من چهار ماهه باردارم شوهرم همش منو تو خونه تنها میذاره و خرجیمو نمیده حتی در طول این چهار ماه یک بار هم منو به دکتر نبرده که ببینی بچه مشکلی داره یا نه ..به خانواده م بی احترامی میکنه وقتی هم یک اعتراض کوچک هم بکنم کتکم میزنه و باهم حرف نمیزنه. من تقریبا دوساله ازدواج کردم. در طول این دو سال هیچ محبتی ازش ندیدم. مادرش تو زندگی ما دخالت میکنه و ایشون از مادرش حرفشنویی داره و منو نادیده میگیره. تا اینکه مدتی بود خونه رو ترک کرده بود منم هرچه زنگ یا پیام میدادم جواب نمیداد تا اینکه اومد خونه و تهدیدم کرد که میکشمت و بچه تو شکمتو سقط میکنم منم فرار کردم اومدم خونه بابام اونم اصلا احوالی ازم نپزسید حالا موندم چکار کنم. خانواده پدریم اصلا حمایتم نمی کنند. خودم تک و تنها با بچه تو شکم نمیدونم چکار کنم. حتی نمیذارند برم شکایت کنم ازش. تکلیف من چیست تورو خدا کمکم کنید. من هیچوقت به طلاق فکر نمیکردم همیشه میگفتم کاش طوری بشه حداقل با پا در میونی اطرافیان رابطمون بهتر بشه ولی شوهرم وقتی فهمید حامله ام بیشتر سوءاستفاده کرد. حتی تهدیدم کرد که منو میکشه منم فرار کردم خونه بابام. الان اصلا نه زنگ میزنه نه میاد دنبالم. بخدا من خیلی به فکر بهبود رابطمون بودم همیشه با آرامی باهاش حرف میزدم ولی ایشون شخصیت ثابتی نداره و زود زود تغییر رفتار میده. شوهرم دست به زن داره مادرش تو زندگی ما دخالت میکنه و شوهرم هم طرفداریشو میکنه. خیلی اشتباه کردم حالا عذاب وجدان اینکه بچه م قربانی این ماجرا میشه منو داره میکشه. فکر نمیکردم شوهرم آنقدر بی رحم باشه اونروز زنگ زد من طلاقت میدم بعد بچه رو میفروشم یا اینقدر بهش رسیدگی نمیکنم تا بمیرم نمیدونم یک پدر چطور دلش میاد به جگر گوشه خودش این حرفو بزنه از ترس دارم میمیرم نمیدونم راهکار قانونیش چیه؟
مطلب مرتبط: علت بی توجهی مرد به زن
پاسخ مشاور به پرسش ” با بدرفتاری شوهر در دوران بارداری چه کنم؟
میفهمم چقدر در شرایط سختی قرار گرفتید و فشار و استرس زیادی را تحمل می کنید. شما مورد خشونت قرار گرفتید و احتیاج به حمایت دارید. کاملا واضح است چقدر از همسرتان آزرده خاطر و درباره آینده فرزندتان نگران هستید.
این موضوع کاملا واضح و معلوم است چقدر برای رابطه تان تلاش کردید و دغدغه نجات زندگیتان و اکنون فرزندتان همواره همراه شما بوده است. تصور همسر شما این است که او هر کاری کند و هر بلایی سرشما بیاورد شما دراین زندگی می مانید. شما همواره حس کردید تنها کسی هستید که باید برای این بهبود رابطه با همسر تلاش کنید و مسئولیت نجات این زندگی فقط با شماست؛ اما شما ازدواج کردید و دو نفرتان نسبت به این زندگی مسئول هستید. قرار نیست تمام بار و مسئولیت این زندگی را به تنهایی به دوش بکشید.
این مقدار سرزنش و خشم معطوف به خودتان جایگاهی ندارد. شما مورد ظلم قرار گرفتید. هیچکس حق ندارد با شما اینگونه رفتار کند. شاید اگر یکبار فقط یکبار به جای اینکه به این فکر کنید که دیگر چه کاری باید برای این زندگی انجام دهم میتوانستید مثل او رفتار کنید و در نقش یک فرد مظلوم فرو نروید هیچوقت به خودش اجازه چنین برخوردی با شما نمی داد.
شما سزاوار احترام هستید و همسرتان به شما امنیت و احترام لازم را نداده است اما به نظر می آید بیشتر از آنکه نسبت به همسرتان خشمگین باشید نسبت به خودتان خشمگین هستید. همواره یادتان باشد اگر تمام دنیا هم به شما پشت کرده باشند شما خودتان را دارید. وقتی شما به خودتان پشت کردید از دیگران چه انتظاری دارید؟
چطور می توانید از این مرحله از زندگیتان راحت تر عبور کنید؟
- خودتان را فراموش نکنید. تا می توانید به خودتان عشق دهید و با خودتان همدلی کنید. به خودتان یادآوری کنید که چقدر برای رابطه تان تلاش کردید اگر افکار سرزنش گر دارید تصور کنید دوستی دارید که با شما درد و دل می کند چگونه او را آرام می کنید؟ پذیرای احساساتتان باشید و احساساتتان را بنویسید.چه کارهایی را دوست دارید انجام بدهید؟ از چه چیزهایی لذت میبرید؟
- در برخورد با شوهر زورگو به هیچ وجه از موضع ضعف برخورد نکنید. اگر او به تهدید هایش ادامه می دهید، اصلا نترسید و بگویید هر کاری دوست داری بکن منم از تو شکایت می کنم. مطمئن باشید اگر جرئت مندانه برخورد کنید به خودش اجازه چنین بدرفتاری در دوران بارداری را نمی دهد.
- از حق و حقوق خودتان نگذرید. طوری برخورد کنید که تصور کند شما هم کاملا مشتاق طلاق هستید و حتی زودتر از او اقدام می کنید. میفهمم شاید هنوز به قطعیت لازم برای تصمیم به طلاق نرسیده باشید من هم قصدم این نیست که شما را به سمت طلاق هدایت کنم. این تصمیمی است که شما می گیرید اما واقعیتی که وجود دارد این است که وقتی مردی تهدید به طلاق می کند یعنی از شما برای ادامه زندگی باج خواهی و سو استفاده می کند. بنابراین اگر واقعا تصمیمش این باشد بهتر است که این اقدام از جانب شما باشد و او را خلع سلاح کنید. به عبارت دیگر من میخواهم از دادخواست طلاق به عنوان ابزاری برای جرئت ورزی خودتان استفاده کنید.
- رفتار های جرئت مندانه را در خود تقویت کنید: شما مسئول واکنش و برخورد همسرتان نیستید زمانی که خودتان این را باور کنید می توانید نیازها و خواسته های خودتان را در نظر بگیرید و آنها را به خانواده خود منتقل کنید.حتی اگر با مخالفت خانواده خود روبه رو هستید اشکالی ندارد زمانیکه ببینند از خودتان مراقبت می کنید و حال و هوای احساسات و نیازهایتان را دارید شما را در آغوش می گیرند و همراهتان می شوند. شما فرد قوی هستید یک مادر باردار که قطعا شرایط سختی دارید اما خودتان و خدایتان را دست کم نگیرید.
