن آماده بشه ایشون از من میخوان که به خونشون رفت و آمد کنم و میگن تا ازدواج باید یه کن رابطمون صمیمی تر بشه من کلا با رابطه جنسی تو دوران دوستی به شدت مخالفم و سر عقیدمم هستم ایشون اما به من میگن که بهشون اعتماد ندارم و عقیدم خیلی منسوخ شده
ما سال ۹۴ باهم اشنا شدیم در دانشگاه تا سال ۹۷ باهم بودیم و سال ۹۷ من ازایشون خواستگاری کردم چون پسر خوب و خانواده داری بود وچشم پاک ولی از نظر مالی صفر صفر صفر ….جوری شد که از سال ۹۸ تا ۱۴۰۰ خودم زندگی رو ساپورت میکردم با کار کردن توی دفاتر مردوم همین هم باعث شد از درس خوندن عقب بمونم ولی کارکردم ایشون ارشد گرفت کار کردم ایشون کلی پیشرفت کرد ولی ایشون در هفته با رفیقا یبار بزم میگرفتن ب مشروب خوردن و من بااین که با رفیقا بره شمال و خونه رفیق رفتن ب مشروب خوردن بشدت مخالف بودم تااینکه ب خانوادش گفتم …خلاصه دعوا ها شروع شد هی دعوا هی دعوا تااینکه رسید ب حایی که ایشون گفت توو حق نداری توکار من دخالت کنی و تو بی هویتم کردی رفیقامو ازم گرفتی …. و ناگفته نمونه ایشون دنبال کارهای تجارت الکی میرفت که ۱۰۰۰ ریالی توش پول نبود و من هرچی میگفت نکن این کارا رو نکن بااین تورم و بی پولی همش داریم درجا میزنیم …ولی ایشون توجهی نمیکرد و همش میگفت تو توی کارای من دخالت میکنی درصورتی که دلم برای این زندگی میسوخت و الام ک میخواستم برم لباسامو حمع کنم ب مادرم زنگ زد و گفت تا ۱۴ فروردین فرصت بدین ک خودمو پیدا کنم و راضی نیستم مهسا لباساشو ببره چون باید برگردونه دوباره …و الان از ۲ هفته تمام هستش که منو ول کرده نه زنگی نه تماسی. و واقعا نمیدونم باید چه کنم؟ خیلی دلم براش تنگ شده خیلی حالم خرابه و دلم نمیخواد این زندگی ۸ ساله رو از دست بدم من عاشقانه میپرستمش ایشون متولد ۵۹ و من متولد ۷۰ هستم. چندتا مشاوره گرفتم ولی هیچ کدوم نتونستن کمکم کنم و فقط یه مشت حرفهای الکی زدن دورازجون شما.الان خیلی میترسم نکنه ۱۴ فروردین بهم بگه مهسا نمیخوامت و بیا وسایلتو ببر و من اون موقع باید چکار کنم ….تمرکز ندارم درس یخونم و ۳ ماه دیگه ازمون دارم و حالمبشدت خرابه
سلام رابطم پنج سال طول کشیده ب ازدواج ختم نشده سرد شدم میخام تموم کنم ولی پارتنرم نمیپذیره
خواهرم ۲۱ سالشه و اون آقا پسر ۲۷ سال داره. محل زندگی آقا سه ساعت با ما فاصله داره. این یعنی دیر به دیر همدیگه رو میبینن چون علاوه بر مسافت ایشون ماشین نداره و اونقدر درگیر خانواده و کارشه(البته اگه بشه بهش گفت کار،چون مدام توی کارش هم شکست میخوره) که شاید شاید شاید بتونن هر چند ماه همدیگرو ببینن پس بیشتر صحبت هاشون پشت تلفنه. خب برای شناخت باید همدیگرو دید، خانواده ها در جریان باشن. اما اون آقا پسر چون شرایطش فراهم نیست (ماشین، پول اجاره خونه، کار درست، پس انداز) نمیتونه به خانواده خودش اطلاع بده که با کسی در ارتباطه. حرف من به خواهرم اینه که تو که اینقدر حساسی و زود عادت میکنی فعلا تا شرایط طرف مقابلت فراهم میشه باهاش در ارتباط نباش، درست نمیگم؟؟؟
چون من اون آقا رو تا حدودی شناختم. مدام توی کارش شکست میخوره، صبور نیست. تنها خوبیش که اونم گاهی نداره اخلاق خوبشه.آخه این که کافی نیست.با خواهرم بحث کردم، دعوا کردم، مدارا کردم، رهاش کردم به حال خودش، قهر کردم اما کوتاه نمیاد. دیگه دارم دیوونه میشم.فکر کنید سر ارتباط با این پسر توی خونه جنجالی به پا شد که پدرم فهمید، برادرم فهمید، مادرم خودش رو زد از شدت فشار عصبی بعد هیچکس از خانواده اون آقا نمیدونن که خواهر من با پسرشون در ارتباطه. من میترسم این قضیه چند سال طول بکشه و خواهرم آسیب ببینه چون آقا گفته تا چند سال آینده شرایطش جور نمیشه اما بازم در ارتباطن (البته با شناختی که من دارم از اون آقا چند سال آینده هم ممکن شرایطش جور نمیشه اما بازم در ارتباطن (البته با شناختی که من دارم از اون آقا چند سال آینده هم ممکنه نشه) مدام توی فکرم و ناراحت. گاهی از شدت فکر کردن سرم در حال ترکیدن و انفجاره. مادرم با اون پسر حرف زد گفت از زندگی دخترم برو بیرون گفت باشه اما تموم نشد.
