در این مقاله از سایت مشاوره باما به سوالاتی از قبیل: چرا همسرم بهم توجه نمیکنه؟چرا برای شوهرم مهم نیستم؟ و نشانه های بی توجهی مرد به زن در زندگی مشترک زناشویی پاسخ می دهیم:
زندگی زناشویی میتواند پیچیده باشد. کار میتواند استرسزا باشد. بچهها ممکن است دچار مشکل شوند. یکی از اعضای خانواده میتواند موجب پریشانی و آشفتگی شود. ممکن است مشکلات ناباروری وجود داشته باشد. این فهرست از مشکلات زندگی مشترک بی پایان است. بااینوجود، برقراری ارتباط صحیح با همسر امری ضروری است. وقتی همسرتان شمارا نادیده میگیرد یا دیگر با شما صحبت نمیکند، ممکن است این کار او دلیل جز شما داشته باشد. تفاوت بسیار زیادی بین زمانی که او نادیده گرفتن شمارا انتخاب میکند و زمانی که فقط با شما صحبت نمیکند، وجود دارد.
چیکار کنم شوهرم بهم توجه کنه
وقتی همسرتان شروع به نادیده گرفتنتان میکند، شما باید دلیل این موضوع را کشف نمایید. این اولین گام برای برطرف کردن مشکل برقراری ارتباط است. این امکان وجود دارد که مشکل از شما نباشد و این خود همسرتان است که از شدت استرس و اضطراب نمیخواهد هنگام بازگشتن به خانه با کسی صحبت کند. او ممکن است در طول این دوران شمارا نادیده بگیرد و خودش هم متوجه این موضوع نشود.
بااینوجود، شما ممکن است از خود بپرسید که «چرا همسرم مرا نادیده میگیرد؟»، «آیا او با کسی رابطه دارد؟»، «آیا دیگر مرا دوست ندارد؟» و «آیا زندگی زناشویی ما محکوم به شکست است؟»
تمام این پرسشهای منطقی وجود دارند و این حق شماست که به سؤالاتتان پاسخ داده شود اما تحتفشار قرار دادن همسرتان ممکن است باعث فاصله گرفتن بیشتر او از شما شود.
علت بی اعتنایی مرد به زن
درصورتیکه همسر بی توجهی به شما را انتخاب کند، این مشکل با زمانی که او ناگهانی و به خاطر استرس شمارا نادیده میگیرد، کاملاً تفاوت دارد.
نکتهای که باید به خاطر داشته باشید این است که مردها صرفاً به خاطر داشتن روابط عاشقانه با فردی دیگر، همسرانشان را نادیده نمیگیرند. اگر همسرتان همچنان عاشق شماست، او ممکن است به چیزی جز شما نیز فکر کند. درحالیکه شاید اینطور به نظر رسد که همسرتان بیدلیل شمارا نادیده میگیرد اما ممکن است مسئلهای ذهن او را مشغول کرده و دید تونلی داشته باشد.
دید تونلی زمانی است که یک فرد تنها بر یکچیز تمرکز میکند و مسائل دیگری که در حال رخ دادن هستند را فراموش میکند. درحالیکه شاید اینطور به نظر رسد که نادیده گرفتن شمارا انتخاب کرده است اما ممکن است حتی خودش هم متوجهی این موضوع نباشد.
مطالب مرتبط: علائم کمبود محبت در زنان
از بی توجهی شوهرم خسته شدم
بهترین روش برای متوجه ساختن همسرتان زمانی که به شما توجهی نمیکند این است که از او بپرسید چه چیزی فکرش را مشغول کرده است. شاید گفتن جملاتی نظیر «روزت چطور بود؟» یا «سر کار چه خبر بود؟» بتواند کمک کند. او ممکن است با این کار شروع به صحبت کند و برای یک ساعت در مورد آنچه در ذهنش میگذرد، حرف بزند. این میتواند یک نتیجهی عالی باشد.
بااینوجود، همسرتان ممکن است زمانی که از او میپرسید «من دوست دارم بدانم که به چه چیزی فکر میکنی؟»، بگوید که همهچیز خوب است. درحالیکه این پاسخ ایده آلی نیست اما حداقل متوجه خواهید شد که او شمارا کاملاً نادیده نمیگیرد. او ممکن است که در حال حاضر آمادگی صحبت کردن در این مورد را نداشته باشد.
در چنین مقطع زمانی، شما باید مشخص کنید آیا همسرتان نادیده گرفتن شمارا انتخاب کرده است یا اینکه او در ساعات مشخصی از روز سرحالتر است.
شما همچنین باید این مورد را نیز در نظر بگیرید چه اتفاقی پیش از تغییر رفتار همسرتان رخداده است. آیا چیزی گفتهاید که عواطف و احساسات او جریحهدار شده است یا شاید هم روز تولدش را فراموش کردهاید؟ او ممکن است شمارا نادیده بگیرد زیرا فکر میکند که دیگر دوستش ندارید.
آیا متوجه هستید که این چرخه چگونه میتواند دائمی شود؟ همسرتان شما را نادیده میگیرد زیرا شما احساساتش را جریحهدار کردهاید. او بهجای صحبت کردن در مورد اینکه چه حسی دارد، تنها ساکت میشود و حضور شمارا نادیده میگیرد زیرا از درون رنج میکشد.
با این وجود، درصورتیکه کار خلاف عادت انجام ندادهاید و همسرتان بازهم شمارا نادیده میگیرد، این مورد نیاز به بررسی بیشتر دارد.
دلیل بی توجهی مرد به احساسات زن
دلایل بسیار زیادی وجود دارند که چرا همسرتان شمارا مرتباً نادیده میگیرد. درحالیکه ممکن است ناگهان نادیده گرفتن شما یا انتخاب نادیده گرفتن شما برای مدتزمان طولانی غافلگیرکننده به نظر برسد اما وقتی همسرتان شمارا برای همیشه نادیده میگیرد، دیگر کمتر متعجب خواهید شد.
