بر اساس نظر بسیاری از روانشناسان، سه نوع عشق وجود دارد که ما طی قرارهای عاشقانه خود با آنها برخورد میکنیم و همه آنها درسهایی به ما میآموزند. نوع اول عشق معصومانه و بیضرر است و ما هیچگاه عشق اول خود را فراموش نمیکنیم زیرا فوقالعاده به نظر میرسد.
این عشق به ما نشان میدهد که عاشق بودن چقدر میتواند فوقالعاده باشد و همچنین به ما میآموزد که میتوانیم عاشق شویم. با بالا رفتن سن، شخصیتمان رشد میکند و درد و رنج ناشی از دست دادن این عشق کمرنگ میشود و کمکم متوجه میشویم که میتوانیم با از دست دادن عشقمان کنار بیاییم و آن را فراموش کنیم.
نوع دوم عشق به از دست دادن تمرکز دارد. ما بار دیگر عاشق میشویم اما عشق خود را نیز از دست خواهیم داد. آنها همیشه افرادی خواهند بود که ما را ترک میکنند. این عشق علاوه بر اینکه به ما میآموزد بهعنوان افراد بزرگسال میتوانیم با از دست دادن عشق زندگیمان کنار بیاییم و آن را پشت سر بگذاریم، همچنین به ما نشان میدهد که در زندگی به دنبال چه هستیم. عشق دوم به دلایل مختلفی برای ما اشتباه است و محکوم به شکست می باشد. با نگاه کردن به عشق دوم، ما کمکم مسائلی که برایمان مهم هستند را انتخاب میکنیم.
در عشق دوم، ما آنقدر در احساسات و هیجان غرق هستیم که دیگر به آینده و نیازهای واقعی که داریم، فکر نمیکنیم. در حقیقت، ما تنها عاشق خود عشق میشویم. عشق دوم به ما اجازه میدهد تا به خاطر چیزهایی که فکر میکنیم به آنها نیاز داریم، به رابطه خود خاتمه دهیم و مرزها و حدود ما را مشخص میکند.
این موضوع تنها به دلیل تجربهی اول ما از عشق رخ میدهد. پایان یافتن عشق دوم بیش از هر چیز دیگری دردآور است و فرد احساس میکند که در حال تجربهی بدترین درد و رنج دنیاست زیرا فرد برای دومین بار تلاش میکند تا از عشق خود دست بکشد.
عشق سوم، عشق واقعی است. این عشق بدون اینکه متوجه باشید، به سراغتان میآید و اغلب به نظر میرسد که یکباره رخ میدهد. عشق واقعی شامل تمام چیزهایی که از عشق دوم میخواستیم (بدون تمام مسائلی که موجب جدایی شدند).
این عشق آرام سوز است و تبدیل به بخشی از وجود شما میشود. عشق واقعی به پایان نمیرسد زیرا دو طرفه است. عشق واقعی، احساسی است که فرد در آن ترجیح میدهد بهجای آسیب زدن به شریک زندگیاش، خود صدمه ببیند؛ این عشق شامل سطحی از احترام و شادی است که دو نوع دیگر عشق به خاطر خودخواهی که به همراه دارند، نمیتواند به این سطح دست پیدا کنند.
خوشبختانه اگر شما با یک جدایی و قطع رابطه بد دستوپنجه نرم میکنید، یعنی عشق دوم را تجربه کردهاید. مهم است که از این تجربه بهعنوان درس زندگی استفاده کنید و آن را ارزیابی نمایید تا وقتی نوبت به عشق سوم برسد، کاملاً آمادهباشید.
هفت مرحله احساس پس از جدایی
وقتی رابطه ای پایان مییابد، ناراحت و غمگین میشویم. به خاطر آیندهای که از دست دادهایم، غصه میخوریم و در برخی موارد، حتی برای فردی که ازدستدادهایم ناراحت هستیم. احساس غم و اندوه جدایی یا شکست عشقی شامل هفت مرحله است که با گذراندن این مراحل، فرد جدایی خود را میپذیرد. برخی از این مراحل زمانبر هستند.
- انکار: باورمان نمیشود که چنین اتفاقی در حال رخ دادن است.
- احساس گناه: این احساس آنقدر دردآور است که هر کاری برای توقف آن انجام میدهیم.
- خشم: ما آسیب دیدهایم و به هر چیزی چنگ میزنیم تا آن فرد را نگهداریم.
- بهبودی: ما کمکم نگاه مثبتتری نسبت به اطرافمان پیدا میکنیم و درد عشق کاهش مییابد.
- بازسازی: ما رابطه سابق خود را تجزیهوتحلیل میکنیم و متوجه میشویم که به آن خوبی که فکر میکردیم، نبوده است. این فرآیند تقریباً به پایان رسیده است و شما در ارتباطات خود، درد و رنج کمتری را احساس میکنید.
- پذیرش: همهچیزتمام شده است. این واقعیت همچنان میتواند موجب ناراحتی شما شود اما تأثیر آن بسیار کم است و شما نسبت به آینده خود دوباره امیدوار میشوید.
فراموش کردن عشق از دست رفته
ما برای فراموش کردن عشق از دست رفته باید تمام این شش مرحله را پشت سر بگذاریم. درحالیکه ممکن است این احساس به وجود آید که در مرحله 4 قرارگرفتهایم، اغلب یادآوریهای ناراحتکننده از آن فرد از ذهنمان عبور میکند و ما به عقب برمیگردیم. اما در مرحله 6 این موضوع دیگر اهمیتی ندارد. گاهی اوقات، افراد در مرحله 3 گیر میافتند. همیشه فراموش کردن عشق قدیمی آسان نیست. شاید در موقعیت دشواری گرفتار شدهاید؛ شاید مجبور باشید به خاطر مسایلی با او در ارتباط باشید یا همدیگر را ببینید. حفظ ارتباط زمانی که شما همچنان عاشق فرد مقابل هستید، میتواند بسیار دشوار باشد. حتی در چنین شرایطی نیز فراموشی عشق خود با گذشت زمان امکانپذیر است. اما چه میشود اگر قادر به انجام چنین کاری نباشید؟
فراموشی عشق پایان یافته
بهطور ایده آل، وقتی تصمیم به ادامه زندگی میگیرید باید زندگی خود را از نو بسازید. بهترین نقطهی شروع، کار کردن بر روی خودتان است. روشهایی را انتخاب کنید که موجب بهبود شخصیت و رشد فردی شما میشوند و هیچ ارتباطی با شریک زندگی سابقتان ندارند. تغییر و دگرگونی میتواند در شما این احساس را به وجود آورد که فوراً تبدیل به فرد جدیدی شدهاید؛ به همین دلیل است که اکثر خانمها پس از جدایی و قطع رابطه موهایشان را کوتاه یا رنگ میکنند.
