گاهی اوقات، ممکن است آرزو کنیم که وقتی فردی موجب درد و رنج ما میشود، این درد و رنج بهصورت خودکار احساساتمان برای آن فرد را از بین ببرد. این اتفاق همیشه رخ نمیدهد، حتی اگر به نظر رسد که احساسات ما نسبت به آن فرد بیشتر از آن که از سر عشق و محبت باشد، از روی نفرت است.
بااینوجود، همچنان احساساتی نسبت به آن فرد وجود دارند. عشاق به روشهای مختلفی به یکدیگر آسیب میزنند، خیانت را میتوان دردناکترین آنها دانست. اکثر ما ترجیح میدهیم که پولمان را بدزدند اما به ما خیانت نشود، هر دو مورد منجر به سلب اعتماد میشوند اما وقتی میدانیم که شریک زندگیمان رابطه جنسی با فرد دیگری داشته است، درد و عذاب عمیقتری را احساس میکنیم و فراموش کردن یا بخشش خیانت بسیار سخت خواهد بود.
آیا بخشیدن خیانت کار درستی است؟
این واقعیت دارد که ما بهصورت خودکار با یک فرد ناکامل بهعنوان شریک زندگیمان رابطه داریم چراکه فرد کامل و بیعیبونقص وجود ندارد. این بدان معناست که باید انتظار آسیب دیدن به روشهای مختلف در یک رابطه را داشته باشیم. وقتی فردی که دوستش داریم به ما آسیب میزند، حد و حدودی برای این آسیب وجود دارد زیرا ما عاشق فرد مقابل هستیم. اگر ما آن فرد را دوست نداشتیم، بیتفاوت باقی میماندیم و کاری که آن فرد انجام داده بود، هیچ تأثیری بر روی ما نمیگذاشت.
عشق معمای پردردسری است و در نتیجه، تلخوشیرین است. واقعیت این است که هر چه رابطه عمیقتر و شدت عشق بیشتر باشد، فرد درد و رنج شدیدتری را هنگام خیانت عشق خود تجربه خواهد کرد. درصورتیکه در رابطهای هستیم که هیچگاه به ما لطمهای وارد نشده است، این بدان معنی است که ما هیچگونه احساس معناداری نسبت بهطرف مقابل نداریم.
مردم حرف ها یا کارهای دردناکی انجام میدهند، این بخشی است که انسان را از دیگر مخلوقات متمایز میسازد. حتی زمانی که تلاش میکنیم تا مهربان، دلسوز، با ملاحظه و ازخودگذشته باشیم، بازهم ممکن است از روی سوءتفاهم یا بیتوجهی به دیگران آسیب بزنیم.
خیانت موجب تغییر قابلتوجهی در احساسات و عواطف میشود. درد و رنج ناشی از تجربه خیانت بسیار شدیدتر از درد و رنج حاصل از سوءتفاهم یا ارتباط نادرست است. خیانت کردن، به زبان آوردن کلمات دردناک در اوج عصبانیت نیست. خیانت یک انتخاب است. وقتی متوجه میشویم که شریک زندگیمان به ما خیانت کرده است، احساس خشم برانگیخته، درد وحشتناک، ترس مقاومتناپذیر و عدم امنیت بسیار شدیدی را تجربه میکنیم.
ممکن است بخواهیم که هم کسی که به اعتماد ما خیانت کرده و هم همراه او در این کار را مجازات کنیم. سپس، وقتی خشم و عصبانیت فروکش میکند، ممکن است ترجیح دهیم که نسبت به همه چیز، حتی عشق، بیتفاوت و بی احساس باشیم. محدوده عواطفی که همچنان نسبت به فرد مقابل احساس میکنیم، میتوانند ما را تشویق به انجام کارهایی بکنند که دلمان نمیخواهند انجام دهیم؛ مانند، بخشش خیانت، برگرداندن دوباره آن فرد به زندگی خود.
آیا خیانت قابل بخشش است؟
ممکن است به خود بگوییم که تنها راه برای جلوگیری از خیانت دوباره شریک زندگی این است که او را نبخشیم و فرصت مجددی به او ندهیم. بااینوجود، بهخاطر اینکه ارتباط عاطفی بین ما و شریک زندگیمان ایجاد شده است، نمیتوانیم دست از دوست داشتن آن فرد برداریم، دلمان برایش تنگ میشود و بهخاطر او گریه میکنیم؛ حداقل برای مدتها این احساسات را تجربه مینماییم.
این کاملاً قابلدرک است که چنین احساسات متغیری را بهعنوان ضعیف یا دو دل بودن در نظر گرفت و این قطعاً آسیبپذیری است که ما را در برابر آسیب و احساس ناامیدی بیشتر رها میسازد. منطقی است که با آشکار شدن بیشتر واقعیت خیانت، محدوده ی وسیعی از احساسات و عواطف را تجربه کنیم چراکه خیانت نهتنها بر افکار، احساسات، درک و امنیت رابطه ی ما تأثیر میگذارد؛ بلکه بعدها منجر میشود تا دیگر نتوانیم بر قدرت قضاوت خود اعتماد نماییم.
عشق تنها بهخاطر خیانت از بین نمیرود. هر چه احساس ما در یک رابطه عمیقتر باشد، آسیب بیشتری برای حفظ رابطه عاشقانه متحمل خواهیم شد. این موضوع کاملاً قابلدرک است و بسیاری از افرادی که خیانت میکنند، شایسته فرصت دوباره هستند. عشق واقعی ممکن است برخی از درد و رنجها را بهخاطر خود رابطه بهخوبی تحمل کند. این به خودمان بستگی دارد که آیا میخواهیم به شریک زندگیمان حتی پس از خیانت کردن، فرصت دوباره دهیم یا نه.
این موضوع اهمیت دارد که به خود اجازه دهیم تا هرآنچه بهصورت طبیعی رخ میدهد را احساس کنیم. در مورد عواطف، هیچچیز ذاتاً خوب یا بد وجود ندارد. کاری که ما با این عواطف و احساسات انجام میدهیم، میتواند مثبت یا منفی؛ سالم یا مخرب باشند. بنابراین، برای پردازش و درک احساسات، هرچقدر لازم است به خود زمان دهید. در حین انجام این کار، تشخیص اینکه خشم برخلاف احساسات دیگر چیزی نیست که واقعاً تجربهاش کنیم، میتواند بسیار سودمند باشد.
