“عشق واقعی زن به مرد بهیکباره اتفاق نمیافتد؛ عاشق شدن و علاقه مندی زن به مرد امری است که آهسته و پیوسته شکل میگیرد. عشق واقعی بعد از پشت سر گذاشتن فراز و نشیبهای بسیار به تکامل میرسد، وقتیکه با هم رنج کشیده اید، با هم اشک ریختهاید، با هم خندیدهاید.” ـــ ریکاردو منتالبان
اِی جِی هاربینجر، دکتر روانشناس برجسته دنیا در زمینه بهبود رابطه زناشویی و مشاوره ازدواج میگوید: “عشق فقط یک دسته فعلوانفعالات شیمیایی نیست، بلکه شیمی مغز نقش مهمی در تعیین نوع احساسی که به دیگران داریم به عهده دارد و وقتی چیزهای خوبی احساس میکنیم، تولید پیامرسان دوپامین در مغز که نشاطآور است تا حد زیادی افزایش مییابد.
در تحقیقاتی که در مورد روانشناسی زنان صورت گرفت، وقتی زن ها عاشق میشوند، هورمون نوراپینفرین (هورمونی که برای کاهش استرس و خواب مؤثر است) و فنتیل آمین (هورمون تحریککننده عشق و شادی) هم در بدنشان ساخته میشود. این هورمونها علاوه بر ایجاد شوروشعف، تمرکز انسان را نیز افزایش میدهند. به همین دلیل است که وقتی زن ها عاشق میشوند به مرد مورد علاقه خود بیشتر از هر چیز دیگری توجه نشان میدهند.”
یکی از خارقالعادهترین و هیجانانگیزترین اتفاقهای زندگی مردان پیداکردن حس عاشقانه نسبت به یک زن است. مشکل اینجاست چگونه نشانه های عاشق شدن زن را تشخیص دهند. اگر زنی عاشق شود پس از یک رابطه طولانیمدت همان رفتاری را با مرد موردعلاقه خود خواهد داشت که در شور و شوق ابتدای رابطه داشت.
10 مورد از نشانه های زنان عاشق
رفتارهای خجالت آمیز زنان عاشق
زنی که عاشق است بیدلیل و برخلاف معمول از شما خجالت میکشد. برخلاف وقتیکه با دوستان خود یا مردانی که عاشق آنها نیست بیرون میرود اهل بگو بخند و معاشرت است. اگر زنی عاشق شما باشد، بهاحتمال زیاد از نگاهکردن در چشمهای شما طفره میرود، وقتی با او حرف میزنید بیجهت میخندد و نمیتواند راحت با شما صحبت کند.
دختر عاشق به شما هدیه میدهد
البته دریافت هدیه در روز تولد یا روزهای عید اتفاق غیرعادی و عجیبی نیست. اما وقتی زنی عاشق مردیی است بیشتر از حد معمول به او هدیه میدهد. این هدایا چندان گرانقیمت نیستند، اما صادقانه و از صمیم قلب میباشند. اگر زنی که با او آشنا هستید یا معمولاً با او بیرون میروید هرچند وقت یکبار بیدلیل به شما هدیه میدهد، احتمالاً عمیقاً عاشق شماست.
دختر عاشق تا حدی مثل بچهها رفتار میکند
وقتی زنی عاشق شماست، رفتارهای عجیبی نشان میدهد. میخواهد خودش را برای کسی که دوستش دارد شیرین کند، و برای این کار اغلب دست او را میگیرد و تا حدی مثل بچهها رفتار میکند.
زنان عاشق برای جلبتوجه شما بدون مقدمه صدایشان را بالا میبرند، جیغ میکشند، یا بلندبلند میخندند. حتی اگر به طرز حرفزدنشان دقت کنید میبینید که در نگاه اول گرمتر از حد معمول به نظر میرسد، درست مثل طرز حرفزدن یک بچه کوچک.” و مثل بچههای معصوم رفتار میکنند.
زن عاشق به زندگی شما علاقه نشان میدهد
زنی که عاشق شماست به زندگی شما علاقه نشان میدهد. میخواهد درباره زندگی روزمره شما، درباره گذشته شما و درباره امیدها و آرزوهای شما بیشتر بداند. او این سؤالها را فقط از روی ادب نمیپرسد. واقعاً به زندگی و افکار و احساسات شما و به تمام عقاید و هرچه که به شما مربوط میشود علاقه دارد.
اگر زنی عاشق شود راجع به شما و زندگی شما سؤال میپرسد (به فرض اینکه هدف او از این سؤالها رعایت ادب و گپ و گفت مختصر نباشد) و با شما وارد صحبت میشود، مسلماً توجه او را جلب کردهاید. او میخواهد با این کار بفهمد که آیا با هم جور درمیآیید یا نه.”
اگر پشتسرهم از شما سؤال میپرسد و به زندگی شما علاقه نشان میدهد، پس بهاحتمال زیاد زن دلبسته مرد شده است.
زن عاشق برای شروع صحبت پیشدستی میکند
زنی که عاشق است، چه وقتی آنلاین به شما پیام میدهد، یا پیام کوتاه میفرستد یا دنبالتان میگردد تا با شما حرف بزند، میخواهد خودش برای این کار پیشدستی کند. همیشه اوست که اول به شما پیام میدهد، یا با تلفن تماس میگیرد. اینها نشانه های زنان عشق واقعی زن به مرد است.
دختر عاشق به کارهای که انجام میدهید علاقه نشان میدهد
آیا شغلی که دارید کسالت آور است؟ آیا سرگرمی جالبی دارید؟ مهم نیست که برای امرارمعاش چه میکنید یا در اوقات فراغت با چه کاری سرگرم میشوید؛ زنی که عاشق شماست فکر میکند همه کارهای شما جالبترین کارهای کره زمین هستند. با اشتیاق به صحبتهای شما درباره شغلی که دارید و درباره سرگرمیها و علایق شما گوش میدهد. زنی که عاشق شماست حتی به کسالتبارترین جزئیات زندگی شما با علاقه گوش میدهد.
زن عاشق میخواهد ظاهر دلپسندی داشته باشد
ظاهرخوب داشتن برای زن عاشق مسئله مهمی است. اغلب ظاهر فرد است که قبل از هر چیز میتواند تأثیرگذار باشد. این یعنی، وقتی زنی همیشه در حضور شما ظاهری کاملاً آراسته دارد، بهاحتمال زیاد میخواهد با ظاهر خود شما را تحت تأثیر قرار دهد.