به دلایل زیر ممکن است شریک زندگیتان شمارا نادیده بگیرد:
- همسرتان رنجیده است و شروع به نادیده گرفتن شما میکند: بسیاری از مردها دوست ندارند در مورد احساساتشان صحبت کنند. آنها ممکن است در خانوادهای تربیتشده باشند که انتظار میرود مردها قوی باشند و به اشتراک گذاشتن عواطف و احساسات خود با همسر را نشانهای از ضعف بدانند. اگر هیچیک از موارد مذکور صدق نمیکند، بازهم ممکن است برای همسرتان صحبت کردن در مورد مسائلی که او را اذیت میکند، دشوار باشد. مهم نیست که این مسائل مربوط به کار باشد یا رابطهی او با شما؛ وقتی همسرتان شمارا نادیده میگیرد، بهتر است از او بپرسید چه اتفاقی افتاده است. اگر با همسرتان در این مورد صحبت نکنید، هیچگاه متوجهی اصل ماجرا نخواهید شد.
- شوهر تان شمارا نادیده میگیرد زیرا نمیخواهد محدود شود (گرفتار شود): متأسفانه، گاهی اوقات همسرتان شروع به نادیده گرفتن شما میکند زیرا دیگر نمیخواهد به زندگی زناشویی با شما ادامه دهد. درحالیکه این یک مسئلهی تأسفانگیز است اما برای شما بهتر است که زودتر متوجهی قضیه شوید تا اینکه به زندگی زناشویی بدون سخن ادامه دهید. این موضوع بهآرامی موجب افسردگی شما خواهد شد و آنچه برای شما رخ میدهد را پیچیده میکند. بهترین روش برای اینکه متوجهی این موضوع و دلیل اینکه چرا همسرتان شمارا نادیده میگیرد، مطرح کردن سؤالاتی نظیر «به نظر میرسد که اخیراً از من فاصله میگیری و به من توجه نمیکنی. آیا میخواهی مرا ترک کنی؟» میباشد. بسته به نوع پاسخ، شما میتوانید واکنش بعدی خود را در نظر بگیرید.
- بی محلی شوهر به زن به دلیل اینکه او دلتنگ دوستان و خانوادهاش است: زمانی که همسرتان شمارا نادیده میگیرد، شاید به این خاطر باشد که او دلش برای زندگی پیش از ازدواجش تنگ شده است. درصورتیکه محل زندگیتان را پس از ازدواج تغییر دادهاید، ممکن است شریک زندگیتان دلش برای دوستان و خانوادهاش تنگ شده باشد. درحالیکه این کاملاً طبیعی است که برای برقراری ارتباط مجدد با دوران مجردی مشتاق باشید اما همسرتان باید متوجه شود که شما مقصر این موضوع نیستید. باید به او یادآوری کنید که میتواند همچنان با نزدیکانش در ارتباط باشد و لازم نیست شما را مقصر این موضوع بداند. وقتی همسرتان به شما بی محلی میکند، بهتر است راجع به غم و اندوهی که او احساس میکند، صحبت کنید یا میتوانید تعطیلاتی را برای برگشت به خانه برنامه ریزی کنید. درصورتیکه بودجهی کافی برای این کار ندارید، میتوانید همسرتان را با یک جشن تولد مجازی به همراه تمام کسانی که او دلتنگشان است، غافلگیر کنید.
- ممکن است سوءتفاهمی میان شما و همسرتان پیشآمده باشد: این امکان نیز وجود دارد که همسرتان شمارا به دلیل یک سوءتفاهم نادیده بگیرد. زمانی که یک زندگی مشترک موفق دارید و بهخوبی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنید، اغلب میتوانید از بروز چنین سوءتفاهمهایی اجتناب کنید. بااینوجود، اگر برقراری ارتباط هیچگاه نقطهی قوت رابطهی شما نبوده است، یک سوءتفاهم ساده میتواند دلیل بی توجهی همسر به زن باشد.
- بی توجهی مرد به زن به دلیل حسادت همسر: درصورتیکه دوست جدید پیداکردهاید یا به چیزی خارج از رابطهتان علاقهمند شدهاید، این امکان وجود دارد که همسرتان شمارا نادیده بگیرد چراکه به وقت گذراندن شما با دیگران حسادت میکند. اگر این موضوع صدق میکند، شما میتوانید این مشکل را با وقت گذراندن کمی بیشتر با همسرتان برطرف کنید. شاید یک قرار عاشقانه شبانه یا تعطیلات آخر هفته بتواند به شما کمک کند. همچنین ممکن است بخواهید همسرتان را به شرکت در علاقه جدیدتان دعوت کنید. درحالیکه ممکن است او علاقهای به شرکت نداشته باشد، تنها دعوت کردن او میتواند به برطرف کردن مشکلات در رابطهتان کمک کند.
- اولویتهای همسرتان تغییر کرده است: شاید موقعی شما مرکز توجه زندگی همسرتان بودهاید اما زمانی میرسد که اولویتهای او تغییر میکنند و او علایق دیگری را جایگزین شما مینماید. او بهجای صحبت کردن، نادیده گرفتن شمارا انتخاب میکند. درصورتیکه همسرتان شمارا به این دلیل نادیده میگیرد که دیگر علاقهای به شما ندارد، لازم است شما از این موضوع مطلع شوید. این منصفانه نیست که همسرتان زندگی جدیدی را شروع کند، شمارا نادیده بگیرد و شما بدون اینکه بدانید چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است، عقب بیفتید. مجدداً، برقراری ارتباط همواره امری حیاتی و ضروری است. درصورتیکه همسرتان شروع به بی توجهی شما میکند، شما حقدارید که دلیل آن را بدانید.
