خانه / پرسش و پاسخ مشاوره ازدواج / اختلاف فرهنگی در ازدواج | اختلاف فرهنگی با خانواده همسر
اختلاف فرهنگی

اختلاف فرهنگی در ازدواج | اختلاف فرهنگی با خانواده همسر

ازدواج دختر و پسر دارای تفاوت فرهنگی می‌تواند دشوار باشد. در این مقاله از سایت مشاوره باما قصد دارم به نقش تفاوت فرهنگی در ازدواج پرداخته و راههایی برای داشتن یک ازدواج موفق در صورت ازدواج با اختلاف فرهنگی یا سطح خانوادگی متفاوت دختر و پسر را با شما به اشتراک بگذارم.

1- تفاوت‌ها در انتظارت، مخرب‌ترین نکته در ازدواج با اختلاف فرهنگی است

زنان و مردان از لحاظ طرز فکر به‌اندازه کافی با یکدیگر تفاوت دارند. اگر به این موضوع، تفاوت فرهنگی را نیز اضافه کنیم، می‌توان گفت که گاهی اوقات درک طرف مقابل می‌تواند واقعاً دشوار باشد.

من فکر می‌کنم که انتظارت متفاوت در هر رابطه‌ای مشکل‌ساز است. اما تفاوت‌های بین زن و شوهر در ازدواج با فردی از فرهنگ متفاوت آن‌چنان چشمگیر است که شاید برطرف‌کردن مشکل و سازگار شدن به نظر غیرممکن برسد.

و این مشکل تنها برای خود زوج‌ها نیست. این مشکل شامل انتظارات اعضای خانواده نیز می‌شود. به‌عنوان‌مثال، والدین من و والدین همسرم، دیدگاه‌های کاملاً متفاوتی در مورد ازدواج داشتند. والدین همسرم از ما انتظار داشتند تا هر چه زودتر ازدواج کنیم (در فرهنگ ایرانی کاملاً قابل‌درک است). والدین من از ما می‌خواستند تا جایی که ممکن است منتظر بمانیم تا از این موضوع که برای همدیگر مناسب هستیم یا نه، اطمینان حاصل نماییم.

چگونه می‌توان در ازدواج با اختلاف فرهنگی در میان عقاید متفاوت، تفاهم برقرار کرد؟

خوب هر کس باید روش مخصوص به خود را برای رفع مشکلات اختلاف فرهنگی در ازدواج پیدا کند. این کار با رسیدن به این باور آغاز می‌شود که برقراری چنین رابطه‌ای امکان‌پذیر است.

به‌غیراز این موضوع، برای موفقیت در ازدواج با داشتن اختلاف فرهنگی نیاز است تا دو طرف به یکدیگر گوش فرادهند. مردم اغلب نمی‌دانند چرا انتظار چیز خاصی را دارند. آن‌ها فقط انتظار دارند.

انتظارات ما به‌عنوان بخشی از شرایط فرهنگی ‌مان توسعه پیدا می‌کند. اغلب، این انتظارات به نظر خودمان کاملاً طبیعی می‌باشند اما برای فردی با فرهنگ متفاوت عجیب‌وغریب هستند. به همین دلیل است که بسیاری از انتظاراتی که شریک زندگی‌تان از شما دارد، به نظر خودش کاملاً نرمال هستند اما برای شما عجیب به نظر می‌رسند.

این وظیفه شماست که به او گوش دهید و سعی کنید متوجه شوید که انگیزه‌های پنهان در چنین انتظاراتی چه می‌باشند.

نیازها، باورها و عقاید طرف مقابل در مورد جهان پیرامون را درک کنید. یاد بگیرید تا به تفاوت میان دیدگاه او و خودتان در مورد جهان احترام بگذارید. صبور باشید و به‌خاطر داشته باشید که چنین انتظارات غریبی ممکن است در فرهنگ دیگری کاملاً نرمال باشند.

2- به خود یادآوری کنید که با وجود اختلاف فرهنگی ازدواج شما نرمال است

اغلب، یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی که ما به‌عنوان یک زوج در اختلاف فرهنگی انجام می‌دهیم این است که ما بر روی تفاوت میان رابطه خود با دیگران بیش از حد تأکید می‌کنیم.

به‌خاطر داشته باشید که هر دوی شما انسان هستید.

مردم سراسر جهان، یک نیاز مشابه به یکدیگر دارند. احساسات مشابهی را تجربه می‌کنند. اهداف، آرزوها و امیدهای مشابهی دارند و مهم‌تر از همه این‌که همگی یک نوع از عشق را احساس می‌کنند.