دختری که عاشق است همیشه خوشحال به نظر میرسد
آیا وقتی به اتاقی میروید که او هم حضور دارد، حالت چهرهاش تغییر میکند؟ آیا از دیدن شما به وجد میآید؟ اگر چنین است به شما علاقه دارد. زنی که مردی را دوست ندارد، با ورود آن مرد به اتاق دچار هیجان نمیشود. هروقت کنار او هستید به طرز لبخند زدن و برق چشمهایش دقت کنید ــــ اگر طوری به نظر میرسد که انگار همه دنیا مال اوست، پس احتمالاً زنی در زندگی خود دارید که عاشق شماست.
دختر عاشق نمیتواند در چشمهای شما نگاه کند
اشخاص وقتی در چشمهای طرف مقابل نگاه میکنند که با او راحت باشند. اما زنی که عاشق شماست نمیتواند مستقیم در چشمهایتان نگاه کند. چون هر چه باشد چشمها راز دل را فاش میکنند. وقتی زنی نمیتواند مدت زیادی در چشمهای شما نگاه کند، یعنی عاشق شماست و از اینکه عشق خود را به شما ابراز کند بینهایت خجالت میکشد.
زن عاشق به نیازها و خواستههای شما توجه نشان میدهد
همیشه از نیازهای شما آگاه است، چه وقتیکه نیاز دارید کسی به حرفهای شما از صمیم قلب گوش دهد، چه وقتیکه نیاز به توصیههای کسی دارید. زنی که عاشق شماست نیازها و خواستههای شما را بهراحتی فراموش نمیکند و خوشحال میشود در رفع نیازهایی که دارید به شما کمک کند.
سخن آخر در مورد نشانه های زنی که مردی را دوست دارد
وقتی زن ها عاشق میشوند با روشهایی متفاوت از روش مردان عواطف و احساسات خود را نشان میدهند، عشق آنها از رفتارهایشان پیداست … به شرطی که شما بخواهید به این موضوع پی ببرید! اگر با زنی هستید و میخواهید بدانید که به طور واقعی عاشق شماست این رفتارهای خاص را در او زیر نظر بگیرید.
مطالب مرتبط: ازدواج در سن کم
باسلام.خدمت استادان.روانشناسان.عاشقان و….مرد۵۱ساله هستم که خدامیداندنظربدبه خواهرزنم که ۱۵سال ازمن کوچکترومتاهل است نداشتم تا ی روزی درجشن عروسی چراغ سبزنشان دادالبته من خوش هیکل وخوشتیپم به گفته ی مردم پس ازچندماه حضورادیدمش خلاصه پس ازگفتگوقول داد.طی چندبارناگفته نماندشوهرش درحدزنش نیست.خیلیهابهش گفتن چرابااین ازدواج کردی بالاخره شد.سوالم اینه وقتی دیدارمیکنیم بهش میگم پس چی شدسکوت میکند.ی بارگفت باش شب بیاباتوجه به جایگاهش مناسب نبودترس ازاینکه کسی منوببینه نرفتم سراغش .پس ازیک ماه زنگ زدگفت تومنودوسنداری.گفتم فرداشب بیام گوشی راقطع کرد.دیگه نه جواب میده پیامکی نه حضوری جوابی.درخواست کمک راهنمایی دارم ازکسانی که متن میخونن.باتشکر
گول نخورید.دختران کلا عاشق نمیشن. این ها صرفاً تشویق به ازدواجه.
آفرین
نظرتو دوست داشتم
س من سرکارم یک خانم بیش از حد هوامو داره . دوست داره وقتی من در محل کارم هستم پیشم باشه به بهانه های خیلی زیاد من یا صدا میکنه یا بعضی وقتها که دارم کار میکنم نگاه میکنه من رو . چند باری با همکارهای خانم صحبت میکنه عشقی که به من داره رو ابراز کرده . من یک آدم نسبتا مذهبی هستم دوست ندارم که اینجوری به من احساس عشق بشه . جدیدان من هم یکجوری این احساس لعنتی رو بهش دارم وقتی از کنارش رد میشم نا خواسته نگام بهش میفته قلبم براش میتپه باهاش که صحبت میکنم نگام از روی صورتش برداشته نمیشه ولی به گونه ای باز در پیشگاه خدا توبه میکنم وسرم را به پایین ميندازم خیلی وقتها در محل کار بهش محل نمیدم ولی باز اون به من از روی علاقه نگاه میکنه توی سرویس محل کارم با یک لحنی من صدا میزنه من رو که انگار. دوست دارم آب بشم برم توی زمین نه اینکه باهام بد صحبت کنه برعکس انگار احترامی توی صداش هست من پیش همکارانم کمی خجالتی هستم وبا اینگونه کارهای این خانم نمیتونم کنار بیام و بیگانه ام بااین کارها واقیعت دیگه خیلیها از علاقه این خانم به من پی بردن . ولی من شرایط یک زندگی را ندارم . نمیدونم چیکار کنم
عقلم یک چیز میگه دلم یک چیز دیگه . نمیدونم دوستش دارم نمیدونم کنارش بزارم نمیدونم .
لطفا اگه این نوشته من را خواندید با احترام برام پیام بزارید نه از روی بی ادبی صحبت کنید هر کسی برای خودش اصول و قواعدی داره من شرایطم یک کمی خاص است .
