Home / پرسش و پاسخ طلاق / افسردگی بعد از طلاق مردان و زنان | طلاق گرفتم افسرده شدم
افسردگی بعد از جدایی

افسردگی بعد از طلاق مردان و زنان | طلاق گرفتم افسرده شدم

احساس تنهایی و افسردگی بعد از جدایی یا قطع رابطه تأثیر زیادی بر سلامت روانی فرد می‌گذارد. پایان یک رابطه نه تنها ممکن است منجر به تغییرات اساسی در زمینه مالی و شرایط زندگی فرد شود بلکه می‌تواند موجب آشفتگی عاطفی نیز گردد. شاید شما از آن دسته افرادی هستید که خیلی سریع همه چیز را فراموش کرده و به زندگی عادی خود ادامه می‌دهید اما در برخی موارد، فرد ممکن است احساساتی از قبیل عصبانیت، ناراحتی، تندمزاجی، دلواپسی و دلتنگی بعد از جدایی را تجربه نماید.

تمام این احساسات و دلتنگی پس از قطع رابطه کاملاً طبیعی است، اما اگر این احساسات منجر به ناراحتی و بی‌علاقگی طولانی مدت شود، می‌تواند نشانه ای از یک موضوع جدی‌ و مهم‌ باشد. گاهی اوقات، رویدادهای استرس زای زندگی از قبیل طلاق یا جدایی منجر به تشویش روانی طولانی مدت و شدید در فرد می‌شوند.

در مطالعه‌ای نشان داده شد که وضعیت روحی یک فرد پس از جدایی شباهت بسیار زیادی با علایم افسردگی دارد. گاهی اوقات، تجربه افسردگی و علائم دیگر پس از یک رابطه به عنوان اختلال سازگاری همراه با حالت افسردگی تشخیص داده می‌شود و از آن به عنوان افسردگی موقعیتی یاد می‌شود. در حالی که چنین احساساتی معمولاً طی 6 ماه برطرف می‌شوند اما توجه و درک علائم و نشانه ها بسیار مهم است. چنانچه فرد در صورت نیاز می‌تواند به دنبال کمک و پشتیبانی گردد.

علائم افسردگی بعد از جدایی

شدت احساس ناراحتی پس از جدایی می‌تواند از کم تا زیاد متغیر باشد. گاهی اوقات، تجربه چنین احساساتی تنها برای مدت زمان کوتاهی شدید هستند. در موارد دیگر، فرد ممکن است احساس ناراحتی با شدت کمتر ولی برای مدت زمان طولانی‌تری را تجربه نماید.

ازآنجایی‌که واکنش عاطفی به جدایی در افراد مختلف می‌تواند کاملاً متفاوت باشد، در اکثر موارد گفتن این که آیا احساسی که فرد تجربه می‌کند، واکنش طبیعی به پایان رابطه است یا نه، کار بسیار دشواری است. علائم جدی‌تری که نشان‌دهنده‌ی افسردگی بعد از جدایی هستند، عبارتند از:

  • احساس ناامیدی و درماندگی
  • کاهش یا افزایش وزن؛ تغییر در اشتها
  • خواب بسیار کم یا بسیار زیاد
  • از دست دادن لذت و علاقه
  • احساس بی ارزشی
  • احساس پوچی
  • خستگی و نداشتن انرژی
  • بی میلی به زندگی

غم و اندوه، واکنش های طبیعی نسبت به یک اتفاق استرس زا هستند. در تحقیقات روانشناسی، نشان داده‌شده است که جدایی می‌تواند به روش های مختلفی بر روحیه افراد تاثیر بگذارد. به دنبال پایان یک رابطه، تأثیرات منفی از قبیل پریشانی، تنهایی و از دست دادن خودانگاره در افراد مختلف گزارش شده است.

به خود اجازه دهید تا به خاطر از دست دادن رابطه خود، ناراحت و غمگین باشید. واکنش های سالم در مواجه با چنین رویدادهایی عبارتند از ناراحتی، گریه کردن، پشیمانی بعد از طلاق و حتی از دست دادن علاقه به کارهایی که فرد معمولاً از انجام آن‌ها لذت می‌برد.

