اکثر نگرانیها هیچ چیزی را حل نمیکنند و تنها منجر به اضطراب و پریشانی فرد میشوند. مشاوره باما در این مقاله 5 استراتژی کلیدی از پاکسازی ذهن گرفته تا اختصاص زمانی برای نگرانی را توضیح میدهد. این استراتژیها به شما کمک میکنند تا دست از نگرانی برای آینده بردارید و در زمان حال زندگی کنید.
اگر تنها یک چیز مشترک میان تمامی انسانها وجود داشته باشد، آن میل شدید ما به یافتن خوشبختی است و اگرچه، مسیر خوشبختی دارای موانع بسیار مختلفی است، اما یک چیز است که اغلب سد راه ما میشود: نگرانی. بر اساس این اینفوگرافی، تعداد زیادی از افراد (دو نفر از هر 5 نفر – حدود 40 درصد) خود را افراد نگران توصیف میکنند. علاوه بر این، بسیاری از آنها قبول دارند که نمیدانند چگونه باید دست از نگرانی برای آینده برداشت.
نگرانی مضر نیست. ازنقطهنظر تکاملی، انسانها توانایی نگران شدن را به دلیلی در خود پرورش دادهاند، ممکن است بهعنوان مکانیزم دفاعی که برای بقا ضروری است. بهعبارتدیگر، ما یاد گرفتهایم که نگران شویم تا بتوانیم از موقعیتها و شرایط خطرناک و تهدیدکننده دوری نماییم.
در واقع، درجه معینی از نگرانی در مورد آنچه در آینده رخ خواهد داد، میتواند به ما کمک کند تا برنامههایی بهمنظور بهبود کیفیت زندگی خود داشته باشیم. اما، همانند هر چیز دیگری، هر چیزی دارای زمان و مکان خاص خود است و افزایش بیش از اندازه آن ناسالم خواهد بود. درصورتیکه میل به نگران شدن دارید، دانستن این که این نگرانی شدید چگونه میتواند بر بهزیستی شما تأثیر بگذارد و چه تکنیکهایی به شما کمک خواهند کرد تا دست از نگرانی برای آینده بردارید، مفید خواهد بود.
چرا نگرانی در مورد آینده ناسالم است؟
نگرانی مستمر بهآسانی میتواند منجر به اضطراب و در نهایت بیماری روانی شود. اختلالات اضطراب و پریشانی، یکی از متداولترین مشکلات سلامت روان در سطح جهان به شمار میروند بهطوریکه هرساله حدود 300 میلیون نفر تحت تأثیر قرار میگیرند. این واقعیت که اختلالات اضطراب آنقدر متداول و رایج هستند، نشان میدهد که نگرانی میتواند بهراحتی تبدیل به یک بیماری مزمن شود و درک، افکار و اعمال ما را تحت تأثیر قرار دهد.
نگرانیهای بیش از اندازه برای سلامت روان بسیار بد است اما میتوانند بر روی سلامت جسمی فرد نیز تأثیر مخرب داشته باشند. نگرانی لذتبخش نیست و باعث اضطراب شما میشود درحالیکه این افکار همچنان باقی میمانند. اثبات شده است که اضطراب و پریشانی، تأثیر منفی بر سلامت دارند و باعث طیف وسیعی از بیماریها از سردرد گرفته تا بیماری تنفسی، قلبی و اختلالات گوارشی. آن همچنین میتواند در مهارت شناختی فرد نیز اختلال ایجاد کند. مطالعة اخیر نشان داد که اضطراب مستمر موجب افزایش پروتئین مرتبط به بیماری آلزایمر میشود.
