خانه / پرسش و پاسخ روانشناسی کودک / از دعوای پدر و مادرم خسته شدم| وقتی زن و شوهر دعوا می کنند بچه چه کند
دعوای والدین

از دعوای پدر و مادرم خسته شدم| وقتی زن و شوهر دعوا می کنند بچه چه کند

جهت مطالعه نظرات و تجربیات دیگران، به کامنتهای انتهای صفحه مراجعه نمایید

فرقی نمی‌کند یک ازدواج چقدر موفق است، گاهی اختلافات و دعوای والدین غیرقابل‌اجتناب است. برخی از این مشاجرات جدی هستند اما برخی دعواها خیلی شدید نیستند. گفت‌وگوی سالم و درست صحبت کردن زن و شوهر با یکدیگر جلوی بچه ها، به آنها می‌آموزد، چطور به نحوی صحیح بر سر اختلافات با دیگران رفتار کنند. اما مشاجرات والدین در صورت شدت، مسلماً بر روی فرزندان تأثیر منفی می‌گذارد.

مطالعات نشان می‌دهد، دعوای پدر و مادر بر سلامت روان کودک اثر منفی می‌گذارد. دعوای فیزیکی، خشونت خانگی و توهین یا نادیده گرفتن طرف مقابل، ازجمله رفتارهای اشتباهی هستند که در بلندمدت باعث آسیب جدی به بچه ها می‌شود.

اختلاف و مجادله در هر رابطه­ ای وجود دارد. می­توان گفت که این اختلاف و مجادله در میان زن و شوهر تا حدودی بیشتر است. شاید بدین خاطر که این رابطه بین دو فرد با اهداف مشترک است که ممکن است در رسیدن به این هدف با هم اختلاف داشته باشند.

از کوره در رفتن و فریاد زدن بر سر همسر، حتی به خاطر مسائل کوچک و کم ­اهمیت مانند به‌هم‌ریختن وسایل منزل امری طبیعی است. اما پس‌ازآن که صاحب فرزند شدید، شما باید مراقب چنین مسائلی باشید، مبادا چنین رفتاری محیط خانه را ناامن و کودکان را درمانده کند. مشاوره باما قصد دارد تا اثرات بلندمدت و کوتاه‌مدت دعوای والدین بر کودکان را بررسی کند. پس ادامه مطلب را بخوانید.

مطالب مرتبط: طرز رفتار با شوهر عصبی

چگونه دعوای مامان و بابا جلوی بچه ها بر آن­ها تأثیر می­گذارد؟

در اینجا چندین روش که بدان وسیله ممکن است کودکان به خاطر دعوای والدین تحت تأثیر قرار گیرد، اشاره شده است:

1- اثرات دعوای والدین بر سلامت کودک

  • درصورتی‌که کودکان مدام شاهد دعوای پدر و مادر خود باشند، این مشاجره می­ تواند تأثیر بلندمدت و مخربی بر سلامت روان کودک داشته باشد.
  • مسائل و مشکلات روانی وجود دارند که درنتیجه چنین مشاجره هایی به وجود می ­آیند. برخی از رایج ­ترین اثرات دعوای والدین جلوی کودکان می­توان به اضطراب شدید، افسردگی، احساس گناه، کاهش اعتماد به نفس کودک، مشکل در تمرکز کودک، انجام ندادن تکالیف، ترس و بی­خوابی اشاره کرد.

2-دعوای والدین و ایجاد احساس گناه در بچه ها

  • وقتی پدر و مادر جلوی فرزندان دعوا می­ کنند، یکی از بزرگ­ترین مشکلاتی که ممکن است برای کودک ایجاد شود، سوگیری و حمایت از پدر یا مادر است.
  • فرزندان هم پدر و هم مادر خود را دوست دارند و می ­خواهند در کنار هر دو باشند، اما دیدن دعوای والدین باعث می شود تا آشفتگی و سردرگمی در ذهن کودکان به وجود آید. درنتیجه، فرزندان قادر نخواهند بود تصمیم خود در مورد اینکه چه کسی درست می­ گوید و چه کسی اشتباه، را بگیرند.
  • در صورت برخورد با چنین شرایطی، بچه ها ممکن است به خاطر اینکه مجبور هستند از یک ‌طرف حمایت کنند و باعث ناامیدی طرف دیگر شوند، احساس گناه کنند.
  • این مسئله اغلب می ­تواند موجب ایجاد چنان استرسی در کودکان شود که نسبت به پدر یا مادر خود احساس بیگانگی کنند.

3-نزاع والدین و احساس ناامنی در کودک

  • برای فرزندان، خانه امن­ ترین و راحت ­ترین مکانی است که می­ شناسند. بااین‌وجود، دعوای والدین جلوی بچه ها احساس امنیت کودک در خانه را از بین می­برید.
  • دعوای پدر و مادر ممکن است خشن یا مخرب نباشد، اما می ­تواند اضطراب شدیدی در کودک ایجاد نماید. بچه ها ممکن است در مکانی که تا پیش‌ازاین خانه خود می ­نامیدند، احساس ناامنی کنند. مشاهده دعوا و مشاجره والدین می­ تواند استرس و سردرگمی بسیار زیادی در کودکان ایجاد کند.
  • وقتی کودکان همواره شاهد دعوای والدین باشند، ممکن است این نگرانی نیز به سراغ آن­ها آید که شاید یکی از والدین به دیگری یا حتی به کودکان آسیب برساند.
  • مشاجره والدین در مقابل فرزندان می ­تواند اثرات مخربی بر روح و روان کودکان داشته باشد. همچنین، ممکن است کودکان نگران این موضوع باشند که دعواهای مکرر شاید به جدایی و درنتیجه فروپاشی خانواده بیانجامد.

4- به وجود آمدن مشکلاتی در رابطه فرزند و والدین

  • درصورتی‌که فرزند در مورد محیط نامطلوبی که درنتیجه دعواهای مداوم والدین ایجاد شده، مضطرب و دلواپس است، این موضوع بر رابطه پدر فرزندی یا مادر فرزندی تأثیرگذار خواهد بود.
  • والدین الگوی رفتاری فرزندان خود هستند. دیدن دعوای والدین می­تواند تصویری که در ذهن دارند را خراب کند.
  • وقتی فرزندانتان احساس راحتی و امنیت نداشته یا خوشحال نباشند، داشتن رابطه صمیمی و صادقانه با والدین برایشان دشوار خواهد بود. با دیدن دعوای پدر و مادر، آن­ها ممکن است احساس کنند که شما چنین خشم و پرخاشی را نسبت به آن­ها نیز نشان خواهید داد. درنتیجه، ممکن است تمایلی به اشتراک گذاشتن احساسات صادقانه خود با شما نداشته باشند.

مطالب مرتبط: کنترل خشم در زندگی زناشویی

اثرات کوتاه‌مدت دعوای والدین در مقابل کودکان

در اینجا به برخی از اثرات دعوای والدین بر زندگی بچه ها اشاره شده است:

  • احساس ترس و درماندگی در کودک
  • بدخلقی کودک
  • احساس ناامنی و اعتماد به نفس پایین کودکان
  • احساس گناه و شرمندگی بچه ها
  • افسردگی و اضطراب کودک
  • رفتار خشونت ­آمیز نسبت به بچه­ های دیگر
  • ازخودبیگانگی و بی­ علاقگی در ملاقات با افراد دیگر
  • شب‌ادراری و ساکت بودن کودک

تأثیر دعوای والدین بر فرزندان چقدر مهم است؟

مطالعات روانشناسی نشان می‌دهد، نوزاد از 6 ماهگی می‌تواند تحت تأثیر مشاجره های پدر و مادر خود قرار بگیرد. اما فقط بچه های کوچک نیستند که تحت تأثیر نزاع والدین قرار می‌گیرند، بلکه فرزندان نوجوان هم تا سن 19 سالگی از آسیب نزاع پدر و مادر در امان نیستند.

نتایج این تحقیق نشان می‌دهد، بچه ها در هر سنی، از نوزادی تا اوایل بزرگسالی، تحت تأثیر نحوه رفتار و برخورد والدین در حل اختلافات زناشویی قرار می‌گیرند. محققان بر این باورند، والدینی که جلوی بچه ها مدام با هم مشاجره می‌کنند می‌توانند به دلایل مختلف ازجمله دلایل زیر، بر سلامت روان بچه ها اثر منفی بگذارند:

 بچه ها به لحاظ عاطفی احساس نا امنی می‌کنند

 دعوای والدین جلوی فرزندان حس امنیت بچه ها نسبت به ثبات خانواده را تضعیف می‌کند. بچه هایی که خیلی شاهد دعوای والدینشان هستند ممکن است نگران طلاق والدین خود بوده و یا همواره تحت استرس مشاجرات تازه والدین قرار دارند. این مسئله به‌خصوص کودکان را مضطرب می‌سازد، چراکه دعواها معمولاً غیرقابل‌پیش‌بینی هستند.

ممکن است رابطه فرزند با والدین خود تحت تأثیر دعوای آن‌ها قرار بگیرد. شرایطی که در آن درگیری زیاد است برای والدین هم شرایط سختی است و والدینی که تحت استرس قرار دارند ممکن است نتوانند وقت کافی برای فرزند خود صرف کنند. به‌علاوه، کیفیت برقراری ارتباط با فرزند ممکن است تحت تأثیر دعوای والدین قرار بگیرد، زیرا وقتی‌که پدر یا مادر عصبانی و ناراحت هستند، نشان دادن حس صمیمیت و محبت به فرزند برایشان دشوار است.

دعوای والدین و ترس کودک از دعوا

 شنیدن دعوای شدید یا مکرر برای بچه ها استرس‌زاست. استرس می‌تواند بر سلامت جسمی و روانی کودک تأثیر منفی گذاشته و در رشد کودکان تداخل ایجاد کند.

تاثیرات روانی مشاجره والدین بر کودک

در سال 2012 مقاله‌ای منتشر شد که به تأثیر نزاع والدین بر کودکان از زمان مهدکودک تا کلاس هفتم پرداخته بود. افراد شرکت‌کننده در مطالعه، 235 خانواده با شرایط متوسط در امریکا بودند که میانگین درآمدشان 40 هزار تا 60 هزار دلار در سال بود. وقتی بچه‌هایشان مهدکودکی بودند، از والدین سؤال شد میزان دعوا با همسر خود را شرح دهند. از آن‌ها همچنین خواسته شد در مورد موضوعات دشواری همچون مسائل مالی صحبت کنند و در این حین، محققین تماشا می‌کردند که زوج ها چقدر نسبت به یکدیگر نگاه انتقادی دارند.

7 سال بعد، محققین دوباره با خانواده‌ها ارتباط برقرار کردند. هم از کودکان و هم از والدین راجع به دعوای والدین و سلامت عاطفی و رفتاری کودک سؤال شد. بچه های مهدکودکی که والدینشان به‌طور مکرر و شدید با هم دعوا می‌کردند، تا آن زمان که به کلاس هفتم رسیده بودند بیشتر دچار اضطراب و مشکلات رفتاری و افسردگی در کودک شده بودند.

البته این‌ها تنها مواردی نیستند که فرزندان هنگام دعوای پدر و مادر تجربه می‌کنند. در ادامه یافته‌های دیگر تحقیقات در زمینه تاثیرات دعوای والدین بر کودکان را عنوان می‌کنیم:

  • تاثیر دعوای پدر و مادر بر کاهش عملکرد شناختی کودک : مطالعه‌ای که در سال 2013 منتشر شد نشان داد که استرس حاصل از دعوای والدین ممکن است عملکرد شناختی کودک را مختل کند. محققین دریافتند، هنگام مشاجره والدین در حضور فرزندان، مهارت مقابله با احساسات و کنترل تمرکز کودک مشکل پیدا می‌کند. همچنین توانایی کودک در حل مسئله و مشکلات زندگی تضعیف می‌شود.
  • مشکل مهارت ارتباطی در کودکان : وقتی کودک ببیند والدینش زیاد با هم دعوا می‌کنند، ممکن است در رفتار با دیگران کودک رفتار پرخاشگرانه از خود نشان دهد. طبیعی است کودک از تکنیک‌هایی که پیاده‌سازی‌اش را از سوی شما شاهد بوده، برای حل بحث‌وجدل‌هایش با خواهر و برادر یا دوستانش استفاده کند. این کودک ممکن است وقتی بزرگ‌تر می‌شود هم نتواند روابط سالمی با دیگران داشته باشد یا مشکل اعتماد کردن به دیگران پیدا کند.