همواره یادتان باشد که شما سزاوار احترام هستید و باید در برابر فردی که برایش این موضوع ناآشنا است باستید.اگر توانش را ندارید باید از مرجع قدرت کمک بگیرید موضوع خشونت موضوعی است که هیچکس آن را قابل قبول نمی بیند.
بی توجهی همسر در دوران بارداری
حالم خیلی بده زنی ۳۱ ساله هستم یه پسر۷ ساله دارم ۴ماهه باردارم شوهرم ۱ماهه رفته خونه پدرش یه شهردیگه میگه اونجا دارم کارمیکنم من بارداری پرخطری دارم مادرم واسم غذادرس میکنه کاری دارم انجام میده ولی شوهرم هیچی انگارتواین دنیانیست کاشکی مرده بود تا دیگه به هوای اون نباشم. بهش زنگ زدم گفتم پول لازم دارم میخوام برم دکتر ناراحت شد چون دوبار واسم پول فرستاده بود داد کشید فحش داد خرج خانه مدرسه پسرم آزمایش سونوویزیت دکتر همش واسم سخته بخدا نمیدونم چیکارکنم. هیچ کس درکم نمیکنه. قبل از بارداریم میرفتم سرکارخیلی بهانه میگرفت همش میگفت چراسرکار میری بهش میگفتم خوب پول بده نرم سرکار ولی همه چی روبه مسخره میگرفت الان استراحت مطلق هستم. خیلی پشیمانم که باهاش دارم زندگی میکنم میدون الان چه فکری میکنین که چرا دوباره باردارشدم ولی بارداریمم یه هویی شد دنیا واسم معنایی نداره نمیدونم چه گناهی تو این دنیا کردم باید اینطوری تاوان پس بدم ببخشید خستتون کردم.
مطالب مرتبط: کیا شوهرشون تو بارداری بهشون خیانت کرده؟
پاسخ مشاور به بدرفتاری شوهر با زن باردار
اول از همه باید بگویم من هرگز شما را قضاوت نمی کنم و تنها سعی می کنم مسائلی که مطرح می کنید درک کنم و متناسب با آن به شما کمک کنم. میفهمم که چقدر در شرایط سختی قرار گرفتید. همانطور که خودتان مطرح کردید همسر شما نسبت به شما و فرزاندانتان هیچ مسئولیتی نمی پذیرد و مدام شما را سرزنش می کند، به شما توهین می کند در حالی که شما لایق احترام و حمایت هستید. به نظر من دو نفر که در حال توسعه یک شراکت طولانی مدت هستند باید ویژگی های خاصی داشته باشند. هر دو باید همدیگر را دوست داشته باشند، از بودن با یکدیگر لذت ببرند، و از یکدیگر حمایت کنند. آنها باید بخواهند در قسمت های سخت زندگی به راحتی شریک زندگی خود کمک کنند و قابل اعتماد و قابل اعتماد باشند، کسی که به او اعتماد داشته باشد و در مواقع لزوم به او تکیه کند. اگر فرزندی وجود دارد، هر دو باید آن را دوست داشته باشند. همانقدر که شما در قبال فرزندانتان مسئول هستید همسرتان هم مسئول است.
سؤالی که از شما دارم و حتما از خودتان بپرسید این است که چقدر خودتان را ارزشمند و لایق احترام میدانید؟ همسر شما در حق شما بسیار بد کرده است اما خودتان به خودتان چه نگرشی دارید؟ چقدر یک زندگی با آرامش را حق خودتان میدانید؟ شما زمانی که خودتان را ارزشمند بدانید خودتان را در برابر مسائل و مشکلات زندگی توانمند میبینید. همان چیزی که همسر شما تمام تلاشش را می کند تا از شما بگیرد و شما را در نطفه خاموش کند.
خیلی خوب است که تجربه کار کردن دارید و مستقل عمل کردید. میفهمم که چقدر به حمایت های همسرتان احتیاج دارید و به خصوص که باردار هستید و احساس طرد شدگی دارید اما شما باید تصمیمی برای این زندگی بگیرید.تا کی میخواهید یک گوشه بشینید و منفعل عمل کنید؟ همسر شما خانه پدرش زندگی می کند و کار می کند؟ خیلی خوب است اما اجازه ندارد یک خانم باردار را با دو فرزند رها کند. کاری که می کند پولش کجا می رود که همسر و فرزندانش را تامین نمی کند؟ اگر قادر به تامین مسائل مالی تان نیست با او قاطعانه صحبت کنید و بگویید باید برگردی. اجازه نداری من رو در چنین شرایط سختی قرار بدی. بنابراین یا برمی گردی یا من میام پیش تو تا در کنار یکدیگر باشیم و مسائلمان را با هم حل کنیم.
اولین چیزی که به شما کمک می کند این است که شما بدانید چقدر ارزشمند و لایق بهترین ها هستید. شما مجبور نیستید این شرایط را تحمل کنید. هیچکس حق ندارد به شما بی احترامی کند. این به معنای این نیست که من میگویم طلاق بگیرید یا بمانید. چیزی که سعی می کنم آن را مطرح کنم این است که شما آنقدر توانمند هستید که شرایط خود را تغییر دهید و نباید هم بی پولی با دو فرزند را تحمل کنید و هم اینکه شوهرتان در دوران بارداریتان تنهایتان بگذارد.
حتما باید با همسرتان صحبت کنید و بگویید دیگر نمی شود مرا تنها بگذاری و اگر شرایط آمدن نداری من می آیم.میدانم ممکن است برایتان سخت باشد و خانه مادرتان راحت ترباشید اما اگر میخواهید مورد ظلم واقع نشوید باید بایستید و کاری کنید.در هر حال اینکه چه تصمیمی برای رابطه تان بگیرید با شماست.سه راه دارید:
1-با همین شرایط ادامه دهید
2-برای تغییر رابطه تان قدم بردارید و چرخه باطل بین شما و همسرتان را تغییر دهید
مسیر دو قطعا راحت نیست و چالش هایی دارد اما این را هم در نظر داشته باشد اگر مسیر 1 را انتخاب می کنید دیگر شما یک فرد قربانی که مورد ظلم واقع می شود نیستید چرا که خود این شرایط را انتخاب کردید.
از آنجایی که دوران بارداری دوران حساسی است و شما به حمایت بیشتری احتیاج دارید پیشنهاد می کنم حتما مسائلتان را به صورت تلفنی یا حضوری با مشاور مطرح کنید.
گلسا بمانیان
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده
وظایف مرد در دوران بارداری زن
ازدواج باعث میشود دو نفر کنار هم آمده و با هم زندگیشان را ادامه دهند. تمام مسئولیتها در ازدواج باید میان زن و شوهر تقسیم شود و این مسئله در مورد پرورش و تربیت فرزند هم صدق میکند. اگرچه نقشها و مسئولیتهای زوجین بسته به انگیزه هر یک متفاوت است، اما هر زوج در طول بارداری به یک اندازه مسئول هستند.
