Home / مشاوره خانواده پرسش و پاسخ مشکلات زن و شوهر در زندگی زناشویی / چگونه فرزند خود را راضی به ازدواج مجدد کنیم؟ مخالفت فرزند با ازدواج پدر مادر

چگونه فرزند خود را راضی به ازدواج مجدد کنیم؟ مخالفت فرزند با ازدواج پدر مادر

چگونه فرزند ۱۴ ساله خود را راضی به ازدواج مجدد مادر کنیم؟

سلام وقت بخیر من ۴۳ سالم هستش و دو تا پسر ۲۲ و ۱۳ ساله دارم از همسرم جدا شدم و مجددا قصد ازدواج دارم ولی نمی دونم چطوری با بچه هام این موضوع رو مطرح کنم اونا با پدر شون زندگی می کنن.

پاسخ مشاور به سوال راضی کردن نوجوان پسر به ازدواج مادر

مخالفت فرزند با ازدواج مادر

مقوله ازدواج کما اینکه حق مسلم هر انسانی است همواره با خود چالشهایی دربر دارد. حال اگر این ازدواج از نوع ازدواج مجدد باشد چالشها چندین برابر میشوند و اگر شخص مایل به ازدواج، صاحب فرزند یا فرزندانی از ازدواج پیشین خویش باشد مشکلات افزایش می یابند. یکی از این مشکلات، مخالفت فرزندان با ازدواج مادرشان هست. اما این مشکلات نباید مانع از رسیدن افراد به حق طبیعی شان گردد بلکه موانع باید با مدارا و گفتگو و آگاهی بخشی حل شوند تا زندگی جدید فرد در کمال آرامش آغاز شود.

شرح و بررسی موضوع:

زمانی که یک خانم که شوهرش را از دست داده یا از او جدا شده است، تصمیم به ازدواج مجدد با داشتن فرزند میگیرد به احتمال زیاد با مخالفت اطرافیان به ویژه فرزندانش مواجه میشود. فضای جامعه نیز اغلب با این مخالفتها هم سو میشود و بر شدت ماجرا می افزاید. اما آیا یک زن مطلقه یا زنی که شوهرش فوت کرده حق زندگی ندارد؟ آیا او نمیتواند ازدواج کند و زندگی جدیدی را آغاز نماید؟

از آیات مربوط به وفات شوهر به‌دست می‌آید که زن را نباید پس از بیوه شدن در تنگنا قرار دهند و از ازدواج او جلوگیری کنند؛ بلکه خود باید برای آینده خویش تصمیم بگیرد: «والَّذینَ یتَوَفَّونَ مِنکم و یذَرونَ اَزوجًا یتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهنَّ اَربَعَةَ اَشهُر و عَشرًا فاِذا بَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فلاجُناحَ عَلیکم فیما فَعَلنَ فِی اَنفُسِهِنَّ بِالمَعروفِ‌…»

همانطور که می‌بینید ازدواج مجدد به لحاظ شرعی نه تنها اشتباه نیست بلکه مورد تاکید نیز واقع شده است.

در اینجا نظر یک روانشناس را برای شما شرح میدهیم:

«طبق شواهد بچه‌ها تا 5 سالگی جابه‌جایی والدین و تغییر در خانواده را تشخیص نمیدهند و خود را با شرایط جدید بسرعت وفق میدهند همچنان که بسیاری از ما وقایعی را که تا 2 سالگی برایمان رخ داده، به یاد نمی‌آوریم و از مادر و پدر چیزی در ذهن نداریم به همین علت است که میگوییم تا 5 سالگی بهترین زمان برای ازدواج مجدد پدر یا مادر است. این روان‌شناس بحرانی‌ترین سن برای پذیرش والدین جدید را 12 – 11 سالگی تا 19 – 18 سالگی میداند ولی در عین حال میگوید: کودک پس از 5 سالگی پدر یا مادر خود را کاملا میشناسد و این جابه‌جایی را درک میکند اما این شناسایی نباید مانع ازدواج مجدد پدر و مادر شود.»

این که فرزندان نوجوان یا جوان با ازدواج مجدد مادرشان مخالفت میکنند میتواند چندین دلیل داشته باشد. فرزندان در این سنین دوست ندارند کسی جایگزین پدرشان شود و در کنار مادرشان مردی جز پدرشان را ببینند. فرزندان همچنین از این میترسند که با ازدواج مجدد مادرشان، محبت مادرانه را ازدست بدهند و همسر دوم مادرشان به فاصله ای میان آنها مبدل شود. گاهی نیز فرزندان نگرانیهایی درمورد ازدواج مجدد مادرشان دارند که نکند با یک ازدواج نادرست زندگی مادرشان خراب شود.

اما این فرزندان دل‌نگران باید به چند نکته توجه داشته باشند:

اول اینکه فرزندان باید این را بدانند، هرچقدر هم که نسبت به مادرشان قدرشناس و مهربان باشند، هیچوقت نخواهند توانست در جایگاه یک مرد به عنوان همسر برای مادرشان قرار بگیرند و شریک عاطفی مادرشان شوند. افزون بر اینها فرزندان ازدواج میکنند و درگیر زندگی خود میشوند و عملا توجهشان نسبت به مادرشان کاهش خواهد یافت.