مطالب مرتبط: دوری از افکار منفی
بهعلاوه، نگرانی بیش از حد در مورد آینده دارای جنبه اجتماعی است چراکه تأثیر منفی بر روابط میگذارد و اجازه نمیدهد تا فرد از پیوند خود با اعضای خانواده و دوستانش لذت ببرد و همانطور که ساعتساز معروف، موری تن بوم، یکبار گفته است، نگرانی نمیتواند فردا را از غم و اندوه خالی کند بلکه قدرت امروز شما را از بین میبرد. درصورتیکه این عادت در بهزیستی شما اختلال ایجاد کرده و توانایی تصمیمگیری شما را دچار مشکل نموده است، پس میدانید که اکنون زمان آن رسیده که نحوه ی دستکشیدن از نگرانی برای آینده را یاد بگیرید.
نگرانی در مورد آینده: چگونه میتوان آن را متوقف کرد
تأثیرات منفی این عادت مخرب بسیار گسترده هستند و بر اهمیت یادگیری نحوه ی متوقف کردن نگرانی در مورد آینده تاکید دارند. در ادامه، چهار تکنیک کاربردی ارائه شده است که میتوانید از آنها برای خلاصی از تله نگرانی و تمرکز بر زمان حال استفاده کنید.
1- پیشگیری
اولین قدم، شناسایی محرکها و پرورش آگاهی در مورد افکار و فرایندهای ذهنی خودتان است. در صورت عدم آگاهی از محرکهای چرخه نگرانی، متوقف کردن نگرانی در مورد آینده غیرممکن خواهد بود. در مورد باورهای محدودکنندهای که باعث نگرانی در شما میشوند، فکر کنید. بهعنوانمثال، افکاری از قبیل نگرانی بهخاطر غافلگیر شدن، جلوگیری از ناامیدی یا چون این روشی است برای نشاندادن میزان توجه خود نسبت به دیگران. این ایدهها دارای نیت مثبتی هستند اما همچنان بهجای سازنده بودن، محدودکننده میباشند.
2- مواجه با نگرانی
مورد دیگری که باید بدانید، این است که میتوانید از چرخه منفی خارج شوید تا دیگر این افکار نتوانند بر فرایند فکرکردن شما غلبه کنند. این سه مورد را از خود بپرسید:
آیا فکر نگرانکننده حقیقت دارد. نگرانیهایی که شامل آینده میشوند، در مورد رویدادهایی هستند که هنوز اتفاق نیفتادهاند. در نتیجه، تصمیم گیری در مورد واقعیت داشتن آنها غیرممکن خواهد بود. علاوه بر این، برخی از مطالعات نشان میدهند که 85 درصد از آنچه که ما در موردشان نگران هستیم، اصلاً اتفاق نمیافتند یا آنقدر که تصور میکنیم، بد نیستند. در برخی از موارد، افکار نگرانکننده حقیقت دارند.
بهعنوانمثال، ممکن است بهتازگی اخراج شدهاید و اکنون به طور مستمر نگران هستید که آیندهتان بدون داشتن یک شغل چه شکلی خواهد بود. این نکته حائز اهمیت است که برخی از موراد اجتنابناپذیر هستند و کاری از دست ما برنمیآید. این بدان معنی نیست که ما بازنده و شکستخورده هستیم. ما نمیتوانیم برای همه چیز آمادگی داشته باشیم اما میتوانیم خود را برای قویتر بودن و مدیریت مؤثرتر موقعیت به وجود آمده آماده کنیم.
«درصورتیکه این عادت در بهزیستی شما اختلال ایجاد کرده و توانایی تصمیم گیری شما را دچار مشکل نموده است، پس میدانید که اکنون زمان آن رسیده که نحوه ی دستکشیدن از نگرانی برای آینده را یاد بگیرید».
مطالب مرتبط: مقابله با ترس از شکست
از خود بپرسید که فکر نگرانکننده چقدر مهم است و به آن از یک تا 10 امتیاز دهید. درصورتیکه کمتر از 5 است، پس واقعاً اهمیتی ندارد؛ بنابراین، به مرحله بعدی بروید. اگر بالاتر از 5 است، بازهم باید به مرحلة بعدی بروید.
