خانه / مشاوره فردی / چت مشاوره انلاین با روانشناس| مشاوره روانشناسی آنلاین با چت رایگان
مشاوره فردی

چت مشاوره انلاین با روانشناس| مشاوره روانشناسی آنلاین با چت رایگان

جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید

انسان‌ها به طور طبیعی موجودات اجتماعی هستند. در نتیجه، گفتگو و برقراری ارتباط با دیگران یکی از روش‌های ابتدایی است که ما انسان‌ها برای بیرون آمدن از افکار خود بکار می‌بریم. متأسفانه، صحبت‌کردن با دیگران در زندگی همیشه ساده و راحت نیست. زمانی که به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیریم، بار عواطف و احساسات، نگرانی‌ها و استرس‌ها آن‌چنان سنگین به نظر می‌رسند که نمی‌توان آن‌ها را با یک دوست یا آشنا در میان گذاشت. در این حالت است که مشاوره فردی می‌تواند سودمند باشد. درمان رودررو به شما اجازه می‌دهد تا با یک فرد به‌صورت محرمانه صحبت کنید. یک مشاور حرفه‌ای می‌تواند نسبت به نگرانی‌های شما منصفانه واکنش نشان دهد، کلمه‌ای آرامش‌بخش به زبان آورد و به شما توصیه‌هایی برای داشتن یک زندگی بهتر بکند. به خواندن این مقاله ادامه دهید تا متوجه شوید که چگونه مشاوره فردی می‌تواند به شما کمک کند.

مطالب مرتبط: چرا خیلی زود عصبانی میشم

مشاوره فردی رایگان

هر روز، میلیون‌ها انسان برای کمک در زمینه مشکلات روزمره گرفته تا جدی به درمانگر مراجعه می‌کنند و گفتار درمانی رودررو یکی از محبوب‌ترین روش‌های درمان به شمار می‌رود. کاربرد و محبوبیت گسترده این شکل از درمان بدان معنی است که درمانگر امروزی روش‌ها و تکنیک‌های بسیار متنوعی برای کمک به شما در تغییر طرز فکر و داشتن حس بهتر در اختیار دارد.

مطالب مرتبط: درمان وسواس فکری

مراجع حضوری به درمانگر این امکان را می‌دهد تا توجه خاصی به شما بکند که در درمان‌های گروهی ممکن نیستو درحالی‌که جلسات گروه درمانی دارای اهمیت خاص هستند، به‌خصوص برای افرادی که به‌منظور بهبود ضربه روحی یا اعتیاد به یک انجمن نیاز دارند، درمان فردی را می‌تواند برای تقریباً هر مشکلی بکار برد. درمانگر عموماً اهداف خاصی را تعیین می‌کند تا شما را در طول درمان هدایت کند.

مطالب مرتبط: احساس تنهایی میکنم

بسته به آنچه دنبالش هستید و دلیل مراجعه‌تان به مشاوره، ممکن است تنها به یک جلسه مشاوره نیاز داشته باشید (اگرچه، اکثر افراد به حداقل 5 جلسه نیاز پیدا می‌کنند) یا ممکن است مجبور شوید در جلسات هفتگی برای ماه‌ها یا در برخی از موارد برای سال‌ها شرکت کنید. این کاملاً به نیازهای شخصی شما، وضعیت و تأثیر درمان بستگی دارد.

مطالب مرتبط: راه های درمان افسردگی در نوجوانان

چه کسی می‌تواند از مشاوره روانشناسی رایگان سود ببرد؟

مشاوره فردی برای نیازهای خاص فردی مناسب است. این بدان معناست که برای تقریباً همه افراد سودمند است. نیازهای کنونی یک فرد، برنامه درمان را مشخص می‌کند؛ اگرچه، این برنامه ممکن است در طول درمان تغییر یابد. خواه این‌که با غم و اندوه یا ضربه روحی مواجه هستید، با افسردگی یا عدم رضایت شغلی دست‌وپنجه نرم می‌کنید یا تنها به دنبال بهبود چشم‌انداز کلی خود هستید، مشاوره فردی می‌تواند شکلی از التیام را در اختیار شما قرار دهد.

مطالب مرتبط: چگونه استرس امتحان را از بین ببریم

در طول این مسیر، درمانگر احتمالاً الگوهای رفتاری ناسالمی که خود فرد از آن ناآگاه است را شناسایی می‌کند؛ بنابراین، درمان می‌تواند به رشد فردی نیز کمک بسیار زیادی بکند.

درمان فردی یا صحبت‌کردن با یک دوست یا عضوی از خانواده تفاوت دارد. درحالی‌که دوستان و اعضای خانواده می‌تواند توصیه‌های خوبی به شما بکنند اما به‌ندرت بی‌طرف هستند و آموزش لازم جهت ارزیابی المان‌های مختلف ضربه روحی و درد و رنج را ندارند.

مطالب مرتبط: علائم اضطراب اجتماعی در نوجوانان

علاوه بر این، برخلاف دوستان و اعضای خانواده، یک درمانگر مقید به یک توافق‌نامه محرمانگی است. این توافق‌نامه به شما احساس امنیت می‌دهد؛ در نتیجه، درحالی‌که شخصیت خود و آنچه از زندگی می‌خواهید را کشف می‌کنید، می‌توانید یک رابطه مبتنی بر اعتماد را با درمانگر خود ایجاد نمایید. به‌این‌ترتیب، تغییرات واقعی رخ می‌دهند. در واقع، اثرات مشاوره فردی آن‌چنان عمیق است که شواهد نشان می‌دهند که این شکل از درمان حتی بر روی ساختار مغز نیز تأثیر می‌گذارد.

مطالب مرتبط: راههای کنترل خشم از دیدگاه روانشناسی

مزایای مشاوره رایگان فردی انلاین چیست؟

مشاوره فردی رایگان انلاین یک فرصت شخصی به‌منظور دریافت حمایت و رشد تجربه در طی دوران چالش‌برانگیز در زندگی به شمار می‌رود. مشاوره فردی می‌تواند به فرد در مواجه با بسیاری از موضوعات شخصی از قبیل خشم و عصبانیت، افسردگی، اضطراب، مصرف مواد مخدر، ازدواج و چالش‌های موجود در رابطه زناشویی، مشکلات والدین با فرزندان، مشکلات مدرسه، تغییر شغلی و غیره کمک کند.

برای دریافت مشاوره بر روی شکل تصویر درج شده در گوشه پایین سمت چپ صفحه کلیک کنید

مشاوره فردی انلاین رایگان فرایندی است که در طول آن شخص با یک متخصص سلامت روان آموزش‌دیده در یک محیط امن، دلسوزانه و محرمانه کار می‌کنند. مشاوره به افراد این امکان را می‌دهد تا احساسات، عواطف، باورها و رفتارهای خود را کشف کنند، خاطرات چالش‌برانگیز یا تأثیرگذار را پردازش نمایند، جنبه‌هایی از زندگی که می‌خواهند تغییر دهند را شناسایی کنند، شخصیت خود و دیگران را بهتر درک نمایند، اهداف شخصی برای خود تنظیم کنند و به سمت تغییر مطلوب حرکت نمایند.