در ثانی اگر فرزندی واقعا به مادرش علاقه دارد باید به مصلحت مادرش بیندیشد نه به منافع فردی خودش.

نکته دیگری که باید بدان توجه داشت این است که بانوان همیشه شانس ازدواج مجدد را ندارند پس حتی اگر مادر یک خانواده اکنون که فرزندانش در کنار او زندگی میکنند، چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ عاطفی نیاز به همسر نداشته باشد، یقینا در دوران کهنسالی که دوران نیاز شدید انسان به یک همدم و همراه است، فرد نیاز به همسر را احساس خواهد کرد که در این زمان ازدواج سخت تر خواهد بود.

نکته دیگر اینکه تنهایی به سلامت روان انسان آسیب میزند و فرد ممکن است به بیماری های روحی و به سبب آنها به بیماری های جسمی بسیاری مبتلا شود، لذا فرزندان باید به فکر سلامت مادرشان باشند و صرف نظرات خودخواهانه خودشان مادرشان را به تنهایی ملزم و وادار نکنند.

سخن پایانی:

ازدواج و تشکیل خانواده حق طبیعی انسانهاست و همانطور که فرزندان حق ازدواج دارند، باید این حق را برای مادر تنهایشان نیز قائل باشند. نباید بخاطر حرف مردم یا خودخواهی به مخالفت با ازدواج مجدد مادرشان بپردازند و آینده و زندگی مادرشان را دچار مشکل کنند. به امید آنکه با آگاهی بخشی روزافزون ازدواج مجدد زنان به عنوان حق طبیعی آنان جا بیفتد و جامعه چنین افرادی را ملامت و سرزنش نکند.

«نگین شیخی»

کارشناس مشاوره باما

توجیه فرزندان برای ازدواج دوم

 با سلام و خسته نباشید. من آقای 46 ساله هستم و یک فرزند پسر ١٣ ساله دارم. 1/5 سال پیش همسرم و خواهر همسرم را به علت بیماری کرونا از دست دادم، 15 سال در کنار همسرم با عشق و محبت زندگی کردم و متأسفانه کرونا مهلت ادامه این زندگی را نداد. توی چندماهه گذشته با خانمی که دارای یک فرزند دختر 13 ساله هستند آشنا شدم و ایشان 7 سال پیش به علت مشکلاتی که داشتند از همسرشون جدا شدند. چند مطلب را از شما راهنمایی می‌خواستم. اول اینکه اصلاً آیا من ازدواج کنم با شرایط فعلی یا نه؟ ضمن اینکه دغدغه اصلی من و این خانم به چه‌ها هستند که با هم کنار بیایند یا نه؟ البته من دختر ایشان را دیدم و همانند پسر من بسیار آرام و متین و معقول هستند. مطلب دیگر اینکه من به چه صورت با پسرم در این مورد صحبت کنم و این مطلب را در میان بزارم. خودم به‌صورت مستقیم یا به‌وسیله فرد دیگر بهشون بگم که قصد ازدواج دارم. ضمن اینکه من و این خانم شرایط همدیگر را پذیرفتیم و مشکلی با هم نداریم و فقط دغدغه اصلی ما بچه ها هستند. البته قبل از صحبت با پسرم در مورد ازدواج با این خانم قصد دارم چندین بار پسرم را در جمع‌هایی که این خانم هستند حاضر کنم که پسرم ایشان را بدون هیچ پیش‌فرض ذهنی ازدواج ببینند و بتونم واکنش پسرم را نسبت به این خانم بررسی کنم، به نظر شما این کار معقولی هست یا نه؟ ممنون از لطف و محبت شما، سپاسگزارم.

پاسخ مشاور به سوال ” چگونه فرزند ۱۴ ساله خود را راضی به ازدواج مجدد پدر کنیم؟

شما روزهای خیلی سختی را سپری کردید. ازدست دادن همزمان عزیزترین هاتون حتماً برای شما خیلی سخت بوده. باتوجه‌به اینکه همزمان دو نفر از عزیزترین‌های زندگی‌تان رو از دست دادید، خیلی طبیعیه جای خالیشون شما رو آن‌قدر اذیت کنه و تلاش کنید تا شاید کمی زندگی خود را شبیه به روال عادی که قبلاً داشته اید کنید. باتوجه‌به اینکه تنها یک سال و نیم از فوت همسرتان گذشته است. به نظر می‌آید اگر به خودتان و فرزندتان فرصت بیشتری دهید تا به پذیرش شرایط جدید برسید بهتر است.