سلام ببین داداش من یه راه فنی و اصولی بلدم در مرحله اول تو شمارش رو میدی به من در مرحله دوم آدرس محل کارت رو میدی به من در مرحله سوم منو بهش معرفی کن و در مرحله آخر من با خانواده میرم خونشون
این راه بهترین راهی هست که تو از گناه دوری کنی فدات شم
اسمت رو نمیدونم چیه ولی من یوزارسیف صدات میکنم
دیگه بیشتراز این خودت رو قرق گناه نکن من میدونم با این افراد چطور صحبت کنم با تشکر
درست.حرف.بزن.بفهم.چه.دار.میک.ومینوسی
من عاشق مردی هستم که ۸سال از من بزرگتره،همکارمه و با وجود اینکه میدونه من عاشقشم ولی اصلا روی خوش به من نشون نمیده و علاقه منو نسبت به خودش اصلا متوجه نیست و همیشه از من فاصله میگیره ، اون خیلی ثروتمنده ولی اصلا مدنظر من نیست فقط خودشو دوست دارم اما اون فکر میکنه بخاطر ثروتش میرم سمتش …
چکار کنم چند ماهه خواب و خوراک ندارم نمیتونم زندگی روزمره م داشته باشه داغون شدم
به نظرم باید با ایشون صحبت کنید و شرایط را توضیح بدید
در نهایت نظر ایشون مهم هست و باید به اون احترام بزارید
سلام پسری هستم ۲۹ساله شغلم آزادلیسانس نرم افزار حدود سه سال پیش از به خانمی که از همسایههای محل کارم بود علاقه مند شدم چندسری خوایتم باهاش موضوع رو در مبان بزارم اما نتونستم یه ۶ ماهی گذشت موضوع و با یکی از دوستام درمبان گذاشتم ایشون اول بهم گفت من باهاش حرف میزنم بعد مدتی هم گفت من نمیتونم به این خانم بگم بعد گفت یکی میشناسم که میتونه با این خانم بره صحبت کنه مسئله باهاش عنوان کنه من هم دورا دور این اقا میشناختم با این اقا صحبت کردم گفت باشه من میگم گفتم فعلا اسمی از من نبره و فقط شرایط ابن خانم رو بپرسه این خانم گفته بودن اصلا قصد ازدواج ندارن و نمیتونم به مردا اعتماد کنم .. گذشت یه مدتی منم خودم وقتی سن ابن خامم رو متوجه شدم و فهمیدم حدود ۵ سال از بنده بزرگترن یه مقدار سرد شد حسم اما خیلی بهش علاقه داشتم یه دوماه گذشت که یه روز دوستم که گفتم از این ماجرا خبر داشت اومد و همسایه پیشم گفت به نفر رفته پیشش پرس و جو مبنی بر این که مزاحم خواهرش شدن من که نه کاری کرده بودم نه حرفی زده بووم تعجب کردم سر همینا دوباره واسطه رو فرستادم تا مجدد صحبت کنمِ منو این بار معرفی کنن اما باز این خانم گفته بودن من قصد ازدواج ندارمو.. از اون روز به بعد ابن خانم من رو میشناخت و .. من احساس کردم رفتار و حرکات این خانم متفاوت شده اما فکر میکردم سر صحبت های دوستم این خانم دنبال آتو وحرکات جلب توجه کننده میکرد مثلا وقی از کنار مغازه رد میشد زیر چشمی داخل مغازه نگاه میکردیا مثلا باموهاش بازی مبکرد یا اکثرمواقع یه خانم همراهش بود که اون خانمی که همراش بود داخل مغازه نگاه میکرد که بعدا متوجه شدم این خانمی که همراهش بود خواهر این خانم بوده گذشت تواین حین حرفای دوستم ادامه داشت که میگفت داد. به دوستم گفتم قرار بزاره با داداش این خانم که هی تفره میرفت شک کردم گفتم قرار بزار ویس ضبط کن همون شب واسم یه ویس فرستاد که چند بار ویس گوش دادم متوجه شدم ویس ساختگی این رو زدم به رو رفیق نامردم اولش مبپیچند بعد به حرف اومد که اصلا کسی نبود و مبگفت دوست داشتم اذیتت کنم و هیچ توجیهی واسه حرفا و کاراش نداشت خوب من متوجه شدم همه حرفا کذب بود امادحرکات و رفتار های این خانم ووخواهرش ادامه داشتم من که واسم همه این کارا و رفتار ها علامت سوال شده بود چند وقت پیش خودم رفتم باابن خانم صحبت کردم و ابراز علاقه کردم ّایشون میگفت چرا خودت عنوان نکردی منم واسش جریان کامل توضیح دادم ایشون میگفت من یه مشکلی دارم که نمیتونم ازدواج کنم و مشکل وسواس شدید دارم و…. یه چند روز گذشت واسه بار دومم رفتم باهاش حرف زدم بعد یه سری سوال ازم پرسید که چی خوندی ؟ خونه ات کجاست و… بعد بهش گفتم من مشکلی ندارم با وسواسی شما..بهم گفت فکراتو بکن زندگی با من سخته شراید گفتم خانواده شما مشکلی ندارن سر سن و…. که گفت خانواده من رو طورین که مرا تو انتخا ب ها مون آزاد گذاشتن الان مبگم چرا ابن خانم دوقطبی صحبت میکنه سر از رفتار هاش درنمیادم هدفش چیه لطفا راهنماییم کنید. ممنون
سلام دوستان من چند سال بایه زنی بودم هرکسی منو میدید میگفت چقدر پیرشدن اقامن آنقدر به دنیا آلوده بودم بعد ها دیدم بابا این زن نیست شیطان هست کاری کردم چند روز ه آنقدر فشار آوردم که خانوادشوازیاد برد باید تاوان منو میداد من دیگه تا آخر عمرم زن نمیگیرم هروقت هوای زن میکنم زود میرم مسافرت موفق باشید زنی که حرص داد به شوهرش دوستان زن نیست یاحق
این دوست راست میگه واقعا دوستی با زن متاهل فاجعه ست نه میتونی عشق واقعی بهش داشته باشی نه میتونی به معنای واقعی خرجش کنی چون اینده ای در کارنیست و نمیتونی بگی یک روزی میگیرمش ازش خواستگاری میکنم و اینکه همه دوستان میدونن بلا خره بعد از مدتی باید کات کنی وادامه ندی ابروت میره همه انسانها ابرو دارن خارج از بحث دین مذهب وایمان پس درنتیجه کلا حرام است تازه حکم قصاص با زن متاهل بودن به مراتب بیشتر و سخت تر از زن مجرد هستش پس حتما یه حکمتی تو کار هستش
سلام وقت شما بخیر . بنده عاشق ی خانم هستی هر موقع سوار ماشین میشود و در صندلی ۳ نفره میشینه موقعی که من حواسم نیست بهم نگاه میکنه و من نگاه میکنم سرشو پایین میندازه یا اینکه منم نگاهش میکنم چند ثانیه نگاه میکنه و سرشو پایین میندازه لطفا راهنمایی کنید
از کجا بدونم دختر داییم دوسم داره
خیلی پستین اگه دنبال زن یا مرد متاهل برین..شرف بالاترین چیزهاست
????