خشم اغلب بهعنوان احساس ثانویه بکار میرود و احساس اصلی و واقعی که تجربه میکنیم را تحتالشعاع قرار میدهد. این موضوع ممکن است به این دلیل رخ دهد که احساسات واقعیتر به نظر ضعیف یا نمایان یا آسیبپذیر میرسند. بهعنوانمثال، شناسایی احساساتی نظیر ناراحتی، درد و رنج، تنهایی، تحقیر و غیره بسیار دشوار است چه برسد به ابراز آنها. خشم و عصبانیت باعث میشود که فرد احساس قدرت، کنترل و پرخاشگری بیشتری در مقابل حالت تدافعی داشته باشد؛ بنابراین، درحالیکه خشم و عصبانیت بعد از خیانت در هر رابطهای کاملاً قابلدرک است اما آسانتر است که احساسات و عواطف خود را به روش بهتری نشان دهیم، بهخصوص زمانی که از احساس واقعی خود کاملاً آگاه هستیم.
آنچه ما قطعاً نمیخواهیم اتفاق بیفتد، تبدیل خشم و عصبانیت به کینه و نفرت است. درحالیکه هنگام مشاهده خیانت، نفرت حس قدرت بیشتری نسبت به عشق دارد، اما داشتن چنین احساسی نهایتاً برای ما خوب نیست. علاوه بر این، بی میلی به بخشش خیانت نیز اینچنین است. هر دو مورد در واقع بیشتر از آن که به فرد مقابل آسیب برسانند، به خود ما لطمه میزنند.
مهم نیست چه حسی دارید، عشق یا نفرت؛ هر دو آنها احساسات شدیدی هستند. برای ما اهمیتی ندارد که زمان و انرژی خود را وقف عشق کنیم اگر همه چیز در یک رابطه عاشقانه خوب پیش برود. بااینوجود، وقتی اوضاع بر وفق مراد پیش نمیرود، ما از وقف زمان و انرژی خود برای آن عشق اظهار نفرت و رنجش میکنیم.
بنابراین، چرا باید بخواهیم زمان و انرژی خود را وقف کینه و نفرت کنیم؟ عشق، حتی زمانی که درد و رنج میکشیم، یک احساس مثبت است. نفرت اینچنین نیست و زمان و انرژی ما را تلف میکند. ما در نهایت میتوانیم از درد حاصل از عشق التیام پیدا کنیم اما نفرت روزبهروز بیشتر میشود و بهراحتی از بین نمیرود.
ایا بعد از خیانت همسر میشود زندگی کرد؟
خیانت توسط شریک زندگی قطعاً یکی از دردناکترین تجربیاتی است که ممکن است برای هر فرد رخ دهد. بااینوجود، با گیرافتادن در دام خشم، کینه و نفرت بعد از خیانت، شرایط بدتر میشود. توانایی دوست داشتن هنگام مواجه با خیانت نشاندهنده ضعف شخصیتی ما نیست بلکه ما را قویتر میکند. نجات یافتن از چنین درد و رنجی درحالیکه همچنان میتوان عاشق شد، نشانهای از قدرت است.
غلبه بر غم و تنفر بعد از خیانت همسر آسان نیست اما امکانپذیر میباشد. گاهی اوقات، این درد و رنج ممکن است غالب و بیش از حد باشد. اگر ما بعد از خیانت قطع رابطه کنیم، احساس تنهایی نیز میتواند بسیار شدید باشد. در نتیجه، این بهتر است که درد حال از عشق بر ما غلبه کند و غرق در احساس ازدستدادن عشق شویم تا اینکه اجازه دهیم کینه و نفرت وجود ما را در برگیرد و ما را به جایی برساند که دیگر نتوان به زندگی ادامه داد.
همچنین باید خاطرنشان کرد که انتخاب گزینه بخشش بعد از خیانت اصلاً به معنی ادامه رابطه نیست. بخشیدن طرف مقابل بهخاطر سلامتی و بهزیستی خودمان اهمیت دارد، بدون توجه به انتخاب طرف مقابل یا اینکه اصلاً او شایسته بخشش هست یا نه.
ما میتوانیم حتی در مواجه با فردی که مسئولیت اعمالش را برعهده نمیگیرد، کار نادرست خود را نمیپذیرد، عذرخواهی نمیکند یا بخشش دیگران را نمیخواهد نیز بخشش را انتخاب نماییم. ما بخشش را انتخاب میکنیم زیرا میخواهیم سمیت وجود خود که اگر بدان رسیدگی نشود به کینهتوزی و خشم تبدیل میشود را رها سازیم. اما بخشش بعد از خیانت اصلاً به معنای مصالحه و آشتی نیست. درحالیکه مصالحه در گام نخست به بخشش نیاز دارد اما بخشش همواره منجر به مصالحه نمیشود.
برای اینکه یک رابطه پس از خیانت به آشتی خاتمه یابد، حتماً باید تمایل به اصلاح و جبران مافات وجود داشته باشد. بدون وجود چنین ویژگیهای مهمی، اعتماد کردن به اینکه چنین خیانتی دیگر رخ نخواهد داد، بسیار دشوار خواهد بود. بااینوجود، این امکان وجود دارد که یک رابطه پس از خیانت از طریق پیشرفتش تدریجی، التیام و مصالحه به رابطه ی قویتری تبدیل شود. خیانت لزوماً به معنی پایان رابطه نیست. این موضوع به دو فردی که در رابطه هستند، بستگی دارد.
فراموش کردن خیانت
ما گاهی اوقات بخشش را با فراموش کردن اشتباه میگیریم. این سوءتفاهم میتواند یا منجر به انتخاب نکردن حتی پیشنهاد بخشش تا زمانی که این موضوع به فراموشی سپرده شود، گردد؛ یا ما تفسیر میکنیم که چون این کار نادرست را فراموش نکردهایم، پس بخشش هیچ فایدهای نخواهد داشت یا درست نخواهد بود.