برای کمک به همسرتان بهمنظور تجربه دوران بارداری آسان، باید نقش خود را بهعنوان همسری وفادار و پدر آینده بهدرستی ایفا کنید. شاید بهعنوان یک شوهر، فکر کنید، چطور میتوانید در تسهیل دوران بارداری به همسرتان کمک کنید. در این مطلب ما راهنمایی مختصری در مورد وظایف شما بهعنوان یک شوهر در رقم زدن فصلی مهم از زندگیتان ارائه دادهایم.
15 وظیفه همسر در دوران بارداری: در ادامه به نکاتی ضروری که در دوران بارداری همسر باید به آنها توجه داشت اشاره میکنیم. با دنبالکردن این نکات و راهنماییها، نقش خود را بهعنوان شوهر و پدر آینده بهخوبی و تماموکمال ایفا خواهید کرد.
1_ یاد بگیرید: گاهی اوقات همینکه بدانید همسرتان چه چیزهایی را پشت سر میگذارد کافی است؛ بنابراین مطالعه کنید و یاد بگیرید که چه اتفاقاتی در دوران بارداری میافتد. چیزهای زیادی هست که وقتی همسرتان باردار است باید مراقبشان باشید؛ بنابراین راجع به مسائلی همچون عادات غذایی، لباس یا مسائل مهمتر مثل مصرف مکمل یا تهوع حاملگی مطالعه کنید تا بتوانید از همسرتان بهدرستی حمایت کنید.
2_ اگر با تهوع حاملگی مشکل دارد کمکش کنید: حالت تهوع حاملگی تجربهای ناخوشایند است که میتواند زن را به شدت تحت تأثیر قرار داده و ناخوش احوال کند. بهعنوان شوهر، باید در طی این مواقع حمایت خود را نشان دهید. مشوقش باشید، کنارش باشید و کاری کنید تا احساس راحتی بیشتری داشته باشد. مکان راحتی برای استراحتش فراهم کنید تا بتواند هر موقع این حالت به او دست داد استراحت کند.
3_ حساس باشید: اوضاع بهطورقطع در چند ماه آینده تغییر خواهد کرد. همسرتان نوسان خلقوخو، درگیریهای عاطفی، درد و غیره را تجربه خواهد کرد. در طی این دوران، چنین تغییراتی طبیعی است، بنابراین وقتی همسرتان این مسائل را از سر میگذارد صبور باشید. نسبت به درخواستهایش حساس باشید و همیشه با مهربانی پاسخگو باشید. این کار حس قدردانیاش را نسبت به شما برانگیخته میکند.
4_ مشوق او بوده و حمایتش کنید: در این مرحله از زندگی همسرتان به تشویق و حمایت احتیاج دارد. بارداری فراز و نشیبهای زیادی دارد: ازیکطرف خوشحال و هیجانزده است و از طرف دیگر با تغییرات فیزیکی، عدم اطمینان و ترس روبهروست. در طی این سفر که بارداری او باشد، مهم است که شما وی را تشویق کرده و به او یادآوری کنید کنارش هستید و لازم نیست نگرانی به دلش راه بدهد.
5_ منعطف باشید: روزهایی هست که همسرتان بیش از همیشه به شما احتیاج دارد و این مسئله ممکن است برای شوهری شاغل کمی دشوار باشد. زمانهایی هست که شاید لازم باشد برنامههایتان را تغییر داده و یا حتی کنسل کنید تا کنار او باشید؛ بنابراین در دوران بارداری این احتمال را مدنظر داشته باشید. سعی کنید ملاقاتهای غیررسمی با دوستان خود را بسته به نیاز همسرتان تنظیم کنید و ساعات کاری منعطفی داشته باشید تا بتوانید بیشتر در کنار همسرتان باشید.
6_ با او آَشپزی کنید: به آشپزخانه رفته و چیزهایی که او میپخت را بپزید. هم قدردانتان شده و هم خوشحال میشود و میتواند با آسودگی خاطر بیشتر به استراحت بپردازد. از اینکه در این زمینه مسئولیت کامل قبول کنید نهراسید و شک به دل راه ندهید! حتی اگر غذا درستکردن بلد نیستید در کارهای آشپزی به همسر باردار خود کمک کنید.
7_ دوروبرش باشید: اغلب به خانمهای باردار توصیه میشود که استراحت فراوان کرده و خود را خسته نکنند، به همین دلیل خیلی از آنها به خانه پدر و مادرشان میروند تا مراقبت بهتری از آنها شود. خیلی مهم است که مدام با او در تماس باشید و کل دوران بارداری را در کنارش بوده و مسئولیتپذیر باشید.
8_ با او برنامه ریزی کنید: منتظر قدم نورسیده ماندن هیجانانگیز است اما بهعنوان یک زوج مسئول، مهم است که برای آینده برنامهریزی کنید تا وقتی بچه به دنیا میآید آماده باشید. با همسرتان برنامه ریزی کرده و راجع به تمام مسائل مهم گفت و گو کنید. این کار به او قوت قلب داده و به او یادآوری میکنید که در کنارش هستید. در این دوران میتوانید به انتخاب اسم برای فرزندتان نیز بپردازید.
9_ مسئولیت برعهده بگیرید: برعهده گرفتن مسئولیتهای خانه به طور ویژه حمایت شما از همسرتان را نشان میدهد. در کارهای کوچکی که ممکن است در آنها به کمک احتیاج داشته باشد کمک کنید، اما یک سری از کارها را هم بدون اینکه از شما درخواستی بکند انجام دهید. با کم کردن بار مسئولیت همسر، آرامش و رضایت بیشتری به او میبخشید.
10_ شنونده خوبی باشید: بارداری همان قدر که اتفاقی رؤیایی است میتواند کفر آدم را در آورد، بنابراین احتمالش زیاد است که همسرتان یک سری گله و شکایت داشته باشد. در چنین مواقعی، شنونده خوبی باشید و به شکایت همسرتان در مورد درد، سختی، ویار و هوسها و ناخشنودی از تغییر بدنش گوش دهید. قرض دادن گوشتان به او باعث میشود که واقعاً خوشحال شود. چراکه با خالیکردن خودش آرامتر خواهد شد.
11_ در کارهای خانه به همسر خود کمک کنید: حال وقت آن رسیده که مسئولیت کارهای خانه را برعهده بگیرید. بهزودی مراقبت از خانه برای او دشوار شده و وقت آن میرسد تا شما هم به سهم خود این کار را انجام دهید. بارداری کار آسانی نیست، به همین خاطر مهم است که مسئولیتها را تقسیم کنید.
12_ در ملاقات پزشک همسر خود را همراهی کنید: همراهی همسرتان تا مطب پزشک کار به شدت مهمی است که باید در طول دوران بارداری انجام دهید. اگر عوارضی وجود داشته باشد ملاقات با پزشک میتواند کار استرسزایی باشد؛ بنابراین نباید همسرتان را در انجام این کار تنها بگذارید. هر موقع همسرتان وقت دکتر داشته باشد باید با او بروید.
13_ آماده وضع حمل همسر خود شوید: همراه با او برای روز موعود آماده شوید. گاهی اوقات آمادهشدن برای وضع حمل و منتظر نوزاد ماندن میتواند به شدت استرسآور باشد، بنابراین حواستان باشد که مراقب او باشید. ساک کودک را با تمام وسایلی که لازم است به بیمارستان ببرید، آماده کنید. پوشک کردن بچه، لباس پوشاندن به او، نحوه شیردادن و مراقبت بعد از آن را به همراه دیگر مواردی که لازم است، یاد بگیرید. به همسرتان اطمینان دهید وقتی او استراحت میکند شما از پس اوضاع برآمده و میتوانید مراقب نوزاد باشید. همیشه حمایت خود را نشان دهید.
