جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید
زندگی با مرد معتاد یکی از تلخ ترین تجربه های ازدواج است. روزانه تعداد بسیاری از زنان از شوهر معتاد خود طلاق می گیرند تا به مشکلات این زندگی تلخ پایان دهند. اما زنان دیگری هستند که به خاطر بچه یا فشار خانواده یا ترس از طلاق تصمیم به ادامه زندگی با مرد معتاد می گیرند. یعنی سختی های زندگی با مرد معتاد را به خاطر شرایط کنونی تحمل می کنند.
مطالب مرتبط: طلاق بهتر است یا تحمل
اما عاقبت زندگی با مرد معتاد با گرفتاری هایی همراه است. این باعث می شود که به مرور زمان زن از زندگی با شوهر معتاد خسته شده و احساس ناامیدی و تنهایی در ازدواج کند.
زندگی با مرد معتاد قطعا آسیب های مخربی بر روان زن و بچه ها باقی خواهد گذاشت؛ تا حدی که به علایم افسردگی شدید، افکار خودکشی، طلاق عاطفی می انجامد.
زنی که مدتها با مرد معتاد زندگی کرده، احساساتش سرکوب شده، از لحاظ روحی بسیار خسته و افسرده است و نمی تواند تصمیم درستی در برخورد با شوهر معتاد بگیرید. بنابراین در چنین شرایط روحی بدی که زن در زندگی مشترک تجربه می کند، نمی تواند تصمیمی عاقلانه و منطقی بگیرد.
اولین گام در برخورد با شوهر معتاد، افزایش آگاهی و سپس پذیرش است. یعنی زن باید با مطالعه در مورد روانشناسی افراد معتاد نگرش خود در مورد این موضوع تغییر دهد. این مطالعات به زن کمک می کند تا نگاه تازه ای به مردان معتاد داشته باشد. وقتی عوامل اعتیاد به مواد مخدر و دلایل معتاد شدن افراد را بفهمید، آنگاه به چشم یک مجرم یا مرد بدکار به شوهر خود نگاه نمی کنید.
زن باید متوجه شود که شوهرش به خاطر آسیبهای گذشته درگیر مشکلاتی درونی شده و از طریق مصرف مواد تصمیم به خاموش کردن مشکلاتش می کند. به همین منظور است که در روانشناسی، بیماری اعتیاد نامیده می شود.
اعتیاد یک بیماری روانی است که همانند بیماری جسمی قابل درمان است. بنابراین موضوع طلاق از شوهر معتاد درست همانند طلاق از شوهر بیمار است. این بیماری شوهر چه جسمی باشد ( مثل دیابت ) چه روانی باشد ( مثل اعتیاد ) تفاوتی در نوع نگاه شما برای ادامه زندگی با او نمی کند.
تنها تفاوت در این است که زن بگوید، بیماری جسمی یک اتفاق است اما مصرف مواد یک انتخاب. در پاسخ به این سوال باید گفت، همه ما انسانها به نوعی در زندگی روزانه خود، رفتارهای وسواسی یا اعتیادگونه داریم. رفتار وسواسی یا رفتار اعتیادی یعنی فرد با وجود آگاهی از این رفتار اشتباه، قادر به ترک رفتارش نیست.
به عنوان مثال، فردی که سیگار می کشد، با وجود آگاهی از مضرات سیگار و دانستن فواید ترک سیگار اما همچنان به مصرف سیگار ادامه می دهد. یا فردی که می داند مصرف فست فود برای سلامتی او مضر است اما روزی سه وعده ساندویچ و پیتزا میل می کند.
شدت این رفتارهای اعتیادی در افراد مختلف است. بسته به آسیبهای دوران گذشته و شرایط زندگی فرد، شدت بیماری اعتیاد متغیر است.
بنابراین پذیرش این حقیقت که زن با یک همسر بیمار در حال زندگی است تاثیر بسیاری بر نوع نگاه زن برای ادامه زندگی با مرد معتاد دارد.
شوهرم معتاده خسته شدم
پاسخ مشاور به پرسش ” طلاق یا زندگی با فرد معتاد “
شما حتما با دشواری های زیادی دست و پنجه نرم می کنید. زندگی با یک فرد معتاد میتونه خیلی سخت و اذیت کننده بشه. اینکه تصمیم به جدایی بگیرید یا ادامه بدید کاملا بستگی به خود شما داره اما شما باید برای خودتون یک آستانه تحمل و مرز مشخص کنید. این مرز رو زمانی که همسرتون در حالت نشئگی نیست باهاش در میون بذارید. این بیان کردن باید کاملا قاطعانه اما بدون پرخاشگری باشه.
همسر شما باید متوجه بشه که شما در زمینه اعتیادش از هرلحاظ اون رو همراهی کردید و هر چند از این بابت خیلی اذیت شدید اما هیچوقت قصد سرزنش اون رو نداشتید. با اینحال، شما هم مرزهایی دارید که اگر شکسته بشه دیگه زندگی براتون غیر قابل تحمل میشه. مثل دست بلند کردن و توهین شنیدن. بنابراین لازم میدونیم که همسر شما این خط قرمز رو درک کنه.
شما میتونید از طریق یک مشاور گروههای حمایتی پیدا کنید. در این گروهها افراد دیگه ای با مشکل مشابه شما حضور دارند که سعی میکنند به همدیگه کمک کنند و به هم دیگه راهنمایی بدند.
شما همچنین میتونید با خود مشاور هم صحبت کنید و با بررسی دقیق تر زندگیتون راحت تر تصمیم بگیرید که بهتره جدا بشید یا به زندگی با ایشون ادامه بدید. شما باید درک کنید که هر کس تنها میتونه خودش رو تغییر بده؛ بنابراین همسر شما تنها زمانی تغییر میکنه که خودش بخواد و شما باید توجهتون به سلامت جسمی و روانی خودتون باشه. زندگی با یک همسر معتاد نباید موجب بشه که شما خودتون رو فراموش کنید.