ما همچنین اغلب بخشش را با احساسی که داریم، اشتباه میگیریم. واقعیت این است که بخشش بعد از خیانت یک انتخاب است. آن یک تصمیم شخصی است و هیچ ارتباطی با احساس ما در مورد آن فرد یا کاری که با ما کرده است، ندارد. ما بخشش را انتخاب میکنیم زیرا میدانیم که این سالمترین و بهترین گزینه است.
علاوه بر این، ما گاهی اوقات دچار تردید در بخشش پس از خیانت میشویم زیرا هنوز در مورد خیانت همسر فکر میکنیم. واقعیت این است که احساسات ما نسبت به انتخابمان برای پیشنهاد بخشش و همچنین تردید در مورد اینکه آیا واقعاً طرف مقابل را بخشیدهایم، کاملاً نامربوط هستند.
درصورتیکه عشق زندگیتان به شما خیانت کرده است، متوجه باشید که در آغاز درد و رنج، دیدن چیزی فراتر از آن بسیار دشوار میباشد. حمایت و پشتیبانی که بدان نیاز دارید را از سوی دوستان مورد اعتماد، خانواده یا افراد بالغ دیگر و مشاوران عاقل دریافت نمایید تا در چنین دوران سخت و دردناکی مایه دلگرمی شما شوند.
من ۳۲ سالمه ۶ ساله ازدواج کردم. یک دختر ۴ و نیم ساله دارم. حدود یک ماهی هست متوجه شدم همسرم با یک زن رابطه پیامکی داره. از پیامهاشون متوجه شدم قبل از ازدواج ما این ارتباط وجود داشته. الان که هردو ازدواج کردند.این یک ماه دوباره باهم در ارتباط شدند. همسرم فامیل هست. بنده شناختی نداشتم ازش. زندگی خوبی داریم. دوس ندارم. دوست ندارم زندگیم از هم بپاشه. فعلا هیچ اقدامی نکردم. فقط خیلی دلسرد و ناراحت از همسرم هستم. و اصلا نمیدونم چه کنم؟ لطفا کمکم کنید. بخاطر دخترم و زندگی خوبی که داشتم. خیلی ناراحتم از این موضوعی که برام پیش اومده.
پاسخ مشاور به پرسش چطور با خیانت شوهرم کنار بیام؟
خیانت موضوع دردناکی است و برای زوجین ساده نیست که بعد از خیانت کنار هم بمانند.حتما برای شما هم گذراندن این روزها خیلی سخت است و مسلما نمی توانید مثل قبل رفتارکنید و وانمود کنید که هیچ اتفاقی نیفتاده است.شما زخم خورده اید. همسر شما حق این کار را نداشته است و آسیب بزرگی به شما و زندگیتان وارد کرده است. خیلی خوب است که زندگیتان را دوست دارید و مایل به ادامه رابطه هستید اما مراقب باشید که ادامه این رابطه با این شرایط ممکن است دوباره چنین نتیجه ای داشته باشد. همسر شما خیانت کرده است و باید عواقب این خیانت را تحمل کند. سکوت شما و نادیده گرفتن این موضوع ممکن است باعث تکرار این موضوع بشود.
برای کنار آمدن با خیانت همسر باید چیکار کنید؟
- با همسر خود صحبت کنید و بگویید من چنین چیزی را در گوشی تو دیدم و از احساساتتان صحبت کنید.بگویید که رفتار همسرتان چقدر شما را آزرده است.
- خودتان را سرزنش نکنید:خیلی خوب است که نقش خود را در ایجاد مسائل و مشکلات بدانید و سهم خود را در رابطه فراموش نکنید؛ اما همواره یادتان باشد که همسرتان حق چنین برخوردی نداشته است و نباید خودتان را سرزنش کنید.
- منطق را برای مدتی کنار بگذارید. شاید برای رهایی از احساسات منفی تان مدام ذهنتان بخواهد توجیه کند و به هر ضرب و زوری از خشم و ناراحتی تان فرار کنید اما شما باید آن ها را تجربه کنید وگرنه همیشه همراه شما هستند. می توانید در قالب نامه هرگونه خشمی که نسبت به همسرتان دارید را بدون سانسور بروز دهید و بعد نامه را پاره کنید.
- سؤال هایی که از نحوه این ارتباط در ذهن دارید بپرسید و همسرتان باید جواب بدهد. مرافب باشید سؤال کردن از فرد سومی که همسرتان با او درارتباط بوده است هیچ کمکی به شما نمی کند. این سؤال ها انتها ندارد و شما را اذیت می کنند؛ بنابراین بهتر است روی خود و بهبود رابطه عاطفی با همسر تمرکز کنید.
- این رابطه برای شما اهمیت دارد و برایش ارزش قائل هستید حتی اگر عصبانی باشید که حق هم دارید و باید عصبانی باشید؛ هر چقدر افراد کمتری این موضوع را بدانند به خودتان و رابطه تان کمک کردید.
- زمانی که تصمیم گرفتید به این رابطه ادامه دهید باید این را درنظر داشته باشید که ادامه رابطه نیازمند تلاش و مراقبت هر دوی شماست.
- خانه را ترک نکنید؛ شما در خانه خودتان آسیب دیدید بنابراین باید همان جا به دنبال ترمیم رابطه خودتان باشید.
- مراجعه به مشاور متخصص را در اولویت قرار دهید.
شوهرم بهم خیانت کرده نمیتونم فراموش کنم
من خانومی هستم که 11 ساله ازدواج کردم شوهرم فوق العاده آدم عاطفی و احساسی هست و ایشون آدم معتقدی هستند. هرگز به زن ها نگاه نمیکنن با توجه به مناسبت های مختلف و غیر مناسبت برام گل و کارت هدیه میگرفتن ولی الان حدود 4 ماه هست که دیگه اون شور و اشتیاق قبل رو نداشتند. من مدتی بود که قلبم مشکل پیدا کرده بود و ایشون روزی بالای 10 بار جویای احوال من بودن و در همان حال با دختر محجبه ی چادری در فضای مجازی بصورت اتفاقی و از طریق آیدی آشنا شده بودن و کلی باهم رابطه ی احساسی و عاطفی شدید پیدا کرده بودن بطوری که اون دختر به شوهرم گفته بود من از یه عطر با این اسم و این شماره استفاده میکنم تو هم برو بخر تا بوی عطرمون رو باهم سِت کنیم و همسر من اینکارو کرده بودن و عکس عطر رو پروفایل ایتا گزاشته بودن با یسری عکسای عاشقانه دیگه برای اون دختر، که من بطور اتفاقی این پیام رسان رو نصب کردم دیدم همسر من اونجا هستن و وقتی این عکسهای عاشقانه رو تو پروفایلشون دیدم شک کردم باهاش صحبت کردم ولی قسم خورد و زیر بار نرفت تا بعد از چند روز یک شب نصف شب بطور کاملا اتفاقی دیدم که همسرم پشت به من برگشتن و دارن به اون دختر پیام میدن و خودارضایی میکنن من با دیدن این صحنه دنیا روی سرم خراب شد.