اکنون از خود بپرسید: این فکرکردن کمکی میکند؟ اگر جواب منفی است (که قطعاً منفی است!)، میتوانید به خود آموزش دهید تا بر این افکار مضر از بیرون نگاه کنید؛ بدون این که اجازه دهید شما را تحت تأثیر خود قرار دهند. درصورتیکه یاد گرفتید شاهد افکار خود باشید نه دردمند، حساسیت کمتری نسبت به عواطف و احساسات منفی پیدا خواهید کرد. داشتن یک تمرین ذهن آگاهی یکی از مؤثرترین روشهایی است که میتوانید از آن برای دستیابی به این امر و یادگیری نحوه ی متوقف کردن نگرانی در مورد آینده استفاده کنید.
3- پاکسازی ذهن
نگرانی بیش از اندازه در مورد رویدادهای آینده موجب ایجاد سروصدایی که میشود که از طریق تمرین ذهن آگاهی و تکنیکهای پاکسازی ذهن قابل ازبینبردن هستند. در اینجا، گزینههای خوب بسیار زیادی برای شما وجود دارند اما اجازه دهید تا توجهی شما را به یک روش ساده برای شروع عادت پاکسازی ذهن جلب کنیم. این روش، تجسم آسمان آبی نامیده میشود و مراحلی که باید دنبال شوند، به شرح زیر میباشند:
- یک مکان ساکت پیدا کنید و در آنجا هرطور که راحت هستید، بنشینید.
- یک آسمان تاریک و دلگیر دارای ابرهای طوفانی را تجسم کنید. درصورتیکه نگرانی بیش از اندازه را تجربه میکنید، پس این تصور برایتان احساس آشنایی خواهد بود چراکه افکار منفی مانند ابر ذهن شما را فراگرفتهاند.
- توجه کنید که چگونه حتی در دلگیرترین آسمانها هم تاریکی یکشکل نیست. جاهایی وجود دارند که ابرها مانند باقی آسمان متراکم نیستند یا حتی قسمتهایی از آسمان کمی صاف است. تمرکز خود بر این قسمتها معطوف کنید.
- اشعه ی خورشید که از میان ابرها عبور میکند را تجسم کنید؛ در نهایت بیشتر میشوند و صحنه را روشن میکنند (بهعنوانمثال، اشعه ی زردرنگ خورشید، ابرهای سفید روشنتر و در نهایت یک آسمان آبی صاف و روشن).
- به خود اجازه دهید تا از این محیط جدید لذت ببرید.
مطالب مرتبط: معایب کمالگرایی
4- از خود مراقبت کنید
داشتن یک برنامه روزانه خودمراقبتی میتواند به شما در قویتر شدن و آسیبپذیری کمتر در برابر نگرانی بیش از اندازه کمک کند. علاوه بر این، آن به شما کمک خواهد کرد تا بر روی زمان حال تمرکز کنید و هر روز گامهای کوچک و مثبت بردارید. آنچه میخورید و میآشامید هم برای بهزیستی فیزیکی و هم عاطفی اهمیت دارد؛ بنابراین، بهتر است که مصرف شکر، کافئین و غذاهای فرآوری شده را کاهش دهید و آنها را با گزینههای بهتر و سالمتر جایگزین نمایید.
«برخی از مطالعات نشان میدهند که 85 درصد از آنچه ما در موردشان نگران هستیم، اصلاً اتفاق نمیافتند یا آنقدر که تصور میکنیم، بد نیستند».
ورزش نیز بسیار مهم است. لازم نیست در این کار افراط کنید فقط کافی است آن را پیوسته ادامه دهید. شما ممکن است بخواهید آرامسازی پیشرونده عضلانی را نیز بهمنظور افزایش آگاهی در مورد قسمتهایی از بدن که هنگام نگرانی تحتفشار قرار میگیرند، امتحان کنید. هدف، بهآرامی منقبض و سپس آرامکردن عضلات بدن، یکی پس از دیگری، از پیشانی گرفته تا پا، است. فراموش نکنید که از احساس آرام بودن خود لذت ببرید! در نهایت، برنامه خواب و پیادهروی خود را بهصورت مستمر اجرا کنید و از تا دیروقت بیدار ماند بپرهیزید زیرا این کار خود منجر به افکار منفی میشود.