در حقیقت، این علایم سازگاری است؛ بنابراین لازم است تا پیش از ادامه زندگی، زمانی را صرف مواجه و التیام خود کنید. داشتن احساساتی نظیر آشفتگی و ناراحتی معمولاً با گذشت زمان و بهبود فرد از جدایی و قطع رابطه کمرنگ‌تر می‌شوند.

در صورتی علائم افسردگی پس از جدایی را که تجربه می‌کنید، جدی‌تر و شدیدتر از حالت طبیعی است یا اگر به نظر می‌رسد که این علائم در حال بدتر شدن هستند، توصیه می‌شود به مرکز مشاوره روانشناسی مراجعه کنید و احساسی که دارید را با دکتر روانشناس درمیان بگذارید.

دلایل افسردگی پس از قطع رابطه

پایان رابطه به عنوان شکلی از افسردگی موقعیتی، موجب تحریک چنین احساساتی می‌شود. جدایی یا قطع رابطه می‌تواند نشانه ای از تغییر اساسی در زندگی فرد باشد. این نه تنها بدان معنی است که فرد دیگر نقشی در زندگی کسی که زمانی عاشقش بوده نخواهد داشت، بلکه می‌تواند منجر به تغییرات پی‌درپی در زندگی وی شود.

ممکن است دوستان مشترک نیز از او جانبداری کنند و این خود منجر به پایان روابط دیگر می‌شود. شاید فرد مجبور باشد خود را با شرایط مالی و زندگی جدید سازگار کند یا حتی با حضانت مشترک فرزندان مواجه شود.

جدایی همچنین می‌تواند بر دیدگاه فرد نسبت به خود، تاثیر بگذارد. در مطالعه‌ای نشان داده شد که قطع رابطه عاشقانه بر چگونگی احساس دانشجویان در مورد عملکرد تحصیلی خود از جمله توانایی‌شان در تمرکز کردن، انجام تکالیف و نمرات آزمون‌ها اثرگذار است.

مطالعه‌ی دیگری نشان داد که جدایی نه تنها خویشتن پنداری را تغییر می‌دهد بلکه احتمال تجربه تشویش روانی در افرادی که تصور درستی از خود ندارند، بیشتر است.

تمام این مواردی که فرد باید خود را با آن‌ها سازگار کند، چالش‌برانگیز هستند. آن‌ها می‌توانند موجب سردرگمی، احساس ناامنی، پریشانی و ناراحتی فرد شوند و در برخی موارد، ممکن است منجر به افسردگی شدید و طولانی مدت نیز گردند.

تشخیص افسردگی پس از جدایی

افسردگی ناشی از جدایی را نمی‌توان یک اصطلاح پزشکی یا تشخیص بیماری در نظر گرفت اما این بدان معنی نیست که احساسی که فرد تجربه می‌کند، بیانگر یک وضعیت روانی واقعی نمی‌باشد.

وقتی فرد تصمیم می‌گیرد به پزشک مراجعه کند و در مورد احساسات خود با پزشک یا متخصص سلامت روان صحبت می‌کند، از او سؤالاتی در مورد علائم بیماری پرسیده می‌شود. فرد باید علائمی که دارد، مدت زمانی که این علائم را تجربه می‌کند و شدت آن‌ها را برای پزشک توضیح دهد.

ممکن است پزشک بسته به علائمی که فرد دارد، اختلال سازگاری با حالت افسردگی (گاهی اوقات، به عنوان افسردگی موقعیتی شناخته می‌شود) را تشخیص دهد. اختلالات سازگاری، مشکلات روانی هستند که هنگام مواجه فرد با یک اتفاق  استرس زا در زندگی رخ می‌دهند. علائم چنین بیماری روانی عبارتند از:

  • تجربه علائم در دوره‌ی سه‌ماهه از ضربه روحی قابل‌شناسایی (در این مورد، جدایی)
  • داشتن علائمی که بدتر ازآنچه انتظار می‌رود هستند و در زندگی روزانه فرد اختلال ایجاد می‌کنند.
  • داشتن علائمی که نتیجه یک بیماری دیگر یا مرتبط با سوء مصرف مواد یا الکل نمی‌باشند.

