خانه / مشاوره فردی / عاشق معلمم شدم

عاشق معلمم شدم

باسلام. من یک دخترم 15 سالمه حدود دو ساله که عاشق معلم ریاضیمون شدم و خیلی دوستش دارم. اینقد زیاد که حتی نمیتونم داخل کلاسشون شرکت کنم چون گریم میگیره و نمیتونم به درس گوش کنم. دبیر من خیلی مغرور ولی میدونه که دوسش دارم اما اصلا براش مهم نیست و همین منو خیلی آزار میده. حتی گاهی اوقات من فکر خودکشی کردن افتادم. البته چند بار به خودم آسیب زدم. الانم همش فکر میکنم خیلی بی ارزشم و هیچکی منو دوست نداره. من داخل کلاس خیلی زرنگ بودم پارسال اما امسال خیلی افت تحصیلی کردم. پیش مشاوره های زیادی رفتم اما هیچ فایده ای نداشته و من هنوزم هر شب با فکر معلمم و عکساشون و ویساشون میخوابم.

پاسخ مشاور به سوال ” عاشق معلم مرد شدم “

درود بر شما
عاشق شدن به کسی یا به نوعی عاشق شدن به معنی احساس علاقه شدید به اون شخص هست. این علاقه به هیچ عنوان مشروط به دیدن توجه از اون شخص نیست. یعنی من خوشحال باشم از اینکه اون شخص رو دوست دارم نه اینکه اون شخص من رو دوست داشته باشه. این موضوع رو حتی شاعرها در اشعارشون مورد توجه قرار دادند. مثلا محمد ابراهیم جعفری میگه: میخواهی بمان، میخواهی برو، رفتن تو دل انگیز تر از آمدن دیگریست.
منظورش اینه که تنها دوست داشتنه که مهمه. فقط معشوق رو میشه دوست داشت؛ چه حواسش به ما باشه و چه نباشه.
در کنار این مسئله بهتره که شما به نکات دیگه‌ای هم توجه کنید. سن نوجوانی، سن حمله احساسات شدید به شماست. در حقیقت، شما در دوره نوجوانی ممکنه احساساتی رو تجربه کنید که بعدا دیگه اون ها رو نداشته باشید. مثل یک سری از افکاری که در کودکی داشتید و احتمالا الان براتون خنده دار باشه. بنابراین کار اشتباهی نکردید اگر سعی کنید که این احساسات رو کنترل کنید. کنترل کردن این احساسات به دو روش موثر و غیرموثر تقسیم میشن‌.
متاسفانه شما از روش‌های غیرموثر کنترل احساس استفاده کردید و باعث آسیب رسوندن به خودتون شدید‌. کارهایی مثل آسیب زدن به خودتون از روش‌های غیرموثر کنترل احساس محسوب میشه و باید به این پذیرش برسید که با خودکشی کمکی به خودتون نمیکنید و چه بسا که شرایط رو بدتر کنید. شما میتونید این روش های غیرموثر رو با روش های موثر جایگزین کنید. در ادامه چند راه برای کنترل احساس خدمتتون پیشنهاد میدم.
شما برای اینکه کمتر از این حستون اذیت بشید بهتره که از معلمتون فاصله بگیرید. فاصله گرفتن باعث میشه که به مرور احساس وابستگی شما کمتر بشه و کمتر به ایشون فکر کنید.
این روند مثل ترک کردن یک عادت سخت هستش. اولین قدم همیشه سخت میتونه باشه. یکم که میگذره احساس میکنید که نمیتونید؛ اما بعد از گذشتن یک مدت احساس بهتری پیدا میکنید و شاید حتی جذب شخص دیگه‌ای بشید. برای اینکار شما میتونید با مشاور مدرستون صحبت کنید و با همکاری ایشون کلاستون رو تغییر بدید.
مشاور به شما کمک میکنه احساسات شما از کنترل شما خارج نشه و در تمام این مراحل شما رو همراهی میکنه. مطمئن باشید که مشاور محرمانه بودن حرف‌های شما رو درک میکنه و به هیچ عنوان اونهارو به معلم یا مدیر مدرسه فاش نمیکنه. علاوه بر این شما باید عکس‌ها و ویس‌های معلمتون رو حذف کنید و وقتی که متوجه شدید که در حال فکر کردن به ایشون هستید خودتون رو به کار دیگه ای مشغول کنید.
باز هم تکرار میکنم که این فرایند ممکنه خیلی سخت باشه و حتی بگید من که تمام روز دارم دربارش فکر میکنم. اما این سختی فقط برای شروع هست و بعد از گذشت مدتی اگر کوتاه نیاید این فکرها بسیار کمتر میشه و زمانی میرسه که دیگه دربارش فکر نمیکنید.
در تمام مراحل تحصیلی و زندگی موفق و پیروز باشید.کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما

سلام. من دختری دبیرستانی هستم. یه معلم ریاضی دارم که هم جنس خودم هست و به شدت عاشقش هستم بیش از اون چیزی که تصورش و کنید. من کلاس دوازدهم هستم و امسال یه معلم جدید ریاضی گیرمون اومد که خیلی خوش اخلاق و مهربون هست چند بار بهش گفتم عاشقش هستم و خیلی دوسش دارم و اونم بار ها بهم گفته که خیلی دختر احساساتی هستم و خیلی عاطفی هستم. کلی نصیحتم کرده ولی خوب بازم نمیتونم احساساتم رو کنترل کنم. هروقت میبینمش براش شکلات یا لواشک که دوست داره میخرم. روز تولدش سوپرایزش کردم اما حس میکنم در سال کنکور این چیز ها درست نیست و باید به فکر کنکورم باشم نه به فکر معلمم. این هفته چهارشنبه که دیدمش سرماخورده بود و حالش خیلی بد بود به محض اینکه فهمیدم سرماخورده حال خودم خیلی بد شد به طوری که دیگه حوصله درس گوش دادن درس رو نداشتم و سرم و گذاشتم روی میز و بهش فکر کردم. زنگ دوم باهاش داشتم تا زنگ چهارم همش توی فکرش بودم تا اینکه یکی از بچه ها دفترش دست معلمم بود و من بهش گفتم میرم میگیرم رفتم سر یکی از کلاسا تا دفتر رو ازش بگیرم دیدم سرش رو گذاشته روی میز و خیلی حالش بده رفتم باهاش صحبت کردم و با وجودی که سیستم ایمنی بدنم خیلی ضعیفه چندبار بغلش کردم اونم چندبار مقاومت کرد تا من بغلش نکنم تا سرما نخورم ولی همون موقع اشکم دراومد و بیشتر بغلش کردم. روز های زوج مدرسه هست زنگ تفریح ها همش میرم پشت دفتر و نگاهش میکنم تا اینکه زنگ بخوره و برم کلاس دارم رنج میبیرم از احساساتی بودن شدیدم لطفا کمکم کنید🙏

پاسخ مشاور به سوال وابستگی به معلم دبیرستان

سلام دوست عزیز. صحبت های شما من را یاد روزهای دبیرستان خودم انداخت. شرایط شما را درک می کنم و میدونم چقدر سخته حس کنید عاشق فردی هستید که حتی نمی توانید از آن فرار کنید چون او معلم شماست و ناچار به دیدنش هستید. من هم حس هایی از جنس حس شما را در دبیرستان تجربه کردم اما هیچگاه آن را بیش از یک دوست داشتن طبیعی و دوست داشتن شاگرد نسبت به معلمش قلمداد نکردم. اگر در گوگل یک جست و جوی ساده کنید متوجه این موضوع خواهید شد. این تجربه عاشق معلم شدن در دوران دبیرستان منحصر به شما نمی شود.

من نمیتونم عشق شما را مورد قضاوت قرار دهم و بگویم درست است یا غلط اما خودتان می توانید این کار را بکنید. به راستی چه چیزی باعث شده است حس کنید عاشق این فرد شدید؟ چه چیزی در این فرد برای شما جذاب است؟ شما برای اینکه بتوانید در مورد اینکه کسی را دوست داشته باشید تصمیم بگیرید باید  او را در موقعیت  های مختلف ارزیابی کنید. اما شما معلم خود را تنها در یک حالت دیدید؛ زمانی که او مرجع قدرت بوده است و تنها چیزی که برای ارائه داشته است محتوای درسی است.

شما هیچ چیزی از شرایط زندگی معلمتان نمیدانید. اگر عاشق شدن با آگاهی نباشد کور است و پر از هیجان و مثل زمانی می ماند که بیمار شدید و درست نمی توانید تصمیم بگیرید. دوست داشتن معلم اتفاق زیبایی است اما اگر چراغ قوه با خود نداشته باشید با تصوراتی که ساخته ذهن خودتان است جلو می روید نه آن چیزی که واقعیت است.

از شما تقاضا دارم فهرستی تهیه کنید از چیزهایی که درباره معلمتان می دانید و زمانی که لیست کنید میتوانید خودتان قضاوت کنید که این یک عشق کور است یا خیر.

  • آیا شما درباره معلمتان میتوانید به این سؤال ها پاسخ دهید؟
  • نقاط قوت او چیست؟
  • نقاط ضعف او چیست؟
  • وقتی عصبانی می شود چه واکنشی نشان میدهد؟
  • نحوه ارتباط او با خانواده و دوستانش؟
  • به چه چیزهایی علاقه دارد و از چه چیزهایی بدش می آید؟
  • چه هدفی برای آینده خود دارد؟

علاوه بر این، من از صحبت های شما اینگونه برداشت کردم که معلم شما دوست ندارد ارتباط شما از رابطه معلم و شاگردی فراتر برود و به نظر من در شان شما نیست تا طرف مقابلتان تمایلی نشان نداده است اینگونه رفتار کنید و او را تحت فشار بگذارید. اینگونه شرایط را هم برای خودتان و هم برای معلمتان سخت می کنید. عاشق شدن راحت است عاشق ماندن است که نیازمند تعامل و ارتباط دو طرفه و شناخت کامل از یکدیگر است.

امیدوارم منطقی به شرایطتان نگاه کنید و تصمیم درستی بگیرید.