5- تنها در زمانهای خاص نگران شوید
زمانی که در مورد نحوه ی دستکشیدن از نگرانی درباره آینده صحبت میکنیم، میدانیم که کنارگذاشتن یکدفعهای این عادت بسیار دشوار است. بااینوجود، شما میتوانید آگاهانه زمانی را برای نگرانی و تردید اختصاص دهید.
نظرتان در این مورد چیست که اگر تنها 5 دقیقه از زمان خود در طول روز را به نگرانی اختصاص دهید؟ یک هشدار تنظیم کنید (مطمئن شوید که پیش از وقت خواب نباشد!) و به خود یک زمان مشخص بهمنظور بازبینی آنچه موجب نگرانیتان میشود، اختصاص دهید. سعی کنید در زمانهای دیگر نگرانیهای خود را کنار بگذارید و در عوض، آنها را یادداشت کنید تا بعداً بهصورت منطقیتر، بهعنوانمثال، از طریق مطرحکردن سؤالات ارائه شده در مورد 2، ارزیابی نمایید.
مطالب مرتبط: ترس از دست دادن شغل
مزایای نگرانی کمتر
تلاش برای کنارگذاشتن یک عادت، زمان بر و دشوار است اما وقتی نحوه ی متوقف کردن نگرانی در مورد آینده را یاد گرفتید، متوجه مزایایی که به دنبال دارد، خواهید شد. زمانی که تمرکز خود را معطوف به چیزهایی میکنید که میتوانید درموردشان کاری انجام دهید، احساس مثبتتری پیدا خواهید کرد و بهجای آن که اجازه دهید تحت تأثیر عدم قطعیت و شرایط موجود قرار بگیرید، باانگیزهتر خواهید شد.
همچنین، یک ذهنیت مثبت از طریق کاهش سطوح استرس و اضطراب میتواند سلامت و سیستم ایمنی بدن را تقویت کند. تمرکز کردن بر این که چگونه میتوان از زمان حال لذت برد، باعث میشود تا قدردان لذتهای کوچکی که در زندگی وجود دارند، باشید. علاوه بر این، شما قادر خواهید بود بر توسعه روابط معناداری تمرکز کنید که نقش مهمی در خوشبختی شما دارند. مهمتر از همه، شما مهارتهای موردنیاز برای کنترل افکار منفی را به دست خواهید آورد و این چیزی است که باید به آن افتخار کنید!
همان قدر که اکنون سخت به نظر میرسد، باید بدانید که این امکان وجود دارد تا دست از نگرانی برای آینده خود بردارید. این عادت را نمیتوان یکشبه کنار گذاشت؛ بنابراین، یادگیری نحوه ی در دست گرفتن کنترل آن نیاز به تمرین مستمر و آگاهانه دارد. ذهن خود را تعلیم دهید و سعی کنید توصیههای ارائه شده در این مقاله را دنبال نمایید، تا زمانی که ذهنتان قویتر از عادت نگرانیتان شود.