- بی محلی مرد به زن به دلیل خیانت همسر و روابط نامشروع : درحالیکه هیچکس نمیخواهد به این موضوع فکر کند که همسرش به او خیانت میکند، اما خیانت شوهر یک دلیل اصلی برای نادیده گرفتن است. وقتی فردی از زندگی زناشویی خود منحرف میشود، آن ترکیبی از شکست برای برقراری ارتباط و احترام قائل نشدن برای شریک زندگی است. وقتی همسرتان شروع به نادیده گرفتن شما میکند، شاید به این دلیل باشد که با زن دیگری رابطه نامشروع دارد. اگر بخواهید همسرتان به زندگیتان برگردد، این احتمال وجود دارد که مشاوره ازدواج بتواند به اتحاد دوبارهی شما کمک کند. بااینوجود، اگر او نادیده گرفتن شمارا انتخاب کند و عشق جدیدی برای خود پیدا نماید، بهاحتمالزیاد زندگی زناشویی شما به پایان رسیده است. بله این موضوع دردناک است اما هر چه زودتر متوجه شوید، بهتر است.
- همسرتان همجنسگراست و با واقعیت وجود خود دستوپنجه نرم میکند: برخی از مردان با زنی که دوست دارند، ازدواج میکنند اما پنهانی به مردها تمایل دارند. آنها سعی میکنند که نشان دهند هیچ مشکلی وجود ندارد. برخی از افراد واقعاً عاشق شریک زندگیشان هستند و دوست دارند زندگی خود را با او سپری کنند اما نداشتن رابطه زناشویی درنهایت میتواند منجر به شکست در ازدواج شود. درصورتیکه همسرتان به دلیل احساسات شدید و قوی که راجع به هویت خود دارد، شمارا نادیده میگیرد، حتماً لازم است تا به مرکز مشاوره خانواده مراجعه کند. بهعبارتدیگر، برخی از مردان میدانند که همجنسگرا هستند اما احساس میکنند که علیرغم تمایل به مردها باید با یک زن ازدواج کنند. آنها سعی میکنند که خود را در یک ازدواج اشتباه پنهان کنند اما چنین پنهانکاری بهندرت تا ابد مخفی میماند. در مقطعی از زمان، مردی که با ناامنیهای جنسی خود دستوپنجه نرم میکند، لازم است این مسائل را مطرح کند. درصورتیکه همسرتان شمارا در این دوران نادیده میگیرد، ممکن است دردناک باشد؛ بااینوجود، او نیز اذیت میشود. مشاوره حضوری یا آنلاین برای هردوی شما توصیه میشود. همسرتان باید هویت واقعی خود و آنچه از زندگی میخواهد را کشف کند و شما نیز همین کار را باید انجام دهید. آیا مشکلی با زندگی با یک مرد همجنسگرا ندارید یا شاید ترجیح میدهید بپذیرید که این تقصیر شما نیست و از یکدیگر جدا شوید؟ زوجهایی که در چنین شرایطی گرفتارشدهاند، پس از التیام زخمها به بهترین دوستان یکدیگر تبدیل میشوند؛ اما اولین مرحله از زنجیرهای از مراحلی که شما تجربه خواهید کرد، کشف دلیل نادیده گرفتن شما توسط همسرتان است.
علت سردی و بی توجهی مردان
دلایل بسیار زیادی برای نادیده گرفتن و بی محلی مرد به زن وجود دارد. نفطه مشترک تمام دلایل مطرحشده، فقدان برقراری ارتباط صحیح است. درصورتیکه همسرتان شمارا نادیده میگیرد، باید راهی برای وادار کردن او به صحبت کردن با شما پیدا کنید. کنار گذاشتن شما برای او نیز خوب نیست. در اکثر قراردادهای ازدواج بیان میشود که دو فرد در خوشی و ناخوشی، خوبی و بدی در کنار یکدیگر باقی میمانند. تنها روشی که به کمک آن میتوانید از لحظات سخت عبور کنید، داشتن یک رابطهی تعاملی و باز است. نادیده گرفتن و بی توجهی توسط همسر اغلب به دور از احترام است و هیچگاه بدون اشکال نیست.
با بی محلی شوهرم چیکار کنم؟
سلام من نزدیک ۳ ساله عقد کردم ولی بنا بر شرایطی به خاطر دانشجو بودن و سربازی همسرم زیر یه سقف نرفتیم. همسرم تا یه سال اول خیلی به من محبت میکرد ولی بعد کمکم محبتش کم شد. البته خانواده چون راضی به ازدواجمون نبودند، از ما حمایت نکردند. اینقدر زندگی واسه همسرم سخت شد که کلا خیلی رفتاری سرده و کم حرف، اروم ،فقط به خواسته های خودش اهمیت میده. دوساله که بخاطر به توجهی همسرم و کمبود محبت از طرف شوهرم نسبت بهش سرد شدم .بهشم میگم من کمبود محبت دارم نکن اینکارو با من من از تو محبت نبینم از کی ببینم. اینقدر جلوی نفسمو گرفتم به هوای همسرم بخاطر تعهدداشتن پایبند بودن شدیدا ادم با وجدان. ولی یه مدت کوتاه از همکارم خوشم اومده متاهله. هرکاری میکنم بهش فکر نکنم نمیشه فقط یه دلخوشی میخوام یه توجه. نمیدونم چجوری بااین قضیه کنار بیام. ناراحتم ازاینکه اون متاهله ولی رفتار منفی ازش ندیدم تا الان ولی شدیدا ازش خوشمم یاد ازطرفی به فکرهمسرم می افتم که منو ول کرده به امان خدا. تصمیم گرفتم وجدانمو بزارم کنار چون همش دارم از بی توجهیش گریه میکنم. دوست ندارم چشمم رو کسی باشه ولی دلم گیر کرده نمیدونم چیکارکنم.
پاسخ مشاور به سوال ” وقتی شوهرت بهت بی توجهی میکنه “
میفهمم حسی که تجربه میکنید چقدر سخته. واقعاً سخته در رابطهای باشید و دائماً حس بی توجهی از طرف شوهر داشته باشید. اما به نظر من این نیاز در ارتباط عاطفی گرفتن با فرد دیگر رفع نمیشود. من فکر میکنم شما اگر با هر فردی ازدواج میکردید باز هم احساس بی محبتی و بی توجهی از همسرتان میکردید. شما ظرفی خالی دارید که حال انتظار دارید همسرتان بهتنهایی بتواند آن را پر کند. درحالیکه نهتنها همسرتان بلکه هیچکس چنین توانایی و قابلیتی ندارد.