شما به هیچ عنوان نباید تلاش برای انکار چیزی کنید. وجود یک مرد معتاد در خانواده، یک شرایط طبیعی نیست و نباید به این وضعیت عادت بشه. پس بجای اینکار شما باید اطلاعات خودتون در مورد اعتیاد و برخورد با فرد معتاد بالا ببرید. کتاب هایی در این مورد مطالعه کنید و فیلم های آموزشی ببینید.
شما در کنار این حرف که گفتم نباید همسرتون رو سرزنش کنید. باید این رو هم در نظر بگیرید که نباید بیش از اندازه اون رو راحت بذارید. اینکار میتونه باعث بشه که مصرف خودش رو بالاتر ببره و مشکلات دیگهای برای شما و خودش ایجاد بشه.
در کنار همه این موارد اگر تصمیم شما طلاق از همسر معتاد بود و به این نتیجه رسیدید که همسر شما قابل تغییر نیست و شرایط براتون غیرقابل تحمله توصیههایی که در ادامه خدمتتون ارائه میدم میتونه براتون کمک کننده باشه.
شما با داشتن پشتوانه مالی میتونید روند طلاق رو راحت تر پشت سر بگذارید بنابراین سعی کنید در یک موقعیت مناسب شاغل بشید.
به این مسئله هم توجه کنید که بخاطر اعتیاد همسر طلاق راحت تری میتونید داشته باشید و حتی حضانت فرزندانتون رو هم بگیرید. در نهایت همه چیز به تصمیم شما بستگی داره.
پیروز و موفق باشید.
کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
طلاق از همسر معتاد به شیشه
سلام خسته نباشین راستش من یه ۲سالی میشه ک نامزد بودم و الان یه ساله ک عروسی کردم شوهرمن کارگرساده روز مزدهستش از دوران نامزدی باهمسرم مشکل داشتم زیاد به کاراهمیت نمیدادرفتارشم خیلی خوب نبود ولی من بیشتز کارنکردنش اذیتم میکردمن حتی تا مرز طلاقم پیش رفتم اما به امیداینکه بریم زیریه سقف درست میشه اشتی کردم چندماهی گذشت ازعروسیمون من مادرم ساکن شمال بود پدرم وقتی یه سالم بود فوت کردو مادرم بعد عروسی من بایه اقایی ازدواج کردمن ک رفتم سره خونه زندگیم مادرمم رفت خونه ی شوهرش شمال عید بودک من و همسرم رفتیم شمال پیش مامانم بعد چندروزهمسرم به من گفت ک توبیشتر پیش مامانت باش من برمیگردم خونه من اینجا به همسرم شک کردم چون بعد رفتنش چندروزبعدک میخواستم برگردم هی اسراربه بیشتر موندن من کردازاونجا یه بیلیط اتوبوس گرفتم و شبونه بدون اینک به همسرم بگم راه افتادم سمت خونه جلوی درساختمون متوجه شدم ک ساعت ۷یا۷ونیم صبح هستش وهنوز چراغ خونه روشنه و همسرم بیداردست و پام میلرزید استرس بدی داشتم وقتی رفتم بالا حدود دودیقه ای اگر اشتباه نکنم طول کشید تادروباز کنه وقتی رفتم داخل متوجه شدم کله لبای همسرم زخمه وکلی لاغرشده بودمن اونجا متوجه شدم ک همسرم مواد مخدر مصرف کرده به برادرم زنگ زدم اومد اونجاوبرادرم وقتی وضعیتشو دید دوتازددره گوشش واونجا اعتراف کردرورگفت ک فقط چند صوت شیشه مصرف کرده من اونجا قهر کردم به امیداینک جدابشم رفتم خونه ی داداشم و به مامانم زنگ زدم ک بیامن میخوام جداشم مامانم ساعت ۱۱شب حرکت کردسمت ماساعت حدود ۹ شب بود ک شوهرم اومد خونه ی برادرم شام خورد و بعدش منو کشید یه جا گریه کرد کلی گریه کرد خودشو به درودیوارزد و گفت که تفریحی کشیدم شیطون گولم زدوازاین حرفا من خیلی همسرم و دوست دارم خیلی از یه یه بار دیده بودم به فامیل ما گفته بود به کسی نگووباهاشون نشسته بودوتریاک میکشیدخوب زنوگی میکردیم شکرخدا گذشت و گذشت بخاطره کرایه خونه و قرض و قوله که یه مسئولیت رودوش همسرمه همین باعث میشه ک شوهر من سره وقت بره سرکارو بیاد.
راستش یه موقع هایی بوده نداشتم بخورم نداشتم بپوشم اما یه وقتایی ام بوده که فراهم بوده اما تا الان بیشتر نبوده. خلاصه بعد یه مدت گذشت همین دیشب بود که رفته بودیم خونه مادرشوهرم همسرم گفت کیلید خونه رو بده من برم خونه دوش بگیرم و بیام منم دادم قراربود ساعت ۸ خونه مامانش باشه اما ساعت ۹ و نیم بود که من شک کردم و بهش زنگ زدم ک سریع و ۱۰ دیقه ای بیا بعدازاینک اومد متوجه شدم از حالاتش ک مصرف کرده.
دوباره دیشب که برگشتیم خونه تا صبح ساعت ۷ نخوابید چشم روی هم نگذاشت. میرفت بیرون و الکی در کوچه رو به هم میبست که من فک کنم میره بیرون ولی میره دستشویی و با چرا غ خاموش الکی میشسته اونجا من اونجا متوجه شدم ک مصرف کرده. به نظرشما من چیکار کنم همسه من تفرحی میکشه یا معتاده نمیدونم. کمکم کنین تروخدامن پدر بالاسرم ندارم تنهام لطفا تو تصمیم گیری کمکم کنین اینم بگم ک رابطه ی جنسیمون اول ۱۰ روز یه بار بود ولی الان ۲ روزه ک بین ماهیچ رابطه ای وجود نداره همه میگن معتاده و بایه ادم معتاد نمیشه زندگی کرد ولی من حسی ک دارم اینه ن میتونم بمونم ن میتونم برم توروخدا کمکم کنین من چیکارکنم؟
شوهرم معتاده خسته شدم
کاملا درک میکنم که شما وضعیت در دشواری قرار دارید و نمی دونید که چه تصمیمی باید بگیرید. یک طرف سختیهای زندگی با یک فرد معتاد و تلاش برای ترک دادن ایشون وجود داره و در طرف دیگه سختیهای جدایی و خراب شدن زندگی مشترک شما وجود داره.
