جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید
زندگی با مرد معتاد یکی از تلخ ترین تجربه های ازدواج است. روزانه تعداد بسیاری از زنان از شوهر معتاد خود طلاق می گیرند تا به مشکلات این زندگی تلخ پایان دهند. اما زنان دیگری هستند که به خاطر بچه یا فشار خانواده یا ترس از طلاق تصمیم به ادامه زندگی با مرد معتاد می گیرند. یعنی سختی های زندگی با مرد معتاد را به خاطر شرایط کنونی تحمل می کنند.
مطالب مرتبط: طلاق بهتر است یا تحمل
اما عاقبت زندگی با مرد معتاد با گرفتاری هایی همراه است. این باعث می شود که به مرور زمان زن از زندگی با شوهر معتاد خسته شده و احساس ناامیدی و تنهایی در ازدواج کند.
زندگی با مرد معتاد قطعا آسیب های مخربی بر روان زن و بچه ها باقی خواهد گذاشت؛ تا حدی که به علایم افسردگی شدید، افکار خودکشی، طلاق عاطفی می انجامد.
زنی که مدتها با مرد معتاد زندگی کرده، احساساتش سرکوب شده، از لحاظ روحی بسیار خسته و افسرده است و نمی تواند تصمیم درستی در برخورد با شوهر معتاد بگیرید. بنابراین در چنین شرایط روحی بدی که زن در زندگی مشترک تجربه می کند، نمی تواند تصمیمی عاقلانه و منطقی بگیرد.
اولین گام در برخورد با شوهر معتاد، افزایش آگاهی و سپس پذیرش است. یعنی زن باید با مطالعه در مورد روانشناسی افراد معتاد نگرش خود در مورد این موضوع تغییر دهد. این مطالعات به زن کمک می کند تا نگاه تازه ای به مردان معتاد داشته باشد. وقتی عوامل اعتیاد به مواد مخدر و دلایل معتاد شدن افراد را بفهمید، آنگاه به چشم یک مجرم یا مرد بدکار به شوهر خود نگاه نمی کنید.
زن باید متوجه شود که شوهرش به خاطر آسیبهای گذشته درگیر مشکلاتی درونی شده و از طریق مصرف مواد تصمیم به خاموش کردن مشکلاتش می کند. به همین منظور است که در روانشناسی، بیماری اعتیاد نامیده می شود.
اعتیاد یک بیماری روانی است که همانند بیماری جسمی قابل درمان است. بنابراین موضوع طلاق از شوهر معتاد درست همانند طلاق از شوهر بیمار است. این بیماری شوهر چه جسمی باشد ( مثل دیابت ) چه روانی باشد ( مثل اعتیاد ) تفاوتی در نوع نگاه شما برای ادامه زندگی با او نمی کند.
تنها تفاوت در این است که زن بگوید، بیماری جسمی یک اتفاق است اما مصرف مواد یک انتخاب. در پاسخ به این سوال باید گفت، همه ما انسانها به نوعی در زندگی روزانه خود، رفتارهای وسواسی یا اعتیادگونه داریم. رفتار وسواسی یا رفتار اعتیادی یعنی فرد با وجود آگاهی از این رفتار اشتباه، قادر به ترک رفتارش نیست.
به عنوان مثال، فردی که سیگار می کشد، با وجود آگاهی از مضرات سیگار و دانستن فواید ترک سیگار اما همچنان به مصرف سیگار ادامه می دهد. یا فردی که می داند مصرف فست فود برای سلامتی او مضر است اما روزی سه وعده ساندویچ و پیتزا میل می کند.
شدت این رفتارهای اعتیادی در افراد مختلف است. بسته به آسیبهای دوران گذشته و شرایط زندگی فرد، شدت بیماری اعتیاد متغیر است.
بنابراین پذیرش این حقیقت که زن با یک همسر بیمار در حال زندگی است تاثیر بسیاری بر نوع نگاه زن برای ادامه زندگی با مرد معتاد دارد.
شوهرم معتاده خسته شدم
پاسخ مشاور به پرسش ” طلاق یا زندگی با فرد معتاد “
شما حتما با دشواری های زیادی دست و پنجه نرم می کنید. زندگی با یک فرد معتاد میتونه خیلی سخت و اذیت کننده بشه. اینکه تصمیم به جدایی بگیرید یا ادامه بدید کاملا بستگی به خود شما داره اما شما باید برای خودتون یک آستانه تحمل و مرز مشخص کنید. این مرز رو زمانی که همسرتون در حالت نشئگی نیست باهاش در میون بذارید. این بیان کردن باید کاملا قاطعانه اما بدون پرخاشگری باشه.
همسر شما باید متوجه بشه که شما در زمینه اعتیادش از هرلحاظ اون رو همراهی کردید و هر چند از این بابت خیلی اذیت شدید اما هیچوقت قصد سرزنش اون رو نداشتید. با اینحال، شما هم مرزهایی دارید که اگر شکسته بشه دیگه زندگی براتون غیر قابل تحمل میشه. مثل دست بلند کردن و توهین شنیدن. بنابراین لازم میدونیم که همسر شما این خط قرمز رو درک کنه.
شما میتونید از طریق یک مشاور گروههای حمایتی پیدا کنید. در این گروهها افراد دیگه ای با مشکل مشابه شما حضور دارند که سعی میکنند به همدیگه کمک کنند و به هم دیگه راهنمایی بدند.
شما همچنین میتونید با خود مشاور هم صحبت کنید و با بررسی دقیق تر زندگیتون راحت تر تصمیم بگیرید که بهتره جدا بشید یا به زندگی با ایشون ادامه بدید. شما باید درک کنید که هر کس تنها میتونه خودش رو تغییر بده؛ بنابراین همسر شما تنها زمانی تغییر میکنه که خودش بخواد و شما باید توجهتون به سلامت جسمی و روانی خودتون باشه. زندگی با یک همسر معتاد نباید موجب بشه که شما خودتون رو فراموش کنید.
شما به هیچ عنوان نباید تلاش برای انکار چیزی کنید. وجود یک مرد معتاد در خانواده، یک شرایط طبیعی نیست و نباید به این وضعیت عادت بشه. پس بجای اینکار شما باید اطلاعات خودتون در مورد اعتیاد و برخورد با فرد معتاد بالا ببرید. کتاب هایی در این مورد مطالعه کنید و فیلم های آموزشی ببینید.
شما در کنار این حرف که گفتم نباید همسرتون رو سرزنش کنید. باید این رو هم در نظر بگیرید که نباید بیش از اندازه اون رو راحت بذارید. اینکار میتونه باعث بشه که مصرف خودش رو بالاتر ببره و مشکلات دیگهای برای شما و خودش ایجاد بشه.
در کنار همه این موارد اگر تصمیم شما طلاق از همسر معتاد بود و به این نتیجه رسیدید که همسر شما قابل تغییر نیست و شرایط براتون غیرقابل تحمله توصیههایی که در ادامه خدمتتون ارائه میدم میتونه براتون کمک کننده باشه.
شما با داشتن پشتوانه مالی میتونید روند طلاق رو راحت تر پشت سر بگذارید بنابراین سعی کنید در یک موقعیت مناسب شاغل بشید.
به این مسئله هم توجه کنید که بخاطر اعتیاد همسر طلاق راحت تری میتونید داشته باشید و حتی حضانت فرزندانتون رو هم بگیرید. در نهایت همه چیز به تصمیم شما بستگی داره.
پیروز و موفق باشید.
کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
طلاق از همسر معتاد به شیشه
سلام خسته نباشین راستش من یه ۲سالی میشه ک نامزد بودم و الان یه ساله ک عروسی کردم شوهرمن کارگرساده روز مزدهستش از دوران نامزدی باهمسرم مشکل داشتم زیاد به کاراهمیت نمیدادرفتارشم خیلی خوب نبود ولی من بیشتز کارنکردنش اذیتم میکردمن حتی تا مرز طلاقم پیش رفتم اما به امیداینکه بریم زیریه سقف درست میشه اشتی کردم چندماهی گذشت ازعروسیمون من مادرم ساکن شمال بود پدرم وقتی یه سالم بود فوت کردو مادرم بعد عروسی من بایه اقایی ازدواج کردمن ک رفتم سره خونه زندگیم مادرمم رفت خونه ی شوهرش شمال عید بودک من و همسرم رفتیم شمال پیش مامانم بعد چندروزهمسرم به من گفت ک توبیشتر پیش مامانت باش من برمیگردم خونه من اینجا به همسرم شک کردم چون بعد رفتنش چندروزبعدک میخواستم برگردم هی اسراربه بیشتر موندن من کردازاونجا یه بیلیط اتوبوس گرفتم و شبونه بدون اینک به همسرم بگم راه افتادم سمت خونه جلوی درساختمون متوجه شدم ک ساعت ۷یا۷ونیم صبح هستش وهنوز چراغ خونه روشنه و همسرم بیداردست و پام میلرزید استرس بدی داشتم وقتی رفتم بالا حدود دودیقه ای اگر اشتباه نکنم طول کشید تادروباز کنه وقتی رفتم داخل متوجه شدم کله لبای همسرم زخمه وکلی لاغرشده بودمن اونجا متوجه شدم ک همسرم مواد مخدر مصرف کرده به برادرم زنگ زدم اومد اونجاوبرادرم وقتی وضعیتشو دید دوتازددره گوشش واونجا اعتراف کردرورگفت ک فقط چند صوت شیشه مصرف کرده من اونجا قهر کردم به امیداینک جدابشم رفتم خونه ی داداشم و به مامانم زنگ زدم ک بیامن میخوام جداشم مامانم ساعت ۱۱شب حرکت کردسمت ماساعت حدود ۹ شب بود ک شوهرم اومد خونه ی برادرم شام خورد و بعدش منو کشید یه جا گریه کرد کلی گریه کرد خودشو به درودیوارزد و گفت که تفریحی کشیدم شیطون گولم زدوازاین حرفا من خیلی همسرم و دوست دارم خیلی از یه یه بار دیده بودم به فامیل ما گفته بود به کسی نگووباهاشون نشسته بودوتریاک میکشیدخوب زنوگی میکردیم شکرخدا گذشت و گذشت بخاطره کرایه خونه و قرض و قوله که یه مسئولیت رودوش همسرمه همین باعث میشه ک شوهر من سره وقت بره سرکارو بیاد.