منبع: www.happiness.com
سلام من یه نوجوان 18ساله هستم و ترس زیادی از آینده دارم نمیدونم باید با زندگی چکار کنم از یه سمت رفیقام میگن بخون برای دانشگاه فرهنگیان که معلمی قبول شی از یه طرف دیگه خانواده میگن نخون اگه بخونی و قبول نشی اونوقت ناراحت میشی من هم خیلی خیلی دارم درمودرش فکر میکنم و واقعا نمیدونم هدفم چیه توی این زندگی افسرده شدمه
اصلا حالم خوب نیستم فشار اینکه میخوام در اینده چیکار کنم فشار کاری فشار مالی فشار خانواده فشار اینکه هر لحظه ممکنه پاتنرم از دست بدم بخاطر مشکل قلبی و اینکه برادرم فوت شده فشار تحصیلات دانشگاه هعی استرس دارم دارم روانی میشم اصلا حالم خوب نیست چیکار کنم من ورزش اممیکنم خودم موسیقی یاد گرفتم خودم تغذیه دارم بیرون ام میرم و لطفا این حرفا نزنیدچون اثر نداشته تو زندگیم من دارم میمیرم انقدر فکر میکنم روانی شدم خیلی فشار رومه نمیتونم تحمل کنم . . .
من در مورد آینده شدیدا نگرانم . همه میگن شبیه یکی از اعضای فامیل هستم ، که اون هنرو نا امید کرده ، می ترسم آیندم مثل اون شه . نمی تونم احساس شادی بکنم . می ترسم . از همه چی . تصمیماتی که گرفتم ، مشاور مدرسه میگه بهشون فکر کن ، ولی هر چی بیشتر فکر میکنم دست نیافتنی تر به نظر می رسن . من اشتباهی کردم ، نمیدونم باید چطوری جبرانش کنم ، اصلا جبران میشه ؟ از نظر بقیه آدم شوخی هستم ، ولی همیشه توی ذهنم ، همه چی رو مرور میکنم تا کار اشتباهی نکرده باشم که برنجونمشون . از صحبت کردن میترسم ، ولی بروز نمیدم . هنیشه سعی میکنم بهترین باشم ، ولی اضطراب نمیذاره ، بعد از آزمون تیزهوشان ، جوری روحیمو از داست داده بودم که چند تا از آزمون جامع های مدرسه رو هم نمره ی برتر نشدم .
سلام خسته نباشید من یه دختر ۱۵ ساله ام خانوادم ازم توقع خیلی بالایی دارن امسال سال سرنوشت ساز منه هرچقدر میخوام تلاش کنم بازم نمیتونم حس میکنم توی یه باتلاقی فرو رفتم که نمیتونم ازش بیرون بیام همش خوابم میاد باهمه دلم میخواد دعوا کنم-از خودم و آدمای دورو برم متنفر شدم خوب و بد رو تشخیص نمیدم خوشم نمیاد آدمای دورو برم بهم دستور بدن سر چیزای الکی استرس دارم از آینده ای که پیش رو دارم میترسم من ارزوم وکیل شدنه اما هیچ تلاشی برای هدفم نمیکنم یعنی نمیتونم هرموقع میخوام پیشرفت کنم یه چیزی درونم جلومو میگیره دیگه واقعا توان ندارم من دختری نبودم که اینطوری باشه توی این وضعیت مثل یک شخصه نقاب دار شدم دوست دارم بقیه رو خوشحال کنم بخندونم اما قلبم تیکه تیکه اس وقتی میرم توی خودم آنقدر غرق فکر و خیال میشم و وقتی به خودم میام میبینم صورتم خیسه اشکه نمیتونم دردامو با خانوادم در میون بزارم خانوادم هیچی برام کم نذاشتن تا الان و من رو همین میرسونه که انقدر به من اهمیت دادن و من چجوری حواب زحماتشون دادم!…