اتفاقی که برای شما افتاده است رنج زیادی دارد و من می‌ترسم برای فرار از این رنج تصمیم به ازدواج گرفته باشید. کمااینکه فرزند شما در سن حساسی به سر می‌برد و شاید به زمان بیشتری احتیاج داشته باشد. شما کاملاً حق دارید با فردی که دوست دارید ازدواج کنید. اما اگر چالش‌های آن را مدنظر قرار دهید و با آگاهی بیشتری در این راه قدم بردارید احتمال موفقیتتان بالاتر است. باتوجه‌به اینکه از ازدواج خود تجربه بسیار خوشایندی داشتید، باید این را در نظر بگیرید که وجود فرزندان می‌تواند چالش‌های زیادی برای شما داشته باشند. شما هرگز نمی‌توانید از آن خانم انتظار داشته باشید  برای پسر شما مادر باشد همان‌طور که شما نمی‌توانید برای دختر ایشان پدر باشید.

چگونه به فرزندتان بگویید می‌خواهید ازدواج کنید؟

اول‌ازهمه باز هم تأکید می‌کنم فرزندان شما در سن بسیار حساسی هستند و اگر برای شما مقدور باشد ازدواجتان را به تعویق بیندازید. این برای فرزند شما بهتر است چرا که این موضوع ممکن است باعث بروز پرخاشگری در کودک شود. زیرا سن بلوغ سن بسیار حساسی است. اما آیا شما حق دارید ازدواج مجدد کنید بله صددرصد این حق شماست و اصلاً نیازی نیست خودتان را فدای خواسته‌های فرزندتان کنید. اما باید به دنبال آن باشیم که کمترین آسیب به فرزندان وارد شود. چرا که ازدواج پدر اصلاً اتفاق آسانی برای آنها نیست.

راه‌هایی که می‌تواند چالش‌های شما را با فرزندانتان برای ازدواج مجدد کاهش دهد:

اول از همه باز هم تاکید میکنم فرزندان شما در سن بسیار حساسی هستند و اگر برای شما مقدور باشد ازدواجتان را به تعویق بندازید بهتر است چرا که این موضوع ممکن است باعث بروز پرخاشگری و ثبات آن در  فرد شود سن بلوغ سن بسیار حساسی است.اما آیا شما حق دارید ازدواج مجدد کنید بله صد در صد این حق شماست و اصلا نیازی نیست خودتان را فدای خواسته های فرزندتان کنید.اما باید به دنبال آن باشیم که کمترین آسیب به فرزندان وارد شود.چرا که اصلا اتفاق آسانی برای آنها نیست.

  • 1- نباید از فرزندتان انتظار داشته باشید به‌راحتی با این موضوع کنار بیایند. جایگاه ویژه مادرش را برای او حفظ کنید. از همسرتان بسیار یاد کنید و رنج و غم آن‌ها را بپذیرید و درک کنید. از اینکه درباره همسرتان با فرزندتان صحبت کنید نترسید او احتیاج دارد که احساس کند جایگاه مادرش همیشه در آن خانه حفظ می‌شود و کسی قرار نیست جای او را بگیرد.
  • 2- از احساسات و ناراحتی‌هایی که بعد از فوت همسرتان ایجاد شده است بگویید. از نیازهایی که دارید و فکر می‌کنید فقط با ازدواج رفع می‌شود.
  • 3- موضوع ازدواجتان را حتماً باید اولین‌بار از خود شما بشنود. او باید حس کند که می‌توانید با او راحت و صمیمی باشید و بینتان شفافیت وجود دارد.
  • 4- اولین ملاقات شما با فرزند خانم بدون فرزند خودتان باشد و اولین ملاقات خانم هم با فرزند شما بدون فرزند خودشان باشد. حتی ملاقات‌های دونفره فرزندتان با خانم موردنظر بسیار می‌تواند در شکل‌گیری یک رابطه مطلوب مؤثر باشد.
  • 5- شما هر چه بیشتر روی رابطه‌تان با فرزندتان سرمایه‌گذاری کنید و وقت بگذارید و با هم درباره موضوعات مختلف بتوانید گفت‌وگو کنید، به فرزندتان برای پذیرش این موضوع کمک بیشتری کردید.
  • 6- احساسات منفی و عصبانیت فرزندتان درباره ازدواج مجدد پدر را سرکوب نکنید اگر سعی کنید احساساتش را درک کنید زودتر به پذیرش این موضوع می‌رسد.
  • 7- واکنش‌های تند فرزندتان موقتی است و همیشه شرایط این‌گونه نمی‌ماند؛ اما اگر فرزندتان مخالفت شدیدی با ازدواج پدر نشان داد می‌توانید از مشاور کمک بگیرید.

امیدوارم بهترین تصمیم را برای خودتان و خانواده‌تان بگیرید.

