اسمم زهراست و ۳ ساله ازدواج کردم. مدت ۲ ساله با همسرم زندگی مشترک رو شروع کردیم. منو همسرم به مدت ۸ ماه با هم دوست بودیم و با کلی مخالفت خانواده من به زور با هم ازدواج کردیم. اوایل خیلی دوستم داشت و واقعا برای رسیدنمون به هم کلی تلاش کردیم. ولی تقریبا بعد از ۳ ماه نامزدی خیلی باهام سرد شد.
اوایل جدی نمیگرفتم تا اینکه بعد از عروسی خیلی بیشتر هرروز سر این موضوع با هم دعوامون میشد. من تو خونه پدریم دختری بودم که بابام لوسم کرده بود. دختر شدیدا احساسی هستم. دعوامون سر این بود که چرا بهم توجه نمیکنی چرا محبت نمیکنی. هروقت نیاز جنسی داشت سمتم میومد و حتی رابطه جنسیش هم سرد بود و فقط به فکر خودش بود. بعد ها حتی خیلی دیر به دیر سمتم میود و الان نزدیک ۱ ماه میشه که ذهن منو شدید درگیر کرده و دارم عذاب میکشم.
تروخدا کمکم کنید.حس میکنم دیگه دوسم نداره.نمیتونم به این زندگی ادامه بدم و خیلی خسته شدم. بدون همسرمم نمیتونم زندگی کنم. خیلی دوسش دارم. اگه ازش جدا شم خودمو میکشم.
دو بار قرص خوردم که خودمو بکشم ولی هربار موفق نشدم. هرروز آرزوی مرگ میکنم. بارها همه اینارو بهش گفتم ولی بهم میخنده و هیچ کاری نمیکنه.
حس میکنم همه ی این کارارو میکنه تا خستم کنه خودم بزارم برم. فقط به خاطر آبروش طلاقم نمیده میخواد خودم بزارم برم. یکی دوبار گفتم طلاقم بده گفته باشه.
اصلا واسش مهم نیست.چیکار باید بکنم؟یه مشاور خوب میخوام. مشاور میتونه زندگیمو درست کنه؟
پاسخ مشاور به سوال ” علت سرد شدن مردان بعد از ازدواج “
این احساس ناامیدی و تنهایی در ازدواج شما قابل درک و محترم است. اینکه نیازهای عاطفی زن توسط شوهر به خوبی تامین نمی شود، برای زنان بسیار دردناک است. بی توجهی مرد به زن به مرور موجب سرد شدن زن از مرد می شود.
باید اشاره کرد که شما در این مشکل تنها نیستید. بسیاری از زنان بعد از ازدواج احساس نارضایتی می کنند، احساس انجام یک ازدواج اشتباه می کنند که با احساس ناامیدی و اضطراب همراه است.
اولین قدم برای رهایی از افکار منفی و از بین بردن این احساس سردرگمی، ایجاد آرامش درونی است. به عبارتی، تا زمانیکه نگرش شما در مورد این ازدواج منفی باشد، نمی توانید تصمیم درستی برای آینده زندگی خود بگیرید.
با داشتن آرامش، اکنون می توانید به دور از استرس و ترس از آینده، به دنبال راهکار مناسبی برای بهبود شرایط بگردید. بزرگترین احساس پشیمانی افراد، گرفتن تصمیمات احساسی است. تصمیماتی از روی ترس و فشار اطرافیان.
تا زمانیکه نسبت به آینده زندگی خود ترس دارید، این ترسها اجازه گرفتن تصمیم منطقی را از شما سلب می کنند. تقویت مهارت مقابله با احساسات منفی حتما می تواند به شما در انتخاب مسیر درست برای زندگی کمک کننده باشد.
از طرفی شما باید نگرش خود را نسبت به رابطه و زندگی تغییر دهید. این افکار خودکشی . علایم افسردگی نشان دهنده نوع نگرشی است که نسبت به زندگی دارید.
مشکل بسیاری از ازدواج ها در همینجاست. وقتی یک دختر یا پسر با بسیاری مشکلات درونی برای رهایی از احساس غم تنهایی به دور از شناخت و آگاهی تصمیم به ازدواج می گیرند؛ به امید آنکه ازدواج بتواند تمام مشکلات درون فردی را حل و درمان کند.
همسر شما هم قطعا مشکلات مربوط به خود را دارد، همانند شما تصور اشتباهی از زندگی بعد از ازدواج داشته است و هم اکنون احساس پشیمانی می کند. این احتمالا دلیل اصلی سرد شدن مرد از زن در رابطه عاطفی باشد.
