من ۵ ساله که ازدواج کردم پسرخالمه شوهرم ۸ سال از من بزرگتره و به خواست خانوادهها ازدواج کردیم من اصلا دوستش نداشتم و ۱۷سالم بود الان یه پسر ۳ سال و نیمی دارم زندگیم همش دخالت توش هست من هرکاری میکنم خاله هام و مادر شوهرم و مادرم همه اطلاع دارن و دخالت میکنن من تو فضای مجازی با مردها و پسرها چت میکنم و درهمین حد خیانت کردم خیلی دوست دارم زندگی عادی داشته باشم. چندروز پیش با یه آقایی چت کردم و میگه عاشقم هست و احساساتش رو خیلی قشنگ و خوب بیان میکنه تمام اون چیزایی که من کلا از زندگی و همسرم تو ذهنم میخواستم رو داشت ولی من قبول نکردم حالم خوب نیست چیکار کنم که بتونم وفادار بمونم و دیگه با مردی چت نکنم؟
پاسخ مشاور به سوال پشیمانی زن از خیانت به شوهر
اینطور که به نظر میاد شما خیلی زود وارد مسئولیت زندگی شدید. بهخصوص که چندان با انتخاب خودتان نبوده و در زندگی احساس درماندگی میکنید. شما دختری هستید که حتماً رؤیاهای زیادی برای داشتن یک ازدواج موفق داشتید که البته میتواند این رؤیاها باورهای غیرمنطقی در مورد ازدواج باشد. من میفهمم که ازدواج در سن پایین و بچه دار شدن شما و اینکه حس کنید ازدواجتان اجباری بوده است، نارضایتی شما را بالا میبرد؛ اما حتی اگر ازدواجتان به فرض محال بهگونهای بوده که شما هیچ اختیاری در آن نداشتید، از آنجا به بعد اینکه چه تصمیمی برای زندگیتان بگیرید و نگرشتان به مسائل به چه صورت باشد و چطور با مسائل برخورد کنید و از عهده آن بربیایید به دست شماست. من میخواهم شما خود را از نقش قربانی نجات دهید آنوقت است که میتوانید برای خود و زندگیتان کاری بکنید. تواناییهای خود را نادیده نگیرید و بدانید بهاندازه همسرتان در زندگی نقش مؤثری دارید.
اینکه با پسری چت کنید و حس کنید همانی هست که من میخام خیلی طبیعی است؛ اما شما باید این موضوع را در نظر بگیرید که افراد در چت کردن خیلی راحتتر حرف میزنند شما خودتان را در نظر بگیرید که چقدر در مورد بیان احساساتتان بهصورت چت راحتتر هستید به همین خاطر حتی اگر شما فرد مجردی بودید که قصد ازدواج و آشنایی با کسی را داشتید پیشنهاد من به شما این بود که بیشتر سعی کنید طرف مقابلتان را بهصورت حضوری ببینید. زیرا زندگی واقعی و نوع برخورد اطرافیان در پیام قابل شناخت نیست.
شما از آن پسر تصوری دارید که بیشتر ساخته ذهن خودتان است. اینکه زندگی خودتان را با چت کردن پسری که در قبال شما هیچ مسئولیتی حس نمیکند مقایسه کنید غلط است. زندگی واقعی پر از هزینهها و خدمات و مسئولیت است و همین مسئولیتها و نوع برخورد شما و همسرتان نسبت به آنها میتواند رابطه شما را تحتتأثیر قرار دهد. شما از آن پسر خوشتان نیامده؛ بلکه از آن حسی که در زندگی خودتان با همسرتان تجربه نکردهاید خوشتان آمده پس چیزی که شما احتیاج دارید یک فرد جدید در زندگیتان نیست، بلکه خلق تجربههای مشترک و لذتبخش با همسرتان است.
به همین خاطر از شما میخواهم روی زندگی خودتان تمرکز کنید. نمیگویم که شما درهرصورت باید بسوزید و بسازید بههیچوجه؛ اتفاقاً از شما میخواهم بهعنوان یک زن توانمند و فردی که در زندگیاش نقش دارد، فرد منفعلی که در زندگیاش جا خوش کرده است و خود را قربانی حس میکند از زندگیاش بیرون کند. تا حتی اگر روزی تصمیم به طلاق هم گرفتید بهصورت آگاهانه عمل کنید و نسبت به خودتان و زندگیتان شناخت کافی کسب کرده باشید.
در مورد دخالت خانواده همسر، میفهمم که چقدر سخته که مدام حس کنید که بهجای زندگی کردن با یک همسر و یک فرزند با یک خانواده زندگی میکنید. دخالت در زندگی زناشویی یکی از معضلهایی است که افراد زیادی با آن درگیر هستند. سن کم شما و اینکه ازدواج شما بهصورت فامیلی است احتمالاً آنها را مضطرب میکند و حس میکنند خودتان بهتنهایی از مسائل زندگیتان برنمیآیید. بیآنکه بدانند دخالت آنها ممکن است شرایط را بدتر کند.