گلسا بمانیان

کارشناسی ارشد مشاوره خانواده

مخالفت فرزند پسر با ازدواج مادر

وقت بخير من خانم ٤٤ ساله هستم همسرم بدليل بيماري كبد سه سال پيش فوت شدن رابطه من و همسرم مخصوصا اين اواخر زياد خوب نبود و بچه ها هم متوجه بودند من دوتا دختر به سن ٢٧ و ٢٣ ساله و يك پسر به سن ١٩ساله دارم دخترها با ازدواج مجددم مشكلي ندارند اما پسرم اصلا امادگي ندارد و من تصميم دارم كه ازدواج كنم پدر بچه خايم مردي ثروتمند بود اما بعد از فوتش ما تقريبا برشكست شديم و من نگران اينده پسرم هستم البته در حال حاضر زندگي خوبي نسبتا خوبي داريم اما نسبت به گذشته نه احساس ميكنم به تنهايي از پس اينده زندگي بر نميام من خانه دار هستم فرد مورد نظر از دوستان برادرم هست دوتا همسر دارد و چند همسري در شهر انها مرسوم ٦٥ ساله وثروتمند هست و براي من كاملا مناسب هست چ از نظر مادي و چ از نطر احساسي چون ايشان به من علاقه دارند ما باهم تلفني در ارتباطيم اما جز دخترانم كسي نميداند البته سعي كردم هم خودم و هم دخترها كه به پسرم بگويم كه مايل به ازدواج با ايشان هستم اما با مخالفتش روبرو شدم برايش سخت هست از طرفي من خسته شدم ميخواهم رابطه ام را رسمي كنم و از طرف مقابلم خواستم كه زودتر به برادرم بگه اما ايشون خواهان رفت و امد بيشتري هست كه بعد حضوري به برادرم بگه البته قبلا يكبار به داداشم گفته اما برادرم بدون اينكه ب من بگه جواب رد داده حالا براي دوباره گفتن يكم سخته اما موضوعه من پسرمه چطور باهاش صحبت كنم كه درك كنه و اسيب نبينه من انتخابمو كردم اما چطور پسرمو راضي كنم؟!(ما خانوادگي باهم بارها به گردش رفتيم و باهم اشنا هستند حتي همين چندروز پيش ازم خواست كه به داداشم يا پسرم بگم تا دعوتش كنن خونمون تا بيشتر اشنا بشن و بتونه كم كم بهشون بگه در مورده من.حالا من به داداشم گفتم زنگش بزنه و دعوتش كنه داداشم الان از داداشم الان قصد منو ميدونه و براي اينكه به ايشون بگه خونه ما دعوته گفتيم بگه پسرم دعوت كرده و متاسفانه پسرم فهميده كه از طرف اون تيشونو دعوت كرديم و ناراحت شد حالا چطور بهش بگم تا بپذيره؟

پاسخ مشاور به پرسش راضی شدن پسر به ازدواج مادر

شما فرمودید چند سال قبل همسرتون به دلیل بیماری فوت کردند و در زمانی که در قید حیات بودند هم رابطه گرمی نداشتید. الان به دلیل نگرانی ای که در مورد آینده فرزندانتون دارید به فکر ازدواج مجدد افتادید و فردی تمایل به ازدواج با شما رو داره که در حال حاضر دو همسر داره و چند همسری در فرهنگ اونها عادی هستش. مشکل اصلی شما در حال حاضر مخالفت پسرتون با این مسئله هست و توان پذیرش ازدواج مجدد شما رو نداره.
چند نکته پر اهمیت وجود داره که شما باید اون ها رو در نظر داشته باشید.
اولین مورد این هستش که ازدواج یک پیوند عاطفی عمیق باید باشه و تامین مالی تنها بخشی از این پیوند هستش. نکته بعد این هستش چند همسری در فرهنگ اون آقا عادی هست اما آیا در فرهنگ شما هم همینطوره؟ اگر نه پس این موضوع کاملا طبیعی هستش که پسر شما نتونه راضی بشه که مادرش بعد از فوت پدر همسر چندم آقایی بشه. البته به عنوان نکته آخر شما باید سعی کنید علت مخالفت پسرتون رو جویا بشید. ببینید آیا کلا با ازدواج مجدد شما مخالفه یا مخالفتش بخاطر شرایط این آقا هستش. به هر جهت شما در تصمیم گرفتن برای آینده خودتون باید خودتون تصمیم گیرنده باشید اما رضایت فرزندان موجب میشه که این ازدواج مجدد آسیبی به سلامت روان اونها وارد نکنه. به همین منظور شما نباید به هیچ عنوان سعی کنید که اون آقا رو به پسرتون تحمیل کنید و باید ازدواج بدید که گام به گام با این مسئله کنار بیاد. البته اگر از تصمیمتون برای ازدواج با ایشون کاملا مطمئن هستید. چون اگر تفاوت فرهنگی در ازدواج وجود داشته باشه نه تنها پذیرش در خانواده شما به وجود نمیاد بلکه مشکلات شدیدی رو میتونه در آینده سبب بشه.
با تمام این تفاسیر حتما توصیه میکنم که به مشاور مراجعه کنید. در ابتدا شرایط خودتون رو برای مشاور توضیح بدید اجازه بدید که مشاور با بررسی جزییات زندگی شما و تطابق شرایط شما با شرایط این آقا به شما در انتخابتون کمک کنه. بعد از اون اگر مشاور هم نظر مثبتی برای ازدواج با این اقا داشت میتونید ازش بخواید که طی تماس تلفنی از پسرتون بخواد که در یک جلسه مشاوره حاضر بشه. طی این جلسه مشاور سعی میکنه با دلایل منطقی پسرتون رو راضی به این مسئله کنه. همچنین رهنمود هایی به شما میده که این پذیرش رو در پسرتون ساده تر کنید.
بنابراین به هیچ عنوان سعی نکنید که این مسئله رو به پسرتون تحمیل کنید و ایشون رو با اون آقا نباید مواجهه ناگهانی بدید. میتونید در حد گذرا در موردش با پسرتون صحبت کنید و دلایل خودتون و نیازتون برای ازدواج مجدد رو براش توضیح بدید. بعد از اون کم کم میتونید ایشون رو با اون آقا آشنا کنید.
در مورد تصمیم خودتون برای ازدواج با ایشون هم حتما توصیه میکنم که جوانب مختلفی که وجود داره رو ارزیابی کنید چون میتونه تصمیم حساسی باشه که در صورت اشتباه بودن آثار مخربی رو از خودش به جا بذاره به همین مراجعه با مشاوره تصمیم عاقلانه‌ای هستش.
در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.