راه های جلوگیری از افسردگی پس از طلاق

خبر خوب این است که حتی اگر افسردگی بعد از جدایی را تجربه می‌کنید، علائم آن معمولاً شش ماه به صورت خودبه‌خود از بین می‌روند. با گذشت زمان، وضعیت روحی شما بهتر می‌شود و از مشکلات ناشی از جدایی و قطع رابطه بهبود پیدا می‌کنید. در اکثر مواقع، شما به تدریج احساس بهتری پیدا می‌کنید.

در صورتی که شدت علائم افسردگی بعد از جدایی کم تا متوسط باشد، می‌توان با تمرین مراقبت از خود و قرار گرفتن در یک سیستم پشتیبانی قوی، به تنهایی بر این مشکلات غلبه کرد.

در صورتی که علائم شدید هستند یا اگر احساس می‌کنید که به کمک نیاز دارید، به پزشک یا مشاوره ازدواج مراجعه نمایید.

همچنین گرفتن مشاوره فردی می‌تواند مفید باشد و به شما در به دست آوردن چشم‌انداز، مشخص کردن الگوهای فکری منفی و ایجاد مهارت های مقابله با احساسات منفی که هم برای زمان حال و هم برای آینده سودمند هستند، کمک کند.

در صورتی که علائم افسردگی پس از قطع رابطه شدید باشند و به نظر نرسد که این علائم رو به بهبود هستند، پزشک ممکن است داروهایی از قبیل داروهای ضدافسردگی را برای فرد تجویز نماید.

غلبه بر احساس تنهایی و افسردگی بعد از طلاق

چه شما ناراحتی پس از جدایی طبیعی را تجربه می‌کنید یا مشکل جدی‌تری دارید، کارهایی وجود دارند که با انجام آن‌ها، مقابله با پایان یک رابطه را برایتان آسان‌تر می‌شود. در حالی که به هیچ روشی نمی‌توان پیش‌بینی کرد که چه کسی افسردگی ناشی از جدایی را تجربه خواهد کرد، انجام کارهایی می‌تواند به افراد کمک کند تا در مواجه با رخدادهای استرس زا بهتر باشند.

این کارها عبارتند از:

  • ایجاد یک شبکه اجتماعی قوی از دوستان
  • مراقبت از خود و سلامتی خود
  • یادگیری مهارت های حل مساله
  • افزایش اعتماد به نفس
  • ایجاد اهداف به منظور قدم برداشتن به سمت آن‌ها
  • قدم برداشتن به سمت حل مشکلات
  • یافتن هدف و معنای زندگی

درمان افسردگی بعد از طلاق

تحقیقات روانشناسی نشان می دهد، نوشتن احساساتی که دارید، می‌تواند علایم شکست عشقی را بهبود بخشد. در مطالعه‌ای نشان داده شد که بیشترین افزایش در عواطف و احساسات مثبت پس از جدایی در افرادی دیده شد که نکات مثبت در مورد تجربیات خود را یادداشت کردند. یافتن روش هایی برای مشغول نگه‌داشتن خود نیز می‌تواند مفید باشد. وقتی‌که احساس می‌کنید می‌خواهید به فکر فرو روید، انجام کارهایی که ذهن و بدن شما را مشغول نگه می دارد، باعث می‌شود تا از افکار منفی فاصله بگیرید.

پروژه‌های جدیدی در خانه برای خود دست و پا کنید یا سرگرمی جدیدی که همواره برایتان جذاب بوده است را امتحان نمایید. ورزش کردن و گذراندن زمان با دوستان نیز می‌تواند روش خوبی برای بهتر شدن حالتان و مواجه با استرس پس از جدایی باشد.

جدایی می‌تواند در زندگی خصوصی فرد اختلال ایجاد نماید و حتی خودباوری او را به چالش بکشد. تمرکز کردن بر جنبه‌هایی از زندگی که کنترل بیشتری بر آن‌ها دارید مانند کار یا سرگرمی، می‌تواند به شما در بازگرداندن حس تسلط و قدرت به زندگیتان کمک کند.