امیدوارم با شناخت توانمندیهای خود، تصمیم درستی برای خودتان و زندگی مشترکتان بگیرید.
گلسا بمانیان
مطلب مرتبط: مادرم به پدرم خیانت میکنه چیکار کنم
به شوهرم خیانت کردم چیکار کنم منو ببخشه
حدود یک ماه است که از همسرم طلاق خلعی گرفته ام. البته همسرم به دلایلی مجبورم کرد و گفته بعد از طلاق دوباره عقد می کنیم. ضمنا در دفترخانه صیغه طلاق رو جاری نکردیم و باهم رابطه داریم من به خاطر اینکه همسرم رو از دست ندم قبول کردم که تا تمام شدن مدت عده به صورت شرعی وصیغه ای با هم باشیم و ما در خانه جدا زندگی میکنیم.
بچه ها با من هستند این طلاق به خاطر یک دانگ خونه بود. اگه ادامه زندگی داشتیم خونه به طور کامل به نام من میشد. من بیش از سه سال بود که به دلیل خیانت همه داراییم رو به نام همسرم کردم و مهریه ام رو بخشیدم و او بعد از گرفتن همه چیز برام پرونده طلاق باز کرد تا اینکه من موفق شدم خونه رو بگیرم دو دانگ برای من و یک دانگ بعد از زندگی مشترک بعد از یک سال به نام من میشد حالا همسرم میگه تو دوباره بعد از یک سال این سهم رو از من میگیری حالا من نمیدونم بعداز تمام شدن عده با من عقد میکنه یانه؟ اعتماد به نفسم خیلی کم شده. به خاطر بچه هام که پسرم 22 ساله و دخترم 15 ساله هست میخوام ادامه بدم تا اونا سروسامان بگیرن.
من تو این مدت که اختلاف داشتیم هر شرط و شروطی که داشته قبول کردم تا زندگیمون ادامه داشته باشه. لازم به ذکر است شرایطی رو که انجام دادم بگم بازنشستگی زودتر از موعد و اعمال نشدن مدرک کارشناسی ارشد و مدیریتم. بخشیدن مهریه. انتقال حساب بانکی که ارث پدرم بود به حساب همسرم .دادن ماشین و طلاهام به همسرم. انتقال سند خونه به نام همسرم. حالا فقط دو دانگ خونه به نام من هست که خودم از اداره و از مسکن فرهنگیان گرفته ام.
حدود یک سال بود که خونه رو اجاره داده بود الان خالی کرده و چون مشاع هست به فروش نمیره الان هم همسرم میگه باید خونه رو بفروشیم من سهم خودم رو میخوام من هم فعلا به خونه خودم نمیرم.
پاسخ مشاور به سوال ” جبران خیانت به شوهر “
بهتر بود قبل از بخشش مهریه و اموال و دادن امتیازاتی که از طرف شوهر برای بخشش خیانت، مطرح شد، با یک وکیل حقوقدان مشاوره می گرفتید.
خیانت زن به شوهر امری بسیار نادرست است. طبق تحقیقات انجام شده، یکی از مهمترین دلایل طلاق از نظر روانشناسی که مرد تحت هیچ شرایطی حاضر به ادامه زندگی با همسرش نیست، موضوع خیانت همسر است.
بنده از کیفیت زندگی قبل از خیانت شما و میزان روابط عاطفی شما با همسرتان قبل از این اتفاقات اطلاعی ندارم، اما به نظر نمی رسد بازگشت به رابطه بعد از خیانت به همسر از طریق دادن امتیازات مالی مثل بخشش خانه و دارایی اثر بخش باشد.
در حقیقت، شما تصمیم گرفتید به خاطر جبران اشتباه گذشته خود، بخشی از دارایی خود را به همسرتان ببخشید تا به او پشیمانی از خیانت را اثبات کنید.
با توجه به اینکه موضوع خیانت زن به شوهر یکی از عمیق ترین آسیبهای روحی را در مرد بر جای می گذارد، بهتر بود قبل از هرگونه اقدامی، از اراده و انگیزه شوهر خود برای ادامه زندگی مشترک مطمئن می شدید.
وقتی یک مرد به پایان رابطه فکر می کند و انگیزه لازم برای ادامه زندگی با همسر خیانتکار را ندارد، شما نمی توانید با بخشش پول و اموال، به بهبود رابطه عاطفی با همسر امیدوار باشید.
در حقیقت، اگر انگیزه لازم برای ادامه زندگی مشترک از جانب مرد یا زن وجود نداشته باشد، طرف دیگر باید نقش قربانی در رابطه را بازی کند و از او ممکن است به طرق مختلفی سوء استفاده مالی، عاطفی و روانی گردد.
چنین زندگی قطعا بر روح و روان فرزندان نیز آسیب می زند و ادامه زندگی مشترک تحت چنین شرایطی توصیه نمی شود.