سلام وقتتون بخیر 28ساله هستم یک پسر ۴سال و نیمه و یک دختر ۲ساله دارم خانوادم خیلی علاقه ب ادامه تحصیلم دارن مادرم برای اینکه بتونم رزوممو برایکنکور دکتری تقویت کنم ۱۵0 میلیون وام گرفته بچه هامو نگه میداره که من درس بخونم اما من احساس میکنم نمیتونم احساس بی کفایتی میکنم احساس میکنم از پسش بر نمیام الان پول تقریبا خرج شرکت در کنفرانس های مختلف و مواد برای تکمیل؟تس های پایانامم شده مقالاتی ک نوشتم میفرستم نیاز ب ویرایش پیدا میکنه اظهارنامه ی ثبت اختراعم همش ویرایش میخواد کتابمو نصفه نیمه رها کردم و ننوشتم ودر عین حال ۴ماه بیشتر تا کنکور زمان نیست و من هنوز شروع به مطالعه نکردم… رشته ای که میخوام بخونم ایمنولوژی پزشکی هستش که حداکثر ظرفیتش۲۰نفر تو کل کشور شاید باشه و خیلی از قبولی ها هم از پیش تعیین شدن و افرادی بارزومه و دانش بسیار بالا پذیرش میشن ، حالا من ارشد دانشگاه ازاد علوم پزشکی تهران بودم با معدل 18و95 طبیعتا شانس قبولی خیلی بالایی ندارم ب ویژه در جلسه ی مصاحبه و همین ترس از قبول نشدن ب خاطر اینکه هزینه ی زیادی هم برای رزومم کردم اما مطلوب نشده به نظرم و این هزینه رو مادرم تقبل کرده و وام گرفته و اقساطشو میده، از عذاب وجدان اینک اگر قبول نشم چقدر ناراحت میشه اگر جا بزنم و بگم نمیچوام ادامه تحصیل بدم چه حالی میشه… ببینین من میگم دکتری بخونم که چی بشه؟؟؟ تا الان مگه چی شده دکتری هم مثل همینا اما مادرم ارزو داره ، من خودمم دوستدارم اما با وجود بچه هام دلم میخواد همه ی وقتم برای اونا باشه اگر این هزینه رو صرف مهارت اموزی های دیگه ای میکردم الان مثلا خیاطی ، شیرینی پزی،اشپزی حرفه ای و خیلی چیزای دیگرو یاد گرفته بودم… یه بعد از درونم میگ باید یه مامان خانه دار باشی که همه ی وقتش رو صرف بچه هاش میکنه و دغدغه ای جز رشد و تریت بچه هاش نداره…از طرفی ناکامی های گذشتم در کنکور و کمال گرا بودنم و اینکه اون چیزی ک دلم میخواسته نشدم ب اونجایی ک دوستداشتم نرسیدم اذیتم میکنه و دلم میخواد یکبار ب خودم ثابت کنم که میتونم میشه من تونستم شادی پدر مادرمو ببینم رتبه ی ۱تا۵ بشم همه ی ناکامی های گذشتمو جبران کنم ادم موفقی بشم… بپرم ازینجایی ک هستم اما پس بچه هام چی اگر این کارم خودخواهی باشه اگر اسیب ببینن چی دچار چالش و دعواهای درونیم که نتیجش منو به یک ادم منفعل تبدیل میکنه که اثری نداره… من یک دختر فعال پرجنب و جوش بودم تا وقتی ک ازدواج کنم تو دوران دانش اموزی مدام تو جشنواه های علمی و مسابقات جایزه میگرفتم و اینده ی خیلی متفاوتی رو برای خودم متصور بودم کاری نبود ک از نشرم نتونم انجام بدم تو هر چیزی ک تلاش میکردم موفق میشدم…من تو ذهنم این بود ک طرحمون رو برای جشنواره خوارزمی میفرستیم و با سهمیش میرم دانشگاه اما بخشنامه اومد ک سال اخریا نمیتونن تو هیچ جشنواره ای شرکت کنن تلاش سه سالمون بر باد رفت سال کنکور حال همین الانمو داشتم افسرده… ب چاطر ترس از نتونستن نمیتونستم خوب تمرکز کنم خوب بخونم و از استرس هم سر جلسه کنکور حالم بد شد… و نتجش شد بیوتکنولوژی دانشگاه ازاد برای