شوهر من کینه با کل فامیلهای من بخاطر مسائلی هیچ رفت وآمد نداره من به تنهایی به مهمانی ها میرم حتی به عروسی تنها برادرم هم نیومد وخرج عروسی ( لباس وآرایشگاه ) رو نداد. در حال حاضر دوتا بچه دارم. فقط در فکر انتقام گرفتن از منه بعضی وقتها از قبر تحمل من خیلی سخت میشه چکار کنم از طلاق گرفتن راضی نیستم.
پاسخ مشاور به پرسش چیکار کنم شوهرم با خانوادم خوب باشه؟
میفهمم چقدر این شرایط شما را خسته کرده است. شما به نوعی بین خانواده خودتان و همسرتان گیر کرده اید و میفهمم چقدر بودن در این شرایط می تواند باعث شود فرد کلافه شود .شما انتظار همراهی از جانب همسرتان دارید اما به نظر می آید این را از همسرتان دریافت نمی کنید.
مطالب مرتبط: شوهرم به خاطر خانوادش با من دعوا میکنه
در برابر این مسئله واکنش درست چیست؟
- اول از همه باید دلیل عدم رفت و آمدن همسرتان را جویا شوید. اگر دلخوری یا ناراحتی از خانواده شماست اولین قدم این است که او را درک کنید. شاید به نظر شما حق با خانواده شما باشد اما خودتان بگذراید جای همسرتان. فرض کنید از خانواده همسرتان دلخور هستید و برای خانواده همسرتان بازگو می کنید. دوست دارید چه چیزی بشنوید؟ برای شما اهمیت چندانی ندارد که واقعا در این بین حق با چه کسی است. آنچه اهمیت دارد این است که همسرتان ناراحتی شما را درک کند. زن و شوهر اولویت زندگی هم هستند و همواره باید شنونده احساسات یکدیگر باشند. به دنبال این نیستم تظاهر کنید؛ اگر فکر می کنید خانواده شما حق دارند به همین جمله اکتفا کنید؛ میفهمم چه احساسی بهت دست داده شاید من هم اگر جای تو بودم این موضوع ممکن بود من رو هم ناراحت کند. بعد هم از انتظار خودتان بگویید: میفهمم شاید حضور در کنار خانواده من برای تو سخت باشد اما همراهی تو برای من خیلی ارزش دارد و من را خوشحال می کند. همین که همسر شما حس کند اولویت شماست برای او کافی است. شما و همسرتان همواره باید در یک تیم باشید.
- احساسات خود را ابراز کنید: اگر تصور می کنید نمی گذارد در این باره صحبت کنید برای او نامه بنویسید. از زمانی که تنهایی به منزل خانواده خود میروید چه احساساتی را تجربه می کنید صحبت کنید.
- از همسرتان همواره در برابر خانواده تان حمایت کنید: حتی در نبود او هم بد او را نگویید و مرزهای زندگیتان را حفظ کنید.
- به خاطر عدم حضور همسرتان رفت و آمد خودتان را با خانواده خودتان محدود نکنید. همسر شما میتواند بیاید اما خودش این انتخاب را کرده است؛ بنابراین این حق شماست که رفت و آمد کنید.
- کارکرد رفت و آمد نکرده همسرتان را از او بگیرید؛ زمانی که همسرتان نمی آید چه کار می کند؟ چگونه وقتش را می گذارند؟ نیامدن او برای او چه امتیازی دارد؟ این امتیاز را باید حذف کنید؟ برای مثال گاهی می توانید فرزندان را پیش پدرش بگذارید و بگوییید امروز می خواهم تنها بروم.
- مقابله به مثل نکنید: اگر همسر شما با خانواده شما مشکل دارد شما به دنبال تلافی و بی احترامی از طریق خانواده همسرتان نباشید. این تنها شما و همسرتان را در یک دور باطل می اندازد که نمی توانید رهایی پیدا کنید.
- میفهمم همراهی همسرشما برایتان اهمیت دارد اما اگر این رفت و آمد بخواهد باعث تنش بیشتر و اضطراب شما باشد هیچ باید و اجباری وجود ندارد.