شما تمام تمرکزتان را روی رابطه عاطفیتان گذاشتید و انتظار دارید تمام نیازهایی که دیگران برآورده نکردند را همسرتان برآورده کند. هنگامی که این نیاز کمبود محبت برآورده نمیشود از همسرتان خشمگین میشوید و بهنوعی میخواهید انتقام همه را از همسرتان بگیرید.
همانطور که خودتان اشاره کردید، همسر شما در اوایل زندگی مشترک به شما این محبت را داشته است بنابراین، این قابلیت کاملاً در همسر شما فعال است؛ اما اگر شما مدام بخواهید در این زمینه به همسرتان انتقاد کنید و بگویید به من کم توجهی می کنی، او احساس بی کفایتی میکند و حس میکند من هر کاری هم بکنم نمیتوانم نیازهای او را برآورده کنم یا دقیقاً همین حسی که به همسرتان دارید (فقط به فکر خودش است) در طرف مقابلتان هم ایجاد کنید. بنابراین من فکر نمیکنم رابطه عاطفی شما با فردی غیر از همسرتان کمککننده باشد.
طرز برخورد وقتی شوهرت بهت بی توجهی میکنه
- 1- تا چه اندازه خودتان را سزاوار عشق و محبت میبینید؟ چقدر خودتان را دوست داشتنی میبینید؟ چقدر به خودتان عشق میورزید؟ هیچچیز مهمتر از این نیست که خودتان به خودتان عشق بورزید. هیچکس بهاندازه خودتان در اینکه ظرف خالی شما را پر کند توانمند نیست. شما فرد بسیار دوست داشتنی هستید؛ اما تا زمانی که خودتان از عمق جان به این موضوع اعتقاد نداشته باشید، هیچکس نمیتواند این حس را در شما ایجاد کند.
چگونه خود را دوست داشته باشیم؟
- 2- تمرکز بر جنبههای مختلف زندگی: چه چیزهایی برای شما قبل از ورود همسرتان لذتبخش بوده است که با ورود همسرتان آن را رها کردید؟ علایق شخصیتان رها نکنید و برای آنها ارزش قایل شوید.
- 3- منابع حمایتی دیگر را برای خودتان فعال کنید: نباید تمرکز خود را روی محبت همسرتان بگذارید ارتباط امن خود را گسترده کنید و بگذارید ظرفتان علاوه بر همسرتان توسط منابع دیگر هم پر شود.
- 4- سعی کنید تنها به دنبال این نباشید که توجه و محبت شوهر را دریافت کنید بلکه به همسرتان عشق دهید (عشقی را که در طلبش هستید را به او بدهید) و سعی کنید شرایط او را درک کنید. دانشجو بودن و سرباز بودن اصلاً راحت نیست مطمئن باشید همراه بودن شان در این شرایط به بهبود رابطه عاطفی شما کمک میکند.
- 5- بدون اینکه بخواهید همسرتان را متهم کنید از همسرتان بپرسید آیا چیزی برای او در رابطهمان فرق کرده است که مانند قبل به من و نیازهای من توجه نمیکنی؟ احساساتتان را بدون اینکه او را وارد دفاع از خودش بکنید بیان کنید.
- 6- مراقب باشید ملاقاتتان فقط حول محور بی توجهی نگردد. این موضوع برای همسرتان حکم تکرار مکررات دارد. شما هرچقدر بیشتر دست روی این موضوع بگذارید بدتر است. همین که تنها سعی کنید زمان لذت بخشی را در کنار یکدیگر سپری کنید بهنوعی توجه به نیازهای یکدیگر است.
- 7- به یاد داشته باشید ازدواج بخشی از زندگی است و هم شما و هم همسرتان باید در قبال بخشهای دیگر زندگیتان مسئول باشید و ارتباطهای خانوادگی و دوستانه خود را هم دریابید؛ بنابراین به همسرتان حق دهید که زمانی را با آنها سپری کند و این نهتنها به منزله بی توجهی به شما نیست؛ بلکه باعث پویایی رابطه شما میشود.
پاسخ به سوالات کاربران در مورد دلایل بی توجهی مرد به زن
دوستان عزیز دیدگاه های شما را خواندم. بیش از ۷۰ درصد مشکلات بین همسران ناشی از وجود ویژگی های اختلال شخصیت در یک یا هر دو طرف رابطه هست و فقط کمتر از ۳۰ در صد ناشی از کمبود مهارت های ارتباطی. دوستان عزیز خیلی از این موارد اگر قبل از ازدواج مشاوره می گرفتند یا چند کتاب در زمینه خودشناسی می خواندند، در زندگی گرفتار نمی شدند یا این آدم ها را انتخاب نمی کردند.
چه عواملی باعث شکل گیری شخصیت ما می شود؟ در اینجا سعی می کنیم از دیدگاه جفری یانگ به این مسئله بپردازیم: ۱. خلق و خویی که با آن دنیا می آییم ۲. پنج نیاز هیجانی اساسی و چگونه برآورده شدن آنها ۳. تجارب زندگی، تجارب ناگوار مثل سیل، زلزله، قحطی، تصادف، تجاوز یا حتی تجارب خیلی خوشایند مثل روی پر قو بزرگ شدن، ترکیب این سه عامل شخصیت ما را شکل می دهند، ناگفته نماند نوع الگو گیری از والدین هم بی تاثیر نیست.
پنج نیاز هیجانی اساسی:
۱. دلبستگی ایمن( نیاز به محبت، امنیت، ثبات، پذیرش)
۲. خودگردانی ، کفایت، هویت
۳. آزادی در بیان نیازها و هیجان های سالم.