طلاق و افسردگی

مهارت های مقابله ای برای پشت سر گذاشتن آن

بر کسی پوشیده نیست که طلاق و افسردگی اغلب همراه هم می آیند. اگر با فقدان عاطفی یا غم و اندوه طلاق دست و پنجه نرم می کنید، ممکن است افسرده شوید. افسردگی بعد از طلاق بسیار رایج است، حتی در میان کسانی که با میل خود طلاق گرفته باشند. این دوران سخت همیشگی نیست. در این مقاله، هر آنچه لازم است در مورد افسردگی و طلاق و نحوه پشت سر گذاشتن آن بدانید، آورده شده است.

افسردگی بعد از طلاق شبیه به افسردگی بالینی نیست. آن ها به یکدیگر مرتبط هستند زیرا این یک دوره ی موقعیتی یا سازگاری است. به این حالت، افسردگی موقعیتی یا اختلال سازگاری گفته می شود.

اگرچه افسردگی بعد از طلاق بالینی نیست اما ویژگی های مشابه بسیار زیادی دارد. تشخیص این که علائم بخشی از افسردگی بالینی است یا موقعیتی می تواند دشوار باشد. اگر تاکنون افسردگی نداشته اید، پزشک شما را به عنوان بیمار دارای اختلال سازگاری درمان خواهد کرد. اگر علائم با گذشت زمان بهبود پیدا نکردند، تشخیص پزشک افسردگی بالینی خواهد بود.

علائم افسردگی بعد از طلاق

علائم افسردگی بعد از طلاق بسیار شبیه به علائم افسردگی بالینی است. ویژگی های افسردگی موقعیتی عبارتند از:

  • از دست دادن اشتها
  • از دست دادن علاقه به سرگرمی ها و فعالیت های مختلف
  • بی خوابی یا خواب بیش از حد
  • تحریک پذیری
  • خستگی
  • گریه های غیر قابل کنترل
  • مشکل در تمرکز
  • احساس ناامیدی، بی ارزش بودن و بدبینی
  • افکار یا تلاش برای خودکشی

علاوه بر افکار متداول افسردگی، افرادی که دچار اختلال سازگاری یا افسردگی بعد از طلاق می شوند، رفتارهای خاصی را از خود بروز می دهند. این رفتارها شامل نادیده گرفتن مسئولیت ها، اجتناب از مشارکت های اجتماعی، کاهش عملکرد کاری یا دعوا هستند. اگر متوجه شده اید که از دیگران دوری می کنید و اکثر مواقع در خانه می مانید، این می تواند نشانه ای از افسردگی باشد.

درمان افسردگی بعد طلاق

درمان افسردگی موقعیتی بسیار شبیه به افسردگی بالینی است، با یک تفاوت مهم. در افسردگی بالینی، مصرف دارو ضروری است و به منظور کمک به کنترل حملات افسردگی که در حین مصرف دارو رخ می دهند، با مشاوره و درمان ترکیب می شود. از سوی دیگر، افسردگی موقعیتی بیشتر برای مشاوره و درمان اهمیت قائل است و مصرف دارو فقط برای کنترل علائم شدید یا درازمدت توصیه می شود.

روان درمانی

انواع مختلفی از روان درمانی وجود دارند که از آن ها برای درمان افسردگی موقعیتی استفاده می شوند. رایج ترین روش درمانی مورد استفاده بر ای این نوع از افسردگی، رفتار درمانی شناختی است. درمانگر در زمینه ی شناسایی مشکلات مرتبط با الگوهای فکری به منظور کمک به کنترل افکار و رفتار به روشی آگاهانه با شما کار خواهد کرد. علاوه بر این، درمانگر برای حمایت از شما در کنارتان خواهد بود و به شما در نزدیک شدن به سازگاری کمک خواهد کرد.

مصرف دارو

دو نوع دارو برای افسردگی موقعیتی وجود دارد. گروه اول از مهارکننده های انتخابی جذب سروتونین یا SSRI تشکیل شده است. این گروه شامل داروهای ضد افسردگی مرسوم ازقبیل زولوفت و سلکساست. نوع دیگر شامل مسدودکننده های بازجذب دوپامین مانند ولبوترین است. پزشک تنها زمانی داروهای ضد افسردگی را تجویز خواهد کرد که یا علائم شدید و درازمدت هستند یا خطر خودکشی وجود دارد. شما و پزشک باید به دقت علائم را تحت نظر قرار دهید تا امکان کاهش مصرف دارو بعد از اتمام دوره ی سازگاری وجود داشته باشد.