14_ مصرف آب و غذای او را تحتنظر داشته باشید: همیشه باید حواستان باشد که همسرتان خوب غذاخورده و آب کافی مینوشد. مراقبت از همسر و بچه را وظیفه اصلی خود قرار دهید. چه زمانی باید مکمل مصرف کند؟ آیا مصرف این نوع غذا در این زمان درست است؟ از خوردن چه چیزهایی بدش میآید؟ هوس خوردن چه چیزهایی را کرده؟ چه غذاهایی برای بچه خوب است و چه غذاهایی نیست؟ آیا آب کافی مینوشد؟ حواستان باشد که در دوران بارداری همسر، پاسخ تمام این سؤالات را بدانید چراکه سلامتی او و نوزاد به شدت اهمیت دارد.
15_ به او حس خاص بودن بدهید: با افزایش ماههای بارداری، همسرتان ممکن است نسبت به بدن خود حس خوبی نداشته باشد چراکه دچار تغییر شده. در این زمان شاید ندانید چطور او را متقاعد کنید که همینطور که هست چقدر عالی است؛ بنابراین سعی کنید حس زیبایی و خاص بودن به او بدهید. مثلاً با هم به عکاسی در دوران بارداری بروید. وقتی شوهری در طول دوران بارداری حواسش درست به همسرش باشد، تأثیر زیادی در حس زن نسبت به خودش دارد.
وقتی نوزاد متولد میشود، پدر و مادر هر دو باید قبول مسئولیت کنند. به همین طریق وقتی زن باردار است، هر دو نفر باید مسئولیتهای برابری قبول کرده و مسائل را با هم حلوفصل کنند. وقتی زنی باردار است، یک سری مسئولیتها صرفاً به دوش اوست. بهعنوان یک پدر، مهم است که در طی این پروسه از او حمایت کنید.
هیچوقت نباید به او این حس را بدهید که مسئولیت همه چیز با خود اوست. نقش شوهر در طول بارداری بسیار حائز اهمیت بوده و در نحوه گذراندن 9 ماههی بارداری توسط همسرتان تأثیر به سزایی دارد؛ بنابراین اطمینان حاصل کنید که در طی این دوران هر کاری که از دستتان برمیآید انجام میدهید.
در یک رابطه سالم زن و شوهر محیط امنی برای همدیگر فراهم می آورند. همدیگر را دوست دارند، به همدیگر احترام می گذارند، از همدیگر حمایت می کنند با همدیگر همدلی می کنند، مورد پذیرش همدیگر هستند و به همدیگر اعتماد دارند. به خواسته ها و نیاز های همدیگر توجه دارند، اجازه گفتگو در مورد نیاز ها و احساسات می دهند. در کنار هم وقت مشترک خوشایند دارند، به علایق همدیگر توجه دارند و علایق مشترک را با همدیگر پیگیری می کنند. برای همدیگر محدودیت ها و قوانین روشن دارند. در زمان بارداری به دلیل شرایط خاص مادر این حمایت ها باید چند برابر باشد تا مادر احساس امنیت کند و این احساس امنیت را به فرزند خود منتقل کند. دغدغه نیازهای اولیه مثل خوراک و پوشاک نداشته باشد. بارداری را به عنوان تجربه شیرین در زندگی خود ثبت کند. به فکر فرزندش و یادگیری فرزند پروری صحیح باشد. شما در این شرایط قاطعانه از ایشان می خواهید که مسئولیت بپذیرد. اگر نپذیرفت از طریق قانون حقوق خود را پیگیری می کنید. در کشور ما زن و فرزند نفقه دارند و برآوردن نیازهای اساسی زن و فرزند مسئولیت مرد خانواده است.
خواندن این کامنت ها و آگاهی از چنین رابطه هایی دل هر انسانی که ذره ای از انسانیت در وجودش باشد را به درد می آورد. ای کاش این انسان ها اصلا ازدواج نمی کردند، تشکیل خانواده نمی دادند، چطور انسان می تواند با خانواده خود چنین خشن و بی رحم باشد، انسانی که با خانواده خود چنین باشد با جامعه چه خواهد کرد؟
کاش مسئولین مملکت به فکر باشند، شرایط آموزش را برای همگان فراهم آورند، شرایط استفاده از خدمات روانشناسی و مشاوره را برای همگان فراهم آورند تا از آسیب به نسل های بعدی جلوگیری کنند. همچنین قوانین روشن و محکم در حوزه حقوق زنان وکودکان فراهم آورند و برای تخطی از قوانین مجازات سنگینی در نظر بگیرند تا همسران در قبال همدیگر احساس مسئولیت بیشتری نمایند.
سلام من بیست و چهار هفته باردار هستم بچه دیگه ام یک سالشه شوهرم خیلی باهام بدرفتاری میکنه اصلا بهم ارزش نمده هفته قبل یک تومن برام واریز کرده مهمون اومد پول تمام شد امشب براش گفتم پولم تموم شده سرم دادزد خواستم براش توضع بدم به حرفم گوش نداد چند ماه میشه باحام حرف نمیزنه این بچه خیلی ازیتم میکنه آخه خیلی کوچکه نمی تونه راه بره همش گریه میکنه میخاد ببرمش بیرون بااین شکم روزتا شب بچه بغلمه شبا هم شوهرم باهام حرف نمیزنه هر چی دلم میخاد نمیتونم بخرم روز صدبار میرم آشپز خانه ولی هیچ چی نیست نخودش میاره چیزی نه پول میده خیلی ازیت میشم اگه پول نداشته باشه که من هم درکش میکنم وقتی که داره نمیده خیلی ناامید میشم اصلا درکم نمی کنه خیلی از دنیا خسته شدم آرزو میکنم ایکاش تواین دنیا نبودم
در یک رابطه سالم زن و شوهر محیط امنی برای همدیگر فراهم می آورند. همدیگر را دوست دارند، به همدیگر احترام می گذارند، از همدیگر حمایت می کنند با همدیگر همدلی می کنند، مورد پذیرش همدیگر هستند و به همدیگر اعتماد دارند. به خواسته ها و نیاز های همدیگر توجه دارند، اجازه گفتگو در مورد نیاز ها و احساسات می دهند. در کنار هم وقت مشترک خوشایند دارند، به علایق همدیگر توجه دارند و علایق مشترک را با همدیگر پیگیری می کنند. برای همدیگر محدودیت ها و قوانین روشن دارند. در زمان بارداری به دلیل شرایط خاص مادر این حمایت ها باید چند برابر باشد تا مادر احساس امنیت کند و این احساس امنیت را به فرزند خود منتقل کند. دغدغه نیازهای اولیه مثل خوراک و پوشاک نداشته باشد. بارداری را به عنوان تجربه شیرین در زندگی خود ثبت کند. به فکر فرزندش و یادگیری فرزند پروری صحیح باشد.