جناب خانوم بنده بهم خیانت کرده .. اونم با شوهر خواهرم که از قضا از قبل از نسبت فامیلی باهم دوست هم بودیم .. حالا این موضوع رو فقط من و خانومم میدونیم .. یعنی بنده متوجه شدم و تا امروز که یکسال میگذره به هیچ کس چیزی نگفتم .. بنابر بهانه های مختلف دیگه از شخص سوم همون شوهر خواهرم دوری کردیم. خانومم که خیلی اظهار ندامت میکنه ولی من به هیچ عنوان نمیتونم ببخشمش. دوتا بچه داریم .. یه دختر ۱۷ ساله و یک پسر ۷ ساله. تنها دلیلی که منو سردرگم کرده و نمیتونم تصمیمی بگیرم این دوتا بچه هستن
سلام.. من خانم 37ساله ای هستم که حدود 5سال درگیر بیماری ام اس هستم.. 15سال که ازدواج کردم و یک پسر 11ساله دارم. همسرم متاسفانه از ابتدای زندگی مردی بسیار عصبی، خشن و شکاک بودن. من شاغل هستم و غرورم اجازه نمیداد برای کوچکترین چیز زندگی هم ازش اجازه بگیرم.. دوست و آزادی ممنوع.. در هرصورت اگر باهم دعوامون میشد ایشون هم بددهنی میکردن و دست به زن..وقتی تموم میشد بسیار ابراز علاقه میکردن.. تا اینکه امسال متوجه خیانت ایشون شدم. به یک همکار متاهل پیشنهاد دوستی دادن که اون خانم ازشون حراست شکایت کردن و همسرم اخراج شدن.. من به تنفر رسیدم.. احساس خفگی میکنم. همسرم اصرار دارن از شهرم برم و جای کنار خانواده اش باشیم تا اونجا بتونه ساخت و ساز کنه.. ولی من هنوز حتی با مشکلات کنار نیومدم.. بیماری ام عود کرده و بهش گفتم میخوام جدا شم.. پیشنهاد روانشناس زوج درمان و داده بودم بهشون ولی اعتقادی نداره.. من الان نگرانم تصمیم اشتباهی گرفته باشم.. سالها در حق خودم و بچه ام ظلم کردم.. با مرد شکاک، بددهن، دست بزن و خائن……
سلام وخسته نباشید مشکل من از وقتی شروع شد که به همسرم شک کردم و متوجه شدم همسرم با خانم دیگه ای به صورت مجازی و تماس گرفتن در ارتباط هست و حتی متوجه شدم که ا ن خانم در جنوب کشور هست و هم دیگه رو ندیدن فقط با عکس و و چت و صحبت می کردن از وقتی متوجه شدم خیلی داغون شدم و تصمیم گرفتم به صورت دوستانه با همسرم راجع به این موضوع صحبت کنم وبهش موضوع رو گفتم وحتی بهش گفتم به به خانواده ی همسرم این موضوع رو میگم ولی با کلی خواهش و تمنا و عذر خواهی ازم دلجویی کردم بالاخره از اون خانم دست کشید البته گهگاهی بدون اینکه همسرم متوجه بشه گوشی همراهش رو چک می کنم .از اون موقع کلا نسبت بهم بی تفاوت شده و احساس می کنم اصلا دیگه براش مهم نیستم .حتی وقتی بیمار هم میشم وقتی برام نمیازه تا ببره دکتر .لطفا راهنمایی کنید چیکار کنم تا دوباره به زندگیم گرمی ببخشه خدا شاهده خسته شدم و کم آوردم
من هفت سال هست ازدواج کردم 21 سالمه و یک پسر 6 ساله دارم از 5 سال پیش متوجه چت همسرم با چندتا خانم شدم بار های بعدی به رو شون آوردم ایشون اول انکار کردن بعد هعی وعده دادن که اکثرا انجام نشد دو سال پیش بعد از اینکه دو ماه آرامش و همه چیز کامل بود شب که از بیرون اومدیم خونه چت های ایشون رو بایکی از خانم های قبلی دیدم بعد از اون ایشون گفتن چند سال قبل از ازدواجمون این خانم رو دوست داشتن و… حالا این خانم میخواد طلاق بگیره و ایشون میخواد کمکشون کنه و گفتند که دیگه رابطه با ایشون ندارن چند وقت پیش دوباره پیام عاشقانه شونو با همین خانم دیدم و وعده آخر رو بهشون دادم دوباره شب این خانم پیام دادن و متوجه شدم پیش همسرم کار میکنن این بار به خانوادم اطلاع دادم و رفتم خانه پدرم بعد ده روز اومدن و گفتن دیگه رابطه ای با ایشون ندارن خانواده خودشون هم مطلع شدن از اون روز به بعد میبینم که فضای مجازی این خانم رو چک میکنن و مدام هم از من در خواست رابطه میکنن من واقعا دیگه علاقه ای به ایشون ندارم حس خوبی نمیگیرم از حرفای عاشقانشون همش فکر میکنم داره بازیم میده نمیدونم چه کاری انجام بدم واینکه تو همون یه هفته که نبودم ماشینشون رو به نام خواهرشون زدن
سلام وقت بخیر دو روز پیش پیامای خیانت همسرم تو گوشیش دیدم هیچ مشکلی باهم نداشتیم این اواخر خسته میومد خونه و میگفت خوابش میاد منم دخترم سرگرم میکردم که اذیتش نکنه ولی متوجه میشدم که بیدار بعد که پیاماش دیدم متوجه شدم تو همون تایما با فرد دیگه ای حرف میزنه ناراحتم از اینکه اون تایم به من و دخترم نداده اذیت میشم که یادم میاد چه حرفایی بهش گفته ابراز علاقه کرده بهش از رابطه جنسی خودمون براش گفته و سعی کرده جهت بده که با اون مکالمه سکسی داشته باشه رازهای خانوادگیمون بهش گفته بهش حس ارزش مندی داده و یجورایی من خرد کرده وسایلم جمع کردم که برم یه دفع اومد خونه و نذاشت و ماشینی که اومد دنبالم رد کرد رفت این دوروز مادرش مراقب بوده که نرم با همه وجودم میخوام که برم چون دیگه خونه وسایل خونه محله و شهر و همسرم دوس ندارم حس حقارت بهم دست داده میدونم برم دیگه برنمیگردم اما دلم برا دخترم که قراره بدون خانواده بززگ شه بی تابه نمیدونم چیکار کنم شوهرمم چندین سال میشناسم آدم خیانت نبود اما اینکار کرد و دلیلش اینکه میخواسته اون طرف بهش ضربه بزنه چون یه حرفایی زده اما برای من قانع کننده نیست و بهش گفتم چرا از رابطه خصوصیمون و رازامون گفتی میگه خواستم طبیعی باشه من موندم چیکار کنم