مشاوره فردی رایگان، مشاوره‌ای است که بر نگرانی‌های آنی یا آینده نزدیک فرد تمرکز دارد. مشاوره فردی ممکن است شامل مشاوره و برنامه ریزی شغلی، رهایی از غم و اندوه پس از مرگ عزیزان یا مواجه با مشکلات در محیط کار پیش از بزرگ‌تر شدن آن‌ها باشد. مشاوره فردی یک گفتگوی رودررو بین مشاور و بیمار است، کسی که به دنبال درمان می‌باشد. هر دو نفر نوعی اتحاد، رابطه یا پیوندی را شکل می‌دهند که موجب رشد شخصی و اعتماد می‌شود.

مطالب مرتبط: از دعوای پدر و مادرم خسته شدم

مشاوره فردی راهی برای مقابله با مشکلات سلامت روان مانند افسردگی، اضطراب، اختلال دوقطبی و غیره، به شمار می‌آید. افراد در طول جلسات مشاوره فردی یاد می‌گیرند چگونه با استرس، مشکلات درون فردی، غم و اندوه، مسائل خشم و کمبود اعتماد به نفس مقابله کنند.

مشاوره فردی برای طیف گسترده‌ای از دلایل مانند افزایش مهارت خود آگاهی، تشویق به خود کاوشی، شناسایی مرزها، بهبود مهارت‌های برقراری ارتباط و بهبود استفاده از مهارت‌های مقابله سالم مفید است. این مزایا منجر به یک تغییر در رفتار فرد خواهد شد که اغلب موجب کاهش مشکلات فردی و رشد شخصیت خواهد شد.

مطالب مرتبط: چرا پدر و مادرم درکم نمیکنن

افزایش خود آگاهی با چت مشاوره رایگان فردی

طی فرایند خود آگاهی، هم فرد و هم مشاور در تصمیم گیری در زمینه مشکلاتی که موردبحث هستند، با هم مشارکت می‌کنند. مشاوران اغلب افراد را تشویق می‌کنند تا از تجربیات خود به بهترین شکل ممکن در زندگی روزانه استفاده کنند.

به‌عنوان‌مثال، تمرین ذهن آگاهی یک ابزار پرکاربرد در مشاوره برای افزایش توانایی حضور فرد در لحظه حال است. فعالیت‌های ذهن آگاهی اغلب افراد را به درنظرگرفتن افکار، احساسات و عواطف در جلسه مشاوره وادار می‌کنند. این روش منجر به خود آگاهی تجربه انسانی می‌شود. همین‌الان در ذهن من چه می‌گذرد؟

علاوه بر این، مشاوران تمایل دارند تا بینشی را در مورد تأثیر رفتار فردی بر یک نتیجه مطلوب فراهم آورند. به طور خاص، درمانگرهایی که از روش درمان رفتاری شناختی (CBT) استفاده می‌کنند، به عدم تطابق آنچه فرد فکر می‌کند اتفاق می‌افتد و آنچه در واقعیت اتفاق می‌افتد، اشاره خواهد کرد.

فردی که با انواع فوبیا مانند ترس از عنکبوت‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کند، به‌احتمال زیاد با هدف مقابله با ترس از قرارگیری در شرایطی که ممکن است عنکبوت در آن حضور داشته باشد، اجتناب می‌کند. بااین‌وجود، اجتناب از عنکبوت به‌سادگی موجب می‌شود تا ترس فرد تقویت شود. مشاوران، ناظران بیرونی مهمی هستند که دیدگاهی را در اختیار افراد قرار می‌دهند که به‌تنهایی قادر به مشاهده آن نیستند.

مطالب مرتبط: مشاوره ترک خود ارضایی

خود شناسی با مشاوره فردی رایگان

مشاوره فردی همچنین به افراد اجازه می‌دهد تا مسیر خود در جهت خود شناسی را شروع کنند. من که هستم؟ باورها و ارزش‌های من چه هستند؟ چه چیزهایی به زندگی من معنا می‌بخشند؟ چه کسانی در زندگی پشتیبان و حامی من هستند؟ این‌ها سؤالاتی هستند که با مشاوره در ذهن فرد شکل می‌گیرند.

مطالب مرتبط: با خانواده سختگیر چه کنیم

شناسایی مرزها از طریق مشاوره رایگان فردی

بسیاری از افراد برای مشکلات مرتبط با روابط و مهارت‌های اجتماعی خود به دنبال مشاور هستند. در بیشتر اوقات، این مشکلات از کمبود یا نبود مرزها به وجود می‌آیند. مرزها، محدودیت‌های فیزیکی و عاطفی هستند که به تمایز قائل شدن بین تمایل‌ها، نیازها و اولویت‌های یک فرد از فرد دیگر کمک می‌کنند. مهم‌ترین جنبه در ایجاد مرزها، شناسایی موقعیتی است که بدان‌ها نیاز است.

به‌منظور برقراری ارتباط بین مرزها، یک فرد ابتدا باید آن‌ها را شناسایی کند و از آن‌ها آگاه باشد. نقش مشاور، فراهم‌کردن بینشی نسبت به نیازها و اولویت‌های یک فرد است. در هفته به چه میزان زمان دور از والدین خود نیاز دارید؟ چگونه می‌توانید وظایف و کارهای خود را برای تعیین مرزهایی برای خود اولویت‌بندی کنید؟ در یک جلسه مشاوره فردی می‌توانید به کاوش در مورد هر یک از این سؤالات بپردازید.

مطالب مرتبط: هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم

تقویت مهارت ارتباطی با مشاوره فردی

علاوه بر شناسایی مرزها، هدف و قصد مشاوره بهبود مهارت‌های برقراری ارتباط از قبیل مهارت‌های مربوط به قاطعیت مبتنی بر اعتماد به نفس، تقویت هوش هیجانی، همدلی، گوش‌دادن فعال، افزایش اعتماد به نفس و احترام است.

قاطعیت مبتنی بر اعتماد به نفس که شامل تأکید بر نیازهای خود در عین احترام به نیازهای دیگران است، نیز بسیار اهمیت دارد.

مطالب مرتبط: پسری که قصد سوءاستفاده دارد

تقویت مهارت‌های مقابله‌ای با مشاوره رایگان فردی

از همه مهم‌تر این است که افراد از طریق روند مشاوره به مهارت‌های مقابله‌ای ارزشمندی دست می‌یابند. به‌عنوان‌مثال، مشاورانی که از روش‌های پذیرش و تعهد درمانی (ACT) یا رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) بهره می‌گیرند، در جلسه مشاوره بر تکنیک‌های ذهن آگاهی تمرکز دارند که این تکنیک‌ها در کاهش علائم افسردگی و اضطراب مؤثر هستند؛ این دانش را می‌توان از جلسه مشاوره به دنیای واقعی تعمیم داد.

مطالب مرتبط: رابطه جنسی در دوران دوستی

علاوه بر این، رفتار درمانی شناختی (CBT) افراد را تشویق می‌کند تا از مهارت‌های مقابله‌ای مرتبط با الگوهای فکری خود استفاده کنند. به‌عنوان‌مثال، رفتار درمانی شناختی (CBT) توانایی فرد در شناسایی محرک‌ها و افکار ناسالم مرتبط با اضطراب و افسردگی را افزایش می‌دهد. مشاورانی که از رفتار درمانی شناختی استفاده می‌کنند نیز مراجعه‌کنندگان خود را از روش‌هایی برای شکل‌دهی مجدد افکار و درنظرگرفتن دیدگاه‌های جایگزین مطلع می‌سازند.

مطالب مرتبط: رابطه جنسی با دوست پسر

به طور خاص، روند مشاوره فرد را به سمت آگاهی هدایت می‌کند و مهارت‌های مقابله‌ای و برقراری ارتباط سالم را در او بهبود می‌بخشد. اگر احساس می‌کنید که درمان فردی به شما کمک خواهد کرد، تردید نکنید و با ما تماس بگیرید.

