واقعیت زندگی در اصل یک کره کوچک است که ما را در فضای بیکران هستی سوار کرده و در طول زندگی میگرداند. این چرخش هیچ زمانی متوقف نمیشود و ما تنها میتوانیم در هر شرایطی روی این چرخ بنشینیم، دستهایمان را جلوی باد نگه داریم و در حین گردش با پذیرش این واقعیت از زندگی لذت ببریم. این معنای پذیرش زندگی است.
اصل پذیرش چیست؟
هر انسانی دارای صفات منفی و مثبتی است و هیچ فردی کاملاً بد یا کاملاً خوب نیست. پذیرش خود یعنی پذیرش همه جنبههای تاریک و روشن وجود خود بدون انکار آن. این شامل پذیرش بدن، پذیرش باورها، تجربهها و ویژگیهای شخصیتی میشود. خودپذیری در اصل تشخیص این است که ارزش شما فراتر از ویژگیها و اعمال شخصی شما است.
دلیل عدم پذیرش خود
مهمترین دلیل عدم پذیرش خود، کمبود عزت نفس است. بعضیها در دوران کودکی احساس همدلی با افراد نزدیک را تجربه نکردهاند، به همین دلیل در بزرگسالی به دنبال جلب توجه و تأیید دیگران هستند. همیشه در پذیرش خود این نکته را در نظر بگیرید که تأیید دیگران عزت نفس شما را فعال نمیکند و کسب موفقیتهای کاذب به شما حسی گذرا میدهد. دلایل دیگر عدم پذیرش خود میتواند موارد زیر باشد:
- شما در کودکی احساس پذیرش نکردهاید.
- ضربه روحی در کودکی به شما وارد شده است که دید شما را نسبت به خودتان تغییر داده و احساس گناه میکنید.
- ممکن است در طول زمان طوری زندگی کرده باشید که در زمینه جنسیت، طبقه اجتماعی و موارد دیگر هویت خود را ناچیز بدانید.
فرار از واقعیت زندگی
همه ما میدانیم زندگی آسان نیست و ما باید با این واقعیت که سخت، ناقص و همزمان خوب است زندگی کنیم. افراد در اولین فرصت مواجه با واقعیت دردناک زندگی، به دنبال راه فرار هستند و از مواجه با اتفاقاتی که برایشان ناخوشایند است، هراس دارند. برای اینکه بتوانیم واقعیت زندگی را بپذیریم باید دلایلی که باعث ترسناک شدن زندگی میشود را از بین ببریم و بهجای آن راههای کوچک را برای پذیرش واقعیت زندگی امتحان کنیم. همیشه این نکته را برای خود یادآوری کنید که شرایط سخت زندگی برای همه افراد اتفاق میافتد و این تنها برای شما نیست.
پذیرش خود و دیگران
خودپذیری، اعتماد به نفس افراطی و همیشه حقبهجانب بودن نیست. پذیرفتن، همیشه ارتباط مستقیمی با واقعیت زندگی دارد و بر اساس آن اتفاق میافتد. خودپذیری بیشازحد در هیچ زمینهای بر اساس واقعیت نیست؛ زیرا هیچ انسانی کامل نیست و همه نقاط منفی منحصر به خود را دارند. هم چنین در محیط زندگی خواه یا ناخواه باید با افراد ارتباط برقرار کنید. کیفیت این ارتباط به دیدگاه درست شما از آدمها برمیگردد. باید همیشه به یاد داشته باشید، آدمها در هر نقطه از زندگی، تحت کنترل ما نیستند، ویژگیهای اخلاقی و رفتاری منحصر به خود را دارند و شما نمیتوانید آنها را تغییر دهید.
آیا شخصیت انسان قابل تغییر است؟
پذیرش نقص
پذیرش خود باعث میشود شما اعتماد بیشتری نسبت به خودتان داشته باشید و در برابر انتقاد انعطاف بیشتری از خود نشان دهید. ما معمولاً دوست داریم نقاط منفی را در خود پنهان کنیم. برای رسیدن به پذیرش خود، شما باید یاد بگیرید، نقاط منفی خود را درست ببینید و بپذیرید؛ زیرا هیچ راهی برای خلاص شدن از آنها وجود ندارد. پذیرش نقص ها با صمیمیت اتفاق میافتد. برای مثال اگر شما فردی خجالتی هستید، باید اول به این حس نزدیک شوید و آن را مثل یک دوست کنار خود ببینید تا بتوانید با حضور آن به زندگی ادامه دهید. البته ما نباید به نقاط منفی وابستگی افراطی داشته باشیم و این یک راه اشتباه است که ترجیح میدهیم نقاط منفی را تغییر دهیم تا اینکه آنها را بپذیریم.