سلام خسته نباشید من شوهرم بهم خیانت کرده با کسی که آشنا هم هست خیلی داغون شدم میشه کمکم کنید تا صبح نمیتونم بخوابم افکارم بهم ریخته خیلی پریشان شدم چه کار کنم تا با این موضوع کنار بیام خواب ندارم نمیتونم بهش فکر نکنم به خانواده ام نگفتم میترسم بنظر شما من چه کار کنم اگه خوندید جواب منو بدین
من و همسرم ۳۵ ساله هستیم. دو فرزند ده ساله و یک ماهه داریم دوازده روزه متوجه خیانت همسرم شدم خیلی احساس بدی دارم هم بخاطر زایمان هم نگهداری نوزاد تحت فشارم هنوز گیجم و نمیدونم باید چیکار کنم
۳۰سالمه. متاهل.خانم هستم.۱۲ ساله زندگی مشترک دارم .ده روز پیش متوجه خیانت همسرم شدم.ایشون سعی در جبران دارن.اما با اصرار بیش از حد من صادقانه گفتن که بین دو راهی من و اون خانم موندن.منو به هیچ عنوان نمیخوان از دست بدن و عاشق اون خانم شدن.من بخشیدم هر چند اعتماد دوباره برام سخته چون میدونم بعد از فهمیدنم شاید ارتباط تلفنی یا پیام بوده باشه. ایشون گفتن که یک هفته خونه نمون و به من فرصت بده تا همه چی رو درست کنم.من الان ۴ روزه به درخواست ایشون و قولی که دادن با دختر ۱۰ ساله ام اومدم جنوب خونه خواهرم. میخواستم بدونم کار درستی کردم بخشیدم و برای بهبود زندگیم فاصله گرفتم؟ آیا همسرم واقعا در صدد حل مشکل و جبران هست در تنهایی؟
من رابطه طولانی مدت دارم با پسری ۸ ساله چن ماه پیش داخل گوشی ایشون فیلمی دیدم بصورت اتفاقی که ب نوعی خیانت ب حساب میومد بعد این موضوع من تموم کردم رابطه رو ولی پارتنرم ول کن نبود و توجیه میکرد کارشو ب نوعی ایشون کلی اصرار کردن حتی گریه کردن دم در خونه ما میومدن و اصرار میکردن ک ببخشم ایشونو و بهش فرصت دوباره بدم من از روی دوست داشتن و دلسوزی بهشون فرصت دادم منتها فراموش نمیکنم چیزیو ک دیدم
سلام بنده با خیانت همسرم روبرو شده ام ، سال گذشته شهریور ماه بود که متوجه شدم با خانمی که 13 سال پیش در ارتباط بوده هنوز هم در ارتباط هستند، دو فرزند پسر 13 و 7 ساله دارم، تصمیم به طلاقدارم ولی فعلا جایی ندارم خیلی روحیه ام خراب است وکارهای روزمر ه ام با مشکل مواجه شدم
سلام من و یه اقایی ۴ سال دوس بودیم و بهم خیانت میکرد در نهایت قهر کردیم و اون ازدواج کرد . الان جداشده برگشته و نزدیک دوساله بهم پیام میده و میگه که منو ببخش و ازدواج کنیم اما من قبول نکردم بخاطر ازدواج قبلیش ولی دلم پیششه چیکار کنم؟
سلام خسته نباشید من خانم ۴۲ساله هستم شوهرم بهم خیانت کرده چهار سال رابطه پنهانی داشتن چون میدونستم خیلی اذیت شدم اما بهخاطر بچه هام زندگی کردم بعد از چهار سال زنه امده دره حیات من باید بیام خونه شما زندگی کنم احسابم خیلی بهم ریخت لطفا کمکم کنید نمیخام زندگیم خراب
نه ما 21 ساله باهم هستیم 2تا فرزند داریم من به همسرم بی اعتماد شدم باید چیکار کنم؟من فهمیدم همسرم با کسی رابطه داشته اون شخص قبلا خواستگارش بوده من دوماهی هست این موضوع را فهمیدم وبه خودش هم گفتم وقتی فهمید که من من از این ارتباط باخبرم همه چیز را گردن گرفت وگفت که او خواستگارم بوده واز اون روز تا حالا کم وزیاد به صورت تلفنی وپیام باهم در ارتباط هستیم باید چار کنم. اصلا فکر این که چرا این موضوع بوده واز من مخفی بوده با این که ما از لحاظ دوست داشتن همدیگه زبان زد همه هستیم خیلی حالما بد میکنه روزی که گفتم رابطه داری وباهم صحبت کردیم اون گفت که این مسله یک اشتباه بزرگه پشیمونه و به من هم گفت که دیگه حرفی راجع به این موضوع نزنم ولی من خیلی فکرم مشغوله که. چرا وچرا. در ضمن همسرم شاغل هست خیلی هم معروف سر شناسه واعتبار زیادی بین مردم داره از این جهت برا حفظ آبرو به هیچکس وهیچ جا هم نمیخام بگم لطفا راهنماییم کنید
شوهرم رو با یک خانم توی ماشین شوهرم دیدم وشدیدا شوک عصبی شدم به خاطر دخترم موندم چطور حالم خوب باشه. چندین بارهمسرم به من خیانت کرده ولی درحد پیام بوده ولی این بار که تو ماشین باهم دیدمشون شدیدا شوک شدم و همسرم حاشا کرد که کسی نبوده و به من میگه که تو مشکل داری و شکاکی یه دختر ۹ ساله دارم به خاطراون موندم ولی اصلا دوست ندارم که باشم و خیلی حالم بده و نمیدونم چطور میتونم خوب باشم لطفا کمک کنید به من که بتونم حداقل فکر نکنم بهش
سلام خسته نباشید شوهرم به من خیانت کرده ومچشو گرفتم یه پسر ده ساله آرم من تصمیم جدی هستش برای طلاق ولی پسرم با اینه پدرش جلوش با گستاخی همه چی رو بهش گفت به هیچ وجه با این مسأله کنار نمیاد منو تو فشار گذاشته که نباید طلاق بگیری منم به هیچ عنوان نمیتونم با مرد خیانتکار زندگی کنم لطفا کمک کنید با چگونه با پسرم رفتار کنم ویرایش توضیح بدم که راضی بشه وضربه نخوره ممنون میشم.