با سپاس
مطالب مرتبط: طلاق یا تحمل
اینها همه برمی گرده بی نمازی درخانواده ها آن نماز است که انسانها الفساد وفهشا دور نکه می دارد
یه اقای مجرد هستم وقتیکه پیامها روخواندم خیانت خانمهارو دیدم ازاینکه شوهر و بچه دارند ولی چشمشان دنبال یکی دیگه هست مو به تنم سیخ شد .چطورمیشه طرف چندین سال زندگی رونادیده بگیره بایه پیامک یا یه چشمک عاشق یکی دیگه بشه که طرف فقط برای یه لحظه میخوادش.نفرین برچنین افرادی
به به بنازم
سلام من توی سن ۱۳ سالگی ازدواج کردم والان نزدیک به۱۸ سال از ازدواجم میگیرد و ۲ بچه پسر دارم توی این چند سال چند بار رفتم دادگاه پرونده دارم ۴ سال پیش دو باره اختلاف برامون پیش آمد دادگاه بودیم نزدیک یک ماهی بود که من خیلی برای بچه هام ناراحت بودم دوباره برگشتم پیش شوهرم وقتی که برگشتم به اسرار شوهرم و خانوادش گفتند باید مهر و طلا و جهیزیه ای که داری مهزری ببخشی منم مجبور بودم انجامش دادم و در قبال حق طلاق رو داده به من الان بعد چهار سال بیرونم کرده ومیگو باید طلاق بگیری هیچ چیزی پیش من نداری و هر کسی که رفته باهاش حرف زده که بیاد دنبالم میگوید که باید از هم جدا بشویم الان من باید چه کاری انجام بدهم من دوست دارم برگردم سر زندگی خودم
یکسالپیشفهمیدمشوهرمبهمخیانتکردهیعنییهزندیگروصیقهکردهولیباکلیدردسربدونهبخشیدنشتوزندگیمموندمقولدادکهجبرانمیکنهولیاوضاعبدترشدهانقدرمنونادیدهمیگیرهکهخستهشدمنمیدونمفکرمیکنمهنوزبااونزنه.قضیهیکمزیادیپیچیدسمنعاشقشوهرممشایدهمدیگهنیستمنمیدونمحالمخیلیبدهمیخامازاینجتلبیامبیرونخستهشدمحتیالتماسکردمطلاقبدهولیوقتدعوامیگهباشهوفردایادشمیرهبهروشمنمیاره بهخدادیگهخستهشدمانقدرتشنهمحبتهستمکهخدامیدونهمنیهدختره5سالهدارمولیازفرتافسردگیحالاونمندارمخیلیدوستشدارمامابخاطرههمینخیلیبدرفتاریمیکنمباهاشتوروخداکمککنید
من ۵ ساله ازدواج کردم،به،صورت نا خواسته به همسرم خیانت کردم..رابطه جنسی در کار نبوده ولی خیلی بهم بدبین شده و هرجوری شده میخواد طلاقم بده..الان ۶ ماهه باردارهستم و بااینکه باردارم دادخواست طلاق داده..۳ ماهه ندیدمش و نتونستیم باهم حرف بزنیم چون از همه جا مسدودم کرده و من الان خونه پدرم هستم..خانوادش هم گفتم بچه که به دنیا اومد ازت میگیریمش..نمیدونم چیکار باید بکنم واقعا..دوسش دارم نمیخوام از دستش بدم..از طرفی باردارم و میترسم قبل به دنیا اومدن بچه طلاقم بده..چیکار باید بکنم که طلاقم نده؟ من ۲۱ سالمه و همسرم ۳۰ ساله..و از لحاظ مالی هم همسرم و هم پدرم نسبتا مرفه هستن
ده ساله با شوهرم که پسرخاله هم هست زندگی خوبی داریم با دو بچه که از لحاظ اقتصادی مشکل هم داریم ولی شوهرم برای ما کم نمی زاره و هرچه در توانش باشه برای ما و راحتی مون انجام میده ولی متاسفانه من در رفت و آمدهای روزانه خارج از خونه و بچه هارو بیرون بردن و خرید متوجه نگاه های مردی که کنار خونه مون هست شدم و کم کم این راه رو برای خودم باز کردم که میتونم از این شخص خوشم بیاد نمیدونم چرا با اینکه شوهرم رو دوست دارم باز ادامه دادم و منم با لبخند جواب اون مرد رو دادم بعد ازم خواست سوار ماشینش بشم و منم قبول کردم و یه دور توی خیابون زدیم بعد پیام دادیم و ازم خواست که شب برم توی ماشین پیشش من منم قبول کردم و وقتی همسرم خواب بود رفتم توی ماشین و با اینکه همش استرس داشتم با حس تنفر از خودم ولی انگار در مقابل اون مرد کوتاه اومده بودم و اجازه هر کاری رو بهش داده بودم بعد چند دقیقه به خونه اومدم و سریع از خودم بیزار و به اون شخص گفتم دیگه با من کاری نداشته باشه و شمارش رو مسدود کردم حالا از خودم و گناهی که سر زندگیم آوردم بیزارم چند روزه نه میخندم و حال اینکه با بچه هام حتی نگاه کنم همش دارم به خودکشی فکر میکنم و اینکه خودمه توی خونه حبس کنم سر گردانم و گیج نمیدونم راه کجاست نه توان اعتراف به همسرم چون میدونم بگم زندگیم تمام شده هست چکار کنم؟
با سلام من به شوهرم خیانت کردم و بعد رابطه با اون شخص گفتم نمیخوام ادامه بدم متوجه اشتباهم شدم شوهرم رو خیلی دوست دارم و عذاب وجدان داره منو به خودکشی سوق میده همش با خودم حرف میزنم دارم روانی میشم توان مقابله با این بلایی که سر خودم آوردم رو ندارم باید چکار کنم؟
دوستان عزیز میشه منو راهنمایی کنید حال خوبی ندارم من یه زن متاهل هستم با دوتا بچه تو فضای مجازی با یه پسر مجرد آشنا شدم عکس شو واسم فرستاد و منم عاشقش شدم چند روزی باهم چت کردیم منم دیونش شدم اصلا نمیتونم فراموشش کنم همش تو فکر شم از این طرفم دلم واسه شوهرم میسوزه بهش خیانت کنم بفهمه داغون میشه همیشه بهم میگه تو دنیا فقط دلش به من خوشه واقعا خسته شدم نمیدونم چکار کنم؟
سلام وقت بخیر من به همسرم خیانت کردم و ایشون هم میخان طلاق بگیرند میشه راهنماییم کنید چطور منصرفش کنم. سه بار از طریق شبکه های مجازی فهمیده و ما ۱۸ سال هست که ازدواج کردیم و فرزندی هم نداریم.