لازم به ذکر است که هیچ گاه نباید مصرف داروهای ضد افسردگی را بدون مشورت با پزشک قطع کنید. حتی اگر احساس بهتری دارید یا فکر می کنید به مصرف دارو نیازی نیست، پیش از قطع مصرف حتماً منتظر دستورالعمل های پزشک بمانید. قطع مصرف داروهای SSIR می تواند بسیار خطرناک و حتی دردناک باشد. این نکته بسیار اهمیت دارد که وقتی زمان قطع مصرف دارو می رسد، این کار به تدریج انجام شود.

مقابله با افسردگی بعد از طلاق

زمانی که تحت درمان پزشک یا درمانگر هستید، یادگیری برخی از مهارت های مقابله ای برای پشت سر گذاشتن این دوران سخت ایده ی خوبی خواهد بود. باید به خود زمان دهید و اطمینان حاصل نمایید که تمامی نیازهایتان برآورده می شوند. در ادامه، کارهایی که برای تغییر سبک زندگی یا ایجاد عادت های جدید به منظور مقابله با افسردگی بعد از طلاق می توانید انجام دهید، آورده شده است.

یادداشت های روزانه بنویسید

یادداشت برداری می تواند بخش مهمی از مهارت های مقابله ای باشد. به احتمال زیاد افکار و احساسات زیادی درباره ازدواج و آینده ی خود خواهید داشت. در طول این فرآیند، روی کاغذ نوشتن احساسات و افکار می تواند ایده ی خوبی باشد. حتی اگر سیستم پشتیبانی خوبی دارید، گاهی اوقات باید به خود اجازه ی بروز احساسات بدون فیلتر را بدهید. یادداشت برداری به شما اجازه ی انجام این کار را خواهد داد.

یکی دیگر از مزایای یادداشت برداری، مشاهده پیشرفتی است که تاکنون داشته اید. شخصیتی که در زندگی زناشویی داشته اید، همان شخصیتی که بعد از سازگاری با طلاق خواهید داشت، نخواهد بود. این یک مسیر معنادار است. زمانی که به پایان مسیر می رسید، می توانید به عقب نگاه کنید و نظاره گر پیشرفت خود باشید. در دورانی که همه چیز به نظر ناامیدکننده می رسد، می توانید به عقب برگردید و ببینید که چه دستاوردهایی در زمینه رشد فردی داشته اید و دوباره به مسیر اصلی برگردید.

مراقب بدن خود باشید

مطالعات نشان داده اند که حداقل 30 دقیقه ورزش در روز می تواند علائم افسردگی را کاهش دهد. می توانید پیاده روی کنید، وزنه بالای سر ببرید، ورزش های هوازی انجام دهید، در خانه برقصی یا حتی در فروشگاه قدم بزنید. نکته مهم این است که بلند شوید و برای حداقل نیم ساعت در روز حرکت کنید.

داشتن رژیم غذایی تا حد امکان سالم نیز اهمیت دارد. در دوران افسردگی، میل به خوردن غذاهای راحت که اکثراً بسیار چرب و دارای قند بالا هستند، بیشتر می شود. خوردن این نوع غذاها باعث ناراحتی می شود و در نهایت، علائم افسردگی را بدتر می کند. همچنین با خوردن این غذاها دچار اضافه وزن می شوید و خلق و خویتان نیز تحت تاثیر قرار می گیرد. سعی کنید مصرف الکل را محدود کنید و اسنک های سالم بخورید. اگر مجبور شوید برای خوردن غذاهای راحت بیشتر تلاش کنید، احتمال زیاده روی در خوردن این غذاها کمتر خواهد بود.

برای خود وقت بگذارید

در تمام شلوغ پلوغی های زندگی و سازگاری، به راحتی ممکن است مراقبت از خود را فراموش کنید. مطمئن شوید که روزانه برای خود وقت می گذارید. حتی اگر این وقت گذاشتن به سادگی کتاب خواندن در وان پر از کف برای یک ساعت باشد، چیزی برای لوس کردن خود به صورت روزانه پیدا کنید. این کار ممکن است در ابتدا دشوار به نظر رسد، به خصوص اگر صاحب فرزند هستید، اما به شما در پشت سر گذاشتن دوره ی سازگاری بعد از طلاق کمک خواهد کرد.