شما در این شرایط قاطعانه از ایشان می خواهید که مسئولیت بپذیرد. اگر نپذیرفت از طریق قانون حقوق خود را پیگیری می کنید. در کشور ما زن و فرزند نفقه دارند و برآوردن نیازهای اساسی زن و فرزند مسئولیت مرد خانواده است.
ابن پیام هارو خوندم خیلی شوکه شدم واقعا نمیدونم چی بگم
من ۴۲ سالمه و یک دختر ۱۹ ساله دارم ۳ماه ناخواسته باردار شدم
اونقدر شوکه شدم و حالم بد هستش که مدام با همسرم دعوا میکنم
همسرم هم خودش خیلی ناراحته همش میگه اگر راضی نیست سقط کن
ولی چون قلب داره نمیتونم حس قاتل بودن دارم
همسرم نمیذاره دست به سیاه و سفید بزنم هر کاری میکنه بلکه من ببخشمش و خوش اخلاق باشم اما متاسفانه من نمیتونم و خیلی روحیه م از دست دادم .
با خوندن این کامنت ها میفهمم چقدر همسرم عالیه همیشه بوده
هر کاری میکنه من فقط لبخند بزنم که متاسفانه من بداخلاق م.
دوست عزیز اتفاقی بوده که در این سن برای شما افتاده، شما که همسر خوب و بسیار همراهی دارید، به فال نیک ببینید. این را به فرصت تبدیل کنید، فرصتی برای رشد و بالندگی ، خودتان را آرام کنید. از این فرصت برای مطالعه ، مراقبه، رشد روانی و معنوی خود استفاده کنید. اکثر مادران در فرزند اول در مورد فرزندپروی چیز زیادی نمی دانند، ارتباط صحیح با فرزند را نمی دانند، نمی دانند هدفشان از فرزند آوردن چه بوده است، اما در فرزند دوم می توانند ارتباط بی نظیری با فرزند برقرار کنند، نگاه دیگری به فرزند داشته باشند، از بودن فرزند و داشتن فرزند لذت ببرند، یک بار دیگر عشق، محبت و صمیمیت واقعی و ناب را تجربه کنند. پس شکرگذار باشید و این فرصت تکرار نشدنی را از دست ندهید.
سلام و خسته نباشید.خدمت شما عرض کنممن خانوم ۳۵ ساله هستم ۶ ساله ازدواج کردم شوهرم قبل از ازدواجمون اعتیاد داشته اما زمانی ک ازدواج کردیم چندسال بود پاکبود وتقریبن از دوسال پیش ک پدرش هم ک اعتیاد داشت و سکته کرد شوهرم مجبور شد ک برای پدرش مواد تهیه کنه واینطور بود ک خودش هم دوباره بعد ۱۰ سال پاکی لغزش کرد و اعتیادش ب شیره شروع شدوهرروز مصرفش بالا رفت چیزی در حدودروزی س گرم.ومن ک چند سال بود مشکل ناباروری داشتم بعد ۶ سال خدا بهمون ی بچه داد یعنی چند ماهه باردارم.والان مشکلم اینه ک کار نمیکنه خیلی بداخلاقی میکنه همش بهونه گیری میکنه وهیچ توجهی ب من و بچه تو شکمم نداره و کلن ازقبل هم اخلاقش تند بود و خیلی غرور داره وکلن فقط خودشوقبول داره خلاصه مالی روحی همه جوره خیللی تو مشکل هستم ب کسی هم نمیتونم چیزی بگم نمیدونم باید چی کار کنم .حالم خیلللللللللی بده فقط دوس دارم گریه کنم وبا این حالم خیلی نگران بچه توشکمم هستم چون ن تغذیه خوب دارم ن حال خوب.خواهش میکنم حداقل بهم بگید چی کارکنم حالم خوب باشه
شما دوست داشتید طعم مادر شدن را بچشید. این تجربه زیبا را داشته باشید. تلاش کردید این اتفاق افتاده است. احتمالاً از قبل همسر خود را نشناختید. یا اینکه در تمام این مدت نسبتاً خوب بوده، شرایط جدید ایشان را دچار شک و تردید کرده، مسائل را پیچیده می بیند، نمی توانند با چالش ها مواجه شوند، همان طور که قبلاً برای گریز از چالش به مواد روی آوردند.با گفتگوی مسالمت آمیز و سازنده و قاطع ، درخواست خود را مطرح کنید. تا مسئولیت خود را بپذیرد. از اقوام ، دوستان و خانواده حمایت روانی- اجتماعی بگیرید. حال خوب خود را به حال ایشان گره نزنید، از خودتان و فرزندتان حمایت کنید، خودتان را دوست داشته باشید.
سلام من باردارم دو ماه پیش با همسرم دعوام شد روز بعد رفتم خونه پدرم و بعد مریض ام را گذاشتم اجرا شوهرم هم اصلا نه خرجی بهم میده نه اومده دنبالم فقط یک بار اومد با پدرم دعوا افتاد و من بیمارستانی شدم ولی شوهرم و دوست دارم و دوست دارم برگردم خونم الان به نظرتون چه کار کنم
شوهرم ۳۸ سالشه موقعی من حامله بودم با ی دختربچه ۱۴ ساله از طریق پیام دوست شده و از طریق چت با اون دختر ارضا میشه! الان ی بچه ۴۰ روزه دارم متوجه شدم باید چکار کنم؟
من همسرم اعتیادداره هم دست ب زن داره هم بهم توهین میکنه حتی الان ک باردارمم خودشوکنترل نمیکنه چندبارکتکم زده بااینک میدونه دوماهه حامله ام همین دیشبم سیلی زد توصورتم چند شب پیش سر یه بحث کوچیک پاشو گذاشت توشکمم خاست بچمو بکشه موادهمه احساساتشو ازش گرفته یکاری کرده حالم داره ازش بهم میخوره همش مادرش داداشاش توزندگی مادخالت میکنن همه وجودش همه چیزش فقط شده خانوادش من کجای این زندگیشم نمیدونم ازش متنفرم یوقتایی جلوم نشسته تو تصورات خودم نقشه اینو میکشم ک دارم میکشمش اینقد بلاهاسرم اورده ک اگ یه اتفاق کوچیک بیوفته براش ناراحت نمیشم و خوشحال میشم از خدا میخام باهمون دستایی ک منو کتک زده زیر تابوت مادرشو بگیره و باهمون پایی ک گذاشت تو شکمم تابچم بمیره زیرتابوت مادرش راه بره