درود بر فرزندان کوروش بزرگ اون آقایی که میگه عاشق خواهرزنم شدم یا اون آقایی که خیلی راحت میگه عاشق یه زن شوهر دارشدم چیکارکنم چیجوری بهش بگم ،،،بابا خداوکیلی خیلی خیطه به مولا شما ها چیجوری روتون میشه این حرفارو میزنید؟؟مردی که زن داره دنبال کسی دیگه هم میره اگه زنش باکسی ریخت روهم حق نداره حرف مفت بزنه یا گوه اضافه بخوره ،،آخه به شما هاهم میشه گفت مرد آبروی چهار تا مرد به دردبخور و میبرید به مولا
حقققققق
درود
اینا همش چرنده. دخترای ایرانی عاشق خود پسر نمیشن. عاشق پول و قد دراز و هیکل گوریل طور میشن
من به يك خانمي علاقمند شده ام چند روز پايش ميكردم اون به ظاهر توجه نميكرد ولي امروز اتفاقي ميومدم روبرو اومديم سرمو بلند كردم ديدم منو نگاه ميكنه بعدش ديد من متوجه شدم چشماش انداخت پايين رفت/ اين نشان از چي است؟
طرف کنجگاو شده این کیه که
من متاهلم چندسالی ی خانمی بیوه که شوهرش فوت شده با کارهاش و رفتارهاش احساس علاقمندی به من میکنه اخه فامیلم هست لطفان نظراتونو بگید ممنون میشم
سلام و عرض ادب من خودم متاهلم خدا بهم ی پسرداداه مثل دسته گل زندگیمم دوست دارم اما دلم گیرشده برا ی خانمی که بیوه هست خیلی وقتا از نگاهاش و رفتارهاش پاپیچم شده لطفا نظرات تونو بگید برام ممنون میشم
سلام لطفا مطالعه نمایید:
https://moshaverebama.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82-%D8%B2%D9%86-%D9%85%D8%AA%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%B4%D8%AF%D9%86/
اوناییکه دنبال زن متاهل میرن اسمش عشق نیست ،فقط هوسه هوس
دنبال زن مردم نرو تو متاهل هستی خودت دوس داری کسی دنبال زنت باشه شاید بگی خودش دوس داره بزار خودش تاوانش پس بده تو خودت درگیر نکن از ما نصیحت خود دانی
سلام من خودم زن دارم و تو یه قضیه ای با یه خانمی آشنا شدم و با هم دوست شدیم و این قضیه رو هم به خانم خودمم همون اوایل گفتم خانمم با این قضیه کنار اومد ولی بعد مدت دوسال از رابطه من با این خانم خیلی بهم وابسته شدیم در حدی که بیشتر زمان با هم داریم زندگی میکنیم ولی تو رابطه مون خیلی دعوا میشه در حدی که طاقت حرف همو نداریم و به خشونت کشیده میشه ولی باز هم نمیتونیم از هم جدا بشیم این خانم هم خیلی لجباز هستش با اینکه میدونست من خودم زن دارم زنه خودمم با این قضیه کنار اومد منم از سر دلسوزی باهاش دوست شدم در حدی که کل خرجشم میدم دیگه نمیدونم چیکار کنم در حدی که یه روز نبینمش رمق کار کردن ندارم ولی اون فقط منو برای خودش میدونه وتو هر مسافرتی که با هم رفتیم اوایل خیلی با هم خوبیم موقع برگشتن همیشه یه چیز کوچیک باعث میشه دعوا بشه در حدی که حس تنفر داری ولی باز بعد یه روز دل ادم انگار احساس خفگی میکنه و طاقت نداری دور باشی
اقای محترم برو دنبال زندگیت ,بدنبال زن مردم نباش که زندگیت ویران میشه .دیگه خود دانی.
سلام مجید هستم الان چند سال گوشی خاموش ولی گفت بهت پیام میدم هر شب و روز زنگ میزنم خاموش می باشد بعدن تماس بگیریدکلان زندگی رو از من گرفته خودش تو پیامهاش نوشت بود من از این خوشم نمیاد پدر و مادرم منو به زور داد من نامادری دارم مادر خودم پدرم طلاق داده اگه مادر خودم بود زرنگ بود یعقینن به تردید گرفت بودمشولی افسوس خیلی فکرسو میکننم بدجور عاشقش شدم حتی در ت۶ران مکانیکی از دیت دادم نتوانستم کار کنم امدم قزوین اوره شدم بیکار شدم بدبخت شدم هنوزم تا الن از ذهن من خارج نمیشه همیشه فکر اونم چرا رفتی گفتم چرا صبر نکردی من بیام خودم بگیرمت این حرفهارو بهش گفتم النم با اون زندگی میکن راضی نیست شوهرش مغازه ساعت سازی تو الوند داره زندگی خوبی نداره با سختی زندگی میککن ولی الان پیش خودم فکر میکنم پور و مادرش بعد از دادبی داد کردن در خانه ما نگاه میکنن به داماش بعد به من چهرسان نشان میده پشیمان هستن انشالله برگرد این ارزوی قلبی من از خدا میخوام به محققا بشهمن به ارزوم برسم تیپ من کجا تیپ شورش و خودش بچه ها کجا بهش گفتم اتسااله خوشبخت بشی زهرا گفت نه من تو رو دوست دارم مجیدم دوست داشت ما دو طرفه هست ولی برای اون یه طرف هست شوهر مبخواد ولی زن حتی پدر سوهرشم فوش داد پدر سگ پدر سوخته نمیدان چیکار کنم ممنون راهنماییم کنید با تشکر