۴.خود انگیختگی و تفریح
۵ محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری
همه انسان ها این نیازها را دارند، اگر چه شدت این نیازها در بعضی افراد بیشتر است. فردی که از سلامت روان برخوردار است می تواند این نیازهای هیجانی اساسی را به شکل سازگارانه ای ارضا کند. گاهی اوقات، تعامل خلق و خوی فطری کودک و محیط اولیه به جای ارضا نیازها، منجر به ناکامی او می شود و باعث شکل گیری باورهای بنیادین( طرح واره، یا تله ها) در انسان می شود که هر کدام از آنها با هیجان همراه خود بخصوص در روابط خودشان را به شکل پر رنگی نشان می دهند.
تمام انسان ها در برخود با ناکامی ها و تجربه امور خوشایند یا ناخوشایند در زندگی بسته به خلق و خوی خودشان به سه سبک پاسخ می دهند.
۱. سبک تسلیم: کودکی که دائم مورد تحقیر و انتقاد والدین قرار می گیرد می پذیرد که خودش آدم ناقصی هست، بی ارزش هست، به همراه این باور، هیجان شرم در کودک غالب می شود، بنابراین در روابط هم خودش را آدم بی ارزشی می داند، انتخاب خوبی نمی کند، وارد رابطه با هر کسی می شود، یا کسی که محبتی در کودکی نمی بیند باور می کند که دوست داشتنی نیست، همیشه تنها خواهد ماند، همیشه خشم و غم همراه این باور هست. بنابراین خودش خودش را دوست ندارد در روابط آویزان طرف مقابل می شود، هر چه محبت ندیده از طرف مقابل انتظار دارد بر آورده کند، کسی که مورد آزار جسمی، جنسی یا کلامی قرار گرفته باشد به موقع به نیازش پاسخ داده نشده باشد، بی اعتماد می شود، باور می کند دنیا جای امنی نیست، خشم و تنفر شدیدی از دیگران دارد همیشه انتظار دارد از سمت مقابل آسیب ببیند.
۲. سبک اجتنابی: فرد می خواهد از درد و رنج ها فرار کند، در برخی مواقع وارد هیچ رابطه ای نمی شود یا معمولا به چیزی اعتیاد پیدا می کند مثل کار افراطی، تماشای تلوزیون به شکل افراطی، سوء مصرف مواد و …
۳. سبک جبران افراطی: زمانی که نسبت به دیگران بی اعتماد هست قبل از اینکه دیگران آسیب بزنند خودش به دیگران آسیب می زند، وقتی محبت ندیده و بخصوص هر چه محبت کمتر دیده باشد، می گوید من اصلا به هیچ کسی نیازی ندارم حتی در بزرگسالی کسی نزدیکش شود و محبت کند، بدش می آید خودش را کنار می کشد، کسی که احساس بی ارزشی دارد سعی می کند با تغییر در ظاهر، با لباس، آرایش های زیاد و عمل زیبایی افراطی آن را جبران کند، یا با شغل و موقعیت اجتماعی یا با وسایل و ابزار زندگی که همواره رقابت می کنند تا بهتر از دیگران باشند.
ناکامی ناگوار این پنج نیاز باعث شکل گیری باورها یا تله هایی در پنج حوزه می شود. اگر نیاز دلبستگی برآورده نشود، چون در سال های نخستین کودکی دلبستگی شکل می گیرد، تله های بی اعتمادی -بد رفتاری، محرومیت هیجانی، رها شدگی و نقص و شرم بوجود می آید. البته تله دیگری به نام طرد اجتماعی در این حوزه هست که به دلیل تفاوت های ظاهری یا موقعیت های اجتماعی فرهنگی در سنین مدرسه شکل می گیرد.
وقتی نیاز دوم برآورده نشود، به موقع فرزند نتواند از عهده کارهای خود برآید یا والد این فرصت را از کودک بگیرد، هویت مستقلی در کودک شکل نمی گیرد و در مواقع شدید، کودک خود را بخشی از والد می داند.
وقتی نیاز سوم برآورده نشود کودک هیچ وقت حق و حقوق خودش را نمی شناسد و همواره نیاز دیگران و نگاه دیگران برایش مهم تر است و تله هایی مثل اطاعت، ایثار، جلب توجه جویی و بازداری هیجانی بوجود می آید، در ایثار و اطاعت خیلی از مواقع از طرف مقابل اطاعت می کند اما همواره خشم شدیدی در درون خودش دارد و گاها به شکل انفجاری بروز می دهد یا کسی که بازداری هیجانی دارد در مورد احساس خودش حرف نمی زند و باور دارد طرف مقابل باید خودش متوجه شود.
مطالب مرتبط: طلاق یا تحمل به خاطر بچه ها
کسی که نیاز به محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری به شکل مناسب ارضا نشده باشد، باور دارد که دیگران همواره باید پاسخگوی آنها باشند، همیشه از دیگران طلب کار است، نه نشنیده، به هر خواسته کودک تن داده اند.
یا یاد نگرفته چطور خشم خودش را کنترل کند، چطور به زندگی نظم بدهد، چطور جلو خواسته های خودش را بگیرد.
یا کسی که نیاز به تفریح و سرگرمی اش برآورده نشده، یاد نگرفته تفریح کند، تفریح جایگاهی در زندگی اش ندارد دائم در حال کار هست، می خواهد کارش را به بهترین نحو انجام دهد.
معمولا در انتخاب همسر و انتخاب شغل یا دوست طرح واره ها یا تله ها فعال می شوند، طرح واره ها برای شخص جذابیت دارند چون در کودکی به این شکل عمل کردند و جواب گرفتند شخص حاضر نیست سبک دیگری را امتحان کند. بنابراین کسی را انتخاب می کند که دقیقا مثل پدر و مادر ناکام ساز خودشان باشد. یا اگر فرد سالمی را انتخاب کنند خودشان به خاطر دید و نگاه خاص خودشان به گونه ای رفتار می کنند که طرف مقابل را بیزار کنند و باز زندگی کودکی خود را تکرار کنند، انگار که خوشی زیر دلشان می زند.