اول از همه لازمه که بدونید در واقع چیزی به نام مصرف مواد به صورت تفریحی وجود نداره و مصرف مواد مخدری مثل شیشه اعتیاد رو با خودش به همراه خواهد داشت. چه بسا اعتیاد شیشه بسیار بیشتر از انواع دیگر مواد مخدر هست و به موازات اون ترک کردنش هم سخت تر خواهد بود.
شما برای اینکه بتونید راحت تر تصمیم بگیرید باید مواردی رو ارزیابی کنید که در ادامه خدمتتون خواهم گفت.
شما باید بدونید که نمیتونید همسرتون رو مجبور به ترک کردن کنید. ترک تنها زمانی مقدور خواهد بود که همسر شما شخصا به این باور برسه که نیاز داره ترک کنه و با سختی های اینکار مواجه بشه. در این مسیر شما تنها نقش حمایت کننده و همراه رو دارید. پس باید با همسرتون صحبت کنید و متوجه بشید که آیا واقعا باور داره که برای ادامه زندگیش نیاز به ترک کردن داره؟ ممکنه در زبون بیان کنه که میخواد ترک کنه اما این حرف صرفا یک جور قانع کردن شما برای ترک نکردن زندگی باشه پس باید دقت کنید که حس واقعی همسرتون در مورد ترک کردن چیه.
بدون شک ترک کردن موادی مثل شیشه راحت نیست و بسیار سخت میشه اگر یخواید که به تنهایی از پس اینکار بر بیاید. به شما توصیه میکنم که حتما با همسرتون به یک مشاور اعتیاد مراجعه کنید و اگر لازم بود همسرتون مدتی در یک کمپ ترک اعتیاد بستری بشه. البته لازم نیست که در مورد کمپ چیزی به همسرتون بگید. مشاور اول شدت اعتیاد همسر شما رو بررسی میکنه و بعد راهکارهایی رو به شما ارائه میده. در بسیاری از مواقع داروهایی که تجویز میشن تاثیر بسزایی در ترک دارند. این روند ممکنه مقداری هزینهبر باشه اما باید توجه کنید که در مقابل حفظ زندگی همسر شما و رابطه شما قطعا چیزی نخواهد بود.
نکته دیگهای که باید بهش توجه داشته باشید اینه که شما نباید خودتون رو بخاطر این مسئله قربانی کنید و موجب آسیب به خودتون بشید. شما تلاش خواهید کرد که به همسرتون کمک کنید اما اگر احساس کردید که این تلاشها بدون نتیجه بودند نباید به سوختن و ساختن راضی باشید و در اون شرایط باید برای خودتون و سلامت روان خودتون ارجحیت قائل بشید.
بنابراین در صورتی که احساس میکنید به همسر و زندگی با همسرتون علاقه دارید توصیه میکنم که برای کمک به ایشون تلاش کنید و از راهکارهای پیشنهادی کمک بگیرید اما تا زمانی که سلامت خودتون به خطر نیوفته. در صورتی که احساس کردید که اینکار فایده ای نخواهد داشت و روند زندگیتون تغییری نکرده بهتره که با راهنمایی مشاور به جدایی فکر کنید.
به عنوان نکته آخر باید خدمتتون بگم که تا زمان بهبود کامل همسرتون و بازگشت زندگیتون به حالت عادی نباید تصمیم برای بچه دار شدن بگیرید. اینکار آسیب و سختی های زیادی هم برای شما و هم برای بچه در بر خواهد داشت.
در تمامی مراحل زندگی پیروز و موفق باشید.
کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
شوهرم سر کار نمیره معتاده
سلام وقت بخیر شوهربنده همش ازصبح تا شب خونه است سرکارنمیره بعضی موقعع ها عصر میره شب ساعت ۱۲ یا ۱ میاد خونه. سیگار میکشه اعتیاد به مواد تریاک داره سالی ۹ بار۴۰ روز ترک میکنه و باز میکشه اینا به کناربه شدت بددهن و دست به زن داره خیلی هم بدهکاره الان طلبکاراش حکم جلب رو گرفتن. به خدا اختیار زندگیم رو داده به خانواده اش به خصوص خواهرش چون همیشه خرجی من و بچه هام رو خواهر مجردش میده هرچی خواهرش و مادرش امر کنه همون میشه. مثلا پسرم وقتی میره خونه مادر شوهرم اینا من اجازه ندارم بهش بگم مثلا با فردا پسرمون ۳روزه اونجاست زنگ بزن بیارنش بلند میشه منو میزنه بهم میگه تو کی هستی من تو رو آدم حساب نمیکنم به شدت از خانوادم بدش میاد با این بدیهاش صبح تا شب استرس دارم. واقعا روح وروانم بهم خورده همش میخوام خودم رو بکشم. به شدت شوهرم و خانوادش دروغ زیاد میگن. حالم داره ازشون بهم میخوره. به خدا نمیره سرکار حداقل خرجی خونش رو بیاره منو فهمیدم که حالا خانوادش خرجی منو بچه هام رو میدن باید ما امربه فرمان اونا باشیم و همش جلوی اونا خم و راست بشیم. منم به شوهرم گفتم نه من کنیز توام نه بچه هام غلام خودت وخانوادت. بهش میگم دندت نرم برو سرکار به شدت هم خانوادش پولی روکه خرج ما یا خودش میکنه میزنن توسرش و باعث این بدبختی و بدهی زیاد خانواده خودش هستند. من دیگه بریدم توروخداکمکم کنید.
پاسخ مشاور به پرسش ” از بیکاری شوهرم خسته شدم “
همسر شما اعتیاد داره، کار نمیکنه، دست بزن داره، استقلال مالی نداره و توهین میکنه. این ویژگیها کاملا بر خلاف ویژگیهای یک خانواده سالم هستش و قابل درکه که چقدر اذیت میشید از این بابت. بنابراین شما نباید به ادامه دادن این وضعیت ادامه بدید.