شاید این مطلب هم برای شما مفید باشد: رفع دعوای بین خواهر برادرها و ناسازگاری فرزندان

  • آمار بالای مشکلات رفتاری کودکان به خاطر دعوای والدین : دعوای والدین را به افزایش بزهکاری و مشکلات رفتاری و پرخاشگری کودک مرتبط دانسته‌اند. به‌علاوه کودکانی که تحت این شرایط هستند از مشکلات اجتماعی بیشتری رنج برده و در محیط مدرسه یا کار با چالش‌های بیشتری روبه‌رو می‌شوند.
  • افزایش اختلالات تغذیه و خوردن در کودک : مطالعات متعدد، تاثیر مشاجره والدین بر اختلالات تغذیه کودکان (مثل پرخوری یا کم خوری) را ثابت کرده است.
  • افزایش اعتیاد به مواد مخدر در نوجوانی: محققین دریافته‌اند که زندگی در خانواده‌ای که دعوا و درگیری در آن زیاد است، احتمال سیگار کشیدن، مصرف مشروبات الکلی و سو مصرف مواد مخدر را در بچه های آن خانواده بالا می‌برد.
  • تأثیرات دعوای والدین بر سلامت جسمانی : کودک حتی ممکن است در پی دعواهای والدین مشکلات جسمانی پیدا کند؛ مثل مشکلات خواب ، معده درد یا سردرد.
  • افزایش مشکلات افت تحصیلی: دیگر مطالعات دریافته‌اند که مشاجره پدر و مادر جلوی فرزندان احتمال ترک تحصیل یا گرفتن نمرات پایین را در فرزندان افزایش می‌دهد.
  • داشتن نگرش منفی به زندگی: کودکانی که در حضور دعوای والدین بزرگ می‌شوند، دیدی منفی‌تر نسبت به زندگی زناشویی و ازدواج دارند. آن‌ها همچنین نسبت به خودشان هم نگرش مثبتی ندارند. این کودکان از عزت نفس پایین رنج می‌برند.

چه زمان نزاع پدر و مادر برای فرزندان مشکل‌ساز می‌شود؟

ازجمله مواردی که در هنگام دعوا و مشاجره والدین بر کودکان اثرات مخربی دارد شامل:

  • عدم احترام به همسر یا توهین به همسر در حضور کودک
  • تهدید همسر در جلوی فرزندان (مثل تهدید به ترک کردن خانه یا تهدید به طلاق گرفتن )
  • هر نوع پرخاشگری فیزیکی  (پرت کردن اشیا یا مشت زدن) در مقابل فرزندان
  • قطع گفتگو و عدم تمایل به نتیجه گرفتن از بحث با همسر
  • تسلیم شدن (تسلیم دیگری شدن درحالی‌که راه‌حل این نیست)

بنابراین درحالی‌که ممکن است فکر کنید کنار کشیدن از بحث و حرف نزدن با شریکتان به مدت 3 روز مسئله‌ی مهمی نیست، اما این موضوع برای بچه ها مسئله مهمی تلقی می‌شود.

بچه ها می‌بینند که پدر و مادر چطور اختلافات زناشویی خود را مدیریت می‌کنند و از والدین خود مهارت های حل مسئله، مهارت های مقابله با احساسات و مهارت های حل اختلاف با همسر را می‌آموزند.

همچنین باید به پیامی که در مورد حفظ روابط عاشقانه به فرزندانتان می‌فرستید هم توجه داشته باشید. اگر شما و شریکتان با بی احترامی با یکدیگر رفتار کنید، کودکان با این طرز فکر بزرگ می‌شوند که انجام این کار اشکالی ندارد و احتمالاً فکر می‌کنند اگر دیگران هم با آن‌ها چنین رفتاری داشته باشند مسئله‌ای نیست.

رفع تاثیر مشاجرات پدر و مادر بر فرزند

گاهی اوقات اختلافات زن و شوهر از کنترل خارج می‌شود. والدین حرف‌هایی می‌زنند که از قصد نیست، اما حواسشان نیست که کودکان ممکن است گوش ایستاده باشند. یکی دو بار دعوا به این معنا نیست که به طرز غیرقابل جبرانی به فرزندتان آسیب‌زده‌اید. بااین‌حال، شاید بهتر است گام‌هایی برای کاهش اثرات آنچه می‌بینند و می‌شنوند بردارید. اگر مشاجره با همسر از حالت محترمانه خارج شد، می‌توانید از راهکارهای زیر برای حل‌وفصل شرایط با فرزندان استفاده کنید.

  • در مورد دعوا صحبت کنید: اگرچه لازم نیست خیلی دقیق به مسئله‌ای که با همسر خود دارید صحبت کنید، اما یک جلسه خانوادگی داشته باشید و چنین حرف‌هایی بزنید “من و بابا اون شب یه بحثی داشتیم که از کنترل خارج شد. ما نظرمون در مورد چیزی که برای هر دومون مهم بود، یکی نبود. اما درست نبود که آن‌طور دعوا کنیم.”
  • به کودک اطمینان دهید که فقط یک بحث ساده بود و جای نگرانی نیست: به فرزندان اطمینان دهید پدر و مادر همچنان یکدیگر را دوست دارند و قرار نیست تصمیم به طلاق بگیرید (البته گر این مسئله حقیقت دارد).
  • بحث را با مطمئن شدن از اینکه بچه ها می‌دانند همچنان یک خانواده قوی هستید ختم کنید: توضیح دهید که بحث و نزاع گاهی پیش می‌آید و افراد ممکن است کنترلشان را از دست بدهند. بااین‌حال شما همه همدیگر را علیرغم اختلافاتتان دوست دارید.

اگر فکر می‌کنید دعوای زن و شوهری شما در حال لطمه زدن به سلامت روان کودک است، به فکر ملاقات با یک مشاور خانواده یا زوج درمانگر باشید. روانشناس خانواده با استفاده از دانش و تجربه‌ای که دارد می‌تواند تشخیص دهد آیا هرکدام به درمان فردی برای یادگیری یک سری مهارت ها، مثل مهارت کنترل خشم یا مقابله با احساسات احتیاج داشته یا لازم است برای بهبود روابط زناشویی مشاوره زوج درمانی بگیرید.

مطالب مرتبط: کنترل عصبانیت در زندگی زناشویی

تحمل زندگی به خاطر بچه ها خوب یا بد؟

معمولاً بهتر است بچه ها در خانواده‌های دو والدی پرورش یابند، اما مهم است که والدین بتوانند با یکدیگر کنار بیایند. اگر دعوا و درگیری والدین زیاد است، شاید برای بچه ها بهتر است والدین از هم جدا شوند.

بسیاری از والدین به این مسئله فکر می‌کنند که بهتر است به خاطر بچه ها با یکدیگر بمانند و طلاق نگیرند. واضح است که طلاق والدین تاثیرات روانشناسی خود را بر فرزندان خواهد گذاشت.

به‌علاوه، فرزندان طلاق در بزرگسالی معمولاً از مشکلات دیگری رنج می‌برند و ممکن است عملکردشان به خوبی بچه هایی که با هر دو والد زندگی می‌کنند نباشد. مسلماً ازدواج مجدد والدین و زندگی در یک خانواده ادغام‌شده هم به‌نوبه خود برای کودکان بغرنج است.

اما زندگی در یک خانواده پراسترس حاصل از دعوای زن و شوهر به‌اندازه طلاق والدین یا حتی بیشتر برای کودکان استرس‌زاست. اگر والدین در طی مدت طلاق و بعدازآن به خوبی با هم کنار بیایند، بچه ها معمولاً آسیب‌های روحی طولانی‌مدت نمی‌بینند. بنابراین اگر در رابطه‌ای هستید که نزاع و درگیری در آن زیاد است، با هم ماندنتان ممکن است اصلاً سودی برای فرزندان نداشته باشد. مهم است برای کاهش درگیری‌ها کمک گرفته یا تغییراتی را در رابطه اعمال کنید تا کودکان در محیطی سالم‌تر و شادتر رشد کنند.

دعوای زن و شوهر جلو بچه ها

باوجود زندگی­ های پر از استرس و مسئولیت‌های مداومی که والدین باید پاسخگوی آن باشند، عصبانیت و دعوا کردن جلوی فرزندان کاملاً طبیعی است. اگرچه چنین رفتاری نباید تبدیل به عادت شود، روش­های مشخصی وجود دارند که به کمک آن­ها می­توانید آسیب وارده به فرزندان را کاهش دهید. در اینجا نکاتی که شما باید هنگام دعوا با همسر به خاطر داشته باشید، آورده شده­اند:

  1. جلوی بچه ها وارد دعوا نشوید: وقتی‌که شریکتان در مورد موضوعی برانگیخته شده است، تلاش کنید از ایجاد دعوا اجتناب نمایید. حتی اگر در موردش در این مرحله بحث کنید، ممکن است تلاش شما به‌جای گفتگوی طبیعی به فریاد زدن ختم شود. پیش از بحث کردن در مورد موضوع، اجازه دهید طرف مقابل آرام شود.
  2. مشکل را مطرح کنید: به‌جای این‌که اجازه دهید کنترل موقعیت از دست برود، در مورد مسائل با شریکتان صحبت کنید تا این مسائل تبدیل به دعوا نشوند.
  1. به نظرات یکدیگر گوش دهید: برای نظرات یکدیگر احترام قائل شوید و تلاش کنید منظور طرف مقابل را درک کنید. شاید موافق نباشید اما حداقل می­ توانید به آن گوش فرا دهید.
  1. یک راه ­حل میانی بیابید: اگر نمی ­توانید به یک تصمیم روشن برسید، سعی کنید راه­حلی بیابید که برای هر دوی شما مناسب باشد.
  1. کمک بگیرید: گاهی اوقات، وقتی همه کار انجام داده­اید اما به نتیجه نرسیده­اید، بهترین روش برای مواجه با مشکل، کمک گرفتن از دیگران است. شما ممکن است از والدین یا خانواده خود کمک بگیرید یا به سراغ مشاوره خانواده یا ازدواج بروید.

وظیفه فرزندان هنگام دعوای پدر و مادر

این نوع سناریو بیشتر از آنچه فکر می کنید اتفاق می افتد. مطمئناً، این طبیعی است که والدین هرازگاهی دعوا کنند. والدین ممکن است در مورد بسیاری از چیزها، از مسائل مالی گرفته تا نحوه تربیت فرزندان، اختلاف نظر داشته باشند. برخی از اختلافات ممکن است بزرگ باشند، مانند اینکه آیا به یک شهر جدید نقل مکان کنید یا یک شغل جدید بگیرید. برخی از آنها کوچک به نظر می رسند، مانند مواردی که در مورد شام است یا اینکه نوبت بیرون آوردن سطل زباله است.

شنیدن یا تجربه دعوای والدین خود در خانه، موقعیتی واقعا وحشتناک است. احساس غمگینی، نگرانی، استرس و حتی عصبانیت طبیعی است. در حالی که همه چیز دست ما نیست و ما همه چیز را نمی توانیم کنترل کنیم چند کار وجود دارد که می‌توانید انجام دهید تا به شما کمک کند تا با این مسئله  کنار بیایید و احساس بهتری داشته باشید.

  • برخی از مرزها را ایجاد کنید

به یاد داشته باشید که شما مسئول درگیری والدینتان نیستید و وظیفه شما این نیست که شما مشکل آن ها را حل  کنید. این تقصیر شما نیست که این اتفاق می افتد و مجبور نیستید طرف کسی را بگیرید.ورود شما به رابطه آنها و طرفداری از یک طرف شرایط را سخت تر می کند.شما فرزند آن ها هستید و مسئول ایجاد آرامش و امنیت شما آنها هستند.شما نباید در نقش داور،مشاور یا پدر و مادر والیدنتان باشید.بنابراین دخالت نکردن بهترین کار است.

  • فضای امن خود را ایجاد کنید

هنگامی که والدین شما در حال دعوا هستند، این می تواند باعث شود که شما احساس ناراحتی، عصبانیت، اضطراب، ناراحتی، تحریک پذیری یا استرس داشته باشید. اگر می توانید به اتاق دیگری یا جایی بروید که احساس امنیت و آرامش می کنید. می‌توانید به موسیقی گوش دهید، یا در گوش خود هدفون بگذارید تا صدای دعوای آن ها  را نشنوید.