سلام تو گوشیه همسرم یه مدارکی پیدا کردمکه دایم در حال سکس چت با زنهای مختلفه چکارکنم دیگه نمیتونم ببخشمش
حالم خیلی بده همش احساس عصبانیت و خشم دارم بهم خیانت شده و خیلی اتفاقای دیگه …داروهای اعصاب عوارض زیادی داره اگر بخوام تحت نظر پزشک مصرف کنم؟دلم میخواد آروم بشم دوباره
سلام وقتتون بخیر به مدت هشت ماه هستش که داره بهم خیانت میشه اختیار اشکام رو ندارم هر ثانیه از چشام اشک میاد اشتهام کور شده و اینقدر دستامو بهم فشار میدم که کبود شده حوصله ی هیچ کسی رو ندارم همش دوس دارم تنها باشم. در صورتی که قبل از این موضوع هیچ وقت بدون لبخند دیده نمیشدم از این وضعیت خسته شدم باید بگم هنوز در رابطه هستم و رابطمون خیلی خوب پیش میره من به پارتنرم نگفتم که میدونم داره خیانت میکنه و فقط خود خوری میکنم. لطفا راهکار بهم بدید
سلام شوهرم دائم بهم خیانت میکنه دلم رو میشکنه ۴ تا بچه دارم خیلی خسته ام دیگه بریدم نمی دونم چکار کنم
سلام من ۱۶سال ازدواج کردم دو سال پیش متوجه خیانت همسرم شدم از اون ب بعد خیلی سخت کنارش ارضا میشم و گاهی اوقات الکی میگم ارضا شدم که تمام کنه ،اصلا اون لذت رو نمیبرم .واین دو سال ب کلام دوساله برای من صد سال گذشته که همسرم یه آدم مذهبی که من یک در صد هم احتمال همچین مشکلی رو از طرف ایشون نمیدیدم ،اتفاق افتاد ،که از شانس آپارتمان رو بروی منزل ما یه دختر خانمی که نمیدونم مجرد یا متعلقه . خیلی اتفاقی متوجه شدم که بله ایشون با همسر بنده در ارتباط بوده،که این خانم با چند نفر دیگه هم در ارتباط بودن من آمار ایشون را داشتم ولی همسرم آنقدر در فضا بود که فکر میکرد فقط مال خودش هست تا اینکه من این خانم رو لو دادم ،از اون ب بعدمتوجه شدم که همسرم ارتباط رو قطع کرده ولی هنوز که هنوزه طرف دنباله ش که دوباره ب هر سختی ب دست بیارش ،ولی همسرم جلوی من ب هیچ عنوان زیر بار نرفته که نرفته ،ولی من آمار دارم که چقدر در نباشه که دوباره همسر منو بدست بیاره .من که متوجه شدم این خانم دست بردار نیست حدود دو ماهه که خونه ای در سد کرج دارم اومدم اونجا برای زندگی و کلید رو با ترفند از همسرم گرفتم و آمار دارم که چ ساعتی از شرکت خارج و ورود داره و آمار رفت و امدش رو دارم ،ناراحتم برم خونه دوباره این خانم شروع کنه و من مثل آدم های دیوانه میشم کل زندگی فراموش میکنم نشستم غصه بخورم
با سلام من خانمی هستم ۳۰ ساله که وقتی ۲۲ سالم بودم یعنی ۸ سال پیش دخترم به دنیا آمد و وقتی به دنیا آمد من متوجه شدم که شوهرم با زنی دوست شده وبه من خیانت میکنه وشوهرم زمانی که باردار بودم بیست روز یکبار خانه نمیامد ومن بخاطر دختر بزرگم که از لحاظ مغزی مشکل داشت فقط تحمل میکردم وخیلی احساس تنهایی میکردم. وقتی بحثمون بالاگرفت شوهرم قرص خورد ومیخاست خودشو بکشه چون نمیتانست اون زنو فراموش کنه ولی با دعوایی فراوان اون قضیه تمام شد ولی الان که بچه سومم به دنیا امده همه مشکلاتاو موقع جلو چشممه و هی با خودم می گم کاش اینکارو میکردم …. الان اصلا حالم خوب نیست میشه راهنمایم کنی. وقتی فهمیدم شوهرم خیانت میکنه دخترم ده روزه بود والان دقیقا همون حالت هارو دارم احساس تنهایی میکنم با اینکه مطمئن هستم شوهرم خیانت نمیکنه ولی همش بهش فکر میکنم.در حدی که یک سال با زنه بود خیلی باهم راحت بودن بیرون میرفتن شوهرم خانه شان میرفت. هرچه به شوهرم میگفتم با کسی رابطه داری انکار میکرد منم برنامه رو گوشیش نصب کردم متوجه همه چیز شدم که اون روز رفتن بیرون با همرابطه داشتن .شوهرم خیلی بهش وابسته شده بود. جوری بود منو با دوتا بچه از خانه می انداخت بیرون می گفت باید طلاقت بدم ولی من چون پدرو مادرم پشتم نبودن مجبور بودم پیشش بمانم حرفی نزنم وقتی میرفت حمام لباس قشنگ می پوشید می فهمیدم قرار داره با زنه .