در مرحله اول من توصیه میکنم که به همسرتون یک فرصت نهایی بدید. بهش بگید که ادامه دادن این وضعیت براتون غیرقابل تحمل شده. شما مجبور به ادامه دادن این شرایط نیستید و نمیتونید دیگه تحمل کنید. بنابراین همسرتون باید تجدید نظرهایی در رفتارش کنه. در مرحله اول باید مصرف مواد رو کنار بذاره. خیلی از مشکلات شما مثل کار نکردن ایشون، اخلاق بد ایشون و مشکلات مالی شما میتونه ناشی از مصرف مواد و اعتیاد شوهر تون باشه. قطعا خرید مواد هزینه زیادی داره و وقتی به اندازه کافی مصرف نشه باعث خلق بد میشه. در مرحله بعد باید مشغول به یک کار دائم بشه و هرچند که در آمد کمی داشته باشه حساب و کتاب خانواده رو یا خودش مدیریت کنه یا به شما بده. کتک کاری از هیچ دیدگاهی پذیرفته نیست و نباید دیگه اینکار رو تکرار کنه.
در صورتی که ایشون به این رفتارها ادامه بده شما میتونید برای طلاق اقدام کنید. البته تصمیم به طلاق کاملا بستگی به خود شما داره با این حال در صورت اقدام برای طلاق به علت مصرف مواد همسرتون، عدم پرداخت هزینههای زندگی و خشونت فیزیکی دادگاه به نفع شما رای خواهد داد و روند جدایی شما آسون تر خواهد بود. با توجه به شرایط ایشون شما حتی میتونید حضانت فرزندتون رو هم بر عهده بگیرید.
به هر جهت، طلاق تصمیم آسونی نیست و باید به صورت همه جانبه درباره اون فکر کنید. شما در روند طلاق نیاز به حمایتهای عاطفی و مالی خانواده خودتون دارید. درصورتی که خانواده شما از لحاظ مالی در وضعیت خوبی قرار نداره یا قادر به جلب حمایت اونها نیستید باید سعی کنید دنبال یک شغل برای گذروندن دوران طلاق و بعد از طلاق باشید.
علاوه بر این ها کمک گرفتن از مشاور میتونه کمک بزرگی به شما بکنه که بهترین تصمیم رو بگیرید. در هر صورت شما نباید خودتون رو قربانی کنید و راضی به سوختن و ساختن بشید. زندگی شما نیاز به تغییر داره و تغییر به همراه حفظ زندگی نیاز به همراهی و تغییر پذیری همسرتون داره در غیر این صورت توصیه میکنم که با کمک یک مشاور و وکیل به ابعاد جدایی فکر کنید.
در تمامی مراحل زندگی پیروز و موفق باشید.
کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
مطالب مرتبط: از چه مردانی باید طلاق گرفت
پایان رابطه با مصرف کننده ی مواد مخدر
من حدود یک سال پیش با دوست پسرم آشنا شدم. خیلی سریع عاشق همدیگر شدیم. از آنجایی که مادرش از او می خواست تا خانه را ترک کند، بعد از گذشت دو ماه به او پیشنهاد دادم تا بیاید و با من و دو پسرم از رابطه ی قبلی زندگی کند. روز بعد از نقل مکان او، متوجه شدم که باردار هستم. او خیلی خوشحال شد، با این وجود، کمی بعد از آن که برای زندگی به خانه ی من آمد، مشخص شد که گرفتار رابطه ی ناسالمی از قبیل کوکائین، قمار و پورن است.
گاهی اوقات، سر کار نمی رفت، تمام شب را بیرون از خانه می گذراند و غیر قابل کنترل بود. من در نهایت متوجه شدم که به من خیانت کرده است. موافقت کردم که اگر مصرف مواد مخدر را ترک کند، بگذارم پیش ما بماند اما بر عهدش پایبند نماند. چندین مرتبه در طول دوران بارداری از او خواستم تا برود اما هر بار حرف خود را پس می گرفتم. در نهایت، در ماه سپتامبر به او گفتم که برود.
از آن زمان تاکنون، او بعد از ناامید کردن افراد بسیار زیادی و نابسامانی کامل برای مدت زمان کوتاهی در کنار ما زندگی کرد. ما با هم خیلی خوب کنار می آمدیم. او در این مدت از مصرف کوکائین فاصله گرفت. پیشنهاد دادم که دوباره تلاش کنیم. او دلش نمی خواست. به نظر می رسید که نمی خواهد دوباره تلاش کند زیرا قصد نداشت مصرف کوکائین را برای همیشه کنار بگذارد. من حاضر بودم بر روی این مسائل کار کنم اگر این به معنی با هم بودن دوباره ی ما به عنوان یک خانواده بود. ناراحت کننده بود که او این چنین نمی خواست.
او دوبار در هفته برای دیدن پسرش می آید اما احساس می کنم که نتوانسته ام یک خانواده ی خوبی برای فرزندانم فراهم کنم و هرگز نمی توانم این موضوع را پشت سر بگذارم. تنها راه حل ممکن، تغییر محل زندگی است تا او را برای همیشه از زندگی خود و فرزندانم کنار بگذارم. دوست ندارم مردی مانند او بر روی پسرم تاثیر بگذارد و پسرم را نیز شبیه به خود کند. نمی دانم باید از اینجا به کجا بروم.
مطالب مرتبط: از کجا بفهمم شوهرم ترک کرده
پاسخ مشاور به طلاق از مرد معتاد
چندین موضوع سخت تر از ناامید شدن از فردی که دوستش داشته اید، وجود دارد. شما با مردی آشنا شده اید که به نظر می رسید شما را دوست دارد. الان، بعد از صاحب فرزند شدن و تحمل دلشکستگی، از خود می پرسید که برای داشتن خانواده ی باثباتی که می خواستید، چه کاری می توانستید انجام دهید یا چه کاری الان از دستتان برمی آید.