شما دوست داشتید مادر بشید اما با توصیفی که کردید همسر شما نه تنها معتاد هستند، بلکه هویتی از خودشان ندارند و به خاطر افراد قدرتمندتر خانواده حاضرند شما و فرزند خود را قربانی کنند. الان فرزند شما با تمام وجودش تحت تاثیر شرایط شما قرار می گیرد. شما در این شرایط نیاز به آرامش دارید، بارداری فرصتی است برای رشد معنوی ، خیلی ها بر این باورند که خانم باردار به خدا نزدیک تر است و از او می خواهند در این شرایط برایشان دعا کند. اما متأسفانه در رابطه ای که قرار گرفتید وجودت پر از خشم شده و به جای دعا برای دیگران نفرین می کنی. وقتی در چنین شرایطی قرار گرفتی که چنین تصورات هولناکی سراغت میاد، برای آرامش خودت و فرزندت بهتر است به یک روانپزشک مراجعه کنید. اگر واقعاً می بینی تحت ظلم و ستم قرار گرفتی حق و حقوق خودت را بگیر و از این رابطه آسیب زا بیرون بیا
سلام من ۳۰سالمه ی پسر۸ساله دارم الان باردارم ۴ماه دختر شوهرم دوستم نداره بهم بی احترامی میکنه تو جمع تحقیرم میکنه حالم بده جاشو جدا کرده همش بهم طعنه میزنه به خانواده م فحش میده نیازهام براش مهم نیست میگم دلم فلان چیز ومیخواد نمیگیره همش میگه دوست دارم زن بگیرم منو تهدید میکنه ک با دوتابچه میزارمت میرم دیگه نمیام بهم محبت نمیکنه خسته شدم
دوست عزیز نگفتید رابطه شما از اول به همین شکل بوده یا وجود فرزند دوم ایشان را تغییر داده، اما آنچه که پیداست انسان سالم نمی تواند در چنین شرایطی همسر خود را تحقیر کند، نسبت به نیازهایش بی تفاوت باشد، روح و روانش را جریحهدار کند، مطمئن باشید چنین شخصیتی محبتی ندارد که به شما محبت کند، چنین اشخاصی شایسته نام انسان هم نیستند. وقتی مستندهای حیات وحش را می بینیم، تمام جانوران حیات وحش در چنین شرایطی همدیگر را همراهی می کنند تا بچه خود را به بلوغ و استقلال برسانند اما در دنیای ما انسان ها مثل اینکه باید انتظار هر چیزی را داشت. پس آرامش خودتان را حفظ کنید، توجه خود را بیشتر معطوف فرزندان خود کنید. شما یک بار دیگر فرصت رشد دارید، خودتان را باور کنید، می توانید با دقت و توجه بیشتر به مراحل رشد کودک، محبت و توجه به کودکان خود یک بار دیگر عشق و محبت خالص و ناب را از فرزندان خود بگیرید. از تهدیدات ایشان نترس، حق و حقوق خودت را بگیر و در کنار فرزندانت زندگی جدیدی شروع کن، می توانی به خودت تکیه کنی، در کنار فرزند پروری در حد وسع و توان خودت برای خود کار و کسبی راه بیندازی، با قناعت زندگی کنی اما زیر بار تحقیر و ظلم و زور نروی.
سلام وقت تون بخیر شوهرم بدرفتاری میکنه بامن من سه ماهه باردارم هی فحش میده یا میزنه امروزم دعوا کرده با من که خیلی شکم درد گرفت استرس منو گرفته بود نمیدونم چیکارکنم با من خوبه باشه؟
من چهار ماهه حامله م شوهرم همش منو تو خونه تنها میذاره و خرجیمو نمیده حتی در طول این چهار ماه یک بار هم منو به دکتر نبرده که ببینی بچه مشکلی داره یا نه ..به خانواده م بی احترامی میکنه وقتی هم یک اعتراض کوچک هم بکنم کتکم میزنه و باهم حرف نمیزنه من تقریبا دوساله ازدواج کردم در طول این دو سال هیچ محبتی ازش ندیدم مادرش تو زندگی ما دخالت میکنه و ایشون از مادرش حرفشنویی داره و منو نادیده میگیره تا اینکه مدتی بود خونه رو ترک کرده بود منم هرچه زنگ یا پیام میدادم جواب نمیداد تا اینکه اومد خونه و تهدیدم کرد که میکشمت و بچه تو شکمتو سقط میکنم منم فرار کردم اومدم خونه بابام اونم اصلا احوالی ازم نپزسید حالا موندم چکار کنم خانواده پدریم اصلا حمایتم نمکنند خودم تک و تنها با بچه تو شکم نمیدونم چکار کنم حتی نمیذارند برم شکایت کنم ازش تکلیف من چیست تورو خدا کمکم کنید. سلام اشتباه کردم واقعا پشیمانم از طرفی دیگر چند بار موضوعو با خانوادم مطرح کردم اونا پشتیبانم نبودند منم چون کسی رو نداشتم مجبور بودم. حرفتون درسته ولی من هیچوقت به طلاق فکر نمیکردم همیشه میگفتم کاش طوری بشه حداقل با پا در میونی اطرافمان رابطمون بهتر بشه ولی شوهرم وقتی فهمید حامله ام بیشتر سوءاستفاده کرد حتی تهدیدم کرد که منو میکشه منم فرار کردم خونه بابام الان اصلا نه زنگ میزنه نه میاد دنبالم. بخدا من خیلی به فکر بهبود رابطمون بودم همیشه با آرامی باهاش حرف میزدم ولی ایشون شخصیت ثابتی نداره و زود زود تغییر رفتار میده دست به زن هم داره مادرش تو زندگی ما دخالت میکنه و شوهرم هم طرفداریشو میکنه. خیلی اشتباه کردم حالا عذاب وجدان اینکه بچه م قربانی این ماجرا میشه منو داره میکشه فکر نمیکردم شوهرم آنقدر بی رحم باشه اونروز زنگ زد من طلاقت میدم بعد بچه رو میفروشم یا اینقدر بهش رسیدگی نمیکنم تا بمیرم نمیدونم یک پدر چطور دلش میاد به جگر گوشه خودش این حرفو بزنه از ترس دارم میمیرم نمیدونم راهکار قانونیش چیه؟
حالم خیلی بده زنی ۳۱ساله هستم یه پسر۷ساله دارم ۴ماهه باردارم شوهرم ۱ماهه رفته خونه پدرش یه شهردیگه میگه اونجادارم کارمیکنم من بارداری پرخطری دارم مادرم واسم غذادرس میکنه کاری دارم انجام میده ولی شوهرم هیچی انگارتواین دنیانیست کاشکی مرده بودتادیگه به هوای اون نباشم بهش زنگ زدم گفتم پول لازم دارم میخوام برم دکترناراحت شدچون دوبارواسم پول فرستاده بوددادکشید فحش دادخرج خانه مدرسه پسرم آزمایش سونوویزیت دکترهمش واسم سخته بخدانمیدونم چیکارکنم هیچ کس درکم نمیکنه قبل ازبارداریم میرفتم سرکارخیلی بهانه میگرفت همش میگفت چراسرکارمیری بهش میگفتم خوب پول بده نرم سرکارولی همه چی روبه مسخره میگرفت الان استراحت مطلق هستم خیلی پشیمانم که باهاش دارم زندگی میکنم میدون الان چه فکری میکنین که چرادوباره باردارشدم ولی بارداریمم یه هویی شددنیاواسم معنایی نداره نمیدونم چه گناهی تواین دنیاکردم بایداینطوری تاوان پس بدم ببخشید خستتون کردم