40 دیدگاه

  1. ببینید شما یه کلاس حدودا ۱۰۰ نفره ای رو در نظر بگیرین که ایشون برای ما تدریس کنکوری میکنن ولی همه کلاس یعنی بدون استثنا اینو میدونن که ایشون محبت و توجه خاصی به من دارن مثلا همیشه کارنامه منو بررسی میکنن همیشه با من شوخی میکنن البته با دانش آموزای دیگه هم شوخی میکنن ولی با من بیشتر و اینکه به من بیشتر نزدیک میشن مثلا موقع حرف زدن میگن که صدامو خوب نمیشنون و بهم خیلی نزدیک وایمیستن البته فقط یکی دو بار این اتفاق افتاده یا موقع ای که بهشون نگاه میکنم بهم لبخند محبت آمیز میزنن و وقتی منم جوابشونو با لبخند میدم انگار به خودشون میان و زود خودشونو جمع میکنن. الان بیشتر از یه ماهه که اصلا درست حسابی نمیتونم درس بخونم البته این ربطی به این موضوع نداره انگاری یه جورایی تسلیم شدم. الان من باید چیکار کنم که بهش وابسته نمونم؟ با اینکه تاکید میکنم عاشقش نیستم حس عاشقانه ای ندارم ضربان قلبم نمیره بالا و حتی اگه مجرد هم بود با ایشون ازدواج نمیکردم چون از من خیلی بزرگتر هستن ولی به طرز عجیبی به همسرشون حسودی میکنم همسرشون تقریبا هم سن و سال منه و الان من هم به این فکر افتادم که با یه مرد سن بالا ازدواج کنم تا اینجوری به مردای دیگه وابسته نشم مثلا یه مورد دیگه ای که ۲۱،۲۲ سال از من بزرگتره. انگار اون حس محبت و حمایت و مراقبتی که نیاز دارم رو فکر میکنم بهم میده و این در حال حاضر بزرگ ترین نیاز منه. نمیدونم چرا فکر میکنم اگر من زودتر از این خانمه که تقریبا هم سن و سالمه با ایشون آشنا میشدم با ایشون ازدواج میکردم این محبت و توجه رو که خیلی دوست دارم همیشه ازش برخوردار میشدم یعنی روزایی که روزشماری میکنم تا ایشونو ببینم دیگه وجود نداشت و من همیشه این حسی رو که خیلی دوست دارم تو زندگیم داشتم از طرفی شخصیت خوب ایشون سطح تحصیلات بالا موقعیت اجتماعی بالا موفقیت شغلی امکانات مالی که دارن یعنی من از ایشون یک شخصیت کاملا ایده آل که تو زندگیم بهش نیاز دارم رو ساختم و به شخص هم خوب طی این مدت در قبال محبتی که بهم داشتن منم یه محبتی تو دلم نسبت بهشون ایجاد شده.
    حقیقتش من نسبت به سنم نابالغانه تر رفتار میکنم و حتی خیلی وقتا پیش اومده که ایشون منو هی سرزنش کردن به طوری که خسته شدم ولی نمیدونم میگم که گاهی وقتا با خودم فکر میکنم میگم اصلا فردا از خواب پاشی ببینی این آدم اصلا تا حالا تو زندگیش ازدواج نکرده تو حاضری باهاش ازدواج کنی و جوابم منفیه چون نه آمادگی ازدواج و پذیرش مسئولیتش رو دارم نه ذهنم قبول میکنه با کسی که هم سن بابامه ازدواج کنم ولی نمیدونم چرا عین دیوونه ها به همسرش حسودیم میشه و حس میکنم یه چیزی رو از دست دادم و اگه من زودتر با ایشون آشنا میشدم بهتر بود چطور شده که این خانم با اینکه هم سن و سال منه با ایشون ازدواج کرده و حتما من فرصت خیلی خوبی رو از دست دادم ولی بازم میگم اصلا اگر ایشون مجرد بودنو ازم خاستگاری میکردن هم جوابم منفی بود. به نظرتون چطوری میتونم خودمو متقاعد کنم که دیگه بهشون فکر نکنم؟

    • خب مثلا بیا فکر کنیم با یه مردی که ۲۰ سال از خودت بزرگتره ازدواج کردی تصور کن اولا هرجا که باهم برید شمارو پدر و دختر تصور میکنن تا زن و شوهر ممکنه نگاه های متفاوتی بهتون بشه ، و اینکه هرچی سن این آقا بره بالاتر ممکنه کم حوصله تر بشه ولی شما هنوز یه خانم جوانی که هستی نیاز به تفریح و زندگی شاد داری ولی این اقا به خاطر بالارفتن سنش حوصله نداشته باشه ممکنه خدایی نکرده بیمار بشه و شما بشی فقط یه پرستار میتونی کنار بیای؟یا مثلا چون سنش بالاست و پختگی داره توقع داره شما هم مثل خودش باشی هر کاری بخوای انجام بدی بگه این بچه بازیا چیه این چه رفتاریه میکنی چون تو جوانی و ایشون سنی ازش گذشته میدونی مثل جیه مثل تفاوت نسل نوجوان ها با پدرو مادرهاشون که نمیتونن همو درک کنن و دائم دعوا و بحث دارن. متوجهم و درکت میکنم ولی به نطرت شاید یهو بعده مدت ها یه اقایی بهت توجه کرده و خب دبیرته خیلی از ماها نسبت به اساتید یا معلم هامون حس خوبی داشتیم مخصوصا وقتی تشویقمون میکردن یا بهمون بیشتر از بقیه توجه میکردن واینکه چون هی دانش آموزهای دیگه میگن اقای فلانی به این خانم بیشتر از بقیه توجه میکنه کلا باعث شده این اتفاق ها برات خاص باشه و مدام بهش فکر کنی. لازم نیست یهو زیاد خودتو توی فشار بذاری که یک شبه دیگه بهش فکر نکنی ، شرایطی که الان هست رو قبول کن اینکه ایشون متاهل و به شما جز توجه معلم و شاگردی توجه خاصی نشون نداده سعی کن سر کلاس توجهت به درس باشه زیاد به ایشون نگاه نکنی ، اگه اومد کنارت وایستاد به لبخند و نگاه هاش توجهی نکن ، توی خونه هم هر دفعه ذهنت رفت سمت ایشون خودتو مجبور کن که اون لحظه ۱۰ تا تست زیست رو با صدای بلند بخونی و جواب بدی یا یه بخشی از زیست رو با صدای بلند بخونی وقتی با صدای بلند درس میخونی به مغزت دیگه اجازه نمیدی به چیزی فکر کنه و یا اینکه ، برنامه ریزی حتما داشته باش و به برنامه ات مقید باش بگو اول درسم مهمه باید طبق برنامم پیش برم آخره شب وقتی برناممو کامل انجام دادم به این موضوع فکر میکنم مغز ما گول میخوره وقتی مدام تکرار کنی که الان باید درسمو بخونم و یه تایم دیگه به این موضوع فکر میکنم باعث میشه حواست از این موضوع پرت بشه امتحان کن این روش ها ولی انتظار نداشته باش که سریع فراموش میکنی