کمک بخواهید

از کمک خواستن نترسید. در این دوران بیشتر احساس خستگی خواهید کرد. بگذارید دیگران از طریق درست کردن غذا، نگه داشتن فرزند یا انجام کارهای خانه به شما کمک کنند. وقتی احساس بهتری پیدا کردید، می توانید لطف آن ها را جبران کنید. شما باید یک شبکه پشتیبان برای خود داشته باشید تا هر وقت که به کمک نیاز داشتید، به شما کمک کنند.

از خانه بیرون بروید

وقتی افسرده هستید، آخرین کاری که دوست دارید انجام دهید، تعامل اجتماعی است. این نکته حائز اهمیت است که بیرون رفتن و ملاقات با دیگران را ادامه دهید. بیرون رفتن از خانه و بودن در کنار دیگران به شما در پرت کردن حواس از افکاری که دارید، کمک می کند و استراحتی برای ذهن است. علاوه بر این، خلق و خوی شما ممکن است از طریق تعامل اجتماعی بهتر شود. تنها در کنار کسانی نباشید که همیشه گوش شنوا برای شما هستند. شما همچنین به دوستانی نیاز دارید که حواس شما را به طور کامل پرت می کنند.

مشاوره افسردگی بعد از طلاق

اگر اخیراً طلاق گرفته اید و دچار افسردگی شده اید، اولویت شما باید کمک گرفتن باشد. بلافاصله با یک درمانگر یا روانپزشک در مورد علائمی که دارید، صحبت کنید تا فرآیند بهبود آغاز شود. بعد از آن، ادامه دادن به جلسات درمان و انجام تمام تکالیفی که درمانگر داده است، به شما در پشت سر گذاشتن این دوران سخت و شروع زندگی که در آن می توانید دوباره خوشحال باشید، کمک خواهد کرد.

پایان یک رابطه صمیمی می‌تواند نشانه ای از تغییرات اساسی در زندگی باشد. گاهی اوقات، چنین تغییراتی می‌توانند خوب باشند و منجر به رشد فردی یا وارد شدن به رابطه‌ای شود که بهتر و مناسب‌تر است.

در اکثر موارد، جدایی می‌تواند منجر به ایجاد افسردگی در فرد شود. اگرچه احساس ناراحتی و حتی دل‌شکسته بودن برای مدت زمان کوتاهی پس از جدایی کاملاً طبیعی است، اما در صورتی که علائم افسردگی پس از قطه رابطه ازآنچه انتظار می‌رود، شدیدتر باشد، فرد حتماً باید به یک متخصص مراجعه نماید.

اگر علائم رو به وخامت بروند، حتماً گزینه‌هایی همچون مراقبت از خود و کمک گرفتن از دوستان و خانواده را در نظر داشته باشید و در مورد مراجعه به پزشک و مشاوره تردید نکنید.

10 comments

  1. سلام من خانمی ۳۲ ساله هستم از بچگی تا الان درگیر رابطه ی بد پدر و مادرم بودم پدرم بسیار بد دهن هست و فحاشی میکنه عصبی هست و دست به زن داره مادرم آدم آرام اما بسیار لجباز هست و اصلا اخلاق این دوتا باهم جور نیست و همدیگرو نمیخوان من به شدت ادم استرسی زود رنج و زود عصبانی میشم نمیتونم با کسی در مورد مشکلاتم حرف بزنم مادرم و پدرم یکبار حرف دل من رو نشنیدن و همیشه احساساتم سرکوب شده پنج سال هست که با آدم معتاد و دزد و عرق خور زندگی میکنم که به چند بار خیانت هم کرد یک پسر دو ساله هم دارم الان یک سال هست که جدا از شوهر با پدر و مادرم زندگی میکنم چون قصد جدایی از اون رو دارم همه ی این اتفاقات بد من رو عصبی و افسرده و ناامید کرده من چیکار کنم حالم خوب بشه و رفتار پرخاشگری با پسرم نداشته باشم چون زود عصبانی میشم و داد میزنم