راستش یه موقع هایی بوده نداشتم بخورم نداشتم بپوشم اما یه وقتایی ام بوده که فراهم بوده اما تا الان بیشتر نبوده. خلاصه بعد یه مدت گذشت همین دیشب بود که رفته بودیم خونه مادرشوهرم همسرم گفت کیلید خونه رو بده من برم خونه دوش بگیرم و بیام منم دادم قراربود ساعت ۸ خونه مامانش باشه اما ساعت ۹ و نیم بود که من شک کردم و بهش زنگ زدم ک سریع و ۱۰ دیقه ای بیا بعدازاینک اومد متوجه شدم از حالاتش ک مصرف کرده.
دوباره دیشب که برگشتیم خونه تا صبح ساعت ۷ نخوابید چشم روی هم نگذاشت. میرفت بیرون و الکی در کوچه رو به هم میبست که من فک کنم میره بیرون ولی میره دستشویی و با چرا غ خاموش الکی میشسته اونجا من اونجا متوجه شدم ک مصرف کرده. به نظرشما من چیکار کنم همسه من تفرحی میکشه یا معتاده نمیدونم. کمکم کنین تروخدامن پدر بالاسرم ندارم تنهام لطفا تو تصمیم گیری کمکم کنین اینم بگم ک رابطه ی جنسیمون اول ۱۰ روز یه بار بود ولی الان ۲ روزه ک بین ماهیچ رابطه ای وجود نداره همه میگن معتاده و بایه ادم معتاد نمیشه زندگی کرد ولی من حسی ک دارم اینه ن میتونم بمونم ن میتونم برم توروخدا کمکم کنین من چیکارکنم؟
شوهرم معتاده خسته شدم
کاملا درک میکنم که شما وضعیت در دشواری قرار دارید و نمی دونید که چه تصمیمی باید بگیرید. یک طرف سختیهای زندگی با یک فرد معتاد و تلاش برای ترک دادن ایشون وجود داره و در طرف دیگه سختیهای جدایی و خراب شدن زندگی مشترک شما وجود داره.
اول از همه لازمه که بدونید در واقع چیزی به نام مصرف مواد به صورت تفریحی وجود نداره و مصرف مواد مخدری مثل شیشه اعتیاد رو با خودش به همراه خواهد داشت. چه بسا اعتیاد شیشه بسیار بیشتر از انواع دیگر مواد مخدر هست و به موازات اون ترک کردنش هم سخت تر خواهد بود.
شما برای اینکه بتونید راحت تر تصمیم بگیرید باید مواردی رو ارزیابی کنید که در ادامه خدمتتون خواهم گفت.
شما باید بدونید که نمیتونید همسرتون رو مجبور به ترک کردن کنید. ترک تنها زمانی مقدور خواهد بود که همسر شما شخصا به این باور برسه که نیاز داره ترک کنه و با سختی های اینکار مواجه بشه. در این مسیر شما تنها نقش حمایت کننده و همراه رو دارید. پس باید با همسرتون صحبت کنید و متوجه بشید که آیا واقعا باور داره که برای ادامه زندگیش نیاز به ترک کردن داره؟ ممکنه در زبون بیان کنه که میخواد ترک کنه اما این حرف صرفا یک جور قانع کردن شما برای ترک نکردن زندگی باشه پس باید دقت کنید که حس واقعی همسرتون در مورد ترک کردن چیه.
بدون شک ترک کردن موادی مثل شیشه راحت نیست و بسیار سخت میشه اگر یخواید که به تنهایی از پس اینکار بر بیاید. به شما توصیه میکنم که حتما با همسرتون به یک مشاور اعتیاد مراجعه کنید و اگر لازم بود همسرتون مدتی در یک کمپ ترک اعتیاد بستری بشه. البته لازم نیست که در مورد کمپ چیزی به همسرتون بگید. مشاور اول شدت اعتیاد همسر شما رو بررسی میکنه و بعد راهکارهایی رو به شما ارائه میده. در بسیاری از مواقع داروهایی که تجویز میشن تاثیر بسزایی در ترک دارند. این روند ممکنه مقداری هزینهبر باشه اما باید توجه کنید که در مقابل حفظ زندگی همسر شما و رابطه شما قطعا چیزی نخواهد بود.
نکته دیگهای که باید بهش توجه داشته باشید اینه که شما نباید خودتون رو بخاطر این مسئله قربانی کنید و موجب آسیب به خودتون بشید. شما تلاش خواهید کرد که به همسرتون کمک کنید اما اگر احساس کردید که این تلاشها بدون نتیجه بودند نباید به سوختن و ساختن راضی باشید و در اون شرایط باید برای خودتون و سلامت روان خودتون ارجحیت قائل بشید.
بنابراین در صورتی که احساس میکنید به همسر و زندگی با همسرتون علاقه دارید توصیه میکنم که برای کمک به ایشون تلاش کنید و از راهکارهای پیشنهادی کمک بگیرید اما تا زمانی که سلامت خودتون به خطر نیوفته. در صورتی که احساس کردید که اینکار فایده ای نخواهد داشت و روند زندگیتون تغییری نکرده بهتره که با راهنمایی مشاور به جدایی فکر کنید.
به عنوان نکته آخر باید خدمتتون بگم که تا زمان بهبود کامل همسرتون و بازگشت زندگیتون به حالت عادی نباید تصمیم برای بچه دار شدن بگیرید. اینکار آسیب و سختی های زیادی هم برای شما و هم برای بچه در بر خواهد داشت.
در تمامی مراحل زندگی پیروز و موفق باشید.
کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
شوهرم سر کار نمیره معتاده
سلام وقت بخیر شوهربنده همش ازصبح تا شب خونه است سرکارنمیره بعضی موقعع ها عصر میره شب ساعت ۱۲ یا ۱ میاد خونه. سیگار میکشه اعتیاد به مواد تریاک داره سالی ۹ بار۴۰ روز ترک میکنه و باز میکشه اینا به کناربه شدت بددهن و دست به زن داره خیلی هم بدهکاره الان طلبکاراش حکم جلب رو گرفتن. به خدا اختیار زندگیم رو داده به خانواده اش به خصوص خواهرش چون همیشه خرجی من و بچه هام رو خواهر مجردش میده هرچی خواهرش و مادرش امر کنه همون میشه. مثلا پسرم وقتی میره خونه مادر شوهرم اینا من اجازه ندارم بهش بگم مثلا با فردا پسرمون ۳روزه اونجاست زنگ بزن بیارنش بلند میشه منو میزنه بهم میگه تو کی هستی من تو رو آدم حساب نمیکنم به شدت از خانوادم بدش میاد با این بدیهاش صبح تا شب استرس دارم. واقعا روح وروانم بهم خورده همش میخوام خودم رو بکشم. به شدت شوهرم و خانوادش دروغ زیاد میگن. حالم داره ازشون بهم میخوره. به خدا نمیره سرکار حداقل خرجی خونش رو بیاره منو فهمیدم که حالا خانوادش خرجی منو بچه هام رو میدن باید ما امربه فرمان اونا باشیم و همش جلوی اونا خم و راست بشیم. منم به شوهرم گفتم نه من کنیز توام نه بچه هام غلام خودت وخانوادت. بهش میگم دندت نرم برو سرکار به شدت هم خانوادش پولی روکه خرج ما یا خودش میکنه میزنن توسرش و باعث این بدبختی و بدهی زیاد خانواده خودش هستند. من دیگه بریدم توروخداکمکم کنید.
پاسخ مشاور به پرسش ” از بیکاری شوهرم خسته شدم “
همسر شما اعتیاد داره، کار نمیکنه، دست بزن داره، استقلال مالی نداره و توهین میکنه. این ویژگیها کاملا بر خلاف ویژگیهای یک خانواده سالم هستش و قابل درکه که چقدر اذیت میشید از این بابت. بنابراین شما نباید به ادامه دادن این وضعیت ادامه بدید.
در مرحله اول من توصیه میکنم که به همسرتون یک فرصت نهایی بدید. بهش بگید که ادامه دادن این وضعیت براتون غیرقابل تحمل شده. شما مجبور به ادامه دادن این شرایط نیستید و نمیتونید دیگه تحمل کنید. بنابراین همسرتون باید تجدید نظرهایی در رفتارش کنه. در مرحله اول باید مصرف مواد رو کنار بذاره. خیلی از مشکلات شما مثل کار نکردن ایشون، اخلاق بد ایشون و مشکلات مالی شما میتونه ناشی از مصرف مواد و اعتیاد شوهر تون باشه. قطعا خرید مواد هزینه زیادی داره و وقتی به اندازه کافی مصرف نشه باعث خلق بد میشه. در مرحله بعد باید مشغول به یک کار دائم بشه و هرچند که در آمد کمی داشته باشه حساب و کتاب خانواده رو یا خودش مدیریت کنه یا به شما بده. کتک کاری از هیچ دیدگاهی پذیرفته نیست و نباید دیگه اینکار رو تکرار کنه.