اکنون فرض کنید دو نفر که در کودکی محبت ندیدند یا یکی بعضی مواقع دیده یا خلق و خوی منفعل داشته، تسلیم می شود باور دارد که خودش دوست داشتنی نیست، محبت شدیدی را از طرف مقابل می خواهد، با کسی ازدواج کند که او هم در کودکی محبت ندیده اما خلق و خوی پرخاشگری داشته و سبک جبران افراطی را انتخاب کرده، از محبت کردن و دیدن بدش می آید. این دو نفر در مواجهه با هم چقدر ناکام می شوند.
هر چه محرومیت ها شدیدتر باشند، هیجان های همراه این باورهای ناکارآمد در روابط غالب می شود و فرد ممکن هست بارها و بارها یک مسیر اشتباه را طی کند گویی که عقل و منطق این فرد اصلا در انتخابش جایی ندارد. پس وجود تله ها و سبک های مختلف پاسخگویی وقتی در مقابل هم قرار می گیرند فرد را با چالش های جدی و ناکامی های عمیقی مواجه می کنند.
به امید روزی که همه قبل از اقدام به ازدواج به خودشناسی برسند، آسیب های دوران کودکی را ترمیم کنند، آنگاه وارد روابط شوند یا فرزندی بوجود آورند و چرخه های معیوب نسل های قبل را تکرار نکنند.
طلاق بگیر شما شما چی من اینجا اومدم درس بخونم چه قدر جهان تو همه مردم عشقی هستن تو کار انتقام گیرین دقیقا از چی تو خوشم بیاد مرتبا توهین ، تحقیر زشتم پاشو برو خب بچه ها اگه بی توجه بذارید برید واقعا خدا رو شکر گذشته نیستیم مردم پوچ بودن مجبور بودن یه رابطه نحس متحمل شن الان راحت خلاص میشن ، رفتار درست هرلحظه باید یاد گرفت پسره از من سو استفاده کرد اونم منبکه هیچ کار نداشتم باهاش کثافت مرتبا چشمش دنبال جنده های دیگه هرچی گوز برداشت برد منو نه عشقی بودن ننه جنده بودن خودشون من مقصرم شما هیچ گهی نیستید الا مخ تعطیل هرزه جنده خوش گذرون عن گه بی خاصیت بی شعور میگن نظرت راجع به مخالفت ازدواج بگو با میشه یا نمیشه
من شوهر ساکت باشه درجا نابود میشم پسره بهم کم محلی می کرد گذاشتم رفتم
من همیشه از اینکه همسرم هیچ محبتی به من نمیکنه و اگر ماه ها هم بگذره تمایلی به رابطه نداره شکایت داشتم توی همه ی این 7 سال زندگی مشترکم. خیلی واضح نشستم بارها و بارها باهاش صحبت کردم که دقیقا از چی ناراحتم ولی اون فقط میشنوه و سکوت میکنه و هیچ کاری برای اینکه حال من بهتر بشه نمیکنه.من دیگه خسته شدم و روح و روانم بهم ریخته نمیدونم چه کنم. بجای اینکه از من دلجویی کنه وقتی ناراحتم اونم از اینکه من شکایت میکنم قهر میکنه و ناراحت میشه. فقط میگه پس من برای کی کار میکنم صبح تا شب. همه یعشق و ابراز علاقش برای بچشه. من دیگه خستم از اینکه حرف میزنم و جوابی نمیشونم ازش. بگید من چه کنم؟
درد خودم یادم رفت
سلام خوبین من ۲۳ سالمه ۸ ساله ازدواج کردم شوهرم ۳۵ سالشه دوتا بچه دارم یکی ۵سال و ۱۱ ماهه مشکلات زیاد داشتم و بی تجربگی خودم شوهرم آدمی کم حرف اوایل سر بیرون رفتن و حجاب خیلی گیر داشت و اصلا با هم بیرون نمیرفتیم الان بعد ۸ سال یه پارک باهم نرفتم فقط مسافرت اینم با خانواده من کلا خیلی آدم غیرتی وزیر به حجاب و نامحرم حرف زدنو خیلی زیادمشکل من از عقد بستگی من بود تو دوران عقدی چند بار پیامک روی گوشیش دیرم ولی هر بار به دلیلی از زیرش در رفت و گفت ماله من نبوده منم بچه بودم عقلم نمیکشید باور میکردم تا دوسال پیشه دوباره توی اینستاش پیام دیدم دوباره گفت مسدود شدم و ماله رفیقم و خیلی چیرا منم گریه کردم و قهر رفتم خونه بابام اینقدر اومدن و رفتن و مادرش اومد خودش زنگ پیام که ماله من نبوده ایقدر دست رو قرآن گذاشت منم خام شدم رفتم دیگه گفتم اینستاتو باید پاک کنی رمزم نباشه اونم قول داد و اینستاشو پاک کرد بعد نزدیک ۸ ماه پیش رفتاراش مشکوک بود منم تازه زایمان کرده بودم به محبت احتیاج داشتم ولی اون اصلا از اوله زندگی تا الان حرف عاشقونه نمیزنه اصلا به من نمیگه دوست دارم یا یه کلمه محبت آمیز ولی شک کرده بودم رفتم سر گوشی میدیدم موقعی هایی که خونه نیست اینستا میریزه تا میخاد بیاد خونه پاک میکنه شوهر من اصلا سرکار نمیره و ماشین بزرگ داره صبح میره در تا ظهر پیش رفیق بعداظهر تا شب پیشه رفیق این ساعت اینستا میریخته یه شب که خواب بود اتفاقی اینستا ریختم براش و رفتم تو اینستاش در کمال ناباروریم پیامایی دیدم که چقه قربون صدقه و دوستت دارم به زن ۴۰ ساله واونم مسدودش کرده بود و متلک به انواع دختر ها ولی اونا جوابش نداده بودن منم دیگه قهر کردم رفتم برای طلاق یک ماهی قهر بودم
شوهر من خیلی سرد و بی عاطفه است.وهم سرد مزاج و کم صحبت. ولی برای مشکلات مردم..چ دوست وچ خانواده اش همیشه پیش قدمه .یعنی مردی ک بیرون از خونه زبون زده خاص و عام مردم شد بخدا .گرفتاری های همه رو حل میکنه.