سلام خوبی خسته نباشید من در مهمانی خانه عموم دعوت بودم اون زن هم با بچه و شوهرش امد ولی از قبل بهش گفت بود به چشمهای مجید نگاه نکن شوهرش فهمیده بود بامن حرف نمیزنه شوهرش پسر عمه من تو خدمت ارتش همدان بود به من خبر دادن بعد زنش دوختر دوختر خاله بابام پدر دختر که الان زن بچه داره پدرش پسر خاله بابامتو مهمانی امد وارد حال پذایریی شد ناراحت و نگران بود نه شوهر نه خودش سلام علیک کنن فقط پسرش بامنحکال پرسی کردتا اخر مجلس تو حال به من نگاه نکرد ولی کارهای منو زیر نظر داشت سفر انداختم و وسلیه پذایریی گذاشتم موقع تمام شدن زن جمع کردسفره دسمال کشید که دوسش دارم هنوزم دوسش دارم ولی موقع نسشتن پای چپ رو ۴ شکلی کرد یه مدت اونجوری نشست ولی هر کاری کرد طفره رفت ازنگاه کردن قبلن با هم پیام بازی داشتیم شوهرش فهمید گوشی خاموش کرد از من پول خواست یه ۵۰۰هزارتومن دادم یه ۱۰۰ تومن این حرفها برای ۴ الی ۵ سال پیش پدر و مادر دختر فهمید امدن خونه ما الان چندسال از سال فکر کنم ۹۶ به این ور حرف نمیزنن با پدر من زمان شاه هم خدمتی بودن از اون وقت با پدر و مادرم حرف نمیزنن خوایتگاری رفته بودن من خدمت بودم در لشگر ۱۶ زرهی قزوین ولی به من نگفتن چون پدر میگفت میترسید بگه من بلایی سر خودم بیارم گذاشته در سال ۹۸ به من گفت منم پرسیدم چرا برای من نرفتی خو استگاری ممنون میشم از نظر شما با تشکر فراوان
چی گفتی اصلا جمله بندی داغون یعنی
بزرگوار دیگه در بند گذشته نباش…
خواستم بدونم که از کجا بفهمم که زنی که درهمسایگیمان است بمن علاقه دارد که به او پیشنهاد رابطه بدم یانه؟در ساختمانی که زندگی میکنیم یه خانم که البته متاهل است ولی شوهرش درشهر دیگری زندگی میکند،ومن یجورایی میخوام باهاش باشم،ولی نمیدانم که آیا واقعا اون هم میلی به این رابطه وباهم بودن دارد یا نه؟من هم میترسم یوقت او میلی به اینکار نداشته باشه و بعد آبرو ریزی درست بشه،حالا خواستم راهنماییم کنید آیا میشه از رفتارش یا از نحوه نگاه کردن یا احوالپرسیش متوجه این موضوع بشم یانه؟
اصلا سمت رابطه دوستی یا احساسی با زن متاهل نرو . به هیچ وجه . خیلی نکبت و بدی دارد . خودم تجربه کردم که میگم . بد بخت و بیچاره میشی . خط قرمز را رد نکن . زن متاهل خط قرمزه . کاری هم که به دین و شرع نداشته باشیم . از نظر اخلاقی و انسانی خیلی خیلی نامناسبه. بد نکبت و بد بختی زندگیت را میگیره. از کارما بترس . مطمن باش یقتو میگیره
اصلا اینکار را نکن رابطه با زن متاهل زندگی آدمو سیاه میکنه من با قاطعیت میگم هواست باشه
از نظر روانشناسی بخوایم بگیم عشق چیزی نیست جز بهم ریختگی انتقال دهنده های عصبی مغز ، ما چند نوع انتقال دهنده عصبی داری که هر کدوم یه وظیفه ای دارن وقتی حس میکنم که از یه نفر خوشمون اومده اون لحظه دوپامین که منبع لذته بیش از حد از مغزمون ترشح میشه برای همینه که اول همینکه از دور طرفو ببینیم حالمون خوبه بعدش دیگه اون دوپامین برای مغز کافی نیست باید یه تجربه جدید داشته باشبم تا بیشتر ترشح بشه اونوقته که میخوایم بهش نزدیک تر و نزدیک تر بشیم در واقعا عاشق شدن برابر با کوکائین مصرف کردنه اول یه دوز کم مواد مصرف میکنی بعد هی باید دوزشو زیاد کنی چون بدنت عادت میکنه عشق هم همینه چون اولین بار دوپامین زیاد ترشح میشه مغزت رفته رفته هی دوپامین بیشتری میخواد و هی باید رفته رفته به طرفت بیشتر نزدیک بشی و بیشتر کنارش باشی تا دوپامین بدنت هم بیشتر بره بالا. برای همینه که بعد از اینکه به طرفشون میرسن و میرن زیره یه سقف و این حالت های احساسی و ترشح دوپامین دیگه عادی میشه برای بدن اونوقت به مشکل میخورن تازه میفهمن اصلا تفاهم ندارن تازه میفهمن انتخابشون اشتباه بوده میشه همون چیزی که تو دادگاه ها میتونیم ببینیم همه با عشق ازدواج کردن و با جنک و دعوا دارن جدا میشن. چون نمیدونن اینا همش یه بهم ریختگی تو سیستم مغزی و هورمونی ماست چیز خاصی نیست اینجوری نیست ما بدون کسی بمیریم یا اگه بهش نرسیم چه فاجعه ای میشه هیچی نمیشه صرفا بدنمون داره یه واکنش احساسی و غیر منطقی نشون میده در برابر یه شخصی که دیدیم و خوشمون اومده