مطالب مرتبط: میخوام خودکشی کنم

از بین بردن استرس برای همیشه

812 دیدگاه

  1. سلام من از بچگی خیلی حرف میزدم و پر جنبش و جوش بودم و تو مدرسه به قدری حرف میزدم که معلم فرار میکرد از دستم پارسال یازدهم که بودم معلمم گفت امروز حرف نزن من سکوت کردم به طرز عجیبی افسرده شدم همین که اومدم خونه به خودکشی‌ فکر کردم و انجامش دادم اصلا نمی‌تونستم تمرکز کنم سرجلسه کنکور صندلی یکی کج بود صد بار تو ذهنم گفتم من باید بهش بگم صاف کنه صندلی رو و خیلی اذیت شدم؛) و خیلی زیاد تا اینکه این علایم رو گفتم همه گفتنadhd داری منم تحقیق کردم و دیدم واقعا دارم… با مامانم در میون گذاشتم سیلی بهم زد گفت چرا بچه‌های همه سالم ماله من روانی از اب در میاد گفتم فقط منو‌‌‌ ببرید پیش روانشناس اومد به عموم زنگ زد گفت دخترم روانی شده اون لحظه به قدری حالم بد شد موهامو کندم و بعدش گفتم من به شوخی بهتون گفتم خواهش میکنم ازتون ازتون التماس میکنم ب قرص بهم معرفی کنید تو داروخانه بفروشه خستم از این وضعیت واقعا نه شرایط رفتن به روانپزشک رو دارم نه چیزی امیدم فقط به شماست که کمکم کنید

  2. هیچ دردی بدتر از درد آزار جنسی نیست که فقط باید تحمل کنی و نتونی هیچ کاری کنی

  3. سلام وقت شما بخیر. من شخصیتی بسیار احساساتی و وابسته دارم دختر هستم و 17 سالمه بسیار درونگرام و تودار دارم فشار درسی رو تحمل میکنم کمبود پول و فشارهای مالی.. اختلاف های خانوادگی گاهی . از ابتدای امسال دوتا از اعضای فامیل عمو و زن عموم رو از دست دادم و تغییرات زیادی درونم به وجود اومد. بسیار اهمال کار و خسته ام ، هیچ امیدی به زندگی ندارم و فقط دنبال راه کاری ام که بتونم از همه چیز دل بکنم و خودم رو بکشم. سه روز پیش سلبریتی مورد علاقم فوت کرد ، من هنوز باور ندارم سه روزه مدام گریه میکنم خواب و خوراک ندارم مدام میزنم زیر گریه و خانواده اصلا درک نمیکنن… مدام گیر میدن چرا غذا نمیخوری نمیخوابی درس نمیخونی و من نمی‌خوام که باهاشون درمیون بزارم. باورم نمیشه که این اتفاق افتاده. خیلی خیلی از مرگ ترسیدم ، انقدر ترسیدم که شب ها سخت میتونم بخوابم چون میترسم فردا صبح خبر بدی بشنوم. اصلا نمیتونم مرگ کسی رو بپذیرم تاثیرات بسیار وحشتناکی روم گذاشتن و حالا میترسم دیگران رو از دست بدم ، می‌خوام زودتر از همه خودم بمیرم. تا یاد یک آدم مهم میفتم سریع گریه میکنم و تا ساعت ها بی حوصله و گیج و تو شوک افکارم میمونم. اضطراب بسیار بالایی دارم که باعث کندن ناخن دست و پا ، کندن شدید پوست لب ، لرزش دست و پا ، عرق کردن دست و پا ، کندن مژه و ابرو و گاهی حالت تهوع و دل درد میشه. هزینه و امکان رفتن پیش روانشناس رو ندارم . فقط تنها چیزی که میخوام مرگ و مردنه. گفتم شاید حرف هام رو باید به کسی بزنم. این روند بزرگسالی رو نمیتونم تحمل کنم و از همه چیز متنفرم تلاش میکردم اما تو درسام موفق نمی‌شدم از سال دهم دبیرستان و امسال یازدهم هستم و تلاش هام به صفر رسیدن ، هرچقدر می‌خوندم هم به خوبی بقیه نمی‌شدم ،کنار اومدن و ارتباط با آدما خیلی برام سخته ، نمیتونم با هیچ انسانی کنار بیام و بفهمم اون هارو. احساس میکنم دوتا روح و چندین شخصیت درون سرم وجود داره. از قوی بودن و صبور بودن خسته شدم. می‌خوام برای مدت طولانی گریه کنم و هیچ تلاشی برای هیچ چیزی نکنم. بسیار حرص میخورم و چندین وقته شدیدا سردردهای عجیب و قلب درد های مداوم دارم ، معده درد عصبی به شدت سختی دارم و مطمئنم اگر این همه غصه و درد ادامه پیدا کنه تبدیل به یک مشکل بزرگ میشه. خودم رو گناهکار و مقصر همه چیز می‌دونم و می‌خوام زودتر از این زمین برم.

  4. خوشگلا بی خیال رابطه چیزای مزخرف بشینین واسه درس مدرسه تلاش کنین افسردگی چیه

  5. سلام من تو خانواده کسی هست که همیشه سمتش به سمت من هست چون وضع مالی خوبی داره همه طرفشون این هست و ازش حساب می برند و اصلا کسی به من توجهی ندارد و مرا بیشتر برای اهدافشان می خواهند و اصلا حساب از من نمی برند خیلی کارها هم انجام می دهند ولی نمی تونم چیزی بهشون بگویم چون اصلا حسابی از من نمی برند الان هم واقعا گیر کردم نمی دونم چکار بکنم می تونی راهنماییم کنید.

  6. من تو خانواده یکنفر هست که هر کاری من می کنم خودش هم می کنه مثلا وقتی مطالعه می کنم خودش هم مطالعه می کنه یا وقتی کامپیوتر کار می کنم خودش هم همون کار را می کنه بعد وقتی یه طوری حرف می زنم خودش هم همون کار را انجام میده به یک قصدی این کارها را انجام میده بعد هم همیشه پشت سرم قر میزنه و از بدی هام میگه و یا بیشتر وقتا کم محلی می کنه دوست داره اذیتم کنه علتش چی هست؟

  7. چرا قسمت آنلاینتون واسه ما بالا نمیاد اینجوری راحتر میتونم مشکلم رو بگم اصن قسمت چت انلاین واسم ننیاد دگ

  8. قربان محمد علاقی نژاد

    سلام گزارشی رامیخوام بگم درست ۱۵ساله پیش برام اتفاق افتاد ازراه دور ذهنم رابه کنترل خودشان گرفتند واز تولدتا الان که ۴۸ سالمه همه افکارم رامیدانند وحتی فکرم رامیخوانند توسط دستگاه الکتریکی شوک دار ساختگی فوق‌العاده قوی ودربازارهای مرزی یافت میشه وخلاف مقررات قانون است لطفا مرا یاری کنيد باتشکر؟

  9. سلام وقت بخیر من ب ی مشکلی بر خوردم خاستم از شما کمک بگیرم . و شما راهنماییم کنید . من نامزد بودم دو سال پیش طلاق گرفتم نامزدم نزاشت درس بخونم و علاقه ای هم زیاد ب درس واقعیتش نداشتم ولی من بخاطر مامانم خاستم بخونم چون نخاستم ناراحت شع اخع من ی داداش بزرگتر از خودم داشتم ۱۸ سالع تصادف کرد بخاطر این نخاستم مامانم ناراحت شع و الان من یازدهمم در مدرسه بزرگسالان ثبت نام کردم ولی حالا شروع نشده من تازه خونمون رو آوردیم میانه و وضعیت مالیمون هم آنچنان خوب نیس بخام بگم و اینکه میخام درسمو نخونم برم سرکار بخدا موندم چیکار کنم میشه زود راهنماییم کنید ممنون

  10. سلام حالم خوب نیست از همه متنفرم هیچ حسی به ادما و زندگی ندارم فک میکنم درونم یک هیولا زندگی میکنه افکارم زندگی رو ازم گرفتن زندگیم سیاه شده هیچ کسی درکم نکرد ترکم کردن.