در نهایت، درحالی‌که مهم است در مورد این حقیقت که میان دو فرهنگ تفاوت ‌هایی وجود دارد، آگاه باشید اما تمرکز شما باید بر روی نقاط مشترک یکدیگر باشد.

شما رؤیاهایتان را به اشتراک گذاشته‌اید، شما زندگی‌تان را به اشتراک گذاشته‌اید. شما علایق و سرگرمی‌هایتان را به اشتراک گذاشته‌اید. شما نقشه‌هایتان برای آینده را به اشتراک گذاشته‌اید. شما عشقتان را به اشتراک گذاشته‌اید.

مطالب مرتبط:نحوه صحیح آشنایی برای ازدواج

3- دعوا، فرصت عالی برای یادگیری به شمار می‌رود

دعوای زن و شوهر چیزی است که در زندگی مشترک اتفاق می‌افتد. اما شاید زوج‌هایی با زمینه‌های فرهنگی مختلف کمی بیشتر از سایرین دعوا می‌کنند و دلیل این دعواهای زودبه‌زود، سوءتفاهم است.

بله، من زمان‌هایی را به یاد دارم که همسرم گریه کرده است یا از دستم بسیار عصبانی شده است. من در گوشه‌ای از اتاق می ایستادم و از خود می‌پرسیدم که چه اتفاقی رخ‌داده است.

تقریباً در تمامی موارد، او به حرف‌های من گوش داده بود اما در حقیقت متوجه منظور یا نیت من برای به زبان آوردن چنین جملاتی نشده بود.

فرهنگ ما، فرهنگی با برقراری ارتباط بسیار مستقیم است. در فرهنگ همسر من، بیشتر از یک زبان غیرمستقیم‌تر استفاده می‌کنند. او اغلب چیزی را به زبانی که من متوجهش نمی‌شدم، تفسیر می‌کرد. معمولاً هیچ‌گونه قصد و نیتی وجود نداشت. این مسائل به دلیل روش‌های متفاوت برقراری ارتباط در این دو فرهنگ مختلف رخ می‌داد.

چنین موقعیت‌هایی زمانی که رخ می‌دهند، بسیار ناراحت‌کننده و آزاردهنده هستند. اما آن‌ها همچنین فرصت‌های عالی برای یادگیری به شمار می‌روند.

چنین موقعیت‌هایی به شما کمک می‌کنند تا طرف مقابل خود را بهتر درک کنید. آن‌ها کمک می‌کنند تا فرهنگ همسر خود را بهتر درک کنید و به هر دوی شما کمک می‌کند تا از طریق فراهم‌کردن فرصت یادگیری، در مورد الگوهای دقیق رابطه‌تان، به یکدیگر نزدیک‌تر شوید.

مطالب مرتبط: ملاک های ازدواج از نظر روانشناسی

ازدواج با تفاهم فرهنگی یا تفاوت فرهنگی بهتر است؟

درصورتی‌که تابه‌حال عاشق فردی از فرهنگی دیگری نشده‌اید، لطفاً ذهن خود را در مورد یافتن چنین رابطه‌ای باز نگه دارید. این کار ارزشش را دارد.

درصورتی‌که عاشق فردی از فرهنگ دیگری شده‌اید اما مطمئن نیستید که چنین رابطه‌ای را ادامه دهید، لطفاً سعی خود را بکنید. این یک تجربه جالب و هیجان‌انگیز است.

درصورتی‌که با فردی از فرهنگ دیگری رابطه دارید اما برایتان دشوار است، به رابطه خود زمان دهید. چنین روابطی به صبر و شکیبایی نیاز دارند. برای موفقیت در این کار لازم است تا هر دو طرف بر روی مشکلات خودکار کنند. همچنین، به قدرت ذهنی برای مواجه با درد نیاز است.

اما در نهایت، من معتقدم که ازدواج کردن با همسری از فرهنگ دیگر به شما چیزهایی فراتر از آنچه در زندگی انجام می‌دهید، یاد خواهد داد.

من واقعاً امیدوارم که افراد بیشتری را ببینم که شانس خود را برای داشتن روابط بلندمدت با افرادی از فرهنگ‌های دیگر امتحان می‌کنند.