برخی از افراد پس از جدایی شروع به دنبال کردن یک رژیم غذایی یا تناسباندام جدید میکنند یا حتی بهمنظور فاصله گرفتن از عشق قدیمی خود، به مکان جدیدی میروند. همچنین، ممکن است تصمیم بگیرید در کلاسهای مختلفی شرکت کنید، مهارتهای جدیدی یاد بگیرید و سرگرمی جدیدی برای خود دستوپا نمایند.
بسیاری از این افراد، با شریک زندگی آینده خود در همین کلاسها یا طی سرگرمیهایشان آشنا میشوند؛ بنابراین، این امکان برایشان فراهم میشود تا افرادی با طرز فکر یکسان را پیدا کنند. این یک روش عالی برای شروع قرارهای عاشقانه است.
مهم است که در چنین شرایطی تنها نباشید. شما نباید تنها باشید و باید خود را مشغول نگهدارید؛ حتی اگر حوصله چنین کارهایی را ندارید. این به شما کمک میکند تا از فکر کردن بیشازحد به اینکه چه اتفاقی در حال رخ دادن است، فاصله بگیرید. از برقراری ارتباط با عشق از دست رفته و هر آنچه شما را به یاد آن رابطه میاندازد، اجتناب کنید.
مشکل دیگری که بسیاری از افراد پس از جدایی و قطع رابطه با آن دستوپنجه نرم میکنند، از دست دادن اعتماد به نفس است. گاهی اوقات تغییر و دگرگونی، مشکل را برطرف میکند اما کارهای دیگری نیز برای حل این مشکل وجود دارند.
یکی از مشکلات قطع رابطه این است که ممکن است حرفهای زشت و نامناسب بسیاری گفته شوند که موجب تغییر دیدگاهتان نسبت به خودتان شود. با گفتگوی درونی مثبت شروع کنید. ما معمولاً هنگام فکر کردن در مورد خودمان از عبارات بسیار منفی استفاده میکنیم و این کار موجب تأثیرگذاری بیشتر کلمات تند و ناملایمی میشود که ممکن است اصلاً درست نباشند. شما میتوانید اعتماد به نفس خود را به گفتگوی درونی مثبت تقویت کنید.
علت فراموش نکردن عشق از دست رفته
گیر افتادن در چرخهی غم و اندوه ممکن است به شما چنین حسی بدهد که هرگز بهتر نخواهید شد و درد و رنج دیگر از بین نخواهد رفت. اگر بخواهیم واقعبین باشیم، چرخه غم و اندوه جدایی بین 6 هفته تا 6 ماه به طول میانجامد و مهم است که اجازه دهیم این دوره بگذرد و در این دوره وارد شروع رابطه جدیدی نشویم. اما اگر در این چرخه گیر کردهاید، شاید لازم باشد کمک حرفه بگیرید.
درمانگرهای مشاوره فردی به شما کمک میکنند تا ازآنچه مانع از ادامه زندگی شما میشود، عبور کنید. شاید این احساس گناه است که نمیگذارد فراموش کنید یا شاید هم ترس از تعهد در رابطه جدید است که نمیگذارد این دوران را پشت سر بگذارید.
بسیاری از افراد با ادامه مسیر مشکلدارند و کمک گرفتن بسیار آسان است. بهجای زندگی با درد و رنج، کمک حرفهای بگیرید. شما میتوانید با کمک گرفتن از دوستان، خانواده یا هرکسی که به صحبتهای شما گوش میدهد، شروع کنید. معمولاً، صحبت کردن در مورد یک موضوع باعث میشود تا متوجه مانع اصلی شوید و به شما کمک میکند تا مشکل را برطرف نمایید.
اگر همچنان درگیر هستید، گرفتن کمک حرفهای ضروری است. اگر نتوانید به زندگی خود ادامه دهید، مشکلات دیگر از قبیل علائم افسردگی به سراغتان خواهند آمد و مانع از ادامه زندگی شما میشوند.
اکثر درمانگرهای حرفهای نه تنها به شما کمک میکنند تا در مورد غم و دلتنگی بعد از جدایی صحبت کنید بلکه شما را با مهارت های مقابله با احساسات منفی بهمنظور کمک به ادامه دادن به زندگی آشنا میسازند. شما ممکن است حتی برای افزایش اعتماد به نفس خود به مربی زندگی نیاز داشته باشید. سایت هایی مانند مشاوره باما به شما کمک میکنند تا در هر کجا که زندگی میکنید، متخصصانی را بیابید تا با شما در مورد جدایی و نحوه بهبود دوباره از آن، صحبت نمایند.
چرا نمیتونم عشق اولم رو فراموش کنم؟
بنا به دلایل متعددی فراموش کردن عشق اول کار سختی است. زیرا اولین عشق شما هستند و آنها احساساتی را در شما بیدار کردند که قبلتر هیچگاه تجربه نکرده بودید. درست مثل وقتیکه هیچکس در مورد خانه دوم خود صحبت نمیکند. اولین خانه همیشه در ذهن ما باقی میماند زیرا آن است که به فرد بال پرواز کردن میدهد و جهان را در برابر چشمان فرد آشکار میکند.
بااینوجود، زمانی میرسد که فرد باید خانه اول خود را فراموش کند تا بتواند در خانه جدید خود به زندگی ادامه دهد، خانهای که بهتر از خانه اول است. چگونه میتوانید چنین بخش مهمی از زندگی خود را به طور کل فراموش کنید یا حداقل تااندازهای فراموش کنید که بتوانید به زندگی خود ادامه دهید؟ در ادامه چند نکته مهم و کلیدی در مورد فراموش کردن عشق اول را بررسی میکنیم.
چگونه عشق اول خود را برای همیشه فراموش کنم؟
چگونه میتوانید عشق اول خود را به طور کامل فراموش کنید اگر همیشه او را میبینید؟ شما پستهای او در شبکههای اجتماعی را میبینید و به یکباره تمام خاطرات شیرین گذشته به یادتان میآیند. یا بدتر از همه، شما گزینه “بیا با همدیگر دوست باشیم” را انتخاب کردید و هرازچندگاهی با هم وقت میگذرانید. هیچ روش سادهای برای انجام این کار نیست اما هر چه بیشتر با او وقت بگذرانید یا با او در تماس باشید، بیشتر به این فکر میافتید که شاید بتوانیم دوباره با هم باشید. اگر درگذشته گیرکرده باشید، نمیتوانید عشق اول خود را فراموش کنید.
خیالپردازی در مورد عشق خود را فراموش کنید
بعد از جداشدن، ما در خاطرات گذشته گیر کرده و در مورد عشق اول خود شروع به خیالپردازی میکنیم. بههرحال، دلیلی برای جدایی و قطع رابطه عاشقانه وجود داشته است اما ناگهان، دیگر خیلی بد به نظر نمیآید. به نظر ما آن جنگ تمامعیار به یک جروبحث احمقانه تبدیل میشود. ما بر آنچه میخواستیم باشد تمرکز میکنیم و تصویر گذشته را ستایش میکنیم.