در صورتی که ایشون به این رفتارها ادامه بده شما میتونید برای طلاق اقدام کنید. البته تصمیم به طلاق کاملا بستگی به خود شما داره با این حال در صورت اقدام برای طلاق به علت مصرف مواد همسرتون، عدم پرداخت هزینههای زندگی و خشونت فیزیکی دادگاه به نفع شما رای خواهد داد و روند جدایی شما آسون تر خواهد بود. با توجه به شرایط ایشون شما حتی میتونید حضانت فرزندتون رو هم بر عهده بگیرید.
به هر جهت، طلاق تصمیم آسونی نیست و باید به صورت همه جانبه درباره اون فکر کنید. شما در روند طلاق نیاز به حمایتهای عاطفی و مالی خانواده خودتون دارید. درصورتی که خانواده شما از لحاظ مالی در وضعیت خوبی قرار نداره یا قادر به جلب حمایت اونها نیستید باید سعی کنید دنبال یک شغل برای گذروندن دوران طلاق و بعد از طلاق باشید.
علاوه بر این ها کمک گرفتن از مشاور میتونه کمک بزرگی به شما بکنه که بهترین تصمیم رو بگیرید. در هر صورت شما نباید خودتون رو قربانی کنید و راضی به سوختن و ساختن بشید. زندگی شما نیاز به تغییر داره و تغییر به همراه حفظ زندگی نیاز به همراهی و تغییر پذیری همسرتون داره در غیر این صورت توصیه میکنم که با کمک یک مشاور و وکیل به ابعاد جدایی فکر کنید.
در تمامی مراحل زندگی پیروز و موفق باشید.
کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما
مطالب مرتبط: از چه مردانی باید طلاق گرفت
پایان رابطه با مصرف کننده ی مواد مخدر
من حدود یک سال پیش با دوست پسرم آشنا شدم. خیلی سریع عاشق همدیگر شدیم. از آنجایی که مادرش از او می خواست تا خانه را ترک کند، بعد از گذشت دو ماه به او پیشنهاد دادم تا بیاید و با من و دو پسرم از رابطه ی قبلی زندگی کند. روز بعد از نقل مکان او، متوجه شدم که باردار هستم. او خیلی خوشحال شد، با این وجود، کمی بعد از آن که برای زندگی به خانه ی من آمد، مشخص شد که گرفتار رابطه ی ناسالمی از قبیل کوکائین، قمار و پورن است.
گاهی اوقات، سر کار نمی رفت، تمام شب را بیرون از خانه می گذراند و غیر قابل کنترل بود. من در نهایت متوجه شدم که به من خیانت کرده است. موافقت کردم که اگر مصرف مواد مخدر را ترک کند، بگذارم پیش ما بماند اما بر عهدش پایبند نماند. چندین مرتبه در طول دوران بارداری از او خواستم تا برود اما هر بار حرف خود را پس می گرفتم. در نهایت، در ماه سپتامبر به او گفتم که برود.
از آن زمان تاکنون، او بعد از ناامید کردن افراد بسیار زیادی و نابسامانی کامل برای مدت زمان کوتاهی در کنار ما زندگی کرد. ما با هم خیلی خوب کنار می آمدیم. او در این مدت از مصرف کوکائین فاصله گرفت. پیشنهاد دادم که دوباره تلاش کنیم. او دلش نمی خواست. به نظر می رسید که نمی خواهد دوباره تلاش کند زیرا قصد نداشت مصرف کوکائین را برای همیشه کنار بگذارد. من حاضر بودم بر روی این مسائل کار کنم اگر این به معنی با هم بودن دوباره ی ما به عنوان یک خانواده بود. ناراحت کننده بود که او این چنین نمی خواست.
او دوبار در هفته برای دیدن پسرش می آید اما احساس می کنم که نتوانسته ام یک خانواده ی خوبی برای فرزندانم فراهم کنم و هرگز نمی توانم این موضوع را پشت سر بگذارم. تنها راه حل ممکن، تغییر محل زندگی است تا او را برای همیشه از زندگی خود و فرزندانم کنار بگذارم. دوست ندارم مردی مانند او بر روی پسرم تاثیر بگذارد و پسرم را نیز شبیه به خود کند. نمی دانم باید از اینجا به کجا بروم.
مطالب مرتبط: از کجا بفهمم شوهرم ترک کرده
پاسخ مشاور به طلاق از مرد معتاد
چندین موضوع سخت تر از ناامید شدن از فردی که دوستش داشته اید، وجود دارد. شما با مردی آشنا شده اید که به نظر می رسید شما را دوست دارد. الان، بعد از صاحب فرزند شدن و تحمل دلشکستگی، از خود می پرسید که برای داشتن خانواده ی باثباتی که می خواستید، چه کاری می توانستید انجام دهید یا چه کاری الان از دستتان برمی آید.
مسئله این است که مردی که تمام این چیزها را در کنار او می خواستید، همیشه به دنبال خواسته ی دیگری بوده است. من متخصص در زمینه ی اعتیاد نیستم اما می دانم که اعتیاد چه تاثیری بر روابط بین زوج ها می گذارد. واقعاً مهم نیست طرف به چه چیزی اعتیاد دارد زیرا نکته ی کلیدی در مورد بودن با شریک زندگی معتاد، این است که رابطه ی درجه اول آن ها با ماده ی مخدر، قمار، مشروب الکلی یا پورنی است که به آن اعتیاد دارند. از آنچه در نامه ی خود توضیح دادید، می توانم بگویم که شما دائماً مسئولیت تلاش برای تغییر این مرد را خود بر عهده گرفته اید. وقتی چنین اتفاقی نیفتاد، او را به امید این که شاید بتواند ببیند که چقدر دوستش دارید و چقدر می خواهید در زندگیتان حضور داشته باشد، پیش خودبرگرداندید. حتی الان هم، وقتی برای ملاقات پیش شما می آید، حسرت هایی که در نامه تان ابراز کرده اید، باعث می شود فکر کنم که هنوز هم به دنبال راهی برای مرتب کردن اوضاع هستید.
متاسفم هیچ راه بهتری برای گفتن این موضوع وجود ندارد اما حقیقت این است که شما نمی توانید خواسته های خود را در کنار او محقق کنید. تا زمانی که خود مسئولیت زندگی و قسمت اعظمی از رفتارش را بر عهده نگیرد، شک دارم که بتوانید به شریک زندگی یا پدری که می خواهید، دست پیدا کنید. مردم به دلایل مختلفی درگیر اعتیاد می شوند. این تقصیر شما نیست که شریک زندگیتان دچار مشکلات و مسائلی شده است – شاید گذشته ی دشوار او باعث شده است تا در برابر مشکلاتی که اکنون با آن ها مواجه می شود، آسیب پذیر باشد؛ اگرچه همیشه این چنین نیست. اغلب آن ها می خواهند اوضاع تغییر کند اما کشش مشکلات خاص، به عنوان مثال مواد مخدر یا قمار باعث می شود که ترک کردن اعتیاد تقریباً برای انجام فرد به تنهایی غیرممکن شود.
یافتن یک کمک حرفه ای اغلب ایده ی خوبی است اما نمی توانید شریک زندگی خود را وادار به انجام این کار کنید مگر آن که واقعاً در جایگاهی در زندگی خود قرار گرفته باشد که خود نیز به دنبال تغییر است. بنابراین، با داشتن نیم نگاهی به آینده، مگر آن که او به نقطه ای برسد که مسئولیت اعمال و رفتارش را خود بر عهده بگیرد، باید بگویم که متاسفانه تجربیاتی که توضیح دادید، یک مشکل اساسی برای شما و فرزندانتان خواهد بود. این واقعاً سخت و دشوار است اما خانواده های افراد معتاد احتمالاً با من موافق هستند که شما نمی توانید این کار را به جای آن ها انجام دهید؛ اگرچه، وسوسه ی تلاش کردن می تواند مقاومت ناپذیر باشد. هر مشکلی که دارد، خود باید آن را برطرف کند.
نمی دانم آیا حس شکستی که توضیح دادید، باعث شده است تا فکر کنید نمی توانید کمک بگیرید. گفتید که در تشکیل یک خانواده ی با ثبات شکست خورده اید و شاید شریک زندگیتان و مادرش باعث شده اند تا احساس کنید، کاری که برای فرزندانتان انجام می دهید، کافی نیست. اما باید بگویم که علیرغم تمام مشکلات تلاش خود را کرده اید تا اوضاع را مرتب کنید و امیدوار هستم که همان اراده و قدرتی که شما را در انجام این کار توانمند ساخته است، به شما در تماس گرفتن با افرادی که می توانند کمکتان کنند، یاری دهد.
توصیه می کنم که گروه های محلی که برای شریک های زندگی معتاد وجود دارند را جستجو کنید. علاوه بر این، با دوستان و اعضای خانواده تان که قابل اعتماد هستند، ارتباط برقرار کنید تا بشنوید که اوضاوع تا چه حد دشوار بوده است. نامه ی شما پر از احساس ناامیدی ناشی از گوشه نشینی است و ارتباط برقرار کردن با دیگران، یکی از روش هایی است که به کمک آن می توانید دوباره خود را به عنوان شخصی که هستید، نه مراقب یک فرد معتاد درک کنید. در حالی که شریک زندگیتان همچنان معتاد به مواد مخدر (یا هر چیز دیگری) باقی می ماند، شما آنقدر عاقل هستید که رفاه خود و فرزندانتان را در اولویت قرار دهید. اگر فکر می کنید که شرایط سخت تر شده است، شما را تشویق می کنم تا با پرستار خانگی یا پزشک عمومی خود تماس بگیرید. تماس گرفتن با دفتر مشورت دهی رایگان برای شهروندان در مورد نگهداری و دسترسی به کودک نیز می تواند مفید باشد.