مسئله این است که مردی که تمام این چیزها را در کنار او می خواستید، همیشه به دنبال خواسته ی دیگری بوده است. من متخصص در زمینه ی اعتیاد نیستم اما می دانم که اعتیاد چه تاثیری بر روابط بین زوج ها می گذارد. واقعاً مهم نیست طرف به چه چیزی اعتیاد دارد زیرا نکته ی کلیدی در مورد بودن با شریک زندگی معتاد، این است که رابطه ی درجه اول آن ها با ماده ی مخدر، قمار، مشروب الکلی یا پورنی است که به آن اعتیاد دارند. از آنچه در نامه ی خود توضیح دادید، می توانم بگویم که شما دائماً مسئولیت تلاش برای تغییر این مرد را خود بر عهده گرفته اید. وقتی چنین اتفاقی نیفتاد، او را به امید این که شاید بتواند ببیند که چقدر دوستش دارید و چقدر می خواهید در زندگیتان حضور داشته باشد، پیش خودبرگرداندید. حتی الان هم، وقتی برای ملاقات پیش شما می آید، حسرت هایی که در نامه تان ابراز کرده اید، باعث می شود فکر کنم که هنوز هم به دنبال راهی برای مرتب کردن اوضاع هستید.
متاسفم هیچ راه بهتری برای گفتن این موضوع وجود ندارد اما حقیقت این است که شما نمی توانید خواسته های خود را در کنار او محقق کنید. تا زمانی که خود مسئولیت زندگی و قسمت اعظمی از رفتارش را بر عهده نگیرد، شک دارم که بتوانید به شریک زندگی یا پدری که می خواهید، دست پیدا کنید. مردم به دلایل مختلفی درگیر اعتیاد می شوند. این تقصیر شما نیست که شریک زندگیتان دچار مشکلات و مسائلی شده است – شاید گذشته ی دشوار او باعث شده است تا در برابر مشکلاتی که اکنون با آن ها مواجه می شود، آسیب پذیر باشد؛ اگرچه همیشه این چنین نیست. اغلب آن ها می خواهند اوضاع تغییر کند اما کشش مشکلات خاص، به عنوان مثال مواد مخدر یا قمار باعث می شود که ترک کردن اعتیاد تقریباً برای انجام فرد به تنهایی غیرممکن شود.
یافتن یک کمک حرفه ای اغلب ایده ی خوبی است اما نمی توانید شریک زندگی خود را وادار به انجام این کار کنید مگر آن که واقعاً در جایگاهی در زندگی خود قرار گرفته باشد که خود نیز به دنبال تغییر است. بنابراین، با داشتن نیم نگاهی به آینده، مگر آن که او به نقطه ای برسد که مسئولیت اعمال و رفتارش را خود بر عهده بگیرد، باید بگویم که متاسفانه تجربیاتی که توضیح دادید، یک مشکل اساسی برای شما و فرزندانتان خواهد بود. این واقعاً سخت و دشوار است اما خانواده های افراد معتاد احتمالاً با من موافق هستند که شما نمی توانید این کار را به جای آن ها انجام دهید؛ اگرچه، وسوسه ی تلاش کردن می تواند مقاومت ناپذیر باشد. هر مشکلی که دارد، خود باید آن را برطرف کند.
نمی دانم آیا حس شکستی که توضیح دادید، باعث شده است تا فکر کنید نمی توانید کمک بگیرید. گفتید که در تشکیل یک خانواده ی با ثبات شکست خورده اید و شاید شریک زندگیتان و مادرش باعث شده اند تا احساس کنید، کاری که برای فرزندانتان انجام می دهید، کافی نیست. اما باید بگویم که علیرغم تمام مشکلات تلاش خود را کرده اید تا اوضاع را مرتب کنید و امیدوار هستم که همان اراده و قدرتی که شما را در انجام این کار توانمند ساخته است، به شما در تماس گرفتن با افرادی که می توانند کمکتان کنند، یاری دهد.
توصیه می کنم که گروه های محلی که برای شریک های زندگی معتاد وجود دارند را جستجو کنید. علاوه بر این، با دوستان و اعضای خانواده تان که قابل اعتماد هستند، ارتباط برقرار کنید تا بشنوید که اوضاوع تا چه حد دشوار بوده است. نامه ی شما پر از احساس ناامیدی ناشی از گوشه نشینی است و ارتباط برقرار کردن با دیگران، یکی از روش هایی است که به کمک آن می توانید دوباره خود را به عنوان شخصی که هستید، نه مراقب یک فرد معتاد درک کنید. در حالی که شریک زندگیتان همچنان معتاد به مواد مخدر (یا هر چیز دیگری) باقی می ماند، شما آنقدر عاقل هستید که رفاه خود و فرزندانتان را در اولویت قرار دهید. اگر فکر می کنید که شرایط سخت تر شده است، شما را تشویق می کنم تا با پرستار خانگی یا پزشک عمومی خود تماس بگیرید. تماس گرفتن با دفتر مشورت دهی رایگان برای شهروندان در مورد نگهداری و دسترسی به کودک نیز می تواند مفید باشد.
خانواده ها در اندازه ها و شکل های مختلفی هستند. گاهی اوقات، در حالی که بزرگ می شوید، سعی می کنیم خانواده ی خود را به گونه ای شکل دهیم که به ما در درک روابط قبلی کمک کنند، مانند روابطی که با والدین خود داشته ایم. در مواقع دیگر، ما ممکن است شریک زندگی را انتخاب کنیم که می توانیم برای او همه چیز باشیم، به امید این که او نیز ما را به همین اندازه دوست خواهد داشت. اما واقعیت این است کهدر حالی که تمامی خانواده ها و روابط دارای فراز و نشیب های مربوط به خود هستند، چیزی که باعث می شود این روابط ادامه پیدا کنند، وجود اعتماد، توجه و پشتیبانی برای هر دو نفر است. در حال حاضر، این شما هستید که تمام این کارها را برای همه انجام می دهید. این نه منصفانه است و نه مناسب. فکر می کنم باید راهی برای رهایی از دست این مرد پیدا کنید. احساس من این است که اگرچه به او گفته اید که برود اما کاملاً باور ندارید که می توانید از رابطه به طور کامل فاصله بگیرید، که مجدداً یک مشکل بسیار رایج برای شریک های زندگی معتاد محسوب می شود. لطفاً از این لینک برای تماس گرفتن با گروه پشتیبان محلی خود استفاده کنید و در صورت امکان، به منظور به دست آوردن دوباره ی اعتماد به نفس و باوری که می توانید به زندگی خود ادامه دهید، از پزشک عمومی مشاوره بگیرید.