چگونه خجالتی بودن را کنار بگذاریم؟
تمرین پذیرش خود
خوشبختانه پذیرش خود، امر محالی نیست و شما با چند تمرین ساده در طول زمان میتوانید با خودتان رودرو شوید و آن را با تمام نقاط منفی و مثبت بپذیرید. ما در ادامه چند راهکار ساده را برای تمرین پذیرش خود به شما پیشنهاد میکنیم.
- ارزشهای خود را بپذیرید: شناسایی و پذیرش ارزشها و باورهای شخصی، در خودپذیری بسیار مهم است. فکر کردن و عمل کردن مطابق با ارزشها به تقویت حس هویت شما کمک میکند. هم چنین باعث میشود شما بیشتر به خود احترام بگذارید، همانطور که وقتی کسی را قبول دارید برای او احترام خاصی قائل میشوید.
- خودتان را بیشتر بشناسید: در طول روز میتوانید از خودتان درباره خودتان سؤال بپرسید و خود را کشف کنید؛ مثلاً اینکه چه چیزی شخصیت شما را مشخص میکند. وقتی فهمیدید شما از چه وجههای شخصیتی ساخته شدهاید، میتوانید خودتان را راحتتر دوست داشته باشید و بپذیرید.
- خود را با دیگران مقایسه نکنید: این روزها که ارتباط افراد با اشتراک زندگی خود در صفحات مجازی شکل میگیرد، حس مقایسه با دیگران بیشتر اتفاق میافتد. شما نباید خود را در جنبههای مختلف با دیگران مقایسه کنید. تنها سعی کنید نسخه بهتری از خود قبلیتان باشید و از حس مقایسه در این زمینه استفاده کنید.
- مرزهای سالمی تعیین کنید: ممکن است در زندگی متوجه شوید که در کار، روابط، زمان و مسائل مالی به مرزهایی نیاز دارید. هدف اصلی مرزها کنترل رفتار دیگران است و مانع از بدرفتاری و انتقاد بیرحمانه محیط و افراد میشود.
- تمرین پذیرش را بر اساس نقاط مثبت خود آغاز کنید: تنظیمکردن خود یعنی کنار زدن احساسات منفی و تمرکز بر جنبههای مثبت خود. شما نباید احساسات منفی را سرکوب کنید و باید آنها را در جای درست خود بگذارید، تا با نقاط مثبت همپوشانی داشته باشند. گاهی حتی فرصتهای طلایی در موقعیتهای منفی پیدا میشود برای مثال شما با جستجو در انتقاد منفی، میتوانید رشد کنید.
- همراه با درونتان حرکت کنید: گاهی عدم پذیرش خود در ناخودآگاه ما شکل میگیرد و فراتر از کنترل آگاهانه ما است. هم چنین وقتی فردی خودش را نمیپذیرد، از خودش جدا میشود و حس با خود بودن ندارد. اگر فرد با خودش در زندگی حرکت کند و به چیزهای خارج از خود متکی نباشد بهتر میتواند این تضاد را درون خود حل کند.
- از خود مراقبت کنید: مراقبه به دو روش تمرین ذهن آگاهی و محبتآمیز انجام میشود. توجه آگاهانه به احساسات، قضاوت کردن نیست و تنها مشاهده احساسات در موقعیتهای مختلف است. دلسوزی نسبت به خود نیز در افزایش خودپذیری مؤثر است و بر قسمتی از مغز که احساسات را درک میکند، تأثیر میگذارد.
- خودتان را ببخشید: سعی کنید قبل از بخشیدن دیگران و حل مشکلات آنها، اول خودتان را ببخشید و با خودتان آشتی کنید. بعد از بخشیدن خود، میتوانید از آن درس بگیرید و خود را سرزنش نکنید. حتماً به این جمله باور داشته باشید که شما عامل همه اتفاقات بد زندگی نیستید؛ عینیبودن شما باعث میشود عوامل دیگری را که در مواقع منفی مؤثرند، بهتر ببینید.
سلام من یه دختر 17 سالم که زندگیمو دوست دارم و زندگی کردن دوست دارم به آینده خوشبینم اما یه جورایی میترسم که به چیز هایی که انتظار دارم نرسم تو زندگیم هدف دارم و درس میخونم اما یه جورایی زندگی برام تکراری و کسل کننده شده انرژی کافی برای انجام کار ها ندارم انگیزه ای هم ندارم تنها آرزوم اینه که برم تفریح و گردش و سفر که نمیشههه کنار آدم ها اذیت میشم اما وقتی تنهام دلم میخواد دورو برم شلوغ باشه یه جوریم که نه میتونم شرایط تغییر بدم نه میتونم این شرایط بپذیرم خسته شدم از بس تلاش کردم که حال دلم خوب بشه میشه یه راه کار معجزه آسا بهم بگین که حالم خوب بشه اینم بگم نماز میخونم شکرگزاری میکنم دعا میکنم تلاش میکنم اما حالم دقیقا از سن 13 سالگی بد شده و دلیلش رو هم نمیدونم