زنی هستم ۲۹ ساله .وقتی که۱۵ سال سن داشتم ازدواج کردم اما نه به میل خودم یا نه به اجبار.الان دو پسر دارم یکی نه سال و یکی دوسال.اوایل شوهر م و دوست نداشتم ولی با گذشت زمان بهتر شدم تا این که بعد چند سال با چت کردن با جنس مخالف حس بهتری داشتم.به بعضی ها خیلی وابسته میشدم تا حد اینکه به فکر طلاق می افتادم و ازدواج با اونا.اما الان میفهمم که کارام بیهوده و اشتباه بوده خیلی پشیمونم و عذاب وجدان دارم .آخه با چند نفرشون تا ملاقات حضوری پیش رفتم .فقط ملاقات نه چیز دیگه .الان باید چه کنم
من به شوهرم خیانت کردم اون متوجه شده ومیگه حتما طلاق راهی نداره من میگم هرجا بگی تعهد میدم من پشیمونم زندگیم دوست دارم تو رو دوست دارم اما میگه نه. من واقعا از کارم پشیمونم توبه کردم دعا خوندم هر کار میکنم میگه همیجور میاد جلو چشام نمیتونم ببخشم.
سلام کسی که به شوهر خودخیانت کرده وبه درگاه خدا توبه کندوپشیمان باشد باید به شوهر خودش هم بگوید.
سلام من به شوهرم خیانت کردم در حد چت تلفن وعکس خیلی حالم بد پشیمونم. ۱۳ ساله ازدواج کردیم دوتا پسر دارم شوهرم معتاد چند بار ترک کرد ولی دوباره مصرف کرد من خسته شدم. الان یه هفت هشت ماهیه با یه اقایی که دوست خود شوهرم بود یعنی تو کمپ باهاش اشنا شد در ارتباطم. اولش فقط بخاطر ترک شوهرم بهم پیام میدادیم تا این که بهم ابراز علاقه کرد منم بهش علاقه پیدا کردم وبه هم قول دادیم تا اخر باهم باشیم. عذاب وجدان دارم که اون چیزی نمیدونه ومن این کارو کردم. اگه بدونه داغون میشه هم خودش هم خانوادش زندگیش داغون میشه بچه هام نگرانشونم
سلام ببخشید ..من به شوهرم خیانت کردم دوسال پیش الان خیلی پشیمونم هی عذاب وجدان دارم هیچ کس هم خبر نداره دوتا بچه هم دارم بنظر شما چیکار کنم خیییلی هم بچه هامو زنده گیم دوس دارم نمیخوام از دستش بدم ..یه غلطی اشتباهی کردم ..به خدای خودم قول دادم ک هیچ وقت این اشتباه تکرار نمیکنم
سلام من پنج سال هست که ازدواج کردم و یه بچه سه ساله دارم، به شوهرم نه علاقمندم و نه ازش بدم میاد، ولی آنچنان عاشقش نیستم و نا حد زیادی برام دوست داشتنی نیست،، حالا به دلایل و شرایط ممحصر به فردی که داره… بااین حال من قبل از ازدواجم با یه آقایی یک سال و نیم آشنایی داشتم و خیلی دوستش داشتم و هنوزم دارم،،،، تو این پنج سال زندگیم هیچ خبری ازش نداشتم تا اینکه چهارماه پیش به طور غافلگیرانه پیداش کردم و باهم کم کم رابطمان شروع شد و شدیم مث قبل،،، دوبار همدیگه رو ملاقات کردیم ولی خب دیگه سعی کردیم همو نبینیم و فقط از طریق شبکه اجتماغی اگر کاری، سوالی داشتیم، از همونجا از همدیگه میپرسیم ثو از هم خبر دار میشیم،،،، الان من تو شرایطیم که نمیتونم ازش دل بکنم یا جدا شم یا حتی از فکرش بیرون بیام،،،، هر کاری کردم تا اژش قطع رابطه کنم اما باز برگشتم سرخونه لول و نمیتونم دل بکنم،،، حالا من موندم و این زندگی و این رابطه عاشقانه پنهانی و از طرفی هم عذاب وجدان…. چکنم؟
سلام من از شوهرم خیانت کردم فهمیده میخاد اذم جدا بشه. با ی آقای چت میکردم شوهرم فهمیده دعوا راه انداخت میخاد طلاقم بده ازم سرد شده منم پشیمونم دوستش دارم نمیخام اذش جدا بشم لطفا راهنماییم کنید ممنون
ببخشید میخاستم بگم شوهر من خیلی مرد درغگویی هستش ومعتاد که بخاطر معتادیش رفیق مصرفش رو میوورد به خونه من هم مجبور شدم آمار حرفاش رو ازاون بپرسم بعد باهم دوست شدیم شوهرمم خودش خبر داشت تا حدی پیامک هامون رو دیده بود وپنهان کرده بود تااینکه بلخره روش کرد میگه شکایت میکنم من چکار کنم لطفا راهنمایم کنین.
