عدم علاقه یا بی توجهی زن به مرد نشانه وجود مشکلی در رابطه است. اگر همسرتان نشانههایی از دوری کردن از شوهر را نشان میدهد یا اگر شما را مثل قبل لمس نمیکند و در آغوش نمیکشد، باید کاری انجام دهید تا ازدواج خود را حفظ کرده و آن را خوشحال و سرحال نگه دارید. کمبود محبت از طرف زن به مرد میتواند به شیوههای مختلفی تفسیر شود، اما نباید همه چیز را بیش از حد بزرگ کنید و مشکل را پیچیدهتر و بدتر کنید. بااینوجود، بهطورقطع باید در جهت رفع آن اقدام کنید.
- تلاش کنید یک مکالمه صادقانه با همسر بی توجه داشته باشید
اگر متوجه کمبود محبت از طرف زن خود شدهاید، شاید راهکار این باشد که باید مستقیماً از او در مورد مشکلات احتمالی موجود در رابطهتان سؤال کنید. شما بهتر از هر فرد دیگری همسرتان را میشناسید، بنابراین بهخوبی میدانید چگونه با او صحبت کنید. این بسیار اهمیت دارد. اگر او گفتگو با همسر به طور مستقیم و صریح را دوست ندارد، سعی کنید به شیوهای غیرمستقیم از او سؤال کنید.
بهعنوانمثال، طنزی مطرح کنید که نیت شما را بازگو کند. باید به شیوهای که برای او جذاب و قابلقبول است با او صحبت کنید. بسیاری از سوءتفاهمهای موجود در یک رابطه وقتی شکل میگیرند که طرفین رابطه با هم روراست صحبت نمیکنند. از قبل قضاوت نکنید؛ بلکه از او بپرسید. این احتمال وجود دارد که همچنان ساکت بماند، اما مطمئن باشید که بدون صداقت کامل نمیتوانید مشکلات را برطرف کنید.
- نگرش مثبت را نسبت به رابطه عاطفی حفظ کنید
بسیاری از مردم وقتی غمگین و افسرده میشوند که احساس میکنند شریک زندگیشان به آنها بیتوجهی میکند. این یکدیگر از اشتباهاتی است که نباید مرتکب شوید. اگر فقدان علاقه و عاطفه از سوی همسر در یک ازدواج واقعی باشد، بدترین واکنشی که میتوانید نشان دهید این است که غمگین و بیحوصله شوید. زود تسلیم نشوید و اجازه ندهید فرضیات شما را به فردی تبدیل کند که نیستید. این کاملاً طبیعی است که گاهی اوقات یک طرف رابطه خواهان کمی فاصله باشد. تصور نکنید که این پایان دنیاست و همه چیز به پایان رسیده است و اجازه ندهید این احساسات بر شما غلبه کنند. مثبت فکر کنید و همان فردی شوید که برای اولینبار عاشقش شد.
- از زن بی احساس شکایت نکنید و او را محکوم نکنید
به دلایل مختلف از تغییرات هورمونی گرفته تا حساسیت بیشتر، زنان بیشتر از مردان تغییرات روحی را تجربه میکنند. اگر همسرتان کمی بدخلقی میکند باید این موضوع را در نظر بگیرید. بههیچوجه نباید شکایت کنید و یا رفتار او را با نشانههای منفی محکوم کنید. این کار موجب میشود که همسرتان بیشتر از شما فاصله بگیرد یا حتی از شما عصبانی شود. همانطور که قبلاً گفتم، مکالمه و صحبتکردن گزینة بهتری از سرزنش کردن است. شما نمیدانید که مشکل از کجاست، بنابراین با افکار و نظرات منفی او را قضاوت نکنید. چه کسی میداند که مشکل چیست و تا وقتی که به آن پی نبردید، بهتر است او را درک کنید.
- یک تجربه جدید را در رابطه جنسی خود خلق کنید
گاهی اوقات زن ها نمیخواهند در مورد لذت فیزیکی صحبت کنند؛ زیرا دوست ندارند احساسات همسرشان را جریحهدار کنند. اما از طرف دیگر، نبود لذت فیزیکی یا رابطه جنسی یکنواخت میتواند زنان را بسیار ناراحت و ناراضی کند. شما میتوانید همسرتان را با چیزی که دوست دارد شگفتزده کنید یا در مورد چیزهای جدید با او صحبت کنید. این تغییرات میتوانند تأثیر فوقالعادهای بر یک رابطه داشته باشند. اگر تنبل هستید یا به ارضای جسمی همسرتان اهمیت نمیدهید، جای تعجب نیست که متوجه شوید او ناراضی و بیعلاقه شده است.