  2. سلام من عاشق معلمم شدم ایشون خیلی خوبن. نمی دونم چیکار کنم اونم منو دوست داشته باشه. من تموم تلاشم خوش حالی ایشونه. هیچ جوره نمی توانم از فکرش در بیام. خیلی دوسش دارم. خودشم می دونه. اون دفعه که بهش گفت قلب فرستاد. من باید چجوری رفتار کنم منو دوست داشته باشد؟

  3. دختری هستم ۲۴ ساله یک سال پیش شکست عشقی بدی خوردم ک به کسی نمیتونم اعتماد کنم تصمیم گرفتم کنکور بخونم و در یک کانال معتبر تلگرامی مشاوری پیدا کردم که دانشوی پرستارین ماه هاست که با هم رابطه دوستیه خوبی پیدا کردیم. چند باری به من ابراز علاقه کرد و از طرفدارش هم معلومه ک دوسم داره اما من بهش به خاطر ترسی که دارم جواب رد دادم یکی از همکلاسیاشون بهش ابراز علاقه کرده و بعد پشیمون شده و گفته ک بزار دوست ساده بمونیم من هدف های بزرگتری دارم و من از وقتی شنیدم ناراحتم و متوجه شدم ک به مشاورم علاقمندم نمیدونم بهشون بگم یا ن ؟ ممنونم ازتون

  4. من ی استادی داشتم در سال کنکورم و هنوز نمی تونم فراموشش کنم . و الان دوباره امسال مجدد می خوام کنکور بدم ولی فراموش کردن اون برام سخته . لطفا کمکم کنید اون فردی بود که تو کلاس فقط منو می دید و بمن توجه میکرد . گاهی وقتا بی دلیل بهمزل میزد . چشمک میزد . و گاهی وقتا هم خیره میشد . و بعد کنکورم زنگ زد و وضعیت و حالمو پرسید ولی الان ب ند ماهی هست ک خبری ازش نیست ولی من همش فکر میکنم بهش همه جا میبینمش اون واقعا دوسم داشت و حس معمولی نبود . یعنی اونم هنوز داره به من فکر میکنه ؟ چکار کنم از ذهنم بیرونش کنم؟ لطفا بگید

  5. من خیلی وابسته به معاون مدرسه مون شدم بغلش میکنم بوسش میکنم روز و شب بع فکرشم و ایشونم من رو خیلی دوست داره ولی میترسم به درسم آسیب وارد شه چون بالاخره ذهنم رو مشغول میکنه. خب چکار کنم من نمیتونم فراموششون کنم خیلی دوسشون دارم. و دوست دارم در کنار درس خوندنم ایشون رو هم دوست داشته باشم.

  6. سلام من دختریم ۲۴ ساله که یک بار شکست عشقیه بدی خوردم
    برای کنکور میخونم و احساس میکنم ک ب مشاور تحصیلیم علاقمند شدم با اینکه ایشون چن باری حسشونو بهم گفتن من جواب رد دادم چون هنوز ترس شکست گذشته توی وجودمه
    میترسم از دوباره اعتماد کردن
    نمیدونم بهش بگم یا ن چون یکی از همکلاسیای خودشون به مشاورم ابراز علاقه کرده و ایشون هم ک از طرف من نا امیده میترسم پیشنهاد هم کلاسیشونو قبول کنن لطفا بگین چیکار کنم؟

  7. من یه دختر کلاس هفتمم یه معاون دارم که از روز اول که دیدمش خیلی عاشقش شدم بعد الان عیده و بعد عید روز معلمه و مبخوام براش گل بخرم نمیدونم به چه بهونه ای بهش بدن اخه کل مدرسه دوسش داریم اخه خیلی خوش اخلاق و مهربونه و خیلی دوست دارمش و هر شب موقع خواب بهش فکر میکنم خودش دو تا دختر بزرگ و یه پسر ۸ ساله داره نمیدونم درسته که بغلش کنم یا نه؟

  8. من یه دختر کلاس هفتمم یه معاون دارم که از روز اول که دیدمش خیلی عاشقش شدم بعد الان عیده و بعد عید روز معلمه و مبخوام براش گل بخرم نمیدونم به چه بهونه ای بهش بدن اخه کل مدرسه دوسش داریم اخه خیلی خوش اخلاق و مهربونه و خیلی دوست دارمش و هر شب موقع خواب بهش فکر میکنم خودش دو تا دختر بزرگ و یه پسر ۸ ساله داره نمیدونم درسته که بغلش کنم یا نه؟

  9. من یه دختر کلاس هفتمم یه معاون دارم که از روز اول که دیدمش خیلی عاشقش شدم بعد الان عیده و بعد عید روز معلمه و مبخوام براش گل بخرم نمیدونم به چه بهونه ای بهش بدن اخه کل مدرسه دوسش داریم اخه خیلی خوش اخلاق و مهربونه و خیلی دوست دارمش و هر شب موقع خواب بهش فکر میکنم خودش دو تا دختر بزرگ و یه پسر ۸ ساله داره نمیدونم درسته که بغلش کنم یا نه؟جدیدا خیلی احساسی شدم نمیدونم چرا اخه نسبت به مربی باشگاه و دبیر ورزشمم هنین حس خوب رو دارم که دوست دارم بهشون بگم دوسش دارم و بغلش کنم ولی روم نمیشه