با دختری آشنا شدم مدت کمی از آشنایی میگذره و حس و برخورد ایشون با من به این نتیجه رسیدم منو دوست دارن و عاشق من شدن و من بی تفاوت.گفتم هه این دختر عاشقم شد.تو مکان کاری هستن و من از مراجعین هستم که ایشون رو دیدم.بعد از هفته ها من عاشق شون شدم و به طوری که هر پنج شش روز فقط چند دقیقه می بینمشون.خونه میام تا صبح خواب ندارم و بیقراری و غصه و نخوابی و درحالی که فهمیدم من خودم عاشقش شده بودم خودم نفهمیده بودم و بعد از هفته ها به قلبم ریشه زد… الان ایشون هفته قبل که تو این مکان نشسته بودم و مکان خیلی خلوت بود، منو گرم گرفتن.وقتی وارد شدن.از راه دور متوجه من شدن شوکه شدن و نگاه و با هم سلام علیک و نگاه های دزدکی و ایشون کاملا تیپ و شخصیت منو دزدکی و زیر چشمی زیر نظر دارن و بعد از گرم گرفتن.ایشون. من باهاش تماس چشمی که به دلایل شغلی جفت هم شدیم ذل زدم تو چشماش و ایشون که داشتن میفهمیدن من بهشون حسی دارم.اینجا کاملا از علاقه من متوجه شدن.و من خارج شدم.ایشون از پشت هنگام رفتن خیلی سریع منو نگاه کردن تا از دید خارج نشم به تیپ و هیکل م و خیلی خوشکل و خوشتیپم.تا این که شد دو روز قبل که رفتم. مکان خیلی شلوغ بود و نشسته بودم ایشون اومدن و از طبقه پایین همراش دختری بود و اومدن بالا و اینجا که من نشسته بودم.منو ندیدن اصلا. یعنی دیدن ندیدحساب کردن رفتن طبقه بالا و بعد دقایقی با تلفن داشتن صحبت میکردن و اومدن پایین یهو مسیرشون رو عوض کردن و اومدن سمت من که انتهای سالن نشسته بودم و داشتن تلفن صحبت میکردن و یهو بهم نگاه کردن و تو چشمام و منو نگاه مون تو هم و رفتن پایین طبقه.و من رفتم پایین و دیدم همراه یه دختر دیگه دارن میرن سمت بالا.منم پشت بهشون بودم و موقع رفتن دیدم ـ… بعد دقایقی کارم تموم شد که خواستم برم و بیام سمت طبقه بالا ایشون از پله اومدن پایین و نزدیک بهم شدن من سر صحبت باز کردم و گفتم میخوام این کار رو انجام بدم مشکلی نیست که گفتن نه.هیچ مشکلی نیست و گفتن می تونین اینجا تو همین مکان این کار رو انجام میدن و اینجا انجام بدین.. در حالی که من بیرون از این مکان نوبت داشتم و به خاطر اینکه به بهونه ایی بیام اینجا. گفتم اینجا انجام میدن گفتن ارع گفت هماهنگ کنین با اقای فلان انجام بدین گفتم باشه و اینکه نمیدونم ایشون بهم علاقه دارن یا نه و بهشون پیشنهاد میخوام بدم از غرورم و اینکه رفتار بی تفاوتی ازشون ببینم میترسم و این دفعه با من به ذهنیت من سنگین و سرد رفتاررکردن و یه جاهایی که سرد رفتار میکردن.به ذهنیت من داشتن با تلفن صحبت میکردن.اومدن سمتم و داشتن منو نگاه میکردن که منم زیر نظرشون داشتم شدیدا و همین موقع تو چشم هم نگاه کردیم و بعد از دو سه ثانیه چشم شو انداخت به زمین و داشت با تلفن صحبت میکرد. واقعا خسته ام نمیدونم ایشون منو علاقه دارن یا نه.و هر فکر و مشورتی هیچی مغزم کار نمیکنه و اینکه حس کردم تو برخورد روز اخرش که سرد بودن.و سنگین. با این وجود دوست دارن من تو این مکان بیام برم نمیدونم.تو فکر شون چی میگذزه و یا من اشتباه میکنم. این که ایشون دوست دارن من بیام و برم روز دوم اشنایی هم حس کردم به طریقی که من زودتر زودتر برم پیشش و واقعا کلافه ام.دیونه شدم چه کنم. یک طرف بی نهایت عاشفش شدم و اگه قسمت نباشه نیاد باید،اسمش رورو دخترم رو بدنم هک کنم و با یادش و دلتنگی ش و اینکه گفتم دخترم.منظورم اینکه اگه روزی ازدواج کردم.نامشون رو رو دخترم بزارم و دوست نقاشیش رو دیوار خونه بکشم و رو به رو فقط، هممیشه جلو چشام باشه. نمیدونم این احساس قلبم رو چطور براشون بیان کنم.؟؟ چطور بگم که انقد دوسش دارم.آیا بگم و بهش نامه بدم قبول میکنه؟؟؟ و اینم میدونم بهم علاقه دارع و از من خوشش اومده.حالا نمیدونم الان علاقه اش در چه حد هستش.و لطفا بگین شما این رفتارهاشون رو به چه نتیجه ایی میرسین. و جمع بندی تون؟؟به یقین متوجه شدم هنگام صحبت کردن با تلفن.اومد سمتم و اولین صندلی نشسته بودم و بغل صندلی های بعدی خانم و اقایون دیگه.ایشون باید همونجا از پله میرفتن هم کف کاملا اومدن این سمت من و یه نگاه عجیبی تو چشام کردن و منم ذل زدم تو چشاشون و منظورشون چیه از این کاربه نظرتون؟؟این هفته اخر کامل عوض شدن.و هنگام رفتن بالا پله ها با موهاش و زیبایی بی حدش می نازید. چون منم خیلی خوشکل و خوش تیپم.حس کردم این هفتع دارع خودش رو به رخ میکشه
یه ماه میشع با دختری اشنا شدم.یه ماه بیشتره.متوجه رفتارهای محبت امیز و علاقه اش به خودم شدم و بعدش یکم گذشت و هفته ها ی بعد بدجور من عاشق شون شدم و تموم وجودم از عشق شون سرشاره.ایشون دفعه قبل هنگام ورود وقتی متوجه من شدن منو گرم گرفتن و بعدش چند دقیقع بعد رفتم پیشش شون و صحبت کردیم و نگاه تو چشمای همو یکم مچ همو گرفتیم و اخرش دیگه کاملا جفت من بودن و من خیره تو چشماش چند ثانیه شدم.و بعدش این دفعه چهارشنبه من نشسته بودم و منو ندید حساب کردن و چند بار رفتن اومدن منو تحویل نگرفتن البته جای شلوغی هم بود.دفعه قبل که گرم گرفتن این مکان کاملا خلوت بود و فقط خودم بودم.این چند بار که اومدن رفتن هم شلوغ بود و همراش یه دختر.ولی دفعه اخر که برگشتن داشت با تلفن صحبت میکرد و از پله ها میومد پایین.