خانواده ها در اندازه ها و شکل های مختلفی هستند. گاهی اوقات، در حالی که بزرگ می شوید، سعی می کنیم خانواده ی خود را به گونه ای شکل دهیم که به ما در درک روابط قبلی کمک کنند، مانند روابطی که با والدین خود داشته ایم. در مواقع دیگر، ما ممکن است شریک زندگی را انتخاب کنیم که می توانیم برای او همه چیز باشیم، به امید این که او نیز ما را به همین اندازه دوست خواهد داشت. اما واقعیت این است کهدر حالی که تمامی خانواده ها و روابط دارای فراز و نشیب های مربوط به خود هستند، چیزی که باعث می شود این روابط ادامه پیدا کنند، وجود اعتماد، توجه و پشتیبانی برای هر دو نفر است. در حال حاضر، این شما هستید که تمام این کارها را برای همه انجام می دهید. این نه منصفانه است و نه مناسب. فکر می کنم باید راهی برای رهایی از دست این مرد پیدا کنید. احساس من این است که اگرچه به او گفته اید که برود اما کاملاً باور ندارید که می توانید از رابطه به طور کامل فاصله بگیرید، که مجدداً یک مشکل بسیار رایج برای شریک های زندگی معتاد محسوب می شود. لطفاً از این لینک برای تماس گرفتن با گروه پشتیبان محلی خود استفاده کنید و در صورت امکان، به منظور به دست آوردن دوباره ی اعتماد به نفس و باوری که می توانید به زندگی خود ادامه دهید، از پزشک عمومی مشاوره بگیرید.
سلام من شوهرم معتادع چیکار کنم ترک کنه خیلی اذیتم میکنع
شوهرم معتاده الان دو روزه توبیمارستان بستری شده ولی زنگ زده گفته بیامنو فردا ببر بیرون خیلی دوسش دارم نمیتونمدل بکنم ازش نمیدونم چیکارکنمقلبم خیلی سنگینی میکنه
آدم های معتاد باید بمیرند.والسلام
من ۲۸سالمه خانم هستم و سه ساله تو عقدم هنوز جشن عروسی نگرفتیم کاردانی دارم و همسرم الان مغازه دارن و من بنا ب شرایط فعلی باید کمکشون کنم بنابراین تومغازه همسرم مشغولم.چندماهی میشه متوجه شدم همسرم اعتیاد دارن و ازمن پنهان میکنن.یک جلسه مشاوره رفتم مشاورم گفتن فقط خودش باید بیاد باخودش صحبت کنم و تاکید کردن من بروش نیارم که فهمیدم .و من بعد ۴ماه هنوزموفق نشدم ببرمش مشاوره.هی ماه ها داره میگذره و من نگران همسرمم که داره اعتیادشو ادامه میده و میترسم از اینکه بخوام طلاق بگیرم و میترسم ازاینکه همسرم نتونه اعتیادشو بذاره کنار و یک معتاد باقی بمونه و ابروی من جلو خانوادم بره چون من اصرار داشتم باایشون ازدواج کنم نمیدونم اینده و زندگیم قراره چجوری پیش بره .ایشون الان تمایل ندارن بریم سرخونه زندگی خودمون واسه همین سه ساله توعقدیم.و نظرشون اینه حتما باید ب یک درامد خوب برسن تا باخیال راحت بتونن زندگی متاهلی و شروع کنن و بریم خونه خودمون.درضمن یک ماهی میشه قرص ازیپم مصرف میکنن چون رفتن دکتر اعصاب و این قرص دکترشون بهشون دادن ..ممنون میشم سریعا جوابمو بدین خیلی حال بدی دارم احساس میکنم ذره ذره وجودم داره اب میشه از استرس و غصه .خدانگهدار
شوهرمن هم معتاده هم دست به زن داره هم زن بازی میکنه چکار کنم
فقط بمیره
کسی که شوهرش معتاده میشه طلاق گرفت ۲تا هم بچه داشته باشه یکی ۴ساله و یکی هم ۱۷ساله حضانت بچه هابا چه کسی میشه
سلام خوب هستيد من متاسفانه در ازدواج اولم رو به خاطر خيانت همسرم طلاق گرفتم و حضانت پسرمو خودم گرفتم ولي متاسفانه الان با وجود يه دختر ٦ ماهه در ازدواج دومم متوجه شدم كه تغييرات همسرم به خاطر اعتيادشه و نميدونم بايد چيكار كنم ؟! زندگي كنم يا طلاق بگيرم؟!
باعرض سلام وخسته نباشید زندگی من با شوهرم به آخر خط رسیده اون اعتیاد داره وقصد نداره ترک کنه وبه طلاق هم راضیه فقط من جایی ندارم که با بچه ام برم،پدر و مادرم فوت شدن کسی رو هم ندارم حمایتم کنه لطفا در این زمینه راهنماییم کنید با تشکر
سلام من ازدواج دومم است ازدومی سه تابچه دارم سی سالمه خودم بچه طلاق بودم این شوهردومم معتاده چندساله یاترامادول یاعرق ازاخلاقش خسته شدم حتی بچهام ازاخلاقش خسته شدن میخوام طلاق بگیرم خودم بچهاروبزرگ کنم واین طلاق نمیده باید چکارکنم
ببخشین من شوهرم چند ساله اعتیاد دارع به شیشه. هرچ کمپ رفت باز مصرف کرد خسته شدم الان دیگه شبا نمیادخونه. دوتا بچه دارم. خیلی خستم. عصبی شدم شبا تا صبح نمیاد خونه. گوشیشم خاموش میکنه
ممنونم شوهرم مرد خوبیه اوایل زندگیمون مشکلات زیادی داشتیم که ازنظرمن طبیعی بود چون دو فرد با تفاوت های فکری متفاوت بودیم و من احساسی نبودم ولی اون احساسی واین تنشها رو خیلی بزرگ میدیدند لحاظ بدنی کلا از اول کرخت وسست وهی بگه کمرم درد میکنه و… بود من تصورم این بود مرد باید قوی وپرزور باشه که این رفتارش خیلی رومخم میرفت تا اینکه فهمیدیم تیروئید داره واین دلیلش بود بعد عصبی وفحاشی به زمین وزمان…هروقت قرص تیروئید میخوره خیلی آرومه من چند وقت شک کردم سیگار میکشه وان زمان ازته قلبم ناراحت شدم ولی دعوا نداشتیم چون ازکوره درمیره والان بهش شک دارم که نکنه خدای نکرده معتاد باشه ولی خودش انکار میکنه میگه من تاسرکارم وبعد نیم ساعت خونه کجا میرم میکشم ولی ترسم اینه
همسرم قرص متادون مصرف میکنه هی ترک میکنه ولی مجدد میره سراغش. نمیدونمچکارکنم؟
سلام دو ساله شوهرم به شیشه اعتیاد داره . هر چقدر هم میگم تر ک کن گوش نمی ده دوتا پسر دارم یکی ۱۵ ساله اش یکی ۸ساله اش .پسر بزرگم افسرده شده میگه خانه رو ترک کنیم بریم .شوهرم دزدی هم می کنه پسرم میگه پیش دوستام خجالت می کشم خودم افسرده شدم.دیگه هیچ کس با من رفت وآمد نمی کنه .چهار سال شیره کشید .حالا شیشه مصرف می کنه .من خودم مادر ندارم زن بابا دارم .پدرم هم اصلا منو قبول نمی کنه اصلا برام پدری نمی کنه .چیکار کنم خسته شدم .کاش یه قانونی بود آدمهای که معتاد میشن رو دستگیر می کردن می بردن
ببخشید شوهرم قبلاشیشه وتریاک وهر زهرمار دیگه مصرف میکرد. الان متادون میخوره. سه ساله ازدواج کردیم من سی و دوسالمه و اون 45سال قبل ازدواج نمیدونستم معتاده شب عروسی دوکیلو قرص اعصاب ومتادون کنارم گذاشتن ورفتن که الهی به زمین گرم بخورن?بعضی وقتا پنهونی بیشتر میخورد مثلاً تحت نظردکتربود ولی بیشتر مصرف میکرد والانم هنوز تحت نظردکتره ولی متادون ولورازپام ویسری قرص اعصاب زهرمار میکنه ازنظرجنسی تا سه چهاروز که کمتر مصرف میکنه یکم خوب میشه ولی اکثر اوقات هیچ کنارم نمیاد میخوام تلاشم بکنم ترک کنه بنظرشما امیدی به ترک این معنا چندین ساله هست یا نه اینم بگم سالهاپیش شیشه و هر آشغالی مصرف میکرده تازه چهارساله فقط شده متادون
اگه بچه نداری جدا شو.