- به زن بی توجه نشان دهید که از حمایت کامل شما برخوردار است
زن ها بسیار با احساس هستند؛ اما گاهی اوقات سعی میکنند درد و رنج خود را پنهان کنند. شاید به همین دلیل است که همسر شما همه این مدت را از شما فاصله گرفته است. حتی اگر او دوست ندارد در مورد مشکلش با شما صحبت کند، باید به او این اطمینان را بدهید که همیشه پشتیبانش هستید. ازدواج به همین دلیل است. او را مجبور نکنید که در مورد مشکلات شخصیاش صحبت کند؛ زیرا افراد باید حریم خصوصی خود را داشته باشند، حتی در رابطهای مانند ازدواج. به همین دلیل است که باید از مجبور کردن او برای انجام هر کاری اجتناب کنید و فقط حامی و پشتیبان او باشید. حضور داشته باشید. وقتی که او احساس راحتی کند، مشکل خود را با شما در میان خواهد گذاشت.
- برای زن بی احساس خود وقت بگذارید
اگر مرد پرمشغلهای هستید، شما را سرزنش نمیکنم که وقت کافی برای همسر خود نداشته باشید؛ اما نباید انتظار داشته باشید که او در چنین رابطهای احساس رضایت و شادی داشته باشد. زنان بهوقت و علاقه و توجه شما نیاز دارند. اگر تماموقت و زمان خود را با دوستان خود بعد از کار سپری کنید، یا همیشه مشغول کارکردن باشید، ممکن است دلیل اصلی فاصلهگرفتن همسرتان را پیدا کرده باشید. سعی کنید وقت بیشتری را با همسر خود سپری کنید و او خوشحالتر خواهد بود.
- در برخورد با کمبود محبت از طرف زن با چیزهای کوچک شروع کنید
هیچ ازدواجی بینقص و کامل نیست، این یک حقیقت است که همه بهخوبی میدانیم. اما بعد از شناسایی تمامی مشکلات، شما میتوانید آنها را یکی پس از دیگری حل کنید. شما باید با همسر خود صحبت کنید. هیچوقت از قبل فرضیهسازی نکنید؛ زیرا سوءتفاهم در مورد رفتار او میتواند مشکلات موجود در رابطه را پیچیدهتر کند. تمام تلاش خود را برای تغییر انجام دهید. مهم نیست اگر تغییرات سریع یا ناگهانی رخ نمیدهند، آنچه اهمیت دارد این است که شما روند درستی را پیش گرفتهاید.
- سعی کنید در رابطه سرد شده خود تغییراتی ایجاد کنید
اگر همسرتان فکر میکند که در بلاتکلیفی گیر کرده است، باید رابطه خود را دوباره سرگرمکننده کنید. وقتی دو نفر ازدواج میکنند، بخش سرگرمکننده یک رابطه را نادیده میگیرند که یک اشتباه بزرگ است. سفر به یک مکان جدید و جذاب یا چیزی شبیه به این را پیشنهاد دهید. همسرتان را برای شام به رستورانهای جدید ببرید یا با هم وقت بگذرانید. این کار در نهایت شما را به یکدیگر نزدیکتر خواهد کرد.
نتیجه بی توجهی زن به شوهر
اگر شما کمبود محبت از طرف همسر را احساس میکنید، آن را نادیده نگیرید. افراد باید در یک رابطه خوشحال باشند، بنابراین من بر این باور هستم که نبود محبت بین زن و شوهر چیزی است که نشان میدهد مشکلی وجود دارد. اجازه ندهید این مشکل رابطه شما را از بین ببرد، بنابراین نهایت تلاش خود را به کار بگیرید تا همه چیز به حالت اول بازگردد. عشق واقعی از بین نمیرود، بنابراین نگران نباشید. همه چیز سر جای اولش باز خواهد گشت.
منبع: www.lovearoundme.com
سنم ۴۹ مرد هستم مدرک تحصیلیم سیکل شغلم آزاد مشکلی که دارم ۲۵ ساله که ازدواج کردم از اوایل زندگیم تا حالا سردی بی مهری بی توجهی کلا بگم انگار که نیستم هر جور محبت میکنم به چشمش نمیاد خلاصه بگم بودو نبودم هیچ فرقی به حالش نمونه ممنون میشم راهنماییم کنید با تشکر
سلام همسرم درکم نمی کنه و اجازه نمیده فعالیت اجتماعی مناسب داشته باشم.
بنده یک سال ۴ماه عقد کردم متاسفانه خانمم راضی به انجام رابطه نمیشه چکار باید کنم لطفا راهنمایی کنید
دوتا بچه کوچیک داریم متاسفانه خانم بنده چسپیده به فرزند دومم که پسره تا جایی که دخترم خودش خیس میکنه یا کنار من میخوابه.خودم که اصلا واسه ایشون مثل اینکه وجود ندارم.