ممنونم از توجه و همراهی شما
گلسا بمانیان
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده
من شوهرمو دوس دارم من بیس سالمه اون سی سالشه ولی خوب خیلی اخلاقش بده اذیتم میکه و اینکه نمیزاره با خانوادم در ارتباط باشم الان که عیده نه گذاشته برم سر بزنم نه بهشون زنگ بزنم و اینکه وقتیم میشینیم میخوام راجب این موضوع حرف بزنیم شروع میکنه داد بیداد فوش کتک کاری.. راستش من قبلا نامزد داشتم بعد منو به اجبار به اون پسره دادن اون پسره خوبی بود خوش اخلاق اما من ازش متنفر بودم دست خودم نبود حتی هرشب ایت الکسری اینارم میخوندم که مهرش ب دلم بشینه ولی بیشترم متنفر شدم اما نتونستم دوسش داشته باشم تا اینکه دیگه تحمل نکردم و گفتم طلاق میخوام طلاق گرفتمو با این شوهرم که الان همسرمه ازدواج کردم بعد یه مدت. ناگفته نمونه منو این همسرم که اسمش علی قبل اینکه من با اون اقا که اسمش فرزاد بود ازدواج کنم قرار گذاشته بودیم که باهم ازدواج کنیم همو بی نهایت دوس داشتیمو داریم بعد خوانوادم علی رو مقصر میدونن میگن اونه که نزاشته تو ازدواج کنی. الانم جفتشون خیلی باهم بدن چن باری قهر کردم از دست کارایی شوهرم اما خوب فایده ای نداشت الان نمیدونم باید چیکار کنم جرعت اینم ندارم بهش بگم که بزاره برم خونه پدرم چون انقدر عصبی میشه که حتی منو میزنه. و اینکه پدر مادرم منو خیلی بد از خونه بیرون کردن و جهیزیه هم نخریدن برام حتی لپاسامم پاره پوره کردن شوهرم سر این چیزا خیلی ناراحته ..از نظر تیپ ظاهر خانواده اینا همه چیزش از فرزاد نامزد قبلیم بهتره و هی میگه مگه من چیم کمه که خانوادت این کارو باهام کردن. حالا میشه بگید من چیکار کنم خوب خانوادمن پیششون بزرگ شدم دلم براشون تنگ میشه از طرفیم شوهرمو دوس دارم انقدر خستع شدم که به فکر خود کشی افتادم.
سلام وقت بخیر راستش من حس میکنم خانواده شوهرم تلاش میکنن منو از پدر مادرم دور کنن تمام دوران عقد اصلا اصلا به من توجهی نداشتن انگار وجود ندارم به بهانه های مختلف نمیذاشتن شوهرم با من یا خانوادک باشه الان که ازدواج کردم طبقه بالای مادر شوهرم هستم الان بیش از اندازه توجه میکنن انتظار دارن هر روز برم پیششون یا وقت تعطیلات حتما یه برنامه ای میذارن که نشه من با خانوادک باشم همش هم بهم میگن وابستگیت رو کم کن حتی اگه تو هفته برم سری بزنم به خانوادم بهم میگن رفتی خیالت راحت شد. شوهرم هم اصلا با خانوادم ارتباط نداره مگر این که رسمی مهمونش کنن که بیاد. چون پدر و مادر خواهراش نمیذارن
سلام شوهرم به خاطر اینکه من با خواهرش قهرم با خانواده من قطع رابطه کرده و پشت سر آن ها حرف های ناجور زده و الان یک هفته است ک با هم صحبت نکردیم چه راه حلی پیشنهاد می کنید
من دو ساله ازدواج كردم خانمم حامله هست از اولي ك زندگي رو شروع كرديم رفت و امد خانوادش به خونمون زياده چندتا خواهر برادر داره ك همون اول بهشون فهموندم از رفت و امد زياد خوشم نمياد ك اكثرشون فهميدن ولي يكي از خواهراش نميدونم از روي لج بازيه يا هرچي نميخواد بفهمه با خانمم حرف زدم صبح ها ك من سر كارم بياد لااقل ك يه مدته همينطوري شده ولي بازم ميخواد هي بياد مادرش هم شوهرش فوت شده حداقل هفته ايي يه بار مياد شبم ميمونه الان ك خانمم بارداره بيشتر شده من واقعا با خانواده خودمم در اين حد رفت و امد ندارم و هربار به خانمم ميگم گريه ميكنه نميدونم والا مشكل از منه يا خانوادش لطفا هركاري درسته يه راهنمايي بكنين منو
من حدودا ۱۲ساله که ازدواج کردم و تو زندگی هیچ مشکلی ندارم ولی چند ماهی هست که پدر و مادرم رد از دست دادم و شوهرم راضی نمیشه که با برادر و خواهرهام رفت و امر کنه میگه من نمییام اگر تو میخوای برو اینطوری هم که نمیشه من موندم که چیکار کنم
من شوهرم وقتی میخوام برم خونه مامانم با خواهرام نمیذاره برم کلی چیز بهم میگه وبعدم نمیذاره برم خونه خواهرام که نمیذاره برم خونهمامانمم نمیذاره با اونا برم میگه باید تنها بری
سلام من 21سالمه و دوساله عقد هستم،همسرم غریبه هستن،خانواده همسرم از سه ماه بعد از عقدبرای مهریه و یه قضیه ی دیگه که من بهشون بی احترامی کردم با من قهر هستن.من هرچی یه همسرم اصرار میکنم که مارو باهم آشتی بده میگه نه و بیخیال ولشون کن.پارسال رفتم خونشون برای آشتی مادر و خواهر بزرگش بهم محل نزاشتن همسرم میگه دیگه نمیخوام بری اونجا کوچیک بشی😕چکار کنم آشتی کنن زنگ میزنم جواب نمیدن پیام میدم جواب نمیدن.