در حال حاضر، جهان به تفکر قبیله‌ای که امروزه به شکل فرهنگ ملی شناخته می‌شود، تقسیم شده است. شاید عاشق شدن افراد بیشتری با فرهنگ‌های مختلف که به ساخت پل‌هایی میان فرهنگ ها کمک می‌کنند، بتواند تأثیر کوچکی بر روی صلح جهانی داشته باشد.

عشق از تمام مرزها فراتر می‌رود.

منبع: https://medium.com

13 دیدگاه

  1. سلام وقت بخیر ، ۲۴سالمه دوساله ازدواج کردم،دانشجوی ترم اخر ارشد هستم،دوساله ازدواج کردم منتها ازدواجم با مخالفت شدید خانواده بود و با علاقه ی خودم،متاسفانه از همون اول خیلی اختلاف و مشکل داشتیم، ایشون چند بار جلوی خانوادش به طرز خیلی بدی روم دست بلند کرد،و تو خلوت هم چند بار همین کار رو تکرار کرد، تو دعوا خیلی بهم بی احترامی میکنه ، تو زندگیم با اینکه با عشق شروعش کردم ارامش ندارم،تو غربتم از خانوادم دورم
    از نظر روحی دارم از هم میپاشم ، خانوادم هم با همسرم ارتباط خوبی ندارن، پنج شیش ماهی یکبار اونم با کلی غرغر میزاره برم سر بزنم به خانوادم ،اونم واسم تایم تعیین میکنه که باید فلان روز برگردی و اکه یک روز بیشتر بخوام بمونم بشدت باهام دعوا میکنه و کلا روزگارمو جهنم میکنه، از نظر فکری و فرهنگی هم باهم سازگاری نداریم من فارسم ایشون عرب،در کل خیلی تو مضیقه ام، ایشون اینطوری هستن که میگن من خرج خونه رو میدم ولی خواسته های تورو نمیتونم ساپورت کنم، اول زندگی ک هیچ منبع درامدی نداشتم حتی پول شارژمم نداشتم، بعدش پدرم برام سرمایه گزاری کرد بعد یکسال ماهانه یه مبلغی دارم ، و ایشون چون من پول دارم دیگه خیالش راحته و هیچ پولی بهم نمیده هرچی میگم نفقه بده میگه از این پولا ندارم بهت بدم ، چندین بار خواستم جدا شم ولی ترسیدم ، میترسم ازش چون وقتی عصبی میشه خیلی ترسناک میشه، و تهدید های بدی میکنه، خلاصه خیلی حالم بده اگه از خدا نمیترسیدم و از اخرتم،شاید چندین بار دست به خودکشی میزدم نعوذبالله،

  2. من ۱۴ سال ازدواج کردم و یک فرزند پسر ۹ ساله دارم ،خانومم خیلی خانوم خوب و با شخصیتیه،اما تفاهمی در اعتقادات و نظراتمان تقریبا نداریم و از لحاظ جنسی هم نرمال نیستیم البته از نظر من ولی از نظر ایشون خوبه و از لحاظ ارتباط خانوادگی با خانواده خانومم تقریبا صفر هستم اونم بدلیل یه سری اختلافات بازم فرهنگی واین موضوع بجایی رسید که باعث ناراحتی بین دوتامون شد،من احساس میکنم که این ادامه زندگی برامون خوب اما واقعا میترسم طلاق بگیرم چون از یه طرف ترس از طلاق دیونم میکنه از طرفی هم نگران آینده خانومم میشم واقعا سردرگم شدم

  3. من ۲۶سالمه همسرم ۲۸ساله ۴سال دوس بودیم تو دانشگاه چهارساله ازدواج کردیم از لحاظ فزهنگی و زبان و مذهب و همه چی زمین تا اسمون باهم فرق داریم بچه نداریم ینی از روز اول فقط بخاطر اینکه از زندگیم مطمئن نیستم بچه نخاستم مشاور رفتم همه کار کردم منو همسرم تو چیزای بزرگ و مسایل مهم مث خیانت یا چه بدونم اعتیاد یا بداخلاقی و مسایل مالی و اینا هیچکدومو نداریم اما درک نمیشم بلد نیس محبت کنه من توجه میخام محبت میخام اما تو این ۷سال هرچی گفتم بی فایده بوده و جواب نگرفتم هربار همو ناراحت میکنیم تو هر مراسمی مث دیروز ک روز زن بود فقط خاطره های بد برام میسازه