مشکل من همسرم هست ک هم. اعتیاد به شیشه ومشروب و هم خانوم باز .پارسال به همینن دلیل. تا جدایی هم پیش زفتیم ولی خییلی ادیت و بی آبرویی میکردو حاصصصل این ازدواج ۲. پسر ۱۴سساله و۶ ساله
سلام من ۳۵سال از دواج کردم حالا بعد ۳۵سال فهمیدم معتاد همش به نداری گذشت معتاد تریاک مکشه وب۲مخورد همش میگفتم مزد ندادن کارگر ساختمون مخوام جدا بشم ولی پسر و عروس ونوه دارم دختر دم بخت دارم
سلام من ۱۴ ساله ازدواج کردم دوتا دختر دارم شوهرم از اول مواد مصرف می کرد الان ۴ساله مواد صنعتی میزنه ۵بار کمپ بردم همبسه با زنهای کریستالی هم پیمانه میشه برای طلاق اقدام کردم اما گفت ترک میکنم وسر کار میرم پشیمون شدم یه دوستلی قرص متادون می خورد اما باز مواد میرنه یه سالی بود رفت جزیره برای کار قرار شد ماهم بعد تعطیلات مدترس برای زندگی بریم اونجا که شوهرم بهانه اورد که اینجا سخته نیایین از این حرفها فهمیدم اونجا زنی سیقه دامکرده دوبتره رفتم طلاق بگیرم ۶ماه که حتی برا دیدن بچه هاش هم نمیاد. الان ۲۴ خرداد وقت دادگاه دارم برای طلاق بعد از ۶ماه امد ولی روهم رفته چند ساعتی هم خونه نمی موند برای مواد میرفت خونه ساقی حتی شب رو هم نیامد بحساب امده بود باهام صحبت کنه طلاق نگیرم اخرش بعد ۲روز رفت میگه من خرج سمارو میدم زندگی کن تو دعوا ها میگه تو رو دوست ندارم به خاطر بچه ها مجبورم بیام وگرنه همین رو هم نمیامدم خرجی درستی هم نمی فرسته نمی دونم ادامه زنگی باهمچین مردی درست یانه؟الان ۲۴ خرداد وقت دادگاه دارم برای طلاق بعد از ۶ماه امد ولی روهم رفته چند ساعتی هم خونه نمی موند برای مواد میرفت خونه ساقی حتی شب رو هم نیامد بحساب امده بود باهام صحبت کنه طلاق نگیرم اخرش بعد ۲روز رفت میگه من خرج سمارو میدم زندگی کن تو دعوا ها میگه تو رو دوست ندارم به خاطر بچه ها مجبورم بیام وگرنه همین رو هم نمیامدم خرجی درستی هم نمی فرسته نمی دونم ادامه زنگی باهمچین مردی درست یانه
سلام من تازه متوجه شدم که شوهرم اعتیادداره وخیلی اهل دروغ گفتن هست دوفرزنددارم وشانزده ساله باهم زندگی می کنیم ازوقتی متوجه شدم ازش حس نفرت دارم چه کار کنم
من کاری با خودم کردم که هیچ کسی با خودش این کار رو نمیکنه الان موندم چیکار کنم ده سال پیش با کسی ازدواج کردم که همسر و یک دختر بچه ۵ ساله داشت بعد طلاق ازدواج کردیم. از یه شهر دیگه بود قبل ازدواج اعتیاد داشت سیگار می کشید به من دروغ گفت با من ازدواج کرد منم بیخبر بعدا که فهمیدم از ترس از دست دادن آبروم همه چی رو تحمل کردم کل خانواده قبل ازدواج مخالف بودند منم با تمام لجبازی ازدواج کردم. بعد چند سال ترک کرد باز دو سه سالی هست مخفیانه شروع کرده به کشیدن خیلی دیر میومد خونه از خونه فراری بود تا اینکه فهمیدم دلیلش چیه گفتم بیا خونه هر کاری میکنی بکن کسی میبینه آبروم میره تو خونه هم مثل قبل ترک کن. از این وضعیت خودم خسته شدم خودم شاغل هستم از نظر مالی به کسی احتیاج ندارم همسرم اصلا هیچ خرجی نمیده بابت هیچ چیزی نه کرایه خونه نه پول آب و برق و گاز نه خورد و خوراک نه پوشاک هیچ چیزی تا میگم میگه درآمد نیست لباس اونم من میگیرم. هیچ پیشرفتی تو زندگیم احساس نمیکنم خودم خرید کنم خودم غذا درست کنم هر چیزی هم برای خونه لازم هست خودم باید تهیه کنم
سلام..من ۳سالی هست متاهلم.تو این مدت زندگی مشترک متوجه شدم که برخی رفتارهای شوهرم عجیب و غیر منطقی است.خودزنی.یا حمله عصبی .یا بدبینی.یا نداشتن کنارل رو اعصابش..و داغون شدن اعصابش بخاطر جیزهایه کاملا بیخود..و شروع دعوا و کتک زدن و حمله و بحث و قهر مکرر…قبلا پرونده پزشکی تحت نظر روانپزشک داشته .افسردگی و مصرف انواع دارو مثل گاپانتین.ولبان.سوپکسول.سرترالین.و ترانکوپین۲۰۰و …..که من متوجه نبودم دقیقا بابت چیست.پس از تشویق اینجانب داروها قطع و زندگیه عادی روال گرفت.علت این امر بخاطر طلاق قبلی بوده .وحتی منحر به خودکشی شده بوده..اکنون.حمله عصبی وجود دارد زخم روی پاها.خارش پاها.تپش قلب .فشارخون بالا…هفته ای بارها اتفاق میفتد..نعوظ نداشتن و حتی ناباروری دارد…بتازگی متوجه شدم وی قبلا شیشه مصرف میکرده.شغلش آزاد و اکثرا سرکار است.شبها بعد شام ۳حبه فقط ترانکوپین ۲۰۰خورده میخابد…سوالم این است؟؟؟آیا بنظرتان هم اکنون مصرف مخفیانه شیشه دارد؟؟یا عوارض ترک است…احتمالا قبلا بستری بوده..چون مدیر کمپ ترک اعتیاد را میشناسد…خودش هم کل قضایا را کتمان میکند و جیزی بنام اعتیاد را اصلا قبول ندارد.فوق العاده لاف زن است…اما شیشه کشیدنش در گذشته برام ثابت شده از طریق اطرافیان…بعد ازدواج با من را نمیدانم…بطفا راهنمایی کنید.ممنونم
بنده اعتیادداشتم همسرم حق وکالت گرفت صاحب یک دختر ۶ساله هستم همسرم خیلی بهم فرصت داد ولی متاسفانه رعایت نکردم حتی بامادر خانمم صحبت کردم گفتم دیگه مصرف نمیکنم گفت زنگ نزن یک مدت حالا باید چکارکنم
سلام…. من خانمی هستم ۳۵ ساله و یک پسر ۱۰ ساله دارم ……۱۴ ساله ازدواج کردم و از همان ابتدای زندگی متوجه شدم همسرم به حشیش اعتیاد داره و گاهی مشروب هم میخوره و اختلافات بین ما و خانواده ها از همان اوایل زندگی آغاز شد… ایشون بددهن و بداخلاق هم هستند و در بحث ها و دعواها کتک هم میزنند.بنده طی چند بار قهر و شکایت در این سالها از ایشون تعهد محضری هم گرفتم ولی ایشون پایبند نبودن و مجددا کارهاشون و تکرار میکنن در آخرین اختلاف حق طلاق رو گرفتم الان ۱۰ روزه اومدم خونه پدرم و تقریبا برای طلاق مصمم هستم فقط همسرم و خانوادش دائم من و تهدید میکنن و میگن بعد طلاق به هیچ عنوان حق ملاقات با پسرم و ندارم آیا همسرم میتونه این حق و از من بگیره؟؟ من و پسرم وابستگی شدیدی بهم داریم من تا الان این زندگی رو تحمل کردم تا پسرم بزرگ بشه ولی برام واضح که هر چه زمان میگذره پسرم داره داغون تر میشه… تو این محیط متشنج زندگی.. چون خیلی عصبی و پرخاشگر و گوشه گیره شده و دیگه رو درسشان تمرکز نداره و کلا از درس هم زده شده…لطفا بگین من چکار کنم ؟؟من خانه دار هستم و هزینه پرداخت حق مشاوره ندارم لطفا راهنمایی کنین..ممنون
چطوردردادگااعتیادشوهررواثبات کنیم که به تریاک معتاده وگاهی توهمی حرفی میگه بعدیادش میره میگه نگفتم
با سلام وخسته نباشی خدمت شما دخترم متولد 79هست وسال 92ازدواج کرد الان دو پسر داره شوهرش متولد 70هست سرمایه داره ولی مثل فقرا زندگی میکنه برای زن وبچه ارزش قائل نمیشه همش بادوست رفیق یا خروس بازی هست خونه که میاد یا سرش تو گوشی هست یا میخوابه دخترم از این بی توجهی خسته شده چندین بار هم صحبت کردیم با شوهرش ولی فایده نداشت. الان دخترم نمیدونه بادوتا بچه جدا بشه یا نه چون شوهرش اعتیاد هم داره
من سی سالمه همسرم ۲۸الان شش ساله ترامادول میخوره مصرف ب روزی چهاردهتا ام رسید تشنج کرده تا الان حدود هفت هشت بار هرساله دکتر بردم الکی میگف دیگه نمیخورم و وقتی میگفتم چرا چشمات قرمزه میگفت حساسه یا میگف خستم یا بخاطر محیط و گرما خلاصه میپیچوند و من خودم شاغلم . خیلی دوسش داشتم ولی چند بار دکتر متخصص بردمش خودمم خیلی حرف زدم کمک کردم چند بار ب اعضا خانوادم قول داد ترک کنه ولی نکرد آخرین فرصت رو گ اسفند ماه از ما گرفت و گفت تموم میکنم و بازم نکرد هر سری انواع قسم هارو میخوره و … الان دیگ رفتم خونه مادرم میخام طلاق بگیرم ی وقتایی خوشحالم ی وقتایی قلبم فشرده میشه و دلتنگش میشم خیلی احتیاج دارم با یکی حرف بزنم و راهنمایی بگیرم