خودش رو اورد سمتم و حین تلفن صحبت کردن ثانیه هایی ذل زد تو چشام و منم همین لحظه نگاهم افتاد تو چشماش و منم با تلفن داشتم صحبت میکردم و نشسته بودم.در حالی که ایشون منو محل نمیزاشتن.از همون پله که اومدن پایین.از همونجا باید میرفتن.که کاملا چند متر فاصله گرفتن و اومدن سمتم.حس کردم که خودش رو میخواد متوجه حضور خودش پیش من بکنه.منم اینو بگم بر خلاف هفته های قبل رفتارخودشون انجام دادم و سر و سنگین و یه جورایی ندیدمشون یا حسی که فکر کردی بهت دارم رفتارتو تغییر دادی.منم همینطور غرورمو بردم بالا و تا اینکه دقایقی بعد تو حین صحبت با تلفن اومدن سمتم و این بار دختری کنارش نبود.چند لحظه طبقه بالا صحبت کردن با تلفن و من از پایین نگاهش کردم و ایشون متوجه نگاهم نشدن.و اومدن پایین.خودش رو گرفت سمتم.که. حالا اینو بگم اسمون زمین عوض شد.حتی وقتی با دختره از پله داشت میرفت بالا.موهاش رو و زیبایش رو ور میرفت و اصلا ای و به خاطر ایشون گفتم یه بهونه بشه بیام اینجا دوباره….نمیدونم منو دوست دارن یا ندارن و گیج و نابود شدم.از عشق زیادم که دارم دیونه میشم.از پیشش میرم از دلتنگی دیونه میشم و جسمم نابود شد.خیلی هم خوشتیپ و خوشکلم و نمیدونم بهش پیشنهاد بدم برم جلو و هواسته قلبم و بهش بگم و یا نگم.؟؟؟؟ شما چطور ارزیابی میکنین رفتارشون رو؟؟؟؟ایشون منتظر من هستن یا نه.؟؟؟؟از جلسه قبل کاملا پی بردن من دوسش دارم و وقتی چشاش نگاه کردم و اومدم بیرون برم سریع با دقت منو از پشت نگاه میکرد به تیپ و لباسم و گفتم که خیلی خاص و خوشتیپم.و نگاهای یواشکی دارع من متوجه نشم
من ۵.۶ سال یه عشق دو طرفه رو داشتم تا یروز یکی بهم گف سیگار میکشه و اون به خوبی و بدون اینکه شک کنم اینو ازم مخفی کرده بود. و بعدش دعوامون شد و ازم خواس یکم صبر کنم ولی من هر چیزی که برام خریده بود رو بهش برگردوندم و همش میگه حال مرگ رو داشتم و نمیتونستم به بابام چیزی رو توضیح بدم و زدم بیرون بهم گف دیگه عاشقم نیسه و یکی رو میخواد که باهاش زندگی کنه ولی رفتاراش میگه عاشقمه هنوز و به زمان نیاز داره نمیدونم کدوم درسته کدوم غلط ولی تا الان هر چیزی خواستم نه نکرده و برام انجام داده و خوشحالم کرده. وقتی گفت عاشقم نیس گفتم ینی اگه مامانت اینا بگن بیا بریم خاستگاری یکی دیگه میری؟گف وقتی تا تو هستی و باشی چرا برم. نمیدونم کاراش خیلی گیج کنندس. ولی منم با وجودی که عاشقش بودم و وقتی گف میدونی چیه و بعدش گف عشق ما یه طرفس منم گفتم که حس میکنم که منم عاشق نیستم یعنی میخوام بدونم که اگه عاشقم نیس دیه عاشقش نباشم
پرتش کن بیرون از زندگیت
حساس نشو جانم آخرش می افتی گیر یه مفنگی کارتون خواب
من عاشق شدم گرفتمش بعدبه منخیانت کردرفت بایکی دیگه
سلام.علاقه از دوطریق ایجادمیشه یک : قدوقیافه.عطر.آرایش .پول و…دو: ویژگی های شخصیتی واخلاقی ورفتاری…از نظرمن هردولازمه به اندازه…نه کاملا چون هیچکی کامل نیست.ماانسانها درحال تکاملیم.به نظرم شماتوی رابطه ای هستی شایدکنترل شده باشد.خواهرم معیارهایی برای خود روی کاغذ بنویس…با ی مشاورازدواج حتما صحبت کن…خوب راهنماییت میکنه ومیتونی تصمیم دقیقی بگیری که هیچ موقع پشیمون نشی ودلت قرص باشه چ ادامه ش بدی چه قطعش کنی…اگر پسره آدم حرزی نیست واینکه آدمیه که اهل کار وزندگیه و آدم صادقیه و…یک سیگاردلیل نمیشه که ردش کنی… یکی ازدوستان بعدازاینکه باهمسرش به توافق رسیدبرای ازدواج وخوب همو شناختن…گفت بهش من ی نقصی دارم وتوی جامعه عمومیه…رک وچکشی گفت من سیگارمیکشم…بهش برخورد…وجواب ردداد…بعددوستم بهش گفتم عجله نکن…ی کم فکرکن بعدردم کن من منتظرپاسخ پایانیت میمونم…وآخرش بله روگفت…چونمطمئن شدشوهرازاین بهترگیرش نمیاد…حوصله کن وپیش مشاور برو
سلام یه زن را ازصمیم قلب دوست دارم ولې نمتونم برایش بګویم ترادوست دارم یګان وقت چشمش به چشم من نګاه میکند وقت که من نګاه اش کنم بسیاربه صمیمیت چشمش پاین میندازد
یه مرد عاشق زنی میشود و از او خوشش می اید ودرواقع شاید گفت عاشقش شده است اما درمورد عشق زن به او دچار تردید هست ،چگونه میتوان فهمید که آن زن هم عاشق مرد هست چه رفتارهایی رو باید زن انجام دهد که مرد به یقین برسد
سلام
به عنوان یک خانم خدمتتون عرض کنم که در جامعه ی ما اگر زنی با حجب و حیا باشد، قطعا تا هیچ وقت عشق خود را به شما ابراز نمی کند. حتی اگر به قیمت از دست رفتن این عشق باشد!
اگر واقعا عاشق هستید، پس موضوع را به شیوه ای که ایجاد سوء تفاهم نکند مطرح کنید.