کوشا کوچک آملی
کارشناس مشاوره باما

20 comments

  1. سلام من همسرم ۲ سال پیش به علت سرطان فوت شد دخترم ۱۱ سالشه و پسرم ۱۳ سال خیلی علاقه دارم دوباره ازدواج کنم دخترم به هیچ وجه راضی نمیشه میگه اگه ازدواج کنی من میرم با پدربزرگ و مادربزرگ زندگی میکنم صبر کن هر وقت من بزرگ شدم ازدواج کن ولی پسرم میدونه خیلی دارم سختی میکشم از ته قلب دوس نداره ازدواج کنم ولی راضی میشه دخترم خیلی لج بازه لطفا راهنمایی کنید تشکر

  2. سلام ۴۰ ساله هستم مادر یک پسر ده ساله یک سالو نیمه جدا شدم.و پسرم بحث و جدل مارو اصلا ندیده و در حال حاظر با پدر بچه در ارتباط هستم.برای موضوعات مربوط به پسرم.با مردی آشنا شدم که پسرم متوجه شده و ناراحته.تا حدی نگرانی اونو درک میکنم و حرف زدیم و میخواد اون آقا رو ببینه.میخوام بدونم چه کنم.در کل این مسئله رو چطور هندل کنم.آیا فیلمی نییت که مک برای پسرم بگذارم ببینه کمکش کنه؟

  3. سلام آقا هستم ۴۸ ساله ۹ماهه همسر سابق به زور ازم طلاق گرفته و وصله تن هم نبودیم.دو دختر ۱۴ و ۱۸ساله دارم .با ی خانم ۴۲ساله آشنا شدم که بچه نداره و با ایشون قصد ازدواج دارم ولی دختر ها نمی‌ذارن.و به نوعی مادرشون بهشون خط میده.قبلا هم به مادر بچه ها و خود بچه ها گفتم که تا ۶ماه منتظر موندم که برگرده ولی خودش نخواست،الانم رفته خونه گرفته و رفته سر کار ولی از کرده خودش پشیمون شده اما بنده هم تحت هیچ عنوان حاضر نیستم که برگرده به زندگی.هدفم تشکیل خانواده جدیدهست و نمیدونم با مشکل دخترها چکار کنم.توی خونه هیچ کار خونه ای انجام نمیدن و تمام کارهای خونه به گردم من بوده اما یک ماهه که ناچارا خود بچه ها دادن انجام میدن .لطفا راهنمایی کنید

  4. سلام وقت بخیر:فردی هستم (زوج )که از همسر خودم جدا شدم..و فرزند دختری دارم که ۱۳ سال دارد.و حضانت دخترم با مادرشه..و بعد از ۳ سال جدایی تصمیم به ازدواج مجدد گرفتم.و با خانمی که میخوام ازدواج کنم فرزند ندارند و فرد مورد نظرم ۱۰ سال از من بزرگتر هستند.حال سوالاتی دارم که باید قبل ازدواج مجدد مطرح کنم و در صورت صلاحدید تن به ازدواج مجدد بدم.اینکه چطور این موضوع را با فرزندم در میان بزارم که دچار آسیب های روحی نشه..و اینکه با فرد مورد نظر اختلاف سنی داریم .و اینکه دخترم فعلا پیش مامانش هستش و قرار بر این است که قبل از ازدواجش دخترم بیاد پیش خودم .ممنون میشم راهنمایی کنید.ج.م