سلام من به شوهرم خیانت کردم خیانتم درحدبیرون رفتن بوده ازموقعی که فهمیده خیلی بامن بدرفتارمیکنه چیکارکنم که خوب بشه
سلام من خانم هستم وبه همسرم خیانت کردم. من سرکار میرفتم و با همکارم آشنا شدم.۲ماه بیشتر باهم نبودیم که همسرم متوجه شد.همسرم بعداز به دنیا اومدن دخترامون کلا منو فراموش کرده بود این اواخر دست بزنم گرفته بود منو میزد آخرین بار همسایمون منو از زیر دستش درآورد.الان پشیمونم خیلیم پشیمونم که چرا اینکارو کردم.همسرم اول میخواست طلاقم بده بعد با کلی حرف زدن باهاش منصرف شد.بعد میخواست خودکشی کنه باز باهاش کلی حرف زدم.الان۴ماهه میگذره ازاین قضیه. مشاوره نمیاد.من میخوام زندگیمو درست کنم.چون از وقتی فهمیده بهم توجه میکنه.هرازچندگاهی حالت عصبی بش دست میده اولا زیاد بود ولی الان کم شده کمکم کنین تا بتونم دوباره رابطمون بسازم.از محبت کردن بهش خجالت میکشم.حس میکنم ته دلش فکرمیکنه دروغه احساساتم
سلام من 3 ساله ازدواج کردم ناخواسته توی فضای مجازی به شوهرم خیانت کردم همسرم خیلی ناراحته و من هم خیلی پشیمون چی کار میتونم بکنم. وقتی فهمید خیلی عصبانی و ناراحت شد. من خیلی پشیمونم میخوام دوباره به زندگی مشترکمون ادامه بدم
سلام عزیزم. من 28 سالمه یه پسر 2 ساله دارم. 7 سال ازدواج کردم.خودم بچه طلاق هستم. شروع ازدواج ما با عشق و دوستی بود، چون دوستش داشتم همه شروط ازدواج اش و قبول کردم. طوری که مجبور شدم خودم و علایقم و خانواده ام و فراموش کنم تا بتونیم زندگی کنیم. خیلی سخت میگذشت. بعد از 2 سال عقد بهم خیانت کرد ضربه بدی خوردم ولی باز ادامه دادم و نذاشتم کسی بفهمه، با کلی بدبختی جهاز خریدم.6 ماه بعدش حامله شدم و تنهاییم خیلی بیشتر شد چون دست تنها بودم، تاحدودی همسرم کنارم بود ولی خیلی وقت بود احساس عشقی بهش نداشتم چون خیلی خودخواه و بد دهن بود فحش که یه چیز عادی بود مدام طعنه آمیز حرف میزد همچنان هم همین طور هست. بعد از 7 ماه حاملگی مجدد خیانت کرد و باز بخشیدم چون بچه در شکم داشتم. بعد از 2 سال بچه ام تشنج کرد چون شب قبل تشنج در بغلم بود و شوهرم من را میزد، این موضوع باعث شد با مادرم آشتی کن، اجازه ارتباط محدود با مادرم و خانواده ام و داشتم. اما همچنان دعوا سرچی های الکی بود، به جایی رسیدم که تحمل شوهرم خیلی سخت شد. بهش خیانت کردم به جبران تنهاییام و الان فهمیده، نمیتونید تصور کنید چه جهنمی و دارم سپری میکنم. عکس های چت های من با یه مرد و برداشته و هروز تهدید میکنه میفرستم واسه بقیه. و باهیچ کس هیچ ارتباطی ندارم جز بابام. خیانت من فقط چت کردن بود ن بیشتر. لطفا راهنمایی ام کنید
من از اینکه ب شوهرم خیانت کردم خیلی پشیمونم شوهرمم رفته بچمم برده خیلی ناراحتم قدر زندگی خوبی ک داشتم و نفهمیدم خر شدم الان خیلی پشیمونم
شوهرم با پسرعموش خیلی راحته و مثل داداشه براش از همون اول ک دوست بودیم همش اسمش رو میگفت . بعد از مدتی رفت آمد یعنی تقریبا همون روزای اول عاشقش شدم . اونم خیلی ب من محبت میکرد ولی شوهرم خیلی با دوران نامزدی فرق کرده بود و دیگه محبت نمیکرد من خیلی سختی کشیدم و پسر عموش غم هام رو جبران میکرد . خیلی رمانتیک بود . همون طور ک تو رویا شوهرمو تصور میکردم . پایه بود حتی پایه دیوونه بازیام .شوهرم قبلا خوب بود . بعد از نامزدی تغیر کرد . مدتی با پسر عموش بودیم حدود یک تا دو سال. الان پشیمونم . عاشق و دیوونه ی شوهرمم . شوهرم هم یکی دوبار متوجه رابطمون شد. بهش گفتم تموم کردم ولی دوباره ادامه دادم. الان فقط منم و شوهرم . با هیچکس نیستم . نمیدونم ب شوهرم بگم ک خیانت کردم یا ن .همش هم احساس میکنم اونم مثل من خیانت میکنه.