کنکور ارشد درگیر افسردگی بعد از زایمان بودم و فقط یک ماه درس خوندم ونتیجش شد نانوبیوممتیک دانشگاه ازاد …شروع افسردگیم سال کنکور بود… و ادامش انتخاب ادمی که خیلی باهام متفاوت بود و پر از افسردگ و ناکامی بود… الان بهتر شده اما من سال های سختی رو درکنارش پشت سر گذاشتم … سرکوف شنیدم… اذیت شدم… ولی خب گذشت اما نتیجش این شده… من نمیدونم چیکارکنم احساس ناتوانی داره منو میکشه… در مقابل عذاب وجدانی ک نسبت ب مادرم دارم… من ارزومه لبخند رضایتشو ببینم… اشک شوق موفقیت بریزم برای خودم و برای من توی رتبه برتر شدن تعریف شده…اما هر چی میرم جلو میبینم ک به خودم نمیتونم دروغ بگم من شایستگی دکتری خوندن ندارم
سلام وقتتون بخیر ویدا هستم 20 سالمه 3 ساله ورزشکارم و دیپلمم رو گرفتم مربیگری میخونم و مدرکم رو نگرفتم درحال حاضر احساس ترس از اینده دارم و همش اظطراب دارم که نکنه من از پس کارم بر نیام یا نکنه کار پیدا نشه حقیقتا اعتماد به نفسم از دست دادم یه دوست خوب دارم که تو این شرایط پیشمه ولی اونم مشکلات خانوادگی خودشو داره مثلا مادرش مریضه و نمیتونه مستقل کارای خونه رو انجام بده و دوستم مجبوره این کارا رو بکنه در ضمن پدرش و داداشش باهم میرن سرکار و فقط یه ماشین دارن چند وقتی هستش یکی از دوستای دیگمم با داداش همین دوستم رل زده و همش میره خونه دوست منو دیگه به ما کاری نداره مثل قبلا نیستش که جویای حال ما بشه و وقت به فکر خودشو اون پسرس یعنی داداش دوستم … در واقع منم از احساساتم به دوست دومیم نگفتم که بدونه از رفتاراش ناراحتم اصلا باهاش حرف نمیزنم توقعی ام ندارم بخواد متوجه اشتباهاتش بشه و میدونم که مثل بقیه آدمای زندگیم میزارمش کنار الان مشکل من اینکه نمیتونم دید قبلی رو بهش داشته باشم با کارای بدی که کرده هم من هم دوست صمیمیم دیگه ازش خیلی دلخوریم و میدونیم با صحبت کردن چیزی تغییر نمیکنه در کل من الان خیلی استرس دارم خصوصا برای امتحان مربیگری و پیدا کردن کار واقعا نیاز دارم تو جامع باشم و به افراد کمک کنم تا با ورزش حال جسم و روحشون خوب بشه و انگیزه زندگی بگیرن اما الان درحال حاضر خودم انقدر غرق استرس هستم که خدا میدونه امیدوارم این روزای سخت تموم بشه من همیشه سعی کردم نیمه پر لیوان رو ببینم مرسی از نگاهتون و خسته نباشید
سلام من ۱۹ سالمه ، خیلی وقته حدودا یکساله بدجور درگیر آینده شغلیم هستم ، نگران هستم نتونم یه شغل مناسب با درآمد خوب پیدا کنم در آینده ، رشتم مهندسی کامپیوتر و فوقالعاده درسای سخت ، جوری ک همش میگم آیا من این درسارو میخونم به این سختی آیا یه روزی جواب میده همه اینا ، کلا نگران آینده شغلیم هستم و البته یه خصلت خیلی بد دارم اینه که حسودی میکنم به کسایی که موقعیت اجتماعی یا شغلی خوب دارن و همین باعث میشه راحت ازشون بدم بیاد ، متاسفانه این چیزایی که گفتم یکساله و حدودا از موقعی که دانشگاه میرم اینجوری شدم ، هیچ راه حلی ندارم براش ، بگید چیکار کنم