  10. سلام من کلاس هشتمم خودم هم دخترم معلمم هم خانم و مجرد هست ایشون وقتی اول سال اومدن تو کلاس من ازشون خوشم نمیومد ولی بعد یک ماه انقدر با بچه ها شوخی کردن که نمیدونم چیشد یک دفعه عاشقش شدم جوری که ما هفته ای ۲ بار باهاش کلاس داشتیم من تا اونروز برسه دیوانه میشدم انگیزه زندگیم شده بود این به امید این درس میخوندم و نمراتم از ۱۹ پایین تر نمیومد کل اتاقم اسم اینو زده بودم تا بتونم انگیزه بگیرم رسیدیم به امتحان های دی به ماه برنامه ریزی دادن من توی کل برنامه ریزی اسم اینو نوشتم من اون یک ماهی که اونو ندیدم دیوونه شدم هر روز گریه میکردم ولی بعدش یک نامه بهش دادم و همه ی احساساتم رو بهش گفتم ولی دیگه بعد اون نامه بهم توجه نکرد حتی یک بار بهم نگفت دوسم داره من واقعا نابود شدم بعد من یک دفتر دارم که کل معلمام توش یک خاطره مینویسن من وقتی بهش دادم این نوشت ولی یکی ننوشت دوسم داره الان که عیده و تعطیلات واقعا نمیدونم چیکار کنم دارم دیوونه میشم حتی بهترین دوستام بهش گفتن و این گفته طبق شرایط نمیتونم بهش بگم و .. ولی یک بار میتونست بگه دوسم دارم واقعا نمیدونم چیکار کنم 🥺

  11. سلام.پنج سالی میشه ک با مردی آشنا شدم.اون قبلا مدرس زبان بودو منم شاگردش بیشتر اوقات با چت و ملاقات سر کلاس گذشت ورابطه صمیمیی بینمون ایجاد ولی هیچ وقت از جانب ایشون به ابراز علاقه ختم نشد.تااینکه یکی از دوستام بهش ابراز علاقه کرد و اونم بهش جواب مثبت داد.اون خانمم حتی ایشونو از ارتباط بامن منع کرد.البته خودش خبر ندار ک اون خانوم به من همه چی رو گفته درمورد رابطه شون .البته بعد چند ماه رابطه شون تموم شد و جدا شدن من بابت این موضوع هنوزاز دستش اعصبانیم.ازاون ببعد ماخیلی همدیگرو میبینیم اون همیشه خودشو مشتاق نشون مید ومیخند نگاهش همیشه متوجه منه ودرعین حال هیچ حرفی ام نمیزنه و من همیشه در این جور مواقع سرد برخورد کردم و نادیده گرفتمش .الانم خیلی اتفاقی باهم چت کردیم و اون میگه منو نمیشناسه و وقتی خودمو معرفی کردم اون منو بلاک کرد.من الان باید چیکار کنم بنظرتون؟این نشونه چیه؟علاقه؟خشم؟تلافی؟میتونم بهش بگم من از رابطه قبلیش خبر دارم؟اصلا امیدی هست برگرد؟
    همیشه بعدازاینکه میبینمش ناراحت میشم و کسل دوست دارم باهاش حرف بزنم تا سوتفاهمی ک پیش اومد حل بشه .وازاینکه هیچ وقت مستقیم ابراز علاقه نکرد میترسم پا پیش بزارم.بخاطر همبن ترجیح میدم اون پاپیش بزار برای صحبت.تنها تصمیمی ک دارم اینه فقط همه چی درست بشه یا تموم.تا منم بتونم از این سردرگمی بیرون بیام.ممنون میشم راحلی پیش پام بزارین

  12. من یه دختری رو دوست دارم که معلم زبان انگلیسی من هست از من ۱ یا دو سال هم بزرگتر هست ولی من روم نمیشه بهش بگم دوسش دارم چی کار باید بکنم میدونم که دل اونم با من هست از برخوردش میدونم

  13. سلام خسته نباشید یع سوال داشتم من ۲ تا ۳ هفتس که کلاس اضافه موسسه زبان رو به صورت حضوری بر میدارم و کلاس مختلط هست و توی اون کلاس ها دختری رو دیدم و ازش خوشم اومده ولی نمیدونم اون هم دنبال دوست پسر هست یا نه. تقریبا هم سن خودم هست و اینکه نمیدونم چجوری باید سر صحبت رو باهاش باز کنم (خودم متولد ۸۶ هستم )

  14. حدود شش ماهه ک عاشق معلم ریاضی شدم اون خیلی بی احساسه ولی من سعی کردم ک بهش بفهمونم دوستش وقتی داره راه میره بهش نگاه میکنم لبخند میزنم اونم ی لبخند کوچولو میزنه و رد میشه خیلی عادی برخورد میکنه و بی احساسه و همین ازارم میده حتی یبارم واسش گل خریدم بهش دادم بهشم گفتم دوست دارم ولی بازم بی احساسه چجوری باهاش ابراز علاقه کنم

  15. خب من یه معلم دارم دوستش دارم و خب من دوساله اوشون میشناسم و بسیار بهش وابسته هستم و من میخوام بیشتر از همه دوستم داشته باشه اون اصلا با اینکه منو خیلی خوب می‌شناسه اصلا بهم پیام نمیده یا اگه سمتش نرم بهم نه پیامی میده نه چیزی ولی خودش میگه دوست دارم و خب من نمیدونم راست میگه یا نه ولی خب مثلا هر وقت میرم کلاسش نگاش کلا روی منه یا مثلا خیلی وقتا بهش بی احترامی کردم ولی منو بخشیده و مثل قبل دوستم داشته و خب من احساس میکنم شاید زیاد بهش پیام بدم اذیت بشه و واقعا نمیدونم چیکارکنم خب من خیلی هارو دیدم که با معلمشون میرن بیرون اینا ولی این آنقدر مغروره که حتی اصن پیامم ندم سراغم نمیگیره و واقعا دلم میخواد اونم بهم پیام بده ولی خب میگه دوست دارم و اینا و همیشه ناراحت میشم از دلم در میاره و خب کلا همیشه بهم ثابت میکنه که مثلا کار اشتباهی انجام نداده و خب یه بار من بهش گفتم که چرا مثلا فلانی بغل کردی و باهاش عکس انداختی اون منو قانع کرد که همچین کاری نکرده