ببینید شما بایستی مطمئن بشید از خودتون که شوهرتون رو واقعی میخواید و نه به اون پسر عموی شوهر نه کس دیگه ای هیچ علاقه ای نخواهید داشت ، چون قرار باشه با هر بار سرد شدن همسرتون دلبسته کس دیگه ای بشید زندگی رو می بازید ، و به اون آقا هم بگید اشتباه کردید وارد رابطه شدید ، همسرتون رو دوست دارید ، ممکن شما به همسرتون چیزی نگید ، ولی چون رابطه رو با پسر عمو متوقف کردی ایشان بخواهند به همسرتون بگن اینجوری به ضررتون میشه و اعتمادتون از دست میرود
من هفده سالگی ازدواج کردم والان بیست سالمه تو این سه سال با همسرم خیلی دعوا داشتیم. دعوا سر همه چی خانواده دخالت خانواده تفاهم نداشتیم من هم خیلی سرد شدم یک مدت تا وقتی که حتی همسرم بهم دست میزد ناراحت میشدم به مادرم گفتم طلاق بگیرم اما قبول نکردن من هم چند روزی بود به خاطر بیمهری همسرم با پسری چت کردم فقط در این حد همسرم مجم رو گرفت و من الان پشیمونم اما همسرم برخورد بدی با من دارند چیکار کنم. ایشون به من بی اعتماد شدن
سلام خسته نباشید من به شوهرم خیانت کردم با یه مردمتاهل دیگه که خانوم اون آقا فهمیدن ولی هنوز همسره من نمیدونن و هر لحظه میترسم بیان و به شوهرم بگن نمیدونم چیکار کنم
ب شوهرم خیانت کردم و ۳ تا بچه دادم ک ۲ تا آخری ناخاسته بودن و مدام بحث و دعوا داشتیم ب دلیل اعتیاد همسرم همین موضوع باعث شد ک ب دلیل کمبود های عاطفی و فشار عصبی و روحی کار ب این عمل زشت بزنم خیلی ناراحت و پشیمانم زندگی و آینده بچه هامو خراب و تباه کردم و الان شوهرم و خانواده ها هر دو طرف می دونن و شوهرم میخاد طلاقم بده با این وجود ک اخلاق خوبی نداره پرخاشگری و اعتیاد داره نمیخام طلاقم بده و از بچه هام دور باشم و آبروم بره تا آخر عمر ای با دست منو نشون هم دیگه بدن و پدرمم ب خاطر کار زشتم گفته حق نداری بعد از طلاق بیای خونه من نمی دونم چکار کنم تو رو قرآن کمک و راهنماییم کنید.