باسلام وقت بخیر من همسرم اعتیاد داره نمیدونم به چی وای حرکات عجیب میکنه مثلاً سر کار با رکابی میره تو نماز خونه شرکت مداحی میخونه همه از محل کارش شک کردن ازمایش هم گرفتن منفی بوده ولی کاراش نشون میده معتاده پسر خالش گفته بود گل میکشه ولی یکی از دوستاش گفته متادون میخوره از دیشب گفتم بیا برو کمپ ترک کن نرفته آمد صبح لباس وهرچی داشت برداشت ورفت الان نزدیک دوساله همین طوریه البته قبلاً تریاک بوده هست سال پیش ولی خودش گفت ترک مردم چیزی نمیکشم الان همش میگه تهمت میزنی سه تا پسر بچه دارم خرجی هم نداده گذاشته رفته نمیدونم باید جداشم برم دادگاه با راهی هست برا درست شدنش ممنون میشم راهنمایی کنید بعد همش دنبال بهونه هستش از خونه بره و نیاد
باسلام وقت بخیر من همسرم اعتیاد داره نمیدونم به چی وای حرکات عجیب میکنه مثلاً سر کار با رکابی میره تو نماز خونه شرکت مداحی میخونه همه از محل کارش شک کردن ازمایش هم گرفتن منفی بوده ولی کاراش نشون میده معتاده پسر خالش گفته بود گل میکشه ولی یکی از دوستاش گفته متادون میخوره از دیشب گفتم بیا برو کمپ ترک کن نرفته آمد صبح لباس وهرچی داشت برداشت ورفت الان نزدیک دوساله همین طوریه البته قبلاً تریاک بوده هست سال پیش ولی خودش گفت ترک مردم چیزی نمیکشم الان همش میگه تهمت میزنی سه تا پسر بچه دارم خرجی هم نداده گذاشته رفته نمیدونم باید جداشم برم دادگاه با راهی هست برا درست شدنش ممنون میشم راهنمایی کنید بعد همش دنبال بهونه هستش از خونه بره ونیاد
سلام من ۱۲سال بازنم زندگی میکنم من تریاکی شدم بعداز چند سال زنم رفت خونه مادرش دیگه بر نگشت گفت اگه میخوای زندگی کنی باید بیای کرج منم اساس منزل رو جم کردم بخاطر دوتا بچه ام وزنم که دوستشان داشتم رفتم کرج بعد اولین کاری که کردم اومدم خودمو به زنم ثابت کردم رفتم یکماه کمپ خوابیدم پاک شدم ورفتم توی یک کارخانه مشغول به کار شدم ولی خانمم به من خیانت کرد ورفت با یک مرد دیگه دوست شد حتا کار به جاهای بد کشیده شد بهش تجاوز شد ومن مچشو گرفتم والان ۴سال از این موضوع میگذره والان هروز دارم عذاب میکشم والان بچه هام یکیش ۱۰سالش دخترم ۴سال این وسط گیر کردم به نظر شما چیکار کنم کسی میتونه بگه چیکار کنم زندگیمو دوست دارم فقط بخاطر بچه ها دارم میسوزم مشکل اعصاب روان گرفتم هروز حالم بده دارم آب میشم
سلام من همسرم سه بار اعتیاد به شیشه داشتند و الان 3دفعه میره کمپ ما چهارده سال زندگی مشترک داریم و به دختر و پسر دوقلو 9سال وتا الان خانواده ام نمیدونستن که ایشون اعتیاد داره و تازه فهمیدن و خرج ما با خانواده من بوده الان خانواده من میگن طلاق بگیر ما خونه و حمایت میکنیم ولی اگر برگردی به زندگی باید فراموش کنی خانوادهای داشتی و اینو بگم چند روز پیش مادر ایشون اومدند و من رو زدن آیا میشه به یه فرد که از کمپ اومده اعتماد کرد یا حتی خانواده اش همیشه در زندگی ما دخالت میکنند به نظر شما جدا بشم و یا زندگی کنم و میترسم که من و فرزندان خود را اگر اعتیاد شروع کرد به قتل برسونه
سلام .شوهرم ۲۰ ساله اعتیاد داره زندگی خیلی سخت میگذره برامون دوتا هم پسردارم..تاالان بخاطر بچه ها طلاق نگرفتم .الانم نمیخوام طلاق بگیرم منتها همیشه بحث ودعوا داریم .متاسفانه همسرم منو مقصرمیدونه ومیگه طلاقت میدم چون نمیخواد ترک کنه وترس ازاین داره من وخانوادم اونو کمپ ببریم منو تهدید کرده که برم کمپ بیام اول توروطلاقت میدم .منتها من خیلی وابستم به بچه هام ..هم اینکه خسته شدم اززندکی با این مرد نمیدونم چیکار کنم سوال من اینه اگه شوهرم بخواد منو طلاق بده ومن نخوام میشه ؟
سلام من 48سالمه که تنها فرزندمو دوساله از دست دادم وبا شوهرم به مشکل خوردم چون میگفت بچه رو تو کشتی برای اینکه بادوستش رفت وتصادف کرد وتو حواست نبوده …خلاصه دو الی سه بارم برگشتم ولی دیدم درگیر اعتیاد شده البته همسرم شاغله وتحصیل کردست ولی یهو میبینی میخواد 6ساعت کنار منقل بشینه وتفریحی که اصلا برای من قابل هضم نیست از اون طرفم زندگیمو ودوست دارم ولی دیگه بچه ایم نیست واقعا سر دوراهی موندم برم پیش خانوادم که یه مادر پیر دارم یا بمونمو تنهایی با وجود شوهرمو تحمل کنم تو رو خدا راهنماییم کنید هر دو جام مشکل مالی انچنانی ندارم ولی هر دو جا تنهام فقط پیش مادرم فکرم راحتره