  4. میخواستم بپرسم ایا اختلاف فرهنگی و اختلاف سطح فرهنگ و تفکر میتونه دلیل مناسب برای عدم ازدواج باشه و اینکه اگر وارد رابطه عاطفی قبل از ازدواج شدیم چطور میشه از اون خارج شد با رعایت اینکه کمترین اسیب روحی به طرف مقابل وارد بشه؟ حقیقتش خانواده خودم مذهبی هستن و خانواده اون تفکرات ازاد دارن اما بشدت همو دوست داریم.میدونم که باید از این رابطه خارج بشم اما نمیخوام بهش خیلی اسیب وارد بشه. برای همین نمیدونم باید بهش چی بگم یا حداقل حول چه مواردی باهاش حرف بزنم

  5. من و شوهرم وقتی سر موضوعی دعوا میکنیم،شروع میکنه به پدرم فحش میده به خودم فحش های ناموسی میده من نمیدونم دعوای ما چه ربطی به پدرم داره،خودشم تاحالا هیچ بی احترامی از سمت اون ندیده،و اینکه حین دعوا منو خفه میکنه موهامو میکشه هی دستشو با ضرب میزنه تو صورتم بعد من عصبی میشم شروع میکنم به کتک زدنش مثل خودش موهاشو میکشم چنگش میزنم.ولی میدونم اینکار خوب نیست ولی دوست ندارم بفهمه من مظلومم میتونه روم دست بلند کنه.بعد اینکه دعوامون اروم میشه من میگم طلاق میخوام گریه میکنم میاد منت میکشه اشتی میکنه میگه ببخشید دیگه تکرار نمیکنم عصبی میشم از کنترلم در میره .به نظرتون چیکار کنم؟من یکبار طلاق گرفتم،الانم عروس یه خانواده فوق العاده دهاتی شدم که مطلع نبودم،شوهرم ظاهرش پولدار و امروزی هست ولی تا زمان عروسیم من فامیل های اینارو ندیده بودم اصلا، از من پنهان کرده بودن،بعد عروسی خیلی شوکه شدم.از طرز فکرشون از نحوه زندگیشون خیلی عذاب میکشم.نه تحصیلات دارن ( دیپلمم ندارن)نه اداب معاشرت دارن نه پول دارن،با ما خیلی متفاوت هستن،خودمم نمیتونم طلاق بگیرم،احساس میکنم افتادم تو جهنم که هیچ چاره ای ندارم به خانواده خودمم نمیتونم چیزی بگم وانمود میکنم که خوشبختم،واقعا نمیدونم چیکار کنم

  6. سطح خانواده در ازدواج چقدر اهمیت داره؟سلام بله در فرهنگ ها و وضعیت مالی وقتی تفاوت زیاد باش اما طرفین علاقه داشته باشند و برای رسیدن به هم تلاش کنند چیکار باید کرد؟

  7. من ۸ سال با نامزدم دوست بودم به دلیل اختلاف فرهنگی نمیتونیتیم ازدواج کنیم اما مشاوره رفتیم و خیلی خیلیییی خیلیییی همه چیز خوب بود و کلی تغییر کرده بود ولی الان مجدد به لباس پوشیدن من ایراد میگیره حتی چیزی که خودش خریده و من بارها پوشیدم با اجتماععی بودن من مشکل داره در صورتی که من حد خودمو رعایت میکنم و این که خونواده عجیبی داره همه چیز از نظر اونا بده حتی با داماداشون سر یه سفره غذا نمیخورن که خانما راحت باشن … من خیلی با همه چیز کنار میام سعی میکنم خودمو با شرایط مچ کنم ولی یاد گرفته حالا که من کار ی انجام دادم که اون دوست نداشته در صورتی که من بارها اننجامش دادم و چیزی نگفته که با من سرپ برخورد میکنه ۲ هفته هست که نمیاد منو ببینه تلفنی باهام حرف نمیزنه جواب تکسامو با بله نه نمیدونم و کوتاه جوابمو میده ازشم توضیح میخوام میگه نه همه چیز خوبه در صورتی که من خیلی اذییت میشم با بی توجهیش هروقت دوست داره من میتونم باشم هروقت که نمیخواد حتی اجازه نمیده برم ببینمش !!!! الانم گفت میخوایم خونوادگی بریم سفر اماده باش میام دنبالت و من گفتم که نمیام … دلم نمیخواد تنهاش بزارم اماااا … خیلی خودخواهه و خیلی لجباز من خیلی خوب میشناسمش خیلی راحت احوالاتشو تشخیص میدم نمیدونم چرا این کارارو میکنه