سلام و روز به خیر خدمت شما. یکی از علل بسیار مهم علاقه شدید مادر به فرزند دوم پسر صرفه نظر از عشق و محبت واقعی مادر فرزتدی می تونه ازارهایی باشه که در گذشته از اقوام و اطرافیان به خصوص خانواده همسر به دلیل تولد فرزند اول با جنسیت دختر به ایشان وارد شده و تولد پسر خود التیامی بر زخمهای وارده بوده بنابراین ارامشی که از تولد فرزند دوم در قلب مادر ایجاد کرده انقدر دوست داشتنی بوده که ناخوداگاه بر ظاهر رفتار مادر تاثیر گذاشته و چنین برداشتی را در دیگران ایجاد می کند در حالی که قلبا مادر همانقدر فرزتد دخترش را نیز دوست دارد اما نگاه کردن به دخترش او را یاد غم و اندوه های وارده از طرف دیگران و نگاه به پسرش او را یاد ارامش حاصل از التیام زخمهای وارده می اندازد در نتیجه ناخوداگاه حس دوست داشتن بیشتر فرزند پسر بروز می کند، این در حالی ست که با فرزند دختر نیز بد رفتاری نداشته اما به نظر میرسد محبت کمتری به او دارد. بی علاقگی به شوهر نیز خود می تواند ریشه در همین احساسات ناخوشایند داشته باشد مثلا در ان برهه از زندگی حمایت کافی و عشق و علاقه به اندازه به همسر دریغ شده و این روند در طول زندگی حفظ شده. اگر می خواهید مرد رویاهای همسر خود باشید باید بتوانید احساس اول بودن را در ذهن او ایجاد کنید یعنی به او بفهمانید مهمترین فرد زندگی شماست. بی تفاوت بودن به احساسات و عواطف همسر، پنهان کاریهای گاه و بیگاه، رفتارهای ضد و نقیض، تحقیر کردن همسر جلوی دیگران خصوصا خانواده خود، تحکم و بی تفاوتی نسبت به علایق و اهداف همسر به راحتی می تواند ریشه عشق و محبت بین انها را بخشکاند و زن را نسبت به مرد سرد و بی احساس کند. فراموش نکنید مقوله سلامت روانی خانواده با مسائل رفاهی و فیزیکی کاملا جداست، اگر فکر می کنید چون بیرون از منزل کار می کنید و توانسته اید رفاه قابل قبولی برای خانواده خود تامین کنید دیگر کار تمام است و تا همینجا هم زن و فرزند باید بیشتر از دیگران قدردان شما باشند باید بگویم کاملا در اشتباه هستید ، سهم زحمتی که زن و مرد دارای فرزند در زندگی متحمل می شوند حتی اگر زن خانه دار باشد یکسان بوده و به یک اندازه فیزیک هر دو را تحت تاثیر قرار میدهد منتهی هریک با توجه به شرایط و وضعیت ذاتی خود بنابراین برای حفظ عشق و سلامت روانی خانواده باید جداگانه وقت گذاشت، تلاش کرد و اهمیت قائل شد. مطمئن باشید تمام انسانها هم درست به همان اندازه که به هر دو مقوله اهمیت داده و برای ان تلاش می کنند در زندگی خود احساس خوشبختی و رفاه دارند. حال که شما برای بهبود رابطه پیش قدم شده اید اگر واقعا اهل عمل هستید و تصمیم به اصلاح گرفته اید اندکی به خود رجوع کنید ببینید کجاها برای همسرتان کم گذاشته اید، چه چیزهایی او را ازار می دهد و از چه چیزهایی شکایت می کند سپس برای رفع انها اقدام کنید. منتظر واکنشهای همسرتان نباشید. زنها به طور غریزی اگر احساس کنند نفر اول زندگی همسر خود هستند روز به روز به حس عشق و محبت انها افزوده خواهد شد و به هیچ قیمتی چنین مردی را از دست نخواهند داد. نگذارید عشق به پسرتان جای عشق به شما را بگیرد ، ( پسر بچه شما به طور ناخوداگاه تمام این کارها را انجام میدهد، مادرش نفر اول ذهن و قلب اوست، با تمام وجود دوستش دارد و تمام توجه و محبتش در طول روز به اوست) گاهی اوقات جلوی خانواده و دوستان خود از همسرتان حمایت و تعریف کنید بگذارید او بفهمد می تواند به شما اعتماد کند، شما از پشت به او خنجر نمی زنید و واقع بین هستید یعنی هر کسی را در جایگاه خود می بینید و می توانید درکش کنید. برای اینکه این کار را راحت تر انجام دهید هر وقت