بهجای این کار، باید چشمان خود را باز کنید و ببینید که مشکل اصلی در رابطه بین شما چه بوده است. سعی کنید به گذشته و اتفاقات آن عینی بنگرید؛ کمبودها و کاستیهایی که موجب ناراحتی شما شدند را به یاد بیاورید. پس از آن، فهرستی از خواستههای معمول خود از یک رابطه را بنویسید.
تعریف خود از یک رابطه خوب را بنویسید
بهترین روش برای فراموش کردن یک رابطه قدیمی اطمینان حاصل کردن از این است که واقعاً از یک رابطه چه انتظار و خواستهای دارید و نوشتن این موضوع میتواند بسیار مؤثر باشد. دفتر خود را بردارید و آنچه از رابطه جدید خود میخواهید را در آن بنویسید. آیا رابطه شما شکل خاصی خواهد داشت یا شخصیت خاصی مدنظر شماست؟ کارهایی که هر دو شما همراه با هم انجام خواهید داد، چه هستند؟ این کارها چه احساسی را در شما ایجاد خواهند کرد؟ تمام احساسات و افکار خود در مورد یک شریک زندگی ایدهآل خود را بنویسید و اجازه دهید رابطه قدیمیتان در پسزمینه کمرنگ شود.
بدانید هیچچیز خاصی در رابطه اولتان وجود نداشته است
بیشتر ما تمایل داریم تا رابطه اول خود را برجسته کنیم. زیرا اولین رابطه ما بوده است و همین آن را خاص میکند؛ به گونهای که باید آن را برای همیشه حفظ کنیم. بااینوجود، هیچچیز خاصی درباره عشق اول وجود ندارد، حداقل در مقایسه با آنچه در آینده پیش روی شماست. ما فردی که با او هستیم را دوست داریم، با او وقت میگذرانیم، همدیگر را نوازش میکنیم، دست یکدیگر را میگیریم و در همه روابط این اتفاقات رخ میدهند.
رابطه بعدی شما بهتر خواهد بود، رابطهای که بیشتر از قبل عاشق خواهید بود و میدانید که چگونه باید با شریک خود رفتار کنید. با توجه به تجربهای که کسب کردهاید، نگرش شما به بلوغ بیشتری خواهد رسید.
برای فراموشی عشق کمی به خود فرصت دهید تا غصه بخورید
هر جدایی به زمانی برای غصه خوردن نیاز دارد، خصوصاً غم دلتنگی بعد از جدایی که از عشق اول باشد. شما ممکن است تظاهر کنید که همه چیز خوب است، مشکلی وجود ندارد، غمگین نیستید و تا زمانی که میتوانید این را تظاهر میکنید اما این کار تنها موجب میشود که احساسات شما تحتفشار قرار گیرد. به همین دلیل است که باید به خود زمانی برای غصه خوردن و غمگین بودن بدهید تا آنچه اتفاق افتاده است را بپذیرید و احساسات خود را رها کنید. پس از اینکه همه چیز را پذیرفتید، میتوانید برای زندگی خود تصمیم بگیرید.
برای فراموشی عشق فعال بمانید و مراقب خود باشید
زمان زیادی را برای غصه خوردن و پذیرفتن دریای بیپایان غم و اندوه جدایی هدر ندهید. وقتی غصه خوردن را کنار گذاشتید، بیشتر از خود مراقبت کنید. مطمئن شوید که رژیم غذایی درستی دارید، بهاندازه کافی میخوابید و فعالیت و روزش میکنید. ورزشکردن نهتنها ذهن شما را آزاد میکند بلکه به افزایش عزت نفس شما کمک میکند. همچنین، رسیدگی به خودتان فکر بدی نیست. به استخر بروید، با دوستان خود ملاقات کنید، تمرین ذهن آگاهی و یوگا انجام دهید، کتاب بخوانید. کارهایی را انجام دهید که باعث میشوند هم به لحاظ روحی و هم به لحاظ جسمی فعال باشید.
پس از فراموشی عشق اول بدانید که با فرد مناسبی آشنا خواهید شد
عشق اول همیشه مناسبترین فرد نیست. همیشه افرادی هستند که پیشرو کاری هستند اما لزوماً این افراد مناسبترین نیستند. حتماً روزی با فرد مناسبتان آشنا خواهید شد. فقط کافی است این حقیقت را قبول کنید که با فرد مناسب آشنا خواهید شد و اوضاع بر وفق مراد شما پیش خواهد رفت.
برای فراموش کردن عشق از دوستان خود کمک بگیرید
در چنین شرایطی ممکن است دوست نداشته باشید که خبر جدایی خود را به دوستانتان بدهید زیرا نمیخواهید که احساسات دوباره شما را دربرگیرند. شما میخواهید بهتنهایی این مرحله را پشت سر بگذارید و بعد، خبر جدایی را به آنها اعلام کنید.
بااینوجود، صحبتکردن با دوستان میتواند به شما در این روند کمک کند زیرا آنها از منظر دیگری به مسائل نگاه میکنند. آنها در غم شما شریک میشوند، شما را از انجام کارهای احمقانه بازمیدارند و شما را خوشحال میکنند. آنها کاری میکنند که روند رویارویی و فراموش کردن عشق برای شما آسانتر شود.
برای فراموشی عشق صبور باشید
در بیشتر موارد، زمان آخرین سلاح برای فراموش کردن عشق اول است. با گذشت زمان، نظر شما در مورد روابط دستخوش تغییر میشود. نگرش شما نسبت به عشق اول خواهد کرد. علاوه بر این، با گذشت زمان، این امکان وجود دارد که با عشق دوم خود آشنا شوید و حتی ممکن است او را بیشتر از عشق اول خود دوست داشته باشید. درست همانند آب که شنهای ساحل را میشوید، زمان، احساسات شما در مورد عشق اولتان را محو میکند و به شما اجازه میدهد تا فرد دیگری را دوست بدارید. این احساسات تا ابد با شما باقی نمیمانند.
فراموش کردن عشق اول کار آسانی نیست. این روند ممکن است کمی زمان ببرد اما تا وقتیکه گامهای درست برمیدارید، همه چیز آسانتر خواهد بود. امیدوارم، این مقاله به شما در مدیریت فراموش کردن عشق اول کمک کند.