سلام خانمی هستم که زندگی اولمو از دست دادم شوهرم فوت کرده دوباره ازدواج کردم زنی کسی شدم که خودم عاشقش بودم خانوادم راضی نبودن شوهرم زندگی اولشو از دست داده چون معتاد بوده زنش طلاق گرفته یه دختر ده ساله داره وقتی با من اشنا شد دو سال پاکی داشت الان شیش ماهه ما زن شوهر شدیم من بهش شک کردم که مواد میکشه هی بهش میگم میگه ن به گردن نمیگیره اصلا زندگی ندارم خسته شدم چند بار تصیم گرفتم خودکشی کنم چون اخلاق هم داره سرصدا ضرفامو همه را شکسته سرکار نمیره انتخاب خودم بود الان پشیمونم نمیدونم چیکار کنم پدر مادرمم فوت کرد یه برادار دارم دوخواهر روم نمیشه بهشون بگم این مشکلو دارم چون تا بگم میکن خودت خواستی تورا خدا کمکم کنید
معتاد مجرم نیست
معتاد بیمار هم نیست
بلکه اصلا انسان نیست
خدا همه معتادا رو نابود کنه که همشون همنشین شیطان هستند
یک روز زندگی با اینها حرومه
من ۷ سال شوهر معتادمو تحمل کردم الان هم به خاطر استرسهایی که تحمل کردم دچار سرطان روده شدم و الان شیمی درمانی میشم
سلام خانمی هستم ۳۲ساله همسرم ۳۵ سالشونه اون ۴ساله به متدون وبی دو والکل واینا اعتیاد داره الکلو با حکم حق طلاق ازش گرفتم ودیگه الکل مصرف نکرد بعدش با گفته خودش روی اورد به متادون وبی دو اینا من خبر ازبقیش ندارم اما اینارو میدونم که میخوره تا متادون میخوره شاد وشنگوله وبامن خوبه وتاصبح بیداره وپلک نمیزنه واما امان ازوقتی که بخواد ترک کنه دیگه حتی نمیگه من زنی دارم وحالش فوق العاده بده واصلا توانایی جنسی نداره منم جوانم وورزشکار خوب حق طبیعیه هرزنی که شوهرش توجه کنه بهش اما من تواین مدت یه رابطه جنسی خوب وتجربه نکردم وتا وقتی موقع رابطه میشه وسط کار حالت نعوظشو ازدست میده ومنو نیمه کاره ول میکنه ومنم واقعا اعصابم درحد شدید بهم ریخته من خودم افسردگیم شدیده اعصابم داغونه قرص اعصاب گیاهی مصرف میکنم تاخوابم ببره خیلی الان حالم بده به خودکشی فکر میکنم داغونم به خانوادمم نمیتونم بگم چون اونا باخودم فکر میکنم شاد میشن بهم وبعدم به خاطر دختر ۹ ساله ای که دارم نمیتونم خونه روترک کنم بدبخت وتوسری خور همه میشه دلم میخواد طلاق بگیرم اما فکر دخترمو ایندش نمیزاره چکار کنم خیلی از نظر عاطفی از سمت شوهرم زجر میکشم من همش جدا میخوابم چون فکر میکنم دیگه حسی بهش ندارم توروخدا کمکم کنید بمونم یابرم اینم میدونم که این ترک کن نیست کسی که بامتدون سرکار داشته به مدت طولانی بخوادم ترک کنه دوباره برمیگرده خیلی توهمه کار زیاده روی داره توالکل توهمه چی خدا ازش نگزره
شوهرم معتادم هست همیشه به شوخی خنده میگه زمانی که تو ترکم کنی منم ترک میکنم خوبیایم داره شوهرما مثلا موقع بیماری همیشه هوام داره اما اگه با کسی از فامیلش حرف بشه پشتن نیست میگه تو درجه سه چاری اینم بگم اصلا انگار دلش با زندگی نیست مثلا اگه چیزی خراب بشه دور درست میکنه یاگرفتن وسیله منزل میگه میخوای واسه چی فقط تنها وظیفش خرج خورد وخوراک، بردرشوهرام تمشون به گردشو تفریح هستن اما ماحتی به زور یه پارک ببره ما قبلا اصفهان زندگی میگردیم یک سال شوهرم تهران کار کرد وقتی میومد پیشمون تو یت اتاق مینشستو سرش تو گوشی هرچه دختر اسرار میکردن جای بریم نمیبرد ماشین داشتما خراب شد پارکش کرد تو پارکینک الان یکساله بدون استفاده یه هفته که پیشمون بود انگار اسیر بودیم تنهاو عمگین الان از پاییز امدم پیشش اما چه امدنی خون به جگرمون کرده
سلام وقت بخیر،خانمی ۳۳ساله هستم ک ۸سال و۶ماهه ازدواج کردم و یک دختر هشت ساله دارم،همسرم درگیر اعتیاد هست،همیشه حرف از ترک میزنه ولی اراده نداره،البته چندباری هم اقدام ب ترک کرد آخرین بار ۷ماه ترک کرد ولی خب باز دوباره برگشت،دیگه تحمل شرایط واقعا برام سخت بود الان یک ماه ک اومدم خونه ی پدرم، دخترم هم پیش پدرش موند و الان حتی از دخترم هم بیخبرم،میخواستم راهنماییم کنید کچیکار کنم اگه اظهار پشیمانی کرد و خواست برگرده چطوری باش صحبت کنم یا چ شرطی برای ادامه زندگی باهاش بزارم
من هم همسرم اعتیادداره هم بداخلاقه هم برای من و بچه هام وقت نمی ذاره هم یکسره گریه میکنه بخاطرکمبودهایی که تو گذشته داشته هم اینکه افسردگی توخانوادشون داشتن واینکه خرج موادمیده تریدمیکنه مثلاهمون پول خرج خونه روبه بادمیده خیلی راحت میگه به تومربوط نیست وازهمه مهمترخرجی نمیده من ازبس اینارو گفتم وگوش نداده خسته شدم خیلی راحت در جواب من میگه آب پاکی رومیریزم رو دستت من ترک بکن نیستم