نزد خانواده خود هستید و حرف یا مسئله ای پیش می اید نباید به ان مورد از دیدگاه خودتان نگاه کنید بلکه خود را جای عروس یک خانواده بگذارید و باتوجه به فرهنگ و ویژگیهای تربیتی ان عروس در ان مورد فکر کنید. هنرمندانه قضاوت کنید و با کمی خلاقیت به گونه ای رفتار کنید که هم هوای همسر خود را داشته باشید و هم موجب ناراحتی خانواده خود نشوید. از هر فرصتی برای ابراز علاقه به همسرتان استفاده کنید حتی اگر این فرصت به اندازه یک نگاه محبت امیز باشد،( سر سفره، هنگام تماشای فیلم، هنگام نشتن روی مبل، هنگام حرف زدن…. ). میزان مکالمه شما با همسرتان نیز یک فاکتور بسیار مهم می باشد واقعا یک هفته روی این میزان فوکوس کنید و ببینید حقیقتا چقدر در مورد موضاعات مختلف، علایق و اهداف خود با هم حرف می زنید که البته این جدای از حرف زدن های حاشیه ای مثل اینکه کنترل تلویزیون کجاست یا شام چی داریم و امثالهم می باشد. گه گاه مراجعه به یک مشاور خانواده هم بسیار راهگشاست از ان غافل نشوید. در مورد علت سردی زنان سرچ کنید و با مطالعه اطلاعات خودتان را بالا ببرید این کارها را به گونه ای جدی انجام دهید که برای حس خوشبختی و عشق خود و خانواده خود ارزش قائل هستید و به زنگ خطر پیش امده توجه کنید. شاد باشید.
سلام من دوازده سال اذواج کردیم ده سال زندگی خوبی داشتیم یه دوسالی میشه زنم هروقت که خودش دوست داشته باشه پابه نزدکی میده ووقتی من طرفش میرم نمیزاره الانم دوتاپسردارم نمیخوام دردبی مادری یادردبی پدری بکشندخواهش میکنم یه راه حلی جلوپام بزارید. سلام من دوازده سال باخانم دارم زندگی میکنم تواین چندسال خیلی باهم خوب بودیم اگه مشکلی توزندگی برامون پیش میومدباهم به یه طریقی حل میکردیم توااین چندسال بعضی وقتهازنم اعصاب مشکلات زندکی خوردمی شودکه چراماخونه ماشین باغ این چیزهارانداریم من هم قبول داشتم که وضع مالی خوبی ندارم باهاش کنارمیومدم حق بهش میدادم چون پیش خودم میگفتم من که وضع مالی خوبی ندارم چرازن گرفتم خودم راسرزنش میکردم تااینکه خدایه بچه بهمون دادبعدازاین که فهمیدحامله بهم گفتم بیابریم بچه صقت کنینم من قبول نکردم گفتم فرداعذاب کشتن بچه راهمش توذهنم دارم خلاصه کلی قرص داروگرفت خوردتابچه رابندازه امانشدبچه به دنیاآمدیه کم زندگی بخاطربچه آرام ترشدتاسه سال بعدهم یه بچه دیگه ای خدابهمون دادهمسرم اخلاق بهترشدتایه یه یک سالی هست خیلی اززندکی بامن پشیمون است یه چندوقت فکرطلاق افتادبه سرم که برین ازهم جدابشیم به خاطربچه هانتونستم پیش خودم گفتم بایدیه جوری تمحل کنم بخاطربچه هام الان یه سالی میشه رابطه بامن خیلی سرده شده مثلاوقتی خودش دوست داره تن به رابطه جنسی میده ولی اگه ازطرف من باشه قبول نمیکنه چندوقت خلی حالم خراب پبش خودم میگم بزاربچه هارابدم بهش برم چون وجدانم قبول نمیکنه برم رابطه بایه زن دیگه ای داشته باشم اصلااحترام به من جلوی فامیلاش خانواده اش به من بی احترامی میکنه دیگه خسته شدم نمیدونم چه کنم تورابه خداکمکم کنیددل ازبچه هام نمیکنم چه کنم همه جوره به هم ریختم ازهمه لحاظ رارم دیوانه میشم بعضی وقتهافکرخودکشی خودم بچه هام به سرم میزنه خودن بچه بکشم که زن دیگه دستش به بچه هانرسه
سلام من هم دوازده سال باهمسرم زندگی میکنم یک سال همسرم رابطه جنسی بامن طولانی کرده ماهی یک باراونم وقتی خودش دوست داشته باشه بادباهم نزدیکی کنیم ولی محل به خواستی من نمیده وقتی میخوام باهاش نزدیکی کنم نمی گذاردتوخداراهنمای کنیدمت زندگی دوست دارم دوبچه دارم یکی هفت سالشه یکی دیگه چهارسالشه تورابه خداکمکم کنیدمشکلم حل بشه چون دوست ندارم بچه هام بی مادریابی پدربشند