بنابراین، شما بهتر است قبل از بچه دار شدن، تکلیف این رابطه را مشخص کنید. چنین نگرشی که یک ازدواج اشتباه باید تا ابد ادامه یابد، اشتباه است.
یک ازدواج به دور از احساس و عاطفه، قطعا به مرور سرد و سردتر می شود. بنابراین هرچه زودتر باید تعیین تکلیف شود. بسیاری از زوجها با کمک مشاوره می توانند انگیزهای لازم و کافی برای ادامه زندگی مشترک بر اساس عشق و صمیمیت را در رابطه ایجاد کنند. اما اگر هر یک از زوجین بنا بر هر دلیلی اراده لازم برای زندگی عاشقانه با همسر را نداشت، راهی جز جدایی باقی نمی ماند.
با سپاس از همراهی شما
سلام وقتتون بخیر بنده نامزد هستم حدود ۹ماه هست تقریبا اوایل همه چی خوب بود پلی حدود ۳ماهه ک وقتی زنگ میزنم خیلی خلاصه و سریع قطع میکنه پیام ب هیچ عنوان نمیده حتی خونه ام باشه میگه کاردارم بیکار نیستم حتی روز زن و ولنتاین تبریک یا کادویی نخرید دیروز هم تولدم بود یه کرم لایه بردار ۸۰تومنی خرید روز پدر هم حتی ب دیدن پدرم نیومد همش میگه با خانواده من باید بریم بیرون تفریح حتی سرکوچه خسته شدم کلا حرف خانوادشه
برای ازدواج اول اینکه باید در نظر بگیرید از نظر خانوادگی و فرهنگی و وضعیت اجتماعی اقتصادی تقریبا هم سطح هستید یا نه ، دوم اینکه به هر حال شما یک سری معیار برای همسر آیندت توی ذهنت داری باید دقت کنی ببینی این آقا چقدر به معیارهای شما نزدیکه چون بعده ازدواج نمیشه هیچ آدمی رو تغییر داد پس باید دقت کنید این فرد تقریبا معیارهایی که شما در نظر داریو داشته باشه و سوم اینکه ۶ ماه تا یکسال برای شناخت همدیکه زمان لازم دارید و این مدت آشنایی میتونه بهتر کمکتون کنه و چهارم اینکه اگه میخواید ازدواج موفق تری داشته باشید حضوری برید مشاوره پیش از ازدواج تا تاریخچه خانوادگی و تست های شخصیت ازتون گرفته بشه تا بهتر بتونید تصمیم بگیرید
سلام من و همسرم قبل از ازدواج با هم در ارتباط بودیم و همسرم برای بدست اوردن من و رضایت خانوادم خیلی تلاش کرد همه چی خوب بود خانوادم هم رضایت دادن و ما ازدواج کردیم الان عقدیم اما الان حس دوست داشتن بینمون کم شده توجه قبلی از بین رفته همسرم گاهی اوقات کسی ازش میپرسه ازدواج خوبه میگه نه و بعد من بهش میگم چرا میگه شوخی کردم بقیه رو از من برتر میدونه نگاهش به بقیه دختها بیشتر شده اما قبلا اینجوری نبود و منم هیچی براش کم نذاشتم همسرم چون خونه میسازه یه کافینت زد من کار میکنم اوایلش حقوق درخواست کردم عصبانی شد گفت برای خودمون کار میکنی حقوق برای چی سر کوچیکتریم مسایل بحثمون میشه بددهنی میکنه ولی وقتی من بحث طلاق رو پیش میارم اتیشش خاموش میشه و عذرخواهی میکنه و میگه من دوست دارم
سلام.مجردم.میخواستم بدونم چرا مردا اکثرشون بعد از یک مدت به همسرشون بی توجه و بی میل میشن؟بخاطر اینه که هیجان شون میخوابه یا نارضایتی از ازدواج این طوریشون می کنه؟ این چی هست؟
سلام معمولا شروع هر رابطع ای با هیجان همراهه و بدن هورمون های مختلف رو ترشح میکنه و پس از شش ماه هیجات فردکش میکنه و بدن ب تعادل میرسه اما مهم اینجاست چطور پس از این اتفاق ما هیجان رابطه رو بالا نگه داریم و راه های جلوگیری از کاهش هیجانات رو بعد از ازدواج یاد بگیریم. در کل یکی از علت های مهم کاهش هیجان عدم شناخت متقابل و درک کافی از تفاوت های فردیست.
ازدواج رو هدف زندکی قرار ندید ازدواج روند زندگیست زیرا اگر هدف شود زمانی که ازدواج کنی دیگه تلاشی برای رابطه انجام نمیدی و باعث سردی و کاهش هیجانات میشود.