  • کاری را انجام دهید که احساس خوبی به شما بدهد

وقتی در حال گذراندن شرایطی هستید که  پدر و مادرتان همیشه دعوا می کنند، مراقبت از خودتان بسیار مهم است. اگر آنچه را که روزانه احساس خوبی به شما می‌دهد اولویت‌بندی کنید، انعطاف‌پذیرتر خواهید بود و احساس می‌کنید برای مقابله با آن لحظاتی که خیلی خوب نیستندو دعوای مادر و پدرتان شما را آزار می دهد انعطاف‌پذیرتر خواهید بود.

از دعوای پدر و مادرم خسته شدم

  • برای انجام کارهایی که هر روز از آنها لذت می برید برنامه ریزی داشته باشید. به این فکر کنید که هنگام دعوای والدینتان، کدامیک را می توانید به راحتی انجام دهید تا حواس خود را پرت کنید. به عنوان مثال، می توانید هدفون خود را بگذارید و به موسیقی گوش دهید ، کتاب بخوانید، به یک دوست پیام دهید یا نقاشی انجام دهید. این فعالیت ها محتاطانه هستند و هیچ توجه اضافی را به شما جلب نمی کنند. اگر می‌توانید از خانه خارج شوید، می‌ توانید به پیاده روی بروید.
  • از موقعیت تنش زا فاصله بگیرید

اگر در نزدیکی همسایه، دوست یا خویشاوند قابل اعتمادی دارید، می‌توانید بپرسید که آیا می‌توانید به آنجا بروید. حتی زمانی که برای رسیدن به آنجا طی می کنید می تواند به پاکسازی ذهن شما کمک کند. اگر کسی هست که می‌داند والدینتان اغلب با هم دعوا می‌کنند، می‌توانید از او درخواست داشته باشید  که آیا می‌توانید هر زمان که شرایط  خانه مساعد نیست به دیدن او بروید.شما ممکن است بتوانید به یک یک کتابخانه عمومی، پارک یا زمین بسکتبال بروید  که شما نیز بتوانید در این موقعیت ها از آن کمک بگیرید. چند مکان را امتحان کنید تا جایی را پیدا کنید که احساس امنیت کنید و در صورت نیاز بتوانید به آنجا بروید.

  • از اینکه دعوای مادر و پدر شما چه احساسی را به شما منتقل میکند صحبت کنید:ممکن است آنها ندانند که دعوای آنها چه احساساتی را درشما بیدار می کند بنابراین نترسید و صحبت کنید.
  • با کسی در مورد آن صحبت کنید

با کسی که به او اعتماد دارید صحبت کنید. او می تواند یک خواهر یا برادر (در صورت داشتن یکی)، یک دوست، یکی از اقوام یا یک مشاور باشد. ممکن است مدرسه یا محل کار  شما یک پشتیبان در دسترس داشته باشد.

اگر خانه دیگر امن نباشد چه؟

میتوانید از اورژانس اجتماعی کمک بگیرید و تماس بگیرید.

ممنونم از توجه و همراهی تان

گلسا بمانیان

کارشناسی ارشد مشاوره خانواده

کتک کاری جلوی بچه ها 

من مردی هستم سی و پنج ساله دارای دو فرزند یکی دو ماهه و دیگری دو ساله با همسرم سر خیلی مسائل اختلاف داریم و هردو سعی میکنیم که مسائل رو با هم حل کنیم ولی یک مشکل که خیلی زندگیمون رو تحت تاثیر قرار داده پرخاشگری و توهین و داد و بیداد کردن و زدن و چنگ انداختن همسرم زمان دعواست و این موضوع همیشه در هر دعوا وجود داره هرچی من ازش خواهش میکنم که به خاطر بچه ها کوتاه بیاد ولی اون همش بدتر میکنه تا جایی که باعث ترس و وحشت در وجود پسرم میشه ولی باز یکی دو روز که میگذره با هم اروم صحبت میکنیم و حلش میکنیم موضوع تا جایی پیش رفته که همسرم این موضوع رو سلاحی برای پیشبرد اهدافش قرار داده و ازین موضوع که میدونه من به خاطر بچه ها از داد و فریاد و زدو خورد فراری هستم من رو تهدید به این رفتارا میکنه که اگه حرفم و گوش نکنی یا توی دعوا میگه اگه جواب من بدی داد و بیداد میکنم تا بچه ها بترسن و من مجبورم که کوتاه بیام و بریزم توی خودم واقعا دارم از درون داغون میشم جوری شده که فکر فرار کردن با بچه هام از ایران رو هم از فکرم گذروندم ولی از طرفی همسرم رو هم دوست دارم و میخوام بچه هام کنار من و همسرم بزرگ بشن چون جدایی از این حرفا واقعا مادر مهربون و دلسوزیه برای بچه ها ولی نمیدونم چرا حاضر میشه به خاطر عذاب دادن من و به کرسی نشوندن حرفاش بچه هاش رو اینجوری بترسونه و عذابشون بده بعد دعوا هم میره پیش بچه ها و گریه میکنه تروخدا یه راه حلی بهم نشون بدید دارم میترکم از ناراحتی من حاضرم به خاطر بچه هام تمام زندگیم به فنا بدم ولی به شرطی که بچه هام واقعا احساس خوشبختی کنن و این تنش ها و استرس هارو تجربه نکنن ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.

پاسخ مشاور به سوال ” دعوا زن و شوهر جلو بچه ها “

ممنونم از اینکه مسئله‌تان را با مشاوره باما در میان گذاشتید. من معمولاً زمانی که خشونتی در خانواده اتفاق می‌افتد اولین سؤالی که از مراجعین می‌پرسم این است که فکر می‌کنید پشت این خشونت چه حرفی وجود دارد که شنیده نشده و به‌صورت خشونت بروز کرده است؟ همسر شما از این طریق چه چیزی می‌خواهد به شما بگوید؟ آیا به صحبت‌ها و حرف‌های همسرتان توجه می‌کنید یا حتماً شنیده شدن همسرتان نیازمند “استفاده ابزاری” از فرزندتان است. شما چه نقشی در بروز این رفتارها دارید؟ چقدر زمانی را اختصاص می‌دهید تا درباره دغدغه‌ها و نیازها و انتظاراتتان با یکدیگر صحبت کنید؟ حتماً این موضوع برای همسرتان منفعت و کارکردی دارد این کارکرد چیست؟ وگرنه همان‌طور که خودتان نیز مطرح کردید همسرتان مادر مهربان و دلسوزی است و مسلماً دوست ندارد به فرزندانش آسیب بزند.

از طرفی، او نگران فرزندانتان نیست چرا که شما بیش از او در این مورد فعال هستید و اجازه نمی‌دهید فرزندانتان اذیت شوند؛ بنابراین بروز خشونت همسر شما را به خواسته‌هایش می‌رساند.

در برابر همسرتان چه واکنشی نشان دهید که باعث کاهش رفتارهای خشونت‌آمیز او شوید:

  • با هم به توافق برسید و در هفته زمانی را اختصاص دهید بدون حضور بچه‌ها دغدغه‌ها و انتظارات و نیازهای او را بشنوید و سعی کنید درکش کنید و بدون قضاوت بگذارید با شما درد و دل کند.

خواسته های زن از مرد

  • سودها و نتایج مثبتی که همسرتان از این موضوع می‌برد را شناسایی کنید و آن‌ها را حذف کنید. سکوت در برابر برخورد اشتباه همسر و دادن امتیاز به او این رفتار را در همسرتان تثبیت می‌کند.
  • با او ابتدا به‌صورت کلامی گفتگو کنید که اصلاً نمی‌توانید این نوع برخوردش را در برابر بچه ها بپذیرید و دیگر نمی‌توانم ببینم این‌جوری برخورد می‌کنی اگر بار دیگه ببینم جلوی بچه ها این‌گونه رفتار می‌کنی و باعث ترس اونها میشی مطمئن باش مجبورم می‌کنی جلوی بچه ها مثل خودت برخورد کنم.

مهارت گفتگو با همسر

  • اگر تکرار شد دست او را بگیرید و او را متوقف کنید و با لحن قاطعانه بگویید الآن زمان مناسبی برای صحبت در این مورد نیست و در موضع ضعف قرار نگیرید و تن به خواسته‌هایش ندهید.
  • عقب‌نشینی کنید: بار مسئولیت فرزندان را از روی دوش خود بردارید؛ مطمئن باشید به‌عنوان یک مادر، او هم دغدغه فرزندش را دارد؛ فقط برای اینکه او هم احساس مسئولیتش نسبت به فرزندانش پررنگ شود احتیاج به زمان و صبوری دارد و حس کند که به همان میزان که فرزندانتان برایتان اهمیت دارند او نیز برای شما ارزشمند است. این موضوع را حتماً با او مطرح کنید. زمانی رفتار همسرتان تکرار شد خودتان را به بی‌خیالی بزنید و بگویید میدونم تربیت و آرامش بچه ها برای تو هم اهمیت دارد حرف‌های تو و مسائل تو هم ارزشمند هستند؛ اما فکر می‌کنم بهتر است در فرصت بهتری صحبت کنیم.

وظیفه والدین در قبال فرزندان

شما نمی‌توانید و نباید هم همه مسائل و مشکلات را به‌تنهایی به دوش بکشید. همین که به رابطه‌تان زمان دهید و از رفتار همسرتان مضطرب نشوید و آن را فاجعه تلقی نکنید، آرامش شما روی فرزندانتان هم اثر می‌گذارد و مطمئن باشید حال و هوایشان از زمانی که خودتان مضطرب هستید بسیار بهتر خواهد بود.

ما به‌هیچ‌وجه موافق رفتار خشونت‌آمیز همسرتان نیستیم؛ اما به این اعتقاد دارم اینکه یک رفتار خشونت‌آمیز در رابطه باقی می‌ماند و تثبیت می‌شود به نوع بازخوردهای اطرافیان بستگی دارد؛ بنابراین نقش خودتان را بررسی کنید و درباره این موضوع در موضع ترس و ضعف و اضطراب قرار نگیرید.

183 دیدگاه

  1. قبلا یعنی سه سال پیش مامان و بابام باهم خیلی بحث میکردم اونم به دلیل اینکه پدرم معتاد بود خداروشکر ترک کرد و الان پاکه اما یک ماهیه که پدرم با مادرم خیلی بداخلاقی میکند وحرفای خیلی بدی میزند پدرم کارمند اداره هستش نمیدونم چیکار کنم عصری هم بحثشون شد مامانم بی سواد هستش پدرم هی به او میگوید که تو یک بی سواد هستی وارزش هیچی را مداری تو یک گاوی وکلی حرفهای دیگه. پدرم با عمم اینا خیلی در ارتباط هستش وهر سه روز به خانه شان میرود عمم هم از پادرم حیلی بدش میاد مامانم که یکم پیش با من درد ودل میکرد گفت ممکن است عمم چیز هایی به پدرم گفته یا توشغلش بایکی از همکاراش به من خیانت کرده

    • لطفا امید وار باش پدر من سر سفره مامانم حامله است پدرم سر اینکه چرا دوتا تخم مرغ بیشتر درست کرده است بشقاب کره رو پرت کرد در خانه نمیدونم چیکار کنم خواهش میکنم به من کمک کنید

  2. پدر و مادر من باهم دعوا کردن و من میخواهم باز مثل قبل با هم باشیم ولی نمیتونم لطفاً کمک کنید

  3. سلام خوب هستید من یک بچه ی 10 ساله هستم مادر من نمیتونه بچه دار شه چون 2 سال پیش به علت تیرویید رحمش رو در آورد و دیروز پدر من می گفت این بچه همش سرش تو گوشیه چون هم بازی نداره و گرنه سرش تو گوشی نبود و مامانم جواب داد تو جدیدا دلت پسر میخواد و خود من یک دختر هستم بعد اینطوری شد که مادرم گفت برو زن بگیر خودتو راحت کن برات بچه پسر بیاره. منم شب موقع خواب خیلی گریه کردم و تصمیم گرفتم که به نسبت با پدرم سرد باشم اون خیلی وقت ها دل منو شکوند الان چیکار کنم یعنی کارشون به جدایی میکشه؟ چون مادرم خیلی گریه کرد یا درمانی هم داره؟

    • سلام عزیزم من هم دخترم و ۱۵ سالمه
      ما دوتا خواهریم
      پدر منم خیلی دوست داره پسر هم داشته باشه و مادرم دکتر هم رفت ولی خب بخاطر سن که داره میره بالاتر دیگه نمیشه
      مادر منم همیشه از وقتی یادمه به پدرم میگه خب برو زن بگیر واست بچه بیاره ولی همچین اتفاقی نیوفتاده
      نگران نباش
      اگه دعواشون فقط واسه همینه نگران نباش چون پدرت حتی واسه آبرو هم که شده نمیره زن بگیره