  5. سلام
    من ۳۱سال سن دارم
    جداشدم یه پسر ۱۴ ساله دارم که با پدرش زندگی میکنه وبیش از ۲ ساله که ندیدمش
    در حال حاضر قصد ازدواج مجدد دارم وطرف مقابلم همه جوره بامن راه اومده وحاضره اگه پسرم اومد پیش من اون رو با آغوش باز بپذیره
    الان از این میترسم که پسرم متوجه بشه که من ازدواج مجدد کردم ،به کل من روفراموش کنه وبا من ضدیت پیدا کنه
    البته این موضوع هم هست که از بس پدرش بد من رو گفته پسرم نه به من زنگ میزنه ونه حاضره منو ببینه ولی‌ میدونم که از باباش میترسه
    ممنون میشم راهنماییم کنید

  6. من پدر سه فرزند دو تا دختر ۲۰و ۶ ساله و یک پسر ۲ ساله من با همسرم مشکلات خیلی زیادی داشتم تو این ۴-۵ سال اخیر کارمون شده از همدیگه اتو گرفتن و دعوا کردن در واقع ما طلاق عاطفی گرفته بودیم الان ۲ ماهه که همسرم به خاطر عفونت ریه فوت کرده من موندم و سه تا بچه یه پرستار پیر گرفتم مادرم هم هست کنار بچه های کوچیکم دختر بزرگم دانشجو هستش هر دو هفته میاد ولی باز من همش خونه هستم نه میتونم به کارم برسم نه به بچه ها کلا از زندگی افتادم. تصمیم به ازدواج مجدد دارم ولی نمیدونم به دختر بزرگم چجوری بگم
    اصلا نمیدونم واکنشش چی هست کمکم کنید ممنون میشم

    • زیور رحمانی نژاد

      درسته شما شرایط سختی دارید. اما دو ماه زمان بسیار کوتاهی برای برقراری رابطه مجدد هست. شما در گذشته هم رابطه خوبی نداشتید، احتمالا خودتان و فرزندانتان از آسیب های رابطه بی نصیب نیستید. باید به فرزندان خودتان احترام بگذارید و بیش از یکسال برای مادرشان سوگوار بمانید. می توانید از راهکار های دیگر برای فرزندان خود استفاده کنید. اول طرف مقابل را کاملا بشناسید، مطمئن شوید که می تواند با فرزندان شما رابطه خوبی برقرار کند، مدت ها قبل با فرزندان خودتان آشنا کنید، به خصوص که دلبستگی هنوز به شکل کامل در فرزند دو ساله شما شکل نگرفته است، باید خیلی محتاطانه عمل کنید. با فرزند بزرگ خود هم باید رابطه صمیمانه ای داشته باشید تا شرایط شما را بتواند درک کند و این مسئله را بپذیرد.‌

  7. من با آقایی دوست هستم حدود یک سال و نیم هست که ایشون یک دختر بیست ساله داره و دخترش با خودش زندگی می‌کنه من چهل دو سال دارم و ایشون چهل و یک سال بعد از گذشت این مدت ماه قبل با دخترش در مورد رابطمون صحبت کرده ولی طبق صحبتی که چند سال قبل با هم کرده بودن که در صورتی پیش پدر زندگی می‌کنه که پدر دوست دختر نداشته باشه و ازدواج هم نکنه. الان قهر کرده و منزل مادر بزرگ پدری رفته و نظر پدر و مادر این آقا هم اینه که باید بشینه و با دخترش زندگی کنه الان من نمی‌دونم باید چه تصمیمی بگیرم

    • زیور رحمانی نژاد

      شما نگفتید طرف مقابل چگونه از هم جدا شدند؟ فوت همسر یا طلاق؟ این آقا نباید از اول چنین قولی به فرزند خود می دادند، باید به فکر روزهای آینده می بودند. باید جلسات زیادی با دختر خودشان بنشینند و صحبت کنند و فرزندشان را از حمایت مالی و عاطفی آینده شان مطمئن سازند. با فرزند خود همدلی کنند ودر عین حال از حق خودشان برای یک زندگی مشترک بگویند و همدلی دخترشان را هم به چالش بکشند، چون ایشان دیگر یک جوان هستند و ممکن است تا چند سال آینده ازدواج کنند یا تصمیم دیگری برای زندگی خودشان بگیرند. آیا ایشان می توانند تا آخر عمر کنار پدرشان باشند؟ آیا خودشان نیاز ندارند شریکی برای زندگی خود انتخاب کنند؟ آیا رفتار ایشان خودخواهانه نیست؟ ایشان نگران چه مواردی هستند؟ نگرانی ها بررسی و پاسخ درخور و مناسب داده شود.