سلام.18سال ازدواج کردم و 2,تا بچه دارم.زندگی پر چالشی داشتم تا اینکه وقتی دخترم به دنیا اومد ۱سال بعد از طرف پسر عموم به صورت پیامکی در عرض ۲ماه وارد رابطه شدم و بعد دو ماه کات کردم چون دچار عذاب وجدان شدم .بعد ۳ سال همسرم قضیه رو فهمید و خیلی حالش بد شد و به سمت مواد مخدر روی آورد (گرچه از اول ازدواجم مواد استفاده میکرد من خبر نداشتم)ولی قضیه من مصرف مواد رو بالا برد .حالا مشکلی که دارم اینکه شوهرم به ظاهر منو بخشیده ولی رفتارش غیر قابل تحمل شده ؛من خیلی تلاش کردم که دوباره اعتمادش رو بدست بیارم ولی نمیشه .الآنم میخوام جدا شم تورو خدا راهنماییم کنید .از یه طرف عذاب وجدان دارم از طرفی هم دیگه نمیتونم باهاش به زندگی ادامه بدم. دیگه بهم اعتمادی نداره به ظاهر میگه اعتماد دارم ولی خیلی محدودم کرده .چند بار سر مصرف مواد دکتر ترک اعتیاد(شیشه) بردم ولی دوباره مصرف کرد ,ولی 6ماه پیش کمپ رفت و الان مصرف نداره،فقط با رفتارش اذیت میشم ،مقصر خودم هستم اینو میدونم ولی برای حفظ زندگیم خیلی تلاش کردم ولی دیگه خسته شدم .از اینکه دیگه بخوام خودمو بهش ثابت کنم خسته شدم و از باخبر شدنش تا الان ۶ سال میگذره
من 26 سالمه این 10سال که ازدواج کردم ازدواجم هم اجباری بود الان هم 2بچه دارم. ولی به شوهرم خیانت کردم وهمش به فکر دوست پسرم هستم ومن الان پشیمونم میخوام راهنمایم کنید که دوست پسرم فراموش کنم
من به نامزدم خیانت کردم و خیلی هم پشیمونم از کارم الان هر کاری کردم ک برگشت باهم حرف میزنیم ولی سرد اما هنوزم ته دلم آشوبه بنظرتون برای اینکه برگشته میخاد تلافی کنه یا نه دوسم داره. بنظرتون کار درستی کردم که خواهش کردم بگرده نمیدونم کار درستی کردم یانه ولی من خیلی دوسش دارم و از کارم هم پشیمونم بنظرتون میتونم دلشو دوباره بدست بیارم.چیکارکنم که دوباره بهم اعتماد کنه
سلام من به همسرم خیانت کردم و مقصر این اتفاق هر دو بودیم من به شدت پشیمانم. الان همسرم فهمیده من زندگیم دوست دارم چیکار کنم؟
سلام وقت بخیر من یه بار با یه مردی حرف میزدم پیامکی میشناختمش اون بچه دار نمیشد و از من آدرس دکتر خوب میخواست برا زنش این باعث شد ک حدود یک ماهی با هم در مورد زندگیمون با هم حرف میزدیم شوهرم فهمید و بهش گفتم کارم اشتباه بود.
24سال دارم خانم هستم و دوسال ازدواج کردم لیسانس دارم من قبل از اینکه با همسرم ازدواج کنم خواستگاری داشتم که اومد خواستگاریم و من تو جلسه خواستگاری خوشم ازش اومد پدرم مخالف بود و ما تقریبا سه سال ارتباط تلفنی داشتیم و هرازگاهی همو میدیدیم بعد دیگه وقتی دیدم پدرم راضی نمیشه از هم جداشدیم و چندماه بعد باهمسرم اشنا شدم عقد کردم چند ماه بعد اون طرف رو دیدم چون خواهرش همسایه پدرم بود و من رفتم خونه خواهرش و دیدمش و همو بغل کردیم من رفتم خونمون و دوباره ندیدمش تا تقریبا یکسال من خطم رو عوض کردم من دوست خواهرش بودم یکبار رفتم خونه خواهرش و اون یهو اومد وقتی اومد سمتم چای رو ریختم روش و فوری زدم بیرون تو دوران عقدم من متاسفانه چندباری تلفنی باهاش حرف زدم ولی از طرف من هیچگونه ابراز علاقه ای در کار نبود من از اخرین دیدارمون یکسال میگذره و متنفرم ازش و توبه کردم .والان بشدت عذاب وجدان دارم احساس خیانت دارم میترسم به شوهرم بگم وحلالیت بطلبم من الان هیچگونه علاقه ای به اون شخص ندارم و متنفرم ازش و فقط خودمو سرزنش میکنم .از خودم بدم میاد چندشم میشه توروخدا کمکم کنید
سلام. وقت بخیر. خانم سی ساله هستم متاهل. ارشد علوم تربیتی دارم. یه فرزند پسر هم. دارم که 4 سالشه. من گرفتار خیانت به همسرم شدم و الان از شدت عذاب وجدان دارم نابود میشم. چه جوری با این موضوع کنار بیام. هر روز دارم به خودم میگم چرا این تصمیم رو گرفتم چرا خریت کردم. میترسم از خطم پرینت بگیره. آروم و قرار ندارم
من امشب به همسرم خیانت کردم اما همان لخظه بعدداز خیانت بی نهایت پشیمان شدم و الان همش فکرم مشغوله و اون لحظه که یادم میاد حالم بد میشه و همش داره برام مرور میشه