  11. سلام خسته نباشید من حدودا ۱ سالی می‌شد که به یه نفر علاقه داشتم ولی اونقدر درگیرش نبودم و چند ماه یکبار میدیدمش و فقط چند ساعت ذهنم درگیرش بود ولی الان طوری شده که باید روزی ۷ ۸ ساعت ببینمش کل تمرکزم توی روز روی اون فرده اصلا نمیتونم روی کارم تمرکز کنم بعد از کارم هم کل روز به اتفاقاتی که افتاده فکر میکنم و اینکه فردا قراره بازم ببینمش و قراره چی بشه حتی اونقدر ذهنم درگیرشه کا گاهی خوابشو میبینم من الان توی موقعیتی هستم که برای این چیزا وقت ندارم میخوام این فردو از ذهنم دور کنم حداقل بتونم روی زندگی و کارم مثل قبل تمرکز کنم و دارم خیلی اذیت میشم.

  12. سلام من خیلی خجالتیم توی مدرسه با هیچکس حرف نمی زنم دوستی ندارم واقعا سخته خیلی تلاش کردم اعتماد به نفسم بالا بره اما نشده. واقعا کلافه شدم

  13. سلام من ۱۹ سالمه اما از بچگی بدبختی کشیدم سرکوب همه رو خوردم ادمای دورم دوست رفیق عشق فامیل در مقابل همشون ساده بودم ساده ن اما نون دلمو می‌خوردم و تا الان خیلیم ضربه خوردم ازشون اما بازم ادم نمیشم دست خودم نیس. تا ی موضوع کوچیکی پیش بیاد ذهنم میریزه بهم و هرکار میکنم نمیتونم ازادش کنم ارامش ندارم تایچیزی بدست میخوام بیارم چشم پشتشه هزارتا دردو بلا میوفته بهم واقعا باید چکار کرد میشه کمکم کنید؟

  14. سلام ، اسمم محمده 17 سالمه ، بچه طلاقم ، با 4 سال سن یه چیزایی دیدم که خیلیا طاقت دیدنشو ندارن ، از همه خستم ، از بهترین رفیقام ضربه خوردم ، از خانوادم خیلی حرفا شنیدم ، جوری که میگن اگه ما بدبخت نبودیم تو بچمون نبودی ، مگه من چیکار کردم ؟ حاجی من بمولا آدم بدی نیستم ، یه سال کل زندگیمو ریختم به پای یه دختر همه کار کردم به خاطرش گفتم شاید اون برام آدم خوبی باشه ولی اونم تهش برگشت گفت تو به لیاقت نداری هیچ کاری برام نکردی ولم کرد رفت ، من از همه ضربه خوردم ، تا الان چند بار میخواستم کار خودمو خلاص کنم ولی نتونستم ، ولی هرچی میرم جلوتر نا امید تر میشم ، علاقم داره به خودکشی بیشتر میشه ، من نمیتونم زیر همه حرفو فشار دووم بیارم ، تا الانم زیادی دووم آوردم ، مگه من چقدر سن دارم که باید شرایط روحیم این باشه؟ چرا هیچکس آدم نیست چرا همه فقط ضربه زدن بلدن ؟ چرا من الان باید تو این وضعیت باشم چرا من هیچکسو ندارم؟

  15. من تو اینترنت تست افسردگی دادم و جوابش شدید بودن افسردگیم بود به هیچکس نگفتم دیگه خستم دوست دارم بمیرم هر روز بی دلیل گریه میکنم از خودم متنفرم ???خودمو مقصر همه چیز میدونم خستم واقعا تو خانواده هیچ کس بهم اهمیت نمیده خیلی خستم از دنیا خستم …

  16. سلام من خیلی شوهرمو دوس دارم همش روش حساسم ولی گاهی حس میکنم بخاطر خونوادش و یا بحث خونوادم زندگیمو خراب شه من خیلی دوسش دارم نگرانم من بدون اون نمیتونم زندگی کنم فک نکنم کسی عین من بتونه اونقدر شوهرشو دوس داشته باشه به هر حرکتش دقت میکنم همش دقت میکنم و وقتی حرکت دستاش چشاش یادم میاد خوشحال میشم و این باعث شده که داعو کنم داغون میشم میخام بمیرم

  17. سلام من خیلی شوهرمو دوس دارم همش روش حساسم ولی گاهی حس میکنم بخاطر خونوادش و یا بحث خونوادم زندگیمو خراب شه من خیلی دوسش دارم نگرانم من بدون اون نمیتونم زندگی کنم فک نکنم کسی عین من بتونه اونقدر شوهرشو دوس داشته باشه به هر حرکتش دقت میکنم همش دقت میکنم و وقتی حرکت دستاش چشاش یادم میاد خوشحال میشم و این باعث شده که داعو کنم داغون میشم میخام بمیرم

  18. سلام یکی از پسرای دانشگاه پیام داد و درد و دل کرد در مورد خانواده و خواهرش و اینکه پدر و مادرش جدا شدن مشکلات کم ندارن خواهرش درگیر روابط متعدد شده یه دوره مادرشم همین جور بوده یمی از خواهراشم طلاق گرفته بگم که خودش الان درمانگر هست و موفق هم هست در صدد کمک بهشون هست ولی اونا شرایط بدی دارند.من این پسر رو دوست دارم ولی نمیدونم ارتباط با ایشون رو کسی توصیه نمیکنه در صورتی که خودش پسر خوبیه چیکار کنم؟

  19. سلام وقت بخیر همسرمن خیلی خودخواه وزبان باز هسته خیلی وقتها درتربیت دخترم باکارهای من مخالف هسته همسرم جلوی دیگران همیشه کنارم هست ولی توخونه همیشه تو گوشی هست حتی موقع غذاخوردن همیشه در همه حال غر میزنه همیشه به دروغ میگه که مریضه دخترم هم اخلاقش شده مثل شوهرم خیلی احساس تنهایی میکنم شما بگین من چکار کنم

  20. چرا قدم رشد نمی کنه قد1 متر است اما سن من 15 است راه چاره چیست

  21. من یه مشکل در رابطه عاشقانه دارم ، من ۱۵ سلام هست و دوست دخترم ۱۸ سالشه و شهر دوری هست یعنی من شهر نقاب هستم اون شهر ایلام، بعدش این خیلی دروغ به من میگه و من هم متوجه دروغ هاش میشم ولی دلم نمیاد بهش بگم که ناراحت بشه ، ما همو دو ساله می‌شناسیم و همو خیلی دوست داریم و اونم منو خیلی دوست داره، اما با این حال بهم دروغ میگه، مثلا بهم سه ماه گفته عشقم من می‌خوام بیام پیشت و میگه تو راهم ولی دروغ میگه که راه افتادم و همینجوری میگه فردا میام و واسه خودش وقت می‌خره ، من میخوام ازتون بپرسم چرا این اینجوری میگه اینجوری می‌کنه دلیل این کاراش چیه قصدش چیه و آیا منو دوست داره یا نه؟ آخه اگه دوستم نداشت اینقدر پیگیرم نبود و پیام نمیداد، میشه راهنماییم کنید