  2. ببخشید میخواستم ازتون راهنمایی بگیرم چون واقعا خودم هرچقدر تلاش میکنم نمیتونم خودمو جمع و کور کنم من ۵ ماهه طلاق گرفتم البته دوران عقد و نامزدی بودیم و عروسی نگرفته بودیم خیلی تلاش کردم ازش جدا بشم نذر و نیاز میکردم فقط زودتر تموم بشه چون انقدر ازش بی احترامی و بی ارزشی دیده بودم احساس میکردم هرچقدر که بیشتر ادامه پیدا میکنه دارم افسرده میشم احساس پوچی میکنم خودمو خیلی کوچیک میدیم کلا اعتماد به نفسم زیرصفر بود فک میکردم جدا بشم راحت میشم به خودم میام الان ۵ ماهه من هنوز نتونستم خودمو جمع و کور کنم اصلا تمرکز حواس ندارم هیچی حالمو خوب نمیکنه به زور کار پیدا کردم ولی انقد حواس پرت شدم که میترسم کارمم دستم نمونه فقط یه راهنمایی ازتون میخوام چجوری میتونم برگردم به روال عادی زندگیم؟ درسته همه چی برمیگرده به خودم و اراده م ولی باز کم میارم یجاهایی

  3. سلام من خانم ۲۳ساله هستم لیسانس مترجمی و تک فرزند ،قبلا نامزدی بهم خورده داشتم خیلی روانمو بهم ریخت در ضمن ۷ساله داروی افسردگی میخورم که تو مجردی سمت خیلیا میرفتم تا میفهمیدن دنبال بهونه میگشتن تا این شوهرمو که ۲۲سالشه از اینترنت پیدا کردم البته فامیل دورمونن و تو شهرستان زندگی میکنن و دیپلم دارن و الان تو آشپزخونه بیمارستان کار میکنه ،تو دوران عقد همه چی خوب بود احترامش بیشتر بود اما گهگداری از عصبانیت خودشو میزد البته چون پشتوانه نداشتیم ایشون اومدن تو شهر ما و خونه تهیه کردیم الان ۸ماهه رفتیم خونمون ،همسرم خوب و بدشو نمیدونه و دائم بی احترامی میکنه فحش ناموسی میده هر کار کردم هر روشی تاثیر نداره ،دائم بد دهنی میکنه ،عصبیه ،خرید نمیتونم باهلش برم دو قدم راه میاد غر میزنه و فحش میده ،منتظره با بقیه دعوا درست کنه ،تو عقد کم بود اما الان فاجعه س چیکار کنم؟ در ضمن من قرص فلووکسامین میخورم گفتم دکتر بریم اما میگه بیام که قرص تورو بده من ،من الان مشکل تنبلی تخمدان دارم دکتر گفته بهتر زود باردار بشم ،اما واقعا شوهرم کنترل رو رفتارش نداره ،آرزو دارم شوهرم همش سرکار باشه چون هر چی بیشتر خونه باشه بهانش بیشتر ،اذیتم میکنه حتی چند بار دست بلند کرد ،روانشناس آنلاین داشتم گفت سکوت کن ،سکوت میکنم بعد چند تا غر و فحش عصبی میشه اما منم خودم استرسیم حالمو بدتر میکنه اما باز هم دوباره سری بعد همونجوره

  4. بنده ازهمسرم جدا شدم البته بعده ۵سال به تفاهم نرسیدیم
    حالو حوصله هیچیو ندارم همش دچاره استرس واصطرابم حتی سرکارمم نمیرم چندوقتیه چون واقعا حاله هیچیو ندارم حتی فکره خودکشیم به سرم زده قبل ازینکه ازهمسرم جدا بشیم همه سعیوتلاشمو کردم تازندگیمون ادامه داشته باشه ولی همسرم نخواست ازتون میخوام راهنماییم کنین چطوری ازین حالواوضاع دربیام

  5. من افسرده شدم. خیلی احساس ناامیدی میکنم ناراحتم ازینکه کسی حرف هامو نمیفهمه. میخوام خوشبخت باشم. میخوام خوشبخت باشم. ۲۱سالمه