شبها دیر می امد خانه منم ناراحت می شدم می گفتم کجا بودی کتکم میزد یک بار اینقدر گلومو فشار داد که داشتم خفه می شدم یا یک بار ی لیوان دستش بود برام پرتش کر لبم کامل شد دو نصف بعدش مجبور شدم برم بیمارستان که بخیه بزنن. زنه هم شوهر داشت ولی شوهرش پیر بود بهش گیر نمیداد خیلی همو میدیدن شوهرم اون موقع ها اصلا خانه نمیامد دختر بزرگم از لحاظ ذهنی مشکل داره یعنی عقب مانده گی ذهنی داره اون موقع ۷ سال داشت و دختر دومم تازه به دنیا آمده بود دختر بزرگم بخاطر مشکلش خیلی بی قراری میکرد منم تازه زایمان کرده بودم از این طرف فکرو خیال که الان پیش زنست دارن چکار میکنن هزارتا فکر خیال. دیگه خیلی دعوا میکردیم تا ی مدت دیگه پیام اینا نمیدیدم ازش ولی همیشه دیر میامد خانه تا یک روز یک پیام براش امد که گوشیتو تو ماشین جا گذاشتی دوباره دنیا رو سرم خراب شد هر کاری کردم اون گوشیو نیاورد خانه .ومنم فقط دنبال پیدا کردن اون زن بودم تا آخرش پیداش کردم بهش زنگ زدم گفتم اگه نیای خانمان باهات حرف بزنم میام در مغازت آبرتو میبرم اونم ترسید امد بعدش مجبورش کردم به شوهرم زنگ بزنه بهش بگه این رابطه تموم کنیم که شوهرم قبول نکرد منم آرام گفتم بگو زنتو چقدر دوست داری اونم گفت اندازه یک الاغ .گفتم بگو خودمو چقدر دوست داری اونم گفت اندازه خدا. دیگه شوهرم امد منم کلی گریه کردم اون زنه بود شوهرم یک بسته ترامادول خورد یعنی می خاست بگه از حرفی که زده پشیمانه دیگه تشنج کرد بردیمش دکتر خوب شد امد پس دست رو قرآن گذاشت که دیگه نمیره طرف زنه ولی بعد دوروز دوباره شروع کردن به زنگ زدن بهم من کل حرفهای اون موقع همشو یادم میاد تو این چند سال همه چیزو فراموش کرده بودم ولی با به دنیا امدن بچه سومم همه چیز زنده شده برام.
چون همه خاطراتم میاد جلو چشمم تنهایهام بی کس بودنم بی ارزش بودنم اون موقع چند بار نفت روی خودم ریختم آتیش خودم بزنم نمیزاشت قسم میخورد می گفت تمومش میکنم ولی هر بار فقط خط برا زنه میخرید با خط جدید با هم در ارتباط بودن شوهرم اصلا بهم محل نمیزاشت بهم پول نمیداد خرجی نمیداد و الان هم هرچه بهش میگم ببرم دکتر حالم خوب نیست اصلا گوش نمیده الان خودش اعتیاد به ترامادول داره دوماه میخوره یک هفته ترک میکنه جلو چشممه حالم ازش بهم میخوره واقعا ازش بدم میاد خوشم میاد اصلا نباشه. ولی متاسفانه اگه یک روز نبینمش دق میکنم براش حتی میدونم دوسم نداره ولی تا شب پیشش نخابم خوابم نمیبره خیلی بهش وابسته هستم همه میگن چطور باهاش زندگی میکنی تو جمع بهم فحش میگه عصبانی میشه ازم ولی من هیچی یادم نمیمونه از دستش ناراحت هستم ولی نمیتانم باها ش قهر کنم لطفا راهنماییم بکنید ممنون بخاطر بچه هام ناراحتم که مادرشو اینقدر در گیره که حوصله حتی حرف زدن با بچه هامو ندارم
خدالعنت کنه این زنای خونه خراب کن وهزاران هزارزندگی رانابودکردن چه بچه هایی راکه بی پدرومادرکردن به نظرم تحت روانپزشک باشی وداروبخوری آروم ترمیشی وپیش یه روانپزشک خبره هم بری عالی ترمیشه چه کنیم که اشتباه ومردامیکنن دودش توچش ماوبچه هامون میره
من شوهرم بهم خیانت کرده هیچ موقع نمی تونم فراموش کنم هر روز تکرار میکنم خسته شدم. شوهرم ۵ ماه پیش خیانت کرد منم از اون ۵ ماه هر روز تکرار میکنم چرا این کار رو کردی اون هم میگه اخلاق تو بد یا بر خورده بدی داری . ولی من میگم تو بهانه میگیری …؟ بهم کمک کنین تا موضوع که برام پیش اومده رو فراموش کنم؟
من ۳۲ سالمه ۶ ساله ازدواج کردم. یک دختر ۴ونیم ساله دارم. حدود یک ماهی هست متوجه شدم همسرم با یک زن رابطه پیامکی داره. از پیامهاشون متوجه شدم قبل از ازدواج ما این ارتباط وجود داشته. الان که هردو ازدواج کردند.این یک ماه دوباره باهم در ارتباط شدند. همسرم فامیل هست. بنده شناختی نداشتم ازش. زندگی خوبی داریم. دوس ندارم. دوست ندارم زندگیم از هم بپاشه. فعلا هیچ اقدامی نکردم. فقط خیلی دلسرد و ناراحت از همسرم هستم. و اصلا نمیدونم چه کنم؟ لطفا کمکم کنید. بخاطر دخترم و زندگی خوبی که داشتم. خیلی ناراحتم از این موضوعی که برام پیش اومده.