فراموش كردن عشق گذشته
من یک خواستگار داشتم که خیلی علاقه مند بود که با من ازدواج کنه ولی نه من پسرو دیدم نه اون منو دیده داداش پسره آمد خواستگاری من منم بلاخره تصمیم گرفتم که باش ازدواج کنم ولی مادرش که از افعانستان آمد دیگه نیامدن خونهی ما ولی چند بار عکسشو دیدم توی گوشی فامیلامون پسره هم رفت نامزدکارد وقتی من خبر شدم که نامزدکارد خیلی ناراحت شدم منم علان شیش ماه هست که نامزدکاردم ولی همیشه اون پسره توی فکرمن بیرون نمیشه چیکار کنم که فرموشش کنم؟
پاسخ مشاور به پرسش ” فراموش کردن عشق قدیمی “
کاملاً شرایط شما را درک میکنم و میفهمم چقدر در شرایط سختی قرار دارید. شما در چنین تجربهای تنها نیستید. شاید حس کنید از شما سو استفاده شده یا چقدر سادهانگارانه برخورد کردید. شما تمام آمال و آرزوهایتان را با فرد دیگری ساختید و گویا به یکباره همهی آنها بر سرتان خراب شده است.
قطعاً روزهای سختی را میگذرانید و احتیاج به زمان و سوگواری برای رابطهی از دست داده دارید. ازدواج مجدد یا شروع یک رابطه جدید بلافاصله بعد از شکست عشقی میتواند آسیبهای زیادی به شما بزنند. شما حق دارید اگر به آن فرد فکر کنید و برایتان فراموش کردن او سخت باشد. نکتهای که میخواهم توجه شما را به او جلب کنم این است که شما طرف مقابل را تابهحال از نزدیک ندیدید و بیشتر از این که با خود واقعی او در ارتباط باشید و او را بشناسید و سعی کنید واقف به نقاط قوت و کموکاستیهایش باشید، یک مرد ایدهآل از او ساختید و با ایدهآل ذهنی خود زندگی کردید.
شاید اگر شما با هم رفتوآمد میکردید و با یکدیگر بیشتر در ارتباط بودید این شما بودید که به این نتیجه میرسیدید که برای هم مناسب نیستید. شما تصوری که از او دارید کاملاً ذهنی است و یک عشق واقعی با شناخت همهجانبه همراه است. انتخاب همسر و ازدواج اصلاً تصمیم راحتی نیست که بتوانید بدون برقراری ارتباط مناسب به این نتیجه برسید که شما دو نفر میتوانید رویهم حساب باز کنید.
از طرف دیگر شما بدون این که به خودتان فرصت دهید و این غم را هضم کنید به رابطهی دیگری روی آوردید. نگرانی من از این بابت است که برای فرار از سوگ و خشم رابطهی قبلیتان نامزد کرده باشید و نامزدتان با معیارهای شما متفاوت باشد و با توجه به حال و هوایی که دارید شاید اگر به خودتان و نامزدتان برای تصمیمگیری فرصت بیشتری بدهید بهتر باشد.
البته نمیدانم منظور شما از نامزد این است که عقد کردید یا خیر اما بههرحال شما احتیاج به فرصت دارید که به رابطهی قبلیتان فکر کنید و ارزیابی کنید؛ اشک بریزید و اگر خشمی نسبت به او دارید بروز دهید؛ در غیر این صورت، شاید بدون اینکه خودتان متوجه شوید خشم فروخورده خود را بر سر دیگران خالی میکنید یا ممکن است نسبت به نامزدتان احساس تنفر کنید. درحالیکه شما هنوز در گیرودار رابطهی قبلیتان هستید و هرگاه برای شما حل شود میتوانید عاشق شوید و به روال عادی و طبیعی زندگیتان برگردید.
چطور رابطهی قبلی را فراموش کنید و به رابطهی فعلیتان دل ببندید؟
- باید زمانهایی را به این درد و رنج اختصاص دهید و از آن فرار نکنید. بزرگترین اشتباهی که مردم برای ادامه زندگیشان و فراموشی رابطه گذشته به کار میگیرند، افراط در خوشگذرانی برای فرار از فکر کردن به رابطه تمام شده است. یا سریعاً خودشان درگیر رابطه جدیدی میکنند. درحالیکه این شرایط فرصت خوبی است برای بازبینی نسبت به خودتان و رابطهتان.
- زمانهایی را فقط و فقط به خودتان اختصاص دهید؛ ورزشکردن و تغذیه سالم را شروع کنید. تأثیر مثبت آن بر سلامت روان شما تقریباً جادویی است. همچنین به سرگرمیها و سایر بخشهای زندگی که به آن علاقهمند هستید برگردید، اکنون فرصت خوبی دارید تا به علایقتان رسیدگی کنید.
- او را پس از جدایی دنبال نکنید. احتمالاً ممکن است به این فکر کنید که طرف مقابلتان در هرزمان معینی از روز چه میکند. اما دنبالکردن او فقط شما را غمگینتر و مضطربتر میکند. برای حال خودتان و کمک به خودتان پیگیریکردن او را رها کنید.
- اگر روبه روی شما ایستاده بود و میتوانستید با او حرف بزنید چه چیزی به او میگفتید؟ آن را مکتوب کنید. میخواهم تمام احساسات خود را بهصورت مکتوب بیان کنید.
- در مورد آن چیزی که گذشته است و به اتمام رسیده است خودتان را سرزنش نکنید؛ بلکه باید خودتان را درک کنید و برای خودتان حکم یک دوست مهربان داشته باشید. اگر برای دوست خودتان چنین اتفاقی بیفتد و با شما درد و دل کند به او چه میگفتید؟
- خودتان را مجبور به دوست داشتن نامزدتان ندانید. شما بههیچعنوان مجبور نیستید که او را دوست داشته باشید؛ اما با یکدیگر زمان بیشتری را سپری کنید و رابطهتان و معیارهایتان را بررسی کنید. برای شناخت بیشتر یکدیگر وقت بگذرانید.
- بهجای اینکه غرق در احساسات منفی خود بشوید، تمرکز کنید بر روی اینکه چه چیزی از تجربه تلختان به دست آوردید؟ افرادی که وارد زندگی شما میشوند به شما درسهایی میآموزند. شما یک تجربه تلخ داشتید؛ اما تمام زندگی شما را در برنگرفته است. اگر مسئله پیش آمده را بررسی کنید و نقش خود را در نظر بگیرید. از تکرار مجدد چنین تجربههایی جلوگیری کردید.
- برای فراموش کردن طرف مقابل نسبت به خودتان سختگیر نباشید: از سرزنش کردن خود بپرهیزید. هر یک از ما حق اشتباهکردن در زندگی خودمان را داریم.