من و شوهرم هر روز دعوا میکنم بخاطری که من 8 ماهه باردارم منو تنها گذاشتع رفته سر کار شهرستان و به من هیچ توجهی ندار هر چی داره فقط به مادرشه توجهشم فقط به مادرشه من همن و شوهرم هر روز دعوا میکنم بخاطری که من 8ماهه باردارم منو تنها گذاشتع رفته سر کار شهرستان و به من هیچ توجهی ندار هر چی داره فقط به مادرشه توجهشم فقط به مادرشه من هلا چیکار کنم خوب باشهلا چیکار کنم خوب باشه
سلام خسته نباشید من باردارم شوهرم به همه چیز گیر میده خیلی ناراحتم میکنه اصلا تورم نگاه نمیکنه دنبال بهونست قهر کنه پیش من نخواه دیگه امروز بهم گفت نمیخوام صداتو بشنوم فقط ساکت باش چیکارکنم
همسرم بمن درست خرجی نمیده قرار بود ماهی یه تومن برای من واریز کنه اما الان پنج ماهه که واریز نکرده برای یه مقدار کم پول باید باهاش جرو بحث کنم الان چهار روزه اومدم خونه مادرم پیام داد که حق نداشتی بری خونه مادرت دیگه رات نمیدم خونه و فلان فرداشم گفت کلید خونه رو بیار بده منم گفتم خونمه نمیدم گفت باشه نده عوض نمی کنم این دو روزم نه زنگ زده نه پیام داده. بنظرتون من الان چیکار کنم این موضوعم بهتون بگم که باردارم و هشت ماهمه تو این وضعیت اصلا به بچمونم اهمیت نمیده اخرین پیامشم این بود که قفل خونرو عوض می کنم بعدش دو روزه زنگ نزده و من وقت دکتر دارم برای بچه در کل خرج دارم اصلا براش اهمیت نداره
من مشکل ناباروری داشتم و الان باردارم. خسته شدم از بی تفاوتی های همسرم از اینکه منو نادیده میگیره انگار که من نیستم نه حالمو میپرسه نه به حرفام توجه میکنه یه مدتی هست رفتارهاش باعث شده من هی غر بزنم.میدونه باید برم دکتر اما هیچ کاری نمیکنه من شاغل بودم اما بخاطر شغل همسرم مجبور شدم برگردم شهرستان .دیگه تحمل بی تفاوتیهاشو ندارم ویار دارم بهش میگم میگه باشه برات میارم اما درحد همون بله میمونه قرصم تموم میشه بهش میگم میگه یادم رفت .نه برای آزمایش کنارم بوده نه سونوگرافی.نمیدونم شایدم مشکل از من هست اما فقط میخام بهم اهمیت بده
سلام من باردارم وپشت سرهم باردار شدم وبارداری دوم من هست تو ماه هشت هستم از اول ازدواج با همسرم اختلاف داشتم والان بعد از ۱۳ سال مشکلاتم بیشتر شده والان دیگه طوری شده که هر حرف زشتی رو بهم میگه خوب منم به تبع ناچار جوابشو میدم رابطه زناشویی از زمان بارداری اولم تا الان ۵یا ۶دفعه هست وایشون شیره هم مصرف میکنند ومهندس شرکت گاز بودن والان یکسال ونیم هست از کارش به اختیار خودش اومده بیرون وتو خونست وسر کار نمیره وبیمه بیکاریشو فقط میگیره ودعواهامون بیشتر شده من واقعا خسته شدم من خودمم اشتباه دارم ولی ایشون اصلا قبول به اشتباهش نیست وماباهم فاصله طبقاتی هم داریم
سلام شب بخیرشوهرمن خیلی بداخلاقه البته قبلا هم بود ولی الان خیلی بدترشده من هول و هوش سه ماهه زایمان کردم از بعد زایمان اخلاقش باهام بد شده البته اینم بگم که بابای من به شدت بد اخلاقه و مدام با مامانم دعواداره و تو جمع تحقیرش میکنه من فکر میکنم از بابام الگو گرفته چون رفتارای اونو تکرار میکنه چکار کنم تورو قرآن جواب بدید
خیلی ناراحتم من 4ماه باردارم چون بچم دختر شوهرم دوسم نداره خیلی ناراحتم میکنه اینقدر حرفای زشت بهم میزنه که شبا تا صبح نمی تونم بخوابم همش گریه میکنم
نميدونم از كجا شروع كنم واقعن وضعيت خوبي ندارم شوهرم منو كتك ميزنه خيانت ميكنه منم تنها و بي كسم پشت وانه ندارم همش خونه تنهام حتي جديدا با خانوادم ب مشكل خورده حتي اونجام منو نميبره ن ميتونم طلاق بگيرم ن هيچي باردارم پنج ماهه امشب منو زد نميدونم بايد چ عكس العملي نشون بدم ميخوام حرف نزنم كه فك نكنه برام مهمه و بيشتر اذيتم كنه ولي نتونستم امشب حرف زدم و دعوا كرديم هرچي از دهنش در اومد ب منو خانوادم گفت
سلام. وقتتون بخیر. استرس و تنش در دوران بارداری چه تاثیری روی جنین دارد.
متأسفانه استرس و تنش تأثیر بسیار ناگواری بر جنین، مشکلات دوران کودکی و مشکلات شخصیتی در سال های آینده ، در بزرگسالی دارد. یک شخصیت در یک محیط امن، با محبت، عشق، صفا، صمیمیت ، وفاداری و تعهد بوجود می آید ، پدر و مادرهایی که قصد دارند انسانی را به این دنیا بیاورند، قبل از ازدواج ، قبل از بارداری باید تمام مشکلات روانی، شخصیتی خود را با کمک متخصصین این حوزه حل و فصل کنند و اگر نتوانستند تغییر بکنند، بهتر است اجازه ندهند تحت تاثیر غرایز خود انسان بی پناهی را در این دنیا رها کنند.
اگر خودشان رشد نکردند، هنوز کودک آسیب دیده و محروم و رها شده ای در درون خود دارند، اگر هوس بزرگ کردن یک کودک به سرشان می زند، اولویت با کودک آسیب دیده درون خودشان است تا رشد دهند و به بالندگی برسانند و این بزرگترین خدمت به خودشان و شکستن چرخه های معیوب از نسل های قبل است. به امید آگاهی همه زوج هایی که قصد فرزند آوری دارند.