سلام خسته نباشید . بنده ۳۰ سالمه و همسرم ۳۵ سالش . دوتا بچه هم داریم تقریبا ۶و۷ ساله .تقریبا ۵ سالی هست که متوجه شدم همسرم اعتیاد داره . همش بحث میکنیم ، بعدش میگه ، این جرو بحث ها من و ناراحت میکنه و باعث میشه که من به سمت مواد برم ، من نمیدونم چیکار کنم ، و هروقت هم از روانشناس و… صحبت میشه ،میگه وقتی در آرامش هستم سمت مواد نمیرم ومیتونم داخل خونه ترک کنم ، در ضمن ما ۱۲ سال ازدواج کردیم ، خیلی سختی کشیدم ، خیلی بی پولی کشیدم ، الانم از پس هزینه های زیاد برنمیام
با آقای معتادی که الان 7ساله گرفتاره واون هیچ میلی ب ترک نداره باید چجوری برخورد کرد؟ خودمم داغون شدم با ی بچه 8 ساله
20ساله ازدواج کردم در دوران عقد متوجه شدم سیگاری هستن بعداز دوسال تشکیل خانواده دادیم همون ابتدا باردار شدم وچند ماه بعد متوجه شدم تریاکمیخورن یک بار ده سال پیش ترک کردن و خودشون رفتن کمپ ولی خب بعداز یه مدت NAرو ترک کردند و برگشتن به همون روال عادی من الان دو تا دختر دارم که بزرگتر متوجه شده و از بس سوال پرسیده براش توضیح دادم ایشون یه سوپر کوچک دارن و من کارمند آزادم هر چند وقت یه بار من رو دچار بدهیهای سنگین میکنه باتوجه به شرایط اقتصادی و خروج برج بچه هادیگر توانایی مالی ساپورت ندارم میخوام ترک کنه ومن از آشفتگی نجات پیدا کنم ممنونم
سلام شوهرم معتاده و افسردگی گرفته ایا پیش روانپزشک ببرم خوب میشه؟سلام شوهرم معتاده به هروئین انداختمش کمپ ولی بازم مصرف میکنه یه مدتی هم هست افسردگی گرفته ایا پیش روانپزشک ببرم افسردگیش خوب میشه و تصمیم به ترک کردن میکنه یا نه ولی خودش افسردگی که داره رو قبول نمیکنه
سلام .من ۲۵ و شوهرم ۲۸ سالشه شوهرم معتاد دوتا بچه دارم دوباره باردار شدم متاسفانه شوهرم با این که اعتیاد داشت خیلی خوب کاری و انتقاد پذیره ولی بعضی اخلاق هاش واقعااااا غیر قابل درک ما بچه بزرگ داریم دیگه ۸ سالشه و اون دوست داره من لخت تو خونه باشم حتی یا همش رابط می خواد اگر به حرف گوش ندم قهر نی کنه و از خونه میره تا دوسه روز هم نه من و نه شوهرم زنگ نمیزنیم به هم حتی اگر مهمان داشته باشم مخصوصا اگر از خانواده خودم باشه همش می خواد جلوی اون ثابت کنه که اون خیلی بهتر از من هستش من بدم از نظر اخلاقی و همیشه اگر کسی خونه ما باشه من می بوس باهام درست رفتار می کنه که بقیه با حسرت به زندگی مون نگاه می کنن ولی در کل این اخلاق نداره اگر تنها باشیم ازش چیزی بخوام فوش هم میده دیگه نمی دونم چی کار کنم اعتیادش هم که به کنار واقعااااا دیگه رو اعصابه
سلام من شوهرم اعتیادداشت وبهم خیانت چندبارکرده بود ومن یه با یکی اشناشدم عاشقش شدم ویک یه پسرپنچ ساله داشتم وجداشدم وبااون ازدواج کردم ولی فهمیدم اینم اعتیادداره خیلی اذیت شدم من وبچم الان ده روزه رفته وخانوادش میگن اطلاعی ندارن ومیگن دنبالش میگردن وحال روحیش خوب نبوده الان موندم چیکارکنم خانوادش ازاول مخالف بودن وخودش چندبارگفته جداشیم الان من موندم چکارکنم واقعا خسته شدم همش خودم تواین هشت سال کارکردم منوتامین نمیکنه به خودکشی فکرمیکنم وهم اینکه دیگه راهی نمینم جزاینکه به شوهراولم برگردم به نظرتون چیکارکنم دیگه آزردن خسته شدم حمایت مال ندارم
سلام وقت بخیر شوهرم یک ساله مصرف تریاک داشته وتا حالا سه بار خودش اومده خونه گفته میخوام ترک کنم الان ده روزه خونه اس داره ترک میکنه فقط شغل بدی داره راننده میترسم چیکار کنم؟چون همه ی دوستاش اعتیاد دارن میترسم. نیسان داره وشب ها نیست خونه تو تره بار کار میکنه. هر کار میکنم بیا تا مشاوره بریم نمیاد میگه خودم تلاش میکنم ترک کنم قبول نمیکنه اصولی پیش بره چون دو بار دیگه تو خونه ترک کرد و دوباره شروع کرد. واقعا موندم چیکار کنم براش دوست ندارم بدبختیشو ببینم دوتا پسر دارم یکی 14 ساله ویکی 6ساله میگه هیچی نگو بچه هام نفهمند که من معتادم دارم ترک میکنم به خاطر بچه هام میزارم کنار چون قبلا ورشکستگی داشته خیلی روحیه خرابی داره هرچی کار میکنه دیگه نمیتونه جبران کنه
همسرم قبل از رابطه مواد میکشه منم مجبور به این کار میکنه من خیلی ناراحت و ناراضی هستم اما اگر قبول نکنم تا چند ماه هم سمت من نمیاد چکار کنم.شیشه مصرف میکنه به من میگه فقط موقع این کار. دیگه میخواستم به خاطر رابطه حرفش رو گوش ندم با کسی دوست بشم اما ته قلبم راضی نبود .خدایا شکر که با شما آشنا شدم
مشکل من با همسرم هستش حدود ۲۳ سال ازدواج کردیم طی این سالها مشکلات زیادی داشتیم که اولیش از اعتیاد همسرم شروع شد که من بعداز ازدواج متوجه شدم ما حدود ۴سال باهم دوست بودیم من تو اون ۴سال از هیچ کاری برای ایشون کوتاهی نکردم وقتی بعداز ازداوج متوجه اعتیادش شدم ضربه بدی خوردم ایشون برای ترک اعتیاد هزار جور بهونه داشت در پی اعتیادش کار درست و حسابی هم نداشت خلاصش اینکه یمتد میرفت سر کار به ی بهونه میومد بیرون میشد که دوسال شده بود بیکار بود هرچی طلا و پس انداز داشتیم میفروختند وعده وعید میداد من دختر دارم آلان ۲۰ سالش هست اینم بگم که من هم بخاطر دردهای زیاد ایشون و بیخیال بودنش رابطه عاطفی خ بی نتونستم باهاش داشته باشم وهمش به کم کاریهای ایشون فکر میکردم ومیکنم و الان هم مشکل ما تو ارتباط برقرار کردن عاطفی هستش چون من نمی تونم کارای گذشته ایشون رو فراموش کنم اینجا ریزش رو بگم طولانی میشه خلاصه اینکه الان توقع داره من همه چی رو فراموش کنم به نثر شما راهی وجود داره اینم بگم که تمام چیزای که از دست دادیم ایشون یا یواشکی میفروخت یا اینکه منو در جریان میذاشت قول میداد در اولین فرصت بهترش رو میگیره کی هیچ وقت نشد
شوهرم معتاده سر کار نمیره ۷ سال ازدواج کردم تو یه اتاق ۱۲متری زندگی کردم بلکه درست بشه که نشده دوتا بچه دارم پسرم ۴سالش دخترم ۲سالش الانم ولشون کردم امدم خونه بابام چیکار کنم
سلام شوهرم معتاده دوتا بچه دارم سرکار نمیره چیکار کنم تورو خدا کمکم کنید. سلام من ۱۵ سال هست ک ازدواج کردم دوتا بچه دارم از اول ازدواجمون سر کار نرفته تا الان خودم خرج زندگیمو درمیارم سال ۱۳۹۰ خواستم طلاق بگیرم پسرم مریض شد روده اشو دکتر عمل کرد مراقبت میخواست مجبور شدم موندم بعد اینکه خوب شد خواستم بازم طلاق بگیرم خودم مریض شدم مچ پام جراحی شد کیست داشتم تا من خوب شدم اومدم دیدم شوهرم شیشه هروئین مصرف میکنه من الان چیکار کنم تورو خدا کمکم کنید