  16. من دخترم کلاس هفتم هستم عاشق معلمم شدم که خانم هست معلمم اخلاقش طوری نیست که بخوام بهش بگم من خیلی شمارو دوست دارم همیشه به فکرشم و بخواطر علاقه ای که به معلمم دارم تو درسش عالی ام خیلی دارم اذیت میشم. اذیت میشم که عاشق یه زن شدم اونم کم محلی می‌کنه و همیشه تو فکرشم. ازش خوشم میاد دوست دارم بهش بگم دوستون دارم ولی خوب خجالت میکشم. همیشه تو فکرمه. نمی‌دونم چطور بهتون بگم معلمم دبیر علوم اول اصلا دوسش نداشتم ولی کم کم بهش علاقه مند شدم یعنی دوست دارم کنار باشه ببینمش باهاش صحبت کنم همه مسخرم میکنن

  17. سلام من یه معلم فیزیکم و ۲۰ سال سابقه دارم
    میخوام بدونم چه اشکالی داره دانش اموزتو همون طور که دوست داره دوست داشته باشی ؟
    مگر قراره ما چند بار زندگی کنیم که به خاطرغرور مون از چیز هایی که دوست داریم بزنیم واقعه بینانه به زندگی نگاه کنید
    من معلم متوسطه دومم یکی از دانش آموز هام یهو اومد پرید بغلم و بهم گفت دوستم داره و برام تعریف کرد که به خاطر دوری من ازش چها نکشیده چرا من باید دوستش نداشته باشم چرا باید برم مشاوره بگیرم که چطور باهاش رفتار کنم که ضربه نبینه در حالی که بهترین کارو میتونم براش کنم
    من محکم بغلش کردم و متوجه شدم بهترین حس دنیا چیه
    اینکه که اگر روزی هیچ کس دوست نداشته باشه اون همیشه دوستت داره حتی اگر کار اشتباه کرده باشی بازم دوستت داره میگن حس دانش آموز گذراست خب باشه حس همه آدم ها گذراست و هیچ ربطی به سن و… هم نداره
    قشنگ ترین اتفاق زندگی من بوده و هست و خوشحالم که دارمش و همیشه کنار هم هستیم خوشحالم و به خودم افتخار میکنم که همچین دانش آموزی کنارمه که هر وقت حالم بده مرحم زخم هامه
    همیشه معدلش ۸ و۹ بود وقتی ازش خواستم درس بخونه الان یکی از استعداد های درخشانه
    شاید به نظر خیلیا مسخره هست که من یه دبیر هستم و این کارو میکنم ولی میدونم بهترین کاره و از دل شکستن بهتره
    به همه همکار های خودم میگم که اگر دانش آموزی رو از خودشون دور کردن بزرگ ترین اشتباه زندگی شون بوده
    نمی گم هر دانش آموزی دانش آموزی که واقعا دوستت داره و هرچی میگی گوش میکنه اون دانش آموز
    چه اشکالی داره وقتی دلت براش تنگ میشه تو بهش پیام بدی و حالشو بپرسی چه اشکالی داره تو بغلش کنی چه اشکالی داره تو توی بغلش بخوابی چه اشکالی داره تو بوسش کنی
    هیچ اشکالی نداره که خیلی از همکارا اینو اشکال میدونن

    • سلام من 18 سالمه و خب یه معلم فیزیک خصوصی دارم و به شدت بهش علاقه دارم فکرو ذکرم شده اون حدود 29 سال داره دوست دارم براش بیشتر از یه شاگرد باشم و حسمو بهش بگم ولی نمیدونم چطور کمکی میتونین بکنین؟ من از فیزیک واقعا بدم میومد و نمرم زیر 15 بود ولی الان با عشق فیزیک میخونم

  18. سلام روز تون بخیر خسته نباشید یک سوال خدمت تون داشتم این که اگه به یک نفر علاقه مند شد که تقریبا 6 یا 7 سال اختلاف سنی داریم و هم ایشون در جایگاه استادی هستن این عشق به وجود اومده باشه چگونه موضوع باهاشون مطرح بشه ؟؟ بله و تقریبا یک سال بیشتر که این حس عشق و علاقه ام به وجود اومده فکرمیکردم که شاید به خاطر اون مقطع سنی ام باشه که احساسی رو پیدا کردم و به مرور زمان فراموش میشه ولی برعکس شدت اش هم بیشار شد

  19. من ۱۸ سالمه و برای کنکورم کلاس خصوصی میرم. یکی از معلم هام ۳۳ سالشه و بهم اعتراف کرده و گف دوس داره بعد کنکور با هم باشیم. من بهش علاقه ای ندارم و اینک خیلی فاصله سنیش زیاده

  20. من عاشق معلم شدم که معلم خیلی خیلی مهربونه و اسمش خانم امیرلوئی هستش اون می دون که چقدر دوستش دارم اما به روش نمیاره یه روز نیمد مدرسه من براش گریه کردم همه بچه ها بهم خندیدن اما واقع دوست ندارم که هیچ وقت از پیشم شاید امسال از مدرسه مون به کلی بره امیدوارم که یک روز لینو اتفاقی ببینه

  21. من کنکور دارم امسال! یه مشکلی دارم با یکی از معلمام ارتباط دارم !باهم چت میکنیم…خیلی یواش یواش رابطه صمیمی تر شد بحثای جنسی باز شد و این حرفا ! و شایعاتی هست در مورد این معلم که ۳ بار ازدواج کرده و تو فاصله یکی از طلاقاش تا ازدواج بعدش با یکی از شاگرداش رابطه داشته و دختره باردار شده . من الان نمیدونم چیکار کنم !الانم متاهله و با من ارتباط داره .میگه فقط با توعم اینطوری .این داستان داره اذیتم میکنه اصلا نمیدونم چیکار کنم. میدونم آینده خوبی نداره چون هم متاهله هم این شایعات هست دربارش ولی خب نمیدونم چیکار کنم !درک میکنید که به عنوان یه دختر تو این سن رابطه با یه همچین مردی که هم خوشتیپه هم خوش هیکله هم کلی چیزا میتونه جذاب باشه!