همسرم اعتیاد داره خیلی جنگیدم تا درست بشه ..اما نشد …۱۰۰ بار کمپ ۱۰۰ با تو خونه ترک کرد ولی دوباره شروع کرد. ب نظرم من خودش نمیخاد درست بشه الان ۱۳ ۱۴ ساله ک معتاده تو این یه سال اخیر خیلی اخلاقش بد شده دست بزن هم پیدا کرده ..دخترم ۱۳ سالشه و پسرم ۵ ساله تروخدا سرزنش نکنید ک چرا فرزند اوردم وقتی دخترم ب دنیا اومد من نمیدونستم اون معتاده بعدا غهمیدم ..ولی پسرم را خاسته ب دنیا اوردم چون دخترم شدید ب من وابسته بود و پیشنهاد مشاوره فرزند دوم را اوردم .هر شب دعوا داریم ..بحث و کتک کاری شدیدا دلم میخاد طلاق بگیرم ولی پدر و مادر پیر هستن نمیدونم چکار کنم دیگه نمیتونم تحمل کنم قیافه اش را اخلاق ش را دلم میخاد یه روز برم بیرون دیگه ب نگردم خونه??در این حد خسته شدم نمیدونم چجوری زندگیمو نجات بدم بچه هامو خودمو قلبم درد میکنه .معد ه ام عصبی شده خودم هم مثل پیر زنها شدم
سلام ۱۸ سالمه تازه ازدواج کردم و فهمیدم همسرم اعتیاد به شیشه داره یکساله که منو هی سر ميدوونه نه سر کار میره ن کاری بلده
بچه ندارم و از طرف خانواده حمایت نمیشم چیکار کنم دیگه کلا افسردگی شدید گرفتم
زهرام سه سال ازدواج کردم حاصل ازواجمون یه پسره یه ساله است شوهرم معتاده اصلان سره کار نمیره نمیدونم چیکار کنم
اسمم مهشاده منو شوهرم الان ۴ماهه ازدواج کردیم شوهرم سرکار نمیره بهم توهین میکنه قضاوتم میکنه تحقیرم میکنه بهم فحش میده و اینکه متادون مصرف میکنه.وقتی اسم کار کردن میارم بحث میکنه دعوا میکنه به خانوادم فحش میده من مادرم یکسالی هست فوت شده به مادرمم توهین میکنه به من میگه تو باعث بانی اینی که من سرکار نمیرم تو اذیتم میکنی تو عذابم میدی تو خونوادم عذاب میدی با اینکه حتی کوچیک ترین حرف بدی نزدم بهشون نه به خودش نه به خونوادش.من خیلی حرفشو خوردم و میخورم همش بهش میگم برو سرکار تو وظیفه جداست منم وظیفه جدا اصلا انگار عین خیالش نیست فقط میشینه پای گوشی صبح تا شب تو گوشیه تا یه کار هم پیدا میشه بهونه میاره مثلا میگه کمرم درد میکنه،مریض شدم،حالم خوب نیس و خیلی چیزای دیگه…حتی خونوادش هم میدونن که من دارم اذیت میشم عذاب میکشم و این فقد بهونه میاره.واقعا دارم اذیت میشم خیلی سخته من تو خونواده ی خودم همچین سختی هایی رو دیدم باورم نمیشد که سر خودم بیاد.
سلام همسرم سرکار نمیره و قرص اعصاب مصرف میکنه ۱۰ ماهه عقد کردیم و بنده به شدت از این قضایا ناراحتم ولخرجه و ضرر های مالی زیادی میده عاشق وام گرفتن و قرض و چک کشیدن های زیاده که بعد برای پاس کردن مکافات داریم چیکار کنم
سلام من ۸ ساله ازدواج کردم بعد ازدواج متوجه شدم شوهرم معتاده تا امروز خودم خرج زندگی رو دادم ولی دیگه کم آوردم چون قبل این آقا یک ازدواج ناموفق داشتم مجبور شدم تحمل کنم این شرایط رو. هر جور فکر کنید باهاش کنار امدم به خوبی هزاران بار واسه ترک مواد صحبت کردم. واسش کار پیدا کردم ولی فایده نداشت. الان به جای رسیدم که دیگه از زندگی کردن خسته شدم الان چند ماه هست افسرده شدم همش خونه هستم فقط فکر میکنم چه کار کنم. از این ازدواج فرزندی ندارم ۳۵ سالم هست.
هر چه زودتر از زندگی که چه عرض کنم از این وضع فلاکت بار راحت بشی در آینده خودت رو خواهی ستود .اگر بچه هم داشته باشی باید طلاق بگیری . زندگی با فرد معتاد زندگی نیست الکی خودتو خوش کردن هست . خودت رو گول نزن .توبه گرگ مرگ هست . معتاد شرف ندارد .
زنم۷سال بزرگترازمنه.اعتیادداشتم ترک کردم اماالان بخاطر بی حرمتی های زنم ودعواهامون زندگیم جهنم شده.بخاطربچه هام مجبور ب ادامه هستم امااونهاهم خسته شدن موندم ن راه پیش دارم ن راه پس.کمکم کنید. من۳۷وزنم۴۲سالشه.توروزای اعتیاددوران سختی داشتم اماالان دوساله پاکم ولی رفتارهای زنم ادامه رو سخت کرده برام.من ب عنوان مرد هیچ شخصیتی براش ندارم.توروم وای میسته وهمیشه منوقضاوت میکنه و براش فرقی نداره ک من الان پاکم و سرکار میرم.گچکارم.نمیتونم طلاقش بدم هم بچه هانمیذارن هم اون کسی رو نداره بابا ننش مردن…بچه هام پسرم۱۱ ودخترم۶سالشه.من بامامان وبابام زندگی میکنم یعنی باهم هستیم.زنم انگارازلحاظ روانی دچار مشکل هست ولی قبول نداره.خودشم از لحاظ سوادبیسواده هم سواددرسی هم سواداجتماعی.ممنون میشم اگه راهی نشونم بدین. مشاوره هم خاستم برم ولی فایده نداره چون زنم طوری هستش ک اگه تاشب یچیزی رو براش باز کنی وتوضیح بدی تا حرفت تموم بشه ازجایی ک خودش حرفش مونده شروع میکنه وانگاراصلا حرف کسی براش معنی نداره.انگارهیچ حرفی رو نمیفهمه ن ک نخاد نمیفهمه. الان چندساله ک ماجدامیخابیم وکاملاطلاق عاطفی گرفتیم کاملا.