سلام خسته نباشید همسر من خیانت کرده و خانمی رو صیغه کرده بوده و من متوجه میشم و ب روی شوهرم میارم شوهرم ادعای پشیمانی میکنه ومیگه دوستم داره و جدا میشن اون خانوم هم کلی عکس های عاشقانه و پیام های عاشقانه شوهرم رو برام میفرسته و من خیلی داغون میشم نمیتونم فراموش کنم پول و پشتوانه ندارم برای جدایی پدرمم اعتیاد ب شیشه داره و اصلا نمیزاره جدا بشم مادرمم میگه حق نداری بیایی خونه ما پشتت نیستیم و باید بسازی ولی من خیلی افسرده و داغون شدم یک دختر یک ساله دارم ک نمیتونم ازش جدا بشم و مجبورم ب موندن فقط میخام بهم بگین چجوری آروم بشم چجوری فراموش کنم 8 ماه از این ماجرا میگذره اما درد من کم نمیشه چجوری با این درد کنار بیام شک دارم هنوزم بهش تو رابطه همش یادم میاد و زجر میکشم شوهرمم سخت گیره اجازه کار کردن و بیرون رفتن بهم نمیده همش تو خونه با این افکار آزار دهنده دارم دستو پنجه نرم میکنم کمکم کنین اروم بشم خیلی حالم بده
سلام خسته نباشید شوهرم به من خیانت کرده من فهمیدم اول انکار میکرد بعد من تو ماشینش شنود گذاشتم بعد اونو بهش نشون دادم با یک زن رابطه داشته الان احساس گناه و پشیمانی میکنه من میخواستم بزارم برم ولی دلم برای بچه هام خیلی میسوزه شما راهنمایم کنید چند مدت هست خواب ندارم خیلی عصبی میشم نمیتونم از فکر نکردن به این موضوع بیام بیرون چه راهکاری شما به من میدین
متاهل هستم خانم.همسرم بعد از ۱۲ سال زندگی مشترک خیانت کردن. ایشون با یه خانم ۱ماه و نیمه ارتباط دارن که از همکاراشونه. از رفتار شود متوجه شدم. من متوجه شدم و ایشون به شدت خجالت زده شدن و ظاهرا پیامی رو به منزله قطع ارتباط فرستادن اما احساس خوبی نداریم من بهشون صحبت کردم گفتن که سعی میکنم درستش کنم وگرنه خودمو می کشم و …الان متوجه شدم بعد از گذشت یک هفته هنوز به اون خانم فکر میکنند و ایشون ضریح گفتن که عاشق شدم اما از ارتباط چیزی نگفتن ولی من میدونم در حد تماس حد اقل هست ایشون زمان خواستن تا مدیریت کنن میگن بین زندگیم و عاشق شدن اخیرم موندم هم تو رو میخوام هم اونو. کمکم کن زندگی مون درست شه.الان من قول دادم که کمکش کنم و بخشیدم اما آیا واقعا گذشت زمان درست میکنه. یعنی اگر زمان بدم میتونم امیدوار بشم به زندگیم یا اینکه ممنونم بی فایده س.ممنون میشم راهنمایی کنین.سپاس
سلام وقت بخیر همسرم چندین بار خیانت کردم و رابطه های تلفنی شو رو فهمیدم و بخشیدمش چیکار باید کنم هنوز ادامه میده با افراد مختلف
سلام من سه تا بچه دارم دخترم ۱۷ و پسرام ۷و ۴ ساله ۱۸ یاله از زندگی مشترکمون میگذره و تا الان هزار بدبختی زندگی را سر پا نگه داشتم چند بار هم شاهد پیام متنی هم صحبتی همسرم با خانما شدم که انکار میکرد که فقط صحبت بوده تا اینکه دیروز متوجه شدم تو ماشین با خانمی که کارگرش بوده با هم میخاند رابطه برقرار کنند و وقتی زنگ زدم به صورت اتفاقی گوشیش وصل شد و همه ی حرفاشون را شنیدم شوهرم انکار نکرد و معذرت خواهی میکنه ولی من نمیتونم کنار بیام در صورتی که یه تا بچه دارم چیکار کنم نمیتونم فراموش کنم حالم ازش بهم میخوره
شوهرم بارفیقم که بهم نزدیک بود بهم خیانت کرده سعی کردم ببخشمش بخاطر بچم سعی کردم کارشو نادیده بگیرم اما دلم به زندگی نیس هرچه جلو میریم احساس بدی بهش پیدا میکنم دیگه نمیتونم بهش دلبند فکراینکه تواوج رابطه چرا بامن این کارو کرد داره داغونم میکنه نفرتم ازش تمومی نداره جوری که بچم هم خیلی حال روانی خوبی نداره بخاطر دعواهای پی در پی ما الان موندم چه کنم نه راه پیش دارم نه راه پس. کمکم کنید یه راهی جلوی پام بذارید خیلی داغونم
سلام . همسرم دو بار به من خیانت کرده از طریق چت با خانمها در ارتباط بوده . دفعه اول سه سال پیش بود و الان دوباره با یه خانم دیگه تو چت حرفهای سکسی اینا باهم زدن چت هاشون و دیدم. نمیتونم فراموش کنم. به خاطر بچه ها مجبورم باهاش حرف بزنم تو خونه ولی نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم. چند روزه نمیتونم فراموش کنم. بخوابم تا چشمامو میبندم چت هاشون جلو چشمم میاد. گفته دیگه تکرار نمیکنم. ولی توبه گرگ مرگه. چیکار کنم؟
من ۱۰ساله ازدواج کردم در این مدت چند بار همسرم بهم خیانت کرده و من هر بار بنا به دلایلی همسرم رو بخشیدمش و اینم بگم که سال های اول ما بچه دار نمیشدیم و فکر میکردم بخاطر نبود بچه اینکارو میکنه بعد چند سال من باردار شدم و دوباره زمان بارداریم بهم خیانت میکرد من دوباره بخاطر بچم بخشیدمش و ادامه دادم ولی الان با این که خیانت نمیکنه رفتارش باهام خیلی بد شده منو تحقیر با رفتارهاش میفهمونه که دوسم نداره و مدام میگه طلاق بگیرم ولی من با اینکه راضیم طلاق بگیرم بخاطر بچم دلم نمیاد آواره بشه آخه هنوز یک سالش نشده توی دو راهی گیر کردم توروخدا راهنماییم کنید و اینکه اگه طلاق بگیرم بچه تا چند سالگیش پیش من میمونه.