- تواناییهای خودتان را ارزیابی کنید و بشناسید. توانایی خود را در امر فراموش کردن تجربه ناموفق خود نادیده نگیرید. برای فراموش کردن آنچه که تجربه کردید به نظر خودتان چه کارهایی میتوان انجام داد؟
- سعی کنید مثبت بمانید و در یک فعالیت سالم غرق شوید: موقعیتی مانند جدایی میتواند باعث شود نتوانید بهترین را برای خودتان در نظر بگیرید. بااینحال، درک این موضوع که میتوانید کمکم کنترل را به دست بگیرید، میتواند به شما کمک کند شروع جدیدی را شروع کنید. سعی کنید از هرگونه افکار منفی خودتان را نجات دهید و ورزش مورد علاقه خود را دنبال کنید.
- بیرون بروید و دنیا را ببینید: اکنون زمان مناسبی برای برنامه ریزی سفر انفرادی است که همیشه آرزویش را داشتید. سفر به تنهایی به مقاصد جدید میتواند تغییر چشمانداز موردنیاز ذهن شما باشد. این باعث میشود متوجه شوید که به جز خودتان به کسی نیاز ندارید که شما را خوشحال کند.
- با خانواده و دوستان خود وقت بگذرانید: آنها منبع امن شما هستند و وقت این است که از آنها کمک بگیرید.
بدانید که شما خاص هستید و یک رابطه سالم با خودتان باعث میشود که در زندگی به جلو بروید. تمام مدتی را که خود را نادیده گرفتهاید جبران کنید و خود را به طور کامل نوازش کنید.
بخش ضروری و حیاتی انسان بودن، اشتباه کردن و درسگرفتن از آنهاست. تلوتلو خوردی اکنون برخیزید، گردوغبار را پاک کنید، در مسیر قرار بگیرید و دوباره حرکت کنید. شما لایق هر خوشبختی هستید و اگر کسی نمیتواند به شما احساس دوست داشتن را بدهد، خودتان این کار را انجام دهید. دوباره عاشق خودت باش.
در نهایت بدانید که ما میخواهیم و نه میتوانیم تجربیات تلخمان را از زندگی حذف کنیم؛ بنابراین آن را بهعنوان یک تجربه بپذیرید و سعی نداشته باشید تا به طور کامل آن حذف کنید.
از اینکه سؤالتان را با ما مطرح کردید سپاسگزارم
گلسا بمانیان
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده
منبع:
سلام وقت چرا نمیتونم بعد یکسال عشقم فراموش کنم
دوسش داشتم دو سال زحمت کشیدم مکه به دستش بیارم بعدش ایدیشو گیر اوردم و بهش پیام دادم در واقع رفیق داداشم بود بعدش بهش گفتم دوسش دارم اونم باهام رل زد. من خیلی دوسش داشتم دو سال زحمت کشیدم که به دستش بیارم بعدش ایدیشو گیر اوردم و بهش پیام دادم در واقع رفیق داداشم بود بعدش بهش گفتم دوسش دارم اما بعد ۹ روز رفت به داداشم گفت. چطور میتونم عشم رو فراموش کنم؟
چطور باید یک شخصی که باهاش قطع رابطه کردیم فراموشش کنیم؟چطور باید کسی که دوسش داری رو فراموش کرد
سلام من با یه نفری نزدیک به سه چهارسال باهم بودیم خیلی همو ذوست داشتیم اطرافیانمون خیلی اذیتمون کردن تا رسید به امسال خواستم جدی برم جلو خواستگاری کنم دوسه باری با خانوادش مطرح کردیم ولی قبول نکردن منم انتظاراتی داشتم از ایشون ایشونم انتظاراتی داشتن جوری رفتار کردم که رابطه قطع شد الان دو سه ماهه باهم نیستیم حالا خواستم بدونم برگردم باهاش ادامه بدم چجور برگردم یا دیگه فراموشش کنم
من حدود ۷ سال عاشق یکی از آشناهام شدم.ولی کسی نمیدونست.تا اینکه سر اتفاقی طرف فهمید یعنی دوستم بهش گفت.ب هر دلیلی نشد باهم ازدواج کنیم.من هنوز نتونستم فراموشش کنم.الان بعد سالها برگشته با اینکه هر دو متاهلیم.ولی نمیخوام گناه مرتکب بشم با اینکه همسرم شهر دیگه ای محل کارش هست.ولی از طرفی هم دلم براش تنگ میشه.همه کاری هم انجام دادم فراموشش کنم نشد.لطفا کمکم کنید
سلام من عاشق شدم و الان ده سال هست که فراموش نکردم عشقم را از دست دادم خیلی ناراحتم و افسودام…
من داخل ی رابطه ای هستم ک طرف مقابلم نمیخواد منو و اینکه سرده نسبت بهم من فکر میکنم این رابطه اگر تموم بشه من بی اعتماد میشم کلا نسبت به بقیه هم و بهتره دیگ رابطه ای رو شروع نکنم چون من واقعا دوسش دارم هنوز
ببخشید من حالم خوب نیست و در رابطه عاطفی که داشتم مشکل پیدا کردم و اون رفته ولی من نمیتونم با مسعله نبودن اون کنار بیام لطفا راهنمایی کنید نمیتونم رندگی کنم. ۷ سال در. رابطه بودیم و اون بکماه بدون هیچ حرفی رفته حتی با من تموم نکرده و اصلاا بهم جواب نمیده
من چطوری عشقم را فراموش کنم راهش چی هست؟من سرول زیادی ندارم فقط مخیوام یگی را فراموش کنم. من دیگه مشکلی ندارم فقط عشقم هست نمیشه کنارش باشم نمیشه فراموشش کنم
با سلام. چرا با وجودی که دو ماه گذشته هنوز از جدایی رابطه ام با اون آقا زجر می کشم با وجودی که آرزوم بود تمومش کنم ولی الان حالم خیلی بده و مدام خاطراتش مغزمو میخوره وگریه میکنم. به نظر شما او هم انقدر عذاب میکشه یا برای اقایون راحته؟
من با یه نفر ۲ سال تو رابطه بودم الان یه ۸ ماه میشع جدا شدیم همش تو فکرشم ن میتونم فراموشش کنم ن میتونم بهش فکر نکنم نمیدونم این عشق چ سمیه ک نمیشه کاریش کرد دیگه مخم کار نمیکنه از بس بهش فکر کردم باید چیکار کنم ک برگرده شما میتونی راهنماییم کنی واقعا تو اذابم شبا نمیخوابم
من الان ۹ سال گذاشت و هنوز که هنوزه نمیتوانم کسی رو که این همه دوستش داشتم و دیوانه بار عاشقش بودم فراموش کنم اون خیلی وقت پیش ازدواج کرده و من هنوز بهش فکر می کنم هر روز و هر دقیقه خیلی حالم خرابه باید چکار کنم