  8. من حس می کنم که واقعاً نمی تونم که همسرم رو دوست داشته باشم چون من خودم الان ادامه تحصیل دادم و حس می کنم از اینکه همسرم رو به همکارانم معرفی کنم خجالت می کشم و من واقعا دوست داشتم که با یه آقای محترم و با فرهنگ ازدواج کنم ولی اون زمان به دلیل ادامه تحصیلم و متاسفانه سن کمم ایشون رو انتخاب کردم الان عذاب وجدان دارم و حس می کنم اگر ایشون رو ترک کنم آدم بدی هستم یا ناسپاسم چون ایشون خوب هستن ولی کمی از لحاظ فرهنگی قیافه و از لحاظ شرایط مالی خوب نیستن

  9. با خانواده همسرم اختلاف طبقاتی دارم بنظرتون مشکلات زیادی آینده برامون یه وجود میاد؟

  10. سلام یک سوال قطع ارتباط بین زن و خانواده که از اول قطع رابط شد بخاطر حساسیت زیاد خانوم و تفاوت فرهنگی ایا در ایند مشکل ساز میشه البته الانشم با اینکه دوسال ارتباط نداریم بازم بیشتر دعواها سرخانوادس واقعا کلافه شدم

  11. سلام .وقت بخیر .من سه ساله ازدواج کردم .یک پسر دو ساله دارم .شوهرم دوران اشنایی اینقد با من خوب رفتار میکرد و هر چی میگفتم .چشم میگفت ک‌ فکر میکردم از اون ادم بهتری نیست .ولی از وقتی عقد کردیم رفتارش تغییر کرد همش گله میکرد ک فلان جا چرا مامانت این حرفو زد .چرا داداشت این کارو کرد .خیلی حساس و بدبین هست .حتی منو پارک میبرد .ولی همیشه با گریه برمیگردوند خونه .اینم بگم .ما از دو فرهنگ و دوزبان مختلف هستیم .تو دوران عقد همش ارزو میکردم ک زودتر ازدواج کنیم شاید بهتر بشه .ازدواج کردیم .و من همون اوایل باردار شدم .رفتارش بهتر ک نشد بدترم شد .تا جایی ک تو دوران حاملگی چن بار منو کتک زد .و الان با وجود سه سال زندگی بازم هر دو سه هفته ای سر یک مسیله کوچیک ک ارزش صحبت نداره .دعوا راه میندازه و منو کتک میزنه . من یک ساله معلمم .هر چی طلا داشتم و قرض از مادر و خواهر گرفتم و الانم تمام حقوقمو میدم بهش ک داریم خونه میسازیم .ولی اصلا ب چشمش نمیاد و همیشه طلبکاره .و میگه تو هیچ کاری برام نکردی. و نمیکنی .و میگه عرضه هیچ کاری نداری اگه معلم شدی از صدقه سر من شدی .با اینکه خودش کارگر بناست .ولی همش منو تحقیر میکنه .و من سه سال ازش بزرگترم همش تو سر من میزنه .الان واقعا موندم چیکار کنم .لطفا منو راهنمایی کنید

  12. من و دوست دخترم مدتی هستش که رابطمون داره خراب میشه چون از دوتا شهر مختلف هستیم خودش میگه رفتارم لحن گفتارم صحبت کردم دیدگاه اجتماعی و فرهنگ دوتاییمون که دوتا فرهنگ مختلف داریم و بخاطر یه دروغ کوچیک باعث شد اون زده بشه از من چون اون کاری رو که میخواستم انجام بدم رو به تاخیر انداختم

  13. من حدود دو سالی هست که با یه دختر خانومی از قوم بختیاری که ساکن اصفهان هستن تو رابطه هستم. میخوام برای خواستگاری برم جلو ولی 99% خانواده و اقوامشون ازدواج فامیلی داشتن. این دختر اهل شهر کرد و روستای دورکه. من اصالتا ترک هستم و ساکن تهرانم. الان مشکلی که داریم اینه که ازدواج با غریبه رو بد میدونن و خب خود دختر هم به خاطر اینکه خانوادش روی روابط قبل ازدواج تعصب دارن نمیتونه قضیه رو باهاشون در میون بذاره. من خودم باید برم جلو و با خانوادش صحبت کنم. به نظرتون شدنی هست؟ چه چیزایی به خانوادش بگم؟ با پدر و مادرم برم بهتره؟

دیدگاهتان را بنویسید