  6. 24سالمه افسردگی دارم میخام تغییر کنم حالم خوب بشه نمی‌دونم باید از کجا شروع کنم چی برام خوبه فقط میدونم خستم و اینکه دلیل افسردگیم جدا شدن از خانوادم و طلاق هست

  7. من ۲۷ سال و خانم هستم. طلاق گرفتم ، از لحاظ روحی به هم ریختم. اخلاقش و بی‌توجهی هاش ، وبیشترین چیزی که به هیچ کس هم نمیشه گفت اینه که اصلا دوسم نداشت و برای نگه داشتن زندگی مون هیچ تلاشی نکرد. دخترم رو میبینم اذیت میشم ، که باباش پیشش نیست. اینکه تو زندگی که توی این ۸سال باهاش داشتم چقدر اذیت شدم و از من سو استفاده کرده. رفتار درستی با من نداشت اصلا. دقیقا ،من خیلی آدم محبتی و احساسی و خیلی به مسائل جنسی اون هم توجه میکردم ولی اون نه ، خیلی احساسات من رو سرکوب کرد. کارش براش خیلی مهم بود والویت داره. حتی الان هم چون مرخصی نداره ، نمیاد دخترش رو ببره هفته ای ۲۴ساعت رو

  8. دوست پسرم با دورغ وارد رابطه شد اول منو عاشق خودش کرد رابطه جنسی ازم خواست و بعدها فهمیدم متاهله و الان پشیمونم از رابطه باهاش ولی خیلی عاشقشم چکار کنم!شب تا صبح اصلا خوابم نمی‌بره افسردگی خیلی بدی گرفتم.افسردگیم بخاطر اینه ک الانی ک انقد دوسش دارم نمیتونم جداشم خیلی خاطره باهام داریم همدیگرو لمس کردیم با اینکه اولین تجربه رابطه جنسی با یکی دارم ..واسه همون دوس ندارم دوباره عاشق شم با کسه دیگم اینجوری باشم

  9. بهترین راه برای اینکه حالت خوب بشه و از پسرعموتو و خانوداشو همه کسایی که بهت ضربه زدن انتقام بگیری و پیشمونشون کنی اینه که بلند شی محکم قدم برداری و یه کسی بشی برا خودت هیچوقتم دیر نیست بشین درس بخون یه رشته خوب داخل دانشگاه قبول شو و ادامه بده تا مقاطع بالا برو سر یه کار خوب و سعی کن داخل کارت بهترین باشی و پیشرفت کنی و به خدا توکل کن و ناراحتی هایی که داری رو به خدا بگو و ازش کمک بخواه اینجوری دلت سبک میشه آدمای بی مصرفی که این بلا سرت آوردن از ذهنت بیرون کن و بگو باید موفقیت بدست بیارم تا چشمشون کور شه و پیشمونشون کنم از کرده خودشون وقتی پیشرفت کنی حتما یه ازدواج خوبم خدا سر راهت قرار میده فقط اینطور میتونی تلافی این همه سال غصه رو سرشون بیاری و پسر عموتم آرزوتو بکنه

  10. ۱۳ساله که دچار افسردگی شدم. هر چقدر که می گذره بدتر می شم. نمی تونم با کسی وارد رابطه بشم. بدون اینکه بخوام طرفم رو اذیت می کنم. همیشه از پدر و مادرم ناراحتم. هیچ کس نمی تونه کمکم کنه. در ۱۸سالگی با پسرعموم عقد کردم ولی از روز اول یه روز خوش ندیدم. همشون از من بیزار بودن. حتی به نامزدم دختر معرفی کردن واسه ازدواج و طلاق دادن من. فقط واسه مسایل مالی اومده بودن. ۳ سال عقد بودم ولی یک بار با نامزدم بیرون نرفتم.حتی یه شماره موبایل از خوش به من نمی داد. بی نهایت دچار کمبود محبت شدم. به ناچار طلاق توافقی گرفتم. سریع ازدواج کرد با دختری پایین تر از من اما بهترین عروسی رو گرفتن. از درسم افتادم. تا الان هم نتونستم تو رشته خوب تحصیل کنم. سرکار میرم موندگارت نیستم. می فهمند ضعف روحی دارم عذرمو می خوان.

دیدگاهتان را بنویسید

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.