یک ماه پیش از کسی ک خیلی دوستش داشتم و تمام عشق و علاقمو پاش گزاشتم و یکسال باهم بودیم خیانت دیدم (عکس خودشو کنار دوتا دختر برام فرستاد) و تموم کردم ب بدترین حالت ممکن خیلی سختی کشیدم خیلی گریه کردم خیلی حال بدی تجربه کردم الان هراز گاهی میاد توی ذهنم و دلم براش تنگ میشه هنوز نتونستم فراموشش کنم خیلی دلم میگیره و ناراحت میشم نمیدونم چیکار کنم روز و شب و هر لحظم شده فکرش
سلام با کسی که دوسش دارم کات کردم ما عاشق همیم ولی بخاطر خانواده من تمومش کردیم خیلی تو فشار روحی قرار دارم همش عکسا و خاطراتمون مرور میکنم اشک می ریزم آخه دوسش دارم.تو این دوران تک تک لحظه ها مون پر از خاطره است همیشه و همه جا کنار هم بودیم. تا یک سال اخیری که ما تصمیم به ازدواج گرفتیم و با مخالفت خانواده من (طرف دختر) روبه رو شدیم. دلیل خانواده من اینه چون من از پسر ۶ سال بزرگترم و این اختلاف سنی معکوس برای خانوادم توجیه پذیر نیست. تو این یک ماه اخیر من دوبار پیشنهاد کات کردن دادم حتی یبار یک روز باهم هیچ ارتباطی نداشتم ولی دوباره به هم رجوع کردیم ،تا روز اول عید که ما شب از بیرون اومدیم خونه دیدم بهم پیام داده سر خانوادت و آرامشت تو خونه بهتره همه چی تموم کنیم و عشقمون فقط تو قلبمون بمونه ،برام خیلی جای تعجب داشت که اینقدر با قاطعیت تموم کرد و منو گذاشت هنوزم میگه دوستت دارم ولی بهتره از هم جدا شیم بهم گفت تو این ۱۲ روز عید هم با خانوادت باش و منو فراموش کن ولی فراموش کردنش برام نشدنی چون تا الان با هیچ پسری مث اون نبودم و عشقش رو می دیدم
ببخشید من یک سال با ینفر دوست بودم بعد یه مدت کات کردیم من از سر لجبازی با یکی دیگ ازدواج کردم الان دو ماهی میشه ولی اون ینفر نمیتونم فراموش کنم باید چیکار کنم؟
عاشق کاربرم شدم واقعا دوستش دارم نمیدونم ایشون متولد ۷۸ من ۷۴ ایشون متلقه هستن ولی نمیدونم چرا اینقدر حساسم روش وقتی حالش خوب نیست دنیا تو سرم خرابه خیلی کارا براش کردم بدون منت تا الان هم هیچ پیشنهاد دوست داشتن بهش ندادم اصلن همش میگم مثل خواهرمی اون هم روی من خیلی حساسه ولی یه روز با یه نفر دیگه دیدمش تا چند روز ترکیده بودم هی میگفت چته چته من هیچی نگفتم نمیدونم هی وانمود میکنه کسی رو نداره نمیدونم چه خاکی تو سرن کنم هر کاری میکنم فراموشش کنم هم نمیتونم
من یه دختر ۱۸ ساله هستم بچه تر که بودم یعنی ۱۵ سالم که بود با یه نفر دوست شدم و پدرم فهمید و با من خانواده خیلی بد شدن حالا هیچکس رو ندارم و نزدیک دوسال هست با یکی خیلی حرف میزدم یک پسری که خودش هم پدر نداشت و گاهی دعوا و هرچی داشتیم ولی الان به خاطر دلایلی منو تنها گذاشته حالا نمیتونم فراموشش کنم حالم بده هیچکس رو ندارم نمیدونم چیکار کنم لطفا کمکم کنین
میدانم شاید خنده دار باشد با این حال شرح حال خودم رو براتون مینویسم. موضوع برمیگرده به27سال پیش دختری رو دوستان الان49ساله هستم بر اثر تصمیمات غلط پدر مادرم عشقم نا فرجام ماند یک بار بصورت تلفنی و کوتاه با هم صحبت کردیم نظری مثبت نداشت اما یک بار هم نامه ای به او نوشتم واضحار علاقه کردم که قصد مزاحمت ندارم اگر جواب بله بده مادرم رو بر خواستگاری بفرستم تنها رابطه ما فقط زبان چشمی بود هر روز از مدرسه که میومد با دوستش از جلو مغازه رد میشد بهم نگاه میکردیم. اتفاقا ت از این سطح نمی خواستم تو محله اونا با ابروشون بازی کنم خانواده ای بسیار محترم بودند تقریبا از نظر مالی هم سطح هم بودیم. یک روز مادرم و عمه مرحومم دوبار رفته بودن خواستگاری و از شانس من اون روز اونا تو خونه نبودن از این طرف پدرم زنگ زده بود به مادرم که اگه جور نشده دیگه نرید حتما قسمت نیست. بالاخره با هزار ترفند مادرم دختر دایی خودشرو رو برام گرفت الان 27ساله یک پسر دانشجو هم دارم ولی نتونستم فرا موش کنم هر روز در رنج و عذاب هستم در ضمن مشکلی در زندگی ندارم اما هر کاری میکنم نمیتونم از فکرش دربیام بسیار مختصر سعی کردم بنویسم واقعا در عذاب حتی پسرم هم موضوع رو میدونه خانم هم همینطور ممنون میشم راهنمایی بکنید در ضمن چون کار من طوری هست که شیفتی هست شبها ده روز در ماه تو اداره شیفتم و شبها این افکار هجوم میارن حتی از شدت نا راحتی بعضی وقتها به دیوار چنگ میزنم و نفرین میکنم
خیلی دوسش دارم نمیتونم هیچ جوره ازش دل بکنم ولی کاری میکنه بعضی وقتا که من ازش بدم بیاد دیگه دیونم کرده نمیدونم چیکار ش کنم اینجوری پیش بره روانی میشم کم کم این زندگیمو تموم میکنم
من هفت ماه با کسی در ارتباط بودم ، دوست معمولی بودیم فقط ، رابطه عاشقانه ای هم نداشتیم ، من دو سه ماه بعد فهمیدم دوسش دارم و چند وقت بعدهم احساسمو بیان کردم ، که اون تمایلی نداشت و احساس من یک طرفه بود ، الان ۹ ماه از اون ماجرا میگذره ، من دو سه بار با اطمینان کامل فراموشش کرده بودم ، آیدی مجازی شم ندارم حتی ، بهشم زیاد فکر نمیکنم ، خودمم کلی هدف و برنامه دارم برای زندگیم ، و هرروز هم مشغولم ، دوست های اجتماعی هم ب اندازه کافی دارم ، چ دختر چ پسر ،اما هنووزم بعد ۹ ماه دوسش دارم ، و فکر نمیکنم بتونم با کس دیگه ای باشم ، چند مورد بوده برای آشنایی اولیه که حتی نتونستم ذره ای علاقه نشون بدم بشون ، چون هنوزم درگیر نفر قبلیم …اینم بگم من هربار کلییی سعی میکنم بش فکر نکنم ، هیچ یادگاری یا خاطره ی خاصی هم نیس ک منو یادش بندازه ، فقط احساس میکنم نمیتونم هیشکسو مث اون دوس داشته باشم… گاهی چندین ماه مگذره