  4. سلام به خاطر مشاجرات من وهمسرش بچه ۶ساله ام استرس گرفته چیکار کنم؟

    • من خودم ۱۵ سالمه میدونم ممکنه حرفم و جدی نگیری ولی ازونجایی که منم از بچگی شاهد دعوای پدر مادرم بودم شاید بتونم کمکت کنم
      سعی کن بعد از مشاجره و بحث اول خودتو اروم کنی و بعد برو پیشش و اونو اروم کن
      سعی کن دعوا رو کش ندی وقتی یکیتون سکوت میکنه دیگه ادامش ندین وقتی یهو یکیتون اروم میشه بچه احساس ارامش می‌کنه ولی وقتی دوباره شروع میکنید اون اعصابش خورد میشه و شکه میشه
      سعی کنین برین پیش مشاوره پلی اگ موقعیتشو نداری سعی کن خودت روی خودت یا همسرت کار کنی کتابای زیادی راجب تاثیرات دعوای والدین روی فرزند یا کنترل اعصاب هست سعی کن یا بخری و بخونیشون یا از اینترنت بخونیشون
      مهمترین چیز راجب این قضیه اینه ک سعی کنین به هم محبت کنین
      دیدن اینکه پدرو مادر ادم به همدیگه عشق میورزن یکی از قشنگ ترین و ارامش بخش ترین صحنه هایی که یه بچه میتونه ببینش
      اگه این اتفاق نیوفته بچت توی بزرگی یکی مثل ما میشه که عقده دیدن محبت والدینشو داره
      اگه عادت ندارین به ابراز علاقه از یه عزیزم گفتن شروع کن باور کن خیلی تاثیر داره
      یا اگه واقعا نمیتونی فقط یچیزی به همسرت نشون بده که بفهمه دوسش داری
      اگه دوستش نداری یا میخوای طلاق بگیری سعی کن از یه مشاور بخوای با بچت صحبت کنه تا ببینه واقعا پیش تو راحت تره یا همسرت تا باهاش زندگی کنه و بعد از طلاق همیشه هر دوتون رو ببینه تا از هیچ طرفی کمبود نداشته باشه
      چون ممکنه توی نوجوونی به دلیل کمبود محبت بره سمت جنس مخالفش و باهاش روابطی داشته باشه که داغون ترش میکنن مخصوصا اگه بچت دختر باشه
      و اینکه موقع دعوا کتک کاری نکنین الکی حرفو سمت طلاق نبرین و چیزیو نشکونین چون بچتون واسه دیدن این چیزا خیلی کوچیکه و ممکنه وقتی بزرگ شد اضطراب اجتماعی و افسردگی بره چون همه این لحظات توی ذهنش میمونه
      امیدوارم مشکلاتتون با همسرتون درست بشه و یه زندگی خوب داشته باشین ولی لطفا مراقب بچتون باشین
      ازونجایی که نگران وضعیت بچتونین مشخصه پدر / مادر خوبی هستین پس مطمئنم میتونین به بچتون کمک‌ کنین?

  5. سلام پسرم ۱۸ سالمه دانشجوعم، من از بچگی بخاطر مسائل خانوادگی ضربه های روحی شدیدی بم وارد شده و این اتفاقا ادامه داره، من دانشگامو شهر دیگه انتخاب کردم که کمتر اذیت بشم، ولی الان که برای فرجه امتحانات برگشتم هنوز این مشکلات هستن و راه فراری ندارم. احساس افسردگی میکنم و وقتی خوابگاهم یا وقتی که اون مشکلات جلو چشمم نیست بازم یاداوری میشه برام و حالت افسردگی و ناراحتی دارم، نمیدونم باید چیکار کنم. اون مشکلم اینه که پدرم معتاده و همیشه سر این اتفاق دعوا بوده تو خونه و … داستان طولانیه. نمیدونم چیکار کنم که کمتر احساس ناراحتی کنم نسبت به اتفاقات

  6. من یه دختر پانزده سال هستم که پدر و مادرم باهم اختلاف دارند پدرم اعتیاد دارد و مادرم را با زنجیر به دیوار میبست و او را شکنجه میکرد و در قمار خانه ای در یکی از بدترین محله های شیراز زندگی میکنیم مادرم حدود یک سالی می‌شود از دست شکنجه های بابام رفته تا دوماه پیش تلفنی باهاش صحبت میکردم اما الان از ترس اینکه بابام پیداش نکنه زنگ هم نمیرنه خواهر بزرگ هجده سالمم وقتی 16ساله بود بهش تجاوز شد حالا که مامانم نیست من موندم این منقل خونه لعنتی با هزارتا گرگ خواهرم سرکاره پدرمم که به فکر مواد خودش مادرم حتی میترسه بره درخواست طلاق بده یک سال هم بهزیستی بودم چون بابام صلاحیت نگهداری از من نداشت الان نمیدونم چیکار کنم افسردگی گرفتم و فقط فکر خودکشی دارم

  7. سلام وقتتون بخیر . من ۱۹ سالمه و با پدر و مادرم زندگی میکنم . مادرم یه هفتست سر چیزای خیلی مسخره و الکی با پدرم دعوا میکنه و بهشون گیر میده . من در دوران امتحانات دانشگاهم و واقعا نیاز دارم تمرکز کنم برای درس خوندن ولی به جاش اعصابم سر حرفای مادرم خرد میشه و محبور میشم قرص آرامش بخش بخورم. کتابخونه هم امتحان کردم نتونستم خوب درس بخونم . ممنون میشم بهم بگید چیکار کنم .

  8. سن ۳۶ سال، خانم هستم، متاهل، ارشد، حسابدار ما یک فرزند پسر داریم گاهی مشاجره می کنیم من و همسرم ولی فرزندم هیچ عکس العملی از خود نشان نمیده درون‌گرا هست خیلی نگرانشم به نظرتون چی کار کنم؟

    • هر سه تاتون برین مشاوره بخدا زندگیتون خیلی خوب میشه به عنوان یه بچه ضربه دیده دارم اینو میگم الان ۱۵ سالمه و هزار تا مشکل روانی دارم حتی شده مخفیانه ببرش چون روی ایندش تاثیر ۱۰۰ درصدی داره

    • باید خوشحال باشید چون من خودم رو مزنم وقتی دعوا میکنن

  9. سلام من ۳۲ سالمه از دوران بچگی به دلیل احتلافات و دعواهای پدر مادر ۶ بار خودکشی کردم بعدها فهمیدم اختلال دو قطبی دارم به دلیل کاری که روست ندارم انجام میدم الان قادر به پذیرش این زندگی نیستم ولی بخاطر دختر ۳ سالم دودل هستم ترس از مردن ندارم شرایط سختی رو میگذرونم

  10. سلام من یه جوان ۲۰ساله هستم از زمانی که یادم میاد پدرم دست به زن داشته الانم چند وقته خونه نشین شده.من دارم می ترکم دیگه.کسیم ندارم که به خوام باهاش حرف بزنم

  11. 13 سالمه پسر هستم. احساسم ناراحتم. میخوام یکاری کنم مامان بابام آشتی کنن. هروز هم مامان بابام دعوا میکنن.بابا مامان دعواد بد کردن مامانم بابامو از خونه انداخته بیرون چیکار کنم که مامانم برگردونه بابامو خونه

  12. من یه دختر نوجوون هستم
    خب همینطور که میدونید دختر از بچگی نیاز به محبت از طرف خانواده بخصوص پدر و در آسایش و آرامش بزرگ کردن فرزند توسط مادر نیازه.
    ما خانواده مون متاسفانه مرد سالاری است و خب خیلی سخته از همون بچگیم پدر مادرم باهم مشکل داشتن و دارن. تو بچگی با صحنه هایی مثل کتک خوردن مادرم مواجه بودم . استرسی بررگ شدم . ترسو بزرگ شدم . اعتماد به نفس ندارم الان که بزرگ شدم نتیجه هاشو دارم با پوست و گوشتم حس میکنم . عصبی شدم و حس میکنم چند وقتی میشه لکنت زبان گرفتم . شبا به خاطر ضربه های بچگیم از خواب بیدار میشم و راه میرم و سر و صدا میکنم . ۱۶ سالمه و ۱۴ سالگی متاسفانه به دلیل محبت ندیدن از پدر با صحبت های عاشقانه، عاشق پسری شدم . خانوادم فهمیدن و بجای روش درست و صحیح منو منع کردن از این کار . روزگارم رو سیاه کردن . الان دیگه افسرده شدم . با اینکه وضعمون خوبه ولی چون تصمیم گیری ها با پدرمه دارایی مون رو نابود میکنه با کاراش و نوع خرج کردنش . البته در راه خلاف نیس نمیدونه چطور خرج کنه در اصل انگار حروم میکنه . اصلا احساس رفاه ندارم . مخصوصا الان که نوجوان هستم و میخوام که از همه نظر اوکی باشم و. تیپ و قیافم از همسنام کمتر نباشه که فکر کنن من عقب مونده هستم. ولی متاسفانه اینجوریه. مامانم حس میکنم کمی شیرین عقله . و حس میکنم چون چرخوندن زندگی توسط زنه و سامون میگیره همه بدبختی هام تقصیر مادرم. اصلن از خانوادم و نوع رفتارشون خوشم نمیاد حس میکنم خیلی کمتر از منن و من لیاقتم بالاتر بوده شرایط رفتن به مشاوره چه حضوری چه غیر حضوری را ندارم اگه براتون مقدوره و میتونید خودتون همینجا منو راهنمایی کنید و بگید چطور با این خانواده زندگی کنم . چطور بهشون مهربانی کنم . دوس دارن مثل خودشون باشم و مهربان باشم باهاشون ولی با توجه با شرایطی که گفتم براتون من قدرت چنین کاری را ندارم . اونا فک میکنن من بدم و دختر خوبی نیستم . اما شما بگید حق با کیه واقعا!

  13. من دخترم و ۲۰سالمه. از بچگیم همش شاهد دعوای پدر مادرم بودم. دعواهای خیلی خیلی بد هیچوقت آرامش نداشتم. درسته دعوای زن و شوهره و من نباید دخالت کنم اما اگر آرامش منو بهم میریختن و آسیب شدیدی بهم وارد میکردن. با اینکه همیشه درسام عالی بود اما از یه مدت به بعد همیشه خواب دعوا و داد و بیداد می‌دیدم طوری که همیشه بدنم می‌لرزید وتموم تنم عرق میکرد و اشکام به راه هر روز وقتی بیدار میشم از بس خواب های وحشتناک میدیدم

  14. سلام دخترم شش ماهشه سه رو زه ببه دد ه نمیگه کم میگه یعنی کم صبحت میکنه در روز چهار پنج بار میگه قبلا بیشتر میگفت آیا دعوای منو شوهرم تاثیر داشته اخه سه چهار شب پیش دعوا کردیم باشوهرم

  15. سلام من میخوام سیاست هایی که اطرافیانم دارن و من نمیتونم داشته باشم و اینکه زود عصبانی میشم رو با مشاوره در جریان بذارم ولی نمیدونم چه مشاوری و تخصصی باید وقت بگیرم

  16. خسته نباشید. من خیلی احساس بدی دارم احتیاج دارم با کسی صحبت کنم. پدرم با مادرم دعوای شدیدی داشتن توی این دعوا پدرم به من توهین کرد و حتی قصد کتک زدن منو داشت ( بخاطر یک چیز الکی) چن وقت یکبار این اتفاق میفته من خیلی حالم خوب نیست شاید یچنباری بخاطر این وضعیت قصد خود کشی داشتم اما از خدا و گناهش ترسیدم