  8. سلام من ازدواج مجدد کردهام خانواده ام مخالف بودن و با ما رابطه‌ای ندارند پسرم با آنها رابه دارد کم کم روی پسر ۱۴ ساله ام تاثیر می گذارند که ما جدا بشیم لطفا راهنمایی فرمایید ما خودمون هیچ مشکلی باهم نداریم در کمال آرامش زندگی می کنیم . با تشکر

  9. من ۶ ماه هست که طلاق گرفته ام و دو فرزند پسر ۶ و ۱۰ ساله دارم که حضانت آنها با من هست ،و الان مردی به خواستگاری بنده آمده که ۸ ماه طلاق گرفته و دو فرزند دختر و پسر ۱۳ و ۹ ساله داره ،مطالبی که در اینترنت خواندم یه مقدار منو دو دل کرده که چه جوابی به ایشان بدهم. اطرافیان موضوع بچه ها رو مطرح می‌کنند که با هم کنار میان یا نه ،، و پسران من که خیلی خوشحال هستن که یه مرد میخواد وارد زندگیمون بشه اما از اینکه آیا دختر اون آقا هم که ۱۳ سال داره آیا میتونه با این موضوع کنار بیاد یانه

    • زیور رحمانی نژاد

      ۶ ماه یا ۸ ماه زمان بسیار کوتاهی هست که شما وارد رابطه با شخص دیگری با این شرایط شوید. شما باید فرصتی بیش از دو سال برای بازیابی خودتان بدهید. فرزندان شما و فرزندان ایشان از یک رابطه آسیب دیده بیرون آمدند و از مشکلات رابطه شما بی نصیب نمانده اند. ممکن است فرزندان شما به دلیل نداشتن یک پدر کافی در کنارشان ظاهرا خوشحال هم باشند. اما آیا این فرد می تواند یک پدر خوب برای فرزندان شما باشد، می تواند عدالت را بین فرزندان خود و فرزندان شما برقرار کند؟ شما می توانید خودتان را به یک اندازه مادر هر چهار فرزند بدانید؟ عدالت را بین آنها برقرار کنید؟ احساسات فرزندان آن آقا را می توانید درک کنید؟ ظرفیت آن را دارید که با خشم و اخم فرزندان مواجه شوید؟ آیا فکر کردید این کودکان چگونه می توانند با هم کنار بیایند، یا با هم دوست شوند؟ آیا شما می توانید هر چهار فرزند را مدیریت کنید تا چالش های کمتری را تجربه کنند؟ می دانید نیازهای یک دختر نوجوان چه هستند؟ می توانید با ایشان همدلی کنید؟ می توانید زمان هایی را فقط به ایشان اختصاص دهید؟ می تواتید حق بدهید که پدرشان زمان هایی فقط در کنار ایشان باشند؟

  10. خانمی ۳۷ساله هستم که ۷ساله جدا شدم ویکی پسر ۱۲ساله دارم …من سه سال با آقایی رابطه دارم و الان قصد ازدواج داریم …اما پسرم مخالف ازدواج مجدد منه وبه شدت ترس از دست دادن من و داره…از یه طرف وابسته این آقا شدم وبه هیچ عنوان نمیتونم ترکش کنم و از طرف دیگه احساسات پسرم و نمیتونم نادیده بگیرم …در دو راهی بدی قرار گرفتم و واقعا نمیدونم چه تصمیمی بگیرم کمکم کنید

    • زیور رحمانی نژاد

      شما حق دارید ازدواج کنید، اما باید به فرزند خودتان هم حق بدهید نگران از دست دادن شما باشد. هر چقدر از گذشته رابطه خوبی با فرزندتان داشته باشید، نگرانی ایشان کمتر خواهد شد، هم اکنون هم دیر نشده ، شما باید از هر فرصتی برای تقویت رابطه تان با فرزندتان استفاده کنید. از جانب دیگر باید از طرف مقابلتان مطمئن باشید که می تواند رابطه خوبی با فرزند شما برقرار کند. ایشان هم باید برای برقراری یک رابطه خوب و صمیمانه با فرزند شما تلاش کنند و اعتماد ایشان را جلب کنند تا بتوانید بدون ترس و نگرانی از این مرحله عبور کنید.

  11. پزشک هستم ۴۸ سال مرد طلاق گرفته ۷ سال پیش با خانمی که بسیار تفاهم داریم ۳۸ ساله دارای دو فرزند دختر ۸ ساله و پسر ۱۵ ساله قصد ازدواج دارم . ۳ سال است که با هم ارتباط داریم و بسیار خوشحالیم اخیرا تصمیم به علتی کردن ارتباط و رفتن زیر یک سیف داریم خود منم دختری ۱۲ ساله دارم که به انفاق مادرش خارج از کشور زندگی میکنن . خانواده من خانم مورد نظر رو پسندیدن و با بچه ها هم مخالفتی ندارن . سوال اساسی اینه من چطور میتونم با بچه های همسرم و یا خود همسرم به بچه هاش در باره ازدواج مجدد بگوید . در ضمن همسر سابق ایشون فوت شدن اوا قبلا ۳ سال پیش جدا شدن … لطفا راهنمایی کنید

    • زیور رحمانی نژاد

      شما از انتخاب خودتان مطمئن هستید. اما احتمالا با فرزند نوجوان در آینده دچار چالش خواهید شد. در یک حالت میزان چالش ها کمتر خواهد بود، اگر خانم مورد نظر شما با همسر قبلی شان دارای رابطه خوب، صمیمانه و عاشقانه بوده اند.و از گذشته تا اکنون رابطه خوب و صمیمانه ای با فرزندان خود داشته باشند، هم چالش های آینده کمتر خواهد بود و هم پذیرش این موضوع برای فرزندان.
      خود مادر قبل از مطرح کردن این موضوع باید فرزندان را چند جلسه و حتی به مدت ماه ها و سال با شما آشنا کرده باشد، آنگاه می تواند با فرزندان خود با همدلی بسیار این مسئله را عنوان کند.