  22. میدونم منم یک مدت که حدود پنچ سالی که افسردگی دارم ومن یک دختر ۱۵ سالم که بعضی وقتا فکر خود کشی زده به سرم و بک چند باریم این کارو کردم که دو دستم چنا زخم هیت که یکیشون از همش عمیق تره و من یگ چند باریم قرص خوردم و یک بارش زندست بود که بمیرم ولی متاسفانه مامانم و یکی از فامیلمون منو رسوند بیمارستان تا یک ماهی بستری بودم

  23. من نمدونم چطوری بگم
    من ازدواج کردم جدا شدم بعد 5سال با یکی اوکی شدم با پارتنرم الان 4ماه توی یک خونه آیم خانوادم شهر دیگی هستن ولی خانوادم خبر ندارن و بشدت هم مخالف هستن این ارتباط میگن فقط ازدواج
    الآنم می خوان میان خونم ولی نمی‌دونم چطوری بگم بیان یا نیان
    لطفاً کمکم کنید

  24. سلام من الان 15 سالم هست و واقعا برای زندگی کردن انرژی ندارم می‌خوام خودکشی کنم چون از یک طرف خیانت مامانم به بابام رو دیدم از یک طرف دیگه خیانت بابام رو به مامانم دیدم از من بدبخت تر هم هست

  25. تولدت مبارک عزیز دلم

  26. من میخوام بمیرم بچه ها . اجازه دارم ؟

  27. من یک دختر ۱۳ ساله هستم و داخل مدرسه منزوی و گوشه گیر هستم و مسخره میشم و به عنوان (عجیب غریب یا هیولا ) شناخته میشم و همین الان دارم گریه میکنم که میتونم بمیرم یا نه ؟

  28. سلام من با رفیقم خیلی صمیمی بودیم تا اینکه 3 ماه پیش با یه نفر دیگه دوست شدیم که رفیق صمیمیم دیگه به من توجه نمیکنه و با اون صمیمی شده ما باهم اصلا حرف نمیزنیم تا وقتی که من بهش پیام بدم
    به نظرتون چیکار کنم ؟ رفاقت مونو ادامه بدیم خوبه؟

  29. سلام وقتتون بخیر میشه توروخدا منو راهنمایی کنید؟یه مشکلی واسم پیش اومده من ۳ ساله عقدم و خونه پدر شوهرم هستم الان هنوز مراسم نگرفتم من امشب چند لحظه به لب پنجره رفتم پ تخم مرغ دستم بود و از دستم سر خورد و از شانس کمم افتاد روی چراغ ماشین همسایه ی پدر شوهرم و الان طلقش شکسته و صبح که بیاد حتما میاد دم در از شانس کمم ماشین درب مغازه پارکه و مغازه هم دوربین داره و همسرم هم خونه و نیست سرکاره و صبح میاد ولی خیلی عصبانی میشه توروخدا بگین من باید چیکار کنم به پدر شوهرم بگم یا به شوهرم

  30. سلام من به خاطر ازدواج ناموفقم فقه آنقدر شوک الکتریکی می خورم شرمم میاد دیگه نمی تونم زندگی کنم میخوام فقط خودکشی کنم بمیرم زودتر مرگم ببینم

  31. با درود ، از زندگی خسته ام. احساس فرسودگی و بلاتکلیفی می کنم. از بچه هام بسیار خشمگین و ناامید و …هستم. پسر نوزده ساله ام دانشگاه ثبت نام کرد و یک ماه رفت ولی کل ترم را پول دانشگاه رو پرداختم. سیگار و E-Zigarette ( شارژی) و snus که اصلا ممنوع است تو کیفش دیدم !!! حالم ازش بهم می خوره . پسر دیگرم که هشت ساله است بسیار حساس است یک جمله نمیشه بهش بگی که بهش بر نخوره !! مشکل اصلی ام پسر بزرگم است که درس نمی خواندو مدام دنبال یک رشته ی دیگر در دانشگاه دیگری می گردد! و مصرف سیگار است، این برای من که بزرگترین خلافم چای نوشیدن است ! غیرقابل تحمل است. شب تا صبح با تلفن مشغول صحبت است و صبح تا ظهر خواب بعد که بیدار میشه دوش میگیره و شروع به لایو گذاشتن و چت کردن تا صبح بعدی !! هدف والایشان پول دراوردن است از طریق این چت و لایو ها!!! یه مدت بعد دیپلم و کمی بعد تر کار کرد . هر دوبار یک کار و هر دوبار هم اخراج شد! بهانه اش اینه که من ازش یک روز خواستم با برادر کوچکترش در خانه بماندو نتوانسته به موقع حاضر شود ، پس محل کار خودشان قرارداد را فسخ کردند. پسر خوبی بود ولی از زمانی که با دختر عرب دوست شد و مسجد رفت و دوستیهای نابهنجار پیدا کرد! اوضاعش بد شد. در واقع مخدر تن و جان برداشته . می دانم که حالش بشدت بد است ولی قبول نمی کند که نیاز به مشاوره دارد. همه را مریض می بیند غیر خودش. می خوام کمکش کنم. بعضی وقتها دلم می خواهد بگذارمشون و برم . تا بفهمند که واقعا خسته ام توان بدنی و روحی و …. تحلیل رفته .غربت رو تحمل کردم که این ادم بشه ! حالا چی دارم دلم داره می ترکه ! خسته و بی حوصله ام . دعوا و غر زدن حالم رو بد کرده . خیلی خیلی بد. الان از همه ادما بدم می اید.

  32. سلام وقتتون بخیر
    ببخشید من بین یه دو راهی موندم اینکه میخوام ادامه تحصیل بدم درس بخونم ولی به ارایشگری هم علاقه دارم بین این دوتا موندم چیکار کنم به ارایشگری بیشتر علاقه دارم تا درس خوندن ولی پشیمون میشم که درس مو ادامه ندم میشه راهنماییم کنین چیکار کنم، بعد اینکه من فقط دوست دارم یکی از کارهارو انجام بدم دوتاش رو نمیتونم
    الان بنظر شما درس خوندن بهتره یا حرفه یاد گرفتن؟؟

  33. راستش زندگی واسم معنایی نداره نمیتونم تصمیم بگیرم و نمیتونم وارد جامعه بشم خیلی اوقات خونه هستم و دوست ندارم بیرون برم یک ساله پشت کنکور موندم و نتونستم درس بخونم خودمو سرگرم میکنم با موزیک گوش دادن و گوشه گیر شدم اقوام درمورد اینکه جایی قبول شدم یا نه همش سوال می‌کنند و نمیدونم چی جواب بدم دوست دارم درس بخونم و یکی از دانشگاه های خوب قبول بشم . محدودیت زیاد دارم و دعوا توی خونمون هست و من استرس فراوان میگیرم و ریزش مو گرفتن و صورتم پر از جوش شده. خودمو مقایسه میکنم چرا من مثل بچه های مردم نیستم چرا اون ها از من بهترن من توی اجتماع نمیتونم حرف بزنم هیچ دوستی هم در دوران مدرسه ام نداشتم به جز یک نفر اون هم خیلی کم .من اعتماد به نفس ضعیفی دارم و سر مسائل کوچک گریه ام میگیره
    حس میکنم کسی منو دوست نداره کاشکی میشد زمان به عقب برگرده شاید میتونستم یه سری کار هارو درست کنم من میخوام زندگیمو تغییر بدم