  17. من 6ساله ازدواج کردم شغل شوهرم پوشاک زنانه هستش من چندبار پیام و تماس تلفنی اوایل عقد از شوهرم دیدم که با خانمهای مختلف در ارتباط بود جوری شد که من حساس شدم همش دعوا میکردیم اوایل شوهرم عصبانی میشد خودش رو میزد الان 6ساله که منو میزنه ی پسر دارم که چهارونیم ساله هست و ی دختر دو ساله الان چندساله که منو میزنه و به بدترین شکل ممکن بدون هیچ وسیله ای حتی گوشیمو ازم میگیره و منو بیرون می‌کنه خانوادم هردفعه بخاطر بچه هام منو فرستادن الان بچه هامو عصبی شدن از بس منو شوهرم دعوا کردیم شوهرم منو جلو بچه ها میزنه پسرم همش ناخن میخوره من که عمرم تباه شد ولی نمیخوام بچه هام شبیه پدرشون بشن یک هفته پیش دعوا کردیم من وقتی عصبانی میشم کنترلم رو از دست میدم و فحاشی میکنم الان با هم قهریم و بچه هامو خیلی اذیتم میکنن همین چندروز پیش دعوا کردیم و پدرم ازش تعهد گرفت که دیگه دست روم بلند نکنه من بخاطر بچه هام اومدم خونه الان ۵روزه خونه خودمم ولی نمیزاره برم خونه مامانم منم اعصابم خرابه بچه ها که اذیتم میکنن سر بچه ها داد میزنم و میزنمشون

  18. من یه دختر 14 ساله هستم از دوران کودکی یه سری مشکلات روحی داشتم چون پدر و مادرم باهم دعوا میکردن و کار به کتک می رسید و من کمتر پیش پدر و مادرم بودم به خاطر این مسائل تو این سن 4 سالگی تا 12 سالگی خودزنی می کردم البته فقط این مشکل نیست پدر و مادرم خیلی ازم توقع دارن میخوان تو این سن کارای خونه رو بکنم تحقیرم می کنن و حتی خیلی بی دلیل بم توهین می کنن و از کلمات رکیک استفاده میکنن که حتی نمیدونم معنی شون چیه مدام مقایسم میکنن و سر هرچیز کوچیکی دعوامون میشه و اونا شروع می کنن اصلا درک نمیکنن بعضی و قت ها هم منو میزنن اصلا رابطه ای خوبی باهم نداریم من درسم خوبه و آدم آرومی هستم یه برادر بزرگتر هم دارم و به این دلایل حدودا 7 ماهه که خودجرحی میکنم و به خودکشی فکر میکنم و چند بار هم دست به اینکار زدم به معلم دینی هم گفتم که خودجرحی(دستمو با چیزای تیز میزنم) میکنم و اون نتونست زیاد کمکم کنه. این مشکل رو چند بار به پدر و مادرم آروم گفتم ولی اونا خیلی بی منطق هستن و درک نمیکنن همش جلوی دیگران خیلی مثبت و مهربونن به این دلیل هم به معلمم گفتم به اونا چیزی نگه چون ممکنه وضعیت بدتر شه و پدر و مادرم رفتار بدتری با من داشته باشم و دراین صورت به خاطر افسردگی که وجود داره ممکنه دست به خودکشی بزنم

  19. راستش من همش پدرمادرم باهم درگیرن عصبی شدم..واقعن همش استرس دارم از دعوا خودم احساس میکنم ضعیف شدم ..درسمم برام مهمه با این درگیری ذهنی نمیتونم درس بخونم. میگم بخون همین یه ساله بعدش راحت میشی ولی از موقعی ک من یادمه تو این خونه دعواست..خب برام مهم نیست اصن به درک ولی حداقل ساکت شن بذارن من درسمو بخونم

  20. سلام ووقت شما بخیربا وجود دوتا بچه ی ۹ و ۳سال و نیمه همسرم مدام به بهانه های مختلف چندروزه داره که خیلی آزاردهنده است و از من میخواد برم و اون و بچه ها روتنها بزارم درحدی که کتک میزنه و میگه من بچشم.من دارم به تو خیانت میکنم و مواقعی که قهر هست زمان چند ساعته ایی رو بیرون از خونه (خارج از تایم کاری )میگذرونه میگه روی گوشیم فیلم دارم از روابط فرازناشویی که واست بفرستم ولی وقتی رفتی میفرستم منم میگم میرم ولی وضعیت بچه ها رو قانون مشخص میکنه که عصبانی میشه و باز کتک میزنه خلاصه خیلی منو شکنجه روحی و جسمی میده ومیدونم۱ که آدم فوق العاده لجبازی واگه برم بچه ها رو حداقل یکماه نمیبینم و گفت جایی میبرمشون که تو نتونی پیداشون کنی الان با وجود بدن کبود و…هیچ کاری من نمیتونم بکنم و بچه ها هم خصوصا بزرگتره که در جریان این ماجرا هست آسیب دیده و من نباشم آسیب میبینه نمیتونم بچه ها دستش بدم

  21. سلام من یه دختر ۲۳ ساله ام پدر و مادرم ۵ ساله که باهم مشکل دارند و شرعا دیگه همو زن وشوهر نمیدونند و فقط قانونی طلاق نگرفتند. ۵ سال پیش یعنی زمانی که من ۱۸ سالم بود تو خونمون پدرم ومادرم هی دعوا ودرگیری و … به خاطر شکاک و بدبین بودن پدرم نسیت به مادرم خلاصه بحث خیلی بالاگرفت و برادرم مجبور شد که دست رو پدرم بلند کنه چون پدرم داشت مادرمو کتک میزد البته ماهم همراهی کردیم تو زدن پدرم از اون موقع به بعد پدرم کلا همه چیزو از ماجدا کرد اتاقش و…کلا پدرم برای ما یه آدم غریبه شد و تواین ۵ سال ما اونو به خاطر رفتارها وحرفاش (اون )خطاب میکردیم و حتی کارهای شخصی از جمله لباساش و غذا پختنو خودش انجام میده و پیش دوست وآشنا ابرو واسه ما نذاشته و همه چیزو با همون طرز تفکراشتباه خودش برای دیگران تعریف میکنه که ما از رودرو شدن با دیگران خجالت میکشیم ورفت وامدو با همه قطع کردیم و ۵سال هست که مادرم کارمیکنه و خرج مارومیده پدرم سواد نداره و اختلاف سنی ۱۸ ساله با مادرم داره الانم با اینکه پدرو مادرم طلاق گرفتند اما هنوز با ما زندگی میکنه و خودشو حق به جانب میدونه و شده مثل یه سر بار برای ما وبدتر از همه اینکه نمیفهمه وفقط رو حرف خودش که همون تهمت به مادرمه پافشاری میکنه و نمیدونه که زندگی ۵ نفر دیگرو هم تحت تاثیر قرار داده و داره بدبختشون میکنه و این منو به شدت عذاب میده چون سن وسال پدرم بالاست و من عذاب وجدان دارم که چیکارکنم … من هم ازش متنفرم هم دلم براش میسوزه و هم اینکه حس میکنم من میتونم درستش کنم ولی یه مانعی یه چیزی که نمیدونم چیه سرراهم قرار داره که نمیدونم چیه ما داریم الان خونمونو عوض میکنیم و مادرم گفته تو خونه جدید راهش نمیدم تا وقتی که بچه و …براش مهم نیست تا وقتی محبت کردن به بچشد بلد نیست رفتم با بابام صحبت کردم اما اون گفت میرم یه جا دیگه خونه اجاره میکنم برا خودم من باهاش صحبت کردم به خاطر خودش که بفهمه واسه آینده خودش دارم اینکارو میکنم اما اون نمیفهمه من دلم میسوزه آخه یه پیرمرد فرتوت تا کی میتونه کارکنه تا کی سرپا هست تو این ۵ سال ما از همه چیز طرد شدیم از دوست وآشنا از شادی از امید به آینده و زندگیمونو سراسر غم گرفته هزار بار به خودکشی فکر کردم اما به خاطر مادرم نکردم اینکارو فقط یه دوست برام مونده که می که میدونم اونم به اجبار باهام هست وازبس براش از زندگی و غم وغصه هام گفتم خسته شده و دیگه با اونم نمیتونم درد ودل کنم و کس دیگه ای نیست که دردمو بگم بهش. هزاربار به خودکشی فکر کردم اما به خاطر مادرم نکردم اینکارو. زندگیمون مثل جهنم شده همه پرخاشگر همه عصبی. خانوم یا آقا کمکم کنید من چیکار کنم من یه آدم بی مصرف بیکار افسرده ام که حتی یه دونه خواستگارم نداره به خاطر اوضاع خانوادم ورفت وامدی که نداریم با کسی که راحت شم حداقل با ازدواح اما اگه ازدواج کنم یکی دیگه هم بدبخت میشه و میترسم زندگیم مثل پدرومادرم نشه یا بچم مثل خودم پراز عقده وحسرت نشه با شروع این اوضاع افت تحصیلی وحشتناکی داشتم و امتحانامو رد شدم ونتونستم حتی دیپلم بگیرم و درس خوندن برام شده آرزو من چیکارمیتونم بکنم برای پدرم پدری که طرد شده به خاطر حرفها ورفتاراش هیچ هدفی تو زندگیم ندارم وقتی میبینم که دیگران روزبه روز پیشرفت می‌کنند و ما پسرفت واقعا حالم بد میشه چرا باید تو اوج جوونی زندگیم پرازغم باشه که یادم بره خندیدن مثل دخترهای دیگه ذوق و شوق نداشته باشم واحساس کنم یه پیرزنم اگه پدرم با ما باشه عذابه نباشه هم عذابه وقتی باشه باچه رویی با دیگران برخورد کنیم چون با حرف ها ورفتارهاش ابرو نمیذاره واسمون نباشه چیکارکنیم تا آخر عمر باید اسم بچه طلاق رومون باشه ونگاه های بد دیگرانو تحمل کنیم و هی عذاب وجدان اینو داشته باشیم که پدرم تو سن پیری کجاست چیکارمیکنه کی تر وخشکش میکنه و ما کوتاهی کردیم درحقش الان ما تووضعیت معلق هستیم. دلم میخواد بره ار پیشمون ولی این عذاب وجدان لعنتی منو رها نمیکنه اون شروع کننده این دعوا بوده ولی ما باید زجرشو بکشیم اونقدر عرضه نداره که بحثی رو که شروع کرده جمعش کنه اگه ما اقدامی کنیم که میشیم ظالم و اون مظلوم. شاید تنهاراهش خودکشی باشه واون دنیا جای بهتری باشه برای ما نمیدونم ولی خسته شدم نمیکشم دیگه از دیدن معصومی خواهرهاوبرادرم از رنج و زحمت مادرم واز دیدن پدرپیر و نادونم که کاری ازدستم براش برنمیاد خسته شدم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز پدر شما آدم غیر قابل انعطافی بوده و زندگی را به کام شما تلخ کرده، شما از این وضعیت افسرده شدید، احساس گناه شما را رها نمی کند، شما اگر افسردگی خود را درمان کنید، فکر و ذهنتان بهتر کار می کند، بهتر می توانید مسئله خود را حل کنید، دنبال کار می روید و سپس درس خود را هم ادامه خواهید داد، اینقدر نگران قضاوت های مردم نخواهید بود، مردم خودشان شما را خواهند شناخت ،پدرتان هم باید مسئولیت کارهای خودش را بپذیرد، شما به عنوان فرزند می توانید ارتباط خود را با ایشان حفظ کنید و زمانی که کمکی خواستند دریغ نکنید.