  12. سلام من ی خانوم ۲۸ ساله داریه ی دختر ۸ ساله که دو سال هست جدا شدم و دخترم پیشه من زندگی میکنی میخوام با کسی ازدواج کنم ولی متاسفانه وقتی با دخترم این نکته را بیان میکنم یا باهاش چند جلسه قرار بیرون گذاشتیم دخترم اصلا برخوردش بد میشه تنفر از چهرش میریزه نمیدونم باید چیکار کنم ممنون میشم راهنماییم کنید

    • زیور رحمانی نژاد

      شما نگفتید که فرزند خود را قبلا بدون اینکه از هدف شما اطلاع داشته باشد با این آقا آشنا کردید یا نه؟
      شما باید بتوانید خودتان را جای فرزندتان بگذارید، یک بار جدا شدید و ایشان پدرشان را از دست دادند، حالا احساس می کنند شما را هم از دست می دهند، رها می شوند، احساس امنیت و آرامش ندارند، شاید در این دو سال تا حدی به این سبک تک والدی عادت کرده بودند، شما الان ثبات محیط کودک خود را به هم می زنید.‌ اول باید روی رابطه خودتان با فرزندتان کار کنید، وقت مشترک زیادی با هم داشته باشید، با هم بازی کنید، اجازه بدهید حتی زمانی که کار خانه انجام می دهید در کنارتان باشد، حتی درخواست کنید کارهای کوچکی که از عهده اش برمی آید انجام دهد. تفریحات مورد علاقه ایشان را دنبال کنید. وقتی مطمئن شد با شما رابطه محکمی دارد، به شما حق می دهد ازدواج کنید.
      برای مطرح کردن این مسئله با فرزند خود بسیار همدلی کنید. ” می دانم نگرانی، تو یک بار پدرت را از دست دادی و الان احساس می کنی مرا هم از دست خواهی داد، حال از تو می خواهم که با فرد دیگری که پدرت نیست زندگی کنی، نگران هستی نتوانی با این آقا رابطه خوبی برقرار کنی، نگران هستی به اندازه قبل نتوانم در کنارت باشم ، عزیزم تو برای همیشه فرزند من هستی، تو را دوست دارم و همیشه در کنارت خواهم بود.

  13. من خانم 51 ساله و شاغل هستم یک فرزند پسر 26 ساله دارم حدود 6 ساله که جدا شدم و حدود یکساله که با آقایی آشنا شدم و دوستش دارم این احساس دوطرفه است با هم تفاهم داریم و به نتایج خوبی در آشنایی رسیدیم چند مورد ذهنم رو درگیر کرده 1- اما من هنوز با فرزندم مطرح نکردم ، شخص مورد نظر من راستگو هستش و رک حرف میزنه و خودش بیان میکنه ممکنه نتونه با فرزندم ارتباط برقرار کنه از طرفی من نمیدونم فرزندم
    مورد دوم اینه که من نمیدونم فرزندم چطور با این مسئله کنار میاد چون روحیه ش حساسه و میترسم آسیب ببینه ایشون دانشجوی ارشد هستن میخوام راهنماییم کنین چطور بهش بگم . مورد بعدیش در مورد طرف مقابلم هستش که خیلی آدم شکاکیه و هنوز به من اعتماد نداره چون دو بار دیگه ازدواج کرده و بخاطر شغلش با زنهای زیادی برخورد داشته ایشون وکیل هستن . ممنون از شما

    • زیور رحمانی نژاد

      شما رابطه تان را از دست دادید و شش سال هم تنها بودید، این فرصت مناسبی برای خودشناسی بوده، شما گفتید که احساس دو طرفه به هم دارید، اما ایشان را فرد شکاک و بدبینی شناختید. از طرفی ایشان دوبار ازدواج ناموفق داشتند، فکر نمی کنید همین مسئله بدبینی ایشان باعث گسست روابط قبلی شان شده است. به نظر خودتان چه عاملی باعث شده شما جذب یک آدم بدبین شوید؟ آیا به عواقب این ازدواج فکر کردید که بخواهید فرزند خود را راضی کنید؟ ایشان هم گفتند که نمی توانند با فرزند شما کنار بیایند آیا فردای روزگار دچار تعارض شدیدی نمی شوید؟ پس در صورتی به گفتگو در این مورد با فرزندتان فکر کنید که در انتخاب خودتان هیچ شک و شبهه ای نباشد.

دیدگاهتان را بنویسید

مشاوره آنلاین روانشناسی

مشاوره آنلاین روانشناسی

جهت مشاوره با روانشناس از گزینه چت پایین صفحه ارتباط بگیرید.