من ۱۸ سالمه و امسال کنکوریم و از این لحاظ تحت فشارای روانی زیادیم ولی از طرفی هم پدر مادرم به صورت خیلی زیادی جنگ و جدال دارن.پدر من وقتی ۵،۶ سالم بود درگیر اعتیاد شد و با یه خانمی رفت تقریبا مارو ول کرد تا ی مدتی حتی کار پدر مادرم به طلاق میکشید که دیگه خانواده مادرم نزاشتن من خیلی انچنان یادم نیست ولی خب یه چیزایی از اون سن تو دهنمه حالا پدرم تا قبل امسال خوب بود ترک کرده بود زندگی نسبتا ارومی داشتیم تا دوباره درگیر این مواد شد حالا با هر زنی که فکرشو بکنین در ارتباط مواد براشون میبره و … و مادرمم فهمیده. این اتفافا چندین بار تکرار شدن ب حدی که از بابام شکایت کرد و حتی منم خیلی بد باهاش درگیر شدم و وقتی خونس همش مارو تهدید میکنه و وقتیم کارش ب شکایت میکشه سعی میکنه مامانمو تحت تاثیر قرار بده با مطلوم نماییاش. من واقعا خسته شدم هرچقدر ب مادرم میگم جدا شو در ظاهرر موافقت میکنه ولی همش رفتاراش نشون میده که میخواد باز ببخشش من واقعا حس امنیت ندارم تو این خونه. این که هر لحظه بخواد بهم حمله کنه کتک کاری کنه ولی مادرم میگه اون بیمار ولی خب اخه چقدررر الان ۱۸ سال ک همین وضعه. هربار نجاتش میدیم باز به سابق برمیگرده
همسرم اعتیاد به ماری جوانا و کمیکال داره و چند باری هم ترک کرده ولی مجددا گرفتار شده…خیلی سعی کردم کمکش کنم ولی احساس میکنم خودش نمیخواد…دو ساله ازدواج کردم باهاش و طی این دو سال ۳ بار توی این دام افتاده و ترک کرده ولی آخرین بار و برای بار چهارم اسفند ماه متوجه شدم که دوباره مصرف میکنه و اولش انکار کرد و بعدش که ثابت شد میگفت تا عید ترک میکنم و عید هم تموم شد و ۱۳بدر…ترک که نکرد هیچ بدتر هم شد منم همون روز ترکش کردم و اومدم خونه بابام و الان یک ماهی میشه که ترکش کردم ولی مادرش اصرار داره برگردم چون معتقده بهتره کنارش باشم از طرفی پدرم که ۲۰ سال مصرف کننده بوده و الان ۱۷ ساله که ترکه و مدام جلسات na شرکت میکنه میگه که بزارم به حال خودش تا به قول معروف سرش به سنگ بخوره….حالا موندم چکار کنم از یه طرف پدرم و از طرف دیگه مادر شوهرم…شوهرمم اصلا انکار میکنه و میگه ترکم و جالبش اینجاس که مادر شوهرمم میگه ترکه ولی با توجه به رفتاراش مطمئنم که هنوز مصرف میکنه… خیلی دوسش دارم و میخوام بهش کمک کنم تا ترک کنه و به زندگی عادی برگرده ولی میترسم دوباره گرفتار بشه…از طرفی نمیدونم طلاق بگیرم یا نه چون دوسش دارم واقعا همه چیش خوبه و فقط معتاده و همین باعث همه جور مشکلاتی شده…در ضمن این رو هم بگم که پدر شوهرمم بیماری دو قطبی دارن و همسرم هم یخورده مشکل اعصاب داره و دارو مصرف میکنه.الان نمیدونم برگردم پیشش بهتره یا نه؟ خیلی ممنون میشم بهم کمک کنین
۱۹سالمه شوهرم ۲۳سالشه دو سال ازدواج کردیم ی مدت هست بهش مشکوکمکه چیزی مصرف میکنه نمیاد برای آزمایش مدام کتکم میزنه نمیدونم چکار کنم؟بهس میگم آزمایش بده نمیده هزار تا فحش میده و…. کسی که سالم باشه ب خودش اطمینان داشته باشه ی حرکتی برای بهبود زندگیش میکنه. پنج سال تمام خانوادش ولکن نبودن برای این که مارو بفرستن سر خونه زندگی ،، اما حالا چیشد ی پسر بیکار و معتاد تحویل دادن
من ازدواج دوم کردم باکسی ک دوسش دارم ۶ساله اززندگیمون میگزره باردارنمیشم خودم باهزینه خودم زندگی رو ساختم همسرم ازخودش چیزی نداشت فقط میگه دوستت دارم نه وقت میزاره برام نه هدیه بهم میده نه رابطه زنانشویی داریم فقط سر کارمیره شبم میاد فیلم میبینه و میخابه من خیلی احساس تنهایی میکنم.
روزهای اول ازدواج خیلی خوب بودولی سیگارمیکشه وبهم گفت که قرص متادون مصرف میکنه بهم قول داده بود وقتی بریم زیر یه سقف میزاره کنارچون عاشقش بودم گفتم باشه بعد هرچه قهر کردم دعوا کردم که بزاره کنارنزاشت سال دوم ک پدرم رحمت خدا رفت دست بزن پیدا کرد شده روزایی که مثل دیوونع ها شده سرمو ترکونده من خیلی تنهام گاهی باخودم میگم یعنی جدا شم یا ایکاش محو بشم ازروزگار حتی باخواهرهای خودمم نمیتونم درددل کنم اونام بهم میگن باید بسازی دیگه واقعا راهی برام نمونده الان یه چندسالیه که بجای قرص شربت متادون مصرف میکنه از کلینیک میگیره من از تنهایی چندسال پیۺ یه مدت با نامزد سابقم چت کردیم و زنگ زدیم یه مدت بایه اقایی دوست شدم فهمیدم ادم کثیفی هست رابطم باهاش قطع کردم بعدبه فضای مجازی پناه بردم دوستای زیادی پیدا کردم با دوتا اقا درارتباط بودم هردوشون زن هاشو نو میخاستن طلاق بدن هردوشون هم بهم گفتن اگ زن طلاق بدن میان بامن ازدواج ولی من از هیچکدوم خوشم نمیومد فقط میخاستم باهاشون باشمـ که احساس تنهایی نکنم هردوشون ازلحاظ مالی مقداری کمکم کردن حتی گوشی یا چیزی میخریدن واسم من هدیه میکردم به همسرم تا دلشو خوشحال کنم بااینکه اون هیچوقت یه هدیه واسم نخرید همسرم حتی یه توجیبی ک بخاد ب من بده انگار که به یه بچه دبستانی میخاد توجیبی بده وقتی نمیده منم مجبور میشم میرم سمت این دوتا ادم که حالم به هم میخوره ازشون شوهرم حتی نمیزاره من برم سرکار که یه درامدی داشته باشم منواسیرقفس کرده اینجا هم توشهرغربت نه دوستی دارم نه اشنایی نه فامیلی فقط داداشم هست که اونم بخاطرزنش که ازماخوشش نمیاد هیچ ارتباطی باهم نداریم همسرم وقتایی که میخام راجع به زندگیمون حرف بزنیم بهمـ میگه اگ حرف پول هس گوش مید. نه میزاره برم سرکار بهم میگه ازبس توخونه موندی دیوونه شدی باخودم میگم ایکاش تنها باشم یا این ادم بشه گاهیم میگم اگ جداشم شاید راحت بشم ولی نه طاقت یه شکست دیگ روندارم نامزد سابقم دوسشداشتم ولی بخاطر مادرش جدا شدم دیگه نمیتونم جدایی سخته مانند یه ادم مرده که بایدزندگی کنه من زنداداشام و داداشام بد بودن چون هرهفته میومدن ازیتم میکردن بهترین خاستگار مهندس داشتم نزاشتن نمیبخشمشون حداقل خزا بهم یه بچه نمیده که تسکین دلم شه خانواده شوهرم حداقل یکم هوامونو ندارن ک بتونم ازشون کمک بگیرم شوهرمو ترک بدن حتی باهاشون زیاد رفت وامد نمیکنم خوشون بدی میکنن ولی بازم میان خونه ما. میترسم اگ جدابشم خیلیا پشت سرم حرف میزنن که این شاید خودش مشکل داره که نمیتونه توخونع شوهر بمونه مادرو پدرم به رحمت خدا رفتن هنوز ارث ومیراثم نگرفتم اخه جایی ندارم اون دفعه کتکم زد به خواهرم گفتم بیام خونت گفت باید بسازی باشوهرت چ خوب چ بد میخاست بگه نیا اخه کجا رودارم برمـ خیلی تنهام بیکسم بیشتروقتا همش گریه میکنم چشام هم ضعیفه بدترمیشه
خدا کمکت کنه
سلام من ۲۰ سالمه ۴ساله ازدواج کردم یه بچه ۱۰ ماهه دارم. من با شوهرم اعتیاد داره دروغ میگه خونه جمع نمیشه منو درک نمیکنه فراری شده از خونه بهونه میگیره همیشه اعصاب منو خورد میکنه باید چه رفتاری کنم؟ نمیدونم ولی هر موقع حتی نامزد بودیمم میومد میخوابید بیدار نمیشد بد رفتار و شکاک بود. نامزد بودیم هی میرفت میکشید عطر میزد من ندونم ولی من میفهمیدم. من همش گریه میکردم و نمیخواستم نمیدونم چی شد یهو تن به ازدواج دادم من فقط ۱۶ سالم بود. آخه ما رسممون اینه از اول عقد میکنیم بعد عروسی میگیریم میریم خونه خودمون. من بخاطر بچم ک این وسط آزار نبینه اذیت نشه وایستادم ولی خیلی خودم آزار میبینم. هیچی فایده ای نداره چون من ن چراغ امیدی ون دلگرمی و ن رفتار خوبی میبینم هیچ انگیزه ای در زندگی من نیست
قطعا که سخته، ببینید شما اگر میخوایین بمونید یک واقعیت رو باید قبول کنید که ایشون تا خودشون نخوان عوض نمیشن، هر کدوم از این موارد رو که گفتید خودش کلی انرژی میخواد که خود فرد هم باید بخواد بذاره که عوض بشه. اگر بتونید ایشون رو راضی کنید برای ترک اعتیاد برن که عالی میشه. یه نکته دیگه اینکه اگر خواستید ترکشون بدید سعی کنید از راه اصولیش وارد بشین. یه مجموعه به نام دوازده قدمی هست که کارش تخصصی روی ترک اعتیاد هست که بسیار هم اثر بخشی خوبی داشته. از اون استفاده کنید