  22. شوهرم موقع عصبانیت و دعوا بامن لوازم منزل رو میشکنه دیشب دوتا میز مبلی رو شکسته بعد نمیدونم چکار میخ است بکنه منم به پلیس زنگ زدم حالا ناراحته میگه ازتو توقع نداشتم به پلیس زنگ بزنی ،دخترم پانزده سالشه و این صحنه هارودیده امروز گفت اصلا تمرکز ندارم،من چهار تا بچه دارم و هفده ساله که ازدواج کردیم ،تاحالا جارو برقی ، کمد ،صندلی،ظرف و….رو شکسته،میگه خودم خریدم دوست دارم بشکنم ،دخترم میگه مامان تو مقصری بابارو تحریک میکنی ولی من نمیشه که اصلا هیچی نگم ،قبلا تحمل میکردم ولی الان به فکرطلاق افتادم ،دخترم دیشب از موهاش میکشید و میگفت طلاق نگیرین،چکار کنم لای گل گیر کردم تاکی تحمل کنم هفده ساله ،بچه هام دارن اسیب میبینند

  23. سلام اتفاق وحشتناکی توی خونه افتاد دعوای بزرگی افتاد و من مورد ضربه توسط پدرم شدم حالم خیلی بده به فکر خودکشی ام چیکار میتونم کنم؟

  24. امشب سر اینکه دختر ۳.۵ تو دستشویی اصرار داشت که مامان باید من رو بشوره درحالی که من داشتم با تلفن حرف میزدم و همسرم رفته بود که هم بشورتش هم مسواکش رو بزنه ولی بحث کردن و شروع به گریه کرد از کوره در رفتم و دستش رو گرفتم و پرتش کردم رو تختش بعدش با شوهرم دعوام شد و بحث کردیم تو اتاق خودمون ولی دخترم وقتی گریه میکنه بالا میاره بعدش گفت که ترسیده از دعوای ما ما بهش گفتیم که دعوامون نشده و هر دو تو تختش خوابیدیم برای فردا من چیکار کنم اگر سوالی پرسید ؟

  25. دخترم یازده ماهشه با شوهرم اختلاف داریم چند باری دعوا زد خورد داشتیم خیلی حالم بد مباد دخترم تاثیرات منفی بذاره دارم دیونه میشم چیکار کنم دخترم اتفاقات رو فراموش گنه

  26. من دختر نوجونی هستم که پدرم رفتار خوبی با من و مادرم نداره همش نادیده میگیره مارو و‌تصور داره دشمنش هستیم هر حرفی میزنیم زود جبهه میگیره و فکر میکنه ما نمیفهمیمیم یا عقلمون نمیرسه همیشه خوردمون میکنه درصورتی که وابستگی زیاد به خانوادش یعنی مادرش و خاهرهاش داره و حرف اونا تاثیر زیادی تو زندگی مون داره همش حرفایی میزنن که تحده تاثیر قرار میگیرع و با سخت گیری زندگیو به کامم تلخ میکنه نمیتونم از خانوادش انتقاد کنم برخورد خوبی نمیکنه همیشه منتظر تاییده از سمت اوناس ارزش قائل نیست مخصوصا مامانمو همش نادیده میگیره و خوردش‌میکنه نسبت ب منم حساس تره و همیشه تا حرفی میزنم با یک چیزی میخاد با خشونتشو نسبت بهم نشون بده مصل پرتاپ یه چیزی من دیگه دارم نمیتونم توان ندارم خسته شدم همیشه خانوادش اولویته پدرمه.

    • براساس پیامی که ارسال کردی پدر و مادر شما داری یک سری مشکلات هستن که متاسفانه شما را هم در این مشکلات شریک کردن والدین شما نیاز به مشاوره خانواده دارن. اما این عدم اعتمادی که بین پدر شما و مادرتون و شما هست قطعا راه حل داره. خانواده ی شما باید به مشاوره ی خانواده مراجعه کنه تا بتواند اعتماد از،دست رفته ی بین اعضا دوباره شکل بگیره

  27. سلام. همسرم منو کتک میزنه و توهین و ناسزا میگه،چه کار کنم؟30 سالمه، 12 ساله ازدواج کردم. شوهرم 39 ساله هست. دوتا بچه دارم. در حین ضرب و شتم فقط میگم آروم باش زشته صداتو بیار پایین جلو همسایه ها، بعدش هم فقط گریه در تنهایی. من خودم 10 ساله بودم که پدرم از دست دادم و خیلی رنج کشیدم تا بزرگ شدم، نمیخوام بچه هام هم مثل خودم بزذگ بشن، اونا نیاز به پدر و مادر دارن. بچه ی بزرگم خیلی آروم بود، ولی مدتیه حس میکنم کمی خشن شده مث رفتارای باباش انجام میده. بچم عصبی میشه و میره سمت برادر کوچیکتر که کتکش بزنه. با اینکه خودش یکی دوبار از باباش کتک خورده و خیلی ناراحت شد و گفت مامان ازش جدا شو،، ولی بله ناخواسته از باباش یاد گرفته

    • سلام من خیلی عصبانی میشم و زود از کوره در میرم پسرم ۵ سالشه و تازه به گفتار رسیده ولی البته یک سال هست تلاش می‌کنیم که بره دستشویی . ولی الان به تازگی تکرر ادرار گرفته میره دستشویی ولی باز جیش میکه تو خونه من رو بیشتر عصبانی میکنه . حتی با شوهرم هم با عصبانیت و دعوا حرف میزنم
      چکار کنم بر عصبانیتم غلبه کنم خسته شدم

      • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

        مادر عزیز شما اول به روان پزشک مراجعه کنید و دارو بخورید، در صورت امکان از روان شناس هم کمک بگیرید، شما تعامل خوبی با بچه نداشتید که تا سن پنج سالگی تکلم نداره و همچنین کنترل ادرار، فرزند شما بررسی تخصصی نیاز دارند که آیا اختلال رشدی دارند یا فقط نوع رفتار شما باعث تاخیر رشد شده است.

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز شما می خواهید به هر قیمتی خانواده را حفظ کنید، فرزندتان یتیم و بی سرپناه نباشد، تحقیر ها را به جان می خرید، اما فکر نمی کنید فرزند شما در محیط نا امن آسیب بیشتری می بیند تا اینکه تنها با یک والد زندگی کند.

  28. من یک دختر هستم و فقط 13 سالمه.مشکلات خانوادگی دارم.خانوادم همش درحال دعوا کردن هستن و بیشتر مواقع مشکلاتشون رو سر من خالی میکنن.احساس میکنم واقعا افسرده هستم و مشکلات خانوادگیم رو نمیتونم تحمل کنم.راجبش با مادر و پدرم هم صحبت کردم و امیدوار بودم منو پیش یک روانشناس ببرن تا بهتر شم ولی پدرم به من گفت که برام این موضوع اهمیتی نداره و من هیچ پولی خرج روانشناس ت نمیکنم.پدرم هم مشکلات عصبی داره و باید قرص مصرف کنه اما فکر میکنه این کار برای فرد ورزشکاری مثل اون خیلی احمقانس.یکی از دوستام ب من گف میتونم از مشاوره آنلاین کمک بگیرم. با هم کنار نمیان و سر چیز هایی ک از نظرم واقعا بچگانس دعوا میکنن.مثلا شما تصور کنید مادرم از یک آهنگ خوشش میاد اون رو گوش میده ولی پدرم دوست نداره سر همین یه مسئله ساده ساعت ها دعوا میکنن و این موضوع رو ب چیز های دیگه زندگیشون مثل خانواده هاشون ربط میدن

  29. ۵ ساله ازدواج کردیم. من و همسرم امروز با هم دعوا کردیم جلوی پسر ۶ ماهم و من خیلی داد زدم و پسرم هم گریه های شدید میکرد الان عذاب وجدان دارم. متاسفانه از وقتی فرزندم وارد زندگیمون شده خیلی بداخلاق شده امروز هم مهمان داشتم واقعا ۱ دقیقه هم نشسته بودم همه کارا رو خودم هندل کردم پسرم هم بازی میخواست همسرم هم زیاد حوصله به خرج نمیداد. انقدر خسته بودم بلند گفتم به همسرم بدش من ،،، همسرم قاطی کرد گفت سر من داد نزن من مرد پخمه نیستم و شروع شد. ولی الان پسرم همش هر چند دقیقه تو خواب گریه میکنه. واقعا هم کار خونه هم کارای بچه واقعا به ادم فشار میاد خسته میشه گاهی ولی کسی درک نمیکنه … واقعا ادم اهنی نیستیم ما مادرها

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز به شما حق می دهم خسته بشید، درسته آدم آهنی نیستیم، اما مادر هستیم و در قبال فرزندمان مسئولیم، پس باید صبور باشیم، نیاز کودک را به نیاز خودمان یا حتی مهمان ترجیح بدهیم، زمانی که کودک نیاز به توجه و بازی داره همان موقع به مدت ۱۵ یا بیست دقیقه با فرزند بازی کنیم، بعد به کار مهمان برسیم، حالا مهمان کمی دیرتر پذیرایی شود مشکلی پیش نمی آید، شرایط شما را درک می کند. در چنین مواقعی حتی می توانید از خود میهمان کمک بگیرید تا خستگی بر شما عارض نشود و رفتار نامناسب با فرزند خود نداشته باشید.

  30. من یه دختر نوجوان ۱۶ ساله هستم. من یه دختر تک فرزندم توی شهرستان هستم من پدرو مادرم اکثرا باهم دعوا میکنن ومن هم از این کارشون اذیت میشم من پدرم اخلاق خیلی تندی داره خیلی بد اخلاقه نه به من نه به مادرم از لحاظ عاطفی محبت نمیکنه پدرم با این کاری که میکنه باعث میشه مادر منم با من اونجوری حرف بزنه

  31. سلام وقتتون بخیر من یک پسر ۵ ساله دارم و همسرم دایم باپسرم دعوا و تهدید و داد و بیداد میکنه جوری که الان پسرمم مثل اون رفتاز میکنه حتی صحبتهای عادی شوباداد وبیداد میگه و دایم تا یه چیزی میگن بهش یا خودش میگه سریع به گریه میفته و زود گریه میکنه و همیشه دوست داره بره طبقه بالا که خانه مادر من است و اصلا هم هیچ حس دلتنگی و از ما دور است رو نداره خیلللی ناراحتم بابت این رفتار پدر و بعدم پسرم جوری که خودمم دایم توفگر و خیال و ناراحتی و غم و غصه افسردگی گرفتم تورو خدا راهنماییم کنید

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز در آن محیط نا امن بچه شما احساس امنیت نمی کند و حتی افسرده شده، وقتی دلبستگی ایمن در خانه شکل نگیرد، شما نباید انتظار داشته باشید کودک سراغ شما بیاید یا بود و نبود شما برایش مهم باشد، کودک جایی پناه می برد که احساس امنیت و آرامش کند. کل خانواده شما نیاز به درمان و کمک تخصصی دارید.

  32. شوهرم خیلی شکاک وحساسه کوچیک ترین مسئله رو بزرگ میکنه و بدتر اینک وقتی عصبی میشه نمیفهمه چیکار میکنه من بارها بهش گفتم جلو بچه دعوا راه ننداز ولی براش مهم نیست من خیلی سعی میکنم جلوی خودمو بگیرم درحالی که حرف های شوهرم خیلی اعصاب منو خراب میکنه من اصلا دوست ندارم بچم احساس ناامنیی داشته باشه نمیدونم با شوهرو بچم چگونه رفتار کنم نمیخوام مشکلات زندگیمون بیخ پیدا کنه و باعث ازبین رفتن مهر و محبت هر دومون بشه ممنون میشم راهنمایم کنید

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز آدم شکاک و بدبین به درمان عمیق روان شناسی نیاز دارد، احتمالا خودش در محیط نا امنی بزرگ‌شده، اگر نگران فرزند و رابطه خودتان هستید، در یک فرصت مناسب با ایشان گفتگو کنید تا از متخصص این حوزه کمک بگیرید.

  33. سلام طرزبرخوردباپدری که رفتارمناسب بابچه ی 5ساله نداره چیه؟؟واقعا نمیدونم چکارکنم

  34. سلام من ۱۳ سالمه.امروز پدرم منو کتک زد خیلی زیاد و مامانم خونه نبود وقتی مامانم اومد خونه شروع کردن و دعوا کردن و تا همین الان دارن دعوا میکنند من نمیدونم چیکار کنم اولین بارم نیست که منو کتک میزنه ولی دیگه ازش متنفرم و نمیتونم برم پیششون لطفا کمکم کنید??

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز پیداست که پدر شما سلامت روان ندارند، اگر خودتان نمی توانید رضایت ایشان را جلب کنید که به روان پزشک و روان شناس مراجعه کنند، از بهزیستی و حتی اورژانس کمک بگیرید.‌

  35. سلام خواهر من توسط همسرش کتک خورده و دختر ۹ساله اش همه اینها رو دیده و الان دوروزه از دعوا گذشته و دختر خواهرم هنوز تو شک است .و غذا نمی‌خورد. شکمش کار نمیکند …..باید چیکار کند. فقط میخوام بدونم خواهر زاده ام رو باید چیکار کنیم ک‌از ابن حالت در بیاد. درضمن همش بغض داره و سر کوچک ترین مسئله گریه می‌کنه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز خانواده خواهرت با این رفتار نسنجیده جلو کودک، کودک را دچار استرس حاد کرده که اگر درمان نشود دچار استرس پس از سانحه هم خواهد شد. سعی کنید با کودک همدلی کنید و اجازه بدهید کودک در آن مورد حرف بزند، خودتان شروع کنید در مورد دعوای پدر و مادرشان به گفتگو کردن ، بگذارید کودک چندین بار و برای چند نفر ابتدا به صورت کلی و سپس با جزئیات بیشتر صحبت کند، اگر خودتان نتوانستید کمک کنید از متخصص این حوزه کمک بگیرید.