حالم بده چون رابطم تقریبا کات شده. با پسری قرار ازدواج داشتم انقدر بدقولی ازش دیدم حس اعتمادمو از دست دادم هزاران بار ازم فرصت جبران گرفت تقریبا سه سال و الان دیگه طاقتم تموم شده و براش چهارتا شرط گذاشتم ازم دو هفته فرصت گرفت. دو هفته گذشت و بازم نتونست شروط رو انجام بده بازم فرصت خواست ندادم
سلام وقت به خیر الان ۵ ساله باشخصی وارد رابطه ی احساسی شدم خیلی خوب بود و خونواده هامون در جریان هستن و رفت و آمد داریم، قرار بود بیاد خواستگاری چند ماهه متوجه شدم تنوع طلبه، با دوستاش میره مسافرت میتونه منو ببره نمی بره، اونجام میره پارتی و فلان… دست بزنم داره
من یه دختر ۲۶ ساله هستم.حدود چهار ساله تو یه رابطه بی هدف بودم .البته هدف من ازدواج بود ولی بخاطر اینکه دختر کاملن احساسی بودم نمیتونستم درک کنم که ازش جدا بشم بخاطر همین هر جور شده این رابطه رو نگهداشتم ولی الان که سنم بالا تر رفته با ناراحتی خانوادم مواجه شدم که چرا ازدواج نمیکنم چون خواستگار زیاد دارم و همش و دارم رد میکنم .با کسی ام که تو رابطه هرچی بهش میگم بیا خواستگاری مشکلات خودش و بیان میکنه میگه من فعلن نمیتونم بیام خواستگاری. قبل این رابطه ام من یه شکست عشقی بدی داشتم که رابطه جنسی ام توش بود بخاطر همین باکره نیستم این مسئله ام باعث شده که نتونم به خودم اجازه بدم بخاستگارام جواب مثبت بدم ،کلن تو دو راهی بدی گیر کردم
۶ سال با آقایی آشنا بودم ک پیشنهاد ازدواج و آشنایی هم البته بصورت واسطه ای با من بود و آقا هم کم کم ب من علاقمند شد وقول ازدواج و رویابافی برای آینده و…بینمون ب شدت شکل گرفت.از همون روز اول هم ب من گفتن با توجه ب اینکه از دو استان متفاوتیم و ب شدت خانواده سنتی داره و پدرش هم خیلی سختگیره ممکنه چن سال طول بکشه تا بتونه خانواده رو راضی کنه و من هم قبول کردم و آقا هرکار وتلاشی کرد ک البته بنظره من صددرصدی نبود بخاطر نوع تربیتش و بهتره بگم ترس و رودروایسی با پدرش ولی در حد توان خودش برا ب انجام رسوندن رابطمون تلاش کرد اما ریسک خیر. گذشت و گذشت تا اینکه کم کم رفتارش تغییر کرد و البته دلیلش رو بعضی رفتارای من میدونست(هرچند منطقی نبود و مسائل پیش پا افتاده ای بودن.یکیش مثلا اینکه بامشورت هم تصمیم گرفته بودیم بعد ازدواج برای پیشرفت بیشتر تهران زندگی کنیم و بعدا آقا مدعی شدن توبیشتراصرار ب تهران رفتن داشتی و.. یا کلا ۵بار بیشتر باهم بیرون نرفتیم و وقتی خیلی قدم میزدیم من خسته میشدم و ایشون این رو هم نکته منفی من میدونسن و…)ولی من احساس میکردم هرچند اینها شاید براش مهم بوده اما برا سرپوش رو ناتوانایی خودش تو ب ثمر رسوندن عشقمون بوده بیشتر. خلاصه اینکه بالغ بر ۱۰بار رابطه رو تموم کرد و هربار من برگشتم و… اما این بار آخر دیگع واقعا نمیخام برگردم و دلم میخاد خودش بعدا متوجه اشتباهش بشه اما منم برنگردم دیگه ب اون رابطه و برای همیشه تمومش کنم اما میترسم مث دفعات قبل باز دلم طاقت نیاره و … لطفا کمکم کنین فقط میخام فراموش کنم. همین
سلام وقتتون بخیر… من و ی نفر ۴ ساله باهمیم تو این مدت شرایط طوری بود ک نشد برای خاستگاری بیاد خونمون حالا چند وقته حس میکنم بهش حسی ندارم حس میکنم جفتمون بدون هم میتونیم زندگی کنیم و به اینک دور باشیم عادت کردیم