  34. سلام. من 24سالمه شوهرم 30 ما با عشق چهار سال بهم رسیدیم خیلی خوب همچی پیش می‌رفت زندگیمون عالی بود از همه نظر باردار شدم از وقتی دخترمون ب دنیا آمد دیگ اون صمیمیت باهام نداره رابطه جنسی و کم کم قطع کرد تا الان ک دخترم 2سالشه اخلاقش خوبه همچیش خوبه اهل خیانت هم نیس ولی من نمی‌دونم چرا اینجور شد دکتر رفت قرص براش نوشت هیچ فایده ندارد منم زندگیمو خیلی دوست دارم نمیخام جدا بشم خیلی دارم از این وضع اذیت میشم هزار فکر و خیال میاد تو سرم کمکم کنید

  35. دختر چهارده ساله ای هستم ،که متوجه نمیشم چرا حالم خوش نیست ، سه چهار روزه استرس ناشی از افکار دارم ، استرس شدید طوری که تپش قلب دارم در هر لحظه ، بدنم یهو یخ میزنه ، من از اونا نیستم که به خودکشی‌ فکر کنم چون اعتقادم این نیست ، از خودم مطمئنم ، فقط استرس شدیدی دارم که نمیدونم دلیلش چیه ، حتی توی شادترین لحظه ها ، البته چند تا مشکل یکدفعه ای هم حل شد ، یه اتفاق خوب یهویی هم بود ، ولی به هر حال حس استرسی که الان دارم با دلشوره ی شدید همراهه و دلیلش رو نمیدونم هر چی هست شادی نیست ، اصلا هم نمیدونم چه فکری باعثش شده، من اعتماد به نفس بالایی دارم ، اولین باره دارم با مشاوری حرف میزنم ، حتی مجری صحنه ای و گوینده و مدرس فن بیان و ارتباطات موثر هم هستم ، فرد وابسته ای نبودم ، اصلاً هم با خانواده رابطه نمی گرفتم اکثراً دور بودم ، با اینکه خانواده ی خیلی خوب و پر نشاطی دارم با کلی عشق ولی کلا دوری میکردم سر موضوعاتی از بچگی ، کلا نمی تونم راحت احساساتمو بیان کنم با پدر و مادرم و داداش کوچیکترم ، با همه ی آدما فرد برون‌گرایی هستم اما توی زندگیم نتونستم راحت با پدر و مادرم و داداشم احساساتمو بیان کنم ، نیاز هامو بگم ، نتونستم بهشون بگم دوستتون دارم یا هر چی با اینکه اونا ابراز میکنن ، حس میکنم همه چیز تقصیر منه خس میکنم وظیفه منه به خانوادم عشق بورزم و دریغ میکنم ، نمیدونم ، ولی به هر حال تازگیا خیلی برعکس شدم سه روزه خیلی خیلی شدید به خانواده وابسته ام و دلم می خواد با تمام جهان قطع ارتباط کنم به جز خانوادم من دوستای زیادی هم دارم ، فرد بسیار اجتماعی هستم که اکثراً با دوستامم تا خانواده ، ولی سه چهار روزه برعکس شده خیلی وابسته ام خیلی زیاد هم به خانواده هم به نزدیکان هم یکی از دبیرام. ممکنه بمیرم ، بالاخره مرگ دست خداست و نباید کاری به فردا واگذار کرد ، حس میکنم اگه امروز بغلشون نکنم و نگم دوستشون دارم ،ممکنه نباشم و نشده باشه و اونوقت وجدانم آزارم میده که من می تونستم به خانواده ام کمک کنم و نکردم ،می تونستم باری از مشکلات بابام بردارم با محبت ، می تونستم همراه مادرم باشم و همدم برادرم ، اما نکردم ولی الان دلیل استرس چند روزه و وحشتناک شدید خودمو متوجه نمیشم. البته سال پیش هم دوره ی افسردگی شدید رو پشت سر گذاشتم

  36. سلام حالتون خوبه من 15 سالمه و همیشه بد اخلاق هستم با خانوادم بد حرف میزنم همیشه میخوام بمیرم خانوادم ازم خسته شدن و میگن این کارمامون بود که خدا این بچه رو بهمون داده من خیلی تنهام بابام ازم متفره خواهرام ازم متنفرن مادرم هم ازم متفره فکر میکنم هیچوقت شاد نمیشم از لحاظ روحی همیشه خودمو مقسر همه چی میدونم اخلاقم خیلی بده زود رنج هستم خیلی زود نارحت میشم و گریه میکنم گوشه گیر هستم اعصابم زود خورد میشه با اینکه همیشه کارای خونه رو من میکنم ولی باز ازم متنفرن ازاینکه زندم حالم بهم میخوره چند بارم خودکشی ناموفق داشتم میشه کمکم کنید

  37. سلام من عقدم شوهرم الان بیکاره وبی پول کلا اخلاقش عوض شده کفر زیاد میگه شکاک شده و عصبی و بد دهن دست بزن هم پیدا کرده شرایط طلاق هم ندارم میخام بدونم چطوری میشه درستش کنم؟

  38. منم از سال ۹۶ ازدواج کردم حاصل ازدواجم یه دختره ۳سالو نیمه ست که بیچاره داره از بین میره و من کاری از دستم برنمیاد شوهرم مرد خوبیه به ظاهر ولی وقتایی که عصبانی میشه یا وقتایی که حوصله نداره جور سر تا پاتو به گه می کشه که احساس میکنی دیگه تهی شدی نه شخصیتی داری و نه عزت نفسی فقط از شدت حرص جیغ میکشی

  39. سلام واقعا نمیدونم چجوری بگم برا خودمم عجیبه خیلی ولی مثل این میمونه که من از کاعنات خواستم و بعد بدستش اوردم خواستم خیلی زیبا و تحریک آمیز بنظر بیام ولی اصلا پشیمونم خیلی بد شده واقعا خودمم نمیدونم چه بلایی سرم داره میاد از همع آدما بدم میاد یجوری که فک میکنم نگاهاشون هرزست مثلا وقتی من میبینمشون به من نگاه میکنن چشماشون قرمز میشه واقعا برام عجیبه کاراشون هرزه بازیاشون عجیبه همیشه عادین ولی تا من میرسم یهو میبینم اینجوریه

  40. چی بگم از کجا شروع کنم راستش من ی سال بود باهاش رل شدم بعد رفتاراش یجوری شد و از هم جدا شدیم اولش فک میکردم میتونم تنها بمونم ولی جدیدا تیغ میزنم به عکساش نگاه میکنم گریه میکنم کلا افسرده شدم شب وروزم اونه همش نگرانشم به فکر خودم نیستم تازه گیا اشتها هیچیو ندارم تو اتاقم میشینم تا ی پیامی ازش بیاد ولی خبری هم ازش نیس????