شوهرم به خاطر دوست بازی شدید هفت سال پیش تمام سرمایه مونو از دست داد کلا معتاد بود اما ازروزی ک سرمایه شو تموم شد بدتر شد معتادیش مشکل من معتادی وبیکاریش بود از اول ازدواج با یک دختر دوست بوده تازه بعد بیست سال فهمیدم ک تا سه ماه پیش باهاش بوده شایدم الانم باشه باهاش پنج ساله دارم میرم سرکار به خاطر بچه هام چندبار ترک کرده تواین یک سال اخیر اما باز شروع کرده خیلی هم دروغگو هست الان خودم مهم نیستم ک هم خیانت کرده و بیست سال بایک ادم خیانکار زندگی کردم الان فقط اینده بچه هام برام مهمه هستش دخترم یازده سالشه پسرم هیجده طلاقم نمیده میگه تو زندگیتو بکن به من و کارام کاری نداشته باش مگه میشه شبها سه وچهار صبح میاد خونه تلاش من به تنهایی فایده نداره خسته شدم افسردگی شدید دارم
زندگی با یک شخص معتاد خیلی سخته حس تون رو درک میکنم میدونم ترک کردن ایشون تا زمانی که خودشون نخوان فایده ای نداره و بازهم تکرار میشه ولی به فکر سلامت روحی وروانی خود و فرزندتان باشید بچه ای که مدام در معرض تنش و دروغگویی قرار بگیره آسیب میبینه. اگر شغل مستقلی دارید و میتونید زنذگی خود و فرزندانتون رو اداره کنید تصمیم درستی بگیرید. چه بسا ممکنه زندگی پس از جدایی سخت تر از زنذگی کنونی شما باشه
من خانوم و متاهلم شوهرم مشخصه قرص مصرف میکنه و یکسره میخوابه. هنوز مونده…اصلا از لحاظ جنسی هم بهم نمیرسه حتی یه بوسه هم نمیکنه…دیگه دارم کم میارم منم انسانم و نیاز جنسی دارم بارها به سرم زده خیانت کنم ولی از خدا میترسم..همیشه به خودشم میگم اگه مصرف قرص و ترک نکنی و از لحاظ جنسی بهم نرسی یا خودمو میکشم یا خیانت میکنم ولی اون گوش نمیده از طرفی یه دختر کوچیک دارم و شرایط طلاق گرفتن و ندارم..بخدا دارم دیوونه میشم. بخدا تو این مدت بجز سال اول همبشه من بهش پبشنهاد رابطه میدم اونم هر دوماه یکبار …نه بعدازظهر تا روز بعد خونس کارش اداریه. بیشتر وقتا توی خوابه بارها و بارها بخاطر خوابش کلافه شدم خودش منکر مصرف قرص میشه ولی من وارد هستم مشخصه این خواب عادی نیست
من عاشق شوهرم شدم الانم بااینکه میدونم هوسبازه دوسش دارم وهرچی میگم زنیکه صیغه کردی ولش کن بشینم سرزندگیم گوش نمیکنه..مثل اینکه عاشق اون زنه منو کنارانداخته.۴تابچه دارم۳۴ساله ازدواج کردم مشوقش پدرش بودکه زن جوان بگیره گفته بود زنت زیاد فاصله سنی نداره پیرمیشه.زنی بگیر توپیری دستتو بگیره.درضمن شوهرم۲۵ساله معتاده شیره س۱۶ساله زن صیغه ایشو بعنوان کارگرتوکارگاهش نگه داشته کلی باهم عشق وحال کردن وبمن محل نمیداد.هرچندماه یبارسمتم میومدکه بی میل بود ورابطه جنسیش ناموفق بودباکلی قرص خوردن که بتونه نزدیکی کنه اما آخرنمیشد.بدون دلیل حموم میرفتم.الان چیکارکنم هرچی میگم صیغه روول کن بچها پرپر میشن انگاربه دیوارمیگم.میخام برم بخاطراعتیادشکایت کنم امورزندگی روبدن دستم.تازه جشن بازنشستگی براش گرفتم.
سلام من شوهرم معتاد هستش چند بار بردم ترک کنه اما بازم رفته سراغ مواد یکبارم افتاده زندان بخاطره اعتیادش چطوری میتونم سریع ازش طلاق بگیرم
سلام وقتون بخیر با شوهرم مشکل دارم شوهرم اعتیاد داره هیچ خرجی زندگی نمیده به فکر زن و بچش نیست باید چه کار کنم ؟؟شوهرم به حرفم گوش نمیده با خانوادش حرف زدم که ببرمش کمپ ولی منو تهدید به مرگ میکنه کسی کمکم نمیکنه از این وضع خسته شدم چند سال دارم تحمل میکنم دیگه نمی تونم نمی دونم چی کار کنم
خانمی ۵۲ ساله هستم ۳ فرزند دارم دو دختر و یک پسر.حدود ۳۰ سال هست ازدواج کردم.همیشه با شوهرم مشکل داشتم اوایل معتاد بود کتک میزد با چاقو قصد کشتن من را داشت اما بخاطر بچه هایم به زندگی ادامه دادم.چندین بار خیانت کرد و متوجه شدم به همراه فرزندانم.تعادل روحی روانی ندارد و سر هر موضوع کوچکی من و بچه هایم را کتک میزند.به تازگی ناس مصرف میکند و چندین بار به من گفته دیگر نمیخاهمت از خانه من برو اما من بخاطر فرزندانم ماندم اما چندروز پیش با پسرم به شدت درگیر شد طوریکه داشت پسرم را خفه میکرد که من و دخترم او را نجات دادیم و مارا هم کتک زد و گفت تو پسرت از خانه بروید دیگر حق ندارید برگردید من تورا نمیخاهم.من هم فردای ان روز به خانه پدرم امدم.حال می خاهم برای طلاق اقدام کنم.لطفا راهنمایی بفرمایید.
راهنمایی چی میخوای دیگه؟ بذارین برین تا نکشتتون. خودت و بچه هات ازش دور بشین
سلام شوهرم هرویین مصرف میکنه بعدازسه ماه پاکی لغزش کردباتمام زحمتای من بازم موادمصرف میکنه. حاطراعتیادهمسرم بچه دارنشدم سه ساله ازدواج کردم..ازنظرروحی خیلی افسرده شدم..تواین سه سال بهم قول دادترک کنه دوبارتوخونه تصمیم گرفت ترک کنه من سه ماهه تمام کمکش کردم ازش پرستاری کردم ولی ازخونه فرارمیکرد شبامیرفت توبیابون میخوابید بمن میگف تودشمن هستی من نمیخام ترک کنم تومجبورم کردی.الان ک اجازه دادم مصرف کنه بامن مهربون شده سرکارمرتب میره..ولی خودم افسرده شدم یعنی هرویین براش اینقدرارزش داره؟حتی تصمیم گرفتم ببرمش کمپ اجباری اما پول ندارم نمیدونم چکارکنم..این ازدواج سوم من هست..ن میتونم طلاق بگیرم ن میتوتی راحت زندگی کنم
سلام یه پسر۷ساله دارم شوهرم به هرویین اعتیادداره یه بارکمپ رفته ولی ترک نکرده الان نزدیک دوماه که سرکارنمیره دیگه خسته شدم نمیدونم چیکارکنم
سلام شوهرمن اعتیادبه شیشه داره ودوتاهم بچه دارم دیروزبزورباماموربردیمش کمپ.وچندمدت قهربودیم واون بدون خبربه من شروع کرده بودبه فروختن وسایل خونه.حالامیخام ببینم چیکارکنم باهاش نمیخام دیدنش برم وقتی درمان شدومیخام ازش حق طلاق وحضانت بچه هاروبگیرم تادیگه سراغ اعتیادنره امانمیدونم کارم درسته یانه واینکه نمیخام بابت کارایی که کرده راحت ازش بگذرم میشه راهنمایی کنیدمن چیکارکنم ممنون
سلام شوهرم معتاد به شیشه و هروئین و….هست.نمیدونم چیکار کنم خسته ام؟جوانیم داره به فنا میره.یه دختر ۹ ساله هم دارم.می ترسم طلاق بگیرم از پس خرج زندگی بر نیام.واقعآ خیلی وقتا می خوام بذارم برم.میشه راهنمایی کنید. شوهرم چند نوع مواد مصرف میکنه.گاهی خوبه،گاهی بد اخلاق.می ترسم توهم بزنه و کارای خطر ناک بکنه.من یک بار مهریه ام رو به اجرا گذاشتم و اونو به کمپ فرستادم.اما فقط۲۰ روز پاک بود و دوباره مصرف میکنه.قبلا توی خونه مصرف میکرد اما الان همش بیرونه.و به من میگه تو منو فراری دادی.اصلا مهر و محبتی هم بین ما نیست.ففط به خاطر دخترم تحمل میکنم که بزرگتر بشه و میترسم صدمه ببینه.هر چند الان هم گاهی میگه خیلی از پدر میترسم.سر کار نمیره.خرجمون از طریق سود بانکی تامین میشه.خرید خونه و کارای خونه رو همیشه به من محول می کنه.همش سعی میکنه منو به بهانه ای بیرون خونه بفرسته تا تو خونه کارهاش رو بکنه.بیشتر وقتا میخوام تموم کنم این زندگی رو.زندگی نمی کنیم که؟فقط می گذره.خسته ام.می ترسم اگه برم خونه ی پدرم،اونا دخترم رو قبول نکنن.الانم منبع درآمدی ندارم که خونهی جدا بگیرم.و اینکه همش پدرم میگه درست میشه…من حرصم میگیره دیگه ۱۰ ساله که اینطور و بدون پیشرفت و امید و علاقه زندگی می کنیم. عمرم و جوانیم داره به باد میره.خیلی ممنون میشم من رو راهنمایی کنید چیکار کنم؟