  36. بچگی خیلی سختی داشتم ، پدر مادرم همیشه باهم دعوا میکردن و اختلافشون زیاد بود ، بابام ادمی بود که فحش خیلی میداد ، به مامانم و من و خواهرم ، ینی کافی بود یکم عصبی بشه و فحش و نفرین خیلی میداد ، دوران نوجوانیم هر وقت بابام فحش و نفرین میکرد میومدم اتاق گوشامو محکم میگرفتم که نشنوم ، و مامانمم همیشه بین من و خواهرم فرق میذاشت و این خیلی برام سخت بود ، حتی گاهی فکر میکردم شاید من بچه واقعیشون نباشم ، نوزده سالگیم یه بار با بابام دعوام شد فحش ناموسی خیلی بدی بهم میداد یه اختلاف نظر ساده بود و اون خیلی زود از کوره در رفت و من باهاش درگیر شدم و دست بابام اسیب دید اولین بار بود همچین واکنشی نشون میدادم ، یه سال گذشت و بابام فوت شد

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز در آن محیط نا امن احتمالا احساسات ناگواری با خودت داری حمل می کنی، علاوه بر آن تبعیض های مادرت احتمالا باعث شده خودت را ناقص، بد یا بی ارزش بدانی و این زندگی و عملکرد شما را تحت تاثیر قرار دهد، امیدوارم آنقدر قوی باشی که تحت تاثیر قرار نگرفته باشی و همچنان خودت را انسان ارزشمند و دوست داشتنی و منحصر به فرد ببینی.
      اما احساس گناهی که با آن درگیر هستی تا حدی طبیعی هست چون بدشانسی اوردی و پدرت بعد از آن ماجرا از دنیا رفتند، همه ما انسان ها گاهی اشتباه می کنیم، تازه شما که در آن محیط بزرگ شده بودید، به هر حال پدر و مادر الگوی شما بودند، دیگر سرزنش خودتان و درگیری با آن فکر کاری برای شما نمی کند. پس بعد از این حواستون باشد در هر مورد چطور می خواهید واکنش نشان بدهید که تاثیر منفی کمتری بر شما و دیگران بگذارد.

  37. نوزاد ۵ ماهه ای دارم که شوهرم ۳ یا ۴ بار جلوی نوزادم با صدای خییلی بلند باهام دعوا کرد و جیغ و داد راه انداخت و حالت حمله که انگار میخواد منو بزنه داشت که با کوتاه آمدن نذاشتم جلوی بچه کار به کتک کاری برسه. نوزادم اولین بار که این اتفاق افتاد ۳ ماهه بود. خیلی نگرانم که روی فرزندم اثر بد گذاشته باشه دیدن دعوای ما بچه م واکنشش به دعوای ما یا گریه و جیغ و داد بود یا از ترس ساکت میشد. الهی بمیرم براش

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز اگر واقعا سرنوشت و آینده بچه برایتان مهم هست، نباید دعوا ها تکرار شوند، اگر نمی توانید خودتان مسئله خود را حل کنید از متخصصین این حوزه کمک بگیرید. محیط متشنج از همان اوان کودکی تاثیر خود را بر فرزند می گذارد و احساس امنیت، ثبات، احترام و دوست داشتن را از بین می برد و در عوض احساس نا امنی، بی اعتمادی به فرزند می دهد.

  38. سلام.شوهرم عصبانی میشه داد میزنه وسیله میشکنه جلو بچه.چیکارش کنم این نفهم رو

  39. سلام دخترم ۵.۵ سال دارم وقتی با همسرم بحث میکنم سریع میترسه بالا میاره خیلی نگرانشم. مشکل خاصی تو زندگیمون ندارم مثل همه زن و شوهری دیگه بحث و دعوام تو زندگیمون هست از همون اوایلم دخترم همیشه میترسید و بالا میاور همون لحظه، الان حتی سر یه بحث یا حرف زدنم میترسه خیلی نگرانم نمیدونم چیکار کنم.خودم آدم تند و عصبی هستم همسرم آرومتر و صبورتره ، دخترم خیلی باهوش و زرنگ از صبح یکسره در حال جنب و جوش، فقط اینکه سر هر بحث و دعوای که با پدرش میکنم میترسه بالا میاره خیلی نگرانم

    • با همسرتون صحبت کنید که حتی الامکان اختلاف نظرات و بحثها رو به زمانی موکول کنید که فرزنذتون بیدار نباشه یا برید در اتاق با صدای آهسته بحث کنید چون دخترتون روحیه لطیف و حساسی داره به نظر بنده بهتر است در این مورد فرزندتان هم با پزشک مشورت کنید و یک چکاپ ازمایش شوند البته جای نگرانی نیست فقط جهت احتیاط بیشتر گاهی رفتارهای عصبی مادر در دوران بارداری یکی از عواملی هست که در فرزندان تاثیر گذار هست.

    • شما مادر و پدرا لطف کنید دعوا نکینید باهم یا بچه نیارید که باعث روانی شدنش شید اون بچه باید حلالتون کنه

  40. من ۱۴ سالمه و تک فرزندم مامان بابام هر روز دعوا مکنن بابام مامانمو کتک می‌زند من چکار کنم تا خوب شن بخذا دیگه موندم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز کسی که هر روز دعوا و کتک کاری می کنند، یعنی اهل گفتگو نیستند، حل مسئله بلد نیستند، حل تعارض بلد نیستند، مهارت کنترل خشم ندارند، انعطاف پذیر نیستند، سلامت روان ندارند. با این شرایطی که دارند شما یک نامه محترمانه بنویسید و تمام احساسات، خواسته ها و نیاز های خود را در آن مطرح کنید و در آن درخواست کنید از متخصص این حوزه کمک بگیرند و آرامش شما را به هم نزنند. در صورتی که جواب نداد خودتان از اقوام قابل اعتماد کمک بگیرید تا رضایت پدر و مادر را جلب کنند برای گرفتن کمک تخصصی، اگر باز هم کسی را نداشتی با بهزیستی یا اورژانس تماس بگیر و از آنها کمک بگیر.

  41. سلام من یه دختر ۱۵ هستم و از جنگ و دعوای مادر پدرم خسته شدم. چون دعوا میکنن اونم بخاطر برادرم و زنش و اینکه بعد تموم شدن دعوا شون میان منو دعوا میکنن!به هیچ دلیل خواصی واقعاً روح روان من بهم خورده نمیتونم درست روی درس هام تمرکز کنم و از این قضیه کاملاً ناراحتم

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز اگر برادرتان با همسرشان مشکل دارند، خودشان باید مشکل خود را حل کنند، اگر پدر و مادر شما از دست آنها ناراحتند باز باید خودشان بروند و با خانواده برادرت در میان بگذارند، وقتی این بحث های بی نتیجه را داخل منزل می کنند، اینقدر خشم بر آنها عارض می شود که نا خودآگاه شما را هم در برمی گیرد.
      زمانی که پدر و مادر شما آرام هستند، در یک نشست صمیمی پیشنهاد بدهید، مسائل خانواده برادر تان را به خودشان واگذار کنند، یا اگر از دستشان ناراحتند با خودشان در میان بگذارند. اگر نمی توانید با آنها گفتگو کنید، برایشان نامه بنویسید و محترمانه درخواست کنید که با این سبک رفتاری، آرامش و امنیت شما را به خطر نیندازند.

  42. من بچه دوم خانواده ۷ نفری ام. ۵ تا خواهریم. خواهر اول تو سن ۱۸ ازدواج کرد و ۲۱ طلاق گرفت. من از کودکی شاهد دعواهای شدید لفظی و فیزیکی مادر و پدر بودم. الان خیلی اخلاقم خشک و جدی هست. پرخاشگری. افسردگی شدید دارم. از هیچکی خوشم نمیاد. بی خود و خیلی راحت گریه میکنم. همش پدرم رو مقصر میدونم. الان ۲۳ سالمه دانشگاه نرفتم. نشستم کار کردم پول دربیارم. اونم خرج خانواده شد. الان از زندگی بیزارم.به هیچکی اعتماد ندارم. دوست ندارم. تعامل درستی ندارم با مردم. موقعیت شناس نیستم. نمی تونم درست صحبت کنم. از مردم فرار میکنم.

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      متاسفانه دعوا و درگیری پدر و مادر جلو چشم بچه باعث می شود، بچه فکر کند خودش مقصر هست، خودش آدم ناقص و به درد نخوری هست. احساس گناه به کودک می دهند، کودک کم کم به این نتیجه می رسد که پدر و مادر آدم های قابل اعتمادی نیستند و مرا رها می کنند ، مرا دوست ندارند. من دوست داشتنی نیستم ، من بد هستم، این احساسات، هیجانات و باورها سر تا سر زندگی را تحت تاثیر قرار می دهند و به خصوص در روابط اثر خودشان را می گذارند. این کودکانی که درمان نشدند با این باورها وارد رابطه می شوند ، دقیقا کسی را انتخاب می کنند که شرایط خودشان را داشتند یا اگر آدم سالمی را انتخاب کنند خودشان طوری رفتار می کنند که رابطه را تخریب کنند و باز همان کودکی خود را تکرار کنند. پس با این شرایطی که دارید بهتر هست به یک روانکاو یا طرح واره درمانگر مراجعه کنید و مشکلات خود را حل کنید و زندگی سالمی را تجربه کنید.

  43. س خسته نباشید. ما چند روز پیش با شوهرم دعوامون شد که حتی کارمون به زدو خورد هم کشید سر همین بچه. الان از خواب بیدار میشه یا دنبال مامانش میگرده یا دنبال باباش گریه میکنه چیکار کنم تا اثرات این دعوا از رو بچه برداشته شه. لطفا راهنمایی کنید

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      شما باید تمام تلاشتان را بکنید که دعواها تکرار نشوند، بچه در چنین محیطی احساس امنیت نمی کند، در چنین مواقعی بچه را در آغوش بکشید، دلداری بدهید که ما همیشه پیش تو هستیم، اشتباه کردیم با هم دعوا کردیم، ما همدیگر را دوست داریم و تو را هم دوست داریم، تو ترسیدی فکر می کنی ما را از دست می دهی اما خیالت راحت باشد ما کنار هم می مانیم .

  44. پدر و مادرم همیشه دعوا میکنند من از صدا شون خیلی اذیت میشم چطور میتونم از این وضعیت خلاص شم صداشون تا خود خیابون میره ابرو نداریم برم بیرون حتی یه دوری بزنم چکار کنم؟!

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      دوست عزیز شما حق دارید ناراحت باشید، شما اگر نمی توانید با پدر و مادرتان گفتگو کنید تا از متخصصین این حوزه کمک بگیرند اما اجازه ندهید احساس شرم بر شما غلبه کند، طوری که روابط اجتماعی شما را تحت تاثیر قرار دهد، پس وقتی بیرون می روید اصلا به روی مبارکتان نیاورید، خیلی معمولی با دیگران مراوده کنید. خودتان را مقصر ندانید، مشکلات خودشان هست که باید حل کنند.

  45. با کوکی که در معرض دعوای پدر ومادر قرار میگیرد چگونه رفتار کنیم. شوهرم عاشق مادرش هست .ومن بچه ای ۸ساله دارم بخاطر اینکه مادر بزرگش بهش فحش داده بود اونم روی دیوار خونشون یه فحش براش نوشته بود شوهرم که فهمید کلی من وپسرم رو کتک زده

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

      پدر و مادر آگاه جلو چشم بچه دعوا نمی کنند، بررسی اختلافات را برای زمانی می گذارند که فرزندان بیرون هستند. فرزندی که در معرض دعوا قرار می گیرد احتمال اینکه دچار اضطراب، افسردگی شود یا اگر خودش هم خوی تند و پرخاشگری دارد دچار لجبازی مقابله ای و بعدا سلوک شود هست، بچه شما حق داشته که از دست مادربزرگش عصبانی شود، با کتک زدن شما و بچه، بچه یاد نمی گیرد مادربزرگش را دوست داشته باشد، فقط خشم و تنفر زیادتر می شود و بعدا یاد می گیرد جلو احساس خودش را بگیرد و چیزی بر زبان نیاورد و در جا هایی که خوشایند پدر و مادرش نیست متوسل به دروغ شود. این پدر باید با فرزند خود همدلی می کرد، پیداست که از دست مادربزرگت خیلی عصبانی شدی، اینقدر عصبانی شدی که این حرف زشت را برایش نوشتی، حالا بیا با کمک همدیگر دیوار را پاک کنیم، دفعه بعد که از دستش عصبانی شدی به خودش بگو که از دستش عصبانی هستی یا بیا به خودم بگو.
      شما مادر محترم هم نباید اجازه بدهید همسر اینگونه وارد حریم شما شود و به شما بی احترامی کند، باید یاد بگیرید با هم گفتگو کنید ، اگر ایشان اهل گفتگو نیستند از روان پزشک کمک بگیرید، اگر در صورت تکرار از بهزیستی کمک بگیرید.