کاملاً درسته. با نظر شما موافقم
من سی شش سال دارم عاشق معنی ها داره مثلا عاشق پول آدم عاشق خونه آدم مثلا عاشق کار آدم آره زیاد دیدم از اون یکی عاشقا ندیدم والاه چرا دروغ بگم
من راننده اتوبوس خط واحد هستم تو ارومیه یک مدتی هستش تو اون مسیری که کار میکردم و الان کار نمیکنم عاشقه ی خانمی شدم نمیدونم چرا اینقدر به این خانم علاقه مند شدم..ایشون مغازه دار هستند و من بعضی وقتها با ماشین سواری که دارم میرم و دوستانم رو که راننده هستند رو می بینم و ایشون هم نیم نگاهی به من می کنه…لازم هستش این رو بگم که من شدید به خودم میرسم از لحاظ آرایش و لباس نمیدونم چی کار کنم هم دوستش دارم هم جرات نمیکنم احساسم رو بهش بگم نه برای اینکه با من رابطه برقرار کنه برای اینکه احساسم رو بگم راحت شم اون خانم هم نمیدونم تا حالا از توی مغازه دیدم که به من نگاه می کنه ولی چه احساسی داره نمیدونم چی کار کنم حرف دلم رو بهش بزنم یا نه؟؟لطفا راهنماییم کنید.مرسی
با کمال خونسردی بهش بگو که عاشق شما شدم اگه مطمئن هستی که میتونی بگی چون اعتماد به نفس خیلی مهمه
یه شاخ گل رز قرمز بگیر برو مغازه ش وقتی که تنهاس بهش بگو که دوستش داری یا جواب منفیه یا مثبت و لذت
داداش آدم وقتی از کسی خوشش میاد خیلی با اعتماد به نفس بالا میری جلو و محترمانه حرفت رو بهش میزنی و جواب رو میگیری و جواب هر چی بود باید بپذیری البته بعضی از جوابا نسبتا اوکی باید آنالیز کنی خیلی محترمانه برو جلو بگو سلام خانم خوبین اگه تونستی رو در رو بهش بگو اگه نتونستی بگو واقعیتش چند وقته میخوام ی چیزی بهتون بگم ولی نتونستم این شماره منه هر موقع تونستین ی زنگ به من بزنید یا تک بزنید من زنگ میزنم و بهش بگو واقعیتش ازتون خوشم اومده و اگه مایل باشید یخورده بیشتر همدیگرو بشناسیم….من خودم ی زمانی میرفتم فیزیو تراپی از فیزیو تراپ خوشم اومده بود چند روز بود میخواستم بهش بگم چون تو محل کارش بود نتونستم جلسه دوم یا سوم بود اومد برق رو وصل کنه به پاهم بهش گفتم خانم ملکی فامیلیش ملکی بود گفت بله گفتم هیچی ولشکن گفت بگو چی میخواستی بگی گفتم حالا بعد میگم بهتون راه صحبت رو باز کردم و موقع رفتن همون کار بالا رو انجام دادم شمارمو دادم گفتن اگه تونستین ی زنگ بزنید بهم گفت باشه و همون روز بعد از ظهرش بهم زنگ زد تلفنی گفتم بهش گفتم نخواستم تو محل کارتون بگم همین و تماممممممم اونم گفت باشه فکرامو میکنم میگم بهت و ی مدت با هم بودیم بعد از ی مدت دیدیم با هم تفاهم نداریم خیلی محترمانه ازهم جدا شدیم و آرزوی خوشبختی کردیم برای هم…داداش نترس برو جلو محترمانه
داداش اینکه دلیل نمیشه چون طرف تورو از تو مغازه نگاه میکنه عاشقت باشه
خوب منم هر روز از جلو طویله همسایمون رد میشم خرش همچین نگاهم میکنه که خدا شاهده قند تو دلم آب میشه
پس منم بگم خره همسایه چون نگام میکنه عاشقمه این نشد دلیل
مثل یه مرد جرعت داشته باش برو دم خونشون زنگ خونشون رو بزن و فرار کن بخدا اگه زن بگیری خودم نفرینت میکنم
سلام میدونید من سنم کمه ولی کسی رو دوست دارم ک از من خیلی بزرگ تره خب من چند ساله دوسش دارم اما اون حتی نمیدونه من وجود دارم یا نه:( نمیدونم چیکار کنم:/ لطفا راهنمایی کنید
سلام
عشق زیباست حتی اگر به کسی دل بسته باشی که از خودت بزرگتر باشه ولی خب عرف جامعه و شرایط اجتماعی معمولا چنین اجازه ای را نمیده. شما گفتید سن تان کم است و طبیعتا در حال تحصیل و شغل و خانه هم ندارید و اون خانم اکنون در حال حاضر در چند مرحله جلوتر از شما قرار دارد و در شرف ازدواج هست. بنابراین نمیشه انتظار نتیجه دادن چنین عشقی را داشت (فرض در علاقه دو طرفه و نه عشق آتشین). حتی اگر فرض هم کنیم که اون خانم به شما هم علاقه داشته باشد، ممکن هست خانواده آن خانم مخالفت کنند و شرایط اجتماعی و عرفی چنین امکانی را ندهد که این عشق سرانجام مثبتی داشته باشه. پس سعی کن فراموش کنی و دل به زندگی و خانمی متناسب با خود ببندی. امیدوارم زندگی بر وفق مرادی داشته باشی و از زندگی ات لذت ببری به خصوص در کنار همسر و فرزندان آینده ات.
ن ب حرف دلت گوش بده یه عمر عاشق بی حاصل نباشی
چ پاسخ مسخره ای .. شما جطور میتونی ب حای اون خانم اظهار نظر کنی و جامعه رو در اولیت قرار بدی و… واقعا ذهن محدودی دارین . بنظر من برو بگو و نتیجه هر چی بود بپذیر ن جلو جلو کنار بکشی بخاطر حرف مردم
آقا جان برو دنبال عشقت……این عوضی حسادت میکنه……کسی محل سگ بهش نذاشته از روی حسادت وراجی میکنه……فقط عشق را دریاب
آره سوال منم دقیقا همین بود
من عاشق و دیوانه خواهرزنم شدم شب و روز هر لحظه به فکرشم تنها آرزوی زندگیم رسیدن به اونه حاضرم هرکاری بکنم دو ساله از شوهرش جدا شده کاش میشد یه ساعت باهام تنها حرف بزنه
واقعابی غیرتی زشته ازخانمت خجالت بکش خواهرزن ادم مثل خواهرخودادمه ببخشیدشرمنده
شما به روان پزشک سری بزن چون بیماری و هوس باز و ضعیف ، شما باید به خانمت عشق بورزی و به قول دوستمون خواهرزنت مثل خواهرته ، شما فکر کن دامادت عاشق خواهر دیگه ت بشه و …
خواهر زن که مثل خواهر خودته حرام موقته
تو سختی زیات کشیده ای و گذشته را دوست داری و آدم ساده استی و کم پول یی خوب دنبالش باش میتانی اورا وادار به عروسی کنی مگر تو ترس بی پولی میخوری که این فکر تو است مگر مصله برعکس است
کوشش کن به نگاه هایت راز دلت را برایش افشا کنی ولی وقتی دانستی که او از احساساتت آگاه شده ولی هیچ توجه نمی کند بهتر است ترکش کنی ارزشی نداره
چشمات تونو بندازید پایین که اسیر نشید وقتی خواستید زن بگیرید با یه دست و گل شیرینی برید خواستگاری این کثیف بازیا چیه
منم مثل توبه سرم آمده ولی من مردم
من زنی دوست دارم اونم منو دوست داره.ولی الان رفته شهر دیگه زندگی میکنه یه روزی بر میگرده
چون سنت کمه احساسی تصمیم میگیری و عمل میکنی. زندگی یعنی فرازو نشیب درگذر عمر. یعنی همه شادی و خوشی نیست و در عین حال روززهای پیری و کهولت سن هم میرسه اونجا یکسری اتفاقات میفته که الان باید پیش بینی کنی، بماند که زاویه دید هم باتوجه به اختلاف سن تاثیر قابل توجهی در زندگی مشترکتون میگذاره. بلوغ فکری داشته باشین بخش قابل توجهی از مسائل قابل حله ولی دوران کهولت وبیماری و داستانهاش نه هست و اتفاقاتی رقم میزنه که سخت میشه کنار اومد