باردارم یکساعت پیش توماشین که مسیر خونه رومیومدیم از ازمایشگاه بدلیل ازمایش قندخون رفته بودم دعوامون شد فحشای بد بهم داد ومن فقط گفتم همش به خودت و خانواده بی تربیتت که محکم زد از صورتم و من گریه کردم و براتلافی خواستم یکی بزنم صورتش که دعوا بالاگرفت درحال گریه و درد شکمم کنار خیابون پرتم کرد و رفت و من خودم به خونه اومدم..حالام تواتاق خوابه و منم اتاق دیگه..اصلا دلم نمیخواد بچم بدنیا بیاد ولی خیلی دیره کلا بی احساس و بی رحمه و خانواده اولویتشه حتی باوجود شرایط سختم بارداری و اینم بگم من بشدت حساس و زودرنج هستم و درمقابل شدیدا بیرحم و بی احساسه و اینکه همیشه من پیشقدم اشتی شدم و طاقت قهر ودوری ندارم و الان نمیدونم چیکارکنم چون خیلی رنجیدم و انتظار هرچیزی داشتم ولی اینکه توبارداری کتکم بزنه با وجوداینکه میدونه بارداری سختی دارم وقندخون و هماتوم و تهدید به سقطم انتظار نداشتم
سلام من تقریبا۴ماه باردارم شوهرم رفتارش خوب نیست چن باری منو زد و لگدبه پهلوم زد منم رفتم شکایت کردم تاشورای حل اختلاف کشوندمش اصلا احساس مسوولیت نمیکنه میوه نمیخره من تغذیه مناسبی توبارداریم ندارم.تهدید میکنه بچرو ازت میگیرم طلاق میدم و سالی دوتا سکه میندازم جلوت راهنمایی کنید چکار کنم
من الان ۴ ماهه باردارم یک بار باردار شدم سقط شد الان دوروزه فهمیدم حامله ام شوهرم اصلا براش مهم نیس تا دیروز میگفت بچه بیاریم فلان میکنم تو فقط برای من یه بچه بیار ولی الان نه بهم اهمیت میده نه کمکم میکنه بدتر لجم میکنه مثلا هرچی ظرف هست میچینه دور کابینت دکتر به منم گفته استراحت کنم حرفم میزنم باهاش دعوامون میشه بیخیال میشم میگم ولش کن واسه بچم خطر داره خودم کار خودمو میکنم نمیدونم از اول راه بخواد اینجوری پیش بره من کم میارم
این حسادت تا حدودی عادی هست ، اگر چه شما به مراتب بیشتر نیاز به مراقبت های روحی روانی دارید ولی سعی کنید از شوهرتون هم غافل نشید. برای اینکه کمک ایشون رو داشته باشید بجای سرکوفت بهشون بگید که به حمایتتون نیاز دارم و اگر کمکم نکنید، بدون حمایت شما این مسیر برام سخته. این بچه رو ما دوتایی به دنیا میاریم باید دست به دست هم بدیم که بزرگش کنیم
سلام باردارم ۲۵ هفته م بارداری دوم شوهرم اصن درک نمیکنه کمک نمیکنه بهم مگ اینکه خیلی حالم بدباشه نتونم کاری انجام بدم کمک میکنه میگ کارمن سنگینه ازصبح تاشب سرپام نمیتونم بیام کارای توهم انجام بدم .شعلشم مکانیک ۳۲ سالشه. چجورباهاش حرف بزنم ک وضعیتم ودرک کنه
سلام دوست عزیز شکوه و شکایت یا گله کردن باعث میشه شوهر دلسرد بشه ببین دوست عزیز همسر شما شغل سختی دارن سعی کن به خودت متکی باشی و آرامش داشته باشی بپذیر که همسرت خسته س و شاید نتونه بهت کمکی بکنه حالا زمانیکه ارام هستند و خودت هم در وضعیت خوبی قرار داشتی باهاش صحبت کن که بارداری خیلی دوران سختیه و سطح هورمونهای بدن تغییر میکنه و ممکنه حال روحی ت زیاد خوب نباشه
سلام شوهرم خیلی بهم کم توجهی میکنه ازسرکارهم که میاد سرش تو گوشیشه شدیدا سرد مزاج هم هست واینکه من باردارم وخیلی احتیاج به محبت وتوجهش دارم
من باردارم همه چی اوکی بود یدونه بچه دارم این دومی شوهرم رابطه جنسی رو بخاطر بارداری باهام کلا قطع کرده اما امروز تو کیفش ۳تا بسته قرص زود انزالی ویگرا وچندتا مدل دیگه خیلی ناراحتم. میشه کمکم کنید ازوقتی دیدم دل درد حالت تهوع پیدا کردم اصلا باورم نمیشه که داره یعنی خیانت میکنه
صد در صد
سلام خداقوت من دیگه از رفتارهای شوهرم خسته شدم دیگه منو دوست نداره من چکارمیتونم بکنم باوجود یک پسر وبارداریم نمیتونم جدابشم خیلی دارم از نظر عاطفی بی توجهی و نادیده شدن میگیرم. ۲۰ ساله ازدواج کردم یه پسر۱۶ساله دارم والان ۷ماهه باردارهستم البته ناخواسته ومن ازسن ۱۶سالگی وهمسرم۲۳سالگی عقدکردیم ومن ازهمون اول ازدواجم میدیدم که به فیلمهای سکس علاقه زیادی داره وهمش بحث ودعواداشتیم هرچند من ازاین بابت براش کم نمیذاشتم باوجود تمام چالشهای زندگیم خیانت اعتیاد ورشکستگی مالی دوسش داشتم وباهاش موندم الانم حتی روی گوشیش رقص وفیلمهایی که من دوست ندارم رومیبینه بااینکه میدونه که خوشم نمیاد وهمش چندین ساله شغل آزادی داره که اصلا وقت برای من نمیگذاره ومن اصلااولویتش نیستم خیلی کمبود توجه ومحبت از جانبش دارم که حتی خودم پیشنهاد میدم بریم بیرون آرزومه باهاش برم بازار قدم بزنم ولی همیشه کارشوبهانه میکنه وهمیشه سرش شلوغه بینهایت بینظم وبی مسولیته الانم که بهونه داره جای خابشوازم جداکرده وفقط مواقع سکس میاد طرفم نمیدونم چکارکنم واقعا من براش مهم نیستم ؟همیشه دیگرانو به من ترجیح میده حتی درجمع زنان دربرخورد با جنس زن خیلی حساس برخورد میکنه که منو ناراحت میکنه وجلوی بقیه میخوادکه خوب باشه وچندین بارشده که از زنان دفاع کرده جلوی من وهمیشه این باعث دل شکستنم میشه وانگار که همیشه مرغ همسایه غازه دیگه نمیدونم چه درسته چی غلط فقط من ازش توجه ومحبت ودیده شدن وخاص بودنم رومیخوام ولی اون همیشه باپولش میخوادبگه همه چی داریم خسته ام خیلی داغونم از درون همه فکرمیکنن چون پول داریم همه چی بخریم ولی نمیدونن که من همسری نداشتم برام همسری کنه ودستموبگیره وفقط حرف بزنیم وپای دردودلم بشینه برای زنان محل کارش بینهایت حرف میزنه زبون میریزه ولی برایمن مثل غریبه هاست هیچ کدام ازکارهاشو بامن درمیون نمیزاره ولی میبینم ازدوربین محل کارش که چطوربرای بقیه چه مرد چه زن توضیح وتفسیر میکنه.
سلام خسته نباشین من ازدواج کردم سه ساله الان صاحب یه فرزندشده ام 48 روزه باشوهرم اختلاف داریم میخوایم ازهم جداشیم فقط بهش اعتماد ندارم هرکی چیزی میگه پشتیبان من ونمیکنه هیچ حرفی نمیزنه ازاین نگرانم دراینده چطوری میتونیم زندگی کنیم شوهری که طرف خانمشونمیگیره اجازه میده همه دخالت کنن توزندگیش خسته شدم کمکم کنید. باهم اختلاف داشتیم من زایمان کرده بودم یک ماه بود من وانداخت بیرون بچمو دو روز به من ندادن ن خودش نخانواده اش ازطریق کلانتری گرفتیم