سلام در اصل فراموشی وجود نداره نمیشه که ما افرادی که باهاشون بودیم و خاطره هایی که تجربه کردیمو فراموش کنیم وقت با گذر زمان اون شخص و خاطره هاش برامون کمرنگ تر میشه ، هر چقدر بخوای خودتو تو فشار بذار که نباید بهش فکر کنی بدتر ذهنت میره سمت فکر کردن به ایشون میدونی مثل چیه مثل اینکه من الان بهت بگم به یه توپ قرمز رنگ فکر نکن همین که بگم توپ قرمز تصویرش تو ذهنت تداعی میشه. خودتو مجبور نکن فراموش کنی رابطتتونو دوباره مرور کن ببین اصلا با این آدم یه پله پیشرفت کردی ؟ بیین چه خوبی هایی داشت و چه بدی هایی یکبار منطقی تمام جنبه های رابطتتونو بسنج هرچی گذشت رو مرور کن و خب طبیعیه افراد بعده هر لز دست دادنی مراحل سوگ رو میگذرونن ابرای یه سری افراد دیرتر سپری میشه ، چون کنار نیومدی که تموم شده و باید برگردی به زندگی عادیت و اینکه از خودت توقع نداشته باش هر کی اومد سمتت بهش حس پیدا کنی شاید اینا اون ادمی که تو میخوای نیستن زمان بده به خودت به موقعش اونی که باید سر راهت قرار میگیره. کتاب هم بخون هنر عشق ورزیدن و عشق ویرانگر کتاب های خوبی هستن
من حدود 5 روز هست از یک رابطه عاشقانه که دوساله هم بوده اومدم بیرون و الان حس میکنم نبود اون آدم توی زندگیم غیر قابل تحمله. از طرفی اون آدم هم کلاسیم هست و هروز میبینمش و نمیتونم ازش بگذرم. 24 سالمه و دوست پسرم 23 سالش بود
من حدود 5 روز هست از یک رابطه عاشقانه که دوساله هم بوده اومدم بیرون و الان حس میکنم نبود اون آدم توی زندگیم غیر قابل تحمله. از طرفی اون آدم هم کلاسیم هست و هروز میبینمش و نمیتونم ازش بگذرم
میخواستم ببینم چطورمیتونم یک نفریو از ذهنم بیرون کنم؟باشه ببینید این فرد از اقوامه ولی خو از حدود ۸ ماه پیش نسبت بهش احساسات پیدا کردم واین احساسات همین طوری داره عمیق تر وبیشتر میشه ولی خو این عشق به نظرم درست نیست چون اون طرف از من خوشش نمیاد وخیلی عادی با من برخورد میکنه
ببین عزیزم بذار به صورت علمی برات یه مسئله ای رو توضیح بدم ما توی مغزمون انواع انتقال دهنده های عصبی رو داریم که هرکدوم مسئول یه احساسی هستند. وقتی شما احساساتت درگیر میشه یا عاشق میشی دوپامین مغزت بیش از اندازه ترشح میشه و حس لذت بهت دست میده برای همینه حس خوب داری و نمیتونی فراموشش کنی. در واقع یه فرایند فیزیولوژیکه داره تو مغزت اتفاق میفته و طبیعیه. چیزی رو که باید بدونی منطقت باید کار کنه نه صرفا بر اساس احساسات پافشاری کنی رو یه علاقه ی یک طرفه
من ۱۵ سالمه ویکی به من میخواد بگه دوست دارم بعد من عاشقش بودم اما کاری کرد که اون حس عاشقی بهش ندارم چیکار کنم؟ایشون دنبال یه دختر خوشگل هست و در اصل ما باهم فامیل هستیم اون میشه پسر عمم بهم توجه میکنه دلش میخواد همش باهام صحبت کنه من دلم نمیخواد اون رفت دنبال دختر خالم و با اون میخواست رابطه شروع کنه اما دختر خالم قبول نکرد. چجوری فراموشش کنم؟
طبیعیه اگه وابسته شده باشین مراحلش رو باید طی کنید، ابتدا باید ببینیم واقعا قصدت اینه که فراموش کنی؟ فراموش کردن یک شخص پروسه خاصی داره که قدم به قدم باید جلو بری. تا جایی که ممکنه در معرض دید اون شخص نباش حتی اگه از سر کنجکاوی هم هست به خودت مسلط باش، در جمع های خانوادگی تا حد ممکن حضور نداشته باش. در قدم بعدی اگه یادگاری یا جیزی از اون شخص داری نگهش ندار. حتی در شبکه های اجتماعی هم چکش نکن. اینها کارهاییه که خودت برای خودت میتونی انجام بدی. و به خودت فرصت بده که بزرگتر بشی و بتونی در مورد احساسات خودت رو مدیریت کنی. در درجه اول باید خودت دوست و حامی خودت باشی، و متعهدانه برای خوب شدن خودت با این راه حل هایی که گفتم کمک کنی. حتی بطور غیر مستقیم هم اجازه نده کسی از اون پسر برات خبری بیاره. اگه وضعیت درست خوبه و ارتباطت با خونه هم عالیه پس خلا یی حس نمیشه، برای خودت ارزش و احترام قائل شو مارینا جان و از کسی که به تو مثل شی نگاه میکنه دوری کن، تفریحات سالم برای خودت انتخاب کن، و هدفت رو دنبال کن، آروم آروم فراموشش میکنی و یادت باشه تو ابتدای نوجوانی هستی و فرصت های طلایی زیادی برات پیش خواهد اومد. رابطه عاطفی اگه به وقتش و با بلوغ فکری اتفاق بیفته بسیار هم شیرینه اما در سن کم معمولا محصول هیجانه و خطاهای زیادی توشه، به خودت فرصت بده. یادت باشه قرار نیست از فردا دلبسته نباشی بلکه با کار کردن روی خودت هرروز قویتر میشی. موفق و شاد باشی دخترم
میخواستم ببینم چطورمیتونم یک نفریو از ذهنم بیرون کنم. این فرد از اقوامه ولی خو از حدود ۸ ماه پیش نسبت بهش احساسات پیدا کردم واین احساسات همین طوری داره عمیق تر وبیشتر میشه ولی خو این عشق به نظرم درست نیست چون اون طرف از من خوشش نمیاد وخیلی عادی با من برخورد میکنه