من ۳۷ سالمه..شوهرم ۴۱ سالشه..دو فرزند دارم ۱۴ساله و ۱۲ ساله..شوهرم مشکل جنسی داره..حدود یک ساله…با من همبستر نشده…واقعا خسته شدم…راضی هم نیست دکتر بره…بخاطر آبرو و بچه هام این زندگی رو تحمل میکنم…نمیدونم تا کی میتونم ادامه بدهم
لعنت به مردا من نزدیک ۱۰ سال ازدواج کردم همسرم مثل یه لاشه شد بی غیرت
سلام وقت بخیر من الان 3سال نیم ازدواج کردم شوهرم کبوتر داره و بیشتر توجه اش به کبوترهاش هست من از این مشکل خیلی رنج میبرم چون مواقع آزاد فقط صرف اینها میکنه من نسبت به این موضوع حساس شدم چند باری باهم بخاطرشون بحثم شده الان مدتیه زدم به بیخیالی ولی اگه حرفی بزنم میگه من تو رودوست دارم دارم برات وقتش صرف میکنم در صورتی که خودشون صبح میرن سرکار شب برمیگردن شامشون میخورم و باز میرن سمت کبوتر بال دل جون شده تا ساعت 2شب بهشون رسیدگی میکنن ولی من اگه چیزی ازش خواستم خودشو به خستگی نمیتونم میزنه والان من یه پسر 2ساله داره با اینکه3سال نیم ازدواج کردیم اصلا اهمیت نمیده که من کنارش باشم یا نباشم جدا میخوابه بنظرتون مشکل از من هست با اینکه خیلی راهنمایش میکنم یا بعضی وقتا جلو خانوادش منو ضایع میکنه
من هسمرم اصلن باهام صحبت نمیکنه یکسره فقط تلویزیون نگاه میکنه ، حتی نیم ساعت پیش ازش سوال پرسیدم جواب نداد. ، من مشکلی خداروشکر تو زندگی ندارم ، تنها مشکلم اینه که هیچ وقتتت همسرم باهام صحبت نمیکنه ، خب من خیلی دوست دارم که تو زندگی یکیو داشته باشم تا باهاش درد و دل کنم یا هر موقعه ناراحتم باهاش در میون بزارم صحبت کنم ولی متاسفانه اصلن تا حالا نشده من با همسرم درد و دل کنم تا میام باهاش حرف بزنم میگه ساکت خستم الان حال ندارم یا مسخرم میکنه میگه ول کن دو دقیقه اومدم که خونه که استراحت کنم فیلم ببینم بد بخوابم تو ام چقت گیر اوردی ، یا روزایی مثل امروز که جمعه بهش پیشنهاد دادم گفتم عزیزم میشه لطفا بریم بیرون دور بزنیم خیلی وقته باهام دوتایی نرفتیم گفتش نه امروز نه حال ندارم یه روز دیگه ، روز دیگم میاد خونه میگه خستم منم ناراحت شدم گریه کردم یه ساعته تو اتاقم یه بار نیومده الکی درو باز کنه بگه عزیزم خوبی چیزی شده ??♀️??♀️??♀️??♀️ مامانش مریضه خونه داداش بزرگشه اون جور جا ها خیلییییی حرف میزنه با مادرش کلن حرف میزد شوخی مکردن بد خونه بهش گفتم خب منم همسرتم چرا باهام حرف نمیزنی میگه مامانم فرق میکنه اون نور چشامه زندگیمه ، بد میگه اگه مامانم نباشم منم مثل آدم نابینا ها میمونم کور میشم مامانم عشقمه به گفتم پس من چی منم شریک زندگیتم گفتش برو اونور اصلن حوصله ندارم میخوام فیلم ببینم وقتمو نگیر منم گریه کردم بد میگه گریه کن بزار سر گرم شی انقد نیای پیشم?بد من چشام یکمی ضعیف شده میگه انقد گریه کن تا کور شی بد منم خیلی ناراحت بودم گفتم خب انقد تو منو اذیت کردی گریم در اوردی گریه کردم که چشام ضعیف شده میگه به درک فقط از حلو چشمام برو اون ور نبینمت میخوام فیلم ببینم
خوب بگو ور دل ننت ک چشم و دلت چراغون شه بچهاشم بنداز پیشش بگو بزرگشون کن اینم یه نوع فیلمه
با سلام سوال من اینه که با مردی که نظر خانمش براش اصلا مهم نیست و فقط به فکر خودش هست چه باید کرد
با شوهرم یه مشکلی دارم اینکه حس میکنم درکم نمیکنه چند ساله ک ازدواج کردیم ولی واسه هر چیزی باید اشکم در بیاد تا انجامش بده
11ساله ازدواج کردم. 37ساله مرد هستم. همسرم اصلا توجهی بهم نداره متاسفانه. دوتا پسر 9ساله و 6ماهه.الان چهار سال میشه جدا میخوابیم. وضعیت مالیم خراب شد اخلاق ایشونم خراب شد
سلاممنمهمینتورماهمدردیم
سلام شبتون بخیر من الان 4سالہ عروسی کردم یہ دختر 3سالہ ھم دارم شوھرم بسیار بددھن و بھونہ گیرہ ھر حرفی ک میخوام بزنم صدبار باید سبک سنگین بکنم بازم اخرش دعوا میفتہ کلا نمیشہ 2کلمہ حرف بزنیم اگہ جوابشو باصدای بلند بدم میگہ میام گردنتو میشکونم حواست باشہ چجوری بامن حرف میزنی اگہ اروم جواب بدم میگہ عجوزہ اگہ کلا جواب ندم میگہ لالی چن بارم بھش گفتم بریم پیش روانپزشک میگہ حیوون وحشی اھلی نمیشہ منم اخلاقم اینجوریہ از خداتم باشہ اگہ بری خونہ ی پدرت از گشنگی میمیری علنا چن بار بھم گفتہ بخاطر بچہ نگھت داشتم دیگہ 3ھفتہ ام میشہ سر یہ حرف چرت کلا باھام حرف نمیزنہ رابطہ ھم نداریم قبلا میگف از چشمم افتادی حتی دیگہ پیش ھمم نمیخوابیم دیگہ خستم از زندگہ خستم بس کہ مقصر نبودم ومعذرت خواستم خودشم لباس خریدن واسہ منو دخترمو ولخرجی میدونہ خیلی کم بھم پول میدہ دیگہ خستہ شدم بس کہ از خواھرمو ھمسایہ لباس قسطی خریدم نیاز دارم بااینکہ زیادم نمیخرم اغلب کھنہ ی اینو اونو میپوشم تامیام حرفی بزنم اخرش ب پدرم فش میدہ توروخدا کمکم کنین