  41. سلام مشکل من مخالفت خانوادم با ازدواجم با کسی که دوستش دارم و اونم واقعا منو دوس داره ولی کل خانوادم مخالفن دلیل خاصی هم نمیگن چند سال پیش این اقا اومد خواستگاری خودم قبول نکردم درس میخوندم الان قبول میکنم ولی همه مخالفن پارسال اومد گفتن نه و من راهی بیمارستان شدم حتی ولی باز گفتن نه منم یواشکی باهاش حرف میزنم هر روز مامانم خواهرام میان میگن بده لیاقت تورو نداره و اینا منم میدونم واقعا خوشبخت میشم باهاش دوسش دارم الانم همش یا به خودکشی فکر میکنم یا هم به فرار باهاش چون بابام به هیچ عنوان راضی نمیشه میترسمم نیاد دنبالم بابام و امضا نده و از اونجایی هم ک عقد به اجازه پدر نیازه و حالم روز به روز بدتر میشه اونم و چون توی یه روستا هستیم حرف زیاد میزنن امکان رفتن به شهر هم نیست و اینکه میترسم با خانوادم روبه رو شم بعد فرار نگرانم استرس دارم افسردگی گرفتم همین ممنون

    • خوب اونا از تو بزرگترن . از کجا میدونی اونا همه اشتباه میکنن؟؟اصلا تا حالا امتحانش کردی؟. شاید چون عاشق شدی بدی هاش رو نمیبینی وگرنه خونوادت که دشمنت نیستن

  42. سلام مدتی میشه که متوجه شدم مامانم نسبت به چیزا یا کسایی که خوشش نمیاد خیلی بد گمانه همش منفی میگه ولی اگه چیزی یا کسی خوشش بیاد همه رو فدای اون میکنه و دلیلشو نمیدونم اما همیشه همون طور که گفتم بدی هامو میگه اولش سعی میکردم زیاد اهمیت ندم ولی خیلی داره انتقاداش اذیتم میکنه کاملا اعتماد بنفسمو از دست دادم ترجیح میدم تو خونه تنها باشم کسی رو نبینم مبادا از هر رفتار و حرفم و عملم انتقاد کنه نه فقط یکبار حتی گاهی چند سال بعد یاد اوردی میکنه لحظه لحظه زندگیم مثله خوره مغزمو میخوره اینکه یکم حساس هستم رو قبول دارم ولی دیگه نمیتونم…نمیخام بیشتر از این بازش کنم اما هیچ وقت حس نکردم از نظر عاطفی خیلی بهم اهمیت بده در صورتی که محبتی که به خواهرزاده و برادرزاده هاش میکنه بیشتر از منه .اگه راهکاری هست که من بتونم نگاه مادرمو عوض کنم لطفا راهنمایی کنید??

  43. سلام وقت بخیر
    من ۱۷ سالمه دوسالی میشه که از یه پسری خوشم میاد و به اصطلاح روش کراش دارم. اولش فکر میکردم یه حس ساده باشه و دو روز بعد بگذره اما الان دو سال گذشته و هر صبح با فکر اون بیدار میشم و هر شب با فکر بهش میخوابم و کلا روز و شبم با فکر کردن به اون میگذره و کلا خیلی ازش خوشم میاد و هر موقع که حتی با بقیه حرف میزنم انگار که توی بقیه دنبال اون شخصم. اما من حتی یه بارم ندیدمش یعنی فقط عکساشو دیدم توی اینستا و ازش خوشم اومد. نمیدونم حسی که دارم چیه یعنی قبلن هم از یسری آدما توی فضای مجازی خوشم میومد اما فقط کوتاه مدت بود اما واسه اون انگار تایمش متفاوته. و اینکه اون پسر دقیقا توی همون شهری زندگی میکنه که من هستم چند باری هم احساساتمو با کلی کلنجار رفتن با خودم بهش گفتم و دوست داشت که همو بشناسیم اما بخاطر تفاوت و اختلاف طبقاتیه که بینمون وجود داره من همون موقع دیگه چتو باهاش ادامه ندادم. اما خیلی دارم اذیت میشم به نظرتون چیکار کنم؟ و فراموش کنم؟ و اینکه امسال توی حساسترین سال زندگیمم هستم و کنکوریم.

  44. سلام من از زنم سردم نمیخوامش ازادواج ما از اول اشتباه بود ولی ب همسرم‌میگم طلاق بگیریم قبول نمیکنه نمیدونم چکار‌کنم راهنمایی کنید

  45. مدتی با یک نفر در رابطه بودم و رابطه‌‌ی خوبی داشتیم ولی وسط رابطه‌ی ما همش طرف مقابلم با بقیه به صورت یواشکی لاس میزد و من وقتی متوجه میشدم خیلی ناراحت میشدم در حدی که دست به خودکشی زدم ولی متاسفانه موفقانه نبود..
    تو این یک سالی که باهم بودیم همش کات میکردیم و دوباره برمیگشتیم
    من الان خیلی خیلی دلتنگش شدم ‌، خیلی وقتا سعی کردم کنار بیام ولی نتونستم چون یجورایی اولین رابطم بود که انقدر طولانی بود زمانش
    همه دوستام و اطرافیانم میگفتن این آدم رابطه نیست باهاش کات کن ولی من گوش نمیکردم و کار خودم رو میکردم ‌، نمیدونستم قراره انقدر دردناک باشه
    پنیک های وحشتناکی میکردم و فکر کنم بدونین که چقدر آزار دهندست
    دلم میخواد باهاش برگردم ولی میدونم که آخرت خوبی نداره رابطمون و تهش هیچی نیستش ‌، ولی خاطرات خوبی برام به جا گذاشته..هروقت دوستام ازش بد میگفتن من ازش دفاع میکردم ‌، ولی آخرش همون چیزی بود که دوستام میگفتن
    تو این ماه میشه سالگردمون ‌، الان نزدیک 2 ماهی هست که کات کردیم
    من از ته قلبم دوسش داشتم و هنوز که هنوزه دارم ولی مطمئنم اونجوری که من دوسش داشتم اون منو دوست نداشت
    درسته همیشه میگفت دوست دارم ولی دروغ گفتن خیلی کار راحتیه مگه نه؟
    فقط دنبال یه راهیم که خودمو آروم کنم دیگه نمیتونم تحمل کنم این حجم از درد کشیدن رو
    لطفا کمکم کنید..

    • سلام ملینا جان. امیدوارم که حالت خوب باشه. عزیزم این دوران که تو توش هستی برای همه هست البته دوزش برای بعضی ها کمتر و برای بعضی ها بیشتره. اول اینکه تو این رو بپذیر که دلتنگش خواهی شد و این طبیعیه. اما بنظرم سعی کن در کنار اون خاطرات خوشی که به ذهنت میاد،خاطرات بد رو هم به خاطر بیاری. دوم اینکه عکس ها و آهنگ هایی که اونو به یاد میارن و شماره اشو پاک کن و بعدش شروع به کارهایی بکن که ازشون لذت میبردی و یا میبری . یه مهارت جدید یاد بگیر سعی کن کمتر تنها باشی و البته کمتر تو خونه و اتاقت باشی هرروز حداقل یه ساعت برو بیرون و نفس بگیر.سعی کن با دوستات در ارتباط باشی و باهاشون بری بیرون .و خودتو بیشتر و بیشتر دوست داشته باش. مطمئن باش زمان حلش میکنه البته اگه توصیه هایی که کردم رو انجام بدی. و نکته آخر یادت باشه که اون آدم مناسب تو نبود و تو مقصر نیستی و چه بسا که رابطه ی دو دقیقه ای ای میتونه وجود داشته باشه که خیلی عمیق تر از اون رابطه یک ساله ات بود.پس به مدت زمان رابطه اتون نگاه نکن. دوستی برای شناخته چه یه ماه باشه چه سه سال.امیدوارم موفق باشی.