سلام من ۲ سال پیش با یک پسر به اسم رضا آشنا شدم خیلی دوسش داشتم شب تولدم بهم با بهترین رفیقم خیانت کرد بهم قول ازدواج داده بود و بدتر از اون قول ازدواج با اونا کار ندارم ولی بعد ۱ سال من با یکی دیگ آشنا شدم و ازدواج کردم ولی الان با گذشت ۲ سال از اون قضیه نمیتونم فراموشش کنم
من درگیر رابطه 7 ساله ای بودم که الان 3ماهه ازهم جدا شدیم اما هنوز نمیتونم باور کنم و هر لحظه فکر من درگیره و زندگی منو ریخته بهم. ما عاشقانه همو دوست داشتیم. تا اینکه شوهرش متوجه یه چیزایی شد و طرف مقابلم از ترس دیگه ادامه نداد و گفت رابطه تموم شده. اما من هنوز نتونستم کنار بیام با این جدایی. هر لحظه بهش فکر میکنم و تمام خاطرات میاد تو ذهنم تمام خوبی هایی که بهم کرده میاد تو ذهنم و اشک میریزم. راهنماییم کنید چطور میتونم این رابطه رو تو ذهنم تموم کنم و بهش فکر نکنم. دچار افسردگیم کرده و شب و روزمو ازم گرفته و دچار خشم و عصبانیت هم میشم که چرا اینطور شد. از طرف مقابلم خیلی ناراحتم که منو تنها گذاشته.هنوز نمیتونم باور کنم تموم شده و دلم میخاد ادامه داشته باشه. بهش نیاز دارم. چطور کنار بیام با مسایل عشق و عاشقی و کمرنگ بشه و دیگه بهش فکر نکنم و منو بهم نریزه
شما میگید همسرش متوجه شد ! و از ترسش ادامه نداد. کاملا واضحه شما کاملا نفر سوم این رابطه بودید تو این هفت سال بهم عادت کردین و رابطع عاشقی هم اگه بود یه طرفع بود .ایشون هر چقدر هم ادعا کرده باشن شما رو دوست دارند همسر وزندگیشو بیشتر دوست داشته که از ترس رابطه رو قطع کرده .حتی به قیمت لز دست دادن شما هم شده حاضر نبود زندگی مشترک خودشو از دست بده. شما هفت سال وقت خودتو صرف رابطه ای کردی که اخرش به هیچ رسید. یعنی از همون اول شروعش غلط بود؛ حالا بخوای دوباره برگرده. شما خودتو مشغول کاری کن .تنها نمون .کتاب بخون ورزش کن با دوستات بگذرون .کم کم این موضوع براتون کم رنگ میشه .به خودتون زمان بدین. و اینکه هر ازگاهی بهش فکر کنی یا هنوزم دوسش داشته باشی حساس نشو کاملا طبیعیه نخواه دوباره ادامه بدی یا رابطه رو از سر بگیری
من از عشقم ی هفته جدا شدم بعد اینکه نمیتونم فراموشش کنم دوسش دارم ولی اون متهد نیس بنظرم کار خوبی کردم ولی پشیمونم ی جورایی میشه بگید چیکا کنم؟؟
سلام من بعد از 20 سال هنوز عشق سابقم رو دوست دارم هرکاری میکنم نمیتونم فراموشش کنم هم من بچه دارم هم ایشون ولی متاسفانه با هم در ارتباطیم و واقعا زندگیم برام کابوسه هر لحظه آرزوی مرگ دارم اصلا نمیتونم دوریش رو تحمل کنم شما رو بخدا کمکم کنید بتونم کنار بیام وبه زندگیم ادامه بدم
سلام.نمیدونم چی شد که اصلا پیام دادم ولی یه حسی توم به وجود اومده که نمیخوام داشته باشمش اون حس اینه که تا اخر عمرم حس میکنم باید تنها باشم.امشب دوستم گفت تو اصن آدم رابطه نیستی و این واقعا تاثیر روانی بدی برای من داشت و امشب تا صبح نخوابیدم و داشتم مطالبی راجب ددی ایشوز میخوندم و به نظرم تاثیرات بچگی و رفتار پدرم باعث این موضوع شده.لطفا کمکم کنین این حس ازم دور بشه.من عاشق ۱ آقای شدم که تا ۱ سال برای داشتن من تلاش کرد و در نهایت بعد از قبول کردن درخواست من با این استدلال که من نمیتونم الان با تو باشم چون نمیتونم بهترین خودمو برات بزارم و لطفا صبر کن تا همه چیو درست کنم از من جدا شد ولی با من همچنان درارتباطه و میگه دوستم داره و درواقع صمیمی ترین رفیق منم هست.خیلی گیج شدم و نمیدونم واقعا درست ترین کار چیه.بهش گفتم میتونم تو ۱ تایم کوتاه کلا فراموشت کنم و رابطه ی رفاقتیمون ادامه پیدا کنه ولی قبول نکرد و گفت فقط ازت مهلت میخوام به نظر شما کار درست چیه؟
سلام وقت به خیر برای اینکه بتونم عشقم رو فراموش کنم چه کار باید کرد
سلام. اگر فرد مورد نظر معشوق شما بودن. گام اول اندازه کافی به خوبی و صحیح عزاداری کنید برای فرد یا رابطه از دست رفتتون. گام دوم روی خودتون تمرکز کنید مثل ورزش کردن به موقع خوابیدن کتاب خوندن و کارهایی که باعث رشدتون میشه و دوست دارین به هرحال. این دوتا گام رو بردارین تا شصد هفتاد درصد راه رو رفتین و فرد کم کم از یادتون میره. سومین مرحله اینکه باور کنید قرار نیست یه کسی یه خاطره ای رو کامل از ذهنتون ببرین و بپذیرین که ممکنه یه نقطه کوچیکی همیشه اون ته ذهنتون باشه و خودتون رو بابت یه نقطه کوچیک سرزنش نکنید. پس تمام تلاش شما باید کوچک کردن اون خاطرات باشه نه حذف کردنشون. و خوب که به خودتون مهلت عزاداری و پیشرفت دادین به آدمهای جدید شانس وارد شدن به زندگیتون رو بدین. هیچوقت هم تلاش نکنید زخم رو با یه رابطه جدید ترمیم کنید.
من میخوام از عشقم جدا بشم و این عشق اولمه و هفت ساله ک باهاشم اما دلم نمیخواد ولش کنم. من نمیخوام عشقمو ول کنم ولی باز مجبورم ولش کنم چون دارم بدترین لحظات زندگیمو سپری میکنم از طرفی ایقد دوسش دارم ک حاضرم کل دنیارو براش ب اتیش بکشم از طرفی هم دلم دیگهنمیخوادش دیگه دوسش ندارم چیکار کنم دارم دیوونه میشم دارم میمیرم دیگه