سلام. وقتتون بخیر. خانمی هستم ۲۷ ساله. تقریبا سه سال هست که ازدواج کردم. چند وقت پیش صحبتی بین ما رد و بدل شد. که باعث ناراحتی من شد. ولی اون به جای اینکه از دل من دربیاره. از من عصبانی شد و به من گفت تو اصصلا برای من ارزشی نداری (با غلظتی گفت و من هم جوری ناراحت شدم که کاملا بعدش سکوت شدم)یک هفته است از این ماجرا گذشته ولی خودش فکر میکنه داره یک هفته منت کشی میکنه درصورتیکه من فقط بی توجهی ازش میبینم
سلام من26ساله ازدواج کردم و3تا بچه دارم من با شوهرم هیچ موقع راحت نمتونم حرف بزنم یا چیزی ازش بخوام چون احساس میکنم حرفام براش ارزشی نداره مثلاً من رفتن به باشگاه ورزشی را خیلی دوست دارم ولی برای اون اهمیت نداره وهمیشه میگه چرا میری ومنم بعضی وقتها بهش نمیگم بهش که میرم باشگاه وخیلی چیزهای دیگه جدیدن پسرم گوشی برام خریده بود شوهرم برادشته قایم کرده ونمیده ومن خیلی نارحتم ودلم نمیخاد باهاش حرف بزنم این کاراش باعث شده که علاقم به شوهرم کم بشه نمیدونم چه کارکنم نمیخام بچه هام ناراحت بشن از این رفتارهش خیلی خسته شدم
سلام خسته نباشید من با همسرم مشکلم اینکه هیچ وقت ب خواسته های من توجه ای نمیکنه حرف حرف خودشه حتی در مورد تعیین اسم بچه ها نمیزاره با خانوادم رفت و آمد داشته باشم نمیزاره تنها برم خرید از خونه بیام بیرون مدام ب خواهران و خانوادم توهین میکنه اگه حرفی بزنم دفاع کنم تا حد مرگ کتک میخورم بچه یکسالم همیشه شاهد کتک خوردنمه و این خیلی بده ی بچمم تازه ب دنیا اومده واقعا نمیدونم چیکار کنم پیش مشاورم نمیاد میگه خودم همه چیو بلدم و میدونم لطفاً راهنماییم کنید
سلام وقت بخیر دونفرکه درعقدهستندوزن بدون هیچ دلیل محکمی تهمت خیانت میزند ومیگوید همسرم به من بی توجهی میکند ومرادوست ندارد ودلیل محکمه پسنددیگری ندارد میتواندطلاق بگیرد؟
سلام من یه پسر دارم حدودا نزدیک دوساله سعی دارم خودم زندگیمو درست کنم اما نمیشه یعنی شوهرم نمیخاد اگ بخاد میشه شوهرم بهم بی محلی میکنه نزدیکش میشم از من فرار میکنه سعی داره جدا بخابه دستش ب من نخوره اصلا مهم نیستم براش وقتی باهاش حرف میزنم ک چرا همچین رفتاری میکنی چیزی نمیگه منم بدتر حرص میخورم و دلم میشکنه ب فکره ایندمون نیس سرکار نمیره ما روستا زندگی میکنیم من راضی نیستم از زندگیم خانوادم پشتم نیستن طلاق بگیرم میشه کمکم کنین؟
سلام وقت تون بخیر . من 33سالمه لیسانس و خانه دار . همسرم 37ساله و مهندس ساختمان. یه بچه داریم از لحاظ مالی در حد متوسط رو ب بالا . مشکلم بی احترامی و بی توجهی همسرم ب من هست . بیشتر اوقات ساکته و سرش با گوشی ش گرمه( از لحاظ خیانت مطمئنم ازش که اهل این چیزا نیس). از لحاظ جنسی مشکل نداریم . و فقط در اتاق خواب با احترام رفتار میکنه . اکثرا ساکته. کلا خودش شخصیت ارومی داره. تا من میام یه حرف بزنم سریع تو ذوقم می زنه یا عین بچه ها باهام رفتار میکنه . خیلی حس بدی می گیرم .دوست دارم کار کنم و مستقل بشم رشته م آی تی بوده ولی هیچ علاقه ای بهش نداشتم . چند سال حسابدار بودم که همسرم اجازه نداد برم البته بچه دار هم شدم و نمیشد برم. الان بچم دو سالشه در حد چند. ساعت میشه پیش مامانم باشه. راستی خانواده ما بابام خیلی ب مامانم احترام می ذاره و برعکس. ولی خانواده همسرم خیلی ب هم بی احترامی میکنن مخصوصا پدر مادرش. حتی جلو هم و ما معذرت می خواهم باد معده بیرون میکنن. همسرم هم مثل اونا شده ? ما از اول ازدواج تا حالا که چهار سال هست خیلی کم شبا پیش هم خوابیدیم و جای خواب مون جداس. بخاطر خروپف و معذرت میخواهم باد معده . ممنون میشم راه حل بدید ، پیشاپیش ممنون از جواب تون
و مطمئن باشید کسی که امروز به برادرش خیانت می کند، فردا هم به شما خیانت خواهد کرد.