  46. سلام وقتتون بخیر من یه دانش اموز کنکوری هستم امسال سال اول کنکورم هست
    که بیست روز دیگه کنکور دومم و میدم و تموم میشه
    من از سال یازدهم برای کنکور داشتم تلاش میکردم کلاس های مختلف ثبت نام کردم مشاوره گرفتم و…. کلی کارای مختلف کردم ولی هیچوقت نتیجه مورد نظر خودم یا بهتر بگم مورد قبول مامانمم و دریافت نکردم
    این چندروز بعد از پایان امتحان نهایی ها هیچ انگیزه ای برای انجام دادن هیچ کاری ندارم نه فقط درس خوندن
    کارای مورد علاقم هم دیگه انجام نمیدم بشدت خستم
    از صبح تا شب میخوابم و نه حوصله بیرون رفتن دارم نه هیچ کاره دیگه ای با توجه به شناختی که از خودم دارم میدونم که این کارا نشونه تنبلی من نیست
    و خب نمیدونم چبکار کنم
    نتایج کنکور اول هم اومدن و زیاد خوب نبود و مامانم هم ازم کامل ناامید شد خودم دیگه برام اهمیتی نداره
    لطفا راهنماییم کنین

    • الینا جان فکر کنم داری میری تو فاز افسردگی اول سعی کن حتما بری پیش روانشناس و دوم اینکه این دوران برای همه وجود داره و اینو ملکه ذهنت کن که کنکور آخر راه نیست. تو برای موفق شدن هزار راه دیگه داری چه آدمایی رو دیدم که از دانشگاه سراسری انصراف دادن و رفتن یه رشته دیگه تو دانشگاه آزاد. الان وقت انجام اشتباهاتته از اشتباه و شکست ها نترس و اینکه به مادرت توجه نکن و یا سعی کن به یکی بگی که اونو متوجه کنه الان وقت این نیست که ناامیدت کنه‌ .

  47. راستش من مشکلم اینکه خیلی زیاد به مردم و اینکه چی گفتن یا چه رفتاری داشتن باهام اهمیت میدم:چرا اینجوری باهام حرف زد؟چرا اینو گفت؟نکنه کار اشتباهی کردم؟
    و واقعا روی اعصابمه.گاهی اوقات سر یه ادم که ذره ای اهمیت نداره ولی بابت رفتاری که باهام داشته کلی فکر میکنم و سعی میکنم یه راهیی پیدا کنم تا ببینم ایا ازم بدش میاد یا نه؟و اگه اره تمام تلاشمو میکنم که نظرشو عوض کنم.خیلی کارا کردم برای افراد بی لیاقت تا ببینن ادم کاملیم.نمیتونم از این کارم دست بکشم انگار ناخوداگاه هروقت میبینم کسی از دستم ناراحته یا حتی رفتارش مثل قبل باهام نیست باید درستش کنم و خب متاسفاته جواب کارا و خوبی هایی که در حق دیگران میکنن رو نمیگرم اما همچنان ادامه میدم.اینجوریم نیست که ادم بی توجهی باشم و تا دیدم یکی رفتارش باهم فرق کرده به روی خودم بیام.برای همه کلی مایه میذارم و وقتی میبینم یکی رفتارش باهم فرق کرده اینجوری میشم که:مگه چی کم گذاشتم؟و بجای اینکه درس بگیرم نباید به اون طرف اهمیت بدم وقتی با تموم کارایی که کردم اینجوره کرده سعی میکنم یه کاری کنم که رفتارش مثل قبل شه.از این کارم متنفرممم ولی نمیتونم ازش دست بکشم??
    یه مثال عادی اینکه یکی از همکلاسیای پارسالم بهم گفت:تو خیلی خوبی و مثل روانشناسا حال ادم رو خوب میکنی
    و امسال اومد پیشم که یه مشکلی تو خانواده اش داشت باهم حرف زدیم و من تا چند روز هی سراغشو میگرفتم و اونم بهتر شد.ولی بعدش که دیدم دوستای دیگش هستن و خودشم پیشم نمیاد دیگه حرف نزدیم و حالا مغز مریض من خیلی رندوم:نکنه دیگه فکر نکنه انسان خوبی نیستی؟چرا وقتی دیدت ریکشن خاصی نشون نداد؟هنوزم فکر میکنه ادمی هستی که حال دیکران رو خوب میکنه؟
    چرا باید درمورد یه ادم که حتی صمیمی هم نیستیم و من براش اینجوری تلاش کردم که بهتر شه احساس ناکافی بودن کنم و حس کنم اشتباه کردم؟و الانم دنبال این باشم که متوجه شم هنوز ازم خوشش میاد یا نه.خستمه.واقعا اینکه هر روز خدا با ادمای کوچیک و بزرگ زندگیت این افکار رو داشته باشی و بخوای همش ثابت کنی نابودت میکنه.
    میشه یه راه حل بدید من کمتر به اینجور مسائل فکر کنم؟

  48. سلام من دخترم ۱۶سالمه خانواده سخت گیری دارم اما محدودیت های الانی که دارم نسبت به قبلا کمتر شده یعنی من الان با وجود ۱۶سال سن حق رفتن به خونه دوستم که از لحاظ پدرومادرم خوب باشن یا کافه رو فقط دارم اما من هرهفته دوست دارم برم بیرون با دوستام من نمیتونم که هرهفته برم کافه یا خونه دوستم چندبار نشستم ومحترمانه باهاشون حرف زدم که اجازه ی رفتن با دوستام به بیرون رو بدن اما در اخر یا به دعوا کشیده شده یا گفتن باشه اما بازم کار خودشون رو کردن لطفا کمکم کنید بگید چکار کنم تا این ازادی رو بهم بدن؟

    • آره‌حق میدم بهت

    • بهت حق میدم که بخوای با دوستات بری بیرون و خودت هم که میگی خانواده ات با کسایی که مورد تاییدشونه میذاره رفت آمد کنی اول این رو در نظر بگیر که آدمای رفیق باز و تقریبا بی هدف هر هفته با دوستاشونن تو که الان تو مدرسه هم دوستاتو میبینی و مثل دوران کرونا تو خونه نیستی که افسردگی بگیری و دوم اینکه از دبد خانواده ات هم نگاه کن اونا نمیتونن که بذارن بچه ای که ۱۶ سال زحمتشو کشیدن با هر کسی رفت آمد کنه تو با اونا راه بیا مطمئن باش اونا هم با تو راه میان. راستی من خودم ۲۲ سالمه و مجردم پس فکر نکنی که یه مادر ۴۰ ساله هستم که از طرف مامانت اومدم?

    • سلامخسته نباشید من یک دختر ۱۴ ساله هستم خیلی دل نازکم حالم خیلی خرابه پدر مادرم از هم طلاق گرفتن و من پیش پدرمو زن بابام زندگی میکنم حالم خیلییی خرابه آرامش ندارم همش خیال پردازی میکنم با یک نفر …..رل هم ندارم چون اجازه این کار رو ندارم بابام حتی اجازه نمیده تنهایی جایی برم من باید چیکار کنم قلبم درد میکنه آرامش ندارم دلم میخواد آزاد باشم بگردم بخندم الان جوانم اگه الان نخندم موقع پیر شدن بخندم میشه یکی جواب بده؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.