  22. من یه دختر ۱۴ ساله هستم اسمم ساناز ایوبی هست کلاس هفتم هستم من توی مدرسه یه معاون آموزشی داریم به نام خانم کاظمی من ایشون رو خیلی خیلی زیاد دوسشون دارم نمیدونم به چه دلیل اما واقعا دوسشون دارم نمیدونم چرا بد من به ایشون اول سال هم پیام دادم و گفتم خیلی دوستون دارم ایشون هم بعد ۳ ماه این😘شکلکو فرستادن برام من حتا روز معلم براشون گل بردم درسته معلم نیستن و معاون هستن ولی با خودم گفتم ایشون هم خیلی زحمت میکشن و لایق گل هستن و دادم بهشون روز قبل هم گل بردم ولی مدرسه نیومده بودن و دوباره فردای اون روز بردم و گفتم خانم کاظمی ممنون که انقد برای ما زحمت می‌کشید و دادم بهشون و ایشون هم بهم چپ چپ نگاه کرد و خندید گفت مرسی من یه همکلاسی دارم به نام ترنم پاشایی خانم کاظمی رت من اولین ساله میشناسم و اولین ساله که تو این مدرسه هستم و خیلی خانم سخت گیری هستن و از هیچکی خوششون نمیاد البته حق هم دارن دخترا تو مدرسه ما خیلی شَر هستن و خانم کاظمی اول سال به این ترنم همکلاسی من گفته بود تو خیلی دختر خوبی هستی یعنی. این ترنم هم دختر خیلی خیلی شری هست و همیشه دعوا میکنه فحش میده ولی به حر حال بهش گفته بود تو دختر خوبی هستی و هروقت که دعوا می‌کرد ترنم خاتم کاظمی بهش میگفت تو دختر خوبی هستی من تورو خیلی دوست دارم و اینکه ترنم خیلی دختر خوشگلی هست موهاش بلنده چشم ابرو مشکی قد بلند و یکم تپل استایلش هم عالی هست و حقم داره خانم کاظمی ولی به حر حال دختر بی شخصیتی هست و درس هم نمیخونه و یه دختر هست اسمش مریم رحمی هست امسال سال آخر تو این مدرسه هست و ایشون انتظامات چندین ساله هست یعنی ۳ ساله انتظامات هست و خانم کاظمی ایشون رو خیلی دوست داره و حتا این دختر با ماشین خانم کاظمی میره میاد و کلن دستشو میگره

  23. میخوام خیلی مستقیم و حضوری ب استادم ابراز علاقه کنم، قبلا ب صورت پیام بهش گفتم اما هیچ ری اکتی نداشته، حالا میخوام مستقیما بهش بگم. باید دقیقا چه چیزایی بهش بگم؟

  24. من 17 سالمه . رو استادم کراشم . اون 24 سالشه یه احساس خیلی قوی ای بهم میگه باید برم بهش بگم ولی از نتیجش می ترسم . چیکار کنم ؟

  25. من بشدت عاشق معلمم شدم و هر دقیقه بهش فکر میکنم و نمیتونم از فکرش بیام بیرون و بزرگ ترین ترسمم اینکه ک دیگا نتونم ببینمش باید چیکار کنم!

  26. راستش من از استاد فیزیکم که پسری 24ساله هست خوشم میاد و دوسش دارم ولی نمیدونم چجوری بهش بگم

  27. سلام من عاشق معلم ریاضیم شدم البته من دخترم و اونم خانم هست. خیلی دوست دارم باهاش صمیمی شم اما چطور

  28. سلام من ۱۷سالمه حالم خوبه ولی حال کسی که نگرانشم اصلا خوب نیست من با معلمم یه رابطه صمیمانه داشتم یک روز که از کلاس ایشون بدون اجازه اومدم بیرون اون موقع خیلی حالم بد بود وایشون انگار روی این مسئله حساس بودن بعد یکی از بچه ها گفت خانم نظری داره فرار می کنه ومن رو صدا زدن منم دوباره برگشتم بالا گفت کجا گفتم می خوام برم خونمون داد زد و گفت اینجا کلاس منه. ولی شاید من انتظار داشتم یکم اروم تر بگه چرا از اون موقع سر کلاساشون سعی می کنم بیشتر نباشم ولی هر موقع می خوام از ایشون بپرسم واقعا چرا چرا انقدر عصبانی و این خشم از کجا میاد یه لحظه ای ،. الانم کلاسامون با ایشون تموم شده ولی من هنوز دوسشون دارم خیلی وبعضی وقتا میبینم که یهو تایم بین سوال حل کردن مون با خودشون اشک می ریزن و من با خودم می گم این دلیل عصبانیت ایشون و خیلی می خوام بدونم چی هست دقیقا ولی از طرفی می ترسم اگه بهشون پیام بدم عصبانی بشن و یهو دعوام کنن نمی دونم ولی نمی خوام من باعث حال بدشون باشم تازه ایشون یه زره مسن هم هستن

  29. سلام من عاشق معلمم هستم ودوست دارم توجه ایشون رو به خودم جلب کنم به نظرت باید چیکار کنم

  30. سلام من نه ولی دوست دارم با سه مرد معلم منظورم اینکه همسرم معلمرباشه ولی نمیشه