  46. من کودکی خوبی نداشتم معمولا پدر و مادرم مخصوصا توی سال های اول کودکیم با هم مشکل داشتن الان هم دارن من الان خودم ۱۵ سالمه مامانم همیشه میگه اگه بخاطر تو نبود من طلاق میگرفتم وقتی ۱۲ سالم بود بابام به مامانم خیانت کرد مامانم اون زمان هم همین حرفا رو می گفت و حتی من می خواست بخاطر اینکه اون بتونه زندگی خوبی داشته باشه می خواستم دست به خودکشی بزنم اما نکردم خیلی خواستم بکنم اما نکردم خانوادم وضعیت مالی خیلی خوبی دارن حتی می تونم بگم از قشر مرفه هستیم اما هیچوقت احساس خوشبختی نکردم و نمی کنم من به چهار زبان کامل مسلطم و الان هم میدونم تا سه ساله دیگه که کنکور دارم می تونم پزشکی قبول شم وضعیت تحصیلیم خیلی خوبه همیشه من سعی می کردم درس بخونم تا خودم رو از خونوادم نجات بدم همیشه تنها دلیلم این بود پدرم هیچوقت برام پدری نکرد از لحاظ مادی همه چی فراهم بوده و هست یه کمد پر از لباسای برند هر کتابی بخوام فراهمه همکلاسی که بخوام خلاصه کلا از لحاظ مادی هیچ مشکلی ندارم ولی از لحاظ معنوی خیلی دارم . پدر و مادرم همیشه همو تحمل می کردن.بابام چند بار جلوی چشمم رو مادرم دست بلند کرده رابطشون تا چند سال پیش خیلی بدتر بود الان یکم بهتر شده یا نمیدونم شاید دارن نقش بازی می کنن نمیدونممم…معمولا همیشه عید خونه ی مادربزرگم بودیم چون مامان و بابام باهم دعوا می کردن دایی هام همیشه سعی می کردن به با من خوب رفتار کنن مثل حس ترحم بود حتی بود گاهی اوقات ۴ ماه خونه ی مادربزرگم بودیم مامانم وقتی من خیلی کوچیک بودم می خواستن جدا شت یعنی مادرم می خواست با داییم رفته بودن دنباله کاراش من همیشه جوری رفتار می کردم انگار هیچی نمیدونم الکی می ریختم تو خودم مثل احمقایی که از دنیا ی اطرافشون بی خبرن گذشت و گذشت تا من مثل هم سن وسالام اصلا نیستم هیچوقت نبودم من همیشه از سنم بزرگترم بودم اونا آلام توی این سن دوست پسر دارن اما من تا حالا توی هیچ رابطه ای نبودم و نمی خواهم هم توی یه همچین رابطه هایی باشم خلاصه من چیکار کنم می خواهم آرمان رو از ذهنم وجودم پاکش کنم؟؟

    • دوست عزیز شرایط روحی و احساسات شما قابل درک است. طبیعی است که شما در اثر دعوای والدین در گذشته آسیب دیده اید. باید بدانید بسیاری از بچه ها درست شبیه شما در دوران کودکی آسیب هایی دیده اند. بنابراین شما در تجربه این احساسات تنها نیستید. اینکه شما به خاطر تحمل درد و غم گذشته هم اکنون رشد فکری کرده اید و نسبت به همسالان خود نگرش وسیع تری دارید نکته مثبتی است. البته این حق شماست که دوران نوجوانی پرنشاط و هیجان انگیزی را تجربه کنید اما متاسفانه بسیاری از دوستان شما که به قول خودتان دوست پسر دارند، به خاطر عدم آگاهی و نداشتن مهارتهای لازم، در این رابطه عاطفی آسیب می بینند. شما هم قطعا فرصت برقراری روابط عاطفی و صمیمی را در آینده خواهید داشت. اما بهتر است در حال حاضر بر روی رشد شخصیت و تغییر نگرش خود کار کنید تا هنگامی وارد رابطه عاطفی شدید مثل خیلی از همسالان خود آسیب روحی نبینید.

    • من الان 17 سالمه راستش از زمانی که یادم میاد دعوای بین مامان و بابام بوده همیشه هم توی دعواهاشون بابام مقصره بچه که بودیم همش مامانم رو کتک میزد حتی یه بار بار میله آهنی زد تو سر مامانم که به حافظش آسیب زده (دیونه نیست اونجور که فکر کنید اما به هیچ صراطی مستقیم نیست حتی هرکی توی هر بحثی باهاش وارد میشه انقد غیر قابل اقناع عه که طرف ادامه نمیده) الان دیگه تقریباً 50 سالش میشه باز هم اون بحثو شروع میکنه میخواد مامانمو بزنه حتی ما هم که مانع میشیم ما رو هم میزنه اخه آدم میمونه چیکار کنه بابامونه نمیشه بزنیمشم ۸ سالم که بود به مامانم خیانت کرد اما مامانم چیزی نگفت و هیچکی هم از این قضیه خبر نداره
      مامانم همیشه بخاطر ما بابامو تحمل میکرد و به ما هم سرکوفت نمیزد اما دیگه میگه نمی تونم بابام هم از لحاجتش دست بردار نیست هیچ امیدی هم از خونواده پدریم یا مادریم نداریم حتی سالی یبارم به زور میریم خونه بابا بزرگم خواهرام هم پزشکی میخونن و اما تا حداقل شیش سال دیگه هیچ حقوقی ندارن که بخوایم مستقل شیم مامانم هر بار که میخواد طلاق بگیره نمیدونه مارو چیکار کنه یه داداش 6 ساله هم دارم نمیدونیم واقعا چیکار کنیم از لحاظ رابطه هم والا خیلی از دوستام به اصطلاح دوست دختر دارن اما من کار درستی نمیدونم و اصلا خوشم نمیاد ولی ازدواج رو سخت میدونم و فکر میکنم کسی نمیتونه از پسش بر بیاد

      • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی

        دوست عزیز پدرتان خشن و احتمالا بیمار روانی هستند، مادر شما هم حق و حقوق خودش را از اول نشناخته و با سکوتش رفتارهای بد پدرتان را تقویت کرده است و سال ها طول کشیده تا کاملا توانش را از دست داده، این مادر شما اگر آگاه بود، دیگر شما و خواهر یا برادر کوچک تر شما را دنیا نمی آورد ، باید زودتر به حال خودش فکری می کرد تا جوان تر بود سراغ کاری می رفت و تحقیر ایشان را تحمل نمی کرد و شما ها هم آسیب نمی دیدید، باید همان اوایل از دوستان و اقوام کمک می گرفت و پدرتان را راهی بیمارستان روانی می کرد، همین حالا هم دیر نشده شما باید خودتان اقدام کنید و پدرتان را بیمارستان بفرستید ، خودشان هم زیر بار نرفتند باید از اورژانس کمک بگیرید.

    • بمیرم برای دلت… تنها چیزاییت که با شرایط من فرق میکنه شرایط مالی ات هست و جنسیتت…منم پدر و مادرم میخوان جدا شن..از دو سالگی جر و دعوا بوده تا همین الان(نوزده سالگی.) پدرم با یه خانوم دیگه است و من پونزده ساله با خبرم. مادرم دیگه داره شکسته میشه… پدرم مدام بهش فحش میده و توهین میکنه.. هعی…خیلی چیزای دیگه هم هست وقت نیست بگم. فقط بهت اینو میتونم بگم. با اینکه نمی‌شناسمت اما بدون قلبم باهاته. مراقب اینده ات باش و نذار هیچکس حتی پدر و مادرت ازت بگیرنش. میدونم دلت شکسته و از اینکه مثل بقیه نیستی چه دردی میکشی. اما از این گرداب بیا بیرون هر موقع خواستن دعوا کنن از خونه برو بیرون یه قدمی بزن بهش فکر نکن دخالت نکن مغزت رو درگیر این چیزا نکن به اندازه کافی در اینده مشکل وجود داره اینارو بهش اضاف نکن. اونا خودشون از تو خیییلی بزرگتر هستن خودشون میتونن یه راهی پیدا کنن. تو گلیم خودت رو از اب بکش بیرون. فقط دعا کن و از خدا بخواه که سر و سامون بده ماجرا رو. نه با ناراحتی و غم با شادی و نشاط. ان شاءالله یه روزی بیاد کنار هم بگید و بخندید از ته دل… از ته دل قهقهه بزنید و روی اسمونا پرواز کنید…رفیق نادیده ام خیلی دوستت دارم به عنوان یه همدرد

  47. سلام خواهرم و شوهرش باهم دعوا کردن و نمیخوان باهم زندگی کند بچه ها پیش باباشون هست با بچه ها رفتار درستی نداره بچه هارو دست مادرش میده خودش تا شب نیست مادرگ بچه ها بهشون روزی یه دفعه غذا میده کتک هم میخورن مادر بزرگ بچه هارو تهدید میکنه که به کسی نگن اونا هم میترسن پدربچه ها هم رفتار درستی با بچه ها نداره من خالشونم کاری میتونم براشون بکنم که خواهر شوهرم یکم بترسه و با بچه هاش رفتارش درست باشه

    • زیور رحمانی نژاد روان شناس بالینی متخصص کودک و نوجوان

      دوست عزیز این افراد معمولا مشکلات روانی دارند یا به علت مشکلات با همسر، نمی توانند به بچه ها فکر کنند و آسیب هایی که به بچه ها می زنند، ترساندن شما باعث اصلاح رفتار ایشان نخواهد شد، مگر اینکه خودشان بخواهند از یک مشاور کمک بگیرند.‌مادر بزرگ ها بخصوص اگر سن بالایی داشته باشند، حوصله بچه را ندارند، حالا آن بچه هایی که پدر و مادر دعوا داشتند و جدا شدند، مشکلات رفتاری بیشتری هم دارند، چطور یک مادربزرگ می تواند از هر جهت پاسخگوی نیاز کودک باشد، خواهر شما باید بیشتر احساس مسئولیت می کرد و بچه هاش را رها نمی کرد.

  48. چندین باره همسرم هنگام مشاجره دست روم بلندمیکنه ودخترم که ۴سالشه اینارومیبینه وگریه کنان میگه نزن اون مامان منهreply
    حتی بعدازیک هفته ازش پرسیدم دلش تنگ شده برای باباش یانه

  49. ببخشید من جلوی بچه خانمم رو کتک زدم. نمیدونم چی شد . از کوره در رفتم ‌. دخترم ۷ سالشه . اولین بار بود این صحنه رو میدید. گریه کرد خیلی . خیلی ناراحتم. نمیدونم باید چیکار کنم ؟ نمیدونم چی باید بهش بگم ؟

    • خاک بر سرت دیگه حالا اومدی میگی

    • سلام دوست گرامی. یکی از موضوعات مهم در کودکی احساس امنیت هست و دعوای والدین این احساس امنیت و آسیب می زنه. همه والدین بحث هایی خواهند داشت که بهتره این بحث ها جلوی کودک اتفاق نیفته. مهارت های ارتباط مناسب و حل مسئله می تونه به والدین کمک کنه که بحث هاشون رو بهتر مدیریت کنن. اگر موضوع خاصی در این باره مورد سوالتون هست جزئیات بیشتری رو می تونیم بررسی کنیم.

  50. خیلی ممنون. ببخشید من یک دختر ۱۱ ساله هستم و میخواستم ازتون کمک بگیرم. پدر و مادر من امروز دعوا کردند. مادر من این بحث را شروع کرد. پدرم گفتن که شما رفتار مادرت که خیلی بد و ناپسند هست رو، الگو نگیر. مادرم هم سر این حرف، دعوا کردن را شروع کرد و ایشان داد و جیغ هایی میزدند که واقعا من ترسیدم. هر چه پدرم ایشان را آرام میکنند، مادرم حرف را قبول نمیکند. او گفت که میخواهم رو به قبله بنشینم و منتظر مرگم باشم. ایشون تا الان نهار هم نخورده. و از ساعت ۳ در تخت خواب است. میگوید که طلاق من را بگیر و منو ول کن. به نظر شما این بحثشان تمام میشود؟ ممنون میشوم راهنمایی ام کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.