سلام من همسرم ۵۱سالشه و من ۴۵ حدوددو سال پیش من با فردی اشنا شدم شوهرم فهمید خلاصه بد بود بدتر شد پدره منو دراورد یک چیزای عجیب غریبی به من میبنده که حد نداره روزی ۴۵۰بار دلمو میشکونه کاره ما بهذشکایتم رسید که منو همسرم از اون شکایت کردیم و البته همسرم ول کرد من نوشتم اون دیکته میکرد البته من مینوشتم تو حاله خودم نبودم اصلا من وقتی طرفم میاد همسر مهربونه خیلی اما بعد یکی دیگه میشه اصلا احساس میکنم رول بازی میکنه چرا زندگی میکنه میگه همش تو فکرم یعنی بعده ۲سال چرا تو کلانتری پی شو نگرفت این و ایا منو با این تفاسیر دوست داره و اینم بگمم بیکاره و من تمامیه خرج خونه رومن میدم یه پسر ۱۴ساله دارم که به اونم میگه ننت خرابه
سلام من گوشیم سیم کارت نداره چون به شوهرم خیانت کردم گرفت الانم پشیمونم خیلی زیاد
من به همسرم خیانت کردم و اون فهمید . بعد بخشید و من رو برگردونم اما الان بعضی وقتا بشدت احساساتی و گرم رفتار میکنه بعضی وقتا سرد و دور میشه . شوهرم من توبه کردم و واقعا پشیمون شدم و ایشون قبول کردن . اما الان بعضی وقتا خواب بد میبینه تا چند روز بتمن حرف نمیزنه
سلام من ۳۰سالمه دوتابچه دارم شوهرم خیلی مردخوبیه خیلی هم دوستم داره منم واقعادوستش دارم امایه اشتباهی کردم شوهرخواهرشوهرم مدتی همش ازطریق واتساپ واسم پیام میفرستادمن جوابشونمیدادم مسدودش کردم بعدازیه مدت ازطریق روبیکاپیام دادکه عاشقم شده خیلی دوسم داره منم اولش جوابشونمیدادم ولی بعدش تصمیم گرفتم جوابشوبدم بهش گفتم کاردرستی نیست باهم نون نمک خوردیم گفتم من زندگیموشوهرمودوس دارم ولی اون اصلازیربارنمیرفت بعدش نمیدونم چی شدکه بهش گفتم دوسش دارم ولی واقعادوسش نداشتم نمیدونم شایدبخاطرترس بهش گفتم اخه خیلی ازش میترسم چندبارهم تلفنی باهم حرف زدیم امابخدامن هروقت که باهاش حرف میزدم قصدمنصرف کردنشوداشتم ولی اون همش اسراردادشت که دوسم داره نمیتونه فراموشم کنه الان هم بهش گفتم که دست ازسرزندگیم برداره بهش گفتم که من شوهرموخیلی دوست دارم حتی مسدودش کردم وخیلی عذاب وجدان دارم استرس دارم احساس گناه میکنم من واقعاباتمام وجودشوهرمودوست دارم اون بهترین شوهردنیاست نامردی بلدنیست وفقط ترسم اینه که به زنش بگه اخه زنش یه چیزایی فهمیده ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنیدچیکارکنم؟
سلام . من خانمی هستم ۳۱ ساله خیانت های مکرر به شوهرم کردم . یکبار دوسال و نیم پیش بوده که شاغل بودم و صادرات سنگ میکردم دوست داشتم کار کنم و درآمد خوبی داشته باشم تا اوضاع زندگیم خوب بشه نمیدونم چی شد که قبول کردم سکس چت داشته باشم اونم نه با یه نفر با ۳ نفر در ضمن به خدا خودم موندم چطور وقتی من داشتم این کار رو انجام میدادم در مورد زنداییم که جندین سال قبل به داییم خیانت کرده بود به طرف میگفتم که ببین چقدر زنداییم آشغاله به شوهرش خیانت کرد و… در صورتی که منم به همین کار مبتلا شده بودم . گذشت و حدود یک سال قبل بازی سوبرا رو نصب کردم و آنجا هم متاسفانه به تعداد دفعات زیاد خیانت کردم. اونجا نمیدونم تو اون جو که قرار گرفتم همه عاشقانه صحبت میکردن حسادت کردم و دلم میخواست منم کسی باهام اینجور صحبت کنه ولی متاسفانه برای من جوری سرگرمی شد که دو روز با یکی صحبت و چت و سکس چت داشتم بعد دو روز بیخیال طرف میشدم میرفتم با یکی دیگه تا یک روز شوهرم متوجه قضایا شد ولی شوهرم گفت که من باید درمان بشم و طلاقم نمیده ولی خب تا اتفاقی بیفته تحقیر میکنه و میگه تو اشتباه کردی و نباید چیزی بگی من هرچی بگم تو باید سرت رو بندازی پایین و این برای من خیلی سخته. مشاور هم رفتیم یه چهار پنج جلسه ولی من احساس کردم حرفاش تکراریه و اینکه در یکی از جلسات به همسرم گفته بود مطمئنی که کارهاش نمایشی نیست و قرص ها رو میخوره چون من چندبار خودکشی کردم ولی متاسفانه به موفقیت دست نیافتم حالا میخوام ببینم من برای درست شدن زندگیم چیکار باید بکنم از تحقیر و تو سر زدن اشتباهاتم بدم میاد و وقتی بگم طلاق متهم میشم به اینکه من با کسی قرار گذاشتم طلاق بگیرم و برم با اون درصورتی که خداشاهده من عاشق شوهرمم و خیلی میخوامش