  31. سلام من 15 سالمه معلم زبانمو خیلی دوست دارم خیلی ، یه جورایی مثل مامانم دوستش دارم! اما داره بازنشسته میشه منم خیلی بهش وابسته هستم نمیدونم چکار کنم

  32. سلام
    من ۱۲ سالمه الان که سال داره تموم میشه به معلمم وابسته شدم
    چیکار کنم؟

  33. منم همینطور سال داره تموم میشه و من وابسته ی معلمم هستم

  34. سلام 12ساله عاشق استادم شدم خودم متاهلم اونم متاهله همش به اون فکر میکنم هبعضی وقتا بهش پیام میدم به خودشم گفتم دوسش دارم ولی استادم خودش دکتری جامعه شناسی داره منو درک میکنه فقط میخوام بدونم اونم به من حسی داره اگه نداره بگه دیگه پیام ندم بهش ولی بهمن با احترام پیام میده. فقط دوست دارم یکم داشته باشم خیلی مرد خوبیه دوست داشتم اگکاش یه هفته عمر داشتم به جای یک غم طولانی یکهفته رو با اون بودم خیلی محبتشو میخوام خیلی دوسش دارم من 34 سالمه اون 53 سالشه حرفاش آرامش بخشهایی نمیدونم از احترامها که جواب پیامامو میده یا اونم یجورایی دوست داره من یکمی تو لحظه ای از روزاش باشم حتی شده با یکی دو پیام در ماه 3 بارهم رفتم دفتر مشاوره داره باهاش در مورد زندگیم حرف زدم مشکلاتموگفتم با احترام جوابمو داده دلم میخواد تا آخر عمرم ازش مطلع باشم این آرومم میکنه

  35. سلام من قبلا عاشق استادم بودم الان ازدواج کردم زندگی و همسر خوبی دارم و اهل خیانت نیستم ولی هنوز استادم رو دوست دارم و نمیتونم فراموشش کنم.نمیدونم چه کنم

  36. من ۲۰ سالمه دخترم و مجرد دانشجوی سال دوم روانشناسی هستم راستش من زمانی که مدرسه می رفتم در سن ۱۶ سالگی به یکی از معلم ها وابستگی خاصی پیدا کردم که این تا دوران کنکور ادامه داشت اما من چیزی نگفتم تا ایشون یک روز خودشون به من گفتن که من تورو خیلی دوست دارم و تو با بقیه ی دانش آموزام برام فرق می کنی (معلمم خانم بودن) بعد که کلاسا مجازی شد و من در دوران کنکور بودم همش بهم پیام میدادن و مدام می گفتن که دلتنگن و حالمو می پرسیدن این گذشت تا من کنکور قبول شدم و ایشون ازم خواستن که رابطمو باهاشون قطع نکنم و این ادامه داشت تا اینکه دو سال پیش من خیلی دلتنگیهام زیاد شده بود و دلم میخواست ایشون ببینم از طرفی هم می دونستم که این رابطه درست نیست و با یک بهانه ای یک دعوایی راه انداختم و رابطمو با ایشون قطع کردم ولی مشکل اینکه که با این که حدود یک سال از اون ماجرا میگذره من هنوزم بهشون فکر میکنم و این خیلی عذابم میده قبلاً هم سر جدایی پدر و مادرم به روانشناس مراجعه کردم چون مادرم ترکم کرد ولی این قضیه رو مطرح نکرده بودم

  37. : با یکی از معلم ها خیلی احساس صمیمیت می کردم. یکی از همکلاسی هایم قصد خودکشی داشت. با معلمم تماس گرفتم و چند بار رفتم تا با او درباره ی مشکل همکلاسی ام صحبت کنم اما معلمم خیال کرد می خواهم درباره ی مسائل خصوصی خودم با او صحبت کنم و خیلی ناراحت شد و حتی من را مسدود کرد. یکماه از این ماجرا می گذرد. یک هفته ی اول به طور کلی افسرده بودم و مدام به این موضوع فکر می کردم. الان خیلی بهترم اما میخوام این موضوع حل بشه. با مشاور مدرسه در این مورد صحبت کردم و ایشان با معلمم حرف زدند. معلم گفته بود از من ناراحتی ندارد و مشکلی نیست اما من هنوز توسط ایشان مسدود هستم و میخواهم این سوء تفاهم حل شود. از طرفی نگرانم که اگر بخواهم با ایشان صحبت کنم واکنش منفی نشان دهند و حتی اجازه ی صحبت ندهن. راستش این موضوع تمرکزم رو به هم زده. خصوصا الان که در فصل امتحانات پایانترم هستیم و لازمه برای مطالعه تمرکز داشته باشم ، این موضوع ذهنم رو درگیر کرده و وقتی بهش فکر می کنم احساس خیلی بدی پیدا می کنم. وقتی به رابطه ی خوبی که قبلا با معلمم داشتم فکر می کنم با خودم میگم ای کاش تماس نگرفته بودم. کاش اینقدر مزاحمشون نشده بودم…

    • سلام وقت بخیر مشکل شما رو بررسی کردم دختر گلم .این خیلی خوبه که نسبت به اشتباهت بینش داری و بهترین کار رو انجام دادی که با مشاور مدرسه صحبت کردی و از طرفی مطمئن شدی که معلم ناراحتی از شما به دل نگرفته.دختر گلم به معلم و خودت فضا بده و بزار فاصله اتفاق بیفته گاهی بهترین کار سکوت و هیچ کاری انجام ندادن هست .احساس گناهت رو درک میکنم ولی خودت رو ببخش و بدون هیچ چیز ارزش اینو نداره که به روانت آسیب بزنی .ارامشت رو حفظ کن و سعی کن با انجام دادن ریلکسیشن و تنفس درست افکار منفی رو از ذهنت بیرون کنی.

دیدگاهتان را بنویسید